راهکارهای تجزیه ‌و تحلیل جریان‌های سیاسی

تحلیل سیاسی

با توجه به اینکه‌ در فرایند استنتاج، نتیجه همواره تابع اخسّ مقدمات است و هرچه مقدمات استنتاج، ضعیف، نامطمئن یا نادرست باشند،  در نتیجه تأثیرگذارند و نتیجه‌ای ناقص و غیرواقعی را  در پی خواهند داشت، لذا تحلیل سیاسی که درگرو اطلاعات و اخبار است، در صورتی ره به ‌سوی حقیقت می‌برد که مبتنی بر اطلاعات درست باشد؛ وگرنه اطلاعات نادرست، به تحلیل غلط و نهایتاً به رفتار نابجا و نادرست منجر می‌شود.

لکن این مقدار برای وصول به حقیقت کافی نیست و امروزه علاوه بر صورت آشکار برخی پدیده‌ها و جریان‌های سیاسی که درک آن برای توده مردم امکان‌پذیر است، عمده جریان‌های سیاسی از تنوع و پیچیدگی مباحث و رویکردها و گستردگی موضع‌گیری‌ها برخوردارند و درک ماهیت آنها برای توده مردم به‌سادگی میسر نیست و فهم آنها نیازمند بینش و تحلیل خاص است. در این میان، روش تحلیل سیاسی، افراد را به شیوه درک این جریان‌های سیاسی سوق می‌دهد تا با فراگرفتن این روش بتوان جریان‌ها و پدیده‌های سیاسی را که به‌سهولت در اذهان عمومی قابل‌درک نیستند، از طریق آموزش‌های ویژه برای مخاطبان قابل‌فهم کرد.

با توجه به اینکه از الزامات شخصیت انسان مسلمان در عصر حاضر، بصیرت و قدرت تحلیل رفتارها، جریان‌ها و پدیده‌هاست تا بتواند در پرتو تحلیلی همه‌جانبه، از سطح و ظاهر پدیده‌ها عبور و به درون امور و روابط ناپیدای آنها رسوخ کند تا بتواند واکنشی سنجیده و تصمیم و رفتاری به‌موقع در قبال آنها اتخاذ کند، لذا مردم علاوه بر اهتمام به کسب خبر از مجاری صحیح، می‌بایست اطلاعات حاصله را بررسی و تحلیل کنند تا ضمن دستیابی به ارتباط متقابل حوادث، ارزیابی درستی از آنها به دست آورند و نتیجه درستی بگیرند و درنهایت با اجتناب از شبهات و عوام‌فریبی‌ها، برنامه‌ها، رفتارها و گفتارهای خویش را بر اساس تحلیل فوق، تنظیم کنند.

در تبیین ماهیت تحلیل سیاسی باید گفت تحلیل سیاسی عبارت است از یک  فرایند ذهنی و تلاش فکری محققانه مبتنی بر روشی علمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر روند تصمیم‏گیری سیاسی، نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف و تجویز بهترین رهیافت کاربردی برای حل یک معضل سیاسی.

ازاین‌رو تحلیل سیاسی با فاصله گرفتن از دایره تخمین و گمانه‏زنی از حیطه ذهنی تحلیل‌گر بیرون می‌آید و نقش آگاهی‏زا و کارگشای خود را در جامعه ایفا می‌کند.(۲) به ‌عبارت ‌دیگر تحلیل، ریشه‌یابی حوادث، جریان‌ها و پدیده‌های سیاسی و گشودن گره‌های ابهام و اغراض پنهانی و پیش‌بینی نتایج و آثار آنهاست. بنابراین برای تحلیل جریان‌های سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد تحلیل اکتفا نمی‌شود، بلکه تحلیل‌گر با کاوشی ذهنی سعی می‌کند از ظواهر آنها به امور پنهانی‌شان دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند، به زبان ساده و قابل‌درک به دیگران منتقل کند. از این ‌روی، روش تحلیل سیاسی، اصول و شیوه‌های تحلیل صحیح از پدیده‌های سیاسی است و آموختن این روش، به تحلیلگر سیاسی این توانائی را می‌دهد که با استفاده از آن به ساده‌ترین راه ممکن مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی و به دیگران منتقل کند.

