سید محمد جواد مُهری شیخ بهائی (۲)
اگر روحانیون نبودند ما الآن از اسلام اطلاعی نداشتیم امام خمینی
حالات شیخ بهائی:
کمتر شخصیتی را می توان دید که درعلوم وفنون گوناگون تبحر داشته وآثار علمی فراوانی را از خود باقی گذارده که آن آثار،یاد او را برای همیشه جاودان نگهداشته ونزد خاص وعام،عالم وعامی،عرب وعجم منزلتی بزرگ وقدری عظیم همانند شیخ بهائی داشته باشد،واینچنین شخصیت والائی را شیخ بهائی از خلوص خود در اعمال وکردار ونوشته هایش کسب کرد. تاریخ تمدن اسلامی، دانشمندان زیادی را به خود دیده است که برخی خود را برای علوم دینی وبرخی برای دانشهای مادی و دنیوی وقف کردند وچه بسا عالمانی که تمام عمرخویش را در فنّی از فنون گذارنده ودر آن فن به مقام بزرگی نائل شدند،ولی شیخ بهائی به یک یا چند علم بسنده نکرد،بلکه در هر مکتبی ومدرسه ای وارد شد وبه والاترین درجاتش نائل آمد.شیخ بهائی به هر دانشی علاقه داشت واز محضر هر دانشمندی استفاده می کرد وهمواره در حال تحصیل وتدریس بود،و در هر زمینه ای که بحث می کرد،آنچنان بر اسرار آن علم مطّلع بود که هر صاحب فنّی، او را به خود نسبت می داد: با فقیهان فقیهی توانا،با محدّثان بهترین حدیث دان،با فیلسوفان فیلسوف، با ادیبان ادیب،با عارفان عارف،بانحویان استادی در نحو،با شاعران شاعری زبردست،باریاضی دانان ریاضی دانی برجسته وخلاصه:آنچه خوبان همه دارندتو تنها داری: در زمان شیخ،حرکتی بس بزرگ وگسترده در علم و دانش بوجود آمد ومدرسه های بی شماری ساخته شد زیرا ایشان به اقامت در مکانی خاص معتقد نبود،بلکه همواره به شهرها وکشورهای دور و نزدیک مسافرت کرده،خود را ازحالت آرمیدن و در جا زدن در می آورد وبه هر جا که آوازه دانش ودانشمندی می شنید سفر میکرد که دانش کسب کند یا بردانش دیگران بیفزاید. شیخ بهائی با آنکه مقام شیخ الاسلامی را در اصفهان حائز بوده ومی توانست در بهترین وضعی زندگی کند،با این وجود،نه به مال دنیا چشم دوخت ونه به آن منصبها وریاستها نظر داشت وبا حالتی زاهدانه زندگی می کرد. سید علی خان در سلافه العصر می گوید: “شیخ – در اولین فرصت- به زیارت خانه خدا وزیارت پیامبر اکرم(ص) واهل بیت گرامش –علیهم السلام – مشرف شد. پس از آن ۳۰ سال به سیاحت پرداخت و در هنگام سیاحت با دانشمندان وفضلا برخوردها ودیدارهای زیادی داشت واز مجالست با آنان آنقدر کسب دانش کرد که برای دیگران دشوار بود. پس از آن مدت طولانی که در سیاحت ومسافرت گذارند،به ایران بازگشت. آنجا بود که باران فضلش باریدن گرفت وآنقدر کتابها نگاشت وآنقدر تألیفات وتصنیفات فراوان به جهان اسلام تحویل داد، که علما از کشورهای مختلف به دیدار او می شتافتند وهمه بر فضل وکمالش متفق القول بودند. ودولت آن زمان نیز در تجلیل وتعظیم از شیخ مبالغه نمود وآن بزرگوار همانند آفتابی تابان،آن دیار را روشنی وجلا می بخشید.شیخ منزلی بزرگ در اختیار داشت که همواره یتیمان وبیوه زنان به آنجا پناه می بردند ونیازمندان وآرزومندان به آنجا توسل می جستند. چه بسیار گهواره که برای کودکان یتیم به چشم می خورد وچقدر نوزاد در آن منزل تغذیه می گردید و چقدر اموال که در راه خدمت به مستمندان ویتیمان صرف می شد وچه بزرگواری ومحبتی که شیخ درعنایت به
آنان بذل می نمود وآخرت را بر دنیای فانی مقدم می داشت وهمیشه از نزدیک شدن وتقرب جستن به شاه،متنفر ومنزجر بود وآرزویش آن بود که دگر بار به سیاحت پرداخته از سلطان دوری بجوی ولی به آرزوی خود نرسید تا اینکه به سوی جهان ابدیت رحلت فرمود:” اینجا نیز در می یابیم که شیخ بهائی همان اندازه که در خدمت ویاری رساندن به نیازمندان ومستمندان لذت می برد،در نزدیک شدن به شاه رنج برده،خود را در زندان احساس می کرد،وهمان گونه که درجملات گذشته دیدیم،شیخ نه تنها از تقرب به شاه گریزان وبیزار بود،بلکه در پی راه و چاره ای بود که خود را از او دور کرده به دیاری دیگر رو آورد ولی نمی توانست !وچرا نمی توانست ؟وچرا به آرزوی خودنرسید؟ گویاآنقدر فشار بر شیخ زیاد بود که نمی گذاردند از ایران بیرون رود. آری! اگرهم شاه عباس ستمگر خدعه گر،شیخ را ستایش می کرد واز او تقدیر مینمود،چیزی جز فریب ونیرنگ وظاهر بینی نبوده است. ازوجود علامه ای چون شیخ بهائی سؤ استفاده می کردند وبرای آمال وآرزوهای دنیوی خودشان،آن بزرگوار را تجلیل وتعظیم می نمودند ودر برابر بیگانگان- به وجوداو- مباهات وافتخار می ورزیدند ولی اینها هیچ واقعیتی نداشت!مردم هم- متأسفانه –آنقدر درک نداشتند که درد شیخ را احساس کنند بلکه چنین می پنداشتند که شاه،دین پرور است!!! مگر مأمون عباسی نبود که اماه هشتم را به طوس دعوت کرد ومقام ! ولایتعهدی به او محول وسکه به نام مبارکش زد!ولی امام (ع) درچه حالی بود ؟چرا به امام هشتم (ع) “غریب الغرباء می گویند ؟براستی امام رضا(ع) غریب ترین غریبان بودزیرا آن بزرگوار را با زور به آنجا آورده بوند که از مقامش سؤ استفاده نموده واز سوئی دیگر،او را تحت نظر قرار دهند که مبادا شیعیان رابه شورش علیه شاه دعوت کند! وچه شباهت دارد شاه عباس به ماموران عباسی !! استادان وشاگردان شیخ بهائی : همانگونه که بیانشد،نزد شیخ نزد پدر خودکه از شخصیتها وبزرگان تشیع است،فقه واصول وادبیات وحدیث وتفسیرآموخت واز وی اجازه حدیث نیز گرفت سپس از محضر علما ودانشمندان زیادی کسب فیض کرد،از جمله می توان استاد بزرگوار مولی عبدالله یزدی رانام برد. اسامی دیگر استادان او را –تا آنجا که در بیوگرافی ایشان مطالعه کردم – نیافتم. برخی از شاگردان بافضیلت شیخ را نام می بریم:
۱- سید حسین کرکی.
۲- نظام الدین قرشی.
۳- ملا محسن فیض کاشانی :از شخصیتهای بارز وجلیل القدر وصاحب تالیفات از جمله “وافی ” والمحجه البیضاء” ۴- نجیب الدین علی بی محمد بن مکی عاملی.
۵- مولی محمد صالح مازندارانی.
۶- مولی حسنعلی شوشتری،استاد “مجلس اول.”
۷- شیخ محمد تقی مجلسی، پدر علامه مجلسی و معروف به ” مجلسی اول”.
۸- سید ماجد بحرانی.
۹- میرزا رفیع الدین نائینی.
۱۰- شیخ محمود بن حسام الدین جزائری.
۱۱- شیخ ابراهیم عاملی بازوری.
۱۲- شیخ زین الدین بحرانی.
آثار شیخ بهائی.
۱-در فقه.
الف- جامع عباسی
ب- الاثنا عشریات الخمس
ج- رساله فی قصر الصلوهو اتمامها – رساله فی المواریث
هـ – رساله القبلهو-رساله فی ذبائح اهل الکتاب ز- شرح الفرائض النصیریه
ج – هدایهالعوام (رساله عملیه).
۲- تفسیر:
الف – مشرق الشمسی واکسیر السعادتین
ب- العروه الوثقی فی تفسیرالقرآن
ج – عین الحیاه
د- حاشیه علی تفسیرالقاضی البیضاوی
۳- حدیث :
الف- الحبل المتین فی احکام الدین
ب- شرح الأربعین حدیثا.
ج –حاشیه الفقیه.
۴- علم رجال:
الف –فوائد فی الرجال.
ب- حاشیه علی خلاصهالعلامه الحلی.
۵- علم درایت :
رساله فی الدرایه.
۶- اصول.
الف – الزبده
ب- لغز الزبده
ج – حواشی الزبده
د- حواشی علی قواعد الشهید
هـ- حاشیهّ شرح العضدی
و- حاشیه علی مبادی الاصول.
۷- دعا ومناجات:
الف- مفتاح الفلاح.
ب- حدائق الصالحین فی شرح الصحیفه السجادیه
۸-نحو:
الف- الفوائد الصمدیّه
ب- تهذیب البیان
ج- حاشیه علی شرح الکافیه.
۹- حساب:
الف- خلاصه الحساب:مانند این کتاب تا کنون نوشته نشده است.چندین بار در ایران چاپ شده وبه زبانهای آلمانی وفرانسه نیز ترجمه شده است.
ب- بحرالحساب.
۱۰ – هیئت :
الف – تشریح الأفلاک
ب- الاسطرلاب
ج- التحفه الحاتمیّه.
۱۱- فلسفه وحکمت:
الجوهر الفرد.
۱۲- علم بیان :
حاشیه علی المطول.
۱۳- تاریخ :
الف توضیح المقاصد فیما اتفق فی ایام السنه
ب- سوانح سفرالحجاز
ج- رساله فی مقتل الحسین (ع)
۱۴- ادبیات :
الف- المخلاه
ب-الکشکول
ج- نان وحلوا
د- موش وگربه
هـ- دیوان شعر: شعرهای زیادی به عربی وفارسی در مدح ومنعقبت معصومین (ع) وغزلیات سروده است که در یک دیوان گرد آوری شده،به اضافۀ اشعار بسیاری که در لابلای دیگر کتابهایش از جمله “کشکول” دیده می شود.
۱۵- پاسخ به سئوالات :
الف – جواب مسائل الشیخ صالح الجزایری.
ب- جواب ثلاث مسائل عجیبه.
ج- جواب المسائل المدنیات.
د- حواشی شرح التذکره.
وفات شیخ بهائی :
شیخ بهائی در بعلبک در روز هفدهم محرم الحرام سال ۹۵۳ چشم به دنیا گشود ودر اصفهان روز ۱۲ شوال سال ۱۰۳۰ درسن ۷۷ سالگی از دنیا رحلت فرمود،وکنار مرقد مطهر امام هشتم (ع) به خاک سپرده شد. آنان که به زیارت امام هشتم مشرف می شوند کنار قبراین عالم بزرگوار نیز زانو زده اظهار ادب می نمایند. مجلسی اول (ره)که شاگرد شیخ بهائی است می گوید: برای نماز براو با جمع کثیری از طلاب ودانشمندان وحدود پنجاه هزار نفر از علاقمندانش مشرف شدیم. در تاریخ وفاتش گفته اند: بی سروپاگشت شرع وافسر فضل اوفتاد