گروه های دنیا خواه و گروه آخرت گرا
آیت الله العظمی منتظری
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه ای از قسمت اول:
در قسمت اول خطبه که حضرت امیر (ع) دنیا خواهان را تقسیم میکند، اشاره به این است که حساب توده مردم از حساب خواص که جنه الله می باشند جدا است، لذا می فرماید: مردم چهار دسته اند: دسته اول کسانی هستند که از هیچ فسادی بر روی زمین خودداری نمی کنند مگر به جهت پستی و کمبود شخصیت و کندی شمشیر و نداشتن ثروت.
دسته دوم آنهائی هستند که هرچه نیرو و توان دارند در راه بدست آوردن پشیزی از مال دنیا یا ریاست و مقام و یا منبر و سخنوری مصرف می کنند و در این راه شمشیر می کشند، لشکرکشی می کنند و ایجاد فساد در جامعه می نمایند.
در اینجا لازم است تذکر دهیم که “منبر” در زمان حضرت امیرالمومنین (ع) منحصر به روحانیون نبوده است، بلکه حکاّم هم از منبر استفاده می کردند. منبر در اختیار حکاّم بنی امیه و بنی عباس نیز بوده است. البته ممکن است کسی اهل منبر باشد و قصدش خدا باشد، و ممکن است کسی اهل منبر باشد و اهل دنیا و در پی مال و منال و شخصیت کاذب، که از راه منبر هم می تواند به آنها دست یابد.
دسته سوم آنهائی هستند که نیرو ندارند (از جهت کمبود مال و یا نداشتن ارتش و امکانات نظامی) لذا از راه حیله و نیرنگ وارد می شوند. در هر صورت هم دسته سوم و هم دسته چهارم بوسیله حیله و فریب می خواهند جای خود را در جامعه باز کنند ولی اینها بر دو گونه اند:
یک وقت کسی خودش را اهل آخرت نشان می دهد، تظاهر به دینداری و زهد و عبادت می کند، تمام وقت در حال ذکر و ورد و خم و راست شدن است، گام ها را کوچک برمیدارد و از آب شب مانده پرهیز می کند!! و در حقیقت هیچ اعتقادی به آخرت و جهات معنوی ندارد و تنها از این راه می خواهد شخصیتی کسب کرده به دنیا دست یابد. و یک وقت هم از راه درویشی و تظاهر به پارسائی، دین را وسیله رسیدن به دنیا قرار داده است.
و در آخر دسته پنجمی هستند که از این دنیا خواهان جدایند و خواهان آخرت هستند..
“و منهم من یطلب الدنیا یعمل الأخره “و لا یطلب الأخره بعمل الدنیا”
گروهی بواسطه عمل آخرت، دنیا را طلب می کند و آخرت را بوسیله عمل دنیا نمی طلبد.
این دسته سوم، آنهائی هستند که بوسیله عمل آخرت مانند نماز و روزه دنیا را میجویند نماز آن ها منافقانه و ریاکارانه است وَاَیْ بسا گریه و زاری و تظاهر به راز و نیاز هم بکنند! پیش مردم با صدای بلند نماز شب بخوانند! با اینکه اگر انسان هدفش خدا باشد، با اعمال دنیوی نیز می توانند،خشنودی خداوند را جلب کرده به آخرت دست یابد آری! ممکن است کارگری یا کشاورزی یا هر کارمند دیگری کارهای خود را برای رضای خدا انجام بدهد، چون هدفش خدمت به اقتصاد و برای پیشرفت کشور اسلامی است یا از این راه بخواهد زن و بچه خود را اداره کند و از راه حلال کسب روزی نماید، این آدم با اینکه کار دنیا را انجام داده است ولی در حقیقت با این کار، آخرت خود را تأمین می کند چون هدف و انگیزه اش الهی است.
در این باره حدیثی هست که بارها عرض کرده ام- راوی (محمد بن منکدر) می گوید: امام باقر (ع) را دیدم، در هوای گرم بیل می زند، گفتم: بروم این پیرمرد را نصیحت کنم! نزدیک رفتم و گفتم: ای شیخ! تو پیرمردی از پیرمردان قریشی، در این سن و سال در این هوای گرم، دنیا را طلب می کنی؟ اگر الان اجل تو برسد جواب خدا را چه می دهی؟!
حضرت فرمود: اگر در این حال مرگ من فرا رسد، در حالی آمده است که من در اطاعت پروردگار می باشم. من- با این کار- خودم و خانواده ام را از تو و از مردم مستغنی می نمایم. من می بایست بترسم اگر مرگم فرارسد و در حال گناهی از گناهان باشم. راوی می گوید: عرض کردم: راست گفتی، خدا تو را بیامرزد، خواستم نصیحتت کنم، تو مرا نصیحت کردی!
اگر انسان هدف بالاتری داشته باشد و کارهای دنیائی را انجام بدهد برای اینکه کشور را از نظر اقتصادی و کشاورزی خودکفا کند که بی نیاز شوند و مسلمان ها زیر بار کفار نباشند، این عمل عبادت خدا است.
از این جمله حضرت چنین استفاده میشود که:
اگر انسان طلب مال کند، کارهای دنیائی را انجام دهد و هدفش خدا باشد، او با کار دنیا، آخرت را طلبیده است، و همچنین به عکس: اگر کسی کارهای آخرت را ریاکارانه انجام دهد، با اینکه کارآخرتی انجام داده، دنیا را طلبیده است و خواهان دنیا می باشد.
“قد طَاّْمَنَ من شخصه و قارب من خَطْوه”
-خودش را پائین می گیرد (و متواضع نشان می دهد) و گامهایش را کوچک بر میدارد.
چنین آدمی همواره خود را کوچک می گیرد و به هرکس رسید سلام می کند، احوالپرسی می نماید، و خلاصه خود را متواضع و فروتن نشان می دهد، و هنگامی که راه میرود، گامهایش را کم کم و نزدیک به هم برمیدارد که خود را با وقار نشان دهد.
“و شَمَّرَ من ثوبه وَ زخرَف من نفسه للأمانه”.
-دامن لباسش را کوتاه میکند و خود را برای امانت داری آرایش میدهد.
دامنش را بالا می زند که به زمین نرسد، شاید نجاستی به جامه اش برسد و آلوده شود! و بدین وسیله خود را وسواسی و محتاط معرفی می کند، و همچنین به گونهای ظاهر سازی می کند، و با اعمال آخرتی خود را آرایش می دهد که گوئی آدم بسیار خوب و مؤمنی است! ریش را شانه می کند.
تسبیح دستش می گیرد و متواضعانه حرکت می کند که هرکه او را ببیند، خیال کند آدم متدّین و مورد اعتمادی است و پولهای خود را نزد او به عنوان امانت بسپارد، و خوب که در جامعه نفوذ کرد و پولهای زیادی از مردم به امانت گرفت، با آنها کاسبی کند و با کلاه شرعی و فریب و نیرنگ و ربا بگیرد و … یا اینکه با این ظاهرسازی و سالوسبازی پیشنماز شود یا به جاه و ریاست دست یابد.
زخرف: زُخرُف به معنای طلا است و چون طلا وسیله زینت بود، از آن فعل زَخرَف مشتق شده است که به معنای زینت دادن است.
زخرف من نفسه: یعنی خود را آراست و زینت داد.
” واتخذ سترالله ذریعه الی المعصیه”
این آدم چون باطنش خراب است، پوشش خدائی را – که خدا برای همه افراد قرار داده تا از باطن یکدیگر مطلع و آگاه نباشند – وسیلهای قرار داده که معصیت خدا کند.
اگر خداوند – در این دنیا – باطن ما را بر یکدیگر ظاهر می ساخت همه از هم فرار می کردیم ولی خدا پوششی قرار داده که مردم از باطن و روحیه های همدیگر خبری نداشته باشند و به هم اطمینان و اعتماد کنند. این پوشش – که نعمتی است الهی – توسط این انسان دنیا خواه وسیله معصیت و گناه قرار می گیرد. و راستی بزرگترین گناه همین نفاق و ریاکاری است که کسی طالب دنیا باشد و امور دینی را وسیله دنیا قرار بدهد. بدترین تجارت همین است که انسان متاع دین را به خاطر دنیا به مردم بفروشد.
” و منهم من ابعده عن طلب الملک” “ضُوءُ ولهُ نفسه و انقطاع سببه”
-و گروهی او را دور ساخته از سلطه جویی ضعف نفس خویش و نداشتن وسیله (خود – نمائی).
دسته چهارم، افرادی هستند که ضعف نفس دارند و به خویشتن اعتماد ندارند و چون نمی توانند درس بخوانند و استعداد باسواد شدن ندارند و نمی توانند درجات علمی را برای رسیدن به مقام علمی طی کنند و خلاصه وسائل رسیدن به ریاست و سلطه برای آنان – در اثر ضعف نفس – فراهم و آماده نیست و از طرفی دیگر مایلند که رئیس، نخست وزیر و یا یک شخضیت برجسته و مهم شوند لذا از راه حیله و فریب روش زهد مآبانه به خود گرفته، ماسک درویشی به صورت خود می زنند.
” فقصرته الحال علی حاله فتحلّی” باسم القناعه و تزیّن بلباس اهل الزهاده”
-وضعیتش، خویشتن را به حال خود واگذار کرده، از این رو با نام قناعت خود را می آراید و به پوشش اهل زهد (خرقه پوشی) خود را زینت میدهد.
حالش او را مقصور می کند به همان حالی که دارد، به خود می گوید: حال که بی سواد هستم، نه دکتر شده ام، نه مهندس و نه دانشمند و نه می توانم باشم! پس خوب است خود را با لباس پارسایان بپوشانم، وضعیتی قناعت وار به خود گرفته و در بین مردم به عنوان یک زاهد و عابد معرفی شوم. در این صورت – لااقل- مردم دستم را می بوسند، نیم خورده ام را برای شفا و تبرک می گیرند! این هم – بالاخره – یک کاری است!!
زهد: بی رغبتی
زاهد: کسی است که نسبت به دنیا بی رغبت باشد. ولی اگر کسی نسبت به دنیا بی رغبتی نشان دهد برای اینکه مردم را فریب دهد زاهد نیست.
لازم به تذکر است که حضرت با این سخنان نمی خواهند بگویند که اهل زهد و پارسائی نباشید! بلکه معنایش این است که ممکن است عده ای چنین باشند، تظاهر به زهد کند ولی کارشان واقعیتی نداشته باشد مثلاً زن نمی گیرد، منزل برای خودش تهیه نمی کند، در کوخ زندگی می کند، خرقهپوشی و درویشی را راه انداخته و خلاصه به پوشش زاهدان درآمده است، انسان باید خیلی مواظب باشد که گول چنین افرادی را نخورد و این زاهد نمائی او را فریب ندهد.
تحلی: از باب تفعل است، یعنی زینت به خودبستن، خود را آرایش دادن.
” ولیس من ذلک فی مراح ولا مغدی”
-در حالی که او نه سزاوار قناعت است و نه شایسته پارسائی.
نه شب با اهل زهد کار دارد و نه روز. روز پارسایان با روزه می گذرد و شبهایشان با نماز شب و گریه و زاری و دعا و مناجات سپری می شود ولی هنگامی که زاهد نمائی باشد با زهدی دروغین، سرشب وضوی نماز شب را – در انظار مردم- می گیرد ولی شب را تا سپیده دم می خوابد و از نماز آن خبری نیست! این شخص از زهد واقعی دور است، نه روز او روز زاهدان است که روزه باشد و نه شب او ربطی به شبهای پارسایان دارد که به دعا و نیایش و نماز شب بگذرانند گرچه به صورت ظاهر خود را روزه دار نشان دهد و نماز شب هم بخواند!!
تا اینجا حضرت، چهار گروه اهل دنیا را معرفی کردند. از سخنان حضرت معلوم می شود که ایشان گله دارند از اینکه آن صفا و خلوصی که در زمان پیامبر اکرم (ص) از اصحاب پیامبر دیده بودند، در آن زمان نمی بینند زیرا در اثر بسط اسلام، افراد منحرف و فرصت طلب و دنیا خواه خود را جازده اند و در جاهای حساس بسیاری نفوذ کرده اند! و هر دسته ای به گونه ای در پی بدست آوردن مال و منال و جاه و ریاست دنیائی هستند.
ادامه دارد.