باز نوشته: محمد حسین فکور
آیا بر حقّانیت مذهب شیعه دوازده امامی، دلیل عقلی نیز داریم؟
آری، عالمان دین، دلیلهای فراوانی در اینباره ارائه کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم. به نظر شیعیان، تنها راه ثبوت امامت و تنها روش معتبر برای تعیین جانشین پیامبر اسلام(ص)، «نص» است.
نص، یعنی پیامبر یا شخص دیگری که به صورت قطعی، امامت او ثابت شده، با بیانی رسا و خالی از هرگونه ابهام، امامت او را اعلام کند و وی را بر جانشینی خویش بگمارد؛ زیرا امامت، یک مقام دنیوی مثل پادشاهی نیست؛ بلکه مقام و منصبی الهی است که مسئولیت بسیار بزرگ رهبری امَت اسلامی و حفظ دین خدا را بر عهده دارد.
در اوَلین مرحله، چنین شخصی باید هیچگونه خطایی از او سر نزند و از همه مردم نیز در دارا بودن فضیلتهای معنوی، برتر باشد. روشن است که چنین فرد شایستهای را فقط خداوند یا پیامبر او میتوانند تشخیص دهند. چگونه میتوان پذیرفت که مقام جانشینی پیامبر خدا، با همه عظمتی که دارد، تنها با بیعت چند نفر از سران قوم و قبیله (اهل حَلّ و عقد) تعیین شود و یا چگونه عقل سلیم، رضایت میدهد که یک انسان فاسق و فاجر، با توسّل به زور و تهدید، بر این مسند تکیه زند و جانشین پیامبر و رهبر دینی و دنیوی امّت اسلامی تلقی شود؟
امّا شیعه، معتقد است که شخص پیامبر اسلام درباره این مسئله، به شدّت اهتمام داشته و جانشینان الهی و پس از خود را به فرمان خداوند، دقیقاً مشخّص کرده است.
شناخت معصوم از راه «نص»
توضیح بیشتر، آن که یکی از شرایط احراز مقام امامت، «عصمت» است. از سوی دیگر، از صفاتی است که تشخیص آن برای مردم، ممکن نیست؛ زیرا ملکه دوری از گناه و هر گونه خطایی، امری درونی است که فقط خدا از آن آگاهی دارد و اوست که میتواند به وسیله پیامبر خود، او را به مردم معرفی کند. از سوی دیگر، یکی از شئون بسیار مهمّ امامت، «رهبری جامعه اسلامی» است و هر عقل سلیمی میپذیرد که حال آحاد جامعه، در صورت وجود پیشوای مقتدری که از هر گونه خطا به دور باشد و از او اطاعت شود، با وقتی که چنین شخصی در بین نباشد، یکی نیست. در این مسئله، هیچ اختلافی بین شیعه و اهل سنّت وجود ندارد؛ امّا نکته در این جاست که آیا چنین شخصی از طرف خدا و پیامبر، به مردم معرفی شده است یا خیر؟
گروهی از مسلمانان (اهل سنّت) ادعا میکنند که پیامبر(ص) درباره رهبری اجتماع و شیوه مدیریت و اداره جامعه پس از رحلت خود، هیچ حرفی نزده و آن را به مردم واگذار کرده است؛ امّا شیعیان، با استناد به آیات قرآن، روایات گوناگون و شواهد تاریخی فراوان، مدعیاند که پیامبر به صورت جدّی، از روزهای اوّلِ اعلان عمومی دعوت خود تا لحظههای آخر عمر شریفشان، پیوسته مسئله رهبر پس از خود را برای مردم تبیین میکردند.
خلاصه آنکه مسئله زعامت سیاسی و رهبر امّت اسلامی، مورد پذیرش همه مسلمانان است و هیچ اختلافی درباره ضرورت خلافت و امامت نیست. از طرفی میدانیم که با رحلت پیامبر، وحی تشریعی، قطع شده است؛ امّا شئون دیگر پیامبر ـ همانند رهبری و اداره اجتماع و نیز توضیح و تفسیر آیات قرآن و حدیث پیامبر ـ همچنان پابرجاست. اضافه بر اینکه بسیاری از گزارشهای تاریخی، روشن میکند که مسلمانان در بسیاری از امور دینی خود، دچار اختلافات شدیدی شدهاند و لازم است که جانشین او کسی باشد که بتواند به خوبی، این اختلافات را برطرف کند و علم و آگاهی وی به دین خدا همانند خود پیامبر(ص) باشد!
اکنون با توجّه با آنچه گفته شد، با سه احتمال روبهرو هستیم:
الف. خداوند، با علم به توانایی امّت برای رفع نیازهای خود در امور دین و دنیا، هیچ تدبیری نیندیشیده و هیچ راهکاری نشان نداده است؛
ب؛ امّت اسلامی، به موجب بهرهمندی از تعالیم پیامبر(ص)، به مرتبهای از درک و فهم رسیده که بتواند اینگونه نیازهای خود را برآورده کند؛
ج. پیامبر گرامی اسلامی موظّف بوده که همه علوم و معارف الهی خود و همه احکامی را که در آینده، امّت اسلامی با آن روبهرو میشود، به شخص شایستهای که خود خدا دستور داده، بسپارد و او را به مردم معرفی کند تا هم جامعه مسلمین به شایستگی و به صورتی درست اداره شود و هم دین خدا از تحریف مصون بماند.
نادرستی احتمال نخست، با اندک توجّهی روشن میشود؛ چون لازم میآید خدای حکیم، غرض خود را از آوردن پیامبر، نقض کند، در صورتی که نقض غرض از سوی «حکیم» محال است.
اگر به تاریخ پس از رحلت پیامبر(ص) مراجعه کنیم، احتمال دوم نیز نادرستی خود را نشان میدهد؛ زیرا تاریخ، به روشنی نشان میدهد که امّت اسلامی، به هیچ وجه توانایی انجام دادن وظایف نامبرده را نداشتهاند. مثلاً در تفسیر آیات قرآن، دچار اختلافهای زیادی شدهاند و در سنّت و حدیث پیامبر(ص)، احادیث جعلی فراوانی وارد شده است. حتّی در شیوه اداره جامعه نیز اختلافات فراوانی پیدا کردهاند و گاهی افراد خونریز و فاسقی، زمام اداره امور جامعه را بر عهده گرفتهاند و امّت اسلامی را به سوی تباهی سوق دادهاند.
با توجّه به باطل بودن دو احتمال اوّل، خودبهخود، احتمال سوم ثابت میشود.
مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم﷼