حجت الاسلام یحیی سلطانی
قسمت دوم
نمونه سوم
قوم لوط:
قوم لوط در زمان حضرت ابراهیم (ع) زندگی می کردند و ارشاد کننده آن ها حضرت لوط بوده که آن حضرت از منسوبان حضرت ابراهیم بوده است. این قوم در چند شهر زندگی می کردند که بر اثر گناه شهرهای آن ها زیر و رو شده و بارانی از سنگ ریزه بر آن ها باریده است به طوری که اثری از شهرها باقی نمانده است.
قرآن مجید می فرماید:
«فلما جاء امرنا جعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیها حجاره من سجیل منضود مسومه عند ربک» هود ـ ۸۲
چون امر ما رسید شهر و دیار آن قوم را زیر و رو ساختیم و بر سر آن ها بارانی از سنگ های سجیل (سنگ گل) و نشان دار و پی در پی فرو ریختیم.
علت هلاک قوم لوط اعمال ناشایسته آن ها بوده که بعضی از آن ها را قرآن یادآوری شده است:
۱- عمل شنیع لواط برای آن ها یک امر عادی بوده و آن ها مبتکر این عمل بوده اند. زیرا به گفته قرآن قبل از قوم لوط این معصیت سابقه نداشته است. در سوره اعراف آمده است:
«و لوطاً اذ قال لقومه اتأتون الفاحشه ما سبقکم بها من احد من العالمین انکم لتاتون الرجال شهوه من دون النساء بل انتم قوم مسرفون» اعراف ـ ۸۰ – ۸۱
ـ لوط به قوم خود گفت آیا شما عمل زشتی را انجام می دهید که از هیچیک از جهانیان سابقه نداشته و هیچکس قبل از شما آن عمل را انجام نداده است. شما از روی شهوت به طرف مردان می روید و زنان را رها می کنید. شما گروهی تجاوز کار هستید.
۲- فسق و گناه علنی داشتند و در دیدگاه مردم بدون پروا مرتکب گناه می شدند. راه را بر مردم می بستند و آن ها را مورد اذیت و آزار قرار می دادند و چه بسا اموال آنان را می گرفتند. از این جهت حضرت لوط به آن ها می فرمود:
«ائنّکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فی نادیکم المنکر» عنکبوت ـ ۲۹
آیا شما با مردان آمیزش می کنید و راه را بر مردم می بندید و در مجالس خود در بین اجتماع مرتکب گناه می شوید؟
۱- بنابر نقل بعضی از تفاسیر قوم لوط وقاحت و بی شرمی را از حد گذرانده بودند. هر راه گذری که عبور می کرد جمعی که در کوچه نشسته بودند هر کدام سنگی به طرف او پرتاب می کردند، سنگ هر کدام از آن ها که به او اصابت می کرد آن رهگذر را از خود می دانست و به او تجاوز می کرد. افراد به باد مسخره می گرفتند و در مجلس خود اعمال زشت و قبیح انجام می دادند.
به هر حال، این قوم به علت نافرمانی و گناه زیاد و فساد اخلاق و بی بند و باری و بی پروائی که به هیچ وجه پند و اندرزهای حضرت لوط در آن ها اثر نمی بخشید، گرفتار قهر خداوند شدند و با زیر و رو شدن شهرهای مسکونی آن ها همه نیست و نابود گشتند.
از نقل داستان های اقوام گذشته که در قرآن مجید آمده و ما سه نمونه از آن را نقل کردیم، به خوبی روشن می شود: افرادی که با خدا سرو کار ندارند و از فرمان حق سرپیچی می کنند و آشکارا گناهان را مرتکب می گردند و به دنیا دل بسته اند و افرادی که در کاخ های با عظمت زندگی می کنند و به یاد مرگ و آخرت نیستند و غرق در شهوات و لذات دنیا هستند عاقبت، سقوط خواهند کرد و گرفتار قهر خداوند می شوند و اگر به دست آدمیان و انسان ها از بین نرفتند خداوند با خشم طبیعت آن ها را نابود خواهد کرد و قوم و ملتی دیگر جانشین آن ها خواهند شد و اگر آن قوم بعدی نیز اعمال مشابه اقوام قبل از خود داشته باشند آن ها نیز به همان سرنوشت مبتلی خواهند شد.
