حضرت آیتالله حسنزاده آملی
اهلالله باشید. عبادالله باشید. قدر این دهان و این زبان را که نام دوست را میبرد بدان ، آلودهاش نکنید. در کافی دارد:
«آمدند خدمت رسولالله«ص» وعرض کردند، «یا رسولالله«ص»! ما تا نزد شما هستیم خیلی سرحالیم به طوری که گویا آخرت را داریم بهعیان میبینیم، اما از محضر شما که مرخص میشویم و به خانهمان میرویم، یواش یواش آن حالی را که در حضور شما داشتیم، از بین رفته و از ما گرفته میشود. آیا این نفاق است؟» رسولالله«ص» فرمودند: «نفاق نیست. تحولات قلب است؛ اما اگر آن حالی را که نزد من پیدا کردهاید حفظ کنید، ملائکه بر شما نازل میشوند و اگر شنیدید دیگران روی آب رفتند شما بر هوا میروید. چنین جان عرشیای پیدا میکنید.»
کشیکِ نفس و دهان و نیّت را بکشید. عمده، آن سرّ، آن اصل، کشیکِ نفس کشیدن و مراقبت و حضور است. عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ. خودتان را دریابید.
امیرالمؤمنین فرمود: «عِبادَالله اوصیکُم بِتَقْوَی اللّه». کشیکِ نفس را بکشید. زبان،دهان، خوراک، کسب و کار، زیردستان، ارحامتان را مواظب باشید. بیدار باشید. بلند فکر کنید. اگر شب و روز توانستید به فکر بنشینید، آن فکر برای شما خیلی برکت دارد. عادت بدهید خودتان را. یک چند دقیقهای بپرسید از خودتان که کیستم؟ کجا هستم؟ دارم کجا میروم؟ خلقت چیست؟ سرانجام به کجا خواهد کشید؟ کار ما چه خواهد شد؟
شخصی به نام «محمّدبن اقرا» از اصحاب و روات حضرت امام حسن عسگری«ع» است. میگوید، «سئوالی داشتم و رفتم به حضور امام حسن عسگری«ع». در حضورشان نشستم، اما از هیبت امام نتوانستم سئوال کنم. حرفی نزدم، اما امام فرمود: «محمّد بن اقرا! چنان نیست که شما خیال میکنی. مگر این قرآن نیست که خدای متعال به شیطان خطاب میفرماید: «إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطَانٌ؛ تو بر بندگان (خاص) من نمیتوانی دست بیابی.»(اسراء/۱۷)
محمّدبن اقرا چه چیزی خواست بپرسد؟ گفت: «پیش خودم خیال کردم این مطلب را بپرسم که آیا امام در خواب دچار حالت نفسانی آحاد رعیّت میشود؟ و امام فرمود: «نخیر. شیطان بر بندگان او، بر پیغمبر و امام نمیتواند دست بیابد.»
شیعه و سنّی از حضرت رسولالله«ص» نقل کردهاند که: هر کسی که مرا در خواب ببیند، منم و نه دیگری که شیطان به صورت من متمثّل نمیشود. شیطان با این صورت آشنایی ندارد و نمیتواند بیاید خودش را در لباس این حقیقت در بیاورد و بگوید که من پیغمبرم. شیطان مضلّ است، گمراهکننده است. پیغمبر هادی و راهنماست. گمراه کننده و راهنما با هم جمع نمیشوند.
این حرف را در صحیح مسلم که از جوامع روایی عامه است هم میبینید. جناب ابن بابویه در امالی از امام هشتم نقل میکند که ایشان فرمود: شیطان نه به صورت پیغمبر میتواند متمثّل بشود، نه به صورت اوصیایش، نه به صورت شیعیان خاص اوصیایش. شیطان در اطراف صراط است و نمیتواند در صراط مستقیم انسانی قدم بگذارد.
ببین انسان چقدر قدر و قیمت و عظمت دارد. با اینکه پیغمبر و امام نیست؛ اما مقامی دارد که شیطان به صورت او هم نمیتواند متمثّل بشود. کسانی که شیطان به صورتشان در میآید تنها به اسم میگویند که شیعه هستند و دغلها، صفات ناپسند، تخمهای ناپاک و نیّتهای غلطی در آنها هست که شیطان از آن مسیر خودش را به آنها نزدیک میکند، الّا، «إِنَّ عِبَادِی» بندگان من. «لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ» بر آنها نمیتوانی دست بیابی. آن کسی را که شیطان اغوا میکند مشمول آن عبادی نیست. چون ایمان و علم مراتب دارند. نور درجات دارد. همین طور کمالات برای خود مقامات دارند. « وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات» (مجادله/۱۱).
نور و وجود مراتب دارند. کفر هم مراتب دارد. آنهایی که در مرتبه عالی ایمان، حضور و توجه قرار گرفتند، شیطان نمیتواند به صورت آنها در آید. هوش و عقل و درایت و بینش و حضور تامّ و شهود کاملشان اجازه نمیدهد؛ ولو در بحران جوانی، ولو مقدمات هم برایش فراهم باشد، مردانگی، جوانمردی و غیرتش نمیگذارد. غیرتش، آن جوانمردیاش، آن حضورش، علم و شهودش نمیگذارد. هر مصیبتی برایش پیش بیاید و حتی اگر او را به زندان هم ببرند، میگوید: «رَبِّ السِّجنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنی إِلَیهِ: زندان برای من از آنچه مرا به آن دعوت میکنند محبوبتر است.»(یوسف/۳۳)
امام رضا«ع» فرمود: که آن اولیاءالله ولو پیغمبر و امام نیستند، ولو آحاد رعیّتاند، اگرچه کم و تک تکاند، اما شدنی است، میشود. راه باز است. بال و پر دارید. میتوانید. به راه هم که افتادید تا همّتت چقدر باشد. همّت بلند دار، یک گام تو چندین گام او میآید.
میآییم در مسجد به سوی قبله میایستیم، نماز میخوانیم. همه یک کار را انجام دادیم، اما تا همّت و وسعت بینش و دانش و فهم چقدر باشد. این هم میگوید، «سُبحانَ رَبّی الاَعلی وَ بِحَمده». آن یکی هم میگوید. تفاوت بین این دو سجده به اندازه تفاوت بین جانهاست. حضرت امام حسن عسگری«ع» فرمود: «تفاوت بین کلام خالق و کلام مخلوق به قدر تفاوت بین خالق و مخلوق است و تفاوت بین کلام ما و کلام مخلوق به قدر تفاوت فضل ما بر آنهاست.»
حضرت امیرالمؤمنین فرمود: «نَزِّلونا عَنِ الرّبوبیّه و قولوا فینا ما شِئنا: در مورد ما هر چه میخواهید بگوئید، فقط ما را به مرتبه الوهیت نرسانید.» ما را از ربوبیت پایین بیاورید. دوست عاقل ما باشید. غالی و غلوّ کننده نباشید که در نهجالبلاغه فرمود: «هلک فیّ اثنان محبّ غال و مبغض قال.(حکمت ۱۳): درباره من دو فرقه هلاک شدند. یکی آن دوستی که به دوستی نابخردیاش غلـوّ میکند. ما را از حدّمان بالا میبرد و یکی آن دشمن کینهتوزی که ما را از حدّمان پایین میآورد. محبّی که غالی است و مبغضی که قالی است. اینها مردم افراط و تفریطاند و امّت وسط نیستند. ما را از مرتبه ربوبی پایین بیاورید، درباره ما هر چه میخواهید بگویید، بگویید. گر حفظ مراتب نکنی زندیقی. آن طور نباشد که مخلوق را ببری کفو خالق قرار بدهی. وصی را ببری همسنگ نبی قرار بدهی. اینها همه برای خود مقاماتی دارند. «تِلکَ الرُّسُل فَضَّلنا بَعضِهُم عَلی بَعض». این مراتب همه برای خود محفوظاند.
باری فرمود: که شیطان به صورت شیعیان ما هم متمثّل نمیشود که شیعه در مسیر حق قرار گرفته و مهدی و هادی است. برای او مقدور نیست که به سنگر محکمی که مرد الهی قرار گرفته قدم بگذارد، ولو دنیا به او روی آورده یا از او اعراض کرده باشد. ولو در بحران جوانی، تنگدستی و پیری. در تمام احوال در مقام رضا و در سنگر الهی است. «کَلِمَهُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی» . لا اله الّا الله قلعه، دژ، سنگر و برج من است. هر کس در این قلعه و دژ قدم بگذارد، محفوظ است و شیطان به سراغش نمیآید. شیعه واقعی این قدر عظمت دارد.
جنابعالی چرا نباشید؟ شما هر که هستید و در هر شغلی به این مقام میرسید تا همّت شما چقدر باشـد. حضرت رسولالله درباره جناب سلمان فرمود: که اشتیاق بهشت به سلمان بیشتر است از اشتیاق سلمان به بهشت. چرا؟
امیرالمؤمنین، امام حسین و امام صادق«ع» سخن یکسانی دارند که: عبادت کنندگان بر سه قسماند. یک قسم دارند مزدوری میکنند به امید بهشت که اگر جانشان را بشکافی، دارند برای حیات نفسانی و برای بخور بخور، برای خیالات و هوی و هوس خودشان دارند عبادت میکنند. اینها دارند مزدوری میکنند. چقدر ایشان فکرشان سطحی است. بهشتآفرین را نمیبینند و بهشت را میبینند. اگر بهشت شیرین است، بهشتآفرین که شیرینتر است. قربه الی الجنّه نباشد. قربت به سوی بهشت نباشد. نماز بگزار قربه الیالله. همّت بلند دار. اگر واقعاً نماز برای تحصیل بهشت بوده باشد و قربه الی الجنّه باشد، صحیح نیست.
خدای متعال در قرآن فرمود: که مشتری و خریدار و طالب شما منم. خودتان را به این و آن نفروشید. خدا را گذاشته برای چه دارد عبادت میکند؟ یک عدّه هم از ترس جهنّم است. اینها هم عبادتی از روی ترس و خوف دارند که این کار را نکنم آقا و ارباب من مرا میزند و اگر ترس نباشد نخیر. عبادت را میخواهم چه بکنم؟ این دو مردمان رشید نیستند.
دیگری عبادت احرار است. احرار، آزادمردان، عبدالله، عبادالله. چه کسانیاند؟ کسانی که میگویند من پرستش نمیکنم برای بهشت. من پرستش نمیکنم از ترس دوزخ. «وَجَدتک اَهلاً لِلعِباده فَعَبدتک». (بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۴) تو را سزاوار پرستش یافتم که دارم پرستش و نیایش میکنم. باید عبد شکور بود، باید بندگی کرد. اینها احرار و آزادمردند. خودشان را به خدای خودشان تفویض کردند، نه برای مقامی و بهشتی و دوزخی. تسلیم محضاند. اگر از سلمان بپرسی عبادت برای چه؟ میگوید قربه الیالله. بهشت چطور؟ از بهشت رویگردان نیستم، اما بهشت مظهر رضوان الهی است. منِ سلمان همّتم بالاتر از بهشت است. پس اشتیاق بهشت به سلمان بیشتر است از اشتیاق سلمان به بهشت. برای اینکه سلمان بهشتآفرین میخواهد.
چطور معصوم به ما فرمود: آن چنان که شما دنبال روزیتان هستید، روزی شما هم دوصد چندان به دنبال شماست و با چه شتابی دارد به سوی شما میآید. آب و خاک و آفتاب و ملائکه هم عاشق تو هستند. آنها تو را میخواهند. یک کارخانهای است که تمام تار و پود، تمام پیچ و مهرهاش، تمام ذرات این کارخانه عظیمالشأن الهی همه و همه به یکدیگر وابستهاند. آن چنان وابسته که در این پرده یک رشته بیکار نیست. همه در کارند تا آدم بسازند و تحویل عالم دیگر بدهند. این همه برای تو هستند.
به قول بابا افضل کاشی، «آن وقت انسان، انسان میشود که به نعمت لقاءالله متنعّم بشود.»، میگوید که عالم درختی است که آدم میوه اوست. آدم درختی است که خِرد میوه اوست. خرد درختی است که لقاءالله میوه اوست. آن وقتی که عقل به لقاءالله رسید و به صفات ربوبی متّصف شد، بداند که شجره وجود او به بار نشسته و به کمال رسیده و آن وقت طور دیگر فکر میکنی و جهان برای تو جور دیگری است. آنوقت اقبال دنیا شما را شکار نمیکند و ادبار دنیا شما را از راه به در نمیبرد. کسی حریف شما نیست. انسان آن قدر بزرگوار میشود که شیطان نمیتواند به صورت او متمثّل بشود. او دیگر شده اسم هادی. او دیگر به صفت مهدی در آمده. بر صراط مستقیم است و بین او و شیطان که اسم مضلّ است فرسنگها فاصله است. حالا او کسی است میبینی که برای مؤمن گناهی، کسب حرامی، عمل نامشروعی، حرف خلافی، امضا و اقرار و تصدیق و دعوت غلط و سفره نامشروعی پیش آمده، اما او مثل کوه به جای خویشتن است، «کالجَبَل الرّاسِخ لا تَحَرّکُه العَواصِّف». به گناه اعتنا ندارد. هر اندازه معامله نفع داشته باشد، حرام است. مگر این همه جاندارها دارند از راه حرام روزی میخورند؟
امام حسن عسگری«ع» فرمود: «فقر با ما بهتر است از غنای با دیگران» اولیاءالله بودن بهتر است از توانگری و سرمایهداری با دیگران.»
فرمود: با ما باشید و تهیدست، بهتر است که با دیگران باشید و توانگری مادی صوری ظاهری تحصیل کنید و ابدتان را از دست بدهید. مرگ با ما بهتر است از حیات با دیگران. با ما باشید و کشته بشوید، بهتر از آن است که با دیگران باشید و حیات چند روزه داشته باشید. اگر در راه ما کشته شدید «وَلَا تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَموَاتًا»(فرقان/۲۴)
با ما که باشید بود شما با ما در اینجا حیات است، رهسپار شدن شما در آن نشئه که با مایید باز حیات است.