منشور مدیریت علوی، درسنامه مدیران

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی رهبر

پیش‌گفتار

براساس اسناد تاریخی امسال دقیقاً ۱۴۰۰سال از صدور منشور حکومتی امیرالمؤمنین«ع» به مالک اشتر، نامه ۵۳ نهج‌البلاغه می‌گذرد. منشوری که جامع‌ترین سند حاکمیت و مدیریت در فرهنگ اسلامی است و پس از ۱۴قرن همچنان می‌درخشد و صدها شرح و تفسیر بر آن نوشته شده و محققان هر عصر از مسلمان و غیرمسلمان در ستایش آن داد سخن داده‌اند و از آن به عنوان کهن‌ترین سند حقوق بشر و جامع‌ترین منشور انسانی الهی در سازمان ملل نگهداری می‌شود که افتخاری برای امت اسلام، به‌ویژه پیروان اهل‌بیت عصمت«ع» است.

هر چند مالک ابن حارث اشعر نخعی یار وفادار امام علی«ع» در همان سال به شهادت رسید، اما میراث گرانسنگ حکومتی امام جاودانه ماند. بدین مناسبت «مؤسسه نهج‌البلاغه» با هدف ترویج فرهنگ علوی، سال پیش رو را سال مدیریت علوی اعلام می‌دارد، مدیریتی که می‌بایست اسوه مدیران و مسئولان باشد و تعامل با اقشار مختلف مردم در چارچوب این مدیریت سرلوحه کارها قرار گیرد.

توجه به این منشور جامع، همانند ابعاد دیگر نهج‌البلاغه در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، قضایی، معرفتی و اقتصادی و اجتماعی برای همگان یک ضرورت غیرقابل انکار است.

به خواست خدا، نگارنده بر آن است تا مقالات سال ۹۵ را به بحث مدیریت علوی اختصاص دهد و بخش‌هائی از عهدنامه مالک اشتر را در معرض دید خوانندگان به‌ویژه مدیران نظام قرار دهد.

تدقیق و تحقیق در این منشور، بی‌تردید در همدلی دولت و ملت نقش بنیادین دارد. در همین حال از برگزاری همایشی با عنوان مدیریت علوی بر اساس نامه امام به مالک اشتر از سوی «بنیاد نهج‌البلاغه» که از فعالان بنام این میراث ارزشمند است، مطلع شدیم که آن را به فال نیک می‌گیریم.

جایگاه مدیریت در اسلام

مدیریت سیاسی جامعه از اهم ‌مسائل و همواره سرلوحه برنامه پیامبران و مصلحین بزرگ و فلاسفه و اندیشمندان بوده است. پیامبران الهی هرگز به سرنوشت جامعه و حاکمیت عصر خویش بی‌تفاوت نبودند و به منظور تأمین منطقی و مشروع این بعد اساسی حیات انسان، برنامه و طرح مناسب با زمان داشته‌اند. موضع‌گیری‌های قاطع آنان در برابر حکام جور و هشدارهای لازم به انسان‌ها در تخلف از اطاعت خودکامگان و روی آوردن به خدای یگانه و تسلیم در برابر فرامین و قوانین آسمانی، اصل مشترک ادیان الهی بوده است.

قرآن کریم می‌فرماید: « وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوت: در میان امت پیامبری فرستادیم تا مردم را به پرستش خدای یگانه و رویگردانی از سرکشان فراخواند.»(۱)

و: « لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط وَ أَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاس(۲) ما پیامبرانمان را با دلایل روشن فرستادیم و کتاب و میزان با آنان نازل کردیم تا مردم در قسط و عدل پا برجا شوند و آهن را که موجب هراس و پروا گرفتن (متجاوزان) و دارای منافعی برای مردم است را پدید آوردیم.»

با توجه به این آیات و مشابه آن و سیره پیشوایان و رهنمودهای ارزشمندی که ارائه داده‌اند به این نتیجه می‌رسیم که سرلوحه کار پیامبران دعوت به عبودیت خالص خدای یگانه و سرپیچی از فرمان طاغوت‌ها و نیز اقامه قسط در سایه تعالیم آسمانی و موازین عدل است. ضامن اجرای آن نیز در کارشکنی‌های سرکشان و مستکبران سلاحی است که معمولاً از آهن ساخته می‌شود.

اما اسلام به همان نسبت که با خصلت جاودانگی و جامعیت قوانین و احکامش بر ادیان گذشته برتری دارد، در جهت تدبیر و سیاست جامعه  و امت اسلامی نیز از ویژگی‌ و امتیاز خاصی برخوردار است.

روش پیامبر اکرم«ص» در تصدی زمامداری امت و نشان دادن راه حاکمیت الهی و عهده‌دار شدن امر رهبری، حکومت، سیاست،‌ قضاوت، جنگ و صلح معاهدات و روابط مسلمین با یکدیگر و با دیگر مردم در خارج و داخل کشورهای اسلامی و دیگر مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بهترین گواه این مدعاست.

مدیریت علوی

در تداوم خط رهبری مقام نبوت که در امامت امت اسلامی تبلور می‌یابد، علی«ع» که به اقرار عامه مسلمین از صدر اسلام تا کنون برترین چهره تاریخ اسلام پس از پیامبر اکرم«ص» است و به نص صریح وحی آسمانی و بیعت آگاهانه مسلمین رهبری و امامت امت اسلام را برعهده گرفت و در برهه‌ای خاص از زمان، زمینه تصدی خلافت اسلامی و زمامداری مسلمین برای وی فراهم گردید، در شیوه جهانداری به گونه‌ای عمل کرد که به‌راستی ترسیم عملی حاکمیت خالص حق را متجلی ساخت. حاکمیتی که از ریاکاری و زورمداری و دغلبازی سیاست‌های معمول مبرا بود، از محور حق و عدل به قدر یک سر مو منحرف نشد، مصلحت دین و مسلمین و رضای خالق را منظور داشت و از این ایده و آرمان به‌کرات سخن گفت، از جمله: «به خدا اگر جهان را با هر چه در آن است به من بدهند که با گرفتن  دانه جوی از دهان موری خدا را نافرمانی کنم به این کار تن نخواهم داد».(۳)

«به خدا اگر مرا در زنجیر نهند و شب هنگام روی خار مغیلان بکشند، برای من بهتر است تا اینکه در قیامت خدا را دیدار کنم در حالی که در حق یکی از بندگان خدا ستم کرده باشم».(۴)

«اگر نتوانم حقی را به پا دارم یا باطلی را دفع نمایم، حکومت بر شما به قدر یک کفش کهنه برای من ارزش ندارد.»(۵)

امیرمؤمنان به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد و تنها به رضای خدا و مصلحت حق می‌اندیشید و بس. مادیات، لذات، مناصب، شهرت، لذت، مال، کاخ، عنوان و مقام از نظر حق‌بین او کمترین ارزشی نداشت. در آن زمان که در اوج قدرت بود، گریه‌های خلوت مناجاتش قلب شیفته هر عارفی را ذوب می‌کرد، همان گونه که اشک ترحمش نسبت به مستمندان و یتیمان در روشنایی روز و تاریکی شب بر سیمای نورانی‌اش جاری می‌شد. در برابر سرکشان و طغیانگران چون کوهی استوار می‌ایستاد؛ از این روست که دانشمند آزاداندیش مسیحی، جورج جرداق، دوره پنج جلدی کتاب ارزشمند خود درباره مولای موحدان را به نام « الامام علی، صوت العداله الانسانیه» نامیده و کسی را بعد از آن حضرت شایسته ندیده که برای او این گونه بنویسد.

برادر این دانشمند مسیحی لبنانی «فواد جرداق» شاعر و ادیب شیفته امیرمؤمنان«ع» نیز در شعری می‌گوید:

علی برای ستمگران تندری است کمرشکن

و برای ستمدیدگان پناهی استوار

علی مرد عدالت و دژ استواری است

که اخلاق بی‌مانند و شمشیر و قلم

آن را نگهبانی می‌کند

برای دیاری که بیدادگری حاکم است

و سرزمینی که فقر بر آن سایه افکنده

جز حکومت عدل

که ستم حاکمان را برچیند

چه چیزی چاره‌ساز است

بازنگری مکتب متعالی‌ای که در گفتار و کردار و سیمای سیاسی مدیریتی آن حضرت متجلی است و عمل به آن به یک نهضت همگانی و رویکرد به نهج‌البلاغه نیاز دارد و مسئولان حوزوی و دانشگاهی و مدیریتی در صدر این مسئولیت‌اند.

 

ما وارثان نهج‌البلاغه‌ایم

آری، اما از نهج‌البلاغه این گنجینه معارف بی‌نظیر چه می‌دانیم؟ امیر مومنان از فلسفه الهی و معارف آسمانی گرفته تا جهان‌شناسی، علوم انسانی و تربیت و اخلاق و معیشت و اقتصاد و سیاست و مدیریت، خانواده و جامعه، جهاد و دفاع و انسان‌دوستی و… با بلاغتی بی‌مانند و ادبیاتی کم‌نظیر سخن گفته است، لکن در اثر کم‌کاری‌ ما، جامعه کمتر به این گنجینه‌ها راه یافته‌ و دیگران با محصولات فرهنگی گمراه‌کننده خود، فضای جامعه را قبضه کرده‌اند که آثار مخرب آن را در چالش‌های زندگی اجتماعی و خانوادگی شاهدیم.

این نقیصه را باید جبران کرد. نهج‌البلاغه در حال حاضر در انحصار کتابخانه‌ها و مؤلفین و محققین است، اما در عینیت جامعه و خانواده و حوزه و دانشگاه و مدیریت و حاکمیت و سبک زندگی غریب است.

علوم انسانی ما غالباً از غرب مایه می‌گیرند و هزاران رسانه از زمین و هوا جامعه و جوانان ما را بمباران تبلیغاتی می‌کنند. این همان تهاجمی است که رهبری نظام سال‌هاست که هشدار می‌دهند و در عمل کمتر کاری شده است.

برای حل این مشکل، جز یک جبهه فرهنگی قوی و نهضت فکری و اخلاقی چیزی پاسخگو نیست، نهضتی که فرهنگ ناب اسلامی و قرآنی و سنت و سیره ولایی را به عرصه زندگی بیاورد و در این میان نهج‌البلاغه به عنوان آیین زندگی، جایگاه خاص به خود را دارد.

برای تحقق چنین آرمانی باید همه دستگاه‌های فرهنگ‌ساز از حوزه و دانشگاه گرفته تا رسانه‌ها و مدیریت‌ها و جلسه‌ها و جماعت‌ها و هر نهاد فرهنگی دیگری با احساس مسئولیت به میدان بیایند.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ سوره نحل، آیه ۳۶٫

۲ـ سوره حدید، آیه ۲۵٫

۳ـ‌ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۴٫

۴ـ‌ همان.

۵ـ خطبه ۳۳٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *