پرسش ها و پاسخ ها

توبه
توبه چیست و چه شرایطی دارد؟
توبه به معنای بازگشت است ولی نه هر بازگشتی بلکه فقط در دو مورد استعمال می شود:
موارد توبه
۱- بازگشت بنده گنهکار به سوی خدا و عذرخواهی از لغزش ها و گناه ها. ۲- بازگشت خداوند بر بندگانش به رحمت و مغفرت و پذیرش عذر آنان.
در قرآن یکی از اسمای حسنای الهی «تواب» آمده است و آن مبالغه در توبه به معنای بازگشت است. یا به این معنی که خداوند هر گونه توبه ای را می پذیرد، یا به معنای پذیرفتن توبه های متکرر که بنده ای اگر گناه کند و توبه کند و باز هم گناه کند و باز توبه کند، اگر از روی اخلاص باشد خداوند می پذیرد، یا به معنای بی نهایت بودن بازگشت رحمت الهی در زمینه های مختلف است، زیرا اسناد توبه به خداوند فقط به معنای پذیرش عذر گنهکاران نیست بلکه به معنای بازگشت رحمت در غیر مورد گنهکاران نیز آمده است مانند: «لقد تاب الله علی النبی و المهاجرین …» که در مورد رسول اکرم (ص) مراد بازگشت رحمت الهی است و مراد از بازگشت رحمت تکرر و توالی آن است نه این که قطع شود و برگردد، و همچنین در مواردی که خداوند نسبت به احکام شرعیه تخفیف داده است تعبیر به توبه شده مانند «علم ان لن تحصوه فتاب علیکم» که در مورد امر به نماز شب و تخفیف در مدت آن و با عبارت (توبه) وارد شده است. و اما اسناد توبه به خداوند در مورد پذیرش عذر گنهکار بسیار است مانند «فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه» یعنی کسی که ظلم و ستمی انجام دهد و سپس توبه کند و خود را اصلاح نماید، خداوند توبه او را می پذیرد. بلکه در مواردی توبه نسبت به خداوند به معنای بخشیدن گناه اگر چه گنهکار توبه نکرده باشد نیز آمده است مانند «و آخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم» کسانی هستند که به مشیت الهی واگذار می شوند یا آنان را عذاب می کند یا می بخشد. و در آن جا که توبه به معنای پذیرش عذر گنهکار است نیز توبه ای پیش از آن به خدا نسبت داده شده است. مانند «ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم» خداوند بر آنان رحمت آورد تا آنان توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است. از این آیه استفاده می شود که توبه بندگان نیز به رحمت بی پایان او و به توفیق و عنایتش میسر می شود. همچنان که هر حرکتی و هر کاری در جهان انجام می گیرد با قدرت و نیروئی است که خداوند متعال می بخشد، و از این جاست که در روایات نسبت به بعضی از گناهان آمده است که توفیق توبه از انسان سلب می شود، مانند قتل پیغمبر یا وصی او.
توبه دری از رحمت الهی است که با وسعت بی نهایت بر روی بندگان باز است و خداوند بزرگ وعده داده که هر که از این در داخل شود عذرش پذیرفته است از این در کسی ناامید برنخواهد گشت. گشودن این در برای این است که انسان ناامید نشود و در گناه فرو نرود که او را احاطه کند و دیگر راه بازگشت بر او بسته شود. ولی باید توجه داشت که گشودن این در به هیچ وجه نباید موجب جرأت بر گناه باشد که توبه شرایطی دارد و ممکن است که انسان موفق به تحصیل آن شرایط نشود. پس همیشه باید امیدوار و در عین حال ترسان بود. امیدوار به رحمت بی پایان الهی و ترسان از نتیجه اعمال. خداوند می فرماید: «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سئاً عسی الله ان یتوب علیهم ان الله غفور رحیم»
کسانی هستند که به گناه خویش اقرار و کارهای خوب و بد دارند شاید خداوند توبه آنان را بپذیرد که او آمرزنده و مهربان است. این آیه، انسان گنهکار را میان خوف و رجا نگه می دارد گر چه با جمله «ان الله غفور رحیم» جانب امیدواری را ترجیح می دهد. یأس و ناامیدی، خود از گناهان کبیره است. خداوند می فرماید: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا» بگو ای بندگان من که بر خویش ستم کرده اید، از رحمت خداوند ناامید نباشید که او همه گناهان را می بخشد. ولی در جای دیگر فرموده است: «و لا یغرنکم بالله الغرور» مبادا شیطان شما را گول بزند و از غضب خدا غافل کند. و این اشاره به همین جهت است که انسان نباید به لطف و رحمت خدا که شامل همه کس شده است و عقاب او ـ در دنیا ـ بدکاران و ستمگران را فرا نگرفته است مغرور شود و با خاطر جمعی هر کاری می خواهد انجام دهد! آیات در این زمینه بسیار است مانند: «أفامنوا مکر الله فلا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون» آیا از عذاب خدا ایمنند؟ کسی خود را از عذاب خدا در امان نمی بیند مگر زیانکاران.
