پیش درآمدی بر شناخت جریان صدری در عراق

در حوادث اخیر عراق، جریان صدری نقش اصلی در بر هم زدن شرایط سیاسی این کشور ایفا ‌کرده و در یک سال اخیر و در جریان اعلام انتخابات مجلس و تشکیل دولت بیش از گذشته نام مقتدی رهبر این جریان همواره مطرح بوده است.

پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس عراق که جریان صدری ۷۳ کرسی از مجموع ۳۲۸ کرسی را به دست آورد، این جریان، فرآیند تشکیل دولت در یک سال گذشته را در گرو رهبری سیاسی خود قرار داد و زمانی که این خواسته تحقق نیافت، ساختمان‌های مجلس و قوه قضائیه در منطقه سبز بغداد را اشغال کرد.این رفتار سرانجام به درگیری‌های خونین میان سرایا‌السلام شاخه نظامی صدر و ارتش عراق ختم شد.

پرسش مقدر این است که این جریان در ساختار سیاسی عراق چه جایگاهی دارد و تا چه حد مؤثر است و در زمان صدام کجا بود و چرا از این توان بر ضد رژیم سفاک بعثی که قاتل شهید صدر پدر بود استفاده نکرد؟ چرا رفتار این جریان سیاسی تا این‌ حد جنجالی و اختلاف‌افکن است و چرا شخصیت رهبری این جریان به‌رغم ناپایداری و تصمیمات سیاسی متعارض همچنان از پایگاه اجتماعی گسترده‌ای برخوردار است؟

جواب به این پرسش‌های چالشی، نیاز به شناخت دقیق تاریخ و جامعه عراق دارد که در یک مقاله محدود نمی‌گنجد، ولی به علت حساسیت موضوع و ضرورت آن به شکل بسیار مختصر در این مقاله به تحلیل این مسئله می‌پردازیم.

جریان صدری و رهبر آن سید مقتدی صدر یک پدیده سیاسی دینی خاص و محصول حوادث خونین و سرکوب‌های بی‌سابقه اجتماعی در این کشور است. سید محمد صدر، پدر مقتدی یکی از مراجع حوزه نجف بود که نامش پس از سرکوب بزرگ‌ترین انتفاضه شیعه علیه نظام بعثی موسوم به انتفاضه شعبانیه در سال ۱۹۹۱ مطرح شد. ایشان از لحاظ علمی در درجه بالایی از اجتهاد نبود و آثار خطی زیادی به جای نگذاشت، آن هم در زمانی که مجتهدین بزرگی مانند آیت‌الله‌العظمی خوئی و آیت‌الله‌العظمی سیستانی در حوزه نجف حضور داشتند و حتی برخی از علمای نجف در اجتهاد صدر دوم تشکیک می‌کردند؛ اما از لحاظ اقدام و شجاعت برای مدیریت جامعه شیعه در شرایط بسیار سخت سیاسی آن روز که بیش از ششصد هزار شیعه در سرکوب انتفاضه مردم عراق کشته شده بودند، زبانزد عام و خاص بود.

سید محمد صادق صدر از شهرت بی‌سابقه پسر عمویش آیت‌الله‌العظمی سید محمد باقر صدر استفاده کرد که نه تنها یکی از مراجع بنام و پرآوازه حوزه نجف بود که با کتاب‌های مختلف از جمله فلسفه ما، اقتصاد ما و بانک غیر ربوی در اسلام و ده‌ها کتاب دیگر نوآوری‌های جدیدی را در علوم دینی پدید آورد و شهرت جهانی یافت و رهبری فکری و معنوی و سیاسی جامعه عراق و تشکل‌های سیاسی دینی را در اختیار داشت و به همین علت نظام صدام در سال ۱۹۷۹ ایشان را به همراه خواهرش علویه بنت‌الهدی اعدام کرد.

سید محمد صادق صدر این اقدام خود را در چهارچوب تئوری حوزه‌ گویا در برابر حوزه ساکت مطرح و دیگر مراجع معاصر را به انفعال و سکون متهم کرد.این تحول زمانی اتفاق افتاد که عراق در حادثه اشغال کویت شکست خورد. پدر مقتدی در چنین شرایط سختی که نظام به علت شکست در جریان جنگ اشغال کویت و سرکوب انتفاضه شعبانیه مردم عراق، دچار فرسایش شدید نیرو در مناطق شیعی شده بود و ناگزیر به مدارا در برابر این پدیده جدید بود، تصدی مرجعیت و رهبری سیاسی شیعه را به عهده گرفت.

در دهه نود میلادی، هم نظام حاکم نیازمند بازسازی نیروهای حزبی و امنیتی خود، به‌ویژه در مناطق شیعه بود و هم شیعه پس از کشتار عظیم جوانانش نیازمند ساماندهی مجدد بود. محمد صادق صدر محصول چنین شرایط سختی بود که شیعیان به علت سکوت برخی از مراجع یتیم بودند و با او احساس می‌کردند پدر و رهبر دارند.

خطبه‌های حماسی شهید صدر دوم در مسجد کوفه که به‌عنوان مهم‌ترین منبر وی انتخاب شده بود، تا حد زیادی رضایتمندی شیعیان عراق را تأمین و آنان را جذب وی می‌کرد.این پیوند ناگسستنی میان صدر پدر و قشر وسیعی از شیعیان عراق که در این شرایط روانی و سیاسی شکل گرفت، طبیعتاً در ناخودآگاه شیعیان عراق باقی ماند.

شهید صدر دوم بر خلاف دیگر مراجع نجف، تنها در محدوده عراق بااقبال  رو به رو شد و در خارج مرزها هیچ وکیل و یا مقلدی نداشت در سال  ۱۹۹۸ رژیم جنایتکار صدام طی یک حادثه ساختگی تصادف، شهید صدر و دو فرزند ارشدش مصطفی و مومل را به شهادت رساند و سپس برای کنترل پیامدهای این اقدام جنایتکارانه به محاکمه و اعدام به اصطلاح راننده خاطی و تکریم فرزند شهید یعنی مقتدی صدر دست زد. نظام بعثی خوب می‌دانست که ترور صدر دوم پیامدهائی را برایش به دنبال خواهد داشت و به همین علت ترور ایشان را با یک حادثه ساختگی انجام داد و نه یک اعدام سیاسی که در مورد شهید صدر اول انجام داد.

شهید صدر چهار پسر داشت و پس از این ترور تنها دو فرزند به نام‌های مقتدی و مرتضی از ایشان باقی ماندند. البته صدر دوم چند دختر نیز داشت که فرزندان آیت‌الله سید محمد باقر صدر آنها را به عنوان عروس خود انتخاب کردند. ترور شهید صدر دوم توسط رژیم بعثی عراق برای بسیاری از شخصیت‌های سیاسی اسلامی حیرت‌انگیز بود، زیرا این افراد فعالیت صدر در سایه رژیم صدام را شبهه‌ناک می‌دانستند و اتهاماتی را به شهید صدر وارد می‌ساختند حدود پنج سال پس از ترور شهید صدر دوم، یعنی در سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق حمله و این کشور را اشغال کرد.

با از بین رفتن کابوس صدام و حزب بعث، تشکل‌های شیعی قدیم و جدید در این صحنه نمایان شدند. حزب‌الدعوه که در سال ۱۹۷۹ پس از به شهادت رسیدن صدر اول فراخوان مهاجرت به ایران را داده بود و عمده نیروهایش در ایران و اروپا پراکنده شده بودند، به عراق بازگشتند و فعالیت خود را از سر گرفتند. چند شاخه‌ای هم که از حزب‌الدعوه منشعب شده بودند، مستقلاً فعال شدند. تشکل‌های دیگر اسلامی نیز به عراق بازگشتند و در محیط‌های محدود استانی فعالیت کردند.

در چنین شرایطی مقتدی صدر با اتکا به ارث پدر، رهبری جریان صدری را به عهده گرفت. این رفتار موروثی در خاندان‌های مرجعیت بر خلاف فرهنگ رایج شیعه و حوزه بود. مقتدی با اتکا به وصیت پدر در اینکه پس از ایشان آیت‌الله سید کاظم حائری اعلم است، موفق شد وکالتی از ایشان بگیرد و تحت نام مرجعیت انتقال ارث سیاسی پدر به خود را انجام دهد. به عبارت دقیق‌تر مقتدی صدر در رهبری جریان صدری بیشتر به‌عنوان رئیس یک حزب سیاسی رفتار کرد تا یک جریان دینی مبتنی بر تقلید در زمان حاکمیت حزب بعث در عراق، اکثر افراد ناگزیر شدند به این حزب بپیوندند و با علاقه یا اکراه در فعالیت‌های آن مشارکت کنند. حزب بعث برای دانش آموزان، دانشجویان، سندیکاهای کارگری و کارمندی شاخه‌هایی را و این اقشار را در چهارچوب حزب سازماندهی می‌کرد. به همین دلیل اکثر مردم عراق بالاجبار عضو حزب بعث بودند و کم و بیش در فعالیت‌های سرکوبگرانه آن مشارکت داشتند.

