حجه الاسلام یحیی سلطانی
تذکر لازم:
آنچه در این نوشته آمده است مربوط به اصل نظام امامت در اسلام است و مدارک آن غالباً به ولایت امام معصوم مربوط است انطباق آن با نظام ولایت فقیه مربوط به مبنای فقهائی است که ادله مربوط به نظام امامت راتعمیم میدهند و فقیه را دارای همان ولایت می دانند.
ضرورت تشکل در اجتماع
یکی از عوامل شکست برای هر قوم وملتی تفرقه و اختلاف است تنها اختلافی که میتواند مفید باشد اختلاف آراء در مسائل علمی است که اگر رنگ سیاسی به خود نگیرد و بصورت معقول آن بدون برخوردهای کوبنده و غرض آلود مطرح گردد موجب رشد و کمال علم است ولی در موارد دیگر تشتت و اختلاف مضر و موجب رکود یا شکست است زیرا در اختلاف و کشمکش ها به طور معمول نیروهای طرفین برای کوبیدن یکدیگر به کار گرفته می شود و هر کدام، آثار مثبت دیگری را خنثی می کند و حداقل باعث کندی پیشرفت کارها می گردد و در بسیاری از موارد هم به زد و خوردها و جنگ و کشتارهای خانمانسوز منتهی می شود و اگر تفرقه ها بدون برخورد و کشمکش باشد، کمترین زیان آن این است که ملت از داشتن نیروئی که در اثر اجتماع و تکشل به دست می آید محروم است زیرا هیچگاه قدرت اجتماع، در افراد پراکنده، به وجود نخواهد آمد.
اجتماع متشکل مانند سیل خروشانی است که هیچ سدی تاب مقاومت در مقابل آنرا ندارد و این نیرو میتواند بر همۀ مشکلات پیروز گردد. و نیز در یک اجتماع متشکل و سازمان یافته کارها به طور منظم تقسیم می گردد و نیروها به کار گرفته می شوند و از اتلاف نیرو و زمین ماندن کارها جلوگیری می شود.
خطرناکترین اختلافها
یکی از اختلافها و تفرقه هائی که بسیار مضر و خطرناک و از همه خطرناکتر میباشد اختلاف در نظام رهبری و خط مشی سیاسی در جهت ادارۀ امور کشور است به همین علت هر نظامی باید یک تشکل بسیار نیرومند داشته باشد و همه نهادها و توده های ملت را هماهنگ کند تا همۀ آنها با صراط مستقیم در حرکت باشند و در نظم رهبری آنها خللی وارد نگردد و به گروه های مختلف و رو در رو تقسیم نشوند.
اساسی ترین راه تشکل در اسلام
قوانین و احکام اسلام با توجه به جهان بینی ویژه اسلام تنظیم شده و در همۀ قوانین اسلامی رابطۀ انسان با مبدأ و معاد منظور بوده است و از اینجهت مسلمان رد انجام هر کار به طور معمولی انگیزه الهی دارد و برای خشنودی خدا و رسیدن به کمال و سعادت نهائی (معاد) در تلاش است و جز این هم اسلام برای او وظیفۀ لازمی معین نکرده است، و یک مسلمان معتقد برای انجام هر عملی که او را در راه رسیدن به مقصود نهائی کمک نماید عاشقانه می کوشد اگرچه بر خلاف میل ها و خواسته های نفسانی او باشد. و هر کاری که جنبۀ قداست مذهبی نداشته باشد و او را به کمال مطلق نزدیک نکند برای او قابل اهمیت نیست و به دنبال آن نمی رود مگر مقاصد نفسانی او را در حد مشروع تأمین نماید. کوتاه سخن این که مسلمان با دعوت الهی به پا میخیزد و به سوی انجام فرمان خدا حرکت می کند.
