آیه اللّه جوادى آملى
تهیه و تدوین: حجهالاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفى پور
مقدّمه
انسان موجودى فقیر و نیازمند آفریده شده است و هر فقیرى نیازمند به کمک است تا از راه کمک خواهى از دیگران و کمک کردن دیگران به او، نیازهایش را برطرف سازد، همین نیاز انسانها به یکدیگر است که آنها را به هم پیوند مىدهد و این پیوند موجب مىشود تا هر فردى به میزان توان خود نیاز طرف دیگر را برطرف کند، خواه این نیاز مادى باشد مانند: تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و… خواه معنوى باشد، مانند: نیاز به علم و….
نیاز مقیّد و مطلق
البته نیاز انسان به انسانهاى دیگر نیاز مقیّد و محدود است یعنى هر انسان در هر بعدى از ابعاد وجودى خود و یا شأنى از شئون که نیازمند است به فردى احتیاج دارد که در آن بعد بتواند نیازش را برطرف سازد.
از باب مثال: انسانى که مىخواهد خانهاى بسازد به دلیل این که خود بنّایى نمىداند به بنّا نیازمند است و یا چون جاهل است به عالمى نیازمند است تا نیاز او را به علم برطرف سازد.
اما نوعى نیاز نیز وجود دارد که مطلق است و آن نیاز انسان به خداست.
زیرا انسان به لحاظ وجودى وابسته و ربط محض به خداست و هیچ سهمى از استقلال ندارد. از این رو در همه شئون و ابعاد وجودى خود نیازمند به خدا است و خدا باید نیاز او را برطرف گرداند. قرآن کریم مىفرماید: “یا ایّها الناس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحمید؛۱ اى مردم شما همگى نیازمند به خدائید، تنها خداوند است که بىنیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.”
و چون خدا بىنیاز مطلق است آدمى در حال نماز به او اعلام مىدارد که ما فقط از تو استعانت مىطلبیم.
چنانکه فقط تو را عبادت مىکنیم “ایاک نعبد و ایّاک نستعین” راز این که فقط باید از خدا استعانت کرد آن است که هرچه براى رفع نیاز مورد استفاده قرار مىگیرد همه و همه از شئون فاعلیت خداى سبحان و از سربازان آماده الهى است که هر یک در نظام آفرینش مأمور کارى هستند.
انسان موحّد، خالق،هادى، مطعم، ساقى و شفا دهنده را خداى سبحان مىداند.
البته خدا از راه اسبابى خاص فاعل این امور است و مسبّب الاسباب نیز خود اوست. یعنى خدا همان طور که غذا و آب را آفریده و به آن خاصیّت سیر و سیراب کردن بخشیده است پیامبران را فرستاده و به اذن خود به آنها خاصیّت هدایت کردن را بخشیده است.
جواب یک سؤال
اگر تنها باید از خدا کمک خواست پس چرا به آدمیان فرمود: “تعاونوا على البرّ و التقوى:۲همدیگر را بر نیکى و تقوا کمک کنید” یعنى دیگران نیز مىتوانند به انسان کمک کنند.
در جواب مىگوییم: به مقتضاى توحید افعالى همه کارهاى نیک نیکوکاران از آن خداست و همه فاعلها از درجات و شئون فاعلیّت خداى سبحان هستند یعنى خدا انسانهاى مددکار را آفریده و به او توان امداد و گرهگشایى را اعطا کرده است.
در حقیقت او آیت خداست و این کارها همه از اوصاف فعلى خداست که از مقام فعل او انتزاع مىشود و زاید بر ذات اوست از این رو استعانت از هر چیزى استعانت از فیض خداست نه غیر آن و هیچ معینى در اعانت خود مستقل نیست.
با توجه به این حقیقت است که تعاون و استعانت و اعانت از دیگران منافات با حصر استعانت از خدا ندارد.
استعانت راستین و دروغین
راه آزمودن استعانت راستین آن است که انسان همه شئون هستى خود را محاسبه کند، اگر در هیچ شأنى از شئون خود به غیر خدا تکیه نکرد او در نماز صادقانه مىگوید: “ایّاک نعبد و ایّاک نستعین” اما اگر در هر پیش آمد و رخداد حادثهاى به غیر خدا نظر دارد و اگر پس از ناامیدشدن از اسباب عادى به سوى خدا مىروداو صادقانه خدا را کمک کننده خود نمىداند. از باب مثال اگر کسى در صورت رخدادن حادثهاى اولین پناهگاهش را خدا مىداند صادق است و اما اگر غیر خدا مانند قدرت خود یا قبیله را، در ادعاى استعانت از خدا کاذب است.
به طور خلاصه مىتوان گفت: با توجه به نیازمندى مطلق انسان به خدا، اولاً: استعانت براى انسان لازم و کمال وجودى اوست و ثانیاً: متعلق استعانت همه شئون تکاملى اوست و ثالثاً: آن چه از انسان صادر مىشود هرچند به صورت استعانت باشد همگى در تعمیم نصاب استعانت سهم دارد و رابعاً: مبدأ افاضه هر فیضى خداى سبحان است که شریک و ظهیر و پشتیبان ندارد و خامساً: هرجا سخن از اعانت صادق و تعاون حق است در واقع آن معین مظهرى از مظاهر اعانت خداست.
استعانت از صبر و نماز از برنامههاى مؤمنان
خداى سبحان در قرآن خطاب به مؤمنان فرمود: “یا ایّها الّذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلّوه ان اللّه مع الصابرین؛۳ اى کسانى که ایمان آوردهاید، به صبر و نماز استعانت کنید. زیرا خدا با صابران است.”
در این آیه به مؤمنان مىگوید: براى موفقیت و پیروزى از دو نیروى صبر و نماز کمک بگیرید. زیرا انسانى که در برابر حوادث گوناگون قرار بگیرد، در صورتى مىتواند در برابر آن حوادث ایستادگى کند و از پا در نیاید که اولاً از قدرت صبر و پایمردى و استقامت و پایدارى استعانت کند و ثانیاً به تکیهگاهى تکیه کند که از هر جهت نامحدود و بىانتها باشد و نماز وسیلهاى است که او را با چنین مبدئى مربوطمىسازد از این راه مىتواند با روحى مطمئن و آرام امواج سهمگین مشکلات را درهم بشکند.
آیه فوق در واقع انسان مؤمن را به دو اصل سفارش مىکند یکى اتکا به نفس و خود یارى که از آن به صبر یاد شده است و دیگرى اتکاى به خداوند که نماز مظهر آن است.
راز ذکر صبر با نماز
در قرآن کریم هنگام طرح امور بسیار مهم و براى ورود در آن مقدمهاى ذکر مىشود. بر خلاف امور عادى که بیان آنها بدون ذکر مقدمه است. نبرد با دشمن داخلى یا خارجى و مقاومت و پیروزى یا شهادت در آن نیز از امور مهم اسلامى است از این رو در آیه مورد اشاره که در آغاز به عنوان مقدمه عظمت صبر را بیان مىکند زیرا از عوامل مؤثر در پیشبرد جنگ صبر و بردبارى از یکسو و تقرّب و عروج به طرف ملکوت از سوى دیگر است.
با توجه به این که چهره دین باید در همه مظاهر تجلّى کند و هیچ امر دینى از نماز جدا نیست و صبر و مقاومت بدون نماز راه بجایى نمىبرد، صبر و نماز را در کنار هم ذکر کرده و آن دو وسیله کمک رسانى خداى متعال است.
شرط تنزّل نصرت الهى
خداى سبحان در آیه به مؤمنان استعانت به صبر و نماز مىدهد، با این که نصر و کمک فقط نزد خداست “و ما النّصر الّا من عند اللّه؛۴پیروزى و نصرت فقط از نزد خداست ” معین و مستعان تنها خداى متعال است.
با توجه به انحصار نصر و پیروزى از نزد خدا، چرا به مؤمنان دستور مىدهد از صبر و نماز استعانت بجوئید؟
در جواب مىگوییم: اگرچه نصرت و یارى در نزد خداست لیکن یارى فرستادن خدا مشروط است نه مطلق. از این رو فرمود: “ان تنصروا اللّه ینصرکم؛۵ اگر خدا را یارى کنید خدا شما را یارى مىکند”. از این رو خداى سبحان عدّهاى را که از یاد خدا اعراض و به خود اکتفا کردهاند مخذول مىکند “فلاناصرلهم”۶ در آیه محل بحث با امر به استعانت به وسیله صبر و نماز به شرط تنزّل نصرت الهى اشاره مىکند یعنى آن که خواهان بهرهمندى از رحمت و نصر الهى است باید صابر و نماز گزار باشد و دین خدا را یارى کند.
استعانت به صبر و نماز نه از صبر ونماز
سؤالى در اینجا مطرح مىشود که چرا در این آیه خداوند به مؤمنان دستور مىدهد به صبر و نماز استعانت کنید نه از صبر و نماز. در جواب مىگوییم: صبر و نماز وسیله قابلى هستند نه معین و مستعان فاعلى چنان چه تقوا و جهاد و مانند آن وسیله است، صبر و نماز نیز وسیله یارى خواستن از خدا است.
و به عبارت دیگر: صبر و نماز مبدأ فاعلى مددرسانى نیستند زیرا مبدأ فاعلى مددرسانى خداى سبحان است و صبر و نماز متمم قابلیّت قابل است و قابل را براى تنزّل فیض خدا آماده مىکند یعنى این گونه وسیله قابلى است و خدا کمک کننده فاعلى است.
قرآن کریم این معنا را که در صبر نیز باید به خدا استعانت داشت از گفته موسى کلیم فرمود: “قال موسى لقومه استیعنوا باللّه و اصبروا؛۷ موسى به قومش گفت: به خدا استعانت کنید و صابر باشید.” وعدهاى در برابر استعانت صبر به بنى اسرائیل داده است که “انّ الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین؛۸ خداى سبحان زمین را به هرکس از بندگانش که بخواهد به ارث مىدهد و سرانجام از آن پرهیزگاران است.”
نصیب بنى اسرائیل از این استعانت و صبر، فرجام نیکو و تحقق وعده تخلفناپذیر الهى درباره آنان خواهد بود.
ناگفته نماند که صبر یک کمال وجودى است و همه کمالهاى نظام هستى از خداى نظام بخش است صبر را نیز خدا باید به انسان اعطا کند یعنى تنها فاعلى که این کمال را به انسان مىبخشد خداى سبحان است.
نکته اساسى در لزوم استعانت به نماز این است که نماز نه تنها عمود دین است بلکه ستون استقرار، استقلال، آزادى و حیات بر این جامعه است.
تفاوت صبر و نماز
دستور استعانت به صبر و نماز در آیه مورد بحث، همچنین در آیه ۴۵ سوره بقره نیز آمده است، در آن جا فرمود: “واستعینوا بالصبر و الصلوه و انّها لکبیره الّا على الخاشعین؛ به صبر و نماز استعانت بجویید که به راستى نماز کارى بس سنگین و گران است مگر بر فروتنان” سؤالى که در اینجا مطرح است این است با این که در هر دو آیه صبر و نماز با هم ذکر شده است در آیه۴۵ نماز مهمتر از صبر تلقى شده است در حالى که درآیه ۱۵۳ صبر مهمتر از نماز تلقى شده است.
راز این تفاوت بر مىگردد به تفاوت در مورد صبر و نماز در دو آیه. در آیه ۴۵ به لحاظ این که مسئله عبادت مطرح است اهمیّت را به نماز مىدهد ولى در آیه ۱۵۳ به لحاظ مسئله جنگ و نبرد و تحمّل رنجهاى مبارزه و لزوم پایدارى و پرهیز از عقب نشینى مطرح است به بیان صبر اهتمام ورزیده است.
و فرمود: خدا با صابران است با این که خداى سبحان با نمازگزاران نیز هست و نماز نیز در حل مشکلات جنگ و پیشبرد آن تأثیر بسزایى دارد.
رابطه صبر و نماز
در مبارزه با هوس و رهایى از رذایل درونى و پایدارى و پیروزى در برابر دشمن بیرونى، صبر و نماز هر دو سهم دارند و یکدیگر را کمک مىکنند به این صورت که جزع و بىتابى که در برابر صبر و استقامت است به وسیله نماز برطرف مىشود. از این جهت مىتوان گفت صبر محصول نماز است زیرا انسان گرچه بالفطره صبور است، نماز مانع حرص و بى تابى است و صبر را تثبیت و انسان بى تاب را صبور و شکیبامىکند.
