سید علی اکبر محتشمی پور
پناه آوردن به لبنان
علل حمله به به لبنان
مقاومت فلسطین ، پس از انقلاب اسلامی
اخراج فلسطینیها از لبنان
تأثیر نیروهای انقلاب اسلامی
راجع به اوضاع خاورمیانه مخصوصا لبنان محورش مسئله فلسطینیها است . از زمان های دور تا حالا که بیش از چهل سال از عمر چیزی بنام مسئله فلسطین می گذرد و این مردم که میلیونها آواره دادند ودر کشورهای مختلف سرگردان بی پناه بسر می برند ، ملت فسطین بعد از آنکه ابر قدرتهای شرق وغرب آنها رابا بوجود آوردن غده سرطانی صهیونیست در منطقه ، ازشهرو دیار خودشان آواره کردند و آنها را درکشورهای عربی و غیرعربی سکنی دادند ، آمریکاییها و اروپاییها برای اینکه این ملت علاقه ای به سرزمین خودشان نداشته باشند ترفندهای گوناگونی را برای سیاست بکار گرفتند مثلا هر فلسطینی که بخواهد در یک کشور اروپایی سکنی گزیند ، آزادی مطلق دارد ! هر کشور اروپایی که به هیچ مواطن عربی ویزا نمی دهند به یک فلسطینی خیلی مشکل به سایرین ،تابعیت می دهد ، یک فلسطینی اگر بخواهد شناسنامه آمریکایی خیلی راحت به او می دهند همینطور فرانسه ودیگر کشورهای اروپایی اینها برنامه هایی است که می خواهند فلسطینی ها را جذب کنند به دیگر کشورها و بعکس این
سرزمین پربرکت فلسطین را در اختیار صهیونیستها بگذراند و آنها بصورت یک عامل برای استعمار وبرای هر چه بیشتر ابجاد اختلاف در کشورهای اسلامی وعربی از این صهیونیست ها استفاده کنند .
این سیاست کشورهای غرب و شرق بوده از چهل سال پیش و وقتی که نطفه اسرائیل بسته شد در سرزمین فلسطین ، زمینه های دیگری را پیش بینی کردند و برای اینکه ذهن جهان عرب و ملتهای کشورهای عربی را آماده کنند نسبت به بشکیل این میلاد نامیمون در قلب کشورهای اسلامی از طریق سران مزدور و وابسته عمل کردند و ذهنیت ها را رفته رفته آماده کردند بر اینکه فلسطین آواره باشد ! و صهیونیست در این منطقه میهن و وطنی داشته باشد .
ملت فلسطین و جوانهایی که جنایات اسرائیل را در سرزمین های غصب شده خودشان دیده بودند اینها در آوارگی به فکر مبارزه با رژیم اشغالگر فلسطین افتاده اند و هسته مرکزی مسلحانه تشکیل دادند وکم کم جوانان به فلسطینی به این حرکت و مقاومت گرویدند و در داخل سرزمین های اشغالی مبارزه مسلحانه ای را بر علیه اسرائیل شروع کردند . پس از جنگ ۶۷ پیروزی اسرائیل بر چند کشور بزرگ عربی مثل مصر و اردن و سوریه و جند برابر شدن سرزمین اشغالی ، اسرائیل ، تاحدودی مرزهای خودش را از حرکتهای مسلحانه فلسطینیها دور کرد . اسرائیل تصمیم گرفته بود که مرزهای آرام و با اطمینان برای خود بنا کند . دست به اشغال وسیع سینا و سوریه وجولان و اردن و غزه زد ولی در عین حال دنیا دید که باز مرزهای اسرائیل مرزهای آرام و امنی نشد ، فلسطینی هایی که تنها راه آزادی مردمشان را در مبارزه مسلحانه می دیدند ،از مرزهای اردن و لبنان به داخل سرزمین های اشغالی می رفتند و به اسرائیل ضربه می زدند . آمریکا با یک برنامه ریزی دقیق موفق شد ضربه سختی به مقاومت فلسطین در اردن بزند درسپتامبر سیاه ملک حسین به دستور اربابانش آمریکا و اسرائیل قتل عام فلسطینیها را در اردن شروع کرد و این حرکت برای این بود که مرزهای اسرائیل را یک مرزهای امنی برای رژیم اشغالگر بسازد و ریشه فلسطینیها را دراردن بسوزاند و بیش از ۱۵۰۰۰ فلسطینی در سپتامبر آن سال کشته شدند و بقیه آواره شدند و سرداران بزرگ فلسطینی که مقاومت فلسطین به وجود آنها بسیار زیاد احتیاج داشت مثل ابوعلی ایاد که از بهترین رزمندگان فلسطینی معتقد به اسلام بود و عمل می کرد به اسلام ودر حالات ابوایاد می گویند و قتی ماه رمضان می شد می آمد توی پادگانهای نظامی فلسطین و کسی جرات نداشت روزه نگیرد و روزه نباشد می گفت مبازه فلسطینی باید مقید باشد به نماز خواندن وروزه گرفتن و اگر یک فردی به عللی روزه نمی گرفت او را از پادگانهای فلسطینی ،اخراج می کرد ، ملک حسین ، چنین مرد معتقد با ایمانی را که از رده اول رهبریت فلسطین بود ، در اردن به شهادت رساند و اگر او و امثال او درمقاومت فلسطین بودند مقاومت فلسطین به این روزها نمی افتاد .به هر حال سپتامبر سیاه باعث شد که نیروهای رزمنده فلسطینی د راردن بخشی شهید و بخشی اسیر در زندانهای ملک حسین و بخشی از آنها به سوی لبنان عزیمت کنند.
رزمندگان فلسطین بعد از سپتامبر سیاه آمدند در لبنان این کشوری که به صورت ظاهر یک کشور دمکراسی در خاورمیانه است و همه گروهها ، احزاب ،ملیت های مختلف در آن آزادانه فعالیت می کنند نه تنها ملیت ها و حزاب دیگر کشورها و احزاب وابسته به دیگران و ابرقدرتها به عنوان نفوذی در خاورمیانه و شرق از طریق لبنان عمل می کنند بلکه لبنان یک نقطه حرکت در خاورمیانه از دیر باز به شمار می رفته و همه کشورها به آن چشم امید دوخته بودند ، فلسطین هم از این کشور به عنوان یک نقطه حرکت به سوی سرزمین ها ی اشغالی استفاده کرد و نیروهایش منتفل شدند به لبنان وبه خصوص در جنوب لبنان مستقر شدند و عملیات بسیار زیادی از طریق جنوب لبنان در داخل سرزمین های اشغالی از طریق اردن امنیت خود را به کمک ملک حسین باز یافته و دیگراسرائیل از آنجا احساس خطر نمی کند ،اسرائیل چنین یافت که مرزهای لبنان به صورت مرزهای غیر آرام در آمده است .
البته در اینجا باید این نکته را بگویم که اسرائیل درسال ۶۷ و بعد ازآتش بس تا حدودی از نظر مرزهای مصر و سوریه آرامش پیدا کرده بود یعنی آتش بس که شد مرزهای مصر وتا حدودی مرزهای جولان به روز فلسطینیها بسته شد از جمله مرزهایی که بروز فلسطینیها باز بود مرزهای اردن و لبنان بودکه اردن راهم اسرائیل توانست به این وسیله مرزهای آرامی بکند ولی از نظر جنوب لبنان امنیتش در معرض خطر بود .
پناه آوردن به لبنان
فلسطینیها ا زسال ۷۰ در جنوب لبنان مستفر شدند ، مردم به خصوص شیعیان درجنوب لبنان انها راپناه دادند ، پایگاه های بسیا زیادی را در شهرهای جنوب لبنان ساختند ،انبارهای بسیار گسترده ای را برای سلاح ومهمات در جنوب بنا کردند و پایگاه قوی فلسطین د رجنوب بنا نهاده شد. مردم ازآنها استقبال بسیار شایانی کردند اما کشورهای عربی و شرقی که وجود چنین پایگاهی را برای اسرائیل خطرناک و نابود کننده و نیز اسرائیل وجود این پایگاهها رادر کنار مرزهایش بزرگترین خصر برای هستی خود احساس می کرد . برنامه ای برای از هم پاشیدن و نابودکردن این پایگاهها تدارک دیدند واین برنامه یه وسیله عوامل نفوذی غرب در داخل صفوف رزمندگان فلسطینی پیاده شد . بنا به مقتضای ذاتی فلسطینیان که از هر گروه و دسته و تشکیلاتبی افرادی را برای آموزش دادن یا عضو سازمان شدن می پذیرفت ،بنابراین اقتضای ذاتی آسیب پذیری این سازمان خیلی زیاد بود ، عوامل نفوذی بسیار زیادی را دشمنان می توانستند درداخل آنهاببرند و سرایت بدهند و این کار را کردند و از طریق آنها فساد در داخل صفوف رزمندگان فلسطینی مقداری گسترش پیدا کرد وعوامل نفوذی برای ناراضی کردن مردم درجنوب لبنان و مردم فلسطین کارهای بسیار زننده ای را مرتکب می شدند و این حرکت سبب شد که تا حدود زیادی اختلاف در مردم ایجاد کند .
در گیریهای لبنان از سال ۷۵،۷۶به بعد دراثر حرکتهایی بودکه توسط عوامل نفوذی شرق و غرب در داخل گروههای میهنی و ملی لبنان انجام شد و این درگیریها سبب شد شکاف بسیار عمیقی در مردم پیدا شود و به اسم احزاب و گرهها و بجان یگدیگر می افتادند درآخر ، این آتش فتنه اها و درگیریها دامن فلسطین و مردم آواره و رنجدیده فلیطین راسوزاند . این درگیریها ادامه پیدا کرد و در کنار این درگیریها حرکت اصیل مبارزه با اسرائیل نیز راه خودش را می پیمود .
مقاومت فلسطین ، پس از انقلاب اسلامی
با توجه به خطری که از ناحیه مقاومت فلسطین اسرائیل را تهدید می کند و باتوجه به اینکه انقلاب اسلامی پیروز شده وتنها پشتوانه اصیل ملت فلسطین انفلاب اسلامی و اعلام اینکه انقلاب ، تمام امکانات خود را برای آزاد سازی سرزمین های اسلامی و برای آزاد سازی قدس شریف به کار می گیرد و این را به عنوان اسلی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی اعلام کرد از پایان شرقی و عربی ، احساس خطر و وحشت کردند اسرائیل با به وجود اوردن جنگ تحمیلی می خواستند این انقلاب را در نطفه خفه کنند . اگر این انقلاب از بین می رفت، اسرائیل هیچ و حشتی به از عراق داشت و نه از مقاومت فلسطین چرا که مقاومت باید بر پایه کمکها و اتکا به ملتهای عربی و اسلامی ادامه داشته باشد و وقتی حکومتها ملل عرب و اسلام وابسته شدند دیگر پشتوانه ای برای مقومت فلسطین نیست تا خطری برای اسرائیل باشد و نیروی انقلاب اسلامی بود که به دنبال این نیرو ، سایرین نیز مجبور می شدند که لااقل موضعگیری سیاسی بر علیه اسرائیل در مجامع بین المللی بکنند .