و نیز از قرآن مجید استفاده می شود که خداوند بعضی از انسان ها را به دست بعضی دیگر نابود می کند به بعضی نصرت و یاری می دهد تا بعضی دیگر را از بین ببرند و به طوری که از آیات مربوطه استفاده می شود افرادی را از بین می برد که وجود آن ها موجب فساد باشد و بودن آن ها مانعی بر سر راه عبادت کنندگان به حساب بیاید.
خداوند در سوره بقره آیه ۲۵۱ به دنبال نقل یک جنگ و پیکاری که بین سپاه طالوت و جالوت بوده است می فرماید:
«لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن الله ذو فضل علی العالمین»
ـ اگر نبود که خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع می کرد زمین را فساد می گرفت. لکن خداوند برای عالمیان صاحب فضل و کرم است.
از این آیه استفاده می شود که خداوند به علت فضل و بزرگواری که دارد مردم را مورد لطف و عنایت خود قرار می دهد و افساد گران را به دست انسان هائی که آلت تحقق اراده او هستند دفع می کند تا زمین را فساد نگیرد. (اگرچه در آیه احتمالات دیگری نیز داده شده ولی این استفاده از آیه شریفه به قرینه سیاق است و بر احتمالات دیگر مقدم است). و در سوره حج آیه ۳۹ می فرماید:
«ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلواه و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً»
ـ اگر نبود که خداوند بعضی از انسان ها را به دست بعضی یکدیگر دفع می کرد. دیرها و کنیسه ها و مساجدی که نام خدا در آن ها زیاد برده می شود ویران می شد. صوامع جمع صومعه و معنی آن دیر راهب است و بیع جمع بیعه، معبد نصاری است که آن را کنیسه و کلیسا گویند و صلواه جمع صوله است که معبد یهود است و مساجد جمع مسجد، معبد مسلمانان است. مفاد آیه شریفه این است که اگر خداوند انسان هائی را به دست انسان های دیگر از بین نمی برد و یا شر آن ها را دفع نمی کرد، معبدها ویران می شد و دیگر عبادتگاهی باقی نمی ماند. از این آیه شریفه استفاده می شود که خداوند به دست انسان هائی که آن ها را یاری می دهد افرادی را از ین می برد که مانعی بر سر راه عبادت کنندگان باشند و وجود آن ها برای عبادت مردان خدا مضر باشد.
از آن چه در این مقدمه مفصل آوردیم روشن می گردد که از دیدگاه قرآن و عالم غیب، افرادی که گناهکار باشند و به خدا توجه نداشته باشند و با استکبار زنگی کنند و مزاحم مردان خدا باشند و به شرک الوده باشند اگر سخنان رهبرانی مذهبی در آن ها اثر نکند و به راه هدایت نیایند سقوط آن ها حتمی است. یا به دست انسان هائی که خدا آن ها را یاری می کند از بین می روند و یا با بلاهای آسمانی به وسیله آب یا باد یا زلزله و امثال اینها به هلاکت می رسند و این سنت الهی است که هرگز قابل تغییر نمی باشد و عامل غیبی انقلاب یعنی برچیده شدن یک بساط و جانشین شدن دیگران همین سنت الهی است و از مجموع استفاده می شود: افرادی را خداوند یاری می کند که به او توجه داشته باشند و آلوده به شرک نباشند. علو و استکبار نداشته باشند. افرادی پاک و دارای اخلاقی صالح و سالم باشند و این مطلب در آیه ۴۰ – ۴۱ از سوره حج با صراحت آمده است. خداوند می فرماید:
«و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز الذین ان مکناهم فی الارض اقامو الصلوه و آتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور»
ـ محققاً خداوند کسانی را یاری می نماید که او را یاری نمایند. به درستی که خداوند نیرومند و عزیز است. (خداوند کسانی را یاری می دهد) که اگر آن ها را در زمین مکنت دادیم نماز را به پا دارند و زکوه را بپردازند و به نیکی ها امر نمایند و مردم را از بدی ها باز دارند و برای خدا است عاقبت کارها.
جو کشور باید کاملاً اسلامی باشد :
با توجه به اینکه پیروزی انقلاب ایران همانطوری که امام بزرگوار، خمینی عزیز مکرر فرمودند با عنایات خداوندی و مددهای غیبی او بوده و اعمال ننگین دودمان پهلوی بود که آن ها را به سقوط نزدیک کرد و خداوند ملت رشید ایران را یاری داد تا طومار آن ها را در هم بپیچند. از مقدمه ای که تفصیلاً بیان داشتیم به خوبی روشن می گردد که اگر ملت بعد از پیروزی انقلاب بخواهد دوام داشته باشد و انقلاب او ثمربخش باشد باید به گونه ای رفتار نمایند که رفتار آن ها مورد رضای خدا باشد و خداوند آن ها را یاری دهد و باید در رژیم اسلامی خود قوانین را به گونه ای تصویب نمایند که مورد رضایت پروردگار باشد. زیرا همانطوری که یادآور شدیم خداوند امتی را یاری می دهد که به او توجه داشته باشند و دارای اخلاق نیکن و کردار نیک باشند. بنابراین باید قانون اساسی به نحوی تنظیم و تصویب گردد که جو مملکت را کاملاً اسلامی نماید و کشور را به صورتی در آورد که جز احکام خدا حکمی در آن صادر نشود و فضائل اخلاقی رشد پیدا کند و عوامل فساد به طور کلی ریشه کن گردد.
مقدمه دوم
خواسته های مردم در انقلاب:
یکی از چیزهائی که چگونه بودن قانون اساسی را روشن می سازد خواسته ملت های انقلاب گر است. ملت در انقلاب خود هر چه را می خواسته اگر در رژیم بعد (انقلابی) جامه عمل نپوشد، دست از حمایت نمودن خود بر می دارد و اگر دولت از حمایت ملت خود برخوردار نباشد با شکست مواجه می گردد. خواسته های ملت ایران در انقلاب چنانکه از همه شعارهای آن ها مشهود بود حکومت اسلامی بود توده ملت ایران جز استقرار حکومت قرآن آرزوئی نداشته و ندارد. بنابراین قانون اساسی قوانین مملکتی باید طوری تنظیم گردد که اسلام را در جامعه حاکم نماید و اگر غیر از این باشد ملت، خود را موظف نمی¬داند که از رژیم حمایت نماید و همیشه در صحنه بماند و اگر ملت از صحنه خارج گردد دولت به سقوط نزدیک می شود.
مقدمه سوم
هدف در قانونگذاری:
معمولاً قانونگذاران قوانین را به گونه ای تنظیم می نمایند که ضامن سعادت جامعه باشد یعنی قانونگذار دقیق و عادل کسی است که هدف او از قانونگذاری تأمین سعادت افراد جامعه و رشد و صلاح آن ها باشد و در این رابطه جهان بینی قانونگذار و دید او درباره انسان مهمترین عامل موثر در شکل قانون خواهد بود. قانونگذاری که دید او درباره انسان این است که زندگی انسان در این جهان خلاصه می شود و هر چه هست همین دنیا است طبعاً قانون را به شکلی تنظیم می کند که فقط جوابگوی نیازهای او در این جهان است. ولی قانونگذاری که معتقد است انسان برای جهان دیگر آفریده شده و زندگی این دنیا مقدمه کامل شدن او برای عالم دیگر است. تمام سعی و کوشش او این است که قانون را به شکلی تنظیم نماید که برای جامعه جو استکمال و رشد معنوی به وجود بیاید، در عین حالی که از رفاه زندگی در سایه عدالت اجتماعی به حد لازم برخوردار باشد. با توجه به مطالب یاد شده ارگ بدانیم دید اسلام درباره انسان چیست به خوبی متوجه می شویم که قانون در اسلام چگونه باید تنظیم شده باشد و چه مسائلی باید در قانون اسلامی اصل قرار بگیرد.
انسان در قرآن:
در قرآن مجید سخن از انسان زیاد به میان آمده که مجموع آن ها مسیر انسان را مشخص می کند و دیدگاه اسلام را درباره انسان روشن می سازد. ما از میان آیات فراوان به نمونه ای از آن اشاره می کنیم.
در سوره دهر که آن را سوره انسان نیز نامیده اند می فرماید:
«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً»
ـ ما انسان را از نطفه مخلوط آفریدیم تا او را آزمایش کنیم و او را شنوا و بینا قرار دادیم، راه را به انسان نشان دادیم او یا سپاسگزار است (و به راه خود می رود) و یا کفران می ورزد (و به بیراهه می رود).
«انا عتدنا للکافرین سلاسل و اغلالاً و سعیرا ان الابرار یبشرون من کأس کان مزاجها کافوراً»
ـ ما برای کافران زنجیرها و غل ها و آتش افروخته آماده کرده ایم. نیکوکاران از کاسه نوشابه ای می نوشند که با کافور بهشتی آمیخته و خوشبو شده است.
از این آیات استفاده می شود که انسان در دنیا بر سر دوراهی قرار گرفته که یک راه آن به سقوط و عذاب دائمی منتهی می گردد و یک راه آن به سعادت و بهشت جاودانی، و انسان باید در این دنیا راه خود را بیابد و به سوی سعادت گام بردارد. و در سوره دیگر می فرماید:
«و العصر ان الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
ـ قسم به عصر که انسان در خسران و زیان است، مگر کسانی که دارای ایمان و عمل صالح باشندن و یکدیگر را به حق و صبر توصیه نمایند.
و از این آیات استفاده می شود که سعادت انسان در ایمان و عمل صالح است. از بیان فوق چنین نتیجه می گیریم که دید اسلام درباره انسان این است که انسان در دنیا در راه رفتن به سوی آخرت است و آخرت برای او سرای باقی و دار همیشگی است و اگر ایمان و عمل صالح نداشته باشد زندگی برای او زیان بار است و رو به سقوط می رود و به عذاب الهی نزدیک می گردد. بنابراین طبیعی است که اسلام باید قانون خود را طوری تنظیم نماید که انسان ها را با ایمان بار بیاورد و آن ها را به انجام عمل صالح وادار نماید.
نتیجه ای که از مقدمات گذشته می گیریم این است:
از مقدمه اول به دست می آید که هر قوم و ملتی که خدا را نافرمانی کند سقوط خواهد کرد. فقط افرادی را خداوند یاری می کند که آن ها دین خدا را یاری نمایند . (رژیم طاغوت و دودمان پهلوی معصیت و گناه و استکبار را از حد گذرانیدند و با قهر خداوند به دست مردم قهرمان ایران نابود شدند و رژیم بعدی اگر بخواهد در پناه لطف خداوند با دوام بماند باید دین خدا را یاری نماید) و از مقدمه دوم نتیجه می گیریم که خواسته توده انقلابی ایران اسلام بوده و اگر رژیم بخواهد از حمایت مردم برخوردار باشد، باید اسلام را دقیقا در کشور پیاده کند و از مقدمه سوم نتیجه می گیریم که اسلام انسان را برای عالم آخرت دانسته و سعادت او را در ایمان و عمل صالح می داند و باید قوانین به گونه ای اسلامی تنظیم گردد که مردم را به ایمان وعمل صالح دعوت نماید، بنابراین با توجه به همه مطالب یاد شده در تنظیم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام باید اصل باشد و نیز روی مسائل معنوی باید بیشتر تکیه شده باشد و در تمام اصول آن باید اصالت انسان و معتقدات مذهبی رعایت شده باشد.
ادامه دارد