حجت الاسلام سیدجواد حسینی
مقدمه
توجهی گذرا به وضعیت دین و معنویت در قرن بیستم و بیست و یکم این حقیقت را نشان میدهد که بشر در عصر جدید پس از وقفهای بسیار طولانی، بار دیگر به سوی دین و معنویت روی آورده است. اثبات چنین ادعایی در میان انسانها بهویژه در دهههای اخیر نیازمند به دلائل و شواهد زیادی ندارد، با این حال به برخی از قرائن و شواهد اشاره میشود.
۱ـ رویآوردن مردم جهان به کتابهای معنوی
گزارشها و مشاهدات حاکی از آن است که مردم دنیا به مطالعه کتابهای دینی و معنوی و شرکت در این گونه مجالس و گفتوگو پیرامون این موضوعات روی آورده و کتابهای اسلامی و عرفانی در اروپا و آمریکا با استقبال کمنظیری مواجه شدهاند. همچنین کتابهای عرفانی و معنوی آمریکایی و هندی در کشورهای اسلامی از استقبال تأملبرانگیزی برخوردارند.
در داخل کشور نیز توجه به عرفای حقیقی همچون مرحوم قاضی طباطبایی، ملکی تبریزی، امام خمینی«ره»، علامه طباطبایی، آیتالله بهاءالدینی، مرحوم آیتالله بهجت و… بیشتر و زندگینامه و سخنان عرفانی آنان با تیراژ بالائی منتشر شده است. خانقاهها هم به صورت آشکار و پنهان پیوسته در کار جذب مریدان تازهاند. مراکز و مؤسسات مختلفی با نام عرفان و معنویت و تعالیم ماورائی همچون عرفانهای نوظهور و بشری و عرفان هندوئی و امثال آن در داخل کشور شکل گرفتهاند.
۲ـ تولیدات هنری مختلف
شاهد دیگر بر گرایش بشریت به سمت معنویت به معنای عام، تولیدات هنری مختلف اعم از موسیقیها، فیلمهای سینمایی، کارتونهای کودکان، رمان و داستانهای به اصطلاح معنوی است. چاپ کتابهایی در موضوعات سحر، فالبینی، طالعبینی، پیشگویی، هالهبینی، جنگیری، ارتباط با شیطان و اجنه و امثال آن و فروش بالای آنها شاهد دیگری است بر این مدعا. چنین کتابهایی در داخل کشور نیز مشتریان فراوانی دارند و حتی دائرهالمعارف کفبینی(۱) و طالعبینی(۲) نیز منتشر شدهاند!
۳ـ معنویات در آثار روشنفکران
نگاهی گذرا به کتابهای نویسندگان و مدعیان روشنفکری نیز نشان میدهد که بحث عرفان و معنویت خصوصاً در سالهای اخیر در آثار روشنفکران از جایگاهی ویژه برخوردار شده است. البته این روشنفکران به جای طرح اندیشههای معنوی و عرفانی ناب اسلامی، به طرح معنویتهای سکولار و منهای دین و حتی منهای خدا میپردازند و به ترویج و تبلیغ عرفانهای باستانی و معنویتهای ادیان و اقوام ایران باستان همچون مانیها، زرتشتیان و هخامنشیان روی آوردهاند! این در حالی است که بعد از انقلاب اسلامی ایران و توجه مردم به تشیع، اندیشمندان و بسیاری از مردم سراسر جهان به معنویت و آیین اسلام خصوصاً تشیع گرایش پیدا کردهاند.(۳)
حال باید دید چرا بشر امروز پس از وقفهای طولانی بار دیگر به معنویت روی آورده است؟
بعضی از علل و عوامل این رویکرد عبارتند از:
۱ـ روشن شدن نادرستی فلسفههای معنویتستیز
«جمعی از اندیشمندان غربی به نام پوزیتویست، تحتتأثیر افکار و اندیشهها ویتگنشتاین با تجمع در وین و تشکیل حلقهای مطالعاتی، افراطیترین و دینستیزانهترین فلسفه و نظام فکری یعنی «فلسفه پوزیتویسم» را در تاریخ غرب پدید آوردند. این گروه که به اعضای حلقه وین معروف شدند، توانستند در مدت کوتاهی فضای علمی و فلسفی را در غرب و به تبع آن در سراسر جهان دراختیار بگیرند و در دهههای چهل تا شصت قرن بیستم همه حوزههای فکری و اندیشه را مرعوب و مغلوب کردند.
علمزدگی و علمگرایی شاخصه اصلی تفکر پوزیتویستی بود. اما این فلسفه نیز مانند فلسفههای مشابه در نهایت رو به زوال نهاد. برخی از مدافعان پُوزیتویسم اعضای حلقه دین، توبه علمی خود را از این تفکر به صورت عمومی اعلام کردند و حربه مناسبی را به دست دینگرایان دادند تا با دینستیزان به مبارزه بپردازند. افزون بر این، با آشکار شدن نادرستی بنیانهای فکری پوزیتویسم، معیار معناداری آنان که مهمترین مبنای فکریشان بود مورد نقدهای فراوانی قرار گرفت.»(۴)
۲ـ سرخوردگی از عقلانیت و علم مدرن
بشر جدید علم جدید و مدرنیته را حلال همه مشکلات میدانست. یکی از رهبران عصر روشنگری به نام «دنیس دیدرو» (۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴م) پیام طبیعت را به انسان عصر جدید چنین بازگو میکند: «ای برده خرافات! بیهوده خوشبختی خود را فراسوی مرزهای جهانی که تو را در خود جای داده، جستجو مکن. شجاع باش و خود را از یوغ دین، این رقیب گردنکش انسان که حقوق او را نمیشناسد آزاد کن، خدایانی که قدرت انسان را غصب کردهاند دورافکن و به قوانین او بازگرد… خود را دوباره به طبیعت و به انسانیت و به خویشتن واگذار کن. در این صورت است که درمییابی مسیر زندگی گلباران شده است.»(۵)
شعار اصلی عقلگرایان در این سخن کلیفورد (۱۸۴۵ـ۱۸۷۹م) انگلیسی خلاصه میشد که میگفت: «همیشه همه و برای همه کس، اعتقاد به هر چیزی بر مبنای ادله ناکافی، کاری نادرست است.»(۶) ظاهر این سخن میتواند مورد تأیید عرفان تشیع باشد، ولی هدف کلیفورد این بود که میخواست دین و معنویت و باورهای دینی را اموری غیرعقلانی و فاقد دلیل موجه قلمداد کند. کار دینستیزی و معنویتگریزی به آنجا رسید که در مجامع علمی از بردن نام «خدا» خودداری میکردند و اعتقاد به خدا را غیرعلمی و خرافی و اسطورهای میدانستند و تنها راه برای علمیت و حقانیت هر اندیشهای را فقط تجربهپذیری میدانستند.
موج علمزدگی و عقلگرایی علاوه بر غربیان دامن بعضی از روشنفکران مسلمان را نیز گرفت. به عنوان نمونه تفسیری که مرحوم اقبال لاهوری و به تبع او دکتر شریعتی از خاتمیت و پایان پیامبری ارائه میدهند، به وضوح تحتتأثیر این گرایش است. این دو بلوغ و رشد علمی بشر جدید را علت اصلی پایان پیامبری و قطع سلسله پیامبران میدانند و مدعیاند در دوران خاتمیت بشریت با تکیه بر عقل و علم جدید و با استمداد از روش علمی (استقراء و تجربه) میتواند روی پای خود بایستد و همه مشکلات و مسائلش را حل کند.(۷)
امثال دکتر سروش و مصطفی ملکیان و جمعی از روشنفکران کشورهای مختلف اسلامی نیز این خط را دنبال کردند، اما دیری نگذشت که بشر از خواب جزمیت این غرور علمی بیدار شد؛ کاستی عقل و علم مدرن را با همه وجود خود احساس کرد و متوجه شد که علوم عقلی بهرغم اهمیت و نقش بسیار زیاد، صرفاً به بخشی از نیازهای وجودی انسان پاسخ میدهند و پاسخگوی بخش اصلی نیاز انسان که معنویت و عرفان و ارتباط با خالق خویش است نیستند، لذا توجه به معنویات در غرب آغاز شد.
۳ـ شکست نظامهای معنویتستیز
در اواخر قرن بیستم نظامهای معنویتستیز ورشکستگی خود را اعلام کردند. در اوایل قرن بیستم تقریباً نیمی از مردم دنیا کمونیست و مارکسیست شده بودند؛ نظامی که دین و معنویت را افیون ملتها میدانست و مبارزه با دین یعنی افیون تودهها را نخستین وظیفه خود تلقی میکرد، ولی طولی نکشید که در اواخر قرن بیستم این نظام از هم پاشید! امام خمینی در پیام معروف خود به گورباچف این آینده را برای کمونیسم پیشبینی کرده بودند. جالب اینجاست که رهبران نظامهای کمونیستی هم دم از خدا میزنند! فیدل کاسترو رهبر نظام کمونیستی کوبا درباره پایان مدت رهبریش میگوید:
«تا وقتی که خدا بخواهد اداره کشور را در دست خواهم داشت، ابتدا خواست و اراده خدا و پس از آن خواست و اراده مردم بالاتر از هر چیزی است.»(۸)
و یا ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه میگوید:
«من به نوبه خود از اینکه به کلیسای ارتدوکس روسیه تعلق دارم افتخار میکنم. این تعلق، مرا غنی میکند و یک ارتباط شخصی با ملتم و فرهنگش به وجود میآورد.»(۹)
جالب است بدانید پوتین رئیسجمهور روسیه طی حکمی، مشاور خود در امور شیعیان را مأمور ایجاد زمینههای لازم برای راهاندازی مراکز دینی شیعی کرده است. این مراکز میتوانند در قالب مؤسسات و مدارس دینی، دانشکدهها یا دانشگاههای دینی تأسیس شوند.(۱۰)
۴ـ تبلیغ گسترده دینداران و معنویتگراها
علت دیگر برای جذب بشر به سوی معنویت، تبلیغات گسترده متدینین و نیز مدعیان معنویت است. گروههای مختلف مسیحی با امکانات مادی و تبلیغاتی بسیار گستردهای بیش از هر زمان دیگری در گوشه و کنار جهان به تبلیغ پرداختهاند. همینطور ادیان هندی و بودایی نیز از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمیکنند. عرفانهای کاذب از جمله عرفان یهودی با نام «کابالا» یا «قبالا» تلاش گسترده و مرموزی را برای جذب چهرههای شاخص و ستارههای سینمایی و هنری و ورزشی و خانوادههای متمول آغاز کردهاند. چندی قبل در رسانهها اعلام شد که یکی از فوقستارههای هنری هالیوود و خواننده مشهور پاپ به نام مَدونا و نیز «دیوید بکهام» فوتبالیست معروف و همسرش و خانم پاریس هیلتون وارث خانواده ثروتمند هیلتون و دارنده هتلهای زنجیرهای هیلتون به آیین کابالا پیوستهاند.(۱۱)
۵ـ پیروزی انقلاب اسلامی ایران
به جرئت میتوان گفت یکی از اصلیترین و مهمترین علل توجه بشر جدید به دین و معنویت، پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی است. همه دنیا شاهد بودند که این انقلاب به نام دین اسلام و تشیع شروع و با بهرهگیری از مراسم معنوی چون عاشورا، نماز عید فطر و جلسات دعا پیروز شد. بعد از پیروزی نیز معنویت انقلاب به اوج خود رسید و نمازجمعهها و جماعتها در تمام شهرها و حتی روستاهای بزرگ برگزار شدند. دعای کمیل و ندبه و زیارت جامعه و زیارت عاشورا و دعای ابوحمزه ثمالی، به محل تجمع عاشقان خدا و اهلبیت«ع» تبدیل شد. در طول هشت سال دفاع مقدس اصلیترین عامل مقاومت و شهادتطلبی و در نتیجه پیروزی، معنویت تشیع بود که برگرفته از مکتب ناب اهلبیت عصمت و طهارت«ع» بود.
مقام معظم رهبری در باره «عصر امام خمینی» میفرمایند: «ویژگی آن [عصر امام خمینی] عبارت است از بیداری و جرئت ملتها در برابر زورگویی ابرقدرتها… و سر برآوردن ارزشهای معنوی و الهی. ما امروز نشانههای رشد معنویت و افول مادیت را در دنیا میبینیم…»(۱۲)
و در کلام دیگری میفرمایند: «آن روزی که دین و معنویت ضدارزش به حساب میآمد و مورد استهزاء قرار میگرفت گذشته است. امروز بیدینی و از اعتقاد معنوی تهی بودن یک ارزش است و این از ویژگیهای عصر جدیدی است که امام ـ این مرد بزرگ ـ پرچم آن را برافراشت.»(۱۳)
در جای دیگر با هشدار به علمای جهان اسلام آنها را متوجه این عظمت و ارزش میکنند و میفرمایند:
«… عجیب است که چگونه بسیاری از علما و روحانیون کشورها و بلاد اسلامی از نقش عظیم و رسالت الهی و تاریخی خود در این عصر که بشریت تشنه معنویت و احکام نورانی اسلام است غافلند «و عطش ملتها را درک نمیکنند» و از التهاب و گرایش جوامع بشری به ارزشهای وحی بیخبرند و قدرت و نفوذ معنوی خود را دستکم گرفتهاند.»(۱۴)
و به جوانان بشارت میدهند که: «این دوران [عصر امام خمینی] دوران اسلام و دوران غلبه ارزشهای الهی و معنوی است. این دوران، دوران امام خمینی«ره» است و انشاءالله جوانهای ما این آینده را خواهند دید.»(۱۵)
برای روشن شدن نقش این عامل، به اعترافات دانشمندان غربی و همین طور تأییدات دانشمندان اسلامی میپردازیم:
الف) اعترافات دانشمندان غربی و شرقی
۱ـ اندیشمند و نویسنده روسی والنتین پروساکوف، درباره تأثیرگذاری امام خمینی در موج جدید معنویتخواهی مینویسد: «او جهانبینی مذهبی را احیا و نور ایمان را روشن کرد و بزرگترین حماسه عظیم فداکاری عصر ما را به وجود آورد.»(۱۶)
همین نویسنده با اعتراف به اینکه امام خمینی مبشر عصر جدیدی در زندگی بشر بود، مینویسد: «به نظر میرسد در این مرحله برای روحیه آشفته بشریت بیش از هر چیزی به معنویت نیاز هست.»(۱۷)
۲ـ آنتونیگیدنز جامعهشناس مشهور انگلیسی در فصلی از کتاب خود با عنوان پدیده نوزایی دینی مینویسد: «در گذشته سه غول فکری جامعهشناسی؛ یعنی «مارکس»، «دورکیم» و «ماکس وبر» با کم و بیش اختلافاتی فرایند عمومی جهان را سکولاریزیون و به حاشیه رفتن دین میدیدند، ولی در آغاز دهه هشتاد و با انقلاب اسلامی ایران شاهد تحقق عکس این قضیه هستیم؛ یعنی جهان به سمت دینی شدن میرود.»(۱۸)
۳ـ آلوین تافلر با چرخش ۱۸۰ درجهای از مواضع پیشینیان خود تصریح میکند: «بازی قدرت جهانی که در دهههای آینده پدید خواهد آمد، بدون درنظر گرفتن قدرت روزافزون اسلام، مذاهب کاتولیک و مذاهب دیگر قابل درک نیست.»(۱۹)
۴ـ پیتر، اِل، برگر (Peter L Berger) از مشهورترین جامعهشناسان دینی و استاد و مدیر مؤسسه مطالعات اقتصاد دانشگاه بوستون (آمریکا) در این زمینه میگوید: «جهان امروز جهانی بهشدت دینی است و نمیتوان آن را چنان که بسیاری از تحلیلگران نوگرا (خواه از روی تفنن و خواه از روی یأس) اعلام کردهاند جهانی سکولار نامید… میل به دین همواره در بشر وجود داشته است و از میان بردن آن عملاً امری محال است. البته متفکران تندرو عصر روشنگری و اخلاف امروزی آنها همواره به چنین چیزی اندیشیدهاند، ولی تا کنون این میل از میان نرفته است… آنان که از نقش دین در تحلیل مسائل جهان معاصر غفلت میورزند، مرتکب خطای بزرگی میشوند.»(۲۰)
۵ـ نیکلای چرون از سیاستمداران معروف رومانی میگوید: «انقلاب اسلامی ایران هدف مهمی چون احیای ارزشهای دینی در جامعه را در پیش دارد. رومانی امروز نیازی مبرم به احیای ارزشهای دینی دارد. ما خواهان بهرهگیری از تجربیات ایران هستیم.»
۶ـ دانیل پاپیز (Daniel Pipes) رئیس انجمن سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا میگوید: «باید اعتراف کنیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ما برای افکار دینی و مذهبی جایی باز نکرده بودیم، ولی از این پس برای ما آمریکاییها ضروری است که زمینهای برای مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم.»(۲۱)
۷ـ بری رابین روزنامهنگار معروف غربی و نویسنده مقاله اسلام نرمال میگوید: «واشنگتن در سالهای گذشته اهمیت دین در ارتباطات سیاسی و دیپلماسی را درک نمیکرد و این مسئله مشکلات فراوانی را برای ما آمریکاییها به وجود آورد که برای واشنگتن گران تمام شد. اگر بخواهیم در آینده با این مشکلات مواجه نشویم، باید بپذیریم که دین یک واقعیت اساسی و زیربنای جوامع بشری است.»(۲۲)
۸ـ تحلیلگر روزنامه تایمز چاپ لندن مینویسد: «در پاییز ۱۳۵۷ دنیای غرب به دلیل انقلاب ایران بار دیگر اسلام را کشف کرد… و ما غربیها خیلی زود فهمیدیم که اللهاکبر به معنای خدا بزرگ است.»
۹ـ لخ والسا رئیسجمهور لهستان به آقای ولایتی گفته بود: «انقلاب شما روی ما هم اثر گذاشت و خوشحالیم از اینکه در کشور شما انقلابی بر اساس دین صورت گرفته است. پیروزی انقلاب اسلامی موجب احیای تفکر دینی در سطح حکومتها و حتی در کشورهای مسیحی شد.»(۲۳)
۱۰ـ پروفسور اسماعیل لیکبس فیلسوف برجسته فرهنگ اسپانیایی در باره حیات مجدد دین میگوید: «دین زنده شده است، کلیساها جان تازهای گرفتهاند، توجه به مذهب و اندیشههای مذهبی، دیگر در دانشگاهها زشت و کمبها تلقی نمیشود، زیباییهای معنوی در زندگی روزمره مورد بازیابی قرار گرفتهاند [و] جهان برای نجات و زیبا کردن روابط اجتماعی خود به قدرت دین و جاذبههای معنوی گرایش شدید پیدا کرده است… این همه ناشی از دعوت نوینی بود که امام خمینی با انقلاب دینیاش در عرصه افکار و ذهنیت جامعه جهانی آغاز کرد.»(۲۴)
این نمونهها نشان میدهند که:
۱ـ انقلاب اسلامی بر دینگرایی و معنویتخواهی تأثیر فراوانی گذاشته است.
۲ـ غرب و سردمداران آنها از این مسئله بهشدت به هراس افتاده و در نتیجه با اساس دین و معنویت دشمنی میکنند. غرب تنها با انقلاب اسلامی مخالف نیست، بلکه با اساس دین و معنویت که صد البته خود جنبه سیاسی دارد مخالف است، لذا سخت میکوشد برای مقابله با اسلام واقعی، آن را بشناسند.
دکتر عبدالعزیز ساشادینا از اساتید دانشگاه ویرجینیای آمریکا مینویسد: «بیست سال پیش، اسلامشناسی در آمریکا فقط در بعضی از دانشگاههای بزرگ تدریس میشد، ولی در حال حاضر تمام دانشگاههای کوچک و بزرگ درس اسلامشناسی دارند و این نشاندهنده تأثیر انقلاب اسلامی ایران است.»(۲۵)
ب) تأییدات برخی دانشمدان اسلامی
۱ـ پروفسور محمدحسین هدی از اندیشمندان مسلمان مقیم اتریش در باره نقش انقلاب اسلامی ایران در احیای دین و معنویت میگوید: «اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی در جهان معاصر در نظر بگیریم، آن تاریخ سال ۱۹۷۹ میلادی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که خیزش عظیمی را در تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورد. آخرین آمارها در مورد احیای تفکر دینی که در سال ۱۹۹۰ م صورت پذیرفت نشان میدهد که تقریباً ۷۰ درصد مردم اروپا احساس دینداری میکنند. در تمام ادیان از هندوئیسم گرفته تا بودیسم… و انواع فرقههای مسیحی همه از یک نوع بازگشت به تفکر دینی خبر میدهند. انقلاب اسلامی ایران موجب احیای تفکر دینی در جهان شد.»(۲۶)
۲ـ محمد نسل رئیس مرکز فرهنگی تجدید حیات اسلام در اتریش در مقالهای با عنوان «تأثیر نهضت امام خمینی بر اروپا» مینویسد: «بیتردید انقلاب اسلامی امام خمینی نه تنها تصویر تازهای از اسلام در اروپا ارائه کرد، بلکه حتی زندگی مذهبی غیرمسلمانان را هم دگرگون ساخت. به عبارت دیگر، امروز مذهبی بودن حتی در اروپا هم ارزش و معنای تازهای یافته است. این عبارت را رئیسجمهور سابق اتریش در یک سخنرانی بیان کرد که انقلاب اسلامی به همه افراد اعتبار و اتکا به نفس تازهای داد.»(۲۷)
۳ـ پروفسور یاوس اوسوس مسلمان آلمانی و قائم مقام دانشگاه فنی برمن آلمان میگوید: «امام خمینی بیدارگر همه موحدان عصر ماست. احیای دین و معنویت در روزگاری که سیطره مادیت و ابزار مادی و اندیشههای ضد معنوی جامعه بشری را در چنبره خود گرفته بود، مدیون امام خمینی و یاران انقلاب اسلامی است.»
۴ـ پروفسور حمید مولانا رئیس و بنیانگذار بخش ارتباطات بینالملل دانشگاه امریکن واشنگتن دیسی با بیان بخشی از تأثیرات شگرف امام خمینی در جهان معاصر اظهار میدارد: «به عقیده من هیچ صدایی در قرن بیستم مثل صدای امام [خمینی] جهان را به لرزه در نیاورد. حضرت امام پس از جنگ جهانی، اولین شخصیتی بودند که به صورت جهانی «طلسم سکوت» در مقابل طاغوت و ظلم را شکستند. اگر این طلسم نشکسته بود، امروز شوروی زنده بود.»(۲۸)
مولانا میافزاید: «وقتی انقلاب اسلامی اوج گرفت، من در تابستان ۱۹۷۸ دو هفته در تهران بودم و بعد برای شرکت در کنگره بزرگ علوم ارتباطات روابط بینالملل به ورشو (لهستان) رفتم. وقتی در آنجا درباره انقلاب اسلامی ایران صحبت کردم، چند نفر از دانشمندان لهستانی ـ که بعداً در مبارزات لهستان تأثیر فراوانی داشتند ـ میخواستند حضرت امام را بشناسند. این مال آن موقع بود، ولی اخیراً که پس از بیست سال هنگامی که برای شرکت در کنفرانس بزرگ جهانی در همین رشته در دانشگاه «لایبزیک» به آلمان شرقی رفته بودم، برای اولین بار در عمر ۴۳ ساله انجمن علوم ارتباطات آنجا اعضای انجمن، جلسه اصلی خودشان را در کلیسای سن نیکسولی تشکیل دادند. کشیشی برای ما سخنرانی کرد که به قول خودش انقلاب آلمان شرقی را به «شیوه حضرت امام» هدایت کرده بود. واقعاً جالب است که مارکسیستها، لیبرالیستها و همه «ایست»های دیگری که هرگز حاضر نبودند به مسجد و معبد بروند، تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران به کلیسا آمده بودند..»(۲۹)
۵ـ احمد هوبر مسلمان سوئیسی میگوید: «امروز در اروپا احساس میشود سقوط دیوار برلین با انقلاب و قیامی که شما آغاز کردید مرتبط است. تأثیر این قیام اسلامی امروز در اروپا محسوس است. در اروپا حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیون مسلمان زندگی میکنند که صد هزار نفر آنها در سوئیساند.
امام خمینی نه تنها مسلمانان را بیدار کردند، بلکه بر جهان غیراسلام نیز تأثیر گذاشتند. بدانید آن مرد سالخورده که رهبر شما بود (امام) هرگز نمرده است، بلکه هنوز زنده است و فعال، زیرا همه این تحولات به دست ایشان ایجاد شده است.»(۳۰)
۶ـ توشیوکوردا محقق تازه مسلمان ژاپنی میگوید: «قبل از انقلاب اسلامی ایران هر کتابی که با عنوان و محتوای اسلامی در ژاپن چاپ میشد، تیراژی کمتر از هزار نسخه داشت. الحمدلله بعد از پیروزی انقلاب تیراژ کتابهای اسلامی در ژاپن زیاد شده است… مدتی پیش کتابی در مورد روح و معنویت اسلام به زبان ژاپنی نوشتم که در عرض یک ماه بیش از بیست هزار نسخه از آن به فروش رفت.»(۳۱)
دو هشدار مهم
این اعترافات این امر را ثابت میکند که انقلاب اسلامی ایران تأثیر بسیار عمیق و ژرفی در دنیا بر جا گذاشته و دین و معنویت دینی را در جهان مطرح کرده و حتی به ادیان دیگر نیز آبرو داده است. بنابراین باید توجه داشت که:
۱ـ در حالی که انقلاب اسلامی چنین تأثیر گستردهای داشته است، بر متولیان انقلاب، دلسوزان، مبلغان و بلکه بر آحاد ملت و جهان اسلام، خصوصاً تشیع لازم و ضروری است که حقیقت دین تشیع را به دور از هرگونه انحرافات و تحریفات و آنچنان که هست به جهان تشنه معنویت عرضه کنند، اختلافات فکری و سلیقهای را کنار بگذارند، با تمام قدرت و نیرو در توسعه اسلام خصوصاً مذهب تشیع بکوشند و از این فرصت تاریخی که به برکت نهضت امام خمینی پیش آمده، بهترین و بیشترین بهره را ببرند. مبادا فرصت از دست برود و نیروها، مشغول اختلافات حزبی و سلیقهای و امثال آن شوند که گناهی نابخشودنی است.
۲ـ استعمار جهانی خصوصاً غرب و صهیونیسم با وقوع انقلاب اسلامی، کیان و هستی خویش را در خطر میبینند، لذا با تمام قدرت برای نابودی و خنثی کردن تأثیرات این انقلاب وارد میدان شدهاند و از هر وسیله و جنایتی، از حمله نظامی و جنگهای منطقهای گرفته تا ایجاد گروههایی همچون طالبان، القاعده، داعش، بوکوحرام و… از ایجاد فساد و فحشاء گرفته تا ساختن فیلمها و شبکههای ماهوارهای مبتذل و… برای نابودی آن بهره میگیرند. برای مقابله با این توطئهها باید برنامههای عمیق و اندیشمندانهای داشته باشیم.
جمعبندی
قرن بیست و خصوصاً بیست و یکم نشان میدهد که بشر بعد از وقفهای طولانی بار دیگر به سوی دین و معنویت روی آورده است. این ادعا را با رویآوری مردم جهان به کتابهای معنوی، تولیدات هنری مختلف معنوی، توجه روشنفکران به معنویت میتوان اثبات کرد. علل و عوامل مختلفی از جمله روشن شدن نادرستی فلسفههای معنویتستیز، سرخوردگی از عقلانیت و علم مدرن، شکست نظامهای معنویتستیز، تبلیغ گسترده معنویتگراها و… از جمله پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیشترین تأثیر معنوی را بر جهان داشته است.
این امری است که دوست و دشمن به آن اعتراف دارند، لذا جا دارد که دلسوزان انقلاب اسلامی از این فرصت استثنایی تاریخی بهرهبرداری کنند و برای نقشهها و توطئههای دشمن برنامههای عمیق و حسابشدهای داشته باشند.
پینوشتها
۱ـ دائرهالمعارف کفبینی، م.کاناکار، ترجمه کامبیز شمس، تهران، حمیداء، ۱۳۸۰٫
۲ـ دائرهالمعارف طالعبینی، لیندا گردمن ویدگران، ترجمه زهره افتخاری و بهناز ادرنگی، تهران، بهزاد، ۱۳۸۴٫
۳ـ ر.ک: درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، احمدحسین شریفی، قم، پرتو ولایت، یازدهم، ۱۳۹۱، ص ۴۰٫
۴ـ همان، ص ۴۴٫
۵ـ فلسفه روشنگری، ارنست کاسیرر، ترجمه یدالله موقن، تهران، نیلوفر، ۱۳۷۰، ص ۲۱۱٫
۶ـ درآمدی بر عرفان حقیقی، همان، ص ۴۰٫
۷ـ ر.ک: خاتمیت، امامت و مهدویت، احمدحسین شریفی، قم، صهبای یقین، ۱۳۸۴، صص ۵۲ـ۱۳٫
۸ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۱ شهریور ۷۷، عصر امام خمینی، میراحمدرضا حاجتی، قم، بوستان کتاب دهم، ۱۳۸۳، ص ۶۲٫
۹ـ همان، ص ۶۳٫
۱۰ـ خبرنامه جامعه مدرسین، شماره ۱۲۵۴، ۱۷ اردیبهشت ۹۴، ص ۴۹٫
۱۱ـ درآمدی بر عرفان حقیقی، عرفانهای کاذب، همان، ص ۴۷٫
۱۲ـ عصر امام خمینی، میراحمدرضا حاجتی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۲، چاپ هشتم، ص ۶۲٫
۱۳ـ همان.
۱۴ـ همان، ص ۶۱٫
۱۵ـ سخنرانی معظم له در اولین سالگرد ارتحال امام خمینی، مرقد امام، ۱۳ خرداد ۶۹٫
۱۶ـ مصاحبه نامبرده، کیهان، ۲۹ بهمن ۷۶٫
۱۷ـ عصر امام خمینی، ص ۳۵٫
۱۸ـ جامعهشناسی آنتونی گیدنز، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ۱۳۷۴، ص ۷۵٫
۱۹ـ تغییر ماهیت قدرت، الوین تافلر، ترجمه حسن نورانی و شاهرخ بهار، تهران مرکز ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۷۰، ص ۶۵۹٫
۲۰ـ افول سکولاریزم، پیتر، ال برگر، ترجمه افشار امیری، صص ۳۳ـ۲۵، به نقل از عصر امام خمینی، ص ۶۸٫
۲۱ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۰ آذر ۶۸٫
۲۲ـ عصر امام خمینی، ص ۷۲٫
۲۳ـ در مصاحبه با روزنامه کیهان، ۱۷ بهمن ۷۸٫
۲۴ـ روزنامه کیهان، ستون فرهنگ و اندیشه، ۲۲ مرداد ۷۵، عصر امام خمینی، ص ۸۱٫
۲۵ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳ خرداد ۷۶٫
۲۶ـ مصاحبه با کیهان، ۲۵ و ۲۹ بهمن ۷۶٫
۲۷ـ روزنامه کیهان، ۲۱ بهمن ۶۹، عصر امام خمینی، ص ۸۰٫
۲۸ـ ماهنامه امامت، شماره تیر و مرداد ۷۸؛ عصر امام خمینی، صص ۸۰ـ۷۹٫
۲۹ـ فصلنامه حضور، پاییز ۷۸، ش ۲۹، عصر امام خمینی، ص ۷۸٫
۳۰ـ روزنامه کیهان، ۲۸/۱۷/۶۹٫
۳۱ـ روزنامه ینی شفق، ۲۱ آذر ۸۰؛ ماهنامه غرب در آئینه فرهنگ، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، بهمن، ۸۰، ش ۱۶٫
سوتیترها:
۱٫
در اوایل قرن بیستم تقریباً نیمی از مردم دنیا کمونیست و مارکسیست شده بودند؛ نظامی که دین و معنویت را افیون ملتها میدانست و مبارزه با دین یعنی افیون تودهها را نخستین وظیفه خود تلقی میکرد، ولی طولی نکشید که در اواخر قرن بیستم این نظام از هم پاشید! امام خمینی در پیام معروف خود به گورباچف این آینده را برای کمونیسم پیشبینی کرده بودند.
۲٫
بری رابین روزنامهنگار معروف غربی و نویسنده مقاله اسلام نرمال میگوید: «واشنگتن در سالهای گذشته اهمیت دین در ارتباطات سیاسی و دیپلماسی را درک نمیکرد و این مسئله مشکلات فراوانی را برای ما آمریکاییها به وجود آورد که برای واشنگتن گران تمام شد. اگر بخواهیم در آینده با این مشکلات مواجه نشویم، باید بپذیریم که دین یک واقعیت اساسی و زیربنای جوامع بشری است.»
۳٫
احمد هوبر مسلمان سوئیسی میگوید: «امام خمینی نه تنها مسلمانان را بیدار کردند، بلکه بر جهان غیراسلام نیز تأثیر گذاشتند. بدانید آن مرد سالخورده که رهبر شما بود (امام) هرگز نمرده است، بلکه هنوز زنده است و فعال، زیرا همه این تحولات به دست ایشان ایجاد شده است.»
۴٫
استعمار جهانی خصوصاً غرب و صهیونیسم با وقوع انقلاب اسلامی، کیان و هستی خویش را در خطر میبینند، لذا با تمام قدرت برای نابودی و خنثی کردن تأثیرات این انقلاب وارد میدان شدهاند و از هر وسیله و جنایتی برای نابودی آن بهره میگیرند. برای مقابله با این توطئهها باید برنامههای عمیق و اندیشمندانهای داشته باشیم.