روی این حساب جنگ را از طریق صدام شروع کردند و ما از اول دیدیم که این جنگ باکمک شرق و غرب بر علیه انقلاب اسلامی و به قصد نابودی انقلاب اسلامی شروع شد . و وقتی که جنگ داخل سرزمین اسلامی ایران بود ،تمام قدتها با خیال نظاره گر اوضاع بودند و از دور به عراق کمک می کردند و اسرائیل هم مسئله ای نداشت نه با فلسطین نه با لبنان نه با دیگر کشورها عربی و لی وقتی جنگ به سود انقلاب پیش رفت و در سال ۶۱ نیروهای اسلام وارد خرمشهر شدند هر حمله ای را به یکی از نامهای فلسطین اختصاص دادند (طریق القدس ،،بیت المقدس ) وبخصوص بعد از پیروزی خرمشهر یک مرتبه اوضاع دنیا به هم ریخت و آمریکا و حشت زده موضعگیری کرد و در خواست آتش بس کرد واز آن طرف در چهادرهم خرداد ۶۱ یعنی درست بعد از مدت کوتاهی از پیروزی ایران در خرمشهر ، حمله را به لبنان آغاز کرد .
علل حمله به لبنان
ما خیلی دقیق می توانیم بررسی کنیم علل حمله اسرائیل به لبنان را . اسرائیل احساس کرد اگر ایران در جمگ با عراق پیروز شود و با توجه به روابط بسیار نزدیکی که بین ایران و سوریه برقرار شد و یا بر سر کار آمدن یک حکومت اسلامی یا لا اقل مردمی در عراق عمق استراتژی ملتهای منطقه از مرزهای اسرائیل تا مرزهای پاکستان و افغانستان کشیده می شود و حرکتی عظیم از ملتهای مسلمان بر علیه اسرائیل آغاز می شود .این حرکت را هیچ قدرتی نمیتواند جلگیری کند. اگر نیروهای اسلام از طریق عراق به سوی مرزهای اسرائیل حرکت کنند ،موج این حرکت دنیای عرب را می گیرد ملت های عربی نمی توانند بنشینند . ببینند موجی از ایران به دفاع ازسرزمین های عربی حرکت می کند و آنها ساکت باشند . لذا این احساس خطر لرزه بر اندام شرق و غرب انداخت ، از این رو با تبانی و با سیاستهای مشترک شرقی و غربی اسرائیل وارد لبنان شد و حمله را آغاز کرد و تنها حمله ای راکه اسرائیل اعلام کرد باتوفق آمریکا بوده ، حمله به جنوب لبنان بود .در هیچ جنگی اسرئیل ادعانکرد که باموفقت آمریکا جنگ را آغاز کرده مگر حمله ۱۴ خرداد سال ۶۱ که با موافقت رسمی آمریکا بود و خودش هم اعلام کرد و آمریکا هم هیچگونه اظهار نظری راجع به این اعلام نکرد این درست خطری که برای منافع وسیاستها آمریکا درمنطقه ایجاد شده بود می رساند که آمریکا هم احساس خطر کرد و ضرورت اینحمله راتشخیص داد .
اخراج فلسطینیها از لبنان
من به ابو یحیی گفتم که این را شما یقین بدانید اسرائیل در صدد است که در لبنان حکومت فالانژ را سر کار بیاورد تا فلسطینی ها درلبنان هستند اسرائیل به این هدفش نمی تواند برسد . آن موقعی می تواند بشیر جمیل رابر سر کار بیاورد که فلسطینی و رزمنده فلسطینی در لبنان باشد ، ملت لبنان و شیعیان لبنان احساس قدرت مسلحانه و قدرت بازوی مسلح می کنند و جلوی این حرکت اسرائیل را می گیرند . اگر نیروی مسلح احیانا غیر وابسته جرات رای دادن به خیانت لبنان رانمی کند . ولی متاسفانه او ( ابو یحیی ) این نصیحت ما را قبول نکرد اقدام نکرد من به او گفتم شما می توانید به عنوان یک حرکت قوی اسلامی در لبنان به عنوان جنبش امل بیایید رسما اعلام کنید که که ما از مقاومت فلسطین می خواهیم در لبنان بماند ،شیعه لبنان می خواهد از مقاومت فلسطین که بیروت خارج نشود وحتی اگر خود مقاومت فلسطین بخواهد و رزمنده ها را ببرد ماجلوی آنها رامی گیریم و باید از روی جنازه های شیعیان خارج شوند واین حرکت و این اعلام سبب می شود اولا جلو حمله وخواست دشمنان ملت لبنان و فلسطین رابگیرد و از نظر بین المللی مجوزی برای مقاومت فلسطین برای بقا در لبنان باشد و از سوی دیگر جلوی انتخاب بشیر جمیل رامی گیرد . و دلیل دیگری که می توانیم برای این مسئله بگوییم انتخابات ریاست جمهوری در مجلس بنا بود روز شنبه انجام شود یعنی درست بعد از ۲ ماه و ۱۵ روز از محاصره بیروت و قرار بود روز پنج شنبه فلسطینی ها بیروت راترک بگویند ، اما روز پنج شنبه رزمنده های فلسطین ها از بیروت خارج نشدند و قرار شد روز شنبه خارج شوند . به همین دلیل که فلسطینی ها از بیروت خارج نشدند انتخابات تاخیر افتاد و روز دوشنبه شد ! باهمین استدلال ما می توانیم بدانیم که این اهداف اسرائیل زنجیره وار در لبنان پیشرفت می کرد و حرکتش را ادامه می داد . یکی دیگر از اهدافی که اسرائیل از این حمله دنبال می کرد درهم کوبیدن پایداری سوریه بود . اسرائیل وقتی حمله کرد به جنوب لبنان اعلام کرد : برای دور کردن رزمنده این فلسطینی از کنار خطوط مرزی خودم دست به این اقدام زدم و هیچ کاری به سوری ها ندارم ! ولی دیدیم بعد از یک هفته از آغاز حمله اسرائیل ، درگیری شدیدی بین اسرائیل و سوریه پیدا شد . این درگیری کشیده شد بقاع وجنگ سختی را سوری ها با اسرائیل ها داشتند و این حرکت اسرائیل چیزی نبود جز درهم کوبیدن پایداری سوریه . و اگر این پایداری سوریه درهم می شکست ،جمهوری اسلامی هم به هیچ وجه راهی برای رسیدن به مرزهای سرزمین اشغالی را دولت وابسته ای چون صدام و ملک حسین و لبنان ( با حکومت فالانژ ) محاصره می کرد و یک کمر بند امنیتی بسیار قوی دور اسرائیل می خواست به این وسیله صدام را نجات دهد به این معنی که با حمله صدام به ایران اسرائیل و امریکا توانسته بودند جمهوری اسلامی رادر داخل مرزهایش نگه دارند و اجازه خروج از مرزها رابه آن ندهند تا به این ترتیب رژیم اشالگر قدس در آسایش تمام زندگی کند . باپیروزیهای سپاه و ارتش اسلام بر صدام در فتح المبین