با سقوط صدام و حزب بعث بسیاری از افراد که در حزب بعث فعالیت داشتند ترسیدند که در معرض قصاص بستگان قربانیان قرار گیرند و یا به خاطر فعالیتهای سرکوبگرانه حزبی محاکمه شوند. این قشر اجتماعی برای یافتن پناهگاه از خشم اجتماعی، پیوستن به جریان صدری را بهترین و ایمن‌ترین راه دانستند، زیرا این جریان سیستم گزینش حزبی ندارد و یک جریان مردمی مسجدی و پوشش خوبی برای افراد آسیب‌پذیر سیاسی است.

این اقدام اجتماعی جریان صدری را از لحاظ سیاسی فربه و تاثیر گذار و در عین‌حال از لحاظ رفتاری نامنضبط کرد در آغاز سید مقتدی صدر اتهام رخنه بعثی‌ها و منفعت‌طلب‌ها در جریان صدری را رد و آن را اتهام واهی قلمداد می‌کرد.وی پس از انتشار لیستهای تشکیلاتی حزب بعث و روشن شدن این واقعیت، باز با درخواست تبدیل جریان صدری به حزبی با اعضا  و سازمان شناخته شده و با اجرای قانون ریشه‌کنی بعثی‌ها در درون این تشکل مخالفت کرد، زیرا این اقدام می‌توانست این جریان را دچار چالش جدی و محدود کند.

از این تحلیل فرآیندی در می‌یابیم که جریان صدری جریانی است متشکل از افراد مؤمن و وفادار به شهید صدر و بعثی‌هایی که از این تشکل به عنوان سپر امنیت اجتماعی استفاده می‌کنند و قشر منفعت‌طلبی که برای کسب منافع نامشروع و بهره‌مندی از شرایط جدید بدان پیوسته‌اند. این طیف‌های گوناگون در رأس این تشکل نماینده دارند و بر مقتدی صدر تاثیر می‌گذارند.

جریان مؤمن صدری از همان ابتدای فعالیت به مقتدی فشار آورد تا این جریان پالایش شود ولی اصرار مقتدی بر حفظ همه طرفداران سیاسی خود منجر به این شد که شکاف‌های عمیقی در این جریان پدیدار شود و سرانجام شیخ قیس خزعلی سخنگوی این جریان در رأس مجموعه‌ای از مؤمنان از این جریان جدا شود و تشکل «عصائب اهل‌ حق» را اعلام کند. همچنین شیخ اکرم کعبی، فرمانده جیش‌المهدی شاخه نظامی جریان صدری، با گروه دیگری از مؤمنین این جریان جدا شد و موجودیت تشکل «سازمان نجباء عراق» را اعلام کرد. همچنین گروه دیگری از افراد متدین جریان که طرفداران آیت‌الله یعقوبی از شاگردان شهید صدر دوم بود تحت نام «حزب فضیلت» نیز جدا شدند.

با خروج افراد مؤمن از جریان صدری، نیروهای بعثی سابق و منفعت‌طلبان تاثیر بیشتری پیدا کردند. جریان بعثی سابق در جریان صدر بر اساس تفکر ناسیونالیستی سابق خود به سمت تفکر عربیت، این جریان را می‌کشاند و بر برقراری رابطه با محیط عربی از جمله با عربستان و اردن و مصر اصرار می‌ورزد.

این جریان به علت سوابق بعثی و گرایش‌های قومی خود با ایران اسلامی مشکل دارد و همواره علیه جمهوری اسلامی  شعار می‌دهد یا اقدام می‌کند. البته جریان منفعت‌طلب درون جریان پایبندی ایدئولوژیکی ندارد و تلاش می‌کند با بزرگ کردن صدر و این جریان سیاسی، هم جهت با منافع خود تغییر موضع بدهد. در جمع‌بندی می‌توان گفت که متاسفانه با خروج اغلب افراد مؤمن از این تشکل، جریان‌های دیگری غلبه پیدا کرده‌اند که از رفتارهای سیاسی مقتدی و عموماً جریان صدر نمایان است.

در سال ۲۰۰۴ جریان صدری در شهر نجف اشرف وارد ماجراجویی و جنگ حساب نشده‌ای بر ضد نیروهای اشغالگر آمریکایی شد که اگر آیت‌الله العظمی سیستانی به وجوب زیارت نجف فتوا نمی‌داد، ممکن بود به هلاکت کامل این جریان بینجامد. این فتوا میلیون‌ها مردم مؤمن را به سوی شهر نجف سرازیر کرد و این حضور مردم، جریان صدری محاصره شده را از نابودی قطعی نجات داد. این حادثه می‌توانست وحدت بی‌سابقه‌ای را میان نیروهای شیعه ایجاد کند، اما مقتدی از این فرصت استفاده نکرد.

با کاهش حضور اسلام‌گرایان در جریان صدری تاثیرگذاری جریان‌های دیگر افزایش یافت. این کانون‌های قدرت اصلی جریان در حال حاضر به علت سیاست‌زدگی برای حفظ افراد ساده این جریان کرامت‌هایی برای رهبران خود مطرح می‌کنند؛ مانند اینکه شهید صدر دوم معصوم بود و این عصمت در خانواده ایشان ساری و جاری است و یا اینکه بعضی‌ها ادعا می‌کنند که صدر و العیاذ بالله امام زمان یا حداقل نائب بلا منازع ایشان است که به‌زودی تقیه را کنار می‌گذارد و ماهیت خود را آشکار می‌سازد.

تالیف «کتاب عشق ابدی در سیره پدرم» توسط مقتدی در سال ۲۰۰۷ و اشاره او در این کتاب به اینکه پدرش ویژگی‌های معصوم را داشت نشان می‌دهد امکان تاثیرگذاری فکری بر رهبری این جریان در چهارچوب جنون عظمت و امثال اینها وجود دارد. متاسفانه برخی‌ها تاریخ را فراموش کرده‌اند که انگلیس برای اجرای سیاست‌های استعماری خود جریان بهائیت را در سال ۱۸۴۴ از طریق یک روحانی ضعیف‌النفس در شیراز ایجاد کرد و جریان وهابیت را از طریق روحانی سنی در سال ۱۷۹۲ در شبه جزیره عرب پدید آورد و قادیانیه در پاکستان در سال ۱۸۸۹ را پایه‌گذاری کرد و هم اکنون در عراق چهار جریان انحرافی صرخی‌ها، یمانی‌ها، مولوی‌ها و جند‌السماء را پدید آورده و همه‌ امکانات حوزوی و رسانه‌ای و مراکز تبلیغ فکری را در اختیار آنها قرار داده است.

نکته نگران‌کننده این است که این چهار جریان عراقی توسط افسران امنیتی و به دستور رژیم سابق به حوزه رخنه کرده بودند و رهبران آنها اساساً شیعه نیستند. این جریان‌ها به‌رغم وفور امکانات و حمایت رژیم عربستان سعودی موفقیت چندانی نداشتند. اما اگر جریان صدری با شخصیتی مانند مقتدی که فرزند یک از مرجع شناخته شده حوزه نجف است به این راه کشیده شود قطعاً عراق و شیعیان در برابر یک چالش جدی قرار خواهند گرفت.

برای تکمیل ترسیم تصویر سیاسی دقیق‌تر و به روزتری از جریان صدری شواهدی از افراد مؤثر و منحرف این جریان ارائه می‌شود که ممکن است برای به انحراف کشیدن جریان صدری تلاش کنند. خانم دکتر مها‌الدوری که یکی از مهم‌ترین نمایندگان ادواری جریان صدری است که در شبکه‌های مختلف به‌طور جنجالی از صدر حمایت می‌کند. او همان طور که از فامیلش مشخص است سنی و دختر یکی از افسران بلندپایه گارد ریاست جمهوری صدام و از بستگان عزت‌دوری، نفر دوم بعد از صدام در حزب بعث، متهم به اعدام صدها شیعه ممتنع از جنگ با ایران است. این خانم اخیراً در جریان تحصن صدری‌ها در ساختمان مجلس عراق گفت بعید نیست امام زمان در کنار شما و زیر سایه صدر فعالیت می‌کند.

مصطفی الهایم خبرنگار شبکه الحره آمریکا که اخیراً استعفا داده و بی‌درنگ معمم شده، در همه محافل از صدر حمایت می‌کند. او در اکثر سخنرانی‌هایش تاکید می‌کند که سید مقتدی صدر همان امام زمان است.

شیخ محمد عبودی وکیل صدر در استان ناصریه است. او همواره می‌گوید سیدم مقتدی، سلام‌الله علیک، شما از انبیاء برتری، زیرا

آدم وسوسه شد و تو نشدی و ذو‌النون مردمش را ترک کرد و تو نکردی و تو بیش از ایوب صبر کردی و این رازی است که افراد طاهر و پاک آن را درک می‌کنند.

شیخ عدنان العبادی یکی از روحانیون صدری همواره می‌گوید اگر هزار بار با مقتدی کشته و زنده شویم از او دست نمی‌کشیم. او مسیر ما به سوی خداست.

شیخ حسن سبتی از روحانیون صدری می‌گوید من از شهید صدر دوم شنیدم که به مقتدی می‌گفت: ای فرزند زهرا و ای فرزند امام حسین!

جالب است که اخیراً مقتدی استفاده از این واژگان را شروع کرده و بیانیه‌های خود را به با نام مقتدی فرزند امام حسین مذیل می‌کند.

شیخ عباس زیدی نیز همواره تاکید می‌کند که تردیدی نیست که مقتدی همان حجت است و اوست که فرزند صدر دوم معصوم است و هر کس با او مخالفت کند کافر است.

این نمونه‌ای از گفته‌های سران جریان صدری است که نشان می‌دهد ساختار دقیقی در درون این جریان سیاسی تلاش می‌کند آن را به انحراف بکشاند و از سادگی و تعبد مردم عراق سوء استفاده کند تا این مردم همواره و بدون تردید به رفتار رهبران این جریان، از فرامین مقتدی و دستیارانش تبعیت کنند.

آیت الله سید کاظم حائری اخیراً مقتدی را از وکالت عزل و از لحاظ شرعی در باره تبعیت از وی تشکیک کرد و به خاطر برائت ذمت از مرجعیت کنار رفت و مردم عراق را به تبعیت از آیت‌الله العظمی خامنه‌ای فرا ‌خواند؛ اما می‌بینیم سران صدری به جای دغدغه پیدا کردن در باره تقلید از سید کاظم حائری و ضرورت تبعیت از توصیه‌های ایشان که یکی از ارکان فقهی مذهب شیعه است، به این مسئله اعتنا نمی‌کنند و ایران را متهم می‌کنند که آقای حائری را تحت فشار قرار داده تا به این جریان خیانت کند. سیاسی کردن مسائل فقهی و تعبدی و بی‌اعتنائی به اینها به بهانه‌های سیاسی، قطعاً این تشکل را به بی‌راهه خواهد برد.

نکته دیگر اینکه نیروهای «سرایا السلام» شاخه نظامی جریان صدر اخیراً با سلاح‌های سبک و نیمه‌سنگین به منطقه سبز حمله و پس از شکست در اشغال این منطقه با دستور مقتدی از این منطقه عقب‌نشینی ‌کرد. سید مقتدی در فرمان عقب‌نشینی سرایا‌السلام از منطقه سبز به نیروهایش حمله ‌کرد و گفت که در این درگیری‌ها قاتل و مقتول هر دو در آتش و عذاب‌اند. سئوال این است که این نیروها به دستور چه کسی وارد جنگ شدند؟ مگر می‌شود تصور کرد که اینها سنگرهای مقابل داعش در سامرا را به این سادگی رها کنند و به بغداد بیایند و بدون دستور از بالا برای اشغال منطقه سبز وارد جنگ شوند. بعد مقتدی صدر می‌گوید که قاتل و مقتول هر دو در آتش‌اند تارهبران جریان را از هر گونه اتهامی مبرا سازد و چنین وانمود کند که این نیروها غیر منضبظ‌اند و خودسرانه دست به چنین اقدامی زده و باعث کشته شدن بیش از چهل نفر شده‌اند. این گونه رفتارهای سیاسی و غیر شرعی نشان می‌دهد جریان صدر در حال استحاله از یک جریان دینی به یک جریان سیاسی است و اگر برای خروج از این شرایط به این جریان کمک نشود، آینده این جریان و عراق به شدت آسیب‌پذیر خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *