ماهیت بحران کوزوو و نگرانى از تداوم آن

دکتر محمد رضا حافظ نیا

 

اشاره:

شرق اروپا که به شبه جزیره بالکان مشهور است، داراى توپوگرافى پیچیده‏اى مرکب از رشته کوه‏ها، دره‏ها، بستر رودخانه‏ها، سواحل، خلیج‏ها، جزایر متعدد و جز این‏ها است که معروف‏ترین ارتفاعات به هم پیوسته را کوه‏هاى پیندوس، آلپ دنیارى و بالکان تشکیل مى‏دهد. چشم انداز توپوگرافیک پیچیده جنوب شرق اروپا که از گسیختگى برخوردار است بر سازمان فضایى، ترکیب انسانى و گروه‏هاى انسانى منطقه تأثیر گذاشته و موزائیکى از اقوام گوناگون را به نمایش درآورده که موجبات تعارض و کشمکش و نیز الگوهاى رفتار سیاسى را باعث گردیده است. گروه‏هاى قومى عمده این منطقه را یونانى‏ها، بلغارها، آلبانیایى‏ها، صرب‏ها، کروات‏ها، بوسنیائى‏ها و جز این‏ها تشکیل مى‏دهند.

از نظر تاریخى منطقه صربستان از سال ۱۳۸۹م جزو تیول امپراطورى ترک و عثمانى به حساب مى‏آمد، ولى مونته نگرو به صورت دولتى مستقل عمل مى‏کرد. در سال ۱۸۷۸م و بر اساس قرارداد برلین، صربستان به صورت یک پادشاهى جدید درآمد و پس از جنگ بالکان و در سال ۱۹۱۳م مقدونیه نیز به صربستان منضم گردید. پس از جنگ جهانى اوّل مجموعه‏هاى صربستان، کروواسى، اسلوونى، بوسنى و هرزگوین و مونته نگرو به هم پیوستند و به صورت یک کشور تحت عنوان یوگسلاوى اعلام موجودیت کرد. یوگسلاوى در سال ۱۹۴۱م توسط آلمان نازى اشغال نظامى شد که با مبارزه چریک‏ها و پارتیزان‏هاى یوگسلاو مواجه گردید. یکى از رهبران چریک‏ها به نام مارشال تیتو که با پشتیبانى روسیه و انگلیس مبارزات خود را ادامه مى‏داد، پس از خروج آلمان در سال ۱۹۴۵م موقعیت برجسته‏اى پیدا کرد. در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۵م جمهورى یوگسلاوى از سوى مجلس مؤسسان اعلام شد و تیتو یکى از رقباى قدرتمند خود به نام میخالویچ را در سال ۱۹۴۶م اعدام کرد و به صورت یک رهبر بلامعارض درآمد. در همین زمان و در تاریخ ۳۱ ژانویه ۱۹۴۶م کشور یوگسلاوى با توجه به ترکیبات قوى سرزمینى به صورت یک دولت فدرال درآمد، و به تدریج به اردوگاه شرق و شوروى گرایش پیدا کرد. اختلاف نظریات بین تیتو و استالین باعث استقلال نسبى تیتو شد به طورى که هم زمان از کمک‏هاى غرب و امریکا در زمینه‏هاى اقتصادى و سیاسى نیز بهره‏بردارى کرد.۱ تیتو به صورت رهبرى قدرتمند و به عنوان مظهر وحدت ملّى، توانست این مجموعه مرکب از حیث سرزمینى و جمعیتى و قومى را به هم پیوند داده و نوعى همزیستى مسالمت‏آمیز را در میان آن‏ها برقرار نماید. تیتو در ۴ مى۱۹۸۰ فوت کرد و با فوت او علّت بقاى جمهورى فدراتیو یوگسلاوى نیز از بین رفت. پس از او کشور در یک سیستم چرخشى به صورت شوراى ریاست جمهورى تا سال ۱۹۹۰م اداره مى‏شد. تا این زمان یوگسلاوى در دایره نفوذ و قلمرو ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک شوروى قرار داشت.

فروپاشى شوروى، زمینه را براى استقلال و آزادى کشورهاى پیرامونى، به ویژه یوگسلاوى فراهم کرد. فقدان کمونیسم و ساختار فراگیر جهان شرق از سویى، و نیز فقدان مظهر قدرت و وحدت ملّى در کشور چند پاره قومى یوگسلاوى از سوى دیگر، زمینه را براى واگرایى اقوام تشکیل دهنده ملت یوگسلاوى فراهم کرد و هر گروه قومى برخوردار از قلمرو جغرافیایى ویژه اقدام به جدایى گزینى از دولت مرکزى نمود. عامل فاصله جغرافیایى در فرآیند جداگزینى پاره‏هاى قومى – جغرافیایى ملت یوگسلاوى و استقلال از صرب‏ها نقش مهمى داشت؛ یعنى قلمروهاى قومى که دور از دسترس بلگراد و صربها بود و از طرفى داراى تجانس نسبى با قلمروهاى جغرافیایى پیرامون بودند به راحتى از آن جدا شدند و صرب‏ها امکان کنترل و برخورد با آن را به دلیل فاصله جغرافیایى زیاد نداشتند.

بر همین اساس، ایالت‏هاى اسلوونى و کرواسى که در غرب کشور قرار داشت و دور از بلگراد به عنوان قطب و کانون صرب‏ها بودند در ۲۵ جون ۱۹۹۱ استقلال خود را اعلام داشتند. در این فرآیند ایالت اسلوونى که دورترین ایالت یوگسلاوى از بلگراد بود، به راحتى جدا شد و کم‏ترین درگیرى را با صرب‏ها داشت. پس از آن کرواسى بود که نسبت به اسلوونى به صرب‏ها نزدیک‏تر بود و صرب‏ها نیز دسترسى کمى به آن داشتند، لذا جدایى کروواسى به همین اندازه با درگیرى و تنش با صرب‏ها و تحمل تلفات انسانى و اقتصادى تحقق یافت.

سومین ایالت که چسبیده به صربستان و قلمروهاى صرب‏نشین بوده و زبانه‏هاى صرب نشین نیز به درون آن رخنه کرده بودند، ایالت بوسنى و هرزگوین بود که خود موجود ترکیبى از کروات‏ها، صرب‏ها و اکثریت نسبى مسلمانان به حساب مى‏آمد. در فرآیند استقلال بوسنى و هرزگوین (۱۹۹۱م) تراژدى دردآور و خشن برخورد بین اقوام یاد شده تحقّق پیدا کرد، و استراتژى تصفیه نژادى و محدودسازى اقتدار مسلمانان بوسنى به بدترین و خشن‏ترین وجهى به اجرا درآمد که حیرت و نگرانى جهانیان را برانگیخت و از صرب‏ها چهره خونخوار و خشنى ترسیم نمود و رنج فراوان را متوجه مسلمانان منطقه کرد.

همزمان با این حوادث مقدونیه نیز در ۸ سپتامبر ۱۹۹۱ به دلیل فاصله زیاد از بلگراد و نیز مساعدت‏هاى بین المللى استقلال خود را به دست آورد.

بدین ترتیب از کشور یوگسلاوى چهار کشور جدید متولد شد که هر کدام منعکس کننده قلمرو قوم و فرهنگ خاصّى بودند. پنجمین کشور بازمانده، همان یوگسلاوى در قالب صربستان فعلى است که در سال ۱۹۹۲م با مونته نگرو فدراسیون جدیدى را پایه گذارى نمود.۲ که با در برگرفتن صربستان به عنوان قوم اکثریت ثقل سیاسى به سمت آن چرخید و رهبر صرب‏ها به نام اسلوبودان میلوسویچ توانست به عنوان رئیس جمهورى این بازمانده یوگسلاوى سابق انتخاب شود. او که تمایلات قوم‏گرایانه شدید صربى دارد با هرگونه اندیشه جدایى‏طلبى، با خشن‏ترین شکل ممکن برخورد مى‏نماید که براى نمونه فاجعه بوسنى و هرزگوین در گذشته و فاجعه کوزوو در شرایط کنونى را مى‏توان نام برد. کشور یوگسلاوى جدید (مرکب از صربستان و مونته نگرو) در حدود ۱۰/۵ میلیون نفر جمعیت دارد که ۶۳% آنها را صرب‏ها، ۱۴% را آلبانیایى‏ها و ۶% را مونته نگروها تشکیل مى‏دهد.

از حیث مذهبى و دینى نیز ۶۵% آن‏ها ارتودوکس، ۱۹% مسلمان و ۴% کاتولیک رومى مى‏باشند.۳ ایالت کوزوو در جنوب یوگسلاوى کنونى و در مجاورت کشور آلبانى از اکثریت آلبانیایى‏تبار و در عین حال مسلمان برخوردار است و بر این اساس میل چندانى به الحاق به صربستان را ندارد و تلاش نموده است خود را از یوگسلاوى جدا نموده و تشکیل دولت مستقلى را بدهد، ولى یوگسلاوى نیز این خواسته را نپذیرفته و بر آن مُهر تأیید نیز نزده است.

ایالت کوزوو، در جنوب کشور یوگسلاوى و در مجاورت آلبانى از اکثریت آلبانیایى تبار تشکیل مى‏شود که همین امر به تمایز آن‏ها نسبت به صرب‏ها و نیز تمایل آن‏ها نسبت به آلبانى کمک مى‏نماید. ایالت کوزوو داراى ۴۲۰۳ مایل مربع مساحت بوده و در حدود دو میلیون نفر جمعیّت داشته که اکثریت آن‏ها آلبانیایى هستند. این اکثریت، استقلال خود را از یوگسلاوى اعلام داشته است، ولى صربستان آن را به رسمیت نشناخته است.۴ از سویى دیگر تمایلات و تجانس‏هاى محلّى با کشور آلبانى و مقدونیه و غیره و نیز حمایت‏هاى بین المللى، به ویژه مغرب زمین اندیشه استقلال را در آن‏ها تقویت نموده است.۵ این فرآیند به بحرانى شدن مسئله و منطقه بالکان کمک نموده و نگرانى‏هاى زیادى را به وجود آورده است. اینک در این جا به دو نکته اساسى توجه مى‏گردد:

۱- ماهیت بحران کوزوو؛

۲- چشم انداز نگران کننده تداوم بحران کوزوو.

 

بحران کوزوو در یک نگاه

الف) ماهیت بحران کوزوو:

بحران کوزوو را باید در چارچوب تغییرات در ساختار قدرت جهانى و ناشى از شکل‏گیرى رقابت‏هاى جدید تحلیل نمود.

دولت امریکا با پایان جنگ سرد و فروپاشى شوروى سابق، به عنوان ابرقدرت رقیب آن، خود را در موقعیت ابرقدرتى در جهان یافت، و بر اساس همین تصوّر و تثبیت آن در اذهان جهانیان سعى کرد، از دو بحران منطقه‏اى یعنى خلیج فارس و بوسنى و هرزگوین در بالکان، بهره‏بردارى کند. تجاوز عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ فرصت مناسبى براى امریکا بود تا بتواند یک ائتلاف بین المللى را سامان دهد. امریکا در دوره جدید نیاز داشت که براى اقدامات خود در عرصه بین المللى توجیه سیاسى و حقوقى لازم را داشته باشد. بنابراین، آزمایش و تست دو ابزار بین‏المللى و منطقه‏اى؛ یعنى سازمان ملل و ناتو ضرورى بود تا از کارآیى آن‏ها در جهت اهداف خود اطمینان حاصل نماید.

با جنگ خلیج فارس و بیرون راندن عراق از کویت سازمان ملل و کارآیى آن را آزمود و آن را وسیله‏اى موفق یافت، لذا سازمان ملل را از حاشیه مسائل بین المللى به متن آورد و اندام‏هاى آن به ویژه شوراى امنیت را به خوبى در خدمت اهداف خود و حلّ ناقص بحران خلیج فارس به کار گرفت. از سوى دیگر بحران بوسنى، به عنوان یک مسأله اروپایى جلوه داده شد و سعى گردید کارآیى ناتو در حلّ آن مورد بهره بردارى قرار گیرد که در این جا نیز با حلّ ناقص بحران توفیق خوبى نصیب امریکا شد. و على رغم این‏که ناتو مسئولیت و صلاحیت بین المللى براى حلّ بحران‏ها را نداشت، ولى با اراده قدرت مدارانه امریکا در این بحران به کار گرفته شد. میدان دارى و نقش محورى امریکا در برخورد با دو بحران مزبور موفقیت امریکا را در صحنه بین‏المللى تثبیت کرد.

از سویى دیگر وضعیت سیال ژئوپلیتیکى در ساختار قدرت جهانى و ظهور مدعیان جدید قدرت منطقه‏اى به صورت قدرت جهانى، الگوى تک قدرتى را به سمت الگوى چند قدرتى جهت مى‏داد. نگاه‏هاى توأم با سوء ظن ولى همراه با هدف ارتقاى موقعیت قدرت‏هاى جدید مدّعى در نظام بین الملل، پتانسیل تعارض‏هاى جدیدى را شکل داد. به نحوى که منجر به تجزیه ائتلاف‏هاى بین المللى گذشته به محوریت امریکا گردید. هرچند رفتار توأم با کبر و غرور دولت مردان امریکا در روابط خود با قدرت‏هاى بزرگ و کوچک منطقه‏اى و جهانى منزلت آن را نیز کاهش داد.۶

در نتیجه، همگرایى بین المللى در قالب سازمان ملل براى برخورد با بحران‏هاى بین المللى و منطقه‏اى دچار آسیب گردید. به طورى که در برخورد با بحران‏هاى عراق در سال ۱۹۹۸م تفاوت و تشتّت آراء بین اعضاء شوراى امنیّت بروز کرد و عدم کارایى سازمان ملل در برخورد با بحران‏ها در راستاى اهداف امریکا و سیادت آن بر جهان براى این کشور به اثبات رسید.

تحوّلات جدید، ساختار قدرت جهانى را پدید آورد که قدرت‏هاى نوظهور در جست و جوى موقعیت برتر بودند و روابط قدرت در دو سطح منطقه‏اى و جهانى شکل گرفت. در شرق آسیا و اقیانوس آرام چین، در جنوب آسیا هند، در اروپا فرانسه و آلمان، در امریکاى جنوبى برزیل و در اوراسیا کشور روسیه و در جنوب غرب آسیا ایران، داعیه قدرت داشته و به تدریج از امریکا فاصله گرفتند. البته ایران از همان ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى با امریکا درگیرى شدید داشت که هنوز هم ادامه دارد. از طرفى دیگر جهان اسلام مرکب از ۵۲ کشور نیز سامان جدیدى به خود داده و در عرصه بین المللى فعال‏تر وارد عمل گردید.

بنابراین، امریکا در مقابل چنین تحولى سعى کرد، اولاً روابط خود را با قدرت‏هاى درجه دو در مناطق جغرافیایى مزبور بهبود بخشد؛ مثلاً در اروپا با انگلیس، در آسیاى شرقى با ژاپن، در جنوب آسیا با پاکستان، در جنوب غرب آسیا با عربستان سعودى، در امریکاى جنوبى با آرژانتین و در اوراسیا با اوکراین؛ ثانیاً، از بحران‏هاى منطقه‏اى مناسب در جهت تثبیت نقش محورى خود در مسائل بین المللى بهره بردارى نماید. در شرایط جدید بین روسیه و امریکا نیز رقابت‏ها ملموس‏تر شده و دو کشور مسایل بین‏المللى را به سوى شکل‏گیرى الگوى دوره جنگ سرد هدایت مى‏کردند. بنابراین، بحرانى باید مورد توجّه قرار مى‏گرفت که نه تنها قدرت‏هاى آسیایى نظیر هند، چین، روسیه و… در آن آن ادّعاى مداخله نداشته باشند، بلکه بتواند رقیب نوظهور؛ یعنى روسیه را وادار به عقب نشینى و پذیرش نقش محورى امریکا بنماید.

براین اساس، گزینه کوزوو در یوگسلاوى و شبه جزیره بالکان توجّه امریکا را جلب کرد، زیرا این گزینه هم در قلمرو ژئواستراتژیک شوروى سابق و روسیه امروز قرار داشت و پرداختن به آن به معنى پیدا کردن نفوذ و قدرت مانور در قلمرو ژئواستراتژیک و حریم امنیتى رقیب مدعى و نوظهور، یعنى روسیه بود؛ و هم این بحران در قلمرو قاره اروپا قرار داشت و مى‏توانست على رغم عدم صلاحیت ناتو، این تشکل نظامى منطقه‏اى را مورد بهره بردارى قرار دهد، زیرا سازمان ملل براى امریکا در مرحله جدید کارآیى نداشت، لذا نه تنها مورد توجّه قرار نگرفت، بلکه در بحران بالکان که حقیقتاً یک بحران امنیّتى بین‏المللى است و تنها سازمان ملل صلاحیت رسیدگى به آن را دارد، امریکا این سازمان بین المللى را بایکوت کرد، و آن را از پرداختن به این بحران برحذر داشت، تا آن جا که دبیر کل سازمان ملل متحد نه تنها خود را عنصرى زاید یافت، بلکه مجبور شد براى طرح پیشنهادى خود جهت حلّ بحران کوزوو به اتحادیه اروپا یعنى قرنیه سیاسى ناتو متوسّل شود!؟۷

امریکا در بحران بالکان تنها اهرم متشکل باقى‏مانده خود، یعنى ناتو را به میدان آورد و در مقابل حیرت جهانیان و على‏رغم مخالفت روس‏ها، چینى‏ها، کنفرانس اسلامى و غیر آن‏ها با قدرت و شدت به سرکوبى یوگسلاوى سابق پرداخت که هرچند تاکنون و على رغم این لشکرکشى گسترده توفیق مورد انتظار را کسب نکرده است، ولى هم چنان سعى بر حفظ و تثبیت موقعیت برتر خود در این بحران جهانى را دارد. حال چنان چه پیروزى ناتو به رهبرى امریکا در بحران بالکان تحقّق پیدا کند، موقعیت ابرقدرتى امریکا مجدداً در جهان بهبود خواهد یافت.

 

ب) چشم انداز نگران کننده تداوم بحران کوزوو

بحران بالکان روز به روز شدیدتر مى‏شود و فضاى جغرافیایى بیش‏ترى را متأثر مى‏کند. از سویى آوارگان بیش‏ترى را به کشورهاى پیرامونى و ماوراى پیرامون انتقال مى‏دهد. از سویى دیگر بار تخریب تأسیسات بیش‏ترى را در صربستان و یوگسلاوى و کشورهاى همجوار به همراه دارد. از طرفى دیگر احساس مشترک و سمپاتى و ابراز همدردى قومى و فرهنگى را در شرق اروپا و روسیه تشدید مى‏کند و موجبات نگرانى قوم‏اسلاو و هم‏کیشان ارتدوکس آن را فراهم مى‏کند که ادامه آن این قلمرو جغرافیایى را وادار به یک واکنش هماهنگ و ضد ناتو مى‏نماید. از سویى مسلمانان جهان را از هر دو طرف درگیر، دل‏گیر نموده و آن‏ها را به موضع‏گیرى واخواهد داشت، زیرا آن‏که در میان این بازى و جنگ قدرت نابود مى‏شود مردم آواره کوزوو هستند که اکثریت آن‏ها را مسلمانان تشکیل مى‏دهد که نوعى سمپاتى و همدردى اسلامى را در جهان به دنبال دارد.

از سویى دیگر، بحران مزبور نوعى زور آزمایى دو استراتژى و تلاش یکى براى گسترش قلمرو ژئواستراتژیک خود در قلمرو رقیب، و تلاش دیگرى براى بازدارندگى حریف از نفوذ به قلمرو خود تلقى مى‏شود و امریکا و روسیه که دو طرف این بازى را تشکیل خواهند داد در قالب طرح‏هاى جدیدى از توازن استراتژیک، متشکل خواهند شد. جلوه‏هاى این توازن را مى‏توان در شکل‏گیرى ائتلاف‏هاى جدید منطقه‏اى و جهانى، ساماندهى ارتش‏ها و قواى مسلّح و آماده سازى توان موشکى و نظایر آن جست‏وجو کرد که نشانه‏هاى این رفتارها از هم اکنون بروز نموده است. نظیر فشار دوماى روسیه و نخبگان اسلاوى و ارتدوکسى بر یلتسین و دولت روسیه در جهت حمایت از صرب‏ها و ورود به این بازى جنگ قدرت؛۸ لشکرکشى گسترده امریکا و ناتو در قالب نیروى هوایى و زمینى به منطقه بالکان و به دنبال آن استقرار نیرو؛۹ اعزام ناوهاى جنگى و اطلاعاتى روسیه به دریاى سیاه و مدیترانه؛۱۰ تهدیدات ضمنى روسیه‏در خصوص نشانه روى موشک‏هاى اتمى۱۱ به سوى اروپا و احتمال تغییر دکترین نظامى روسیه در صورت دخالت ناتو در یوگسلاوى و محکوم کردن تجاوز ناتو و امریکا به یوگسلاوى توسط یلتسین رئیس جمهور روسیه و انتقال لاشه هواپیماى مدرن ساقط شده امریکایى در یوگسلاوى به مسکو؛۱۲ و دست زدن به آزمایش موشکى در شرق دور سیبرى۱۳ و نظایر این‏گونه وقایع؛ هم‏چنین احتمال خطر گسترش جنگ به اطراف از دید روسیه؛ گسترش رایزنى‏هاى سیاسى و فعالیت‏هاى دیپلماتیک نظیر شکل‏گیرى ائتلاف سه جانبه روسیه، روسیه سفید و یوگسلاوى؛۱۴ مخالفت یونان با حمله ناتو به یوگسلاوى و خواستار آتش بس شدن آن،۱۵ پیش بینى چین و مخالفت آن کشور با ادامه جنگ بالکان و در عین حال اعلام آمادگى به ارتش خود براى مقابله با حوادث، پیشنهاد آلمان براى برگزارى اجلاس گروه هشت کشورهاى صنعتى۱۶، تلاش‏هاى دبیر کل سازمان ملل، اجلاس اتحادیه اروپا در بروکسل، نشست اضطرارى گروه تماس سازمان کنفرانس اسلامى به ریاست جمهورى اسلامى ایران و غیر آن.

مجموعه فعل و انفعالات مزبور حاکى از نگرانى کشورها و دولت‏هاى جهان است. گسترش جنگ به آلبانى۱۷ و مقدونیه و تداوم بحران مى‏تواند منجر به رویارویى بین المللى و تشکیل موازنه‏هاى استراتژیک و بروز خطر جنگ فراگیر جهانى شود. به ویژه این‏که تنها سازمان بین المللى مسؤول حفظ صلح بین‏المللى؛ یعنى سازمان ملل، به نظر مى‏رسد کارآیى خود را در حلّ این بحران از دست داده و مى‏دهد، و مکانیزم کنترل کننده رفتار منازعانه قدرت‏هاى درگیر لازم است که در غیبت نهاد قدرتمند و صلاحیت دارى چون سازمان ملل بعید است پدیدار شود و در صورت تداوم بحران و گسترش جغرافیایى آن، شوراى امنیّت سازمان ملل فاقد کارآیى خواهد شد زیرا بین اعضاى اصلى و دائمى آن خطر اختلاف وجود دارد.

پى نوشت‏ها:

۱ ) The world Almanac 1997 , New jersi , U.S.A , 1997, P.836.

۲ ) Ibid, P.836.

۳ ) Ibid.

۴ ) Ibid.

۵) رئیس جمهور امریکا، کلینتون، مخالفت خود را با استقلال کوزوو و تشکیل دولت مستقل اعلام داشت و دلیل آن را نداشتن عوامل و پیش نیازهاى لازم و نیز تهدید کشورهاى همسایه آن دانست. (اخبار ساعت ۱۴ سیماو ۹/۳۰ صداى جمهورى اسلامى ایران، جمعه۱۳۷۸ / ۱ / ۲۷).

۶ ) The New Dimension of power, Foreign Affairs, March and April 1999.

۷) سیماى جمهورى اسلامى ایران، سه شنبه ۱۳۷۸/۱/۲۴ برنامه خبر ساعت ۲۱٫

۸) همان، یک شنبه ۱۳۷۸/۱/۲۲ برنامه خبر ساعت ۲۱؛ دو شنبه ۱۳۷۸/۱/۲۴ برنامه خبر ساعت ۷ صبح.

۹) سه شنبه ۱۳۷۸/۱/۲۴ برنامه خبر ساعت ۲۱٫

۱۰) همان، پنج شنبه ۱۳۷۸/۱/۱۹ برنامه خبر ساعت ۲۱٫

۱۱) همان، جمعه ۱۳۷۸/۱/۲۰ برنامه خبر ساعت ۱۴ بعدازظهر.

۱۲) همان، جمعه۱۳۷۸/۱/۲۰ برنامه خبر ساعت ۲۱٫

۱۳) همان جمه ۱۳۷۸/۱/۲۰ برنامه خبر ساعت ۱۴٫

۱۴) روزنامه همشهرى مورّخ ۱۳۷۸ / ۱ / ۲۱ شماره ۱۸۰۰، ص۱۵٫

۱۵) همان.

۱۶) روزنامه همشهرى مورّخ ۱۳۷۸ / ۱ / ۲۲ شماره ۱۸۰۱، ص۱۵٫

۱۷) سیماى جمهورى اسلامى ایران، سه‏شنبه ۱۳۷۸/۱/۲۴، برنامه خبر ساعت ۲۱٫

××××

یادآورى:

اخبار رادیو و تلویزیون چون در دسترس مکتوب قرار ندارد، چندان سند دقیقى نیست.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *