گام‌های موفقیت در زندگی مشترک/ گام بیست و یکم: سرعت مجاز

مقدمه

تاکنون بیست گام از گام‌های موفقیت در زندگی مشترک را با شما پیموده‌ایم. هفت گام اول به شناخت‌های لازم در زندگی مشترک اختصاص داشت و از گام هشتم تا بیستم هم درباره‌ی بایدها زندگی مشترک با هم گفتگو کردیم. از گام بیست و یکم به سراغ نباید‌های زندگی مشترک رفته و از افراط و تفریط در مسائل مختلف زندگی سخن گفته‌ایم.

نه تند رفتن، نشانه‌ی جسارت است و نه آهسته رفتن، نشان عاقل بودن. در همه‌ی ابعاد زندگی، با سرعت مجاز، حرکت کنیم.

اعتدال، پایه‌ی زندگی است؛ چه در زندگی فردی و چه زندگی مشترک؛ اگر چه در زندگی مشترک، نقش مهم‌تری را ایفا می‌کند. بدون اعتدال، زندگی انسان به انحراف کشیده می‌شود.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «راست و چپ (افراط و تفریط) گمراهی است. راه درست، راه میانه است که قرآن و آثار نبوّت نیز بر اساس راه میانه آمده است.»(۱)

مرز میان حقّ و باطل، همیشه به روشنی پناه دادن و کُشتن نیست. مسیر حق، همیشه مستقیم است. باطل، یا به چپ می‌زند یا به راست. اندکی زاویه گرفتن از راه مستقیم، می‌شود فرسنگ‌ها فاصله از مقصد آفرینش. دشواری حق به این است که وقتی اندازه‌اش را زیاد کنی، می‌شود باطل. این دشواری است که حق را این‌قدر زیبا کرده؛ مثل دشواری کار آن خوش‌نویس که وقتی کمی حروفش را بیشتر یا کمتر می‌کِشد، دیگر سرِ کسی به تحسین، تکان نمی‌خورد و یا آن نقاشی که اگر کمی رنگ‌ها را کم و زیاد کند، دیگر کسی نگاهش را خرج آن تابلو نمی‌کند. دشواری کار آن خوش‌نویس و این نقاش، زیبایی تابلوشان را رقم می‌زند. اندازه نگه‌ داشتن، ترازو می‌خواهد. ترازو، حرف خداست. اندازه‌هایی را که می‌دانی، نگه‌ دار، خدا، آنهایی را که نمی‌دانی، به تو خواهد آموخت. امام صادق(ع) فرمود: «هر کس به آنچه می‌داند، عمل کند، آنچه نمی‌داند، برای او کفایت خواهد شد.»(۲) در روایت دیگری آمده است: «هر کس به آنچه می‌داند، عمل کند، خداوند، علم آنچه را که نمی‌داند، به او می‌رساند»(۳)

اینک به برخی از ابعاد اعتدال در زندگی می‌پردازیم:

الف) اقتصـاد

در مسائل اقتصادی، نه خسیس باشیم که آبرویمان برود و به ذلّت بیفتیم و رابطۀ دوستی‌مان با خانواده آسیب ببیند و نه ولخرج باشیم که در آستانۀ فقر قرار بگیریم. و آرامش از زندگی‌مان، رخت بر بندد.

از فرمایشات امیرمؤمنان علی(ع) است که فرمود: «بخشنده باش؛ امّا ولخرجی نکن. صرفه‌جو باش؛ امّا خسیس و سختگیر نباش»(۴) و نیز در مزمت « بخل» فرمود: ««بخل، تمام بدی‏های عیوب را در خود جمع نموده و آن، افساری است که [انسان] به وسیلۀ آن، به سوی هر بدی‌ای کشانده می‏شود»(۵)

و نیز فرمود: «اعتدال در مسائل اقتصادی، مایه‌ی برکت است.» و «میانه‌روی، مایه‌ی رشد [مال] اندک است» و در مقابل، اسراف، برکت را از خانه بیرون می‌برد. و [مال] فراوان را هم نابود می‌کند».(۶)

باید اقتصاد خانه را به گونه‌ای مدیریت کرد که آنچه موجود است، برای اداره‌ی خانه کافی باشد. چنین مدیریتی از نشانه‌های ایمان است، امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «انسان، حقیقت ایمان را نمی‌چشد، مگر آن که سه ویژگی داشته باشد: فهم دین، صبر بر مصیبت‌ها، و مدیریت خوب در امر معاش» (۷) لازمه‌ی آن هم قناعت است. و «قناعت، مالی است که تمام نمی‌شود» (۸)

به هر حال، اقتصاد خانواده، میان دو کار زشت تنگ گرفتن و اسراف کردن قرار دارد. که هر کدام، نتایج بدی در پی دارد.

