کوزوو، فلسطین آلبانیایى

ترجمه: ف. مُهرى

 

مسأله کوزوو تنها یک فاجعه نیست بلکه فاجعه تنها صفحه‏اى از پرونده قضیه چند بعدى کوزوو مى‏باشد. کوزوو که مى‏توان آن را فلسطین آلبانیایى نامید، در طول تاریخ همواره شاهد صحنه‏هاى جنگ و خونریزى و غارت و نسل کشى بوده و متأسفانه بسیارى از مسلمانان از تاریخ و اهمیت آن چیزى نمى‏دانند و حتى برخى از وجود اسلام در این منطقه شگفت زده شده نمى‏توانند بفهمند که چگونه بسیارى از ساکنان این منطقه را مسلمانان تشکیل مى‏دهند. از این روى، در این جا تاریخ این سرزمین و چگونگى ورود اسلام به آن به طور خلاصه بررسى مى‏شود:

 

تاریخ ورود اسلام به کوزوو

قبایل آلبانیایى (منسوب به کوه‏هاى آلپ) از ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد در منطقه‏هایى که شامل کوزوو و آلبانى امروزى مى‏شود (در ساحل مدیترانه) مستقر بودند. این قبایل به نژاد “الیریانى” منتسب بودند و به زبان لاتین که تا هنوز آثارى از آن باقى مانده، سخن مى‏گفتند. با مرور زمان، قبایلى که در بخش غربى بودند در آلبانى و قبایلى که در بخش شرقى بودند در قسمتى با اختلاف زیاد و مرزهاى جغرافیایى مشخص که بعدها کوزوو نامیده شد، سکنى گزیدند.

در زمانى که از استقرار آلبان‏ها در منطقه خود مى‏گذشت، قبایل صرب در وسط اروپا شمال رود دانوب، به وجود آمدند و براى اولین بار در قرن هفتم میلادى از این رود عبور کرده وارد قسمت جنوبى آن (بالکان) شدند؛ هنگامى که امپراتورى بیزانس “کنستانتین پروفر جینیوتوس” از آنان براى بیرون راندن دشمنان از منطقه درخواست کمک کرد. پس از آن صرب‏ها در منطقه “راشکا” که تاکنون جزء صربستان به شمار مى‏رود ساکن شدند. بنابراین، آن‏چه گفته مى‏شود که کوزوو مهد صرب است و صرب‏ها حقى روحى در این سرزمین دارند، افسانه‏اى دروغین بیش نیست که صرب‏ها آن را رواج داده‏اند و بسیارى نیز آن را باور کرده‏اند.

طى هشت قرن پس از ورود صرب‏ها به بالکان تا آغاز ورود عثمانى‏ها در نیمه قرن پانزدهم، اوضاع کوزوو به این‏گونه بود:

این سرزمین چهار قرن تابع امپراتورى بیزانس باقى ماند. پس از آن تحت تصرف بلغارها درآمد. آن گاه (در عهد پادشاه صرب استیفان نیمونیا) کوزوو مورد تهاجم صرب‏ها قرار گرفت تا این‏که ورود عثمانى‏ها به منطقه باعث شکست هیبت صرب‏ها شد و مملکت صربستان که شامل کوزوو نیز مى‏شد، به مدت پنج قرن به امپراتورى عثمانى ملحق شد. بنابراین اگر صرب‏ها به خاطر دو قرن حکومت بر کوزوو، حقى در آن داشته باشند، باید این حق به همین اندازه براى بلغارستان هم وجود داشته باشد؛ با این حساب ترکیه بیش از همه حق دارد چه، عثمانى‏ها پنج قرن نه تنها بر کوزوو بلکه بر تمام منطقه بالکان حکومت کردند.

یکى دیگر از دروغ‏هایى را که در تاریخ ثبت کرده‏اند، این است که اسلام را عثمانى‏ها با خود به بالکان آوردند. در حالى که حقایق تاریخى نشان مى‏دهد که اسلام پیش از ورود عثمانى‏ها، در منطقه وجود داشته است. در تاریخ ثبت شده که صربستان، پل میان شرق و غرب بوده، بازرگانان مسلمان کالاهاى خود را از شام به روم و ساحل اروپا مى‏بردند. حموى در معجم البلدان این‏گونه مى‏گوید که یکى از پادشاهان بلغار و برخى از نزدیکان او در زمان خلیفه عباسى، المقتدر باللّه، (قرن دهم میلادى) اسلام را پذیرفتند و نماینده‏اى نزد خلیفه فرستادند تا او را از این امر آگاه کند و براى آنان کسى بفرستد تا نماز و سایر امور دینى را به آنان آموزش دهد. هم‏چنین حموى در جاى دیگر کتاب خود یادآور مى‏شود که در اوایل قرن سیزدهم در حلب با گروهى از مسلمانان مجارستان ملاقات کرده است.

 

وفادارى به درندگى

صرب‏ها که شکست خود را در کوزوو فراموش نکرده بودند، هم چنان براى دست یافتن دوباره به آن و چیره شدن بر ثروت‏هاى طبیعى (مزارع کشاورزى و معادن) تلاش مى‏کردند. از این روى با استفاده از ضعف و ناتوانى عثمانى‏ها فرصت را غنیمت شمرده، با کمک بلغارها و یونانى‏ها به نبرد با عثمانى پرداختند. در سال ۱۹۱۲، هنگامى که به پیروزى دست یافتند، براى انتقام جویى، کشتارهاى وسیعى برپا کردند. البته انتقام تنها هدف آنان نبود بلکه هدف اصلى بیرون راندن مردم کوزوو و جاى گرفتن صرب‏ها در این ایالت بود.

در گزارشى که اسقف اعظم شهر “اسکوپیا” براى پاپ در واتیکان فرستاده بود، آمده است:

“در شهر “فریزاى” از مسلمانان بالاى پانزده سال، تنها سه نفر باقى مانده‏اند و اما ساکنان شهر “جیلان” على رغم تسلیم شدن این شهر، همگى کشته شده‏اند. شهر “جیاکوو” کاملاً خالى از مردم و شهر “بریزن” مانند سرزمین ارواح شده است… صرب‏ها در خانه‏ها را مى‏زنند و اگر مردى بیرون آید، بلافاصله با شلیک گلوله‏اى به مغزش، او را به قتل مى‏رسانند. به طورى که چهارصد مرد به این شیوه کشته شده‏اند. صرب‏ها جان و مال و ناموس مردم را نه تنها براى خود مباح کرده‏اند بلکه حتى فرماندهان عالى رتبه، آشکارا آن‏ها را به این اعمال وحشیانه امر مى‏کنند… با وجود تمام این جنایت‏ها، یکى از فرماندهان صرب به نام “بوجویانکوویچ” از آن‏هایى که جان سالم به در برده‏اند، خواسته است که پیام تشکرى به پادشاه صربستان “بلیتر” بفرستند که آن‏ها را از زیر سلطه عثمانى‏ها خارج ساخته است!”

صرب‏ها هیچ تغییر نکرده‏اند و هنوز به درندگى خود وفادارند و همان طور که واضح است تاریخ مصرف گزارش این اسقف کاتولیک – که ۸۶ سال پیش تدوین شده – تاکنون (سال ۹۹( به پایان نرسیده است!

از سال ۱۹۱۲ که کوزوو به اشغال صرب‏ها درآمد، آلبانیایى‏تبارها نیروى مقاومتى به فرماندهى “کاچاک” تشکیل دادند که صرب‏ها با حملات انتقامجویى هولناکى مانند سوزاندن زنده زنده مردم در شهرها و روستاها، به مقابله با فعالیت‏هاى آن پرداختند و در سال ۱۹۱۸ با خاموش شدن آتش جنگ جهانى اول رسماً برپایى دولت صرب، کروات، اسلونى اعلام شد که از سال ۱۹۲۹ آن را یوگوسلاوى نامگذارى کردند و نژاد اسلاو به وجود آمد. و با این‏که کوزوو در دولت جدید جزیى از صربستان به شمار مى‏رفت، اما با آلبانیایى تبارهاى کوزوو مانند سایر شهروندان رفتار نمى‏شد. در قانون تابعیت که در سال ۱۹۲۸ وضع شد این‏گونه آمده است: آلبانهایى که از سال ۱۹۱۳ در کوزوو زندگى مى‏کنند از نژاد اسلاو نیستند با این‏که در این مملکت زندگى مى‏کنند!

 

پاکسازى نژادى

از آن جا که آلبانها به عنوان شهروندان درجه دو معرفى شدند، آن‏ها را از تعلیم و کار در وزارتخانه‏ها و اداره‏هاى دولتى و هرگونه خدمات دیگر محروم نمودند. صرب‏ها به این بسنده نکردند و هم چنان به تغییر ترکیب ساکنان کوزوو ادامه دادند و با تشویق صرب‏ها به زندگى در کوزوو و تملیک خانه‏ها و محل‏هاى مسکونى، سعى در بیرون راندن مردم کوزوو و مهاجرت آنان به آلبانى و ترکیه مى‏کردند. هم زمان با این اقدامات عبارت “پاکسازى نژادى” را یکى از مستشاران نظامى ارتش یوگوسلاوى به نام “دراژه میهالوویچ” اختراع کرد. او و یارانش که از نژاد پرستان متعصب صرب بودند، با استفاده از این عبارت، صرب‏ها را به طرد مسلمانان از بوسنى و کوزوو تشویق مى‏کردند.

پس از شکست آلمان در جنگ جهانى دوم و عقب‏نشینى نیروهاى آن از یوگوسلاوى، حکومت جمهورى در این سرزمین تشکیل شد و “تیتو” کرواتى الاصل به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد. از آن زمان تا به حال، کوزوو چهار مرحله تاریخى را طى کرده است:

در مرحله اول که سه سال طول کشید )۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸( مسلمانان از آزادى نسبى برخوردار شدند. عاملى که به این مسأله کمک کرد، بهتر شدن روابط یوگوسلاوى و آلبانى بود. کمونیست‏ها که در این دو کشور قدرت را در دست گرفته بودند، طرح ایجاد اتحاد فدرالى بین دو کشور را پیشنهاد کردند. ولى اختلافى که میان استالین (رهبر شوروى) و تیتو به وجود آمد، سبب تیرگى روابط یوگوسلاوى و آلبانى شد و طبق معمول مسلمانان اولین قربانیان این قضیه بودند که تمام راههاى ارتباطى به رویشان بسته و رؤیاى آن‏ها براى رابطه با مسلمانان کوزوو، نقش بر آب شد.

و به این ترتیب دومین مرحله از تاریخ کوزوو پس از جنگ جهانى دوم آغاز شد. این انسداد که مانند کابوسى سنگین براى مسلمانان بود، بیست سال )۱۹۶۸ – ۱۹۴۸( به طول انجامید. در این مرحله زمام امور در دست الکساندر رانکوویچ (یکى از سردمداران بزرگ کمونیسم) قرار گرفت. او سیاست استبداد و قلع و قمع را در پیش گرفت و همه مردم را به این وسیله زیر یوغ تسلیم درآورد. مصادره آزادى مردم، تفتیش عقاید، توقف رشد اقتصادى، فقر و بى‏سوادى حالت خفقان شدیدى به ویژه براى مسلمانان به وجود آورد.

مرحله سوم که از سال ۱۹۶۸ تا سال ۱۹۸۹ ادامه یافت، با برکنار شدن رانکوویچ و سقوط سیاست‏هاى او آغاز شد. در این مرحله، بار دیگر یک آزادى نسبى براى مسلمانان به وجود آمد و بر اساس تغییراتى در قانون اساسى، در کوزوو حکومت خودگردان تشکیل و نماینده مردم کوزوو مانند سایر جمهورى‏هاى اتحاد یوگوسلاوى وارد مجلس شد. رسانه‏هاى گروهى به زبان آلبانیایى و تدریس این زبان در مدارس و دانشگاهها از سایر امتیازاتى بود که در اختیار این ایالت قرار گرفت. علاوه بر این، مسلمانان توانستند به آسانى با ساختن مساجد و مؤسسات دینى علناً احکام اسلامى را اجرا نمایند. ولى در سال ۱۹۸۹ تمام این آزادى‏ها رو به افول گذاشت و کوزوو وارد سخت‏ترین مرحله خود شد که تاکنون نیز ادامه دارد.

در سال ۱۹۸۰ تیتو درگذشت و اتحاد جماهیر یوگوسلاوى از هم پاشیده شد. صرب‏هاى نژادپرست، سیاست‏هاى ددمنشانه خود را از سر گرفتند و به رهبرى “اسلوبودان میلوسوویچ” انقلابى در قانون اساسى به وجود آوردند که به موجب آن حق حکومت خودگردان از کوزوو باز پس گرفته شد و این منطقه به تابعیت صربستان درآمد. مدارس و دانشگاه‏هایى که به زبان آلبانیایى تدریس مى‏کردند، تعطیل و تمام کارگران مسلمان که در کارخانه‏هاى دولتى مشغول به کار بودند، از کار برکنار شدند و به طور خلاصه سیاست‏هاى حکومتى پاک کردن و از بین بردن تمام آثار و مظاهر آلبانیایى را در پیش گرفت. مجلس در برابر این اقدامات، طى یک جلسه غیر علنى در ۷ / ۹ / ۹۰ جمهورى کوزوو را مستقل اعلام کرد. پس از آن یک همه پرسى انجام شد که ۹۹% از آلبان‏ها در آن شرکت جسته ۷۴% از آنان به جمهوریت رأى آرى دادند. در ماه مه سال ۱۹۹۲ نیز با یک انتخاب محرمانه، ابراهیم روگووا را به عنوان رئیس جمهور انتخاب نمودند. دولت صربستان در مقابل، قلع و قمع و آواره کردن مردم و کشتارهاى دسته جمعى را به شدت افزایش داد و هزاران نفر آلبانیایى را به خاک و خون کشید.

و اما آن‏چه پس از آن رخ داد همه آن را مى‏دانند و هر روز از طریق رسانه‏هاى گروهى در جریان آن قرار مى‏گیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *