سالگرد انقلاب

نگرشی کوتاه بر:
جریانات بعد از انقلاب
هم اکنون که درآستانه ی سومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران هستم جادارد که با نگاهی گذرا به جریانات سیاسی، فرهنگی،اقتصادی و نظامی انقلاب اسلامی و جمع بندی آنها، رهنمودی برای آینده انقلاب بدست آوریم.
اما بررسی و تحلیل جزئیات دوران پیش از انقلاب و پس از آن رابه دیگر جرائد روزانه و هفتگی و خصوصا رادیو وتلویزیون که گذشته از وسعت، دارای منابع کافی نیزمی باشند واگذار کرده و درخور یک مجله ی ماهانه تنها به ترسیم و تشریح اهم آن می پردازیم تا با بهره گیری از آنچه بوقوع پیوسته هرچه پرتوانتر و با ثبات تر به راه الهی خود ادامه دهیم.
۱- جریانات مهم فکری –سیاسی:
کلاً باسه جریان کلی درطول انقلاب که ریشه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب دارند مواجه بوده ایم، ملی گراها ولیبرالها جریان چپ چینی، یا امریکایی وچپ روسی البته قشری سلطنت طلب و وابسته و طرفدار سرسخت آمریکا و غرب داشته ایم که چون جو انقلابی جامعه اجازه بروز به آنها نمی داده و یکنوع شرم اجتماعی درقبال اظهار عقاید خود داشته اندبه ریز چتر یکی از این سه گروه جمع شده اند:
الف-ملی گراها و لیبرالها که جمعا خط متمایل به غرب را دارند و نقش دلال انقلابی را بازی می کنند، به لحاظ ماهیت تفکرات خود وابسته ی به غرب هستند، ودر نتیجه دارای عقاید و تفکرات التقاطی که ممزوجی ازعلوم و عقاید قومی و تاریخی می باشد، هستند، وروی اساس علم زدگی و تمدن زدگی همیشه خود را نیازمند به غرب برای برخورداری از دستاوردهای آنها میدانند و با یک انقلاب جدی که پایه های وابستگی را قطع کندمخالفند، و فقط از انقلاب و استقلال قطع استبداد و بهره وری از آزادی نسبی نوع غربی را می فهمند و خواهانند.البته عده ای از لیبرالها که عقاید مذهبی بیشتری نسبت به ملی گراها داشتند، طبیعی است که روابط نزدیکتری با خط اصیل اسلامی برقرار کردند تا شاید آنان را براه خودبرند، این طیف که شامل : جبهه ملی، نهضت آزادی، و دراواخر دفتر هماهنگی بنی صدر می‌شد، ازابتدا باهم پیوند نزدیک داشتند و از نوچه های جریانی واحد بودند.
دردوران انقلاب خواهان مذاکره و سازش با شاه وامریکا بودند، و با وحشتی عجیب از قدرت امریکا و شاه با اشعار «شاه باید برود» مخالفت می کردند، ولی پس از تأکید امت مسلمان، بمنظور حفظ پرستیز خود سکوت اختیار کرده و با دوپهلو کارکردن سیاست صبر و انتظار پیش گرفتند. رسانه های گروهی غربی نیزآنان را دربوق کرده وطوری وانمود میکردند که اینان مهره های اساسی درحرکت مردم هستند.
پس از سقوط شاه و پیروزی مردم در ۲۲ بهمن درصحنه ی سیاسی ظاهرشده و سعی کردند بانشان دادن خود بعنوان کسانی که دارای قدرت علمی و تجربی کافی درامور سیاسی و اداره ی مملکت هستند و بدون آنها تثبیت انقلاب امکان پذیر نیست، قدرت را دردست گیرند و تبلیغ کردند که برای تمام معضلات انقلاب فرمولهای آماده شده‌ای که سریعا تاثیر خودرا می گذارد و برطرف می نمایددارند. خط: اصیل انقلاب به خاطر بعد مذهبی آنها حسن نیت نشان داده و قدرت رابدانها سپرد که عمدتا دردولت موقت تجمع کردند. پس از آنکه این دولت نتوانست بخواست واقعی مردم پاسخ دهد، درکناردولت خط اصیل به تثبیت قانونی انقلاب اسلامی پرداخت. عده ای از آنها با مخالفتها و ارائه طرحهای انحرافی وارد معرکه شدند پس از شکست، علم مخالفت را برافراشتند، و عده ای دیگر کجدار و مریز سرکردند، تا آنکه درانقلاب دوم وفتح لانه جاسوسی که عکس العمل طبیعی مردم به خط انحرافی آنها بود ضربه ی بزرگی خورده و از صحنه ی سیاسی طرد شدند.
بنی صدر که در این مدت منافقانه توانسته بود با نزدیک کردن خود به خط انقلاب و امام و سکوت درقبال خط لیبرالها، حتی با انتقاد از آنها و مخالفت نمایی با چپ ها که درحقیقت رقیب سیاسی خط لیبرالها بودند افکار مردم را نسبت به خود جلب کند.
پس از مدتی او توانست با استفاده ی ازهمین نفاق وقدرتی که به دست آورده بود دوباره بقیه اعوان و انصار خود را(ملی گراهاو لیبرالها) از سوراخهای انزوا بیرون بکشدو قدرت مانور به ایشان بدهد،اینان دراین مدت سعی کردند که قدرت رادر دست گیرند و با مخالفت جدی با دگرگونی دانشگاهها و ادارات و دیگر نهادهای جامعه و تبلیغ طرحها رفورمی برای اصلاح مشکلات و تاکید روی رفاهیات وبراه اندازی مشاغل از طریق ارتباط کانالهای قطع شده با غرب و هیاهوی آزادی ها ی اجتماعی از نوع فرانسوی! وبه راه اندازی هرج ومرج سیاسی توانستند قشرهای وسیعی ازضد انقلاب و یا ناراضی از انقلاب را جمع کنند و وارد عمل شوند که امت همیشه درصحنه به رهبری امام خود وارد عمل شدو چنان ضربه ای کاری بدانها زد که اجبارا سقوط کرده و بدامان اربابان خود گریختند و باروکردن ماهیت وابسته و دلال خودبه مخالفت جدی با اسلام پرداختند.
ب- چپ چینی، ودر حقیقت آمریکایی که اینها نیز ماهیتا با اسلام مخالف بوده واز اول باطرح شعارهای تند و چپ روی شدید به مخالفت بانظام جمهوری اسلامی پرداختند و می خواستند جامعه ای نظیر چین را الگو قرار داده و ایران را براساس آن بسازند.
این طرزتفکر از آنجا که زاییده سرمایه داری و لیبرالیسم غربی بود،بدامان مادراصلی خود برگشت کرد و همانند رهبران خوددر سطح جهانی به توافق رسیده اند،در داخل ایران با کانال غرب، یعنی لیبرالها و ملی گراها مرتبط شدند و دست دردست هم برای نابودی انقلاب اسلامی حرکت کردند وچپ ترین انها «پیکار» بود که ظاهرا با لیبرالها هم مخالف بود ولی با مجاهدین بزرگترین حامی بنی صدر ارتباطات نزدیک سازمانی داشتند!وبقیه شان هم که مثل حزب رنجبران، ویا طوفان و… طرفداری از بنی صدر را شعار خود قرار داده بودند.
ج-چپ روسی، اینان که سابقه ی سیاسی کاریشان درایران کمتر از لیبرالها نیست، برخلاف آنها از نظرتئوری و عملی تمایل به کمونیسم روسی دارند، و اصلا خود دست پرورده ی آن هستند .پیرآنها حزب توده است که از بطنش سازمان چریکها فدایی خلق، و دمکرات کردستان و.. بیرون آمده اند.
حزب توده که وابستگی مستقیمی به روسیه دارد و درضمن با تجربه نیز می باشد ازابتدا سیاسی همانند خود روسیه داشته و با پررویی وسماجت سعی در کسب قدرت ازطریق نفوذ و طرفداری ازخط اصیل انقلاب داشته و دارد و جز انتقاد و تبلیغ کمونیسم، برخورد قهر آمیز با انقلاب وجمهوری اسلامی نداشته است.
فداییان خلق هم که ابتدا از ان در وارد شده بودند سرانجام تحت ارشادات پیرخود، یعنی حزب توده، اکثریت به راه صلاح! قدم گذاشتند، اقلیت نیز به راه هم پالکی های چینی رفتند. اما دمکراتها که خود بهتر میدانید چه کردند، و هم چنین منافقین چون منافقین ازنظر سیاسی متمایل به روسیه بودند و حتی برای آن جاسوسی هم می نمودند واسلام ناب وانقلابی! آنها هم آغشته به تئوریهای روسی می باشد،اما درمرحله عمل با دمکراتها روش آمریکارا برگزیدند.
درانتهای این گذرسریع، نکته ای است که وقتی خدا نباشد و دین و ایمان نباشد،احتمال ثبات روی هیچ خطی نخواهدبود،چراکه خطهای مختلف سیاسی که ناشی از وابستگی به قدرتهای سیاسی جهانی است دارای ماهیت مادی است و تمام اهداف، اغراض سیاسی آنها روی امور مادی و کسب قدرت دور می زند،منتهی هریک بنحوی آن مادیت را طلب می نمایند،وچون درنهایت یک چیز را می خواهند، پس وحدت این به ظاهر اضداد محال نیست، وروی همین تحلیل می بینیم که مجاهدین خلق که نوچه ی لیبرالیسم (نهضت آزادی) وملی گراها (جبهه ملی) هستند و اندیشه های مارکسیسم روسی خود را با برداشتهای انحرافی از اسلام و گاهی تمایل به ملی گرایی صیقل داده اندو تحلیلهای تاریخی مادی را ارائه می دهندو خودرادشمن شماره یک امپریالیسم میدانند با پیکاری چینی و لیبرالیسم غربی و دمکرات روسی و سرهنگ معزی شاهنشاهی دست به دست هم می دهندتا اسلام را براندازند،به قول شهید آیت الله مطهری:کمونیسم و امپریالیسم دو تیغه ی یک قیچی اند که برای …
۲-اقتصاد
اقتصاد ما نیز تاکنون سه مرحله را طی کرده: مرحله ی اول که دوران دولت موقت و حکومت لیبرالهاست، با این شکل و با این سیاست شروع می شودکه : هدف عمده ی خود را «راه اندازی صنایع و تمثیت امورمربوطه» اعلام می کند. صنایع ما که قریب به اتفاق ان صنایع وابسته و مونتاژ بود،اولا راه ‌انداز ی آن بدون ارتباط مجدد و تعیین منافع مورد نظرگردانندگان آن، یعنی غربیان امکان نداشت.ثانیا صاحبان آن که اکثراً از وابستگان به دربار و سرمایه داران بزرگ بودند، معادل و بیشتر ارزش کارخانه خود ازبانکها پول گرفته و فرار کرده بودند و صنایعی که مالکیت آنها مشخص نبود و اگر هم بود،صاحبان آن به علت عدم احساس امنیت همکاری نمی کردند،چگونه ممکن بود را ه بیفتد؟
تاکید براین موضع،امریکا را امیدوارنمود اما عمدتا بعلت عدم پذیرش مردم که به کارشکنی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن تفسیر می شد،شورای انقلاب بانک ها و تعدادی از صنایع راملی کرد. و درهمین زمانها طرح پیشنهادی قانون اساسی که ازطرف همینها تهیه شده بوددرمجلس خبرگان مورد تصویب خط اصیل اسلامی قرار نگرفت واصول خاصی را درجهت پیاده کردن اقتصاد اسلامی تدوین نمود که چندان خوشایند آنان واقع نشد.
یکی دیگر از سیاستهای دولت موقت لغو سریع و بدون مطالعه ی قرار دادهای نظامی اقتصادی با کشورهای غربی بودکه درجهت منافع آنان انجام گرفت، زیرا تعدادی از قرار دادها درجهت منافع ما بود. ثانیا در صورت امتناع انجام قرار دادها ازسوی انان، حداقل ما ادعای خسارت می کردیم،نه انکه درنتیجه ی عملکرد غلط دولت موقت نتیجه برعکس شود.
پس از رفتن دولت موقت، بنی صدر با شعارهای به ظاهر جالب، ولی درعمق وابسته به میدان آمد و اولین کار او ادغام بانکها بود. شعار عمده‌ی او تلفیق اقتصاد با معنویت بود. می خواست محتکران و سرمایه داران و فئودالها را با معنویت و تلقین وادارکند تا آزادانه! درجهت منافع مستضعفین حرکت نمایند! و حتی درروابط اقتصادی با خارج شعار «نه شرقی نه غربی» را به رفتن بسوی اروپای غربی و ژاپن تفسیر می کرد و می¬خواست به آنها درس معنویت اقتصادی بدهد تا از زیرنفوذ امریکا بدر آیند، اما در پی همین شعارها، اعوان و انصارسرمایه داران و فئودالها در دفتر هماهنگی تجمع کردند تا با همکاری اقتصاد دانان درمدارس غرب،اقتصاد توحیدی را پیاده کنند!
یکی دیگر از برنامه های اقتصادی او بزرگ کردن مسئله متخصصین غیر مؤمن به انقلاب بود و می¬گفت باید آنها را جذب اقتصاد نمود.
مرحله سوم: بطور اساسی پس از خلع بنی صدر و آمدن شهید رجایی بود که در واقع اززمان نخست وزیری آن شهید شروع شد. محور اساسی دراین مقطع جهت دادن اقتصاد بسمت مستضعفین بود، و محور دومش تکیه روی برنامه ریزی صحیح و مطالعه درنیازها و پیاده کردن قوانین اسلامی بااستفاده ازتخصص های مؤمن در محدوده‌ی قانون اساسی بود. اولویت دادن به کشاورزی ودامپروری، صنایع مادر و راه اندازی آنها با حداکثر استفاده از متخصصین داخلی و عدم استفاده از تکنولوژی پیچیده و اکتفا به واردات کالاهای ضروری و غیرلوکس و ایجاد تسهیلات در ملی کردن بازرگانی خارجی و توزیع عادلانه ی کالاهای ضروری تا رفع کمبود… از اهم برنامه های این خط اصیل می باشدکه به موفقیتهایی هم دست یافته اند،و ما آرزوی پیاده نمودن تمام آنها را می نماییم.
۳- نظامی
دراین بعد دو مسئله وجود دارد.اول نفس ارتش و دوم حمله ی نظامی به ایران. درارتش می توان گفت که پس از پیوستن توده ی آن به انقلاب وعدم رودر رویی بامردم، امام قبل و بعد از ۲۲ بهمن آنرا ثبت و تایید کردند، و تنها به تصفیه و مجازات سران خائن،و عفو بقیه امر فرمودند شعارخائنانه انحلال ارتش مطرح شد که پذیرفته نشد. با یک طرح عجولانه و خائنانه (تیمسار مدنی)، یعنی یک ساله شدن سربازی و انتقال پرسنل به اوطان خود پادگانها خالی گشت و ضربه ی سنگینی به ارتش مخصوصا درنیروی زمینی وارد آمد.
توسط سران خائن تصفیه شده وبا همکاری باقی مانده ها که نتیجه نیمه کارماندن تصفیه بعلت مخالفت لیبرالها بود، طرح یک کودتا ریخته شدکه با هوشیاری برادران نظامی وفادار و مردم خنثی گردید. بنی صدر درزمان فرماندهی کل قوا سعی درسوق ارتش بسوی فرد پرستی نمود که با شکست روبروگشت.
ادارات سیاسی – ایدئولوژیک و اطلاعات و ارشاد جهت ارتقا آگاهی نظامیان تشکیل شد و مراکزآموزشی خصوصا دانشکده افسری ارتش با پذیرش افراد حزب اللهی، آموزش پرسنل مؤمن و متخصص ارتش، راه مکتبی شدن ارتش را آغاز نمود. ابتکارات در ارتش بکار افتاد، وجای مشاورین غربی را باقدرت پرنمود.
اما درباره ی حمله ی نظامی به ایران،یک تجاوزنظامی از طرف امریکا به بهانه ی ازادی گروگانها صورت گرفت که درطبس بقدرت الهی شکست خورد.و دراین مسئله فرمانده خائن نیروی هوایی دخالت داشت،و دستور برق آسای بنی صدر برای بمباران هلیکوپتر های حاوی اسناد و شهادت منتظرالقائم و..
و بطورگسترده تر حمله نظامی عراق در مرزهای طولانی جنوب و غرب بوده که خاک ما را مورد تجاوز قرار دادند.بعلت عدم آمادگی و انسجام لازم نیروی زمینی،ابتدا مقداری وارد خاک ما شدند، ولی بعد با رفع نواقص، ارتش همراه با مردم و پاسداران ضربات مهلکی به ارتش متجاوز زدند جنگ آوارگی دو میلیون افراد بومی منطقه نبرد و خرابیهای اقتصادی را در پی داشت،ولی ورزیدگی یک ارتش منسجم و نیرومند و مبتکر و آمادگی و آموزش عمومی مردم، و تثبیت و آسیب ناپذیری بیشتر جمهوری اسلامی از نظر سیاسی و نظامی درسطح منطقه از نتایج مثبت آن بشمار می رود.
۴-فرهنگی
چهارقسمت اصلی را دراین جا اشاره می نماییم: اول مسئله آموزش ابتدایی و متوسطه است که با حذف ابتدایی قسمتهایی از کتب درسی و معلمان طاغوتی و انحلال مدارس مختلط و خارجی شروع گشت و با تهیه و تألیف کتب جدید و تاکید روی پرورش و تصفیه معلمین و دانش آموزان وابسته به گروهها (درسال ۶۰) ادامه پیدا کرد. در سال ۵۸و۵۹ مدارس عرصه جولان گروهکها بود که امسال پایا ن پذیرفت.
دوم آموزش عالی است که ابتدا با همان سبک طاغوتی و غربی با تصفیه ی وابستگان مستقیم به رژیم قبل شروع شد، ولی چون نیروهای اصیل کارآیی لازم را از آن برای محو گرایش و آثار نه شرقی ونه غربی ندیدند،تعطیل کرده و به برنامه ریزی اصولی در ابعاد گوناگون آن پرداختند که ان شا الله در اینده ای نزدیک به نتیجه خواهد رسید.
مسئله سوم حوزه های علمیه است که همانند دوران انقلاب در جهت تثبیت انقلاب و جهت دادن به ان شرکت مستقیم داشته اند و نیروهای کارا وفعال خود را چه در قسمت اجرایی، و چه درقسمت تبلیغی و توجیهی بکار گرفته اند، استقبال بیشتر نیروهای جوان از حوزه ها از دیگر نتایج انقلاب می باشد.
نیاز روز افزون مردم و نهادها و دستگاههای دولتی به حوزه و استقبال بی نظیر نیروهای جوان و مستعد بدانجا، لزوم برنامه ریزی جدیدی را بوجود آورده و بررسی و تدریس بعضی از موضوعات و کتبی که کمتر توجه به آن می شد از تحولات حوزه ها پس از انقلاب می باشد.
ارتباطات جمعی، یعنی رادیو تلویزیون و مطبوعات و سینما و تئاتر یکی دیگر از مسائلی است که انقلاب بدان جهتی دیگر داد. البته مطبوعات سریعتر از بقیه توانستند خود را با انقلاب تطبیق دهند، خصوصا پس از تعطیل روزنامه های لیبرال و احزاب وابسته و اداره دو موسسه بزرگ مطبوعاتی بوسیله دوتن از نمایندگان امام، رادیو تلویزیون نیز به سبب تغییر وتحولات مدام نتوانسته بود برنامه ی درخور توجه ارائه دهد، ولی اخیرا تثبیت بیشتری پیداکرده و کارهایش روی غلطک افتاده، اما وضع سینما و تئاتر جالب نبوده، بعلت آنکه نیروهای حزب اللهی از محیطهای گناه الود و کثیف هنر سینما و تئاتر بدور بوده اند. نتیجتاً کمبود نیرو وجود دارد و اثرات جالب و چشمگیری بوجود نیامده،فیلم ها هم بیشتر وارداتی و تجارتی بوده است.
مسئله آخر تبلیغات است که به علت عدم تمرکزو برنامه ریزی صحیح و تجهیز نیروهای مبلغ، مسئله روی خط صحیح انجام نگرفت.اما با نیاز مبرمی که احساس شد و نتیجه ی مثبتی که از کارهای پراکنده بدست آمد، اخیرا سازمان تبلیغات زیر نظر شورای عالی تبلیغات تشکیل یافته که امید است با همکاری وزارت ارشاد و خارجه گامهای بلندی درجهت به انجام رساندن این رسالت عظیم برداشته شود.
نتیجه گیری
مرور دقیق برحوادث گذشته از حوصله یک مقاله خارج است و نتیجه گیری صحیح ازآنها مهمتر می¬باشد .برایند نتایج بدست آمده از سه سال تلاش را در دو بخش زیر می توان خلاصه نمود:
الف- درقسمت فکری، سیاسی،فرهنگی،ما توانستیم پس از افشای سیاسی و وابسته ی گروهها و افراد غیر حزب اللهی، ضربه ی مهلکی برآنها وارد نماییم و امت مسلمان ما تجربه کرده که« به چهره های غیرمؤمن به اسلام و غیر متعبد بدان نمی توان اعتماد نمود» و از همین راه پی بردکه: اعتقاد عمیق به اسلام و تعبد به آن و خصوصاً ولایت فقیه، شرط اساسی برای فلاح و پیروزی در صحنه های سیاسی می باشد. پس از این واقعه و انسجام دستگاهها ی اجرایی و ملت،الان نیاز فوق العاده ای به مربیان اخلاق و علوم اسلامی دربین اقشار وسیع پیداشده ۱۱۰ میلیون دانش اموز، بسیج، ارتش، سپاه، جهاد سازندگی، مساجد،کانونهای دینی، کارخانه ها، ادارات مختلف، دانشگاهها، بخش های فرهنگی، سفارتخانه ها، مهاجرین ایرانی، کشورهای مسلمان و مسلمانان کشور های غرب وشرق و … همه مربی آشنا به اسلام می طلبند.وزارت دادگستری به هزاران قاضی شروع نیازمند است، و از آن طرف استعدادهایی خواهان بعهده گرفتن این وظایف هستند.
پس باید مهمترین برنامه ی ما در سال آینده و پس از آن تربیت اسلام شناسان اصیل باشد.

و همچنین برروحانیون مسئول و فضلا و مدرسین شهرستانها است که در برنامه ریزی و تهیه امکانات چاره بیندیشند،و نیز برنامه ریزی جهت تهیه امکانات و آموزش پرسنل مورد نیاز دررشته های گوناگون هنری وخصوصا سینما، تئاتر،تلویزیون برای پیاده کردن و عرضه نمودن بی نهایت سوژه های اسلامی در بعد اخلاقی، تربیتی،تاریخی و حماسی به مردم و دیگر مسلمانان جهان، از کارهای مهم در سال آینده می باشد. انجام تمام این امور براین امر مترتب است که وحدت خودرا درسایه ی رهبری امام و ولایت فقیه حفظ کنیم، و از کینه ها و حسدها و قدرت طلبی بدور باشیم، انشا ا…
ب-درابعاد نظامی و اقتصادی
در بعد نظامی، تازمانی که امت براه اسلامی خود ادامه دهد، هیچ خطری متوجه آن نخواهد بود، واگر هم شد سرکوب می گردد. ادامه آموزش پرسنل جدید نظامی و افراد شاغل آن، و بکارگیری ابتکارات و استعدادهای آن جهت خود کفایی تدوین نتایج و تجربیات جنگ تحمیلی و تدریس و آموزش به پرسنل و مردم بجای تئوریهای وارداتی و هر چه مردمی ترکردن نیروی نظامی از طریق آموزش مداوم امت مسلمان می توانداز اهم برنامه های چهارمین سال انقلاب باشد.
ودرجهت امنیت داخلی، نیز باید از تجربیات بدست آمده و جمع بندی و آموزش آنها به برادران سپاه ومامورین انتظامی جهت سرکوب اشرار و خصوصا تروریسم، آنهم تروریستی که سازمان سیا و ابرقدرتها پشت آن هستند استفاده کرد تا دیگر فاجعه هایی همچون گذشته اتفاق نیفتد.
و در زمینه ی اقتصادی با ادامه ی برنامه ی اعلام شده ازطرف دولت و مصوبات مجلس باید براستفاده بیشتر از نیروهای متخصص و مؤمن و آموزش و تربیت کادر مورد لزوم آن همت گماشت، وبا کمک مردم سعی در خود کفایی مواد خوراکی در داخل نمود، و ضمن ارشادات، آنان را ا ز اسراف و تبذیر بدور داشت.
امید که باتلاش هرچه بیشتر مسئولان و عمل به رهنمودهای حضرت امام خمینی ارواحنا له الفدا حاکمیت اسلام در همه ی زمینه ها تثبیت شود و مستضعفان وارثان زمین شوند.
والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *