کاروان کرامت
در منابع روایی آمده است، «عِندَ ذِکرِ الصَّالِحِینَ تَنزِلُ الرَّحمَهُ(۱) در جایی که از صالحان و نیکان یادی شود رحمت الهی فرو فرستاده میشود.» در این مزرعه آخرت و دار عبرت که متأسفانه برای برخی به سرای غرور تبدیل میشود، همواره بر بستر با صفای تشیع، عابدان سلحشوری میزیستهاند که قلمرو بوستان علوی از شکوفههای سرخ سجدهها، عبادتها، مجاهدتها و مقاومتهای آنان معطر شده است. صحیفه سبز شیعه مزیّن به نام باشکوه امامزادگانی جلیلالقدر، ساداتی با شرافت و دانشورانی اهل فضل و فضیلتند. بزرگان و نامورانی که با اهتمامی وافر به گونهای فداکارانه رایحه ولایت را در دشت ایمان منتشر کردند و به عنوان قافلهسالاران سعادت بشری و تداومبخش رسالت انبیا و اولیای الهی، روشنیبخش مسیر هدایت شدند. سادات دانشور با رسول اکرم(ص) و خاندان طهارت تقرّب نسبی و شرافت پیوستگی با آن انوار درخشان را دارند و سوره کوثر به این نسل منوّر اشاره دارد.(۲) خداوند متعال از مردم اجر رسالت پیامبر خاتم را نخواسته است جز اینکه به خویشاوندان و ذراری او محبت کنند.(۳) خاتم انبیا نیز بر تکریم آنان تأکید فرمودهاند.(۴) در روایتی آمده است، «اَلعُلماء وَرَثَه الاَنبیاء »(۵) بزرگانی که ستم جباران را تحمل نکردند و با دمیدن روح ایمان و مقاومت در اقشار مردم، آنان را برای ستیز با جهل، خرافات و ناروایی بسیج کردند، همانهائی هستند که طبق حدیث دیگری امانتداران رسول خدایند.(۶)
در آن هنگامهای که بنیامیه و بنیعباس غاصبانه در رأس امور جوامع اسلامی قرار گرفتند، با وجود آنکه ادعا داشتند از مقربان نبی اکرم(ص) هستند، برخلاف توصیههای مؤکد خاتم انبیا مبنی بر اظهار محبت و رأفت درباره اولاد ایشان، برای علویان و طالبیان شرایط پر اختناقی را فراهم کردند که قرنها به طول انجامید. در این مدت امامزادگان و ذراری خاندان رسالت تحت تعقیب مأموران اموی و عباسیان قرار گرفتند و روانه زندانهای مخوف و سیاهچالهای رنجآور شدند و در آنجا شدیدترین شکنجهها را تحمل کردند. کشتار فجیع آنان گاه علنی و در مواقعی مخفیانه و بدون سر و صدا، اما در نهایت قساوت و شقاوت صورت میگرفت. لذا گروه کثیری از نوادگان و احفاد ائمه هدی(ع) که قادر نبودند در این شرایط آشفته به فعالیتهای ترویجی، هدایت و نشر معارف قرآن و عترت بپردازند، ناگزیر مهاجرت میکردند تا در محیطی آرامتر و دور از گزند کارگزاران خلفای ستمگر در سنگر فرهنگی، تبلیغی به وظایف محوله بپردازند و در ضمن به افشای جنایات آن جفاکاران بپردازند. ایران از سرزمینهایی بود که این عزیزان بدان روی آوردند، زیرا قلمرو مذکور تا حدودی از کانون این فرمانرایان خائن و خبیث دور بود و از سوی دیگر مردمانش به خاندان عترت ارادت میورزیدند.(۷)
نیاکان والاتبار
مقام معظم رهبری عالمی از شجره طیبه خاندان رسالت است. وجود بابرکتی که بهرغم فتح قلههای علمی و معنوی و رفعت معرفتی و اقتدار معنوی در دشت هموار تواضع دامن گشوده، لکن در مقابل استکبار، ارتجاع مدرن و مزوران مدعی حقوق بشر نستوه و با صلابت ایستاده است. این عالم ربانی از ناحیه والد معظم خویش به امام سجاد(ع) و از جانب والده مکرمه خود به امام صادق(ع) نسب میبرد.
امامزادهای جلیلالقدر
جد اعلای مقام معظم رهبری علیاصغر، کوچکترین فرزند امام چهارم شیعیان حضرت علی بن الحسین(ع) است و حضرت سجاد(ع) او را به نام برادر خود علی بن الحسین که در عاشورا توسط اشقیا به شهادت رسید نامیدند. این امامزاده صاحب شرافت و جلالت قدر بوده و علمای نسّابه، محدثان و رجالنگاران از فضایل و مناقب ایشان سخن گفته و پارسایی و پرهیزگاری وی را ستودهاند. ابن عنبه میگوید کنیه علیاصغر ابوالحسن است. وی از طریق پسرش حسن افطس دارای اعقابی شد. افطس سیدی جلیلالقدر با قامتی رشید و سیمایی باصلابت بود و به همین دلیل او را رُمح (نیزه) آل ابیطالب میخواندند. مادرش ام ولد بود و او هنوز دیده به جهان هستی نگشوده بود که پدرش، علیاصغر در سیوهشت سالگی در ینبوغ از توابع مدینه رحلت کرد. موقعی که محمد بن عبدالله نواده امام حسن مجتبی(ع) معروف به نفس زکیه علیه بنیعباس قیام کرد، حسن افطس علمدارش شد. هیچیک از همراهان محمد بن عبدالله در شجاعت، وفاداری و پایداری چون او نبودند.
چون قیام مزبور شکست خورد و رهبرش نفس زکیه به شهادت رسید، حسن افطس از حجاز بیرون آمد و در شهرهای گوناگون به حالات مختلفی میزیست، زیرا منصور عباسی در پی دستگیری وی بود. هنگامی که حضرت صادق(ع) به عراق آمدند، چون منصور را دیدند، خطاب به او فرمودند، «اگر میخواهی در حق اولاد رسول اکرم(ص) احسانی کرده باشی از قتل افطس درگذر.» منصور پذیرفت و از تعقیب او صرفنظر کرد. همچنین آن فروغ ششم امامت، به عنوان صله ارحام این امامزاده را از عطایای خود برخوردار ساختند و در وصیت خویش برایش ارث تعیین فرمودند.(۸)
حسن افطس اولاد متعددی داشت، اما نسل وی توسط پنج پسرش به اسامی علی حوری، عمرو، حسین، حسن مکفوف و عبیدالله ادامه یافت. علی حوری منسوب به حوریه از دهکدههای واقع در سواحل فرات، سیدی خوشصورت و نیکوسیرت، ادیبی سخنور و شاعری فصیح و بلیغ بود. وی در بیان حقایق، صراحت داشت و زمانی که به مناسبتی از مهدی خلیفه عباسی انتقادی شدیداللحن کرد، موسی هادی عباسی که به قساوت قلب معروف بود، از شدت خشم برافروخته شد و دستور داد علی حوری را چنان زدند که بدنش بهشدت مجروح شد و پیکر نیمه جانش را با ناامیدی از ادامه حیات، به منزلش بردند، اما همسرش در التیام جراحات وی کوشید تا آنکه علی حوری سلامتی خود را بازیافت، ولی سرانجام هارونالرشید این بزرگوار را بهطرز فجیعی به شهادت رساند.(۹)
حسین فرزند دیگر حسن افطس از شخصیتهایی است که با ابوالسریا مصاحب و ملازم بود و هنگامی که او علیه خلفای عباسی قیام کرد و بر عراق مستولی شد و مردم را به حکمرانی محمد فرزند ابراهیم طباطبایی دعوت کرد، حسین مذکور مأمور استیلا بر حجاز شد و موفق گردید مکه را از تصرف کارگزاران عباسی بیرون آورد. با کشته شدن ابی السرایا، حسین زندگی مخفیانهای را برگزید. حسین بن حسن افطس سه فرزند پسر به اسامی حسن، محمد و عبدالله داشت که فرزندان اول و دوم وی اعقابی پیدا کردند، اما نسل پسر سوم منقرض شد. حسن فرزند حسین و نواده افطس سه فرزند به نامهای ابوجعفرمحمد، ابراهیم و علی دینوری داشت. پسر سومش عالمی عامل و کامل بود و به امر حضرت امام محمد تقی(ع) به ناحیه دینور و همدان در غرب ایران هجرت کرد، در آن نواحی متوطن شد و به نشر معارف و مکارم اهل بیت(ع) پرداخت. سادات تفرشی خامنهای حسینی افطسی از اعقاب ابی جعفر محمد فرزند حسن، فرزند حسین، فرزند حسین افطسی، فرزند علیاصغر، فرزند امام زینالعابدین(ع) هستند.(۱۰)
ابیجعفرمحمد به دلیل جور و ستم و فشار سیاسی مأموران عباسی به مناطق مرکزی ایران معروف به ناحیه جبال یا عراق عجم آمد و راهی تفرش شد و مورد استقبال اهالی آن و مردمان آشتیان و فراهان قرار گرفت. فرزندش سلطان سید احمد نیز در آن مناطق مورد توجه و تکریم قرار گرفت، اما کارگزاران عباسی محل اقامت او و برادرش سید محمد را کشف کردند و آن دو امامزاده را به شهادت رسانیدند. سید محمد در تفرش، سید احمد در هزاوه (زادگاه امیرکبیر) و سید محمد عابد در میقان اراک دفن شدند و مزار، بقعه و بارگاهشان زیارتگاه شیعیان و سایر علاقهمندان شد.(۱۱)
طبق نسبنامهای که توسط آیتالله مرعشینجفی و علامه طباطبایی تایید شده است، نسب مقام معظم رهبری به طریق ذیل و با حدود سی واسطه به امام چهارم منتهی میشود: سیدعلی فرزند سیدجواد، فرزند سیدحسین، فرزند سیدجلالالدین، فرزند سیدبابا، فرزند سیدحسن، فرزند سیدحسین، فرزند سیدمحمد، فرزند سیدنجمالدین، فرزند سیدفتحالله، فرزند سیدروحالله، فرزند سیدعبدالله، فرزند سیداحمد، فرزند سیدعبدالمجید، فرزند سیدشرفالدین، فرزند سیدعبدالفتاح، فرزند سیدمیرعلی، فرزند سلطان سیداحمد، فرزند ابیجعفرمحمد، فرزندسیدحسن، فرزند سیدحسین، فرزند سیدحسن افطسی، فرزند علیاصغر، فرزند علیبن الحسین(ع).(۱۲)
پیوند با پرهیزگاران و فرزانگان
به نظر میرسد سیداحمد فرزند سید محمد مداینی در اواسط قرن چهارم هجری و در عصر فرمانروایی دولت دیلمیان معروف به آلبویه به ایران هجرت کرده است تا در منطقه جبال (نقاط مرکزی و غربی ایران)، به فعالیتهای ترویجی و مبارزاتی بپردازد، اما چون مأموران خلفای عباسی در پی وی بودند، ناگزیر به هزاوه از توابع استان مرکزی (اراک) پناه برد و سرانجام به سال ۳۶۰ هجری، هنگام اقامه نماز توسط عوامل رژیم سفاک عباسی به فیض شهادت نائل آمد. در عصر شاه عباس صفوی بر مزار این امامزاده بارگاهی بنا شد و از دیرباز آستان مقدس او زیارتگاه و مورد توجه مردم بوده است.(۱۳)
البته بارگاه پدرش سید محمد در تفرش واقع در ۷۳ کیلومتری شمال شرقی اراک واقع شده است. مقام معظم رهبری در جمع اهالی تفرش و آشتیان متذکر شدهاند که من حالا به زیارت امامزاده بزرگوار سلطان سید محمد مشرف شدهام که در رأس سادات حسینی این منطقه هستند، به شهادت رسیدهاند. این سلسله از سید قطبالدین دو رشته میشوند. سید ظهیرالدین و سید فخرالدین معروف به میرفخرا که جزو اجداد ماست. این خاندان بیشتر مرد علم و دیانت بودهاند. نوه سید فخرالدین، سید محمدتقی است. پسرش جوانی است به نام سید محمد که از تفرش به آذربایجان میرود و در خامنه ساکن میشود و سلسله (سادات) خامنهای را تشکیل میدهد.(۱۴)
نسب قائم مقام فراهانی، ادیب و سیاستمدار که منشأت او بدون تردید از نمونههای دلاویز نثر فارسی است به سید احمد مذکور میرسد. بنابراین وی با خاندان خامنهای اشتراک نسب دارد. قائم مقام بعد از وفات عباس میرزا محمد میرزا را روی کار آورد و به دیگر مدّعیان مهلت خودنمایی نداد، اما وقتی محمد میرزا به قدرت رسید و بر سراسر ایران استیلا یافت. به دلیل هراسی که از این وزیر کاردان داشت برخلاف سوگندی که در بارگاه امام رضا(ع) خورده بود مبنی بر اینکه بر روی قائم مقام تیغ نخواهد کشید، در نیمه شب آخر صفر ۱۲۵۱ قمری در باغ نگارستان دستور داد جلاد با فرو کردن دستمال در حلقش به زندگی او خاتمه بدهد و پیکرش را بدون غسل و کفن و با لباس، مخفیانه در کنار قبر ابوالفتوح رازی در صحن امامزاده حمزه شهر ری به خاک سپردند. انگشتری در خاندان قائم مقام نسل به نسل حفظ شده است که از آن حضرت امام زینالعابدین(ع) است. این انگشتر مبارک از جنس نقره ظریفی است با نگینی سیاه رنگ که نقش روی آن نام مقدس علی بن الحسین(ع) با خط کوفی نگارش یافته است.(۱۵)
ناگفته نماند که سادات حسینی افطسی دوازده شاخه تباری از طالبیان و فاطمیان (بنی زهرا) را پدید آوردهاند. سادات دانشمند آوه، نقیبان سازمان و دیوان نقابت در نواحی مرکزی و غربی ایران، سادات دینور، گروهی از علویان بغداد، تفلیس (مرکز گرجستان)، ری، کاشان، قم و نیز بنی مانکدیم مقیم نجف از همین تبار بودهاند.(۱۶) بنابراین خاندان تفرشی خامنهای در اتصال به شجره با شرافت افطسیان با کاروانی از علما و مشاهیر نامدار جهان تشیع اشتراک نسب پیدا میکنند که برخی از این اختران فقاهت و فضیلت عبارتند از:
- علامه بزرگوار، سید والامقام و عابد زاهد سید رضیالدین محمد آوی قمی از اجلای علما و فقها، افاضل محدثین و اعیان مشایخ اجازات و شیخ روایات در قرن هفتم هجری، دوست و عدیل سید بن طاووس صاحب مقامات عالی معنوی و کرامات باهر که سید مذکور از او به عنوان برادر صالح خویش یاد میکند. سید آوی بدون واسطه از محقق حلی روایت میکند و فقهای بزرگی چون شهید اول از ایشان روایت کردهاند. سند یک قسم از استخاره با تسبیح به این محدث وارسته منتهی میشود و او این موضوع را از حضرت صاحبالامر(عج) روایت میکند.(۱۷)
- علامه شهید سید تاجالدین محمد آوی از علما، فقها، خطیبان و نقبای قرون هفتم و هشتم هجری که در عصر خویش مقتدا و زعیم شیعیان به شمار میرفت و در منطقه خویش احترام و اقتدار کامل داشت. وی بعد از پیمودن ارتفاعات علمی در فقه، حدیث، کلام، اصول، تفسیر، رجال و ادبیات، در دستگاه ایلخانی به سمت نقابت علویان تحت قلمرو آنان منصوب شد. به اهتمام وی سلطان محمد خدابنده(اولجایتو) نه تنها خود مذهب شیعه را اختیار کرد، بلکه این فرمانروای مغولی فرمان داد تمام نواحی تحت اداره او بر اساس موازین شرعی و حقوقی تشیع اداره شوند.
این امر موجب ذلت برخی دشمنان و عزت جهان تشیع شد که بر عدهای که در مذهب خود تعصب افراطی داشتند گران آمد و بر حسب زمینهای که فراهم کردند فرمان قتلش را از قاضی حنبلیها گرفتند. آنگاه او و دو فرزندش را به ساحل دجله در عراق بردند و هر سه نفر را بهطرز فجیعی به شهادت رسانیدند و عدهای خبیث بدنش را پاره پاره کردند و مقداری از گوشتهای پیکرش را خوردند.(۱۸)
- سید جلیل عالیهمت و صاحب تألیفات گرانسنگ سید عبدالله شبّر، فاضل محدث جلیل و فقیه خبیر متتبع، هنگامی که شیخ اسدالله کاظمی صاحب مقابسالانوار با سید یاد شده ملاقاتی داشت، از کثرت تألیفات وی آن هم با فهم، اطلاع، دقت و استقامت که خداوند به او عطا فرموده بود، پرسید. سید عبدالله گفت: «افزایش تصانیف من از توجه امام همام حضرت امام کاظم(ع) است، زیرا در رؤیایی راستین آن حضرت را دیدم که قلمی به من لطف فرمود که با آن بنویسم. از آن زمان موفق به نگارش شدم و هرچه نگاشته دارم از برکات آن قلم شریف است.» سید عبدالله شبّر در ۱۲۴۳ هجری درگذشت و پیکرش در جوار آستان مقدس کاظمین دفن شد.(۱۹)
- امیر عمادالدین محمد فرزند نقیبالنقبا امیرحسین اولین کس از سادات افطسی است که در عصر صفویه به اصفهان مهاجرت کرد و چون محل زندگی و مدفنش آبادی خاتونآباد در شرق اصفهان است، خاندانش به خاتونآبادی معروف شدهاند. فرزندان، نوادگان و احفاد این سید عالیمقام غالباً در زمره دانشوران زاهد و علمای پارسا به شمار میروند. شخصیتهای جامع در معقول و منقول و آراسته به خصال عالی از میان این گروه از سادات حسینی برخاستهاند که در طول قرون اعصار جامعه را از فروغ علمی و معنوی خویش برخوردار ساختهاند.(۲۰)
قله فقاهت و مقاومت
آیتالله سید حسین خامنهای (پدربزرگ مقام معظم رهبری) فرزند سید محمد حسینی تفرشی است که به سال ۱۲۶۰ هجری در خامنه واقع در هفتاد کیلومتری شمال غرب تبریز و از کانونهای شهری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود. او دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و به منظور فراگیری معارف حوزوی راهی تبریز شد. در آن زمان حوزه علمیه تبریز شاهد حضور فقهایی از شاگردان شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهرالکلام و شیخ مرتضی انصاری بود. سید حسین بعد از فراگیری علوم مقدماتی در ۱۲۹۰ هجری به منظور تکمیل تحصیلات، عازم نجف اشرف شد و فقه و اصول را نزد آیات معظم سید حسین کوه کمرهای و ملامحمد فاضل ایروانی آموخت. همزمان حکمت نظری و علوم عقلی را نزد حکیم نامور میرزا باقر شکی(اهل شکی از توابع شیروان و واقع در شرق ماورای قفقاز) فرا گرفت. چندی بعد به مرحلهای رسید که آثاری چون ریاضالمسائل سید علی طباطبایی حائری و مکاسب شیخ اعظم انصاری را در حوزه نجف اشرف تدریس کرد و گروهی از طلاب فاضل تبریز نزد ایشان شاگردی کردند.
آیتالله سید حسین خامنهای به موازات فعالیتهای آموزشی به تألیف و تحقیق مشغول شد و بر برخی منابع مهم فقهی از جمله دو اثر یاد شده تعلیقاتی نوشت. سرانجام آن فقیه نامور بعد از نیل به مقام اجتهاد در ۱۳۱۴ هجری به منطقه آذربایجان بازگشت. وی در نظر داشت به وطن خود خامنه بازگردد و در آنجا مشغول فعالیتهای آموزشی و ارشادی شود، اما عدهای از علمای تبریز که در نجف محضرش را درک کرده بودند و از مراتب علم و تقوایش مطلع بودند، از ایشان خواستند در تبریز بماند و طلاب و اقشار گوناگون را از پرتو کمالات خویش بهرهمند سازد. سید حسین تقاضای آنان را پذیرفت و در محله خیابان، کوچه قرهباغیها سکونت کرد و بهزودی بین علما و اقشار گوناگون تبریز وجاهت و اعتبار یافت و به تدریس، تربیت طلاب ارشاد مردم و انجام وظایف شرعی مشغول شد. همزمان به تقاضای معاریف شهر، اقامه جماعت در مسجد جامع تبریز را که مجاور مهمترین مدرسه علوم دینی یعنی مدرسه طالبیّه قرار داشت، به عهده گرفت.
سید حسین ضمن اهتمام به امور علمی و معنوی از مسائل سیاسی اجتماعی و مقتضیات زمانه نیز غفلت نداشت و عالمی با بصیرت، روشنبین و فقیهی سیاستمدار بود و هنگامی که برای مبارزه با ستم و جفای قاجارها انقلاب مشروطه به رهبری علما آغاز شد، از این حرکت عدالتخواهانه حمایت و مؤمنان را به پاسداری از خیزش مزبور تشویق کرد. احتمالاً وجود همین آموزهها و آرمانهای اجتماعی و انقلابی در او باعث شد طلبهای متفکر، پر شور، مستعد و آگاه یعنی شهید شیخ محمد خیابانی به او تقرب یابد و در پی ایجاد روابط معنوی و صمیمی بین آن دو بزرگوار، شیخ محمد با دختر سید حسین وصلت کرد و در مواقعی به جای پدر همسر خویش در مسجد جامع تبریز نماز جماعت اقامه میکرد.
آیتالله سید حسین خامنهای عمر خود را به هدایت مردمان تشنه معارف قرآن و عترت، پرورش طلابی فاضل و نگارش و تصنیف گذرانید. او عالمی اهل فضیلت، خجستهخو، وارسته، پارسا و برخوردار از نفوذ اجتماعی و احترام میان اهالی تبریز بود.(۲۱) میرزا اسماعیل نوبری که تحصیلات حوزوی داشت و در فن و خطابه و سخنوری و تبیین مباحث کلامی و اعتقادی شهره خاص و عام شده بود؛ از نیروهای مبارز در انقلاب مشروطه به شمار میرفت و نماینده مردم در دوره دوم مجلس شورای ملی سابق بود. او که در مبارزات با شیخ محمد خیابانی همگام بود، از خویشاوندان سببی آیتالله سید حسین خامنهای است. از کارهای مهم نوبری، اهتمام وافر در نجات دادن مردم تبریز از قحطی بزرگی بود که در سال ۱۲۹۷شمسی اتفاق افتاد.(۲۲)
مقام معظم رهبری در جمع مردم تبریز فرمودند: «به مجرد بازگشت جدّ ما مرحوم حاج سید حسین خامنهای از نجف و ورود او به تبریز، طلاب و فضلای تبریز که در طول اقامتشان در نجف نزد ایشان درس خوانده بودند و ایشان حق استادی به گردن آنان داشت، با اصرار وی را آوردند و به امامت مسجد جامع برگزیدند. مرحوم شیخ محمد خیابانی در همین شبستان مسجد جامع به جای پدرزن خود نماز میخواند و از همین جا بهتدریج شهرت یافت. پدربزرگ ما که مرد فاضل و ملایی بود علاوه بر اینکه ظهرها در مسجد جامع نماز میخواند، شبها در مسجد کوچه قرهباغیها اقامه نماز میکرد.»(۲۳)
آیتالله سید حسین خامنهای به سال ۱۳۲۵ قمری، اندکی پس از استقرار مشروطه، رحلت کرد. پیکرش بنا به وصیت وی به نجف اشرف انتقال یافت و در وادیالسلام این شهر به خاک سپرده شد.(۲۴) از سید حسین خامنهای فرزندانی دانشور و پارسا باقی ماند. سید محمد خامنهای، عموی مقام معظم رهبری یکی از پسران اوست که در ۱۲۹۳ قمری در نجف اشرف به دنیا آمد و بعد از نشو و نما به تحصیلات حوزوی روی آورد. او نزد آیات عظام شیخ الشریعه اصفهانی و آخوند خراسانی در خارج فقه و اصول شاگردی کرد. وی گرچه بعد از ارتحال پدر به ایران آمد و در تبریز ساکن شد، اما با رهبران مشروطه همچون آخوند خراسانی روابط علمی و سیاسی داشت و درس اساتید خود را تحریر و کتابی در موضوع ادعیه تألیف کرد.
او عالمی زاهد، شجاع و نیکوکار و بین اهل علم و سیاست محترم بود. ایشان را از مقربان آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و ناقل امین پیامهای آن مرجع عالیقدر برشمردهاند. در ماجرای شهادت آیتالله سید حسن اصفهانی، فرزند آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی که هنگام اقامه نماز توسط فردی به نام شیخ علی قمی صورت گرفت، سید محمد مذکور بهشدت مجروح شد، زیرا تلاش کرد این اتفاق نیفتد، اما موفق نشد و زخمی شد. وی سرانجام در ۱۳۵۳ قمری درگذشت و پیکرش در وادیالسلام نجف دفن شد.(۲۵)
برادر کوچکتر سید محمد، سید مهدی که بعدها با عنوان میر مهدی مجتهدزاده معروف شد، چهار پسر داشت که یکی از آنان به نام سید مرتضی، پسرعموی مقام معظم رهبری، در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ش. به فیض شهادت نایل آمد. در همین زمان پدرش میر مهدی از دنیا رفت و به توصیه آیتالله سید جواد خامنهای و پیگیری آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی پیکر او در جوار مرقد حضرت امام رضا(ع) در مشهد مقدس دفن شد.(۲۶)
پارسای پایدار
آیتالله حاج سید جواد خامنهای دیگر فرزند سید حسین خامنهای در جمادیالثانی ۱۳۱۳ قمری در نجف اشرف چشم به جهان هستی گشود. سه ساله بود که هنگام بازگشت پدرش به تبریز به این دیار قدم نهاد. او دوران کودکی را تحت تعالیم و پرورشهای اخلاقی و معنوی پدر عالم و فقیه خویش سپری کرد. دانشهای مقدماتی ادبی، دینی و اخلاقی را در حوزه علمیه تبریز فرا گرفت. وی در نوجوانی از نزدیک شاهد حوادث انقلاب مشروطیت بود و در محله خیابان این شهر که از کانونهای اصلی این مبارزات به شمار میآمد، لحظات تاریخساز آن رویداد مهم را با جسم و جان خود درک کرد و بعدها که شوهر خواهرش، شهید خیابانی بخشهایی از این خیزشها را رهبری کرد، در متن حوادث این حرکت انقلابی قرار گرفت.
در سنین جوانی به عتبات عالیات عراق سفری کرد و سپس به زیارت آستان مقدس رضوی در مشهد نایل آمد. در همین اوقات صفای ملکوتی این بارگاه نورانی و حوزه دیرپای مشهد، وی را چنان مجذوب و شیفته خود ساخت که تصمیم گرفت در جوار آستان قدس رضوی رحل اقامت افکند. مقام معظم رهبری فرمودهاند، «پدر مکرّر برایم نقل میکردند که وقتی به مشهد مقدس آمدم دیدم حیات راستین در اینجاست.»
سید جواد نه ماه در مشهد توقف کرد و به این قصد که از مادرش برای اقامت در این دیار نورانی اجازه بگیرد به تبریز بازگشت، اما والدهاش درگذشته بود. اندوه وفات والده بر غمهای نهفته او افزود. پدر را در کودکی از دست داده بود و اکنون فراق مادر، دنیای جوانی او را پریشان ساخته بود. با وجود این ضایعه جانکاه به مشهد رضوی بازگشت و سالیانی در حوزه علمیه این شهر در مباحث فقه، اصول، کلام و حدیث از محضر آیات ارجمند حاجآقا حسین طباطبایی قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی (فرزند آخوند خراسانی)، حاج فاضل خراسانی و میرزا مهدی غروی اصفهانی استفاده کامل برد. سید جواد هنگام اقامت در دیار رضوی واپسین سالهای دوره قاجار، کودتای ۱۲۹۹ شمسی، قیام کلنل محمدتقیخان پسیان و بالاخره به قدرت رسیدن رضاخان توسط انگلیسیها را ناظر بود.
او به سال ۱۳۴۵ قمری به منظور ادامه تحصیل راهی عتبات عراق شد و در حوزه کهنسال نجف اشرف در درس خارج فقه و اصول از پرتو کمالات آیات میرزا محمدحسین غروی نائینی، سید ابوالحسن موسوی اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی فیض برد و در زمره شاگردان مستعد، خوشذوق و سختکوش آن فقهای پرآوازه درآمد. وی موفق شد از سه مرجع عالیقدر نامبرده اجازه اجتهاد و از محضر آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی اجازه روایی دریافت دارد.
سید جواد بعد از نیل به مقام فقاهت در ۱۳۵۱ قمری و موقعی که ۳۷ ساله بود به مشهد مقدس بازگشت و مجاور بارگاه حضرت ثامنالحجج شد. وی در حوزه مشهد اگرچه به عنوان مجتهد و عالمی صاحبنظر شناخته شد، ولی به تشکیل حوزه درسی رسمی اقدام نکرد. البته شاگردان خصوصی و موقت داشت که از میان آنان علاوه بر فرزندان فاضلش سید محمد، سید علی و سید هادی میتوان از حاج میرزا نصرالله شبستری از روحانیان تبریز و حاج میرزا حسین عبایی از علمای مشهد یاد کرد.(۲۷)
ایشان در مسجد صدیقیها (آذربایجانیها) که در اواسط بازار سرشور قرار داشت به مدت چهل سال اقامه جماعت میکرد. این مسجد در طرح توسعه حرم رضوی جزو آستان مقدس رضوی شد. او در ایام ماه مبارک رمضان بر فراز منبر طی بیاناتی مباحث اخلاقی و تربیتی را مطرح میکرد که آموزنده و سازنده بودند. بعد از نماز مغرب و عشا هم معارف اعتقادی و بحثهای توحیدی و معاد را بر اساس کتاب کفایهالموحدین به قلم سید اسماعیل طبرسی نوری، از شاگردان شیخ اعظم انصاری و میرزای شیرازی، برای حاضران تبیین میکرد.
سید جواد بعد از تخریب مسجد مزبور دیگر برای امام جماعت اقدامی نکرد، گرچه عدهای از اهالی خدمتش میآمدند و تقاضا داشتند در مسجد محله آنان نماز بخواند، اما در مسجدی درحوالی منزل فرزندشان حضرت آیتالله العظمی خامنهای نماز جماعت اقامه میکرد تا دستگاه ساواک ایشان را از انجام این برنامه ممنوع کرد. از سال ۱۳۵۴ شمسی سید جواد در این مسجد نماز میخواند. همچنین نماز صبح را در یکی از شبستانهای مسجد گوهرشاد، یعنی همان جایی که آیتالله العظمی میلانی و قبل از او حاج شیخ حبیبالله گلپایگانی نماز مغرب و عشا را در آن میخواندند، اقامه میکرد.
سید جواد اهل تهجد بود و حدود دو ساعت قبل از اذان صبح از خواب برمیخاست و با حوصله تمام نماز شب را به جا میآورد. مقید به تشرف به حرم رضوی بود و این آداب را حتی در ایام کسالت و رنجوری و نابینایی انجام میداد. عالمی سادهزیست، قانع و زاهد بود و اوقات زندگی او در منزلی محقر و در محلهای فقیرنشین میگذشت. هرگز برای گشایش زندگی تن به گسترش مناسبات خود با دیگران نداد و این نوع زیستن برایش یک انتخاب آگاهانه و بر اساس باورهای عمیق بود.(۲۸)
سید جواد هیچگاه به رژیم پهلوی روی خوش نشان نداد و دیدگاهش نسبت به این دستگاه ستم، با بغض و نفرت توأم بود. در هیچیک از جلسات و دعوتهایی که بهنحوی تأییدکننده این نظام طاغوتی بود، حضور نیافت. در سالن تشریفات موزه آستان قدس رضوی، کارگزاران رژیم استبدادی به مناسبت اعیاد ملی از علما دعوت میکردند و عدهای هم میرفتند. سید جواد و دو یا سه نفر عالم دیگر هرگز در این مراسم شرکت نکردند. تلاشهای مقامات وابسته به حکومت پهلوی برای بهرهگیری از سیمای موجّه او به نفع تشکیلات استبدادی موفق نبود. او با رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی روابط دوستانهای داشت و امام در مشهد به منزلشان رفته بودند. او هم وقتی به قم میرفت با آن بزرگوار ملاقات میکرد.
در اوایل دهه ۱۳۴۰ شمسی ذیل اعلامیه علمای مشهد علیه رژیم منفور پهلوی نام وی دیده میشود. بعد از تبعید امام به ترکیه در ۱۳۴۳ ش. توسط دستگاه حکومتی به دنبال اعتراض آن بزرگوار به موضوع کاپیتولاسیون، ایشان به منظور اعتراض به این اقدام رژیم پهلوی برای مدتی به مسجد نرفت و اقامه جماعت خود را تعطیل کرد.
وی در اجتماعاتی که توسط علمای مشهد به منظور مبارزه با نظام طاغوتی تشکیل میشد، حضور مییافت. به دنبال مبارزات سه پسر سید جواد علیه رژیم پهلوی و دستگیری و زندانی شدن آنان، از اواخر سال ۱۳۴۵ آیتالله سید جواد خامنهای تحت فشارهای سیاسی شهربانی و ساواک مشهد قرار گرفت و آنان برای وی تنگناهایی را به وجود آوردند. بیاعتنایی او به آنچه حکومت پهلوی مراسم ملی نامیده بود باعث شد که رئیس وقت ساواک کشور، نصیری در نامهای به سازمان اوقاف به صورت محرمانه بنویسد که عدهای از روحانیون مشهد نه تنها خودشان در مراسمی چون سالروز تولد شاه و تاجگذاری و امثال آنها حضور نمییابند، بلکه از شرکت دیگر روحانیون در این محافل نیز جلوگیری و حتی در مجالس عمومی و محافل خصوصی از دولت و حکومت انتقاد میکنند.
آیتالله سید جواد خامنهای در شمار این روحانیون بود.(۲۹) سرانجام این عالم وارسته که عمری را با علم، تعهد، بصیرت و تقوا به سر برد، در ۱۴ تیر ۱۳۶۵ش/ ۲۷ شوال المکرم ۱۴۰۶ قمری در ۹۳ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و پیکرش در دارالفیض حرم حضرت امام رضا(ع) دفن شد.(۳۰) امام خمینی با صدور پیامی، این ضایعه را به فرزندان ایشان تسلیت گفتند.(۳۱)
پینوشتها:
۱- سفینهالبحار و مدینهالحکم و الآثار، حاج شیخ عباس قمی، ج اول، ص ۴۴۷٫
۲- جامع الانساب، سید محمدعلی روضانی، ص ۴۹٫
۳- اشاره به آیه ۲۳ از سوره شوری و نیز بنگرید به مجمعالبیان، طبرسی، ج ۱۰، ص ۵۴۹ و المیزان فی تفسیرالقرآن، علامه طباطبایی، ج ۲۰، ذیل تفسیر سوره کوثر.
۴- مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، حاج میرزاحسین نوری طبرسی، ج ۱۲، ص ۳۷۶٫
۵- کافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۲، الحیاه، حکیمی و دیگران، ج ۲، ص ۲۳۴٫
۶- بحارالانوار، ج ۱، ص۲۱۶٫
۷- در این باره بنگرید به کتاب شیعه و زمامداران خودسر، به قلم شیخ محمدجواد مغنیه و نیز کتاب تتمهالمنتهی (وقایع ایام خلفا)، تألیف محدث عالیقدر حاج شیخعباس قمی.
۸- عمدهالمطالب، ابن عنبه، ص ۳۱۱-۳۱۲، سرسلسله العلویه، ابی نصر بخاری، ص ۳۴
۹- منتهیالآمال، ج ۲، ص۱۵۶-۱۵۷، خلاصهالمقال فی احوال الائمه و الآل، ج ۲، ص ۳۹۰٫
۱۰- الفصولالفخریه، ابن عنبه، ص ۱۹۱ – ۱۹۳، خلاصهالمقال، ص ۳۷۴٫
۱۱- الشجرهالطیبه، طبع قم، ج ۲، ص ۹۰٫
۱۲- این شجرهنامه را راقم این سطور بر اساس دستخط آیتالله سید محمد خامنهای (اخوی بزرگتر مقام معظم رهبری) و نیز شجرهنامه این خاندان در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی که مورد تأیید علامه طباطبایی و آیتالله مرعشینجفی است، تنظیم کرده است.
۱۳- شرح اسم، هدایتالله بهبودی، ص ۱۰، سلالهالابرار، بهاءالدین قهرمانینژاد، ص ۱۷٫
۱۴- فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع اهالی تفرش و آشتیان، فراهان و گرگان، جمعه ۲۷ آبان ۱۳۷۹ شمسی.
۱۵- منشأت قائم مقام فراهانی، مقدمه کتاب، هزاوه زادگاه امیرکبیر، محمدجواد ضیغمی، ص ۲۷۶-۲۷۷٫
۱۶- عمدهالمطالب، ص۳۳۱-۳۳۲، الفصولالفخریه، ص ۱۸۸-۱۸۹، دائرهالمعارف تشیع، ج ۲، ص ۲۹۰-۲۹۱٫
۱۷- منتهیالآمال، ج ۲، ص ۱۵۸، روضاتالجنات، خوانساری، ج۷، ص ۳۴۳-۳۴۴، ریاض العلما، میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۱۵۷٫
۱۸- شهیدان راه فضیلت، علامه امینی، ص ۱۲۹-۱۳۴، فصلنامه فرهنگ زیارت، سال هشتم، شماره ۳۲، پاییز ۱۳۹۶ش.
۱۹- طبقات اعلامالشیعه، ج ۳، ص ۷۷۷، مکارمالآثار، ج ۴، ص ۱۱۶۴، منتهیالآمال، ج ۲، ص ۱۶۱-۱۶۲٫
۲۰- خلاصهالمقال فی احوالالأئمه و الآل، ج ۲، ص۳۸۹، فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص ۲۶۱-۴۹۹-۵۰۰-۵۱۸، منتهیالآمال، ج ۲، ص ۱۶۲-۱۶۷٫
۲۱- شرح اسم، ص ۱۰-۱۲، گلشن ابرار، ج ۱۲، ص ۷۳۲-۷۳۳٫
۲۲- نامآوران آذربایجان در سده ۱۴، غلامرضا طباطبایی مجد، ص۶۴۱-۶۴۲، خاطرات آیتالله سید محمد خامنهای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص ۳۷٫
۲۳- مجله مسجد، سال دوم، شماره ۸ و ۹، شهریور ۱۳۷۲، ص ۶-۷٫
۲۴- نقباءالبشر، شیخ آقابزرگ تهرانی، ج ۵، ص ۹-۱۲٫
۲۵- مصاحبه با میرزا غلامحسین جعفری همدانی، مجله حوزه، ش ۵۲، ص ۲۵، خاطرات آیتالله سید محمد خامنهای، ص ۳۷-۳۸، شرح اسم، ص ۱۲٫
۲۶- شرح اسم، ص ۱۲، پاورقی.
۲۷- مأخذ قبل، ص ۱۴-۱۷٫
۲۸- گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۲۷-۱۲۸، نشریه صحیفه، شماره ۴۰، ص ۳۵، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۷۳۴-۷۳۵، خاطرات آیتالله سید محمد خامنهای، ص ۴۳-۴۵٫
۲۹- شرح اسم، ص ۱۹-۲۱، بزرگان خامنه، حسن جلالی عزیزیان، ص ۴۲-۴۳ مفاخر آذربایجان، ج اول، ص ۳۹۵-۳۹۶، مصاحبه با آیتالله خامنهای، فصلنامه فرهنگ و تاریخ معاصر، ج ۱۱-۱۲، ص ۸۵-۸۷٫
۳۰- مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ابراهیم زنگنه، ج اول، ص ۱۳۲٫
۳۱- صحیفه نور، ج ۲۰، ص۹٫