عسکری اسلامپورکریمی
مقدمه
برخی اعداد، بار معناییِ خاص دارند و تأکید بر اعداد در آموزههای دینی به جهت غرض و مقصود خاصی است که در آن عدد نهفته است. در میان اعداد، عدد چهل در آموزه¬های اسلامی، از ارزش والایی برخوردار است.
آن هنگام که با شیطنت شیطان، آدم ابوالبشر از جایگاه والای خویش جدا گردید و لباس بهشتی از تن او افتاد و ردای «هبوط» بر قامتش افکندند، او یک «اربعین» در فراق روضه رضوان گریست.
آن روز که قابیل، هابیل را کشت و نخستین مظلوم تاریخ به دست برادرش به قتل رسید، آدم، بر شهادت فرزندش «چهل شبانهروز» گریه کرد.
آنگاه که قوم حضرت موسی«ع» فرمان پیامبر خدا را نادیده گرفتند و در پیشگاه موسی نافرمانی کردند و تنپرور شدند، خداوند آنان را «چهل سال» در بیابان¬ها سرگردان ساخت.
آن¬گاه که زمینه¬های تولّد فاطمه«س» فراهم شد، یک «اربعین» جدایی میان محمد«ص» و خدیجه«س» لازم شد تا عبادت¬ها و نیایش¬های «چهل¬شبانه روز» این زوج، فضای جان خدیجه را برای استقرار «امّ الأئمه؛ مادر امامان» آماده سازد. باید چهل سال از عمر پیامبر اسلام بگذرد تا همه آزمایش¬ها را ببیند و سختی¬ها و گشایش¬ها چنان به او تجربه بیاموزد که حتّی مشرکان نیز به او لقب امین دهند. آن¬گاه که یک «اربعین» را پشت سر میگذارد، فرشته وحی را میبیند که لباس نبوّت را بر اندامش میپوشاند.(۱)
آنگاه که روبه صفتان زشتخوی یزیدی در کربلا فرزند رسول الله، حسین بن علی«ع» را با آن وضع فجیع به شهادت رساندند و بر اهلبیت رسول الله«ص» بیحرمتیها کردند، آسمان در سوگ آن سلاله نبوی، چهل صبح خون و زمین چهل صبح به سیاهى و خورشید چهل صبح به کسوف [تیرگى و گرفتگى] و سرخى گریه کرد.
بنابراین، «اربعین» یا «چهل»، عددی آسمانی است و گویا در این شماره، رمز و رازهایی نهفته است که ما را یارای فهمیدنش نیست.
اربعین از رازهای هستی، خصوصیت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نیست. در این نوشتار به مناسبت اربعین شهادت امام حسین«ع» برخی از مهم¬ترین موارد کاربرد این واژه ارزشمند که در فرهنگ اسلامی به مناسبتهای گوناگون از آن یاد شده و گاهی پیامهای اخلاقی و دستورهای الهی با آن همراه شده است را مورد بررسی قرار میدهیم.
واژه اربعین در قرآن کریم
واژه «اربعین» چهار بار در قرآن کریم آمده است؛ ازجمله در سوره بقره آیه ۵۱: «وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ؛ و [به یاد آورید] آن¬گاه را که با موسی چهل شب (و روز) وعده گذاشتیم که به مناجات پردازد. هنگامی که به میعادگاه رفت و راز و نیاز به پایان رسید و برگشت، دید که منحرف گشتهاید و پس از او گوسالهپرستی پیش گرفتهاید، (گوسالهای که سامری آن را ساخته بود و معبودتان کرده بود) و بر خود ستمگر شدهاید، (چون برای خدا شریک و انباز ساختهاید)»، این وعده چهل شب بوده است.
این داستان در سوره اعراف آیه ۱۴۲به صورت مفصل¬تر آمده است: «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ؛ و ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب [دیگر] تکمیل نمودیم، به این ترتیب، میعاد پروردگارش [با او] چهل شب تمام شد و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و آنها را اصلاح نما! و از روش مفسدان پیروی نکن.»
علامه طباطبایی«ره» در تفسیر ارزشمند «المیزان» میفرماید: خداى متعال در این آیه شریفه مواعدهاى را که با موسى بسته بود ذکر و اصل آن را سى شب گرفته و با ده شب دیگر آن را تکمیل نموده، آن¬گاه فرموده که جمعاً مواعده با وى «چهل شب» بوده است. در حقیقت این آیه، آیه ۵۱ سوره بقره را تفسیر مىکند که مىفرمود: «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَهً» و توضیح مىدهد که آن عدد، مجموع دو مواعده اصلى و تکمیلى است. کوتاه سخن اینکه برگشت معناى آیه به این است که خداى متعال حضرت موسی«ع» را براى مدت سى شب به درگاه خود و براى گفتوگوى با وى نزدیک ساخته و ده شب دیگر براى اتمام آن گفتوگوها بر آن مدت افزوده و در نتیجه میقات پروردگارش چهل شب تمام شده است.(۲) توجیه بعضی دیگر از مفسرین در مورد حکمت اضافه شدن ده روز چنین است: «دو دعوت بود؛ ابتدا سى شب، پس از آن ده شب اضافه شد که فرمود «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» که این اضافه یا براى نزول الواح تورات بوده یا براى امتحان و آزمایش بنیاسرائیل که در این مدت ده شب دستگاه گوساله پرستى و سامرى اتفاق افتاد.(۳)
در پس پردههای این دوآیه شریفه، ارتباط «اربعین» با زمان امتحان و آزمون آمیخته شده است و مهمتر از آن ارتباط اربعین با پاک شدن روح حضرت موسی«ع» و توان در یافت کتاب و الواح مطرح است. چهل شب و روز ملاقات میخواهد تا حضرت موسی«ع» لایق دریافت کتاب گردد.
قرآن کریم در سوره مائده نیز به گوشهای ¬از زندگی مبارزاتی و جهاد پیگیر حضرت موسی«ع» اشاره میفرماید، وی از قوم بنیاسرائیل خواست تا با ستمگرانی که در سرزمین مقدس فلسطین ساکن هستند و آن سرزمین پاک را با رفتارهای ناشایست خود آلوده ساخته¬اند، به جهاد برخیزند، ولی آنان به حضرت موسی«ع» گفتند: «إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ؛ تا آنان در آن مکان باشند، هرگز وارد نشویم، پس تو و پروردگارت با آنها بجنگید، ما اینجا خواهیم نشست.»(۴)
در چنین شرایطی حضرت موسی«ع» خود و برادرش را تنها دید… و خداوند کیفر مخالفت¬های آنان را این-گونه بیان کرد: «فَإِنّها مُحَرّمَهٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَهً یَتیهُونَ فِی اْلأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقینَ؛ چون با فرمان خداوند مخالفت کردند، ورود به شهر را بر آنان حرام کرد و آنان باید تا چهل سال در بیابان¬ها سرگردان باشند.»(۵)
زمینههای سرکشی در برابر فرمان خداوند و نادیده گرفتن مقام نبوّت و نافرمانی، از گناهان بسیار بزرگی بود که از روح سرکش آنان سرچشمه میگرفت و می¬بایست هرچه سریع¬تر جان¬های بیمار این جمع درمان می-شد. نسخهای که برای درمان دردها داده شد، باید از دو جهت مورد توجه قرار گیرد: یکی داروی درد است که همان سرگردانی در بیابان¬ها و گرفتار شدن و نبود امکانات است: «یتیهون فی الارض» و دیگری، طول زمان درمان است. قرآن کریم، طول درمان این درد را چهل سال مشخص کرده است: «اربعین سنه»؛ ازاینرو، باید دانست که مدت پالایش جان¬ها و زمان نابودی خصلت¬های شیطانی، بر محور عدد «اربعین» است. رعایت ضوابط و فرمانهای الهی به مدت چهل سال، جان را صفا و دل را جلا می¬دهد و جامعه را به تکامل میرساند.
همچنین در آیه ۱۵ سوره احقاف از چهل سالگی انسان یاد شده و اینکه خداوند به همه انسانها درباره نیکی به پدر و مادر سفارش کرده است؛ امّا فقط نیکوکاران به این سفارش الهی عمل و به پدر و مادر خود نیکی میکنند و این نیکی را تا رسیدن به رشد کامل خود و رسیدن به چهل سالگی ادامه میدهند؛ آن¬گاه در چهل سالگی دعا میکنند و از خداوند توفیق میطلبند تا در برابر نعمتهایی که خود و پدر و مادرشان از آن برخوردار بودهاند، شکرگزار او باشند: «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛ و ما انسان را به نیکی و احسان به پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش با رنج و سختی او را تحمل کرد؛ دوران حاملگی و دوران شیرخوارگی او بر روی هم سی ماه بود تا اینکه رشد کرد و اندامش استوار گردید تا اینکه به چهل سالگی رسید. [پس از پشت سر گذاردن چهل سال از دوران عمر] گفت: پروردگارا! بر دلم بیفکن تا بر نعمت¬هایی که به من و پدر و مادرم داده¬ای سپاس گویم و من را به کاری که سبب رضای توست، موفق بدار و فرزندانم را صالح گردان. خداوندا! من به سوی تو بازگشتم و از تسلیمشدگان دستورهای تو هستم.»(۶)
در این آیه شریفه، حالت¬های روحی و عرفانی انسان را پس از «اربعین» بیان می¬کند؛ یعنی ای انسان! تو در بازار جهان، کالای عمر را بسان ارزندهترین سرمایه، قدر ندانستی؛ به ویژه دوران جوانی¬ات را که با اوج غریزه¬های توفانی همراه بود و گاه انسان را چون پر کاهی اسیر تندباد هوس¬ها میکرد پشت سر گذاشته¬ای و اکنون به چهل سالگی رسیده¬ای. دیگر باید در میدان این درگیریها و پس از این همه تجربه، تکامل روحی یافته باشی و زمینه اصلاح در تو پدید آمده باشد.
در مورد عدد چهل در قرآن کریم افزون بر آنچه گذشت، بیان چند نکته نیز لازم است:
۱٫ سوره «والضحی» از چهل کلمه تشکیل شده است.
۲٫ خداوند متعال در قرآن کریم به چهل چیز سوگند یاد کرده است که بیست مورد موجودات آسمانی و بیست مورد درباره موجودات زمینی است.
۳٫ چهلمین سوره قرآن کریم سوره مؤمن است که در آن در مورد خلقت انسان و پیمان الهی با وجود انسانها در عالم ذر حکایت دارد.
۴٫ در سوره مجادله، چهل بار لفظ جلاله «الله» به کار رفته است.
۵٫ سوره نبأ و سوره قیامت هر کدام چهل آیه دارند.
۶٫ نام دیگر چهلمین سوره قرآن، «غافر» است که بر بخشش و عفو و رحمت الهی تأکید دارد.
۷٫ سوره «والفجر»، چهلمین سورهای که در سال دوم و سوم بعثت بر پیامبراسلام«ص» در مکّه نازل شد.
واژه اربعین در حدیث
احادیث و سخنان حضرات معصوم«ع» یکی از منابع شناخت اسلام است. فقهای دین، بسیاری از احکام اسلامی را از این منابع استخراج میکنند؛ یعنی احادیث، دلیل و مستند حکم فقیهان هستند.
رهبران معصوم«ع» برای گسترش سخنانشان که تفسیر آیات قرآنی بود تلاشی خستگی¬ناپذیر داشتند؛ آنان، شاگردان برجستهای را تربیت میکردند و برای تبلیغ و ترویج دین به سرزمین¬های اسلامی میفرستادند. همچنین برای آنکه رهنمودهای خاندان رسالت از یادها نرود، مردم را به حفظ و نگارش حدیث تشویق میکردند. در این باره، روایات فراوانی از منابع شیعه وسنّی آمده است؛ به عنوان نمونه، تنها به سه روایت درباره حفظ «چهل حدیث» که بر آن بسیار تأکید شده است، اشاره میکنیم.
پیامبراکرم«ص» فرمودند: «هر کس از امّت من چهل حدیث که مردم در امور دینشان به آن نیازمندند حفظ کند، خداوند در روز قیامت، او را در صف فقیهان و دانشمندان محشور می¬کند.»(۷)
پیامبر اسلام به امام علی«ع» سفارش کرد و فرمود: «ای علی! هر کس از امت من چهل حدیث برای رضای خدا و توشه آخرتش حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت با پیامبران و صدیقین و شهیدان و صالحان محشور میکند و اینان چه زیبا همراهانی هستند.»(۸)
همچنین امام صادق«ع» ¬فرمودند: «کسی که از من، چهل حدیث از احادیث ما را درباره حلال و حرام حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را در حالی برمیانگیزاند که فقیه و عالم باشد و عذاب نمیشود.»(۹)
بر مبنای احادیث یادشده، دانشمندان مسلمان نگارش چهل حدیث را به عنوان یکی از اصول ارزشی قابل اهتمام، مد نظر قرار دادند؛ چنان که نگاشته شدن صدها کتاب (اربعین) در دهها موضوع اعتقادی، اخلاقی، عبادی و… بهترین گواه این عنایت و اهتمام است. مانند: «اربعین شیخ بهایی، اربعین شهید اول، اربعین مجلسی دوم، اربعین جامی و چهل حدیث امام خمینی(ره)».
بلوغ عقلانی انسان در چهل سالگی
طبق آیات قرآن کریم، سوره احقاف آیات۱۳ تا ۱۶ انسان در چهل سالگی عقل و کمال مییابد؛ بنابراین خداوند تا این سن به انسان فرصت داده است تا شناخت کاملی بیاید و بعد از آن انسان باید در برابرخداوند پاسخگو باشد. قرآن کریم میفرماید: «حَتىَّ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنىِ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتىِ أَنْعَمْتَ عَلىََّ وَ عَلىَ وَالِدَىَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَئهُ وَ أَصْلِحْ لىِ فىِ ذُرِّیَّتىِ إِنىِّ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنىِّ مِنَ الْمُسْلِمِین؛ و هنگامی که انسان به مرحله رشد و شکوفایی تامّ رسید و چهل سال بر او بگذشت میگوید پروردگارا، طریق شکر و سپاس نعمتهای خودت را بر من و پدر و مادرم به من الهام فرما! و طریق انجام عمل صالح که مورد رضا و تحسین تو باشد را به من بیاموز! و در میان ذرّیّه من صلاح و سداد را استوار فرما! به درستی که من به تو روی آوردم و تسلیم خواست و اراده تو گشتم.»(۱۰)
این آیه بلوغ انسان را به مرتبه رشد عقلی و قِوام نفس در تدبیر و رعایت مصالح و مفاسد در سنّ چهل سالگی میشمرد و پس از این انسان از تجربیّات و اندوخته گذشته برای استکمال روح و طیّ طریق سعادت و صلاح بهره میگیرد، نه آنکه به سعه و ظرفیّت عقلانی او اضافه گردد.
نکته شایان توجه درباره مدلول آیه فوق «بلوغ عقلانی انسان در چهل سالگی»، این است که رسیدن به چهل سالگی برای بلوغ عقلانی، مرحله کمال و اتمام حجّت است؛ یعنی کسی که به چهل سالگی رسیده باید به اندازه کافی از مراحل فراز و نشیب عبرت گرفته باشد و از وسوسه¬های شیطان نجات یافته باشد، نه آنکه قبل از چهل سالگی تکلیف نداشته است. مفسر عالیقدر آیتالله مکارم شیرازی در این باره میفرماید: «بعضی از مفسران «بلوغ اَشُدّ» (رسیدن به مرحله توانایی) را با رسیدن به چهل سالگی هماهنگ و برای تأکید میدانند، ولی ظاهر این است که «بلوغ اَشُدّ» اشاره به «بلوغ جسمانی» و رسیدن به «أَرْبَعِینَ سَنَه» (چهل سالگی) اشاره به «بلوغ فکری و عقلانی» است، زیرا معروف است، انسان غالباً در چهل سالگی به مرحله کمال عقل می رسد و گفتهاند که غالب انبیای الهی در چهل سالگی مبعوث به نبوت شدند.»(۱۱)
اساساً افراد سعادتمند و کسانی که به دنبال خوشبختی و کمال هستند تا سن چهل سالگی در اعمال و رفتارشان نشانههای اصلاح پیدا میشود؛ امّا اگر تا سن چهل سالگی تغییراتی در رفتارهای زشت و ناپسند آنان ایجاد نگردد، بعد از آن اصلاح آنان مشکل خواهد بود.
در نتیجه سن چهل سالگی، لزوم کمال و اتمام حجت میباشد که در این سن است که به فرموده امام صادق«ع»، «خدای متعال به دو ملک رقیب و عتید که موکّل بر اعمال و کردار انسان هستند وحی میفرستد: من به تحقیق به بندهام عمر کافی جهت کسب معرفت و بلوغ عقلی عنایت کردم، از این پس دیگر او در کردار و اعمالش رها و آزاد نیست، بر او سخت گیرید و هر آنچه از او سر میزند کم یا بسیار دقیقاً ثبت و ضبط نمائید!»(۱۲)
آثار چهل روز اخلاص در عمل
شریعت انسانساز اسلام برای خودسازی و خودیابی انسان، برنامهها و طرح¬های فراوانی دارد که از رهگذر آن برنامهها، حرکت فرد و جامعه را بر محور معیارهای الهی که با فطرت انسان هماهنگ است، تنظیم می¬کند و راه رشد او را تا صعود به قله والای انسانیت هموار میسازد.
اعمال عبادی اسلام اعم از واجب یا مستحب که در سازندگی انسان نقشی بنیادی دارند، آن¬گاه مؤثر خواهند بود که با اخلاص انجام گیرند. عملی را خدایی گویند که «قربهً الی الله» و بدون هیچ¬گونه آلودگی از درون انسان بجوشد و غیرخدا در آن تأثیری نداشته باشد. چنان قرآن کریم میفرماید: «وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ؛ امر نشدند، مگر اینکه با اخلاص کامل بر اساس ضوابط دین اسلام، خدا را پرستش کنند.»(۱۳)
هرگاه انسان، چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند، چشمههای برکت، نور و حکمت از ژرفای جانش میجوشد و رودهای زلال اندیشه جریان مییابد و از آبشار زبان بر دامن دل¬ها میریزد.
امام باقر«ع» فرمودند: «بنده¬ای که در مسیر ایمان به خداوند، چهل روز خویش را خالص گرداند، خداوند او را در شمار زاهدان در دنیا قرار میدهد و به دردها و درمان¬ها آگاهش میسازد و حکمت و دانش را در دلش ثابت میکند و زبانش را به تبلیغ و ترویج آن حکمت وا میدارد.»(۱۴)
امام رضا«ع» به نقل از پیامبر اسلام«ص» فرمودند: «هیچ بندهای چهل روز اعمال خود را خالصانه به درگاه حضرت حق انجام نمیدهد، مگر اینکه خداوند متعال چشمهسارهای حکمت را از قلب او به زبانش جاری میسازد.»(۱۵)
دعا برای چهل مؤمن
دعا و نیایش همانند اسلحهای است که با آن باید به جنگ وابستگی¬ها رفت. بی¬گمان این سلاح، مخصوص انبیا و اولیا است و قبایی است که بر قامت رسای مؤمنان راست می¬آید.
امام رضا«ع» به یاران و نزدیکانش میفرمودند: « بر شما باد سلاح پیامبران؛ پرسیده شد: سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: دعا و نیایش.»(۱۶)
در نیایش باید توجه داشت که رسیدن به خواستهها شرایطی دارد. انسان باید با رعایت آن شرایط هرچه بیشتر به قله عشقی که معشوق بر آن است نزدیک¬ شود.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ادعُونِی أَستَجِب لَکُم؛ مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.» ولی چگونه باید خواند تا توجّه معشوق جلب شود. این بحث، در فرهنگ عرفان اسلامی، جایگاهی ویژه دارد. یکی از شرایط استجابت دعا، آن است که دعاکننده، چهل مؤمن را در نیایش، بر خود مقدم بدارد.
امام صادق«ع» فرمود: « کسی که چهل مؤمن را در نیایش، بر خویش مقدم دارد و سپس خواسته خود را بخواهد، بی¬گمان خواسته¬اش اجابت میشود.»(۱۷)
آن حضرت تأکید میفرماید که اگر اینگونه دعا کردن در نماز شب و بعد از آن باشد، تأثیر بیشتری خواهد داشت.(۱۸) همچنین دعا کردن چهل مؤمن در قنوت نماز وتر در دل شبهای تار اجابت دعا را نزدیکتر و سریعتر مینماید.(۱۹)
دعای چهل نفره
دعا» نوعی «ذکر» است که با حالت¬های گوناگون خوانده میشود. «کثرت» دعا و تکرار خواستهها تا مرحله «چهل» در اجابت آن بسیار مؤثر است.
امام صادق«ع» در یکی از رهنمودهای حکیمانه¬اش ما را به دعای دسته جمعی(چهل نفر) فرامیخواند و میفرماید: «هیچ چهل نفر مردى براى دعا نزد هم اجتماع نکنند و خداى عَزَّ وَ جَلَّ را در کارى نخوانند (و دعا نکنند) جز این که خداوند دعاى آنها را مستجاب کند، پس اگر چهل نفر نبودند، و چهار نفر بودند (نزد هم جمع شوند و) ده بار خداى عَزَّ وَ جَلَّ را بخوانند خداوند دعایشان را اجابت کند، و اگر چهار نفر هم نباشند و یک نفر باشد که چهل مرتبه خدا را بخواند پس خداى عزیز جبّار براى او اجابت کند.»(۲۰)
آثار گناه تا چهل روز
بسیاری از گناهان، بر پذیرفته شدن عبادت¬ها و ثواب¬ها اثر منفی میگذارند و همه زحمت¬ها را به آتش میکشند؛ بسان آتشی که به خرمن افتد و حاصل دسترنج کشاورزان را در اندک زمانی نابود سازد. از همینرو، در آموزه¬های اسلامی، پرهیز از گناهان، بهتر از پرداختن به نیکی¬ها معرفی شده است. حضرت علی«ع» فرمود: پرهیز از خطاها در طریق سعادت، بهتر از انجام دادن نیکوکاریهاست.»(۲۱)
از پیشوایان معصوم«ع» روایات بسیاری در اینباره نقل شده است. حتّی در بعضی از احادیث، میزان اثر یک گناه مشخص شده است. از روایات اسلامی استفاده میشود که آثار گناهانی که انسان مرتکب میشود تا چهل روز در روح و روان او باقی است.
پیامبر اکرم«ص» در سفارش خود به امام علی«ع» فرمودند: «شرابخوار همانند بت¬پرست است. ای علی! خداوند نماز شرابخوار را تا چهل روز نمی¬پذیرد. پس اگر او در این چهل روز بمیرد، کافر از دنیا رفته است.»(۲۲)
در روایتی به همین مضمون از امام صادق«ع» آمده است: «لا تقبل صلاه شارب الخمر اربعین یوما الا ان یتوب؛ کسی که از شراب و مسکرات حرام استفاده کند تا چهل روز نمازش پذیرفته نمی شود، مگر اینکه حقیقتاً توبه کند.»(۲۳)
اینکه گفته میشود نماز چنین فردی پذیرفته نیست، به این علت است که روح او قابلیت درک و استعداد دریافت فیوضات روحانی و معنوی را از دست میدهد.
امام صادق«ع» میفرماید: «کسی که یک جرعه شراب بیاشامد، خدا و پیامبران و مؤمنین او را لعنت میکنند، اگر به مقداری بخورد که مست شود، روح ایمان از او دور میشود و به جایش روح کثیف شیطانی جایگزین میگردد، پس نماز را ترک میکند و ملائکه او را سرزنش میکنند و خدای تعالی او را خطاب میکند: «ای بنده من کافر شدی، بدا به حال تو». پس امام فرمود: «بدا به حالش، بدا به حالش، به خدا سوگند یک سرزنش الهی از هزار سال عذاب سختتر است.»(۲۴)
هشدار به چهل سالهها!
در منابع اسلامی از پیامبراکرم«ص» روایت شده که فرمودند: «به درستى که خـدا را مـلکـى اسـت کـه در هـر شـب بـه زمـیـن نزول مى کند، پس در میان مردم دنیا فریاد میزند و آنها را نـدا مـیکـنـد اى کـسـانـى کـه بـیـسـت سال از عمر شما میرود جدیت و کوشش کنید. و اى کسانى که سى سال از عمر شما گذشته زندگانى دنیا شما را مغرور نـکند. و اى کسانی که چهلمین بهار عمر خود را سپری میکنید! برای ملاقات با پروردگارتان چه چیزی آماده کردهاید [و چه پاسخی دارید]؟!»(۲۵)
همچنین امام سجاد«ع»: «هرگاه شخصی به سن چهل سالگی برسد فرشتهای از سوی خداوند در آسمان ندا میدهد که هنگام سفر نزدیک است، زاد و توشه سفر را مهیا کن و در گذشته هنگامی که فردی به چهل سالگی میرسید، با نفس خود محاسبه میکرد.»(۲۶)
در روایات آمده است: «هنگامی که شخصی به سنّ چهل برسد و به سوی خدا بازگشت ننماید، شیطان پیشانی او را مسح نماید و گوید: پدرم فدای تو باد که دیگر رستگار نخواهی شد!»(۲۷)
حقوق همسایگان
یکی از گروه¬های اجتماعی که به دلیل نزدیکی مکانی بیشترین رابطه را با یکدیگر دارند همسایگان هستند. شیوههای برخورد و چگونگی رفتار آنان با یکدیگر میتواند در کارهای خیر، بسیار سازنده و در جهت منفی بسیار ویرانگر باشد. بخشی از آداب معاشرت در اسلام به چگونگی هم¬نشینی با همسایگان اختصاص دارد. پیامبراسلام«ص» به منظور سالمسازی و ایجاد روحیه اعتماد و اطمینان به یکدیگر و همچنین تقویت وحدت و انس و الفت در جامعه اسلامی درباره حدود همسایگی و رعایت حقوق آنان میفرماید: «تا چهل خانه از چهار سوی منزل یک مسلمان، از روبه¬رو، پشت سر، از سمت راست و از سمت چپ، همسایه یک مسلمان به شمار میآید.»(۲۸)
پیامبر«ص» ضمن بیان این پیام حکیمانه، به حضرت امام علی«ع» و سلمان و ابوذر و مقداد دستور داد که در میان مسلمانان ندا دهند که ای مردم! این حدود همسایگی است. «کسانی که همسایگانشان از شرّ و آزار آنان در امان نیستند، ایمان ندارند.»(۲۹)
در کلامی دیگر فرمودند: «هر کس همسایهاش را اذیت کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند و جایگاهش دوزخ است که بد جایگاهی است.»(۳۰)
حضرت امام سجاد«ع» هم در رساله معروف حقوق، حق همسایه را در ردیف حقوقی همانند حق خدا، حق پیشوا، حق نماز، حق معلم، حق فرزند و حق پدر و مادر قرار داده است.
در این باره، فرهنگ اسلام بسیار پربار است و ما تنها به چند نمونه از سخنان راهبران معصوم«ع» اشاره میکنیم. امام باقر«ع» از جد بزرگوارش رسول خدا«ص» می¬فرماید: «به من ایمان نیاورده است آنکه شب را با شکم سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد. فرمود: اهل هر آبادی که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنهای باشد، خداوند در روز قیامت به آنان نظر (رحمت) نمیافکند.»(۳۱)
امام صادق«ع» فرمود: «خوشهمسایگی، خانمان¬ها را آباد و عمرها را طولانی میسازد.»(۳۲)
چهل برابر نیرو (یاران امام زمان علیهالسلام)
روزی که نا امیدی بر جان تمام آدمیان حاکم شود و آنگاه که انسان از همه مکتب¬های مادی سرخورده گردد و آمادگی خود را برای پذیرش مُصلح جهانی اعلان کند، نور امید، سیاهی و گمراهی¬ها را میشکافد و با ظهور موعود جهانی، نقطه عطفی در زندگی بشر رخ می¬دهد.
هنگام ظهور قائم آل محمد«ص»، برکت¬ها و عنایت¬های فراوانی شامل حال دوستان و یاوران آن حضرت خواهد شد. از جمله اینکه هر کدام از یاران آن حضرت به اندازه «چهل مرد» قدرت و توان پیدا میکند. امام سجاد«ع» فرمودند: «آنگاه که قائم ما قیام کند، خداوند سستی و ضعف را از شیعیان ما میبرد و دل¬هایشان را بسان پارههای آهن می¬گرداند و قدرت هر یک از مردان آنها را به اندازه «چهل مرد» بالا می¬برد و آنان حکمفرمایان و بزرگان روی زمین خواهند بود.»(۳۳)
هشدار به محتکران
کسانی که مواد غذایی و کالاهای ضروری مردم را انبار کنند و به فروش نرسانند تا در فرصت¬های مناسب قیمت آن را بالا ببرند، محتکر نامیده میشوند.
در اسلام، احتکار ممنوع و محتکر با شدیدترین تعبیرها تنبیه شده است، چنان¬که پیامبراکرم«ص» فرمودند:
«بوی بهشت از فاصله پانصد سال راه استشمام میشود، ولی آن بو برای انسان محتکر حرام است.»(۳۴)
همچنین آن حضرت فرمودند: «کار بنده دزد هنگام ملاقات خدا در نظر من بهتر است از کسی که مواد غذایی مردم را چهل روز احتکار کرده باشد.»(۳۵)
امام صادق«ع» فرمودند: «در فراوانی کالاها، چهل روز و در کمبود نعمت، سه روز نگه¬داشتن کالا، احتکار خواهد بود و نگهدارنده بیش از چهل روز در فراوانی و بیش از سه روز در کمبود، ملعون شمرده میشود.»(۳۶)
پینوشتها
۱ـ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۷۸؛ به نقل از همان، ص ۲۳٫
۲ـ طباطبایی سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی محمد باقر، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سال ۱۳۷۴ هـ.ش، چاپ پنجم، ج۸، ص۳۰۳٫
۳ـ طیب سیدعبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، سال ۱۳۷۸ ه ش، چاپ دوم، ج۵، ص۴۴۸٫
۴ـ مائده، ۲۴٫
۵ـ مائده، ۲۶٫
۶ـ احقاف، ۱۵٫
۷ـ بحارالانوار، ج۲، ص۱۵۳-۱۵۸؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۹۴؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۲۴-۲۲۵٫
۸ـ بحارالانوار، ج۲، ص۱۵۴٫
۹ـ بحارالانوار، ج۲، ص۱۵۴؛ خصال صدوق، ص۵۴۲، ح۱۸٫
۱۰ـ احقاف، ۱۵٫
۱۱ـ تفسیر نمونه، ج۲۱، ذیل تفسیر آیه ۱۵ احقاف.
۱۲ـ خصال صدوق، أبواب الأربعین و مافوقه، ص۵۴۵، ح۲۴٫
۱۳ـ بینه، ۵٫
۱۴ـ اصول کافی، ج۲، ص۱۶٫
۱۵ـ عیون اخبارالرضا علیهالسلام، ج۱، ص۷۴، ح۳۲۱٫
۱۶ـ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۸٫
۱۷ـ اصول کافی، ج۲، ص۵۰۹، ح۵٫
۱۸ـ بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۸۹٫
۱۹ـ وسائل الشیعه، ج۴، باب ۴۵؛ کاشف الغطاء، ج۱، ص۲۴۶٫
۲۰ـ اصول کافی، ج۲، کتاب الدعاء، باب الاجتماع فی الدعاء، ص۴۸۷٫
۲۱ـ غررالحکم، ص ۱۸۵٫
۲۲ـ بحارالانوار، ج۷۷، ص۴۷؛ فصول المهمه فی اصول الائمه، صص۳۷۶ و ۴۴۳٫
۲۳ـ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۵۷٫
۲۴ـ فروع کافی، کتاب الأشربه، ح۱۶٫
۲۵ـ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۵۷.
۲۶ـ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۵۶٫
۲۷ـ سفینه البحار (با مختصر اختلاف) ج۲، ص۳۳۲٫
۲۸ـ اصول کافى، ج۲، ص۶۶۹٫
۲۹ـ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۳۱٫
۳۰ـ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۰٫
۳۱ـ اصول کافی، چاپ بیروت، ج۲، ص۶۶۷، احادیث ۸، ۱۰ و ۷٫
۳۲ـ خصال صدوق، ج۲، ص۵۴۱، ح۱۴٫
۳۳ـ سفینه البحار، ج۱، ماده «حکر».
۳۴ـ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸٫
۳۵ـ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۲٫
۳۶ـ بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲۰۷٫
سوتیتر:
۱٫
طبق آیات قرآن کریم، سوره احقاف آیات۱۳ تا ۱۶ انسان در چهل سالگی عقل و کمال مییابد؛ بنابراین خداوند تا این سن به انسان فرصت داده است تا شناخت کاملی بیاید و بعد از آن انسان باید در برابرخداوند پاسخگو باشد
۲٫
اساساً افراد سعادتمند و کسانی که به دنبال خوشبختی و کمال هستند تا سن چهل سالگی در اعمال و رفتارشان نشانههای اصلاح پیدا میشود؛ امّا اگر تا سن چهل سالگی تغییراتی در رفتارهای زشت و ناپسند آنان ایجاد نگردد، بعد از آن اصلاح آنان مشکل خواهد بود.
۳٫
در پس پردههای دوآیه شریفه قرآن کریم در داستان حضرت موسی(ع)، ارتباط «اربعین» با زمان امتحان و آزمون آمیخته شده است و مهمتر از آن ارتباط اربعین با پاک شدن روح حضرت موسی«ع» و توان در یافت کتاب و الواح مطرح است. چهل شب و روز ملاقات میخواهد تا حضرت موسی«ع» لایق دریافت کتاب گردد