حضرت آیتالله حسن زاده آملی
خداوند مرحمت بفرماید که همگی خود را در این رحم طبیعت نظام هستی، برای ابد درست بسازیم انشاءاللهتعالی. نهجالبلاغه را ورق میزدم به این جمله برخوردم. جناب امیرالمؤمنین«ع» فرمود، حضرت خاتمالانبیاء«ص» که به رسالت مبعوث شدند: «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام» حتی یک خانه را هم نمیشد پیدا کرد که تجمع اسلامی در آن باشد «غیر رسولالله» جناب پیامبر«ص» و خدیجه«س». بارها به عرض رساندهام خدیجه«س» حق عظیمی بر اسلام و مسلمین دارد. در سیره ابن هشام در باره حضرت خدیجه«س» آمده است پیش از وصلت با پیامبر اسلام«ص» بانویی بسیار عظیمالشأن و بزرگوار و معروف به «سیده قریش» بود. بنده بارها در نوشتهها و سخنرانیهای خود به شأن این بانوی مکرم اشاره کردهام.
ما از روی تعصب سخن نمیگوییم. قرآن کریم میفرماید نیات شما به حساب شما میآیند، ولو به آن عملی که نیت کردهاید، دست نیافته باشید. نعوذبالله یک آدم خاکی دنیازده، از خانهاش به قصد دزدی راه افتاده است، اما بر سر راهاش موانعی پیش میآید و دست به دزدی نمیزند. شرع مقدس شرایط سارق را بر او جاری نمیکند، اما همین نیت، بیچاره و دلاش را تیره کرده است. خودش نمیداند این نیت با دل او کاری را کرده است که جوالدوز با چشم آدمی نمیکند.
جناب امام صادق«ع» در شرح این آیه که خداوند فرمود نیّات شما به حساب شما میآیند، لذا من و شما چه حقی داریم که نیت گناه کنیم؟ جناب امام سجاد«ع» فرمود آن کسی که نیّت گناه میکند و نه حتی عمل گناه، او در پیشگاه ملکوت و هستی برای خود شأن خدایی قایل شده است. نظام هستی یکپارچه حیات است و حتی یک ذره بیجان هم نداریم. چگونه است که وقتی میخواهیم در حضور فردی بنشینیم مراقب سر و وضع خودمان هستیم، ولی در پیشگاه ملک و ملکوت عالم، نیت گناه میکنیم؟
آن کسی که صاحب عصمت و انسان الهی و انسان حضور است، نیت گناه نمیکند؛ امضای غلط نمیکند؛ چشم به هرزگی باز نمیکند. غیاب و حضور با مردم معنا ندارد. او عنداللهی است. اصلاً غیبت، جای تاریک، خلوت و تنهایی برایاش مفهوم ندارد، زیرا در همه جا و همه حال عندالله است.
انسان عندالله و در ملکوت عالم حرف خلاف نباید بزند، نیت گناه نباید بکند. پرده جهل، نادانی و غفلت متأسفانه افکنده است و چون پرده کنار برود، آنگاه آشکار خواهد شد آنچه که سعی در پنهان ساختناش داشتیم.
«ز هر افسانه رمزی میتوان یافت»(۱)
ملای رومی افسانهای پرداخته است. ظاهر را نبینید و باطن معنا را دریابید:
روستایی گاو در آخور ببست
شیر گاوش خورد و بر جایاش نشست
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی به سان دانه است
دانه معنا بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
مرد روستایی در تاریکی میآید و به هوای اینکه شیر، گاو اوست به پشتاش دست میکشد و او را نوازش میکند. اگر به اندازه یک روزنه نور بود و میدید دارد به پشت سلطان حیوانات دست میکشد، زهرهاش از هم میدرید، ولی چون در تاریکی است، به پشت شیر دست میکشد.
مولانا این قصه را که نقل میکند، میگوید ای انسان! تو در تاریکی جهل هستی و نمیدانی داری گناه چه کسی را میکنی و چه حرفهایی را میزنی و چه غفلتهایی میکنی. غیاب و حضور یعنی چه؟ مگر عنداللهی نیستید؟ «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر» (۲) غیاب کدام است؟ حضور کدام است؟ مگر انسان عنداللهی نیستید؟
امام امیرالمؤمنین”ع» شاگردانی چون کمیل، قنبر و… را آموزش میدهد و میفرماید «عارف بالله را در بهشت پیدا نمیکنید. در جهنم پیدا نمیکنید. در زمین و آسمان پیدا نمیکنید.» یکی از این حضرات عرض کرد: «آقا! پس عارف بالله در کجاست؟» آقا این آیه را برایشان خواند: « فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر» او در پیش خود خدا و عندالله است. اگر بهشت شیرین است، بهشتآفرین شیرینتر است. او خودش بهشت است. جناب رسولالله«ص» فرمود که عشق و اشتیاق بهشت به سلمان بیش از علاقه سلمان به بهشت است. سلمان بهشتآفرین میخواهد.
«دوست ما را و همه جنت و فردوس شما را»(۳)
سلمان به بهشت برود، بهشت افتخار میکند که سلمان را دارم. افتخار سلمان چیست؟ بهشتآفرین.
ملای رومی از این افسانه نتیجه میگیرد که اگر روزنه نوری یا فانوسی بود، آن مرد روستائی میدید که با شیر روبروست و زهرهاش آب میشد، ولی چون ظلمت جهل و نادانی است، گناه میکند، چون بیدار نشده است گناه میکند.
چه کسی بیش از این سلسله طیبه خیر شما را میخواهد؟ ما میخواهیم شما انسان الهی صحیح ابدی باشید: «شَهِدَاللهُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ». ما جز این حق نداریم. خدا را گواه میگیرم که در محضر علما و فضلای بزرگی که سالها تلمذ کردهام همواره از خود پرسیدهام خدایا! اینها که اینگونهاند، پس امام صادق”ع» چگونه بوده است؟
عرض میکردم که پیش از جناب خدیجه«س»، حاتم طایی به سخاوت شناخته شده بود. دختر ایشان به حضور پیامبر اکرم«ص» آمد و او را معرفی کردند. فرمود اکراماش کنید که او دختر حاتم طایی است.
ما حق نداریم به اغراق حرف بزنیم. حرفمان باید صدق محض باشد. حاتم طایی بسیار بزرگوار و جوانمرد بود. مهمانسرای ایشان چهل در داشت که هر کسی از هر دری که خواست وارد شود. دربان هم نداشت. هر کسی وارد میشد و غذایاش را میخورد و میرفت. جناب حاتم بخشندگیهای دیگر هم داشت.
سعدی در بوستان در وصف وی داستانی را نقل میکند که فرماندهای در یمن بود که عدهای بر سر خوان او غذا میخوردند و میگفتند که او چون حاتم طایی است. فرمانده گفت تا این حاتم طایی زنده باشد بخششام جلوه نخواهد کرد و لذا پهلوانی را مأمور کرد که برود و سر حاتم طایی را برای او بیاورد و بیسر او نیاید، وگرنه با زن و فرزنداناش چنین و چنان خواهد کرد.
پهلوان رفت تا به قبیله «طی» رسید و از مردی سراغ حاتم طایی را گرفت. مرد او را به خانه خود برد و پذیرایی شایانی کرد و قصه را از او پرسید. پهلوان قصه را باز گفت. مرد شمشیرش را به دست پهلوان داد و گفت گردنام را بزن و سرم را برای اربابات ببر که حاتم طایی منام. پهلوان به دست و پای او افتاد که الحق بخشندگی سزاوار توست و از آن پس مرید حاتم طایی شد.
غرض اینکه این همه از بخشندگی را حاتم طایی نقل کردهاند، اما به شخصیت جناب خدیجه«س» که میرسیم میبینیم بخشندگی حاتم طایی در برابر بخشندگی این بانوی بزرگوار قدر و ارزشی ندارد. امیرالمؤمنین «ع» میفرماید: «ما در این بیت سه نفر بودیم، رسولالله«ص»، خدیجه«س» و من.» خانم بیدار و رشید. نام مادر ایشان فاطمه بود و چون خداوند دختری را به ایشان داد، ناماش را فاطمه نهاد. آفرین بر این سیده قریش که مالاش را در راه اعلای کلمه طیبه «لاالهالاالله» نثار کرد. پیامبر«ص» به پاس جانفشانی، ایثار و بزرگواری خدیجه«س» دخترش را به نام مادر خود آمنه ننامید، بلکه نام مادر همسرش را بر دخترش نهاد. فاطمهای که عصمت الله الکبری است.
شما عزیزان! برادران! خواهران! حجت خدا باشید. پشتوانه دین و بندگان خدا باشید و بیادبها را ادب کنید. حجت خدا برای آنها باشید. قرآن در سوره ملک میفرماید که در روز قیامت، بین شما و دنیازدهها و کسانی که خود را ارزان فروختند دیواری است و اینها از پشت دیوار فریاد میزنند و دست نیاز به سوی شما دراز میکنند که ما را دریابید که سوختیم. ما که در دنیا با شما بودیم. چرا به صدای ما جواب نمیدهید؟ شما پاسخ میدهید: کجا در دنیا با ما بودید؟ در دنیا هم بین ما و شما دیوار بود. در آنجا دیوار را به چشم خود نمیدیدید، حالا میبینید.
بله، این سمع مبارکی را که شما دارید و کلام حق را میشنوید، آنها ندارند. همان طور که قرآن فرمود چشم دارند، اما نمیبینند. گوش دارند، اما نمیشنوند. قلب و دل دارند، اما قلب و دل حیوانی است. انسانی نیست که بفهمند. به صورت مثل شما هستند، اما در معنا فرسنگها که هیچ، سالهای نوری بین شما فاصله است. شما پاسخ میدهید که این دیوار در دنیا هم بین ما بود، اما شما نمیدیدید. اگر نبود، چرا شما را در مسجد، حسینیه، کربلا، مکه معظمه و نشیب و فرازهای زندگی و در هنگامی که داشتیم در فتنهها با اراذل و اوباش و خاکیها میجنگیدیم ندیدیم؟ شما کجا بودید؟ آنجا هم دیوار بین ما بود و شما پشت دیوار بودید. الان هم همان دیوار هست. حالا زوزه بکشید. و چه زوزه کشیدنی! شهیق و نهیق حمار! میبینید کسانی که در اینجا در کنار سفره قرآن ننشستند و خود را ارزان فروختند و به خیالات و افکار واهی و شیطانی مشغول شدند، در آنجا مثل حمار نعره میزنند و شهیق و نهیقشان بلند است. خدا درست آفریده است. این ماییم که خود را بد میسازیم. او درست آفریده است، این ماییم که حرام میخوریم. بدی از آن سو نیست، از این سوست. این ما هستیم که مراعات نمیکنیم.
عزیز من! اگر من پیرمرد شکسته باشم تکلیف معلوم است. تو چرا اینگونه شکستهای؟ چرا شاداب نیستی؟ چرا افسرده هستی؟ چرا رنگ و رویات اینگونه است؟ چه کردهای؟ چه میخوری؟ انسان بیچاره و دگرگون میشود. « الخیرُ فى یدَیک و الشَّرُ لَیسَ إلَیک» او که بد نیافریده است. آیا شما این ساعتی را که به دست بستهای هر جور که بخواهی میتوانی کوک کنی؟ قاعده و آداب ندارد؟ ماشین تو، هواپیمایی که پرواز میکند، قاعده و ترتیب و قانون ندارد؟ هر جوری میشود او را راند؟ یک چرخ خیاطی میخواهید بخرید به شما دفترچه میدهند که چگونه با آن کار و از آن مراقبت کنید. این دفترچه، دین این چرخ است. آن ماشین، هواپیما و… دین دارند. صنایع همه دین دارند. اینها که همه ساختههای شما هستند، دین دارند؛ آن وقت تویِ انسان، بیدین و دفترچه راهنما و دستورالعمل هستی؟ آن کسی که شما را آفریده این دستورالعمل را به شما نداده است؟ چه میکنیم که کار به جایی میرسد که همه چیزمان را از دست میدهیم؟
بنده همواره به جوانان گفتهام آنچه را که خدا وضع کرده با گناه خراب نکنید. « الخیرُ فى یدَیک و الشَّرُ لَیسَ إلَیک» علم و عمل انسانسازند و کسانی که در جهنم خواهند بود، جهنم را از اینجا با اعمال خود میبرند و خودشان جهنم را میسازند. خدا گواه است که دلمان به حال اینها میسوزد. چرخ نظام هستی و کار الهی که با رفتن چند تن از کار نمیافتد. امیرالمؤمنین«ع» میفرمود فقط سه نفر مسلمان بودیم، اما دین خدا پابرجاست و میماند و گسترش مییابد. با رفتن انسانها که دین خدا از بین نمیرود.
شب پرهگر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد(۴)
بزرگان دین ما فرمودند اگر علی«ع» امیرالمؤمنین نبود، پیغمبر ابتر میماند. چرا؟ چون حضرت فاطمه«س» بنت رسولالله«ص» صاحب عصمت بود و لذا نمیتوان در ازدواج، او را به غیر صاحب عصمت داد. به اتفاق شیعه و سنی، در بین صحابه پیامبر اکرم«ص» فقط علی«ع» صاحب عصمت بود.
منبع: پاسداراسلام
پینوشت:
- ز هر بازیچه رمزی می توان خواند/ ز هر افسانه فیضی می توان یافت (حافظ)
- سوره القمر/ آیه ۵۵
- گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟/ دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را (سعدی)
- سعدی
سوتیترها:
۱٫
. اگر بهشت شیرین است، بهشتآفرین شیرینتر است. او خودش بهشت است. جناب رسولالله«ص» فرمود که عشق و اشتیاق بهشت به سلمان بیش از علاقه سلمان به بهشت است. سلمان بهشتآفرین میخواهد.
۲٫
خدا درست آفریده است. این ماییم که خود را بد میسازیم. او درست آفریده است، این ماییم که حرام میخوریم. بدی از آن سو نیست، از این سوست. این ما هستیم که مراعات نمیکنیم.