کسی برای پرسش از خرجی خانواده به محضر امام رضا(ع) رسید. امام(ع) فرمود: «خرجی خانه، میان دو کار زشت قرار دارد… آیا نمی‌دانی که خدا، اسراف و تنگ گرفتن را خوش نمی‌دارد؟ خداوند فرمود: «و [بندگان خداوند رحمان] کسانى‏اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجى مى‏کنند و نه تنگ مى‏گیرند و میان این دو [روش‏]، حدّ وسط را بر مى‏گزینند» (سورۀ فرقان، آیه‌ی ۶۷٫) (۹)

یکی چنان خرج می‌کند، که گویی پول، علف خرس هم نیست، خاک باد آورده است. یکی هم چنان بخل می‌ورزد که گویی پول، جان هم نیست که به این راحتی از آن نتوان گذشت.

ب) عبادت

برخی همه‌ی زندگی‌شان، عبادت است. وقت عبادت، عبادت می‌کنند و وقت تفریح هم عبادت می‌کنند؛ گویی تمام زندگی اینها مسجد و سجاده است. چنین عبادتی دیگر شایسته‌ی نام عبادت نیست. رسول خدا(ص) فرمود: «آگاه باشید که هر عبادتی را جوش و خروشی است که سرانجام، فروکش می‏کند. پس هر کس جوش و خروش عبادتش به سنّت من جهت یابد، هدایت شده و هر که با سنّت من مخالفت کند، گمراه شده و عملش بر باد رفته است. آگاه باشید که من، نماز می‏خوانم و می‏خوابم و [بعضی از روزها را] روزه می‏گیرم و [بعضی از روزها را] روزه نمی‏گیرم، می‏خندم و گریه می‏کنم. پس هر که از سنّت من روی گردانَد، از من نیست» (۱۰)

معنای عبادت را خوب بفهم. عبادت، فقط این خم و راست شدن‌ها و زبان تکان‌دادن‌‌ها و نخوردن‌ها نیست. تو باید معنای عبادت را خوب بفهمی؛ وگرنه عمری عبادت می‌کنی و در نامه‌ی عملت به جای عبادت، معصیت می‌نویسند. می‌شود نماز خواند و شایسته‌ی عتاب صاحب نماز هم شد.

سه نفر از زنان خدمت رسول خدا(ص) رسیدند. یکی از آنها گفت: «همسر من، گوشت نمی‌خورَد» دیگری گفت: «همسر من، عطر نمی‌زند». سومی هم گفت: «همسر من، کاری به همسرانش ندارد». تا رسول خدا(ص) این حرف‌ها را شنید، به پا خاست و در حالی که ردایش روی زمین کشیده می‌شد، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «برخی از اصحاب مرا چه شده که گوشت نمی‌خورند و عطر نمی‌زنند و با زنان، کاری ندارند؟ آگاه باشید که من، گوشت می‌خورم و عطر می‌زنم و در کنار همسرانم قرار می‌گیرم. پس هر کس از روش من روی بگردانَد، از من نیست.» (۱۱)

برخی هم عبادت‌ را طوری معنا می‌کنند که مناسک دینی، جایی در آن ندارد. گاهی هم برای کار خود، توجیهات عجیبی می‌آورند؛ مثل این‌که: «دلت پاک باشد، کافی است» یا این‌که: «ما به جای این‌که خم و راست شویم، به مردم خدمت می‌کنیم که عبادت، بجز خدمت خلق نیست». بی‌اعتنایی به عبادت‌هایی که از دستورهای صریح دین است، عواقب خطرناکی برای ما دارد. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ؛ کسانی که از عبادت من تکبّر می‌ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می‌شوند!»(۱۲)

معنای بندگی را خوب بفهم. نمی‌شود بنده بود؛ امّا در برابر معبود، خم نشد. فکر نکن که اگر شب و روزت را خرج خدمت به خلق خدا کنی امّا به نمازت بی‌اعتنا باشی، شایسته‌ی نام مقدّس بنده می‌شوی. خدمت به خلق خدا، عبادت بزرگی است؛ امّا عبادت، بجز خدمت خلق هم هست. امام صادق(ع) فرمود: «اوّلین چیزی از اعمال بنده که محاسبه می‌شود، نماز است. اگر پذیرفته شد، باقی اعمال هم پذیرفته می‌شود» (۱۳)

ج) رفت و آمد

برخی از خانواده‌ها به قدری در رفت و آمد‌های فامیلی، اهل زیاده‌روی هستند که تمام زندگی‌شان، مختل می‌شود. وقتی هم که به آنها اعترض می‌کنید، می‌گویند: باید به صله‌ی اَرحام، اهمیت داد!

صبح تا عصر که  دنبال روزی می‌دوی. به خانه که می‌رسی، نفس نفس می‌زنی. آدم دلش نمی‌آید کلامی با تو حرف بزند. وقتی گلویی تازه می‌کنی و دراز می‌کشی، نفس نفس زدنت به خُر و پُف تبدیل می‌شود. بیدار که شدی، یا آماده‌ی رفتن می‌شوی یا مهیّای آمدن کسی.

مرا می‌بینی؟ منم! همسرت! همان که سال‌هاست با هم ازدواج کرده‌ایم. شناختی؟ مرا هم ببین. من هستم.

برخی هم به قدری نسبت به رفت و آمدهای فامیلی بی‌اعتنا می‌شوند که گویی هیچ‌کس و کاری ندارند. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «از جمله گناهانی که مرگ و نابودی را شتاب می‏بخشد، قطع رَحِم است.»(۱۴)

ما اگر پشت کوه زندگی می‌کردیم، فرقش با الآن که در میان مردم هستیم، چه بود؟ صبح تا عصر که تو نیستی و من با این بچّه‌ها تنها هستم. عصر که می‌‌‌آیی، نشسته و ننشسته، چشمت را به جمال این قاب جادویی روشن می‌کنی و تا شب، پایت را به سوی او دراز می‌کنی. تا بوی آمدن کسی می‌آید، به هم می‌ریزی و هنوز، زبان باز نکرده‌ام که بگویم برویم …، دهانم را می‌بندی. راستی قبول داری ما هم آدمیم و آدم‌ها، زندگی اجتماعی دارند؟!

د) پوشاک

نه با لباس‌فروشی‌ها و کفش‌فروشی‌های شهرمان قرارداد ببندیم، نه به گونه‌ای بگردیم که در کوچه و خیابان، کسی دلش بسوزد و لباسش را به ما بدهد! امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «پرهیزگاران در لباس پوشیدن، راه میانه را پیش می‏گیرند» (۱۵)

به یکی باید گفت: کاش نو و کهنه را برایم تعریف می‌کردی تا بدانم تصویر تو از نو و کهنه چیست. یک بار به لباس‌های صف کشیده‌ات نگاه کن. کدام یک از این لباس‌های روی هم انباشته را حتّی با چشم‌پوشی، می‌شود کهنه نامید؟

به یکی هم باید گفت: کمی دیگر که از این لباس استفاده کنی، در خیابان که راه می‌روی، لازم نیست دست، دراز کنی. همین که مردم نگاهت کنند، دستشان در جیبشان می‌رود و لبشان به دعا برای تو باز می‌شود! نکند از نگاه دل‌سوزانه‌ی مردم لذّت می‌بری؟ خدا نکند!

هـ) رفاقت

برخی در ارتباط با دوستانشان، به قدری زیاده‌روی می‌کنند که گویی خانه‌شان، کاروان‌سراست. مردم به چنین افرادی «رفیق باز» می‌گویند.

می‌گویم خوب است روی سر درِ خانه‌مان تابلویی بزنیم این‌چنین: «به کاروان‌سرای دوستان، خوش آمدید!». این‌طور بهتر است. خانه‌ی ما که برای من و تو نیست. برای تو و دوستان توست و تو هم ازدواج نکرده‌ای؛ یک مهماندار، استخدام کرده‌ای…

برخی هم وقتی ازدواج می‌کنند، دوستانشان را فراموش می‌کنند؛ گویا هیچ رفیقی نداشته‌اند. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «از دست دادن دوستان، مایه‌ی غربت است.» (۱۶)

و) محبّت

نه به اندازه‌ای افسار گسیخته به هم محبّت کنیم که جمع و خلوت، برایمان یکی باشد، نه به قدری دریغ بورزیم که همسرمان از ما گدایی محبّت کند.

مهمانی دیروز، برایم مایه‌ی عبرت بود. زن و شوهری را دیدم که حواسشان نبود در مهمانی هستند و چندین جفت چشم، نگاهشان می‌کند. شاید هم فکر می‌‌کردند چشم‌ها، توان دیدن ادا و اطوارهایشان را ندارد و گوش‌ها، این همه زبان ریختن را نمی‌شنود. ما متأهل‌ها به کنار، توجهی به جوان‌های مجرد هم نداشتند که دلشان همسر می‌خواهد و…بعد به خودم نگاه کردم و تو که در خلوت‌خانه هم که هستیم، گویی چند جفت چشم به ما خیره شده و چند جفت گوش هم تیز شده برای دیدن ما و شنیدن حرف‌هایمان. راستی می‌خواهی از فردا یا همین امروز، وقتی که آمدی، سر به زیر با هم حرف بزنیم و تو با همان کت و شلوارت در خانه بنشینی و من هم چادرم را بپوشم؟! اگر خواستی مرا صدا بزنی، به همان سنگینی‌ای صدا بزن که زن همسایه را صدا می‌زنی و کمی سنگین‌تر با من حرف بزن. وقتی خسته شدم، دستم را مثل کاسه می‌کنم و در مقابلت می‌گیرم. اگر دلت سوخت، کمی دانه‌ی محبّت در آن بریز!

ز) تفریح

نه تمام زندگی‌مان را تفریح اشغال کند که از کارهای دیگر باز بمانیم، نه آن را بر خود، حرام کنیم. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «هر که زیاد به سرگرمی بپردازد، عقلش کم می‌شود» (۱۷) امام صادق(ع) فرمود: «در حکمت آل داوود، چنین آمده است: ”سزاوار است مسلمان خردمند، زمانی را به اعمال میان خود و خداوند، اختصاص دهد و زمانی را به دیدار برادرانی اختصاص دهد که در باره‌ی امور آخرت با هم گفتگو می‏کنند و زمانی را با خوشی‏های حلال، سپری کند که این زمان، به آن دو وقت دیگر کمک خواهد کرد» (۱۸)

برخی هنوز تکلیف خودشان را با زندگی معلوم نکرده‌اند. زندگی‌ می‌کنند برای تفریح کردن یا تفریح می‌کنند که بتوانند زندگی کنند. تفریح، اصل زندگی است یا نمک آن؟ اینها به قدری سرشان را گرم کرده‌اند که مغزشان، آب شده.

برخی هم تکلیف خودشان را با این دنیا تعیین نکرده‌اند. معلوم نیست اینها در کجا زندگی می‌کنند؟ دنیا، دنیاست. انسان، انسان است. انسان در دنیا خسته هم می‌شود. تفریح که تلف کردن وقت نیست؛ جان گرفتن برای کار دوباره است. انسان باشی و در دنیا باشی و تفریح نداشته باشی… ؟! چه بگویم؟

ح) شوخی کردن

نه آن‌چنان با خانواده خشک و جدّی برخورد کنیم که گویا خانه، محیطی کاملاً رسمی است یونس شیبانی می‏گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: «شوخی شما با یکدیگر، چگونه است؟[آیا با هم شوخی می‏کنید؟]». گفتم: اندک. فرمود: «این گونه نباشید؛ زیرا شوخی کردن از خوش اخلاقی است و تو به وسیله‌ی آن، برادرت را شاد می‏کنی. رسول خدا(ص) برای این که کسی را شاد کند، با او شوخی می‏کرد» (۱۹) و نه این که به قدری شوخی کنیم که هیبتمان از بین برود. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «شوخی زیاد، هیبت را از بین می‏برَد»(۲۰) و یا این که طرف مقابل را از خود ناراحت کنیم. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «شوخی [بی‌جا]، کینه بر جای می‏گذارد» (۲۱)

ط) کار

نه به قدری به کار بپردازیم که از توجّه به همسر و فرزندان، معنویّت و عبادت، رفت و آمد و صِله‌ی رحِم، غافل شویم و نه آن قدر بی‌اعتنا که از نظر اقتصادی دچار تنگنا شویم. امام صادق(ع) فرمود: «آن که در کار طهارت و نماز، کاهل باشد، در او خیری برای آخرتش نیست و آن که در آنچه زندگی‏اش را سر و سامان می‏دهد، کاهل است، در او خیری برای دنیایش نیست» (۲۲)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. ۱- الکافی، ج۸، ص۶۸٫
  2.  ۲- التوحید، ص۴۱۶٫
  3. ۳-  الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸٫
  4. ۴- نهج البلاغه، حکمت ۳۳٫
  5. ۵- همان ، حکمت ۳۷۸٫ و
  6. بحار الأنوار، ج۷۵، صص ۳۴۵، ۳۵۵ و بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۴۵٫ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۶۶٫ غرر الحکم و درر الکلم، صص۳۰٫ و ۳۶
  7. ۷٫قرب الإسناد، ص۹۵٫
  8. نهج البلاغه، حکمت ۴۷۵٫
  9. بحار الأنوار، ج۶۸، ص۳۴۷٫
  10. ۱۰٫وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۰۹٫
  11. ۱۱٫الکافی، ج۵، ص۴۹۶٫
  12. سوره غافر (۴۰): آیه۶۰٫
  13. ۱۳٫الکافی، ج۳، ص۲۶۸٫
  14. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۷۳٫
  15. ۱۵٫نهج البلاغه، خطبۀ ۱۹۳٫
  16. ۱۶٫نهج البلاغه، حکمت ۶۵٫
  17. ۱۷٫غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۱۵٫
  18. الکافی، ج۵، ص۸۷٫
  19. همان، ج۲، ص۶۶۳٫
  20. ۲۰٫غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۲۵٫
  21. تحف العقول، ص۸۶٫
  22. الکافی، ج۵، ص۸۵٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *