حکومت اسلامی
آیت الله صانعی
عضو فقهای شورای نگهبان عضو جامعه مدرسین
قسمت سوم
اشاره:
هدف همه ی انبیاء بندگی و عبودیت خداوند بوده است، عبادت به زیاد فکرکردن و استخدام نمودن عقل است وعبادت عبارت است از تسلیم در مقابل قوانین خداوند و اطاعت آن در همه ی ابعاد زندگی، وهمان ارزشی را که جامعه برای احکام خداوند قائل است شبیه آنرا باید برای قوانین کشور قائل باشدکه تخلف از آن یک گناه عادی نمی-باشد.خصوصا قوانین اسلام عبارت است از سهولت و آسانی که آورنده ی آن رحمت برای جهانیان است و عدم حرج در دین…
***
«• »
سوره اسراء آیه ۹
همانا این قرآن مردم را به راه سعادت و استوارترین راهها هدایت و رهنمایی می نماید. درمقاله قبل، دربعد حکومت اسلامی، سخن از خصوصیات قوانین اسلام بود، ویکی از خصوصیات بیان شد. دومین خصوصیت و ویژگی سرچشمه گرفتن قوانین و معلول بودنش از مصالح و منافع و مفاسد و مضارانسانها و عباداست، یعنی معیار قانونگذاری که دراسلام سعادت مردم است نه خواسته و امثال کروکورانها که ناشی از غرائز است.هرچند بوسیله ی عقل کنترل شود، اما باز همه جهات رانمی توان درک کرد.
«وَما اُوتیِتُم مِنَ العِلمِ اِلّا قَلیلَاً» و این همان معنای معروف از مذهب عدلیه می¬باشدکه می¬گویند:
احکام بطور جزاف و بی حساب جعل نشده، بلکه تابع مصالح و مفاسد است . و این اصل در همه احکام مراعات شده، از عبادتش گرفته تا فرهنگ اخلاقی گرفته تا فرهنگ جهادی و برنامه های جنگی اش، از ناخن گرفتن و نظافت نمودن تا اداره ی جامعه و حکومت کردن برآن، چون همه از خداوندحکیم و مصلحت اندیش است. و کار جزاف و بی حساب از او نه تنها سر نمی زند، بلکه محال است که سربزند.
چگونه میشود خدای حکیم چیزی را بی حساب مانند دروغ مثلا حرام کند و راست گفتن راهم مثلا بی حساب حلال و جایز، واین جز لغو و لهو و عبث بودن نمی توان نام دیگری براو گذاشت، و از این برهان و رهنمایی عقلی که بگذریم ازکتاب و سنت آیات و روآیات فراوان براو رهنمایی و دلالت داردو مطلب راثابت مینماید.قرآن همه جا سخن ازآزاد بودن وحلال بودن طیب وپاکیزه، و حرام بودن خبیث و ناپاک می آورد:
۱« »
۱۵۷-اعراف
دراینجا از صفات بارز و آشکار، پیغمبراسلام که دربیان فشرده ای از اوصاف و برنامه های او آمده آزاد و حلال کردن آنچه از پاکیزگیها و طیبها است و حرام کردن و قدغن نمودن آنچه از ناپاکیها و خبائث است، و ارزش و اهمیت این عمل رامی توان از دو امر دیگر که با او ذکر شده یافت، اول: امر به خوبیها و معروفها و رائج و اجرا نمودن آنها در جامعه، و نهی کردن وبازداشتن جامعه از بدیها «یأمرهم بالمعروف و ینها هم عن المنکر»
دوم:آزادی و گسستن قید و بندها و زدودن فشارهای ظلم و استبدادو استثمار و جهل و فقر و اختلاف و تفرق:«یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم»بنابراین پیغمبر همه ی کارهایش خلاصه می شود درانقلاب و دگرگونی درهمه چیز جامعه، از فرهنگ اعتقادات گرفته تا فروع، از اقتصاد فردی گرفته تا اقتصاد اجتماعی، از جنگ گرفته تا سیاست و تداوم بخشیدن به این انقلاب بوسیله ی امربه معروف و نهی ازمنکر، و در دست خوبان بودن قوه اجرائیه، چون لازمه این دو واجب داشتن قدرت وتمکن است.
«اّلذینَ اِن مَکنّاهُم فِی الاَرض ِ اَقامُوا الصلوه وَ اَتُواالزَّکاهَ و اَمَروابِالمَعرُوفِ»
جمعیتی مورد علاقه خداوند هستند که هنگامی که دارای قدرت شدند اقامه نمازمی نمایند و ایثار زکات و امربه معروف و نهی از منکر می نمایند، و بیان قوانین به حلال نمودن پاکیزگی ها و حرام نمودن ناپاکیها و آلودگیها، وذکر حرف لام با ضمیر جمع (لهم) خود گویای مراعات مصالح است، چون لام برای نفع است و آنهم نفع همه به اعتبار جمع که با ضمیر غائب جمع بیان شده.
۲« • » ۳۳-اعراف
بگو ای پیغمبر به آنان که بنام دین می¬خواهند استفاده از نعم الهیه را ممنوع و قدغن اعلام کنند، چه کسی زینت های بیرون آورده شده از زمین و پاکیزگیها از روزیها را حرام نموده، آنها برای مؤمنین است و خالص اینها ونیکوتراز اینها درآخرت برای آنان خواهد بود. ما آیات خودرا برای اهل دانش چنین بیان می کنیم . بگو خداوند منحصرا زشتیها و فواحش را آشکار و پنهانش و گناه و ظلم را و برخی اموردیگر را حرام نموده.
۳-« • • » ۴-مائده
از شما ای پیغمبر (ص)سؤال می کنند چه چیز حلال شده برای آنها، بفرما طیب ها و پاکیزگیها.
۴-« » ۲۶۷بقره
خطاب به مؤمنین که انفاقتان حتما باید از درآمدهایی باشد که به ضرر مردم بوسیله احتکار و تقلب و غش و یا فروش آنچه دراسلام حرام شده و مضر بوده نباشد، بلکه از درآمد کارها وکسبها مشروع باشد. می بینید اینجا برای حلال ومشروع بودن اقتصاد و کسب به طیب بودن اکتفا میشود، چون حلیت و طیب از هم جدا نمی شوند.
و از قبیل آیات گذشته است:
(۵۷-بقره) و آیه ی ۲۶ از سوره انفال و آیه های۸و ۸۱ طه و ۵۱ مؤمنون و ۶۴ غافرو ۱۶ سوره جاثیه و همچنین آیه ۷۰ از سوره اسرا که می فرماید:
« »
بطور تحقیق و مسلم ما بزرگ و گرامی داشتیم فرزندان آدم و افراد بشر را و آنهارا حمل
ابعاد حساب شده، بنابراین حلالها هیچ ضرری ندارند.نه برای جسم و نه برا ی جان، نه برای فرد، نه برای جامعه ، نه برای فرهنگ ونه برای اقتصاد ، نه برای زندگی در دنیا، ونه زندگی در آخرت، خلاصه برای هیچ شأنی از شئون هیچ ضرری ندارد، و حرامها مقابل آن است و ضرر و زیان دارد.بهمین مقدار از آیات اکتفا میشود.
اما از سنت : رسول گرامی بشر فرمود:
« یا عِبا دَ الله ِ اَنتُم کَالمَرضی ورَبّ العالَمین کَالطَّبیب، فَصَلاحُ المَرضی فِیما یَعلَمُه الطَّیبُ وَیُدبِّرهُ لا فِیما یَشتَهِیه ِالمَریضُ و یصرحُهُ، اَلا فَسَلِّمُوا الِلِه اَمرَهُ تَکونُوا مِنَ الفائِزینَ»
ای بندگان خدا، شما همانند بیمارانید و خداوند مانند طبیب، مصلحت مریض درچیزی است که طبیب معالجه و مداوا می کند نه درانچه خود می خواهدو میلش به او می کشد تسلیم امر خداوند شوید رستگار و فائز می شوید.این حدیث تفاوت قانونگذاری دراسلام با قانونگذاری در جهان بشر را روشن می کند، چون آنجا سخن از مصلحت اندیشی است، و اینجا سخن از آزادی و امیال و خواسته های مردم هرچند بضررشان باشد.
محمدبن سنان نامه ای بحضرت رضا (ع)فرستاد و سئوال کرد که بعضی از مسلمین فکر می¬کنند که خداوند حرام و حلال را بی حساب قرار داده و برپایه ی مصلحت و مفسده نمی باشد، و ماهم که اطاعت می¬کنیم فقط بخاطر تعبد و بندگی است، والا هیچ فایده ای ندارد، حضرت در جواب نامه نوشت:
«مَن قالَ ذلکَ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً بَعیداَ.»
کسی که چنین بپندارد و فکر کند، سخت در گمراهی وگمراه شده، گمراهی دور که به زودی نمی تواندراه سعادت را بیابد.
«وَوَجدنا المُحَّرم َمِنَ الاَشیاءِ لا حاجَهً لِلعِبادِ اِلَیهِ وَ وَجَدناهُ مُفسداً داعِیاً اِلی الفَتاءِ وَ الهَلاکِ »
ما محرمات رابابررسی که نموده و مطالعه ای که روی آنها انجام گرفته همه را یافتیم که باعث بدبختی و نابودی فرد و جامعه می شودو گناهان است که باعث نابسامانی ها و نارسائی ها می گردند.این قضاوت ازامام هشتم که قلبش و سینه اش ومغزش مرکز علوم است، این قضاوت کسی است که از خاندان وحی است.این قضاوت کسی است که در قضاوتش خطا واشتباه ندارد و معصوم است.خلاصه قضاوت امام معصوم است.ازمفضل بن عمر قالَ قُلتُ لِاَبی عَبدِاللهِ عَلیهِ السَّلام:
لِمَ حَرَّم َ اللهُ الخَمرَ و اَلمِیتهَ واَلدَّمَ و َلَحمَ الخِنزِیرِ؟ قالَ: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَم یُحَّرِمُ ذلکَ عَلی عِبادِهِ وَاَحَلَّ لَهُم ما سواهُ رَغبَهً مِنهُ فِیما حَرَمَّ عَلَیهِم وَ لا زُهداً فِیما حَلَّ لَهُم حَلَّ لَهُم وَلکنُّهُ خَلَقَ الخَلقَ فَعَلِمَ ما یَقومُ بِهِ اَبدانهُم وما یُصلِحُهُم فَاَ حَلَّهُ لَهُم وَاَبا حَهُ تَفضُّلَاً عَلَیهِم لِمَصلَحَتِهم وَعَلِمَ یَضُرُّهُم فَنَهاهُم عَنهُ وَحَرَّمَهً عَلیهِم»
وقتی مفضل از امام سؤال می¬کند به چه جهت و فلسفه وعلت شراب و مردار و خون و گوشت خوک حرام شده؟ حضرت در جواب می فرماید: خداوند تحریم و تحلیلش برپایه رغبت خود در محرمات و زهد و بی میلی در آنچه که حلال نشده نبوده (چون او فوق جهان ماده وخالق همه چیز و بی نیاز و غنی بالذات است.) بلکه برپایه ی مصلحت و آنچه قوام بدن آنهارا و صلاحشان را در او دیده حلال کرده، و آنچه را که دانسته ضرر دارد برای آنها نهی کرده و حرام نموده.
درروآیات یکی از علل حرمت خوردن خون و دم، قساوت قلب آمده تا جائی که می گوید:ممکن است قساوت خورنده اش به جایی برسد که پدر فرزندش را بکشد، و یا راجع به مردار لاغری وضعف جسم و همانند آنها مطرح شده، وهمین طرز دراسلام بطور کلی درندگان و سباع تحریم شده، بذهن میآیدکه یکی از اسرارش پیدایش حالت درّندگی درانسان است، چون انواع غذا درروحیه مؤثراست.یا قرآن در مقام بیان حرمت شراب وقمار بازی و همانند آن بابیان مفاسدش، انسانها را متوجه حرمتش می نماید:
« »
۹۲- مائده
همانا غرض و خواست شیطان ایجاد عداوت و دشمنی است بوسیله ی شراب و قمار وبوسیله همین عمل شما را از یاد خداهم باز می دارد. پس آیا خودرا باز می دارید و می باشید از آنها که خود را باز داشته اند.