امام بزرگوار و عزیزمان که همواره در مناسبت ها و فرصت های گوناگون، مسلمانان را به وحدت و یگانگی و ” امت واحده ” و اعتصام به ریسمان الهی دعوت نموده است و از آنان خواسته است که دست از تفرقه ها و اختلافاتی که دشمنان برای آن ها خواسته اند، برداشته، با هم تفاهم و اخوت اسلامی داشته باشند، در آستانه برپائی بزرگترین و ارزشمندترین کنگره جهانی اسلام ” حج ” همه ساله پیام هائی به عموم مسلمین فرستاده، آنان را به وحدت کلمه و کلمه توحید فرا می خواند.
این پیام ها و سخنان که از منبع اصیل و پربار اسلام سرچشمه می گیرد و پرتوی از آیات قرآنی و سنت رسول الله (ص) و روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ می باشد، برای همگان در همه دوران ها قابل استفاده و پیروی است، و باید در فرصت های مناسب مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد.
در بین آن همه پیام های عمومی امام، یک پیام به چشم می خورد که عبارت است از توصیه ها و سفارش هائی به حجاج محترم شیعی که از ایران یا از سایر کشورها برای شرکت در این مراسم بزرگ الهی و ادای فریضه عبادی سیاسی حج در مرکز وحی الهی و محل هبوط ملائکه الله گرد هم می آیند. این پیام که در حقیقت جز تاکیدهای پیوسته امام بر وحدت و اخوت مسلمانان نیست، بر برخی جزئیات امور انگشت گذاشته، تا اینکه امر وحدت در بهترین و زیباترین چهره خود جلوه کرده، مسلمانان را در ” صف واحد ” قرار دهد و از این راه، دست اختلاف اندازان و تفرقه افکنان را بریده، مشت محکم امت واحده اسلام بر دهان یاوه گویان و شایعه پراکنان وابسته به شیطان بزرگ بکوبد.
این پیام، از این نظر دارای اهمیت ویژه ای است که عمده ترین مواردی را که ممکن است سبب اختلاف شود یا دست آویزی برای بیگانه پرستان باشد، نام برده شده و به عنوان حکم واجب الاتباع از سوی حاکمی عادل، عالم، جامع الشرایط و رهبری بی همتا و بیدار، شیعیان را به پیروی ازآن می طلبد. این پیام راه گشا، اقتضای طبیعی ضرورتهای تاریخی، اجتماعی و مذهبی ما بود ولی در دوران قبل از انقلاب که پرچم حکومت اسلامی برافراشته نشده بود، گرچه آگاهان را به پیروی وا می داشت ولی وقت تصمیم آن به علت هائی نرسیده بود و اینک که انقلاب از یک سو در اوائل پیروزی و شکوفائی خود بود و از سوی دیگر مورد یورش ناجوان مردانه برخی روحانی نمایان و مفتیان درباری ــ که مهره های خود فروخته سادات معدوم و حسن مغربی و بالمئال بگین و کارتر بودند ــ قرار گرفته بود و از دیگر سوی، نابخردان مقدس ماب ــ آگاهانه یا ناآگاهانه ــ به جای جلب قلوب مسلمین، آتش تفرقه را افروخته تر می کردند، چنین موقعیتی که از هر نظر مناسب بود امام آگاه و هوشیار ما را بر آن داشت که توصیه ها و دستورات مهم خود را در چند جمله کوتاه صادر فرماید. این دستورات که در تاریخ ۲۸ شوال ۱۳۹۹ از طرف مقام رهبری صادر شد، از این قرار است:
۱ـ ” اگر اول ماه ذی حجه نزذ علماء اهل سنت ثابت شد و حکم کردند به اول ماه، حجاج شیعه از آن ها تبعیت کنند، و روزی را که سایر مسلمین به عرفات می روند آن ها نیز بروند و حج آن ها صحیح است ” .
در طول سالیان دراز، کمتر اتفاق می افتاد که در رویت هلال ماه ذی حجه توافق باشد،و این امر سبب پیدایش مشکلاتی در مناسک حج می شد که از طرفی چون اول ماه برای شیعیان ثابت نبود می بایست اعمال خود را یک روز ــ یا گاهی دو روز ــ پس از سایر مسلمین انجام دهند و در گذشته برخوردهای خونینی به جای می گذاشت و در سال های اخیر گر چه این اختلاف در اعمال حج، شیعیان را انگشت نما می کرد و در نتیجه بسیاری از تبلیغات سوء دشمنان جا می افتاد آیا با چنین وضعیتی شیعیان می توانستند انقلاب خود را به مسلمانان جهان ابلاغ کنند؟
آیا آنجا که یکی از فواید حج، رساندن اخبار و آثار ائمه معصومین (ع) و آگاهی دادن به زائران خانه خداست، شیعیان با این اختلاف در عرفات، مشعر و منی می توانستند در این امر مهم انجام وظیفه کنند و در آن مرکز الهی، در ایام حج که از سراسر شهرها و روستاهای دور و نزدیک جهان، مردم برای انجام مناسک حج در آن پایگاه بزرگ ” ناس ” جمع می شوند، چگونه می خواستند از مذهب اهل بیت تبلیغ و ترویج کنند؟:
۲ـ ” خارج شدن از مسجدالحرام یا مسجد مدینه به هنگام شروع نماز جماعت جایز نیست. و بر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند “.
شاید امام این مطلب را در گذشته نیز، یک بار تذکر داده اند ــ و در روایات ما نیز آمده است ــ ولی چون امر ارشادی بوده است، به عنوان یک حکم تلقی نمی شده و کم و بیش اخباری از حاضر نشدن شیعیان در نماز جماعت برادران اهل سنت به گوش می رسید. ولی امروز با قاطعیت تمام، نه تنها جایز بودن نماز جماعت با اهل سنت را بیان می کنند بلکه حرام بودن خروج از مسجدالحرام یا مسجدالنبی (ص) هنگام اقامه نماز جماعت را اعلام می دارند.
راستی چقدر تنفرزا و نفرت انگیز بود آن هنگام که صف جماعت بسته می شد ولی برخی از مسلمین با سرعت هر چه تمام تر از مسجد بیرون می رفتند. و همین امر بود که تبلیغات مسموم دشمنان اسلام را نسبت به شیعیان بیشتر می کرد و به آن جامه حقیقت می پوشاند. و از آن بدتر و چندش آورتر آن موقعی بود که که صف جماعت بسته بود و در حالی که که مسلمین مشغول نماز بودند، برخی نابخردان و مقدس مآبان نشسته بودند یا اینکه نماز را آشکارا فرادی می خواندند به نحوی که اگر نمازگزاران در حال قیام بودند او در حال رکوع یا سجود بود!!
امام در اینجا پا از فتوا نیز فراتر گذارده و حکم را نسبت به عموم شیعیان بیان می کنند: بر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند. و این یک حکم ولایتی است که برای همه واجب الاتباع است.
۳ـ ” برای شرکت در جماعت اهل سنت چنان چه برای تقیه، مطابق آن ها وضو بگیرد و دست بسته نماز بخواند و پیشانی بر فرش بگذارد، نمازش صحیح است و اعاده ندارد ”
این قدر رهبر عزیزمان برای وحدت مسلمین اهمیت قائل است که اگر مورد تقیه ای باشد حتی دست بسته نماز خواندن و سجده بر غیز خاک کردن را نیز جایز می دانند، و چقدر جالب می فرمایند نمازش صحیح است و اعاده نیز ندارد.
البته در اینجا این را متذکر می شویم که بهتر است برادران و خواهران قبل از ورود به مسجد وضو بگیرند، و ضمنا چون بر مذهب شافعی دست بسته نماز خواندن واجب نیست و انسان می تواند در هر دو صورت ـ چه دست بسته و غیر آن ـ نماز بخواند و در نماز جماعت مسجدین نیز بسیاری از مسلمانان دست بسته نماز نمی خوانند، لذا شیعیان نیز می توانند بدون دست بستن نماز بخوانند ولی اینجا که که امام می فرمایند، در مواردی استثنائی است که اگر برای شخصی مورد تقیه بودن ثابت شود باید ـ همان گونه که امام می فرمایند ـ در وضو و قیام و سجده از آنان تبعیت نماید.
و اما نسبت به سر بر فرش گذاشتن، این تذکر لازم است که برخی ــ متاسفانه ــ برای اینکه سر را بر فرش نگذارند بلکه بر سنگ مسجد ــ که سجده بر آن در هر حال جایز است ــ سجده کنند، فرش را طوری کنار می زنند که مورد سوال و گاهی اعتراض دیگر حاجیان قرار می گیرند، و اینجا قطعا تقیه واجب است ولی اگر در جائی قرار بگیرند که فرش نیست و با راحتی می توانند سر بر سنگ بگذارند، چه بهتر و هم چنین اگر بتوانند سجاده ی حصیری که در آن جا به فروش می رسد به گونه ای پهن کنند که هم بر آن بنشینند و هم بر آن سجده کنند که سوال برانگیز نباشد جایز بلکه گاهی واجب است و بسیارند برادران اهل سنت نیز که بر حصیر خود برای مراعات نظافت نماز می گذارند.
۴ـ ” در مسجد الحرام و مسجد رسول الله مهر گذاشتن و سجده کردن بر آن حرام است و نماز اشکال پیدا میکند “.
امام برای تاکید بیشتر بر مسئله سجده، با اینکه در فراز گذشته جواز سر بر فرش گذاشتن را بیان کردند، در اینجا این مطلب را تکرار می کنند که نباید در مسجدین سر بر مهر گذاشت، یعنی اگر در آنجا واژه ی تقیه آمده بود، در اینجا دیگر به طور کلی و به صورت عموم امام دستور می دهند که نباید در مسجدین سجده بر مهر کرد زیرا این حرام است و گذشته از این که گناه و معصیت است، نماز نیز اشکال پیدا می کند. دیگر بیانی از این روشن تر نیست برای این که شیعیان به هیچ وجه، مهر را در نماز جماعت مسجدین با خود نیاورند. برخی از افراد فکر می کنند که با بیان شیوا و رسای خود می توانند طرف مقابل را در این گونه موارد محکوم کرده و حقانیت مذهب را برای آنها ثابت کنند ولی آیا بهتر نیست به جای اینکه وقت گران بهای خود و دیگران را در این بحثهای عریض و طویلی که بیشتر به جدال و عناد کشیده می شود، صرف کنند، بحث از انقلاب و اسلام و دشمنهای مشترک و شیطان بزرگ و جنایت های اسرائیل غاصب و عراق خون آشام بنمایند؟ از آن گذشته اگر ما با بحثهای دامنه دار، یک مطلب ساده را توانستیم به یک فرد بفهمانیم، افراد بی شمار دیگری که در آن گوشه و کنار پراکنده اند و آن موارد اختلاف را از ما دیده اند و نه وقت گوش دادن به سخنان ما دارند و نه حوصله بحث کردن، آیا پیام آنان به هموطنان خود پس از بازگشت چه می تواند باشد؟!
۵ـ ” گفتن (اشهد ان علیا ولی الله ) جزء اذان و اقامه نیست و در جائی که خلاف تقیه است گفتن آن حرام است و نباید بگوید “. در رساله عملیه نیز آمده است که اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست یعنی تنها شهادتین جزء اذان و اقامه است که بدون آنها اذان و اقامه باطل است ولی ” اشهد ان علیا ولی الله ” تنها برای تیمن و تبریک می توان گفت. بنابراین باید حاجیان محترم توجه داشته باشند ــ خصوصا آنهائی که هنگام اذان در مسجد بلند می شوند و با صدای بلند همراه با مؤذن اذان می گویند ــ که این جمله مقدس را که تمام شیعیان بدون استثناء آن را با دل و جان می پذیرند، آنجا تکرار نکنند، برای اینکه سبب تفرقه و اختلاف می شود و به فرموده ی امام حرام است و گناه دارد، به ویژه این که در هر حال، اذان و اقامه بدون گفتن ” اشهد ان علیا ولی الله ” جایز است بلکه در اصل شرع چنین است یعنی در زمان پیغمبر و ائمه این جمله در اذان و اقامه نبوده است و لذا در هر جا گفتن آن به قصد جزئیت جایز نیست بلکه مانند بسیاری از جملات اضافی که گفته می شود این جمله را نیز به قصد تیمن و تبرک می گویند.
۶ـ ” و نیز کسانی که به عنوان سوغات، مصارف ناروا می نمایند، با تشریفات و میهمانیهای خارج از رویه در وقت برگشت از حج می نمایند، مقتضی است این نحو هزینه ها را صرف احتیاج برادران و خواهران علیل و مستمند خود نمایند که خداوند تعالی به آنان اجر و برکت عنایت فرماید “. ارز مملکتی انقلابی و گرفتار جنگ با ابرقدرتها که با آن همه دشواری و سختی به دست می آید، آیا سزاوار است که صرف خرید سوغات ــ آن هم چه سوغاتیهائی ــ بشود؟ ما نمی گوئیم، هیچ کس در آن جا چیزی نخرد، بلکه گذشتی از برخی اشیاء نسبتا ضروری، اگر مقدار کمی صرف خرید سوغات نیز بنماید، شاید اشکالی نداشته باشد ولی این که ببینیم بازارهای عربستان پر از حاجیهای ایرانی بشود و هر چه خرید کنند باز هم ” هل من مزید ” بگویند، و اصلا گفته شود که بیشترین اعتماد کاسبهای سعودی بر ایرانیان است!، این دیگر خارج از حد و اندازه ای است که یک مسلمان انقلابی باید به آن مقید باشد.