بهاریه

کوشکی

بسم الله الرحمن الرحیم

«فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللّهِ کیفَ یحْی اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنّ ذلِک لَمُحْی الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کلّ شَی ءٍ قَدیرٌ؛ پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می‌گرداند. در حقیقت، هم اوست که زنده‌کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزی تواناست».(۱)

ناگهان

شیشه‌های خانه بی‌غبار شد

آسمان نفس کشید

دشت بی‌قرار شد

بهار شد!(۲)

بهار اتفاق کمی نیست. بهار  مظهر رحمت الهی‌ است، از پس تمام جوانه‌ها می‌توان به بهار رسید، از پس تمام شکوفه‌ها می‌توان بهار را دید، از پس آوای طبیعت می‌شود بهار را شنید. می‌شود در بهار، امید را با تمام وجود احساس کرد مگر نه این است که نهال در بهار از قالب نرم خاک نیرو می‌گیرد و می‌روید و درخت خمیده، هر چند سرمای زمستان بر قلب او ضربتی نواخته از نو جان می‌یابد؟

و این یعنی امید!

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

حیف باشد که ز کار همه غافل باشی(۳)

اما بهار از دریچه‌ دید هر کسی متفاوت است. برای بعضی‌ها، بهار در‌ های و هوی نوروز و عوض شدن سال  گم شده است. برای بعضی‌ها بهار، تنها یادی‌ است از گذشته‌ها و خاطره‌های تلخ و شیرین. برای بعضی‌ها بهار، لحظه‌هائی‌ است همراه با وصال قوم و خویش و نزدیکان. برای بعضی‌ها بهار، حظ بردن از شکوفه‌های تازه درختان و رنگ تازه بوستان است. بعضی‌ها هم بی‌اعتنا از کنار بهار می‌گذرند و بهار برایشان روزهای تکراری‌ است مثل روزهای قبل و روزهای آینده پیش رو.

اما برای بعضی‌ها بهار نشانه است، نشانه‌ تحول، نشانه‌ نو شدن، نشانه‌ دل کندن از عادت‌هائی که خواب زمستانی را به ارمغان می‌آورند. نشانه‌ای است از قدرت لایزال الهی.

چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

ساعتى چون بوى گل از قید پیراهن برآ

از تو چشم آشنایى آن قدر دارد بهار(۴)

آنان که با بهار همراه می‌شوند، صدای بهار را با خود زمزمه می‌کنند که می‌گوید رحمت الهی می‌بارد.

آنان که با بهار همراه می‌شوند، با چشم بهار زندگی را با طروات می‌بینند.

آنان که با بهار همراه می‌شوند، با مهر بهار، مهربانی را از دیگران دریغ نمی‌کنند.

آنان که با بهار همراه می‌شوند، درمی‌یابند نوروز را.

بهار، برای دل‌هایی که در تکاپوی نو شدن هستند نشانه‌ای‌ است از روز و روزگارنو!

بهار؟!  نوروز!؟ روز نو؟!

همه روزهای خدا مثل هم هستند. کدام روز می‌تواند نو باشد؟

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «روزی که در آن اتفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است. روزی که شما در آن بتوانید اتفاق بزرگی را محقّق کنید، نوروز است. اگر شما می‌خواهید روز اولِ فروردین را برای خودتان روز نو و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کاری کنید و حرکتی انجام دهید و حادثه‌‌‌ای بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَال». اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانی خود را درخشان‌تر کنید، حقیقتاً برای شما نوروز است! روز نو، اول بهار، اول رویش و جوشش طبیعت و اول شروع زیبایی‌ها در عالم طبیعت است. این را برای خودتان هم اول بالندگی و جوشش و اول بروز زیبایی‌ها قرار دهید و برای خودتان روز نو کنید.»(۵)

در بهاران کی شود سرسبز سنگ؟

خاک شو تا گل برآری رنگ رنگ

سال‌ها توسنگ بودی دلخراش

آزمون را یک زمانی خاک باش

مولانا در این دو بیت مانند همیشه روش تمثیل را در پیش می‌گیرد و می‌گوید همان طور که در بهار که فصل رویش و شکفتن است، سنگ سخت و گران سبز نمی‌شود و رویشی در آن نیست، جان تو نیز اگر مانند همیشه سخت باشد، دچار دگرگونی معنوی نخواهد شد، پس چون خاک نرم باش. سخت‌جانی را کنار گذار تا به بار بنشینی و متحول شوی.

و بهار فصلی‌ است از رویش و تکاپو برای دل‌هایی که خواستار شکوفا شدن هستند، برای چشم‌هائی که خواهان دیدن‌اند  و برای گوش‌هایی که از پس صدای دل‌انگیز طبیعت بهاری، آوای حق را می‌شنوند.

امام علی«ع» می‌فرمایند: «انـسـان بـابـصـیـرت کـسى است که بشنود و خوب بیندیشد و بنگرد و ببیند و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه روشن حرکت کند.»(۶)

فاصله بینایى تا بینش بسیار است.

گرچه چشم براى تشخیص راه و چاه و دیوار و دره به هنگام راه رفتن و عبور و مرور است، ولى راه که همیشه کوچه و خیابان نیست که فقط چشم به کار آید!

هم بصر لازم است، هم  بصیرت. دیدن بهار که شکرانه‌ رحمت الهی‌ است، هم چشم سر می‌خواهد و هم چشم دل.

خدای متعال می‌فرماید: «براى شما گوش‌ها و چشم‌ها و دل‌ها را قرار دادیم، شاید شکرگزار باشید».(۷)

شکرانه‌ بهار، دل‌هایی است که در پناه خداوند در پی تحول‌اند.

شکرانه‌ بهار، ترک کردن زمستان وجود است.

شکرانه‌ بهار، جان‌هایی‌ هستند که حقیقت مهر و رحمت الهی را در بهار می‌بینند و تازه می‌شوند.

شکرانه‌ بهار، درخواست از خداوند برای نو شدن است.

امام خمینی«ره» می‌فرمایند: «تمام قلوب و تمام ابصار و بصیرت‌ها در دست خدای تبارک تعالی و در ید قدرت اوست. اوست که تدبیر می‌کند جهان را و لیل و نهار را و اوست که قلوب را متحول می‌کند و بصیرت‌ها را روشن می‌کند و اوست که حالات انسان را متحول می‌کند، و ما آن را در ملت عزیز خودمان، در زن و مرد، در کوچک و بزرگ یافتیم. این تقلیب قلوب که قلب‌ها از آمال دنیوی و از چیزهایی که در طبیعت ستند، بریده و به حق تعالی پیوسته بشود و بصیرت‌ها روشن بشوند و صلاح و فساد خودشان را به وسیله بصیرت بفهمند.»(۸)

سلام بر آنان

که در پنهان خویش

بهاری برای شکفتن دارند

بهار غنچه سبزی است

که مثل لبخند

باید بر لب انسان بشکفد

بشقاب‌های کوچک سبزه

تنها یک سین

به سین‌های ناقص سفره می‌افزایند

بهار کی می‌تواند

این همه بی‌معنی باشد؟

بهار آن است که خود ببوید

نه آنکه تقویم بگوید(۹)

سلام بر آنان

که در پنهان خویش

بهاری برای شکفتن دارند

بهار می‌رسد، اما دریافتن بهار و روز نو، آدابی دارد.

امام صادق «ع» می‌فرمایند: «روز نو همان روزی است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند و هیچ شریکی برای او نیاورند و به فرستادگان و حجت‌های او و به امامان«ع» ایمان آورند. نوروز، نخستین روزی ا‌ست که خورشید در آن طلوع کرد. هیچ نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن روز منتظر فرج هستیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان است. چون عید نوروز فرا رسد، بدن خود را بشوی و پاکیزه‌ترین جامه‌هایت را بپوش و با خوشبوترین عطرها، خودت را معطر کن و در آن روز روزه‌دار باش.»(۱۰)

«اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَهً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِین: بار الها! پروردگارا! از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‏اى از جانب تو و ما را روزى ده که تو بهترین روزى‏دهندگانى.»(۱۱)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ روم، ۵۰٫

۲ـ سعید بیابانکی.

۳ـ حافظ.

۴ـ بیدل.

۵ـ نوروز۷۷ بیانات رهبری در دیدار زائرین حرم مطهر رضوی.

۶ـ نهج‌البلاغه خطبه ۱۵۲٫

۷ـ نحل، ۷۸.

۸ـ سخنان امام، فروردین ۶۱٫

۹ـ سلمان هراتی.

۱۰ـ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۹٫

۱۱ـ سوره مائده، ۱۱۴.

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *