حجه الاسلام محمد حسین بهجتی (شفق)
ابیات زیر قسمتی از یک مثنوی پرشور است که رسالت شعر راستین را بیان می کند.
نبود شعر، سخن پیوستن جمله ها را به سرهم بستن
«قلب» و«تشبیه» و «جناس» آوردن کلماتی به قیاس آوردن
شعر، الفاظ به هم بافته نیست شعله ای جز زدل تافته نیست
شعر درقافیه ها کی گنجد لحن داوود نه در نی گنجد
شعر، شوراست و شعاراست وشعور رویش صبحدم وجوشش نور
شعر، آوای پرجبریل است صورکوبنده ی اسرافیل است
دوست را زمزمه ی داوود است خصم را صیحه ی مرگ آلود است
شعر، بیدادگراقوام است شعر، آیینه ای از الهام است
شعر، دلجویی جانبخش خداست مرهم زخم دل غمزده هاست
شعرازاده، مبراست زعیب آبشاریست ز سرچشمه ی غیب
شعر ، جانبخش تراز باد صبا است که پیام آورازادیهاست
شعر، احساس شکوه است وجلال درک زیبایی و لطف است وجمال
پیش آن دیده که صاحبنظراست همه ذرات جهان شعرتراست
هروجودیست فروغی از دوست دل هر ذره تجلیگه اوست
شعر، ترسیم غم انسانهاست نای فریاد گر طوفانهاست
نبود شعر جز آیینه جان راز ارواح دراین پرده عیان
خلق چون بردر او بنشینند اندراو نقش رخ خود بینند
این چنین شعر بود توده پسند ور جز این است گزاف است وگزند
شعر مسئول زهر شعر، جداست جاودان زنده چوخون شهداست
آن که را بینش و آگاهی نیست شعر مسئول چه می داند چیست
شعر مسئول بود فجر حضور سوختن زآتش و افشاندن نور
شعر مسئول بود حامل راز خلق بیدار کن از خواب دراز
شعر مسئول بود حق پرور نه ستایشگر زوراست و نه زر
آنکه را روی دراین بادیه نیست شعر مسئول چه می داند چیست
نیست شعر هوس و شعر شراب شعراهنگ نی وچنگ و رباب
شعر مسئول، پیام است و خروش ازخدا نغمه و از غیب سروش
شعر مسئول، خوش آهنگین است لیک سازش زدل خونین است
شعرمسئول، حماسی تپش است بعثت و نهضت و شور و جهش است
شعر مسئول، سرافراشتن است دردرون تخم وفا کاشتن است
شعر مسئول، شکو ه است و وقار نه ستایشگراز خمر و خمار
شعر مسئول، جهاد است و تلاش نه شکمبارگی و حرص معاش
شعر مسئول، بت انداختن است نه زمداحی، بت ساختن است
شعر مسئول، گشودن گره است که زهر شعر خوش، این شعر به است
آنکه را آگهی از واقعه نیست شعر مسئول چه میداند چیست.