گفتاری از آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
بحث ما در گذشته راجع به ادب الهی بود و گفته شد کمال ادب الهی این است که انسان روابط اجتماعی، سه خصلتی را که در آیات سوره مبارکه اعراف آمدهاند رعایت کند تا بتواند در جایگاه مؤدِب و مربی و سرپرستی دیگران قرار بگیرد.
تأدیب تخریبی توسط مربیان بیادب
اگر مربیان تربیتی فاقد این سه خصلت باشند، نه تنها روابط اجتماعی آنها سازنده نیستند، بلکه گاهی نقش تخریبی هم دارند. مثلاً در محیط خانه اگر کسی بخواهد نسبت به اعضای خانواده و یا کسانی که با آنها معاشرت میکند، مثلاً پدر و مادر نسبت به فرزند، خواهر و برادر بزرگتر نسبت به خواهر و برادر کوچکتر، نقش سازنده داشته باشد، باید این سه اصل را رعایت کند.
انسان عموماً در چهار محیط خانوادگی، آموزشی و تحصیلی، رفاقتی و دوستانه و محیط کار و شغل با دیگران رابطه اجتماعی برقرار میکنند. اگر یک فرد مؤمن و متقی بخواهد در هریک از این محیطهای چهارگانه، نسبت به اطرافیان خود نقش سازنده داشته باشد، باید این سه اصل را مد نظر قرار دهد، و گرنه نقش تخریبی خواهد داشت.
احتمال بروز خشم در تأدیب دیگران
در آیه شریفهای که در ذیل آیه، «خُذِالْعَفوَ وَ أْمُر بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِض عَنِ الْجاهِلین» آمده، مسئله نزغ شیطان مطرح شده است. یکی از ابزارهای شیطان نیروی خشم است. انسان وقتی در روابط اجتماعی با معاند مسیء برخورد میکند، طبعاً از رفتار ناپسند او خشم و غضبش به جوش میآید. این ابزار کار شیطان است. یا در برخورد با فرد جاهل، خشمگین میشود . شاید این واکنش طبیعی باشد، اما یک رفتار طبیعیِ حیوانی است و از دید الهی اصلاً طبیعی نیست. به همین دلیل خدای متعال در ذیل این آیه شریفه میفرماید: «وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ بدان که عمل به این سه خصلت قطعاً با خطر هجوم شیطان همراه خواهد بود.
نقش تخریبی رفتار در حالت غضب
برخورد در حین عصبانیت، اثر تخریبی دارد، نه تربیتی!
ذکر دو نکته ضروری است. اول اینکه اگر انسانی نتواند غضب خود را مهار کند، نمیتواند مؤدب، مربی و سرپرستی سازنده برای دیگران باشد. پیغمبراکرم«ص» در روایتی ادب کردن در هنگام غضب را نهی و به علی«ع» فرمودند: «ادب با غضب همراه نمیشود.» ادب کردن در هنگام غضب نه تنها نقش سازنده ندارد، بلکه مخرب هم هست.
«نکوهش غضب» در روایات اسلامی
موسیبنجعفر«ع» فرمودند: «الْغَضَبُ مِفتَاحُ الشَّر»؛(۱) خشم کلید شر است؛ نه خیر! یعنی نه تنها با غضب کسی ادب نمیشود، بلکه اثر سوء هم بر او میگذارد. بههمینخاطر در روایات، خشم یکی از جنود ابلیس به شمار آمده است.
علی«ع» در نامۀ ۶۹ نهجالبلاغه خطاب به حارثهمدانی میفرمایند: «وَ احْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیس»؛ از غضب بپرهیز، خشم، لشکری بزرگ از لشکرهای ابلیس است.» ؛ «وَ اکْظِمِ الْغَیْظَ»؛ شراره خشم را فروبنشان، «تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَهِ»؛ آنگاه که توان را در خود دیدی، بگذر و عفو کن و انتقام نگیر. «خُذِ العَفوَ»؛ روش گذشت و عفو را پیش گیر. «وَ احلُم عِندَ الْغَضَبِ»؛ و هنگامی که خشم در درونت شعلهور شد، بردبار و خوددار باش، «وَ اصفَح مَعَ الدَّولَهِ تَکُن لَکَ الْعَاقِبَهُ»؛ و در زمان حکومت و قدرت، چشمپوشی داشته باش تا عاقبت خوشی داشته باشی. اقتضای دوراندیشی صفح و گذشت است.