در ادبیات سیاسی، تحلیل سیاسی یعنی تجزیه یک جریان سیاسی به اجزای تشکیل‌دهنده آن، شناخت اجزا و ارتباط آنها با یکدیگر و تاثیر هر جزء بر  اجزای دیگر، لذا تحلیل سیاسی را در راستای دستیابی به نتیجه‌ای جامع و مناسب می‌بایست مرحله آخر از سه مرحله اساسی: «دریافت واضح و مستند از جریان سیاسی»، «تحلیل محتوایی جریان سیاسی» و «سنجش و ارزش‌یابی آن» محسوب کرد.

در این مرحله، موضوع، مسئله، جریان یا پدیده سیاسی، به‌عنوان مجموعه‌ای کلی که مشتمل بر اجزاء و واحدهای کوچک‌تر است تصور می‌شود و تحلیل‌گر سیاسی، اجزای آن مجموعه را که در حکم قطعات یک جورچین هستند، به ‌گونه‌ای کنار هم می‌چیند که از کنار هم نهادن آنها تصویر مطلوبی ترسیم می‌شود. در برخی از موارد هم از مهندسی معکوس استفاده و اجزای آن مجموعه را از هم جدا و قطعات، روابط و اتصال میان اجزاء و عناصر و نحوه چینش آنها را مطالعه می‌کند.

مطالعه این اجزا مقدمه‌ای بر ارزیابی، سنجش، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از آنهاست که انجام آن نیازمند مهارت و آگاهی‌هایی خاصی است؛ زیرا این مرحله باید به‌گونه‌ای انجام شود که ضمن بیان خلاصه مراحل طی شده، نتیجه‌گیری‌های لازم را در بر داشته باشد و تصویری همه‌جانبه از موضوع مورد بررسی را نشان دهد.

تحلیل‌های یک‌جانبه و تک‌بعدی، علاوه بر اینکه معمولاً واقع‌بینانه نیستند، نمی‌توانند پاسخگوی سئوالات و ابهامات باشند و به پیش‌بینی‌های غلط می‌انجامند. این تحلیل‌ها نمی‌تواند مقدمه‌ای مناسب برای فهم جریان‌ها و حوادث سیاسی به شمار آیند. در نقطه مقابل، هرگاه در فرایند تحلیل مسائل سیاسی، همه جوانب با‌ دقت سنجیده شوند و تحلیلی واقع‌بینانه از پدیده‌ها و جریان‌ها ارائه شود؛ از شایعات، شبهات و انحرافات جلوگیری و پاسداری از کیان عقیدتی و سیاسی نظام دینی تضمین می‌شود.

تأثیر بسیار زیاد تحلیل سیاسی، ضرورت تحصیل این مهارت و توانایی به‌کارگیری آن در زندگی سیاسی موجب شده است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر به دست آوردن این مهارت تأکید و اهتمام داشته باشند و همه افراد، به‌‌خصوص جوانان را به فراگیری آن فرا بخوانند. در این میان، گرچه ممکن است برخی از تحلیل‌ها، اشتباه باشند، لکن تحصیل این توانایی در مجموع می‌تواند در رویکرد افراد نسبت به مسائل سیاسی جامعه، تأثیرگذار باشد و بسیاری از توطئه‌های دشمنان را خنثی سازد.

«شما باید قدرت تحلیل سیاسى پیدا کنید. اگر جوانانى‏ و ملتى‏ بینش سیاسى نداشته باشند، فریب مى‏خورند؛ آنها را از صحنه خارج مى‏کنند و با ابزار دین، آنها را کنار مى‏زنند. مثل خیلى از کسانى که متظاهر به دین و مقدس‏مآب هستند و بینش سیاسى ندارند و خیلى راحت اینها را برمى‏دارند، کنار مى‏گذارند.»(۳)

«بنده دلم مى‏خواهد این جوانان ما، شما دانشجویان، چه دختر، چه پسر و حتى دانش‏آموزان مدارس روى این ریزترین پدیده‏هاى سیاسى دنیا فکر کنید و تحلیل‏ بدهید. گیرم که تحلیلى بدهید که خلاف واقع باشد. باشد! خدا لعنت کند آن دست‏هایى را که تلاش کرده‏اند و مى‏کنند که قشر جوان و دانشگاهی ما را غیرسیاسی کنند. کشورى که جوانانش سیاسى نباشند، اصلاً توى باغ مسائل سیاسى نیستند، مسائل سیاسى دنیا را نمى‏فهمند، جریان‌های سیاسى دنیا را نمى‏فهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشورى مى‏تواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟»(۴)

فارغ از ضرورت و فرایند تحلیل سیاسی در خصوص روش‌ها و چهارچوب‌هایی که تحلیل سیاسی در بستر آنها شکل می‌گیرد، باید گفت چون گونه‌های متفاوت استنتاج، مستلزم روش‌های متناسب برای آن بوده و موضوعات و مسائل مختلف، بر اساس روش‌های خاص و مرتبط با آن، مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند، لذا فرایند استنتاج و جمع‌بندی می‌بایست در فرایند شیوه‌ها و اسلوب‌های مشخص (مانند اجتماع قرائن، قیاس، استقراء، تمثیل، مفهوم موافقت و …) به‌ عنوان دستگاه تحلیل، قرار گیرند و از ابزارها، رویکردها و چارچوب‌های خاص (مانند تحلیل سیستمی، رویکرد کارکردگرایی ـ ساختاری، فرهنگ سیاسی، دگرگونی و نوسازی و …) به‌عنوان ابزار تحلیل در این راستا استفاده شود.

راهکارهای تحلیل سیاسی

گرچه از فرایندی که برای تحلیل سیاسی برشمرده شد، گریزی نیست و تحلیل‌گران می‌بایست موارد فوق را در تحلیل سیاسی خویش، مدنظر قرار دهند تا به نتیجه مطلوب نائل آیند، لکن از یک‌ سو موارد فوق، امور کلی هستند و عملاً شخص را به فردی خبره در تحلیل مسائل سیاسی اطراف خویش تبدیل نمی‌کنند. از سوی دیگر، تحلیل سیاسی مبتنی بر بصیرت دینی، غیر از تحلیل سیاسی غیر مبتنی بر آموزه‌ها و ملاک‌های دین و از اقتضائات خاصی برخوردار است. از این ‌روی تحلیل‌گرانی که بصیرت دینی را سرلوحه خویش و ابتنای دیدگاه‌های خویش را بر رویکردها و ملاک‌های دینی قرار می‌دهند، می‌بایست تحلیل‌های خویش را علاوه بر ملاک‌ها و رویکردهای عمومی و عقلائی، بر ملاک‌هایی خاص مبتنی سازند. چه آنکه در صورت ابتنای تحلیل‌ها بر مبانی غیر دینی و با توجه به اینکه نتیجه همواره تابع اخصّ مقدمات است، لذا تحلیل مبتنی بر این ملاک‌ها و دیدگاه‌های مادی‌گرا، در نهایت تحلیلی غیردینی است و در راستای غایات جامعه دینی نخواهد بود.

برخی از رویکردهای عمومی و رویکردهای مبتنی بر بصیرت دینی به ‌اختصار از قرار ذیل است:

۱ـ با توجه به اینکه در یک فرایند سیاسی، اجزا و عوامل بسیاری دخیلند و نحوه ارتباط میان این اجزا می‌تواند در رویکرد پدیده سیاسی تأثیرگذار باشد، لذا تحلیل‌گر سیاسی باید بتواند در راستای شناخت صحیح آن پدیده و تعیین دیدگاه خود در آن خصوص، میان موضوعات و جریانات، ارتباط و تناسب برقرار کند و به نتیجه منطقی دست یابد. بلکه اساساً بدین خاطر واژه تحلیل بر این فرایند اطلاق می‌شود که افراد به وسیله آن، قادر خواهند بود پس از تجزیه و تفکیک اجزای یک پدیده، روابط میان اجزا را کشف کنند و درک صحیحی از پدیده‌ها و جریان‌های سیاسی و کشف ارتباط متقابل حوادث به دست آورند.

۲ـ اصولاً هیچ پدیده‌ و جریان سیاسی‌ای از سایر پدیده‌ها و جریان‌ها مجزا و بی‌تأثیر  بر آنها و تأثر از آنها نیست. همواره میان پدیده‌ها و جریان‌های سیاسی تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد. از این ‌روی هیچ جریان سیاسی‌ای در جهان به‌طور ناگهانی به وجود نمی‌آید و از بین نمی‌رود؛ بلکه جریان‌های سیاسی طی مسیر مشخصی محقق می‌شوند. لذا برای شناخت هر جریان سیاسی می‌بایست گذشته آن و سیر حوادثی را که منجر به ایجاد آن شده است، شناسایی کرد.(۵)

مقولات سیاسی معمولاً در بطن جریان‌های سیاسی اجتماعی قرار دارند و ‌مانند دانه‌ها‌ی جدا و مستقل تسبیح نیستند، بلکه حلقه‌ای از یک جریان محسوب می‌شوند و شناخت آنها مستلزم درکی حقیقی و واقعی از ریسمان ارتباطی آنها با سایر حلقه‌ها و شناخت مبانی و الزامات آنهاست. از این ‌روی تحلیل‌گر سیاسی نباید خود را به شناخت یک پدیده سیاسی محدود کند، بلکه می‌بایست جریان‌های سیاسی همسو و مخالف، سیر تحولات پدیده‌ سیاسی و ارتباط آن با سایر پدیده‌ها را دقیقاً پیگیری کند.

۳ـ با عنایت به اینکه جریان‌های سیاسی معمولاً بر مبنای غایت خاصی انجام می‌شوند و پیامدهای خاصی بر هر یک از آنها مترتب‌اند، لذا تحلیل‌گر باید بتوانند در راستای فهم یک جریان سیاسی و تحلیل آن و تبیین جایگاه خویش و جامعه نسبت به آن، جستجو در غایات را مدنظر قرار دهد و آثار و تبعات هر یک از جریان‌های سیاسی و رفتارهای مبتنی بر آنها را بشناسد.

۴ـ معضلات و مشکلات معمولاً کیفیت شفاف ندارند و غالباً با حواشی بسیار همراهند که موجب می‌شوند انسان را از پرداختن به اصل مشکل غافل شود. از این ‌روی، ‌مانند حل هر معضل و مشکلی، فردی که درصدد تحلیل مسئله‌ای سیاسی است باید بتواند با جدا کردن موارد حاشیه‌ای و زائد، نکته اصلی ماجرا و جریان سیاسی و نقطه کانونی آن را کشف و تحلیل خود را مبتنی بر آن ارائه کند، چه آنکه در غیر این صورت، نه‌ تنها تحلیلی صورت نپذیرفته است و صورت‌ مسئله همچنان بر جای خود باقی است، بلکه تحلیلی نادرست و مبتنی بر حل غیرواقع‌بینانه از مسئله ارائه می‌شود که ممکن است تبعات و تصمیم‌ها و رفتارهای نامناسبی را به همراه داشته باشد.

۵ـ معمولاً افراد و گروه‌های مختلف، راهبردها و تاکتیک‌های متفاوتی را متناسب با مبانی، اهداف و شرایط خویش انتخاب و بر اساس آنها رفتار می‌کنند. ازاین‌روی هرگاه نتوان از تحلیل جریان‌ها به تحلیل واقعی رسید می‌توان رویکردها و تاکتیک‌های آنها را در نظر گرفت و بر اساس آنها به نقطه کانونی پدیده سیاسی راه یافت. لذا تحلیل‌گران باید بتوانند تاکتیک‌ها، راهبردها، استراتژی‌های گروه‌های داخلی، رقیب یا دشمن و غایت افعال آنها را بشناسند و ضمن اینکه تحلیل خویش را بر دشمن‌شناسی دقیق مبتنی می‌کنند، راهکار مقابله با آنها را نیز در تحلیل‌های خویش مدنظر قرار دهند.(۶)

۶ـ با توجه به اینکه‌ از یک ‌سو تحلیل کردن، در واقع همان حل کردن و کشف معماست و از سوی دیگر، تحلیل‌گر با مسائل و پدیده‌های پیچیده و چند وجهی مواجه می‌شود، لذا تحلیل صحیح می‌بایست فرایند ساده‌سازی را طی کند. به‌ عنوان نمونه در معادلات ریاضی حل مسئله از معادله چند مجهولی موکول به این است که معادله ساده‌سازی و به یک معادله تک مجهولی تبدیل شود. در تحلیل سیاسی نیز می‌بایست از گم‌شدن در پیچیدگی‌های پدیده سیاسی گذر و با ساده کردن صورت‌مسئله، تحلیل و حل آن را آسان کرد.

۷ـ در حالی‌که تحلیل‌گران، مطابق معیارها و پیش انگاره‌های خویش به صحت و بطلان قضیه‌ای حکم می‌کنند، تحلیل مطابق پیش‌فرض‌ها و ملاک‌های غیردینی در نهایت به تحلیلی مادی منجر می‌شود و در راستای جامعه دینی و بر اساس عنصر بصیرت قرار نخواهد داشت. تحلیل‌گری که بصیرت دینی را مدنظر قرار می‌دهد می‌بایست با سرلوحه قرار دادن معیارهای دینی، تحلیلی متناسب با جامعه دینی و تصمیم‌سازی بر اساس آن، تحلیلی متناسب با آموزه‌های دین ارائه دهد.

۸ـ تحلیل‌گر سیاسی باید بتواند میان امور اصلی و فرعی تمیز قائل شود و با اهتمام به مقولات اصلی، قاعده اهم و مهم را در نظر بگیرد و در عین عنایت به همه جوانب جامعه، اولویت سیاستگزاری و برنامه‌ریزی‌های خویش را بر امور اصلی قرار بدهد.(۷)

۹ـ تحلیل‌گران همواره ناگزیر از مقایسه و تطبیق حوادث و پدیده‌های سیاسی با پدیده‌های سابق به ‌عنوان الگوهای پیشرو هستند. در این میان، تطبیق رویکردها و اتفاقات عصر حاضر با موارد مشابه آن در صدر اسلام می‌تواند معیاری برای تحلیلی مبتنی بر بصیرت دینی باشد.

۱۰ـ مبانی، پیش‌فرض و دلبستگی‌های انسان‌ها موجب می‌شود که آنان یا در تطبیق امور سیاسی محیط خویش به آموزه‌های دینی، بخش خاصی از آن را مدنظر قرار دهند و در تطبیق مصداق سیاسی بر الگوی صحیح آن خطا ‌کنند و یا با عدم درک صحیح از موضوع سیاسی موردنظر و عدم فهم مناسب از ادله شرعی، محکمات ادله شرعی را مدنظر قرار ندهند و به متشابهات، استناد کنند. لذا تحلیل‌گر علاوه بر اینکه می‌بایست امور سیاسی را به محکمات شرعی مستند کند، باید متشابهات سیاسی را نیز به محکمات ارجاع دهد.

از مواردی که در این راستا می‌توان مورد استناد قرار داد، رویکرد خوارج در استناد عمل خویش در جنگ صفین به آیه‌ متشابه قرآن است که خسارت‌های بی‌شماری را بر جامعه اسلامی تحمیل کرد. حضرت علی«ع» آنان را به محکمات ارجاع دادند و در جنگ نهروان، ابن عباس را برای اتمام‌ حجت و موعظه به ‌سوی آنان گسیل داشتند و به او توصیه کردند که با خوارج با قرآن احتجاج نکند، چون از قرآن تأویل و تفسیرهای مختلفی می‌کنند، بلکه با سنت پیامبر«ص» احتجاج کند و با سنت ایشان، آنها را قانع سازد.(۸)

۱۱ـ در مکتب شیعه، تحلیل‌ها با سه عنصر آرمان‌گرایی، امنیت محوری و مصلحت سنجی ارزیابی می‌شوند، لکن بسیاری از تحلیل‌ها، آرمان‌گرایی را نادیده می‌گیرند و تنها امنیت محوری و مصلحت‌گرایی و مصلحت‌سنجی و حفظ وضعیت موجود را مدنظر قرار می‌دهند. یک تحلیل‌گر با بصیرت می‌بایست در عین تحفظ بر ملاک‌های امنیت محوری و مصلحت‌سنجی، آرمان‌گرایی و رسیدن به وضعیت مطلوب را در تحلیل‌های خویش از نظر دور ندارد.

۱۲ـ با توجه به اینکه دشمنان همواره درصدد شکست قلعه محکم کیان اسلامی هستند و از ناکامی مسلمانان شاد و از پیروزی آن‌ها ناراحت می‌شوند، لذا شادی و ناراحتی دشمنان از رفتار افراد در جبهه خودی و تعریف و مذمت آنان از افرادی خاص می‌تواند مبین گونه مطلوب و نامطلوب رفتارها و جهت‌گیری‌ها در صف افراد خودی باشد. لذا جدا از اینکه شادی و ناراحتی دشمن از رفتاری می‌تواند معیاری برای درستی و نادرستی رفتارهای سیاسی باشد، با رفتار در جهت خلاف ملاک‌های آنان می‌توان رفتار مناسبی را پیشه کرد. چنانکه امام خمینی در این راستا با استماع رادیوهای بیگانه در جهت خلاف آنها رفتار می‌کردند و برای بازگشت از فرانسه به ایران، چون فهمیدند دشمن از این رفتار ناراحت است، فرمودند حتماً باید به ایران بروم.(۹)

۱۳ـ افراد و گروه‌ها معمولاً برای همراه کردن توده مردم با خود از الفاظ و عباراتی استفاده می‌کنند که خوشایند آنهاست. در جامعه دینی نیز به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که با مبانی دینی در تقابل نباشد. بلکه در برخی موارد دینی‌تر از دیند‌اران نیز سخن می‌گویند. این قضیه عمدتاً در شعارهای انتخاباتی بسیار خودنمایی می‌کند.  تحلیل‌گر سیاسی باید بتواند از فضای سخنان زیبا گذر کند و به باطن جریان سیاسی پی ببرد.

با توجه به اینکه اعمال افراد در نهایت مبین مقاصد آنهاست و نه سخنانشان، لذا تحلیل‌گر باید اعمال آنان را مدنظر قرار دهد و بر آن اساس قضاوت کند. به‌عنوان نمونه باید دید افرادی که دفاع از مستضعفین و مساوات را سرلوحه شعارهای خود قرار می‌دهند، آیا عملاً از جنس آنها هستند یا در سابقه زندگی‌شان چنین دغدغه‌ای داشته‌اند یا از این‌ شعارهای زیبا فقط به‌عنوان یک ابزار سود می‌جویند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم

۲- مسعود اسلامی، تحلیل سیاسی از تشخیص تا تجویز، فصلنامه دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی (دانشگاه تهران)، شماره ۴۲، ص ۸۳٫

۳- سخنرانى آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با گروهى از دانشجویان و دانش‏آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان،۱۵/ ۰۸/ ۱۳۷۰٫

۴-   سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با گروهی از دانش‏آموزان و دانشجویان به مناسبت سیزدهم آبان، ۱۲/ ۰۸/ ۱۳۷۲٫

۵- جواد منصوری، شناخت و تحلیل سیاسی، ص ۱۰۴، آس‍ت‍ان‌ ق‍دس‌ رض‍وی‌، م‍ؤس‍س‍ه‌ چ‍اپ‌ و ان‍ت‍ش‍ارات‌، ۱۳۷۰.

۶- بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى ‏۰۹/ ۰۸/ ۱۳۷۵٫

۷- مسائل‏ اصلى‏ را باید شناخت و مسائل فرعى را اصلى نکرد؛ مسائل فرعى هم باید طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگیرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقیم حق است، اسلام است، تشرع است، تدین است، پایبندى به مبانى انقلاب است، بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‏۲۵/ ۰۶/ ۱۳۸۹٫

۸- نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۷۷ و ترجمه‏ گویا بر نهج‏البلاغه، ج ۳، صفحه ۲۰۷٫

۹- سیدحمید روحانی، به نقل از: پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۱۴۸٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *