استاد اصغر طاهرزاده
در این نوشتار سعی خواهیم کرد که انقلاب اسلامی را در سه حوزه مورد بررسی قرار دهیم: بخش اول؛ چیستی انقلاب اسلامی و بخش دوم؛ راز پایداری انقلاب اسلامی و بخش سوم؛ راههای استحاله انقلاب و نفوذ دشمن در آن.
چیستی انقلاب اسلامی
۱ـ مقام معظم رهبری در باره «چیستی» انقلاب اسلامی و جایگاه تاریخی آن میفرمایند: «هیچ قاعده و محاسبه مادیای چنین چیزی را [پیروزی انقلاب] ممکن نمیدانست، اما شد. … این نشاندهنده این است که بر این عالم قوانینی حاکماند که اهل ماده، آن را نمیشناسند؛ … انقلاب اسلامی نگفت حکومت سلاطین را محدود کنیم؛ گفت اصلاً سلطنت یعنی چه؟ …. آمد و اصل حکومت مطلقه را از بین برد، اما انقلاب ماند. این ماندگاریها تحلیل دارد. چرا با اینکه در نهضت ملی هم مردم حضور داشتند ـ البته نه مثل انقلاب، ولی تا حدود زیادی مردم بودند ـ با آن درخواست حداقلی، قادر نشد بماند، اما انقلاب اسلامی با آن درخواست حداکثریِ استقلال ماند؟ چرا نهضت مشروطیت با آن درخواست حداقلیِ محدود شدنِ قدرت مطلقه نتوانست بماند، اما انقلاب اسلامی با این درخواست حداکثری و مطالبه حداکثری که ریشهکنی سلطنت و رژیم پادشاهی در کشور بود موفق شد و ماند؟
اینها تحلیل لازم دارد. تحلیل را شما جوانها بروید بکنید. برای من روشن است؛ جوانها بروند تحلیل کنند. بنشینند، فکر کنند و ببینند که اینجا چه چیزی نقشآفرینی کرد… که آن نهضتها نتوانستند باقی بمانند و نتوانستند به نتایج نهایی خود برسند، اما این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ اگر ما بتوانیم تحلیل درستی از این حوادث بکنیم، آنوقت دیگر بذر ترس و رعب و ناامیدی که بعضی در دل مردم میپاشند بهکلی خواهد پوسید و از بین خواهد رفت؛ [اگر] بتوانیم درست بفهمیم، راه آینده کاملاً روشن خواهد شد. باقی ماندن، ماندگاری، طاقت آوردن برای یک حادثه اجتماعی، خیلی عنصر مهمی است.»(۱)
۲ـ در زمینه شناخت مقطع تاریخیای که در آن هستیم و موضعگیریهایی که باید از سر بصیرت انجام دهیم؛ رهبر معظم انقلاب در صحبت با اعضای مجلس خبرگان در تاریخ ۱۳شهریور ۹۳ میفرمایند: «ما باید به مسائل جهانی و منطقهای و مسائل کشورمان نگاه کلان و جامع داشته باشیم. این نگاه کلان به ما «معرفت» و «بصیرتی» را عطا میکند که اولاً موقعیت، جایگاه و ایستگاه خودمان را در وضعیت کنونی بازیابی کنیم و بفهمیم در چه وضعی قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم میدهد که برای آینده چه باید بکنیم. در نگاه کلان به کل جهان ـ و از جمله به منطقه ـ انسان به این نکته اساسی برخورد میکند که نظم قبلی و مستقر حاکم بر دنیا در حال تغییر و تبدیل است، این را انسان میفهمد و مشاهده میکند.
۳ـ مقام معظم رهبری در باره نقش تاریخی امام و اینکه انقلاب اسلامی یک حقیقتِ تاریخی در این دوران است و میتواند جهت تاریخ را تغییر دهد؛ میفرمایند: «واقعاً حضرت امام انسان عجیبى بود. اصلاً پیدایش و وجود این انسان با آن ابعاد، هیچ قابل تحلیل نیست، جز اینکه بگوییم تفضل الهى بود براى اینکه چرخشى در تاریخ و در حرکت قافله عظیم بشرى به وجود آورد. دستى باید از غیب ظاهر مىشد و خداى متعال این دست را ظاهر کرد».(۲)
با توجه به امر فوق، عجیب نیست که گورباچف اقرار میکند: «آیت الله خمینی توانست اثری بزرگ در تاریخ نوین جهان بگذارد».
همه شواهد حکایت از آن دارند که با انقلاب اسلامی عصر جدیدی آغاز شده است. سئوال این است: «چه کنیم تا بیرون از تاریخ و عصری که با انقلاب شروع شده است، بهسر نبریم؛ راههای نفوذ در این انقلاب را دریابیم، راز پایداری انقلاب را بشناسیم و در مسیر آن گام برداریم؟»
درک حضور در عصری که با انقلاب اسلامی شروع شده و گذشته توحیدی ما را به ظهور حضرت مهدی«عج» متصل میگرداند، احتیاج به این مراحل دارد:
الف) شناخت جایگاه تاریخی امام خمینی. رسول خدا«ص» وعده حضور چنین افرادی را در امت خود دادند و فرمودند: «یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید: در هر قرنی انسانهاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل میکنند و هرگونه تأویل اهل باطل و تحریف افراطیون و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مىگردانند؛ همان طور که کوره آهنگران، پلیدى و چرکى آهن را پاک مىکند.»(۳)
ب) شناخت تواناییهایی که از طرف خدا به چنین انسانهائی داده شده و حضرت رضا«ع» از آن تواناییها خبر دادهاند که: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ: هرگاه که خداوند بندهاى از بندگانش را برای تمشیت امور مردم انتخاب کند، سینه او را گشاده مىگرداند تا در مدیریت خود کوچکترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد: «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَاب: در نتیجه چنان توانا مىشود که در جوابگویى به نیازهاى جامعه در نمىماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و بهخوبى مصلحت مردم را در نظر مىگیرد: «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ»(۴): پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهى است.»
با توجه به این دو امر مییابیم که ما از طریق حضرت امام وارد عصر دیگری خواهیم شد که با تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده است تفاوت دارد.
ج) شناخت غرب و روح سوبژکتیویته آن در راستای عبور از آن از طریق مکتب حضرت امام که در بخش سوم بدان پرداخته میشود.
۴ـ در موضوع شناخت چیستی انقلاب اسلامی و با توجه به اشراق آن به قلب حضرت امام و مردم برای تغییر جهت مدرنیته، توجه به این آیات ضروری مینماید:
خداوند در آیه ۵۲ سوره آلعمران میفرماید: «فَلَمَّا أَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُون: چون بنیاسرائیل به جای ایمان به حضرت عیسی«ع» به او کفر ورزیدند و حتی نقشه قتل او را کشیدند، حضرت خطاب به آنها فرمود: شما کدامتان حاضرید در مسیر إلی اللّه مرا یاری کنید؟ حواریون در جواب به حضرت گفتند: ما آمادهایم به عنوان یاران خدا به خداوند ایمان آوریم و تو نیز گواه باش که ما اسلام آوردیم.»
در آیه ۱۱۱ سوره مائده آمده است: «وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُون: به یاد آور آنگاه که وحی کردم به حواریون که به من و به رسول من ایمان آورید؛ آنها گفتند ایمان آوردیم و گواه باشد که ما اسلام آوردیم.»
ملاحظه کنید چگونه خداوند در آن تاریخ برای دگرگونی حاکمیت بنیاسرائیل نه تنها به حضرت عیسی«ع» وحی میکند، بلکه به یاران حضرت نیز بهنوعی وحی میشود تا شعور لازم برای فهم اراده الهی در آن تاریخ را درک کنند و برای ظهور عصری جدید با حضرت عیسی«ع» همجهت و هماهنگ باشند.
همین موضوع هم در نسبت رسول خدا«ص» و یاران ایشان ملاحظه میشود. در آیه ۸۴ سوره آل عمران آمده است: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا…؛ ای پیامبر بگو به خدا و به آنچه بر ما نازل شد ایمان آوردیم.» آنچه بر ما نازل شد، نه آنچه که فقط بر رسول خدا نازل گشت.
در آیه ۴۴ سورهی نحل آمده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون؛ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که بر مردم نازل شده است برایشان تبیین کنی؛ امید است که بیندیشند.»
امام با درک اشراقی که بر قلب مردم شده است میفرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نکنید، اگر خمینى هم با شما سازش کند، ملت اسلام با شما سازش نمىکند».(۵)
با توجه به آیات فوق، تحولات تاریخی ابتدا در دلها رخ میدهند و جهت دلها دگرگون و خواستنها عوض میشوند، زیرا دلها متأثر از اراده خاص حضرت حق در دوران خودند و وظیفه اندیشمندان که آنها نیز از تجلیات اراده الهی متأثرند، متذکر کردن انسانها در راستای اراده الهی است تا سستی و تنبلی و امیال نفس اماره، مردم را از تجلیات الهی محروم نکند و لذا کار اصلی حضرت امام و مقام معظم رهبری در این زمان و وظیفه همه ما در این فضا معلوم میشود.
حضرت صادق«ع» میفرمایند: «در حکمت داود هست که «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ؛(۶) بر عاقل است که زمانهاش را بشناسد و براساس شأنش با زمانهاش برخورد کند و زبان خود را از هرگونه سخنگفتن که مطابق زمانهاش نیست باز دارد.»
و: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس؛(۷) اشتباهات بر آن کسی که به زمانه خود داناست، هجوم نمىآورد.»
مقام معظم رهبری با نظر به جایگاه حضرت امام میفرمایند: «ملت ایران با رهبرى آن مرد عظیمى که بلاشک خداوند لمعهاى و لمحهاى از انوار طیبهاش را در وجود او قرار داده بود، دنباله همان راه را پی گرفت».(۸)
بخش دوم: راز پایداری انقلاب اسلامی
۱ـ انقلاب اسلامی با هویتی دینی به این دلیل با وجود همه فتنههای پایدار مانده است که اولاً به عالیترین اهداف توحیدی یعنی حاکمیت حکم خدا بر تمام مناسبات انسانی نظر دارد و ثانیاً با استکبار در همه جهات به مقابله برخاسته و هیچ یک از وجوه استکباری را تحمل نکرده است. بدیهی است که این دو نکته مانع از استحاله انقلاب به نفع استکبار شده و در مقابل نفوذ آن به مناسبات انسانی انقلاب اسلامی همچون سدی استوار ایستاده است.
۲ـ مردم ما نگران ادامه فرهنگ غرب در زندگی خود بودند، لذا پیام حضرت امام را فهمیدند و انقلاب اسلامی شکل گرفت. پایداری انقلاب نیز با حساسیت نسبت به خطر حضور فرهنگ غرب در زندگی مردم، از استحاله و نفوذ مصون میماند، زیرا «علتِ مبقیه در هرچیزی همان علت محدثه است»؛ یعنی همان عاملی که انقلاب را شکل داد، میتواند آن را پایدار هم نگه دارد.
یکی از علل پایداری انقلاب اسلامی، مردمیبودن آن است. مقام معظم رهبری میفرمایند: «حتّی آن کسانی هم که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور و اعتبار آن بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد، اما انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند و در انتخابات شرکت کنند. این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت و پایداری و ماندگاری آن تأمین بشود.».
و نیز در تاریخ ۱۲/۵/۸۸ میفرمایند: «این ظرفیت عظیم، ناشى از همین جمهوریت و اسلامیت و مردمسالارى دینى و اسلامى است… راز ماندگارى و مصونیت و آسیبناپذیرى جمهورى اسلامى هم این است و این را جمهورى اسلامى در ذات خود دارد و انشاءالله آن را همواره حفظ خواهد کرد.»
مردمیبودن نظام اسلامی یعنی خداوند آنچه را که برای تحقق نظام اسلامی اراده کرده، نه تنها بر قلب بنیانگذار این انقلاب اشراق نمود، بلکه به صورت اجمالی بر قلب مردم نیز الهام فرمود. به همین دلیل است که امام و مردم، حرف همدیگر را میفهمند.
بخش سوم: راههای استحاله ارزشهای انقلاب و نفوذ دشمن در آن
۱ـ دشمن برای استحاله انقلاب تلاش میکند تا آنچه را که ملت ما بر اساس آن انقلاب کرده، از درون پوک کند و برای رسیدن به این هدف، سعی دارد حقیقت را نسبی نشان دهد تا عملاً انسان به جای خدا بنشیند و نفس اماره انسانها اصالت پیدا کند. در این رویکرد جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه به عنوان رکن رکین نظام معنا ندارد و آنچه که میماند ولایت علوم تجربی و تکنولوژی است. این نگاه، خودی نیست و خداوند در مورد صاحبان این رویکرد توصیه میکند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ…..؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! محرم اسرارى از غیر خود انتخاب نکنید. آنها از هرگونه شر و فسادى در باره شما کوتاهى نمىکنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. دشمنىهاىشان از کلامشان پیداست، ولی آنچه که در دلهایشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است.»(۹)
۲ـ دشمن برای نفوذ کاری میکند که انسانها جویای حقیقت نباشند و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی که در مقابل فرهنگ تجدد ایستاده و بر حقیقت تأکید دارد، برای انسانها بیمعنا شود.
انقلاب اسلامی و بازگشت «خدا» به تاریخ
۳ـ علوم انسانی مدرن سعی دارد بشر را به نسبیت امور معتقد کند تا دیگر جویای حقیقت مطلق نباشد و از حوزه پایبندی به بنیادها و سنتها خارج شود، در حالی که انقلاب اسلامی درست در نقطه مقابل این نگاه به صحنه آمد تا بشریت را از خطر بزرگ «نیهیلیسم» یا «نیستانگاری» نجات دهد و بگوید سرنوشت بشر به آنچه که در غرب اتفاق افتاده، ختم نمیشود.
انسان غربی در راستای انکار حقیقت، گرفتار سوبژکتیویته شد، یعنی تصور کرد واقعیت همان چیزی است که او درک میکند.
نیستانگاری به عنوان روح دوران تجدد، یک مکتب نیست، بلکه امری استعلایی است که همه عالم انسانی را میبلعد و اگر ما در انقلاب اسلامی متذکر چنین خطری نباشیم، روح غربی با همه ساز و کارهایش در تفکر دینی ما نفوذ میکند و نسلی پدید میآید که به فرهنگ غرب تسلیم میشود.
تاریخ غرب، تاریخ خدا شدن بشر است. در این نگاه، بشر هیچ تکلیفی را به دوش نخواهد کشید؛ خود را دانا و حاکم مطلق هستی میشناسد و دغدغه رجوع به عالم غیب و معنویت را ندارد. تنها در پی لذت و خوشی است تا بتواند بار سنگین زندگی تکنیکی را تحمل کند. ملتی که خود را محتاج تجدد میبیند، نمیتواند «نیستانگاری» یا «نیهیلیسم» را که در آن برترین ارزشها نابود میشوند، درک کند.
تنها عارفان حکیمی چون امام متوجه این خطر شدند و برای عبور از آن بشریت را به خدایی دعوت کردند که همواره در صحنه تاریخ حاضر بوده است، نه خدایی که بشر برای اثبات مفهوم او در انبوه کتابها به جستجو پرداخته است.. به قول حاج شیخ مهدی حائری: «ایشان [حضرت امام] علاقهاى به فلاسفه مشاء و منطق نداشت… به اسفار هم از نظر ابنعربى نگاه مىکرد، نه از نظر ابنسینا و فارابى. به کلمات ابنسینا و فارابى که مىرسید، ناراحت و با توان سرشار عرفانى از تنگناهاى فلسفه خارج مىشد.»(۱۰)
حضرت امام بهخوبی متوجه این نکته شده بود که مشکل بشر امروز غفلت از هستیِ مطلق یعنی خداست بازگرداندن خدا تنها راهی است که میتوان در پرتو آن نسلی را پروراند که ظلمات دوران و حجاب رجوع به حق را بشناسد. ما با غفلت از این مهم، متجدد شدیم؛ هستی ما با شیفتگی نسبت به فرهنگ تجدد مستور ماند و بین ما و خدا گسست حاصل شد. انقلاب اسلامی سکنیگزیدن در زیر سایه خداست.
اگر تجدد وضعی تاریخی است که ما هم در آن قرار داریم، بیتوجهی به ریشهها و مشغول شدن به شاخ و برگهای آن راه نجات ما نیست. این جدیترین نکتهای است که باید در نسبت با غرب و شناخت راههای نفوذ در نظر بگیریم وگرنه باز در تاریخی قرار خواهیم گرفت که خدا در آن مرده است. امام نشان داد که میتوان خدای محمد«ص» را به تاریخ بازگرداند.
۴ـ برای مواجهه با فرهنگ غرب باید به رشد اندیشهها در فضای آزاداندیشی که رهبری انقلاب بر آن تأکید دارند، بپردازیم. آزاداندیشی به معنای اصالت دادن به هر اندیشهای نیست، زیرا با این شیوه، گرفتار پلورالیسم و در نتیجه دچار این تصور میشویم که حقیقت، توهمی بیش نیست و زمینه استحاله انقلاب و نفوذ فرهنگ سکولاریته فراهم میشود.
۵ـ اگر ما نتوانیم با کمک عرفان امام خمینی در فضائی که مدرنیته بر ما تحمیل کرده، قلوب انسانها را با حقیقت مأنوس کنیم، این ادعا که «بازیهای قدرت است که حقیقت را تولید میکند» اثبات میشود؛ و این یعنی پشت کردن به معنای اصلی انقلاب اسلامی و جایگزینی امری عرفی به جای امر قدسی.
ادعایی که تأکید دارد «حقیقت تولید شدنی است و نه کشف شدنی» بنیاد نظام اسلامی یعنی ولایت فقیه را نشانه میرود، زیرا جایگاه ولی فقیه جایگاه کارشناسی است که حکمِ خدا و حقیقت عالم را در مناسبات انسانی حاکم میکند.
مقام معظم رهبری میفرمایند: «این ماندگاری را بایستی به عنوان یک هدف در نظر داشت و در این فکر بود که چگونه تأمین خواهد شد. نگاه کنید ببینید عناصر ماندگاری انقلاب کدامند تک تک آن عناصر را باید تأمین کنیم.»
پینوشتها
۱ـ بیانات مقام معظم رهبری با مردم قم، ۱۹/۱۰/۹۴
۲ـ بیانات در تاریخ: ۱/۳/ ۱۳۶۹
۳ـ بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۲۲۲
۴ـ تحف العقول، ص ۴۴۳
۵ـ صحیفه امام، ج۱، ص: ۳۰۳
۶ـ الکافی، ج۲، ص ۱۱۶
۷ـ تحف العقول عن آل الرسول«ص»، ص ۳۵۶٫
۸ـ (۲۱/ ۱۱/ ۱۳۹۰)
۹ـ آل عمران/۱۱۸
۱۰ـ نامهى فرهنگ، شمارهى ۱۷، ص ۱۰۴- ۱۰۵؛ پژوهشنامهى متین، شمارهى ۱، ص ۳۸۴٫
سوتیترها:
۱٫
همه شواهد حکایت از آن دارند که با انقلاب اسلامی عصر جدیدی آغاز شده است. سئوال این است: «چه کنیم تا بیرون از تاریخ و عصری که با انقلاب شروع شده است، بهسر نبریم؛ راههای نفوذ در این انقلاب را دریابیم، راز پایداری انقلاب را بشناسیم و در مسیر آن گام قدم برداریم؟»
۲٫
مردمیبودن نظام اسلامی یعنی خداوند آنچه را که برای تحقق نظام اسلامی اراده کرده، نه تنها بر قلب بنیانگذار این انقلاب اشراق نمود، بلکه به صورت اجمالی بر قلب مردم نیز الهام فرمود و به همین جهت است که امام و مردم، حرف همدیگر را میفهمند.
۳٫
برای مواجهه با فرهنگ غرب باید به رشد اندیشهها در فضای آزاداندیشی که رهبری انقلاب بر آن تأکید دارند، بپردازیم. آزاداندیشی به معنای اصالت دادن به هر اندیشهای نیست، زیرا با این شیوه، گرفتار پلورالیسم و در نتیجه دچار این تصور میشویم که حقیقت، توهمی بیش نیست و زمینه استحاله انقلاب و نفوذ فرهنگ سکولاریته فراهم میشود.