این سلسله مقالات مزین است به زینت معرفت اهلبیت«ع» که در ذیل زیارت جامعه کبیره دنبال میشود. در این مقاله نیز فرازهایی از این زیارت بلند تقدیم میگردد.
کلام نور
«کَلامِکُم نور»: سخن شما نور است.
نور روشن است و روشنگر. کلام اهلبیت«ع» این ویژگی را دارد. این کلام همه ابعاد زندگی را روشن میسازد. کلام دو بخش دارد: ۱- محتوا ۲- شکل که اگر در این دو بخش شایسته و درخور تحسین بود، زیباترین است. در بخش محتوا، کلامی که سالمترین، عمیقترین و روشنگرترین و در بخش شکل و صورت رساترین باشد زیباترین است. کلام اهلبیت«ع» از آن جهت که کلامشان کلام خدا و رسول خداست، در هر دو بخش زیباترین است.
امام صادق(ع) فرمودند: «حدیثی حدیث ابی و حدیث ابی حدیث جدی و حدیث جدی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول الله و حدیث رسولالله قول الله عزوجل(۱): حدیث من حدیث پدرم، حدیث پدرم حدیث جدم، حدیث جدم حدیث حسین، حدیث حسین حدیث حسن، حدیث حسن حدیث امیرمؤمنان است و حدیث امیرمؤمنان حدیث رسول خداست و حدیث رسول خدا سخن خدای بزرگ است.»
در روایتی حضرت امام باقر(ع) به سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه (سلمه زیدی مذهب بوده و او و حکم هر دو از صاحبان فتوا در اهل سنت هستند و رابطه خوبی با امام باقر(ع) نداشتهاند) فرمودند: «شرقا و غرباً فلا تجدان علماً صحیحاً الا شیئاً خرج من عندنا اهل البیت(۲): به شرق بروید و به غرب بروید، علم درستی را نمییابید مگر چیزی را که از نزد ما خاندان اهلبیت«ع» بیرون آمده باشد.»
محتوای کلام خداوند فطری است و این یک رمز جاذبه در کلام امامان است که دلها را همچون آهنربا به سوی خود جذب میکند. از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند:«… فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا(۳): … اگر مردم زیباییهای سخنان ما را میدانستند از ما پیروی میکردند.»
این از جهت محتوا و اما از جهت شکل و صورت هم، آنان برترین و در قله فصاحت و بلاغتاند. از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده که فرمودند: «و انّا لامراء الکلام و فینا تنشَّبت عروقه و علینا تهدَّلت اغصانه؛(۴): …ما فرمانروایان سخنیم. درخت سخن در ما ریشه دوانیده و شاخههایش بر سر ما سایه افکنده است.»
این واقعیتی است که دوست و دشمن به آن معترفاند. در تاریخ آمده که شخصی به نام محقق بن ابی محقق از مولا علی«ع» جدا شد و به معاویه پیوست. معاویه از او پرسید، «از نزد چه کسی آمدهای؟» او چاپلوسانه گفت، «جئتک من عند اعیی الناس!!؛ من از نزد ناتوانترن اشخاص در سخن گفتن آمدهام!» معاویه گفت، «ویحک کیف یکون اعیی الناس فوالله ما سنّ الفصاحه لقریش غیره؛(۵) وای بر تو چگونه او را ناتوانترین افراد میشماری در حالی که به خدا سوگند اساس فصاحت را میان قریش، جز او کسی بنا ننهاد.»
ابن ابی الحدید معتزلی مذهب ذیل خطبه ۲۲۱ بعد از شرح بخشی از کلام مولا درباره عالم برزخ چنین میگوید: «اگر تمام فصحای عرب در مجلس واحدی اجتماع کنند و این بخش از خطبه را بر آنها بخوانند سزاوار است همگی به خاطر آن سجده کنند.»(۶)
جناب سیدرضی جامع نهجالبلاغه که آیتی در فصاحت و بلاغت بود، در مقدمه نهجالبلاغه زیبایی سخن مولا را چنین به قلم آورده است که، «امیر مؤمنان علی سرچشمه فصاحت و منشأ بلاغت و زادگاه آن است. اسرار بلاغت از وی آشکار شد و قواعد و دستوراتش از او سرچشمه گرفت و با استفاده از شیوه او هر خطیب توانایی به قدرت خطابه دست یافت و از گفتار او سخنرانان ماهر یاری جستند زیرا در کلامش نشانههایی از علم خداست و عطر و بویی از سخنان پیامبر(ص).»(۷)
کلام اهلبیت«ع» از عالیترین محتوا و زیباترین سبک برخوردار است. به این دو ویژگی اضافه کنید از دل برخاستن را که کلامشان را در اوج جاذبه قرار داده است که، «سخن که از دل برآید لاجرم بر جان نشیند.
اینهاست مبنای این سخن که، «کلامکم نور». کلامشان روشن، فصیح و بلیغ از جان برخاست و روشنگر است.
رشد و هدایت در اوامر امامان
«و امرکم رشد»: دستور شما رشد و هدایت است.
رشد مصدر ثلاثی مجرد به معنای راست بودن راه است و هدایت شدن به سوی خیر و صلاح. رشد در قرآن در شش وجه به کار رفته است. هدایت، توفیق، صواب، اصلاح مال، عقل مخرج (راه خروج از مشکل)
نقطه مقابل رشد غیّ و ضلال است. غیّ جهلی است که ریشهاش اعتقاد فاسد باشد و یا به معنای لجاجت و استمرار در نادانی است و ضلال به معنای تعدی از راه میانه. در قرآن علاوه بر غی و ضلال که نقطه مقابل رشد است واژه فرّ و سفاهت نیز در برابر رشد قرارگرفته است. واژه رشد و مشتقات آن نوزده بار در قرآن کریم به کار رفتهاند. این واژه دارای سه مصدر «رشد» و «رَشَد» و رشاد است. از نگاه قرآن کریم عوامل رشد عبارتند از:
ارشاد خدای متعال و اولیاء او، قرآن کریم ایمان به خدا و اطاعت از او، اعتقاد به قیامت، دعا و عبادت.
طواغیت و سران کفر دعوت به ضد رشد میکنند. قرآن در مورد فرعون میفرماید: « فَاتَّبَعُوا أَمرَ فِرعَونَ وَ ما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشید(۸) آنان فرمان را اطاعت کردند و فرمان او نارشید است.»
اما امر اولیای خداوند دعوت به رشد وصلاح و سداد است: « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَولِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصحابُ النَّارِ هُم فیها خالِدُون(۹):خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند. آنها را از ظلمتها به سوی نور بیرون میبرد. اما کسانی که کافر شدند اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور به سوی ظلمتها بیرون میبرد. آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.»
«و امرکم رشد» راه سعادت از رهگذر اطاعت و عمل به فرامین اهلبیت«ع» میگذرد و کسانی شیعه واقعی هستند که تحققبخش دستورات آنان در زندگی خویش باشند. شیعه یعنی کسی که پایش را جای پای امامان خود میگذارد و بینش او بینش آنان و رفتارش رفتار آنهاست.
امام صادق(ع) فرمودند: «انالله تبارک و تعالی اوجب علیکم حبنا و موالاتنا و فرض علیکم طاعتنا الا فمن کان منّا فلیقتد بنا و انّ من شأننا الورع والاجتهاد اداء الامانه الی البرّ و الفاجر و صله الرحم واقراء الضیف و العفو عن المسیء و من لم یقتد بنا فلیس منا(۱۰): خداوند بلندمرتبه محبت ما و ولایتپذیری ما را بر شما واجب کرده و اطاعت از ما بر شما فریضه است. آگاه باشید کسی که میخواهد از ما محسوب شود باید به ما اقتدا کند. همانا منش ما ورع(خداترسی) و سختکوشی در راه دین، اداء امانت به خوبان و بدان، ارتباط با خویشاوندان، پذیرایی از مهمان و گذشت از بدکار است و آن کس که به ما اقتدا نکند از ما نیست.»
نیز حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «لیس من شیعتنا و افقنا بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا(۱۱): از شیعیان ما نیست کسی که با زبانش با ما موافقت و در رفتار و آثارمان با ما مخالفت کند.»
سفارش به تقوی
«و وصیتکم التقوی»: و سفارش شما تقواست.
تقوی حریم نگهداری برای ذات مقدس ربوبی است. حریم نگهداری در تمامی عرصههای فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و… دین پوشش زندگی است و باید تمام ابعاد زندگی را فرا گیرد. تقوای بشری برای این پوشش مقدس است. «متقی» کسی است که حریم خداوند را در همه عرصههای زندگی رعایت میکند و میکوشد قوانین او را در همه جا اجرا کند.
«سفارش به تقوا» سفارش همه انبیا بوده است: «وَ لَقَد وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ إِیَّاکُم أَنِ اتَّقُوا اللَّه(۱۲): به یهود و نصارا و کسانی که قبل از شما کتاب آسمانی داشتند و همچنین به شما سفارش کردهایم که تقوا داشته باشید.»
تقوا مایه پیشرفت فرد و جامعه است. جامعهای که لباس تقوا به تن داشته باشد جامعهای است مترقی که میتواند از همه مواهب الهی در جهان آفرینش استفاده کند. سفارش به تقوا به معنای استفاده نکردن از مواهب خدادادی دنیا نیست، بلکه به معنای استفاده همراه با رعایت حریم خداوند و عبور نکردن از خطوط قرمز خداوند است.
شادی مشروع
شاد بودن در بهار طبیعت و ایام نوروز و غیر آن ضد ارزش و ناپسند نیست، بلکه شادی را به معنای گناه کردن گرفتن و عبور از خطوط قرمز خداوند دانستن است که منکر است. میتوان شاد بود و از خطوط قرمز هم عبور نکرد. این شادی مبارک خواهد بود و هر روزی که انسان موفق به انجام آن شود، آن روز نوروز است. از نگاه امام علی(ع) با ترک گناه هر روزتان نوروز میشود:
حضرت مولی علی«ع» در عید فطر فرمودند: « انما هو عید لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید(۱۳): امروز برای کسانی روز عید است که روزه آنها مقبول درگاه پروردگار و عبادتهای شبانه آنها مورد پذیرش قرار گرفته است. بنابراین هر روزی که در آن عصیان خداوند نشود آن روز عید است.»
تقوا رکن زندگی سعادتمندانه و جامعترین عنصر اخلاقی است. به امام جمعه دستور داده شده با وصیت به تقوا سوژه سخن در همه عرصههای اخلاقی را بیابد.
رفتار خوب
«و فعلکم الخیر»: کارتان خیر و خوبی است.
اهل بیت«ع» کانون همه خوبیها هستند. آنها معیار خوبیاند و محبت آنها جلوه برجسته خیر است. آنان هر چه را انجام میدهند خیر است زیرا معصوماند و در قاموس آنان فقط خیر است و بس.
امام صادق(ع) فرمودند: «نحن اصل محل خیر و من فروعنا کلّ برّ فمن برّ التوحید و الصلوه و کظم الغیظ و العفو عن المسی و رحمه الفقیر و تعهد الجار و الاقرار بالفضل لاهله و عدونا اصل کلّ شرّ و من فروعهم کل قبیح و فاحشه فکذب من زعم انه معنا و هو متعلق بفروع غیرنا(۱۴): ما ریشه هر خیری هستیم و هر نیکی از شاخ و بر ماست. از این نیکیها یکتاپرستی، نماز، روزه، فرو خوردن خشم، گذشت از بدی کننده، ترحم به نیازمند، پرداختن به کار همسایه و اقرار به فضیلت فضیلتمندان و دشمن ما ریشه هرگونه بدی است و هر زشتی پلیدکاری از شاخ و بر ایشان است، پس دروغ گفته کسی که گمان کرده که با ماست و به شاخههای دیگران چنگ افکنده است.»
احسان
«و عادتکم الاحسان»: شیوه شما احسان است.
به آنچه بر اثر تکرار جزو رفتار اکتسابی و گاه غیرارادی انسان میشود عادت گفته میشود.(۱۵)
احسان به همگان عادت امامان است. احسان واژه ناشناختهای نیست: نیکی و رفتار شایسته.
رفتار شایسته و سرشار از مهر، عادت همه امامان بوده است. دوست و دشمن در این زیرمجموعه قرار دارند.
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
رفتار امامان در عرصه احسان به دشمنان خود یک کتاب قطور است.
کرم
«و سجیتکم الکرم»: و سرشت شما بزرگواری است.
سجیه به معنای سرشت و طبیعت و نهاد است. «السجیه الطبیعه والخلق»(۱۶)
خلقتی که جزئی از طبیعت شد از انسان جدا ناشدنی است. این امامان نور با «کرامت» عجین شدهاند و از این رهگذر مدالها از خداوند گرفتهاند. سوره «هَل اَتی» تنها یک مدال اهلبیت«ع» است.
ای سه شب بی قوت و از قوت تو سیر
هم فقیر و هم یتیم و هم اسیر
وحی بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی بی نان تو نازل نشد
پینوشتها:
۱- الکافی، ج ۱، ص ۵۳٫
۲- الکافی، ج ۱، ص ۳۹۹٫
۳- معانی الاخبار، ص ۱۸۰، حدیث ۱٫
۴- نهجالبلاغه، خطبه ۲۳۳٫
۵- شرح نهجالبلاغه معتزلی، ج ۱۱، ص ۱۵۳٫
۶- همان.
۷- نهجالبلاغه (مقدمه).
۸- هود، آیه ۹۷٫
۹- بقره، آیه ۲۵۷٫
۱۰- الاختصاص، ص ۲۴۱٫
۱۱- مشکاه الانوار، ص ۷۰٫
۱۲- نساء، ص۱۳۱٫
۱۳- نهجالبلاغه، کلمه قصار، ۴۲۸٫
۱۴- الکافی، ج ۸، ص ۲۴۲٫
۱۵- فرهنگ سخن، ج ۵، ص ۴۹۴۰٫
۱۶- لسان العرب، ج ۱۴، ص ۳۷۲٫