حجت الاسلام یحیی سلطانی
آخرین قسمت
رابطه زمامداران با مردم
۱- یکسان نگری به خوبی ها و بدی ها:
یکی از چیزهائی که مردم را از انجام کار نیک دلسرد می کند این است که مسئولین بی توجه باشند و کار نیک و بد در نظر آن ها یکسان باشد. یعنی کسانی که اهل احسان ونیکی هستند با بدکاران یا افراد بی تفاوت در نظر آن ها مساوی باشند و این دو دسته را به یک چشم نگاه کنند در این صورت نیکوکار به نیکی بی رغبت می شود و بدکار در انجام کار بد جری می گردد و کم کم زشتی ها زیاد و از نیکی ها کاسته می شود. بدکاران فرصت طلب دور زمامداران را میگیرند و او را نیز به بدی می کشانند و عوامل خشم ملت را فراهم می نمایند. زمامدار باید نیکوکاران را تشویق نماید و بدکاران را هدایت نموده و آن ها را توبیخ کند و با هر کدام همانگونه که هستند رفتار نماید تا مردم دست از بدی ها بردارند و به نیکوکاری روی آورند.
در عهدنامه از امیر المؤمنین (ع) نقل شده که می فرمود: (ای مالک) مبادا مقام و منزلت نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشد که این امر موجب می گردد نیکوکار به نیکی بی¬رغبت شود،و بدکار بدکاری را تکرار کند و به آن عادت نماید. «و لا یکونن المحسن و المسیئی عندک بمنزله سواء فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان وتدریبا لاهل الاسائه فی الاسائه»
۲- شکستن سنت های صالحه:
بعضی از روش های معمول در بین طوائف و قبائل و یا صاحبان ادیان و مذاهب به صورت سنت مذهبی و یا ملی رائج می گردد و کم کم مردمان با آن سنت انس می گیرند مانند مراسم سوگواری ابا عبد الله (ع) که در بین شیعیان یک سنت صالحه مذهبی است.
اگر زمامدار بخواهد با سنت های مردم بمارزه کند و آن را بشکند، با عکس العمل رو به رومی شود. در این گونه موارد اگر سنت رایج، یک سنت صالحه مذهبی باشد نباید زمامدار با آن مبارزه کند زیرا مبارزه با آن بسیار خطرناک وموجب خشم ملت می گردد.
از امیر المؤمنین (ع) نقل شده که فمروده: (ای مالک) سنت های صالحه ای را که بزرگان و پیشینیان این امت به آن رفتار نموده اند و به سبب آن بین مردم انس و الفت به وجود آمده و کار ملت به وسیله آن اصلاح شده و امور آن ها نظام یافته نقض مکن و آن را مشکن و سنت تازه ای را که به آن سنت های گذشته زیانی وارد کند به وجود نیاور که اجر آن سنت صالحه از آن کسی است که آن را به وجود آورده و گناه شکستن آن بر گردن تو می ماند.
و لا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه و اجتمعت بها الالفه و صلحت علیها الرعیه و لا تحدثن سنه تضر بشیء من ماضی تلک السنن فیکون الاجر لمن سنها و الوزر علیک بما نقضت منهام.
۸- اجحاف در گرفتن مالیات ها:
یکی دیگر از چیزهائی که ملت را به ستوه می آورد و آن ها را خشمگین می سازد اجحاف در گرفتن مالیات ها است هیچ کس تاب تحمل باری را که سنگین تر از توان او باشد ندارد و اگر بیش از توان افراد بر آن ها تحمیل گردد موجب خشم و نفرت آن ها خواهد بود.
در عهدنامه مالک اشتر، آن جا که سخن از خراج به میان آمده از امیر المؤمنین ع نقل شده که فرمود: کار خراج را به گونه ای که به صلاح خراج دهندگان باشد رسیدگی کن و باید کوشش تو برای آباد کردن زمین بیشتر از کوشش تو برای گرفتن خراج باشد. زیرا خراج بدون آبادانی به دست نمی آید کسی که بدون آباد نمودن زمین از مردم مالیات بخواهد سرزمین ها را به خرابی می کشاند. اگر کشاورزان از سنگینی خراج یا از نیامدن باران و شبنم و یا آفت زدگی محصول شکایت دارند به میزانی که می بینی کار آن ها را اصلاح می کند به آن ها تخفیف بده و این تخفیف نباید برای تو سنگین باشد، زیرا این تخفیف ذخیره ای که در آباد شدن سرزمین به تو باز می گردد و علاوه بر این به خاطر عدالتی که به کار برده ای اعتماد مردم را به خود جلب می کنی.
۹- انتقاد پذیری
یکی از صفات زشتی که ممکن است در زمامداران باشد انتقاد ناپذیری و تکبر آن ها است. زمامداری که انتقاد نپذیرد و دارای روح استبداد و خودکامگی باشد طبعاً مردم را ناراضی می کند زیرا او آن چه خود می اندیشد انجام می دهد و غالبا به صلاح مردم کاری ندارد.
سخن امام (ع) را که به مالک اشتر فرمود (افرادی را که حق می گویند بهتر بپذیرد) نقل کردیم و نیز به این مطلب اشاره کردیم که (علی (ع) سفارش فرمود که حضرتش را مانند جباران مورد تعریف و تمجید و ثنا خوانی قرار ندهند و فرمود من ثنا گوئی ها را دوست ندارم و ضمناً اجازه دادند که مردم اگر فرضا اشتباه و خطائی از ایشان مشاهده کردند بگویند و فرمود گمان مکنید که شنیدن حق بر من گران بیاید) کسی که حاضر نباشد از او انتقاد شود و عیب های او برای او گفته شود طبعا روح خودپسندی و عیب های فراوان دارد و از این جهت مردم به او خوشبین نیستند و کم کم استبداد او مردم را بدبین و خشمگین می نماید.
۱۰- رفت و آمد با ثروتمندان
در عین حال که زمامداران باید مردمی باشد و با مردم بجوشد نباید با ثروتمندان خوش گذران رفت و آمد داشته باشد و کنار سفره رنگین آن ها بنشیند، زیرا این امر باعث می گردد که ثروتمندان از قدرت او سوء استفاده کنند و محرومان را مورد استثمار قرار دهند معمولاً ثروتمندان فقط به ثروت می اندیشند و اگر زمامداری را هم دعوت می کنند می خواهند از قدرت او استفاده کنند یا مالیاتی را نپردازند و یا امتیاز تجارتی را از او بگیرند و یا موقعیتی به دست بیاورند که در بازار مورد توجه و عنایت بازاریان باشند اگر زمامدار با طبقه اشراف و ثروتمندان مأنوس شد و آن ها را مورد توجه قرار داد کم کم توده مردم به او بدبین می شوند و موقعیت و احترام او در بین عامه مردم از بین می رود.
بنابر نقل نهج البلاغه، امیر المؤمنین ع شنیده است که عثمان بن حنیف فرماندار بصره به یک ولیمه ای دعوت شده و کنار سفره رنگین آن ها نشسته است. امام (ع) در ضمن نامه ای به او چنین می نویسد:
ای پسر حنیف! به من گزارش رسیده که مردی از جوانان اهل بصره تو را به یک سفره مهمانی دعوت نموده و تو نیز شتابان دعوت او را پذیرفته ای (در آن مهمانی) غذاهای رنگارنگ و ظرف های پر از غذا برای تو آورده اند (و در برابر تو چیده اند) گمان نمی کردم که تو دعوت افرادی را که تهی دستان (و گرسنگان) را دور می کنند و توانگران را دعوت می نمایند، بپذیری (و بر سفره آن ها حاضر گردی).
«یا این حنیف فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل البصره دعاک الی مأدبه فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان و تنقل الیک الجفان و ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو و غنیهم مدعو»
نهج البلاغه ـ نامه ۴۵
۱۱- سم پاشی های دشمنان:
یکی از چیزهائی که ملت را به زمامدار بدبین می نماید، سم پاشی های دشمنان است. دشمن برای این که نظام را در بین جامعه زیر سئوال ببرد یا بر چسب زدن ها زمامداران را مورد حمله قرار می دهد و کارهای مشتبه آن ها را مستند قرار می دهد و علیه آن ها سم پاشی می نماید.
در این گونه موارد وظیفه زمامدار این است که در مجامع عمومی موارد شبهه را برای مردم توضیح دهد و در کارهائی که انجام داده عذرهای خود را بگوید و فلسفه کار خود را شرح دهد سم پاشی علیه زمامدار فقط به شخص او مربوط نمی گردد ونباید در مقابل سم پاشی ها بی تفاوت باشند بلکه زیر سئوال رفتن هر زمامدار در هر ناظم، آن نظام را نیز زیر سئوال می برد و برای دفاع از نظام لازم است زمامدار از کارهای خود دفاع نماید و مطالب را برای مردم روشن نماید.
در عهدنامه آمده است که امام (ع) فرمود: (ای مالک) اگر ملت از روی بد گمانی تو را به بی عدالتی و ستمگری متهم نمودند آشکارا عذر خود را برای آن ها بیان کن (و با صراحت مطالب خود را با مردم در میان بگذار و گمان بد آن ها را از خود بگردان و کاری را که منشأ بدبینی آن ها شده توضیح بده) زیرا این کار برای تو موجب ریاضت و پرورش نفس است و برای ملت موجب ارفاق و ملاطفت و عذرخواهی مؤثری است که (گره از کار تو می گشاید) و به مقصود خود می رسی و می توانی ملت را به راه حق استوار بداری.
«و ان ظنت الرعیه بک حیفا فاصحر لهم بعذرک و اعدل عنک ظنونهم باصحارک فان فی ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقا برعیتک و اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق».
جلب اعتماد مردم:
یکی از کارهای مهم برای زمامداران جلب اعتماد مردم است. زمامدار باید به گونه ای منطقی و صحیح بدون تظاهر و ریا اعتماد مردم را جلب نماید و این امر مستلزم این است که کارهای او علاوه بر این که از نظر اجتماعی و سیاسی با روال مفید پیش رود با منطق و موازین مذهب کاملا منطبق باشد زیرا در حکومت اسلامی آن چه برای مردم بیش از هر چیز اهمیت دارد قوانین و مقررات مذهب است،برای انجام این کار، زمامدار باید با علما و دانشمندان مأنوس باشد و با آن ها نشست و برخاست زیاد داشته باشد تا از علم و دانش و حکمت و تدبیر آن ها استفاده کند و کارهای خود را با موازین دین و عقل منطبق نماید.
باید زمامداران محترم توجه داشته باشند اداره امور کشور بیش از هر چیز به تدبیر صحیح و دور اندیشی نیاز دارد و باید زمام امور در دست افراد پخته و دور اندیش و دانشمند باشد. جوان اگر گرفتار احساسات تندجوانی باشد اگر چه آن را به انقلابی بودن تعبیر نماید کمتر می¬تواند عواقب امور را در نظر بگیرد. از علی (ع) نقل شده که فرمود: (ای مالک برای فراگیری مسائل و بهره گیری از دانش و تجربیات بزرگان) با علما تماس زیاد داشته باش و با اندیشمندان و صاحبان حکمت زیاد به گفتگو بنشین تا بتوانی در جهت تثبیت قوانینی که امور کشور را رو به صلاح می برد از آن ها استفاده کنی و در اقامه آن چه موجب قوام پیشینیان بوده است از تجربیات آن ها کمک بگیری.
«و اکثر مدارسه العلماء و منافثه الحکماء فی تثبیت ما صلح علیه امر بلادک و اقامه ما استقام به الناس قبلک»
دقت در انتخاب یاران نزدیک:
از چیزهائی که می تواند معرف چهره زمامداران باشد، یاران نزدیک آن ها هستند ،اگر یاران نزدیک زمامدار، افراد صالح و مردمان اصیل باشند، مردم آن ها را نیز صالح و اصیل می دانند و اگر اطرافیان آن ها مردمان ناشایسته و نالایق باشند اعتماد مردم از آن ها نیز سلب می گردد. به همین جهت است که امیر المؤمنین (ع) (بنا بر نقل نهج البلاغه) به مالک اشتر سفارش فرموده است که افراد با تقوی و راستگویان را که از خانواده های شایسته باشند انتخاب نماید و به آن ها بیشتر نزدیک باشد.
در عهدنامه از آن حضرت نقل شده که فرمود: «و الصق باهل الورع و الصدق» و در جای دیگر فرمود: «ثم الصق بذوی المروءات و لااحساب و اله البیوتات الصالحه و السوابق السحنه» با درست کاران و راستگویان و کسانی که دارای مروت و مردانگی هستند نزدیک باش و با کسانی که از خانواده های نیکوکار و خوشنام هستند و سابقه نیکی و نیکوکاری دارند تماس داشته باشد.
معمولاً افرادی که از خانواده های شریف و خوش سابقه هستند بیشتر به فکر اصلاح جامعه می باشند و عقده حقارت ندارند تا بخواهند در پرتو حکومت خود را بزرگ کنند و عقده خود را جبران نمایند مخصوصا اگر افراد با سابقه از خانواده هائی انتخاب شوند که به بزرگواری و کرم و دلیری معروف باشند که بازوهای بسیار پر توانی برای زمامدار به حساب می آیند. این گونه افراد علاوه بر این که اعتماد مردم را به زمامدار جلب می نمایند از نفوذ و معنویت خود می توانند زمامداران را بهره مند سازند.
انتخاب کارمندان
از کارهائی که در جلب اعتماد مردم نقش بسیار مهمی دارد انتخاب کارمندان است. اگر زمامدار، کارمندان و کارگردانان خود را از وابستگان ونزدیکان خود انتخاب نماید بدون این که صلاحیت آن ها را در نظر بگیرد اعتماد مردم از او سلب می شود و اگر با دقت کافی و امتحان لازم با مشورت اشخاص ذی صلاح، افراد شایسته را انتخاب نماید مردم به او اعتماد می نمایند.
همان طوری که مکرر در نوشته ها تذکر داده ایم اسلام روی شایستگی افراد برای کارهائی که انتخاب می شوند بسیار تأکید دارد و از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: هر کس عاملی را بر کاری بگمارد و برای آن کار، دیگری شایسته تر باشد، این عمل خیانت به خدا و رسول خدا و خیانت به همه مسلمانان است.
در عهدنامه آمده است که امیر المؤمنین (ع) به مالک اشتر فرمود: به امور کارمندان خود نظر کن و آن ها را با امتحان به کار بگمار با میل و دلخواه خود بدون مشورت با دیگران آن ها را بر سر کار نیاور که این کار شاخه ای از ستم و خیانت است. و از میان امتحان شدگان افرادی را انتخاب کن که اهل حیا و تجربه و از خانواده های شایسته و از پیشگامان با سابقه در اسلام باشند زیرا آن ها از نظر اخلاق گرامی تر و در اجتماع آبرومندتر و بی طمع تر و دیدگاه آن ها در تشخیص عاقبت کارها بهتر و رساتر است.
«ثم انظر فی أمور عمالک فاستعملهم اختبارا و لا تولهم محاباه و اثره فانها جماع من شعب الجور و الخیانه و توخ منهم اهل التجربه و الحیاء من اهل البیوتات الصالحه و القدم فی الاسلام المتقدمه فانهم اکرم اخلاقا و اصح اعراضا و اقل فی المطامع اشراقا و ابلغ فی عواقب الامور نظرا»
دقت در امر بازرسی:
از جمله چیزهائی که اعتماد مردم را از مسئولین سلب می نمایند این است که به کارها بی توجه باشند و کارمندان را به خود واگذار نمایند اگر زمامداران و مسئولین کارها بازرسی دقیق نداشته باشند، رفته رفته امور ادارات رو به سستی می رود و ارباب رجوع ناراضی می شوند و اعتماد آن ها سلب می گردد. باید امر بازرسی به گونه ای باشد که هر مسئولی و هر کارمندی همیشه احساس نماید که کارهای او زیر نظر است و افرادی مراقب او هستند و اگر خیانت از او دیده شد او را مورد مؤاخذه قرار می دهند.
اگر امر بازرسی یک نظام کاغذ بازی داشته باشد نمی تواند ثمر بخش باشد زیرا کسانی که در ادارات به آن ها اجحاف می شود وقتی می بینند شکایت آن ها به زودی به جائی نمی رسد و باید روزها و ماه ها و بلکه سال ها وقت خود را صرف نمایند تا شاید به شکایت آن ها رسیدگی شود می سوزند و می سازند و شکایت را دنبال نمی کنند.
در عهدنامه آمده است که امیر المؤمنین (ع) بعد از آنیکه سفارش نموده که باید کارمندان از افراد نیک و خوشنام بعد از امتحان انتخاب شوند می فرماید (ای مالک) پس از این که کارمندان را با امتحان به کار گرفتی کارهای آن ها را زیر نظر داشته باش و بازرسان وفادار و راستگو بر آن ها بگمار زیرا بازرسی و رسیدگی پنهانی تو آن ها را برای رعایت امانت آماده تر می کند و باعث می گردد که با زیردستان و ارباب رجوع با رفق و مدارای بیشتر رفتار نمایند و اگر یکی از کارمندان دست خود را به خیانت دراز کرد و توسط بازرسان خیانت او ثابت شد، به گزارش بازرسان (که مستند به دلیل است و خیانت را ثابت می کند) اکتفا کن و خیانتکار را به کیفر خیانتی که انجام داده برسان و او را تنبیه بدنی کن و نشان خیانت بزن و طوق عار و ننگ تهمت را بر گردن او بگذار او را خوار و بی مقدار بگردان (تا برای دیگران عبرت باشد).