ضرورت رسالت انبیاء

آیت الله جوادی آملی
عضو شورای عالی قضائی و عضو جامعه مدرسین
قسمت دوم
*
درقسمت قبل ضرورت رسالت انبیاء مبنی براین که بشر بدون راهنمایی الهی ممکن نیست به سعادت برسد، روشن شد، و دراینجا محدوده ی رسالت و این که پیامبران چه آورده اند با استفاده از آیات مربوطه مورد بحث قرار میگیرد.
**
قرآن کریم برای وحی یک مبدأ فاعلی و یک مبدأ قابلی و یک رابطه که باید دارای اوصاف خاص باشد قائل است .فاعل خداوند وقابل رسول الله و رابط روح الامین است.اگر امری را خداوند عهده داران باشد و پذیرش آن بعهده ی حضرت رسول الله (ص) و رابط روح الامین (فرشته ای که موصوف به امین است) باشد چنین امری حق است و بدین جهت خداوند در باره قرآن کریم می فرماید: «لا رَیبَ فیه»در قرآن هیچگونه شکی نیست.چرا که مبدأ فاعلی قرآن خداست، چنانچه درآیه ۱۰۵ سوره اسراء می¬فرماید:«بِالحَقِّ اَنزَلناه » ما قرآن را برحق نازل کردیم.پس نازل کننده خداست، و بدنبال آن می فرماید: «َبِالحَقِّ نَزَّل» قرآن به حق نازل شده است .حق با آن است، نه حق از قرآن جدامی شود و نه قرآن از حق، پس هرگز باطل درحریم آن راه نمی یابد.
گاهی فیض رسانده می¬شود، ولی گیرنده قابل نیست، اما درمورد قرآن که قابل وپذیرنده رسول الله (ص) است میفرماید: به حق فرستاده شده و به حق نیز فرود آمده است. همچنین درآیات ۱۹۳-۱۹۴ سوره شعراء خطاب به پیغمبر (ص) می فرماید:
«نزَلَ بِهِ الرَّوحُ الاَمینُ عَلی قَلبِک»
(روح الامین قرآن را برقلب تو فرود آورد.)
دراین آیه رابط را روح الامین معرفی می¬کند و فرشته ای را که خداوند به عنوان امین توصیف می کند هرگز خیانت نمی کند. اگر عملا درامانت کم و زیاد کند، و اگر جهل و غفلت و نسیان در کار باشد، خواه از روی قصور یا تقصیر باشد با امانت سازگار نیست، آنگاه امین است که آنچه را دریافت داشته، رسانده باشد، و گر نه صاحب حق نخواهدبود، در حالی که فرموده است:
«بِالحَقِّ اَنزَلناهُ وَ بِالحَقِّ نَزل»
*باطل درنظام قرآنی جائی ندارد.
وقتی حق آمد وقرار شد نظام قرآنی پیاده شود باید محدوده ی آن را دانست، دراین رابطه آیه ۴۹ سور ه سبا این محدوده را چنین بیان فرموده است:
«       »
بگو حق آمدو دیگر جائی برای باطل نو یا کهن نخواهد بود، پس دراین نظام باطل وجود ندارد، نه فساد گذشته را می شود تکرار نمود، و نه دست به فساد تازه می توان زد.
نظام حق جای همه چیز را پر کرده است، چرا که اگر در برخی قسمتها کوتاه و ناقص باشد و حتی اگر دریک مورد برنامه نداشته باشد که جای برای غیر حق خالی باشد این نظام حق درونی و… نظام حق برنامه دارد، و در موردی که خلافی از ما سرمی زند درآنجا جان ما با قرآن و نظام حق درتماس نبوده است.
* باطل چگونه می رود؟
گفتیم درنظام حق جایی برای باطل نیست قرآن می فرماید:
«جاءالحَقُّ وَزَهَقَ الباطِل»
اما چگونه و چرا؟ آیا باطل خودبخود میرود، یا آن که حق آن را میبرد؟ آیا انسان تاحق رانشناسدو به آن عمل نکند، این توان را دارد که باطل را از خود دور کند.اگر قرآن در آیه ۲۰۰ سوره اعراف می¬فرماید:«  »
بگو اعوذ بالله من الشیطان الرجیم یعنی بخدا پناه می برم از شیطان رجیم، فقط با گفتن این کلام بدون آن که انسان بداند که به چه کسی پناه می برد از آسیب های شیطان درامان می ماند؟ درسوره سبا آیه ۴۸ می فرماید:
«قُل اِنَّ رَبّی یَقذِفُ بِالحَق»
بگو آن که مدبر و پرورنده من است حق را-بسوی باطل- پرتاب می¬کند.
ودرایه ی ۱۸ سوره انبیاء چنین می فرماید:
         
بلکه ما همیشه حق را برباطل غالب وپیروز می گردانیم تاباطل را محو ونابود سازد.
«زاهق» صفت مشبهه است نه اسم فاعل و معنی چنین می شودکه صفت خاص باطل این است که رفتنی است. پس چنین نتیجه می گیریم که باید حق را گرفت و برمغز باطل کوبید تا باطل از بین برود و آنگاه است که: «ماذا هوزا هق» تحقق پیدا می¬کند.
خواندن و فهمیدن قرآن گرچه خود از عبادات است، ولی آنها مقدمه است برای عمل، و تا عمل به حق نکنیم نمی توانیم باطل راترک گوییم . چنین نیست که حق بیاید و باطل از درب دیگربرود.
«درحدیث می فرماید: هرکس چهل حدیث حفظ نماید خداوند اورا در قیامت فقیه محشور می¬نماید » آیا منظوراز حفظ چیست؟ اگر منظور حفظ معمولی است که درکتابها با خط زیبا محفوظ است.از سوی دیگر بسیاری ازچیزها راکه انسان یادگرفته، ممکن است در یک سانحه از یاد ببرد، وهمچنین بسیاری از افراد که دراین دنیا دانشمند هستند بعد از مرگ که سخت ترین ضربه هاست.همه آنچه که یاد گرفته¬اند از یادشان می¬رود وچنین نیست که همه ی تحصیل کرده ها بعد از مرگ عالم و فقیه محشور شوند.بنابراین منظوراز حفظ درحدیث آن است که چهل حدیث از بیانات معصومین علیهم السلام را در جانش نگهداری کند وپیاده نماید، و چنین کسی است که در قیامت به او حق شفاعت داده می شود و برهمین اساس است که آیه ۵۴ سوره انعام میفرماید:
«        »
آنگاه که مؤمنین به محضر تو آمدند به آنها سلام کن، یاسلام ما را به آنها برسان، یا هر دو. انسان گاهی بجائی می رسدکه شایسته ی سلام خدا میشود و سلام خدا مخصوص بندگان خالص است. بندگانی که حق را فرا می گیرندو در پرتو آن دیگران را نیز بسوی حق تبلیغ و ارشاد می نمایند.
(سَلامُ عَلی نُوحِ فِی العالَمین، سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُون، سَلامٌ عَلی اِبراهیم) و این است پاداش نیکوکاران (کذلِکَ نَجزِی المُحسِنین)حضرت امیرالمؤمنین (ع) درنهج البلاغه می فرماید:
«اِنَّما قَولُهُ فِعلُه لابِصَوتٍ یُقرَوَلا بِنِداءِیُسمَع»
همانا گفته ی خدا همان انجام آن است، بدون آن که بصدایی خوانده شود، ویا به ندائی شنیده شود.
بنابراین سلام خدا لفظ نیست، بلکه همان عمل خداست، و اگر خداوند متعال سلام می کند .یعنی سلامت اعطا میکندو انسان رااز بیماریها نجات می بخشد.بدنبال آیه توجه شودکه بعد از آن پیغمبر(ص) مامور میشود به شاگردان جلسه سلام نماید اضافه می نماید:
«کَتَب رَبَّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَه»
پروردگار شما برخود رحمت و مهربانی را فرض نموده است. و این موضوع اهمیت مجلس علم وفراگیری ایمان راروشن می سازد، و اما درباره مجالسی که معارف دینی و حق دران هتک می شود، درآیه ۶۸ سوره انعام می فرماید:«              »
(وهرگاه با گروهی برخورد کردید که برای خرده گیری درآیات ما گفتگو میکنند از انها روی گردان، تا آنها درسخن دیگری وارد شوند.) و درآیه ۱۴۰ سوره نسا می فرماید:
 •                     
(آیات درکتاب- خدا-برشما(منافقان) فرستاده شدکه چون آیات خدارا شنیدید به آن کفر ورزید و استهزا نمایید پس –شما مؤمنان-با ایشان (منافقان ) مجالست نکنیدتا- ازسخن استهزا قرآن- درحدیثی دیگر داخل شوند.)
پس نشستن در جلساتی که به آیات خدا کفر ورزیده می شود و استهزا میشود موجب تأیید آن عمل است و تأیید کردن یا بی تفاوت بودن نمی گذارد حق، باطل را سرکوب نماید. و اگر برنخیزید و از آنها اعراض ننمایید «انکم اذا مثلهم» شما مثل آنها هستید، با این تفاوت که آنها کافرند و شما منافق، و اگر شرکت کنید خداوند منافقان و کافران رادر جهنم جمع میکند.
«ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا»
و چون منافق درعین حال که باطل است، به حیثیت حق نیز صدمه می زند از کافر پست تراست، آیه ۱۴۵ سوره نساء می فرماید:« •      •»
(همانا منافقان را دراتش پست ترین جایگاه است)
همانگونه که مؤمنان در بهشت درجاتی دارند(بعضها فوق بعض) برخی برتراز بعض دیگر هستند، اهل باطل نیز درجاتی دارندو بعضی پایین¬تر از بعض دیگر هستند، ومنافق درقسمت پایین جهنم است، و از کافر پست تراست، چراکه منافق ظاهرش حق و باطنش باطل است و اضافه ی حق برباطل موجب می شودتاحق نیز باطل شود، همانند اضافه کردن برمعلوم، که معلوم را نیز مجهول میسازد.
آری باطل که با حق بیامیزد حق را باطل می سازد، وگرنه باید حق برباطل بکوبدو آنرا ازبین ببرد، آنگونه که دیگر جایی برای باطل نباشد.
«قل جا الحق و مایبدی الباطل و مایعید»
ادامه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *