نماینده امام و امام جمعه باختران
آینده جنگ، روحیه رزمندگان، اوضاع کنونی کردستان، رهبری و مرجعیت در نظام اسلامی، امید انقلاب و امّت، انسجام، تشکل و وحدت.
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمین آقای موحدی کرمانی نماینده امام و امام جمعه باختران، عضو منتخب مجلس خبرگان، عضو شورای داوری حزب جمهوری اسلامی و عضو مرکزی آن که وقت خودشان را در اختیار مجله پاسدار اسلام قرار داده اند.
جنابعالی آینده جنگ را چگونه ترسیم می کنید و چگونه می بینید؟
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به رزمندگان فداکار و جانبار و درود به حضرت امام مدظله. تصور می کنم مسئله جنگ و سرنوشت جنگ برای ملت ما روشن است، مخصوصاً با توجه به پیروزیهای چشم گیری که رزمندگان ما در این عملیات و الفجر ۲ و ۳ داشتند، و پیروزی هایی که در سرکوب کردن ضد انقلاب داخلی در کردستان و مرز کردستان و باختران داشتند، مسئله تقریبا برای مردم روشن هست، الان خوشبختانه صد در صد ابتکار عمل در جنگ با رزمندگان ما است، و اینها هستند که می توانند تصمیم بگیرند و پیروز شوند، و در مقابل این تصمیم هم هر نیرویی که قرار گرفته و خواسته مقاومت کند، بحمدالله آن نیرو، در هم شکسته شده، و هر توطئه ای که دشمن بکار برده برای منصرف کردن رزمندگان ما از رسیدن به مراحل تصمیم شان آن توطئه ها ناموفق مانده است.
در هر حال در مجموع باید در یک کلمه کوتاه عرض کنم که وضع جبهه ها بحمد الله بسیار خوب است، روحیه ها بسیار بالاست و خدا هم که با ماست، موفقیّت هم نصیب رزمندگان شده و باز هم در انتظار موفقیت بیشتر هستیم.
از روحیه این برادران عزیز هم یک کلمه عرض کنم: همین دیروز بود که رفتم بیمارستان شهید مصطفی خمینی و از تعدادی از مجروحین عیادت کردم، این عزیزان را که بعضی بالای تخت و بعضی در پله ها در حال بالا رفتن و پائین آمدن بودند دیدم، متوجه مطلب شدم، مثلاً برادری را دیدم روی تخت، دو پایش از زانو و یک دستش از مرفق قطع بود، رفتم نزدیک و سلام کردم با اینکه سنش پائین بود، شاید بیش از هفده هیجده سال نداشت، احوالش را پرسیدم، عین تعبیرش این بود. بی خیال (هیچ ناراحت نباش). چیزی نیست! خیلی مرا تکان داد، مادرش هم آنجا نشسته بود. گفت چیزی نیست اینها در راه خدا بوده و ما شرمنده هستیم چون هنوز کاری نکرده ایم!
خلاصه در بین تمام مجروحین عزیزی که عیادت کردم و آن ها را بوسیدم یک چهره پژمرده ای که متأثر باشد نیافتم. آنچه یافتم روحیه بود، قدرت معنوی بود، ایمان بود، نورانیت بود. به یکی از برادرها که لابلای پتوها سرش فقط نمایان بود، دست پیچیده شده و پا پیچیده شده و شکم آسیب دیده بود که از وسط این پوشیدگی ها هر چه نگاه می کنم یک پارچه نور می بینم. آری! با چنین رزمندگانی موفقیت نهائی قطعی است. این صحنه هائی که از رزمندگان عزیزمان دیدم: دستها به گردن بسته، پاها آویزان، ولی لبها خندان و زبانها شاکر و چهره ها شاداب.
این منظره ها است که برای فرشتگان زیبندگی دارد و نزد آنان بسیار محبوب و جذّاب است این برادران رزمنده آسیب دیده بالای تختمان هستند و آن هم برادرانمان در جبهه ها، یکی از آنها را دیدم که لب تشنه است و گویا آب به او نرسیده است، اما یک مقدار یخ دارد که گرد و خاک بیابان هم رویش نشسته است، یخ را می شکند به صورت حبه قند و در فاصله هائی توی دهانش می گذارد که خود را از تشنگی نجات دهد و با این حال مسرور و خوشحال است. آن رزمنده های ما، این جانبازان ما و آن شهدای ما و این هم ملّت ما، ملّت حاضر در صحنه ما و این هم پیروزیهایی که الحمد الله جلوی چشم ماست و باید بگویم: مطمئن هستم که خداوند یاری می کند این امت ایثارگر فداکار را و فقط همان جمله ای که حضرت زینب (س) فرمود، من هم تکرار می کنم: والله ما رأیت الا جمیلاً، هر چه می بینم زیبا است، و تمام اینها نوید پیروزی نهائی را بطور کامل می دهد ان شاء الله.
لطفاً ترسیمی از اوضاع کنونی کردستان و مسئله وحدت بین شیعه و سنی در آن منطقه به خصوص وضع روحانیت اهل تسنن را بیان بفرمائید.
دشمنان ما در گذشته کوشش می کردند از کردستان مسئله ای بسازند و خیلی سعی می کردند منعکس کنند که بخشی از مردم ایران از انقلاب جدا هستند، ولی الحمد لله الان این انقلاب به ما نشان داد که مردم کردستان و مسلمان کرد بحمد الله با انقلاب و همراه انقلاب و در خدمت انقلابند و ضد انقلاب امکان دارد در هر گوشه ای یک رخنه ای احیاناً بکند، من جمله در کردستان هم بی خیانت نیست و امروز با حرکات کوبنده و توفنده ای که رزمندگان ما در داخل داشته اند، موفق شده اند ضد انقلاب را در حد بسیار چشمگیری سرکوب کنند. در این زمینه تصور می کنم که مردم بخوبی آگاه هستند.
اخیراً هم در مرز بین کردستان و باختران در حوالی سنقر و کامیاران، ضربات بسیار کوبنده و مهلکی به پیکر ضد انقلاب وارد شد تعداد زیادیشان کشته شدند. و تعداد زیادی اسیر و در مجموع باید عرض کنم که هم ملت کُرد با انقلاب هست و هم ضد انقلاب در آنجا در حد بسیار خوبی سرکوب شده و برادران عزیزما چه از ارتش و سپاه و کمیته و چه نیروی بسیج خوب کار می کند، عشایر هم نسبتاً موفق هستند.
راجع به عشایر هم عرض کنم که سرانشان ملاقاتهای متعددی در باختران با من داشتند و شدیداً استقبال می کردند که بطور کامل صد در صد با انقلاب باشند و در این زمینه هم برنامه هائی داریم که انشاء لله بنا است اجرا کنیم و اگر ذره ای هم سوء تفاهم وجود دارد آن ها هم برطرف شود انشاء الله.
منظور عشایر کرد است؟
بله و امّا در رابطه با وحدتی که سئوال فرمودید در بین شیعه و سنی آن هم باید عرض کنم: در این مدتی که مخصوصاً من در باختران بودم و مسائل را از نزدیک لمس کردم، بحمدالله با آغوش باز برادران اهل سنت از وحدت استقبال می کنند و اهل وحدت هستند و تحقیقاً باید بگویم که ما الان مشکلی بنام تسنن و تشیع نداریم و این برادران اهل سنت هستند که در جبهه حضور دارند، پشت جبهه ها حضور دارند، کمک های بسیار شایانی به جبهه ها می کنند، روحانیت تسنن و تشیع در کنار هم و با هم کار می کنند که مکرر من دعوت کرده ام از روحانیین اهل تسنن و جمع شده اند، من آن مجمع را بسیار مجمع خوبی یافتم، تفاهم و صفا و همکاری و صمیمیت بر آن جمع حاکم بود و این مایه مسرت و خوشحالی است.
به نظر شما، مسئله رهبری و مرجعیت در نظام و جامعه اسلامی آیا قابل تفکیک است یا نه؟
این از مسائل بسیار مهمی است که باید برای جامعه ما خوب باز بشود و جامعه درک کند که معنای مرجعیت چیست و معنای رهبریت چیست. بعد از آنکه این دو کلمه مفهومش خوب روشن شد، آن وقت ببینیم که آیا اینها می تواند از هم جدا باشد یا نه؟
قبل از آنکه توضیح بدهم باید عرض کنم اگر معنای این دو کلمه برای مردم ما روشن بشود، همه به اتفاق آراء خواهند گفت که امکان ندارد رهبریت از مرجعیت جدا باشد.
معنای مرجعیت این است که یک فرد در کل کارها، کسب ها، عبادت ها، حرکات و سکناتش یک مرجع تقلید دارد و وظیفه دینی خود را از او سئوال می کند، از نماز و روزه و عبادت و راه صحیح پول در آوردن گرفته تا برسد به مسائل سیاسی و شرکت در جبهه و صلح و جنگ و …
پس مرجع کسی است که به عنوان نایب امام زمان صلوات الله و سلام علیه، تعیین کننده جمیع وظائف یک انسان مقلد در جمیع ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی باید باشد. از سوی دیگر رهبر کسی است که خط مشی به جامعه می دهد، خط نظامی را مشخص می کند در بعد اجتماعی نظر می دهد و خط می دهد و مشخص می کند که باید چه باشد، فرهنگ باید چگونه باشد، جامعه بسوی چه هدفی سوق داده شود و افعال اینها، و دقیقاً ما می بینیم که این دو امر (مرجعیت و رهبری تداخل با هم دارند، پس اگر چنانچه رهبریت را از مرجعیت جدا کنیم. معنایش همان جدا بودن دیانت از سیاست است. و آنانکه می خواهند دین را از سیاست جدا کنند، می گویند، رهبر مسئول مسائل سیاسی است و باید در آن مسائل نظر بدهد و مرجع تقلید باید در وظائف فردی نظر بدهد. با اینکه به هیچ وجه نمی توان مسائل فرد را از جامعه جدا کرد و این یکی از برنامه های بسیار خطرناک استعمار گذشته بوده که الان هم شدیداً علاقمند است این طرز فکر در جامعه بوجود بیاید، که بدنبال بوجود آمدن این طرز تفکر فاجعه ها خواهد بود، و من اضافه می کنم که مسئله حادتر از این هم می شود برای اینکه اگر بپذیریم که مثلاً سیاست را رهبر تعیین کند و دیانت را مرجع تقلید، مسئله برگشتش به این می شود که مرجع تقلید باید خطوط سیاسی را هم مشخص کند، یعنی وظیفه مقلد را در مورد مسائل سیاسی هم باید تعیین نماید و این مقلد است که در کل مسائل من جمله مسائل سیاسی از مرجع تقلید خود نظر خواهی کند در این صورت دیگر چه محلی از اعراب برای رهبری باقی می ماند؟! اگر در کل مسائل بنا باشد مقلد مراجعه کند به مرجع تقلید و از او نظر خواهی بکند، دیگر محصل رهبریت چه خواهد بود؟! پس اگر رهبر نظرش این باشد که فرض بفرمائید در اینجا به این شیوه باید عمل شود، مرجع تقلید می گوید که نه! نظر من چیز دیگری است! مقلد هم نه تنها متحیر و سرگردان می شود بلکه طبعاً ناچار است نظر مرجع تقلید خود را عمل کند، و این بزرگترین فاجعه است برای جامعه ما!
بنده معتقد هستم که صد در صد رهبریت و مرجعیت باید یکجا جمع شود و ما برای تداوم انقلاب هیچ راهی نداریم جز همین وحدت مرجعیت و رهبری.
در این انقلاب چشم به حضرت آیت الله العظمی منتظری دوخته ایم و دل امید به ایشان بسته ایم … ابعاد مختلفی که باید در یک روحانی به تمام معنا باشد در شخص ایشان هست … ایشان در قلّه ای بلند از علمیت و قدرت استنباط می باشند و شایستگی های معنوی و اخلاقی در ایشان بسیار بالا است.
اگر صلاح می دانید بعضی از چهره های درخشانی را که مایه امید انقلاب و امّت هستند نام ببرید؟
از آنجا که این انقلاب قدرت معنوی فوق العاده دارد، امید به افراد فراوان داریم و روحانیت بحمدالله در خدمت انقلاب است و با کمال ایثار و علاقه، وظائف خود را انجام می دهد و شخصیت های زیادی هستند که در دل مردم جا دارند و از محبوبیت فوق العاده ای برخوردارند، مجالی برای اینکه من نام از این افراد ببرم نیست، ولی می توانم از یک شخصیت بزرگ نام ببرم و آن حضرت آیت الله العظمی منتظری است که ما در این انقلاب چشم به ایشان دوخته ایم، و دل امید به ایشان بسته ایم. ایشان شخصیتی هستند که از همان هنگام در انقلاب و حرکت توفنده مردم در جامه ما مطرح بود، چهره ایشان از همان وقت مشخص بود، فداکاری های ایشان، کلمات روشن ایشان، زندان هایی که رفتند رنجها و ناراحتی هائی که دیدند، دشواری هایی که متحمّل شدند، حضور کاملی که در انقلاب و پس از پیروزی انقلاب داشتند همه را می بینیم و مشاهده می کنیم، نه تنها مسئله مبارزه مطرح است، ابعاد مختلفی که باید در یک روحانی به تمام معنی در جامه انقلابی باشد، در شخص ایشان هست تصور می کنم مراتب علمی ایشان بر کسی پوشیده نیست، با آنکه آن روحیه معنوی و قداست ذاتی ایشان دارند ایجاب می کند که خیلی مایل نباشند در جامعه مطرح شوند ولی آن وزن علمی ایشان دهها سال است که برای فضلاء اساتید و بزرگان حوزه علمیه مشخص و روشن است، مخصوصاً بحث هایی که اخیراً داشتند، از طریق رادیو پخش می شد تحقیقاً باید بگویم که کافی است کسی خوب به این بحث ها گوش کند تا اوج قدرت فکری و علمی ایشان را در یابد که در چه قله ای بلند از علمیت و قدرت استنباط می باشند و چطور مدارک فقه و اصول در دست ایشان است.
در هر حال بعد علمی ایشان چیزی نیست که شخصی مثل من بتواند بیان کند. این ما فوق بیان من است. جنبه های زهد و آن شایستگی های معنوی و اخلاقی در ایشان به حد بسیار بالا است.
در مجموع باید عرض کنم: ما و روحانیت و حوزه و انقلاب و مردم همه چشم به ایشان داریم و امیدوار هستیم انقلاب ما از افراد وزینی چون ایشان و امثال ایشان انشاء الله بهره مند شود، و بتوانیم شاهد مو نهائی و پیروزیهای نهائی و پیروزی های نهائی که به زحمات و خدمات اینطور شخصیت های بزرگ بدست می آید باشیم.
با عرض معذرت از اینکه زیاد وقت جنابعالی را گرفتیم، آخرین سئوال را از شما می پرسیم: جنابعالی به عنوان عضو شورای داوری حزب و عضو مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بنظر شما حزب چه رسالتی نسبت به انقلاب دارد؟
یکی از چیزهائی که برادران بنیانگذار حزب از همان روزهای اول به آن توجّه داشتند، این بود که انقلاب نیاز به تشکل دارد، و اگر تشکل نباشد ممکن است خطراتی انقلاب را تهدید کند و از طرفی دیگر نیروهای عظیم انقلاب بسیارند و اگر این نیروها منسجم و متشکل نشوند و حالت مقابله با دشمن را نداشته باشند، بدیهی است که شکست می خورند، مثلش مثل این می ماند که دشمن در جبهه جنگ منسجم است و برنامه هایش را ریخته کاملاً صف بندی کرده، صفوف منظم است، مسئولیتها مشخص است، اما اینطرف، جبهه اسلام از هم پاشیده و متفرق و پراکنده باشد، بدیهی است که اینها هر قدر هم زیاد باشند، چون متفرقند و منسجم نیستند در مقابل آن حرکت منسجم دشمن ضربه می خورند و نابود می شوند. این طرز تفکری وجود داشت که بدلیل تشخیص ضرورت تشکل، این حزب به وجود آمد و مردم استقبال عظیمی کردند و آمادگی خود را برای همکاری اعلام داشتند و از همان وقت حزب یک قدرت شد در کشور ولی در خدمت اسلام و انقلاب. و انصافاً باید بگویم که در هر مقطعی که یک برنامه یا وظیفه ای بود، این حزب با حساب و برنامه ریزی و دقت، وظیفه خودش را خوب انجام داد و در جمیع صحنه های انقلاب حضور داشت.
اکنون هم من معتقدم این انقلاب بیش از روز های اول به تشکل و انسجام نیاز دارد و از وظائف حتمی و قطعی است که باید این است انقلابی با تشکل و انسجام کار کنند.
مؤسسین حزب چهره های شناخته شده ای هستند و در این کنگره ای که تشکیل شد انتخاباتی را انجام دادند و شورای مرکزی را انتخاب کردند، شورای داوری را انتخاب کردند که چهره ها، چهره های شناخته شده ای برای جامعه ما می باشند و در مجموع ما به حزب خیلی امیدها داریم و بیش از حزب به مردم. و در این صورت انشاء الله انقلاب ما با پشتوانه الله و با سرمایه های ایمان و فداکاری و ایثار در صورتی که این تشکل و انسجام هم زمینه بشود بیمه شده است و من برای اهمیّت این تشکل آن جمله امیر المؤمنین (ع) را یاد آوری می کنم که در آن وصیتنامه بعد از تقوی، دومین سفارش راجع به نظم کرده اند:
اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم»
نظم امور همان عبارت است از تشکل که انسان ها شناخته شوند، صلاحیتها و لیاقتها روشن شود و از هر انسانی در آن حدی که صلاحیت و لیاقت خدمت دارد اسفاده شود. امیدوار هستم انشاء الله خداوند امت انقلابی را به سوی تشکلی که مورد رضایت اوست یاری دهد و بتوانند به آن اهداف عالیه انقلاب نائل شوند.
در پایان اگر صلاح می دانید پیامی را برای امّت پاسدار اسلام، مخصوصاً در مورد ضرورت حفظ وحدت که یکی از مهمترین ارکان دوام انقلاب است بیان بفرمائید؟
این نکته بسیار مهمی است که در مورد تشکل بیان فرمودید و من معتقد هستم که اگر این تشکل در سایه وحدت باشد، اثر بسیار مطلوبش را خواهد داد، یعنی با این بیانی که بنده عرض کردم تشکل ضرورت دارد، ممکن است جامعه انقلابی ما بگوید که هیچ لازم نیست یک تشکل باشد، بلکه تشکل ها می تواند باشد، هر جمعی با یک تشکلی، با یک برنامه ریزی در خدمت انقلاب باشند، گروه ها، احزاب، دسته ها جمعیّت ها، همه باشند. البته ما مخالف نیستیم و حتی پیدایش احزاب و گروه ها در قانون اساسی هم پیش بینی شده و اینکه فعالیت گروه ها و احزاب آزاد هستند ولی در اینجا سخنی عرض می کنم و آن این است که اگر دو گروه یا چند گروه وجود داشته باشند که این همه گروه ها در خدمت انقلاب باشند آنوقت آنچه می تواند باعث شود که این چند گروه از هم متمایز بشوند، وجه تمایز چه می تواند باشد، اگر گفته بشود به اینکه این گروه و آن گروه هم در خدمت انقلاب و گروه سومی هم در خدمت انقلاب و همچنین … اگر همه در خدمت انقلاب هستند طبعاً انقلاب که یک فکر بیشتر و یک هدف بیشتر ندارد، یک خط مشی بیشتر ندارد، یک رهبر بیشتر ندارد، یک مکتب است. با جمیع این وحدت ها اگر همه این وحدت ها بخواهد حفظ و مراعات بشود دیگر بنظر من از کجا دیگر معقول نیست دوئیتی اینجا پیدا شود، با حفظ همه وحدت ها، من امیدوارم انشاء الله جامعه انقلابی ما روزی به این نتیجه برسد که اگر بنا است جمیع خطوط انقلاب حفظ شود که طبعاً هم باید اینطور باشد باید امت، امت واحده باشد و دیگر در آن دوئیتی مطرح نباشد. و در این صورت است که صد در صد آمریکا و شوروی و ابر قدرتها و جمیع غارتگرها و ستمگرها نا امید می شوند.
با کمال تشکر و آرزوی سلامتی و عافیت برای شما و پیروزی همه رزمندگان اسلام.