وبیت المقدس و پیروزی در خرمشهر می رفت که نیروهای اسلام تمام این مرزها رابشکند و به طرف مرزهای سرزمین های اشغالی فلسطین سرازیر شود و این چیزی بودکه جمهوری اسلامی اعلام کرده بود :راه ما برای آزادی قدس ، از راه کربلاست . بدین وسیله اسراییل می خواست صدام رانجات دهد چراکه درصورتی که این حرکت رانمی کرد و حمله به لبنان نمی کرد این نیروها وارد عراق می شدند و باهمین قدرت به فلسطین رسیدند اما اگر این قدرت اسلام تقسیم بشود ،سبب می شود که کار آئی مناسبی در جبهه ها بر علیه صدام نداشته باشد و در لبنان هم نداند کار بکندو افکار متشتت و مختلف بکند . باحمله به جنوب لبنان و پایتخت لبنان یک مرتبه یک حالت توقفی در جبهه های جنگ با صدام پیدا شد برخی به این فکر افتادند که به آنجا وجلوی اسراییل رابگیرند . این حرکت چقدر دقیق و حساب شده از طرف اسراییل و آمریکا اجرا شد که به مجرد حمله اسراییل به جنوب لبنان ،فرماندهان سپاه ما در سوریه و فرمانده نیروی زمینی ما فرمانده لشگر ما ،تیپ محمد رسول الله (ص) ماهمه کشیده شدند به طرف سوریه که بروند دفاع کنند و با اسراییل بجنگند . آری ، اگر همان گرمی و شدت مه در فتح خرمشهر داشتیم ،هنوز ادامه پیدا می کرد و اسراییل حمله نمی کرد، قطعا صدام شکست می خورد اما با این حرکت حساب شده آمریکا و اسرایییل درلبنان سبب شد که تمام افکار فرماندهان ارتش و سپاه و مقامات مملکت مامتوجه لبنان و حمله اسراییل شود ولی همانطور که لطف خدا همیشه شامل حال ملت ماشده است امام بلا فاصله این نیرنگ امریکا و اسراییل رامتوجه شدند و فرمودند: راه مابرای قدس از کربلا می گذرد و باید جنگ را ادامه داد و از راه عراق با اسراییل بجنگیم .
و این سبب شد که نقشه کلی آمریکا درمنطقه تاحدود زیادی خنثی بشود .
فلسطینی ها به دستور رهبری مقاومت فلسطین بعد از هشتادو چند روز مقاومت و مقابله دربیروت قرار شد بیروت را ترک کنند و یکی از برادران عزیز روحانی شیعه ما در لبنان به نام آقای سید ابراهیم امین در آن روزهایی که رهبری مقاومت فلسطین تصمیم به ترک لبنان راگرفته بودند ، به مرد شماره ۲ سازمان آزادی بخش فلسطین ابو ایاذ چنین گفته بود : شما بگذازید این کودکان و زنان فلسطینی از بیروت خارج شوند و شما بیروت را ترک نکنید ولو اینکه تمام رزمنده های فلسطینی شهید و کشته بشوند و لی متاسفانه رهبری فلسطین این نصیحت ها را گوش نکرد و بیروت را ترک گفتند و دشمن در صبراو شتیلا هزاران خانواده فلسطینی را قتل عام کرد و اسراییل تا حدود زیادی به اهدافش رسید یعنی توانست رزمندهای فلسطینی رادر بیش از ۱۲ کشور عربی پخش کند و قسمتی را به غرب کشورهای عربی آواره کند مثل یمن شمالی یمن جنوبی ،مغرب ،کویت ، اردن و قسمتی هم درسوریه در این کشورها ی عربی چنانکه نقل می کردند اجازه حرکت مسلحانه به رزمنئ فلسطینی داده نشده و آنها را خلع سلاح کردند و د راردوگاهی که مثلا در تونس اختصاص داده بودند به رزمنده فلسطینی برای نگهبانی یک چوب دستی داده بودند به جای اسلحه که از این اردوگاه نگهبانی و حمایت کند !
تاثیر نیروهای انقلاب اسلامی
فلسطینیها و رزمندگان فلسطینی را به این ذلت و خواری در کشورهای عربی مبتلا کردند و اسراییل تاحدود زیادی به اهدفش رسید ولی همانطوری که خدا وعده داده بود که مومین را نصرت خواهد کرد باورود نیروهای رزمنده اسلام به منطقه رفته رفته منطقه حال و های دیگری پیدا کرد ،هر چه از زمان اشغال اسراییل می گذشت ،مسلمانان درلبنان حالتشان دگرگون می شد ،رزمندگان اسلام وقتی وارد لبنان شدند د روهله اول با مخالفت شدید اسراییل و حکومت لبنان مواجه نشدند زیرا آمریکا و اسراییل و حکومت لبنان فکر می کردندکه نیروهای انقلاب اسلامی ایران ونیروهای سپاه پاسدارن ما وقتی وارد لبنان شدند و لبنان و بقاع قرار گرفته اما مثل ساییر نیروها دست به تجاوزات مالی ،عرشی یا ناموسی بزنند و کم کم مردم هم از مکتب اسلام متنفرمی شوند و هم از نیروهای اسلام وخود این مردم دست به مبارزه برای اخراج نیروهای اسلام از لبنان خواهند زد و به همین وسیله پای انقلاب اسلامی به منطقه قطع خواهد شد ولی رفته رفته احساس کردند که این حرکت و این نیرو وارد منطقه شده و هر روز دارد جوانان را به سوی مبارزه با کفر جهانی دعوت می کند و همواره بر جوانان رزمنده افزوده می شود ! اینکه که نیروی اسلام آمده همان حالاتی که در جبهه های جنوب و غرب ایران بود دراین منطقه پیدا شده ،نیروی اسلام آمده روحیه شهادت طلبی را در جوانان لبنان ایجاد می کند ، و در اثر معاشرت و آموزش جوانان لبنان در کنار نیروی اسلام ،حرکت های ضد صهیونیستی وضد آمریکایی درجنوب لبنان و در بیروت گسترش پیدا کرده است اینها اصلا فکر این را نمی کردندکه یک روز یک نیروی حزب الله درلبنان ایجاد شود اما رفته رفته دیدند نیروی حزب الله ایجاد شد واین نیرو هر روز دارد گسترش پیدامی کند . اینها درسال گذشته وقتی که پایگاه نظامی اسراییل در صور منفجر شد هیچ درذهنشان خطور نمی کرد که این نیرو ،نیروی حزب الله است اینها تحلیل های زیادی داشتند دررابطه با انفجار مقر نظامی اسراییل درصور نیز درصیدا اما آن چیزی که به هیچ وجه خطور نمی کرد در ذهن اینها این بودکه عاملین انفجار مردم مسلمان و شهادت طلب حزب الله باشند.
و بالاخره حرکت انقلاب اسلامی درلبنان سبب شده بودکه جنوب لبنان و بیروت قتلگاهی برای نیروهای اسراییلی باشد ،قبرستانی براین نیروهای اشغالگر اسراییی باشد و این حرکت انقلاب اسلامی آنقدر پیش رفت تا منجر به سقوط حکومت بگین شد ،بگینی که به هیج وجه هیچکس تصور نمی کرد تا موقعی که نیروهای اسراییل در لبنان هستند ،حاضر به استعفا بشود .
بگین یک تروریست سرسختی بودکه اصلا در تاریخ اسراییل بی نظیر است واصولا به حرکتهای تروریستی وقتل و غارت عشق می ورزید اما چنان سرکوب شد که هیچ راهی نداشت به جز استعفا .
بگین و کارشناسان اسراییل دراین رابطه فکر کردندکه باید تدارک شکستهای روحی و مادی در جنوب و بیروت را بوسیله از هم پاشیدن نیروهای اسلام درلبنان بکنند ، حال که نمی تواتنند لبنان را یک پارچه در اختیار رژیم فالانژیست قرار بدهند لااقل حکوت های محلی مزدور در لبنان به وجود بیاورند . قبل از اینکه وارد این بحث شویم من یک نکته ای را باز بیان می کنم :
فالانژیست ها یکی از مسائلی راکه با اسراییل و آمریکا درمیان گذاشته بودند که مقدمه ای برای این بود که لبنان به صورت اسراییل دوم درمنطقه دربیاید ، فالانژیستها اظهار کرده بودندکه اگر فلسطینیها و مقاومت فلسطین از لبنان بیرون برود و نیز نیروهای مسلح لبنان هم خلع سلاح شوند درجنوب و در بیروت ،فالانژیست ها می توانند حکومتی راتدارک ببینند به آن صورت قوی که تمام مصالح اسراییل و آمریکا را در منطقه بر آورده کند و نیازی به هیچ قدرتی در لبنان را فالانژها دارند وبا انتخاب یک رییس جمهور مقتدر فالانژ ،کل لبنان در اختیار آمریکا قرار می گیرد و مصالح آمریکا و اسراییل در لبنان محفوظ می ماند و بدین منظور بعد از اخراج فلسطینیها از بیروت ،دیدیم چگونه تمام گروهها و احزاب سیاسی در لبنان خلع سلاح می شوند و فشار می آید به گروههای مارکسیست ،مرابطون و ناصریست ها تمام این هامی آیند سلاحشان راتحویل ارتش می دهند و خلع سلاح می شوند دیگر اثری از آثار گروههای چپ و راست مسلح دربیروت نمی ماند وهمه از بین می روند،حکومت هم در دست فالانژیست ها قرار می گیرد ، اما آیا فالانژیست ها توانستند منافع آمریکا را حفظ کنند ؟ و آیا می توانند حکومت را بنا کنند که مرزهای امنی برای اسراییل در جنوب باشد ؟ مرور زمان درلبنان این را ثابت کرد که نیروهای فالانژ وجمایل نمی تواند نه مصالح آمریکا را در لبنان حفظ کند و نه مرزهای امنی را برای اسراییل به وجود بیاورد بلکه با وجود اینکه بیش از صد هزار نیروی اسراییلی در جنوب لبنان هست ونیروهای چند ملیتی آمریکایی ،فرانسوی در بیروت هست ماشاهد این بودیم که با اوج گیری حرکت انقلاب اسلامی در لبنان و باگسترش حزب الله در جنوب و در بیروت مصالح آمریکا وفرانسه در خطر افتاده بلکه نیروهای اسراییلی درجنوب لبنان که تحت سیطره نظامی خود اسراییل هست که هیچ گونه امنیت جانی ندارند .روزی نمیگذردمگر اینکه تلفات بسیاری بر نیروهای اسراییل وارد می شود ،روزی نمیگذرد که تفنگدارن آمریکایی در بیروت جانشان از دست ندهند و در کمین های حزب الله به درک واصل نشوند ، روزی نمی گذرد که فرانسوی ها در معرض خطر نباشند و این سرنوشت هر اشغالگری درهر منطقه ای از مناطق دنیا است ،منتهی سرنوشت اشغالگران در منافع دیگر دنیا که حرکت اسلامی نیست کند تر است ،یعنی نابودی اشغالگر در جایی که اتکال به خدا کمتر باشد ،کمبر است اما در جاییکه مردمش اتکا به خدا داشته باشند ،ایمان داشته باشند و راه خودشان را پیدا کرده باشند و روحیه شهادت طلبی د رانها ایجاد شده باشد ،سرنوشت محتوم برای دشمنان خدا و اشغالگران و ظالمین خیلی سریعتر انجام می شود ،همانطوریکه هم اکنون درلبنان ماشاهد این هستیم که نیروهای ظالم و ستمگری آمریکایی وتفنگداران آمریکا به این صورت به دست مسلمین و حرکت اسلامی نابود می شوندکه یکمربیه مثلا شاهد نابودی بیش از ۳۰۰ نفر ازنیروهای تجاوز گر خارجی هستیم یا درصور مقر اسراییل را منفجر می کنند و بیش از ۳۰۰ نفر از افسران و درجه داران وماموارن امنیتی اسراییل را نابود می کنند .
این وعده الهی است که خدا منت گذارده بر مستضعفین که آنها راخلفای زمین قرار بدهد و مستکبرین رانابود کندو این وعده الهی حق است .