رابطۀ «کظم غیظ» با «عفو» در آیات قرآن
قرآن نیز مسئله کظم غیظ را که عبارت است از خودداری از إعمال غضب، یکی از صفات متقین برمیشمارد و میفرماید: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس».(۲) کظم غیظ قبل از عفو آمده است؛ یعنی بخشیدن زمانی امکان دارد که نائره آتش غضب فروکش کرده باشد. از طرف دیگر نهتنها غضب مانع عفو نیست، بلکه کظم آن، سبب عفو مردم است. در آیه هم بین این دو عبارت رابطه سبب و مسببی برقرار شده است؛ یعنی چه کسی میتواند عفو کند؟ آنکس که بتواند جلوی خشمش را بگیرد. کسی که کظم غیظ کند، میتواند عفو کند، والا کسیکه کظم غیظ ندارد، عفو هم ندارد.
راههای کنترل خشم در معارف اسلامی
ضرورت کنترل خشم برای ایجاد صفت عفو
چه کنیم تا بتوانیم این اصل اساسی را که زیربنای این سه خصلت است، برای خود تحصیل کنیم؟ کسی میتواند در روابط اجتماعی اهل گذشت، خیرخواهی و بردباری باشد که جلوی خشمش را بگیرد. چنین کسی برای تأدیب و سرپرستی دیگران صلاحیت دارد. همچنین او در روابط اجتماعی و در هر محیطی که باشد، چهخانوادگی، چه آموزشی، چه تحصیلی، چه شغلی و چهرفاقتیاش، برای دیگران اثر سازندگی دارد.(۳)
در اینجا فقط به نکتهای که نقش اساسی دارد اشاره میکنم. انسان زمانیکه به جُند ابلیس مبتلا شود، بالاترین اهرمی که میتواند(۴) برای کنترل خشم خویش بهکار گیرد، این است که اثر جلوگیری از خشم را در ارتباط با طرف مقابل در نظر نگیرد؛ یعنی به رابطه خود و خدا نگاه کند.
نگاه عاقلانه و منطقی
برای اینکه بتوانیم از بروز غضب خود جلوگیری کنیم به دو صورت میتوانیم اتفاقات را بررسی کنیم. فرض کنید من از کسی به سبب اینکه یا جاهل است یا معاندی خشمگین هستم. در اینجا یک وقت این طور فکر میکنم که اگر جلوی خشمم را بگیرم در سازندگی او چه تأثیر خواهد داشت. مثلاً فرزندم کار خلافی انجام داده و من عصبانی شدهام. اگر بتوانم جلوی خشمم را بگیرم بهتر میتوانم فرزندم را تربیت کنم. این یک نگاه عاقلانه و منطقی است. عقلا عموماً این طور فکر میکنند. این نوع نگاه برای کنترل خشم اثر دارد، اما اثرش بسیار ضعیف است.
نگاه مکتبی و خدامحور
مکتب ما با اینکه این نگاه عقلانی ضعیف را قبول دارد، ولی میگوید برای مهار غضب باید به مسائل بالاتر از این فکر کرد. این فکر نمیتواند خشم را بهطور کامل کنترل کند. با خود این طور فکر کن که آیا تو با بالاتر از خودت رابطه نداری؟ اگر اهل ایمان هستی و به خدا اعتقاد داری و او را بالاتر از خود میدانی؛ آیا تو در مقابل خدا، عمل جاهلانهای انجام ندادهای؟ آیا تا به حال از تو عمل زشتی که مستوجب عقوبت باشد سر نزده است؟ از صبح که بلند میشوی تا شب چند خطا از تو سر میزند؟ آیا قدرت او نسبت به ما، با قدرت ما نسبت به دیگران قابل مقایسه است؟ حال ببین که خودت از خدا توقع داری در برابر اعمال جاهلانه و رفتارهای زشتی که انجام دادهای چگونه رفتار کند؟ آیا توقع داری تو را ببخشد یا از تو انتقام بگیرد؟ به این مسائل فکر کن و به هر نتیجهای رسیدی، همان طور با دیگران رفتار کن. یعنی هنگام خشم، با طرف مقابل به همان صورتی رفتار کن که دوست داری خدا با تو رفتار کند. اثر این نوع نگاه بسیار قوی است.
مقایسه میزان تأثیرگذاری نگاهها
یک وقت فکر میکنم که اگر عصبانی شوم نمیتوانم فرزندم را تربیت کنم و یکوقت فکر میکنم که من هم مثل او هستم و در برابر خدای متعال، روسیاهی به بار آوردهام، اما خدا با من بد نکرده و من هم نمیخواهم او مرا عقوبت کند، لذا همان طور با دیگران رفتار میکنم. این مطلب در روایات هم آمده است که هرطور با دیگران رفتار کنی با تو رفتار میشود؛ «کَمَا تَدِینُ تُدَانُ».(۵) در مکتب ما روی نگاه دوم تکیه شده است، نه نگاه اول؛ در حالی که مکتبهای انسانی و بشری و «به اصطلاح فهمیده»، بیشتر روی نگاه اول تکیه میکنند. نگاه دوم نگاهی است که در تربیت الهی و خدایی مطرح میشود که میگوید خداگونه رفتار کن.
تطبیق بحث با روایات
خداوند خطاب به حضرت موسی«ع» فرمود: «یَا مُوسى! أَمْسِک غَضَبَکَ عَمَّنْ مَلَّکْتُکَ عَلَیهِ أَکُفَّ عَنکَ غَضَبِی»؛ اى موسى! خشم خود را از کسى که تو را بر او مسلط ساختهام بازگیر تا من نیز خشم خود را از تو بازگیرم. یعنی آنگونه که میخواهی با تو برخورد شود، همانگونه با دیگران خصوصاً زیردستان رفتار کن!
در روایت دیگری آمده است: «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَاللهِ«ص» فَقَالَ أُحِبُّ أَنْأَکُونَ آمِناً مِن سَخَطِ اللهِ»؛ شخصی خدمت پیغمبر آمد و گفت من دوست دارم که از خشم و سخط خدا ایمنی پیدا کنم. حضرت فرمودند: «لا تَغْضَبْ عَلی أَحَدٍ تَأمَن مِن غَضَبِ اللهِ وَ سَخَطِهِ»؛(۶) تو بر دیگران خشمگین نشو تا خداوند هم نسبت به تو خشمگین نشود.
موسیبنجعفر«ع» در روایتی فرمودند: «مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ کَفَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَنهُ عَذَابَ یَومِ القِیَامَه»؛(۷) هر کسی خشم خود را از مردم باز گیرد، خدا عذاب روز قیامت را از او باز گیرد. در اینجا بحث غضب با عبارت عذاب قیامت مطرح شده است.(۸)
پس بهترین راه عقلانی مهار خشم این است که انسان به رابطه خود و خدا توجه و همان گونه رفتار کند که دوست دارد خدا با او رفتار نماید. بنابراین انسان برای اینکه بتواند این سه خصلت را داشته باشد، تنها راه مهار نیروی حیوانیِ غضب در درون خود و سپردن افسار نفس به دست عقل و شرع است.
خطرات و پناهگاه در مسیر تأدیب
راه جلوگیری از بروز خطا و اشتباه در کارهای تربیتی
از جمله مسائلی که در باب تأدیب و تربیت مطرح میشود این است که چرا برخی تأدیبها نتیجه نمیدهند و ابتر میمانند و حتی گاهی اوقات نتیجه عکس میدهند؟ نکته این است که در امور انسانی همواره احتمال خطا وجود دارد؛ اما نکته مهم این است که انسان ببیند چه راهی وجود دارد که از این احتمال جلوگیری کند و در تربیت دچار خطا نشود؟ ممکن است که ما مرتکب خطا شویم و با یک رفتار نادرست و بیادبانه، تمام زحمات خود و گذشتگان را به باد دهیم. پس باید دید که راه مصونیت از این خطای در تشخیصها و رفتارها چیست؟
کارآمدی «الهام الهی» به جای «اعتماد به نفس» در امور تربیتی
عدم خطای صددرصدی در زمینه تأدیب دیگران دست من و شما نیست؛ یعنی کار باید از جای دیگر درست شود تا ما اشتباه نکنیم. هیچ کسی نمیتواند تمام جنبههای رفتاری و شرایط محیطی مؤثر در تأدیب و تربیت انسانهایی را که با او در ارتباطند، احصا و ملاحظه کند؛ چون حداقل از منویات کسانی که تحت تربیت او هستند آگاهی کامل ندارد. بر فرض هم که آگاهی به اندازه کافی باشد، دشمن درونی و بیرونی مربی، یعنی نفس و شیطان دست به دست هم میدهند تا او را در هنگام عمل از مسیر صحیح خارج کنند. پس با این دو مشکل اساسی، استقلال و «اعتماد به نفس» در کارهای تربیتی معنا ندارد.
لذا انسان گاهی اوقات در زمینه مسائل تربیتی به این نیاز دارد که خداوند آنچه را گه حق و صواب است به ذهن او الهام کند و به زبان او جاری سازد تا مربی بتواند اثرگذار باشد و کار را خراب نکند.(۹) این الهام رابطه مستقیمی با این دارد که مربی و مؤدب چقدر به آداب الهی آراسته است و تا چه میزان به کمال ادب دست یافته تا بتواند از الهامات الهی بهره بگیرد؛ لذا اگر این سه خصلت در کسی وجود داشته باشد، از ناحیه خداوند جلوی اشتباهات او گرفته میشود.
«مؤمن» از ناحیه خدا موفق و مؤید است
امامصادق«ع» در روایت مفصّلی میفرمایند: «إنَّ رَسُولَالله«ص» کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخطِئُ فی شَیْءٍ مِمَّا یَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ»؛ همانا رسول خدا«ص» استوار، موفق و مؤید به روحالقدس بود و نسبت به سیاست و تدبیر خلق هیچگونه لغزش و خطایى نداشت. راههای خطا از ناحیه خداوند بر پیغمبراکرم«ص» بسته بود؛ لذا او در جنبههای تربیتی و تدبیری که نسبت به دیگران داشت خطا نمیکرد.
چرا پیامبر«ص» هیچ خطایی نداشت و در تشخیص و در عمل مرتکب اشتباه نمیشد؟ امام صادق«ص» در ادامه میفرمایند: «فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّه»؛(۱۰) چون حضرت مؤدب به آداب الهی بود، خطا و اشتباه نداشت؛ بنابراین کمال ادب الهی و وجود این سه خصلت در انسان جلوی خطاها و اشتباهات تربیتی افراد را هم میگیرد.
شرط تأثیرگذاری انسان در مسائل تربیتی
«رابطه محبتی با خدا» بهترین راه برای تأثیرگذاری
اگر بخواهیم در کار تربیتی روی طرف مقابل اثر بگذاریم چه باید بکنیم؟ یعنی علاوه بر اینکه خطا نمیکنیم و درست تشخیص میدهیم و با یک عمل درست و بهجا رفتار میکنیم، اگر بخواهیم کار تأدیبیمان اثر داشته باشد و در شخص حالت پذیرش بهوجود آورد. باید چه کنیم؟ درست تشخیص دادن، درست عمل کردن و بدون خطا بودن یک بحث است و اثرگذاری و پذیرش طرف مقابل و تغییر و دگرگونی او بحثی دیگر است. یکوقت میگوئیم میخواهیم در تشخیص اشتباه نکنیم و خوب عمل کنیم. یکوقت دیگر میگوئیم میخواهیم اثر داشته باشیم و در روح طرف مقابل خود تغییر ایجاد کنیم.
پاسخ این است که اگر میخواهید روی طرف مقابل اثر بگذارید، باید با خدا رابطه محبتی داشته باشید؛ یعنی باید دلتان به ادب حب الهی مؤدب شود تا بتوانید دلهای دیگران را تسخیر کنید. بحث ما راجع به تربیت الهی است و ما میخواهیم دیگران را به آداب الهی مؤدب کنیم؛ این کار یعنی پرورش محب خدا. لذا میتوان گفت تا عاشق نشوی، نمیتوانی برای خداوند عاشق درست کنی.
حالا معلوم میشود چرا وقتیکه دیگران را تأدیب میکنیم با اینکه دستورات الهی را به آنها میگوییم، مؤدب نمیشوند و حرف ما به دلشان نمینشیند. ریشه مشکل اینجاست که دل ما مؤدب نیست و قلبمان عاشق خدا نشده است که نمیتوانیم اثر سازندگی داشته باشیم؛ وگرنه اگر دل مؤدب باشد، متناسب با خودش در دلهای آماده اثر میگذارد.
ابواسحاقنحوی میگوید: «از امامصادق«ع» شنیدم که فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ عَلى مَحَبَّتِه»؛(۱۱) خداوند پیغمبر را بر محبت خود ادب کرد.» یعنی ریشه ادب الهی، محبت و دلدادگی است.
«دعا و مناجات» بهترین راه برای نفوذ محبت خدا در دلها
حال که مشکل را دانستیم، ببینیم که باید چه کنیم تا محت خداوند در دلهایمان رسوخ کند، آن هم محبتی که متناسب با تأدیب دیگران باشد؟ انسان باید از راه دعا و مناجات وارد شد، آن هم از باب خطا و شرمندگی. یعنی ابتدا باید تصویری صحیح از خود پیدا و با اعتراف به گناهان از خدا عذرخواهی کنیم تا دلمان از زشتی گناه و خطا پاک و کمکم راه محبت الهی برایش هموار شود. لذا باید از راه دعا و مناجات وارد شد و از او خواست که محتش را به دلمان بیندازد تا بتوانیم بر قلب دیگران تاثیرگذار باشیم.
یکی از دعاهایی که موسیبنجعفر«ع» زیاد به آن تداوم داشتند این بود: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِن عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفوُ مِن عِندِک»؛(۱۲) گناه بندهات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد تا آن را بپوشاند.» امام زینالعابدین«ع» در سجدههایشان همواره این جمله را میگفتند. این تصویری است که انسان باید از خود داشته باشد.
«تَزَوَّدُوا رَحِمَکُمُ اللَّه»؛(۱۳) زاد و توشه آخرتتان را بگیرید. این دعاها را بخوانید و بفهمید که چه میگویید. این ادعیه سازندهاند و دل را از محبت خدا پر میکنند. ما باید متوجه باشیم که وضعمان خراب است و از خدا اصلاح و غفران بخواهیم تا بتوانیم وارد وادی محبت شویم که اولین مرحله سیر الیالله است.
پینوشتها
۱ـ بحارالأنوار، ج۱، ص۱۵۱٫
۲ـ آلعمران، ۱۳۴٫
۳ـ چندین سال پیش در بحث غضب، مفصل حدود دوازده یا سیزده راه را برای کنترل غضب مطرح کردم. (حضرت استاد، بحث خشم را در سال۱۳۵۹هـ ش طی۱۳ جلسه بهطور مفل و مبسوط مطرح کردهاند که إنشاءالله در مجموعه «اخلاق ربانی» منتشر خواهد شد.)
۴ـ چون بحث ما راجعبه مؤمنین است.
۵ـ الکافی، ج ۲، ص ۱۳۴٫
۶ـ کنزالعمّال، ج۱۶، ص۱۲۹٫
۷ـ الکافی، ج ۲، ص ۳۰۳٫
۸ـ ما در این زمینه روایات زیادی داریم و من از آنجا که نمیخواهم راجع به غضب بحث کنم از اشاره به این روایات خودداری میکنم.
۹ـ من چندین سال پیش بحث خطورات را مطرح کردهام. (حضرت استاد این بحث را در سال۱۳۵۹هـ ش طی چهار جلسه مطرح کردهاند که إنشاءالله در مجموعه «تهذیب الأخلاق» منتشر خواهد شد.)
۱۰ـ الکافی، ج ۱، ص ۲۶۶٫
۱۱ـ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۹۵٫
۱۲ـ بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۰۱٫
۱۳ـ بحارالأنوار، ج۷۰، ص۱۰۶٫
سوتیترها:
۱٫
کسی میتواند در روابط اجتماعی اهل گذشت، خیرخواهی و بردباری باشد که جلوی خشمش را بگیرد. چنین کسی برای تأدیب و سرپرستی دیگران صلاحیت دارد. همچنین او در روابط اجتماعی و در هر محیطی که باشد، چهخانوادگی، چه آموزشی، چه تحصیلی، چه شغلی و چهرفاقتیاش، برای دیگران اثر سازندگی دارد.
۲٫
انسان گاهی اوقات در زمینه مسائل تربیتی به این نیاز دارد که خداوند آنچه را گه حق و صواب است به ذهن او الهام کند و به زبان او جاری سازد تا مربی بتواند اثرگذار باشد و کار را خراب نکند. این الهام رابطه مستقیمی با این دارد که مربی و مؤدب چقدر به آداب الهی آراسته است و تا چه میزان به کمال ادب دست یافته تا بتواند از الهامات الهی بهره بگیرد
۳٫
چرا وقتیکه دیگران را تأدیب میکنیم با اینکه دستورات الهی را به آنها میگوییم، مؤدب نمیشوند و حرف ما به دلشان نمینشیند. ریشه مشکل اینجاست که دل ما مؤدب نیست و قلبمان عاشق خدا نشده است که نمیتوانیم اثر سازندگی داشته باشیم؛ وگرنه اگر دل مؤدب باشد، متناسب با خودش در دلهای آماده اثر میگذارد.