حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی رهبر
موضوع مقال، منشور مدیریت علوی بر محور عهدنامه مالک اشتر است که جامعترین منشور مدیریتی و سیاسی اسلامی در جهان میباشد و اینک چهارمین بخش این منشور مبارک را مینگریم.
«ثم اعلم مالک انی قد وجهتک الی بلاد قد جرت علیها دول قبلک من عدل و جور و ان الناس ینظرون من امورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من امور الولاه قبلک و یقولول فیک ما کنت تقوی منهم؛(۱) ای مالک! من تُرا به سوی سرزمینی فرستادم که قبل از تو دولتهایی عادل یا ظالم بر آن حکومت داشتهاند و مردم امور ترا آنگونه مینگرند که تو امور آنان را مینگری و در مورد تو آن میگویند که تو در مورد آنان میگویی».
دولتها و عبرتخانه تاریخ
سرزمین مصر مانند هر سرزمین دیگری سایه روشنی از تاریخ دارد. این کشور روزی عرصه حکومت جبارانی چون فرعون و هامان و قارون بوده که زمام دولت و ثروت را در کف داشتند و فرعون نه فقط پادشاه بود، بلکه دعوی خدایی مردم مصر را داشت که خداوند با رسالت موسای کلیم علی نبینا و آله و علیهالسلام، او را به دیار مرگ و غرقاب نیل فرستاد و مستضعفان بنیاسرائیل را وارث آن سرزمین ساخت.
بر همین سرزمین دوران دیگری میگذرد که یوسف صدیق که به غلامی فروخته شد، سکاندار اداره مصر و زعیم مردم میشود که نموداری از حکومت صالحان بود و آن دوران نیز سپری شد و تغییر و تحولات دیگری که بر کشور مصر گذشته است.
این تغییر و تحولات به دولتهای مصر منحصر نیست، بلکه در تمام سرزمینها و در همه اعصار این تحولات بوده و خواهد بود و تاریخ جز تبدیل مرگ و حیات نیست.
واژه دولت نیز جز به مفهوم تغییر و تحول نیست. قرآن کریم با کاربرد این واژه در آیه کریمه «و تلک الایام نداولها بین الناس» از گردش روزگار و فراز و فرود و دست به دست شدن دولتها سخن میگوید و امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «الدنیا دار دُوَل» باری! دنیا سرای تحولات و جابهجایی قدرت و دولت و ثروت است. چه تمدنهای بزرگ هزاران ساله که رو به افول نهادند و از زندگی امپراتورانش جز چند سطری بر دفتر تاریخ باقی نماند و تنها چیزی که میماند نام نیک، کار نیک و آثار است که نقطه مثبت تمدنهاست و مابقی پوچی و بیحاصلی است.
چشم عبرتنگر میخواهد از این تحولات درس چگونه زیستن را بیاموزد. زرق و برق دولت و قدرت و ثروت و شهرت حجاب او نشود و بتواند از زندگی، ارزیابی درستی داشته باشد. این نکتهای است که امیر مؤمنان در نامه به مالک اشتر بدان اشاره فرموده که ای مالک! بدان که قضاوت دیگران درباره تو همانند قضاوت تو درباره دیگران است. در آزمون حکومت به گونهای عمل کن که رضای خداوند و رضای خلق را فراهم آوری تا محکمه تاریخ درباره تو به داوری نشیند و بالاتر از محکمه تاریخ، محکمه خالق است که ذرهای از اعمال انسان را بدون پاسخ نمیگذارد: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره…».
صدای ملت صدای خداست
«و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السر عباده» صالحان و نیکوکاران را از آنچه خدا بر زبان بندگان خود جاری میکند، میتوان شناخت.
در این بیان امام راز بزرگی نهفته و آن این است که هرگاه خداوند بندهای را دوست دارد، دلهای مردم را به او متوجه ساخته و زبان مردم به نیکی از او یاد میکند.
در قرآن کریم آمده: «والذین آمنوا و عملوالصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا؛(۲) آنانکه ایمان آورده و عمل شایسته کنند، خداوند محبت آنان را در دلها قرار دهد»؛ بنابراین قضاوت مردم و صدای ملت را درباره انسانها به ویژه دولتها نمیتوان سرسری گرفت، به مثل معروف صدای ملت صدای خداست، وجدان عمومی خطا نمیکند، به ویژه مردمی که فطرت پاک و قلب سلیم دارند. مردمی که از هیچگونه فداکاری دریغ نمیکنند.
اگر دولت خواهان جایگاه مستحکم در دلهای ملت است، باید ملت را ارج نهد، حقوق آنان را محترم شمارد، آنان را ولینعمت خود بداند و همانگونه که حضرت امام خمینی بارها بر این نکته تأکید فرمودند، دولت نباید توده ملت را به اقلیتی از خواص زیادهطلب بفروشد، همانگونه که امیر مؤمنان در بخش دیگری از این منشور سیاسی بر آن تأکید فرمودهاند و در جای خود خواهیم دید.
در ادامه نامه میخوانیم:
«فلیکن احب الذخائر الیک ذخیره العمل الصالح»
محبوبترین ذخیرهها و اندوختهها نزد تو باید اندوخته و ذخیره عمل صالح باشد.
در نظام اسلامی یک مدیر یا وزیر و هر مقام مسؤول دیگر نباید در فکر اندوختن ثروت و مکنت و درهم و دینار باشد. آنچه از یک مقام مسؤول میماند نام نیک، خدمت شایسته و مردمداری و عمل صالح است و هر چه جز این باشد، پوچی و بیحاصلی و یا خیانت است. امیرالمؤمنین(ع) در نامه به یکی از کارگزارانشان چنین نوشتند: «ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه و انت مسترعی لمن فوقک لیس لک ان تفتات فی رعیه…؛(۳) کار تو برایت طعمه نیست، بلکه امانتی است بر گردنت و تو باید در برابر مافوق خود پاسخگو باشی، تو حق نداری درباره رعیت، استبداد به خرج دهی…».
پاسخگویی و نظارت
امام ۲ نکته اساسی را به عامل خود در آذربایجان مورد تأکید قرار دادهاند:
۱ـ مسؤولیت برای یک کارگزار، طعمه و آب و نان و منبع درآمد نیست.
۲ـ مسؤولان مافوق باید ناظر عملکرد ردههای زیرمجموعه دولتی باشند و کارگزاران بر مجموعه دولت باید در برابر مقام مافوق پاسخگو باشند.
این دستورالعمل امامی است که به عنوان ندای عدالت انسانی حتی از نظر غیرمسلمانان شناخته میشود؛ امامی که به جرم عدالت، در محراب عبادت به شهادت رسید؛ امامی که همه ما مدعی پیروی از ایشان هستیم، اما در عمل با حضرت فاصله زیادی داریم. آیا در نظام اسلامی ما آن نظارت و حسابرسی و پاسخگویی وجود دارد که به فرصتطلبان و ویژهخواران مجال سوءاستفاده ندهد؟!
ما که میخواهیم الگوی حکومت اسلامی را به دیگران نشان دهیم، چه مقدار پایبند عدالت و نظارتیم؟!
بدیهی است در توان ما نیست که مرّ سیاست و نظارت امام علی علیهالسلام عمل کنیم، ولی همانگونه که حضرت فرمودند: میان امام و مأموم باید مشابهتی باشد. این روزها سخن از حقوق و مزایای دهها و صدها میلیونی در کشور به گوش میرسد که کاش واقعیت نداشت. خانوادههایی هستند که با اندک درآمد از تأمین آب و نان ساده خود ناتوانند. اینها از همان قشر تلاشگری هستند که در عرصههای انقلاب و دفاع هرگونه خطری را به جان میخرند؛ وقتی شهید میدهند و طلبکار نظام هم نیستند، دعوی ذخیره نظام بودن را هم ندارند، آنگونه که برخی مسؤولان ویژهخواران میلیاردی را ذخیره نظام نامیدند! و از برخی تریبونها به حمایت از آنها پرداختند و نظام را وامدار آنان شمردند.
چنین به نظر میرسد ما عدالت و حق و حساب را جدی نگرفته و شعار را جایگزین عمل کردهایم. نگرانی این است که اینگونه عملکردها به باورها و اعتقادات مردم به ویژه جوانان لطمه بزند که خسارتی است غیرقابل جبران.
امروز چشم جهانیان به سوی ایران اسلامی است. دشمنان به نوعی، دوستان به نوع دیگر. دشمنان برآنند که از هر سوژهای بهرهبرداری کرده و گوش جهان را با رسانههای دجالی امپریالیستی پر کنند و چهره انقلاب اسلامی را مخدوش سازند و دوستان چشم به راهند که از الگوی انقلاب اسلامی، چراغ راه فراهم سازند. به هوش باشیم قضاوت تاریخ درباره ما منفی نباشد و آدرس غلط به مستضعفان جهان ندهیم.
پینوشتها
۱ـ نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
۲ـ مریم، ۹۶.
۳ـ نهجالبلاغه، نامه ۵.