گامهای موفقیت در زندگی مشترک
پاسخی به به دغدغههای همسرانه
مقدمه:
در شمارههای پیشین، و در یازده گام از «گامهای موفقیت در زندگی مشترک» به راهکارهای عملیِ مختلف برای رسیدن به موفقیّت از جمله تاثیرات مثبت ایجاد فضای معنوی در منزل و خانواده و… پرداختیم و به برخی پرسشها نیز پاسخ داده شد. اینک و در ادامه، ضمن ارائه پاسخ به برخی سئوالات و دغدغههای مطروحه، به چگونگی تاثیر «محبت» در نزدیکیِ دلها به یکدیگر میپردازیم.
بیتوجّهی همسر به حجاب
جوانی ۲۶ ساله هستم. حدود یازده ماه است که عقد کردهام. خودم تقریباً خیلی به مسائل شرعی مقیّد هستم؛ امّا خانمم نسبت به رعایت حجاب کامل، عفّت زنانه و حیا ضعیف عمل میکند. من در ارتباط با او خیلی دقیقم تا جایی که تا به حال به او بیاحترامی نکردهام؛ امّا بیتوجّهی او به حجاب مرا آزار میدهد، چه کنم؟
مشخّص کردن محدوده حجاب
قبل از هر چیز باید دید که مقصود این برادر محترم از عدم رعایت حجاب و عفاف توسّط همسرش چیست؟ در چنین اختلافاتی گاهی مشاهده میشود که همسر چیزی بیش از آنچه خداوند بر زن واجب کرده، مطالبه میکند. همین سختگیری موجب میشود که زن از همان چیزی هم که رعایت میکرده دست بردارد و خدای ناکرده، وارد وادی خطرناک لجاجت شود. برخی از زنان در این موارد، سیاست «به مرگ بگیر تا به تب راضی شود» را در پیش میگیرند. ما نمیخواهیم در اینجا از رفتارهای برخی از زنان دفاع کنیم؛ بلکه میخواهیم بگوییم در برخی از موارد، ثمره این برخورد، چنین نتیجهای خواهد بود. پس بهتر است پایه مطالباتمان را همان چیزی قرار دهیم که خداوند قرار داده است؛ یعنی همان میزان واجب در پوشش. البته به جهت اختلافی هم که در میان فتاوای مراجع تقلید در این زمینه وجود دارد، باید هر کسی به فتوای مرجع خود هم مراجعه کند. ممکن است فتوای مرجع تقلید زن، چیزی را جایز بشمارد که مرجع تقلید مرد آن را حرام بداند. در اینجا ملاک عمل باید فتوای مرجع تقلید زن باشد.
تغییر بر مبنای رفتار تربیتی، نه تحکّم همسرانه
متأسّفانه بسیاری از افراد در این موارد رو به تحکّم میآورند و از ابزار فشار و زور استفاده میکنند تا طرف مقابل خود را وادار به تغییر رفتار کنند. به نظر میرسد این شیوه منجر به تربیت واقعی نخواهد شد؛ بلکه نهایت اتّفاقی که خواهد افتاد، تغییر ظاهری همسر شماست، بدون اینکه در واقع تغییری رُخ داده باشد؛ امّا اگر شما بر اساس سیاست تربیتی پیش بروید، میتوانید تغییر واقعی ایجاد کنید.
در سیاست تربیتی هم باید براساس محبّت پیش رفت. شما با نزدیک شدن عاطفی به همسرتان میتوانید دغدغه همراه شدن او با خود را ایجاد کنید. رابطه محبّتی موجب میشود سوءبرداشتها هم از بین برود. رابطه محبّتی، نوع نگاه همسرتان به شما و حرفهایتان را تغییر میدهد. وقتی که در رابطهای غیرعاطفی دستوری داده میشود، بسیاری از افراد در مقابل این دستور، سیاست مقابله را در پیش میگیرند؛ امّا وقتی همین حرف در رابطهای عاطفی بیان میشود، سیاست غالب افراد، سیاستِ همراهی است. در رابطههای غیرعاطفی در مقابل دستورها، موضع دفاعی و توجیهگرانه گرفته میشود؛ امّا در رابطههای عاطفی، طرف مقابل به تأمّل و تفکّر روی میآورد. در رابطههای غیرعاطفی، اگر طرف مقابل نتواند حرف ما را بفهمد، انگیزهای برای عمل کردن به دستور نخواهد داشت؛ امّا در رابطههای عاطفی طرف مقابل به جهت محبّتی که به همسرش دارد، حتّی در صورت متوجّه نشدن فلسفه دستور شرع، به آنها عمل میکند؛ زیرا دوست ندارد خدشهای به رابطه عاطفی او و همسرش وارد شود. پرسش و پاسخ زیر که پاسخ آن به وسیله مقام معظّم رهبری داده شده، میتواند راهگشای مناسبی در این مسیر باشد:
س۱۰۷۹: چند سالی است که ازدواج کردهام و به مسائل شرعی و امور دینی اهمّیت فراوانی میدهم و مقلّد امام راحل هستم؛ ولی متأسّفانه همسرم به مسائل دینی اهمّیت چندانی نمیدهد. گاهی بعد از مشاجره لفظی، یک بار نماز میخواند؛ ولی باز دوباره نماز را ترک میکند و این رفتار او مرا بسیار رنج میدهد. وظیفه من در برابر او چیست؟
ج: وظیفه شما فراهم کردن زمینه اصلاح او به هر وسیله ممکن است. باید از هرگونه خشونت که حاکی از بداخلاقی و ناسازگاری شما باشد، خودداری کنید. اطمینان داشته باشید که شرکت در مجالس دینی و رفت و آمد با خانوادههای متدیّن، تأثیر بسیار زیادی در اصلاح او دارد.(۱)
تذکّر بعد از ایجاد رابطه عاطفی
نکته باریکتر از مویی در اینجا وجود دارد که توجّه به آن ضروری است. وقتی آغاز رابطه عاطفی با تذکّر همراه میشود، اثر تربیتی محبّت را کم میکند؛ زیرا در ذهن همسر شما تحلیلی به وجود میآید که طبق آن، شما محبّت میکنید تا او را تغییر دهید؛ یعنی محبّت شما به او برای خودِ او نیست؛ بلکه شما برای این که او را به آنچه خودتان میخواهید، نزدیک کنید، از سلاحی به نام ابراز محبّت استفاده کردهاید. این محبّتها که از نگاه مخاطب ما، محبّت شرطی است، اثر تربیتی ندارد. پس باید ابتدا همسرتان از خالصانه بودن رابطه عاطفی شما مطمئن شود، سپس تذکّرات آغاز شود.
نهی از منکر، سر جای خودش
هیچکدام از این نکتههایی که گفتیم به معنای تعطیل شدن فریضه امر به معروف و نهی از منکر نیست. شما طبق فتوای مرجع تقلید خودتان، این وظیفه را انجام دهید و کوتاه هم نیایید؛ امّا این را بدانید که طبق فتوای مراجع، در جایی که امر و نهی اثر ندارد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. برخی از علما نکته دقیقی را در اینجا بیان کردهاند و آن این که اگر میبینید که گفتن اثر ندارد، تلاش کنید زمینه اثر را فراهم کنید. نکته سومی که در این پاسخ بیان شد، همان فراهم کردن زمینه اثر است.
توجّه به نوع تربیت پیش از ازدواج
در کنار همه این نکات، باید به این نکته هم توجّه داشت که میزان درک افراد از زشتی و زیبایی کارها، بستگی به نوع تربیتشان هم دارد. مثلاً برخی از افراد پیش از ازدواج خود، در خانوادهای زندگی میکردهاند که پوشیدن و یا نپوشیدن جوراب برای زن در مقابل نامحرم مسئله قابل توجّهی نبوده است. او از وقتی که چشم باز کرده، دیده که مادرش در مواجهه با نامَحرمهای آشنا یا هنگام بیرون رفتن از خانه، روی این مسئله حسّاس نبوده و پدر او هم نسبت به آن حسّاسیت خاصّی نشان نمیداده است. پس بار ارزشیِ این کار برای او چندان قابل توجّه نبوده و حالا که وارد زندگی شوهرش شده با فضای متفاوتی روبهرو شده است. مثلاً اوّلین بار که پسرعموهایش به خانه او میآیند، بدون جوراب به استقبال آنان رفته، خیلی راحت و باز با آنها میگوید و میخندد. بعد از این که مهمانها میروند، شوهر به سراغ زن آمده، او را حسابی دعوا میکند، غافل از این که این زن اصلاً در فضای معیارهای اخلاقی همسرش نیست. او این کار را بد نمیداند که هیچ، خوب هم میداند. شاید هم خلافِ این کار را بیادبی به پسرعموهایش بداند.
در اینجا نمیتوان توقّع داشت زنی که مدّتها از همین زاویه به ارتباط با نامحرم نگاه میکرده، با یک دستور، همه چیز برای او حل شود و نوع نگاهش به ارتباط با نامحرم و حجاب تغییر کند. این که مقام معظّم رهبری فرمودهاند: «رفت و آمد با خانوادههای متدیّن تأثیر بسیار زیادی در اصلاح او دارد»، از همین روست که این رفت و آمدها فضای جدیدی را برای او ترسیم میکند که در آن، ارزشها رنگ و لعاب دیگری به خود میگیرد. وقتی که این اتّفاق افتاد، آن وقت است که تذکّرات جای خود را پیدا کرده، اثر میگذارد.
یک سال پیش عقد کردم و بیست روز است که وارد زندگی مشترک شدهام؛ امّا همسرم کاهلْ نماز است. یک روز نماز میخواند و بیست روز نمیخواند. البتّه پدر ایشان هم نمازخوان نیست. میخواهم بدانم که چه باید کرد تا شوهرم نمازخوان شود. ناگفته نماند که ایشان به روزهاش اهمّیت میدهد.
بدانید که اصلیترین راهکار برای تغییر همسرتان محبّت است. هر اندازه میتوانید به او محبّت کنید و نمازخوان نبودنش را مجوّز کم کردن محبّت به او نکنید. هر اندازه محبّت شما به او کم شود، از میزان تأثیرگذاری شما نیز کاسته میشود. محبّت عامل نزدیکی دلها به یکدیگر است. در عالم دوستی است که ما از یکدیگر تأثیر میپذیریم، به همین دلیل هم هست که پیامبر رحمت، رسول خدا«ص» فرمود: انسان، دینِ دوست و همنشین خود را برمیگزیند.(۲)
سعی کنید دلیل نمازخوان نبودنش را بیابید. کاهلی او به جهت تنبلی، رفقای ناباب، تربیت نادرست خانوادگی، سستی در اعتقادات، بدبین بودن به نمازخوانها یا دلیل دیگری است؟
متناسب با ریشه بینمازی، درمان را شروع کنید. مثلاً اگر ریشه، سستی اعتقادات است، خود را از نظر اعتقادی قوی کنید و با او به بحث بنشینید. اگر دلیل آن، رفقای ناباب است، با شدّت دادن به محبّت خود سعی کنید از اثر آن رفاقتها بکاهید. اگر به جهت بدبین بودن به نمازخوانهاست، تلاش کنید با اصلاح رفتار خودتان این تصویر را در ذهن او اصلاح نمایید.
نچشیدن طعم معنویت، یکی از دلایل اصلی بینمازی
یکی از دلایل اصلی کاهلْ نمازی در بسیاری از افراد، نچشیدن طعم معنویت است. نماز اتّصال به عالم معناست. کسی که تا به حال طعم این اتّصال را نچشیده، سخت با نماز ارتباط برقرار میکند؛ امّا چه کنیم که چنین شخصی طعم معنویت را بچشد؟ یکی از نقدترین راهها، آن است که ما در رفتارمان با او، معنوی برخورد کنیم. تواضع، گذشت، حِلم و بردباری، محبّت، احترام، ادب و… همه رفتارهایی معنوی هستند که طعم معنویت را به طرف مقابل میچشانند.
در بسیاری از موارد ما برعکس عمل میکنیم. با کسی که نمازخوان نیست تند برخورد میکنیم، به او بیاحترامی میکنیم، با او متکبّرانه برخورد میکنیم و شرط ادب را در حضور او رعایت نمیکنیم. این کارها نه تنها طرف مقابل را مشتاق نماز نمیکند؛ بلکه بیشتر از گذشته او را فراری میدهد.
خداوند درباره رسول خدا«ص» و موفّقیت تبلیغی ایشان میفرماید: «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَوْ کنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لاَنفَضُّوا مِن حَولِکَ؛(۳) پس به [برکتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى، قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند».
این آیه برای تمام کسانی که میخواهند در مسیر اصلاح کسی گام بردارند بسیار الهامبخش است.
شکر خدا که شوهرتان روزه میگیرد. همین نشان میدهد که تا اندازهای رابطه خود را با خداوند محفوظ نگه داشته است. این نقطه امید خوبی است. باید به رفتارهای چنین انسانی با دید مثبت نگاه کرد. کسی که در ماه رمضان روزه میگیرد، این پیام را به خدا میدهد که هنوز رشته بندگی را به طور کامل قطع نکرده است. شما با توجّه به این ویژگی میتوانید امید بیشتری کسب کنید و با انگیزه بیشتری تلاش کنید.
برایش دعا کنید. رسول مهربانیها پیامبر خدا«ص» هم برای کسانی که از راه دین منحرف بودند، دعا میکرد. نقل است که در جنگ حُنین، دندان پیامبر«ص» را شکستند و صورت مبارک ایشان خونآلود شد. وقتی ایشان خون را از صورت خویش پاک مینمود، فرمود: خداوندا! قوم مرا هدایت کن که اینها نمیدانند [و از سرِ نادانی است که اینگونه جسارت و تمرّد میکنند].(۴)
برادرم اهل نماز نیست و میگوید: چرا باید نماز خواند؟
برادری دارم حدود بیست و سه ساله که قبلاً اهل نماز و مسجد بود؛ ولی الآن مدّتی است که میگوید: چرا باید نماز بخوانم؟ نماز به چه دردم میخورد؟ با این افراد چگونه باید برخورد کرد؟
یکی از مشکلات ما در پاسخگویی آن است که برای همه پرسشها یک راهحل معرّفی میکنیم. فکر میکنیم با همه سئوالها باید با یک شیوه برخورد کرد. مثلاً هرگاه با پرسش «چرا باید نماز بخوانم؟» مواجه میشویم، خیلی زود به سراغ فلسفه نماز رفته، آن را برای مخاطب خود تشریح میکنیم؛ در حالی که برای پاسخ به هر پرسشی، در ابتدا باید به ریشه پیدایش آن توجّه کرد. پرسشهایی با شکلهای یکسان، حتماً جوابهای یکسانی ندارند. ممکن است دو نفر بپرسند: «چرا باید نماز خواند؟»، امّا جواب هر یک، متفاوت از دیگری باشد. ممکن است پرسشها از نظر واژهها و جملهبندی مثل هم باشد؛ امّا ریشه پیدایش آنها یکی نباشد.
در پزشکی هم یکی از اصلیترین دغدغهها آن است که ریشه درد پیدا شود. مثلاً فرض کنید سه نفر برای درمان پیش پزشک رفتهاند و هر سه هم سردرد دارند. این سه نفر وقتی از مطب پزشک بیرون میآیند، سه نسخه کاملاً متفاوت در دست دارند؛ در حالی که هر سه یک درد داشتند. وقتی علّت را از پزشک جویا میشوید، درمییابید که سردرد هر کدام ریشهای متفاوت از دیگری داشته است. یکی سرش به دیوار خورده و درد گرفته، دیگری سرما خورده و سرش درد میکرد و نفر سوم هم میگرِن دارد. در عالم پرسش هم باید با همین شیوه وارد شد. اینگونه نیست که هر پرسش اعتقادی، ریشه در جهل داشته باشد، به گونهای که با برطرف شدن جهل، پرسش هم برطرف شود؛ بلکه گاهی ریشه یک پرسش را در مسائل تربیتی باید جستجو کرد.
بیتوجّهی به هماهنگی پاسخ با ریشه پرسش موجب میشود، تلاشهای پاسخگو بیهوده شده، جز آب در هاون کوبیدن نباشد و در نهایت به چیزی دست نیابد.(۵)
خوب است در اینجا برای باز شدن مطلب به خاطرهای اشاره کنم.
در ایّامی که در دانشگاه، امام جماعت دانشجویان بودم، روزی دانشجویی بعد از نماز به سراغم آمد و گفت: یک سئوال.
گفتم: بپرس.
پرسید: «چرا باید نماز بخوانیم؟».
نگاهم را در چشمانش گره زدم و گفتم: یک سئوال.
گفت: بپرس.
گفتم: چرا میپرسی که چرا باید نماز بخوانیم؟
تعجّب کرد. ابروانش را کمی بالا برد و گفت: من از شما سئوال کردم چرا باید نماز بخوانیم؟ شما هم یک چرا کنار سئوال من گذاشتهاید و میپرسید چرا میپرسم که چرا باید نماز بخوانیم؟!
لبخند تلخی روی لبانش نشست و گفت: یک سئوال.
گفتم: بپرس.
گفت: چرا شما میپرسید که چرا من میپرسم که چرا باید نماز خواند؟
بیاختیار خندیدم و گفتم: آخر گاهی کسی میپرسد: «چرا باید نماز خواند»؛ چون نمیداند و میپرسد که بداند. گاهی هم میپرسد: «چرا باید نماز خواند»، چون با خدا دچار مشکل شده؛ یعنی چیزی از خدا خواسته و خدا به او نداده یا این که چیزی داشته و خدا از او گرفته. حالا رابطهاش با خدا به هم ریخته و از او گلهمند است. اینجاست که برای مقابله به مثل با خدا، نماز را ترک میکند؛ امّا وجدانش به سراغ او میآید که چرا نمازت را نمیخوانی؟ او برای این که پاسخی برای وجدان خود بیابد، میگوید: اصلاً چرا باید نماز خواند؟
سکوت کرده، سراپا گوش بود. من هم ادامه دادم: این شخص در اصل، نماز را زیر سئوال میبرد، نه این که درباره نماز، سئوال داشته باشد. حالا بگو ببینم تو از کدام دستهای؟ واقعاً به دنبال فلسفه نماز هستی یا این که ….
خنده معناداری کرد و گفت: حقیقتش از دسته دوم هستم.
گفتم: خُب، بگو تا بدانم با خدا چه مشکلی پیدا کردهای؟
گفت: قصّه از وقتی شروع شد که من تصمیم گرفتم خوب درس بخوانم تا در دانشگاه قبول شوم. یک سالِ تمام درس خواندم. تمام تفریحات و سرگرمیهایی که میتوانست برای یک جوان جذّاب باشد کنار گذاشتم. حتّی از خواب و استراحت خودم هم کم کردم تا به درسم برسم. روز کنکور فرا رسید و امتحان دادم. پس از آن بود که دیگر لحظهها را میشمردم تا نتایج بیاید. نتایج کنکور که آمد، آسمان روی سرم خراب شد. با نهایت تعجّب فهمیدم که در رشتهای قبول شدهام که اصلاً فکرش را نمیکردم؛ رشتهای که حتّی مادرم هم مرا به جهت آن مسخره میکند.
دوست داشتم بدانم چه رشتهای قبول شده. خودش منتظرم نگذاشت و گفت: در رشته دامپزشکی قبول شدهام. حالا کسانی که در اطرافم هستند حتّی مادرم به مسخره از این رشته یاد میکنند. میگویند: «میخواهی چند سال درس بخوانی تا بروی فلان روستا، سرماخوردگیِ گوسفندهای مشتی حسن را درمان کنی یا این که نبض گاو ننه کبری را بگیری!». من هم وقتی میبینم هفت سال باید درس بخوانم؛ آن هم در رشتهای که مادرم هم مرا برای آن مسخره میکند، از زندگی خسته میشوم. میگویم: خدایا! من که این همه زحمت کشیدم و درس خواندم، از همه چیزهایی که میتوانست برای یک جوان جذّاب باشد گذشتم، چرا باید حالا در چنین رشتهای قبول شوم؟
سکوت کرده بودم تا هر چه در دل دارد بگوید. وقتی حرفهایش تمام شد، درباره دو نکته برای او صحبت کردم: اوّل درباره دامپزشکی و اهمّیت آن در دنیای امروز؛ دوم، درباره حرف مردم و میزان تأثیر آن در خوشبختی و بدبختی انسانها. به او گفتم که اگر واقعاً در رشته دامپزشکی تلاش کند تا چه اندازه میتواند برای جامعه خود مفید باشد. همچنین درباره این که انسان تا چه اندازه باید در زندگی خود برای حرف مردم ارزش قائل باشد، آیا میتوان مدیریت زندگی را به دست حرف مردم سپرد؟
حرفهایم که تمام شد، بلند شد. گفتم: کجا؟
گفت: مشکل من حل شد.
گفتم: امّا من هنوز جواب سئوال تو را ندادهام. تو پرسیدی: چرا باید نماز خواند؟
گفت: مشکل من چیز دیگری بود که حل شد.(۶)
راه تقویت ایمان شوهر
دوست دارم شوهرم ایمانی قوی داشته باشد و به خدا و پیامبر«ص» معتقد باشد. شوهرم نماز میخواند؛ امّا نمازش با حضور قلب نیست. ما یک سال و دو ماه است که عقد کردهایم. پس از عقد فهمیدم که او دروغ گفتن را خوب بلد است؛ در حالی که من تصوّر دروغ گفتن را هم نمیتوانم بکنم. من چیزی را از او پنهان نکردهام و تمام کارهایم را به او گفته و میگویم. همین هم باعث شده که دروغ گفتن او کم شود. شوهرم اهل نماز و پول حلال به دست آوردن است. او خوشاخلاق و مهربان هم هست؛ امّا به من بگویید چه کنم که دروغ نگوید و معنویتش تقویت شود؟
تعدیل توقّعات
در همه امور باید توقّعات را تعدیل کرد. افراط در توقّعات چه در امور مادّی و چه در امور معنوی، به اصل زندگی و رابطه زن و شوهر ضربه میزند. این که همسر شما نمازش را با حضور قلب بخواند، آرزوی خوبی است؛ امّا اگر این آرزو تبدیل به توقّع شد، یعنی شما از او انتظار داشتید که خیلی زود نمازش را با حضور قلب بخواند، مشکل تولید میکند. ما نمیدانیم که خودِ شما نمازتان را با حضور قلب میخوانید یا نه؛ ولی در این تردیدی نیست که نماز خواندن با حضور قلب، کار سادهای نیست. البته این بدان معنا نیست که ما باید قید حضور قلب در نماز را بزنیم؛ بلکه مقصود ما این است که توقّع چنین کار سختی موجب میشود که اگر این توقّع برآورده نشد، رابطه ما با همسرمان به هم بریزد.
توجّه به خوبیها
همسر شما خوبیهایی دارد که توفیقزاست؛ یعنی به جهت این ویژگیها، مشمول توجّه ویژه خداوند خواهد شد؛ مثل این که میگویید همسرتان خوشاخلاق و مهربان است. ما در گام اول از همین بحث به صورت مفصّل درباره اهمّیت خوشاخلاقی و آثار آن سخن گفتیم. اگر مطالب این بخش از این بحث را مطالعه کنید، متوجّه خواهید شد که انسان مهربان و خوشاخلاق تا چه اندازه مورد لطف و عنایت ویژه خداست. این که میگویید او به دنبال لقمه حلال است، ویژگی کمی نیست. خداوند کریم خطاب به محبوبترین خلقش، رسول اکرم«ص» فرمود: ای احمد! عبادت، ده جزء دارد که نُه جزء آن به دنبال روزی حلال رفتن است. پس اگر خوراک و نوشیدنیات را پاک کنی، در پناه و حمایت من قرار داری.(۷)
بدون توجه به این خوبیها، تصویر درست و دقیقی از شخصیت همسرتان نخواهید داشت، از همین رو نمیتوانید در راه تقویت ایمان او موفق باشید.
نزدیکی عاطفی با رفتار، لازمه تأثیرگذاری گفتار
برای تأثیرگذاری روی همسر باید از نظر عاطفی به او نزدیک شد. همانطور که در پاسخ برخی از پرسشها گفته شد، راز تغییر دادن دیگران، محبّت است؛ همان نکتهای که پیامبر خدا«ص» فرمود: «محبّت، اساس [روش] من است».(۸)
وقتی که از نظر عاطفی به یکدیگر نزدیک شدید، حالا وقت حرف زدن است. در فضای رابطههای عاطفی شدید است که حرفها اثر میگذارد. با او درباره دروغ و آثار آن صحبت کنید.(۹) شاید همسر شما به جهت این که از گذشته عادت به دروغ داشته، قبحِ دروغ چندان برایش معلوم نباشد.
میشود جادو کرد. نیازی نیست پیش رمّال هم رفت. محبّت، خودش جادوست. جادویی که هیچ بَدَلی هم ندارد. از فاسق، عابد میسازد و از دنیاپرست، زاهد. وقتی به جان یک خودپرست تزریق شود، «خود»ش محو میشود و خدا به جایش مینشیند. بتپرستها را با محبّت میشود طلایهدارانِ توحید کرد. گُل کردن خار، کار پیش پا افتاده محبّت است. از حیوانصفت، انسان میسازد. این محبّت، سرباز شیطان را بنده خدا میکند. همتا ندارد جادوی محبّت.
پایین آوردن هزینه صداقت
برخی از افراد عادت کردهاند به جای این که هزینهای برای صداقت خود بپردازند، دروغ بگویند و خیال خود را راحت کنند. این افراد باید بدانند که در محاسبه خود، اشتباه کردهاند و هزینهای که برای دروغ گفتن میپردازند، بسیار سنگینتر از هزینهای است که در مقابل صداقت، پرداخت میکنند. امّا اکنون روی سخن ما با همسر فردی است که عادت به دروغ دارد. ما به ایشان میگوییم که اگر میخواهید همسرتان دروغگویی را ترک کند، علاوه بر این که خودتان با صداقت تمام در زندگی برخورد میکنید، تلاش کنید هزینه صداقت را برای او پایین بیاورید؛ یعنی وقتی که او درباره مطلبی راست میگوید، با او به گونهای برخورد کنید که نه تنها حس کند صداقت برای او هزینهای نداشته؛ بلکه یقین کند با صداقت، سرمایهای برای خود دست و پا کرده است. مثلاً پس از برخورد صادقانه، با او با محبّت و احترام بیشتری برخورد کنید.
همچنین همین که با دیدن رفتار شما، میزان دروغ گفتن او کاهش یافته، معلوم میشود که زمینه تغییر در او هست.
تشویق در واجبات، مدارا در مستحبّات
در امور معنوی هم تلاش کنید در انجام دادن واجبات و ترک گفتن محرّمات، او را تشویق کنید؛ ولی در امور مستحب، به هیچ وجه به او فشار نیاورید. توصیه دین آن است که امور مستحبّی را بر خودتان هم به زور تحمیل نکنید،(۱۰) چه رسد به دیگران. بدانید که اگر کسی تنها به واجبات خود عمل کند، به بالاترین درجات راه خواهد یافت.(۱۱)
چه اندازه باید نسبت به خوردن غذاهای نذری حسّاسیت داشت؟
برخی با توجّه به جایگاه ویژه حلال و حرام بودن لقمه در زندگی، نسبت به هر چیزی که دیگران به آنها میدهند، حسّاس هستند؛ حتّی درباره خوردنیهای هیئت و نذریهایی که مردم به دیگران میدهند. با این افراد وسواسی باید چگونه برخورد کرد؟ آیا این اندازه از حسّاسیت، لازم است؟ مثلاً اگر همسایهمان چیزی آورد، لازم است که تجسّس کنیم؟
این، مسئلهای فقهی است که آن را میتوان با پرسش از مرجع تقلید حل کرد. فتوای مراجع آن است که استفاده از اموالی که انسان اطمینان به حرام بودن آن دارد، اشکال دارد؛ امّا استفاده از اموالی که انسان علم به حُرمت آنها ندارد، بیاشکال است. شاید چنین افرادی فکر میکنند از اموال مشکوک هم نمیشود استفاده کرد که اینگونه عمل میکنند. پس به این راحتی، مُهر وسواس داشتن به هر کسی نزنیم.
اموالی هم که میدانیم حرام است، دو قِسم است: اوّل، اموالی که حقوق شرعی آن مثل خمس و زکات پرداخت نشده است و دوم، اموالی که از حرام است؛ مثل مالِ دزدی. قِسم دوم را که به هیچوجه نمیتوان استفاده کرد؛ مگر آن که صاحب اصلیاش راضی باشد؛ امّا قِسم اوّل را طبق فتوای برخی از مراجع با پرداخت حقوق شرعی، میتوان استفاده نمود. البتّه در باره اموال مشکوک هم میتوان چنین کاری کرد.
ما درباره لقمه حرام باید روی درآمد خودمان حسّاس باشیم و حقوقی مثل خمس و زکات و… را که به اموالمان تعلّق میگیرد، پرداخت کنیم؛ امّا در زندگی دیگران نباید تجسّس کرد.
اگر شخص با این سه نکته قانع نشد، معلوم میشود که وسواس دارد و باید به مشاور مراجعه کند.
پینوشتها
۱ـ رساله أجوبه الإستفتائات، ص۲۳۰٫
۲ـ الکافی، ج۲، ص۳۷۵٫
۳ـ آلعمران، ۱۵۹٫
۴ـ بحار الأنوار، ج۳۵، ص ۱۷۷٫
۵ـ در کتاب روششناسی پاسخگویی به پرسشهای اعتقادی، از همین قلم، میتوانید مباحث مفصّلی را درباره این موضوع بخوانید.
۶ـ در نگارش این مطلب، اندکی پردازش داستانی هم به کار گرفته شد.
۷ـ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص۲۷٫
۸ـ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۷۳٫
۹ـ درباره دروغ و آثار آن در گام دوم از جلد چهارم به تفصیل سخن گفتهایم.
۱۰ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «دلها را روی آوردن و روی برگرداندنی است. اگر دل روی آورد، آن را به مستحبّات وادارید و اگر روی برگرداند، بر انجام دادن واجبهایش بسنده کنید» (نهجالبلاغه، حکمت ۳۱۲).
۱۱ـ امام سجاد«ع» فرمود: «کسی که به آنچه خدا بر او واجب کرده عمل کند، از بهترین مردم است» (الکافی، ج ۲، ص۸۱).
سوتیترها:
۱ یکی از دلایل اصلی کاهلْ نمازی در بسیاری از افراد، نچشیدن طعم معنویت است. نماز اتّصال به عالم معناست. کسی که تا به حال طعم این اتّصال را نچشیده، سخت با نماز ارتباط برقرار میکند؛ امّا چه کنیم که چنین شخصی طعم معنویت را بچشد؟ یکی از نقدترین راهها، آن است که ما در رفتارمان با او، معنوی برخورد کنیم. تواضع، گذشت، حِلم و بردباری، محبّت، احترام، ادب و… همه رفتارهایی معنوی هستند که طعم معنویت را به طرف مقابل میچشانند.
۲٫
در همه امور باید توقّعات را تعدیل کرد. افراط در توقّعات چه در امور مادّی و چه در امور معنوی، به اصل زندگی و رابطه زن و شوهر ضربه میزند. نماز خواندن با حضور قلب، کار سادهای نیست. البته این بدان معنا نیست که ما باید قید حضور قلب در نماز را بزنیم؛ بلکه مقصود ما این است که توقّع چنین کار سختی موجب میشود که اگر این توقّع برآورده نشد، رابطه ما با همسرمان به هم بریزد.
۳٫
محبّت جادویی است که هیچ بَدَلی ندارد. از فاسق، عابد میسازد و از دنیاپرست، زاهد. وقتی به جان یک خودپرست تزریق شود، «خود»ش محو میشود و خدا به جایش مینشیند. بتپرستها را با محبّت میشود طلایهدارانِ توحید کرد. گُل کردن خار، کار پیش پا افتاده محبّت است. از حیوانصفت، انسان میسازد. این محبّت، سرباز شیطان را بنده خدا میکند. همتا ندارد جادوی محبّت.