با توجه به این مبنی یک تشکل صحیح و مفید اسلامی باید دارای سه ویژگی باشد تا بتواند مفید و مؤثر باشد: اولاً –باید دارای قداست مذهبی باشد تا هر مسلمان به عنوان پاسخ به ندای الهی در آن تشکل وارد گردد. ثانیاً رهبری آن باید در دست افرادی باشد که مسلمانان را به خدا دعوت میکنند و اسلام نیز اطاعت از آنها را لازم دانسته باشد تا مسلمان خود را در اطاعت از دستورات آنها ملزم بداند ثالثاً- رهبری تشکیلات باید در دست یک فرد باشد تا اختلاف در درون تشکل راه پیدا نکند.
هر تشکیلاتی که فاقد ویژگیهای یاد شده باشد معمولاً نمیتواند به طور طبیعی یک نظام هماهنگ در همۀ جامعه به وجود بیاورد، برخوردهای نامعقول احزاب سیاسی و جنگ و ستیزها و تقسیم شدن بعضی از گروه ها به چند گروه- آن هم به گروه های متخاصم به صورت حاد و خطرناک- به همین دلیل است، زیرا در نظام های حزبی هیچ کس به عنوان یک تکلیف الهی خود را در پیوستن به حزب و گروه معینی ملزم و موظف نمی داند و حتی هر فردی به خود حق می دهد در انتخاب یک مشی سیاسی، حزب جدیدی تأسیس نماید و راه دیگری راانتخاب کند.
اسلام برای حفظ وحدت و ادارۀ نظام سیاسی، یک تشکل مخصوصی را دستور داده که عبادت را با سیاست توأم نموده و به آن قداست مذهبی بخشیده است به گونه ای که هر مسلمان برای محکمتر نمودن رابطۀ خود با مبدأ و معاد وارد آن تشکیلات می گرددو در آن تشکیلات با سایر برادران و خواهران ایمانی برای تلاش در راه خدا و جهاد فی سبیل الله و یافتن راه بهتر برای زندگی و رسیدن به کمال نهائی، خود راهماهنگ می کند.
تشکل اسلامی در منابع مذهبی بهترین راه برای تحصیل رضای خدا معرفی شده و نردبان رسیدن انسان به کمال مطلق است.
درنظام اسلامی – به شرحی که ذکر خواهد شد- رهبری تشکیلات در دست یک فرد قرار دارد که او بهترین و صالحترین فرد و مورد تأیید خداوند و امین خدا در میان خلق است و همۀ افراد، خود را در اطاعت از او موظف و مکلف می دانند و این تشکل به گونه ای است که هر مسلمان به منظور انجام یک عبادت بزرگ به آن می پیوندند و ایجاد تفرقه در درون آن تشکیلات گناهی نابخشودنی محسوب می گردد. این تشکل اگر به همان گونه که اسلام می خواسته انجام گردد، بسیار محکم و قوی و پر صلابت و خلل ناپذیر خواهد بود و هرگز متلاشی نشده و به شعبه های گوناگون تبدیل نمی گردد.
ارکان اصلی تشکل در نظام امامت
تشکل در نظام امامت بر سه رکن اساسی استوار است:
رکن اول: قرآن مجید است که به عنوان دستورالعمل و تعیین کنندۀ خط مشی امت اسلامی از جانب خداوند نازل شده و باید همراه با احادیث و سخنان رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) تفسیر گردد و به وسیلۀ فقها و صاحب نظران، احکام اسلام از آنها استخراج و به صورت زنده و گویا در اختیار امت اسلام قرار گیرد.
رکن دوم، مقام ولایت است که رهبر تشکیلات و نظام دهندۀ اجتماع و تعیین کننده خط مشی سیاسی براساس کتاب و سنت میباشد و امور کشور زیر نظر او اداره می گردد.
رکن سوم، امت اسلامی است که باید با تمسک به قرآن و الهام از مقام ولایت، همه با هم با انسجام و هماهنگی کامل در خط رهبری حرکت کنند.
اطاعت از امام عادل و تمسک به قرآن کریم برای هر مسلمان تکلیف الهی و فریضه مذهبی است، و همین تکلیف هر مسلمان را موظف می کند تا در تشکیلات وارد گردد. از دیدگاه اسلام، پیوستن هر مسلمان به اجتماع مسلمین به عنوان انجام وظیفۀ الهی موجب تحکیم رابطۀ او با مبدأ و ضامن تأمین سعادت و کمال مادی و معنوی او میباشد و این بهترین انگیزه است که مسلمان را به تلاش برای پیوستن به اجتماع و تشکل وادار می کند.
از مدارک مذهبی و سخنان معصومین(ع) چنین استفاده می شود که آئین اسلام اصل امامت را موجب حفظ وحدت و تشکل امت اسلامی و جلوگیری از تفرقه دانسته و آن را تنها وسیلۀ تجمع امت، معرفی کرده است. و به تعبیر دیگر عامل تشکل در نظام امامت همان نظام امامت است. در نهج البلاغه آمده است که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در ضمن بیان فلسفه بعضی از احکام فرمود: خداوند ایمان را برای پاکی از شرک بر مسلمان لازم نموده و نماز را واجب فرموده تا انسان از کبر پیراسته گردد. و پس از بیان فلسفۀ بعضی از احکام دیگر می فرماید:
خداوند امامت را نظام ملت قرار داده و برای عظمت بخشیدن به امامت، اطاعت از اما را واجب دانسته است:
“فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک و الصلوه تنزیها عن الکبر… و الامامه نظاما للأمه و الطاعه تعظیماً للإمامه”. (نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۲۴۴٫)
از همسر با وفای آن حضرت، بانوی اسلام صدیقه طاهره(س) نیز همین مطلب نقل شده، جز اینکه در تعبیر آن حضرت آمده است که:
خداوند امامت ما را وسیلۀ ایمنی مردم از تفرقه و مصونیت از پراکندگی قرار داده است:
“جعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک … و امامتنا امانا من الفرقه”.
در تعبیرها دقت کنید
علی(ع) می فرماید:
خداوند امامت را” نظام” ملت قرار داده است. واژۀ نظام در اصل لغت به ریسمانی معنی شده که دانه های مروارید را به یکدیگر ربط می دهد:
“النظام: الخیط الذی ینظم به اللؤلؤ” (لسان العرب)
و در حقیقت نظام همان بند گردن بند یا بند تسبیح است که دانه های آنرا به یکدیگر نزدیک کرده و هر کدام را در جای مناسب قرار داده و از پراکندگی آنها جلوگیری می کند، و این واژه در استعمالهای خود به معنای تشکیلات و سازمان و معانی دیگر نیز به کار رفته است. بنابر این در نظر حضرت علی(ع) اصل امامت، سازمان دهندۀ ملت است و همان نظام است که باید با تربیت مخصوص خود، بین توده های میلیونی امت، وحدت به وجود آورد و نیروهای پراکنده را گرد یکدیگر جمع کند.
قرآن مجید چه می گوید
قرآن مجید، محور تجمع و اجتماع را “حبل الله دانسته و در احادیث، حبل الله به امام و قرآن و دین خدا و ولایت تفسیر شده است. از تعبیر حبل الله در کلام خدای تبارک و تعالی با ملاحظۀ روایات وارده و تعبیر علی(ع) چنین استفاده می شود که برای پیوستن مسلمانان به یکدیگر و پیوستن همۀ آنها به خداوند، در متن دستورات اسلام امامت لازم شده و امام به دستور خداوند برای امت تعیین گردیده است چرا که او وسیلۀ ارتباط بندگان با خداوند برای امت تعیین گردیده است چرا که او وسیلۀ ارتباط بندگان با خداوند است و هم او به وسیلۀ نظام امامت جمیع امت را متشکل می کند و همۀ آنها را هماهنگ به سوی خدا هدایت نموده و آنها را در خط اسلام که همان صراط مستقیم است، به سوی مقصد نهائی با یک زندگی پرتلاش در خط واحد به حرکت در می آورد.
و اینک متون آیات و روایات:
قرآن مجید در سورۀ آل عمران آیه ۱۰۳ می فرماید: ” واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا”.
(برای جلوگیری از تفرقه) به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید. حبل در لغت چیزی را گفته اند که وسیلۀ ارتباط و همبستگی باشد: (الحبل: الرباط –الرباط: ما یربط به) “المنجد” و بهمین دلیل به طناب هم حبل گفته اند. با توجه به معنای کلمۀ “حبل الله” مفاد آیه شریفه چنین می شود «بکوشید وسیلۀ ارتباط و همبستگی خود را چیزی قرار دهید که از جانب خداوند معین شده و از پراکندگی بپرهیزید».
از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: حبل الله، آل محمد هستند[۱]، و از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: حبل الله ما هستیم.[۲] از امام سجاد(ع) نقل شده که حبل الله قرآن است[۳]، و از تفسیر علی ابن ابراهیم نقل شده که حبل الله توحید و ولایت است[۴] و از امام باقر(ع) نقل شده که در بیان آیه شریفه مسلمین تفرقه ایجاد می گردد، به همین جهت به آنها امر نموده که بر محور ولایت آل محمد گرد آیند و پراکنده نشوند.[۵]
از مجموع احادیث وارده و گفتار مفسران استفاده می گردد که در نظر شارع مقدس اسلام، تنها وسیله ارتباط مردم با خداوند و ارتباط آنها با یکدیگر قرآن و ولایت است و تمسک به این دو چیز است که میتواند تشکل و همبستگی مردم را تضمین نماید، و از این جهت می بینیم که رسول خدا قرآن و عترت را در کنار هم به عنوان دو چیز سنگین و گرانبها یاد کرده و مردم را به تمسک به آن امر نموده و تأکید فرموده که این دو چیز تا قیامت از یکدیگر جدا نشوند.
«حدیث ثقلین از طریق شیعه و سنی متواتر نقل شده است.»
برای اینکه تشکل در نظام امامت در بُعد وسیع خود شکل گیرد و در نظام رهبری، وحدت محفوظ بماند، اسلام، امام شناسی و بیعت با امام را بر هر مسلمان واجب دانسته و هیچکس را در تخلف از نظام امامت معذور نمی داند.
در احادیث شیعه از رسول خدا و ائمه معصومین(ع) کرارا نقل شده که فرموده اند: هر کس بمیرد و امام خود رانشناخته باشد مرگ او مرگ جاهلیت است. و در بعضی از روایات می گوید هر کس بمیرد در حالیکه امام نداشته باشد مرگ او مانند مرگ جاهلیت است. و از طریق عامه از رسول خدا نقل شده که فرمود: هر کس بمیرد در حالی که درگردن او بیعت نباشد مرگ او مرگ جاهلیت است (و مسلم است که منظور رسول خدا بیعت با ولی امر و امام مسلمین است)
“عن الفضیل بن یسار قال: ابتدءنا ابو عبدالله یوما و قال: قال رسول الله: من مات و لیس له امام فمیتته میته الجاهلیه”
“عن الحارث بن المغیره قال: قلت لابی عبدالله(ع)، قال رسول الله(ص) من مات لا یعرف امامه مات میته جاهلیه؟ قال نعم”. اصول کافی کتاب الحجه
“عن رسول الله(ص) فی حدیث: من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه”
(صحیح مسلم باب الاماره)
بنا بر مضمون احادیث مذکور بر هر مسلمانی واجب است که با تحقیق کافی امامی را که واجد شرائط رهبری است و صلاحیت او از طرف خداوند تأیید شده بشناسد و به او – که حبل الله است- تمسک جوید.
هنگامی که مسلمان امام خود را شناخت و با او بیعت کرد و اعلام وفاداری نمود دیگر اسلام اجازه نمی دهد که بیعت خود را بشکند و از او کناره گیری کند و به این طریق تشکل، خلل ناپذیر می گردد و در داخل خود نیز به شعبه های گوناگون و رودر رو تبدیل نمی شود. از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس دست از اطاعت (رهبر) بردارد در قیامت خدا را ملاقات می کند در حالی که هیچ عذری برای این کار ندارد:
“عن رسول الله(ص) من خلع یداً من طاعه لقی الله یوم القیامه لا حجّه له”
(صحیح مسلم باب الاماره)
و نیز از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: بعد از شرک به خدا یکی از بزرگترین خیانتها این است که انسان با مردی بر شیوه ای که خدا و رسول گفته اند بیعت کند و سپس بیعت خود را بشکند:
“عن رسول الله (فی حدیث) ان من اعظم الغدر بعد الاشراک بالله ان یبایع رجل رجلا علی بیع الله و الرسول ثم ینکث بیعته” (سنن بیهقی جلد ۸ ص ۱۵۹)
از حضرت کاظم(ع) نقل شده که فرمود:
سه چیز از گناهان (بزرگ) و تباه کننده است: یکی از آنها شکستن بیعت است:
“عن علی بن جعفر عن اخیه قال: ثلاث موبقات : نکث الصفقهو …”
(بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۵۰)
عین این عبارت از رسول خدا نیز روایت شده است.
از حضرت رضا(ع) نقل شده که فرمود: مرد با شکستن بیعت از دائره شر خارج نمی شود، یعنی کسی که بیعت شکن باشد همیشه گرفتار آثار سوء مادی و معنوی آن میباشد:
“قال الرضا(ع) لا یعدم لامرء دائره السوء مع نکث الصفقه” بحار،ج ۱۵ ص ۵۰)
از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمود: هر کس از جماعت مسلمین جدا شود و بیعت با امام را بشکند در حالی بر خدا وارد می شود که مبتلی به جذام میباشد:
“عن ابی عبدالله(ع) من فارق جماعه المسلمین و نکث صفقه الامام جاء الی الله تعالی اجذم”. (بحار الانوار ج ۱۵ ص ۵۰)
تفرقه افکنی و کیفر آن در اسلام
تفرقه افکنی در اسلام از گناهان بزرگ شمرده شده و کیفر آن تا حد اعدام است. و بر حسب استفاده از مدارک مذهبی آن تفرقه افکنی که گناه آن تا این حد بزرگ است همان شق عصای مسلمین و اخلال در نظم امامت و جدا کردن امت از امام و از جماعت مسلمین است.
همانطوری که برای هر مسلمانی کناره گیری از امام و جدا شدن از تشکیلات امامت، گناه بزرگ محسوب می شود،به طریق اولی کسانی هم که مردم را از اطراف امام پراکنده میکنند و صفوف مسلمین را از هم می پاشند گناهکار شمرده شده و برای آنها کیفر سختی تعیین شده است. آن کس که بر امام عادل خروج می کند و سوۀ قصد دارد و مردم را از گرد امام پراکنده می نماید و می خواهد صفوف مسلمین را از هم بپاشد، یاغی شمرده می شود و از نظر کیفری در اسلام محکوم به اعدام است. از رسول خدا نقل شده که فرمود: هر کس بخواهد (به منظور اخلال) جماعت شما را پراکنده کند او را بکشید.
و نیز در روایت نبوی آمده است که هر کس بخواهد در امر این امت، تفرقه ایجاد کند در حالیکه امت (در خط صحیح امامت و به حق) گرد آمده اند او را با شمشیر بزنید:
“عن رسول الله(ص) من اتاکم و امرکم جمیع علی رجل واحد یرید ان یشق عصاکم او یفوق جماعتکم فاقتلوه”.
“و عنه(ص) (فی حدیث) من ارادان یفرق امر هذه الامه و هی جمیع فاضربوه بالسیف”.
از روایات استفاده می شود که اخلال در نظم امامت و خروج به امام عادل و بر حق موجب قتل است اگرچه اخلال کننده، خود را مسلمان بداند.
تذکر و توضیح
- ناگفته نماند آنچه از رسول خدا نقل شده که به طور مطلق فرموده است (کسیکه شق عصای مسلمین کند و در جماعت مسلمین تفرقه ایجاد کند و آنها را از اطراف امام پراکنده کند مستوجب اعدام است) متیقن آن امامی را فرموده که امامت او مورد رضای خدا باشد، زیرا بر حسب روایاتی که از ائمه معصومین(ع) رسیده و مفسر کلام رسول خدا میباشد خروج بر امام جائر،مشمول حکم نمیباشد بلکه پذیرفتن امامت جائر، گناه و موجب عذاب الهی است.
از امام باقر(ع) نقل شده که در حضور علی(ع) صحبت از حروریه (که گروهی از خوارجند) به میان آمد،علی(ع) فرمود: اگر بر امام عادل یا جماعت (مسلمین) خروج کردند با آنها بجنگید و اگر بر امام جائر خروج نمودند با آنها وارد جنگ نشوید زیرا اگر آنها را بخاطر خروج بر امام جائر کشتید آنها دیه خود را طلبکار می باشند.
“عن جعفر عن ابیه قال: ذکرت الحروریۀ عند علی فقال ان خرجوا علی امام عادل او جماعه فقاتلوهم… و ان خرجوا علی امام جائر فلا تقاتلوهم فان لهم فی ذالک عقالا”.
و نیز از امام باقر(ع) نقل شده که خداوند می فرماید: ملتهائی که در اسلام ولایت امام جائر را بپذیرند و به فرمان او گردن نهند – با اینکه آن امام جائر و از جانب خدا نیست- محققاً همۀ آنها را مورد عذاب قرار می دهیم، اگر چه در کارهای دیگر خود با تقوی و نیکوکار باشند.
” عن ابی جعفر(ع) قال: قال الله تبار ک و تعالی لأعذبنّ کل رعیه فی الاسلام دانت بولایه کل امام جائر لیس من الله و ان کانت الرعیه فی اعمالها بره تقیّه”.
(اصول کافی کتاب الحجه)
- پوشیده نماند کارهائی که در اسلام موجب کیفر میباشد باید در دادگاه صالح اسلامی مطرح گردد و بعد از ثبوت موضوع کیفر آنرا دادگاه معین کند و برای افراد عادی اقدام در اینگونه موارد مجاز نمیباشد آنها فقط می توانند افراد اخلالگر را به دادسرا معرفی نمایند.
ادامه دارد.
[۱] – عن جابر، عن ابی جعفر(ع) قال آل محمد(ع) هم حبل الله الذی امر بالاعتصام به فقال: و اعتصموا بجبل الله الخ”.
[۲] – تفسیر الثقلین یرفعه باسناده الی جعفر ابن محمد فی قوله تعالی (واعتصموا بحبل الله الخ قال نحن حبل الله الذی قال الله و اعتصموا. تفسیر برهان ج ۱ ص ۳۰۷٫
[۳] – عن علی بن الحسین(ع) (فی حدیث) المعصوم هو معتصم هو معتصم بحبل الله و حبل الله هو القران لا یفترقان الی یوم القیامه.
[۴] – و فی تفسیر علی ابن ابراهیم قوله: و اعتصموا بحبل الله الخ قال التوحید و الولایه.
[۵] – و فی روایه ابی الجارود عن ابی جعفر(ع) فی قوله (و لا تفرقوا) فان الله تبارک و تعالی علم انهم سیفترقون یعذبنهم و یختلفون فنهاهم عن التفرق کما نهی من کان قبلهم فامرهم ان تجتمعوا علی ولایه آل محمد(ص) و لا یتفرقوا. (تفسیر نورالثقلین ج ۱ ص ۳۱۳).