داوطلبی قضا با انگیزه الهی
در مقاله ای که در شماره گذشته این مجله از نظر خوانندگان گذشت سخن به داوطلبی واجدین شرایط قضا در صورت نیاز جامعه به آن ها رسید
توضیح دادم که این گونه داوطلب ها هم دو نوعند ”
نوع اول داوطلب هایی که در رابطه با تامین هدف های مادی داوطلب قضاوت شده اند
نوع دوم داوطلب هایی که با انگیزه الهی داوطلب قضاوت هستند. در رابطه با نوع اول در مقاله گذشته توضیحات کافی داده شده وعده دادم که در این مقاله که آخرین قسمت از سلسله مقاله هایی است که تحت عنوان فراز هایی از سیستم قضایی اسلام مطرح گردیده داوطلبی قضا با انگیزه الهی مورد بررسی قرار گیرد به امید آن که با امدادهای غیبی خداوند بتوانیم در همه کارها انگییزه الهی داشته باشیم.
وسوسه های شیطان
با توجه به سنگینی مسئولیت قضاء و با توجه به مسائلی که در مقاله اخیر در رابطه با داوطلبی قضاوت مطرح شد در عصر حاضر که جمهوری اسلامی سخت نیازمند به قضات واجد شرایط است ممکن است تعدادی از کسانی که واجد شرایط هستند و یا می توانند شرایط قضاء را تحصیل کنند گرفتار وسوسه های شیطانی شوند و به بهانه های مختلف از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمایند.
این افراد با توجه داشت در شرایطی که کشور نیاز به قاضی دارد در این رابطه دو تلکیف دارند یکی تحصیل شرایط قضا و دیگری پذیرفتن مسئولیت قضاوت بنابراین هم تصحیح انگیزه تکلیف الهی هستند و هم داوطلبی برای قضاوت
فقیه بزرگ شیعه مرحوم محقق درکتاب «شرایع الاسلام » می فرماید:
لو لم یوجد غیره تعیّن هو و لزمهم الاجابه»
یعنی اگر جامعه نیاز به قاضی داشته باشد وجز فرد یا افراد خاصی نتوانند نیاز قضایی آن جامعه را برطرف کنند بر آن فرد یا افراد لازم است دعوت امام را اجابت نمایند و متصدی ام رقضاوت شوند.
مرحوم صاحب جواه ردر توضیح سخن محقق می فرماید:
«در صورت فوق الذکر اگر کسی که از طرف امام منصب قضاوت به او پیشنهاد شده ازپذیرفتن این پیشنهاد امتناع نماید، فاسق می شود و بدین ترتیب شایستگی قضاوت را از دست می دهد ، هر چند که وجوب قضاء حتی دراین صورت هم ساقط نمی شود، زیرا می تواند با توبه ، شرط قضاوت را که عدالت است تحصیل نماید»
داوطلبی قضا از دیدگاه محقق
مرحوم محقق درکتاب شرایع پس از تبیین این معنی که در صورت نیاز پذیرفتن مسئولیت قضا از نظر شرعی واجب و لازم است مساله دیگری را مطرح می کند و آن این که اگر امام و رهبر جامعه اسلامی فرد یا افرادی را که شایستگی قضا داشته باشند نمی شناسند به آن ها تکلیف می کند آیا بر واجدین شرایط قضا معرفی نمودن خود لامز است یا خیر
متن کلام محقق این است:
لو لم یعلم به الامام وجب ان یعرف نفسه المان القضاء من باب الامر بالمعروف
یعنی در صورتی که امام فردی را که واجد شرایط قضاوت است نمی شناسد در صورتی که سیستم قضائی کشور نیاز به او داشته باشد بر او واجب است که خود را به امام معرفی کند و داوطلب قضا گردد زیرا قضا از باب امر به معروف است .
بنابراین داوطلبی قضا با انگیزه الهی در صورتی که کشور نیاز به قاضی داشته باشد نه تنها از دیدگاه اسلام خوب است بلکه تکلیف الهی الهی و یک وظیفه شرعی است.
نکته ای که در این رابطه قابل توجه است این است که اگر کسی با انگیزه الهی و تنها بمنظور انجام تکلیف شرعی این مسئولیت سنگین را بدوش کشد،طبق اجادیث بسیاری که شیعه وسنی نقل کرده اند خداوند به او کمک می کند و او را از لغزشهای احتمالی مصون کی دارد.
امداد های غیبی الهی به قضات
پیامبر اکرم _(ص) می فرماید:
« من یبتغی القضاء و سأل فیه الشفعأء کل الی نفسه، و من اکره علیه أنزل الله علیه ملکاً یسدّده .»
یعنی کسی که با انگیزه های مادی داوطلب قضاوت شود و برای رسیدن به این منظور متوسل به واسطه و پارتی شود اگر به مقصود خود برسد خداوند او را به خود واگذار می کند و کسی که به عنوان تکلیف شرعی و با اکراه زیر بار این مسئولیت برود خداوند فرشته ای بر او می فرستد که او را یاری دهد و از لغزش ها نگهدارد.
در حدیث دیگری امام صادق از پدران گرامی خود از پیامبر صوالت الله علیهم اجمعین نقل می کند که آن حضرت نهی کرد از این کار که شخصی داوطلب امارت و قضاوت شود فرمود:
یعنی کسی که شخصا داوطلب امام و ریاست شود از امدادهای الهی محروم می شد و سرنوشت او به ریاست سپرده می شود و کسی که ریاست به سراغ او رود بدون این که او داوطلب ریاست باشد خداوند در رابطه با درست انجام دادن این مسئولیت به او کمک می کند .
در حدیث دیگری انس بن مالک می گوید: از پیامبر اسلام شنیدم که می فرمود: کسی که داوطلب قضاوت شو د و برای رسیدن به این منظور دیگران کمک بخواهد خداوند سرنوشت او را به قضاوت می سپرد و کسی که شخصا داوطلب قضاوت نباشد و و از کسی هم برای رسدین به این منظور کمک نخواهد بلکه تنها به عنوان تکلیف الهی این مسئولیت را بپذیرد خداوند فرشته ای بر او می فرستد که او را در انجام این وظیفه یاری دهد
از این احادث سه نکته جالب استفاده می شود که بد نیست این نکات را کمی توضیح دهیم:
الف) سنگینی مسئولیت قضاوت
از این احادیث معلوم می شود که مسئولیت قضا و داوری میان مردم به قدری سنگین و لغزش گاه های آن به قدری زیاد است که جز با امدادهای غیبی الهی و عنایت خاصه خداوند متعال ، قاضی قادر نیست که این بار سنگین را آن گونه که شایسته است به دوش بکشد و از لغزش ها در امان بماند و در این رابطه حتما لازم است که خداوند به او کمک کند و فرشته ای برای یاری او اعزام نماید.
ب ) خطر داوطلبی قضا با انگیزه های غیر الهی
دومین نکته ای که از احادیث یاد شده استفاده می کنیم این است که
داوطلبی قضاوت با انگیزه های غیر الهی کاری بسی خطرناک و بد عاقبت است زیرا چنین فردی از امدادهای غیبی الهی محروم است و طبق احادیثی که ذکر شد خداوند چنین شخصی را به خودش و کرسی ریاست و میز قضاوت واگذار می کند و چون شخصا نمی تواند این بار سنگین و پر مخاطره را به دوش کشد، زیر بار مسئدولیت له می شود و بالاخره سر از آتش دوزخ در می آورد.
مژده به قضاتی که انگیزه الهی دارند
سومین نکته ای که در احادیث یاد شده به آن تصریح شده است مژده به قضاتی است که به منظورانجام تکالیف شرعی با کراهت از اینکه مبادا درست انجام وظیفه نکنند، این بار سنگین را بر دوش می کشند.
این احادیث به این گونه افراد مژده می دهد که از بزرگی و سنگینی مسئولیت نترسند که خداوند یار و مدد کار آن ها است و امدادهای غیبی الهی دست آن ها را می گیرد و از لغزیدن در لغزش گاه های قضائی آن ها را حفظ می کند و به این منظور فرشته یا فرشتگان ویژه ای را برای یاری دادن به این گونه قضات اعزام می دارد و لذا آن ها باید با دلگرمی عنایات خاصّه الهی وظیفه خطیر و پر ارزش نمایندگی الهی را در رابطه با داوری میان مردم با قاطعیت تمام انجام دهند.
قطع امدادهای غیبی از قاضی
آخرین نکته ای که در پایان این بخش توجه به آن ضروری به نظر میر سد این است که قضاتی که با انگیزه الهی به کار قضا اشتغال دارند نباید به امید امدادهای غیبی از نیرنگ های نفس و شیطان غافل شوند و به تصور این که در شرایط فعلی نمی توانند انگیزه های غیر الهی داشته باشند و با توجه به این که خداوند وعده کمک به آن ها داده است چنین پندارند که هیچ خطری در رابطه با انجام این مسئولیت آن ها را تهدید نمی کند
خیر مساله به این سادگی هم قاضی ما نیست قاضی و لو انگیزه الهی هم دارد باید مانند کسی که تکلیف شرعی ایجاب کرده از لب جهنم عبور کند با کراهت ودر عین حال با دقت کامل در این راه خطرناک حرکت نماید البته فرشته هم دست او را می گیرد ولی به شرط این که نفس و شیطان او را فریب ندهند و حکمی بر خلاف حق و عدل صادر نکند که اگر حکمی بر خلاف حق صادر کرد فرشته دست او را رها می کند و رها کردن فرشته همان و در قعر دوزخ افتادن همان!
و لذا احادیثی که از طریق عامه نقل شده است با صراحت اعلام می کند که امدادهای غیبی الهی به قاضی تا آن جا ادامه دارد که قاضی آگاهانه حکمی بر خلاف حق و عدل صادر نکند.
شخصی به نام معقل بن بسیار می گوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله به من دستور داد که امدادهای غیبی الهی به قاضی تا آن جا ادامه دارد که قاضی آگاهانه حکمی بر خلاف حق و عدل صادر نکند .
شخصی به نام معقل بن یسار می گوید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به من دستور داد که بروم و در قبیله خودم قضاوت کنم که گفتم یا رسول الله من خوب قضا نمی دانم فرمود.
ان الله مع القاضی ما لم یحف عمدا
یعنی خداوند با قاضی است تا ان جا که آگاهانه حکمی بر خلاف عدل صادر نکند.
در حدیث دیگری نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچ یک از قضات جامعه اسلامی قضاوت نمی کند مگر این که همراه او دو فرشته است که او را برای داوری به حق یاری می دهند تا آن جا که تصمیم نگرفته که حکمی را بر خلاف حق صادر نماید ولی پس از این که تصمیم گرفت که بنا حق داوری کند و آگاهانه تصمیم خود را اجرا کرد آن دو فرشته با ناراحتی از او جدا می شود و او رابه خود واگذارمی نماید.
و در حدیث دیگری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که : اِنّ الله مع القاضی مالم یَجُر فاذا جار تخلّی عنه و نرمه الشیطان یعنی خداوند با قاضی است مادامی که حکمی بناحق صادر ننموده ولی پس ازا ینکه بنا حق داوری نمود خداوند او را رها می کند و شیطان ملازم همراه او می گردد.
و از امیر المومنین علی علیه السلام نقل شده است که :
یدالله فوق راس الحاکم ترفرف بالرحمه فاذا حاف فی الحکم و کله الله الی نفسه.
یعنی دست عنایت خداوند سایه رحمت او را بر سر قاضی می گسترد تاآن جا که در قضاوت ظلم نکند و هنگامی که ظلم کرد خداوند او را بخود واگذار می نماید.
در انی جا ممکن است که این سوال برای خوانندگان گرامی مطرح شود که مگر با وجود امدادهای غیبی و یاری فرشتگان او امکان دارد که قاضی بلغزد اینجا وبرخلاف حق داوری کند و اگر احتمال لغزش قاضی با وجود امدادهالی غیبی منتفی نیست پس فلسفه این امدادها چیست؟
پاسخ این است که فرق است میان امداد و اجبار طبق روایاتی که مطرح شد خداوند گاهی بلاواسطه و گاه به واسطه یک فرشته و گاه به واسطه دو فرشته به تناسبت مورد به قضاتی که با انگیزه الهی این شغل را انتخاب کرده اند یاری می رساند ولی امداد و یاری رساندن خداوند مستلزم اجبار نیست یعنی این طور نیست که با امدادهای الهی از قاضی سلب اختیار شود و قاضی به صورت یک ماشین خودکار احکام عادلانه را صادر کند حتی برخلاف میل اراده شخص خود
بلکه معنی امدادهای غیبی این است که قاضی در عین حال که آزاد است و میتواند به حق داوری کند ویا بناحق امدادهای الهی هم در تشخیص حق و هم در اجرا آن قاضی را یاری دهد ولی اگر احیانا هوای نفس بر قاضی غلبه کرد و از فرشتگانی که برای یاری او آمده اند الهام نگرفت و از آزدی خود سوء استفاده نمود در آن صورت امدادگرهای غیبی نه تنها او را به اجرای حق اجبار نمی کنند بلکه با خشم از او جدا می شوند و او را به خود واگذار می نمایند.
خداوندا ما را یاری کن تا از آن ها شویم که به گفته امام علی علیه السلام خود را ملازم عدالت نموده اند و برای نخستین گام در اجرای عدل و داد هوس را از خود دور ساخته اند
آمین یا رب العالمین.