قسمتی از زندگانی سردار شهید سپاه اسلام برادر محمد بنیادی
برادر شهید محمد بنیادی در تاریخ ۲۷ مهرماه ۱۳۳۷ در خانواده ای روحانی و مبارزه در شهر مقدس قم متولد شد پس از دوران طفولیت قدم به مدرسه گذاشت و در کلاس نهم درس خواند در پی رهنمودهای پدربزرگوارش حجه الاسلام حاج شیخ اسکندر بنیادی و علاقه شدید خودش به روحانیت به ملک روحانیت در آمده و مدت چهار سال در حوزه علمیه قم به تحصیل اشتغال داشت که در این مدت نحو و صرف و مقداری از منطق و اصول را فرا گرفت و در تاریخ ۵۶ به خدمت سربازی رفته و در هنگام مبارزات قهرمانه ملت ایران به فرمان امام از سربازی فرار کرده و در حال فرار با تظاهرات مردم مسلمان شیراز مواجه شده به آنان پیوسته و همگام با آنان به پشت بام منزلی رفته و توسط اسلحه ای که از پادگان به بیرون آورده بود ۲ تن از اشرار طاغوتی را به هلاکت رساند و پس از مراجعت به قم در کمیته انقلاب اسلامی و سپس در اوائل تشکیل سپاه در قم به سپاه می پیوندند و از بنیان گذاری سپاه قم وی بود وی مسئولیت های مختلفی را در سپاه می پیوندند و از بینان گذاری سپاه قم وی بود وی مسئولیت های مختلفی را در سپاه پاسدار به عهده داشت که از جمله می توان مسئولیت یگان حفاظت قم را نام برد وی آن قدر به جبهه عشق ورزید که ساعتی بعد از ازدواجش به جبهه اعزام شد از ابتدا جنگ عاشقانه در جبهه ها می رزمید و در اکثر عملیات شرکت داد او در جبهه نیز مسئولیت های مختفی داشت از ان جمله فرماندهی تیپ حضرت معصومه علیه السلام و قائم مقام لشگر علی ابن ابیطالب علیه السلام بود تا بالاخره در مرحله سوم پیروزمندانه و الفجر ۴ (روز جمعه ۱۳/۸/۱۳۶۲ به آرزوی دیرینه خود که شهادت فی سبیل الله بود رسید و به خیل شهدا پیوست.
قسمتی از وصیت نامه شهید سید عبدالمجید صفوی
اوصیکم بتقوی الله و اینکه دنیا برای کسی باقی نبوده و برای من و شما هم همین طور خواهد بود امروز سفره ای است که معلوم نیست دیگر پهن شود یا نه و بر فرض پهن شود این دنیا بهتر است یا آخرت؟ به آسمان بالا رفتن یا به زمین چسبیدن راه را باید رفت و همه منظور الله است پس راهی را برویم که حتما برسیم نه این که برویم و خدای ناکرده همه زحمت را در راه کج انحراف بکشیم و بعد بفهمیم شیطان ولی خود قرار داده ایم خلاصه از دری گفتم برم که مخصوص خاصه اولیا خداست
قسمتی از وصیت نامه شهید عباس رنج کش
به جبهه رفتن من به خاطر هوای نفس نبوده است بلکه به خاطر احساس مسئولیت در برابر خدا و رسول خدا و رهبر انقلاب امام خمینی شنیدن پیام حسین گونه او بود آری پدر و مادر مهربان شما این حقیقت را بدانید که بی صبری در سوگ شهید به دشمنتان در راه رسیدن به اهداف منحرفشان کمک می کند و صبر استقامت چشم آن ها را کور می کند بلی در وقتی که آمریکا جنایت کار و عمال خود فروخته اش قصد تجاوز به میهن اسلامی ما دارند و روز به روز تجاوز خود را افزایش می دهند احساس کردم که نمی توانم ساکت بنشینم و شاهد این جنایت ها باشم هر وقت به فکر بمباران های وحشیانه بعثی ها که خانه های مسکونی را ویران کرده حتی از قتل عام کودکان بی گناه فروگذار نمی کند فکر می کنم این چه زندگی است من در پشت جبهه می کنم و عشق الله مرا به سوی جبهه کشاند من نمی خواستم مانند مردگان متحرک فقط زبانی برای انتقاد داشته باشم و خود در برابر مسائل بی تفاوت باشم خواهشم از دوستان و هم زمانم این است که اگر می خواهند مرا خوشحال کنند امام را تنها نگذارند به راستی که جهادگران نزد خدا با بی تفاوتان قابل مقایسه نیستند آری پدر و مادر مهربان اگر برای من ناراحتی می کشید نگذارید که دشمنتان شاد بشود و هیچ ناراحتی برای من نداشته باشید.
قسمتی از وصیت نامه شهید سید حسین میر یونسی
خدایا شهادتم را که در راه اسلام و قران است بپذیر از شما مسلمانان می خواهم که امام را تنها نگذارید و از این سنگر آزادی و عدالت حامی مستضعفین حمایت کنید دست در دست هم با وحدت آهنین خود با گام های استوار برخیزید و امر جهاد با خود را به جای آورید و از جنگ و شهادت نهراسید و بر شرق و غرب و اسرائیل جنایت کار و صهیونیزم بشورید.
چند کلمه با تو ای مادر عزیزم ای مادر عزیزم که چهره رئوف و مهربانت از دیگانم نا رفتنی است امیدوارم که با شهادت من هیچ گونه خللی در اراده آهنین تو وارد نشود و اگر اذیتی از جانت من متوجه شما بوده مرا بخشیده باشید و بار دیگر مادر خواهر و پدر و تمامی دوستان و آشنایان مبادا شهادت من باعث شود که از انقلاب و امام و ولایت فقیه دست بردارید امیداروم شهادت این سرباز کوچک امام و انقلاب باعث شود که شما هر چه توفنده تر و مقاوم تر کشتی طوفان زده انقلاب را برای امام خمینی یاری نمایید.