آیت الله حسین نوری
قسمت سی و چهارم
لقمان، آن حکیم بزرگ الهی در ضمن پندهای ارزنده ای که در اختیار فرزندش می گذاشت به وی گفت:
فرزندم من در زندگی انواع سختی ها را کشیدم و تلخی ها را چشیدم ولی چیزی سخت تر و تلخ تر از فقر ندیدم!
راستی چه عبارت پر محتوائی است!
زیرا مسأله فقر هر چند ذاتاً یک مسأله اقتصادی است ولی هرگز یک مسأله یک بعدی نیست از طرفی با اوضاع طبیعی و از طرف دیگر با انواع سیاست ها و حکومت هائی که بر بشریت سایه می افکنند مربوط است.
چنانکه از جهت دیگر با فرهنگ های مختلف انسان ها نیز ارتباط پیدا می کند.
و لذا این فاجعه بزرگ را باید از دیدگاه های مختلف مورد بحث و مطالعه قرار داد.
چه بسا در میان فرزندان همین فقرای محروم رنج کشیده، بهترین نیروها، سرشاترین استعدادها وجود دارد نیروها و استعدادهائی که می توانند در آینده سرمایه های عظمیی برای کشور و دنیای علم و جهان بشریت باشند. اگر این ها در آتش فقر گداخته نمی شدند و سیاست های استکباری بر سر آن ها سایه نمی افکند و در پرتو عوامل فرهنگ صحیح انسانی و تربیت اساسی قرار می گرفتند و نیروهای آن ها رشد می کرد، و استعدادهای آنان شکفته می شد، از میان آن ها سیاستمداران راستین، فقیهان، محققان، متفکران، مبتکران، مخترعان و مکتشفانی بر می خاست و مانند محقق، علامه، سید مرتضی، ابو ریحان، خواجه نصیر، شیخ طوسی، ابن سینا، سید جمال الدین، و مدرس صحنه هائی از افق زندگی بشر را روشن می ساخت و تحولی ایجاد می کرد.
چه بسا اشخاصی که نیروی کار و خلاقیت و ابتکار دارند ولی چون وسائل و امکانات در اختیارشان قرار داده نشده است نیروهای آن ها تعطیل و راکد و بیکار می ماند و در نتیجه روز به روز ناچار در برابر حمله و هجوم لشکر فقر به زانو در می آیند و ناگزیر تن به ذلت و پریشانی می دهند!
چه بسا افرادی که در نتیجه عوامل غیر مساعد اقتصادی و یا انحطاط فرهنگی و یا اسباب سیاسی از ابتدائی ترین امکانات بهداشتی و درمانی محروم و به سخت ترین بیماری ها مبتلا هستند که به هیچ وجه قدرت مداوا و معالجه ندارند و در نتیجه یا با فرسودگی و بیماری زندگی می کنند و یا تسلیم مرگ می گردند.
و در مقابل آن ها افرادی پیدا می شودند که همه نوع امکانات فرهنگی و تربیتی و بهترین رژیم غذائی و درمانی را در اختیار دارند و اگر مختصر نقاهتی متوجه آن ها شود می توانند برای معالجه خود گروهی از بهترین اطباء را بسیج کنند.
برای نمونه یکی از افرادی که مدتی در منطقه سیستان و بلوچستان فعالیت کرده بود می گفت: یک بار مردی دخترش را در حالی که از درد «آپاندیس» می نالید روی الاغی سوار کرد و به طرف نزدیکترین درمانگاه راه افتاد ـ می دانید که بیمار مبتلا به «آپاندیس» نباید با تکان خوردنهائی به این شکل مواجه باشد آن هم در آن جاده ها و راه هائی که مدام باید از چاله در آمده و به چاه فرو رفت ـ بیمار می نالید و پیرمرد مضطرب بود و حیوان بارکش هر چه تندتر می رفت! طولی نکشید که آپاندیس دخترک ترکید و … پیرمرد بی چاره با کوهی از غم و رنج بر دوش، جنازه بی جان دختر بیمار و نوجوانش را از نیمه راه برگرداند!!
به طور خلاصه عوارض فقر و گرسنگی منحصر به آن چه در مقاله های سابق گفتیم و آثار کمبود پروتئین، مواد معدنی و ویتامین ها را در جهت تولید امراض گوناگون جسمی روانی عصبی استخوانی و مرگ و میرهای زودرس شرح دادیم نیست بلکه این فاجعه بسیار درد آمیزتر از این است.
در این مورد برای مجسم کردن این فاجعه بزرگ به یاد گویاترین کلمات و رساترین عبارات که کلمات و عبارات حضرت امیرالمؤمنان علیه السلام است میافتیم که می فرمود:
الفقر یخرس الفطن عن حجته و المقل غریب فی بلدته
یعنی: فقر و تنگدستی، زیرک را از بیان دلیل و منطق خود، لال می گرداند و بینوا و فقیر در شهر خود، غریب است.
و نیز می فرمود: الغنی فی الغربه وطن و الفقر فی الوطن غربه
یعنی: توانگری و دارائی در غربت وطن و فقر و تنگدستی در وطن غربت است.
و باز می فرمود: استعذ بالله من الفقر فان الفقر منقصه للدین مدهشه للعقل داعیه للمقت
یعنی: از فقر و تنگدستی به خدا پناه ببر، زیرا آن موجب شکست و کمبودی در دین است و جای سرگردانی و ضعف خرد و برانگیزاننده دشمنی و عداوت است.
در این کلمات رسا مخصوصا این تعبیر که فقر در دین انسان نیز نقصان و انحراف ایجاد می کند بسیار مهم است زیرا فقر همانطور که موجب عوارض نامبرده می گردد با ارتکاب فحشاء و خلاف نیز ارتباط دارد چه بسا افرادی که در اثر فقر (و نداشتن قدرت ایمان) دست به ارتکاب فحشاء و خلاف می زنند و دامن روح خود را به انواع گناهان آلوده می سازند.
در این مورد از جمله مسائلی که توجه به آن نیز لازم است این است که «فقر» بیش از همه کودکان را مورد هجوم خود قرار می دهد و آن مزاج های مستعد و استعدادهای لطیف و نیروی در حال رشد و شکوفائی را که خداوند بزرگ در وجود آن ها قرار داده است تضعیف می کند و اگر در برابر این هجوم سهمگین از بین نرفتند و جان سالم به در بردند اوضاع اسفناک گوناگون دیگری در انتظار آن ها است که برای نمونه یکی از آن ها را در مطبوعات با این قبیل عنوان ها می خوانیم:
وضع اسفناک کودکان در کشورهای جهان سوم:
بر اساس گزارش سازمان بین المللی کار در ۱۹۷۷ متجاوز از ۵/۵۴ میلیون کودک کمتر از ۱۵ سال در سراسر جهان به کار مشغول بوده که از این عده ۵/۳۰ میلیون در آسیای جنوبی ۵/۹ میلیون در آسیای جنوب شرقی ۶/۹ میلیون در آفریقا و ۴/۳ میلیون در آمریکای لاتین بوده است این رقم در عرض ۲ سال یعنی تا ۱۹۷۹ بر اساس گزارش همین سازمان به ۱۰۰ میلیون کودک رسید.
و علی رغم ادعاهای سازمان «یونیسف» و اعلام بیانیه هائی از قبیل «روز جهانی کودک» هر ساله اوضاع بدتر هم شده است به طور مثال در فاصله یک سال از تعیین چنین روزی یعنی تا ۱۹۸۰ طبق گزارش خود «یونیسف» ۱۲ میلیون از ۱۲۰ میلیون کودک متولد شده در این سال به دلیل سوء تغذیه و فقر تلف شدند که ۹۵% آن متعلق به جهان سوم در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین بود.
به عبارت دیگر با یک ضرب و تقسیم ساده به این نتیجه وحشتناک و غم انگیز می رسیم که در هر ۵ ثاینه یک کودک از گرسنگی مرده است.
با این توصیف اعلام «روز جهانی کودک» چه معنائی می تواند داشته باشد زمانی که می توان تنها با ۶۰۰ «فرانک» جان یک کودک را نجات داد اینهمه خرج های سنگین بابت تسلیحات و مواد مصرفی تجملی و … چه مفهومی دارد؟ بیان دردهای واقعی امریست که سازمان «یونیسف» و سازمان های دیگر کمتر بدان پرداخته اند و یا اصلا نپرداخته اند.
در هندوستان ۵/۹ میلیون کودک در کارگاه های دخمه مانند روزی ۱۲ ساعت کار می کنند تا مزدی حدود ۵/۲ روپیه در روز بگیرند در مرکز کبریت سازی واقع در منطقه «سی واکازی» جنوب هند ۴۵ هزار کودک کار می کنند که بعضی از آن ها فقط ۵ سال دارند این کودکان با دست های کوچک خود گوگرد بر سر چوب های کبریت می گذارند.
در پاکستان اکثر کودکان از سن ۶ سالگی و کمتر، روزانه ۱۲ ساعت در کارگاه های قالیبافی کار می کنند که گذشته از مزد کم، به دلیل ظریف بودن انگشت هایشان، سرعت بافت سریعتری داشته و سود بیشتری عاید کارفرما می کنند.
اگر چه دولت ها در همه این کشورها ظاهراً کار کردن کودکان زیر ۱۴ یا ۱۲ ساله را منع کرده اند ولی در عمل نه تنها این قانون اجرا نشده بلکه هر روز دامنه این بی قانونی وسیعتر هم گردیده و حتی در بعضی جاها مانند «تایلند» علیرغم ممنوعیت فوق، خود دولت بیش از ۲ هزار کودک کمتر از ۱۲ ساله را در بخش خدمات به کار گرفته است. در این کشور طبق گزارش بانک جهانی در ۱۹۷۸ بیش از ۲ میلیون کودک ۱۱ تا ۱۴ ساله کار می کنند که ۹۰ درصد آن ها به علت فقر شدید خانواده مجبور به کارکردن هستند.
در «هنگ کنگ» اکثر کارخانه ها مجهز به سیستم مدرن آژیر هستند که به محض ورود یک بازرس تمام کودکان را پنهان می کنند سودجوئی در خرید و فروش و به کار گماردن این کودکان آن قدر زیاد شده که قاچاقچیان را به فکر انتقال بچه های چینی به هنگ کنگ انداخته و با فریب والدینشان با توسل به این نیرنگ که «فرزندانشان را به سمت آزادی می برند» ! آن ها را به هنگ کنگ برده و به بیگاری می کشند.
بر اساس گزارش نیوز و یک مورخ اوت ۱۹۸۳ طی یک سال گذشته ۵۲۹ کودک زیر ۱۴ سال که توسط قاچاقچیان به هنگ کنگ حمل می شدند دستگیر شدند که احتمالا ده برابر این تعداد مخفیانه انتقال پیدا کرده اند.
در مصر ۲۵ تا ۳۰% از مجموع کودکان در سن مدرسه مشغول به کارند. در مراکش دختران کمتر از ۱۲ سال در مقابل مزد بسیار ناچیز در کارگاه های قالیبافی کار می کنند. دختران و پسران فلسطینی ساکن اردن در سن ۵ تا ۱۵ سالگی مجبورند در فصل برداشت محصول روزانه ۱۲ ساعت کار کنند، در برزیل کارگر مزارع کشاورزی نه تنها بر حسب جثه قوی اش بلکه با احتساب تعداد فرزندانش استخدام می شود زیرا در این صورت بدون پرداخت بیشتر «راندمان کار» بالاتر است.
این نمونه ها و هزاران نمونه دیگر وضع کلی اکثر کشورهای جهان سوم را نشان می دهد که فقر سنگین، کودکان کم سن و سال را به دخمه ها و کارگاه ها و مزارع کشانیده تا بلکه با درآمد کمی که به دست می آورد از فشار گرسنگی حاکم بر خانواده شان بکاهند.
فحشاء در میان کودکان فقیر
کار کردن کودکان اگرچه حاکی از استثمار و تجاوزگری استعمارگران می باشد اما لااقل روزنه بسیار کوچکی را باقی می گذارد که چنانچه این کودکان جان سالم به در برده و در زیر فشار سنگین کار بتوانند مقاومت کنند در جوانی، انسان های پخته و ورزیده ای شده که با کسب آگاهی اجتماعی و ریشه یابی آن، علیه ظالمان و ستمگران به پا خواهند خاست اما آن چه که این روزنه را هم بسته و حد نهائی شقاوت منفعت طلبان را می رساند استفاده از این کودکان در فحشاء برای به دست آوردن پول بیشتر می باشد.
زمانی که سازمان «یونیسف» سال ۱۹۷۹ را سال «جهانی کودک» اعلام کرد و کارگزاران این سیاست شروع به ساختن فیلم های بزرگ و کوچک کرده و به اصطلاح زندگی یک کودک خوشبخت را به تصویر کشاندند هزاران نوجوان بی گناه به خاطر فقر خانواده به دلالان فروخته می شدند تا از این راه در آمدی کسب نمایند.
در شهر «بانکوک» مراکز متعددی برای لهو و لعب صاحبان زر و سیم وجود دارد که هزاران کودک معصوم بی گناه و نوجوان را به کام خود کشیده است. در این شهر محله ای به نام «پات بونک» وجود دارد که دلالان چینی دختران ۱۳ – ۱۴ ساله را در اختیار توریست های پولدار و عاری از شرف و وجدان می گذارند دلال ها این دختران را در مقابل ۲ هزار «مارک» برای مدت ۲ سال از پدر و مادرشان اجاره کرده و به فحشاء می سپارند.
این دختران تنها ۲ مارک حقوق می گیرند که با ناهار یا شام بخور نمیری همراه است و مأموران پلیس طبق معمول با گرفتن رشوه چشم فرو می بندند.
این واقعیت تلخ در اکثر مناطق فقیر وجود دارد در «آمریکای لاتین» ارقام فحشاء مربوط به نوجوانان بسیار بالا است در شمال شرقی برزیل جائی که اکثر مردم در سن ۲۸ سالگی پیر می شوند پدران و مادران اگر بتوانند کودکان خود را بفروشند شادمان می شوند!
زیرا مطمئن هستند که لااقل از گرسنگی نمی میرند اگر چه در آلودگی محض قرار بگیرند.
در هند به گزارش یک روزنامه هندی پدر و پسری به خاطر ۲۵ روپیه (معادل ۲۵ تومان) بدهی مجبور شدند ۷۷ سال در اسارت زمین داران بزرگ باشند. در این جا اگر کارگری فوت کند و نتواند بدهی اش را پرداخت کند یکی از اعضاء خانواده اش (معمولا فرزندش) اجیر می شود که به جای پدر کار کند.
سازمان «یونیسف» چرا در این مورد که مشتی از خروار می باشند اظهار نظر نمی کند؟ و چرا در سال جهانی کودک به جای فیلم ها آن چنانی به شرح این بدبختی ها نمی پردازد؟ مگر نه این است که اینان بیش از دو سوم جمعیت کره خاکی می باشند.
البته در «سال جهانی کودک» برای خالی نبودن عریضه مطبوعات غربی لطف نموده تصویری از یک کودک فلسطینی در یکی از اردوگاه ها را چاپ کردند که بنا به ادعای مجله معروف «اشترن» چاپ آلمان غربی این عکس نیز به انتخاب اسرائیلی ها بوده است.
آیا این حقایق تلخ نمایانگر این واقعیت نیست که اکثر قریب به اتفاق این سازمان های عریض و طویل و با اسم های بزرگ برای فیب به وجود آمده اند؟ کدام یک از این سازمان ها تا به حال توانسته اند گرهی از مشکلات ملل جهان سوم بگشایند؟ در حالی که هر روزه آوارگان فلسطینی آواره¬تر و گرسنگان آفریقا در اتیوپی و غیره … گرسنه تر می شوند «فریاد حقوق بشر» سر داده اند در حالی که فحشاء کودکان که داغ ننگی است بر پیشانی بشریت قرن بیستم هر روز گسترده تر می شود و در حقیقت عاملان آن هم کسی جز خودشان نیست.
آیا واقعیتی عریان تر از این حقایق را می توان یافت؟ آیا می توان جز خشکاندن ریشه اصلی این بدبختی ها یعنی استعمار چاره ای دیگر اندیشید؟
باید توجه داشت که کارکردن و کار یادگرفتن کودکان امریست لازم ولی کاری که بالاتر از حد توان است کاری که وجود و مزاج یک انسان را سرکوب و فرسوده می کند و کاری که موجب خشک شدن چشمه استعداد کودکان می گردد و موجب می گردد که آن ها به جای آن که وقت و استعداد خود را در فرا گرفتن علم و فن به کار بگیرند وقت خود را در زیر چنگال عوامل استعماری بگذرانند، ظلم است و استثمار است و بر خلاف منطق انسانی و اسلامی است.
و روشن است که کشیده شدن به راه فحشاء ظلم بیشتر و جنایت هولناکتری است هدف پیغمبر بزرگ اسلام (ص) که فرمود: «اکرموا اولادکم» یعنی فرزندان خود را گرامی بداریم این است که این ودایع الهی در تمام ابعاد زندگی گرامی باشند و از اموری که برخلاف شؤون و شخصیت آن ها است مصون و محفوظ باشند.
ادامه دارد