از سوى دیگر سهم صبر در تدافع از خصم و سهم در تهاجم بر دشمن آشکارتر است از این رو گفتهاند نماز ستون دین است.
از سوى دیگر خود نماز نیز حاصل صبر است. زیرا طاعت که باید بر آن صبر کرد شامل نماز نیز هست و نمازگزار بر طاعت نماز صبر مىکند و تا انسان صبر بر اطاعت نداشته باشد نماز نخواهد گزارد.
سنگینى و بزرگى نماز
خداى سبحان در آیه ۴۵ نماز را به بزرگى و عظمت یاد مىکند.
این تعبیر بیان گر اهمیّت و عظمت ذاتى نماز است. بنابراین، اگرچه حمل آن میسور خاشعان است لیکن بر آنان نیز سنگین و عظیم است. از این رو امامان معصوم (ع) هنگام نماز واداى این امانت سنگین الهى با چهره زرد و تپش پهلوها نماز مىگزاردند چنان که درباره امام حسن مجتبى(ع) گفته شده است “کان اذا اقام فى صلاته ترتعد فرائصه بین یدى ربّه؛۹ وقتى براى نماز مىایستاد پهلوهایش در برابر خدا دچار تپش و لرزش مىشد.”
ملاک مقبولیت نماز
قرآن کریم نماز را بازدارنده انسان از فحشا و منکر معرفى مىکند و مىفرماید: “واقم الصلوه انّ الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر؛۱۰ نماز را به پا دارید که نماز انسان را از فحشاء و منکر باز مىدارد.”
بر طبق این آیه خداوند تشخیص قبولى یا عدم قبولى نماز را به قیامت واگذار نکرده است، پیش از قیامت نیز مىتوان پذیرش یا عدم پذیرش نماز را تشخیص داد و نسبت به آن اطمینان پیدا کرد. چنان چه امام صادق(ع) فرمود: “من احبّ ان یعلم اقبلت صلاتهام لم یقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر بقدر ما منعته قبلت منه؛۱۱ هر کس در پى آگاهى از قبول یا عدم قبول نماز خویش است بنگرد آیا نماز او را از گناه باز مىدارد یا نه، قدر مقبول از نماز به میزان مانعیت آن از ارتکاب گناه است.”
قبول نشدن نماز براى غفلت زدگان در قیامت روشن مىشود، لکن اهل مراقبت و محاسبه با توجه به ملاک یاد شده، با احساس اندک گرایشى به زشتى، عدم مقبولیّت نماز خویش را درمىیابند و آن را جبران مىکنند. بر این اساس انسان باید، آثار عبادت را در خود بیابد و چنان چه اثر مثبت آن را در خود نیافت بداند مؤثر نبوده و قبول نشده است.
نماز فقط مجموعه حرکات و سکنات و عبادتى صورى نیست زیرا اگر نماز همین بود آن آثارى که باید داشته باشد نمىداشت و آدمى را از گناه باز نمىداشت، از این رو خدا از کسانى سخن مىگوید که نماز آنان صورى است و آنان را از زشتى باز نمىدارد زیرا آنها از نماز خود غافلند و دل به غیر خدا دادهاند، “فویل للمصلّین، الّذین عن صلاتهم ساهون؛۱۲ واى بر نمازگزاران که از نمازشان غافلند و بدان اهتمام نمىورزند.”
در این آیه سخن از تارکان نماز نیست بلکه از نمازگزارانى است که از نمازشان غافل اند و درباره آن نمىاندیشند.
اصلاح پیامدهاى سوء طبیعى نماز
انسان داراى فطرتى توحیدى است و با آن خدا را مىشناسد و او را مىطلبد و طبیعتى دارد که بدن او از آن تنظیم شده است، خداى متعال آن فطرت را به خود و طبیعت را به کل نسبت مىدهد.
طبیعت انسان که به طین بر مىگردد و به حسّ نزدیکتر است. داراى پیامدهایى است: “انّ الانسان خلق هلوعا اذا مسّه الشرّ جزوعاً و اذا مسّه الخیر منوعاً الّا المصلین، الذین هم على صلاتهم دائمون؛۱۳ به راستى انسان آزمند و حریص آفریده شده است، چون گزندى به او روى بیاورد بى تابى مىکند و ناله و اندوه سر مىدهد و چون خیرى به او روى بیاورد آن را به شدت از دیگران باز مىدارد، مگر نمازگزاران، همانان که بر نماز خود مداومت مىکنند.”
حریص و آزمند بودن و بى تابى و منوع بودن دردهایى است که از طبیعت انسان برخاسته و نشان نقص طبیعى اوست، نماز که از فطرت انسان بر مىخیزد همه این پیامدهاى سوء طبیعى را درمان و اصلاح مىکند.
لازم به تذکر است حرص ذاتاً نکوهیده نیست به گونهاى که اگر در نهاد انسان قرار داده شد آفرینش الهى ناقص باشد، چگونه ممکن است این صفت ناپسند باشد، در صورتى که این صفت تنها وسیله رسیدن انسان به کمال و سعادت واقعى است، انسان اگر براى رسیدن به خیرها حریص نباشد و در برابر رنجها و گزندها بى تابى نکند و آه و ناله سر ندهد هرگز نمىتواند به سعادت نایل شود.
آن چه در این میان مهم است خیر و شر واقعى است. از این روى خداى سبحان نیروى عقل را در انسان آفریده است تا خوبىها را به وسیله آن بشناسد سپس با نیروى حرص و آز براى دست یابى به آن تلاش کند و بدىها را نیز تشخیص دهد و با نیروى جزع از آنها بگریزد.
از آن جا که خیر واقعى انسان سعادت واقعى او در سراى آخرت است و شرّ حقیقى او تیره بختى او در جهان آخرت است، انسان خردمند چون مرتکب گناه شود آشفته مىگردد و به درگاه خدا تضرّع مىکند چون کار نیکى ببیند براى انجام آن تلاش مىکند و مىخواهد بیش از دیگران به انجام آن توفیق یابد و چیزى جز حرص او را به هنگام گناه به آشفتگى و تلاش براى کار نیک وا نمىدارد.
پس نه تنها این صفت نکوهیده نیست بلکه براى تکامل آدمى ضرورى است و براى استفاده صحیح از حرص، انسان نمازگزار آن را با حسن تدبیر در مسیر تکامل خویش به کار مىگیرد.
آثار نماز و اوصاف نمازگزاران
خداى سبحان در آیات سوره معارج علاوه بر آن که آنان را اهل مداومت بر نماز معرفى مىکند، اوصاف دیگران را براى آن بر مىشمارد:
۱- انسان نمازگزار به فکر محرومان و نیازمندان است. زیرا نماز انسان را وا مىدارد تا در مسائل مالى، اعم از واجب و مستحب به فکر نیازمندان و محرومان باشد “والّذین فى اموالهم حقّ معلوم للسائل و المحروم”۱۴ این اهتمام و تأمین مالى مختص به پرداخت زکات واجب نیست بلکه او را وادار مىکند به آنها توجه ویژه کرده و حق آنان را ادا کند.
۲- انسان نماز گزار به یاد قیامت بوده و از عذاب الهى هراسناک است زیرا مىداند به هیچکس امان نامهاى براى رهایى از عذاب الهى ندادهاند.
“والّذین یصدّقون بیوم الدین و الّذین هم من عذاب ربّهم مشفقون، انّ عذاب ربّهم غیرمأمون؛۱۵ آنان که روز جزا را تصدیق کرده و تصدیق خود را در عمل نشان مىدهند و آنان که از عذاب پروردگارشان هراسناکند چرا که مىدانند کسى را از عذاب پروردگارشان ایمنى ندادهاند.
۳- نمازگزار انسانى عفیف و پاکدامن است “والّذین هم لفروجهم حافظون الّا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانّهم غیر ملومین فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم العادون؛۱۶ و آنان که دامن خود را حفظ مىکنند مگر از همسرانشان یا کنیزانى که مالک آنها شدهاند که اینان نکوهش نمىشوند.”
۴- نماز گزار امین است و به عهد و پیمان خود وفا مىکند “والّذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون؛۱۷ و آنان که امانتهاى همدیگر را پاس مىدارند و بر پیمان خود وفادارند.”
۵ – نمازگزار حدوثاً و بقاءً به حق و عدل شهادت مىدهد “والّذین هم بشهاداتهم قائمون؛۱۸ و آنان که شهادتهاى خود را برپا مىدارند و در عمل و اداى آن هیچ گونه کوتاهى نمىکنند و در آن تغییرى نمىدهند.
و بالآخره نمازگزارند “والّذین هم على صلاتهم یحافظون؛۱۹ کسانى که بر نماز خود مراقبت مىکنند و آداب کمال آن را رعایت مىکنند” و پاداش نماز گزاران راستین نیز بهشت است. “اولئک فى جنّات مکرمون؛۲۰ آنان در بوستان بهشتى خواهند بود و در آن مورد احترام قرار خواهند گرفت.”
معیّت خدا با صابران
در پایان آیه خداوند به عنوان برهان قضیه مىفرماید: “انّ اللّه مع الصابرین؛ خداوند در حقیقت با صابران است” و این همراهى و معیّت، همراهى خاص است و گرنه خدا با همه در همه حالات هست. توضیح آن که معیّت خداى متعال سه قسم است.
۱- معیّت مطلق و آن این که خدا با هر موجودى هست، “هو معکم اینما کنتم؛۲۱ او با شماست هرجا که باشید.” زیرا خداوند جامع همه کمالات وجودى است از این رو او همه جا حضور دارد و چیزى از او پنهان نیست.
۲- معیّت خاص که معیّت با لطف و رحمت و مهر است، خداى سبحان به عنوان غفّار و رئوف و مهربان با سالک صالح است “واعلموا انّ اللّه مع المتقین؛۲۲ بدانید که خدا با اهل تقوا است.”
۳- معیّت خاص که قهر است و خداى سبحان به قهّار و منتقم با طغیان گران فاسدان و کافران و فجار و بد اندیشان است.
در آیه مورد بحث از معیّت خاص خدا که همراه با مهر و لطف است سخن مىگوید و مىفرماید: خدا با صابران است.
نتیجهگیرى
در این مقاله از نیازمند آفریده شدن انسان سخن به میان آمده انسانى که نیازمند آفریده شده است او را وادار مىکند با دیگران پیوند برقرار کند، اما چون موجودى ممکن است و داراى وجود ربطى و در نتیجه نیازمند مطلق است به موجودى تکیه مىکند که او بى نیاز مطلق است. از این رو به خداى سبحان که بىنیاز مطلق است تکیه مىکند و از او استعانت مىجوید. بر این اساس است که خداوند یکى از وظائف مؤمنان را استعانت از خدا به وسیله نماز و صبر مىداند و از آنها مىخواهد که از صبر به منظور خودباورى و از نماز به عنوان وسیله نیرو گرفتن از خداى متعال استفاده کند و در مسیر تکامل در برابر حوادث و مشکلات و رنجها ایستادگى نماید.
البته صبر و نماز در صورتى معین انسان در مسیر تکامل است که صبر حقیقى بوده و نماز نیز واقعى به گونهاى که واقعاً انسان صابر خدا را در معیت خود مىیابد و نماز را به گونهاى برپا مىدارد که او را از زشتىها باز مىدارد و این باز داشتن از زشتیها نشانه قبولى نماز است و در پایان به آثار و برکات نماز پرداخته شده است.
پىنوشتها:
- سوره فاطر، آیه ۱۵٫
- سوره مائده، آیه ۲٫
- سوره بقره، آیه ۱۵۳٫
- سوره آل عمران، آیه ۱۲۶٫
- سوره محمّد(ص)، آیه ۷٫
- همان، آیه ۱۳٫
- سوره اعراف، آیه ۱۲۸٫
- همان.
- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۱٫
- سوره عنکبوت، آیه ۴۵٫
- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۰۴٫
- سوره ماعون، آیات ۴ و ۵٫
- سوره معارج، آیات ۲۳ – ۱۹٫
- همان، آیات ۲۵ – ۲۴٫
- همان، آیات ۲۸ – ۲۶٫
- همان، آیات ۳۱ – ۲۹٫
- همان، آیه ۳۲٫
- همان، آیه ۳۳٫
- همان، آیه ۳۴٫
- همان، آیه ۳۵٫
- سوره حدید، آیه ۴٫
- سوره توبه، آیه ۳۶٫