بنابراین انسان نباید چنین تصور کند که می تواند هر گناهی انجام دهد به امید توبه و وعده پذیرش ان از سوی خداوند. زیرا اولاً توبه شرایطی دارد و ثانیا ـ گاهی گناهان انسان را می کشند به جایی که دیگر راه برگشت ندارد. گناه همانند باتلاق است که انسان تصور می کند می تواند از آن بگذرد و چون پا در آن می گذارد فرو می رود، با سعی و کوشش پای خود را بیرون می آورد ولی به جای آن که بر گردد به خیال این که می تواند باز هم جلو رود پا را آن طرفتر می گذارد ولی آن جا زمین نرم تر است و او نیز پایش را محکمتر می گذارد و بیشتر فرو می رود و باز هم به جلو می رود تا آن جا که دیگر راه برگشت ندارد و چاره ای جز فرو رفتن در باتلاق نیست.
خداوند می فرماید: «انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما» ـ درست است که خداوند توبه را می پذیرد و به آن وعده داده است و آن چه وعده خدا است تخلف پذیر نمی باشد ولی ـ تنها ـ توبه کسانی را خداوند می پذیرد که گناه آنان از روی جهل و نادانی باشد و زود توبه کنند، آنانند که خدا توبه آنان را می پذیرد و او دانا و حکیم است. در این آیه شریفه خداوند متعال دو شر ط برای پذیرتن توبه ذکر فرموده اند: ۱- جهالت و نادانی ۲- زود برگشتن و توبه نمودن.
به نظر می رسد که اگر به همین ظاهر آیه تمسک شود کار، بسیار مشکل است و این دو شرط در اکثر گنهکاران نیست زیرا غالباً انسان با علم و آگاهی به گناه بودن عمل مرتکب آن می شود و بسیاری از موارد، انسان پس از سال ها ارتکاب گناه توبه می کند و بر می گردد و اگر بنا باشد با این دو شرط توبه پذیرفته شود مورد آن بسیار کم اتفاق می افتد و قطعا چنین نیست. ولی جهالت به معنای ندانستن حکم ومسئله شرعی نیست بلکه به معنای متابعت از هوای نفس است. توضیح مطلب آن است که انسان گرفتار شهوات و غرائز و غضب و تمایلات مختلف است و در میان این امواج خروشان تنها چیزی که در فطرت او موجب تعدیل غرائز و جلوگیری از متابعت کورکورانه از هواهای نفس می باشد عقل انسان است و به همین دلیل آن را عقل گفته اند که به معنای گرفتن و پای بستن است. پس اگر انسان به حکم عقل در جای ناشایسته به دنبال هوای نفس نرفت و غریزه خود را مهار نمود که عاقلانه کرده است و اگر اطاعت از هوا و هوس کرد و هشدارهای عقل را اهمیت نداد کار جاهلانه کرده است. بنابراین جهل و جهالت در این جا در مقابل عقل است نه در مقابل علم. پس کاری که انسان از روی هوی و هوس انجام دهد گرچه بداند که صحیح نیست جهالت کرده است. بلکه گفته شده است اصولاً همه جا جهل در مقابل عقل است نه در مقابل علم و لذا در روایات بسیاری عقل در مقابل جهل آمده است که در اصول کافی و سایر کتب حدیث باب مفصلی به نام «کتاب العقل و الجهل» برای آن قرار داده شده است.
آنان که موفق به توبه نمی شوند
نقطه مقابل گناه از روری جهالت، گناه از روی عناد و تکبر و لجاجت و طغیان و سرکشی در مقابل پروردگار است که البته کفر یا مستلزم کفر می باشد و اگر گناه این گونه باشد توبه فایده ای ندارد و مراد از توبه در این صورت ایمان آوردن است. پس توبه به معنای عامی است که شامل ایمان کافر نیز می شود و در قرآن مواردی به این معنی آمده که از آن جمله آیه بعد از آیه فوق است. البته منظور این نیست که ایمان و توبه اینگونه اشخاص پذیرفته نیست بلکه کسی که از روی عناد کفر بورزد موفق به توبه نخواهد شد بلکه خداوند بر دل او مهر می زند که دیگر سخن حق را نمی تواند بپذیرد و این پس از آن است که در مقابل حق بارها ایستادگی و طغیان کرده است. آیات بسیاری در قرآن کریم دلالت بر این معنی می کند که این گونه اشخاص دیگر لایق هدایت نیستند. «سواء علیهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون» برای آنان مساوی است چه آنان را بترسانی (از عذاب آخرت) و چه نترسانی، آنان ایمان نخواهند آورد.
از بیان فوق معلوم شد که مراد از توبه ای که در مورد گنهکاران غیر معاند حصر شده و از دیگران نفی شده است توبه خداوند است. یعنی بازگشت رحمت الهی، زیرا همانگونه که قبلا تذکر دادیم، توبه مسبوق به رحمت حق است که اگر او توفیق ندهد و رحمتش شامل نشود بنده،قدرت بازگشت و توبه را ندارد. «ثم تاب علیهم لیتوبوا».
و اما در مورد شرط دوم معنای آیه این نیست که حتما بلافاصله پس از گناه توبه کنند البته واجب است بلافاصله توبه کنند و کمال توبه همان است ولی اگر تأخیر انداخت نیز پذیرفته می شود. و دلیل آن آیه بعد است. «و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن و لا الذین یموتون وهم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیما» و توبه نیست برای کسانی که کارهای بد و گناه می کنند تا دم مرگ آنان که فرا می رسد و می گویند اکنون توبه کردیم و همچنین توبه نیست برای کسانی که با حال کفر می میرند و برای آنان عذاب دردناکی فراهم ساخته ایم.
از این آیه استفاده می شود که مراد از زود توبه کردن این است که تا دم مرگ تأخیر نیاندازی ولی از روایات استفاده می شود که تا دم مرگ نیز توبه پذیرفته است و شاید به نظر برسد که نوعی منافات با این آیه دارند ولی در بعضی روایات این آیه تفسیر شده است به این که مراد وقتی است که امر آخرت را بالعیان ببیند. یعنی با دید برزخی نتیجه اعمال خویش را مشاهده کند که دیگر جای برگشت نمانده است.
بنابراین، از دو آیه مبارکه که گذشت دو شرط برای پذیرش توبه استفاده شد.
۱- این که گناه از روی عناد و لجاج نباشد ۲- این که قبل از مشاهده آثار گناه در عالم برزخ، توبه کند.
شرایط توبه
توبه دو رکن اساسی دارد که به عنوان شرط در روایات و کلمات بزرگان آمده است:
۱- پشیمانی از گذشته ۲- تصمیم بر ترک گناه در آینده.
این دو جهت، رکن توبه و جزء حقیقت آن است و بدون آن ها اصلا توبه یا محقق نمی شود اما پشیمانی، روشن است و اما تصمیم بر ترک گناه به این معنی است که کسی مثلا در وقت نماز استغفار می کند و از خداوند طلب آمرزش دارد در حالی که خود می داند تا چند ساعت دیگر دوباره به همان محیط فاسد بر می گردد و گناه خود را از سر می گیرد و هیچ تصمیمی در ترک گناه ندارد، چنین شخصی در واقع توبه نکرده بلکه این یک نوع استهزاء است و این بنده بیچاره خیال می کند که به این گونه سخنان بی محتوی و دعاهای بی توجه خدای خویش را فریب می دهد «یخادعون الله و هو خادعهم» می خواهند خدا را فریب دهند و حال آن که خود فریب خورده اند و شاید به همین دلیل امیر المؤمنین علیه السلام به آن مردی که در حضورشان گفت «استغفر الله» فرمودند: «تکلتک امک. اتدری ما الاستغفار؟ الاستغفار درجه العلیین و هو اسم واقع علی سته معان…» مادرت به عزایت بنشیند آیا می دانی استغفار چیست؟ استفغار مرتبه ای بلند و رفیع است و عنوانی است که با تحقق شش جهت منطبق می شود. سپس حضرت شرایط توبه را بیان فرمودند: «اولها الندم علی ما مضی و الثانی العزم علی ترک العود الیه ابدا» شرط اول پشیمانی بر گذشته و شرط دوم تصمیم بر باز نگشتن به آن گناه تا ابد است. این دو شرط رکن توبه است. «و الثالث ان تودی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله املس لیس علیک تبعه و الرابع ان تعمد الی کل فریضه علیک ضیعتها فتودی حقها» شرط سوم پرداختن حقوق مردم است تا در روز قیامت در پیشگاه خداوند پاک باشی در حالی که هیچ پی آمد گناهی بر تو نیست و شرط چهارم آن است که هر فریضه و واجبی را که ترک کرده ای حق آن را کاملا ادا کنی. این دو شرط در تحقق اصل توبه و بازگشت دخالت ندارد بلکه همان گونه که در سخن امام علیه السلام اشاره شده برای این است که در قیامت پی آمد گناه بر انسان نباشد. دزد یا غاصبی که مال مردم را برده است با توبه گناه او بخشیده می شود ولی به جز آن گناه واجب دیگری بر ذمه او است و آن پرداختن مال و رد کردن آن به صاحبش می باشد. اگر این واجب را ترک کند گناه دیگری بر اوست و چون این واجب وقت مشخصی ندارد (گر چه وجوب آن فوری است) تا نپرداخته گناهکار است و بدین جهت توبه او پی آمد گناه را از بین نمی برد تا مال مردم را بر گرداند یا مثل یا قیمت آن را بپردازد. و همچنین ترک بعضی واجبات که قضا دارد مانند نماز، روزه و حج و ترک واجباتی که ترک آن ها کفاره دارد مانند ترک عمدی روزه این گونه حقوق نیز وجوب آن ها از پی آمدهای گناه است و گرنه اصل گناه که ترک واجب است به توبه بخشیده می شود و وجوب قضا کفاره امری دیگر است و ترک آن ها گناهی دیگر و تا آن قضا یا کفاره انجام نپذیرد انسان از پی آمد گناه رها نمی شود و اما پی آمدهائی از قبیل اجرای حد شرعی در گناهانی مانند زنا، لواط، شرب خمر یا تعزیر در گناهی که حد شرعی مشخصی ندارند از قوانین اجتماعی اسلام است که برای سلامتی جامعه تشریع شده و بر فرد واجب نیست که خود را معرفی کند تا آن حد یا تعزیر بر او جاری شود. و آن چه معروف شده است که تا حد بر او زده نشود پاک نمی شود صحیح نیست. عده ای در زمان امیر المؤمنین (ع) دچار همین اشتباه شده بودند که به این گمان خود را معرفی می کردند و امام (ع) ناچار به حکم وظیفه که تعطیل حدود شرعیه جایز نیست بر آنان حد جاری می فرمود ولی مکرر به مردم تذکر می دادند که چرا خود را رسوا می کنید، توبه کنید و به درگاه خدا روی آورید توبه شما پذیرفته می شود.
بنابراین شرط سوم و چهارم برای رفع پی آمدهای گناه است.
و اما شرط پنجم و ششم. حضرت فرمودند: «و الخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشأ بینهما لحم جدید،و السادس ان تذیق الجسم الم الطاعه کما اذقته حلاوه المعصیه، فعند ذلک تقول: استغفر الله» پنجم ـ گوشتی که در بدنت ا زمال حرام روئیده است با غم و اندوه (و تأسف بر گذشته) ذوب کنی تا پوست بر استخوان بچسبد و سپس گوشت تازه بروید و ششم آن که جسم خود را ناگواری اطاعت و فرمانبرداری بچشانی همچنان که آن را از پیش لذت و خوشی نافرمانی (و شهوترانی) چشاندی. پس اگر این شش جهت تمام شد بگو «استغفر الله» خدای گناهم را بپوش و اثری از آن باقی مگذار.
این دو شرط از آداب و شرایط کمال توبه است زیرا توبه به معنای واقعی آن بازگشت به خدا است و کمال بازگشت به این است که انسان از هر چه جز او است قطع کند و فقط رضای او را در نظر بگیر د و گوشت و پوست او در طاعت و محبت او رشد کند و سختی ها و ناگواری ها را در راه رضای او و فرمانبرداری از دستورات او تحمل کند بلکه به آن ها خو کند و از آن ها خرسند باشد. با تحقق این دو شرط انسان نه تنها از پلیدی گناه پاک می شود و از پی آمدهای آن رهائی می یابد بلکه توبه او موجب کمال و نیل درجات عالیه قرب می شود و شاید به ین گونه توبه ای نظر دارد آن حدیث قدسی که می فرماید: «انین المذنبین احب الی من تسبیح المسبحین» ناله گنهکاران در نزد من محبوبتر است از تسبیح تسبیح گویان البته گنه کاری که ناله می کند در صدد تحقیق این دو شرط است و شاید به همین دلیل اولیای خدا سعی می کردند کمترین توجهی را که به غیر خدا کرده اند گناهی بزرگ در پیشگاه مقدسش جلوه دهند و از آن ناله کنند تا به مقام توابین که خود یکی از مقامات قرب است نائل شوند. آری انسانی که طالب کمال است سعی می کند همه مقامات کمالی را درک کند. درود بر آنان و بر رهروان راهشان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *