استاد سید محمد جواد مُهرى
در نبردگاه تاریخ، پیوسته حق و باطل در کشمکش و نزاع و هر یک با تلاشى مستمر، خواهان نابودى دیگرى بوده و مىخواستهاند خود را جایگزین دیگرى کنند. این حقیقت در طول تاریخ وجود داشته و فرهنگهاى گوناگون بدان دچار بودهاند.
اگر در روزگارى نمرود حکومت باطل خود را پىریزى مىنموده، ابراهیمخلیل در برابرش مردانه و تنها قیام کرده و تار و پود حکومتش را بر باد داده است و اگر در دورانى، فرعون الگوى باطل بوده، موسایى در برابرش قد عَلَم کرده که نمونه حق است.
اگر ابوسفیان، جاهلیت قبل از اسلام را با زور سر نیزه، به تصرف خود و قوم خود درآورده وبا ظلم و ستم و زنده به گور کردن دختران و استفاده از دسترنج دیگران و به برده کشیدن آزادگان و جنایتهاى بىشمار، مىخواسته باطل خود را برقرار سازد، محمد رسول خدا و پیامآور حق و جاودانهترین سفیر الهى، در برابرش – با تحمل رنجها و ظلمها و مشقتهاى فزون از حد – جانانه ایستاده و مقاومت کرده و خط بطلان بر او و منشهاى ننگین جاهلیت آن زمان کشیده و حکومت الهى را برقرار و استوار ساخته است.
و اگر بنى امیه، در طول حکومتشان، خواستهاند انوار درخشان الهى را خاموش و بىفروغ سازند، و با نعره “لعبت هاشم بالملک، فلا خبر جاء و لا وحىٌ نزل” اسلام را به کلى ویران سازند و انتقام بدر و أحد را از مسلمانان بگیرند و نداى “الله اکبر” را از مأذنهها بردارند، حسین بن على – علیه السلام – با یاران اندکش، عظیمترین و جاودانهترین نهضت تاریخ را برپا نموده و با نثار خون پاک خود و خون پاک فرزندان پیامبر و یاران باوفایش، حق را بر باطل چیره ساخته و امید امویان را به یأس و نومیدى مبدّل ساخته و جز ننگ و عار براى یزیدیان و مجد و کرامت و عظمت را براى حسینیان در بر نداشته که خون بر شمشیر پیروز شد و حسین بر یزید غلبه کرد و دوباره صحنه فتح مکه با چهرهاى خونین و توسطآن که زبان على در کام داشت؛ یعنى “زینب” برقرار گشتو باز هم حسین پیروز شد و حق غلبه کرد و باطل بر باد رفت و نقشههاى شوم یزیدیان نقش بر آب شد و بنىامیه با تمام یاورانشان در قهقراى تاریخ جاى گرفتند و عزّت و اقتدار اسلام – با نثار خون و با مظلومیت رهبر – مستحکمتر از گذشته نمایان گشت.
و چنین بوده است راه و رسم روزگار.
اگر عباسیان نیز با فریب و نیرنگ چند روزى، لباس خلافت را غاصبانه در بر کردند و بر مردم ناجوانمردانه حکومت راندند، هرگز نتوانستند قلوب مردم را تسخیر کنند که همواره خداجویان، دنبالهرو خداشناسان واقعى بودند و خداشناسان و پیشوایان، مردم را پیوسته در این نبرد سهمگین، رهنمایى کرده و به سوى خدا دعوت مىنمودند.
و این سان گذشت و گذشت تا به دوران معاصر رسید. پهلوى، نمرود زمان در برابر خمینى، ابراهیم زمان قرار گرفت. نبرد با همان شدت و قدرت دوران پیامبر و امامان ادامه داشت تا سرانجام خمینى بر شاه پیروز شد و حق از پشت ابرهاى تاریک جلوهگر شد و دوباره خون بر شمشیر پیروز گشت، چرا که خمینى راه حسین و خط خونین عاشورا را دنبال کرد و با الهام از صحنههاى پیروزمندانه کربلا، مسیر حرکت خونبار حسینى را در کربلاى ایران و در عاشوراى ۱۵ خرداد تا ۲۲ بهمن طى کرد و سرانجام، حکومت الهى را جایگزین حکومت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى نمود.
بىگمان بشر در طول زمان، رهبران بزرگو مصلحان خداجوى بىشمارى به خود دیده، ولى گویا بسیارى از آنان به درجه والاى اولیاى صالحین خدا نرسیدند و به مقام قرب نایل نشدند و یا به خاطر شرایط موجود نتوانستند در زمان خود انعطافى تاریخى بیافرینند که جهاد و نهضتشان، دگرگونى و تحوّلى در جهان پدید آورد، چنان که انبیا و اولیا و آن گونه بودند. گویا این هم سنت الهى است که چنین فتح و پیروزى به هر کس داده نمىشود، جز اولیاى خاص که مسیر انسانیت را تغییر دادند: “ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه أولیائه” همانها که درهاى ملکوت بر ایشان گشوده شده بود و خمینى قطعاً از این اولیاى ویژه خدا بود.
او است که از ابراهیم، موسى، عیسى، محمد و امامان، میراث برده است و ویژگىهاى پیامبران و امامان را در دوران خود به خویش اختصاص داده است.
امام نداى مبارزه را سر مىدهد و با فریاد “الله اکبر”ش تمدّن توحیدى را احیا مىکند. امام با مشت گره کرده خویش رو در روى فرهنگ ستمشاهى و جولان باطل و ضدخدایى زمان مىایستد، و امت او بار مسؤولیت را مفتخرانه بر دوش مىکشد و با خلافت الهى در روى زمین تجدید عهد مىکند، پس از آن که سالها، بلکه قرنها از افول آن گذشته بود.
امام با تیغ ایمان، تاریکىها و ظلمتها را مىشکافد و رسالت الهى را در عرصه فرهنگهاى گوناگون عرضه مىکند و به تماشاى جهانیان مىگذارد که هان! فرهنگ معنوى الهى داراى ابعادى است که شما مادىگران زمان به آن پى نخواهید برد، ولى باید آن را بپذیرید، چرا که علىرغم خواسته شما، محقّق شد.
و بدین سان بسیارى از دلهاى زنگار خورده و نفوس قفل شده به خود آمد و از خواب غفلت بیدار شد و به فطرت پاک خویش بازگشت تا تاریخ ذلّت و خوارى را کنار زند و فراتر از مسافتهاى مادّى، طىّ طریق کند و به انگیزه والاى امام پى ببرد و درهاى بسته شده آسمانها را بر روى خویش بازگشاید و صراط مستقیم را تا پیروزى کامل بر نفس و شهوتهاى نفس دنبال نماید.
و امام هرگز سکوت نکرد. درون او شعله نورى پر فروغ بود که هیچگاه به خاموشى نگرایید؛ حتى کمرنگ هم نشد.
امام به دنیا فهماند که دو راه در پیش است:
۱- راه مستضعفین؛ ۲- راه طاغوتو راه مستکبرین که پیوسته خون مستضعفان را مکیده و همه چیزشان را – حتى فرهنگشان را – به یغما برده است و اسلام نیز دو اسلام است: الف) اسلام محمدى؛ ب) اسلام امریکایى که اسیر هواها، عقب افتادگىها، جاهلیتها و بدعتها است و اسلام محمدى را چنانکه محمد(ص) پایهریزى کرده بود به مردم فهماند و فاصله این دو اسلام را که فاصله حق و باطل است، نشان داد و دگر بار حق را از باطل جدا ساخت، و فهماند که اسلام شناسنامهاى کافى نیست، بلکه باید اسلامى را انتخاب کرد که حرکتزا و نهضت آفرین باشد: “فضل الله المجاهدین على القاعدین اجراً عظیماً”.
امام دو راه را خوب روشن کرد و راه خدا را از راه طاغوت مشخص ساخت و به مردم فهماند که اگر در صراط مستقیم حرکت کردند، الهىاند، چون صراط مستقیم، انسان را به خدا مىرساند و اگر الهى شدند، تمام اعمال و حرکات و سکنات و اندیشههایشان الهى مىشود، ولى راه طاغوت راه ظلمات است: “والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات” و راه طاغوت بىگمان، انسان را به هلاکت مىافکند، خواه به طرف راست باشد یا به طرف چپ: “الیمین والیسار مضلّه والطریق الوسطى هى الجاده”.
و این عین هدایت انبیا و کتابهاى آسمانى و منذران الهى در طول تاریخ بوده است که مردم را در مسیر توحید قرار مىدادند تا سعادتمند شوند و از راه انحرافى “المغضوب علیهم” یا “ولا الضالین” نجات مىدادند تا در تاریکىها به بیراهه نروند و امام کارى جز این نکرد و همین است سرّ محبوبیت او و راز جاودانگىاش.
امام ظلمتهاى دوران را دریافت و دید چگونه احساسها و حواس مردم توسط این ظلمتها رو به تباهى نهاده و خردها به ویرانى کشیده شده است.
امام آمد تا غفلتها و جهالتها را پس زند و راه خدا را براى ملتهاى دربند و مظلوم، روشن سازد و آنان را به سوى “الله” فراخواند و از “من” با تمام کششها و سرکشىهایش دور سازد و ریشههاى فرهنگ مادیّت را بخشکاند و اسلام راستین را جایگزین ایدههاى غلط مادىّ سازد و قوانین زنده و تحرّک بخش و انسانساز قرآن را در ایران و سپس در تمام جهان حکمفرما کند: “و یکون الدین کلّه لله”.
امام لواى سیر ارتقایى را به سوى تکامل برافراشت و به گم شدگان آموخت که باید در این مسیر بىوقفه به پیش روند تا به حق برسند و هیچ درنگ و توقّف در این راه روا ندارند: “یا ایها الانسان انّک کادحٌ إلى ربّک کدحاً فملاقیه” و کدح؛ یعنى سیر با مشقّت و دشوارى، که راه بهشت راهى مشقتبار است و بىرنج نمىتوان به آن دست یافت: “نابرده رنج، گنجمیسّر نمىشود”.
امام به مردم فهماند که اگر روزانه ده بار “اهدنا الصراط المستقیم” مىگویند، باید بدانند که یک طرف صراط در دنیا و طرف دیگرش در آن قسمت از جهان – و به تعبیر امام – در مبدأ نور است و هر که جز این دعوتى دارد، دعوتش طاغوتى است نه الهى هرچند در قالبهاى اسلامى باشد. و معنایش این است که باید به سوى هدف غایى و نهایى در حرکت بود و توقّف، حتى براى یک دم، معنا ندارد که انبیا و اولیا تا دم آخر ایستادند و هرگز در جا نزدند و درنگ را جایز ندانستند و در مسیر مستقیم “لله” تا “الیه راجعون” حرکت کردند.
و ملت ایران – که به حق امام خود را شناخته بود – در این مسیر تکاملى تا پاى جان و فراتر از آن، حرکت کرد؛ حرکتى همگانى و جمعى و بدون درنگ که امید است این حرکت، همچنان با شتابى افزونتر و در همان مسیر – بىانحراف به سوى راست و چپ – و بدون گرایش به ایسمها و ایدههاى رنگارنگ مادّى، به پیش رود و ملت خداجوى براى نگهبانى و نگهدارى از این خط الهى، بدون ترس و واهمه از بوقهاى تبلیغاتى غرب و یاوهسرایىهاى مستکبران، به حرکت جمعى خود، با وحدت بیشتر ادامه دهد و رسالت الهى امام را تا انتقال حکومت به ولىّ الله الاعظم – ارواحنا فداه – به مقصد رساند و با پیروى و اطاعت از ولىّ امر مسلمین که الگوى بارز خط امام است،روح امام را شاد سازد. و هرچند مسؤولیت بس سهمگین است، ولى با وحدت و یکدلى و یگانگى – چنان روزهاى اول انقلاب – آسان و میسّر مىگردد.
نگذارید یاد و خط امام فراموش شود و از آن با تمام وجود دفاع و پشتیبانى کنید و مطمئن باشید که راه پیروزى، ادامه دادن به راه امام است و بس، چرا که این راه شما را به خط مستقیم “الى الله” مىرساند و از کژىها و لغزشها باز مىدارد تا در زمره “الذین أنعمت علیهم” قرار گیرید و از افتادن در خط ظلمانى طاغوت دور شوید.
سلام بر امام، و سلام بر وارثان امام و سلام بر پویندگان راه امام تا روز رستاخیز.