اشاره
نگاهی اجمالی به مجموعه مصاحبهها و سخنرانیهای امام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درباره جایگاه و نقش روحانیت که ناظر به نقش ارشاد، هدایت و نظارت آنان است، از یک سو و مواضع، دیدگاهها و عملکرد امام درباره ضرورت حضور و دخالت روحانیت در عرصههای عملی از سوی دیگر، ممکن است سئوالها و ابهامهایی را در این زمینه به همراه داشته باشد و یا تصور شود که نوعی پارادوکس و تعارض در اندیشه امام وجود داشته است. از این رو و به منظور برطرف شدن هر گونه ابهام و تصور تنافی و تعارض در اندیشه باره، در نوشتار حاضر به تبیین و تشریح دیدگاه امام در مورد حضور روحانیت در مناصب دولتی بپردازیم.
امام در برخی از مصاحبهها و سخنرانیهایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، وظیفه روحانیت را ارشاد و هدایت دولت میدانستند و حضور آنان در مسؤلیتهای دولتی را لازم نمیدیدند. به عنوان نمونه، ایشان در پاسخ به سئوال خبرنگار مجله اکونومیست درباره نقش روحانیت و رهبران مذهبی در آینده فرمودند:
«روحانیون در حکومت آینده، نقش ارشاد و هدایت دولت را خواهند داشت.»(۱)
ایشان همچنین در پاسخ به سئوال خبرنگار رویتر که، «در حکومت آینده، آیا علما خود حکومت خواهند کرد؟» فرمودند: «علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور خواهند بود. این حکومت در همه مراتب خود متکی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.»(۲)
ایشان در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه نیز در پاسخ به این سئوال که، «دریافت شما از حکومت اسلامی چیست؟ آیا منظور این است که رهبران مذهبی، حکومت را اداره کنند؟ مراحل این حکومت کدام است؟» فرمودند:
«خیر، منظور این نیست که رهبران مذهبی، خود حکومت را اداره کنند؛ لکن مردم را برای تأمین خواستههای اسلام رهبری میکنند؛ چون اکثریت قاطع مردم، مسلمان هستند، حکومت اسلامی از پشتیبانی آنان برخوردار و متکی به مردم خواهد بود.»(۳)
ایشان همچنین در مصاحبه با حامد الگار، فرمودند: «این که شما سئوال کردید که آیا روحانی میخواهد به دولت منضم بشود یا چی، نه، نمیخواهد دولت باشد؛ اما خارج از دولت نیست. نه دولت است، نه خارج از دولت. دولت نیست، یعنی که نمیخواهد برود در کاخ نخستوزیری بنشیند و کارهای نخستوزیر را بکند و غیر دولت نیست؛ برای اینکه نخستوزیر اگر پایش را کج بگذارد، این جلویش را میگیرد. بنابراین، نقش دارد و نقش ندارد.»(۴) با وجود این سخنان، پس از گذشت مقطعی از پیروزی انقلاب اسلامی، امام با حضور روحانیون در برخی از مناصب موافقت کردند و روحانیون در عمل، برخی از مسؤلیتهای کلیدی حکومت را به عهده گرفتند.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا در دیدگاه امام نسبت به حضور روحانیت در مسؤلیتهای دولتی تعارض و منافاتی وجود دارد و یا دیدگاه امام دچار تغییر و دگرگونی شده است؟ آنچه ما را به ارزیابی و تحلیل روشنی از دیدگاه امام و دستیابی به پاسخی روشن در این خصوص میرساند، توجه به افق فکری امام و در نظر گرفتن شرایط، تحولات، ضرورتها و الزامات پیش آمده پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
در افق فکری امام، اسلام، دینی است جامع که به همه شئون زندگی انسان توجه دارد و برای تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… قوانینی را در نظر گرفته است و نه تنها بدین منظور حکومت تأسیس کرده، بلکه اساساً اسلام، دین حکومت است. ایشان در این باره میفرمایند:
«اسلام، حکومت به تمام شئون آن است و احکام، قوانین اسلام و شأنی از شئون هستند و بلکه احکام اسلامی، مطلوب به عرض و امور برای اجرای حکومت و بسط عدالت میباشند.»(۵)
از منظر امام، حکومت، فلسفه عملی تمام فقه در ابعاد زندگی انسان است: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمام فقه در تمام زوایای زندگی بشریت است. حکومت، نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمام معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.»(۶) در چنین نگاهی روحانیت به عنوان مبلغان و حافظان دین نه تنها حق حضور در امور سیاسی و اجتماعی را دارند، بلکه جایگاه و موقعیت آنان این مسئولیت و وظیفه را بر عهده آنان قرار میدهد و نمیتوانند از آن برکنار و نسبت به آن بیتفاوت باشند.
وظایفی همچون هدایت و ارشاد مردم، حفظ کیان دین و مذهب، مبارزه با ظلم و انحصارطلبی، آگاهسازی مردم و بیدار کردن آنان در مقابله با توطئهها، خطرات و تهدیدات مختلف، حفظ استقلال و آزادی کشور اسلامی و حمایت از محرومین و پابرهنگان و… گویای نقش و جایگاه روحانیت در قبال اسلام است که گستره آن، زمان تشکیل حکومت و عدم آن را در بر میگیرد؛ هر چند در زمان برپایی حکومت اسلامی مسؤلیت آنان بیشتر خواهد شد. البته انجام این مسئولیتها الزاماً به معنای عهدهدار شدن مسئولیتهای اجرایی توسط روحانیت نیست.
حضرت امام در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بر این باور بودند که با حضور غیر روحانیون در مسئولیتهای اجرایی، روحانیت با ایفای نقش نظارتی خود میتواند نظام اسلامی را بهطور بایسته تحقق بخشد و پیش ببرد و نیازی به حضور روحانیت در مسئولیتهای اجرایی نیست. مصاحبههای امام پیش از انقلاب اسلامی ناظر به این جهت و بر این پیشفرض استوار بودند که در میان غیر روحانیت افرادی وجود دارند که توانایی اداره امور کشور و انجام مسئولیتهای اجرایی را بر اساس مبانی و معیارهای اسلامی دارند و نیازی به حضور روحانیت در این عرصه نخواهد بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تجربه تلخ روی کار آمدن دولت موقت و ریاست جمهوری بنیصدر و آسیبهایی که از این ناحیه متوجه نظام شد، ضرورت حضور روحانیت در برخی از مسئولیتهای نظام بیش از پیش احساس و این واقعیت آشکار شد که برای ادامه حرکت نظام اسلامی در چهارچوبها و موازین اسلامی و برای حفظ استقلال کشور، روحانیت باید این مسئولیتها را به عهده بگیرد. از آنجا که باقی ماندن آن افراد در پستهای کلیدی به اهداف نظام اسلامی و موجودیت آن خدشه وارد و در کارکردهای حکومت نیز اختلال ایجاد میکرد، امام پذیرفتند که برخی از روحانیون با پذیرش مسئولیتهای کلیدی دولتی، نظام را در تحقق اهداف و وظایف حکومت اسلامی یاری کنند.
حضرت امام در این باره فرمودند:
«من از اول که در این مسائل بودم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا میشد، در مصاحبههایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرفهایی که خودم زدم، این کلمه را گفتهام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون میروند سراغ شغلهای خودشان؛ لکن وقتی که ما آمدیم و وارد معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یا شوروی میرود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما میخواستیم برویم و آن راهی که مستقل باشیم… آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود و چون آنجا دیدیم که ما نمیتوانیم در همه جا یک افرادی را که صد در صد برای آن مقصدی که ملت ما برای آن جوانهایشان را دادند و اموالشان را دادند، نمیتوانیم پیدا بکنیم، تن دادیم به این که رئیس جمهورمان از علما باشد. نخست وزیرمان هم همین طور… ما آن روز خیال میکردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را آن جوری که خدا میخواهد، پیش ببرند و آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم. ما از حرفی که در مصاحبهها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی میتواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان و برمیگردند و محول میکنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار میکنند.»(۷)
همچنین ایشان در جای دیگری فرمودند:
«ما یک وقتی که در نجف بودیم، این کلمه را گفتیم که علما مرتبهشان بالاتر از این است که داخل بشوند در امور اجرایی؛ لکن در وقتی که افرادی باشند که آن افراد، متعهد به اسلام باشند و بتوانند کارها را روی موازین اسلامی اجرا کنند؛ نه این که اگر هیچ کس هم نباشد و اشخاصی باشند که نتوانند روی مجاری اسلامی عمل کنند، باز آقایان بروند کنار بنشینند و تماشاچی باشند که آنها ما را بکشانند به آنجایی که خودشان میخواهند. مسئله این نیست. مسئله این است که اگر سیاستمدارانی باشند که همان معنایی را که مسلمین میخواهد، ولو در همین یک بعدش، ولو در همین بعد دنیاییاش. آنها طوری سیاست را انجام بدهند که ما استقلالمان و آزادیمان محفوظ بماند و ما به طرف شرق یا غرب کشیده نشویم، البته آنها بکنند، هیچ مانعی ندارد و علما هم میروند و مشغول کارهای خودشان میشوند؛ اما وقتی که ما ببینیم که این طور نیست که تمام این پستها و تمام این قدرتها را اینها اگر دستشان بیاید، صرف میکنند در این که جامعه ما را به (سمت) جامعه مستقل و آزاد بکشند، ناچاریم اشخاصی را که متعهد هستند و ما را نمیکشانند به این طرف و آن طرف، دخالت بدهیم در امور. نظارت بدهیم در امور و همه ما و همه شما و همه نسلهای آتیه، آنها باید چشم و گوششان را باز کنند که دوباره هی شیطانها نیایند تزریق کنند که آقا، علما را چه به سیاست؟ علما را چه به دخالت در امور مملکتی؟ این، یک نقشه شیطانی است.»(۸)
باید توجه داشت که این مسئولیت که برحسب ضرورتها و الزامات عرفی و شرعی بر دوش روحانیت نهاده شد، تکلیفی است که در امتداد وظایف شرعی آنان قرار میگیرد و جدای از آن نیست؛ زیرا روحانیت به حسب وظیفه و مسئولیت شرعی خود نمیتواند در قبال حفظ اساس اسلام و نظام جمهوری اسلامی که بر گرفته از مبانی و اصول دینی است، بیتفاوت باشد و در صورتی که حضور نیافتن آنان خطر و آسیبی را متوجه دین و نظام دینی کند، موظف به پذیرش مسئولیت هستند.
به تعبیر دیگر اهمیت حفظ اسلام و نظام اسلامی، امام را بر آن داشت تا از دیدگاه نخست خویش فاصله بگیرند و با وجود اینکه شغل روحانیت را بالاتر از مسائل اجرایی میدانستند، به منظور انجام این مسئولیت مهمتر و جلوگیری از انحراف در مسیر نظام با حضور روحانیت در برخی مسئولیتها، موافقت نمایند؛ همانگونه که فرمودند:
«ما تکلیف داریم که قضاوت و سایر جهات را حفظ کنیم تا زمانی که جمهوری اسلامی در مسیر خود قرار بگیرد؛ آنگاه علما به پستهای خودشان که از همه شریفتر است برمیگردند. من از ابتدا همین مطلب را میگفتم که علما شأنشان نیست که مسئولیت دولتی را بپذیرند. خیال میکردم بدون آنها کارها درست میشود؛ ولی پس از مدتی دیدم که اگر به این وضع باقی بمانیم، اصل اسلام هم در خطر میافتد و لذا از آن مبنای اول برگشتم و تا مادامی که اینها اشخاص صالح را به جای خود پیدا نکردهاند، باید باشند.»(۹)
بر این اساس در دیدگاه امام در خصوص حضور روحانیت در برخی از مناصب دولتی، هیچ گونه تعارض و ناهمخوانی وجود ندارد؛ بلکه شرایط پدید آمده در آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی و ضرورتها و الزامات ناشی از آن و اهمیت حفظ اسلام و نظام موجب شد تا امام از دیدگاه پیش از انقلاب اسلامی خود فاصله بگیرند و ضرورت حضور روحانیت در مسئولیتها را بپذیرند تا نظام اسلامی بتواند در مسیر روشن خویش گام بردارد.
از این دیدگاه، پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی نه تنها یک ضرورت، بلکه یک ارزش و امر مقدس محسوب میشود و در مقابل، نپذیرفتن آن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتها، مؤاخذه الهی را به همراه خواهد داشت. امام در این باره فرمودند: «روحانیون و علما و طلاب باید کارهای قضایی و اجرایی را برای خود یک امر مقدس و یک ارزش الهی بدانند و برای خود شخصیت و امتیازی قائل بشوند که در حوزه ننشستهاند؛ بلکه برای اجرای حکم خدا، راحتی حوزه را رها کرده و مشغول به کارهای حکومت اسلامی شدهاند. اگر طلبهای منصب امامتجمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالی ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هوای اجتهاد و درس خوش کند، یقیناً در پیشگاه خداوند بزرگ مؤاخذه میشود و هرگز عذر او موجه نیست. ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بیسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایطی بهتر از این را نخواهیم داشت.»(۱۰)
پینوشت:
- صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۰، مصاحبه با خبرنگار مجله انگلیسی اکونومیست، ۱۸/۱۰/۵۷٫
- صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۰، مصاحبه با خبرنگار رویترز، ۴/۸/۵۷٫
- همان، ج۳، ص۴۶۷، مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه، ۲۳/۶/۵۷٫
- صحیفه نور، ج۱۱، ص۱۳۳٫
- سید روحالله خمینی، البیع، ج۲، ص۶۳۲٫
- صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹٫
- همان، ج۱۶، ص۳۴۹-۳۵۰٫
- همان، ج۱۳، ص۴۳۳-۴۳۴٫
- همان، ج۱۸، ص۱۰۱٫
- صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۰۰٫
سوتیترها:
۱٫
حضرت امام در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بر این باور بودند که با حضور غیر روحانیون در مسئولیتهای اجرایی، روحانیت با ایفای نقش نظارتی خود میتواند نظام اسلامی را بهطور بایسته تحقق بخشد و پیش ببرد و نیازی به حضور روحانیت در مسئولیتهای اجرایی نیست. مصاحبههای امام پیش از انقلاب اسلامی ناظر به این جهت و بر این پیشفرض استوار بودند که در میان غیر روحانیت افرادی وجود دارند که توانایی اداره امور کشور و انجام مسئولیتهای اجرایی را بر اساس مبانی و معیارهای اسلامی دارند و نیازی به حضور روحانیت در این عرصه نخواهد بود.
۲٫
باید توجه داشت که این مسئولیت که برحسب ضرورتها و الزامات عرفی و شرعی بر دوش روحانیت نهاده شد، تکلیفی است که در امتداد وظایف شرعی روحانیت قرار میگیرد و جدای از آن نیست؛ زیرا روحانیت به حسب وظیفه و مسئولیت شرعی خود نمیتواند در قبال حفظ اساس اسلام و نظام جمهوری اسلامی که بر گرفته از مبانی و اصول دینی است، بیتفاوت باشد و در صورتی که حضور نیافتن آنان خطر و آسیبی را متوجه دین و نظام دینی کند، موظف به پذیرش مسئولیت هستند.