Monthly Archives: فوریه 2020

20فوریه/20

از سفر پربار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به هفت کشـور تا فتحی که دستان خالی صدام را هویـدا کرد!

بی‌پرده با تاریخ / مروری بر وقایع ماه‌های دی و بهمن ۱۳۶۴

تاریخ این مرز و بوم در ماه‌های دی و بهمن ۱۳۶۴ برای ملت ایران رویدادهای غرورانگیزی را ثبت کرده است، از سفر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور وقت کشورمان به هفت کشور از جمله پاکستان که با استقبال بی‌سابقه مردم این کشور روبه رو شد تا استقامت و پایداری رزمندگان اسلام در جبهه‌های نبرد که به فتح فاو در عملیات والفجر ۸ منتهی گردید؛ از جمله رخدادهای شیرین این دو ماه هستند.

با هم به مروری گذرا به رخدادهای این دو ماه از تاریخ «دهه ۶۰» می‌پردازیم:

 

فاو چگونه از دست رژیم بعث آزاد شد؟

در ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۴ عملیات غرور آفرین «والفجر ۸» آغاز شد. این عملیات از بسیاری جهات با سایر عملیات‌ها تفاوت‌های بارزی داشت، چون انجام آن بر روی کاغذ و به نظر قریب به اتفاق فرماندهان جنگ در جهان، غیرممکن به نظر می‌رسید.

عبور از رودخانه، همواره یکی از مشکلات ارتش‌های جهان است، اما نیروهای عمل‌کننده در این عملیات با عبور از رودخانه اروند که به رودخانه وحشی مشهور است، جهانیان را به تعجب و ملت ایران را به غرور واداشتند!

با فتح خرمشهر، دشمن در صحنه رویارویی با رزمندگان اسلام به لاک دفاعی فرو رفت. پیروزی‌هایی که پس از آن به دست آمد، برتری قدرت ایران را در جبهه‌های جنوب آشکار کرد. این روند تا سال ۱۳۶۴، یعنی شروع حمله ایران به شبه جزیره «فاو» ادامه داشت.

عملیات در اروند، پس از بررسی‌های لازم و استفاده از تجربیات و به کارگیری تدابیر مهم نظامی و اطلاعاتی، انجام شد. این تدابیر در سه بخش مهم یعنی آموزش، شناسایی و تدارک متمرکز بود. آموزش نیروهای ایرانی در یگان‌های مختلف، با روحیه‌های بالا ادامه یافت و تعدادی از گردان‌ها، آموزش‌های تخصصی و ویژه دیدند. به‌موازات آن، شناسایی منطقه و بررسی همه عوامل دخیل در عملیات انجام گرفت.

این کار با حساسیت و وسواس زیاد از سوی فرماندهان دنبال می‌شد. سعی بر آن بود که دشمن به‌هیچ‌وجه متوجه کوچک‌ترین حرکتی در منطقه نشود، زیرا این قطعه از جبهه برای عراق اهمیت ویژه‌ای داشت. فاو، زمینی است محصور در میان رودخانه اروند، خلیج‌ فارس و خور عبدالله که از سمت خشکی به بصره منتهی می‌شود.

اهداف عملیات والفجر ۸ موارد زیر بود:

*قطع ید دشمن بعثی از دریا و تامین امنیت راه‌های دریایی خلیج‌فارس و دور کردن آتش دشمن از شهرهای مرزی جمهوری اسلامی ایران

*تسخیر پایگاه‌های موشکی و تاسیسات مخابراتی رژیم بعث عراق

*قطع شریان صدور نفت از طریق اسکله‌های الامیه و الوکر و وارد کردن ضربه اقتصادی و نظامی بر دشمن

*شکست رویای ضربه‌ناپذیری رژیم صدام در این منطقه همراه با نمایش قدرت و توان رزمی نیروهای ایران.

 

 

تجاربی که در عملیات والفجر ۸ به کمک نیروهای ایران آمد!

در طرح‌ریزی مانور عملیات «والفجر ۸» دو عامل بسیار موثر بودند:

۱- تجارب عملیات بدر در جزایر مجنون

۲- پیچیدگی‌های خاص این عملیات

«محسن رضایی» فرمانده وقت سپاه پاسداران در جمع فرماندهان در این باره گفت: در عملیات «والفجر ۸» باید کل تجارب جنگ به کار گرفته شود. «جنگ شهری، جنگ در دشت، جنگ در آب».

در واقع عملیات فاو، صحنه بروز تمام قابلیت‌های نظامی، ابتکار عمل و خطر پذیری سپاه پاسداران برای پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی بود. در طراحی مانور این عملیات مسایل مهمی وجود داشتند که درباره آنها ساعت‌ها بحث کارشناسی شد.

سرانجام در ساعت ۱۰ و ۲۲ دقیقه روز بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴، «محسن رضایی» فرمانده کل سپاه با قرائت رمز عملیات دستور حمله را صادر کرد:

بِسمِ‌ٱللّهِ ٱلرَّحمِ‌ٱلرَّحِیم، لا حَولَ وَلا قُوَّهَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم، وَقَاتِلُوهُم حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ (انفال/۳۹)

«یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا»

یگان‌های نیروهای زمینی سپاه پاسداران با پشتیبانی آتش طرح‌ریزی شده و شلیک هزاران گلوله در محورهای تعیین شده، حمله خود را آغاز و مبادرت به شکستن خط دشمن کردند. عکس‌العمل‌های اولیه قوای دشمن از غیرمنتظره بودن این حمله حکایت می‌کرد، چنانکه یکی از فرماندهان یگان‌های درگیر دشمن در گزارشی به رده بالاتر خود وضعیت اولیه را چنین اعلام می‌کند: «دشمن (ایران) مانند سیل با قایق نیرو پیاده می‌کند و باز می‌گردد. اگر چاره‌ای نکنیم احتمالاً می‌روند ام‌القصر را بگیرند. وضعیت ما بسیار بد است.» و صدام در پاسخ گزارش یاد شده می‌گوید «مقاوم باشید. سه لشکر زرهی می‌فرستیم و ایرانی‌ها را شکست می‌دهیم.»

در ادامه عملیات نیروهای خودی، پس از درک موقعیت و نحوه گزارش، قوای لشکر گارد جمهوری عراق حمله شبانه‌ای را از سه محور طراحی کردند. بر اساس این طرح، رزمندگان اسلام در تاریکی شب، هنگامی که نیروهای لشکر گارد در حال استراحت بودند، آرایش مناسبی گرفتند و با غافلگیری به دشمن یورش بردند و به‌طور همه جانبه لشکر گارد را هدف تهاجم قرار دادند.

 

پاسخ شیمیایی عراق به عملیات دلیرانه نیروهای اسلام!

در روز چهارشنبه ۲۳ بهمن، حملات شیمیایی عراق با گازهای اعصاب و به مقدار کمتری با خردل و سیانید هیدروژن به صورت بمباران هوایی آغاز و سپس توپخانه عراق نیز در حملات شیمیایی فعال شد. اگر چه ساعت شروع حملات شیمیایی را برخی گزارش‌ها ۱۰ صبح ذکر کرده‌اند، ولی مهم‌ترین بمباران‌ها حدود ساعت ۵ بعد از ظهر انجام شد که یکی از طولانی‌ترین بمباران‌های شیمیایی در تاریخ جنگ بود.

حدود ۳۲ فروند هواپیما به صورت گروه‌های کوچک و هماهنگ، منطقه را به مدت یک ساعت بمباران شیمیایی کردند. پس از گذشت مدت کوتاهی، غلظت سموم شیمیایی و خصوصاً گازهای اعصاب در منطقه، بالا رفت. بعضی از رزمندگان به دلیل نزدیکی به محل بمباران توسط ترکش بمب‌های شیمیایی و همچنین بمب‌های عادی زخمی شدند و از این راه سموم وارد بدنشان شد.

عراقی‌ها علاوه بر هواپیما در مواردی نیز از هلی‌کوپتر برای پرتاپ سلاح شیمیایی استفاده کردند. در صبح و بعد از ظهر ۲۴ بهمن ماه، علاوه بر فاو، منطقه آبادان نیز هدف دو حمله سنگین شیمیایی قرار گرفت که طی آن ۲۰ نفر از رزمندگان به شهادت رسیدند. تعداد مصدومین شیمیایی عملیات فاو که در روز اول ۲۵۰۰ نفر اعلام شده بود، طی دو روز بعد (با توجه به پایداری گاز خردل) تا ۸۵۰۰ نفر افزایش یافت.

 

 

هدف استراتژیکی که محقق شد!

در عملیات «والفجر ۸» دو هدف تأثیرگذار در موازنه جنگ، یعنی تصرف منطقه استراتژیک و انهدام قوای دشمن، در حد بالایی به نفع جمهوری اسلامی ایران تحقق یافت. توانایی و قابلیت سپاه در طراحی و اجرای عملیات گسترده در این ابعاد به صورت مستقل شگفت‌انگیز بود و برای بسیاری از کارشناسان باورکردنی نبـود.

درعملیات والفجر هشت، نزدیک به ۸۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد و تلفات و خسارات سنگینی به دشمن وارد شد.

عراق در جریان این عملیات، بیش از ۵۰ هزار تن کشته، زخمی و اسیر بر جای گذاشت. در میان کشته‌شدگان، یک فرمانده لشکر و ۵ فرمانده تیپ، همچنین ۲۱۰۵ تن از افراد دشمن اسیر شدند. در میان اسیران، چندین سرهنگ، خلبان هواپیما و هلیکوپتر و تعدادی درجه‌دار وجود داشتند و در مجموع، ۱۰ تیپ پیاده کماندویی و نیروی مخصوص و ۲ تیپ زرهی، ۴ گردان ضد هوایی، ۱۰ گردان جیش الشعبی و ۵‌ گردان توپخانه دشمن منهدم شد.و همچنین بیش از ۵۰ فروند هواپیما و چرخبال، صدها دستگاه تانک، نفربر و خودرو نظامی، توپ صحرایی، توپ ضدهوایی و ناوچه موشک‌انداز منهدم شد و ده‌ها دستگاه تانک و نفربر، ۱۸۰ دستگاه خودرو، ۲۰ عراده توپ صحرایی، ۱۲۰ عراده توپ ضدهوایی، ۳ دستگاه رادار موشک و ۳۴ دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت قوای ایران درآمد.

در فرایند بیش از ۷۵ روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان قوای ایرانی بود، ایران بر سواحل شمالی خورعبدالله در شبه جزیره فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس بسته شد. نتایج حاصل از فتح فاو به تثبیت قرارداد ۱۹۵۷ الجزایر انجامید. با تکیه بر این منطقه تصرف شده، امکان ادامه جنگ و بعدها رویارویی با امریکا در خلیج فارس نیز فراهم شد(۱)

 

سفر زنجیره‌ای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به هفت کشور: روزهای پربار دیپلماتیک برای ایران

در روز ۲۳ دی ماه ۱۳۶۴ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهوری اسلامی ایران تهران را به قصد سفری زنجیره‌ای به کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی، یمن، آنگولا، زیمبابوه، تانزانیا و موزامبیک ترک کردند.

در دوران ریاست‌جمهوری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، یکی از شاخص‌های سیاست ایشان، توسعه همکاری با کشورهای خارجی بود. ایشان در دوره‌ اول ریاست‌‌جمهوری از ۱۵ تا ۲۰ شهریور ۱۳۶۳ به کشورهای سوریه، لیبی و الجزایر و در دوره‌ دوم از ۲۳دی تا سوم بهمن ۱۳۶۴ به کشورهای آسیایی و آفریقایی پاکستان، تانزانیا، زیمبابوه، آنگولا و موزامبیک سفر کردند. از ۱۱ تا ۱۵ شهریور ۱۳۶۵ نیز برای شرکت در هشتمین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در هراره و مجدداً به زیمبابوه سفر کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کردند و مورد استقبال گرم مردم مقیم نیویورک نیز قرار گرفتند.

سفرهای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در داخل و خارج و به‌ویژه دیدارهای بین‌المللی ایشان، دستاوردهای زیاد و بزرگی برای انقلاب اسلامی داشت. ترویج و گسترش انقلاب اسلامی، اصول اساسی و ارزش‌های آن، برای مردم جهان و دیدارهای نزدیک و چهره به چهره با مردم این کشورها برای انقلاب اسلامی حائز اهمیت بسیار بود.

ایشان در نخستین مرحله از سفر دوره‌ای خود به چند کشور آسیایی و آفریقایی وارد پاکستان شدند و مورد استقبال وسیع و گسترده مردم مسلمان این کشور همسایه قرار گرفتند. استقبال پرشور مردم از رئیس‌جمهور ایران که به‌‌عنوان مهمان رسمی دولت پاکستان وارد این کشور شده بودند نشان‌دهنده‌ علاقه مردم مسلمان پاکستان به انقلاب و نظام اسلامی حاکم بر آن به شمار می‌رود. خود معظم‌له درباره سفر به پاکستان می‌فرمایند:

« بنده زمان ریاست جمهوری به پاکستان رفتم. آنچنان تظاهراتی شد که با وجود اینکه قرار بود ریگان، رئیس جمهور امریکا، بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزی است برای او، چون آن وضعی که مردم در استقبال از رئیس جمهوری اسلامی ایران به وجود آوردند، اگر او می‌رفت آن‌گونه نمی‌شد. الان رئیس جمهوری اسلامی ایران به هر کشوری از کشورهای منطقه‌ی شرقی، چه اسلامی و چه حتی غیراسلامی، بخواهد برود، وقتی به مردم بگویند، عکس‌العمل آنها شوق‌آمیز، با اظهار علاقه و با اظهار طرفداری است به هرکدام از آنها بگویند رئیس جمهور امریکا می‌خواهد بیاید، عکسش را آتش می‌زنند و پرچمش را پاره می‌کنند. این ‌طوری است. امروز در دنیا. جبهه‌ سیاسی و جنگ اراده‌ها و عزم‌ها و تدبیرها به این شکل است. آرایش این جبهه این‌گونه است.»(۲)

ایشان در یک سخنرانی دیگر نیز تصریح می‌فرمایند: «بنده در زمان ریاست‌ جمهوری به پاکستان رفتم. در لاهور و اسلام‌آباد آن‌چنان استقبال شد که همه دنیا را متوجه خود کرد و خبرش روی همه آنتن‌های دنیا رفت. امروز مسئولان برجسته کشور ما به هر یک از کشورهای اسلامی سفر کنند، با استقبال، احساسات و هیجان مردمی روبه‌رو می شوند. نظیر این در کدام کشور، چه کشورهای اسلامی و چه کشورهای غیراسلامی، وجود دارد؟ فرضاً اگر رئیس‌جمهور امریکا بخواهد به ایتالیا یا فلان کشور برود، مردم یک ماه قبل از سفرش تظاهرات می‌کنند که نیـا! چون امریکا شرّ مطلق است.»(۳)

 

توطئه‌هایی که ناکام ماندند

در دی و بهمن ۱۳۶۴ چندین عملیات هواپیماربایی در آسمان ایران رخ دادند که با هوشیاری «امنیت پرواز» ناکام ماندند.

در روز دوم دی ماه ۱۳۶۴ مأموران گارد امنیت پرواز در درگیری مسلحانه با دو هواپیماربا که قصد ربودن یک فروند هواپیمای مسافربری در مسیر جزیره سیری به شیراز را داشتند، یکی از آنان را به هلاکت رساندند و دیگری را دستگیر کردند. در این عملیات که در هواپیمای در حال حرکت به وقوع پیوست، به هیچ یک از مسافران آسیبی نرسید.

در روز ۱۶ بهمن ماه این سال نیز یک هواپیماربا که قصد داشت یک هواپیمای خطوط هوایی ایران در مسیر اصفهان به تهران را برباید که در درگیری مسلحانه با گارد پرواز در داخل هواپیما به هلاکت رسید.

در روز نخست دی ماه ۱۳۶۴ نیز محاکمه دو یمنی به جرم ربودن هواپیمای مسافربری عربستان (۱۴ آبان ۱۳۶۳) و فرونشاندن آن در تهران، در دادگاه کیفری شعبه ۱۳۸ تهران آغاز شد.

 

توقیف کشتی دانمارکی که برای صدام مواد منفجره می‌برد!

در روز ۶ دی ۱۳۶۴ از یک کشتی دانمارکی که توسط نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در آب‌های دریای عمان توقیف شد، ۶۰ تن مواد منفجره کشف شد. این کشتی قرار بود محموله فوق را از طریق کویت در اختیار رژیم عراق قرار دهد. دو روز پس از توقیف این کشتی، فرمانده وقت نیروی دریایی در گفت و گو با روزنامه «اطلاعات»، جزئیات توقیف کشتی «هورلند» را تشریح کرد. «ناخدا محمدحسین ملک زادگان گفت:

«بر مبنای سیاست‌های اعلام شده از سوی جمهوری اسلامی ایران، پرسنل نیروی دریایی مصمم هستند تا از تردد کشتی‌هایی که دارای کالا برای عراق می‌باشند، در طول آب‌های خلیج فارس، دریای عمان و تنگه هرمز جلوگیری کنند و با قاطعیت تمام نیز به اجرای هرچه بهتر این وظیفه خطیر ادامه خواهند داد.»

وی افزود: «در ساعت سه بامداد پریروز [۶ دی ۱۳۶۴] یگان‌های نیروی دریایی در فاصله ۲۴۰ کیلومتری عمق دریای عمان به یک کشتی ۳ هزار تنی دانمارکی مشکوک و پس از بازرسی آن متوجه ‌شدند که این کشتی دارای محموله مواد منفجره برای رژیم عراق است، لذا این کشتی به بنادر جنوبی کشورمان هدایت و تخلیه مواد منفجره آن که بیش از ۶۰ تن تخمین زده می‌شود، آغاز شده است.»(۴)

گفتنی است، کشتی دانمارکی پس از تخلیه محمولۀ آن آزاد شد.

 

پی‌نوشت‌ها :

۱٫عملیات والفجر ۸، نصب پرچم بر مناره مسجد فاو و استشمام عطر حرم امام رضا(ع)، ایرنا، ۲۰ بهمن ۱۳۹۶

۲٫بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه‌ها، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۶

۳٫بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان زنجان، ۲۲ مهر ۱۳۸۲

۴٫اطلاعات، ۸ دی ۱۳۶۴، صفحه ۲

20فوریه/20

تاریخ سینمای ایران (قسمت۳۶)

پیشگفتار: در شماره‌های گذشته فیلم‌های سینمایی ایران تا اواسط سال ۱۳۷۱ تحلیل گردید. در این شماره         به بررسی بخشی از فیلم‌های آن سال می‌پردازیم. در این سال جمعاً ۶۱ فیلم اکران گردید که ژانرهای متنوعی مانند دفاع مقدس، اجتماعی، کودک و نوجوان و حادثه‌ای پلیسی را شامل می‌گردید.

 

ب- ژانر کودک و نوجوان:

۱- اتل متل کوتوله؛ کارگردان: محمد جعفری. فیلم‌نامه‌: ایرج طهماسب. بازیگران: حسین محب‌اهری، افسانه بایگان و غلامحسین لطفی.

با استفاده از واژه معروف فوق برای همه کودکان در نسل‌های مختلف و فرهنگ کودکان ما، یک خیمه‌شب‌باز حیله‌گر با خلق و ساخت عروسک‌هایی با نام‌های فوق قصد فریب بچه‌ها و گریزان نمودن  آنها از درس و مدرسه را دارد. اما عروسک‌ها در عالم کودکانه جان می‌گیرند. علیه خالق خود با بچه‌ها همدست می‌شوند و آنان را از حیله و نیرنگ  خیمه‌شب‌باز  آگاه می‌کنند.

 

۲- حسنک؛ کارگردان: زهرا مهستی بدیعی. فیلم‌نامه: سعید سلطانی، قدرت‌الله صلح میرزایی. بازیگران: تورج شعبانی‌نصر، سعید شیخ‌زاده، منوچهر اصلانی، جمشید رفیعی‌راد.

واژه‌ی حسنک در فرهنگ بچه‌های ایران نیز واژه‌ای مشهور و بین نسلی است که به نام او قصه‌ها و اشعار زیادی منتشر شده و بچه‌ها همه با این کلمه آشنا هستند. این بار نقش پسرکی مهربان که جادوگری پدر و مادرش را به سنگ تبدیل نموده و او ناگزیر با پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی می‌کند، به حسنک داده شده است. حسنک با کمک یک توله خرس تلاش می‌کند تا جادوی جادوگر را کشف و پدر و مادرش را نجات دهد. نویسندگان فیلم‌نامه هر دو در سال‌های بعد کارگردان‌های قابلی شدند که هنوز هم فعال هستند (بویژه سعید سلطانی مشهورتر است). نام کارگردان آشنا نیست و فعالیت چندانی قبل و بعد از این فیلم از او دیده نشده است.

 

۳- دلاوران کوچه‌ی دلگشا؛ فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان: حسن هدایت. بازیگران: علیرضا خمسه، جمشید مشایخی، زهره حمیدی، خسرو دستگیر، بهناز محمودی، شهلا ریاحی و صدیقه کیانفر.

مروری بر آلبوم قدیمی فیلم‌ها و بازگشت به دوران کودکی و تعاملات کودکانه محور داستان را تشکیل می‌دهد. حسن هدایت سینماگر قابلی است که از وی مجموعه‌ی کارآگاه علوی در دهه ۷۰ از صدا و سیما پخش می‌شد و مخاطبان زیادی هم داشت. وی معلوم نیست به چه دلیل کم‌کار است و فعالیت چندانی ندارد. فضای این فیلم شاد و سرگرم کننده است و تماشاچی را به دنبال خود می‌کشد. البته نکته مهمی که قبلاً هم بارها تذکر داده شده، آنکه کاش سازندگان، از فضای جذاب  حوزه سینما و سریال برای هدایت مخاطب استفاده بهتر به عمل آورند و این تئوری کودکانه و نادرست را که سینما محل پیام و نصیحت نیست، کنار بگذارند. اینان اگر اهل مطالعه باشند و به تاریخچه هالیوود مراجعه کنند درمی‌یابند که همه سیاست‌های فرهنگی و استعماری غرب ابتدا با زمینه‌سازی فرهنگی سینماگران توأم بوده است. فیلم‌های متعددی که درباره جنگ جهانی دوم ساخته شد یا آثاری که عمدتاً بیانگر اسلام‌ستیزی و مبارزه با فرهنگ‌های مقابل لیبرالیسم غربی عرضه می‌شود از این مقوله‌اند.

 

۴- راز چشمه سرخ؛ فیلم‌نامه‌نویس (به اتفاق غلامرضا رمضانی) و کارگردان: سیدعلی سجادی حسینی. بازیگران: جمشید مشایخی، مرحوم جمشید اسماعیل‌خانی، امید آهنگر، حمیده خیرآبادی، فرحناز منافی‌طاهر و اکبر دودکار.

پسر کوچکی که علاقه‌مند به قصه‌های قدیمی است، همواره معنای واقعی زندگی خود را با آن داستان‌ها تطبیق می‌دهد و به دنبال مابه ازاء در دنیای کنونی است. بر همین اساس و با تطبیق نادرست، باستان‌شناسی را که برای پژوهش درباره چشمه سرخ به آنجا آمده منحرف می‌کند و با دروغگویی او را با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو می‌سازد. در اینجا لازم است تأکید شود که قصه‌های کودک اگر با ظرافت‌های دقیق و عمیق روانشناسی متناسب با سن و سال کودک همراه نباشد ممکن است آثار مخربی از خود برجای بگذارد و روح و روان او را دچار آسیب‌های ماندگار کند. بر این اساس وجود مرکزی برای برنامه‌ریزی و هدایت این حوزه و نظارت دقیق ضروری به نظر می‌رسد. آنچه هم اکنون بیشتر به چشم می‌آید صرفه اقتصادی و درآمدزایی این فیلم‌ها برای کودکان است. هرچند ملاحظه صرفه اقتصادی ضروری است اما کافی نیست و تربیت نونهالان برای آینده مملکت بسیار مهم‌تر است.

 

۵- شرم؛ محصول سیمای جمهوری اسلامی ایران، فیلم‌نامه‌نویس: (بر اساس داستان قصه‌های مجید نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی)، کارگردان: کیومرث پوراحمد. بازیگران: مهدی باقربیگی، جهان‌بخش سلطانی، پروین‌دخت یزدانیان (مادر واقعی کیومرث پوراحمد و مادربزرگ مجید)، شهلا برقی، سارا سلطانی، کیومرث پوراحمد.

داستان نوجوانی که می‌خواهد یک فیلم ۸ میلی‌متری بسازد و همزمان پولی که برای ساخت فیلم لازم است، به کسی قرض می‌دهد اما شرم مانع از درخواست برگشت پول برای مجید است. این حالات و برنامه ساخت فیلم، با هم در تعارض‌اند و موجب خلق فضای پرکششی برای بیننده می‌شود. چیزی که ممکن است در شرایط عادی زندگی کودکان فراوان پیش بیاید. آمادگی و تربیت بچه و هدایت وی می‌تواند آموزنده و تجربه‌ای برای آینده در مصاف با مشکلات پیچیده زندگی بزرگسالی باشد که البته این بخش معمولاً در آثار پوراحمد غایب است. هرچند در تصویرگری موقعیت‌های مماس با زندگی معمولی موفق است.

پوراحمد، کارگردانی است که به کارش اهمیت می‌دهد و در حوزه‌های مختلف هم آثاری عرضه نموده است اما هیچگاه به نکته‌ای که اشاره شد ورود نکرده و از کنار آن گذشته است.

 

۶- صبح روز بعد؛ محصول سیمای جمهوری اسلامی ایران، فیلم‌نامه‌نویس (بر اساس داستان قصه‌های مجید اثر هوشنگ مرادی کرمانی)، کارگردان: کیومرث پوراحمد. بازیگران: مهدی باقربیگی، جهان‌بخش سلطانی، پروین‌دخت یزدانیان، مرتضی حسینی.

ضعف کودک و نوجوان در موادی از دروس دستمایه کارگردان برای خلق فضای پر استرس کودکانه در مواجهه با مشکلات زندگی شده است. برخورد ساده و مکانیکی بدون توجه به شرایط خاص روحی و روانی و سن و سال و دغدغه‌های کودکانه از طرف معلمان، مربیان، خانواده و جامعه با کودکان آنان را در شرایط شکننده‌ای قرار می‌دهد و از آنجا که قدرت و ظرفیت تحلیل حوادث، ارتباط و پیوستگی آنها را ندارند، موجب آشفتگی رفتاری آنان می‌شود. در غیبت سازمان‌های متولی کودک و نوجوان دهه ۷۰ صدا و سیمای جمهوری اسلامی این وظیفه را به دوش گرفت و سرمایه‌گذاری قابل توجهی برای این هدف به عمل آورد. این آثار همچنان دیدنی و جذاب‌اند و هنگام پخش مخاطب را پای تلویزیون می‌نشانند. حتی می‌توان گفت که آثار جدید در مقایسه با آن تولیدات پیشرفت قابل توجهی نداشته‌اند و به نسبت نمره پایین‌تری می‌گیرند. هرچند باید چندین انیمیشن موفق در یکی – دو سال اخیر را استثنا نمود.

 

۷- عیالوار؛ فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان: پرویز صبری. بازیگران: مرحوم جمشید اسماعیل‌خانی (همسر گوهر خیراندیش)، گوهر خیراندیش، اسماعیل داورفر، مرحومه حمیده خیرآبادی (مادر ثریا قاسمی)، محمد ورشوچی، مهناز غمخوار، اکبر دودکار.

خانواده پرفرزندی به سفر می‌روند در حالی که یکی از فرزندن در خانه جا مانده. سارقین  که برای سرقت به منزل آمده‌اند برخلاف تصور قبلی با حضور بچه مواجه می‌شوند و حوادث شیرینی را به وجود می‌آورند. مرحوم اسماعیل‌خانی بازیگر خوبی بود و در ایفای نقش به صورت طبیعی و نزدیک به واقعیت ماهر بود.

 

ج- ژانر حادثه‌ای و اکشن:

۸- طعمه؛ فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان: فرامرز صدیقی. بازیگران: فرامرز قریبیان، مرحوم هادی اسلامی، جمشید هاشم‌پور، رضا رویگری، فخرالدین صدیق شریف، مریم مقبلی، کامران باختر.

یک مأمور مبارزه با مواد مخدر در یکی از مأموریت‌های خود هنگامی که رابط شبکه پخش مواد را دستگیر می‌کند، متوجه می‌شود که وی از آشنایان خانوادگی اوست. کشمکش میان وجدان و تعهد کاری مأمور و دوستی مجرم فضای پرکششی برای جلب توجه مخاطب و غلبه عقل بر احساسات و عمل به قانون فراهم می‌آورد که در فیلم‌های متعدد و داخلی و خارجی سابقه دارد. البته طبق ضوابط نانوشته ولی پذیرفته شده دنیای سینما، همواره مقوله قانون‌گرایی و عمل به وظیفه قانونی در مقابل دوستی و عواطف خانوادگی پیروز می‌شود.

 

۹- قافله؛ فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان: مجید جوانمرد. تهیه کنندگان: حسین فرح‌بخش، عبدالله علیخانی، یدالله شهیدی. بازیگران: جمشید هاشم‌پور، مرحوم علی ثابت، مرحوم منوچهر حامدی، کتایون ریاحی، پرستو گلستانی، امیرحسین صدیق، شاهد احمدلو.

درگیری نیروی انتظامی و قاچاقچیان که منجر به شهادت یکی از افسران پلیس می‌شود. سروان یوسف را که پسرعموی شهید می‌باشد وارد پرونده می‌کند. وی به سیستان و بلوچستان اعزام می‌شود و پس از درگیری‌های زیادی سردسته باند را پیدا و دستگیر می‌کند. مجید جوانمرد ساخت آثار حادثه‌ای و جاسوسی را ادامه داد و هم‌اکنون آثار شناخته شده‌ای در سینما و تلویزیون دارد. تهیه کنندگان فیلم نیز معروف به ساخت آثار بدنه و مردم‌پسند هستند.

 

۱۰- گریز؛ کارگردان: ناصر مهدی‌پور، فیلم‌نامه‌نویس (شهریار امامی، فریدون جیرانی). بازیگران: فرامرز قریبیان، مهناز اسلامی، بهزاد جوان‌بخش، حسین یاری، مرحومه پروین سلیمانی.

درگیری بین دو باند مواد مخدر موجب اطلاع دادن به نیروی انتظامی و زمان عبور محموله‌ای از مرکز کشور می‌شود. در حین عملیات، باند قاچاقچی یک نفر را گروگان می‌گیرند تا سپر دفاعی فرار خود را فراهم کنند. حوادث این ماجرا داستان حادثه‌ای فیلم را رقم می‌زند. فیلم سرگرم کننده است و تکیه بر جذب مخاطب از طریق حادثه پردازی دارد. مشابه فیلم قبل و بعد از انقلاب در سینمای ایران به کرات ساخته شده است.

 

۱۱- از بلور خون؛ تهیه کننده (به اتفاق عباس رفیع‌زاده رفسنجانی)، فیلم نامه‌نویس و کارگردان: جمشید عندلیبی. بازیگران: مصطفی طاری، صدرالدین حجازی، محمود دینی، محبوبه بیات، کاظم افرندنیا.

مواد مخدر و جنایت معتادان دستمایه فیلم‌ساز برای ارائه داستان پلیسی شده است. دنیای معتادان و مسائل ادامه حیات آنان در فیلم‌های زیادی مورد بررسی و نمایش قرار گرفته است. گرایش فیلم‌سازان به نمایش هیجان و حادثه و قهرمان‌سازی  در فیلم‌ها به منظور جلب مخاطب مانع از پرداختن صحیح به نشان دادن عوامل منفی اجتماعی اعتیاد شده است. البته تلفیق این دو عنصر، اولی از منظر جذب مخاطب و دومی از باب هدایت جامعه ضروری است.

 

۱۲- افعی؛ فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان: محمدرضا اعلامی. بازیگران: جمشید هاشم‌پور، بهاره رهنما، ایلوش خوشابه، امیر صادقیان، مرحوم ولی‌الله مؤمنی، سوسن تسلیمی.

داستان فیلم روایت یک گروه عازم خروج غیرقانونی از کشور است که گرفتار یک گروه شبه نظامی می‌شوند. همزمان یک گروه ضدانقلاب به نام (سازمان ایران آزاد) به این گروه شبیخون زده و دختر رئیس باند را گروگان می‌گیرند. یکی از افراد گروه عازم خروج از کشور مأمور نفوذی دولت ایران است که در زمان مناسب عملیات لازم را برای دستگیری باند مواد و گروه ضدانقلاب انجام می‌دهد. فیلم دارای روند حادثه‌ای و هیجان است و مخاطب را تا پایان به تعقیب قصه ترغیب می‌کند.

 

۱۳- بندر مه‌آلود؛ فیلم‌نامه‌نویس (به اتفاق: اصغر عبداللهی و حسن قلی‌زاده)، کارگردان: مرحوم امیر قویدل. بازیگران: فرامرز قریبیان، آتنه فقیه‌نصیری، میرمحمد تجدد، محمد برسوزیان، شمسی فضل‌اللهی، محبوبه بیات.

قصه فیلم به سبک فیلم‌های حادثه‌ای – گانگستری طراحی شده که در این زمینه کاملاً موفق بوده‌اند. فیلم مشخصات سینمایی را کاملاً دارا می‌باشد و در القاء موارد مدنظر کاملاً موفق است.خوش‌ساخت و جذاب است و تماشاچی را به خوبی با خود همراه می‌کند. مرحوم قویدل آثار زیادی در کارنامه ندارد اما آشکارا توانایی خود را در ارائه جذابیت بصری مطلوب تماشاگر را به نمایش می‌گذارد. فیلم بارها و بارها قابل دیدن است.

 

۱۴- پرواز را به خاطر بسپار؛ تهیه کننده و کارگردان: حمید رخشانی. بازیگران: مرحوم خسرو شکیبایی، فتحعلی اویسی، پردیس افکاری، ژاله علو.

دخترک نوجوانی در جشن تولد خود گم می‌شود. خانواده او به همراه افسر پلیس تلاش وسیعی را برای یافتن وی آغاز می‌کنند. در اثنای این تلاش‌ها برای پیدا کردن دخترک آنها به حقایقی درباره خود دست می‌یابند.

 

۱۵- بیا با من؛ کارگردان: مهدی ودادی. بازیگران: مجید مظفری، عباس جهان‌بخش، امیرحسین خان‌شهری، عزت‌الله رمضانی‌فر.

تغییر مسیر یک کشتی تجاری که از یکی از بنادر ایران عازم دبی می‌باشد به سمت بندر هامبورگ با توجه به حضور یک فراری در کشتی و رابطه پنهانی وی  با پسر ناخدا، موجب یک جنجال سیاسی می‌شود. فضای فیلم حادثه و دلهره را بر روی آب به تصویر می‌کشد که برای علاقمندان به این‌گونه فیلم‌ها مطلوب است.

همانطور که ملاحظه می‌شود، تنوع ژانرها در سال ۷۱ قابل توجه است و فیلم‌های حادثه‌ای در این میان جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده‌اند.

(مأخذ: انتشارات سازمان سینمایی و کتاب فرهنگ فیلم‌های سینمای ایران، تألیف: جمال امید.)

 

20فوریه/20

معرفی کتاب

مقدمه:

با وجود تسلط فضای مجازی بر موضوع مطالعه کتاب و دریافت اطلاعات از این طریق که غالباً بدون هزینه و با سرعت زیاد ممکن می‌شود، کتاب به دلیل وزین بودن و اطلاعات دقیق‌تر همچنان جایگاه خود را حفظ کرده و برای مخاطبان و پژوهشگران جدی، بهترین منبع کسب اطلاعات ارزشمند است.

با توجه به کثرت کتاب‌های منتشر شده، غالباً انتخاب کتابی درخور که وقت و انرژی مخاطب را هدر ندهد و بر بصیرت و آگاهی او بیفزاید، کار چندان ساده‌ای نیست، لذا معرفی‌نامه‌ها و خلاصه کتاب‌ها می‌توانند در این زمینه به عنوان یک راهنمای جدی عمل کنند. معرفی‌ کتاب‌های ذیل برای دستیابی به چنین هدفی تدارک دیده شده است.

 

عنوان: بررسی حکم امام خمینی(ره) دربارۀ سلمان رشدی

پدیدآورنده: علی‌اصغر رضوانی

ناشر: مسجد مقدس جمکران

پس از چاپ و انتشار کتاب ضالّۀ آیات شیطانى در سطح جهان و پشتیبانى و حمایت همه‌‏جانبه غربى‌هاى مسیحى، به‌ویژه دولت انگلستان از سلمان رشدى نویسنده مرتد این کتاب، حضرت آیت‏‌الله العظمى امام خمینى به ارتداد سلمان رشدى و وجوب قتل ایشان حکم و فتوا صادر کردند. تبیین ابعاد مختلف تأثیر این فتوا بسیار اهمیت دارد، لذا مؤلف محترم در این کتاب به ابعاد مختلف و بررسى حکم تاریخى امام خمینى (ره) و پاسخ به شبهات طرح‌شده پرداخته تا حقیقت ماجرا بر همگان آشکار شود.

کتاب رویکردی فقهی و سیاسی‌اجتماعی دربارۀ فتوای امام خمینی (ره) در مورد قتل سلمان رشدی به جهت ارتداد وی دارد. در این نوشتار دلایل حکم فقهی امام خمینی (ره) مبنی بر قتل سلمان رشدی به خاطر اهانت وی به قرآن و پیامبر اسلام «ص» بیان شده است. نگارنده به تغییر رویکرد غرب در مورد شخصیت پیامبر«ص» و ادامۀ تعصب مستشرقان و مسیحیان نسبت به اسلام و مقدسات اسلامی اشاره کرده و حمایت‎های گسترده غرب از سلمان رشدی را اوج کینه آنان نسبت به اسلام و مسلمانان ارزیابی کرده است. وی همچنین به حدود آزادی بیان و عقیده در اسلام و فلسفۀ آزادی از منظر قرآن کریم پرداخته و فتوای امام (ره) را دفاع از مقدسات دینی و غیرمغایر با مسائل حقوق بشر ارزیابی کرده و به برخی از شبهات در این باره پاسخ داده است.

 

 

 

عنوان: از انقلاب اسلامی تا تمدن اسلامی

پدیدآورنده: مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی

ناشر: آستان قدس رضوی

این کتاب مقدمه‌ای است بر آشنایی با انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی که می‌تواند انگیزه نسل جوان را برای قدم نهادن در راستای تمدن‌سازی تقویت کند و نیز مدخلی است برای راه‌یابی نسل جوان به مطالعه و تدبر در «بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی». مهم‌ترین هدف کتاب پیش‌رو این است که جوانان نگاهی تمدنی به آینده داشته باشد و جایگاه خود را در ساختن تمدن اسلامی به‌خوبی ترسیم و با نگاهی عمیق و بلند برای آینده خود در راستای خدمت به اسلام برنامه‌ریزی کند.

کتاب به‌صورت کتب درسی تنظیم شده است تا هم مطالعه‌اش آسان شود و هم قابلیت استفاده به‌عنوان متن آموزشی را داشته باشد.

موضوعات اصلی کتاب عبارتند از:

  1. ریشه‌ها، دستاوردها و آسیب‌های انقلاب اسلامی

۲٫چیستی تمدن اسلامی

  1. چیستی علم دینی و علوم انسانی اسلامی و ضرورت تحول در آن
  2. معرفی و بررسی تمدن غرب و مقایسۀ آن با تمدن اسلامی

۵٫وظایف جوان مؤمن انقلابی در راستای تمدن‌سازی

در عمدۀ مطالب، منبع اصلی مجموع بیانات رهبر معظم انقلاب مدظله‌العالی است و در کنار آن از صحیفه امام خمینی(ره) و از آثار شهید مطهری و آیت‌الله مصباح یزدی و استاد اصغر طاهرزاده دربارۀ انقلاب اسلامی نیز استفاده شده است.

مباحث غرب بیشتر از کتب تاریخ تمدن، دوران جدید عالم، مبانی نظری غرب مدرن، غرب چگونه غرب شد؟، علل تزلزل تمدن غرب و… است.

 

 

عنوان: انتخابات نمایندگی مجلس

پدیدآورنده: سید احمد حبیب‌نژاد

ناشر: کانون اندیشه جوان

در نظام‌های سیاسی امروز جهان، شاید انتخابات، بهترین و رایج‌ترین ابزار مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی کشورها باشد. در ایران نیز بحث انتخابات بر مفهوم امروزی از زمان مشروطیت وارد عرصه‌ سیاسی و بعد از انقلاب اسلامی، بحث مربوط به انتخابات بسیار جدی‌تر و عمیق‌تر شد. انتخابات مجلس شورای اسلامی یکی از انتخاباتی است که همیشه مورد توجه قرار گرفته و بحث‌های بسیاری را در حوزه‌های مختلف سیاسی، حقوقی و اجتماعی پدید آورده است. نویسنده در این کتاب، نخست مفهوم و پیشینه‌ انتخابات مجلس شورای ملی در قبل از انقلاب و شورای اسلامی را بعد از انقلاب بیان کرده و سپس کیفیت برگزاری این انتخابات، نظام انتخاباتی کشور، مدیریت آن، نحوه‌ تعیین نامزدها و حوزه‌های انتخابی، اعلام نتیجه، نحوه‌ رسیدگی به اعتراض‌ها، نظارت بر انتخابات و نظریه‌هایی در مورد  نوع حق یا تکلیف بودن آن را بررسی می‌کند. در بخش پایانی نیز شرایط داوطلب‌ها از جمله التزام به اسلام و به جمهوری اسلامی ایران، حداقل و حداکثر سن، سلامت جسمی، نوع مدرک تحصیلی و شرایط آنان از دیدگاه اسلام و نیز شرایط رأی‌دهندگان را به‌تفصیل شرح می‌دهد.

کتاب پیش ‌رو که در کمال اختصار نگاشته شده است اطلاعات خوبی در مورد انتخابات مجلس، پیشینه آن، فرایند و مراحل آن و قوانین مربوط به آن در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

نویسنده در فصل اول نگاهی تاریخی به مجلس نمایندگی در ایران دارد. در فصل دوم به کیفیت و فرایند برگزاری انتخابات در کشور اشاره و مراحل قانونی آن را از قوانین مختلف انتخابات تا رسیدگی به صلاحیت‌ها، نظارت بر انتخابات و … را بیان می‌کند. در فصل سوم شرایط قانونی برای کاندیدا شدن را مطرح و گزیده‌ای از فرمایشات حضرت امام را در مورد ویژگی‌های کاندیدای اصلح بیان می‌کند. در نهایت در فصل چهارم به بررسی شرایط رأی‌دهندگان می‌پردازد.

 

عنوان: علی «ع» از زبان علی«ع»

پدیدآورنده: محمد محمدیان

ناشر: دفتر نشر معارف

از ویژگی‌های منحصربه‌فرد امیرالمؤمنین«ع» این است که تاریخ زندگی خود را از بدو تولد تا لحظۀ شهادت با دقت و جامعیت بیان کرده، به مسائل مهم جامعۀ نوپای اسلامی نظر افکنده و واقعی‌ترین تحلیل‌ها را ارائه کرده‌اند. بنابراین بهترین منبع برای شناخت ایشان بیانات خود حضرت است. مؤلف از همین روش برای تدوین کتاب بهره برده است. این کتاب خلاصه و ترجمه‌ای از کتاب حیاه امیرالمؤمنین عن لسانه است که نویسنده برای تهیۀ آن بیش از ده سال وقت صرف است. نویسنده بیانات حضرت را از منبع اصلی از زبان راوی حدیث با اندک تغییری به زبان خود حضرت روایت می‌کند. این کتاب دربردارندۀ گزارش‌های تاریخی و روایی بر اساس سیر طبیعی رخدادهای اجتماعی و سیاسی است و در آن معارف عمیق توحیدی و تفسیر آیات قرآن و موعظه‌های اخلاقی آن حضرت بیان نشده‌اند.

در ترجمه و تلخیص کتاب سعی شده است سخنان موزون و ادیبانه و پرمغز حضرت کمی ساده‌تر بیان شوند تا متنی شیوا و روان برای مخاطب ارائه شود. همچنین در ترجمۀ این اثر از ترجمه‌های متعدد نهج‌البلاغه و سایر کتب روایی و تاریخی استفاده شده است. کتاب از دوران کودکی حضرت علی«ع» در مکه، بعثت رسول اکرم«ص» و سیزده سال دوران سخت و طاقت‌فرسای آنجا و ایمان آوردن ایشان به دین مبین اسلام آغاز می‌شود. در ادامه هجرت به مدینه و ده سال جهاد و استقامت در رکاب رسول خدا «ص» شرح داده می‌شود. سپس حضرت حوادث تلخ بعد از ارتحال نبی مکرم اسلام«ص» و رخدادهای ۲۵سال حاکمیت خلفا را نقل می‌کنند و پس از آن دربارۀ دلایل پذیرش خلافت، شیوۀ حکومتی خویش و نحوۀ مقابله با مخالفانشان در سه جنگ جمل، صفین و نهروان توضیح می‌دهند. در حین نقل این روایت‌های تاریخی مخاطب کتاب با ده‌ها و صدها آموزۀ قرآنی و معارف نبوی آشنا می‌شود.

 

عنوان: سبک زندگی زنان

پدیدآورنده: امیرحسین بانکی‌پور فرد

ناشر: حدیث راه عشق

این جمله تاریخی امام عزیزمان که: «از دامان زن، مرد به معراج می‌رود»؛ سال‌ها پیش در انقلاب اسلامی ایران ترجمان واقعی پیدا کرد و نهضت اسلامی نشان داد که از دامان زن، نه‌تنها مرد و خانواده، بلکه تمام جامعه به معراج می‌رود. اما چگونه؟! جواب این سئوال را در کتاب «سبک زندگی زنان» می‌توانید پیدا کنید؛ جوابی که امروز حکم دارویی شفابخش برای زنان و مردان ما و بلکه جامعه ما دارد.

دکتر امیرحسین بانکی پور فرد، در کتاب سبک زندگی زنان در پی حل این مسئله مهم که کلید نجات جامعه ایرانی است، رفته و از منظر خاص و متفاوت مقام معظم رهبری در مورد سبک زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی زنان، ناب‌ترین مسائل را بیرون کشیده و در قالب جملاتی کوتاه و خواندنی، با یک دسته‌بندی بسیار خوب و کاربردی در اختیار خواننده قرار داده است. از مسئله مُدگرایی و آرایش ظاهری گرفته تا چرایی و چگونگی حجاب که سئوالات زیادی را در ذهن دختران جوان ما شکل داده و از ازدواج و مهریه و تشریفات آن تا نکته‌های ریز و جالب زندگی زناشویی و ظرافت‌های مدیریت خانواده و نقش کلیدی همسری و مادری در خانه.

اما در مورد سبک زندگی اجتماعی زنان، دیدگاهی نو از مبانی اسلام و انقلاب در این زمینه مطرح شده که اکنون موج آن، روز به ‌روز گوشه‌های بیشتری از شرق و غرب عالم را گرفته و سر و صدای بلندی در دنیا به راه انداخته است؛ مسائلی چون حضور زن در جامعه، آزادی زن، اشتغال زن، حریم جنسی و روابط زن و مرد و بسیاری از مباحث مهم دیگری که گمشده جامعه امروز ما هستند. مانند این جمله از کتاب:

«ارزش زن به این است که بتواند محیط زندگی خود را برای خود و برای مرد و فرزندان، یک بهشت، مدرسه، محیط امن و جایگاه عروج به معارف معنوی و مقامات معنوی تبدیل کند و آن وقتی‌که وظیفه او ایجاب می‌کند، بتواند در سرنوشت کشور اثر بگذارد و در سرنوشت جامعه نقش ایفا کند».

کتاب سبک زندگی زنان فقط مختص مخاطبان خانم نیست؛ چون طرف دیگر تمام روابط خانوادگی و اجتماعی زن‌ها، مردها هستند. به همین خاطر به همه خانم‌ها و آقایان پیشنهاد می‌کنیم این کتاب کم‌حجم و مفید را حتماً مطالعه کنند تا راه حل رسیدن جامعه ایرانی به نقطه‌ای را که لایق آن است پیدا کنیم:

کتاب سبک زندگی زنان نوشته امیرحسین بانکی پور فرد از انتشارات حدیث راه عشق.

 

 

عنوان: گام های سلوک؛ چهل گام در خودسازی

پدیدآورنده: حسن قدوسی زاده

ناشر: دفتر نشر معارف

آیا تا به‌ حال شده که یک نقشه گنج پیدا کنید؟ شاید بگویید نقشه گنج فقط در قصه‌هاست؛ ولی ما امروز یک نقشه گنج واقعی را برای شما آورده‌ایم، نقشه‌ای که شما را درست می‌رساند به یک گنج حقیقی، گنجی که تمام‌شدنی نیست. این گنج چیزی نیست جز خوشبختی دنیا و آخرت که راه آن تنها از پل خودسازی می‌گذرد. کتاب گام‌های سلوک، نقشه رسیدن به این گنج پربها را به شما نشان می‌دهد، اما قدم‌ به ‌قدم و در چهل گام محکم. بعضی از ما می‌خواهیم با انجام چند دستورالعمل و ذکر خاص، خیلی سریع به قله‌های بلندی که اولیای الهی و عرفای بزرگ رسیدند، برسیم و آنچه نادیدنی ببینیم، غافل از اینکه آن بزرگان هم مراحل رسیدن به مقامات بالا را مرحله ‌به‌ مرحله طی کردند.

آقای حسن قدوسی‌زاده در کتاب گام‌های سلوک که پنجمین دفتر از مجموعه دفاتر ملکوتی است و به دلیل استقبال چشمگیر جوانان خصوصاً قشر دانشجو، تا کنون در حدود ۴۰ هزار نسخه از آن چاپ شده، دست شما را در دستان نورانی آیات و روایات و توصیه‌های ناب عرفا و علمای ربانی می‌گذارد تا با چهل قدم اساسی به مهم‌ترین منزل سیر و سلوک یعنی خودسازی برسید. ناگفته نماند که نویسنده حال مخاطب امروزی را هم رعایت و مطالب کتاب را کشکول‌وار و در قالب مطالبی کوتاه و متنوع ارائه کرده است تا خستگی و کسالت به سراغ مخاطب نیاید.

گام‌های سلوک، نیازهای اخلاقی روزمره را که دائماً با آنها مواجه هستید و لازم است که هر لحظه نسبت به آنها موضع‌گیری درستی داشته باشید، هدف گرفته است. مسائلی چون توجه به گذر ساعات عمر و اغتنام فرصت‌ها، برآوردن حاجات برادران مؤمن، مراقبه و محاسبۀ نفس، کنترل چشم و زبان، دوراندیشی و عاقبت‌بینی، نرمی و مدارا با دیگران، انجام تفریحات سالم، بهداشت جسم و روح، اقدام به‌موقع برای ازدواج، گناه‌شناسی و شیطان‌شناسی، یاد مرگ، خوش‌خلقی، مطالعه و مطالعه کتاب‌ و بسیاری از موضوعات دیگری که هر کدام به‌تنهایی مانند گنجی هستند که پیدا کردن آنها ما را به گنج بزرگ‌تر و قیمتی‌تری می‌رساند.

در این روزها که به ماه پربرکت رجب نزدیک می‌شویم، پیشنهاد می‌کنیم با کتاب گام‌های سلوک از همین حالا برنامه خودسازی‌تان را گام به گام شروع کنید تا با دستی پُر، خود را به ماه مبارک رمضان برسانید و با آمادگی بهتری به مهمانی خدا وارد شوید:

کتاب گام‌های سلوک نوشته حسن قدوسی‌زاده از دفتر نشر معارف.

20فوریه/20

سیاست تا دیانت

بازگشت عزت به گذرنامه

* حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی سال ۹۲: «من عزت را به گذرنامه ایرانی بازمی‌گردانم.!» خوشبختانه این حرکت در پنج مرحله و به شکل زیر صورت گرفته است:

  الف) مرحله گذرنامه بی‌عزت: در اوج این مرحله (شهریور ۱۳۹۱) که گذرنامه ایرانی اصلاً عزت نداشت، رئیس‌جمهور وقت به همراه ۱۵۰ نفر همراه و بدون مشکل وارد نیویورک شد و برنامه‌های خود در مناطق مختلف این شهر را بدون مزاحمت دولت آمریکا اجرا کرد. این مرحله از ابتدای سال ۱۳۵۸ تا اول مهر ۱۳۹۲ (شروع دولت تدبیر و کلید) ادامه داشت.

ب) مرحله اول بازگشت عزت به گذرنامه: در این مرحله که از سال نخست دولت بیم و امید آغاز شد، دولت آمریکا از دادن روادید به سفیر جدید ایران در سازمان ملل (حمید ابوطالبی) خودداری کرد. این اقدام آمریکا که  حاکی از افزایش اعتبار گذرنامه ایرانی بود در تاریخ کشورمان سابقه نداشت.

ج) مرحله دوم بازگشت عزت به گذرنامه ایرانی: در این مرحله که پس از پذیرش برجام شکل گرفت، امریکا روادید رئیس‌جمهور و هیأت همراه جهت شرکت در جلسه سازمان ملل در نیویورک را با دو هفته تأخیر و چند ساعت مانده به شروع سفر صادر کرد. در این مرحله، وزیر امور اقتصاد و دارایی ایران که جهت شرکت در اجلاس صندوق بین‌المللی پول عازم واشنگتن بود به علت عدم صدور روادید، از انجام سفر بازماند.

د) مرحله سوم: در این مرحله (که دو سال پس از مذاکره دوستانه با کدخدا واقع شد) به واسطه بازگشت جدی عزت به گذرنامه ایرانی، وزیر امور خارجه در سفر خود به مقر سازمان ملل، اجازه حضور در شهر نیویورک را پیدا نکرد و فقط مجاز به حضور در ساختمان سازمان ملل بود. در این مقطع رتبه گذرنامه ایرانی براساس نظام رتبه‌بندی جهانی با چهار پله سقوط، در کنار کشورهایی مانند بنگلادش قرار گرفت.

ه) مرحله فعلی: در این مرحله (زمستان ۱۳۹۸) جایگاه گذرنامه ایرانی به حدی اوج گرفت که دولت آمریکا از دادن روادید به وزیر امورخارجه ایران جهت حضور در اجلاس شورای امنیت خودداری کرد. در همین زمان به دستور دولت آمریکا ورود کلیه دارندگان گذرنامه ایرانی (حتی افراد دارای اجازه اقامت در کانادا و اروپا) به آمریکا ممنوع شد.

و) مرحله نهایی یا عزت کامل گذرنامه ایرانی: در صورت تداوم حماسه‌آفرینی‌های دولت تدبیر و کلید در بازگرداندن عزت به گذرنامه‌های ایرانی، پیش‌بینی می‌شود که تا سال ۱۴۰۰ شهروندان ایرانی فقط اجازه سفر به زآنگولای شرقی را داشته باشند!

 

 

انگیزه جناب سفیـر

*سفیر انگلستان به دلیل شرکت در تجمع غیرقانونی ضدانقلاب در مقابل دانشگاه امیرکبیر (که به بهانه اعتراض به سقوط هواپیمای اوکراینی برپا شده بود) بازداشت شد. شرکت‌کنندگان در این تجمع تصویر شهید قاسم سلیمانی را پاره کرده و علیه نظام و انقلاب شعار دادند.

۱ـ سفیر انگلیس انگیزه و هدف خود از شرکت در این تجمع را عکاسی و در عین حال خوردن ساندویچ بیان کرده بود. این در حالی است که در سال ۸۸ هم یک خانم به شدت سیاسی برای خوردن ساندویچ به خیابان آمده و تصادفاً با عده‌ای که برای اعتراض به انتخابات، سطل زباله آتش می‌زدند، هم‌مسیر شده بود.

۲ـ برخی از شرکت‌کنندگان در تجمع مذکور با حضور در کلانتری شهادت دادند که جناب سفیر آنها را هم به صرف ساندویچ در اولین فلافلی مسیر دعوت کرده بود و به همین دلیل خواستار آزادی ایشان شده بودند. یکی از معترضان با عصبانیت فریاد می‌زد: آیا در این مملکت خوردن ساندویچ جرم است؟

۳ـ در بازرسی از جیب جناب سفیر فاکتور خرید چند فقره ساندویچ به تاریخ آبان ماه سال جاری در مناطق مختلف تهران و شهرستان‌ها کشف شد که حاکی از علاقه مفرط ایشان به خوردن ساندویچ در مناطق آشوب‌زده ایران می‌باشد!.

 

 

اطلاع مشکک!

رئیس‌جمهور (اواسط آبان ماه ۹۸): من هم از گرانی بنزین خبر نداشتم و صبح جمعه پس از بیدار شدن از خواب متوجه این موضوع شدم.

رئیس جمهور (اواخر دیماه ۹۸) : من به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی، روزانه مراقب امور هستم!

*جملات فوق را بخوانید و منطقی‌ترین گزینه را انتخاب کنید:

الف) رئیس‌جمهور در هنگام گرانی بنزین رئیس شورای عالی امنیت ملی نبوده‌اند!

ب) گرانی بنزین جزو اموری نیست که رئیس شورای عالی امنیت ملی به شکل روزانه از آنها مراقبت کند.

ج) ایشان از مراقبت روزانه سخن گفته‌اند در حالی که گرانی بنزین شبانه رخ داده است.

د) منظور ایشان مراقبت روزانه در ایام اداری بوده، حال آن که گرانی بنزین در روز جمعه رخ داده است.

*حالا ایشان یک چیزی گفته! شما چرا جدی گرفتی؟

 

 گناه جوانان مؤمن

با توجه به گسترش بی‌سابقه فسق و فجور در سطح جامعه و تشویق مستقیم و غیرمستقیم آن از سوی دستگاه‌های مسئول (دادن مجوز ساخت و پخش به فیلم‌های ناجور و موسیقی‌های عشقی و جنسی، رها کردن وضع حجاب و عفاف در جامعه، ولنگاری حداکثری در فضای مجازی و…)، گناه نوجوانان و جوانان مؤمن و پاکی که می‌خواهند زندگی سالم و معنوی داشته باشند و هر روز در خیابان و دانشگاه و اماکن عمومی، چشم‌شان به این آلودگی‌ها نیفتد چیست؟

* پاسخ علمای ربانی: جوانان مؤمن در موارد مذکور استعاذه نموده و سعی در کف نفس بنمایند و با غض بصر، مداومت بر تقوا و صبر بر معصیت و ابتعاد از معاصی به فکر آخرت باشند بلکه فرجی حاصل گردد.

* جواب فقهای عظام: در فرض مذکور نهی از منکر با رعایت جمیع جهات شرعیه واجب است و در عدم شرایط ساقط می باشد.

* توجیه متولیان امور: در برابر اختلالات فرهنگی نباید حساسیت نشان داد بلکه باید فرهنگ‌سازی صورت گیرد چرا که راه مقابله با معضلات فرهنگی، کار فرهنگی است!

* واکنش محتسب و عسس و قاضی و عدلیه: کثرت پرونده‌ها و مشغله‌های جدی‌تر مانع از تمرکز بر این موارد کم‌اهمیت شده است.

* اظهارنظر ملائک مقرب: حضرت یوسف در عمر شریفش یک‌بار با این مهلکه روبرو شد! خدا به داد جوانان مؤمن این روزگار برسد.

20فوریه/20

بانوی مجاهد ایرانی در خط مقدمِ فاطمی

ضرورت ارائه سیمای جامع زن مسلمان؛ متناسب با مقتضیات روز

‌ در دوران مدرنیته، فمینیست‌ها پیوند بین انسان و خدا و دین را قطع کردند و در راستای احیای حقوق خود گفتند: «نه خدا، نه مرد و نه هیچ‌گونه قانونی نمی‌تواند سد راهمان باشد.»(۱) «مرد انگاریِ زن» تحت عنوان فمینیسم، زن را از خود بیگانه ساخته است، به‌طوری که دیگر زنان نه می‌توانند زن باشند و نه مرد؛ لذا دچار بحران شخصیت شده و از کارایی و ایفای نقش‌های موثر ساقط می‌شوند.(۲)

بی‌شک یکی از قوی‌ترین روش‌های تربیتی، ارائه‌ الگوی صحیح و مناسب و اقتدای به آن است. موضوعی که در دین اسلام به‌خصوص درباره‌ زنان به آن اهتمام ویژه‌ای شده است. اسلام تنها به دفاع از شخصیت زن نپرداخته، بلکه با طرح الگوهای مختلف تاریخی و قرآنی و در رأس آنها ارائه‌ شخصیت جامعی چون حضرت خدیجه«س»، حضرت زهرا«س» و حضرت زینب «س» روی تمام کج‌اندیشی‌های تاریخی نسبت به زن خط بطلان کشیده است.

یکی از موضوعاتی که در طول تاریخ در معرض آرا و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته است، شخصیت و جایگاه فردی، خانوادگی و اجتماعی زن است. امروزه نیز انحرافات و عدم تعادل در این باب، در جوامع مختلف فراوان به چشم می‌خورد. در این میان، تنها چشمه‌ زلال، مکتب انبیا و اوصیای الهی است که به‌دور از هر‌گونه افراط و تفریط و با تکیه بر وحی و استمداد از خالق هستی، به ترسیم جایگاه حقیقی زنان، متناسب با آفرینش آنان پرداخته است.

با پیروزی انقلاب اسلامی و شعار بازگشت به اسلام ناب محمدی توسط امام خمینی(رض)، احیای شخصیت زن مسلمان نیز، چه در نظر و چه در عمل، جلوه‌ای دیگر یافت. از جنبه‌ نظری، دیدگاهی جدید در باب زن و ارزش‌های او در جهان امروز پدید آمد و در صحنه‌ عمل، زنان در مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پا به پای مردان و گاه مقدم بر آنها در سرنوشت جامعه نقش‌آفرین شدند.

این موج فرهنگی حضور و تعالی زن، نه تنها در سال‌های پس از انقلاب اسلامی افول نکرد، بلکه در عرصه‌ دفاع مقدس، شکل کامل‌تری به خود گرفت و پس از آن نیز رشد فزاینده‌ای یافت. در حقیقت، می‌توان دوران کنونی را دوران شکوفایی نهالی دانست که به دست امام خمینی پدید آمد و با خون هزاران شهید آبیاری شد. با این همه، آفات و بلیات همواره در قالب طرح دیدگاه‌های متاثر از غرب و تفکرات فمینیستی از یک سو و نظرات متحجرانه از سوی دیگر، این نهال نوپا را تهدید کرده و گاه چنان فضا را مسموم ساخته است که دیدگاه‌های اصیل اسلامی، بر عموم جامعه، به‌ویژه زنان مومن انقلابی و حتی فرهیختگان و متولیان فرهنگی و اجرایی کشور نیز مشتبه شده است. در چنین شرایطی، ارائه‌ سیمای جامع زن در اسلام مبتنی بر ساختار آفرینشی او و متناسب با مقتضیات زمان و مکان، ضرورت خویش را باز می‌نمایاند.(۳)

 

مردمانِ همیشه زنده  تاریخ

فاطمه«س» با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مداومش در دو جبهه‌ خارجی و داخلی، در خانه‌ پدر، خانه‌ همسر، در جامعه‌، در اندیشه و رفتار و زندگی‌، «چگونه بودن» را به زن آموخت.(۴) آنچه از زندگی مردمان برجسته و استثنایی برای نسل‌های بعد اهمیت دارد، این است که بدانند آنان که بودند، چگونه تربیت شدند، چگونه زیستند، چه کردند، چرا کردند و چه اثری بر محیط خود و پس از خود نهادند. چنین شخصیت‌هایی هرگز نمی‌میرند و تا همیشه تاریخ زنده‌اند.(۵)

بی‌شک‌ فاطمه«س» نمونه بارز این زندگان همیشه‌ تاریخ است که اغلب وعاظ و سخنرانان به ابعاد فردی و خانوادگی ایشان نظیر عفت، ساده‌زیستی و همسرداری که البته در جایگاه خود دارای اهمیت فراوان است؛ اشاره کرده‌اند، ولی در وجوه اجتماعی و سیاسی خطیر ایشان در آن برهه و اهمیت و نقش این ساحات در تعالی شخصیتی ایشان، به کلیات بسنده کرده و آن‌چنان که شایسته است این ابعاد را مورد تحلیل و واکاوی قرار نداده‌اند. آیا بانوی مجاهد ایرانی، جز با بازخوانی و واکاوی تاریخ می‌تواند آموزه‌های فاطمی را از دل تاریخ بیرون بکشد و در زندگی خود به کار گیرد؟

 

نقش موثر فاطمه«س» در برابر انحرافات زمانه

در عصر پیامبر«ص» و صدر اسلام، مسجد تنها مرکز دادخواهی بود. هر کس از صاحب قدرتی شکایتی داشت، هر کس حقی را از دست داده بود، هر کس از حاکم یا زمامدار، رفتاری دور از سنت پیغمبر«ص» می‌دید، شکوه‌ خود را بر مسلمانان عرضه می‌کرد و آنان مکلف بودند تا آنجا که می‌توانند او را یاری کنند و حقش را بستانند. حال در چنین جامعه‌ای از دختر پیامبر«ص» حقی را گرفته و با گرفتن این حق سنتی را شکسته بودند. او می‌دید نزدیک است که حکومت در اسلام، رنگ نژاد و قبیله به خود بگیرد؛ یعنی همان کاری که سی‌سال بعد صورت گرفت. مهاجران که از تیره‌ قریش‌اند، انصار را از صحنه‌ سیاست بیرون راندند. انصار که خود یاوران پیغمبر«ص» بودند، پس از وی خواهان زمامداری شدند.

قریش در دوره‌ پیش از اسلام خود را عنصری ممتاز می‌دانست و امتیازاتی را برای خویش قائل بود. با آمدن اسلام آن امتیازها از میان رفتند. اکنون این مردم بار دیگر گردن افراشته‌ و ریاست مسلمانان را حق خود می‌دانستند، آن‌هم نه بر اساس امتیازاتی معنوی چون علم، تقوی و عدالت؛ بلکه تنها به این جهت که از قریش‌اند. فاطمه«س» نمی‌توانست در برابر این اجتهادها یا بهتر بگوییم بدعت‌ها، آرام و  خاموش بنشیند. او باید مسلمانان را از این سنت‌شکنی‌ها برحذر می‌داشت. اگر می‌پذیرفتند چه بهتر، و اگر نه نزد خدا معذور بود.

این بود که خود را برای طرح شکایت در مجمع عمومی آماده ساخت و در حالی که جمعی از زنان خویشاوندش گرد وی را گرفته بودند، روانه‌ مسجد مدینه شد. ابوبکر با گروهی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بودند که فاطمه«س» سخنرانی، تاریخی، شیوا، بلیغ، گله‌آمیز، ترساننده و آتشین خویش را آغاز کرد.(۶)

 

چرا فدک محور اصلی فدکیه نیست؟

متاسفانه موضوع غصب فدک از سوی برخی از سخنرانان ما طوری مطرح می‌شود که محور اصلی سخنان حضرت فاطمه«س» در مسجد مدینه گم می‌شود. چون آیه نازل شد که، «وَ آتِ ذَا الْقُرْبیحَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ … » یعنی؛ حق نزدیکان و مساکین و… را بده(۷) پیامبر«ص» در زمان حیاتشان فدک را به فاطمه«س» بخشیدند. وقتی خلیفه اول به حکومت رسید این مورد را نادیده گرفت و با وجود اینکه کارگران حضرت زهرا«س» ـ ونه کارگران حضرت محمد(ص) ـ در فدک کار می‌کردند، آنها را بیرون کرد. خلیفه در ابتدا فدک را به عنوان ارث مطرح کرد، سپس گفت که پیامبر«ص» فرمود، « کسی از من ارث نمی‌برد.» در نتیجه فدک از آن مسلمین است و من می‌خواهم به مسلمین برگردانم. ظاهراً استدلال خلیفه مردم پسند بود و از این طریق علاوه بر اینکه فدک را از فاطمه زهرا«س» گرفت، به گونه‌ای وانمود کرد که دارد به نفع مردم کار می‌کند. حضرت فاطمه«س» در این خطبه مسئله فدک را به میان می‌کشند تا به حکم وظیفه، مردم را در همیشه‌ تاریخ متوجه کنند که خلیفه‌ای که زمام امور مسلمین را به دست گرفته است، نه قرآن را می‌فهمد و نه در گفتار خود صادق است و خلیفه‌ای که قرآن را نمی‌فهمد نمی‌تواند خلیفه‌ مسلمین باشد، چون نمی‌تواند قرآن را در جامعه جاری کند.» (۸)

فاطمه«س» از طریق فدک، مشروعیت حاکمیت جریان بعد از رحلت رسول خدا«ص» را زیر سئوال برد.(۹) فدک فاطمه«س» فقط یک قطعه زمین نیست، بلکه سندی است بر پیشانی حاکمیت خلفای صدر اسلام تا جهان اسلام، همواره تاریخ را بازخوانی کند.(۱۰)

 

چرا فاطمه«س» حجت خدا بر امامان است؟

حضرت فاطمه«س» از طریق این خطبه‌ها و اعتراض‌ها جبهه‌ای را گشود که امام حسن عسگری«ع» در این مورد ‌فرمودند، «ما حجت خداوند بر خلق هستیم و جده‌ ما فاطمه حجت بر ماست.»(۱۱) یعنی راه را به ما نشان داد و جبهه‌ای را که ما باید پس از رحلت رسول خدا«ص» و حذف حاکمیت امام علی«ع» در آن قرار گیریم، به ما نمایاند. فاطمه«س» نگذاشت پس از رحلت پیامبر«ص» تاریخ اسلام به بن بست بیفتد و راه رسیدن به افق اصلی مورد نظر اسلام را گشود و صحیح‌ترین موضع‌گیری را نسبت به آن جریان نشان ‌داد تا مردم برای همیشه تاریخ، معنی حاکمیت صحیح را گم و فکر نکنند اگر حاکمی حاکمیتش در مسیر حاکمیت حکم خدا نیست، ولی ظالم هم نیست، می‌توان او را تحمل کرد. در واقع حضرت می‌فرماید که اگر حاکمیتی در مسیر اجرای حکم خدا نیست و به نظر خود عمل می‌کند، جریان کفر است، حال چه به نماز ایستاده باشد و چه به شراب نشسته باشد.(۱۲)

 

آموزه‌های فاطمی برای بانوی مجاهد ایرانی از دیدگاه رهبری

رهبر معظم انقلاب همواره با نگاهی عمیق به مبانی دینی و مبتنی بر زمان‌شناسی و تدبیر لازم و آشنایی با مسائل و مشکلات و نیاز‌های جامعه، خطوط اصلی و کلان نظام اسلامی را در باب شخصیت و جایگاه زن مسلمان ترسیم کرده‌اند. وقتی از ایشان سئوال می‌شود، «به عنوان یک دختر دانشجو چگونه می‌توانیم از زندگی حضرت زهرا«س» الگو بگیریم؟» این‌گونه پاسخ می‌دهند:

«شما خانمی که در دوره‌ پیشرفت علمی و صنعتی و تکنولوژی و دنیای بزرگ و تمدن مادی و این همه پدیده‌های جدید زندگی می‌کنید، از الگوی خودتان در مثلاً هزار و چهارصد سال پیش توقع دارید که در کدام بخش مشابه وضع کنونی شما را داشته باشد تا از آن بهره بگیرید. مثلاً فرض کنید می‌خواهید ببینید چگونه دانشگاه می‌رفته است؟ یا وقتی که مثلاً در مسائل سیاست جهانی فکر می‌کرده چگونه فکر می‌کرده است؟ اینها که نیست. خصوصیات اصلی در شخصیت هر انسانی را بایستی مشخص و الگو را در آنها جستجو کنید. مثلاً فرض بفرمایید در برخورد با مسائل مربوط به حوادث پیرامونی، انسان چگونه باید برخورد بکند؟ حالا حوادث پیرامونی، یک‌وقت مربوط به دوره‌ای است که مترو، قطار، جت و کامپیوتر هست؛ یک وقت مربوط به دوره‌ای است که این چیزها نیستند، اما حوادث پیرامونی بالاخره چیزی است که انسان را همیشه احاطه می‌کند. انسان دو گونه می‌تواند با این قضیه برخورد کند: یکی مسئولانه، یکی بی‌تفاوت.»(۱۳)

در زندگی معمولی حضرت فاطمه«س» نکته‌ مهمی وجود دارد و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتار با شوهر و فرزندان و انجام وظایف در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی‌ناپذیر در برخورد با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم«ص» است که به مسجد می‌آید و سخنرانی و موضع‌گیری و دفاع می‌کند و حرف می‌زند و یک جهادگر به تمام معنا خستگی‌ناپذیر و محنت پذیر و باتحمل است، از طرف دیگر. همچنین یک عابد و به پا دارنده واقعی نماز در شب‌های تار و قیام کننده‌ لله و خاضع و خاشع در برابر پروردگار است. این زن جوان در محراب عبادت مانند اولیای کهن الهی با خدا راز و نیاز و عبادت می‌کند. این سه بُعد را با هم جمع کردن، نقطه‌ درخشان زندگی فاطمه«س» است. آن حضرت این سه بعد را از هم جدا نکرد.

زن باید در محیط کار و زندگی، با همسر و فرزندان و دوستان، به وظایف شخصی خود عمل و پیوندهای معمولی اجتماعی را به صورت سالم برقرار کند. در عین‌حال، باید در میدان سیاست و صحنه‌ انقلاب و کارهایی که نظام اجتماعی از او می‌طلبد و در انتخابات و میدان جنگ و عرضه کردن خواست انقلابی و ملی خود در سطح کشور و جهان و بیان اراده‌ سیاسی خود در میدان‌های سیاست و انقلاب، حضور داشته باشد. زن باید در راه‌پیمایی‌ها و سازندگی و میدان جنگ و انتخابات و بیان عقیده‌ سیاسی خود حضور داشته و در تعیین سرنوشت کشور و انقلاب موثر باشد. در عین‌حال از طریق عبادت و توجه و ذکر و حضور و معنویت و استمداد از خدا و توکل به او و انجام نوافل و فرایض، رابطه‌ معنوی و قلبی خود را با خدا حفظ و تقویت کند. این سه بُعد است که انسان مسلمان را می‌سازد. اسلام، این را از ما خواسته است و اگر بپرسند چگونه میسر است؟ پاسخ می‌دهیم که ما الگوهایی چون فاطمه‌ زهرا«س» را داریم.(۱۴)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫برگرفته از مقاله زنان و فمینیسم از فاطمه رجبی، فصلنامه کتاب نقد، ج۱۷، ص۲۰۰٫

۲٫طاهرزاده، اصغر، زن آن‌گونه که باید باشد، (اصفهان:انتشارات لب المیزان)، ص۲۴۴٫

  1. بانکی‌پور فرد، امیرحسین، نقش و رسالت زن، جلد دوم، الگوی زن، برگرفته از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، صص۱۶-۱۵٫
  2. شریعتی، علی، فاطمه فاطمه است، (مشهد: انتشارات سپیده باوران)، ص۲۱۹٫

۵٫شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه زهرا(س)، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی)، ص۲۴٫

  1. همان صص۱۲۰-۱۱۹٫

۷٫سوره اسراء، آیه۲۶٫

  1. طاهرزاده، اصغر، بصیرت فاطمه زهرا(س)، (اصفهان:انتشارات لب المیزان)، صص۲۳۴-۲۳۳٫

۹٫همان، ص۲۲۴٫

۱۰٫همان،ص۲۳۹٫

  1. امام حسن عسگری(ع) فرمود: «نحن حجج اللَّه على خلقه و جدتنا فاطمه حجه اللَّه علینا»،تفسیر اطیب البیان، ج۱۳،ص۲۲۳، نقل از شرح «فص حکمهٍ عِصمّتیهٍ فی کلمهٍ فاطمیه»، آیت‌الله حسن‌زاده آملی،ص۱۵۹٫

۱۲٫همان،صص۳۱۹-۳۱۸٫

۱۳٫بیانات رهبر معظم انقلاب، در دیدار جمعی از جوانان به مناسبت هفته جوان،۷/۲/۷۷٫

۱۴٫بیانات رهبر معظم انقلاب، در دیدار با هیات نظارت و هیات اجرایی انتخابات، ۲۳/۹/۶۸٫

20فوریه/20

زن طراز در گفتمان انقلاب اسلامی

تأملی در دستاوردهای انقلاب اسلامی، این واقعیت تاریخی را به اثبات می‌رساند که در قرن بیستم، زنان ایران یکی از مهم‌ترین تحولات بنیادی ـ فکری و فرهنگی را در حیات خویش تجربه کردند. این تحول سرنوشت‌ساز، تمام عرصه‌های فردی، اجتماعی و خانوادگی زنان را در بر گرفت. اندیشمندان زیادی در خصوص این سیر تحول، آن‌ هم در برهه‌ای از زمان که جنبش‌های فردگرایانه فمینیستی در سراسر دنیا جریان داشت، سخن گفته و قلم فرسوده‌اند. در این میان بینش رهبران جمهوری اسلامی، گفتمانی روشن از هویت زن طراز انقلاب اسلامی را به تصویر می‌کشد.

 

بازخوانی هویت زن

امام خمینی(ره) در مقام بنیانگزار انقلاب، زن طراز نهضت خود را چنین معرفی می‌کنند:

«زن انسان است، آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. از دامن زن انسان‌ها پیدا می‌شوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسان‌ها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است…»(۱)

ایشان همچنین در بیانی دیگر، زن را نقطه آرمانی کمال بشریت می‌دانند: «زن مظهر تحقق آمال بشر است… از دامن زن، مرد به معراج می‌رود.»(۲)

همان‌طور که از این سخن امام برمی‌آید، ایشان در بعد فردی، هویت انسانی زن را در هویت‌سازی وی معنا کرده‌ و در بعد اجتماعی نیز وی را منشأ تکامل برشمرده‌اند. از نظر امام، هویت و ابعاد وجودی زن در جنبه‌های فردی و اجتماعی چنان درهم تنیده و تفکیک‌ناپذیرند که زن حتی در بعد فردی خویش نیز در سرنوشت ملت‌ها و جوامع تأثیرگذار خواهد بود. ایشان چشم‌انداز هویتی را که انقلاب برای زن طراحی کرده، چنین معرفی می‌کنند:

«ما می‌خواهیم زن به مقام والای انسانیت خودش برسد… زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.»(۳)

بر همین اساس ایشان متذکر می‌شوند: «اگر زن‌های انسان‌ساز از ملت‌ها گرفته بشوند، ملت‌ها دچار شکست و انحطاط خواهند شد.»(۴)

در امتداد دیدگاه ایشان، رهبر معظم انقلاب نیز ضمن شرحی بر سرشت زنانه، به هویت مطلوب زن در گفتمان انقلاب می‌پردازند:

«در طبیعت الهی زن، آن‌چنان لطافت و زیبایی و گرمای محبتی وجود دارد که می‌تواند هم خود را و هم محیط پیرامونش را چه در داخل خانه، چه در هر محیطی که باشد- به طرف معنویت و پیشرفت و علو مقامات علمی و عملی سوق دهد و پیش ببرد.»(۵)

ایشان در تبیین هویت زن طراز انقلاب می‌فرمایند: «هویت اسلامی این است که زن در عین اینکه هویت و خصوصیت زنانه‌ خود را حفظ می‌کند، یعنی آن احساسات رقیق، عواطف جوشان، مهر و محبت، رقت و صفا و درخشندگی زنانه را برای خود حفظ می‌کند، در عین‌حال، هم باید در میدان ارزش‌های معنوی  مثل علم، مثل عبادت، مثل تقرب به خدا و… پیشروی کند؛ هم باید روز به روز در عرصه مسائل اجتماعی و سیاسی و ایستادگی و صبر و مقاومت و حضور سیاسی و خواست سیاسی و درک سیاسی، شناخت کشور، آینده‌، هدف‌های علمی و بزرگ و اهداف اسلامی مربوط به کشورهای اسلامی و ملت‌های اسلامی، توطئه‌ها و روش‌های دشمن و هم باید در زمینه‌ ایجاد عدل و انصاف و محیط آرامش و سکونت در داخل خانواده پیشرفت کند.»(۶)

 

الگویی فرازمانی برای زن طراز انقلاب اسلامی

در نظر بنیانگزار انقلاب، نمونه کامل هویت زن طراز اسلام در وجود حضرت زهرا(س) تجلی داشت:

«تمام ابعادی که برای زن و برای انسان متصوّر است، در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده است. ایشان یک زن معمولی نبوده است. یک زن روحانی و ملکوتی، یک انسان به تمام معنا، نسخه کامل انسانیت، تمام حقیقت زن… او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی است که در صورت یک زن ظاهر شده است. زنی که تمام خاصه‌های انبیا در او هست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود. زنی که اگر مرد بود، به جای رسول‌اللّه(ص) بود.»

ایشان در ادامه این بیان، به حرمتی که پیامبر(ص) برای حضرت زهرا(س) قائل بودند، اشاره می‌کنند تا دیدگاه الهی را درباره برابری ارزشی زن و مرد به اثبات برسانند:

«تاریخ اسلام گواه احترامات بی‌حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف است تا نشان دهد که زن، بزرگی ویژه‌ای در جامعه دارد و اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست.»(۷)

در همین راستا رهبر معظم انقلاب نیز الگوی مطلوب برای زن طراز گفتمان انقلاب را مطابق معیارهای قرآنی معرفی می‌کنند: ‌

«اسلام به زن شخصیت می‌دهد. در اسلام وقتی می‌خواهند برای مؤمن نمونه مشخص بکنند، نمونه زن معیّن می‌کنند. «‌وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمرَأَهَ فِرعَونَ…»(۸) این نفر اول «و مریم بنت عمران» نمونه دوم. دو زن برای «لِّلَّذِینَ کَفَرُوا»: «‌اِمرَأَهَ نُوحٍ وَاِمرَأَهَ لُوطٍ»(۹). یعنی قرآن زن را نه فقط محور و عبرت و آئینه‌ای برای زنان، بلکه برای کل جامعه قرار می‌دهد. نمی‌شد یک مرد انتخاب را بکنند؟ نه، این در مقابله با آن نگاه انحرافی و غلطی است که در نظام‌های طاغوتی نسبت به زنان وجود داشته است.»(۱۰)

 

ما می‌خواهیم زن، آدم باشد!

در گفتمان انقلاب، با دیدگاهی تعدیلی از امام(ره) روبرو هستیم که در آن ضمن نفی گفتمان غربی در خصوص تساوی نقش زن و مرد، هدف و چشم‌انداز نهضت اسلامی را در طراحی زن طراز انقلاب، در نقطه مقابل اندیشه طاغوت و بهره‌وری جسمانی و نگاه جنسی به زن معرفی می‌کند:

«بعضی از احکام خاص مرد مناسب با او هستند، بعضی خاص زن و مناسب با او. این، نه به این معناست که اسلام بین زن و مرد فرق گذاشته است. زن و مرد همه آزادند در اینکه دانشگاه بروند، آزادند در اینکه رأی بدهند، رأی بگیرند، اما اینها می‌خواهند زن ملعبه‌ای در دست مردها باشد و به قول شاه، «زن خوب است فریبا باشد!» ما می‌خواهیم این معنا و این غلط را از زن بگیریم. ما می‌خواهیم زن آدم باشد، مثل سایر آدم‌ها. انسان باشد مثل سایر انسان‌ها. آزاد باشد مثل سایر آزادها.»(۱۱)

امام(ره) در این عبارات، هدف گفتمان انقلاب را تربیت زنان بر اساس معیارهای ارزشی و الهی و فارغ از نگاه‌های جسمانی و مادی بیان می‌کنند. بر این اساس ایشان ظلم تاریخی طاغوت را در حق زنان چنین توصیف می‌کنند:

«در تمام مراکز فحشا را اینها باز و با بوق و کرنا ترویج و کمک کردند که جوان‌های ما به این مراکز فحشا بروند و فلج و جوانیشان در همان جا دفن بشود. جوانی جوان‌های ما را از آنها گرفتند و فلجشان کردند. این خواهرهای محترمی که در دام ترویج‌ها و تبلیغات آنها افتادند، از وظیفه انسانی‌شان سلب و ملعبه دست جنایتکاران شدند. برای اشخاصی که غیرتمندند و خوی انسانیشان را از دست نداده‌اند یک تأسف همیشگی هست که اینها به اسم آزادی با این محترمات چه کردند.»(۱۲)

در ادامه این تفکر، مقام معظم رهبری نیز به شرح خیانت‌های نظام غرب در حق زنان جهان اشاره می‌فرمایند: «بزرگ‌ترین ضربه و اهانت به کرامت زن را همین سیاست غربی دارد انجام می‌دهد. در یک مجلس رسمی، یک مرد باید با لباس رسمی بیاید، پاپیون بزند، یقه‌اش بسته باشد، آستینش هم تا سرمچ باشد. نه اجازه دارد شلوارک بپوشد، نه اجازه دارد تی‌شرت بپوشد؛ اما یک خانم در همان جلسه رسمی، حتماً باید بخش‌های مهمی از بدنش عریان باشد؛ اگر پوشیده‌ کامل بیاید محل اشکال است. اگر بدون جذابیت‌ها بیاید، محل اشکال است. این شده عرف. افتخار هم می‌کنند. چه ضربه‌ای برای زن از این بالاتر؟ الگو درست کردن برای زنان به این شکل ـ زنان خودشان را می‌گویم و کشورهایی را که دنباله روی آنهایند نه زنان ما ـ بزرگ‌ترین ضربه‌ای است که دارند می‌زنند. بنابراین نباید در مقابل این فرهنگ غلط انفعال داشت.»(۱۳)

 

نقش زن انقلابی در جامعه

در دیدگاه امام راحل، حتی زمانی که به نقش مادری زن در بعد خانواده پرداخته می‌شود، پیوند آن با اداره جامعه مشهود است. ایشان می‌فرمایند:

«اگر تربیت خوب از دامن مادر شروع شد و مادر بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد، دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد آنجا هم همین طور تا دانشگاه یا مدارس علمی دیگر، آنها هم خوب تربیت کردند، یک‌وقت در یک برهه از زمان می‌بینید که جوان‌ها همه خوب از کار درآمده‌اند و یک مملکت را به طرف خوبی می‌کشانند.»(۱۴)

همان‌طور که در این بیان دیده می‌شود، زن طراز گفتمان امام(ره)، زنی تأثیرگذار در جامعه است. ایشان این نقش را حتی از نقش مردان هم بالاتر دانسته‌اند:

«نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است؛ براى اینکه بانوان علاوه بر اینکه خودشان یک قشر فعال در همه ابعاد هستند، قشرهاى فعال را در دامن خود تربیت می‌کنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم و از خدمت همه‌کس بالاتر است. این امرى است که انبیا می‌خواستند که بانوان قشرى باشند که جامعه را تربیت و شیر زنان و شیر مردانى را به جامعه تقدیم کنند.»(۱۵)

رهبر معظم انقلاب نیز همواره بر این نقش و اهمیت آن تصریح داشته‌اند:

«زنان نیمی از جمعیت بشر را تشکیل می‌دهند. نقش این نیم، حساس‌ترین، ظریف‌ترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقش‌ها در حرکت تاریخ انسان و در مسیر بشریت به سوی کمال است.»(۱۶)

 

زن و مرد، تشابه یا تساوی؟

بزرگ‌ترین چالش دنیای امروز در مسئله زنان به این سئوال ربط دارد. حضرت امام(ره) پاسخ این پرسش هزاره سوم را در کوتاه‌ترین و جامع‌ترین بیان خود مطرح و طراز گفتمان انقلاب را در نسبت میان زن و مرد تعیین کردند:

«از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست، زیرا هر دو انسانند و زن همچون مرد حق دخالت در سرنوشت خویش را دارد. بله در بعضی از موارد تفاوت‌هایی بین زن و مرد وجود دارند که به حیثیت انسانی آنها ارتباطی ندارد.»(۱۷)

در اندیشه حضرت امام(ره)، برای زن و مرد در امور مهم کشور شأن برابری تعریف شده است:

«امروز ما می‌بینیم که بانوان محترم ایران در سراسر کشور عضو مفید و جمعیت متعهدی معتقد هستند و به کشور خود خدمت می‌کنند و برای این کشور پشتوانه هستند. و امیدوارم تمام جهات اسلامی را در نظر بگیرند و با اسلحه ایمان و تعهد به اسلام این پیروزی را به پیش ببرند و پشتوانه این انقلاب باشند.»(۱۸)

برابری زن و مرد در شئون انسانی و حقوق فردی و اجتماعی برخاسته از دیدگاه دینی ماست. با وجود این نمی‌توان تفاوت‌های جنسی و تمایزات احکام و دستورهای شارع را درخصوص نقش و تکالیف زن نفی کرد.

رهبر معظم انقلاب در این خصوص با نفی تفاوت ارزشی میان زن و مرد، می‌فرمایند:

«اولاً نگاه اسلام به جنسیت یک نگاه درجه دو است. نگاه اول و درجه یک، حیث انسانیت است که در آن، جنسیت اصلاً نقشی ندارد و یک امر ثانوی و عارضی است که در کارکردهای زندگی معنا پیدا می‌کند، ولی در مسیر اصلی بشر هیچ تأثیری ندارد و معنا پیدا نمی‌کند.»(۱۹)

ایشان همچنین با تأکید بر نقش بی‌جایگزین مادری برای زنان می‌فرمایند: «مسئله‌ مادری، همسری و خانه و خانواده، مسائلی بسیار اساسی و حیاتی هستند. یعنی شما اگر بزرگ‌ترین متخصص پزشکی یا هر رشته دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. شما باید کدبانوی خانه باشید. اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه‌ زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کنند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببینند. طبیعت مرد نسبت به زن خام‌تر و در میدان‌های خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است و نه حتّی نوازش مادر. باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچه‌ کوچک می‌کند. زنان دقیق و ظریف به این نکته آشنا هستند.»(۲۰)

همان طور که از تأمل در کلام رهبران انقلاب اسلامی به دست می‌آید، زن طراز انقلاب اسلامی، زنی است که در عین صیانت از مؤلفه‌های کمال فردی خود در ابعاد عبادی، اخلاقی، اجتماعی، تربیتی و…. ضمن حضور در جامعه و مشارکت فعال و بدون اختلاط با مردان در عرصه‌های متنوع، با حفظ کانون خانواده و تربیت نسلی انقلابی، مدیریت اجتماع را هم در زمان خود و هم در چشم‌انداز نسل‌های آینده در دست می‌گیرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام، ج۷،ص ۳۳۹
  2. صحیفه امام، ج ۷، ص ۳۴۱
  3. همان، ج ۶، ص ۳۰۰
  4. همان، ج ۶، ص ۳۰۰
  5. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۵/۳/۸۴
  6. بیانات در دیدار گروه کثیری از بانوان، ۳۰/۶/۷۹
  7. صحیفه امام خمینی، ج ۷، ص۳۴۰
  8. تحریم/۱۱
  9. تحریم/۱۰
  10. بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآن پژوه کشور، ۲۸/۰۷/۸۸
  11. صحیفه امام، ج ۹، ص۲۹۴

۱۲٫صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۲۴۹

۱۳٫بیانات در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع زن و خانواده، ۱۴/۱۰/۹۰

  1. صحیفه امام، ج ۶، ص ۴۳۸
  2. صحیفه امام، ج۱۴، ص: ۱۹۶-۱۹۸
  3. بیانات در سالروز ولادت حضرت زهرا(س)،۵/۵/۸۴
  4. صحیفه امام، ج ۴، ص۳۶۴
  5. صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۵۵
  6. بیانات در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع زن و خانواده،(۱۴/۱۰/۹۰٫)
  7. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان(۴/۱۰/۷۰)

 

20فوریه/20

عوامل آرامش خانواده در سبک زندگی فاطمی«س»

درآمد:

آرامش یکی از نیازهای مهم روحی و روانی همه انسان‌هاست. بشر در طول زندگى در این جهان با نگرانى‏ها و اضطراب‏هاى بسیارى دست به گریبان است. مسئله بی‌قراری و اضطراب در سال‌های اخیر در خانواده‌ها شکل جدی‌تری به خود گرفته و باعث نگرانی جدی آحاد جامعه و مسئولان شده است.

در دین اسلام نیز آرامش به شکلی ویژه مورد توجّه قرار گرفته و بخش وسیعى از آموزه‏هاى اسلام به آن اختصاص یافته است. دانشمندان اسلامى آرامش را پدیده‏اى الهى شمرده‏اند که از سوى فرشتگان بر دل‏هاى مؤمنان فرود مى‏آید و زمینه‏ساز تقویت ایمانشا‌ن است؛ همان‏گونه که اضطراب و نگرانى از جانب شیطان بر دل‏هاى آلوده به گناه چنگ می‌اندازد و زمینه‏ساز فسق و کفر می‌شود.

با مراجعه به قرآن کریم و سیره ائمه معصومین«ع»، به‌ویژه روش و سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا«س» و امیر مؤمنان علی«ع» می‌توان عوامل آرامش خانواده را استخراج و ارائه کرد. پاسخ این پرسش‌ که «از منظر دینی، چگونه مـی‌توان خـانواده را‌ بـه‌ یک محیط امن و آرام تبدیل کرد؟» یکی از مهم‌ترین ضرورت‌های خانواده‌های امروز ماست. بررسی قرآن کریم و شیوه و سبک زندگی اولیای الهی به عنوان بهترین الگوهای بشریت، کامل‌ترین پاسخ را برای پرسش یاد شده فراهم می‌کند.

قرآن کریم داشتن الگو و اسوه را امری ضروری می‌داند و افرادی را به عنوان الگوهای جامعه معرفی می‌کند. پیامبر اعظم«ص»(۱)، حضرت ابراهیم«ع» و پیروان ایشان،(۲) از اسوه‌های قرآنی هستند. ائمه معصومین«ع» نیز از بهترین اسوه‌هایی هستند و همه باید از سبک زندگی آن بزرگواران پیروی کنیم. در این بین حضرت فاطمه«س»، اسوه‌ اسوه‌ها و الگوی الگوهاست. در روایت منسوب به امام زمان«عج» می‌خوانیم، «اِنَّ لی فی ابنه رسولِ الله اُسوهٌ حَسَنَهٌ(۳)، «الگو و اسوه‌‌ نیکوی من، دختر فرستاده‌ خدا (حضرت فاطمه‌ زهرا«س») است.

با توجه به این مهم در مقاله فرارو بر آنیم عوامل آرامش خانواده در سبک زندگی حضرت زهرا«س» را بررسی و تبیین کنیم.

 

 

مفهوم‌شناسی

آرامش در زبان فارسی به معنای آرمیدن، سکون، طمأنینه، آسایش، راحتی، استراحت، ایمنی و امنیت(۴) آمده است. مفهوم آرامش در قرآن با کلیدواژه‏هایى مانند اطمینان(۵)، سکینه(۶)، سکن و مشتقات آن(۷) و… قابل پیگیری است.(۸)

اصطلاح، سبک زنـدگی بـر اسـاس دیدگاه‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، علوم پزشکی و… در  زمان‌های مختلف، تعاریف متعددی داشته است‌. از‌ برآیند این تعاریف می‌توان گفت که سـبک زنـدگی، مجموعه‌ای از رفتارهای درونی و بیرونی، وضعیت‌های اجتماعی و دارایی‌های فرد است که‌ بر‌ اساس‌ گرایش خاصی انتخاب می‌کند.(۹)

 

عوامل آرامش

عوامل گوناگونى ممکن است انسان را نگران و پریشان سازند. ترس از آینده مبهم، اندوه بر گذشته تاریک، ضعف و ناتوانى در برابر مشکلات، احساس پوچى در زندگى، بى‏توجّهى و قدرنشناسى اطرافیان، سوءظن‏ها، تهمت‏ها، از دست دادن نزدیکان، دنیاپرستى و دلبا‏ختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى از عواملِ اضطراب‌آفرین، وحشت‌زا و آرامش‌زدا هستند. در برابر، عواملی همانند، ایمان، یاد خدا، توکل، تلاوت قرآن، مطالعه، صبر، الگوگیری از نیکان، بررسی تجربه‌های تاریخی، توبه، محبت کردن و محبت دیدن و…. آرامش‌آفرین، وحشت زدا و اطمینان آورند.

عوامل آرامش را می‌توان به سه دسته «بینشی»، «گرایشی» و«کنشی» تقسیم کرد. از آنجا که ارائه همه‌ عوامل یاد شده از حوصله این مقاله خارج است، در هر دسته به سه عامل مهم اشاره خواهد شد.

 

  1. عوامل بینشی

منظور از بینش، جهان بینی است که به دو گونه‌ الهی و مادی تقسیم می‌شود. بینش الهی بر ایمان به خدا استوار است؛ برخلاف بینش مادی که خداوند را باور ندارد. داشتن جهان‌بینی الهی یکی از مهم‌ترین ارکان آرامش حقیقی و واقعی است. در بینش الهی، انسان خدامحور است و همه هستی را در پیوند با آفریدگار می‌بیند.(۱۰)

مهم‌ترین عوامل بینشی آرامش خانواده در سبک زندگی فاطمی عبارتند از:

 

۱-۱ تقویت ایمان:

انسان مؤمن بنیان‏هاى اعتقادى خویش را مستحکم و خلل‏ناپذیر بنا می‌کند و در مقام عمل، فقط به انجام تکالیف الهى نظر دارد. به دل چنین شخصی هیچ‏گاه هراس و اندوه راه نمى‏یابد؛ زیرا خود را مالک حقیقی ثروت و صاحب اختیار در تصمیم‏گیرى‏ها نمى‏بیند؛ بلکه خود را فقط امانتدار خداوند روی زمین و موظّف به شناخت خیر و شر بر اساس دستورهاى خداوند می‌داند و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد. در آیه ۲۵۷ سوره مبارکه بقره آمده: «اللّهُ وَلىُّ الّذینَ ءَامَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إلىَ النُّور…خداوند ولی و سرپرست کسانی‌است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها به سوی نور بیرون می‌برد»(۱۱)

امّا انسان بى‏ایمان از این پشتوانه مستحکم روحى و روانى محروم و مضطرب و سرگردان است:(۱۲) در آیه ۱۱ سوره محمد اشاره دارد: «…أنَّ الکفِرینَ لَامَولى‏ لَهُم…اما کافران مولایی ندارند»

هر چه درجه ایمان بالاتر باشد، آرامش روحی بیشتر خواهد شد. در این بین درجه‌ ایمان فاطمه«س» به گونه‌ای بود که پیامبر اعظم«ص» در این باره می‌فرمایند: «همانا قلب و تمام جوارح دخترم فاطمه«س» مملو از ایمان و یقین است؛ به طوری که بالاتر از آن مرتبه، ایمان و یقینی قابل تصور نیست.»(۱۳)

پرسش و پاسخ زیر، نشان‌دهنده‌ اوج آرامش و اطمینانی است که حضرت زهرا«س» در سایه ایمان کسب کرده بودند. روزی پیامبر«ص» از دخترشان پرسیدند، «فاطمه! چه حاجتی داری؟ هم‌اکنون فرشته‌ وحی از طرف خدا پیام آورده که هر چه بخواهی تحقق می‌پذیرد.» زهرا«س» در پاسخ فرمودند: «لذتی که از خدمت حضرت حق می‌برم، مرا از هر درخواستی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»(۱۴)

 

 ۱-۲ یاد و ذکرخدا:

نگرانى و اضطراب یا از ترس است یا از ناتوانى. کسی که همواره به یاد خدا باشد و او را سرچشمه همه‌ صفات کمال و منزّه از هرگونه نقصان بداند، قلبش به یاد او آرام مى‏گیرد. تغییر سیاق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آیه ۲۸ رعد‏، «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب؛ همان کسانى که ایمان آورده‏‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌‏گیرد‏» بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.(۱۵) در مقابل، کسانى که از یاد خدا روى مى‏گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‏برند، که در آیه ۱۲۴ سوره مبارکه طه به آن اشاره شده: «و مَن اعرَضَ عَن ذِکرِى فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنکاً. و هر کس از یاد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود» در بررسی سیره‌ فاطمی در می‌یابیم که آن حضرت هیچ‌گاه از ذکر خدا غافل نمی‌شد. چنانکه برابر روایات پیامبر اکرم«ص» «تسبیحات حضرت زهرا«س»» را به دختر گرامی‌شان آموختند و حضرت فاطمه«س» بعد از هر نماز، به گفتن این ذکرها مداومت کردند و این ذکرها به آن حضرت منسوب شدند.(۱۶)

 

 ۱-۳ معرفت به امام زمان

قرآن کریم در آیه ۱۲۰ سوره مبارکه هود، یادآوری زندگى و خبرهای پیامبران را از عوامل آرامش شمرده شده است، «و کُلًّا نَقُصُّ عَلَیکَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبّتُ بِهِ فُؤَادَک؛ ما از هریک از سرگذشت‌های انبیا برای تو بازگو کردیم، تا به‌وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم؛ و اراده‌ات قوّی گردد.» یاد اولیاى پاک الهى، خود نوعى یاد خداست و آرامش را در پى دارد. از این روى امام‏صادق«ع» در تفسیر آیه ۲۸ سوره مبارکه رعد «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللَّهِ  أَلَا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئنُ القُلُوب‏» مى‏فرمایند، «دل‏ها با یاد محمّد«ص» آرام مى‏گیرند که یاد او همان یاد خداوند است.»(۱۷)

معرفت حـضرت فـاطمه‌»س» درباره‌ حـضرت‌ علی«ع» که امام زمان آن حضرت بودند، باعث آرامش خاندان فاطمی می‌شد. به عنوان نمونه پس از رحلت رسول خدا«ص»، حضرت فاطمه«س» تصمیم گرفتند به کسانی که در حق ایشان ظلم کرده بودند، نفرین کنند. حضرت عـلی«ع» از ایشان خواستند از نفرین ظالمان چشم‌پوشی کنند. وقتی حضرت فاطمه«س» پیام امام‌ را‌ شنیدند، گفتند، «برمی‌گردم و صبر می‌کنم و سخن او را می‌پذیرم و از او اطاعت می‌کنم.»(۱۸)

در موردی دیگر، حضرت‌ فاطمه«س» در بستر بیماری با آنکه‌ مایل به دیدار خلفای‌ اول‌ و دوم نبودند، اما به‌محض‌ اینکه‌ امام زمانشان از ایشان درخـواست کـردند، اجازه دادند آن دو وارد خانه شوند.(۱۹) همچنین پس از غصب فدک، حضرت زهرا«س» در سخنانی دردآلود از امام علی«ع» پرسیدند، «چرا قیام نمی‌کنید تا حق خویش را باز ستانید؟» امام علی«ع» پس از بیان علت از همسر گرامی‌شان خواستند صبر کنند و به خداپناه ببرند. حضرت فاطمه«س» نیز چنین کردند.(۲۰) و آرام گرفتند.

 

  1. عوامل گرایشی و عاطفی

برای ایجاد حالت یا رفتار خوب و شایسته، عوامل بینشی به‌تنهایی کافی نیستند. چه بسا انسان می‌داند و علم دارد که رفتاری مفید است، ولی برخلاف آن عمل می‌کند. مثال روشن آن یقین به زیان‌های سیگار است. با آنکه سیگار ضررهای فراوانی دارد و چه بسا پزشکانی که بیماران خود را از استعمال آن منع می‌کنند، ولی خودشان سیگار می‌کشند. از این رو رفتارها تنها معلول ادراک و شناخت نیستند. علاوه بر شناخت، نیروی دیگری وجود دارد که عامل آن احساسات و عواطف است. در بررسی زندگی حضرت فاطمه«س» به عوامل عاطفی فراوانی بر می‌خوریم که در افزایش آرامش خانواده نقش آفرینند، از جمله:

 

 ۲-۱ حسن خلق

مهم‌ترین حکمت بعثت حضرت رسول الله«ص» تکمیل مکارم اخلاق بود. چنانکه فرمودند، « إِنَّمَا بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلَاق »(۲۱) اخلاق نیک یکی از مهم‌ترین عوامل آرامش در خانواده است. اگر در خانواده‌ای، پدر یا مادر، بداخلاق، زورگو، بددهن، بی ادب و لاابالی باشند، سایه‌ شوم اضطراب و نگرانی دائمی بر سر خانواده خواهد افتاد. خانه‌ حضرت فاطمه«س» از منازلی بود که خداوند درباره‌ آن در آیه ۳۶ سوره مبارکه نور می‌فرماید: «فىِ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیهَا اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَالِ؛ (این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود، و صبح و شام در آنها تسبیح او می‌گویند» در روایات تفسیری فراوانی که از شیعه و اهل سنت نقل شده، خانه حضرت فاطمه«س» از مصادیق آیه معرفی شده است. به عنوان نمونه در روایتی می‌خوانیم:

«در هنگام تلاوت این آیه از پیامبر«ص» پرسیدند منظور چه خانه‌هایی است؟ فرمودند: خانه‌های پیامبران. ابوبکر پرسید: این خانه (اشاره به خانه فاطمه و على«ع» کرد) نیز از آن جمله است؟ پیامبر«ص» فرمودند: آرى این از برترین آنهاست.(۲۲) روشن است که در چنین خانه‌ای آرامش موج می‌زند. از این رو برابر روایات، حضرت فاطمه«س» و حضرت علی«ع»در طول عمر هیچ‌گاه کاری که باعث رنجش یکدیگر شود، انجام ندادند و امام علی«ع» با دیدن حضرت فاطمه زهرا«س» به آرامش می‌رسیدند.(۲۳)

 

۲-۲ ایثار

یکی دیگر از عوامل آرامش افراد و جوامع، ایثار و از خود گذشتگی است‏. این مفهوم در اصطلاح به معناى مقدم شمردن دیگرى بر خود در کسب سود و منفعتى یا پرهیز از ضرر و زیانى است که نهایت برادرى و دوستى بین دو نفر را نشان مى‏دهد.(۲۴) خانواده‌ حضرت زهرا«س» بهترین مصادیق قرآنی ایثار هستند. در سوره‌ انسان؛ آیات ۷ و ۸  به این الگوی عملى ایثار خالصانه اشاره شده است: «و یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبّهِ مِسکینًا ویَتیمًا واسیرا انَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً ولا شُکورا؛ و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می‌دهندو (و می‌گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می‌کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم.».  بنابر روایات متعدد شیعه‏(۲۵) و سنى‏(۲۶) شأن نزول آن مربوط به از خودگذشتگى امیرمؤمنان، على«ع» و همسرشان فاطمه«س» و دو فرزندشان حسن و حسین«ع» در انفاق تنها خوراک شب خود به نیازمندان در سه شب متوالى است.

در روایات اسلامی نیز به نمونه‌های فراوانی از ایثار حضرت فاطمه«س» اشاره شده است. آن حضرت چـنان بودند که گاهی خودشان گرسنه می‌ماندند‌، ولی‌ غذای‌ حضرت علی«ع» و فرزندانشان را تأمین می‌کردند و بـرای آنـکه همسرشان خجالت نکشند، کمبود مـواد‌ غـذایی‌ را بـه اطلاعشان نمی‌رساندند.(۲۷) روشن است افرادی که در چنین خانواده‌ای که ایثار و از خود گذشتگی در آن موج می‌زند پرورش یابند، با آرامش قرین و با اضطراب بیگانه خواهندبود.

 

 ۲-۳  ابراز محبت

محبت میل درونی به سوی چیزی لذت‌بخش است‌ و در‌ محیط خانواده اظهار محبت بنیان‌ زناشویی‌ را‌ اسـتوارتر مـی‌کند. محبت‌ از‌ مـنظر قرآن، از زیربنایی‌ترین‌ اصول‌ دوام و پویایی هر خانواده است(۲۸) پیامبر اکرم«ص» توصیه می‌کنند که مهر و محبت‌ و دوستی‌ خود را ابـراز کنید. این سخن که مرد‌ به‌ همسرش بگوید‌ دوستت‌ دارم‌، هـیچ‌گـاه‌ از دل زن پاک نـمی‌شود.(۲۹) همچنین آن حضرت در حدیثى قدسى، از محبّت و تعاون میان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دستیابى به آرامش و اطمینان یاد مى‏کنند.(۳۰)

روابط خانوادگی حضرت علی«ع» و حضرت‌ زهرا‌ »س» برای تأمین آرامش و امنیت خاطر در خانواده بر اسـاس مودت و محبت و تکریم و احترام به یکدیگر استوار شده بود. این محبت و احترام متقابل در شیوه‌ صدا زدن یکدیگر، خوشرویی، ابراز‌ محبت‌، تشویق و تأیید، گوش دادن به سخنان همدیگر، سپاسگزاری و خودداری از سرزنش متبلور شده بـود. خـطاب‌های زیبا و محترمانه حضرت علی«ع» وحضرت فاطمه«س» به یکدیگر، خودداری حضرت فاطمه «س» از‌ سرزنش حضرت علی«ع» در هنگام فقر و ناداری‌، استقبال‌ و بدرقه‌ شایسته از حضرت علی«ع»، اهدای هدایای زینتی به حضرت فاطمه«س» از طرف حضرت علی(ع)، و   و حق‌شناسی و سپاسگزاری و دلجوئی حضرت علی«ع» و حضرت فاطمه«س» از یکدیگر روشی است که‌ در‌ این خانواده جاری و ساری‌ بود.(۳۱)

حضرت علی«ع» پس از شهادت حضرت فاطمه«س» مایه‌ آرامش خاطرشان را از دست دادند و در فقدان ایشان ش این‌گونه نجوا کردند، «ای دختر محمد«ص» پس از تو‌ برای‌ تسلای خاطر‌ به که پناه برم، بـعد از تـو بـا چه کسی تسلا جویم و آرام گیرم؟»(۳۲)

 

۳- عوامل کنشی

منظور از عوامل کنشی، عوامل رفتاری و عملکردی است. «بینش» و «گرایش» موجب پیدایش «کنش» یعنى رفتار مى‌شود. سه عامل از مهم‌ترین عوامل رفتاری آرامش خانواده در سبک زندگی حضرت فاطمه««س» از قرار زیر است:

 

 ۳-۱ بهداشت روانی خانواده

بهداشت روانی عبارت است از روش‌ها و تدبیرهایی که زندگی راحت و بدون دغدغه و اضطرابی را در مسیر رشد و تعالی همه جانبه تأمین کند. بهداشت روانی فرایند و مجموعه برنامه‌ریزی‌هایی است که موجب پیشگیری، درمان و حفظ مداوم سلامت حاصله می‌شود تا شخص بتواند وارد یک زندگی رضایتمندانه شود. بدون تردید برای وصول به سطح مطلوب بهداشت روانی باید از جهات متعددی به صورت فردی و اجتماعی فعالیت‌هایی صورت گیرند، از جمله در زمینه مسائل مربوط به انگیزه‌های افراد و واکنش‌های روانی آنان، مسائل مربوط به ساختار خانواده و روابط آن و….(۳۳)

زن در محیط خانواده در نقش همسری مـهربان، مادری دلسوز و بـاهوش‌ به‌ کمک‌ ویژگی‌های خدادادی، نیازها و عادات افراد خانواده را به‌خوبی در می‌یابد و متناسب با آن رفـتار‌ مـی‌کند‌ و می‌تواند به بهترین شکل، بهداشت روانی خانواده را تأمین کند.

حالات روحی مرد و فرزندان در بازگشت بـه خـانه ممکن اسـت آمـیزه‌ای از خـستگی، پریشانی‌، اندوه‌، ناراحتی‌، ناامیدی و… باشد و نـیاز بـه برخوردی مناسب، فضایی آرام، آغوشی گرم و مهربان و سنگ صبوری مطمئن دارند‌ تا‌ کم‌کم خـستگی‌ها و نـاراحتی‌های‌شان زدوده شوند و بار مشکلاتشان سبک و دلشان امیدوار شود.

حضرت فاطمه«س» برای ایجاد بهداشت روانی در خانواده از بازی با کودکان و سرگرم کردن آنان غافل نمی‌شدند. حضرت با فرزندشان امام حسن مجتبی«ع» بازی می‌کردند، او را بالا می‌انداختند و می‌فرمودند،  «پسرم حسن! مانند پدرت باش. ریسمان ظلم را از حق بازکن. خدایی را پرستش کن که صاحب نعمت‌های متعدد است و هیچ‌گاه با صاحبان ظلم و تعدی، دوستی مکن.»(۳۴)

آن حضرت وقتی با فرزندشان حسین«ع» بازی می‌کردند، می‌فرمودند، « تو به پدر من پیامبر«ص» شبیه هستی و به پدرت علی«ع» شباهت نداری.» این حرف موجب خنده و تبسم حضرت علی«ع» می‌شد. از این نکات تاریخی معلوم می‌شود که حضرت علی«ع» و فاطمه زهرا«س» به سلامت روحی و آرامش کودکان اهمیت فراونی می‌دادند.

همچنین هرگاه فاطمه زهرا«س» همسرشان را غمگین‌ می‌دیدند،‌ از اویشان دلجویی‌ می‌کردند.‌(۳۵) در مواردی که مولای متقیان به دلایلی همانند جهاد یا مسافرت‌ مدتی از خانه دور می‌شدند، از دوری ایشان اظهار بی‌تابی و ابراز‌ می‌کردند که مشتاق دیدارشان هستند.(۳۶) حتی سختی‌ها و مشکلات زندگی نیز مانع‌ مزاح‌ کردن‌ ایشان با همسرشان نـمی‌شد.(۳۷)

 

 ۳-۲ صبر

بردبارى به تقویت شخصیّت و افزایش توانایى انسان در برابر سختى‏ها و بارهاى سنگین زندگى می‌انجامد و اعتدال روانى انسان را حفظ مى‏کند؛ از این‏روى خداوند در دو آیه به یارى جستن از صبر و نماز در مشکلات زندگى دعوت کرده است، و در آیه ۱۵۳ سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «یَأَیَّهَا الّذینَ ءَامَنوا استَعِینوا بِالصَّبرِ و الصَّلَوهِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصابِرین. ای افرادی که ایمان آورده‌اید؛ از صبر (و استقامت) و نماز کمک بگیرید که خدا با صابران است». همان‌گونه که در آیات ۱۵۵تا ۱۵۷ سوره‌ بقره آمده است، بردباران، هنگام بروز ناخوشایندى، اصل و مبدأ و بازگشت‏گاه خویش را به یاد می‌آورند و بدین وسیله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خویش سزاوار مى‏گردانند.

با بررسی سیره حضرت فاطمه«س» در می‌یابیم که آن حضرت در خانواده و مواجهه با مشکلات زندگی همواره صبور بودند و بردباری ایشان باعث می‌شد که در زندگی خانوادگی آرامش داشته باشند.

 

 ۳-۳ احترام و اطاعت

یکی از مهم‌ترین عوامل آرامش در خانواده، احترام همسران به هم و اطاعت از یکدیگر است. اطاعت نباید کورکورانه و بدون آگاهی باشد یا منجر به زورگویی یکی از همسران به دیگری شود. پیروی حـضرت فـاطمه‌ »س» از‌ حـضرت‌ علی«ع» از روی آگاهی و اعتقاد بود. حضرت زهرا «س» به‌ علم‌ و ایمان و عقل و تدبیر شوهرشان آگاه بودند و بـه چـرایی اعمال و دستورات همسرشان اعتقاد داشتند. هر چند حـضرت‌ عـلی‌»ع» هیچ‌گاه هـمسرشان را عصبانی و به کاری مجبور نکردند‌، اما‌ حضرت‌ فاطمه«س» حتی در مواردی هم که نظرشان با نظر امـام عـلی«ع» یـکسان نبود، باز هم نظر ایشان را به خواسته‌ خود ترجیح می‌دادند. چشم‌پوشی از نفرین کردن به کسانی که به حضرت ظلم کرده بودند.(۳۸) و حتی اجازه دادن به آنان برای ورود به منزل(۳۹) نمونه‌هایی از اطاعت صدیقه طاهره«س» از همسر گرامی‌شان بود.

مولای متقیان حضرت علی«ع» هنگام خطاب به حضرت فاطمه«س»، اوصاف‌ و القاب‌ یـا کـنیه ایشان و عباراتی نظیر، «سرورم‌، ای آزاده‌، ای بهترین زن جهانیان، ای دختر برگزیده پیامبر» و… را به کار می‌بردند.(۴۰)

نتایج:

۱- عوامل تقویت آرامش خانواده را می‌توان به سه دسته بینشی، گرایشی و رفتاری تقسیم کرد.

۲- تقویت ایمان، یاد خدا و معرفت نسبت به امام زمان، مهم‌ترین عوامل بینشی آرامش خانواده هستند.

۳- حسن خلق، ایثار و ابراز محبت مهم‌ترین عوامل گرایشی تقویت آرامش در خانواده‌اند.

۴- بهداشت روانی، صبر و احترام و اطاعت، مهم‌ترین عوامل کنشی تقویت آرامش خانواده‌ فاطمی محسوب می‌شوند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- احزاب، ۲۱٫

۲- ممتحنه، ۴ و ۶٫

۳- شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۲۸۶٫

۴- رک: دهخدا و معین، ذیل واژه.

۵- رعد، ۲۸٫

۶- فتح، ۴٫

۷- توبه، ۱۰۳، انعام، ۹۶ و…

۸- رک: دائره المعارف قرآن کریم، ج‏۱، ص ۱۵۵٫

۹- رک: مهدوی کنی، دین و سـبک زندگی، ص ۷۸-۵۱٫

۱۰- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص ۱۶۸٫

۱۱- رک: علامه طباطبایی،المیزان، ج ۲، ص ۳۴۵٫

۱۲- رک: سید قطب، فى ظلال، ج ۴، ص ۲۰۶۰٫

۱۳- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹.

۱۴- نهج الحیاه، فرهنگ سخنان فاطمه(ع)، محمد دشتی، ص ۹۹، ح ۵۶٫

۱۵- آلوسی، روح‏المعانى، مج ۸، ج ۱۳، ص ۲۱۴٫

۱۶- قاضی نعمان مغربی، دعائم‏الإسلام ، ج۱ ، ص۱۶۸٫

۱۷- عیّاشى، تفسیر عیاشی ج ۲، ص ۲۱۱٫

۱۸- همان، ج۲، ص۶۷؛ مجلسی‌، بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۲۲۸٫

۱۹- همان، ج ۴۳، ص ۱۹۸٫

۲۰- رک: همان، ج۲۹، ص۲۳۴٫

۲۱- محدث نوری، مستدرک‏الوسائل، ج۱۱، ص ۱۸۷٫

۲۲- طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۷، ص ۲۲۷٫

۲۳- مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۴٫

۲۴- جرجانی، التعریفات، ص ۵۹٫

۲۵- طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۶۱۱٫

۲۶- زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۶۷۰؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۲۴۳- ۲۴۴؛ آلوسی،

۲۷- مـجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۰٫

۲۸- روم، ۲۱٫

۲۹- کلینی، کافی ج ۵، ص ۵۶۹٫

۳۰- سیوطی، الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۷۲٫

۳۱- رک: احمد قماشچی و مجید معارف، عوامل آرامش خانواده در سبک زندگی امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)،

۳۲- مـجلسی، بحار الانوار،ج ۴۳‌، ص ۱۸۷٫

۳۳- کوثری، یدالله، بهداشت روانی خانواده، ص ۲۰٫

۳۴- ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۳، ص ۳۸۹٫

۳۵- مجلسی‌، بحارالانوار ج ۳۸، ص ۳۴۳٫

۳۶- مفید‌، الارشاد فی معرفه‌ حـجج‌ الله‌ عـلی‌ العباد، ص ۱۱۵٫

۳۷- ابـن شاذان قمی، مائه منقبه من مناقب امیرالمؤمنین علی‌بن ابی طالب(ع) و الائمه(ع) من ولده مـن طریق العامه، ص ۸۰‌.

۳۸- عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۷؛ مجلسی‌، بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۲۲۸٫

۳۹- مجلسی‌، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۸٫

۴۰- همان، ج ۴۳، صص۱۱۷، ۱۹۸ و ۲۱۸ و ج ۲۸، ص۳۰۳ و…

20فوریه/20

فقط قسمت خالی لیوان را نبینیم

مقدمه: در گام چهاردهم از مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» در شمارۀ قبل به برخی قوانین گفتگو از جمله: گفتگوهای قاعده‌مند و بایدها و نبایدهای سخن گفتن و… اشاره شد. در اینشماره به چند پرسش متداول شما پاسخ داده می‌شود:

*پرسش‌های شما:

شوهر خسته و کم‌حرف

چند سال است که ازدواج کرده‌ام؛ امّا همسرم همیشه خسته است تا حدّی که وقتی از سر کار می‌آید، غذایش را می‌خورد و می‌خوابد. دیگر نه به من و نه به فرزندمان نمی‌رسد. این مسئله به قدری مرا ناراحت کرده است که بیمار شده‌‌ام. البتّه ایشان مرد خیلی خوبی است و من به او علاقه دارم؛ ولی نمی‌خواهم زندگی‌ام با سردی پیش برود. دوست دارم زندگی مستحکم و گرمی داشته باشیم؛ ولی مشکلات اقتصادی اجازۀ ایجاد این فضا را نمی‌دهد. همسرم هم باید خرج ما را بدهد و هم خانوادۀ خودش را اداره کند. از شش صبح تا نُه شب به چاپ‌خانه می‌رود و کار می‌کند. البتّه  ایشان خرج تحصیل مرا داد و من تا مقطع کارشناسی درس خواندم. در زمانی که درس می‌خواندم، متوجّه این مشکل نبودم؛ امّا پس از اتمام تحصیلم، تازه این مشکل را احساس کردم؛ البتّه کم‌حرفی شوهرم هم سنگینی این مشکل را دوچندان می‌کند. وقتی او حرف نمی‌زند، من هم حرفی برای گفتن پیدا نمی‌کنم. من چه بگویم؟ من یک زن خانه‌دار هستم. اوست که بیرون می‌رود و باید حرف‌های بیشتری برای گفتن داشته باشد. من از دوران عقد متوجّه شدم که انسان پُرهیجانی هستم؛ امّا او ساکت و خونسرد است. این خون‌سردی و کم‌حرفی، اخلاق خانوادگی آنهاست.

 

نگاه از بالا به شخصیّت همسر

این نکته را به همۀ زن و شوهرها می‌گوییم، بویژه زوج‌های جوان که آقایان محترم! خانم‌های بزرگوار! سعی کنید از بالا به شخصیّت همسرتان نگاه کنید؛ یعنی طوری همسرتان را ببینید که همۀ صفات او در مقابل دیدگانتان قرار بگیرد. گاهی به جهت این که زاویۀ دیدمان را این‌گونه تنظیم نمی‌کنیم، صفات خوب همسرمان را می‌بینیم؛ ولی به چشممان نمی‌آید. برای مثال، برای خرید ساعت که می‌رویم، ساعت را ورانداز می‌کنیم؛ امّا اگر بگویند: «ساعت چند است؟». نمی‌دانیم. چرا؟ چون در هنگام خرید ساعت، به اصلی‌ترین فلسفۀ وجودی آن، توجّه نداریم. در تحلیل شخصیّت همسر، باید همۀ صفات را دید. از متن پرسش چنین بر می‌آید که همسر ایشان، صفات بسیار خوبی دارد که پایۀ یک ازدواج موفّق است. مثلاً همسر ایشان تعهّد دارد؛ تعهّد در مقابل خانواده و پدر و مادر که بسیار مهم است.

پیشوای صدق و راستی، امام صادق(ع) فرمود: کسی که در تنگنا باشد و برای قوت خود و خانواده‌اش کار کند و در پیِ حرام نباشد، مانند مجاهد در راه خداست.

ببینید تعهّد این مرد تا چه اندازه بالاست. در حالی که خرج پدر و مادرش را می‌دهد و در تنگنای اقتصادی است؛ امّا مانع تحصیل همسرش هم نمی‌شود. با تمام فشارهای اقتصادی، مخارج دانشگاه او را نیز می‌دهد. این، نشان از درک بالای مرد از روحیّات همسرش دارد. وقتی می‌فهمد که همسرش تحصیل را دوست دارد، بدون هیچ منّتی اجازه می‌دهد که همسرش تحصیل کند؛ در حالی که می‌تواند به راحتی مشکلات اقتصادی را بهانه کند و یا حتّی دلیل قابل قبولی برای منع او از تحصیل بیاورد. از پرسش ایشان پیداست که در طول تحصیل، این خواهر محترم به قدری با خیال آسوده و بی‌دغدغه درس می‌خوانده که حتّی متوجّه کم‌حرفی همسرش نبوده. معلوم است که این شوهر، توانسته محیطی را برای ایشان آماده کند که فارغ از هر دغدغه‌ای درسش را بخواند.

این تعهّد و درک را با هیچ‌چیز نمی‌توان عوض کرد. بسیارند زنانی که از بی‌تعهّدی همسرشان می‌نالند و آرزو می‌کنند که ای‌کاش همسرشان صبح تا شب بیرون از خانه بود؛ امّا به تعهّدات خود در مقابل خانواده عمل می‌کرد!

صفت دیگری که این مرد دارد و از پرسش خود این خواهر محترم فهمیده می‌شود، آرامش همسر ایشان است. درست است که این آقا کم‌حرف است؛ امّا آرام هم هست. من نمی‌خواهم در این‌جا در بارۀ خوب یا بد بودن کم‌حرفی قضاوت کنم؛ امّا می‌خواهم به این خواهر بزرگوار بگویم می‌دانید بسیاری از زنان، از تندخو بودن همسرشان گلایه دارند؛ چرا که به جهت وجود همین صفت، فضای خانه برای آنها کانون رعب و وحشت شده است؟ چه بسیارند مردان پُرحرف، امّا خشنی که در کنار حرّافی، ید طولایی هم برای زدن دارند؛ امّا خدا را شکر، همسر شما اهل کتک زدن نیست.

در نظر گرفتن صفات خوب همسر، موجب می‌شود که صفاتی که برای ما مطلوب نیست، قابل تحمّل شود.

وقتی که از پایین به شخصیّت آدم‌ها نگاه می‌کنی، خیلی‌ها وحشتناک می‌شوند، به اندازه‌ای که دوست نداری حتّی نگاهشان کنی. حالا اگر یکی از این خیلی‌ها؛ همسرت باشد، چه مصیبتی به پا می‌شود؟! باید با کسی زندگی کنی که نگاه کردن به او، سوهان روحِ توست. نگاهت را امّا اگر بالا بکشی و خوبی‌ها و بدی‌ها را کنار هم ببینی، چهرۀ آدم‌ها چه‌قدر تغییر می‌کند! آدم‌هایی که باید تحمّلشان کنی، دوست داشتنی می‌شوند. به خودت هم نگاهی از بالا بینداز. آخر وقتی که از پایین به خودت نگاه می‌کنی، خودخواهی‌ات اجازه نمی‌دهد عیب‌هایت را ببینی. نگاه از پایین به دیگران، خوبی‌هایشان را پنهان و بدی‌هایشان را افزون می‌کند. این نوع نگاه از پایین به خود، بدی‌ها را اندک و خوبی‌ها را چند برابر می‌کند. این هم یعنی وارونه دیدن دنیا. بالا برو تا آدم‌ها را آن‌گونه که هستند، ببینی.

 

شکرگزاری

برخی خانم‌ها وقتی نکتۀ قبل را می‌شنوند، ممکن است بگویند: «نخیر، بیاید کتک هم بزند!» و اصلاً نمی‌توانند تصوّر کنند که شوهرشان، اهل کتک زدن باشد. به جای این که خدا را شکر کنند که چنین شوهری به او عطا کرده، متوقّعانه و مدّعیانه، حرف می‌زنند. خانم محترم! آن خانمی که همسرش دستِ بزن دارد، چیزی از شما کم ندارد. او هم تصوّر نمی‌کرده که روزی گرفتار همسری بشود که پاسخ حرف‌های او را با کتک بدهد. یا به مرد می‌گوییم: خدا را شکر کن که همسرت اگر حسّاسیت بسیاری نسبت به خانواده‌اش دارد، امّا اهل بی‌حرمتی به خانوادۀ تو هم نیست. می‌گوید: «نخیر، بیاید و به خانواده‌ام هم بی‌حرمتی کند!». او نمی‌داند که کم نیستند مردانی که از بی‌حرمتی همسرشان نسبت به پدر و مادر خود به تنگ آمده‌اند.

آدم ناشکر، فقط نداشته‌ها را می‌بیند. وقتی داشته‌ها را نمی‌بینی، داشتن و نداشتن‌شان برایت فرقی نمی‌کند. خودت را بدبخت‌ترین می‌دانی. اگر اهل دیدنِ داشته‌ها شوی، در دلِ «نداشته‌ها» هم دنیایی «داشته» خواهی دید. آن‌وقت خودت را داراترین می‌بینی. دارایی و فقر، به داشتن و نداشتن نیست، به دیدن داشته‌ها و نداشته‌هاست.

 

درک شرایط

یکی از اصول اساسی زندگی مشترک، درک شرایط طرف مقابل است. همسر شما، در حالی که خرج دو خانواده را می‌دهد، یک کارگر ساده است. او از ساعت شش صبح تا نُه شب در محلّ پُر سر و صدایی به نام چاپ‌خانه کار می‌کند؛ یعنی پانزده ساعت کارگری. اگر یک انسان پُرحرف هم این اندازه کار کند، وقتی به خانه بر می‌گردد، رمقی برای صحبت کردن ندارد، چه‌رسد به انسانی که در حالت عادی هم کم‌حرف است. اگر همسر شما برای زیاده‌خواهی، این اندازه کار می‌کرد و برای خانواده‌اش وقت نمی‌گذاشت، حق با شما بود؛ امّا این مرد برای این که محتاج کسی نباشد، برای این که حدّاقل‌های زندگی را کسب کند، کار می‌کند. بسیاری از زندگی‌ها در چند سال اوّل به سختی طی می‌شود. گاهی این سختی‌ها تا مدّت‌ها ادامه می‌یابد. اگر شما شرایط ویژۀ همسرتان را درک کنید، توقّعتان از او پایین می‌آید. به‌همین دلیل هم محیط زندگی برایتان جذّاب می‌شود. وقتی بدانید که همسرتان، قدم در راه خدا نهاده و نه برای آزار دادن شما، بلکه به جهت خستگی و ویژگی خانوادگی‌اش که کم‌حرفی است، با شما کم‌حرف می‌زند، نوع نگاهتان به او و مشکلش متفاوت می‌شود. دیگر از او توقّع نخواهید داشت پس از پانزده ساعت کار مداوم، وقتی به خانه می‌آید، امور فرزندان را هم عهده‌دار شود.

یکی از اصلی‌ترین نتایج درک شرایط همسر، افزایش محبّت میان شما و همسرتان است که بسیار لازم و حیاتی است.

 

مقابله به مِثل، ممنوع

اگر او کم‌حرف است، شما برای او حرف بزنید. در طول روز، مطالعه کنید، روزنامه بخوانید، اخبار گوش کنید و… تا وقتی که او آمد، حرفی برای گفتن داشته باشید. گاهی هم نظر او را جویا شوید؛ البتّه به اندازۀ توان و تحمّل او.

 

توجّه ویژه به فرزندان

در خانواده‌هایی که به هر دلیل، پدر برای فرزندش فرصت قابل توجّهی نمی‌گذارد، وظیفۀ مادر، سنگین می‌شود. در این شرایط، شما باید وقت بیشتری برای فرزندتان بگذارید که این امر در جهت آرامش خود شما هم بسیار مفید و مؤثّر است.

 

سخنی با همسر خسته و کم‌حرف

در این نکته روی سخنم با همسرانی است که به دلیل خستگی، برای خانواده، وقت نمی‌گذارند.

دوستان عزیز! من می‌دانم که خستگی ناشی از سر و کلّه زدن در جامعه و محیط کار، طاقت‌فرساست؛ امّا مردان به جهت توان بالایی که خدای مهربان به آنها داده، باید این سختی‌ها را به جان بخرند و اجازه ندهند خانوادۀ آنها بیش از توان خویش، تحت فشارهای عاطفی قرار بگیرد. از خدا مدد بگیرید، برنامه‌ریزی دقیقی داشته باشید و از روزهای تعطیل، استفادۀ بهینه کنید تا فشار حضور کم‌رنگ پدر در خانه بر روی دوش خانواده، بویژه همسرتان، این اندازه سنگینی نکند.

 

مشکل کم‌حرفی

من مشکل کم‌حرفی دارم. با توجّه به این که بیشتر مردها این مشکل را دارند، از شما میخواهم راهنمایی‌مان کنید؛ چون همسرم همیشه میگوید: «برایم صحبت کن»؛ امّا خیلی مواقع، چیزی به ذهنم نمی‌رسد!

 

تبیین دقیق مشکل

تعمیم دادن یک مشکل به دیگران، موجب می‌شود که انسان، انگیزۀ کافی برای حلّ آن مشکل را نداشته باشد. مراقب باشید که در این دام نیفتید.

این‌که می‌گویید بیشتر مردها مشکل کم‌حرفی دارند، سخن قابل قبولی نیست؛ زیرا بسیاری از مردهایی که شما گمان می‌کنید مشکل کم‌حرفی دارند، تمایلی به گفتگو با خانوادۀ خود را ندارند؛ یعنی در محیط بیرون از خانه، مثل محل کار، خیلی خوب با همکاران خود حرف می‌زنند و اصلاً هم مشکلی ندارند؛ امّا وقتی وارد خانه می‌شوند، دیگر تمایلی به سخن گفتن با خانواده‌شان را ندارند.

این دسته از مردان باید نوع نگاه خود را به خانواده و وظایف خود در محیط خانه، تغییر دهند. اینها باید بپذیرند که همسرانشان در این مسئله، حقّی بر عهدۀ آنان دارند. البتّه در بسیاری از موارد، عدم تمایل به گفتگو به جهت مشکلاتی است که در رابطۀ زن و شوهر، وجود دارد. مثلاً وقتی رابطۀ محبّتی میان زن و شوهر، خدشه‌دار شود، به صورت طبیعی میل به گفتگو در آن دو، کم می‌شود. اینها نباید فراموش کنند که وقتی تازه نامزد کرده بودند، قبض‌های تلفنشان چه‌قدر می‌آمد! در آن زمان، رابطۀ محبّتی قوی بود و به همین دلیل هم تمایل فراوانی به گفتگو داشتند؛ امّا وقتی به مرور زمان و بر اثر مشکلات پیش آمده، رابطۀ محبّتی میان آنها کم شد، تمایل به گفتگو هم رو به افول گذاشت.

 

فراهم کردن موادّ گفتگو

برخی از افراد هم هستند که واقعاً مشکل کم‌حرفی دارند؛ یعنی وقتی می‌خواهند حرف بزنند، نمی‌دانند در بارۀ چه چیزهایی حرف بزنند. بهترین کار برای این افراد، آماده کردن موادّ گفتگوست  که در همین گام به آن اشاره شد.

 

عدم توانایی در بیان خواسته‌ها

چهار ماه است که نامزد هستم؛ امّا مهارت بیان خواسته‌‌هایم را ندارم. تا خواسته‌‌هایم را می‌‌گویم، همسرم رد می‌کند. فکر می‌کنم رد شدن خواسته‌هایم از طرف ایشان، به جهت عدم بیان صحیح آنها از جانب من است. البتّه خواسته‌های من همه مادّی است؛ اگر چه زیاد نیست. وقتی هم که به او می‌گویم: «چرا خواسته‌هایم را برآورده نمی‌کنی؟»، می‌گوید: «همۀ حرف‌های تو تکراری است». ناگفته‌ نگذارم که اخلاقش خیلی خوب است، همه چیز می‌خرد، مرا بیرون می‌برَد، وقتی هم که بیرون می‌رویم، بریز و بپاش دارد.

 

دلیل این نوع رفتار

در متن پرسش دلیل این که همسر ایشان برای کارهایشان خرجی نمی‌دهد، به طور دقیق نیامده است. مبهم بودن این نکته پاسخ را تا اندازۀ بسیاری مشکل می‌کند. ممکن است ایشان از آن دسته از مردهایی باشد که معتقدند در دوران عقد، خرجی به عهدۀ پدر دختر است. ممکن است از آن دسته مردانی باشد که فکر می‌کنند نباید به هیچ وجه پول به دست زن داد. ممکن است مواردی را که زن مطالبه می‌کند، خرج ضروری نداند و … شاید آن‌طور که در متن پرسش هم به آن اشاره شده، نوع بیان این خانم، مرد را به این نتیجه رسانده که نباید به همسرش میدان دهد، وگر نه نمی‌تواند در آینده پاسخ‌گوی خواسته‌های او باشد.

 

 

شکر خدا

خدا را باید شکر کرد که این مرد، بخیل نیست؛ چرا که با توجّه به آنچه این خواهر محترم در سؤالشان مطرح کردند، همسرشان در خرید و بیرون رفتن و تفریح، اهل بخل نیست

برای این که بتوانید خدا را در این زمینه شاکر باشید، حتماً از همسرتان به جهت خوبی‌هایش، هم تعریف کنید و هم تشکّر

زینت زمین و آسمان، امام زین العابدین(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت به یکی از بندگان خود می‌فرماید: «آیا از فلانی سپاس‌گزاری کردی؟»

بنده می‌گوید: [نه] بلکه از تو سپاس‌گزاری کردم ای پروردگار من.

خداوند می‌فرماید: «چون از او تشکّر نکرده‌ای، از من نیز تشکّر نکرده‌ای»

امام(ع)در ادامه فرمود: «شاکرترین شما نسبت به خدا، کسی است که بیش از دیگران از مردم سپاس‌گزاری می‌کند»

نکند به جهت این‌که به برخی از خواسته‌هایتان توجّه نمی‌کند، تمام خوبی‌های او را زیر سؤال برده، از تشکّر غفلت کنید!

 

نوع خواسته‌ها

این نکته را با توجّه به این که گفتید فقط خواسته‌های مادّی دارم، می‌گوییم. برخی از مردها وقتی در ابتدای دوران عقد با خواسته‌های مادّی زن رو به رو می‌شوند، این پرسش برایشان پیش می‌آید که: «آیا همسرم از من، فقط پولم را می‌خواهد؟ آیا ارزش من در نزد او، به اندازۀ پولی است که به او می‌دهم؟!». ما نمی‌گوییم مرد حق دارد این تصوّر را داشته باشد؛ امّا به صورت طبیعی برای خیلی از آقایان، این اتّفاق می‌افتد. این از کیاست و زرنگی زن است که در طول زندگی، بویژه در ابتدای دوران عقد، خواسته‌هایش را به گونه‌‌ای مدیریت کند که بیشترش مادیّات نباشد. پس شاید مشکل شما نحوۀ بیانتان نباشد؛ بلکه نوع خواسته‌هاست که همسرتان را به این نتیجه رسانده که با شما، این‌گونه برخورد کند. در پرسش این خواهر آمده بود که: «همسرم می‌گوید: همۀ حرف‌های تو تکراری است». راز این تکراری بودن را خود این خانم بیان کرده که: «من فقط از همسرم خواسته‌های مادّی دارم.»

 

تفاوت دیدگاه همسر با شما در میزان ضرورت خواسته‌ها

شاید همسرتان فکر می‌کند بسیاری از خواسته‌های شما ضروری نیست! شاید او معتقد است خواسته‌های ضروری شما را خودش برآورده می‌کند و دیگر نیازی به آن نیست که خواسته‌های غیرضروری را خودتان برآورده کنید. خودتان قبل از بیان خواسته‌ها کمی فکر کنید که اگر این خواسته بیان نشود، آیا مشکل خاصّی پیش می‌آید؟ اگر با تأمّلی منصفانه به این نتیجه رسیدید که خواسته‌تان ضروری نیست، از خیرش بگذرید.

 

نحوۀ بیان خواسته‌ها

در بارۀ نحوۀ بیان خواسته‌های ضرور، بهتر است به این نکات توجّه کنید:

الف) مدیریت نیاز، به گونه‌ای که خود مرد، متوجّه آن شود

تا حدّ امکان بهتر است به گونه‌ای نیازتان را مدیریّت کنید که خود مرد، متوجّه آن نیاز بشود. مثلاً اگر لباستان کهنه شده، کمی صبر کنید تا خود مرد، متوجّه کهنگی لباستان بشود و خودش از شما بخواهد تا برای خودتان لباسی تهیّه کنید. البتّه این نکته در بارۀ مردانی است که از بیان خواسته‌های مادّی همسرشان، ناراحت می‌شوند. در بارۀ مردانی که چنین نیستند، نیازی نیست که به انتظار نشست تا خودشان متوجّه شوند.

 

ب) توجّه به لحن بیان خواسته

اگر با توجّه به نکتۀ قبلی، باز هم همسرتان متوجّه نیاز شما نشد، خواسته‌تان را بیان کنید؛ البتّه نه با لحنی طلب‌کارانه. لحن کلام و واژه‌هایی که ما برای بیان خواسته استفاده می‌کنیم، در نوع برخورد طرف مقابل با ما، تأثیر بسزایی دارد.

خدای مهربان می‌فرماید: «قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً» با مردم به [زبانِ‏] خوش سخن بگویید.

معدن دانش، امام باقر(ع) در بارۀ این آیه فرمودند: «با مردم، به بهترین شکلی که دوست دارید با شما صحبت شود، سخن بگویید.»

فرض کنید لباس زنی کهنه شده و می‌خواهد از همسرش تقاضای پولی برای خرید کند. به چند شکل می‌تواند خواسته‌اش را بیان کند:

الف) دلمون خوشه که شوهر کردیم. لباسمون مثل گونی هم که باشه، عین خیالش نیست.

این بیان، هم در لحن و هم در واژه‌ها مشکل دارد.

ب) آقا! اگه ممکنه و توی جیب مبارک پول هست، به بنده کمی پول بدید تا برم برای خودم لباس بخرم.

واژه‌های این بیان مشکلی ندارد؛ امّا لحن آن گَزَنده است.

ج) لباسم کهنه شده. هروقت برای شما مقدور بود، خبرم کنید که با هم بریم لباس بخریم.

مهربان و مؤدّب حرف زدن، یک هنر است. سعی کنیم این هنر را یاد بگیریم.

 

ج) توجّه به وضعیّت مالی

قبل از بیان خواسته سعی کنید از وضعیّت مالی همسرتان با خبر شوید. نکند زمانی خواسته‌تان را بیان کنید که وضعیّت اقتصادی همسر خوب نباشد و او شرمندۀ شما بشود.

روزی امیر مؤمنان علی(ع) گرسنه بود و از فاطمۀ زهرا(علیهاسلام) غذایی طلب کرد. حضرت زهرا(علیهاسلام) فرمود: «چیزی در خانه نداریم. از دو روز پیش تاکنون، شما را بر خود مقدّم داشته‌ام و هر چه در خانه بوده، برای شما و فرزندانم آورده‌ام». امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «چرا به من نگفتی تا چیزی تهیّه کنم؟». ایشان فرمود: «از خدای خود شرم کردم که چیزی از تو بخواهم که توان انجام دادن آن را نداری»

 

عدم بزرگ‌نمایی

اگر همان‌طور که خودتان گفتید، در تمام امور دیگر با همسرتان مشکلی ندارید، سعی کنید بر روی این مسئله، حسّاس نشوید که چندان اهمّیتی ندارد؛ بویژه این که همسرتان، خوب خرج می‌کند و تنها مشکل شما آن است که پول را به دست خودتان نمی‌دهد تا خرج نیازهایی کنید که از نظر شما باید برآورده شود. اگر در این زمینه با توجّه به نکته‌هایی که گفتیم، موفّق به اصلاح رفتار همسرتان نشدید، آن را به معضل زندگی خود تبدیل نکنید که واقعاً به اندازه‌ای ارزش ندارد که یک زندگی آرام را به فضایی پُرتنش، تبدیل کند.

19فوریه/20

یورش علیه پوشش

زمینه‌ها، بسترها و چگونگی اجرای توطئه کشف حجاب توسط رضاخان

جرثومه‌ جاه‌طلبی

رضاخان به‌رغم ادعاهای بزرگ درباره فرهنگ و تمدن، قلدری محروم از سواد و قزاقی گمنام بود که با حمایت اجانب در رأس نظام سیاسی ایران قرار گرفت. وزیر مختار وقت دولت بریتانیا اعتراف می‌کند که رضاخان سربازی ماجراجو و کم‌سواد است و اصل و نسب و پرورش نازلی دارد.(۱) این نظامی بلندقامت و درشت‌هیکل چشمانی سرد و خشک داشت و اثری از شفقت، مهر و عاطفه‌ انسانی در سیمایش پدیدار نبود. صورتش از جمودی که کمتر با تبسم و خوش‌رویی درهم می‌شکست، با خوی توحش و شرارت آمیخته و خودپسندی، بی‌رحمی و بی‌باکی و حق ناشناسی از ممیزات برجسته‌اش بود. هیچ کس قادر نبود حس غرور و جاه‌طلبی غیرمحدودش را کنترل کند. با وجود بی‌سوادی و کم‌اطلاعی، حرص کم‌نظیری برای ثروت‌اندوزی و افزایش دارایی‌های منقول و غیرمنقول داشت.(۲)

رضاخان ظاهرگرایی دوزیست بود و مکنونات قلبی و اعتقادات درونی خویش را پنهان می‌ساخت، به موازین اعتقادی و شرعی التزام عملی نداشت و اهل نماز و روزه و سایر عبادات نبود. مشروب مورد علاقه‌اش کنیاک بود. اگرچه با فرارسیدن ایام محرم و صفر، دسته‌های سینه‌زنی راه می‌انداخت، اما وقتی قدرت را به دست گرفت با این مراسم حماسه‌آفرین شیعه به مخالفت پرداخت و حتی چنین سنت بابرکتی را ممنوع کرد و کار را به جایی رساند که منکر معاد شد.

در دوران سربازی در قزاقخانه تظاهر به دینداری می‌کرد، اما رفته رفته از تعالیم حیات‌بخش اسلام و مولود طبیعی آن یعنی تشیع به‌شدت رویگردان شد و با صراحت گفت، «آیین اسلام آیین اعراب بادیه‌نشین است، نه دین ایرانیان.» می‌گفت، «مگر خداوند فقط زبان عربی را می‌فهمد که ما باید روزی پنج نوبت با او، به این زبان بیگانه تکلم کنیم. روزه گرفتن هم معنا ندارد، آدم وقتی گرسنه می‌شود باید غذا بخورد.»(۳)

در برخی از منابع آمده است موقعی که رضاخان فرماندهی پیاده‌ آتریاد تهران را بر عهده داشت، از سوی دولت وقت مأمور سرکوبی نهضت جنگل شد، اما نیروهای قزاق شکست خوردند و در اردوگاه آقابابا در حوالی قزوین و بر سر راه منجیل مستقر شدند. در همان زمان انگلیسی‌ها برای اجرای مقاصد خود و تمهید مقدمات کودتا با رضاخان وارد مذاکره شدند و وی را نامزد براندازی دولت کردند. رضاخان به این موضوع اعتراف کرده است.(۴)

ژنرال سر ادموند آیرون‌ساید، از فرماندهان انگلیسی مستقر در ایران، در خاطرات خود می‌نویسد:

«در ایران تنها یک نفر را دیدم که قادر بود در رأس هرم قدرت ایران قرار گیرد و او رضاخان بود. مردی که عنان اختیار نیروهای قزاق را در اختیار داشت.»

آیرون‌ساید در گزارشی به وزارت جنگ انگلستان در ۱۷ آذر ۱۲۹۹ نوشته بود:

«یک افسر ایرانی باید فرماندهی قزاق‌ها را به دست بگیرد. این برنامه بسیاری از مشکلات را برطرف می‌کند. او رضاخان نام دارد. کسی که تمام انتظارات دولت انگلستان را برآورده می‌سازد.»(۵)

امام خمینی می‌گویند:

«رضاخان (که) خودش سرچشمه‌ تمام مفاسد بود، در یک فوجی منصبی کوتاه داشت. لکن (انگلیسی‌ها) دریافته بودند این اهل کار است، برای اینکه تشخیص داده بودند آدم قلدری است و می‌تواند هر کاری را انجام بدهد و هر کاری را که به او بگویند می‌کند. از اول انگلیسی‌های جنایتکار و غیرصالح این آدم ناشایسته‌ بی‌اصل را با اسلحه آوردند و بر مردم مسلط کردند.»(۶)

مقام معظم رهبری تصریح می‌کنند:

«کسی که در آن روز بزرگ‌ترین قدم را به نفع سلطه‌ غرب و استعمار انگلیس بر ایران برداشت، رضاخان بود. این مرد قلدر، نادان و بی‌سواد آمد و خود را در اختیار دشمن قرار داد.»(۷)

 

از کودتا تا دیکتاتوری

با نقشه‌ از قبل طراحی شده، قوای قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین به سوی تهران حرکت کردند و با توجه به اینکه نیروهای ژاندارمری و دیگر محافظان تهران قبلاً از سوی انگلیسی‌ها تطمیع شده بودند، مهاجمان بدون هیچ‌ مقاومت جدی‌ای در سوم اسفند ۱۲۹۹ شبانه وارد تهران شدند و مناطق حساس آن را اشغال کردند. اگرچه عوامل اجرایی این کودتا سیدضیاءالدین طباطبایی، روزنامه‌نگار و رضاخان بودند، اما طراحان اصلی، دست‌های آشکار و پنهان حاکمیت دولت استعماری انگلستان بودند. آنان بدون اینکه رد پای آشکاری از خود به جا بگذارند، کودتا و چگونگی صعود رضاخان به سلطنت را مدیریت ‌کردند.

حکومت کودتا با فتح ایران استقرار یافت و بلافاصله به دستور سیدضیاء عده‌ای از رجال نامدار از جمله شهید آیت‌الله مدرس که مخالف سیاست‌های بریتانیا بودند، دستگیر و روانه‌ زندان شوند. چند روز بعد از کودتا سیدضیا به دیدار احمدشاه قاجار رفت و رسماً کابینه‌ خود را تشکیل داد، اما بعد از سه ماه از مسند قدرت کنار گذاشته شده با حمایت انگلستان از کشور خارج گردید.

جاه‌طلبی‌های رضاخان که پله‌های قدرت را یکی یکی می‌پیمود، از این پس ابری از خودکامگی و استبداد را در آسمان ایران به وجود آورد؛ دولت‌های ناپایدار یکی پس از دیگری تشکیل ‌شدند و سرانجام او موفق شد با استفاده از ارتش، اعمال زور و دستکاری در انتخابات، اکثریت مؤثری از حامیان خود را به مجلس شورای ملی گسیل دارد و از این طریق به نخست‌وزیری دست یابد.(۸)

رضاخان با افزایش اقتدار خود علاوه بر ریاست کابینه، وزارت جنگ را هم به عهده داشت. مجلس شورای ملی بعد از زمینه‌چینی و تبلیغات گسترده، در نهم آبان ۱۳۰۴ ماده واحده‌ای مبنی بر خلع سلسله‌ قاجار و واگذاری نیابت موقت سلطنت به رضاخان را تصویب کرد. در آذر ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان با اصلاح چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی، سلطنت دائمی ایران را به رضاخان و فرزندان پسرش واگذار کرد و در چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ رضا خان به عنوان پادشاه ایران رسماً تاج‌گذاری کرد.(۹)

ظهور سلسله‌ پهلوی با روی کار آمدن رضاخان از همان ابتدا در امتداد استقرار نظام سلطه‌ جهانی و استعمار انگلستان شکل گرفت. حکومت رضاشاه خودکامه و استبدادی بود و با وجود اصل تفکیک قوا در قانون اساسی، دخالت او از آغاز سلطنتش در همه‌ کارها و ارکان مملکت به‌طور فزاینده‌ای اعمال می‌شد. اکثر نمایندگان مجلس ششم فرمایشی بودند، قوای قضائیه و مجریه مستقل نبودند، دستگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها قدرت هیچ‌گونه تصمیم‌گیری نداشتند و اکثراً به سبب شناختی که از روحیه‌ رضاخان داشتند، حتی از اظهارنظر ساده هم اجتناب می‌کردند.(۱۰)

نخست‌وزیران انتصابی رضاشاه مسلوب‌الاراده بودند. در جلسات کابینه، رضاخان در صدر جلسه‌ هیئت وزیران می‌نشست. طرح مورد بحث قبلاً توسط وزیر مربوطه به عرض شاه می‌رسید  و او دستورات مورد نظرش را به این وزیر می‌داد و عین همان دستور به تأیید وزرای حاضر می‌رسید و نخست‌وزیر تنها تماشاگر بود.(۱۱)

آزادی مطبوعات از بین رفت و رضاخان به‌تدریج فرمان تعطیلی بسیاری از روزنامه‌ها و جراید را صادر کرد. او هیچ‌ انتقادی را نسبت به شیوه‌ حکومت خود برنمی‌تابید. فرخی یزدی مدیر روزنامه‌ طوفان که از روش استبدادی رضاخان انتقاد می‌کرد، دستگیر شد و در ۱۳۱۸ شمسی بی‌رحمانه به قتل رسید.

رضاخان حتی درج هرگونه سخنی از رهبران اسلامی مبنی بر چگونگی کشورداری را تعرضی به حکومت خود تلقی می‌کرد. روزنامه سعادت به سال ۱۳۱۵ شمسی عبارتی را از حضرت علی(ع) درباره‌ زمامداران نقل کرد و جریده‌ مزبور توقیف و مدیرش محبوس شد. اگر کسی می‌خواست از شهری به ناحیه‌ دیگری برود باید به کلانتری محل می‌رفت و در آنجا توضیح می‌داد که چرا به شهر دیگری می‌رود؟ چه مدت آنجا می‌ماند و با چه کسی دیدار و ملاقات دارد؟ آنگاه برایش زمان تعیین می‌کردند.(۱۲)

رضاخان آشوب‌های پراکنده را سرکوب کرد و راهزنان را از میان برداشت، اما خیلی زود به مردم فهماند که از آن پس فقط یک غارتگر در سراسر ایران وجود دارد که کسی جز خود او نیست. رضاخان حرص و طمع عجیبی برای تصاحب املاک مردم داشت و هر کسی را که مانع رسیدن او به این آرزویش بود، قلع و قمع می‌کرد. او تمام زمین‌های مرغوب و حاصلخیز شمال را به زور سرنیزه به نام خود کرد و در اواخر حکومت خود به گواهی اسناد و مدارک یکی از بزرگ‌ترین زمینداران آن زمان بود، به‌طوری که چهل و چهار هزار سند مالکیت داشت. بعضی از این اسناد گاه شامل چندین قریه و مزرعه می‌شدند.(۱۳) در مقاله‌ای در یکی از جراید فرانسه آمده بود، «در ایران یک مخلوق جدید به دنیا آمده که خوراکش خاک است، به‌نحوی که هر روز یک ده را می‌خورد.» این نوشته رضاشاه را به‌شدت خشمگین کرد.(۱۴)

رضاخان ارتش منظمی را به وجود آورد، اما این تشکیلات ضمن تقویت اقتدار سیاسی وی، قیام‌های مردمی را سرکوب می‌کرد و در مواقعی تأمین کننده‌ اهداف نظامی انگلستان بود. از جمله اقدامات رضاخان احداث راه‌آهنی بود که بندر ترکمن  را به بندر امام خمینی متصل می‌کرد. این برنامه که با تبلیغات فراوانی انجام شد، در واقع هدفی جز ایجاد راهی سراسری برای انتقال سریع قوای انگلیسی از جنوب به شمال نداشت. سرکوب عشایر کشور و اسکان اجباری آنان توسط رضاخان با هدف مهار  نیروی رزمی کوچ‌نشینان، توسعه شهرنشینی و فراهم آوردن شرایط بهتر برای فروش کالاهای وارداتی غربی بود.(۱۵)

 

توفان تهاجم علیه فرهنگ و سنت‌های مذهبی

عمق و ریشه‌های استوار اعتقادات مذهبی در ایران و نیز اقتدار معنوی و نفوذ اجتماعی روحانیت و علمای شیعه در میان اقشار گوناگون، رضاخان را وادار می‌کرد برای رسیدن به قدرت، این واقعیت‌ها را در نظر بگیرد و به ظاهرسازی مذهبی بپردازد. او حتی به زیارت عتبات عالیات می‌رفت؛ مدال مولای متقیان را به گردن می‌آویخت و در ایام محرم و صفر مجالس عزاداری برپا می‌کرد. او بارها به دیدار روحانیون ‌شتافت و در حضور آن بزرگواران، خود را متدین، مدافع شریعت و پاسدار ارزش‌های مذهبی معرفی ‌کرد. این شیوه‌ منافقانه توانست حمایت اقشاری از جامعه را جلب کند و بخش قابل توجهی از مردم تصور کردند او به‌راستی مدافع اسلام و حامی تشیع است.

همین امر زمینه‌های موفقیت رضاخان در رسیدن به قدرت را فراهم آورد، اما زمانی که به سلطنت رسید، این شیوه را ترک گفت و به مبارزه با اسلام، سنت‌های دینی و شعائر شیعه پرداخت، زیرا از نیروی ایمان و خیزش‌های متکی بر اسلام و تشیع به رهبری روحانیت هراس داشت و می‌دانست که قیام تنباکو، جنبش مشروطه، قیام خیابانی و نهضت جنگل که از باورهای مردم منشأ ‌گرفته بودند، چگونه منافع استبداد و استعمار را به خطر ‌انداخته بودند.

به‌علاوه رضاخان مأمور نفوذ اقتصادی غرب و تبدیل ایران به بازار مصرف کالاهای اروپایی بود و می‌دانست در جامعه‌ای که پایبند فرهنگ و سنت‌های اسلامی باشد، نمی‌تواند به این هدف شوم خود برسد؛ لذا تصمیم گرفت با ارزش‌های دینی و شعائر حماسه‌آفرین شیعی به مبارزه برخیزد و صراحتاً مذهب را منافی ترقی، تجدد و تمدن معرفی کرد.(۱۶)

تغییر و تحولاتی که در محتوا و ساختار نظام آموزشی ایجاد شدند، در این راستا صورت گرفتند که نتیجه طبیعی آن جدا کردن دانش‌آموزان از ارزش‌های اسلامی، تقویت روحیه‌ ملی‌گرایی افراطی، شاه‌دوستی، ترویج فرهنگ غربی، تقلید بی‌چون و چرا از شیوه‌های اروپایی، باستان‌ستایی و حذف نفوذ حوزه و روحانیت از آموزش و پرورش بود. همچنین به منظور حاکمیت سکولاریسم، علما از مناصب قضایی، تعلیم و تربیت، امور فرهنگی و مذهبی خلع شدند، قدرت اقتصادی آنان با کنترل اوقاف از بین رفت و با اجرای قانون لباس متحدالشکل، به جامعه‌ روحانیت آسیب زیادی وارد شد. با سختگیری‌های افراطی در طلبه شدن، تخریب برخی مدارس و اشغال مراکز حوزوی، فعالیت‌های علمی و آموزشی روحانیت کم‌رونق شد.(۱۷) همزمان با اجرای سیاست‌های تجددگرایانه و تبلیغ کیش زردشتی و حمایت از فرقه‌های ضاله‌ای چون بهائیت، احکام اسلامی در معرض تهاجم قرار گرفتند.

برخلاف نوشته‌های دولتی درباره‌ اصلاح خانواده، در این دوره قانون ازدواج و طلاق بر گرفتاری‌های زنان و نابسامانی‌های اخلاقی و اجتماعی افزود. به بهانه‌ مبارزه با خرافات از برگزاری مراسم و شعائر مذهبی ممانعت به عمل آمد و حمله به نماز، روزه، منبر و محراب جزو سیاست دولت شدو برای مجالس سوگواری‌های محرم، نماز جماعت، مراسم عید غدیر محدودیت‌های جدّی ایجاد شدند.

در کنار این رفتارهای مذموم، کارگزاران رژیم پهلوی اول، در جهت ترویج منکرات و امور خلاف شرع کوشیدند. فروش مشروبات الکلی علنی شد. از فواحش و اعمال نامشروع جلوگیری به عمل نمی‌آمد و صاحب منصبان و مأموران، خود در این منکرات خود حضور داشتند. رمان‌های مبتذل، اجرای نمایش‌ها و اکران فیلم‌های سینمایی در اشاعه‌ فحشا و خلاف‌های شرعی مؤثر بودند. حمایت از دگراندیشان مذهبی و برخی از جریان‌های انحرافی نیز سیاست‌های مخرب فرهنگی رژیم را تقویت می‌کرد.(۱۸)

زمینه‌سازی برای کشف حجاب

رضاخان از هنگامی که به سلطنت رسید، می‌خواست به بهانه‌ نوگرایی و تجددطلبی کشف حجاب بانوان را به اجرا درآورد، اما به دلیل پایبندی عمیق آحاد جامعه به حفظ سنت‌های دینی و نفوذ روحانیت در میان اقشار مختلف و نیز عدم ارزیابی نهایی از چگونگی عملی ساختن تغییر لباس در ایران، این توطئه به تأخیر افتاد. به فرموده‌ مقام معظم رهبری کارگزاران این نظام مستبد، بی‌حجابی و اختلاط زن و مرد را به ملت تحمیل کردند، ولی مردم به آسانی این پدیده را نپذیرفتند.(۱۹)

عواملی که به‌تدریج تباهی را ترویج کردند عبارتند از:

  1. روشنفکران وابسته به غرب و نیز ارباب رسانه که مروّج فرهنگ وارداتی بودند، یکی از مهم‌ترین عوامل عقب‌ماندگی ایران را اصول حاکم بر مسایل حقوقی و فرهنگی جامعه می‌پنداشتند و در مطبوعات و اجتماعات و نشست‌های خود به موضوع آزادی بانوان از قیوداتی که سنت‌های مذهبی آنها را محدود می‌سازد، سخن می‌گفتند.
  2. تبلیغات شدید در راستای گرایش به ترقی و توسعه به سبک غربی با روی کار آمدن رضاخان صراحت بیشتری پیدا کردند و با حمایت دولت پهلوی گسترش یافتند. روزنامه‌ها و جراید در مقالات و گزارش‌های خود از تجددمآبی سخن می‌گفتند و چون از واکنش منفی مؤمنان و روحانیون در برابر این موضع‌گیری‌ها هراس داشتند، منافقانه ادعا می‌کردند که گرایش به نوگرایی و تمدن مدرن در برابر دیانت مانعی را به وجود نمی‌آورد!
  3. مقایسه‌ اوضاع فرهنگی اجتماعی ایران با کشورهای همسایه که در زمینه‌ غرب‌گرایی اقداماتی را انجام داده و تحت تأثیر تمدن وارداتی به تحولاتی دست یافته‌ بودند!
  4. کانون‌های جدیدالتأسیسی چون سالن‌های تئاتر و سینما، کلوپ‌ها و مانند آنها روی طرز زندگی به سبک غربی تأکید می‌کردند.
  5. حکومت پهلوی برای تقویت این‌ سیاست‌ها، در اولین قدم نوع پوشش مردان را تغییر داد. رژیم پهلوی در واقع می‌خواست ابتدا از این رهگذر احساس هویت مذهبی، بومی و سنتی مردان را مخدوش سازد تا نوبت به بانوان برسد.(۲۰)
  6. در سال‌های ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ شمسی، زنان دربار از استفاده از چادرنماز منع شدند و حتی همسر نخست‌وزیر وقت (مخبرالسلطنه‌ هدایت) به دلیل عدم رعایت این مقررات و پوشیدن چادرنماز، مورد مذمت قرار گرفت و از حضور در دربار خودداری ورزید.(۲۱)
  7. در آغاز سال ۱۳۰۷ شمسی همسر و دختران رضاشاه به شکلی خلاف سنت اسلامی و با حجاب ناکافی در حرم حضرت فاطمه‌ معصومه(س) در قم حاضر شدند و عملاً به حکم قرآنی حجاب، آن هم در مکانی مقدس و در جوار حوزه‌ علمیه‌ قم آشکارا توهین کردند. (۲۲)

۸٫حاکم وقت افغانستان، امان‌الله خان، هنگام مسافرت به اروپا، همراه با همسر و هیئت همراه، در سر راه خود، به ایران آمد. زنان همراه او در تمام میهمانی‌ها با لباس اروپایی و بدون چادر و با توری نازک و بدن‌نما بر سر شرکت ‌کردند. آنان در بازگشت به افغانستان با لباس و کلاه اروپایی و بدون حجاب از شهرهای ایران عبور کردند.(۲۳)

  1. از این زمان به بعد حضور مختلط زنان و مردان دربار، اشراف، نظامیان و کارمندان عالی‌رتبه در مجالس گوناگون مرسوم شد. کلوپ‌هایی که به رژیم تعلق داشتند از مراکز مهم این اختلاط بودند و بی‌حجابی را ترویج می‌کردند.
  2. رفته رفته زنان برخی از اقشار دیگر با مردان به رستوران‌ها می‌رفتند و مجاز بودند به‌طور مختلط به سالن‌های تئاتر و سینما بروند و در این مکان‌ها حجاب را کمتر مراعات می‌کردند.(۲۴)
  3. زنان پیرو اقلیت‌های مذهبی همچون بانوان ارمنی و زرتشتی اجازه داشتند آزادانه لباس بپوشند و بی‌حجاب در انظار ظاهر شوند. مأموران رژیم در برابر اعتراض علما، از این وضع حمایت می‌کردند.(۲۵)
  4. با استقرار دیکتاتوری و افزایش اختناق، کاهش نفوذ روحانیت و سرکوبی مخالفان مذهبی، رژیم استبدادی با تبلیغات افزون‌تری کوشید جامعه‌ ایران را برای کشف حجاب آماده سازد، مطبوعات وابسته به نظام طاغوتی نیز با این طرح همراه شدند و به تمسخر حجاب و استهزای زنان چادری پرداختند. با این حال زنانی که مایل به ترک حجاب نبودند، از اینکه بخواهند بدون چادر از خانه بیرون بروند، پروا می‌کردند.
  5. سفر رضاشاه به ترکیه در سال ۱۳۱۳شمسی روند کشف حجاب را تسریع کرد. مصطفی کمال آتاتورک که بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، زمام امور ترکیه را به دست گرفته بود، برای تقلید از اروپا به تغییر لباس و کشف حجاب پرداخت. رضاشاه هم پس از اینکه این وضع را در ترکیه مشاهده کرد در بازگشت به ایران کوشید بیش از پیش آداب و رسوم غربی را در کشور رواج دهد و هرگونه مانع را برای عملی کردن این طرح از میان بردارد. مقدمات این کار فراهم شد و مجالس، جشن‌ها و جلسات سخنرانی در تهران و شهرستان‌ها برپا شدند و در آنها بر ضرورت کشف حجاب تأکید شد.(۲۶)
  6. علی‌اصغر حکمت، وزیر فرهنگ وقت، طرحی را در این راستا اجرا کرد که از خطرناک‌ترین برنامه‌های ستیز علیه سنت حجاب به شمار می‌آمد. این ایده توسط عده‌ای از مدیران و معلمان زن عملی شد و نسل جوان را در معرض تهدیدات مخربی قرار داد، از آغاز مهر ۱۳۱۴شمسی، دختران از بر سر کردن چادر در مدرسه منع شدند و مقرر شد همه روپوش‌های یکسانی به تن کنند. برای دختران پیشاهنگ لباس مخصوصی تدارک دیده شد. در همین سال دخترانی که لباس اروپایی بر تن می‌کردند در صورتی که واجد شرایط علمی بودند در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات و علوم به تدریس مشغول می‌شدند. (۲۷)
  7. به موازات تبلیغات علیه حجاب در مطبوعات، مدارس و سایر مراکز آموزشی و هنری، طرح تغییر پوشش مردان برای دومین مرتبه مطرح شد و در اول فروردین ۱۳۱۴، شاه فرمان داد مردها کلاه فرنگی (لگنی) بر سر بگذارند و زنها چادر را ترک کنند. با وجود این و به‌رغم آن همه تهدید از سوی رژیمی مخوف که حتی شخصیت‌های بلندپایه‌ نظام حکومتی را با اتهام واهی از میان بر می‌داشت، مردم مؤمن به دلیل تقید مذهبی و انس عمیق با سنت‌های دینی در برابر این‌گونه دستورالعمل‌ها مقاومت کردند و نسبت به تغییر پوشش واکنش منفی نشان ‌دادند.(۲۸)

 

رسمیت یافتن بی‌حجابی

حضور میسیون‌های مذهبی، تأسیس مدارس خارجی، بازگشت فرزندان خانواده‌های اشرافی و خوانین از اروپا با اتمام تحصیلات و فکر تشبّه به غرب و نیز آنچه که بدان اشاره کردیم جامعه‌ شهری را برای اجرای سیاست کشف حجاب آماده کرد. خواسته‌ استعمار که عامل اصلی چنین سیاست‌هایی بود و برخی عوامل داخلی و تلاقی این عوامل با امیال نفسانی برخی کارگزاران بلندپایه چون تیمورتاش و همفکرانش به این روند سرعت بخشید.

از آن سو رضاخان مدعی بود که با سست شدن تقید مردم به موازین دینی و شرعی، آنان متمدن می‌شوند و کشور ایران مسیر ترقی و توسعه را خواهد پیمود، در حالی که میان پیشرفت فرهنگی و کشف حجاب هیچ رابطه منطقی‌ای وجود ندارد. پیرو این تصور موهوم، رضاشاه به وزیر معارف، علی‌اصغر حکمت دستور داد که برای رفع حجاب زنان اقدام کند و این رسم کهنه را که به‌زعم او منافی تمدن بود، از میان بردارد. حکمت هم پذیرفت و تأکید کرد که امر شاه را اطاعت می‌کند، زیرا به اعتقاد او هم یکی از علل عقب افتادگی کشور از قافله‌ تمدن جهان، این بود که زنان خود را پوشیده نگه می‌داشتند.(۲۹)

بر اساس خاطرات گوناگون دست‌اندرکاران نظام ستم‌شاهی پهلوی اول، فرمایشی و تحمیلی بودن موضوع کشف حجاب روشن می‌شود. در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ به اشاره‌ شاه و با دعوت علی‌اصغر حکمت عده‌ای از زنان فرهنگی مأمور شدند با حمایت دولت در کشف حجاب پیشقدم بشوند. آنان برای عملی  کردن این حرکت وقیح جمعیتی تشکیل دادند که به کانون بانوان معروف شد. از آنجا که جامعه‌ زنان در برابر این طرح مقاومت کردند و این کانون عملاً کاری را از پیش نبرد، با برنامه‌ریزی وزیر معارف، مقرر شد که به‌تدریج در مدارس مجالس جشن، سرور و خطابه توسط بانوان و دختران بی‌حجاب برگزار شوند. انتشار این خبر باعث واکنش‌های اجتماعی از سوی مؤمنان و علما و روحانیون شد، با وجود این رضاشاه تصمیم گرفت کشف حجاب را رسمی کند. در ۱۷ دی ۱۳۱۴، در عمارت دانشسرای عالی تهران، مراسم جشن فارغ‌التحصیلان با حضور رضاخان برگزار شد. در این برنامه رؤسای مدارس، صاحب منصبان عالی‌رتبه، همسر و دختران شاه رسماً بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به عنوان سالروز آزادی زن و کشف حجاب نامگذاری شد.(۳۰)

بعد از این ماجرا برخی از زنان معلوم‌الحال به کافه‌ها، کلوپ‌ها و کاباره‌ها هجوم آوردند و در منظر افراد هوسران به پایکوبی و دست‌افشانی پرداختند. از آن سوی مأموران امنیتی در تهران و شهرستان‌ها به دستور وزارت کشور مزاحم زنان عفیف و محجبه می‌شدند و آنان را با اجبار و عنف وادار به کشف حجاب و حتی چادر و روسری آنان را پاره می‌کردند.(۳۱)

در وسایل نقلیه‌ عمومی زنان باحجاب را راه نمی‌دادند و پاسبان‌ها از اهانت و کتک زدن به زنانی که چادر داشتند با نهایت بی‌پروایی و بی‌رحمی فروگذار نمی‌کردند. در برخی از نواحی کشور، زنان را تا داخل منزل تحت تعقیب قرار می‌دادند و محل سکونت آنان را بازرسی می‌کردند و اگر چادر یا پوششی مانند آن را می‌دیدند، از بین می‌بردند.(۳۲)

با وجود آنکه پلیس از زنان بی‌حجاب حمایت می‌کرد، افرادی که حجاب اسلامی را رعایت نمی‌کردند در محلات سنتی و نواحی بومی در معرض اهانت و حتی حمله با سنگ و چوب واقع می‌شدند، زیرا مردمان متدین و مقید، ترک حجاب را بزرگ‌ترین بی‌آبرویی تلقی می‌کردند. به همین دلیل خارج شدن آنان از خانه به حالت بی‌حجاب با هراس و خوف توأم بود.(۳۳)

جامعه مذهبی وقتی خود را در مقابل سوادآموزی به بهای برهنگی نوامیس خود دید، راه تحصیل و دانش‌اندوزی را بر فرزندان خود بست و عملاً بر رشد آموزشی کشور ضربه وارد شد. همچنین عده‌ای از مردم که ناگزیر به بی‌حجابی تن داده بودند، با سقوط رضاخان از آنچه با زور و تهدید بر آنان تحمیل شده بود روی برتافتند و به حجاب روی آوردند.(۳۴)

 

خیزش و مقاومت‌ها در برابر کشف حجاب

نخستین اعتراض به کشف حجاب توسط مجاهد شهید آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی صورت گرفت. ماجرا از این قرار است که خانواده‌ رضاخان در حالی که حجاب اسلامی را مراعات نکرده بودند در نوروز سال ۱۳۰۷ در غرفه‌ بالای ایوان آیینه‌ حرم کریمه‌ اهل بیت‌(ع) در قم نشسته بودند. مرحوم بافقی که در مسجد بالاسر حرم مشغول عبادت، ذکر و دعا بود، وقتی از این وضع مطلع شد برآشفت و بر اساس غیرت دینی به آنان اخطار داد که یا خود را بپوشانند و یا آن مکان مقدس را ترک کنند. قرائن نشان می‌دهند که همسر و دختران رضاشاه با قصد قبلی و برای محک زدن اوضاع قم و عکس‌العمل علمای حوزه درباره‌ کشف حجاب این نقشه را پیاده کرده بودند.

رضاشاه وقتی با اعتراض یکی از علمای وارسته‌ حوزه به خانواده‌اش مواجه شد، به شدت عصبانی شد؛ شخصاً به قم آمد و رئیس شهربانی قم را مورد ضرب و شتم قرار داد که چرا در این باره کوتاهی کرده است. آنگاه دستور داد شیخ بافقی را حاضر کنند. وقتی چشم رضاخان به سیمای این روحانی زاهد افتاد، شروع به ناسزاگویی کرد؛ با مشت و لگد بر سر و صورتش کوبید و فرمان داد او را در زندان شهربانی تهران محبوس کنند.(۳۵)

مؤسس حوزه‌ قم، آیت‌الله حائری با فراست و درایتی که داشت حس کرد در این جریان توطئه‌ای نهفته است؛ به همین دلیل به منظور رعایت مصالح مهم‌تر در این باره از خود عکس‌العملی نشان نداد. این شیوه موجب شد که رضاخان در اجرای نیرنگ خود که از میان بردن حوزه بود، ناکام بماند و کشتار خونینی که بعدها در مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد، در قم صورت نگیرد.

 

19فوریه/20

هفتاد سال در محضر امامین انقلاب

درآمد:

مرحوم آیت‌الله سیدهاشم رسولی محلاتی از جمله معدود کسانی بود که با وجود آنکه حدود چهار دهه‌از یاران و ملازمان نزدیک حضرت امام خمینی(ره) و مورد وثوق کامل ایشان بود، هرگز از این ملازمت و دوستی دیرینه، برای خود امتیازی کسب نکرد و این دوستی و اعتماد را به بهترین وجه ممکن پاس داشت.

ایشان در کنار مسولیت‌های اجرایی، با بهره‌گیری حداکثری از لحظات عمر پر برکتش بیش از ۱۰۰ عنوان اثر در حوزه معارف اسلامی و تاریخ اسلام از خود برجا گذاشت.

آیت‌الله رسولی محلاتی بعد از رحلت حضرت امام خمینی‌«قدس‌سره» نیز تا آخر عمر خود، مسؤولیت دفتر وجوه شرعی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را بر عهده داشت.

ایشان طی سال‌های طولانی با ارائه سلسله مقالات «تاریخ تحلیلی اسلام» با مجله پاسدار اسلام نیز همکاری داشت که مجموعه این مقالات بعدها در چند جلد چاپ شد و در برهه‌ای، به عنوان کتاب درسی دانشگاه‌ها مورد استفاده قرار گرفت.

علاوه بر آن، ایشان در انتخاب استفتائات حضرت امام که در دهه شصت در پاسدار اسلام چاپ می‌شد همکاری داشت و خاطرات ایشان از حضرت امام خمینی نیز در گفتگو با مجله منتشر شد.

مجله «پاسدار اسلام» ضمن تسلیت رحلت آیت‌الله رسولی محلاتی، گزیده‌ای از گفتگوی مفصلی که در سال ۱۳۹۱ با آن عالم فرزانه انجام داده بود را تقدیم خوانندگان می‌کند:

 

*پس از رحلت حضرت امام و اتمام دوران شیرین حضور در خدمت امام، چگونه شد که جنابعالی در دفتر رهبر معظم انقلاب مسئولیت پذیرفتید؟

با مقام معظم رهبری هم سابقه طولانی قبل از انقلاب داشتیم. ایشان مدتی در قم درس می‌خواندند. اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰٫ آن موقعی که به قم می‌آمدند، ما خدمت ایشان می‌رسیدیم و رفاقت داشتیم. حتی یک‌بار پس از رهبری‌شان به من فرمودند: «یادت هست یک روز من به منزل شما در خیابان باجک، روبروی تلفنخانه آمدم و شما یک بغل کتاب به من دادی؟ در میان این کتاب‌ها یکی هم مناقب ابن شهرآشوب بود که من مدت‌ها بود دنبالش می‌گشتم و پول نداشتم آن را بخرم و شما این کتاب را به من دادید!».

غرض این ‌که ما از آن موقع با آقا رفیق بودیم. از جمله شبی که ریخته بودند در مدرسه فیضیه و طلبه‌ها را می‌زدند، ما در مسجد اعظم نشسته بودیم که ببینیم چه خبر می‌شود. یادم هست در ایوان مسجد نشسته بودم، دیدم آقای خامنه‌ای دارد قدم می‌زند. تا چشمش به من افتاد، گفت: «بلند شو برویم جایی بنشینیم و یک قدری صحبت کنیم.»

یا وقتی که آقا را به جیرفت تبعید کردند، نامه‌ای به من نوشت که بسیار نامه جالبی است. آقا قبل از این‌ که دستشان آسیب ببیند خط خیلی خوبی داشت. نامه مفصلی نوشته بودند که دوستان چطورند و سلام ما را به آنان برسانید و…

خانه ایشان در مشهد بتـدریج پاتوق انقلابیون شده بود و ما هم به منزل ایشان می‌رفتیم و چنین سابقه‌ای هم داشتیم. در زمان ریاست‌ جمهوری‌شان هم گاهی که در جماران به دیدن امام می‌آمدند، می‌فرمودند: «آن وقت‌ها گاهی ما را دعوت می‌کردی؛ حالا ما را فراموش کرده‌ای». می‌گفتم: «آقا! تشریف بیاورید منزل در امامزاده قاسم خدمت باشیم». اوایل انقلاب بود و من هنوز در امامزاده قاسم بودم. آقا یک روز همراه خانواده تشریف آوردند به منزل ما. اتفاقاً همان روزی بود که منافقین در میدان ۷ تیر تظاهرات کردند. آقا منزل ما بودند که رادیو را روشن کردیم و اخبار گفت که چه خبر شده و امام دستور داده بود که آنها را بگیرند. آقا فرمودند: «این‌را می‌گویند رهبر. ببینید چگونه رهبری می‌کند». یک‌بار هم آمدند جماران و فرمودند: «چطور به دیدن ما نمی‌آیی؟» گفتم: «شما هربار که مشهد تشریف می‌برید، می‌آیم». فرمودند: «اتفاقاً من فردا می‌خواهم بروم مشهد و شما هم بیایید». یادم هست که باهم رفتیم مشهد و زیارت کردیم و برگشتیم.

بعد از رحلت امام هنوز چهلم امام نشده بود، یک روز غروب در مسجد فرشته نشسته بودم. آقای میرمحمدی که آن‌موقع رئیس دفتر آقا بود، زنگ زد و گفت: «آقا می‌خواهند با شما صحبت کنند». بعد آقا گوشی را گرفتند و فرمودند: «می‌خواهم شما را ببینم». گفتم: «هروقت بفرمایید در خدمتم». فرمودند: «هرچه زودتر بهتر». بعد آقای میرمحمدی گوشی را گرفت و گفت: «فردا صبح ساعت ۸ بیایید». گوشی را که زمین گذاشتم، حس کردم ایشان می‌خواهند کارهایی را به من محول کنند. واقعیت این بود که من دیگر از آن سر و صداها و کارها خسته شده و تصمیم گرفته بودم به کار نوشتن ادامه بدهم. با قرآن استخاره کردم که اگر فردا صبح رفتم و ایشان کاری به من پیشنهاد کرد، بپذیرم یا نه؟ استخاره کردم و این آیه آمد: «إِنَّمَا أُمِرتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ البَلدَهِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَ لَهُ کُلُّ شَیءٍ وَ أُمِرتُ أَن أَکُونَ مِنَ الْمُسلِمِینَ»(۱) خیلی آیه عجیبی بود! تصمیم گرفتم ایشان هرچه فرمودند تسلیم باشم.

فردا صبح رفتم خدمت ایشان در ساختمان ریاست جمهوری. سلام و احوالپرسی کردیم و کارهایی را به من واگذار کردند. فرمودند: «من پدر شما را می‌شناختم و به خود شما علاقه داشتم و حالا می‌‌خواهم کارهایی را به شما واگذار کنم. اگر بپذیرید خوشحال و ممنون می‌شوم و اگر هم نپذیرید، ناراحت نمی‌شوم. میل خودتان است، ولی علاقه دارم بپذیرید». گفتم: «راستش این است که دیروز که شما زنگ زدید، حدس زدم می‌خواهید کاری را به من واگذار کنید و استخاره کردم و این آیه آمد». ایشان جا خورد و فرمودند: «عجیب است. این دلالت بر عظمت شأن شما می‌کند». گفتم: «نخیر آقا! دلالت بر جلالت قدر شما می‌کند. به هر صورت طبق این آیه شریفه تسلیم هستم و هرچه شما بفرمایید اطاعت امر می‌کنم.»، ایشان فرمودند: «کار ائمه جمعه را می‌خواهم به شما واگذار کنم، همین‌‌طور کار وجوهات و مسائل شرعی را». گفتم: «بسیار خوب، ولی من یکی دو ملاحظه دارم. اولاً این‌که چون ما هنوز به بیت امام می‌رویم به حاج احمد آقا بگویید، تا در جریان باشد و بعداً از من گله نکند که بی‌خبر گذاشتم و رفتم. بعد هم می‌خواهم در کار خودم کاملاً مستقل باشم و فقط سر و کارم با شما باشد و کسی بالای سر من نباشد، چون به چنین چیزی عادت ندارم». در بیت امام هم تنها کسی که مستقل بود و سرو کارش تنها با شخص امام«ره» بود من بودم. ایشان فرمودند: «باشد، من به احمد آقا می‌گویم». احمد آقا پس فردای آن روز به من گفت: «آقای خامنه‌ای به من گفته‌اند و من هم موافقم». آقا ادامه دادند: «اما در مورد استقلال شما، من اختیار وجوهات و همه این مواردی را که گفتم در اختیار شما می‌گذارم، طوری که اگر خودم هم پول خواستم، می‌آیم و از شما می‌گیرم». مثل امام.

الان هم همین‌‌طور است. الان هم آقا گاهی کسی را می‌فرستند و می‌گویند این قدر پول بدهید یا گاهی که پیش ایشان می‌روم، می‌گویند فلانی این ‌قدر چک یا  وجوهات آورده و به خود من داده است و با من مشورت می‌کنند که چه کنیم.

غرض این ‌که جریان رفتن من نزد ایشان به این شکل بود و ایشان همان ترتیبی را که قرارمان بود مراعات می‌فرمایند و حتی گاهی به آقای محمدی می‌گویند برو وجوهاتت را به فلانی بده.

البته مسئله ائمه جمعه و مسئولیت آن تا چند سال پیش برعهده من بود ولی بخاطر گسترده شدن کار ائمه جمعه و همچنین رسیدگی به امور وجوهات و مسائل شرعیه و کهولت سنی اینجانب، با اصرار و خواهشی که از آقا کردم، ایشان این مسئولیت را به آقای تقوی دادند و من هم به عنوان عضو شورای مرکزی در کنار آقایان دیگر هستم.

*شما تنها کسی هستید که بیشترین زمان را با امام و با مقام معظم رهبری از نزدیک در ارتباط بوده‌اید و هیچ‌کس جز شما این ویژگی را ندارد. این وجه‌الجمعی که شما دارید، باعث می‌شود که خیلی خوب بتوانید وجوه تشابه شخصیت امام و مقام معظم رهبری در زمینه‌های مختلف را بیان بفرمائید.

یکی مسئله شجاعت ایشان است. واقعاً آقا هم همان شجاعت و صراحت امام را در مسائل الهی و اسلامی دارد، منتهی فرامین امام در آن مقطع به دلیل تفاوت شرایط اجتماعی و فرهنگی بُردی منحصر به فرد داشت. وگرنه قاطعیت و شجاعت ایشان مثل امام است.

اما مهم‌ترین وجه تشابه ایشان مسئله زهد و ساده‌زیستی و احتیاط در تصرف بیت‌المال و تقوا و پرهیزکاری مالی است. من چندان در جریان زندگی شخصی امام نبودم، ولی در جریان زندگی شخصی آقا بیشتر بوده‌ام. ایشان به حدی در مسائل مالی و بیت‌المال احتیاط می‌کند که موجب حیرت است. یکی دو نمونه‌اش را بیان می‌کنم. این برای خود من مسئله شده که اگر زهد و تقوای مالی این است که آقا رعایت می‌کند، پس حساب ما پاک است!

یک روز چند تا نامه برای امضا برده بودم، نمی‌دانم امور حسبیه بود یا احکام ائمه جمعه، یادم نیست. نامه را گذاشتم و دیدم ایشان دنبال خودکار می‌گردند. اتفاقاً به تازگی یک کسی برایم روان‌نویسی آورده بود. آن قلم را دادم خدمتشان. ایشان با آن نوشت و فرمود: «روان‌نویس خوبی است». گفتم: «خدمتتان باشد». آقا پرسید: «مال خودتان است یا مال بیت‌المال؟» گفتم: «مال دفتر شماست». فرمودند: «اگر مال خودت بود، قبول می‌کردم، ولی اگر مال دفتر است، قبول نمی‌کنم» و قبول نکرد. من آن روز فکر کردم ایشان حتی در مورد خودکاری که مال دفتر خودش است، حاضر نیست آن را برای خودش بگیرد، راجع به امور دیگر که وضع معلوم است. این چیزی که می‌گویم تصنع و ریاکاری نبود. خودمان دو تایی نشسته بودیم و بیان این حرف هم خیلی برای آقا عادی بود. معلوم بود که طبیعتاً این ‌طوری است.

یک بار به ایشان گفتم: «در دفتر شما که هستم، برای کارهای خودم هم تلفن می‌کنم و این کارها هیچ ربطی به دفتر و کار شما ندارند. وضعیت اینها چطور می‌شود؟» فرمودند: «شما از دفتر ما حقوق می‌گیرید؟» گفتم: «خیر»، فرمودند: «بسیار خوب باشد به حساب حقوقتان.»

همه اینها را خیلی طبیعی می‌گوید و هیچ تصنع و ریایی در کار نیست. بعد مکرراً دیدم دقت ایشان خیلی بیشتر از این حرف‌هاست. حتی شنیدم گاهی بچه‌هایشان که برای درس و کلاسشان نیاز داشتند ورقه‌هایی را فتوکپی کنند و از دستگاه فتوکپی دفتر استفاده می‌کردند، آقا فهمیده و فرموده بود: «این چه کاری است که می‌کنید؟ اگر هم فتوکپی گرفتید، پولش را همانجا کنار دستگاه بگذارید». متصدی دستگاه فتوکپی که می‌آمد می‌دید مقداری پول کنار دستگاه است. که پس از پیگیری فهمیده بود مربوط به فرزندان آقا و این کار دستور ایشان است.

از این موارد زیاد است. آدم متحیر می‌ماند. اگر احتیاط و زهد و پرهیز این است، پس ما چه کار می‌کنیم!

 

*معاش ایشان از کجا تأمین می‌شود؟

خانه‌ای از قدیم در خیابان ایران داشتند که آن را اجاره داده‌اند و همچنین از محل بخشی از هدایا و نذوراتی که برای شخص ایشان می‌آورند.

غالباً هم ایشان مقروض است. حتی گاهی از پاسدارهای شخصی خودشان قرض می‌کنند. گاهی که نذورات را برایشان می‌برم، می‌بینم که مثلاً صدا می‌زنند: «آقا رضا! بیا قرضت را پس بگیر». نذورات برای ایشان زیاد می‌آید.

فرزندان ایشان هم طلبه هستند و ایشان شهریه‌ای که به بقیه می‌دهند، به آنها هم می‌دهند. یک بار احساس کردم یکی از این بچه‌ها گرفتار است. برای آقا پیغام دادم که احساس می‌کنم بعضی از آقازاده‌های شما گاهی در سختی زندگی می‌کنند. گاهی پول‌هایی پیش من می‌آورند که وجوهات نیست و می‌شود به یک طلبه داد تا درس بخواند. اجازه بدهید گاهی از این پول‌ها به آنها بدهم. فرموده بودند: «چنین کاری نکنید. لازم باشد خودم این کار را می‌کنم.»

گاهی به اتاق شخصی ایشان رفته‌ام. تنها فرش خانه ایشان یک قالی‌ تبریزی معمولی نخ‌نماست که پرز بعضی جاهای آن هم رفته است.

 

 *ظاهراً آن هم جهیزیه خانم ایشان بوده است.

حاج‌خانم ما هم که با خانم ایشان رفت و آمد دارند، یک وقت می‌گفتند حتی چرخ‌ گوشت خانه آقا هنوز از همان چرخ‌گوشت‌های دستی قدیمی است. من چیزهایی را می‌شنوم که می‌گویم اگر زهد و تقوا و احتیاط در بیت‌المال این است، پس جای ما قعر جهنم است و اصلاً ما چه می‌گوییم؟ ایشان خودکاری را که مال دفتر خودش هست، قبول نمی‌کند و می‌گوید اگر مال خودت بود قبول می‌کردم، ولی مال بیت‌المال را قبول نمی‌کنم و آن‌وقت ما این‌طور بی‌حساب و کتاب و گَل و گشاد خرج می‌کنیم و باکی هم نداریم. اگر این طور باشد، پس جای ما ته جهنم است! مگر این‌که خدا با کرم و لطف و بزرگواریش با ما رفتار کند. کار خیلی مشکل است.

 

*از نظر عملی و نظری تا چه‌حد خط مشی مقام معظم رهبری را منطبق با امام و مکمل و مفسر خط امام

 می‌دانید؟

این موضوع آنقدر روشن است که نیازی به اظهار نظر ما ندارد. روشن است که مقام معظم رهبری به معنی کامل کلمه دست پرورده امام هستند. هم گفتار و هم رفتار آقا کاملاً نشان می‌دهد که ایشان دقیقاً همان راه امام را ادامه می‌دهند. مبادی اعتقادی و نگرش و دریافت ایشان از اسلام ناب دقیقاً منطبق با امام «رضوان‌الله‌علیه» است و همین اشتراک در خاستگاه اعتقادی است که گفتار و رفتار و مواضع این دو بزگوار را همسو و همگون کرده است.

ما که از نزدیک شاهد سبک زندگی شخصی حضرت امام از قبیل ساده‌زیستی، زهد، ورع و وارستگی از تعلقات دنیوی و…  بوده‌ایم، هیچ‌کس را مثل مقام معظم رهبری، نزدیک‌تر به امام سراغ نداریم. در عرصه رهبری انقلاب هم که دوست و دشمن گواهی می‌دهند که از جهت ایستادگی در راه اسلام ناب و اجرای احکام الهی، محبت عمیق به مردم بالاخص خانواده شهدا و ایثارگران و همچنین صلابت، شجاعت و قاطعیت در برابر مستکبران و دشمنان اسلام، هیچ فاصله‌ای را بین امام و آقا نمی‌توان پیدا کرد.

*بسیار سپاسگزاریم از فرصتی که دراختیار ما قرار دادید.

19فوریه/20

آیا هژمونی و قدرت آمریکا در جهان فرو می‌پاشد؟

براساس شواهد و واقعیت‌های موجود و اعتراف کارشناسان و نظریه‌پردازان سیاسی و اندیشکده‌های تحقیقاتی غربی و غیره، ایالات‌ متحده ‌آمریکا گرفتار مشکلات پیچیده‌ای است و نشانه‌های افول اقتدار جهانی آن در ابعاد مختلف نمایان شده و این نظام لیبرال غربی کاپیتالیستی و میلیتاریستی در سراشیبی سقوط و فروپاشی قرار گرفته است.

این واقعیت انکارناپذیر را اولین بار امام خمینی(ره) اعلام فرمود.(۱) ایشان در شرایطی که کشور ایران اسلامی زیر سلطه نظام آمریکایی و ایادی سرسپرده آن قرار داشت و هنوز از شروع قیام مردم مسلمان ایران علیه رژیم ستمشاهی پهلوی خبری نبود؛ در تاریخ ۲۲/۴/۱۳۵۱ سقوط و نابودی این نظام سلطه‌گر و استعماری  را به‌طور قطعی پیش‌بینی کرده و فرموده بود:

«عوامل و ایادی استعمار می‌دانند با آشنایی ملت‌ها، به‌خصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلامی، سقوط و نابودی استعمارگران و قطع دست آنان از منافع ملت‌ها و کشورهای استعمار شده قطعی است.»(۲)

«مطمئن باشید که وعده حق تعالی نزدیک و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است.» (۳)

امام خمینی(ره) در شرایطی‌که کمتر از سه سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نگذشته بود و بخشی از سرزمین ایران اسلامی از سوی متجاوزان رژیم بعثی عراق با حمایت همه‌جانبه نظام سلطه جهانی به سرکردگی آمریکا اشغال شده بود، در تاریخ ۲۸/۳/۱۳۶۰ اضمحلال و شکست نظام سلطه را پیش‌بینی کرده و فرموده بود:

«دوستان عزیزم! بسیار دقت کنید و کاملاً به هوش باشید و هوشیارانه با آرامش کامل، ولی با تمام توان در صحنه باشید که بی شما هیچ کس، هیچ نمی‌تواند کند و با شما همه دشمنان رسول اکرم«ص» و ائمه اطهار«ع» نابود خواهند شد. به هوش باشید که ایران در آستانه به ثمر رسیدن انقلاب اصیل شماست. آگاه باشید که خط منفور ضد اسلامی و غرب در حال شکست کامل است.»(۴)

ایشان مجدداً چند ماه بعد، در تاریخ ۴/۸/۱۳۶۰ اضمحلال و فروپاشی نظام سلطه به سرکردگی آمریکا را مطرح و تأکید فرمود:

«شیاطین پیوسته آمریکا رو به اضمحلال است.»(۵)

امام خمینی در سالروز میلاد پیامبر«ص» آذرماه ۱۳۶۴ نیز در حسینیه جماران فرمود:

«در ولایت حضرت رسول«ص» قضایایی واقع شده است. قضایای نادری به حسب روایات‌ها و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چیست. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره از آن قصر و خاموش شدن آتشکده‌های فارس و ریختن بت‌‌ها به زمین… اینکه چهارده کنگره از کنگره‌های قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمی‌آید که در قرن‌ چهاردهم این کار می‌شود، یا ۱۴ قرن ‌بعد از این کار می‌شود؟ پیش ما این‌ طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول می‌کشد، دو هزارسال طول می‌کشد، نخیر، اینها قریب است، نزدیک است و می‌شود. بت‌ها شکسته خواهند شد ان‌شاءالله»(۶)

بر اساس نظرات بسیاری از کارشناسان و نظریه‌پردازان سیاسی و اندیشمندان مسلمان جهان اسلام، با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی ایران و ویژگی‌های جهانی و جهان‌شمولی آن، این انقلاب تأثیرات قابل ملاحظه‌ای در حوزه‌های مختلف جهان اسلام داشته است. تأثیراتی که منجر به شکل‌گیری فرایندی شده که طی‌آن، اسلام ناب محمدی«ص» در جهان تحکیم یافته و در نقطه مقابل، جبهه استکبار و نظام سلطه جهانی به سرکردگی آمریکا، نه تنها در رسیدن به اهداف سلطه‌گرانه خود ناموفق بوده و شکست خورده، بلکه به‌تدریج دستخوش فرسایش می‌‌شود و در معرض افول و در سراشیبی سقوط قرارمی‌گیرد.

امام خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی بارها به مناسبت‌های مختلف درباره‌ «افول آمریکا» با توجه به قدرت نرم و سخت این کشور اشاره کرده‌اند. در ذیل به برخی از مواضع ایشان در این باره اشاره می‌شود:

«قدرت استکبارى آمریکا هم از بین خواهد رفت، او هم متلاشى خواهد شد. این قدرت جهنمى ماندنى نیست، اسرائیل هم ماندنى نیست.»(۷)

«این بی‏تجربگی‏ها و بی‏معرفتی‏های نسبت به حقایق ملت‌ها، همان چیزهایی است که آمریکا تا به ‏حال سیلی و چوب آنها را خورده و بعد از این هم خواهد خورد. مسئولان بی‏تجربه امروز آمریکا، کشور بزرگ خود را با این حرف‌ها و با این کارها لحظه به لحظه به لبه پرتگاه سقوط نزدیک‏تر می‏کنند. اینها از معنویت و انسانیت و حقوق انسانی بویی نبرده‏اند. با ملت‌های مظلوم، اگر بتوانند، در نهایت‏ شدت و خشونت عمل می‏کنند. با ملت‌هایی که در مقابل آنها تسلیم نشوند و به زانو در نیایند؛ اگر بتوانند، همان کاری را می‏کنند که امروز رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین می‏کند؛ ولی نمی‏توانند و در ارزیابی قدرت خود هم اشتباه می‏کنند.»(۸)

«آمریکا به خاطر مستی قدرت اشتباه می‌کند و این اشتباه هم زیر پای او حفره و گودال بسیار خطرناکی را به وجود می‌آورد.»(۹)

«غرب و آمریکا و صهیونیسم، امروز از همیشه ضعیف‌ترند. گرفتاری‌های اقتصادی، ناکامی‌های‌ پی‌درپی‌ در افغانستان و عراق، اعتراض‌های عمیق مردمی در آمریکا و دیگر کشورهای غربی که دامنه‌ آن روز به ‌روز گسترده‌تر شده است.»(۱۰)

«آمریکا روند نابودی رژیم استکباریِ خودش را آغاز کرده، خیلی هم پیش رفته و مردم دنیا شاهد این خواهند بود. هرچند با استفاده‌ از قدرت، سر و صدایی می‌کند… امروز پرچم مبارزه‏ با تروریسم در دست آمریکاست. این پرچم را گرفته است و مرتب به این ‏طرف و آن‏ طرف می‏تازد و خودش را به میمنه و میسره می‏زند که ما می‏خواهیم با تروریسم مبارزه کنیم. آن ‏وقت ترور واضحِ با اعلام قبلیِ شخصیت‌های فلسطینی را که سلاخ‌ها و جنایتکارهای صهیونیست انجام می‏دهند، تأیید می‏کند. خجالت هم نمی‏کشند و شرم هم نمی‏کنند! خود همین دلیل بر این است که اینها رو به زوالند و نمی‏فهمند. برای یک نظام و یک رژیم سیاسی، ضعف حقیقی و افول قدرت وقتی شروع می‌شود که این رژیم و این نظام، استدلال سیاسی و قانع‌کننده‌ی برای کار خود، و حقانیت سیاسی خود را از دست بدهد. وقتی رژیمی حقانیت سیاسی‌اش از دست رفت و استدلال او برای موجودیت و کارهای خودش از دست او خارج شد، آن وقت قدرت معنوی خود را از دست داده است و سقوط او شروع شده است؛ ولو در ظاهر چیزی فهمیده نشود و خود او نفهمد. اینها این‌قدر مست قدرت و شهوتند که نمی‌فهمند ضعف استدلال و فقدان حقانیت سیاسی آنها در دنیا، با آنها چه دارد می‌کند..»(۱۱)

«در دنیا هیچ کسی نیست که شک داشته باشد در اینکه آمریکا در این سی سال، بیش از سی رتبه از لحاظ اقتدار و وجاهت جهانی سقوط کرده. همه این را می‌بینند و می‌دانند. خود آمریکائی‌ها هم به همین اقرار می‌کنند. سیاستمداران قدیمی کهنه‌کار آمریکائی، دولت‌ها و دولتمردان فعلی را که باید گفت دولت‌زنان، مسخره می‌کنند که شما آمریکا را از آنجا رساندید به اینجا. راست هم می‌گویند. آمریکا سقوط کرده. امروز هیچ دولتی در دنیا به قدر دولت آمریکا منفور نیست. اگر امروز دولت‌های منطقه‌ ما و دولت‌های دیگر جرئت و روزی را به عنوان روز برائت و نفرت از دولت آمریکا معین کنند و به مردم بگویند در این روز بیایید راه‌پیمائی کنید، بزرگ‌ترین راه‌پیمایی تاریخ در دنیا اتفاق خواهد افتاد»(۱۲)

«هیمنه‌ آمریکا شما را نترساند. دشمن ضعیف شده است. دشمن اسلام که استکبار است، امروز از همه‌ این ۱۰۰ سال و ۱۵۰ سال ضعیف‌تر شده است. دولت‌هاى استعمارى اروپا را ببینید. گرفتار مشکلات اقتصادى، سیاسى، امنیّتى هستند. امروز دولت‌هاى استعمارى اروپا انواع و اقسام مشکلات را دارند. آمریکا بدتر از اینها. دچار مشکلات اخلاقى، سیاسى، مشکلات شدید مالى و پولى، ضعف حیثیّتِ ابرقدرتى نه فقط در دنیاى اسلام، [بلکه‌] در همه‌ دنیا.»(۱۳)

سیاست‌های «تجاوزکارانه و سلطه‌طلبانه و متناقض»، «خروج از پیمان‌های بین‌المللی»، «بدعهدی و ایجاد تخاصم با کشورهای هم‌پیمان»، همه‌ و همه نشان‌دهنده‌ آن است که آفتاب ابرقدرتی ارباب اسلحه یعنی ایالات متحده‌ آمریکا به سر آمده و حتی آثار و نشانه‌های «سقوط امپراتوری» آن در جهان نمایان شده است. متفکران و صاحب‌نظران که روزی جهان را بدون آمریکای ابرقدرت متصور نبودند، با آشکار شدن آثار و نشانه‌های «سقوط امپراتوری» آمریکا در جهان، به جهان پساآمریکا نظر دارند. جهانی با هندسه‌ قدرتی بر مبنای علم و اقتصاد که دیگر خبری از فشنگ و باروت در آن نیست تا مظهر قدرت امپراتوری و ابرقدرت بودن، گسترش جنگ و تجاوز به کشور‌ها بشود.

امروز «افول آمریکا»، و حتی «سقوط امپراتوری» آن در جهان، داستان تخیلی بعد از جنگ جهانی دوم، رفته‌رفته برای اندیشمندان غربی واقعیت آشکاری است. امام خامنه‌ای در روز ۱۲ آبان‌ماه ۱۳۹۷، در دیدار با جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان درباره‌ «افول آمریکا» با توجه به قدت نرم و سخت این کشور فرمود:

«در یک نگاه وسیع‌تر وضعیت آمریکا را ‌که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم قدرت و اقتدار و هیمنه‌ آمریکا در دنیا رو به افول و زوال است و در طول سال‌ها دائماً‌ دارد کم می‌شود. آمریکای امروز از آمریکای چهل سال قبل که انقلاب پیروز شد، به‌مراتب ضعیف‌تر است. قدرت آمریکا رو به افول است. نکته‌ مهم این است.

بسیاری از سیاسیون و جامعه‌شناس‌های معتبر دنیا معتقدند که «قدرت نرم» آمریکا فرسوده‌ شده و در حال از بین رفتن است. قدرت نرم چیست؟ قدرت نرم این است که یک دولتی بتواند خواسته‌ و نظر و عقیده‌ خود را به اطرافیان بقبولاند و آنها را به نظر خود اقناع کند. امروز قدرت آمریکا در زمینه‌های مختلف رو به ضعف و فرسودگی کامل است. در زمان اوباما هم همین ‌جور بود، اما در زمان این آقا دیگر به‌طور واضح با او مخالفت می‌شود. در غالب زمینه‌هایی که او تصمیم می‌گیرد، دنیا با او مخالفت می‌کند. نه‌ فقط مخالفت مردمی، حتی دولت‌ها هم که با آمریکا رودربایستی دارند با او مخالفت می‌کنند. چین، اروپا، روسیه، هند، آفریقا و آمریکای لاتین مخالفت می‌کنند. قدرت نرم آمریکا رو به افول و سقوط است. این را من نمی‌گویم. اینها حرف‌هایی هستند که جامعه‌شناس‌های مطرح دنیا می‌زنند. نه ‌فقط اقتدار معنوی و قدرت نرم خود آمریکا رو به افول است، بلکه اینها حتی «لیبرال دموکراسی» را هم که پایه‌ اساسی تمدن غرب است، بی‌آبرو کرده‌اند.

چندین سال قبل از این یک جامعه‌شناس مطرح دنیا گفت وضعیت کنونی آمریکا منتهی‌الیه تکامل تاریخی بشر است و بشر دیگر از این بالاتر نمی‌تواند برود. همان آدم امروز حرفش را پس گرفته است می‌گوید «نه» و حالا چیزهای دیگری را آرزو می‌کند. ممکن است صریحاً نگوید اشتباه کردم، اما دارد حرف‌های دیگری را که درست نقطه‌ مقابل حرف‌های آن روز است، می‌زند. این وضع آمریکا است.

بنده قبل‌ها هم مکرّر این را گفته‌ام- خود ملّتهای غربی را که پایه و اساس حکومتشان و نظام اجتماعی‌شان بر لیبرال‌دموکراسی است، بدبخت کرده. لیبرال‌دموکراسی‌ای که امروز در غرب رایج است، خود آنها را بیچاره کرده؛ شکاف‌های اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقیِ فراگیر و همه‌گیر، فردگرایی‌های افراطی و شدید؛ خود آنها بیچاره شده‌اند. حالا این آقا هم که آمده -این رئیس‌جمهورِ فعلیِ عجیب‌وغریبِ آمریکا- که دیگر به همه‌ی اینها چوب حراج زده و درواقع تتمّه‌ی آبروی هم آمریکا و هم لیبرال‌دموکراسی را برده.

اما قدرت سخت آمریکا هم به‌شدت ضربه دیده. قدرت سخت یعنی قدرت نظامی‌گری و اقتصادی. ابزار نظامی دارند، اما نیروی انسانیِ نظامی آمریکا به‌شدت افسرده، سردرگم، سرگشته و مردد [است]. برای همین است که در بسیاری از کشورهایی که آنها حضور دارند، برای اینکه بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند، از سازمان‌های جنایتکاری مثل «بلک‌واتر» و از این قبیل استفاده می‌کنند. یعنی سرباز آمریکایی قادر به اجرای نقشه‌ آمریکایی نیست؛ نیروی انسانی‌شان این است.

اقتصادشان هم همین‌ جور است. امروز آمریکا پانزده تریلیون دلار بدهکار است که رقمی افسانه‌ای‌ است. در همین سال جاری، کسری بودجه‌ آمریکا قریب به هشتصد میلیارد دلار است که نشانه عقب‌ماندگی‌های اقتصادی است. حالا با زرق‌وبرق، شعار، حرف‌های گوناگون و ظاهرسازی‌ها روی اینها را می‌پوشانند، اما واقعیت‌های آمریکا این است. این قدرت سخت آمریکاست.

بنابراین آمریکا رو به افول است؛ این را همه بدانند. آن کسانی هم که به پشتیبانی آمریکا حاضرند مسئله‌ فلسطین را در این منطقه به‌کلی فراموش کنند، بدانند که آمریکا رو به افول است. آن که زنده است، ملت‌های منطقه‌اند و حقایقی که در این منطقه وجود دارند. آمریکا در منطقه‌ خودش هم رو به افول است، چه برسد در اینجا!

یکی از مظاهر شکست آمریکا این است که نتوانسته بر روحیه‌ استقلال‌طلبی در ملت ما و بر روی جوانان ما تأثیر بگذارد. شما ببینید، امروز احساسات جوانان و نوجوانان عزیز ما در سرتاسر کشور احساسات استقلال‌طلبانه است. بعضی‌ها حتی به مبانی دینی هم چندان پایبند نیستند، اما نسبت به تسلط بیگانه احساس مقاومت می‌کنند. این نشان‌دهنده‌ این است که آمریکا با این همه تبلیغات، با این همه تلاشی که انجام داده، با این امپراتوری خبری و رسانه‌ای که در دنیا به راه انداخته است، نتوانسته روی نسل جوان کشور ما اثر بگذارد و روحیه‌ مقاومت و استقلال‌طلبی آنها را ضعیف کند و از بین ببرد. به‌جد عرض می‌کنم که امروز جوان‌های ما از لحاظ انگیزه‌ ایستادگی و مقاومت از جوان نسل اول انقلاب اگر جلوتر نباشند، عقب‌تر هم نیستند. امروز این را انسان دارد به‌درستی مشاهده می‌کند. مخصوص جوان‌های ما هم نیست. این به‌تدریج در بین جوان‌های کشورهای دیگر هم تا آنجایی که ما اطلاع داریم، رسوخ پیدا کرده است؛ به‌خصوص کشورهای همسایه‌ ما. انسان  وقتی حرف‌های آنها جوان‌های عزیز مؤمن در کشورهای نزدیک و همسایه‌ را می‌شنود و اقدام‌ها و پیام‌ها و رفتارهای آنها را می‌بیند، احساس می‌کند که روحیه‌ استقلال در آنها زیاد است. البته آمریکایی‌ها بعضی از این چیزها را از چشم ما می‌بینند.

آمریکا رو به افول است؛ همه این را بدانند. آن کسانی که گرایش به این دارند که برویم و با آمریکایی‌ها «سازش» کنیم، نقشه‌ بی‌اساس و بی‌پایه‌ای می‌کشند. آمریکا رو به افول است. عوامل افول آمریکا هم مربوط به امروز و دیروز نیست که یکی بخواهد بیاید علاجش کند. مربوط به طول تاریخ [است]. عامل این وضعیتی که آمریکایی‌ها دچارش شده‌اند، عامل بلندمدت است. اینها در طول تاریخ وضعیتی را به وجود آوردند که نتیجه‌اش همین است و به این آسانی‌ها علاج‌شدنی نیست. این سنت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط بشوند و افول کنند و از صحنه‌ قدرت جهانی زایل بشوند.»(۱۴)

آیت‌الله جوادی آملی از علمای بزرگ قم نیز در دیدار با دو تن از شخصیت‌های برجسته فرهنگی کشور روسیه(۱۵) فروپاشی آمریکا را پیش‌بینی کرده‌ و گفته‌اند، «آمریکا نیز مانند ابرقدرت سوسیالیست شوروی، فروپاشی را در پیش دارد.»(۱۶)

شهید سید مرتضی آوینی در بحبوحه لشگرکشی آمریکا به خلیج فارس در جریان حمله رژیم بعثی عراق به کویت در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی) به‌خوبی این رویکرد جدید مسلمانان منطقه و قرار گرفتن نظام سلطه جهانی در سراشیبی سقوط و فروپاشی را پیش‌بینی کرد و نوشت، «جهان فردا دیگر از آنِ غرب نیست و همه تحولات حکایتگر این حقیقت هستند. غرب با این لشگرکشی می‌خواهد یکسره بر این تصور خط بطلان بکشد. در این جنگ چه امریکا پیروز شود و چه صدام حسین، تقدیر تاریخی بشر در این عصر جدید همان است که گفته شد. آمریکا و اروپا بعد از دو قرن روشنفکری و یک قرن توسعه صنعتی به همان عاقبتی دچار آمده‌اند که همه تمدن‌ها در طول تاریخ گرفتار شدند. اگر این هیولای قدرت از بین برود، خلأ وجود آن را چگونه باید پر کرد؟ به نظر می‌رسد که پیش از اضمحلال و فروپاشی کامل با رویکرد دیگرباره انسان به عالم معنا، خلأ درونی بشر که ناشی از بی‌ایمانی است پر خواهد شد و اثبات‌ جای انکار خواهد نشست.»(۱۷)

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- امام خمینی پیش‌بینی‌هایی داشت که در مقطع صدورآن کسی باورنمی‌کرد، اما بعد از وقوع آن پیش‌بینی‌ها باورپذیرمی‌شد. نگاهی به ۱۴ پیش بینی مطرح شده توسط حضرت امام(ره): ۱٫ امام راحل(ره) در سال ۱۳۴۳: سربازان من در گهواره‌ها هستند. ۲٫ پیش‌بینی فرار شاه و عاقبت رژیم پهلوی. ۳٫ پیش‌بینی تشکیل حکومت اسلامی در ایران. ۴٫ پیش‌بینی در مورد عاقبت آیت‌الله منتظری. ۵٫ پیش‌بینی در مورد رهبری امام خامنه‌ای(مدظله). ۶٫ پیش‌بینی نابودی مارکسیسم و سقوط شوروی. ۷٫ پیش‌بینی حمله رژیم بعثی عراق به کویت. ۸٫ پیش‌بینی عاقبت ذلت‌بار برای سران مزدور. ۹٫ پیش‌بینی حرکت مردم مصر و عاقبت حسنی مبارک. ۱۰٫ پیش‌بینی وقوع بیداری اسلامی در منطقه. ۱۱٫ پیش‌بینی فروپاشی آمریکا از درون. ۱۲٫ پیش‌بینی فتح قدس و آزادی فلسطین. ۱۳٫ پیش‌بینی نزدیکی ظهور و اتصال انقلاب اسلامی به ظهور. ۱۴٫پیش‌بینی مخالفت با امام زمان(عج) توسط کسانی که با ولایت فقیه مخالفت می‌کنند. مهم‌ترین آنها که به موضوع بحث ارتباط پیدا می‌کند پیش‌بینی فروپاشی شوروی است که در آن مقطع باورپذیر نبود ولی امام با استفاده از مخازن و معادن قرآنی و حکمت اطمینان بخش ازآن خبرداد و اتفاق هم افتاد. در آن مقطعی که امام پیش‌بینی افول شوروی را می‌کرد، پنج ماه بعد ازپذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود و دیوار برلین هم هنوز پابرجا بود و امام در آن شرایط به گورباچف اعلام کرد که سقوط کمونیسم قریب‌الوقوع است و سران شوروی باید به راه حق گسیل یابند. (معافی، میثم، سایت بلاغ مازندران، «افول آمریکا واقعیتی قطعی»، ۲۱ آبان ۱۳۹۷) .

۲- امام خمینی، روح‌الله‌ موسوی، ‌صحیفه ‌نور،‌ جلد بیستم (تهران: انتشارات پیام عترت، چاپ نهم ۱۳۷۸) ص ۱۸۵٫

۳- همان، ج ۱۵، ص ۷۵٫

۴- همان، ج ۱۵، ص ۲۳٫

۵- همان، ج ۱۵، ص۲۰۶٫

۶- امام خمینى، سید روح اللّه‏ موسوى، صحیفه امام، جلد نوزدهم (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره) چاپ سوم، ۱۳۷۹) ، ص ۴۳۲و۴۳۶٫

۷- بیانات در دیدار مردم خرم‌آباد در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۷۰، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR،۳۰/۵/۱۳۷۰٫

۸- بیانات در دیدار کارگزاران حج و مسئولان برگزارکننده مراسم دهه فجر در تاریخ ۳/۱۱/۱۳۸۰، پایگاه اطلاع‌رسانی  KHAMENEI.IR، ۳/۱۱/۱۳۸۰٫

۹- بیانات در خطبه‌های نمازجمعه‌‌ در تاریخ ۱/۹/۱۳۸۱، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، ۱/۹/۱۳۸۱٫

۱۰- پیام به کنگره‌ی عظیم حج در تاریخ۱۴/۸/۱۳۹۰، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR،۱۴/۸/۱۳۹۰٫

۱۱- بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان در تاریخ ۱۲/۲/۱۳۸۳، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، ۱۲/۲/۱۳۸۳٫

۱۲- بیانات در دیدار دانش‌آموزان‌ و دانشجویان در تاریخ ۱۰/۸/۱۳۹۱، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، ۸/۱۰٫

۱۳- بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در «کنگره‌ جهانى‌ جریان‌هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام» در تاریخ ۴/۹/۱۳۹۳، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، ۴/۹/۱۳۹۳٫

۱۴- پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، ۱۲ آبان ۱۳۹۷٫

۱۵- رئیس مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو و دبیرکل انجمن نخبگان و سردبیر روزنامه «زافترا» (فردا روسیه)

۱۶- تابناک، ۸/۱۲/۱۳۹۵، کد خبر: ۶۷۱۷۷۹٫

۱۷- آوینی، مرتضی، «هول از ابوالهول یا ترس از کدخد؟!»، کیهان، ۱۱/۶/۱۳۹۴، ص۸٫

19فوریه/20

بیتالمقدس فروختنی نیست

«معامله قرن» (در عربی: صفقه القرن، عبری: עסקת המאה و در انگلیسیDeal of the Century ) اصطلاحی سیاسی است و به طرحی گفته می‌شود که از سوی دولت ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در راستای روند صلح بین دولت فلسطین و دولت اسرائیل ارائه شده است. معامله قرن یا توافق نهایی، طرحی به پیشنهاد دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و حمایت عربستان، برای پایان دادن به منازعه اسرائیل با فلسطین و مقدمه‌ای برای عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل است. بر اساس این طرح، اسرائیل در ازای دریافت امتیازهایی فراتر از تعهدات قبلی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و قطعنامه‌های شورای امنیت و الحاق بخش‌هایی از مناطق اشغال‌شده به خاک خود با تشکیل دولت مستقل فلسطینی موافقت می‌کند.

در ابتدا رسانه‌های خبری اسرائیل با استناد به سخنانی منسوب به «جیسون گرینبلات»، فرستاده صلح آمریکا در خاورمیانه، مهم ترین جزئیات «معامله قرن» را منتشر کردند. بر اساس این جزئیات، دیگر پیشنهاد راه حل تشکیل دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل بر اساس مرزهای چهارم ژوئن ۱۹۶۷ و معرفی قدس اشغالی به عنوان پایتخت فلسطین، اساس طرح جدید صلح نخواهد بود. از زمان اعلان این طرح، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و همه جنبش‌های مقاومت فلسطینی و بسیاری از مقامات کشورهای دیگر با این طرح مخالفت کرده‌اند.

این طرح قرار است برای پایان دادن به بیش از ۷۰ سال منازعه فلسطین ـ اسرائیل اجرا شود. بر اساس این طرح بخش‌های دیگری از فلسطین شامل نیمی از کرانه باختری و بخشی از بیت‌المقدس شرقی که از نظر جامعه جهانی به دولت فلسطین تعلق دارد، به اسرائیل واگذار می‌شود و در عوض اسرائیل با تشکیل کشور مستقل فلسطینی در نیمه دیگر کرانه باختری و تمام نوار غزه و تنها چند محله از بیت‌المقدس شرقی موافقت می‌کند. بر اساس این طرح شهرک «ابودیس» به جای بیت‌المقدس به عنوان پایتخت فلسطین در نظر گرفته خواهد شد. همچنین طبق این طرح فلسطینیان (بیش از پنج میلیون تن) باید از حق بازگشت به سرزمین خود که در طبق قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت به رسمیت شناخت شده، صرف‌نظر کنند.

در این طرح مناطق، روستاها و محله‌های عربی که عمدتاً فلسطینیان در آن سکونت دارند به حکومت خودگردان فلسطین واگذار و معبری نیز برای فلسطینیان برای تردد به مسجدالاقصی در نظر گرفته خواهد شد. معامله قرن پیشنهادهایی نیز برای پایان دادن به مشکل آوارگان فلسطین و شهرک‌سازی اسرائیل دارد.

این معامله شامل انتقال مالکیت محله‌ها و نواحی نزدیک به قدس مانند «بیت حنینا»، «شعفاط»، «کفر عقب» و «راس خمیس» به تشکیلات خودگردان فلسطین می‌شود. این طرح، پیشنهادی مبنی بر تشکیل کشور فلسطین در ابتدا در حدود نیمی از کرانه باختری، تمام نوار غزه و برخی محله‌های قدس از جمله «بیت حنینا»، «شعفاط» و اردوگاه آن، «راس خمیس» و «کفر عقب» مطرح می‌کند و در کنار آن، شهرک قدیمی و محله‌های اطراف آن همچون «سلوان»، «الشیخ جراح» و «جبل الزیتون» را برای اسرائیل باقی می‌گذارد.

طرح آمریکا شامل ایجاد دولت فلسطین در منطقه‌ای به اندازه دو برابر مساحت مناطق A و B کرانه باختری است. با این طرح، اندازه اراضی تحت کنترل دولت فلسطین به ۸۵ تا ۹۰ درصد کرانه باختری خواهد رسید.

طرح آمریکا، شهرک‌ها را به سه گروه تقسیم می‌کند: ۱. مجموعه ساختمان‌های شهرک‌ها که اکثر شهرک‌نشینان اسرائیلی در آنها زندگی می‌کنند. این بخش، جزو فلسطین اشغالی خواهد بود .۲. شهرک‌های پراکنده که تخلیه نخواهندشد، اما اجازه توسعه هم به آنها هم داده نمی‌شود. ۳. مناطق خارج از محدوده که طبق قانون رژیم صهیونیستی غیرقانونی هستند و از بین برده خواهند شد.

منطقه موسوم به « Holy Basi »  که شهرک قدیم قدس حرم‌الشریف و نواحی مجاور آن را شامل می‌شود، تحت حاکمیت صهیونیست‌ها خواهد بود. وضعیت موجود این مناطق حفظ خواهد شد و برای فلسطینی‌ها، اردنی‌ها و احتمالاً طرف‌های دیگر در اداره این اماکن مقدس نقشی در نظر گرفته خواهد شد.

بر اساس این طرح دولت فلسطین در نوار غزه و صرفاً در مناطق الف و ب و بخش‌هایی از منطقه ج کرانه باختری تشکیل و وضعیت نهایی قدس و بازگشت آوارگان به مذاکرات بعدی موکول می‌شود. البته مسئله آوارگان با «وطن جایگزینی» در خارج از فلسطین اشغالی حل و «حق بازگشت» آوارگان فلسطینی به کشورشان برای همیشه لغو و در گام آخر، مذکرات «صلح» میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی آغاز می‌شود.

جزئیاتی از این طرح عبارتند از:

فلسطین متشکل از کل مناطق «الف و «ب» در کرانه باختری و بخش‌هایی از منطقه «ج» است که در مجموع ۹۰ درصد کرانه باختری را شامل می‌شود. همچنین قرار است پایتخت آن در داخل یا نزدیکی مرزهای شهرداری اشغالگران در قدس یا در نزدیکی آن و احتمالا شامل منطقه‌ای از «شعفاط» تا «العیسویه»، «ابودیس» و «جبل‌المکبر» باشد.

برای مدیریت مناطق پیرامون شهر قدیمی قدس، یک سازمان بین‌المللی بر اداره مشترک اسرائیل ـ تشکیلات خودگردان فلسطین نظارت می‌کند.

یک نهاد مشترک اردن ـ تشکیلات خودگردان فلسطین مکان‌های اسلامی شهر قدس را کنترل می‌کند.

مصر، اردن و لبنان حقوق بیشتری در اختیار ساکنان فلسطینی خود قرار می‌دهند.

ساکنان یهودی در شهرهای کوچک‌تر کرانه باختری جا به جا می‌شوند.

یک گذرگاه زمینی کرانه باختری و غزه را به هم متصل می‌کند.

غزه هنگامی که تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل آنجا را دوباره به دست ‌آورد، به فلسطین ملحق می‌شود.

واشنگتن یک بسته کمک اقتصادی هنگفت (شاید به میزان ۴۰ میلیارد دلار و یا به نوعی ۲۵ هزار دلار به ازای هر فلسطینی ساکن کرانه باختری) برای تشکیلات خودگردان فلسطین در نظر می‌گیرد.

فلسطین دسترسی موقت به بنادر و فرودگاه‌های گزینش شده در اسرائیل را تا زمانی که یک سری تأسیسات انحصاری با استفاده از اعتبارات خارجی برای تشیکلات خودگردان فلسطین ساخته شود، پیدا می‌کند. در ازای آن نیز فلسطینی‌ها باید یک سری محدودیت‌ها را بپذیرند این محدودیت‌ها عبارتند از:

تداوم کنترل ارتش اسرائیل بر مرزهای فلسطین دسترسی‌های هوائی و دریائی آن و دره اردن.

به رسمیت شناختن قانونی شهرک‌های یهودی بزرگ‌تر به میزان ۱۰ درصد از خاک کرانه باختری و شاید الحاق این شهرک‌ها به اسرائیل از سوی دولت آمریکا.

صرف‌نظر کردن از حق بازگشت فلسطینی‌های ساکن خارج از سرزمین‌های اشغالی در ازای دریافت غرامت.

بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نیز پیش از رونمایی از طرح «معامله قرن» در گفت‌وگو با روزنامه «معاریو» ضمن افشای برخی جزئیات معامله قرن تصریح کرد، «هر کس گمان کند کشوری به اسم فلسطین تشکیل خواهد شد که از هر دو جهت «اسرائیل» را احاطه می‌کند، کاملا اشتباه کرده است.» نتانیاهو تاکید کرد، «هیچ شهرک نشین یا شهرکی را( از منطقه غرب اردن) حذف نمی‌کنیم.»

وی همپنین عنوان کرد که سه مسئله ثابت در معامله قرن عبارتند از: عدم تخلیه حتی یک شهرک صهیونیست‌نشین در اراضی اشغالی فلسطین، سیطره دائمی رژیم صهیونیستی بر کل منطقه غرب اردن و عدم تقسیم قدس میان فلسطینیان و اسرائیلی‌ها.

خلاصه طرح موسوم به «معامله قرن» این است که رژیم صهیونیستی «کشور ملت یهود است و فلسطین با حاکمیت محدود، کشور ملی فلسطینیان است.»

۹ بند طرح مذکور، به این ترتیب عنوان شده‌اند:

دولت فلسطین با حاکمیت محدود در نیمی از کرانه باختری و سرتاسر نوار غزه تشکیل خواهد شد. اسرائیل، مسئولیت امنیتی بخش اعظمی از کرانه باختری و گذرگاه های مرزی را به عهده خواهد داشت. دره اردن تحت حاکمیت اسرائیل قرار خواهد گرفت و این رژیم ماموریت سیطره نظامی بر آن را به عهده خواهد گرفت. تمام محله‌های عرب‌نشین در قدس شرقی، به‌جز «المدینهْ القدیمه» که بخشی از قدس اسرائیل خواهد بود، به دولت فلسطین واگذار خواهد شد. شهر «ابودیس» در شرق قدس، پایتخت پیشنهادی برای دولت فلسطین خواهد بود. فلسطین و اردن در نظارت دینی بر مساجد «المدینهْ القدیمه» مشارکت خواهند کرد. غزه به دولت جدید فلسطین ملحق خواهد شد، مشروط بر اینکه حماس خلع سلاح شود. هیچ بندی مبنی بر «حق بازگشت» آوارگان فلسطینی وجود ندارد، ولی ساز و کاری برای پرداخت غرامت و نظارت جامعه جهانی به آنها تدوین خواهد شد.

مسئله دیگری که در این میان وجود دارد، خیانت بزرگ سعودی‌ها به فلسطین است. عربستان سعودی با حمایت از «معامله قرن» بزرگ‌ترین خیانت را به فلسطین کرده است. در طول تاریخ عربستان سعودی هیچ‌یک از حکام سعودی به اندازه حکام کنونی به آرمان‌های فلسطین خیانت نکرده بودند. شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم این سعودی‌ها بودند که مسیر معامله قرن را پیش پای آمریکایی‌ها قرار دادند و بدین ترتیب معامله قرن، فتنه‌ای است که از آستین ریاض بیرون آمده است.

پیشتر رسانه‌ها خبری از پیشنهاد چند صد میلیارد دلاری «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی به محمد عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین برای پذیرش معامله قرن خبر داده بودند؛ پیشنهادی که البته محمود عباس تا به حال با آن مخالفت کرده است.

تصمیماتی که دونالد ترامپ از لحظه روی کار آمدن تا کنون برای حذف مسئله فلسطین اتخاذ کرده، به ۱۰ فقره می‌رسند و به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول با هدف تحمیل واقعیت‌های جدید به نفع رژیم صهیونیستی مانند به‌رسمیت شناختن «قدس» به عنوان پایتخت این رژیم و تلاش برای از بین بردن آژانس «آنروا» اتخاذ شده و هدف از تصمیمات دسته دوم نیز  مجازات فلسطینیان به دلیل مخالفت آنها با «معامله قرن» است.

ده تصمیمی که ترامپ برای حذف مسئله فلسطین اتخاذ کرده است، عبارتند از:

۱٫به‌رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر صهیونیستی؛

۲٫کاهش کمک‌ها به  آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی «آنروا»؛

۳٫انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس اشغالی؛

۴٫قطع کامل کمک‌ها به آژانس آنروا؛

۵٫قطع کامل کمک‌ها به تشکیلات خودگردان فلسطین؛

۶٫توقف کمک‌های مالی به بیمارستان‌های قدس؛

۷٫بستن دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین در واشنگتن؛

۸.مسدود کردن حساب‌های بانکی سازمان آزادی‌بخش فلسطین در واشنگتن؛

۹.توقف کمک به طرح‌ها برای جوانان فلسطینی به ارزش ۱۰ میلیون دلار؛

۱۰٫اخراج سفیر تشکیلات خودگردان فلسطین از واشنگتن.

باتوجه به ماهیت و محتوای این طرح که توسط دو پیر خرفت کلاهبر و دلقک و ورشکسته سیاسی، «معامله قرن» نام‌گذاری شده است؛ آن ‌را باید «کلاهبرداری قرن» نامید، زیرا نه شبیه معامله است و نه شبیه به یک طرح و ابتکار عمل سیاسی. در یک معامله دو طرف متعامل وجود دارند؛ اما در این کلاهبرداری آمریکایی‌ـ اسرائیلی اصلاً از یک طرف اصلی معامله که فلسطینیان باشند خبری نیست و این دو کلاهبردار ورشکسته سیاسی با سرمایه و دلارهای نفتی رژیم آل‌سعود و برخی از شیخ‌نشینان عرب این طرح را به نیابت از فلسطینیان و با هدف جلوگیری از شکست ترامپ در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و جلوگیری از تخلیه پایگاه‌های نظامی و اخراج نیروهای نظامی آمریکایی از منطقه که پس از ترور ناجوانمردانه شهید حاج قاسم سلیمانی، طرح آن در منطقه توسط محور و جریان مقاومت کلید زده شده است و دیگر به منظور جلوگیری از شکست در انتخابات پارلمانی آینده اسرائیل که برای نتانیاهو به‌مثابه پایان دوران سیاسی خواهد بود و به سرنوشت کسانی چون «موشه کتساف» و «ایهود اولمرت»، رئیس‌جمهور و نخست وزیر پیشین اسرائیل، دچار خواهد شد و بقیه عمر خود را باید در زندان سپری کند، کلید زده‌اند.

اکنون که با خیانت بزرگ شیخ‌نشینان عرب و در رأس آنها عربستان سعودی، رونمایی از معامله قرن کلید خورده است، گروه‌های مقاومت فلسطینی عزم خود را برای مقابله و رویارویی با این طرح خیانتکارانه جزم کرده‌اند. هرچند یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین عوامل به تعویق افتادن رونمایی از معامله قرن، همین مسئله بوده است؛ اما به نظر می‌رسد پس از اعمال فشار بر آمریکا برای خروج از عراق و منطقه، رونمایی از این طرح، موجب برانگیختگی بیشتر جهان اسلام علیه صهیونیسم بین‌الملل در حمایت از فلسطین و قدس عزیر و انسجام درونی فلسطینیان برای مقابله با این توطئه و کلاهبرداری قرن شود؛ پدیده‌ای که پس از شروع مذاکرات صلح خاورمیانه در سال ۱۹۹۱ طی سه دهه گذشته کم‌سابقه و بلکه بی‌سابقه بوده است. در واقع دشمن صهیونیستی با این خبط خود، ناخواسته به آرمان آزادی قدس شریف کمک کرده است که:

«عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد».

19فوریه/20

رمز فراگیر شدن دعوت شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه

مقدمه:

پنج سال پیش زمانی که به نیجریه پا گذاشتم، می‌دانستم که مردم نیجریه مردمانی خونگرم، مهربان و در جستجوی حقیقت هستند. می‌دانستم تحولات شگرفی در میان مردم این خطه کره زمین در حال شکل‌گیری است و می‌دانستم که آمریکا و اسراییل از این تحولات بسیار نگران هستند؛ ولی هنگامی که از نزدیک با مردم نیجریه و فضای فرهنگی این مردم آشنا شدم، فهمیدم ابعاد حادثه بسیار بزرگ‌تر و پیچیده‌تر از چیزی است که از دور به نظر می‌آید.

اتفاقی که در آن سوی دوردست‌ها افتاده است فقط مربوط به گسترده شدن یک گروه از میان مسلمانان و تغییر مذهب و نگرش میلیون‌ها نیجریه‌ای نیست، بلکه فراتر از آن، صحبت از تحول و دگرگونی و تغییر در احوالات درونی انسان‌هاست. در یک کلام، صحبت از نزدیک شدن آسمان به زمین است.

من در باره نیجریه و مسلمانان این کشور چیزهایی شنیده بودم، ولی شنیدن نام شیخ ابراهیم زکزاکی و تشکیلات تحت اداره او به نام جنبش اسلامی نیجریه برایم تازگی داشت. گفته می‌شد تعداد پیروان شیخ، روز به روز در حال گسترش است، ولی هنگامی که فهمیدم سختگیرترین افراد، آمار پیروان او را حدود ۵ میلیون نفر و دیگران تا ۱۵ میلیون نفر برآورد می‌کنند، بر شگفتی‌ام افزوده شد و تصمیم گرفتم رمز و راز حرکت این شیخ و گروه تحت فرمان او را دریابم.

شیخ زکزاکی و جنبش اسلامی نیجریه را از جنبه‌های مختلفی می‌توان مورد بررسی قرار داد، اما در این نوشته مایلم فهمی را که از بررسی این موضوع به دست آورده‌ام تبیین کنم.

نویسندگان و پژوهشگران زیادی تجربه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) را واکاوی کرده‌اند، اما شاید یکی از نکاتی که امام خمینی(ره) را از دیگران متمایز می‌کرد تفاوت در نوع نگاه به مردم بود.

آنچه در نیجریه دیدم بازنمایی و تداوم همین نگاه بود. کاملاً می‌شد حس کرد که شیخ زکزاکی چه زیبا بر قلوب‌ مردم حکومت می‌کند که این با قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی صرف به دست نمی‌آید. شاید بتوان سرّ آن را در کلیدواژه خدمت به مردم یافت. بنابر این سعی خواهم کرد تا در این نوشته، ابعاد مختلف خدمت را از نگاه شیعیان نیجریه بازنمائی کنم. بدین منظور بهتر است کمی بیشتر با شخصیت رهبر جنبش اسلامی نیجریه، جناب شیخ ابراهیم زکزاکی آشنا شویم:

 

رهبری جنبش اسلامی

شیخ «ابراهیم یعقوب زکزاکی» سرشناس‌ترین روحانی شیعه نیجریه، امروزه در سراسر این کشور و بلکه غرب آفریقا مشهور و کاملاً شناخته شده است.  ایشان ادبیاتی عمومی و فرامذهبی دارد. روی شیعه شدن تاکید نمی‌کند و می‌گوید:

«باید اسلام را اعتلا و قدرت داد. همه باید با هم باشیم تا در مقابل دشمن ایستادگی کنیم. چه سنی باشیم، چه زیدی، چه صوفی، چه غیر آن. اگر می‌خواهید شیعه باشید، خب باشید. اگر هم می‌خواهید سنی باشید، باشید. اشکالی ندارد، ولی همه باید برای اسلام کار کنیم. در هر مذهبی که هستیم باید سعی کنیم آن مذهب را خوب بشناسیم. تقلید، کورکورانه نباشد. اگر می‌خواهی شیعه شوی، باید از تشیع به‌خوبی با خبر شوی.»

شیخ زکزاکی اعتقاد دارد: «باید فطرت‌های مردم را مخاطب قرار داد. ویژگی حق این است که اگر بیان شود، وجدان‌های عامه مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد و جذب حقیقت می‌کند.»

پیروان شیخ معتقدند خدمت رسانی به مردم، زنگارهای فطرت انسان‌ها را پاک  و حملات و تبلیغات دشمن را بی‌اثر می‌کند. شهید بزرگوار شیخ توری معاون زکزاکی می‌گفت:

«شیخ از همان ابتدا هم با مسلح شدن ما مخالف بود و می‌گفت ما الان نیاز به سلاح نداریم. فقط باید به بیداری مردم بپردازیم تا جامعه قانع شود و خودش حقیقت را دریابد. همان اتفاقی که در ایران افتاد تا جایی که آن تظاهرات‌های مردمی با شکوه اتفاق افتادند. ما نباید از زمان پیشی بگیریم. باید منتظر شویم تا زمان برخی از امور برسد. خود مردم باید برسند و خودشان باید تغییرات بزرگ را رقم بزنند. تغییر یک فرآیند تدریجی است که با اصلاح و تهذیب درونی افراد آغاز می‏شود، به گونه‏ای که در لحظه‏ای که جامعه، آماده تغییر شد، تغییرات کلی مورد نظر در امت اسلامی پدید خواهند آمد.»

 

مهم‌ترین مولفه‌های خدمت از نگاه شیخ زکزاکی

۱- جدا نشدن از مردم:

یکی از مهم‌ترین راهبردهای جنبش اسلامی نیجریه، عدم جداسازی و دیگر انگاری مسلمانان غیرشیعه است. این در حالی است که در برخی از کشورها مانند تانزانیا این‌گونه نیست. در کشور تانزانیا، جامعه شیعیان که بیشتر مربوط به خوجه‌های شیعه هستند، اقلیتی عمدتاً ثروتمند هستند و سیستم بسته‌ای دارند که صرفاً متعلق به شیعیان است. آنها، مراسم‌های خود را دارند و نه تنها از جامعه اهل تسنن که در بسیاری از مواقع حتی از جامعه شیعیان غیرخوجه هم جدا هستند.

توجه به این نکته بسیار ضروری است که جامعه بزرگ شیعیان نیجریه، حداکثر ۳۰ سال است که به وجود آمده و در حال رشد است. هنوز افراد خانواده برخی از شیعیان، والدین، خواهرها و برادرهای آنها شیعه نیستند. خود مستبصران نیز تازه شیعه شده‌اند. شیعه شدنِ شیعیان نیجریه می‌توانست آنها را به اقلیتی منزوی و دور از مردم تبدیل کند که با هوشیاری بزرگان شیعه در نیجریه، مخصوصاً شیخ زکزاکی، این گونه نشد. البته شیعیان و اهل تسنن با هم وحدت ندارند؛ ولی بین خودشان جدائی هم احساس نمی‌کنند و وحدت عملی و استراتژیک  دارند. از بارزترین جلوه‌های این وحدت عملی موارد زیر هستند:

*امروزه شیعیان در مساجد اهل تسنن و پشت سر آنان نماز می‌خوانند.

*شیعیان و اهل تسنن به خانه‌های یکدیگر می‌روند.

*سنی‌ها بعد از گرویدن به تشیع از سوی خانواده هایشان طرد نمی‌شوند.

*بسیاری از اهل تسنن در مراسم‌های مربوط به شیعیان شرکت می‌کنند.

*بین شیعیان و اهل تسنن ازدواج صورت می‌گیرد.

شایان ذکر است که آقای زکزاکی توصیه کرده است که شیعیان برای خودشان مسجد جداگانه نسازند. در ابتدا چنین به نظر می‌رسد که در بین رهبران شیعه نگاه بلند مدتی برای تقویت آن وجود ندارد، اما با توجه به آنچه که از برخورد مستقیم با مسلمانان نیجریه دریافت می‌شود، به نظر می‌رسد این توصیه ناشی از شناخت عمیق شیخ زکزاکی از جامعه نیجریه است. آقای زکزاکی به پیروان خود توصیه می‌کند در مساجد اهل تسنن و پشت سر آنان نماز بگذارند و اجازه ندهند که هیچ‌گونه جدایی‌ای بین آنها شکل بگیرد. این امر باعث می‌شود تبلیغ وهابیت مبنی بر اینکه شیعیان مومن و مسلمان نیستند، خنثی شود.

نکته دیگر این است که در نیجریه هر کسی در مسجد خودش نماز می‌خواند. سنی‌ها هیچ‌گاه در مسجد صوفیان نماز نمی‌خوانند و بالعکس. تیجانیه به مساجد قادریه نمی‌روند و در مورد طریقت‌های دیگر نیز همین‌ طور است. اینها حتی اگر از دو قبیله باشند، به مساجد هم نمی‌روند. با اینکه در نیجریه مسجد بسیار زیاد است، اما با این روش، همه از هم دور افتاده‌اند. شیخ زکزاکی، این نقطه ضعف را در نیجریه دید. توصیه شیخ به پیروان خود، کل مناسبات رایج را که مشوق «جدایی از هم» است به «نزدیک شدن به هم» تغییر داد.

 

۲- تشویق پیروان به محبت و خدمت به یکدیگر

رهبر شیعیان نیجریه مردم را به صمیمی‌تر شدن و عشق ورزیدن به یکدیگر دعوت و در این راستا صمیمیت و خلوص جامعه صدر اسلام و نیز تجربه عظیم انقلاب اسلامی در یکدل شدن همه مردم را به آنها یادآوری می‌کند.

 

۳- لزوم تطابق کردار و گفتار

شیخ زکزاکی دلیل گسترده‌تر شدن مستمر جنبش اسلامی را این ‌طور بیان می‌کند:

«مردم به جنبش اطمینان دارند، چون مشاهده می‏کنند که سخنان مطرح شده توسط فعالان جنبش با فعالیت‏های آنان منطبق است. پس از این اعتماد، مردم به جنبش ملحق می‏شوند.»

 

۴- لزوم فداکاری و ایثار برای اهداف اسلام

پیروان ایشان معتقدند که وی همه وجودش را وقف اسلام کرده است. به‌خوبی به یاد دارم که یکی از شاگردان ایشان در شهر کانو می‌گفت، «بعضی از اسلام برای دنیای خودشان استفاده می‌کنند، اما ایشان هرچه دارد فدای اسلام می‌کند. روزی یکی از خبرنگاران از ایشان می‌پرسد که ما شنیده‌ایم که این فعالیت‌های شما دلیلش این است که از بیرون کشور نیجریه، برایتان پول می‌فرستند. ایشان به آن خبرنگار گفت، «من نه تنها خودم زندانی شدم. بلکه زن و بچه‌ام اذیت شدند. زمانی که می‌خواستند مرا دستگیر کنند، همسرم حامله بود و او را زدند. شما حاضرید چقدر پول بگیرید تا این کارها را با شما انجام دهند؟» هنگامی که اینها را برایم می‌گفت، هنوز چند روزی به روز قدسی که سه  تن از فرزندانش  شهید شدند مانده بود و الان که این سطور را می‌خوانیم او پدر شش شهید است.»

 

۵- لزوم شناساندن شیعیان به عنوان خادمان مردم

یکی از پیروان شیخ زکزاکی نقل می‌کرد که، «در اکثر موارد افراد در حالی شیعه می‌شوند که پدر و مادر و یا خواهر و برادرشان شیعه نیستند. دلیلش هم واضح است. قبلاً همه سنی بوده‌اند. در عین‌حال هیچ مشکلی با هم ندارند و ارتباط بین آنها قطع نمی‌شود، چون شیعیان به مردم خدمت می‌کنند. مردم شیعیان را به خدمت و کمک به همنوع می‌شناسند.»

 

۶- زندگی در میان توده مردم

یکی از نکات جالبی که در زندگی شیخ زکزاکی و نیز شهید شیخ محمد توری مشاهده کردم این بود که خانه‌هایشان در بین محله‌های عادی مردم بود. با توجه به امکاناتی که اینها دارند و نیز تجاری که هر کاری را به امرشان انجام می‌دهند، زندگی نکردن در فضای زندگی ثروتمندان و بودن در کنار فقرا، امتیاز بسیار بزرگی برای آنهاست.

در نیجریه اختلاف طبقاتی بین مردم ثروتمند و مردم فقیر بسیار زیاد است. طبق گزارشات سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل، ۷۰ درصد مردم نیجریه زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در شهر کانو، محله‌ای که هتل طاهر در آن است، منطقه‌ای بسیار مجلل، دارای خانه‌هایی بسیار بزرگ با باغ‌هایی بی‌انتها و بسیار زیباست. هنگامی که از آن محله بیرون می‌آئید، گویی به یک شهر جنگ‌زده وارد می‌شوید. خانه شهید شیخ توری در جایی بود که شاید بتوان گفت فقیرترین افراد در آن محله زندگی می‌کنند. یکی از عواملی هم که باعث روی آوردن مردم به آنها شده است همین زندگی در حد متوسط مردم است.»

 

۷- فرهنگ نمودن فضای خدمت رسانی در میان پیروان

نکته زیبای دیگری که مشاهده کردم درباره یکی از تجار شیعه در شهر کانو بود که صاحب یک شبکه واردات انواع محصولات به نیجریه بود. در بین صحبت‌هایش دریافتم که روزانه در یکی از خانه‌هایش به حدود ۴۰ نفر غذا می‌داد. او بر بام خانه‌اش چند تانکر آب گذاشته بود. به آنها اشاره کرد و به من گفت، «آنها را می‌بینی؟ آن دو‌تای کوچک برای زندگی خودم است، ولی با آن چهار تای بزرگ به بیش از ۳۰ خانه آبرسانی می‌کنم.» تربیت افرادی مثل او و ترویج این سبک زندگی، نقش بسیار بزرگی در ترویج اندیشه‌های خدمت گرایانه شیعیان دارد.

 

۸- لزوم شروع کردن از خود

شیخ یک قاعده‌ دارد و می‌گوید ، «هر کاری را که می‌خواهم در جامعه پیاده کنم، اول باید روی خودم پیاده کنم. اگر توانستم این کار را بکنم،  معلوم می‌شود که می‌توانم دیگران را هم به آن توصیه کنم و در جامعه گسترش دهم.» کسانی که در راس یک تشکیلات و در زیر مجموعه جنبش اسلامی قرار می‌گیرند ابتدا خودشان مسئولند که هزینه‌های مربوط به آن فعالیت‌ها را تامین کنند. آنان از پول شخصی خود و نیز خانواده‌های نزدیک به خود کمک می‌گیرند. یکی از مهم‌ترین نکاتی که باعث شده فعالیت‌های جنبش اسلامی وابسته به کمک‌های خارجی نباشد همین روحیه حرکت به سمت خودکفایی اقتصادی است.

 

سخن پایانی

مهم‌ترین نکته‌ای که در کنار مردم عزیز و سیاه‌پوست نیجریه دریافتم این بود که آنها بسیار مستعد ایجاد تحولات شگرف در جامعه خود هستند. دلیلش ‌هم این است که آنها این دگرگونی و تحول را در وجود خودشان تمرین کرده‌اند. نگاه جدید به زندگی، باور عمیق به وعده‌های الهی، باور به ظهور مهدی موعود«عج»، باور به حکومت مستضعفان، تمرین از خود گذشتگی و ایثار، تمرین مقابله و جنگ با استکبار، متکی بودن بر ظرفیت‌های خود، وابسته نبودن به دیگران، نفوذ در دل‌ها و… ویژگی‌هایی هستند که این مردم را شایسته الطاف ویژه الهی کرده است. حرکتی که برادران ما در نیجریه شروع کرده‌اند، متکی بر فرد و یک رهبر خاص نیست بلکه تبدیل به سیلابی شده است که همچنان با سرعت جاری است و دیر یا زود مستکبران را با خود خواهد برد.

19فوریه/20

ابراهیمی با قدرت یک امت

مقدمه:

شیخ زکزاکی یکی از پدیده‌های عجیب روزگار ماست. فردی با دست خالی، در غرب آفریقای فقیر، با ۵۰ درصد مسیحی و بی‌دین، توانسته است ظرف ۳۰ سال، حدود ۲۰ میلیون از مردم نیجریه و چندین میلیون از سایر کشورهای آفریقائی را جذب و آنها را به عنوان فریقائی طرفداران انقلابی مکتب اهل بیت(ع) تربیت کند. او با شهادت شش فرزندش در دو کشتار دولتی، خم به ابرو نیاورده است و پیروانش نیز با اقتدای به رهبر خود  از شهادت استقبال می‌کنند.

چهار سال قبل، در یک کشتار بزرگ انسانی که توسط دولت ظالم و دست‌نشانده‌ نیجریه انجام شد که همه‌ دستورات را از آمریکا واسرائیل می‌گیرد و عربستان سعودی هم پول‌های آن را پرداخت می‌کند، بیش از ۱۰۰۰ نفر از طرفداران او به شهادت رسیدند و بیش از ۷۰۰ نفر را مجروح شدند. سه فرزند شیخ در این فاجعه شهید شدند و خواهرش زنده زنده در آتش سوخت.

اینک پس از چهار سال بازداشت غیرقانونی او و همسرش، آنها را از بازداشتگاه خانگی به زندان عمومی برده‌اند. این حوادث بهانه‌ای شد تا این مقاله توسط اینجانب که سال‌هاست با شیخ، خانواده او و حرکت اسلامی نیجریه آشنا و در خدمت آنها بوده‌ام و هم اینک نیز به عنوان نماینده‌ شیخ زکزاکی در ایران، عضو کمیته بین‌الملل حرکت اسلامی نیجریه هستم، تنظیم شود واز طریق مجله وزین پاسدار اسلام که سال‌هاست از آن بهره‌ زیادی برده‌ام، به نظر خوانندگان محترم آن برسد.

 

نیجریه کجاست؟

نیجریه پرجمعیت‌ترین کشور قاره آفریقاست و در غرب آن قاره قرار دارد. پایتخت آن آبوجا و بزرگ‌ترین شهر آن لاگوس است. جمعیت این کشور ۱۷۰ میلیون نفر و زبان رسمی آن انگلیسی و زبان مردم آن هوساست. حدود ۸۵ میلیون نفر از مردم نیجریه مسلمان و بقیه مسیحی یا بی‌دین هستند. این کشور نفت فراوانی دارد، اما در فقر سنگینی به سر می‌برد. مردم در روز فقط چند ساعت برق دارند و بقیه زمان‌ها افرادی که توانایی دارند، از موتور برق استفاده می‌کنند.

 

شیخ (سید) ابراهیم الزکزاکی کیست؟

شیخ ابراهیم‌بن یعقوب‌بن علی‌بن تاج الدین‌بن حسین زکزاکی در پنجم ماه می ۱۹۵۳ پانزدهم شعبان ۱۳۷۲ (۱۳۳۲شمسی) در شهر زاریا در یک خانواده‌ی مذهبی در نیجریه متولد شد. شیخ ابراهیم در خانواده‌ای به دنیا آمد که فعالیت سیاسی و ضداستعماری در آن پیشینه‌ دیرینه دارد، به‌گونه‌ای که جد شیخ زکزاکی، از فقهای عصر و زمانه خود و از مبارزان با استعمار در آفریقا بود.

جد زکزاکی از موریتانی به نیجریه آمده بود. هرچند او سید و از نوادگان اهل بیت(ع) بود، اما چون در نیجریه هر عالمی را شیخ می‌گفتند، او را هم شیخ می‌گفتند. شیخ ابراهیم هم هرچند سید است، اما در نیجریه او را شیخ می‌گویند. او اخیراً از همه خواهش کرده او را سید زکزاکی صدا بزنند.

او تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس سنتی قرآنی و اسلامی از سنین کودکی آغاز کرد و تا سن ۱۶ سالگی در مرکز

یادگیری شهر تاریخی زاریا نیجریه مشغول به تحصیل بود. او در مدرسه ابتدایی رسمی شرکت نکرد. اولین تجربه وی با آموزش رسمی در سال ۱۹۶۹ در مدرسه عربی استانی زاریا بود که در آن مقامات محلی شهر، معلمان عربی را برای مدارس ابتدایی خود تعلیم می‌دادند.

او از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۵ در مدرسه‌ معروف مطالعات عربی«کانو»   (SAS) مشغول به تحصیل بود. این مدرسه در سال ۱۹۳۴ به عنوان مدرسه‌ حقوق نیجریه شمالی تأسیس شد و به عنوان «مادر دانشگاه بایرو» شناخته می‌شد. تقریباً تمام قضات بزرگ شمال نیجریه، فارغ‌التحصیل این مدرسه هستند.

علاقه‌ علامه زکزاکی به موضوعاتی که در مدرسه تدریس نمی‌شد باعث شد که وی دوره‌ گواهی‌نامه تربیت معلم درجه دو خود را با مطالعات خصوصیGCE  در موضوعاتی همچون دولت و اقتصاد ترکیب کند .او در سال ۱۹۷۵ و پس از اتمام امتحانات مقطع متوسطه مشغول به تحصیل برای سطح پیشرفته(GCE)در موضوعاتی همچون دولت، اقتصاد، هوسا و مطالعات اسلامی شد. نتایج موفقی که او در این آزمون‌ها کسب کرد، سبب ورود مستقیم وی به دانشگاه احمد بلو(ABU) در شهر زاریا برای مقطع کارشناسی رشته‌ اقتصاد شد و او از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ تحصیلات خود را در این دانشگاه ادامه داد.

او عضو فعال جامعه‌ دانشجویی مسلمانان (MSS) در دانشگاه و در سطح ملی بود. در سال ۱۹۷۸، دبیر کل جامعه دانشجویی مسلمانان همان دانشگاه (ABU) و به عنوان مغز متفکر در پشت تظاهرات گسترده‌ مردمی در حمایت از گنجاندن شریعت در قانون اساسی نیجریه شناخته و در سال ۱۹۷۹ به عنوان نایب‌رئیس (امور بین‌الملل) جامعه دانشجویی مسلمانان انتخاب شد و

به‌طور قابل توجهی به یادگیری از علمای مختلف در سیستم سنتی یادگیری «کانو» و «زاریا» ادامه داد.

 

سخنران دانشگاه کمبریج

وقتی یکی از استادان دانشگاه احمد بلو برای تدریس به دانشگاه کمبریج منتقل ‌شد، ابراهیم زکزاکی جوان نیجریه‌ای را به آنها معرفی ‌کرد. آنها از ابراهیم زکزاکی دعوت می‌کردند به کمبریج برود وبرای دانشجویان و اساتید در مورد آفریقا و راه نجات آن از دست استعمار و استثمار سخنرانی کند. با اولین سخنرانی، همه دانشگاهیان شیفته‌ او ‌شدند و این برنامه بارها و بارها تکرار ‌شد. او در همین سفرها با آقای مسعود شجره، رئیس حقوق بشر اسلامی انگلستان که آن موقع دانشجوی کمبریج بود آشنا ‌شد. ارتباط او با آقای شجره باعث ‌شد که اطلاعات او از ایران زیاد شود و با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) جریان انقلاب را دنبال و در اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به ایران سفر کند.

 

نحوه‌ شیعه شدن شیخ ابراهیم

رهبر شیعیان نیجریه درباره‌ دیدارش با امام راحل می‌گوید، «حدود ۴۰ سال قبل، این افتخار را پیدا کردم تا در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به ایران سفر و در جشن‌های پیروزی انقلاب شرکت کنم. امام یک قرآن به من هدیه دادند و گفتند بروید و با این قرآن مردم نیجریه را به اسلام دعوت کنید.»

زکزاکی که از اهل سنت مالکی بود، پس از دیدار با امام خمینی، شیعه شد. او بعد از بازگشت به نیجریه، مردم نیجریه را با پخش عکس‌های امام خمینی(ره) جذب تشیع کرد. علاقه به انقلاب و امام خمینی در بین مردم نیجریه در سال‌های اخیر به‌قدری افزایش یافته که شیعیان نیجریه به «خمینیون» معروف شده‌اند.

 

تعداد شیعیان در نیجریه

تعداد پیروان مکتب اهل‌بیت«ع» در نیجریه حدود ۱۵ میلیون است. در راه‌پیمایی روز قدس، بیش از ۲ میلیون نفر در یک شهر زاریا شرکت می‌کنند. ۵ میلیون شیعه‌ واقعی آشنا با احکام شیعه، ۵ میلیون شیعه که در حال آموختن احکام هستند، ۵ میلیون در حال پیوستن به شیعیان هستند. چند میلیون مسیحی و بی‌دین نیز از طرفداران سرسخت زکزاکی هستند و در همه‌ مراسم عمومی مربوط به شیعیان شرکت می‌کنند. مجموع پیروان شیخ از کل کشورهای حاشیه‌ خلیج فارس بیشتر است.

 

امام حسین یک «جون» سیاه‌پوست داشت، امام زمان ۱۴ میلیون

بارها شیخ به من گفته است که به شیعیان ایران بگویید، اگر در رکاب امام حسین(ع) یک جون (غلام)سیاه‌پوست بود، اما در رکاب امام زمان(ع) حداقل ۱۵ میلیون زن و مرد سیاه‌پوست (جون) هستند.

 

تشکیل حرکت اسلامی نیجریه

شیخ زکزاکی پس از ملاقات با امام و مشاهده‌ شخصیت انقلابی ایشان، در ذهن خود تصمیم به پیروی از امام به عنوان رهبر خود گرفت و از آنجا که امام خمینی موفق شده بود انقلاب بزرگی را در جهان انجام دهد و پایه‌گذار حکومت اسلامی به‌معنای واقعی باشد، شیخ زکزاکی مکتب فکری ایشان را دنبال کرد و از آن به بعد تصمیم گرفت مطالعات بیش‌تری در مورد مکتب فکری شیعه (جعفری) انجام دهد.

او از دوران دانشجویی تا به امروز یک عالم اسلامی و عنصر فعالی بوده و عمدتاً به یادگیری، تحقیق و تدریس در حوزه مطالعات اسلامی پرداخته است. سخنرانی‌های وی عمدتاً در کتاب‌های متعددی و به زبان هوسا (زبان ملی نیجریه) نوشته شده‌‌اند. طرفداران شیخ زکزاکی به عنوان حرکت اسلامی نیجریه (IMN) خوانده می‌شوند. تشکیلاتی که در هیچ جای رسمی ثبت نشده است، ولی حدود ۲۰ میلیون نفر خود را عضو حرکت اسلامی نیجریه می‌دانند.

هدف حرکت اسلامی نیجریه، آگاه ساختن مسلمانان از وظایفشان به عنوان افراد و به عنوان یک جامعه است. شیخ به‌ویژه بر اهمیت مشارکت زنان در این جنبش تأکید کرده، امری که در جامعه‌ نیجریه برای زنان مرسوم نبود و زنان اجازه فعالیت در امور مذهبی را نداشتند.

 

مدارس عثمان فودیو

جنبش اسلامی دارای بیش از سیصد مدرسه‌ ابتدایی و متوسطه است که عمدتاً در مناطق شمالی این کشور واقع شده‌اند. این مدارس با نام عثمان فودیو، رهبر آزادی‌خواه و مسلمان ۲۰۰ سال قبل در نیجریه شناخته می‌شوند. علاوه بر این بسیاری از مراکز و مؤسسات اسلامی دیگر در این کشور تأسیس کرده‌اند.

 

روزنامه‌ المیزان

جنبش اسلامی دارای پرخواننده‌ترین روزنامه‌ نیجریه یعنی المیزان به زبان هوساست که طرفداران زیادی دارد.

زندانی شدن به بهانه‌های واهی

شیخ چندین بار به خاطر عقاید خود توسط تمام دولت‌های مختلف در نیجریه به زندان افتاده است. اتهامات علیه او همیشه فتنه‌انگیزی یا تحریک نارضایتی مردم در برابر دولت بوده است. در دوران ریاست جمهوری آباچا، جرم او این بود که گفته بود، «هیچ قدرتی به‌جز خداوند وجود ندارد.»

زمان‌های مختلف زندان وی به این شرح است. انوگو (۱۹۸۱ – ۱۹۸۴)، مرکز معروف بازجویی، لاگوس (۱۹۸۴ – ۱۹۸۵)، کیریکیری تحت شدیدترین تدابیر امنیتی (۱۹۸۵)، بندر هارکورت (۱۹۸۷ – ۱۹۸۹)، بندر هارکورت و کادونا (۱۹۹۶ – ۱۹۹۸)، او از دسامبر ۲۰۱۵ (آذر ۹۴) تا به امروز در حصر غیرقانونی بوهاری، رئیس‌جمهور مستبد نیجریه است.

 

سفرهای شیخ زکزاکی

شیخ به سراسر جهان سفر و کشورهائی چون ایران، انگلستان، عربستان‌ سعودی، لبنان، سودان، آفریقای جنوبی، آمریکا، مالزی و روسیه و… بازدید کرده است. تمام سفرهای او با دعوت‌های دینی و اسلامی واغلب شامل حضور در کنفرانس‌ها و سمینارها بوده است.

حاصل ازدواج او با معلمه، زینت ابراهیم، ۷ پسر و ۲ دختر است. البته او پنج دختر فرزندخوانده نیز دارد که اکثراً فرزند شهدای نیجریه هستند. او با همه و حتی دشمن خود بسیار خوش‌برخورد، صبور و بردبار و برای بسیاری از افراد منبع الهام است. براساس نقل همسر و فرزندانش به اینجانب، او شوهر و پدر بسیار مهربان و وظیفه‌شناسی است

.

سیستم اعتراض آرام اسلامی

مدل‌های انقلابی و سیستم‌های اعتراضی بدون درگیری در ول تاریخ در کشورهای مختلف رواج داشته‌اند. مهم‌ترین رهبر این نوع حرکت اعتراضی مهاتما گاندی در هند و دیگر، نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی هستند. این دو شخصیت توانستند بدون جنگ وخون‌ریزی، کشور خود را از دست استعمار نجات دهند. گرچه در هر دو کشور، در ظاهر حکومت‌ها عوض شدند، اما در باطن کار، وضعیت تقریباً به همان روال سابق باقی ماند.

شیخ زکزاکی در نیجریه توانس، همان انقلاب آرام را بدون توسل به هرگونه خشونتی پیش ببرد، اما انقلاب او صرفاً بصیرت‌افزایی مردم محروم و مستضعف نیجریه بود. این بصیرت به‌حدی بود که دولتمردان نیجریه با توصیه‌های اتاق فکرهای آمریکا واسرائیل و پول‌های نفتی عربستان، از نفوذ روزافزون شیخ در بین مردم نیجریه و گرایش آنها به اسلام انقلابی احساس خطر و هرروز به بهانه‌های مختلف، به طرفداران شیخ حمله و آنها را شهید یا زخمی می‌کنند؛ غافل از اینکه پس از هر کشتار نه تنها از طرفداران شیخ در نیجریه کم نمی‌شود، بلکه دیگر کشورهای آفریقایی نیز به طرفداران شیخ می‌پیوندند. لذا شیخ موفق شد الگوی اعتراض آرام اسلامی را به دنیا معرفی و آن را جایگزین مدل مهاتما گاندی و نلسون ماندلا کند.

 

سبک کار شیخ زکزاکی در جذب انسان‌ها

به بعضی از نکات موفقیت و سبک خاص شیخ در جذب و تربیت افراد اشاره می‌کنم. او از لغت شیعه در مورد پیروانش استفاده نمی‌کند، بلکه نام مسلمان مکتب اهل بیت(ع) یا اسلام ناب محمدی(ص) را بر آنها می‌گذارد. او حتی یک مسجد شیعه در نیجریه نساخته است و به پیروان خود می‌گوید، بروید در همین مساجد موجود نماز بخوانید.

شیخ زکزاکی به پیروانش توصیه می‌کند در مساجد اهل تسنن و پشت سر آنان نماز بگذارند و نگذارند هیچ‌گونه جدایی بین آنان و اهل تسنن شکل بگیرد. این امر باعث می‌شود تبلیغ وهابیت مبنی بر اینکه شیعیان مؤمن و مسلمان و نمازخوان نیستند، خنثی شود.

البته مساجد نیجریه، به‌‌ویژه در قسمت شمال بسیار زیادند. گاهی در یک کوچه سه مسجد وجود دارد. شیعیان به آن مساجد می‌روند و گاهی اوقات بعد از نماز در گعده‌هایی که می‌گیرند به تبلیغ معارف اهل‌بیت«ع» از قبیل دعاها و یا عقاید می‌پردازند. بنابراین شبکه‌ بزرگی از ظرفیت‌های تبلیغی در اختیار شیعیان قرار گرفته است. با اینکه امروزه تعداد شیعیان زیاد است، اما با توجه به جامعه حدوداً ۸۵ میلیونی مسلمان در آنجا، کماکان در اقلیت هستند. بنابراین عدم جداسازی و غیرخودی ندانستن مسلمانان غیرشیعه و حتی سایر ادیان و افراد فاقد دین، یکی از مهم‌ترین راهبردهای جنبش اسلامی نیجریه به شمار می‌آید.

شیخ زکزاکی به هیچ مذهبی توهین نمی‌کند، بلکه می‌گوید کلام اهل‌بیت«ع» به هرکسی که برسد قبول می‌کند و فقط صبر لازم است. او حتی افرادی از شیعیان را که با معرفی او در دانشگاه‌هایی مثل المصطفی در ایران درس خوانده‌اند، اما کار دیپلماتیک انجام می‌دهند و از حرکت اسلامی خارج شده‌اند، سرزنش نمی‌کند. او می‌گوید من انقلابی‌ام و کار انقلابی می‌کنم. شما هم از طریق دیپلماتیک بروید. کسانی که دنبال حقیقت باشند، بالأخره به حرف ما می‌رسند.

پیروان او حتی یک تفنگ هم ندارند و تا کنون به‌رغم کشتار هزاران نفر از آنها حتی یک گلوله هم شلیک نکرده‌اند. آنان در رزمایش‌ها از اسلحه‌ پلاستیکی و چوبی استفاده می‌کنند.

 

امور اجتماعی حرکت اسلامی در نیجریه

جامعه‌ پزشکی شیعیان، تشکیلاتی با عنوان اَسماء را تشکیل داده که به‌طور رسمی به عنوان یک‌ نهاد بین‌المللی ثبت‌ شده است. مردم وقتی با حرکت آنان مواجه می‌شوند و می‌پرسند شما کیستید و چرا به ما خدمت‌رسانی می‌کنید؟ در پاسخ صرفاً به توصیه شیخ زکزاکی برای خدمت‌رسانی به مردم ایشان اشاره می‌کنند.

شیخ زکزاکی به پیروان مرد خود توصیه می‌کند که با اهل تسنن ازدواج کنند؛ بنابراین مردان شیعه به ازدواج با زنان اهل تسنن می‌پردازند؛ اما دختران خود را به ازدواج با اهل تسنن درنمی‌آورند. معمولاً دو الی سه سال طول می‌کشد که همسران آنها هم که سبک زندگی جدید شیعیان و اخلاق خوب آنها را می‌بینند جذب تشیع و شیعه ‌شوند.

برخی از مراسم‌ها در حرکت اسلامی جنبه‌ تظاهرات دارد و به گفته مردم، در انتشار نام شیعه و جذب مردم بسیار تأثیر دارد. برای مثال راه‌پیمایی روز عاشورا و راه‌پیمایی اربعین و در مرحله‌ بعد، راه‌پیمایی روز قدس از این جمله‌اند. در برخی از راه‌پیمایی‌ها، مثلاً روز عاشورا، ایستگاه‌های انتقال خون وجود دارند و شیعیان خون خود را در راه خدا به هموطنانشان هدیه می‌دهند. گروه‌هایی از دانشجویان در برخی از اعیاد به بیمارستان‌ها سر می‌زنند و ضمن سرکشی به بیماران و دادن هدایای کوچکی به آنها برای کمک به کسانی که به خون نیاز دارند، خون می‌دهند. برخی اوقات تمام گروه، لباس متحدالشکل جنبش اسلامی نیجریه را می‌پوشند.

همچنین در برخی از اعیاد مانند میلاد حضرت زهرا(س)، عده‌ای از دانشجویان به زندانیان نیازمند سر می‌زنند و با کمک‌های جمع‌آوری‌ شده از افراد خیر، زمینه‌ آزادی بعضی از آنان را فراهم می‌سازند.

شیخ زکزاکی به شیعیان توصیه می‌کند که ،«به ‌پاس نعمتی که خدا به شما داده و شما شیعه شده‌اید، سعی کنید دو نفر، چه از فامیل و چه از آشنایان و یا دیگران را به تشیع وارد سازید.» به گفته‌ پیروان ایشان، هم‌ اکنون این توصیه در میان شیعیان تبدیل به فرهنگ شده است.

 

مژده‌ عثمان دان فودیو

عثمان دان فودیو رهبر اسلامی نیجریه در ۲۰۰ سال قبل، بشارت آمدن شخصی به نام ابراهیم و منجی نیجریه را داده. او گفت که نام این منجی ابراهیم است و مشخصات او فلان و فلان است. همه‌ این مشخصات در یکی از کتاب‌های او آمده و موجود است. متن هم به زبان هوساست. به گفته‌ عثمان دان فودیو، این ابراهیم، زمینه‌ساز برای ظهور مهدی آخرالزمان«عج» در منطقه خواهد بود.

 

کشتارهای شیعیان توسط دولت نیجریه

در روز قدس سال ۲۰۱۴ میلادی، مرداد ۱۳۹۳ شمسی، سه پسر ابراهیم زکزاکی به همراه ۳۳ تن از شیعیان، در جریان حمله‌ نیروهای نظامی نیجریه به راه‌پیمایان روز قدس کشته شدند. متأسفانه هیچ کسی به این حمله ناجوانمردانه اعتراضی نکرد. فقط از طرف مقام معظم رهبری، آیت‌الله اختری (دبیرکل وقت مجمع جهانی اهل بیت(ع)، برای تسلی خاطر شیخ و حمایت از فعالیت‌های حرکت اسلامی به نیجریه سفر و با شیخ و خانواده‌اش ملاقات کرد.

وقتی دولت نیجریه دید در کشتار سال ۲۰۱۴ روز قدس با اعتراضی مواجه نشد، در سال ۲۰۱۵ میلادی ۱۴۳۷ق (دی ماه سال۱۳۹۴ش)، ده روز پس از برگزاری راه‌پیمایی باشکوه اربعین و خشمناک شدن وهابیت و اسرائیل و آل‌سعود، در جریان برگزاری مراسم روز اول ربیع‌الاول از سوی جنبش اسلامی نیجریه، در حسینیه بقیه‌الله در شهر زاریا، به بهانه‌ بسته شدن راه بر فرمانده‌ ارتش، ولی با برنامه‌ریزی قبلی، نیروهای ارتش نیجریه به مراسم شیعیان حمله کردند و موجب کشته‌شدن ۱۰۰۰ و زخمی شدن ۷۰۰ نفر شدند. در همین روز پس از حمله به حسینیه‌ بقیه‌الله و کشتار شیعیان، به خانه‌ شیخ حمله شد و سه فرزند دیگر شیخ زکزاکی یعنی حامد، حیدر و حُمَید به شهادت رسیدند و خواهر شیخ زنده زنده در اتاق در بسته سوخت. در جریان حمله‌ نیروهای ارتش نیجریه به خانه‌یشیخ، شیخ و همسرش نیز تا حد شهادت زخمی شدند. در این جنایت، شیخ یک چشم خود را از دست داد و بیش از ۵۰ ترکش در بدنش به جا ماند که هنوز خارج نشده‌اند. همسرش نیز ده‌ها ترکش در بدن دارد، به‌طوری که به دلیل تحریک ترکش‌ها نمی‌توانند خواب راحتی داشته باشد. در راه‌پیمایی اربعین سال ۱۳۹۷ در ابوجا، (پایتخت)، روز شنبه ۱۷ صفر ۱۲ نفر، روز یکشنبه ۱۸ صفر۲۹ نفر و روز اربعین بیش از ۲۰ نفر را به بهانه‌های واهی کشتند.

ابراهیمی در صلابت خلیل

شیخ زکزاکی از صلابت یک رهبر معنوی به‌تمام معنا برخوردار است. او بارها به من گفته است که از هیچ چیزی به‌جز خداوند هراس ندارد. او در نمازمیت بر سه فرزند شهیدش در روز قدس سال ۹۳ آن‌چنان با صلابت بود که در همه‌ جهان اسلام زبانزد خاص و عام شد. او پس از کشتار ۱۳۰۴ که سه فرزند دیگرش را با بیش از ۱۰۰۰ شهید و ۷۰۰ زخمی از دست داد، خم به ابرو نیاورد و با وجود از دست دادن یک چشم و بیش از ۵۰ ترکش در بدن به من می‌گفت به دیپلمات‌های ایران بگوئید من مقلد امام خامنه‌ای (حفظه‌الله) هستم،. ایشان فرموده‌اند من دیپلمات نیستم من یک انقلابی هستم. بنابراین بگذارید، دیپلمات‌ها کارهای دیپلماتیک بکنند، من هم کارهای انقلابی خودم را انجام می‌دهم. یک بار از او پرسیدم، «مشکل شما را چگونه می‌شود حل کرد؟» ایشان گفت، «هر مشکلی فقط به دست خدا حل می‌شود. اگر هم کسی کاری کند، مأمور خداست، وگرنه غیر از خداوند از کسی کاری بر نمی‌آید.»

او در ماه قبل در بدو ورود به زندان عمومی، دست خود را به دیوار بی‌کسی تکیه داده و گفته بود، «خدایا! فقط تو را دارم و غیر از تو کسی را ندارم.» این دعای او، البته اسباب شرمندگی برای همه کسانی است که می‌توانند کاری برای آزادی و معالجه او بکنند. اما به بهانه‌های مختلف، از مسئولیت خود طفره می‌روند. فردای قیامت هم مؤاخذه خواهند شد که، «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ.»

 

زینت ابراهیم که زینب ابراهیم است

«زینت ابراهیم» در سال ۱۹۸۴ میلادی با شیخ ابراهیم زکزاکی ازدواج کرد. او که قبلاً خبرنگار و نویسنده‌ مطبوعات بود، پس ازدواج با شیخ زکزاکی، به یک عنصر شیعه، انقلابی، فعال و مجاهد صبوری تبدیل شد که توان همراهی با شیخ را خیلی بیش از انتظار همه داشت و در کنار شیخ توانایی‌های خود را بروز داد. خان زینت ابراهیم که ۹ فرزند را که ۶ نفرشان شهید شده‌اند به جامه شیعه و مکتب اهل‌بیت«ع» تحویل داده است، در همه جا، پای به پای شیخ در همه مراسم، راه‌پیمایی‌ها، سفرهای داخل و خارج و سایر مجاهدات شیخ از جمله زخمی شدن شدید در کنار شیخ و سه فرزند شهیدش در کشتار ۱۳۹۴ زاریا بوده است.

او از شیخ به‌شدت مراقبت می‌کند و برای این کار یک دوره آموزش پزشکی دیده است. او ضمن آشنایی با بسیاری از داروها، تزریقات شیخ و همه‌ فرزندانش را انجام می‌د‌هد. در نیجریه او را معلمه می‌خوانند، زیرا در ایران و نزد شیخ دوره‌ طلبگی را دیده و سال‌هاست که در نیجریه معلم بانوان حرکت اسلامی بوده است. با آشنایی‌های دور و نزدیکی  که با فعالیت‌های ایشان داشته‌ام، ایشان را چون زینب(س) در کنار امام حسین(ع) می‌دانم و در موارد مختلف از بزرگی ایشان تعریف می‌کنم. ایشان همیشه با تواضع می‌گوید، «من اول شاگرد شیخ هستم، بعداً همسر و همرزم او.»

 

سفر هند برای معالجه

برای معالجه شیخ و همسرش تلاش‌های زیادی انجام شدند تا بالأخره دادگاه نیجریه اجازه داد شیخ و همسرش با دو همراه و زیر نظر ۶ نفر نگهبان امنیتی برای معالجه در هند به بیمارستان خاصی بروند. در بدو ورود شیخ به هند، عده‌ای به او اطلاع‌ دادند که سرمایه‌گذار این بیمارستان آمریکائی‌ها هستند و اینها احتمالاً قصد کشتن شما و همسرتان را دارند. یکی از پزشکان او عبری صحبت می‌کرد و اهل اسرائیل بود. روز اول در بیمارستان به بهانه مُسَکِّن، قصد تزریق یک آمپول ناشناخته و مشکوک را داشتند که خانم شیخ که در این  زمینه تخصص دارد مانع ‌شد. وقتی آنها می‌فهمند که شیخ از قصد آنها آگاه است و اجازه معالجه در این بیمارستان را نمی‌دهد، از طرف دولت نیجریه به او دو ساعت فرصت می‌دهند که معالجه در همین بیمارستان را بپذیرد و یا به نیجریه باز گردد. شیخ می‌گوید مرا به هر بیمارستان دیگری در هند ببرید قبول می‌کنم؛ اما آنها موافقت نمی‌کنند و او همسرش را به نیجریه برمی‌گردانند.

 

وضعیت فعلی شیخ

شیخ زکزاکی از روز کشتار سال ۲۰۱۵ تا یک ماه قبل به همراه همسرش در حصر خانگی بود. متأسفانه در چند ماه اخیر میزان سرب وکادمیوم در خون ایشان بالا رفته و اثرات زیادی روی سلامتی او گذاشته است. به‌رغم بیماری شدید شیخ و همسرش، دولت نیجریه فقط اجازه‌ معاینات پزشکان محلی را ‌داده است. متأسفانه از اوائل دسامبر ۲۰۱۹ (آبان ۱۳۹۸) ایشان را از حصر خانگی به زندان برده‌اند که  در حکم اعدام برای ایشان و همسرشان است، زیرا به دلیل فقدان مراقبت‌های پزشکی برای پیرمردی که مبتلا به انواع بیماری‌هاست، این شیوه خود به خود به شهادت منتهی می‌شود و یا اگر دولت نیجریه صبر نداشته باشد، ایشان را به بهانه‌های مختلف خواهد کشت.

در زندان عمومی فعلی، یک اتاق بسیار کوچک به شیخ و همسرش داده‌اند که حتی جای کافی برای خوابیدن دونفر هم نیست. اتاق پنجره ندارد و به‌رغم کلید و سرپیچ برای لامپ برق، لامپی برای روشنایی نمی‌دهند. به آنان اجازه‌ استفاده از داروی شخصی و تخصصی نمی‌دهند و فقط مصرف داروهای عمومی‌ای که از طرف زندان می‌دهند مجاز است.

 

شهرت جهانی شیخ

تقریباً حدود چهار دهه است که شیخ نهضت و حرکت اسلامی را در نیجریه آغاز کرده‌ است. او اکنون بیش از ۲۰ میلیون طرفدار در نیجریه و دیگر کشورهای آفریقایی دارد. وی در حال حاضر یک پدیده‌ جهانی و به‌ویژه بعد از کشتار سال ۲۰۱۵ در زاریا در تمام جهان شناخته شده است.

 

درخواست از همه‌ دلسوزان مکتب اهل بیت(ع)

از همه عزیزان و خادمان مکتب اهل بیت(ع) درخواست می‌شود ضمن انتقال این مطالب به سایرین، برای سه مطلب اقدام فرمایند:

۱٫درخواست از مجامع بین‌المللی، به‌ویژه سازمان ملل برای آزادی شیخ و همسرش و تلاش برای انتقال ایشان به خارج از نیجریه برای معالجه؛

۲٫درخواست از سازمان کنفرانس اسلامی برای تحت فشار قرار دادن رئیس‌جمهور نیجریه برای اقدام به آزادی شیخ و همسرش و معالجه‌ آنان؛

  1. قطع نکردن برنامه‌های بزرگداشت شیخ زکزاکی توسط مردم و نهادهای مختلف مردمی و انقلابی تا زمان آزادی و معالجه‌ شیخ و همسرش.

با توجه به اینکه در روابط دیپلماتیک امکان این‌گونه درخواست‌ها برای آزادی رهبران فرهنگی، سیاسی وجود دارد، شاید سیستم دیپلماسی ایران اسلامی تنها بخشی باشد که بتواند این امر مهم را از دولت نیجریه که دم از همکاری و همراهی می‌زند، بخواهد و آن را راضی به آزادی و معالجه شیخ و همسرش کند. هرچند متأسفانه در چند سال اخیر اقدام دیپلماتیک مؤثری برای کمک به شیخ و همسر بیمارش انجام نشده است.

ان‌شاءالله در این موقعیت، توجه به مظلومیت حرکت اسلامی نیجریه و محکوم کردن کشتار آنان و درخواست آزادی شیخ زکزاکی و همسرش که شش فرزندشان شهید شده‌اند و بیش از ۴ سال است که در حصر خانگی و زندان عمومی هستند، مرحمی بر زخم چند ساله آنان بشود. این مردم مظلوم هیچ جرمی به‌جز پیروی از مکتب اهل بیت(ع) و دفاع تا پای جان از این مکتب ندارند.

19فوریه/20

مروری بر تهدیدهای اقتصادی پیش روی انقلاب اسلامی

اشاره:

یکی از مهم‌ترین راه‌های تسلط دشمنان بر مسلمانان، سلطه اقتصادی است. دشمن در این شیوه تلاش می‌کند اقتصاد مسلمان‌ها را در اختیار بگیرد و از ثروت‌های اقتصادی، منابع زیرزمینی و معادن آنها به نفع خویش بهره‌برداری کند. او برای دستیابی به این اهداف، الگوی مصرف را متناسب با منافع خویش تغییر می‌دهد و به وسیله تبلیغات و برنامه‌ریزی، روح مصرف‌گرایی را در جامعه مسلمانان تقویت می‌کند. آن‌گاه با پرداخت سوبسیدهای کلان و صدور کالاهای ارزان به کشور مورد نظر، کارخانجات داخلی آن کشور را به ورشکستگی می‌کشاند و با هر توطئه‌ای از پیشرفت صنایع آن کشور جلوگیری می‌کند تا بازار مسلمان‌ها را در انحصار کالاهای خود درآورد و سرانجام بتواند شریان اقتصادی آنان را کاملاً در اختیار بگیرد.(۱)

از این‌رو لازم است مسائل اقتصادی به‌طور جدی مورد توجه عموم مردم و به‌ویژه دولتمردان نظام واقع شود و با تمام امکانات برای حل و رهایی از معضل وابستگی اقتصادی و دیگر آسیب‌هایی که در بعد اقتصادی، انقلاب را تهدید می‌کند جلوگیری کنند.

در این نوشتار به مهم‌ترین آسیب‌هایی که از ناحیه اقتصادی، انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند اشاره می‌کنیم.

 

الف) بی‌توجهی به عدالت اجتماعی

«عدل» در لغت به معناى ضد جور آمده است که مایه اعتدال و استقامت در نفوس انسانى است.(۲) در حقیقت، جور مغایر با میانه‌روى و اعتدال و به معناى انحراف است.(۳)

عدالت، مورد توجه تمام شرایع و قوانین الهى و از اهداف عالى پیامبران تحقق عدالت است. عدالت در نزد فیلسوفان یونان باستان هم اهمیت ویژه‌اى داشت و اولین تعریف‌ها درباره عدالت به سقراط و افلاطون و ارسطو منسوب است.(۴)

سقراط در سخنان خود اغلب رشته سخن را به عدالت کشانده و افلاطون در کتاب جمهوریت با فرض مدینه فاضله، به تحقق عدالت در آن پرداخته است. از نظر او، عدالت یک وظیفه اجتماعى است و آن عبارت است از اینکه هر شخصى در کارهاى مخصوص خود، به کارى که بهتر از عهده انجام آن برمى‌آید مشغول شود.(۵) ارسطو نیز در کتاب «سیاست و اخلاق» بحث مفصلى درباره عدالت دارد، و عدالت را به معناى پیروى از قوانین تعریف کرده است.(۶)

امام على«ع» می‌فرماید: «العدلُ یَضَعُ الامورَ مَواضَعَها: عدالت هر چیز را در جای خود قرار می‌دهد.»(۷)  

عدالت در نزد امام علی«ع» از چنان اهمیتى برخوردار است که آن حضرت عدالت را بر جود مقدم مى‌دارد. از امام سئوال شد که آیا عدالت شریف‌تر و بالاتر است یا بخشندگى؟ امام در پاسخ فرمودند: «عدل جریان‌ها را در مجراى طبیعى خود قرار مى‌دهد، اما جود جریان‌ها را از مجراى طبیعى خود خارج مى‌سازد.»

«عدل» یعنى: اعطاى به فرد با توجه به کار و استعداد و لیاقتش. اما «جود» هرچند از نظر شخص جواد که مایملک مشروع خود را به دیگرى بخشد، فوق‌العاده با ارزش است، ولى باید توجه داشت که یک جریان غیرطبیعى است. «العدلُ سائسٌ عامّ وَ الجُودُ عارضٌ خاصٌّ؛ عدالت قانونى است عام و مدیر و مدبرى کلى و بزرگراهى که همه باید از آن راه بروند، اما جود و بخشش یک حالت استثنایى است. سپس امام على«ع» مى‌فرمایند: «فَالعدلُ اشرَفُها و افضلُها؛ پس از میان عدالت و جود، عدالت اشرف و افضل است.»(۸)

امام علی«ع» علل سقوط اقتصادی ـ سیاسی حکومت‌ها را چهار چیز می‌دانند:

  1. سوء تدبیر و ضعف مدیریت؛
  2. تبذیر ناروا و هزینه‌های زیان‌بار اقتصادی؛
  3. عبرت نگرفتن از تجارب سودمند؛
  4. عذرخواهی مکرر به جای جبران خطاهای پیشین.

امام علی«ع» در پاسخ به ایراد کسانی که رعایت مساوات در عطایای بیت‌المال را بر خلافت «سیاست» می‌دانستند، فرمودند، «اگر این دارایی از خود بود به‌طور یکسان در میان شما تقسیم می‌کردم تا چه رسد به اینکه اموال از آن خداست. آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است که ممکن است در دنیا باعث سربلندی بخشندگان شود، ولی در آخرت موجب سرافکندگی ایشان خواهد شد. در میان مردم ممکن است گرامی‌اش بدارند، اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است.»(۹)

در اندیشه رهبر معظم انقلاب، عدالت اجتماعی از جایگاه والا و ارزشمندی برخوردار است، ازاین‌رو در طرح رابطه انقلاب اسلامی و عدالت اجتماعی می‌فرمایند: «در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن رفاه مادی همراه با عدالت اجتماعی توأم با روحیه و آرمان انقلاب با برخورداری از ارزش‌های اخلاقی اسلام تأمین شود. هر یک از چهار رکن اصلی ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد.»(۱۰)

و درباره اهمیت اصل عدالت اجتماعی می‌فرمایند: «در محیط سیاست داخلی یکی از چیزهای ضروری عدالت اجتماعی است که بدون آن جامعه اسلامی نخواهد بود.» (۱۱)

 

ب) وابستگی اقتصادی به کشورهای خارجی

با توجه به اهمیت مسئله اقتصاد که در واقع جزء شاهرگ‌های حیاتی یک نظام برای دوام و استقرار تلقی می‌شود، در صورت غفلت در برنامه‌ریزی، نوعی وابستگی به بیگانگان و اجانب پیدا و زمینه تسلط و استیلای آنان را فراهم می‌شود و از سایر جنبه‌ها، نظیر جنبه‌های سیاسی، اجتماعی فرهنگی و… کشور را وابسته می‌سازد.

امام خمینی«ره» در این باره معتقدند، «اگر ما یک وابستگی اقتصادی داشته باشیم این موجب این می‌شود که وابستگی سیاسی و نظامی هم حتی پیدا کنیم و مملکتمان باز برگردد به آن حالی که سابق بود.»(۱۲)

امام خمینی همچنین با هشدار به عواقب خطرناک وابستگی اقتصادی به دیگران می‌فرمایند:

«اگر ما مسامحه بکنیم و وابسته به خارج باشیم، این وابستگی به خارج قهراً وابستگی سیاسی و اجتماعی هم می‌آورد و همان اسیرها خواهیم بود که بودیم و به ما همان‌هائی حکومت خواهند کرد که کردند. ما باید از این جهت اقتصادی فارغ بشویم؛ یعنی دستمان پیش دیگران دراز نباشد که هر وقت بخواهد جلوی آن را بگیرد، ما فلج بشویم.»(۱۳)

«ما اگر اقتصادمان تابع خارج باشد آن وقت یک روز مى‏بینید که خارجی‌ها نمى‏خواهند به ما چیزى بدهند و ما باید تسلیم آنها بشویم که هر چه مى‏گویند عمل کنیم و این شایسته یک مملکت اسلامى نیست که در اقتصادش وابسته به غیر باشد… شما الان در حال جنگید. این یک جنگ اقتصادى و محاربه‏ بین اسلام و کفر است.»(۱۴)

امام خمینی تقویت پایه‌‏های اقتصادی را برای استقلال کشور ضروری می‌دانستند و معتقد بودند بدون استقلال مادی و خودکفایی نسبی، به‌ویژه در امر کشاورزی(۱۵) و تولیدات مربوط به کالاهای ضروری و حیاتی، استقلال در سایر زمینه‏ها نیز ممکن نیست. اگر مملکت شما در اقتصاد نجات پیدا نکند و وابستگی اقتصادی داشته باشد، همه‌جور وابستگی دنبالش می‏آید و وابستگی سیاسی هم پیدا می‏کنیم.(۱۶) امام وابستگی اقتصادی را یکی از آسیب‏های انقلاب و آن را عامل رجعت به وضعیت پیش از انقلاب می‏دانستند که آن وضعیت زمینه‏های ساختاری بروز جنبش‏های انقلابی را فراهم می‌کرد.(۱۷)

 

 

ج) روحیه مصرف‌گرایی و اسراف

گسترش مصرف‌گرایی و اسراف یکی از آسیب‌ها و عوامل ویرانگر اقتصاد هر انقلابی است. نبود الگوی مصرف مناسب و عمل نکردن به سفارشات دینی درباره اسراف و حرمت آن، از عوامل مهم مصرف‌گرایی و اسراف است.

ملت‌های مسلمان باید آگاه باشند که ایجاد فرهنگ مصرف‌زدگی، نقشه استعمارگران است. امام خمینی دراین باره می‌فرمایند، «از جمله نقشه‌ها که مع‌الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه کردن کشورهای استعمارزده از خویش و غرب‌زده و شرق‌زده کردن آنان است… آنان ملت‌های ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشتند و کشورهایی مصرفی بار آوردند… وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان، خصوصاً طبقه جوان به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر که خود داستان‌های غم‌انگیز دارد و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوان‌ها که عضو فعال هستند… و ده‌ها از این مصائب حساب شده، برای عقب‌ نگهداشتن کشورهاست.»(۱۸)

مصرف‌زدگی و تجمل‌گرایی به‌عنوان یک پدیده شوم اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، آثار و نتایج زیانباری را برای فرد و جامعه در پی دارد. برخی از مهم‌ترین پیامدهای منفی مصرف‌گرایی بدین قرارند:

  1. افزایش وابستگی به بیگانگان؛ مصرف‌زدگی، جامعه را به ‌سمت گسترش الگوی مصرف برون‌زا یا وارداتی سوق می‌دهد. این امر موجب وابستگی یک جامعه خواهد شد و این وابستگی، زمینه‌ساز سلطه فرهنگی بیگانگان بر چنین جامعه‌ای می‌شود، زیرا بخشی از فرهنگ بیگانه از طریق واردات کالا به کشور منتقل می‌شود.
  2. ایجاد روحیه آزمندی و طمع‌ورزی؛ «ادوارد فلاتاو» نویسنده و صاحب‌نظر آمریکایی معتقد است که بر اساس پژوهش‌های اخیر، ولخرجی‌های مصرف‌کنندگان روحیه مادی‌گرایی را در آنان تحریک می‌کند. این مطالعه نشان می‌دهد که هرچه مصرف‌کنندگان خرید بیشتری انجام دهند، به خریدهای بیشتر و مصرف افزون‌تری نیاز پیدا می‌کنند. بدین ترتیب یک دور باطل پرهزینه و آزمندی و طمع‌ورزی به‌وجود می‌آید.(۱۹)
  3. افسردگی؛ براساس تئوری‌های پذیرفته‌شده اقتصادی، هزینه کردن بیشتر موجب افزایش رضایت و خوشحالی فرد می‌شود. این در حالی است که بشر در پنجاه سال گذشته با وجود آنکه بیش از کل تاریخ بشر مصرف کرده، اما هنوز به رضایت کافی دست نیافته، روز به‌روز افسرده‌تر شده و بر شمار افسردگان عالم افزوده شده است.(۲۰)

 

راهکارهای اصلاح الگوی مصرف

اصلاح الگوی مصرف بدین معناست که منابع و کالاها به‌جا و به اندازه لازم به‌کار گرفته شوند و به‌صورت بهینه و با بیشترین بازدهی مورد استفاده قرار گیرند.(۲۱) این مقوله به‌معنای مصرف نکردن و حتی لزوماً به‌مفهوم کم مصرف کردن نیست و هیچ‌گونه منافاتی با تأمین نیازهای فرد و جامعه در ابعاد گوناگون ندارد.

برخی گام‌ها و راهکارهایی که برای کنترل و اصلاح الگوی مصرف باید مورد توجه سیاستگزاران و برنامه‌ریزان و متصدیان امر قرار گیرند، از این قرارند:

  1. ایجاد زمینه مناسب جهت فعالیت‌های اقتصادی؛ ۲٫ تشویق مردم به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری؛ ۳٫افزایش آگاهی‌های عمومی در زمینه مصرف و مصرف‌گرایی؛ ۴٫تقویت باورهای دینی و تثبیت ارزش‌های اخلاقی؛ ۵٫اجرای عدالت اقتصادی و جلوگیری از انباشت ثروت، در دست عده‌ای خاص؛ ۶٫پرهیز خواص از تجمل‌گرایی؛ ۷٫منحصر کردن تبلیغات در امر معرفی کالاها و خدمات ایرانی؛ ۸٫ترویج فرهنگ بازیافت.

 

د) تک بعدی بودن اقتصاد

یکی دیگر از آسیب‌های اقتصادی وابستگی کشور به درآمدهای نفتی و اقتصاد تک محصولی است. نفت از مهم‌ترین اقلام صادراتی است، اما این وابستگی، خسارت‌های بزرگی بر پیکره اقتصاد کشور وارد کرده است. بازار داغ خرید نفت در جهان سبب شده که دیگر بخش‌های اقتصادی از رونق بیفتند و به جای کسب درآمدهای ارزی، خود مصرف کننده درآمدهای نفتی باشند. کشاورزی که اساس استقلال اقتصادی و از مؤلفه‌های پیشرفت محسوب می‌شود، به نابودی گراییده و همه روزه شاهد ورود اقلام کشاورزی از خارج بوده‌ایم. به‌طور کلی اتکای به نفت، هم موجب تعطیلی بخش‌های دیگر اقتصادی می‌شود و هم به دلیل نوسانات قیمت آن، برنامه‌ریزی در کشور را با مشکل روبه‌رو می‌سازد.

 

هـ) بیکاری

یکی از آسیب‌های اقتصادی، انقلاب اسلامی، معضل «بیکاری» است.  از نظر اقتصادی «هر فعالیتی که به قصد تولید انجام شده و پاداش داشته باشد کار نامیده می‌شود.»(۲۲) پدیده شوم بیکاری، مصایب و مشکلات فراوانی برای افراد و اجتماع به وجود می‏آورد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

  1. فقر و تهی‌دستی

اولین پیامد بیکاری، فقر و تنگدستی و محرومیت از رفاه و آسایش مادی است. این مسئله به‌مرور، آرامش روانی خانواده را متزلزل می‌کند و چه بسا باعث محرومیت فرزندان از تحصیل و دیگر مزایای زندگی اجتماعی می‌شود. این پدیده نامیمون (فقر و تهی‌دستی) که از آن به «مرگ بزرگ»(۲۳) تعبیر شده، موجب می‏شود انسان‏های فقیر و درمانده به اعمال خلافی مثل دزدی، تجاوز، خودفروشی و بی‏عفتی مبادرت ورزند.

  1. عقب‌ماندگی کشور و جامعه

در میان کشورهای جهان، میانگین کار در برخی از ملت‌ها به ساعت‌ها می‌رسد و بدین سبب از نظر اقتصادی به رتبه‌های بالایی رسیده و به پیشرفت‌های چشمگیری نایل شده‌اند؛ در حالی‌که در برخی کشورهای دیگر این میزان بیش از چند دقیقه نیست و باعث شده که در زمره کشورهای عقب‌مانده و توسعه نیافته و یا در حال رشد باقی بمانند و نتوانند لذت رشد و پیشرفت و استقلال اقتصادی را درک کنند.(۲۴) به هرحال، سعادت و خوشبختی یک جامعه و افراد آن، مرهون کار و فعالیت؛ و شقاوت و بدبختی آنها بر اثر تنبلی و بیکاری آنها است.

  1. بزهکاری

جامعه‌شناسان علل متعددی را برای بزهکاری ذکر کرده‌اند که یکی از آن علل عامل اقتصادی و فقر و بیکاری است. بیکاری باعث می‌شود جوانان برای تأمین زندگی خود مرتکب بزه و کارهای خلاف شوند. بیکاری نقش قابل توجهی در زمینه‏سازی برای بزهکاری و جرم و ناهنجاری‏های اجتماعی دارد. تحقیقات نشان داده است که بیش از نصف افرادی که مبتلا به بزهکاری شده‌اند، افراد بیکار بوده‌اند.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- مصباح یزدی، محمدتقی، «اصل آسیب شناسی انقلاب اسلامی»، آسیب شناسی انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، ص۴۲٫

۲- ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۹، ص۸۳٫

۳- همان، ج۱۲، ص۳۷۳٫

۴- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، «درآمدی بر حقوق اسلامی»، ص۱۹۲٫

۵- افلاطون، «جمهوریت»، ص۷۸ـ۱۴۳٫

۶- ارسطو، «اخلاق نیکو ماخوس»، ص۱۶۵ـ۱۷۱٫

۷- دشتی، محمد، ترجمه «نهج البلاغه»، حکمت ۴۳۷، ص۵۲۶٫

۸-«نهج‌البلاغه»، حکمت۴۳۷٫

۹- دشتی، محمد، ترجمه «نهج البلاغه»، خطبه ۱۲۶٫

۱۰- «راهبردهای ولایت»، ج۶، ص۱۷۸٫

۱۱- همان، صص۷۹-۱۸۱و ۱۸۲٫

۱۲- امام خمینی، «صحیفه نور»، ج۱۲، ص۴۱٫

۱۳- همان، ج۱۰، ص۳۳۳٫

۱۴- همان، ج۱۱، ص۱۰۵ و ۵۸٫

۱۵- همان، ج۱۱، ص۱۰۰٫

۱۶- همان، ج۱۱، ص۱۱۷٫

۱۷- ر. ک: همان، ج۱۱، ص۲۰۴٫

۱۸- «وصیت نامه موضوعی امام خمینی»، ص۲۸-۳۰٫

۱۹- فلاتاو و ادوارد؛ مقاله به ‌سوی مصرف کمتر، در برگزیده مقالات نشریه سیاحت غرب با موضوع مصرف، ص۱۳۲٫

۲۰-مونبیوت، جورج؛ مقاله آیا مصرف بیشتر رضایتمندی بیشتری را به ارمغان می‌آورد؟، در برگزیده مقالات نشریه سیاحت غرب با موضوع مصرف، ص۱۴۱٫

۲۱- ایروانی، جواد، «الگوی مصرف در آموزه‌های اسلامی»، ص۱۱٫

۲۲-توماس سووه، «فرهنگ اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی»، ص۳۷۳، ذیل واژه «کار».

۲۳- مجلسی، محمدباقر، «بحارالانوار»، ج۱۰، ص۹۹، باب۷، ح۱٫

۲۴- مظاهری، حسین، «اخلاق و جوان»، ص۲۰۶٫

19فوریه/20

گام دوم انقلاب زمینه‌ساز طلوع خورشید ولایت عظمی

رهبر فرزانه انقلاب در بیستم مهرماه چند سال قبل در دیدار با دانشجویان و دانشگاهیان کرمانشاه به مراحل انقلاب اسلامی اشاره فرمودند و پنج مرحله تکاملی را به شرح زیر برای آن ذکر و آن مراحل را تبیین کردند.

۱- مرحله اول، ایجاد انقلاب اسلامی

۲- مرحله دوم، تشکیل نظام اسلامی

۳- مرحله سوم، تشکیل دولت اسلامی

۴- مرحله چهارم، تشکیل کشور و جامعه اسلامی

۵- مرحله پنجم، مرحله تمدن اسلامی

حضرت آقا تحقق مراحل تکاملی انقلاب اسلامی را فرایندی طولانی و دشوار، اما ممکن دانستند.

رهبر معظم انقلاب در بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۹۷ در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی نیز بیانیه‌ای را به عنوان بیانیه گام دوم انقلاب صادر کردند و تحقق اهداف انقلاب را منوط به طی مراحل تکاملی انقلاب دانستند و در این زمینه خطاب به ملت ایران به‌ویژه جوانان توصیه‌هایی را مطرح فرمودند.

معظم‌له در بیانیه گام دوم در استمرار مراحل تکاملی پنجگانه انقلاب به هدف والایی به عنوان یک راهبرد استراتژیک اشاره کردند و از جوانان خواستند به سوی آن قله‌ آرزوها حرکت و برنامه‌ریزی کنند. آن هدف والا عبارت است از: «ایجاد آمادگی برای نزدیک کردن انقلاب به آرمان بزرگش که طلوع خورشید ولایت عظمای امام زمان ارواحنا فداه است.» به عبارتی مقام معظم رهبری تحقق مراحل پنجگانه انقلاب و حتی دستیابی به تمدن اسلامی را نیز هدف ندانستند، بلکه این مراحل را ابزار و وسیله و زمینه‌ای دانستند برای دستیابی به طلوع خورشید ولایت عظمی«عج».

 

 

 

 

شرایط صدور بیانیه گام دوم

برای تبیین و تفهیم درست پیام‌های مندرج در بیانیه‌ گام دوم لازم است فضای حاکم بر زمان صدور بیانیه توصیف و معلوم شود که شرایط زمانی و سیاسی صدور بیانیه چه بوده است. ذیلاً به برخی از این شرایط اشاره می‌شود:

۱- این بیانیه همزمان با چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی صادر شد. به عبارتی بهانه مهم در صدور این بیانیه مسئله چهل سالگی انقلاب و برجستگی آن اولاً به خاطر اهمیت این انقلاب به عنوان بزرگ‌ترین انقلاب قرن بیستم و ثانیاً به خاطر بقا و دوام عزت‌بخش و مقتدرانه‌ انقلاب در چهل سال گذر از توطئه دشمنی و کینه‌توزی‌های اجماع بین‌المللی به سرکردگی آمریکا علیه انقلاب اسلامی بود. ضمن اینکه عدد چهل در فرهنگ و آیین اسلامی ما از برجستگی خاصی برخوردار است و نشانه‌ رسیدن به بلوغ و پختگی و گذر از دوران کودکی و نوجوانی و گذار از دوره بی‌ثباتی به دوران ثبات و اقتدار است.

بدیهی است صدور چنین بیانیه‌ای به عنوان گام دوم بیانگر بی‌اعتنایی به توطئه‌ها و تهدیدهای دشمنان و بدخواهان این ملت و کشور و نشانه عزم و اراده خلل‌ناپذیر رهبری و ملت ایران در عبور از مشکلات و دستیابی به قله‌های سرافرازی و اقتدار است.

۲- این بیانیه به‌نوعی پاسخی کوبنده به یاوه‌سرایی‌های جان بولتون، نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل بود که در تیرماه و چند ماه مانده به چهل سالگی انقلاب در جمع عده‌ای از اوباشان گروهک تروریستی منافقین گفته بود، «مردم ایران جشن چهل سالگی انقلاب خود را نخواهند دید. ما جشن کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران می‌گیریم.»

او از اقدامات خصمانه دولت ترامپ علیه ایران استقبال می‌کند و می‌گوید، «نتیجه تصمیم دولت ترامپ برای بازبینی سیاست‌هایش در قبال ایران باید این باشد که ایران نتواند پیروزی چهل سالگی‌ انقلابش را جشن بگیرد.» و ادامه می‌دهد، «سیاست اعلام شده آمریکا باید براندازی نظام حاکم در تهران باشد و چون رفتارها و اهداف نظام ایران تغییر نخواهد کرد، بنابراین تنها راه حل ما تغییر آن نظام است. تشخیص ما این است که انقلاب ۱۹۷۹ ایران تا جشن چهل سالگی‌اش دوام نخواهد آورد.»

توضیح اینکه در میان صاحب‌نظران سیاسی و اجتماعی با تجربه‌ای که از انقلاب‌های دیگر دارند این مسئله مطرح است که همه‌ انقلاب‌ها پس از مدتی دچار ترمیدور می‌شوند؛ یعنی پس از مدتی شور و نشاط انقلابی آنها فروکش می‌کند و مجدداً به حالت قبل خود برمی‌گردند. به این نحو که پس از مدتی از انقلاب و قرار گرفتن انقلابیون در رأس امور، مجدداً عده‌ای شورش و انقلابیون اصیل را از دور خارج و حتی آنها را قتل‌عام می‌کنند و انقلاب به وضعیت قبل از انقلاب برمی‌گردد. همان‌گونه که در انقلاب‌های کمونیستی شرقی و لیبرالیستی غربی و دیگر انقلاب‌ها اتفاق افتاده و باعث شده که این نظریه توسط عده‌ای از ضدانقلاب تبلیغ شود که انقلاب اسلامی رفتنی است و به سرنوشت دیگر انقلاب‌ها گرفتار خواهد شد.

رهبر فرزانه انقلاب در چنین شرایطی این بیانیه را صادر فرمودند تا به کسانی که گهگاه  خواب‌ آشفته بربراندازی انقلاب اسلامی را می‌بینند نشان دهند که نه تنها خواب و خیال‌های باطل آنان تعبیر نخواهد شد، بلکه ایران اسلامی عزم خود را برای ساختن ایرانی الگو و تمدن‌ساز جزم کرده است و به دشمنان و بدخواهان بیگانه و پیاده‌نظام‌های مرعوب و حقیر داخلی آنان که متأثر از تبلیغات فضای مجازی، تهاجم وسیعی را علیه امید و نشاط مردم نسبت به آینده آغاز کرده بودند و دائماً فضای یأس و ناامیدی را پمپاژ می‌کردند و فریاد می‌زدند که کار انقلاب تمام است، نشان داد که نه تنها انقلاب اسلامی ایران دچار ترمیدور و ارتجاع نخواهد شد، بلکه رهبری الهی و ولایی مبتنی بر ولایت فقیه به عنوان یک پادزهر، روزنه‌های هرگونه عقبگرد و ارتجاع و ترمیدور را مسدود خواهد کرد.

۳- این بیانیه در زمانی صادر شد که اقتدار ایران در منطقه در هماوردی با نظام سلطه که با همراهی مرتجعین منطقه میلیاردها دلار برای اغتشاش در منطقه و پیرامون ایران صرف کرده‌اند به اثبات رسیده بود.  اقتداری که ایران اسلامی از خود در مقابله با داعش دست ساخته‌ آمریکا در دفاع از سوریه، عراق، لبنان و به‌ویژه جلوگیری از وارد شدن آسیب داعش به ایران نشان داد، مثال زدنی است. به عبارتی این بیانیه در اوج اقتدار بین‌المللی ایران اسلامی در مقابله با داعش و رشد تولید علم و فناوری و صنایع پیشرفته موشکی و تکنولوژی‌های برتر نظامی و هسته‌ای در منطقه و خاورمیانه صادر شد.

۴- این بیانیه نشان داد که گام دوم انقلاب در ادامه و استمرار گام چهل ساله گذشته انقلاب و در جهت اهداف و آرمان‌های انقلاب امام و شهیدان، بدون احساس ندامت و پشیمانی و بدون عقب‌نشینی و کوتاه آمدن از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب صادر شده است. این بیانیه در حقیقت نشانه عزم و اراده نظام بر استمرار مراحل تکاملی انقلاب اسلامی و به عبارتی بیانگر این واقعیت است که برخلاف تهدیدهای دشمنان بیرونی و گزینه‌های روی میزی که برای جنگ‌طلبی مطرح می‌کنند، نظام بدون واهمه از باج‌خواهی‌ها و عربده‌کشی‌های نظام سلطه و برخلاف اهداف پلیدی که پشت تحریم‌ها برای تغییر رفتار و در نهایت تغییر نظام اسلامی قرار دارد؛ حتی با وجود ناکارآمدی‌ها و مشکلات ناشی از عملکرد نامطلوب برخی از مسئولان، قادر به پمپاژ امید و نشاط در مردم و ترسیم آینده‌‌ای درخشان در برابر ناامیدی‌هاست.

 

جوانان مخاطب پیام هستند

مخاطب رهبری در بیانیه گام دوم جوانان هستند. رهبری فرزانه با استراتژی میداندار کردن جوانان در عرصه مدیریت کشور، جوانان را با عبارات مختلفی مانند موتور حرکت و پیشرفت کشور و تحقق‌بخش مراحل تکاملی انقلاب به شرح زیر مورد خطاب قرار دادند:

«دهه‌ آینده دهه‌ شما جوانان است. چشم امید برای برای تحقق عدالت به شما جوانان است. آینده کشور چشم‌انتظار شما جوانان است. دهه آینده زمان تحرک جوانان برای بهره‌برداری از دستاوردهای گذشته و ظرفیت‌های استفاده نشده است. استمرار راه طی شده پس از چهل سال برای ساختن الگوی کامل نظام پیشرفته اسلامی در همه عرصه‌های دین، اخلاق، معنویت و عدالت باید توسط جوانان انجام شود. اینک مطالبه عمومی من برای تحقق این اهداف از شما جوانان است. جوانان عزیز! قدر خود بدانید و با قوت الهی به سوی آینده خیز بردارید و حماسه بیافرینید، زیرا دنیا به جوانان ایرانی و پایداری ایرانی و ابتکار ایرانی در بسیاری از عرصه‌ها با چشم تکریم و احترام می‌نگرد.

«ضرورت حضور مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعالان جوان در همه‌ عرصه‌ها و میدان‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی برای استمرار راه طی شده پس از چهل سال، شما جوانان، در شکستن محاصره‌های تبلیغی دشمنان در مأیوس کردن مردم و مسئولان از آینده پیشگام باشید؛ نهال امید به آینده را در خود و دیگران پرورش دهید و ترس و نومیدی را از خود و دیگران بزدایید.»

بر این اساس جوانان عزیز ما باید با عزم راسخ و اراده‌ای پولادین و شناخت عمیق از چالش‌ها و فرصت‌های انقلاب و با توکل بر خدا، خود را برای تکمیل مراحل انقلاب و ساختن تمدن اسلامی آماده و علی‌الخصوص زمینه‌ها را برای طلوع خورشید ولایت عظمای امام عصر«عج» فراهم سازند.

به یاری خداوند در شماره‌های بعدی به بخش‌های مهم بیانیه و الزامات دستیابی به تمدن اسلامی و توصیه‌های ارائه شده به جوانان پرداخته خواهد شد.

19فوریه/20

فضای مجازی، رخنه‌گاه محوری دشمن

۱ـ به گزارش اندیشکده آمریکایی “کوینسی” بیش از شش هزار حساب کاربری در توئیتر توسط شرکت سعودی “سماءات” متعلق به «بدرالعساک »رئیس دفتر ویژه بن‌سلمان با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و افزایش تحریم‌ها علیه آن راه‌اندازی شده و به فعالیت مشغول بوده‌اند. تولید و انتشار مطالبی در فضای مجازی با محتوای تفرقه قومی (میان عرب و فارس) و مذهبی (شیعه و سنی)، بزرگ‌نمایی نقاط ضعف نظام، ایجاد بدبینی نسبت به فعالیت‌های منطقه‌ای و دفاعی کشور و ایجاد ناامیدی و یأس در میان مردم از جمله نتایج فعالیت این مجموعه بوده است. در همین رابطه می‌توان به راه‌اندازی یگان ویژه در ارتش رژیم صهیونیستی جهت انجام جنگ روانی علیه جمهوری‌اسلامی و مؤلفه‌های قدرت آن اشاره کرد. یگانی که در چند سال اخیر  (و با توجه به گسترش بی‌سابقه استفاده از فضای مجازی در کشور) تمرکز فعالیت خود را بر فضای مجازی قابل دسترسی در گوشی‌های همراه (اندروید) مانند تلگرام، اینستاگرام و… قرار داده و به تولید و بازنشر انواع داده‌ها در قالب فیلم و تصویر، متن خبری و شایعه، طنز، موسیقی و… مشغول است. محتوای این داده‌ها طیف وسیعی از پیام‌ها را شامل می‌شود. مواردی مانند: ایجاد تشکیک و تضعیف در باورها و رفتارهای دینی جامعه، ایجاد نفرت و بغض در مردم ایران نسبت به ملت‌ها و گروه‌های فعال در محور مقاومت (شیعیان عراق، مردم لبنان و فلسطین، گروه‌های طرفدار انقلاب اسلامی در یمن و لبنان و سوریه و…)، تخریب دستاوردها و موفقیت‌های کشور با پخش شایعه و اطلاعات غلط و ناقص و گسترش روحیه ناامیدی نسبت به همه امور و تاریک نشان دادن آینده کشور، از جمله نمونه محتواهایی است که توسط این مرکز صهیونیستی در فضای جامعه ایرانی انتشار پیدا کرده و می‌کند. اضافه کنید به موارد فوق ده‌ها نفر از بقایای منافقین که پس از استقرار در آلبانی به صورت تمام وقت به فعالیت‌های تروریستی در فضای مجازی فارسی‌زبان مشغولند و البته صدها کانال و حساب کاربری تلگرامی، اینستاگرامی و توئیتری وابسته به سرویس‌های جاسوسی و امنیتی آمریکا، انگلیس، فرانسه، سلطنت‌طلبان، مارکسیست‌ها و…، که همگی با مأموریت و محتوایی شبیه به محتوای کانال‌های سعودی و صهیونیستی به تضعیف و تخریب نظام و اسلام و روحیه مردم مشغولند.

 

۲ـ آنچه در بالا آمد گوشه‌ای از انبوه تحرکات دشمنان اسلام و انقلاب علیه مردم مسلمان ایران و نظام جمهوری اسلامی است و البته از دشمن جز این انتظار نمی‌رود. اما آنچه در این میان به‌شدت عجیب و نگران‌کننده است، عملکرد دولت ج.ا.ا در برابر این تهاجم سراسری و بنیان‌کن است.

تهاجمی که می‌تواند به عدد صاحبان گوشی‌های “اندروید” در کشور (بیش از ۴۰ میلیون نفر) قربانی داشته باشد. در کمال تأسف، دولت نه تنها این تهاجم را نادیده گرفته بلکه در عمل همه‌گونه همکاری برای افزایش این تهاجم را با طرف‌های خارجی معمول داشته و به همین دلیل است که این موج مهاجم بدون هرگونه مانع و با حداکثر توان به قربانی گرفتن از جامعه ایرانی مشغول است!

این وضعیت در بیان رهبر معظم انقلاب با تعبیر “فضای مجازی ولنگار” توصیف شده و نمایانگر نگرانی ایشان از وضعیت فوق‌الذکر است.

به بیان ساده فضای مجازی کشور بدون هیچ نظارت و کنترلی در دست دشمنان نظام و انقلاب است و آنها بدون مشکل و در هر لحظه قادرند ذهن مخاطبین ایرانی را با هر گزاره و مطلبی هدف جنگ روانی قرار دهند.

 

۳ـ هدایت و اجرای آشوب‌ها و ناآرامی‌ها در دی ماه سال ۹۶ و آبان ماه ۹۸ توسط فضای مجازی از جمله مصادیق خطرساز بودن فضای مجازی ولنگار و بی‌قاعده رایج در کشور است.

آن‌چه در این آشوب‌ها جلب توجه می‌کند (به ویژه ناآرامی‌های آبان ماه ۹۸) این است که کلیه مراحل طراحی، جذب نیرو، انسجام و سازماندهی، هدایت عملیات آشوب و تحریک و تهییج مردم برای پیوستن به آشوبگران و حتی ایجاد امکانات سخت‌افزاری برای افزایش تجمعات (مثلاً هدایت خودروها به مکان‌های تجمع و راه‌بندان‌های ایجاد شده توسط آشوبگران از سوی نرم‌افزارهای مکان‌یاب و راهیاب خارجی مانند “ویز” و “گوگل مپ”) به وسیله فضای مجازی صورت گرفته و سرویس‌های جاسوسی بیگانه با بهره‌گیری از این امکان استثنایی (فضای مجازی باز و بدون کنترل) موفق شدند تا به سادگی و با کمترین هزینه، کشور را دچار تنش‌های امنیتی سختی کنند که رهایی از هزینه‌های آن به سادگی ممکن نخواهد بود و تا مدت‌ها نظام و انقلاب را درگیر خود خواهد کرد.

در این میان، نکته مهم آن است که فضای مجازی به شکلی که اکنون در کشور ما رایج است، در کمتر نقطه‌ای از جهان وجود دارد.

بعنوان مثال، در کشورهای زیرمجموعه اتحادیه اروپا و یا امریکا نمی‌توان از فضای مجازی به عنوان ابزاری جهت ایجاد بحران‌های امنیتی علیه حاکمیت این کشورها بهره گرفت و یا امکان استفاده از این فضا برای انجام جنگ روانی علیه حکومت‌ها و امنیت این کشورها وجود ندارد.

فضای مجازیِ بی‌قاعده و بدون کنترل را تنها در کشورهایی مانند ایران، عراق، لبنان و افغانستان می‌توان یافت و به همین دلیل است که محور آمریکایی ـ صهیونیستی؛ موفق شد در پاییز سال ۹۸ به وسیله فضای مجازی در کشورهای عراق، لبنان و ایران ناآرامی و تنش‌های گسترده امنیتی ایجاد کند.

 

۴ـ آنچه باعث شده تا فضای مجازی رایج در کشور به ابزار مستقیم و کارآمد دشمن برای تسخیر اذهان و باورهای جامعه ایرانی تبدیل شود، همراهی و همکاری بخشی از حاکمیت با این روند است. همزمان با شکل‌گیری عرصه‌های جدید در فضای مجازی، جناح اصلاح‌طلب که در به کارگیری رسانه‌های مکتوب برای ترویج و تحمیل باورهای خود به جامعه دچار موانع قانونی بود، در توافقی نانوشته با استکبار جهانی به این نتیجه رسید که ترویج بی‌ضابطه و سریع قالب‌های مختلف موجود در فضای مجازی (کانال‌ها و پیام‌رسان‌های مختلف مانند تلگرام و اینستاگرام و…) می‌تواند جایگزین کارآمدتری برای رسانه‌های مکتوب باشد، لذا  همان فضای فله‌ای حاکم بر مطبوعات زنجیره‌ای در دوران هشت‌ساله‌ اصلاحات را بر فضای مجازی در حال تأسیس و گسترش در جامعه، حاکم نموده و ذائقه جامعه را به آن عادت دادند تا عملاً عنان افکارعمومی جامعه را در دست گرفته و از این طریق راه خود را برای تسلط بر حاکمیت  هموار کنند.

این‌گونه بود که دولت روحانی  به مثابه ابزاری در دست اصلاح‌طلبان و حامیان خارجی آنها، راه را برای گسترش سریع و بی‌ضابطه فضای مجازی در جامعه هموار کرد و نتیجه آن شد که اکنون ایران جزو معدود کشورهای جهان است که فضای مجازی در بی‌قانون‌ترین و غیرقابل کنترل‌ترین حالت در آن به جهت‌دهی و تسخیر افکارعمومی مشغول است. در این میان اشتراک منافع میان اصلاح‌طلبان داخلی و دشمنان خارجی در این زمینه (توسعه بی‌ضابطه و بدون کنترل و نظارت فضای مجازی در کشور) باعث شد تا طی سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۸ سنگین‌ترین تهاجم نرم دنیا علیه ذهن انسان ایرانی شکل بگیرد و مرزهای حاکمیت در عرصه فکر و فرهنگ و باورها یکسره برچیده گردد. در واقع فضای مجازی ولنگار و بی‌قانون حاکم بر کشور محصول اتحاد شوم میان براندازان داخلی و اربابان خارجی آنان است.

 

۵ـ ثمره این شجره نامبارک (فضای مجازی ولنگار و بی‌قانون) را می‌توان در تحرکات مشترک نفوذی‌های داخلی و جهان استکبار پس از شهادت سردار سلیمانی به وضوح مشاهده کرد. اتحاد و یکدلی برآمده از خون این سردار رشید، جامعه ایرانی را چنان متحول کرد که در دوران معاصر بی‌سابقه بود. در پرتو این اتحاد، «استکبارستیزی» به اندیشه مشترک ایرانیان تبدیل شد و ادامه این روند برای جهان استکبار و اذنابش در داخل کشور قابل تحمل نبود. نفوذی‌های دشمن در داخل به وضوح مرگ و نیستی افکار غلط خود در صورت تداوم این فضای اتحاد را می‌دیدند و به همین دلیل در حرکتی کاملاً هماهنگ با آمریکا و با بهره‌گیری کامل از «فضای مجازی ولنگار» تلاش کردند تا بازی باخته را دگرگون کنند و این‌گونه شد که در روزهایی که مردم مسلمان ایران در اوج اقتدار برآمده از تهاجم به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد و در فضای همدلی پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی، آماده حرکت جدی و هماهنگ در مسیر تحقق ارزش‌های انقلاب اسلامی شده بودند، با تهاجمی بی‌سابقه در فضای مجازی روبرو شدند.

تهاجمی که به بهانه سقوط هواپیمای اوکراینی شکل گرفت، اما بی‌پرده و مستقیم اتحاد ملت ایران حول محور استکبارستیزی را هدف گرفته بود.

نتیجه این تهاجم، تلخ‌کامی مردم پس از شیرین‌کامی اتحاد و اقتدار بود و طبیعی بود که در آشوب‌های برآمده از جوسازی‌های بی‌سابقه دشمن در فضای مجازی، اهانت به سردار شهید، رهبری نظام و سپاه؛ به شعار اصلی تبدیل شود و نفوذی‌های داخلی هر صدایی که در جهت دفاع از نظام و انقلاب و سپاه بلند شده بود را خفه کنند.

دشمن به وسیله فضای مجازی و جو فوق‌العاده مسمومی که در آن ایجاد کرده بود، به دنبال ایجاد آشوب‌هایی همانند آشوب‌های آبان ماه ۹۸ بود و تا اندازه‌ای نیز به موفقیت دست یافت.

سازماندهی تجمع در برابر دانشگاه امیرکبیر به بهانه سرنگونی هواپیمای اوکراینی، که در آن ضمن  اهانت به تصویر سردار شهید، شعارهایی ساختارشکنانه علیه شهید سلیمانی و مقدسات نظام سرداده شد، حرکتی بود که بدون بهره‌گیری از فضای مجازی امکان وقوع نمی‌یافت.

ماهیت این تجمع غیرقانونی با حضور سفیر انگلیس در آن و حمایت علنی ترامپ از آن آشکار شد و دشمن پس از احساس موفقیت در برپایی آن، به دنبال تکرار چنین تحرکاتی در ابعاد بزرگتر و مخرب‌تر بود و در این مسیر از برخی چهرهای سینمایی جهت دعوت آشوبگران برای حضور در تجمع بزرگ علیه نظام و سپاه در میدان آزادی بهره گرفت و البته باز هم فضای مجازی سازوکار اجرای این نقشه دشمن بود! در این مقطع دشمن توانست با تبدیل فضای مجازی به سلاح اصلی جنگ روانی، فضای انقلابی و متحد داخلی را هدف قرار داده و موجی از یأس و دلمردگی به جامعه حاکم نماید و عملاً ماجرای جنگ احد را تکرار کند.

 

۶ـ در چنین حالتی، عقل سلیم و تکلیف شرعی حکم می‌کند؛ بیش از این به دشمن برای جولان در فضای مجازی مجال فراهم نگردد و ذهن و روان مردم در اختیار جنگ روانی استکبار و عوامل داخلی آن قرار نگیرد،  چرا که بدون تردید تداوم چنین وضعیتی در فضای مجازی، زمینه‌ساز تضعیف روزافزون انقلاب و نظام اسلامی خواهد بود. ایجاد فضای مجازی بومی و مبتنی بر قوانین و شرع و اخلاق و محدود ساختن دسترسی دشمن به فضای مجازی داخلی و تحقق مرزبانی در فضای مجازی از جمله اقداماتی است که جوانان متخصص و انقلابی، توان و انگیزه آن را دارند و در چنین وضعیتی دیگر دلیلی برای تعلل در اجرای فرامین و سیاست‌های ابلاغی رهبری نظام در حوزه فضای مجازی وجود ندارد.

19فوریه/20

بایسته‌های شعارهای انتخاباتی

انتخابات به سبب مردمی بودن و مشارکت عمومی دارای جذابیت است. این مشارکت اگر با دغدغه‌های معیشتی و سیاسی همراه باشد، جلوه‌های پرشوری را به خود می‌گیرد. در این میان شعارهای انتخاباتی نامزدها همواره بر معرفی نامزدها و شوق انتخاب‌کنندگان افزوده است.

«شعار انتخاباتی» یک یا چند برچسب تبلیغاتی است که متشکل از «یک شبه­جمله یا مجموعه‌ای از کلمات» است که به شیوه‌ای ویژه ترکیب شده‌اند تا هویت انتخاباتی کاندیدا، حزب یا جناح را مشخص سازند. از عناصر مهم در تبلیغات، انتخاب شعار و سپس تبلیغ آن است. شعار می‌تواند ماهیت فعالیت، چشم‌انداز، اهداف، رسالت و مأموریت یک نامزد یا حزب و جناح را در یک جمله به مخاطب ارائه نماید. معمولاً شعار تبلیغاتی، جملات یا کلماتی ظریف و منعطف و زیبا و حتی مسجع و شعرگونه است که متضمن مهم‌ترین ادعاهای شخص است و تأثیراتی ژرف بر مخاطب بر جای می‌گذارد.

شعار با ضریبِ مضاعف تکرار، می‌تواند به‌عنوان یکی از محوری‌ترین بخش‌های پیام در کمپین تبلیغاتی به کار رود و اگر زیبا و جذاب باشد، هدف موردنظر را در ذهن مردم حک خواهد کرد! به‌عبارت‌ دیگر شعار انتخاباتی نقش فرهنگ‌سازی دارد، ازاین‌ رو مناسب است که برخاسته از فرهنگ اصیل و واقعی مردم باشد.

فرهنگ، ارزش‌ها و اخلاق سیاسی هر جامعه در نوع و چینش شعارها تأثیرگذارند. این تفاوت حتی به تعداد خرده‌فرهنگ‌های قومی و بومی قابل ‌مشاهده هست، چه رسد به وقتی‌که پای مکاتب سیاسی به این عرصه باز می‌شود. لذا شعارهای احزاب لیبرال با احزاب دموکرات و به‌ویژه اسلامی، متفاوت و گاهی حتی متناقض‌اند.

فرهنگ اسلامی ایرانی ما ایجاب می‌کند که منتخبان کشور از اصولی پیروی کنند که برخاسته از فطرت درونی آحاد اجتماع هستند. منتخب ایران اسلامی تنها به فرد، جامعه و مردم پاسخگو نیست، بلکه به تاریخ و جهان‌های فعلی و آینده نیز پاسخگوست، زیرا ما بر این باوریم که فرد در برابر زندگی این جهانی و آن جهانی، جواب پس می‌دهد. این گزاره، نگره ما را نسبت به بایسته‌های شعارهای انتخاباتی عوض و حتی متعالی می‌کند.

بنا بر آنچه گذشت، در ذیل به برخی از بایسته‌های مهم در شعارهای انتخاباتی اشاره می‌شود:

۱٫ آسمانی بودن

شعار باید ناظر به آسمان باشد. البته منظور به معنای دست‌نیافتنی یا بافتنی بودن نیست، بلکه شعار باید با آموزه‌های آسمانی و الهی گره بخورد. در این صورت افزون بر اینکه ناظر به منویات خالق هست، با فطرت مخلوق نیز هماهنگ خواهد بود.

۲٫ مردمی بودن

مردمی بودن شعار، تنها به معنای هماهنگی با خواست مردم نیست، بلکه ناظر به فطرت و نیاز مردم نیز هست. شعاری می‌تواند پاسخگوی نیاز حال و آینده مردم باشد که افزون بر پوشش نیازهای ظاهری، به خواسته‌های درونی مردم نیز توجه داشته باشد.

۳٫ ولائی بودن

نقطه مرکزی هرچیزی، ثبات دهنده و انسجام‌بخش آن است. ولایت‌فقیه همچون ستون خیمه‌ای است که اگر نباشد، هرقدر چادر جامعه، محکم و دارای جنس مرغوب باشد، سرپا نمی‌ایستد. اگرچه در نظام ولائی، به سبب مردم‌سالاری دینی، بسیاری از امور حکمرانی به قوای سه‌گانه یا به مردم واگذارشده است، اما یکپارچگی نظام و کشور در گرو تعاون و تعامل یکایک ارکان و اجزای حکومت و حفظ جبهه خودی و غیرخودی است. از این ‌رو حضرت آقا می‌فرمایند:

«در تبلیغات و شعارهای انتخاباتی، آنچه اهمیت دارد، این است که مواضع عزت‌آفرین و صحیح و عاقلانه و حکیمانه‌ انقلاب و نظام تثبیت شوند. مبادا در شعارهایمان، به زید و عمر در خارج از این مرزها یا آدم‌هایی در داخل مرزها، چراغ سبز نشان بدهیم.»(۱)

۴٫ واقعی بودن

زیبنده منتخب ایران اسلامی نیست که از شیوه‌های ناصواب و لیبرالی غربی در تبلیغات و شعارهای انتخاباتی پیروی کند. در مکتب لیبرالیسم، هدف رسیدن به قدرت است و هدف هر نوع وسیله‌ای را توجیه می‌کند، اما در فرهنگ ایرانی اسلامی، فرد در برابر وجدان خود و دیگران مسئول است، بنابراین شایسته نیست از شعارهای غیرواقعی بهره گیرد، زیرا دیر یا زود غبارها کنار می‌روند و واقعیت خود را نشان خواهد داد. گاهی خسارات ناشی از شعارِ ناصواب زیاد و جبرانش غیرممکن است.

البته این به معنای بی‌خاصیت بودن شعارها نیست، بلکه لازم است شعار تبلیغاتی از لحاظ احساسی و عاطفی، ذهن مخاطب را تسخیر کند و هر بار که آن شعار را به یاد می‌آورد، حس خوشایندی به وی دست دهد. شعار باید از خیال دور و به شعور و فهم نزدیک باشد. اگر شعار، خیلی دور از واقعیت باشد و برحرفی بی‌پایه و اساس تمرکز کند، جذابیتش را از دست می‌دهد.

واقعی بودن یک شعار به معنی باورپذیر بودن آن است. این سخن با استثنایی بودن شعار بدین معنا که خاص و اصیل و خلاق و منحصربه‌فرد باشد، منافاتی ندارد، بلکه باید از رؤیاپردازی به دور باشد. از این ‌رو غلو و زیاده‌گویی، آفت شعار انتخاباتی است، زیرا نامزد یا جناح مربوطه را فراتر از واقعیت و بیش ازآنچه که هست نشان می‌دهد و به‌مرور می‌تواند بلای جان آنها شود و آثار سوئی برجای گذارد.

از سوی دیگر ملاک واقعی بودن شعار انتخاباتی، تنها از جهت انطباق با خارج و واقع نیست، بلکه تطابقش با باور درونی کاندیدا نیز مهم است. متأسفانه افرادی شعارهایشان برخاسته از باورهای درونی‌شان نیست و پس از انتخاب شدن برخلاف ادعاهایشان رفتار می‌کنند. لذا رهبر معظم انقلاب خواهشی را از نامزدها مطرح می‌نمایند:

«من از نامزدهای انتخاباتی خواهش می‌کنم در تبلیغات، حرف‌های واقعی بزنند و کارهایی را که می‌توانند انجام دهند و آنچه را که واقعاً عقیده‌شان هست، به مردم بگویند و مردم را آزاد بگذارند تا هرکسی را که خواستند، انتخاب کنند.»(۲)

۵٫ محتوا داشتن در عین ایجاز

شعار باید مختصر، موجز و در حد ۶،۵ کلمه و حداکثر یک جمله باشد. در این صورت کوتاه و گویا خواهد بود. ولی این صورت شعار است. این ظاهر باید برخاسته از محتوایی باشد که از یک ‌طرف گویای حقیقت جامعه اسلامی و از سوی دیگر ‌ساده، خلاقانه، جدید و بدیع باشد. در این صورت است که دوام شعار تضمین می‌شود، زیرا صورت و سیرت را که همان محتوا باشد با خود همراه می‌کند و پاسخگوی نیاز جامعه، نظام و انقلاب است، وگرنه چون کف روی آب، پس از مدت کوتاهی از بین می‌رود.

۶٫ امنیت‌ و استقلال‌طلبی

امنیت امروز ما مورد حسادت و تهاجم دشمنان است. اگر تا دیروز تنها دور مرزها کمین کرده و تنها کشورهای همسایه و عمدتاً دوست را به ‌هم‌ ریخته بودند، اکنون تصمیم دارند ناآرامی‌ها را به داخل کشور منتقل کنند. هدف اینها تنها آسیب رساندن به انقلاب و نظام نیست، بلکه به اذعان خودشان، خواب‌ تجزیه ایران را دیده‌اند. دنبال ایرانی هستند که وجود نداشته باشد یا به‌قدری کوچک یا ضعیف باشد که همانند نپال یا مغولستان، توان ظهور و بروز نداشته باشد.

از این ‌رو شعارهای انتخاباتی باید استقلال و آزادی ایران را در اقصی نقاط این کشور کهن تقویت و امنیت را که ضرورت همیشگی ماست تأمین کنند. دشمنان اکنون ‌که فشارهای اقتصادی را تشدید کرده‌اند امیدوارند که بتوانند توسط عوامل جاهل و بعضاً مغرض، در میان مردم باعث شکاف‌ها و دو یا چندقطبی‌هائی بشوند. ازاین‌رو تأکید بر مسائل قومی و بومی، هیزمی است که به دشمنان برای سوزاندن امنیت کشور، هدیه می‌شود.

۷٫ معیشتی بودن

اکنون‌که سیاست‌های آمریکا و متحدانش به همراه عوامل داخلی با آخرین حربه خود یعنی فشار حداکثری، آخرین دست و پا زدن‌هایشان را تجربه می‌کنند، یکی از شاخصه‌های شعارهای انتخاباتی باید ناظر بر اصلاح وضع موجود و مقابله با تحریم‌های اقتصادی باشد. ارائه راهکارهای عملیاتی برای اصلاح اوضاع معیشتی در پرتو خدا اتکایی و نگاه به ظرفیت‌های داخلی می‌تواند بر جذابیت‌های انتخاباتی بیفزاید. در حال حاضر شعاری جواب می‌دهد که افزون بر پرداختن به‌ضرورت‌های سیاسی، مردم را نسبت به بهبود معیشت در آینده امیدوار کند. این ضرورت، تنها با توکل، توسل و ارائه شعارهای‌های عملی و کارآمد محقق می‌شود.

سخن پایانی

هفت مؤلفه از بایسته‌های شعارهای انتخاباتی را به‌اختصار بیان کردیم. این بایسته‌ها را که شامل اخلاق انتخاباتی (اخلاق انتخاب‌کنندگان و انتخاب شوندگان) نیز می‌شوند، از منظری دیگر   به‌صورت جستاری در پایگاه مجازی رهبر معظم انقلاب با عنوان «اصول رقابت سیاسی» به تاریخ ۲۶/۱/۱۳۹۲ مشاهده کرد:

پی‌نوشت‌ها:

  1. بیانات امام خامنه‌ای در ۶/۳/۱۳۹۲
  2. ۲۴/۱۱/۱۳۸۲
19فوریه/20

تکرار مجلس اول در گام نخست

در زمستان ۱۳۵۸ امام خمینی(ره) از قم به تهران منتقل و در بیمارستان قلب بستری شدند. وضعیت به گونه‌ای بود که حتی اگر امام دچار عارضه‌ قلبی هم نمی‌شدند، در زمانی نه‌چندان دور رهسپار تهران می‌شدند تا با حضور خود در پایتخت، انقلاب را نجات و از تکرار مشروطیت و نهضت ملی شدن نفت در حذف اسلام‌گرایان جلوگیری کنند.

امام خمینی(ره) در مدت اقامت خود در شهر قم، توجه جهانیان را به این شهر معطوف کردند. روح انقلابی‌گری را در کالبد این شهر دمیدند و این شهر را به محل رفت‌ و آمد و رایزنی شخصیت‌ها و سیاستمداران برجسته آن روزگار و خبرنگاران رسانه‌های جهان و جنبش‌های انقلابی تبدیل کرده و تفاوت قم را با واتیکان آشکار ساختند و به رؤیای کسانی که در صدد واتیکانیزه کردن قم بودند پایان دادند. و ضمن مدیریت بحران‌های پیاپی کشور، چهار انتخابات بزرگ و سرنوشت‌ساز را هدایت و برگزار کردند و شالوده نظام‌سازی را با موفقیت بنیان نهادند و اینک می‌رفتند تا در آستانه‌ برگزاری اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران حضور داشته باشند.

زمستان ۱۳۵۸ از چنان حساسیت بالایی برخوردار بود که امام خمینی(ره) را بر آن داشت که حتی از روی تخت بیمارستان، احکام قضایی آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله موسوی اردبیلی را صادر کنند تا قوه‌ قضاییه به موازات شکل‌گیری قوه مجریه به اصلاحات قضایی بپردازد. امام خمینی در روزهای نخست در بیمارستان قلب تهران حکم ریاست جمهوری بنی‌صدر را تنفیذ و با تذکرات اخلاقی خود به اولین رئیس جمهور ایران اسلامی، اخلاق الهی را وارد عرصه‌ی سیاست کردند تا تفاوت ماهوی این انقلاب با انقلاب‌های دیگر را بیش از پیش نمایان سازند.

با قرار گرفتن بنی‌صدر در رأس قوه‌ مجریه و آیت‌الله بهشتی در رأس قوه‌ قضائیه نوبت به کرسی‌های مجلس اول رسید. اینجا بود که سرنوشت آینده‌ انقلاب در گام اول و ریل‌گذاری آن یا بر مبانی اسلام و انقلاب و یا مبانی لیبرال، در گرو تکیه زدن افراد بر کرسی‌های مجلس بود.

بنی‌صدر که بعد از قرار گرفتن در رأس قوه‌ مجریه بر آن بود تا به هر قیمتی که شده، برای نیل به مقاصد خود، مجلس همراهی را تدارک ببیند، از حمایت‌های پیدا و پنهان غرب‌گرایان و همه‌ گروه‌ها و دستجات چپ‌گرا و راست‌گرا برخوردار بود. این در حالی بود که درست چند ماه قبل و در آبان ماه ۱۳۵۸ مردم به دست دانشجویان پیرو خط امام و با تصرف لانه جاسوسی، اولین سیلی را بر صورت آمریکا نواخته بودند که استعفای دولت موقت یکی از تبعات آن بود و ملی‌گرایان مستعفی را نیز بر حامیان امریکا افزود. سیلی مردم به صورت آمریکا، تحرکات ضد انقلاب در زمستان ۵۸ را نیز به دنبال داشت.

درگیری‌ها و تنش‌ها در استان‌های مختلف و بالا رفتن تب دوباره بحران کردستان کافی نبود که در چهاردهم دی ماه، شهر قم هم صحنه‌ حضور چماقداران خلق مسلمان شد. دشمن که در صدد رویارویی یک مرجع تقلید با امام خمینی برآمده بود، درگیری‌ها را به شهر تبریز کشاند و این شهر هشت ساعت به دست اغتشاشگران افتاد. نزدیک به پنجاه بانک به آتش کشیده شد و ده‌ها تن کشته و زخمی شدند.

جریان غرب‌گرا برای به دست گرفتن مجلس، دست خود را به سوی همه‌ طیف‌ها و جریان‌ها و گروه‌ها دراز کرد و در برابر یاران امام و مردم، ائتلافی را شکل داد که از طیف وسیعی برخوردار بود. از سلطنت‌طلب و باقی‌مانده‌های رژیم گرفته تا خوانین و زمین‌داران بزرگی که نظام انقلابی دست آنان را از بیت‌المال و زمین‌های مردم قطع کرده بود، از گروه‌های چپ‌گرا و راست‌گرا گرفته تا لُمپن‌ها و اراذل و اوباشی که ایجاد ناامنی و اغتشاش در شهرها، بهشت آنان برای تعدی و تجاوز به شمار می‌رفت.

در کنار تبلیغات گسترده رسانه‌ها و معرفی شخص بنی‌صدر به عنوان شخصی اقتصاددان و معتدل در عرصه‌ سیاست داخلی و خارجی و معرفی او به عنوان منجی ایران در آن سال پرحادثه، نزدیک شدن به رجوی و پیوستن چند هزار میلیشای مسلح او به صف طرفداران بنی‌صدر، بر التهاب زمستان ۵۸ افزود. اما در این میان دردناک‌ترین پیوند با این ائتلاف غرب‌گرا، برخی افراد حامی و هوادار و مرتبط با شخص بنی‌صدر در بیت حضرت امام بود که می‌توانست آینده نظام نوپای اسلامی را در همان گام نخست انقلاب با خطری جدی روبه‌رو سازد، زیرا وجود این افراد در صف غرب‌گرایان می‌توانست به مردم آدرس غلط بدهد و کفه‌ آراء را در انتخابات مجلس به نفع  بنی‌صدر سنگین سازد.

اهمیت این افراد در جانبداری از بنی‌صدر را می‌توان در نامه‌ای دید که یاران امام چند روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری به امام خمینی نوشتند و از ابعادی از تلاش‌های آنان در قبل و بعد از انتخابات پرده برداشتند. در زمستان ۵۸ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و حجت‌الاسلام دکتر باهنر، نامه‌ای ۱۶ بندی به محضر امام خمینی(ره) تقدیم کردند و پس از اشاره به انگیزه ورود خود به عرصه‌ مسئولیت‌های بزرگ به پشتوانه‌ امام خمینی، تلاش جریان‌های مقابل در تضعیف حزب جمهوری و ترور شخصیتی آنها به جریان داخل بیت حضرت امام برشمرده و ‌نوشتند:

«تبلیغات گمراه‌کننده آنها موقعی کارگر شد که بعضی از نزدیکان و منتسبان به بیت جنابعالی با آنان همصدا شدند.»(۱)

این یاران امام در واکنش به فضاسازی‌ها و شایعه‌پراکنی‌های جریان غرب‌گرا برای تصاحب کرسی‌های مجلس، به بهره‌برداری رسانه‌ای از نامه‌ شیخ علی تهرانی در ایام بیماری امام خمینی نیز  اشاره کردند و ‌نوشتند:

«… پخش شایعات حاکی از خشم امام نسبت به حزب جمهوری اسلامی و به ما در چنین شرایطی اوج گرفت و هیچ امکانی نبود که بتوان کذب شایعات را ثابت کرد، بلکه اظهارات برادر و نوه و داماد و افرادی دیگری  از نزدیکان شما محیط را برای پذیرش شایعات آماده‌تر کرد.»(۲)

این یاران امام و مدافعان خط امام با گلایه از برجسته کردن ارتباط رقبای خود با امام و بیت امام و بایکوت کردن ارتباط خود با امام و بیت در بند شانزدهم این نامه به تکرار مشروطیت اشاره کردند و ‌نوشتند:

«… خلاصه علائم تکرار مشروطه به چشم می‌خورد. متجددهای شرق‌زده و غرب‌زده به‌‌رغم تضادهای خودشان با هم در بیرون راندن اسلام و انقلاب همدست شده‌اند. (نمونه جلسه‌ای که از مذهبی‌های چپ‌گرا و محافظه‌کاران غرب‌گرا یا ملی‌گرا برای همکاری در مقابله با حزب جمهوری اسلامی در انتخابات اخیر تشکیل شده بود.»(۳)

و در پایان فلسفه‌ نگارش این نامه را به امام امت، امید به مرتفع‌سازی نگرانی‌های خود نسبت به آینده توسط رهبری‌های پیامبرگونه امام عزیز و عظیم ‌خواندند.

در نامه‌ ۶/۱/۶۸ امام راحل خطاب به آیت‌الله منتظری، به رأی ندادن به شخص بنی‌صدر اشاره شده است، و پرده از مواضع حق‌محورانه امام خمینی(ره) و برخی دیگر از اعضای بیت امام در شناخت این جریان برمی‌دارد که موجب مانایی انقلاب و افشای جریان لیبرال شد.

انتخابات دوره اول مجلس با همه‌ کارشکنی‌ها و شایعه‌پراکنی‌های گروهک‌ها و تحریم‌های تجزیه‌طلبان در تاریخ ۲۴/ ۱۲/ ۱۳۵۸ و با حضور ۱۴/۵۲ درصد واجدین شرایط برگزار شد و نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و ائتلاف بزرگ با رأی چشمگیری در سراسر کشور به پیروزی رسیدند و قوه‌ مجریه عملاً به دست یاران امام افتاد؛ قوه‌ای که نخست‌وزیر بنی‌صدر تنها با رأی اعتماد آن می‌توانست کابینه‌ خود را معرفی کند. این پیروزی موجب شد که مجلسی با اکثریت نیروهای انقلابی،در رویارویی با جریان لیبرال و غرب‌گرا از جایگاه قانونی برخوردار شود و به توهم‌ بنی‌صدر و یاران او در خارج کردن انقلاب از مسیر آرمان‌های امام و مردم پایان دهد و در آغاز گام نخست انقلاب، خطری بزرگ از پیش پای نظام نوپای اسلامی برداشته شود و مجلس توانست در زمان رویارویی مستقیم بنی‌صدر با آرمان‌های مقام ولایت و مردم ولایتمدار، بدون هزینه کردن از امام و یا آمدن مردم به کف خیابان به نمایندگی از مردم مؤمن و انقلابی او را از ریاست‌جمهوری عزل کند.

چهل سال از اولین سیلی مردم ایران به صورت آمریکا با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام و پاسخ آنان به فتنه‌های سازمان منافقین و شایعه‌پراکنی لیبرال‌ها و غرب‌گرایان در زمستان ۱۳۵۸ در آستانه‌ انتخابات مجلس اول در گام اول می‌گذرد و مردم صبور و شکور ایران اسلامی در پی شهادت حاج ‌قاسم سلیمانی و حاج مهدی المهندس، به دست یگان هوافضای سپاه سیلی محکم دیگری را در پادگان «عین الاسد» به صورت آمریکا نواختند.

بسیاری از فتنه‌ها، اغتشاشات و به میدان آمدن عناصر سازمان منافقین، فضاسازی‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها و     همراهی برخی مراکز و مؤسسات با تکنوکرات‌ها در پاییز و زمستان ۹۸ شباهت‌های بسیار این ائتلاف در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی را در گام دوم انقلاب با ائتلاف غرب‌گرایان در اولین انتخابات مجلس در گام اول نشان می‌دهد، با این تفاوت که فتنه عناصر سازمان منافقین و کشتار توسط مردم در ۴۸ ساعت در هم پیچیده شد و مردم قبل از رفتن بر سر صندوق‌های آرا، بزرگ‌ترین رفراندوم حمایت از ولایت و زنده بودن انقلاب را در چشم جهانیان به تصویر کشیدند.

برای اولین بار همه‌ مراجع ایران و عراق و سایر کشورهای اسلامی با پیام‌های خود در شهادت حاج قاسم بر روحیه‌ انقلابی‌گری در مقابل روحیه لیبرال‌ها و منادیان تسلیم مهر تأیید زدند و «ائتلاف بزرگ» بهشتی و یارانش در زمستان ۵۸ به اقیانوس بزرگی که موج‌های آن تا سواحل لبنان و یمن رسیده، تبدیل شد. همه چیز مهیای مجلسی انقلابی در آغاز گام دوم انقلاب است، مجلسی که زبان اسلام‌خواهی و عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبی و در یک کلمه «زبان مقاومت» مردمی باشد که خودکفایی، توسعه و پیشرفت را تنها در سایه تعالیم اسلام و پرچم ولایت و اقتدار در برابر نظام سلطه جستجو می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. ر.ک، مقدمه‌ عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات ۱۳۶۰ به اهتمام یاسر هاشمی، تابستان ۱۳۷۸٫
  2. همان مدرک.
  3. همان مدرک.
19فوریه/20

راهکارهای تجزیه ‌و تحلیل جریان‌های سیاسی

تحلیل سیاسی

با توجه به اینکه‌ در فرایند استنتاج، نتیجه همواره تابع اخسّ مقدمات است و هرچه مقدمات استنتاج، ضعیف، نامطمئن یا نادرست باشند،  در نتیجه تأثیرگذارند و نتیجه‌ای ناقص و غیرواقعی را  در پی خواهند داشت، لذا تحلیل سیاسی که درگرو اطلاعات و اخبار است، در صورتی ره به ‌سوی حقیقت می‌برد که مبتنی بر اطلاعات درست باشد؛ وگرنه اطلاعات نادرست، به تحلیل غلط و نهایتاً به رفتار نابجا و نادرست منجر می‌شود.

لکن این مقدار برای وصول به حقیقت کافی نیست و امروزه علاوه بر صورت آشکار برخی پدیده‌ها و جریان‌های سیاسی که درک آن برای توده مردم امکان‌پذیر است، عمده جریان‌های سیاسی از تنوع و پیچیدگی مباحث و رویکردها و گستردگی موضع‌گیری‌ها برخوردارند و درک ماهیت آنها برای توده مردم به‌سادگی میسر نیست و فهم آنها نیازمند بینش و تحلیل خاص است. در این میان، روش تحلیل سیاسی، افراد را به شیوه درک این جریان‌های سیاسی سوق می‌دهد تا با فراگرفتن این روش بتوان جریان‌ها و پدیده‌های سیاسی را که به‌سهولت در اذهان عمومی قابل‌درک نیستند، از طریق آموزش‌های ویژه برای مخاطبان قابل‌فهم کرد.

با توجه به اینکه از الزامات شخصیت انسان مسلمان در عصر حاضر، بصیرت و قدرت تحلیل رفتارها، جریان‌ها و پدیده‌هاست تا بتواند در پرتو تحلیلی همه‌جانبه، از سطح و ظاهر پدیده‌ها عبور و به درون امور و روابط ناپیدای آنها رسوخ کند تا بتواند واکنشی سنجیده و تصمیم و رفتاری به‌موقع در قبال آنها اتخاذ کند، لذا مردم علاوه بر اهتمام به کسب خبر از مجاری صحیح، می‌بایست اطلاعات حاصله را بررسی و تحلیل کنند تا ضمن دستیابی به ارتباط متقابل حوادث، ارزیابی درستی از آنها به دست آورند و نتیجه درستی بگیرند و درنهایت با اجتناب از شبهات و عوام‌فریبی‌ها، برنامه‌ها، رفتارها و گفتارهای خویش را بر اساس تحلیل فوق، تنظیم کنند.

در تبیین ماهیت تحلیل سیاسی باید گفت تحلیل سیاسی عبارت است از یک  فرایند ذهنی و تلاش فکری محققانه مبتنی بر روشی علمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر روند تصمیم‏گیری سیاسی، نقد و ارزیابی راهکارهای مختلف و تجویز بهترین رهیافت کاربردی برای حل یک معضل سیاسی.

ازاین‌رو تحلیل سیاسی با فاصله گرفتن از دایره تخمین و گمانه‏زنی از حیطه ذهنی تحلیل‌گر بیرون می‌آید و نقش آگاهی‏زا و کارگشای خود را در جامعه ایفا می‌کند.(۲) به ‌عبارت ‌دیگر تحلیل، ریشه‌یابی حوادث، جریان‌ها و پدیده‌های سیاسی و گشودن گره‌های ابهام و اغراض پنهانی و پیش‌بینی نتایج و آثار آنهاست. بنابراین برای تحلیل جریان‌های سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد تحلیل اکتفا نمی‌شود، بلکه تحلیل‌گر با کاوشی ذهنی سعی می‌کند از ظواهر آنها به امور پنهانی‌شان دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند، به زبان ساده و قابل‌درک به دیگران منتقل کند. از این ‌روی، روش تحلیل سیاسی، اصول و شیوه‌های تحلیل صحیح از پدیده‌های سیاسی است و آموختن این روش، به تحلیلگر سیاسی این توانائی را می‌دهد که با استفاده از آن به ساده‌ترین راه ممکن مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی و به دیگران منتقل کند.

در ادبیات سیاسی، تحلیل سیاسی یعنی تجزیه یک جریان سیاسی به اجزای تشکیل‌دهنده آن، شناخت اجزا و ارتباط آنها با یکدیگر و تاثیر هر جزء بر  اجزای دیگر، لذا تحلیل سیاسی را در راستای دستیابی به نتیجه‌ای جامع و مناسب می‌بایست مرحله آخر از سه مرحله اساسی: «دریافت واضح و مستند از جریان سیاسی»، «تحلیل محتوایی جریان سیاسی» و «سنجش و ارزش‌یابی آن» محسوب کرد.

در این مرحله، موضوع، مسئله، جریان یا پدیده سیاسی، به‌عنوان مجموعه‌ای کلی که مشتمل بر اجزاء و واحدهای کوچک‌تر است تصور می‌شود و تحلیل‌گر سیاسی، اجزای آن مجموعه را که در حکم قطعات یک جورچین هستند، به ‌گونه‌ای کنار هم می‌چیند که از کنار هم نهادن آنها تصویر مطلوبی ترسیم می‌شود. در برخی از موارد هم از مهندسی معکوس استفاده و اجزای آن مجموعه را از هم جدا و قطعات، روابط و اتصال میان اجزاء و عناصر و نحوه چینش آنها را مطالعه می‌کند.

مطالعه این اجزا مقدمه‌ای بر ارزیابی، سنجش، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری از آنهاست که انجام آن نیازمند مهارت و آگاهی‌هایی خاصی است؛ زیرا این مرحله باید به‌گونه‌ای انجام شود که ضمن بیان خلاصه مراحل طی شده، نتیجه‌گیری‌های لازم را در بر داشته باشد و تصویری همه‌جانبه از موضوع مورد بررسی را نشان دهد.

تحلیل‌های یک‌جانبه و تک‌بعدی، علاوه بر اینکه معمولاً واقع‌بینانه نیستند، نمی‌توانند پاسخگوی سئوالات و ابهامات باشند و به پیش‌بینی‌های غلط می‌انجامند. این تحلیل‌ها نمی‌تواند مقدمه‌ای مناسب برای فهم جریان‌ها و حوادث سیاسی به شمار آیند. در نقطه مقابل، هرگاه در فرایند تحلیل مسائل سیاسی، همه جوانب با‌ دقت سنجیده شوند و تحلیلی واقع‌بینانه از پدیده‌ها و جریان‌ها ارائه شود؛ از شایعات، شبهات و انحرافات جلوگیری و پاسداری از کیان عقیدتی و سیاسی نظام دینی تضمین می‌شود.

تأثیر بسیار زیاد تحلیل سیاسی، ضرورت تحصیل این مهارت و توانایی به‌کارگیری آن در زندگی سیاسی موجب شده است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر به دست آوردن این مهارت تأکید و اهتمام داشته باشند و همه افراد، به‌‌خصوص جوانان را به فراگیری آن فرا بخوانند. در این میان، گرچه ممکن است برخی از تحلیل‌ها، اشتباه باشند، لکن تحصیل این توانایی در مجموع می‌تواند در رویکرد افراد نسبت به مسائل سیاسی جامعه، تأثیرگذار باشد و بسیاری از توطئه‌های دشمنان را خنثی سازد.

«شما باید قدرت تحلیل سیاسى پیدا کنید. اگر جوانانى‏ و ملتى‏ بینش سیاسى نداشته باشند، فریب مى‏خورند؛ آنها را از صحنه خارج مى‏کنند و با ابزار دین، آنها را کنار مى‏زنند. مثل خیلى از کسانى که متظاهر به دین و مقدس‏مآب هستند و بینش سیاسى ندارند و خیلى راحت اینها را برمى‏دارند، کنار مى‏گذارند.»(۳)

«بنده دلم مى‏خواهد این جوانان ما، شما دانشجویان، چه دختر، چه پسر و حتى دانش‏آموزان مدارس روى این ریزترین پدیده‏هاى سیاسى دنیا فکر کنید و تحلیل‏ بدهید. گیرم که تحلیلى بدهید که خلاف واقع باشد. باشد! خدا لعنت کند آن دست‏هایى را که تلاش کرده‏اند و مى‏کنند که قشر جوان و دانشگاهی ما را غیرسیاسی کنند. کشورى که جوانانش سیاسى نباشند، اصلاً توى باغ مسائل سیاسى نیستند، مسائل سیاسى دنیا را نمى‏فهمند، جریان‌های سیاسى دنیا را نمى‏فهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشورى مى‏تواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟»(۴)

فارغ از ضرورت و فرایند تحلیل سیاسی در خصوص روش‌ها و چهارچوب‌هایی که تحلیل سیاسی در بستر آنها شکل می‌گیرد، باید گفت چون گونه‌های متفاوت استنتاج، مستلزم روش‌های متناسب برای آن بوده و موضوعات و مسائل مختلف، بر اساس روش‌های خاص و مرتبط با آن، مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند، لذا فرایند استنتاج و جمع‌بندی می‌بایست در فرایند شیوه‌ها و اسلوب‌های مشخص (مانند اجتماع قرائن، قیاس، استقراء، تمثیل، مفهوم موافقت و …) به‌ عنوان دستگاه تحلیل، قرار گیرند و از ابزارها، رویکردها و چارچوب‌های خاص (مانند تحلیل سیستمی، رویکرد کارکردگرایی ـ ساختاری، فرهنگ سیاسی، دگرگونی و نوسازی و …) به‌عنوان ابزار تحلیل در این راستا استفاده شود.

راهکارهای تحلیل سیاسی

گرچه از فرایندی که برای تحلیل سیاسی برشمرده شد، گریزی نیست و تحلیل‌گران می‌بایست موارد فوق را در تحلیل سیاسی خویش، مدنظر قرار دهند تا به نتیجه مطلوب نائل آیند، لکن از یک‌ سو موارد فوق، امور کلی هستند و عملاً شخص را به فردی خبره در تحلیل مسائل سیاسی اطراف خویش تبدیل نمی‌کنند. از سوی دیگر، تحلیل سیاسی مبتنی بر بصیرت دینی، غیر از تحلیل سیاسی غیر مبتنی بر آموزه‌ها و ملاک‌های دین و از اقتضائات خاصی برخوردار است. از این ‌روی تحلیل‌گرانی که بصیرت دینی را سرلوحه خویش و ابتنای دیدگاه‌های خویش را بر رویکردها و ملاک‌های دینی قرار می‌دهند، می‌بایست تحلیل‌های خویش را علاوه بر ملاک‌ها و رویکردهای عمومی و عقلائی، بر ملاک‌هایی خاص مبتنی سازند. چه آنکه در صورت ابتنای تحلیل‌ها بر مبانی غیر دینی و با توجه به اینکه نتیجه همواره تابع اخصّ مقدمات است، لذا تحلیل مبتنی بر این ملاک‌ها و دیدگاه‌های مادی‌گرا، در نهایت تحلیلی غیردینی است و در راستای غایات جامعه دینی نخواهد بود.

برخی از رویکردهای عمومی و رویکردهای مبتنی بر بصیرت دینی به ‌اختصار از قرار ذیل است:

۱ـ با توجه به اینکه در یک فرایند سیاسی، اجزا و عوامل بسیاری دخیلند و نحوه ارتباط میان این اجزا می‌تواند در رویکرد پدیده سیاسی تأثیرگذار باشد، لذا تحلیل‌گر سیاسی باید بتواند در راستای شناخت صحیح آن پدیده و تعیین دیدگاه خود در آن خصوص، میان موضوعات و جریانات، ارتباط و تناسب برقرار کند و به نتیجه منطقی دست یابد. بلکه اساساً بدین خاطر واژه تحلیل بر این فرایند اطلاق می‌شود که افراد به وسیله آن، قادر خواهند بود پس از تجزیه و تفکیک اجزای یک پدیده، روابط میان اجزا را کشف کنند و درک صحیحی از پدیده‌ها و جریان‌های سیاسی و کشف ارتباط متقابل حوادث به دست آورند.

۲ـ اصولاً هیچ پدیده‌ و جریان سیاسی‌ای از سایر پدیده‌ها و جریان‌ها مجزا و بی‌تأثیر  بر آنها و تأثر از آنها نیست. همواره میان پدیده‌ها و جریان‌های سیاسی تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد. از این ‌روی هیچ جریان سیاسی‌ای در جهان به‌طور ناگهانی به وجود نمی‌آید و از بین نمی‌رود؛ بلکه جریان‌های سیاسی طی مسیر مشخصی محقق می‌شوند. لذا برای شناخت هر جریان سیاسی می‌بایست گذشته آن و سیر حوادثی را که منجر به ایجاد آن شده است، شناسایی کرد.(۵)

مقولات سیاسی معمولاً در بطن جریان‌های سیاسی اجتماعی قرار دارند و ‌مانند دانه‌ها‌ی جدا و مستقل تسبیح نیستند، بلکه حلقه‌ای از یک جریان محسوب می‌شوند و شناخت آنها مستلزم درکی حقیقی و واقعی از ریسمان ارتباطی آنها با سایر حلقه‌ها و شناخت مبانی و الزامات آنهاست. از این ‌روی تحلیل‌گر سیاسی نباید خود را به شناخت یک پدیده سیاسی محدود کند، بلکه می‌بایست جریان‌های سیاسی همسو و مخالف، سیر تحولات پدیده‌ سیاسی و ارتباط آن با سایر پدیده‌ها را دقیقاً پیگیری کند.

۳ـ با عنایت به اینکه جریان‌های سیاسی معمولاً بر مبنای غایت خاصی انجام می‌شوند و پیامدهای خاصی بر هر یک از آنها مترتب‌اند، لذا تحلیل‌گر باید بتوانند در راستای فهم یک جریان سیاسی و تحلیل آن و تبیین جایگاه خویش و جامعه نسبت به آن، جستجو در غایات را مدنظر قرار دهد و آثار و تبعات هر یک از جریان‌های سیاسی و رفتارهای مبتنی بر آنها را بشناسد.

۴ـ معضلات و مشکلات معمولاً کیفیت شفاف ندارند و غالباً با حواشی بسیار همراهند که موجب می‌شوند انسان را از پرداختن به اصل مشکل غافل شود. از این ‌روی، ‌مانند حل هر معضل و مشکلی، فردی که درصدد تحلیل مسئله‌ای سیاسی است باید بتواند با جدا کردن موارد حاشیه‌ای و زائد، نکته اصلی ماجرا و جریان سیاسی و نقطه کانونی آن را کشف و تحلیل خود را مبتنی بر آن ارائه کند، چه آنکه در غیر این صورت، نه‌ تنها تحلیلی صورت نپذیرفته است و صورت‌ مسئله همچنان بر جای خود باقی است، بلکه تحلیلی نادرست و مبتنی بر حل غیرواقع‌بینانه از مسئله ارائه می‌شود که ممکن است تبعات و تصمیم‌ها و رفتارهای نامناسبی را به همراه داشته باشد.

۵ـ معمولاً افراد و گروه‌های مختلف، راهبردها و تاکتیک‌های متفاوتی را متناسب با مبانی، اهداف و شرایط خویش انتخاب و بر اساس آنها رفتار می‌کنند. ازاین‌روی هرگاه نتوان از تحلیل جریان‌ها به تحلیل واقعی رسید می‌توان رویکردها و تاکتیک‌های آنها را در نظر گرفت و بر اساس آنها به نقطه کانونی پدیده سیاسی راه یافت. لذا تحلیل‌گران باید بتوانند تاکتیک‌ها، راهبردها، استراتژی‌های گروه‌های داخلی، رقیب یا دشمن و غایت افعال آنها را بشناسند و ضمن اینکه تحلیل خویش را بر دشمن‌شناسی دقیق مبتنی می‌کنند، راهکار مقابله با آنها را نیز در تحلیل‌های خویش مدنظر قرار دهند.(۶)

۶ـ با توجه به اینکه‌ از یک ‌سو تحلیل کردن، در واقع همان حل کردن و کشف معماست و از سوی دیگر، تحلیل‌گر با مسائل و پدیده‌های پیچیده و چند وجهی مواجه می‌شود، لذا تحلیل صحیح می‌بایست فرایند ساده‌سازی را طی کند. به‌ عنوان نمونه در معادلات ریاضی حل مسئله از معادله چند مجهولی موکول به این است که معادله ساده‌سازی و به یک معادله تک مجهولی تبدیل شود. در تحلیل سیاسی نیز می‌بایست از گم‌شدن در پیچیدگی‌های پدیده سیاسی گذر و با ساده کردن صورت‌مسئله، تحلیل و حل آن را آسان کرد.

۷ـ در حالی‌که تحلیل‌گران، مطابق معیارها و پیش انگاره‌های خویش به صحت و بطلان قضیه‌ای حکم می‌کنند، تحلیل مطابق پیش‌فرض‌ها و ملاک‌های غیردینی در نهایت به تحلیلی مادی منجر می‌شود و در راستای جامعه دینی و بر اساس عنصر بصیرت قرار نخواهد داشت. تحلیل‌گری که بصیرت دینی را مدنظر قرار می‌دهد می‌بایست با سرلوحه قرار دادن معیارهای دینی، تحلیلی متناسب با جامعه دینی و تصمیم‌سازی بر اساس آن، تحلیلی متناسب با آموزه‌های دین ارائه دهد.

۸ـ تحلیل‌گر سیاسی باید بتواند میان امور اصلی و فرعی تمیز قائل شود و با اهتمام به مقولات اصلی، قاعده اهم و مهم را در نظر بگیرد و در عین عنایت به همه جوانب جامعه، اولویت سیاستگزاری و برنامه‌ریزی‌های خویش را بر امور اصلی قرار بدهد.(۷)

۹ـ تحلیل‌گران همواره ناگزیر از مقایسه و تطبیق حوادث و پدیده‌های سیاسی با پدیده‌های سابق به ‌عنوان الگوهای پیشرو هستند. در این میان، تطبیق رویکردها و اتفاقات عصر حاضر با موارد مشابه آن در صدر اسلام می‌تواند معیاری برای تحلیلی مبتنی بر بصیرت دینی باشد.

۱۰ـ مبانی، پیش‌فرض و دلبستگی‌های انسان‌ها موجب می‌شود که آنان یا در تطبیق امور سیاسی محیط خویش به آموزه‌های دینی، بخش خاصی از آن را مدنظر قرار دهند و در تطبیق مصداق سیاسی بر الگوی صحیح آن خطا ‌کنند و یا با عدم درک صحیح از موضوع سیاسی موردنظر و عدم فهم مناسب از ادله شرعی، محکمات ادله شرعی را مدنظر قرار ندهند و به متشابهات، استناد کنند. لذا تحلیل‌گر علاوه بر اینکه می‌بایست امور سیاسی را به محکمات شرعی مستند کند، باید متشابهات سیاسی را نیز به محکمات ارجاع دهد.

از مواردی که در این راستا می‌توان مورد استناد قرار داد، رویکرد خوارج در استناد عمل خویش در جنگ صفین به آیه‌ متشابه قرآن است که خسارت‌های بی‌شماری را بر جامعه اسلامی تحمیل کرد. حضرت علی«ع» آنان را به محکمات ارجاع دادند و در جنگ نهروان، ابن عباس را برای اتمام‌ حجت و موعظه به ‌سوی آنان گسیل داشتند و به او توصیه کردند که با خوارج با قرآن احتجاج نکند، چون از قرآن تأویل و تفسیرهای مختلفی می‌کنند، بلکه با سنت پیامبر«ص» احتجاج کند و با سنت ایشان، آنها را قانع سازد.(۸)

۱۱ـ در مکتب شیعه، تحلیل‌ها با سه عنصر آرمان‌گرایی، امنیت محوری و مصلحت سنجی ارزیابی می‌شوند، لکن بسیاری از تحلیل‌ها، آرمان‌گرایی را نادیده می‌گیرند و تنها امنیت محوری و مصلحت‌گرایی و مصلحت‌سنجی و حفظ وضعیت موجود را مدنظر قرار می‌دهند. یک تحلیل‌گر با بصیرت می‌بایست در عین تحفظ بر ملاک‌های امنیت محوری و مصلحت‌سنجی، آرمان‌گرایی و رسیدن به وضعیت مطلوب را در تحلیل‌های خویش از نظر دور ندارد.

۱۲ـ با توجه به اینکه دشمنان همواره درصدد شکست قلعه محکم کیان اسلامی هستند و از ناکامی مسلمانان شاد و از پیروزی آن‌ها ناراحت می‌شوند، لذا شادی و ناراحتی دشمنان از رفتار افراد در جبهه خودی و تعریف و مذمت آنان از افرادی خاص می‌تواند مبین گونه مطلوب و نامطلوب رفتارها و جهت‌گیری‌ها در صف افراد خودی باشد. لذا جدا از اینکه شادی و ناراحتی دشمن از رفتاری می‌تواند معیاری برای درستی و نادرستی رفتارهای سیاسی باشد، با رفتار در جهت خلاف ملاک‌های آنان می‌توان رفتار مناسبی را پیشه کرد. چنانکه امام خمینی در این راستا با استماع رادیوهای بیگانه در جهت خلاف آنها رفتار می‌کردند و برای بازگشت از فرانسه به ایران، چون فهمیدند دشمن از این رفتار ناراحت است، فرمودند حتماً باید به ایران بروم.(۹)

۱۳ـ افراد و گروه‌ها معمولاً برای همراه کردن توده مردم با خود از الفاظ و عباراتی استفاده می‌کنند که خوشایند آنهاست. در جامعه دینی نیز به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که با مبانی دینی در تقابل نباشد. بلکه در برخی موارد دینی‌تر از دیند‌اران نیز سخن می‌گویند. این قضیه عمدتاً در شعارهای انتخاباتی بسیار خودنمایی می‌کند.  تحلیل‌گر سیاسی باید بتواند از فضای سخنان زیبا گذر کند و به باطن جریان سیاسی پی ببرد.

با توجه به اینکه اعمال افراد در نهایت مبین مقاصد آنهاست و نه سخنانشان، لذا تحلیل‌گر باید اعمال آنان را مدنظر قرار دهد و بر آن اساس قضاوت کند. به‌عنوان نمونه باید دید افرادی که دفاع از مستضعفین و مساوات را سرلوحه شعارهای خود قرار می‌دهند، آیا عملاً از جنس آنها هستند یا در سابقه زندگی‌شان چنین دغدغه‌ای داشته‌اند یا از این‌ شعارهای زیبا فقط به‌عنوان یک ابزار سود می‌جویند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم

۲- مسعود اسلامی، تحلیل سیاسی از تشخیص تا تجویز، فصلنامه دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی (دانشگاه تهران)، شماره ۴۲، ص ۸۳٫

۳- سخنرانى آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با گروهى از دانشجویان و دانش‏آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان،۱۵/ ۰۸/ ۱۳۷۰٫

۴-   سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با گروهی از دانش‏آموزان و دانشجویان به مناسبت سیزدهم آبان، ۱۲/ ۰۸/ ۱۳۷۲٫

۵- جواد منصوری، شناخت و تحلیل سیاسی، ص ۱۰۴، آس‍ت‍ان‌ ق‍دس‌ رض‍وی‌، م‍ؤس‍س‍ه‌ چ‍اپ‌ و ان‍ت‍ش‍ارات‌، ۱۳۷۰.

۶- بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى ‏۰۹/ ۰۸/ ۱۳۷۵٫

۷- مسائل‏ اصلى‏ را باید شناخت و مسائل فرعى را اصلى نکرد؛ مسائل فرعى هم باید طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگیرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقیم حق است، اسلام است، تشرع است، تدین است، پایبندى به مبانى انقلاب است، بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‏۲۵/ ۰۶/ ۱۳۸۹٫

۸- نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۷۷ و ترجمه‏ گویا بر نهج‏البلاغه، ج ۳، صفحه ۲۰۷٫

۹- سیدحمید روحانی، به نقل از: پا به پای آفتاب، ج ۳، ص ۱۴۸٫

19فوریه/20

«مهدی یاوری به پیشنهاد شهید حاج قاسم»

به‌یاد آوریم فرماندهان جنایتکار ارتش بعثی صدام را و بنگریم امروز را که رهبر عظیم‌القدر انقلاب اسلامی خطاب به یکی از ارکان نظامی همان عراق می‌فرماید، «من هرشب شما را به اسم دعا می‌کنم» و او کسی نیست جز«ابومهدی المهندس»، همان بت‌شکن زمانه و سرباز امام زمان«عج». او که می‌گفت: «وقتی پیش حاج ‌قاسم هستم احساس آرامش می‌کنم، چون او سیمش به آقا وصل است.»(۱)

به قول سعدی «علیه‌الرحمه»: «تو اول بگو با کیان زیستی/ من آنگه بگویم که تو کیستی».

از این روست که امام سجاد می‌فرمایند: «نَظَرُ المؤمِنِ فِی وَجهِ أخیهِ المُؤمِنِ لِلمَوَدَّهِ وَ المَحبَّهِ لَهُ عِبادَهٌ: نگاه مؤمن به چهره برادر مؤمنش عبادت است.» مجالست با ارادتمندان حقیقی حضرت حق، حیات طیبه است و چه خوش مجالستی بین این دو برادر که به مصداق آیه شریفه، « إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ إِخوَهٌ»(۲) برادر بودند و سال‌ها همراهی و همدلی، شباهت درونیشان را به شباهت ظاهری نیز بدل کرد و سلوک و گفتار و نگاهشان به هستی را هماهنگ ساخت. از همین روی شهادتشان نیز شبیه به هم رقم خورد و شاید از همین روی بود که وقتی حاج قاسم به عنوان مهدی‌یاور سال انتخاب و به وعده‌گاه منتظران دعوت شد، ابومهدی را راهی این مراسم کرد؛ زیرا که دیگر من و تو به ما تبدیل شده بود و او هم حق برادری را چه نیکو به جای آورد، وقتی که در نهایت تواضع و ادب گفت:

«من کوچک‌تر از این هستم که عنوان «مهدی‌یاوری» را حاج آقا رحیمیان و دوستان عزیزمان به ما تقدیم کردند. اولاً ما از مقام ولایت عظمی حضرت آیت الله‌العظمی السید‌الخامنه‌ای{یاد می‌کنیم} ایشان از ما پشتیبانی و حمایت کردند. با همت مردم عراق و با پشتوانه شما مردم عزیز جمهوری اسلامی، با شهید دادن، حضور درصحنه، فرماندهی فرمانده عزیزمان، برادر بزرگوار حاج‌ قاسم سلیمانی توانستیم امروز کل خاک عراق را آزاد کنیم و عراق یکپارچه ماند.»(۳)

همواره می‌گفت، «وقتی دلم می‌گیرد با امام زمان«عج» یا با امام حسین«ع»دردِدل می‌کنم.»(۴) او عاشق کربلا بود، اما به قول سید اهل قلم، شهید مرتضی آوینی، «کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها. نه، کربلا حرم حق است و هیچ‌کسی را جز یاران امام حسین«ع» راهی به سوی حقیقت نیست.»

دعای هر شب نایب امام زمان«عج» به اسم در حق او بود یا مجاهدت چهل‌ساله خودش که او  را لایق عنوان مهدی‌یاوری کرد؟ او عاشق شهادت در رکاب مهدی«عج» بود و در پرده آخر حیات پر بارش همچو ابراهیم بت‌شکن، ابهت پوشالی امریکا و دنباله‌های تکفیری‌اش را در عراق و شام شکست و این‌گونه بود که آتش نمرودی بر سرش فرود آمد و حیاتی جاودانه یافت.

دشمن امروز با تمام ظرفیت و دور از هرگونه پرده پوشی به میدان آمده است تا در واپسین مجال خود در جدال تاریخی حق و باطل، کورسوی امیدی برای رهایی و نجات پیدا کند، اما وعده الهی، قطعی است که، «إِنَّ البَاطِلَ کانَ زَهُوقاً»(۵)

این خون مطهر شهیدان است که در رگ آزادیخواهان عالم به جوش آمده و تاریخ همواره ثابت کرده که خون بر شمشیر پیروز است. «أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیب» صبح پیروزی بسیار نزدیک است، هر چند کافرین و منافقین ندانند.

به برکت خون پاک شهیدان، امروز بیش از همیشه شاهد اجتماع قلوب و عظم راسخ مؤمنین و همه آزادی‌خواهان عالم برای رهایی از ظلم و نفاق هستیم. از این رو دور نیست روزی که به خونخواهی اباعبدالله«ع» و همه مظلومین عالم، آزادیخواهان سراسر گیتی یکپارچه به‌پا خیزند و به‌زودی شاهد برپایی نماز ظفر به امامت مهدی موعود«عج» در قدس شریف باشیم.

حاج‌قاسم سلیمانی، حاج ابومهدی المهندس و سایر یارانشان سحرگاه جمعه رفتند تا جمعه‌ای دیگر و برای آخرین نبرد در جبهه حق علیه باطل بازگردند. باشد که آن روز ما هم در کنار یاران مخلص صاحب‌الزمان«عج»، لبیک‌گویان به ندای ملکوتی «أنا‌الإمام‌القائم» به دنبال شمشیر انتقام او از ظالمان و مستکبران تاریخ و برای استقرار کامل حکومت الله بر زمین، جانفشانی کنیم.

 

پی‌نوشت:

۱٫مستند «سلفی با ابومهدی»

۲٫حجرات/۱۰

۳٫صحبت‌های ابومهدی المهندس در مراسم نیمه شعبان سال۹۷ در مسجد مقدس جمکران

  1. مستند «سلفی با ابومهدی»

۵٫اسراء/۸۱

19فوریه/20

سلیمانی «آن دنیایی» بود برای دنیای امت

در شامگاه شانزدهمین روز شعبان، نهمین جلسه سخنرانی شیخ، محفل پند و دانشی که ثبت و در مجموعه فاخری به نام «امالی» ماندگار ‌شد، برگزار گردید.

شیخ صدوق بر منبر تکیه زد و نگاهی به حاضران مشتاق افکند.

درد عیان بود: دل بستن به دنیا و فراموشی عقبی.

او با نخستین حدیثی که بر زبان جاری ساخت، فضای مجلس را با مرگ و معاد پیوند زد تا لختی از پوسته دنیوی خویش به درآیند و به آخرت خود بیندیشند؛ زیرا این دنیایی شدن، ارمغانی جز پوسیدن برایشان نداشت.

او این حدیث را از شمشین امام«ع» همام بیان داشت که فرمود: پس از مرگ، براى هیچ‌کس اجرى و ثوابى نخواهد ماند، جز سه چیز:

اول: خرج‏‌ در راه خیر فردى یا اجتماعى که پس از مرگ او همچنان جارى باشد.

دوم: آیین و روش پسندیده‏اى که آن را معمول داشته و پس از مرگش به آن عمل می‌شود.

سوم:  فرزند صالحی که برایش دعا کند.

******

کار برای آخرت و نگاه آخرتی در دنیا، گوهری بسیار نایاب است، اما گاه دُری در صدف هستی تلالو می‌کند که حجت را بر همگان تمام می‌سازد که می‌توان آن دنیایی زیست و دنیای خود را برای  اعتلای دین الهی و آبادانی دنیای امت ارزانی کرد‌.

آن دُر درخشنده «قاسم سلیمانی» بود.

هر ورق از حیات چهل ساله بعد از انقلاب حاج قاسم سلیمانی، زیباتر از قبل بود و جذبه‌ ماندگارتری داشت. لحظات عمر پر برکت او در کرمان، ایران  و جهان اسلام با اخلاص در آمیخته بود. سلیمانی آن دنیایی زیست و با زیست مدیران این دنیایی دمساز‌ نبود. «مرام سلیمانی» با تقوا، اخلاص، ولایت پذیری و خدمت به امت اسلام در آمیخته بود؛

از این رو مرادش، این سبک و سلوک را «مکتب سلیمانی» نامید.

باور کنیم که ملت ما به این مکتب محتاج است و آن را کلید واقعی حل مشکل خود می‌داند و مدیرانی چون سلیمانی را می‌جوید تا دنیا و دنیااندوزی خویش و خویشاوندانشان را فراموش کنند،

با مکر و فریب بیگانه باشند

و با عینک آخرت‌بین، به عمران و آبادانی کشور همت کنند.

چنین مدیرانی را باید در  «آن دنیایی‌ها» و سلیمانی‌ها جست.

******

در عصر ششمین روز از شهریور هشتاد و سه،

مدیران ارشد آمده‌اند تا به رسم هرساله توشه‌ای از کلام زعیم فرزانه انقلاب برچینند.

برخی قلم به دست گرفتهاند و برخی به استماع نشسته‌اند.

در این روز سخن رهبری با موضوعی بدیع آغاز شد.

نیاز جمع بود و ضرورت همگانی. تصویری از آن روی سکه دنیا و سخن از پیوستگی دنیا و عقبی:

«برادران و خواهران عزیز!

این صراط براى من و شما خیلى حساس است. ما مسئولیم. ما با آدم‌هاى معمولىِ کوچه و بازار فرق داریم. ما چه نماینده مجلس، چه عضو دولت، چه مدیر فلان بخش نظامى و چه در بخش قضایى باشیم، همین که من و شما آقایان و خانم‌ها مسئولان بخش‌هاى مختلف هستیم، کارمان سخت است. ما اگر تخطى و لغزش پیدا کنیم و اشکالى در کارمان پیدا شود، ضررش فقط به خود ما نمى‌رسد، بلکه ضررش به جمع وسیعى مى‌رسد. ما اگر کم‌کارى و کوتاهى کنیم، کشور ضرر مى‌کند. ما اگر خداى نکرده از هواى نفس خود در تصمیم‌گیرى‌ها پیروى کنیم، از رفیق‌بازى و خط‌بازى و عدم ملاحظه ارزش‌هاى حقیقى تبعیت کنیم، کشور صدمه مى‌بیند. کار ما سخت است. ما بیشتر از دیگران باید به فکر جهنم و عبور از این صراط دشوار باشیم.»

19فوریه/20

خون این دو بزرگوار حرکت امریکاستیزی را در منطقه پر فروغ کرد

یکی از مباحثی که امروزه در میان سیاسیون جهان مطرح می­شود بحث عمقِ نفوذ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی یک کشور است. گاهی عمق و گستره نفوذ را به عنوان یکی از شاخصه­های ابر قدرت بودن نیز بر می­شمارند. بدون شک هیچ‌گاه منافع مشترک، اگر چه طولانی مدت و استراتژیکِ دو یا چند دولت و کشور، ظرفیت ایجاد نفوذ و پیوندی عمیق و ناگسستنی میان آنها را ندارد. ظاهراً باید جنس این ارتباط چیزی غیر از منافع مشترک باشد، چیزی که ورای زمان و مکان و تاریخ است. چیزی از جنس عقیده و ایمان که جایگاه آن نه عقل حسابگر و منفعتگرا، بلکه قلوبی نزدیک به یکدیگر است. همین اشتراک در ایمان و عقیده بین ایران و برخی از متحدان منطقه­ای ایران باعث شده که خیلی­ها از این اتحاد قلوب بترسند و برای افتراق آن برنامه بریزند.

گفتگوی پیش‌رو با حجت‌الاسلام والمسلمین سید هاشم‌الحیدری از فرماندهان مقاومت عراق و دانش‌آموخته‌ی حوزه علمیه قم می‌باشد. طلبه­ای که از جوانی عاشق امام راحل بوده و در حال حاضر خود را مرید امام خامنه­ای«مدظله‌العالی» می­داند.   

 

 

*تاریخ ثابت کرده که قطره­ای از خون شهید هدر نرفته است و بعد از شهادت هر عبد خدایی، برکات زیادی در جبهه حق به وجود آمده است، تحلیل شما بعد از این ذبح  عظیمی که اتفاق افتاد چیست و ما  شاهد چه برکاتی در جبهه حق خواهیم بود؟

بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم. به نظر من دو بشارت و دو هدف بزرگ محقق شدند. اول اینکه سردار سلیمانی و شهدایی که با ایشان بودند به هدفی بزرگ و آرزویی که سال­ها برای آن تلاش می­کردند و امید آن را داشتند، یعنی شهادت در راه خدا نائل گردیدند. این یک بشارت و کار خدایی است. شهادت ایشان اولاً به دست آمریکایی­ها و نه داعش، ثانیاً به دستور رئیس‌جمهور آمریکا، چند درجه عیار شهادت ایشان را بالاتر می­برد و به نظرم زیباترین شهادت نصیب سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس شده است. بشارت دوم از شهادت این شهید بزرگوار، بشارت عمومی برای اسلام و جامعه و امت اسلام و جبهه مقاومت است، چون اگر هم نا­امیدی و سستی و ضعفی در جبهه مقاومت و مردم ایران و عراق و مردم منطقه بود، بعد از شهادت ایشان این ضعف و سستی برطرف شده است و امروز ما خیلی جلوتر رفته‌ایم و امید و حماسه و شور ما بیشتر شده است. ما غیر از خوبی در این شهادت چیزی ندیدیم، واقعاً «ما رأینا إلا جمیلا».

شاید تشییع و عکس­العمل مردم ایران و کل جبهه مقاومت حتی بیشتر از زمان رحلت امام خمینی(ره) بود. البته رسانه­ها و فضای مجازی به ایجاد این حضور و حماسه بزرگ کمک کردند. در زمان رحلت امام فضای رسانه­ای تا این اندازه گسترده نبود و در عراق هم صدام حاکم بود و نمی­شد برای رحلت ایشان تکریمی صورت پذیرد. ضمناً به نظرم شهادت سردار سلیمانی در سال چهلم انقلاب یک حرف و یک پیام دارد. شهادت سردار سلیمانی به اعتراف وزیر امور خارجه و وزیر دفاع خود ترامپ برای آمریکا خیلی گران تمام شد. حتی در داخل آمریکا هم مردم اعتراض کردند. به اعتقاد من این بشارتی بزرگ و یک آیه روشن برای إن­شاء­الله ظهور امام زمان(عج) است. البته توقیت و  مشخص کردن وقت جایز نیست ولی بالاخره «اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً  وَ نَراهُ قَرِیبإ».

 

*در صحنه میدانی فکر می‌کنید بعد از این اتفاق إن­شاءالله چه تحولی رقم خواهد خورد؟

به نظرم بعد از شهادت ایشان همه آماده خیزش هستند، حتی در عراق دوباره ما به وضع صحیح خودمان برگشته‌ایم. چون ایشان در عراق شهید شدند، سفارت آمریکا و پایگاه­های آمریکا و سربازان آمریکا و شرکت‌های آمریکایی همه از جانب جبهه مقاومت در خطر و مورد تهدید هستند.

در حال حاضر همه گروه‌های مقاومت برای شروع به کار آماده هستند، بعضی­ها هم خیلی نرم شروع کرده‌اند و حرکت­هایی دارند. دشمن هم خیلی ترسیده و نگران است! خود این خوف هم خودش یک انتقام است و «انتقام سخت» هم خیلی خوف آنها را شدید­تر کرده است، چون گاهی خوف و ترس آنها شدیدتر و موثر­تر از یک موشک است و در درون آنها اثر منفی دارد.  بنده با بعضی مسئولین موشکی سپاه صحبت کردم و گفتم همه ما منتظر موشک­های شما هستیم، همه مردم منطقه منتظر هستند. کل پایگاه­های آمریکا در منطقه و هر چه آمریکا در منطقه دارد، الان هدف جبهه مقاومت است و این پنهان نیست. بالاخره ثمن و قیمت خون این شهید، پاکی منطقه از لوث وجود امریکاست. سید حسن نصرالله صریحاً گفتند بحث کشتن ترامپ هم نیست، ترامپ در مقابل سردار چیزی نیست. یک پشه در مقابل یک کوه یا دریاست. مشکل اصلی وجود آمریکا در منطقه است. وجود آمریکا در کشور خودش یک بحثی است، حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه بحث دیگری است و اگر آنها باز عکس‌العملی در مقابل جمهوری اسلامی انجام بدهند، عکس العمل دوباره ایران، اسرائیل خواهد بود إن­شاءالله.

 

*قبل از این واقعه شاهد انشقاقات متعددی در جامعه عراق بین خود شیعیان و بین شیعیان و سنی­ها بودیم. فکر می­کنید سرانجام این وقایع عراق بعد از حادثه شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به کجا می­رسد؟

قبل از شهادت ایشان وقتی آمریکا حشدالشعبی را زد، عراقی­ها بعد از تشییع شهدا رفتند نزدیک سفارت آمریکا تحصن کردند، ولی چندان تاثیری نداشت. آن تجمع و اعتراض به نظرم یک مرحله مقدماتی بود. اما بعد از شهادت سردار سلیمانی، الحمدلله همه جبهه مقاومت و گروه­های مقاومت در عراق متفق‌القول شدند، حتی عشق به شهادت و حرکت شهادت‌طلبانه الان قوی‌تر شده است. همه گفتند ما «انتقام سخت» از آمریکا خواهیم گرفت. حتی پارلمان عراق کار خوبی کرد و قانون اخراج آمریکا از عراق را سریع تصویب کرد. البته به نظرم خروج آمریکا از طریق قانونی کافی نیست. باید موشک و اقدام نظامی و جهادی هم چاشنی این تصمیم بشود.

من دیدم در تشییع همه رهبران و فرماندهان مقاومت حاضر شدند. بالاخره شهید ابومهدی مهندسِ عزیز و حاج قاسم واقعا پدر گروه­های مقاومت بودند و دست تقدیر الهی کاری کرد که این دو با هم شهید بشوند و همین شهادت باعث خنثی شدن بسیاری فتنه­ها و اختلافات شد. حتی من شنیدم پیکر پاک و مقدس شهید سلیمانی را می­خواستند قبل از تشییع در عراق به ایران منتقل کنند، ولی تعداد زیادی از عراقی­ها گفتند نه ما اجازه نمی‌دهیم. باید در عراق تشییع شود. الحمدلله از کاظمین به کربلا و نجف بردند و تشییع کردند. شاید ما کسی را نداشته باشیم که این گونه پیکر پاکش همه عتبات مقدسه را زیارت کرده باشد. ظاهراً حاج قاسم امضای شهادت خود را هم از حضرت زینب(س)گرفتند، چون ایشان در دمشق بودند. بعد رفتند خدمت سید حسن نصرالله و دوباره آمدند دمشق و حضرت زینب(س) را زیارت کردند و بعد از چند ساعت به بغداد آمدند و شهید شدند. روز بعد صبح کاظمین را زیارت کردند، البته اینجا به عنوان شهید، بعد کربلا و بعد نجف! علمای بزرگ به استقبال شهیدان حاج قاسم و شهید مهندس رفتند. مثلاً سید محمد رضا سیستانی نماینده مرجعیت علمای عراق در تشییع بودند، بعد پیکر حاجی به مشهد رفت زیارت و بعد به قم آمدند و حضرت معصومه(س) و بعد جمکران، آخرین زیارت هم زیارت حضرت امام خمینی(ره) بود و بعد هم که به کرمان و آن تشییع عظیـم!

 

*بعد از فروکش کردن برخی احساسات، وحدت و همگرایی بین گروه­های مقاومت و گروه­های شیعی، مخصوصاً در عراق را چقدر محتمل و پایدار می­دانید؟

به نظرم در حال حاضر مهم‌ترین ثمره خون این شهیدان وحدت و همگرایی است و مهم‌ترین نقطه اتصال وحدت گروه­های مقاومت، انتقام است. همه از گروه­های مقاومت و حشدالشعبی گرفته تا مردم و حتی آنهایی هم که  قبل از شهادت حاج قاسم می­گفتند ما وسط ایران و آمریکا داریم قربانی می­شویم، ناراحت هستند. الان امتحان آنهاست و دیگر نمی­توانند بهانه بیاورند، امتحان آنها هم بزرگ است. چون جبهه حق و باطل کاملاً پیداست. اگر فقط سلیمانی شهید شده بود می­گفتند مشکل بین امریکا و ایران است، ولی الان بحث شهدا، بحث ابو مهدی المهندس به عنوان  فرمانده بزرگ حشدالشعبی که ملی است و با فتوای مرجعیت در عراق تاسیس شده، در میان است.

همه می­گفتند دخالت ایران باعث خرابی عراق شده است، در حالی که به قول نخست‌وزیر سابق آقای عبادی، ۵۰۰۰ انتحاری از عربستان آمدند تا در لباس داعش علیه سنی و شیعه خودشان را منفجر کنند. ایران در عراق نه پایگاه نظامی دارد، نه ارتش و نه چیز دیگری. فقط سلاح و پول و مشورت داد  علیه داعش تا عراق حفظ شود و بالاخره عزیز خودش را هم در بغداد از دست داد. بعد عده­ای می­گویند ما وسط هستیم و دخالت نمی­کنیم.

الان مشخص شده که جنگ ایران و آمریکا نیست، بلکه جنگ حق و باطل است. جمهوری اسلامی و سپاه اگر می‌خواست در عراق دخالت کند و انتقام بگیرد، الان آمریکا در جهنم بود. سفارت و چند پایگاه آمریکا در مقابل قدرت ایران چیزی نیست. بیست یا سی هزار سرباز آمریکا چیزی نیستند و یک لقمه ساندویچ فلافل برای جمهوری اسلامی است؛ ولی حاجی صبر و مراعات و استقلال و حکومت عراق و مرجعیت را لحاظ کرد، ولی الان دیگر مظلومیت مشخص شده است.

در اینجا بحث نامه آیت‌الله سیستانی به حضرت آقا فوق‌العاده مهم و به‌جا بود. به نظرم یکی از مهم‌ترین اتفاقات اخیر ماجرای این نامه است. تعابیر خیلی زیبا و روشنی که قابل تاویل و تفسیر و تحلیل نیست. تقریباً اولین بار بود و واقعاً وقتش بود که این مرجع بزرگ و حکیم، آیت‌الله سیستانی، نامه­ را برای امام خامنه­ای بفرستند.

 

*بعد از فروکش کردن احساسات، مردم را چه اندازه همراه می­دانید؟

برای تشییع ابو مهدی مهندس در بصره تقریباً یک میلیون نفر شرکت کردند. ما تا به حال این جمعیت را برای تشییع یک نفر نداشته‌ایم. در بصره­ای که کنسولگری آمریکا هست و سرویس­های اطلاعاتی  منطقه هستند، این جمعیت خیلی حرف دارد. در ایران به‌نوعی به تشییع جنازه عادت کرده­ایم، اما در عراق این جمعیت خیلی شگفت‌انگیز است. در بصره هم بوی حاج قاسم با ابو مهدی جمع شد. فقط عکس مهندس نبود، بلکه هم عکس حاج قاسم و هم اسم حاج قاسم در شعارها بود. حاج قاسم در کرمان دفن شد، ولی خون ابو مهدی مهندس هم با او هست چون مخلوط شدند. ابو مهدی در وادی‌السلام دفن شده، ولی خون حاج قاسم هم آنجا هست. پس «ایران و العراق لا یمکن الفراق». واقعاً بین این دو بزرگ‌ترین شخصیت‌های نظامی در ایران و عراق، تفکیک نشده است و تفکیک هم نمی‌شود و این بشارت دارد.

 

*از بغداد صدام تا بغداد سلیمانی و ابو مهدی المهندس این فاصله چگونه طی شد؟

من به آقایان گفتم بعد از این حوادث بشارت بزرگی مثل جنگ ۳۳ روزه لبنان داریم. حتی خود سید حسن نصر‌الله و فرماندهان حزب‌الله در ابتدا به‌نوعی نگران بودند، ولی گفتند تسلیم نمی­شویم، « هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه» و بعد از پیام آقا به ایشان آنها دوباره امیدوار شدند. آمریکا در دو ماه اخیر خیلی در عراق جلو رفته بود، اما الان خیلی عقب است. یعنی قبل از شهادت حاج قاسم حرکت امریکا رو به جلو بود، ولی بعد از شهادت ایشان آمریکا عقب‌نشینی شدید داشت و جبهه مقاومت رو به جلو در حرکت است.

 

*چرا آمریکا برای این اقدام به این جمع‌بندی رسید؟ تحلیل شما چیست؟

به نظر من آمریکا به بن‌بست رسید. تحلیل سید حسن نصرالله این‌است که ترامپ نیاز به یک برگ برنده در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰ دارد تا پیروز شود و برگ برنده او ظاهراً قرار بود شهادت حاج قاسم باشد، غافل از اینکه، «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِین»(۱)

 

*منظور شما از حرکت رو به جلوی مقاومت چیست؟

در عراق یک حرکت عظیم و یک موج بزرگ آمریکاستیزی به راه افتاده است. ضمن اینکه در کل منطقه اعم از سوریه و لبنان و فلسطین و غزه و یمن رایحه شهادت سردار سلیمانی با خودش آمریکاستیزی را به دنبال داشت. شهادت ایشان واقعاً عجیب بود و برکات زیادی برای جبهه مقاومت داشت. البته بسیاری از کار­های حاج قاسم رسانه­ای نشده‌اند و در آینده فرماندهان مقاومت داستان­های زیادی از ایشان نقل خواهند کرد.

 

*بغداد تا چند سال پیش بغداد صدام حسین بود و چند روز پیش بغداد سلیمانی و ابو مهدی المهندس شد. این فاصله چگونه با این سرعت طی شد؟

خون­های زیادی در این راه ریخته شد. این اجتماع بزرگ حول شهادت ایشان در بغداد به‌سادگی به دست نیامده است. البته کمی نگران هستیم که این حرکت فقط عاطفی و مقطعی باشد و برای ادامه این راه کار فرهنگی خیلی مهم است. کاری که آگاهی‌بخشی کند و به مردم بصیرت بدهد. بصیرت خیلی مهم است. اربعین هم در سال­های اخیر یک شاخص خیلی مهم است، ولی کافی نیست. تشییع حاج قاسم و ابو مهدی توأم با یک آگاهی سیاسی بود و نه فقط عاطفی. یعنی مردم واقعاً آگاهانه به میدان آمدند و این در شعار­های مردم هم مشهود بود.

آمریکا  تقریباً از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ در عراق بود، ولی ما در آن سال­ها شعار علیه آمریکا نداشتیم. البته تبلیغ و کار فرهنگی و رسانه­ای هم نبود، ولی خون این شهیدان، محرک مهمی بود. در جریانات بعد از کربلا و انقلاب زید شهید و انقلاب مختار و حرکت توابین، برخی می­گفتند خون امام حسین(ع) این حماسه­ها را بین مردم ایجاد کرده است. درست است که عاطفه بود، ولی حرکت­هایی متاثر از خون امام حسین(ع) شکل گرفتند. الان هم همین‌گونه است و همه منتظر انتقام هستند.

پی‌نوشت:

  1. آل عمران/ ۵۴
19فوریه/20

مکتب جهانی سلیمانی

پیش از شهادت باشکوهش، بسیاری او را یک شخصیت جهانی می‌خواندند. بارها تصویر او در روی جلد مجلات پرمخاطب خارجی چاپ و نام او میلیون‌ها بار در رسانه‌های مختلف تکرار شده بود. او سال‌ها در کانون تحلیل‌های جهانی قرار داشت. او به عنوان «مؤثرترین فرد نظامی خاورمیانه» مطرح بود و فرماندهان ارشد نظامی دنیا از او به عنوان یک «استراتژیست‌ بی‌مانند» یاد می‌کردند و در مورد کارآمدی «تاکتیک‌هایی» که به کار می‌بست، اتفاق‌نظر داشتند.

در منطقه خاورمیانه ـ و به عبارت علمی «غرب آسیا» ـ او را «رکن مهم امنیت» می‌دانستند و بسیاری از سازمان‌های نظامی بین‌المللی و منطقه‌ای با او ارتباط داشتند و گزارش‌های نظامی زیادی را برای او می‌فرستادند. او به بسیاری از این گزارش‌ها پاسخ می‌داد و روی «پاسخ» او تأمل می‌شد. سیطره عجیب او بر آکادمی‌ها و سازمان‌های نظامی بین‌المللی و منطقه‌ای سبب شده بود از او به عنوان «فرماندهی پررمز و راز» یاد شود. همگان درصدد بودند راز نفوذ گسترده او را دریابند، از این‌رو بر عکس‌های متفاوت وی که گاهی پیام‌آور اقتدار، زمانی مبشر معنویت و گاه پیام‌آور مردمداری او بود، مکث می‌کردند، با این همه معترف بودند که شناخت دقیق او میسر نیست.

 

گوشه‌ای از سرگذشت او

«سردار حاج قاسم سلیمانی» در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ در روستای «قنات ملک» از توابع «رابر کرمان» متولد شد. او در سال ۱۳۵۶ در سن ۲۱ سالگی به نهضت حضرت امام خمینی پیوست و برای پیروزی انقلاب اسلامی از زندگی عادی خود دست کشید. با پیروزی انقلاب به عضویت «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به سلک رزمندگان درآمد و به‌زودی به فرماندهی «گردان کرمانی‌ها» رسید. تیپ و سپس «لشکر ثارالله» حاصل توانمندی وی در دفاع مقدس بود. حضور مداوم در عملیات‌های حساسی چون فتح‌المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ و ۵ و والفجر ۸، از او در جنگ چهره‌ای ویژه ساخت. او در تشریح نحوه فرماندهی امثال خود می‌گوید: «فرماندهی در سپاه، فرماندهی بیا بود نه فرماندهی برو و در این دو تفاوت عمده‌ای وجود دارد.»

سردار سلیمانی در دوران فرماندهی جنگ با بسیاری از شهدای بزرگ دفاع مقدس ارتباط نزدیک داشت و در طول زندگی خود مکرراً از این فرماندهان بزرگ یاد می‌کرد. شهیدان سرافراز: حسن باقری، مهدی باکری، احمد کاظمی، ابراهیم همت، مهدی زین‌الدین، علی صیاد شیرازی، حسین خرازی، احمد متوسلیان و…. «حاج قاسم سلیمانی» از هر کدام از آنان درس‌هایی گرفت و به خاطر سپرد، به گونه‌ای که پس از ده‌ها سال این خاطرات را با جزئیات بیان می‌کرد و هر بار ‌چنان منقلب می‌شد که گویی تازه رخ داده‌اند.

او از دوران جنگ با تعابیر بسیار جالبی یاد می‌کرد. از نظر حاج قاسم دوران ۸ ساله دفاع مقدس به دلیل وسعت مجاهدت و خلوص رزمندگان، بی‌نظیرترین دوران تاریخ اسلام بود؛ از این رو او عملی‌ترین درس‌های مکتب اسلام را باورها، گفتارها و رفتارهای رزمندگان در دوران دفاع مقدس می‌دانست. او معتقد بود آنچه در این دوران بر زبان فرماندهان و رزمندگان جاری می‌شد، ناب‌ترین معارف اسلام ناب محمدی بود.

این بیان دیگری از اعتقاد امام خمینی است که خطاب به علمای اسلام و عرفای شیعه ‌فرمودند: «پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند. یک روز هم یکی از این وصیت‌نامه‌های شهدا را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید… از اینها قدری تعلم پیدا کنید.» (صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۴۹۱)». و نیز ایشان با اشاره به رزمندگان اسلام و اخلاص ملت ایران فرمودند، «ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله«ص» هستند.» (وصیت‌نامه امام). از نظر سردار سلیمانی، جبهه، «حکمت و عرفان عملی» بود و رزمندگان جبهه پیشروان عرفان و حکمت عملی بودند که به اشراق و مقامات بسیار بالای معنوی رسیدند.

 

تأثیر دفاع مقدس در مکتب سلیمانی

در واقع آنچه از جبهه در ذهن سردار شهید سلیمانی نقش بسته بود، چیزی بسیار بیش از یک نزاع و نحوه مدیریت و به سرانجام رساندن آن بود. به عبارت دیگر او به «جهاد» بسیار فراتر از یک موضوع فقهی و یک فریضه می‌نگریست. از نظر او، جبهه یک مکتب بود و رزمندگان در آن پیامگیران و پیام‌دهندگانی بودند که سخن و عملشان از اوج معارف دینی و انسانی آنان حکایت داشت. او معتقد بود جبهه تجلیگاه اسلام ناب در همه ابعاد آن و به‌خصوص دو بعد اعتقادی و عرفانی بود و خداوند متعال با عنایت خاص خود، رزمندگان اسلام را چنان از سرچشمه سیراب کرد که به اوج نورانیت رسیدند و حجاب‌ها را کنار زدند.

از نظر سردار سلیمانی، جبهه بصیرت دینی‌ای را پدید آورد که سبب کم‌ شدن خطاهای رزمندگان شد. شهید سلیمانی در این باره خاطرات زیادی از شهیدان داشت و با ذکر این خاطرات معتقد بود آنچه از «عنایات خاصه» الهی در جبهه‌ها یافت می‌شد، نوعاً در جاهای دیگر قابل دسترسی نبود و یا به موارد بسیار خاصی محدود شده بود و جنبه فراگیر پیدا نمی‌کرد.

شهید سلیمانی اصولاً جریان جبهه را یک جریان الهی می‌دانست و معتقد بود آنان که به این وادی گام نهادند، به پای خود نیامدند، بلکه برگزیده شدند. او معتقد بود اینها فقط برای شرکت در جهاد و مقابله با دشمنان برگزیده نشدند، بلکه آمدند تا جهان جدیدی بسازند؛ جهانی که در آن انسان، انسان دیگری است و مناسبات میان انسان‌ها، مناسبات دیگری هستند. بر این اساس او می‌گفت آنچه بر زبان رزمندگان و به‌خصوص آنان که بعداً به شهادت رسیدند، جاری شد، نوعی از «الهام الهی» بود.

 

سه گام برای شهید شدن

به همین جهت شهادت از منظر سردار سلیمانی جلوه دیگری داشت. او معتقد بود حتماً باید شهید شد و کلید شهید بودن در آخرت را «شهید بودن در دنیا» می‌دانست. او می‌گفت شهیدان زرنگ‌ترین آدم‌ها هستند و تا زنده بود به حال آنان غبطه می‌خورد. هیچ چیز به اندازه دریافت خبر شهادت یک شهید او را به هم نمی‌ریخت و بی‌تاب نمی‌کرد. گریه‌های او در فراق شهدا ممتد و آنی بود. او پیکر، تابوت و قبور شهدا را با اشتیاقی خاص و بسیار عاشقانه می‌بوئید و می‌بوسید و چهره بر آنها می‌گذاشت.

از نظر او برای شهید شدن باید سه اتفاق در انسان بیفتد:

یکی اصلاح جدی رابطه فرد با خدا از طریق ترک گناه و انجام مداوم و توأم با توجه مستحبات، انس با قرآن، خواندن ادعیه و زیارت. او اینها را راه اصلاح رابطه بنده با خداوند متعال می‌دانست.

اتفاق دوم اصلاح رابطه انسان با خود است. او این را از طریق «جهاد دائمی» و «تلاش شبانه‌روزی» در مسیر انجام وظایف محوله می‌دانست و معتقد بود فرد برای اینکه لیاقت شهادت پیدا کند، باید به جایی برسد که حتی لحظه‌ای را هم به غفلت و بیکاری نگذراند. از این رو ساعت کار شهید همواره پس از فریضه صبح شروع می‌شد و تا ساعتی پس از فریضه عشاء استمرار پیدا می‌کرد و در کل این ساعات به‌جز زمانی که برای فریضه ظهر و عصر و ناهار صرف می‌شد، به کار می‌پرداخت و با روحیه‌ای جهادی امور محول به خود را پیگیری می‌کرد.

اتفاق سوم اصلاح رابطه انسان با مردم است. از منظر شهید هیچ چیزی به اندازه خاکساری در برابر مردم گرفتار و انجام کار برای آنان خداوند متعال را خشنود نمی‌کند و هیچ چیز به اندازه بی‌توجهی به وضع گرفتاران، خداوند را به غضب نمی‌آورد. از این رو او در طول دوره مسئولیت نظامی خود از آنچه در جامعه می‌گذشت، با‌خبر و همواره در میدان عمل حاضر بود و با آنکه تمکن‌ مالی چندانی نداشت، اما هر چه را که داشت نثار مردم می‌کرد.

 

مردم در مکتب سلیمانی 

«مردم» در اندیشه سردار سلیمانی،رنگ و شکل خاصی نداشتند، الا اینکه با «نیازمندان» قرابت بیشتری داشت. از نظر او همه شهروندان جمهوری اسلامی، «عیال» حکومت هستند و نظام باید همه را مانند عائله خود، زیر پوشش کریمانه و رحیمانه‌اش قرار دهد. در این میان، او خود را در جایگاه یکی از «فرماندهان» ملزم به ارتباط‌گیری با همه اقشار مردم و ابراز اعتماد و علاقه به همه آنان می‌دانست. بارها ‌تذکر می‌داد که، «دختران این جامعه، همه دختران ما هستند و بدحجاب‌ها از ما جدا نیستند. گناه بدحجابی‌ آنان به گردن ماست، زیرا نتوانسته‌ایم ارتباط خوبی با آنان برقرار کنیم. آنان اگر باطن ما را بشناسند به سمتمان می‌آیند.» او معتقد بود ادبیات ما باید ادبیات «پذیرش» باشد. در شرایط پذیرش، امر به معروف و نهی از منکر امکان اجرایی پیدا می‌کند. اگر ارتباط نباشد ما فرزندانمان را هم نمی‌توانیم اداره کنیم.

او در مواجهه با زیردستان خود ضمن آنکه با کمال حسن ظن به آنان نگاه می‌کرد، از بسیاری از کوتاهی‌های آنان به شرطی که به اساس مأموریت و سازمان آسیب نمی‌زد، می‌گذشت و به دیگران هم توصیه می‌کرد که بگذرند. او می‌گفت وقتی خطایی از کسی سر می‌زند باید خیلی خصوصی به او تذکر داد و از گزارش خطا در پرونده‌اش خودداری کرد؛ زیرا خداوند «توبه» را برای بازگشت بشر قرار داده است و زمانی که گزارش یک خطا در پرونده ثبت می‌شود، با توبه فرد کنار گذاشته نمی‌شود و عملاً فرد خاطی را در بن‌بست قرار می‌دهد. او معتقد بود واحدهای نظارتی و کنترلی باید حداکثر تلاش خود را برای حفظ آبروی افراد خاطی به عمل آورند و در مواجهه با آنان چنان اطمینانی را در آنها ایجاد کنند که احساس کنند کسی از خطایشان خبر ندارد. البته در مورد خطاهایی چون جاسوسی و یا سوءاستفاده از بیت‌المال بسیار سختگیر بود و کمترین ملاحظه‌ای را جایز نمی‌دانست.

در میان اقشار مردم، رابطه با خانواده شهدا و موضوعات مرتبط با شهیدان نزد او جایگاه ویژه‌ای داشت. او اگرچه سخنران بسیار ماهر و اثرگذاری بود، اما به دلیل حساسیت جایگاهی که در آن قرار داشت، دعوت‌های فراوان سخنرانی را رد می‌کرد و به‌جز موارد بسیار استثنایی ـ مثل سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و سخنرانی در همایش سالانه فرماندهان سپاه ـ زیر بار نمی‌رفت. البته مراسم شهدا مستثنی بودند. او تا آنجا که می‌توانست به دعوت‌های مربوط به مراسم شهدا یا دیدار با خانواده‌های شهیدان پاسخ مثبت می‌‌داد و در واقع به این مراسم می‌شتافت. سخنرانی‌های او در این محافل هم بسیار هم تأثیرگذار بودند.

 

هسته‌های مقاومت مردمی  

سردار سلیمانی معتقد بود چه در ایران و چه در کشورهای دیگر مراجعه به متن مردم برای حل مشکلات، کوتاه‌ترین و کم‌هزینه‌ترین مسیر است و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جایگزین نقش مردم شود. او در مورد اغتشاشات آبان ماه ۹۸ تهران و بعضی از شهرستان‌ها معتقد بود مردم اهل تحلیل و جداسازی مسایل از هم هستند و با نظام مشکل ندارند، نظام هم با مردم مشکل ندارد. او علت ایجاد مشکلات در اغتشاشات آبان ماه ۹۸ و موارد قبل از آن را عدم اشراف سازمان‌هایی مانند بسیج در محلات می‌دانست و معتقد بود که هر گروه مقاومتی باید محیط خود را بشناسد، اما گروه‌های بسیج این‌گونه نیستند و لذا در بحران‌ها در تأمین امنیت بروز و ظهور عینی ندارند. در آمار می‌آیند، اما در صحنه عمل در محلات خود غائبند. اگر این نقیصه وجود نداشت، در هیچ محله‌ای متجاسرین که تعداد آنان اندک است، جرئت به میدان آمدن و آسیب زدن به مردم نداشتند.

شهید در سطح منطقه نیز راه‌حل مسایل مهم را در مراجعه به متن مردم می‌دانست و بر این اساس در مواجهه با سخت‌ترین بحران‌های امنیتی به جای تکیه بر نهادهای حجیم رسمی و یا قواعد سنتی، به سراغ متن مردم می‌رفت و از آنان یک دژ مستحکم در برابر تهاجم دشمن می‌ساخت. صد البته او سازمان و نیروی رسمی را نفی نمی‌کرد، ولی معتقد بود این نیروها بدون متن مردم نمی‌توانند کار عمده‌ای انجام دهند. او در بحران سوریه نزدیک به ۶۰ هزار نیروی بومی را که ترکیبی از جوانان اقوام مختلف سوری اعم از سنی، علوی، مسیحی، دروز و کرد را فراهم گرد هم آورد و سازمان و آموزش داد و برای شکستن خطوط سخت عملیاتی وارد میدان ‌کرد و با آنان موانع اولیه را از سر راه یگان‌های ارتش بر‌داشت.

او در عراق نیز به متن مردم مراجعه کرد و تشکیل حشد‌الشعبی بر این اساس صورت گرفت. پیش از شکل‌گیری حشد، ارتش عراق در عملیات‌های خود در مقابل «داعش» با شکست‌های سخت مواجه می‌شد، تلفات زیادی می‌داد و دستاورد قابل ملاحظه‌ای نداشت. تشکیل حشد‌الشعبی ورق را به نفع ارتش عراق برگرداند. نیروهای حشد‌الشعبی که شمار آنان از ۱۰۰ هزار نفر هم فراتر می‌رفت، از طیف‌های مختلف عراق شکل گرفت. شیعیان، سنی‌ها، ایزدی‌ها، اکراد، فیلی‌ها و… همه در آن عضو بودند، اما نه با هویت‌های مذهبی و قومی. او همه را در زیر خیمه «محبت» جمع کرد و به آنها هویت واحد بخشید و از این رو در روز رزم و مقاومت، فاصله‌ای میان پیروان مذهب و اقوام مختلف نبود، از این‌ رو «ایزدی‌های عراق» هم که در زمره مسلمانان قرار ندارند و دینشان ترکیبی از مسیحیت، یهودیت، اسلام و حتی زرتشت است، در شهادت سردار سلیمانی به اندازه شیعیان عراق گریان شدند.

 

رابطه شهید سلیمانی با نخبگان و احزاب منطقه

در سطح نخبگان نیز سردار سلیمانی با همه کار می‌کرد. کاملاً معلوم است که در محیطی مثل عراق یا سوریه و یا لبنان، شخصیت‌ها و رهبران مذاهب و طوایف و احزاب مواضع کاملاً متفاوتی با یکدیگر دارند، تا جایی که بعضی در حال جنگ با بعضی دیگر هستند و در بسیاری از موارد اساساً گرد آوردن همه آنان زیر یک چتر داخلی، ولو رنگ ملی آن غلیظ هم باشد، امکان‌پذیر نیست. سردار سلیمانی، اما با همه این رهبران «رابطه‌ای محبت‌آمیز» داشت و هیچ‌یک را رد نمی‌کرد. البته این شامل مزدوران رژیم اسرائیل نمی‌شد. رابطه سلیمانی با همه سبب شده بود که در باز کردن گره‌های امنیتی یا سیاسی دست او باز باشد؛ از این رو درست در لحظه‌ای که دشمن گمان می‌کرد بازی را به نفع خود و به ضرر سلیمانی به پایان رسانده است، او برگ تازه‌ای را برای به هم زدن بازی دشمن رو می‌کرد. یک نمونه از این مسئله به هم زدن آرایش سیاسی آمریکا در انتخابات پارلمانی عراق و تلاش برای از بین بردن استقلال و شکل دادن به دولتی وابسته به غرب بود که سردار سلیمانی در دقیقه آخر با کمک بعضی از شخصیت‌های اهل سنت الانبار این دسیسه را به هم زد.

سردار سلیمانی در درون کشورها تقریباً هیچ‌کس را خارج از بازی قرار نمی‌داد و به گونه‌ای عمل می‌کرد که همه به وضعی بهتر امیدوار باشند؛ از این رو وقتی از سران گروه‌ها دعوت می‌کرد همه می‌آمدند. بعضی از لبنانی‌ها، عراقی‌ها و… به زبان می‌آوردند که هیچ یک از شخصیت‌های ملی این کشورها قادر نیست همه احزاب را زیر یک خیمه جمع و اختلافات داخلی آنان را داوری کند!

بعضی‌ها در محیط خارجی سعی کرده‌اند از سردار سلیمانی، چهره‌ای «مداخله‌گر» به تصویر بکشند و او را بازی به‌هم‌زن معرفی کنند؛ ولی واقعیت این است که مداخلات او بدون عقبه نبود. ابتدا روندی به مشکل برمی‌خورد و حل آن در فرایند تعاملی بین گروه‌ها میسر نمی‌شد و در نهایت خود آن گروه‌ها از سردار سلیمانی می‌خواستند که به کمکشان بیاید. در آن هنگام بود که سلیمانی کمک خود را بی‌دریغ عرضه می‌کرد.

دشمن در مکتب سلیمانی

شناخت دقیق دشمن یکی از «خصوصیات بارز» سردار سلیمانی بود. او با دیدی باز و نافذ به آمریکا و عوامل آن می‌نگریست. حسن نیت به دشمن در او جایگاهی نداشت. شهید به‌درستی می‌دانست که دشمن زمانی که به بن‌بست می‌رسد، لبخند می‌زند تا از دریچه بازگردد. او رمز عقب زدن دشمن را «استقامت» می‌دانست و معتقد بود می‌توان تمام برنامه‌های دشمن را به هم زد.

سلیمانی هیچ‌گاه در برابر دشمن احساس عجز نکرد. او معتقد بود برای خنثی کردن هر دسیسه‌ای حتماً راهی وجود دارد. بخشی از این اعتقاد ناشی از باور عمیق او به وعده‌های الهی بود که بارها در قرآن حکیم تکرار شده است؛ «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا *وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا» (طلاق/ ۳ و ۴) و بخشی از این اعتقاد هم به بصیرت او در صحنه کارزار بازمی‌گشت.

از این رو او در برابر تمام طراحی‌های پیچیده دشمن، طرحی درمی‌انداخت. چند سال پیش و پس از شکست کامل تروریسم تکفیری در سوریه و پیروزی قاطع جبهه مقاومت، آمریکا برای خنثی کردن آثار راهبردی پیروزی این جبهه و امنیت‌بخشی به رژیم صهیونیستی که با استقرار نیروهای مقاومت در مرزهای جنوب غربی سوریه، دچار بحران جدی امنیتی شده بود، طرح «کمربند امنیتی» و ایجاد نوار حایل بین عراق و سوریه را دنبال و با جدیت تمام اجرا کرد.

امنیت‌بخشی به رژیم صهیونیستی، فصل مشترک آمریکا و روسیه بود؛ از این رو آمریکا بارها از طریق مقامات نظامی مسکو که در سوریه حضور داشتند به سردار سلیمانی پیام داد که به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دهد نیروهای مقاومت اعم از ارتش سوریه، حزب‌الله، نیروهای ایرانی و نیروهای دیگر مرتبط با جبهه مقاومت در مرز شرقی سوریه حضور داشته باشند. این نوار با عمق بین ۵۰ تا ۸۰ کیلومتر از مرزهای شمالی اردن در جنوب شروع می‌شد و تا مرزهای جنوبی ترکیه در شمال سوریه امتداد داشت.

فرمانده میدانی آمریکا گفته بود با هر نیرویی که در این نوار طولانی حضور یابد، با قدرت و بدون درنگ برخورد می‌کند. امریکا در این ماجرا خط قرمز خود را از عدم درگیری با ایران به امنیت‌بخشی به مرزهای رژیم اسرائیل تغییر داده بود. پیام‌هایی که پی در پی از طریق روسیه تبادل می‌شد، از جدی بودن آمریکا حکایت می‌کرد و واقعاً هم جدی بود. سردار سلیمانی باید تصمیم حساسی می‌گرفت. سیاست او توسعه درگیری در سوریه نبود و به تثبیت امنیتی سوریه می‌اندیشید. در عین حال طرح آمریکایی‌ها اگرچه به تثبیت سوریه آسیب نمی‌زد، اما مانع از تکمیل دستاوردهای جبهه مقاومت و عمق‌بخشی به امنیت سوریه که به اتصال امنیتی عراق و سوریه وابسته بود، می‌شد.

سردار سلیمانی از طریق روس‌ها به آمریکایی‌ها پیغام داد که اقدام آنان در اشغال بخشی از کشور سوریه ابداً مبنای قانونی ندارد و ارتش سوریه و نیروهایی که به دعوت ارتش سوریه به کمک آن آمده‌اند، حق دارند در تمام خاک سوریه حضور داشته باشند؛ از این رو حضور ارتش و مؤتلفین آن در شرق سوریه قطعی است و با هر مانعی برخورد خواهند کرد. وی به آمریکایی‌ها هشدار داد که هر شلیک آنان را با شلیک متقابل پاسخ خواهد داد. در این میان آمریکایی‌ها به چند اقدام هشدارآمیز از قبیل مانور هوایی در این منطقه مبادرت کردند اما نیروهای مقاومت که در چند نقطه از منطقه قرنطینه شرق سوریه رخنه کرده و نوار مورد نظر آمریکا را از اثر انداخته بودند، با تهدیدات از میدان بیرون نرفتند و در نهایت آمریکایی‌‌ها موضوع را عوض کردند و گفتند اگر به ما حمله شود، پاسخ می‌دهیم. آنان در نهایت چند پایگاه نظامی را که در استان «دیرالزور» ایجاد کرده بودند برچیدند.

سردار سلیمانی در صحنه داخلی ایران، مذاکره با آمریکا را قبول نداشت و خطاب به آنان که درصدد بودند دشمنی با آمریکا را کمرنگ کنند و مرزهای انقلاب اسلامی را به نفع آمریکا بشکنند می‌گفت این خیانت است. او زمزمه به راه انداختن برجام دو و برجام سه را که ناظر به محدود کردن میدان عمل جبهه مقاومت در منطقه و محدود کردن قدرت نظامی ایران بود خیانت به ایران و از بین رفتن ایران می‌دانست. او معتقد بود خط سازش با آمریکا خط خیانت است و باید بدون تعارف در مقابل آن ایستاد.

 

شهید سلیمانی و منافع ملی

شهید سلیمانی معتقد بود باید دائماً آمریکا و نیروهای آن را در کشورهای منطقه زیر ضربات مستمر گرفت و مانع از گسترش عملیاتی آنها در منطقه شد. او آن دسته از کشورهای منطقه را که به آمریکا پایگاه داده‌اند جبهه آمریکا حساب می‌کرد و در موارد متعددی در مورد نقش مخرب آمریکا به سران این کشورها هشدار می‌داد. نامه تاریخی سال گذشته او خطاب به رئیس‌جمهور ایران و پشتیبانی از استراتژی اعلام شده مبنی بر همبسته بودن امنیت بین کشورهای منطقه و عدم امکان تفکیک حق صادرات نفت آنان و ایران و مقابله با کشورهایی که در تنگ کردن تجارت خارجی ایران با ‌آمریکا همکاری می‌کنند، یک جلوه مهم از دشمن‌شناسی او بود که در نهایت هم باعث تزلزل زیاد در جبهه آمریکا و عوامل منطقه‌ای آن شد. سفر سراسیمه مقامات امارات، قطر، کویت و عمان به ایران و اعلام عدم همکاری با آمریکا در اعمال فشار بر ایران نمونه‌های اثربخشی اقدام مهم سردار سلیمانی بود.

 

گسترش حلقه‌های مقاومت و رسمی کردن آن

سردار سلیمانی معتقد بود باید با گسترش حلقه‌های مقاومت اسلامی در همه کشورهای منطقه، منطقه جدیدی ساخت که آمریکا و رژیم اسرائیل و به‌طور کلی، غرب نتوانند در آن رسوخ کنند و به سیاست‌های تجاوزکارانه خود ادامه دهند. او در مذاکره با مقامات مختلف منطقه از جمله افغانستان، پاکستان و آذربایجان، همکاری با نیروهای مقاومت را به نفع آنان اعلام کرد. او توانست در مذاکره با مقامات افغانستان، «فاطمیون» را به ضامن مهم امنیتی افغانستان در برابر تروریسم و گروه‌های جدایی‌طلب و به بخشی از ساختار امنیتی افغانستان تبدیل کند و در مذاکره با مقامات پاکستان، «زینبیون» را به عنوان نیروهای قابل افتخار برای دولت پاکستان جا انداخت و دولت را به کمک آنان ترغیب کرد.

شهید سلیمانی توانست با مذاکرات طولانی، مقامات عراق را متقاعد کند که «حشدالشعبی» را به عنوان بخش مهمی از ساختار نظامی‌ امنیتی کشور بپذیرند و از این طریق آن را ماندگار کرد. پیش از این تلاش‌های سردار سلیمانی سبب ارتقای موقعیت سیاسی حزب‌الله در ساختار و جامعه لبنان شده بود و با کمک وی گروه‌های مردمی فلسطین شامل حماس، جهاد و گردان‌های فلسطین به قدرت امنیتی، نظامی و سیاسی فلسطینی تبدیل شدند.

امام خمینی سال‌ها پیش در پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران صادر کردند، با صراحت از لزوم تشکل «هسته‌های مقاومت حزب‌الله در سراسر جهان» سخن گفتند. (صحیفه امام خمینی، ج ۲۰، ص ۳۲۰) سردار سلیمانی در دوره فرماندهی سپاه قدس توانست به این آرزو و ایده مهم حضرت امام جامه عمل بپوشاند. امروز در منطقه، ده‌ها گروه‌ با نفوذ مقاومت حضور دارند که ضمن آرامش‌بخشی و فراهم آوردن «نقطه اطمینان» به منطقه، نیروهای متجاوز غربی و عوامل تروریست آنان را به هزیمت کشانده‌اند. سردار سلیمانی برای منطقه، سردار ثبات و صلح و برای دشمنان مسلمین سرداری مهاجم و وحشت‌آفرین  بود. او با سلوک مجاهدانه و حکیمانه خود آیه شریفه، «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» (فتح/ ۴۸) را به منصه ظهور رساند.

 

ولایت امر

ولایت و رهبری یکی از سرفصل‌های مهم زندگی و عمل سردار سلیمانی است. او امام خمینی را «احیاگر اسلام» می‌دانست و معتقد بود پس از ائمه معصومین«ع» هیچ شخصیتی همسنگ او نیامده است. او در جلسات می‌گفت در طول دوران غیبت، شخصیت‌های مهمی در جهان اسلام، به‌خصوص در بین شیعیان ظهور و بروز پیدا کرده‌اند و اثرات مهمی هم برجای گذاشته‌اند، ولی هیچ‌کدام در مرتبه و جایگاه امام خمینی نبوده و کاری را که ایشان کردند، نکرد. او از این منظر اطاعت محض از حضرت امام و خط و راه ایشان را نه یکی از راه‌های سعادت، بلکه تنها راه سعادت بشر می‌دانست. این درک او از موقعیت امام خمینی در اسلام ناشی از «احساس» نبود، بلکه با مطالعه عمیق روی آثار علمای سلف و مراجع بزرگ و با ذکر موارد زیاد همراه بود.

ولایت و رهبری از منظر سردار شهید سلیمانی فقط جنبه استدلال‌های کلامی نداشت و فقط به تأثیر اخروی آن محدود نمی‌شد، بلکه معتقد بود بدون ولایت هیچ خیری در جامعه محقق نمی‌شود و هیچ چیز جای آن را نمی‌گیرد. او می‌گفت با عقل و مشاوره و تأمل نمی‌توان به آنچه رهبری به آن می‌رسد، رسید؛ بلکه این امر متوقف به غرق شدن در محبت خدا و هضم شدن در تدابیر اوست. او در پاسخ به نخست‌وزیر وقت ترکیه که به طعنه گفته بود، «تو استاد تاکتیکی، ولی استراتژیست خوبی نیستی»، گفته بود، «لازم نیست استراتژیست باشم چون در بالای سرم بزرگ‌ترین استراتژیست را دارم. این چیزی است که شما ندارید. لذا تاکتیک‌های شما هم به جایی نمی‌رسند.»

سردار سلیمانی به امام خامنه‌ای اعتقاد بسیار عمیقی داشت و تمام وجودش از محبت ایشان لبریز بود. هیچ ذکری از رهبری نمی‌کرد، مگر اینکه از ایشان با واژه «حکیم» یاد کند. او بارها می‌گفت من نه فقط از روی اعتقاد دینی و مسایل حکومتی و اینکه ایشان فرمانده و من سرباز هستم، بلکه از روی تجربه می‌گویم که رهبر ما «حکیم» است و هیچ فعل و قول او خارج از حکمت نیست.

او ارتباط بسیار نزدیک و مستمری با رهبر انقلاب داشت و می‌توان گفت این ارتباط در طول دو دهه اخیر، روزانه بود. او یا هر روز رهبر معظم انقلاب اسلامی را می‌دید، یا با تلفن با ایشان صحبت و یا مکاتبه می‌کرد و طبعاً هر روز تدابیر ایشان را دریافت می‌کرد. می‌توان گفت در طول این سال‌ها او چند هزار تدبیر رهبری را مستقیماً دریافت کرد و این اتفاقی است که برای هیچ فرد دیگری در کشور نیفتاده است.

سردار سلیمانی با اشاره به این ارتباط و این تدابیر گسترده می‌گفت، «من هیچ تدبیری از رهبری را به کار نبسته‌ام مگر آنکه پس از به کار بستن به درستی و دقیق بودن آن رسیده‌ام. من حتی یک مورد از تدابیر ایشان را خطا نیافته‌ام؛ لذا معتقدم تدابیر رهبری همه جنبه «الهام الهی» دارند، چون بدون الهام الهی، ممکن نیست همه حرف‌ها و تدابیر یک نفر درست و دقیق از کار درآیند.»

سردار سلیمانی بر این اساس در مراودات خود، یک خط قرمز قوی داشت و آن «رهبری» بود. ایشان با افراد و گروه‌های گوناگون با اندازه‌های اعتقادی مختلف نسبت به انقلاب اسلامی تماس داشت؛ به آنان محبت می‌کرد و از آنان کمک می‌گرفت؛ اما در این میان یک چیز او را از دیگران جدا می‌کرد و آن «رهبری» بود. او به هیچ وجه کمترین جسارت به رهبری را برنمی‌تافت و با قاطعیت تمام برخورد می‌کرد. یک بار نگارنده گزارش جلسه‌ای را به ایشان داد که فردی در آن، تهمتی را متوجه رهبر معظم انقلاب کرده و البته با پاسخ مبسوط هم مواجه شده بود. شهید سلیمانی با شنیدن این گزارش به‌شدت برآشفت و گفت، «باید لیوان روی میز را محکم به صورتش می‌زدی تا دیگر در چنین جلسه‌ای کسی به خود اجازه جسارت به رهبری را ندهد.»

 

ولایت‌افزایی

سردار سلیمانی در موضوع رهبری، «ولایت‌محور» و «ولایت‌مدار» بود، اما در این اندازه‌ها متوقف نبود. ولایت‌محوری و ولایت‌مداری صفات شخصی هستند که بسیار هم خوبند و سبب عاقبت‌ به خیری هم می‌شوند و بسیاری از مسایل را هم حل می‌کنند و برای انسان‌های عادی مطلوب هم هستند، ولی در نهایت یک «صفات شخصی» هستند و تبعات مثبت شخصی دارند. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بسیار فراتر از اینها و در واقع «ولایت‌افزا» بود. او بازوی واقعی رهبری و برازنده لقب «مالک اشتر علی» بود. مالک اشتر مانند بسیاری از یاران امیرالمؤمنین«ع» ولایت‌محور بود، اما فراتر از آنان بازوی توانای امام علی«ع»  نیز بود و لذا بسیاری معتقدند پیروزی بنی‌امیه بر بنی‌هاشم بعد از شهادت امیرالمؤمنین«ع» و شکست دردناک امام مجتبی«ع» از معاویه، ناشی از فقدان مالک اشتر بود؛ کما اینکه حضرت صدیقه طاهره«س» مظلومیت خاندان پیامبر پس از رحلت پیامبر اعظم«ص» و به حاشیه رفتن امیرالمؤمنین«ع» را ناشی از فقدان حمزه سیدالشهدا و فقدان جعفر ذوالجناحین«ع»   می‌دانست و گاهی می‌فرمود اگر جعفر بود وضع ما این‌طور نمی‌شد و گاهی هم می‌فرمود اگر حمزه بود وضع ما اهل‌بیت«ع» این‌ طور نبود.

سردار سلیمانی ولایت‌افزا بود به این معنا که با اقدامات و نوع رفتار خود میلیون‌ها نفر را به دوستداران رهبری اضافه می‌کرد. او بهترین واسطه مردم و رهبری بود و موجی که او در زندگی و شهادتش در دفاع از انقلاب و منطق آن به راه انداخت، از دیگران ساخته نبود. بخش زیادی از علت ماندگاری انقلاب اسلامی در داخل، مرهون موفقیت‌های بزرگ انقلاب در محیط خارجی است. بسیاری از مردم کاستی‌‌های داخلی را با نگاه به موفقیت‌های خارجی نظام تحمل می‌کنند و بسیاری با نگاه به موفقیت خارجی نظام، زیر بار تهمت ناکارآمدی نظام نرفته‌اند و به‌درستی ناکارآمدی‌های داخلی را مربوط به مسئولین اداره داخلی کشور دانسته‌اند. در واقع موفقیت‌های گسترده نظام در خارج از کشور، بقای انقلاب را در داخل بیمه و راه رهبری امام خامنه‌ای را تسهیل کرده است.

دقیقاً به همین دلیل از زمانی که دشمن فهمید با وجود موفقیت‌های بزرگ نظام در خارج نمی‌توان جمهوری اسلامی را از بین برد، روی موفقیت‌های خارجی نظام متمرکز شد و به لجن‌پراکنی علیه آن پرداخت که یک نمونه آن سر دادن شعار نه غزه نه لبنان در فتنه سال ۱۳۸۸ بود. دشمن در این میان تلاش زیادی کرد تا با راه‌اندازی دوگانه اقتصاد و نفوذ خارجی، دلیل مشکلات اقتصادی کشور را که بخشی ناشی از توطئه‌های تحریمی خود آنان و بخشی هم ناشی از ناکارآمدی و سهل‌انگاری عوامل داخلی است، نفوذ خارجی نظام قلمداد کند و با راندن نظام از محیط منطقه‌ای، امید مردم به آینده نظام به یأس مبدل کند و انقلاب اسلامی را پس از راندن از محیط منطقه‌ای، «در خانه» از بین ببرد.

در این ایام شاهد بودیم که بعضی از مسئولین که این روزها ماهیتشان‌ شک‌برانگیز شده و درباره وابستگی‌شان به دشمنان خارجی نظام نشانه‌هایی وجود دارند، تن دادن به مذاکره و در واقع تن دادن به تسلیم در برابر آمریکا را تنها نسخه حل مسایل ایران از آب تا امنیت معرفی کنند و در همان حال روی موفقیت‌های خارجی کشور به تردیدافکنی سرگرم هستند. آنان مدعی‌اند بدون روابط خارجی فعال با اروپا و آمریکا نمی‌توان به حل مسایل اقتصادی کشور و بهبود شرایط زندگی مردم دست یافت. اینها علناً تبلیغ می‌کنند که باید آنچه را که باعث نگرانی غرب شده است برطرف کنیم تا از طریق صلح با آنان به ثبات و رونق اقتصادی برسیم. این در حالی است که در دشمنی قدرت‌های غربی با ملت ایران تردیدی وجود ندارد و سپر انداختن در مقابل آنها هدیه بزرگی برای زیاده‌خواهان بدون مرز است.

سلیمانی در واقع روی موفقیت و درستی این انگاره که صلح با آمریکا امکان‌پذیر است، خط بطلان کشید. حالا همان‌هائی که نسخه تسلیم می‌پیچیدند، در سخنرانی سالگرد پیروزی انقلاب در تهران مدعی شدند مقاومت و تسلیم با هم منافاتی ندارند!

19فوریه/20

مروری بر خطبه فدکیه حضرت زهرا«س»

بعد از رحلت شهادت‌گونه‌ رسول خدا«ص» رویدادهای عجیبی مانند غصب خلافت، آتش زدن در خانه امام علی«ع» و فاطمه زهرا«س»، اهانت به شخص ایشان، قطع منابع اقتصادی اهل‌بیت«ع» از جمله حکم مصادره فدک در مدینه اتفاق افتادند. حضرت فاطمه«س» می‌دیدند که خلافت غصب و مردم از مسیر اصلی‌ای که رسول خدا«ص» مشخص فرموده بودند، خارج شده‌ و فدک را به‌ناحق تصرف کرده‌اند. این تجاوز آشکار توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام بود و جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنّت پیامبر«ص» می‌کرد. ایشان از سوی دیگر متوجه بودند که غصب فدک مقدمه‌ای است برای خانه‌نشین کردن امیرمؤمنان علی«ع» و محاصره اقتصادی یاران جانباز ایشان، لذا حضرت به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداختند؛ ولی نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول «نَحنُ مَعَاشِرَ الأَنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ؛ ما پیامبران ارثی از خود نمی‌گذاریم» از ادای این حق سر باز زد. حضرت فاطمه«س» از هر طریقی تلاش کردند تا غاصبان را به محاکمه بکشانند و در ملاءعام آنان را  به روشنی محکوم سازند. لذا اولین گام ایراد خطبه فدکیه بود.

 

حضور بانوی دوجهان در مسجد مدینه

بانوی اسلام، سیّده زنان عالم با جمعی از زنان بنی‌هاشم به مسجد پیامبر«ص» آمدند تا در برابر توده‌های مسلمان و سران مهاجر و انصار گفتنی‌ها را بگویند و اتمام حجت کنند. ایشان بی‌اعتنا به «جوسازی» خاصی که شده بود و به بهانه «غصب فدک» خطبه بسیار غرایی ایراد کردند که بسیاری از حقایق در آن افشا شده‌اند. این خطبه تاریخی از خطبه‌های معروف اهل بیت«ع» است، که مسائل مهمی در آن بیان شده‌اند. در گذشته متعهدان شیعه فرزندان خود را همواره توصیه به حفظ این خطبه می‌کردند تا با گذشت زمان، گرد و غبار نسیان بر آن ننشیند و از سوی دشمنان مغرض زیر سئوال قرار نگیرد. در این دوران نیز سزاوار است که نسل جوان شیعه این گنجینه‌ بزرگ را به خاطر بسپارند و به آیندگان انتقال دهند.

اسناد و مدارک خطبه

این خطبه از خطبه‌های مشهوری است که علمای بزرگ شیعه و اهل سنّت با سلسله سندهای بسیار آن را نقل کرده‌اند و برخلاف آنچه بعضی خیال می‌کنند، هرگز خبر واحد نیست. از جمله منابعی که این خطبه در آن آمده است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱-ابن ابی‌الحدید معتزلی دانشمند معروف اهل سنّت در «شرح نهج البلاغه» در شرح نامه «عثمان بن حنیف» در فصل اوّل تصریح می‌کند که اسنادی را که برای این خطبه در اینجا آورده‌ است از هیچ‌یک از کتب شیعه نگرفته‌ است.

۲-علی بن عیسی إربلی در کتاب «کشف الغمه» آن را از کتاب «سقیفه» ابوبکر احمد بن عبدالعزیز آورده است.

۳-مسعودی در «مروج الذهب» اشاره اجمالی به خطبه مزبور دارد.

۴-سیّد مرتضی عالم بزرگ شیعه در کتاب «شافی» این خطبه را از عایشه همسر پیامبر«ص» نقل کرده است.

۵-محدّث معروف مرحوم صدوق بعضی از فرازهای آن را در کتاب «علل الشرایع» ذکر کرده است. فقیه و محدّث بنام، مرحوم شیخ مفید نیز بخشی از خطبه را روایت کرده است.

۶-سیّد ابن طاووس در کتاب «طرائف» قسمتی از آن را از کتاب «المناقب» احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی که از معاریف اهل سنّت است از عایشه نقل می‌کند.

۷-مرحوم طبرسی صاحب کتاب «احتجاج» آن را به‌طور «مرسل» در کتاب خود آورده است.

 

محتوای خطبه:

در این خطبه با عظمت به امور مهمی اشاره شده است:

۱-حمد و ستایش الهی ۲٫ شهادت به وحدانیت‌الهی ۳٫گواهی به رسالت حضرت محمد«ص» ۴٫اشاره به قرآن به‌عنوان عهد الهی ۵٫ فلسفه احکام و اینکه احکام اسلام برای هدایت انسان‌هاست ۶٫ معرفی نسبت خویش و علی«ع» با پیامبر«ص»۷٫ اشاره به اینکه با رسالت پیامبر«ص» مردم از شرک و گمراهی نجات یافتند. ۸٫ نقش امام علی«ع» در رسالت پیامبر«ص» و توسعه و گسترش آن ۹٫ غصب خلافت علی«ع» و انحراف تاریخ بشریت ۱۰٫ خارج شدن از راه صواب و صراط مستقیم پس از رحلت پیامبر«ص» ۱۱٫ ذکر دلائل و ذکر بیّنه از قرآن برای ارث بردن خود ۱۲٫ لزوم احترام به فرزندان رسول خدا«ص» ۱۳٫ لزوم عمل به قرآن بعداز پیامبر«ص» ۱۴٫ دست یاری به سوی مردم دراز کردن ۱۵٫ اتمام حجت با غاصبان و مردم.

این مطالب به‌گونه‌ای تنظیم شده‌اند که مطالب بعدی بر مطالب قبلی مترتب است. توحید و یگانگی خداوند زیر بنای تمام اعتقادات است. کسی که توحید را خوب هضم کند نمی‌تواند رسالت و پیروی از رسول خدا«ص» و قرآنی را که به عنوان معجزه آورده است انکار کند. طبعاً یاری این پیامبر و اطاعت از ایشان و کسانی که به عنوان جانشین تعیین می‌کنند ضروری است.

در مسائل و احکام از جمله ارث باید به دستورات قرآن عمل کرد و مردم وظیفه دارند از اهل‌بیت«ع» پیروی و در صورت لزوم از حق آنها دفاع و جان و مال خود را در این راه فدا کنند. پرداختن به تمام این مباحث وقت مفصلی را می‌‌طلبد. آنچه پیش‌رو دارید عصاره‌ی این خطبه است.

 

حمد و ستایش الهی

حضرت لحظه‌ای مکث کردند تا همهمه جمعیت فرو نشست و سر و صداها و گریه جمعیت که با آمدن حضرت به مسجد شروع شده بود خاموش شد. سپس کلام خود را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا«ص» آغاز کردند. از شنیدن صدای فاطمه«س» مردم مجدداً به گریه افتادند. بعد از سکوت و آرامش، فاطمه«س» کلام خود را چنین آغاز فرمودند:

«خداوند را سپاس بر نعماتی که داد و به قلب‌ها الهام فرمود و مدح و ستایش خدایی را که به نعمت‌های عامه‌اش قبل از استحقاق ابتدا کرد و هرگونه نعمتی را ارزانی داشت و یکی را پس از دیگری بر ما فرو ریخت. نعمت‌هایی که از شماره بیرونند و جزای آنها را هرگز نتوان داد و نهایتشان را نتوان فهمید.»

 

گواهی به وحدانیت الهی

از آنجا که توحید زیر بنای اصلی تمام اعتقادات و احکام است، حضرت با عباراتی بسیار فصیح وحدانیت الهی را بیان نموده فرمودند:

«وَ اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَهٌ جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعقُولَها، الْمُمتَنِعُ عَنِ الاَبصارِ رُؤیَتُهُ، وَ مِنَ الاَلسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَوهامِ کَیفِیَّتُهُ(۱).و گواهی می‌دهم که معبودی جز الله نیست، خدایی یگانه و بی‌شریک. و این کلمه توحید کلمه‌ای است که نتیجه‌اش اخلاص است و در قلب‌ها ریشه دارد. توحید در فطرت انسان نهاده شده و هرکس به آن اندیشید، آن را با عقلش مطابق دانست. توحید نظری و استدلالی خدایی که چشم‌ها توان دیدنش و زبان‌ها توان وصفش و خیالات، توان چگونگی‌اش را ندارند.»

 

گواهی به رسالت پیامبر اکرم«ص»

بعد از توحید مهم‌ترین مسئله اعتقادی رسالت و نبوت و اطاعت از پیامبر خاتم«ص» است که حضرت زهرا«س» با بیان رسا این وظیفه مهم را گوشزد و اعلام خطر می‌کنند که مردم از اطاعت حضرت محمد«ص» خارج نشوند. ایشان می‌فرمایند، «وَ اَشهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِختارَهُ قَبْلَ اَن اَرسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبلَ اَن اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیبِ مَکْنُونَهٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَهٌ، وَ بِنِهایَهِ الْعَدَمِ مَقْرُونَهٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَهً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَهً بِمَواقِعِ الْاُمُور»(۲) و گواهی می‌دهم که پدرم محمد«ص» بنده و رسول خداست و خداوند او را برگزید. قبل از اینکه به او ماموریت دهد و او را نام نهاد قبل از آنکه او را در ظاهر پدید آورد و او را انتخاب کرد، قبل از اینکه پیامبرش کند. چه، آفریدگان در علم غیب خدا مستور و در پرده ترس‌ها نگه داشته شده و با عدم، دست به گریبانند و خداوند پیامد کارها را می‌داند و بر رویدادهای روزگار احاطه دارد و به جایگاه کارهای شدنی آشناست.

خداوند رسولش را فرستاد تا فرمان خود را تمام و کامل کند و اراده حتمی‌اش را در مورد اجرای احکامش ظاهر سازد و تقدیرات قطعی‌اش را نافذ فرماید. و چون دید امت‌ها فرقه فرقه شده و دین‌هایشان پراکنده گشته، هر دسته به دور آتشی جمع و به بت‌پرستی مشغولند و با اینکه خدا را می‌شناسند منکر او شده‌اند، لذا ظلمت‌ها را با نور محمد«ص» روشن کرد و تیرگی قلب‌ها را زدود و موانع را از جلو چشم‌ها برداشت و مردم را هدایت فرمود و از گمراهی رهانید و کوری‌ها را به بینایی تبدیل کرد و آنها را به دین قویم خود هدایت و به راه مستقیم دعوت فرمود.

 

اشاره به قرآن به‌عنوان عهد الهی

آنگاه حضرت به قرآن به عنوان کتاب الهی که باید اساس رفتارهای مسلمانان بر مبنای آن باشد اشاره می‌کنند تا بتوانند در احتجاجات بعدی کاملاً از آن بهره‌برداری کنند. سپس فاطمه«س» رو به اهل مجلس کردند و فرمودند: «شما‌ ای بندگان خدا، مورد خطاب امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او هستید، تا نسبت به این دین درباره خود امین باشید و به دیگر امت‌ها هم برسانید. ای مردم در بین شما خداوند عهدی گذاشته است و آن کتاب ناطق خدا، قرآن صادق و نور درخشان و چراغ تابناک است که دیدگاه‌هایش روشن و اسرارش آشکار و ظواهرش درخشان است. قرآنی که پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی‌اش کشاننده به سوی بهشت و حرف شنوایی از آن موجب رهایی است.»(۳)

 

فلسفه برخی از احکام اسلامی

از بین احکام، فلسفه ایمان، نماز، روزه، زکات، و حج از جمله فلسفه اطاعت از امامت را گوشزد می‌کنند که باعث جلوگیری از تفرقه و پراکندگی می‌شود. تمام اختلافات جهان اسلام به خاطر دور شدن از محور امامت و ولایت بوده و هست و امروزه نیز این خطر جامعه مارا تهدید می‌کند، «‌ای مردم مسلمان! خداوند تبارک و تعالی ایمان را موجب پاکی شما از شرک قرار داد و نماز را برای دوری از تکبر و زکات را باعث طهارت روح و فزونی در روزی و روزه را برای پایداری اخلاص و حج را موجب استواری دین و عدل را برای تقویت دل‌ها و پیروی از ما اهل‌بیت «ع» را موجب نظم ملت‌ها و پیشوائی ما را برای امان از تفرقه و جهاد را موجب عزت اسلام، معین کرد…

و خداوند شرک را حرام فرمود تا در ربوبیت او اخلاص باشد، « اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِه»(آل‌عمران/۱۰۲) پس آن‌گونه که شایسته است تقوای الهی را پیشه‌ خود کنید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید و اوامر و نواهی الهی را  اطاعت کنید، زیرا فقط بندگان عالم از خداوند خوف دارند.(۴)

 

معرفی نسبت خویش وعلی«ع» با پیامبر«ص»

راستی چرا باید فاطمه«س» خود را معرفی کنند؟ مگر مردم ایشان را نمی‌شناسند؟ معرفی حضرت برای غفلت‌زادیی مردم است. سپس فرمودند، «ای مردم! بدانید من فاطمه‌ام و پدرم محمد«ص» است. آنچه را که می‌گویم از اول تا به آخر صحیح است. نه سخن بیهوده می‌گویم و نه کار ناروا انجام می‌دهم. من دختر آن پیامبرم که خداوند درباره‌اش فرمود، «فرستاده‌ای از جانب من به سوی شما آمده که زحمت‌های شما بر او گران است و نسبت به اصلاح شما حریص است و با مؤمنین رئوف و مهربان.» اگر نسب او را بشناسید، می‌دانید که او فقط پدر من است و نه هیچ‌یک از زنان شما و اوست برادر امیرالمؤمنین علی«ع» و نه هیچ‌یک از مردان شما و چه خوب است منسوب بودن به آن حضرت که درود خداوند بر او و خاندانش باد.»

 

نقش امام علی«ع» در توسعه رسالت پیامبر«ص»

ضروری‌است که در چنین آشفته بازاری نقش بی‌بدیل علی«ع» در جنگ‌های صدر اسلام و زحمات طاقت‌فرسای ایشان برای پیروزی و توسعه و پایداری اسلام گوشزد شود تا نسل‌های قبلی از غفلت به در آیند و نسل‌های جدید آگاهی یابند. لذا فرمودند: «پس خدای تبارک و تعالی شما را به پدرم محمد«ص» از آن وضع اسفبار نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنکه گرفتار مردم قوی و گرگان عرب و طاغیان اهل کتاب شدید، خداوند هر آتشی را که بر افروختند، خاموش کرد و هرگاه شیطانی سر بلند و متجاوزی چون مار، اجتماع مسلمین را تهدید به مرگ ‌کرد، آن حضرت برادرشان امیرالمومنین علی«ع» را به کام آنها فرستادند و علی«ع» هم از آنها دست بر نمی‌داشت، مگر اینکه آنان را گوشمالی می‌داد و شراره آتش آنان را خاموش می‌کرد. علی«ع» در راه خدا رنج‌ها دید و تلاش‌ها کرد. به رسول خدا«ص» نزدیک و نسبت به اولیای خدا سرور بود. آستین همت را بالا زده، خیرخواه و کوشا و رنج دیده و زحمتکش بود، در حالی که شما در آسایش و رفاه به سر می‌بردید و به فکر خود بودید. از نعمت‌ها بهره‌مند و آسوده و بی‌خیال در کمین ما نشسته بودید که اوضاع چگونه می‌چرخد و گوش به زنگ اخبار بودید. در وقت استراحت، زودتر از دیگران بر زمین می‌نشستید و در موقع جنگ پا به فرار می‌گذاشتید.»(۵)

 

غصب خلافت علی«ع» توسط نفاق پنهان

در صدر اسلام دوجریان نفاق وجود داشتند: یکی نفاق شناخته شده که سر کرده‌ آن «عبدالله ابن ابی» سرکرده منافقان مدینه بود و دیگری نفاق پنهان و دولایه که حضرت زهرا«س» در این خطبه به آن اشاره می‌کنند:

«…حَتَّى تَفَرََّى اللَّیلُ عَن صُبحِهِ، وَ اَسفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُ‏الدّینِ، وَ خَرَسَت شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهتُمْ بِکَلِمَهِ الاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ البیضِ الخِماصِ. وَ کُنتُمْ عَلى شَفا حُفرَهٍ مِنَ النَّارِ، مُذقَهَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَهَ الطَّامِعِ، وَ قُبسَهَ الْعِجلانِ، وَ مَوطِی‏ءَ ااَقدامِ، تَشرَبُونَ الطَّرقَ، وَ تَقتاتُونَ القِدَّ، اَذِلَّهً خاسِئینَ…(۶) پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش، خانه پیامبران و جایگاه برگزیده برگزیدگانش را انتخاب کرد، در بین شما کینه و نفاق آشکار شد و جامه دین فرسوده گشت. افراد گمراهِ خموش به نطق آمدند و فرومایگانِ پست به صحنه درآمده، سرکردگان تبهکار نعره کشیدند و در میدان‌ها جولان دادند.

شیطان سرش را از گریبان برآورد و شما را به سوی خود فرا خواند و شما را اجابت‌کننده دعوت خود یافت که گول او را خورده‌اید. سپس در آزمایش خود، شما را بی‌وزن و ناچیز دید و چون تحریکتان کرد و به خشم آمدید و بر غیر شتر خود داغ زدید (شتر دیگران را به نام خودتان غصب کردید) و به آبشخور دیگری وارد شدید! بله. هنوز چیزی از رحلت رسول خدا«ص» نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نیامده و بهبود نیافته بود، بلکه هنوز جسد رسول خدا«ص» دفن نشده بود که شما از ترس اینکه فتنه‌ای به پا شود شتاب کردید و خلافت را ربودید. آگاه باشید که با این عمل در فتنه و آشوب سقوط کردید و جهنم را که بر کافران احاطه دارد، برای خود برگزیدید.»

 

انحراف از راه مستقیم الهی

پس هیهات بر شما! شما را چه شد و به کجا می‌روید؟ و چه بیراهه میروید؟! این کتاب خداست پیش‌روی شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچم‌هایش برافراشته و دورباش‌هایش آشکار و فرامینش واضح است و شما آن را پشت سرانداخته‌اید. آیا تصمیم دارید به غیر آن حکم کنید؟! و این چه بد تبدیلی است برای ستم‌پیشگان و هر کس دینی جز اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و در آخرت از زیانکاران است.

 

اقامه دلائل قرآنی برای اثبات ارث خود

حضرت بعد از اینکه بیان فرمودند که همه باید تابع قرآن باشی، با ادله محکم، حق ارث خود را به اثبات رساندند و غاصبان فدک را کاملاً خلع سلاح و دروغ آن‌ها را و جعلی بودن حدیث ساخته شده را آشکار کردند، «وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَن لا اِرثَ لَنا أَفَحُکمَ الْجاهِلِیَّهِ تَبغُونَ، وَ مَن اَحسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعلَمُونَ؟ بَلى، قَد تَجَلَّى لَکُم کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَهِ أَنّی اِبنَتُهُ.اَیُّهَا الْمُسلِمُونَ! أَاُغلَبُ عَلى اِرثی؟ یَابنَ اَبی‏قُحافَهَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَد جِئتَ شَیئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُم(۷) إذ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»(۸) وَ قالَ فیما اقتَصَّ مِن خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذ قالَ: «فَهَب لی مِن لَدُنکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِن الِ‏یَعقُوبَ»(۹) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»(۱۰) وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنْثَیَینِ»(۱۱) وَ قالَ «اِن تَرَکَ خَیْراً الوَصِیَّهَ لِلْوالِدَینِ وَالاَقرَبَینِ بِالمَعرُوفِ»(۱۲) آیا چنین پنداشته‌اید که ما را ارثی نیست؟ آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی می‌کنید؟ کیست که از خداوند بهتر حکم کند برای گروهی که باور دارند. آیا نمی‌دانید؟ برای غاصبان فدک مانند خورشید درخشان واضح است که من دختر پیامبرم و باید از او ارث ببرم. ای مسلمانان! من باید برای گرفتن ارثم مغلوب شوم؟!

«ای پسر ابی قحافه (ابوبکر)! آیا در کتاب خداوند آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! حقا که سخن ناروایی گفته‌ای! آیا عهد کتاب خدا را کنار گذاشته، پشت سرتان انداخته‌اید در آنجا که گوید «و سلیمان از داوود ارث برد» و آنجا که داستان یحیی بن زکریا را بازگو می‌کند که می‌فرماید: «پروردگارا از سوی خودت جانشینی به من ببخش که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد» و آنجا که می‌فرماید: «بعضی از خویشان بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدم هستند.» و نیز آنجا که می‌فرماید: «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش می‌کند که پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و یا فرمود، «اگر مالی را به جای گذارد، به‌طور شایسته برای پدر و مادر و نزدیکانش وصیت کند و این حقی است بر پرهیزکاران آیا گمان کرده‌اید که مرا از پدرم نصیبی نیست و ارثی نمی‌برم و اصلاً خویشاوندی بین ما نیست؟! آیا برای شما آیه‌ای اختصاصی آمده که پدرم از آن خارج است؟ یا می‌گویید اهل دو ملت مختلف از یکدیگر ارث نمی‌برند و من و پدرم اهل یک ملت و آئین نیستیم؟! آیا شما از پدرم و پسر عمویم علی«ع» به عام و خاص قرآن داناترید؟ پس این شما و این فدک، همچون شتر مهارشده و زین‌کرده. یکدیگر را در روز حشر خواهیم دید.»

پس چه خوب داوری است خداوند و چه خوب بزرگ و پیشوایی است محمد «ص»، و چه خوب وعده‌گاهی است قیامت که در آن روز نتیجه زیانبار عمل خود را خواهید دید، ولی پشیمانی سودی ندارد و برای هر خبری جایگاهی است و به‌زودی خواهید دانست که بر چه کسی عذاب خوارکننده فرود آمده و شکنجه پایدار وارد می‌شود.

سرزنش بی‌تفاوت‌ها

عوامل انحراف همیشه فقط از ناحیه‌ ستمگران و منافقان نیست. یکی دیگر از عوامل، سکوت مردم، خصوصاً «خواص» در دفاع از حق است. مردم مدینه، علی‌الخصوص خواص کنار رفتند و منافع شخصی را برمنافع دین و اهل‌بیت برتری دادند. لذا حضرت زهرا«س» فریاد برآوردند، «یا مَعشَرَ النَّقیبَهِ وَ اَعضادَ الْمِلَّهِ وَ حَضَنَهَ الْاِسلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَهُ فی حَقّی وَ السِّنَهُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرءُ یُحفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرعانَ ما اَحدَثتُم وَ عَجلانَ ذا اِهالَهٍ، وَ لَکُمْ طاقَهٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّهٌ عَلى ما اَطلُبُ وَ اُزاوِلُ.اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِستَوسَعَ وَ هنُهُ، وَاستَنهَرَ فَتْقُهُ، وَ انفَتَقَ رَتْقُهُ…(۱۳) ای گروه جوانمردان و‌ ای بازوان دین و یاران اسلام! این چه چشم‌پوشی و سهل‌انگاری است که در حق من روا می‌دارید و نسبت به ظلمی که به من می‌شود در خواب غفلتید؟! آیا پدرم رسول خدا«ص» نمی‌فرمودند، «هر انسانی در فرزندانش حفظ می‌شود؟» (یعنی اگر می‌خواهید جانب کسی را محترم بشمارید بعد از او به فرزندانش احترام کنید.) چه زود این عمل را انجام دادید. دست مرا از فدک کوتاه کردید و برای امری که وقت آن نشده شتابان شدید. ای گروه انصار! شما را قدرت و طاقت این هست که خواسته مرا برآورده کنید. آیا می‌گویید  محمد «ص» مُرد و رفت و دیگر خبری نیست؟ نه، این امر بزرگی است که شکافش گسترش می‌یابد و رخنه‌اش بازتر می‌گردد و پیوستگی‌هایش از هم می‌گسلد و کم‌کم به قهقرا و جاهلیت برمی‌گردید. آری زمین در غیبت او تاریک و ستارگان در مصیبتش گرفته و آرزوها نومید و کوه‌ها فرو هشته و حریم او بی‌ارزش و حرمت او زایل شد. پس به خدا قسم این است آن بلای بزرگ و مصیبت عظمی که مانندش نیامده و نازل نشده است.

 

با مرگ پیامبر«ص» باید به عقب برگشت؟

این کتاب خداست که هر صبح و شام فریاد می‌زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلام می‌دارد که انبیای قبل هم می‌مردند و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد می‌شد. آنجا که می‌فرماید: « وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ» (آل‌عمران/۱۴۴): محمد نیست مگر فرستاده‌ای که پیش از او نیز فرستادگانی آمده‌اند و گذشته‌اند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوره جاهلیت گذشته برمی‌گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج شود) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به‌زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.

 

یاری خواستن از مردم

یاری خواستن حضرت زهرا«س» برای رسیدن به مال دنیا نبود. هدف این بود که مردم جلوی این بدعت و غصب را بگیرند تا گرفتار بدعت‌ها و انحرافات بزرگ‌تر نشوند. افسوس که عافیت‌طلبان و دنیادوستان و خواص بی‌درد به خواسته‌ حضرت زهرا«س»عمل و درد جانسوز او را درک نکردند، «ایهاً بَنی‏قیلَهَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَهُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَهُ، وَ اَنتُم ذَوُو العَدَدِ وَ العُدَّهِ وَ الْاَداهِ وَ الْقُوَّهِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّهُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَهُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَهُ فَلا تُغیثُونَ…» ای وای از گروه اوس و خزرج! آیا میراث مرا ببلعند در حالی که شما را می‌بینم و صدای شما را می‌شنوم و شما با هم جمع و پیوسته‌اید؟ این درخواست من است که شما را فرا گرفته و این خبر دادن من است که شما را شامل شده (و من از شما یاری می‌طلبم). شما دارای افراد زیاد و قدرت فراوانی هستید و سلاح جنگی و تجهیزات در دست شماست! درخواست من به شما می‌رسد، ولی جواب نمی‌دهید و فریاد من به گوشتان می‌رسد، ولی به فریادم نمی‌رسید، در حالی‌که شما به استقبال دشمن در جنگ‌ها معروفید و شما را به خیر و صلاح می‌شناسند. «…یا مَعشَرَ النَّقیبَهِ وَ اَعضادَ الْمِلَّهِ وَ حَضَنَهَ الاِسلامِ! ما هذِهِ الغَمیزَهُ فی حَقّی وَ السِّنَهُ عَن ظُلامَتی؟ اَما کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى‌اللَّهُ…»(۱۴) شما برگزیدگان و منتخب جامعه‌اید، با اعراب جنگیده‌اید و رنج و تعب بسیاری متحمل شده‌اید. شما با گروه‌های زیادی درگیر شده‌اید و بدون هیچ ضعفی، شجاعان را دفع کرده‌اید. ما فرار نکردیم و شما هم فرار نکردید. هرچه را که ما امر کردیم پذیرفتید تا به دست ما اهل‌بیت«ع» سنگ آسیای اسلام به چرخش درآمد و نتایج و بهره‌هایش زیاد شدند. بینی شرک به خاک مالیده شد و طغیان تهمت‌ها فرو نشست و آتش کفر به خاموشی گرایید. آشوب فتنه‌ها آرام و نظام دین منسجم شد. پس شما چرا بعد از روشنی راه بیراهه رفتید و چرا حق را پنهان کردید، بعد از اینکه آشکار شده بود و چرا عقبگرد کردید و بعد از ایمان، مشرک شدید؟ آیا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر«ص» تصمیم گرفته‌اند، نمی‌جنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‌اند؟ آیا از آنان می‌ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین«ع» با رسول خدا«ص» داشتند وفا نکردند، شما با آنها نجنگیدید و از امیرالمومنین«ع» دفاع نکردید؟) آگاه باشید من شما را چنین می‌بینم که به رفاه‌طلبی و زندگی راحت متمایل شده و آن ‌کسی را که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده و خود را از ضیق و تنگی نجات داده‌اید. پس آنچه را که فرا گرفته بودید کنار گذاشتید و آنچه را که آشامیدنش آسان بود، بیرون ریختید. پس اگر شما و تمام کسانی که روی زمین زندگی می‌کنند کافر شوند، بدانید که خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

اتمام حجت با انصار و مهاجرین

فاطمه«س» گفتنی‌ها را بی پرده بیان و راه را روشن و با همه مردم مدینه، بلکه کل بشریت اتمام حجت کردند،

«آگاه باشید آنچه ‌را که گفتم با آگاهی نسبت به شماست که شما انگیزه یاری ندارید و نیرنگ و فریب، دل‌هایتان را فرا گرفته است. لکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست، کاسه صبر، لبریز و عقده‌های سینه، باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و عار و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است.»(۱۵)

خلافتی که به آتش برافروخته الهی پیوسته، آتشی که بر دل‌ها احاطه کند؛ در حالی که تمام اعمال شما در پیش چشم پروردگار است و به‌زودی ستمگران خواهند دانست که به چه جایگاهی رجوع می‌کنند. من دختر پیامبر شمایم که شما را از عذاب سخت آینده بیم می‌دهد. پس هرچه می‌خواهید بکنید. ما هم کار خودمان را می‌کنیم. منتظر باشید که ما هم منتظریم.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫متن خطبه از این منابع نقل شده است: ۱-الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (۵۴۸هـ)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۵، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر:‌دار النعمان للطباعه والنشر  النجف الأشرف، ۱۳۸۶- ۱۹۶۶ م. ۲-ابن شهرآشوب، رشید الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی (۵۸۸هـ)، مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۵۰، تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: المکتبه والمطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶هـ ـ ۱۹۵۶م.۳- ابن طیفور،ابی الفضل احمدبن ابی طاهر ،بلاغات النساء،بیروت، دارالاضواء، ۱۴۲۰ه/۱۹۹۹م.ص۲۰الی ۲۶٫۴-۴- اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بی جا، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۷ق.ص۴۸۰الی ۴۹۲٫

۲٫احتجاج طبرسی ,ج۱,ص۱۴۵؛مناقب آل ابی طالب,همان,ج۲,ص۵۰

۳٫همان ص۲

۴٫احتجاج,همان,ج۱,ص۱۴۶,مناقب همان ,ج۲,ص۵۱٫

۵٫احتجاج ,همان,ج۱,ص۱۴۷؛مناقب,همان,ج ۲,ص ۵۲

۶٫احتجاج ,همان,ج۱,ص۱۴۷؛مناقب,ج۲,ص۵۳٫

۷٫احتجاج ,همان,ج ۱,ص۱۴۸؛مناقب,ج۲,ص ۵۴

۸٫نمل/۱۶

۹٫مریم/۷

۱۰٫انفال/۷۵

۱۱٫نساء/۱۱

۱۲٫بقر/۱۸۰

۱۳٫مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ۱۱۱جلد، ج ۲۹، ص۲۲۷،

۱۴٫همان

۱۵٫احتجاج, همان,ج۱,ص۱۴۸؛مناقب,ج۲,ص۵۵٫

19فوریه/20

حمایت از صنعت و بازرگانی از منظر نهج‌البلاغه

مقدمه: در ادامۀ موضوع منشور سیاسی حکومتی امیرالمومنین حضرت علی(ع) به مالک اشتر؛ به بخش دیگری از فرامین آن‌حضرت می‌پردازیم:

در نامه ۵۳ آمده است:

«ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات، و اوص بهم خیرا: المقیم منهم و المضطرب بماله، و المترفق ببدنه، فانهم مواد المنافع، و اسباب المرافق، و جلائها من المباعد و المطارح، فی برک و بحرک، و سهلک وجبلک، و حیث لا یلتثم الناس لمواضعها، و لا یجتروون علیها، فانهم سلم لا تخاف بائقته، و صلح لا تخشی غائلته، و تعفقد امورهم بحضرتک و فی حواشی بلادک»

«سپس سفارش مرا درباره بازرگانان و صنعتگران بپذیر و خود نیز در حق آنان سفارش کن، چه اینان که در شهرها اقامت دارند یا کسانی که دور شهرها برای کسب و کار می‌روند و چه آنان که از دسترنج خود زندگی می‌‌کنند مانند (صنعتگران)، زیرا آنان سرچشمه‌های تولید و وسیله درآمدند و فراهم‌کننده ساز و برگ زندگی و به دست‌آورندگان آن، از نقاط دور و دشوار در خشکی و دریا و دشت و کوهساران و جاهائی هستند که مردم در آنجا گرد نمی‌آیند و جرئت رفتن به آنجا را ندارند.

آنان مردمی سر براهند و وحشتی از رفتار آنان نیست و اهل سازشند، نه شورش و بیم فتنه‌گری از آنها نمی‌رود و از آنان تفقد کن، خواه در محضر تو باشند یا اطراف بلاد تو به سر برند.»

با این همه بدان که در بسیاری از اینها سختگیری‌های زننده و لجاجت‌های زشت و احتکار کالای مورد نیاز مردم و نرخ‌گذاری‌های خودسرانه در معاملات به چشم می‌خورد و اینها، هم دروازه‌های زیان برای توده مردم و هم مایه ننگی برای دولتند.

بنابراین از احتکار جلوگیری کن که پیامبر خدا«ص» از آن نهی فرمود. داد و ستد و خرید و فروش باید سهل و آسان و بر اساس موازین عدل باشد و نرخ‌ها برای دو طرف خریدار و فروشنده باید از بی‌انصافی دور و با موازین انصاف و عدالت همراه باشد. پس اگر کسی بعد از آنکه از احتکار نهی شد به این کار اقدام کرد، او را تنبیه و مجازات کن، البته مجازاتی نه بیش از حق استحقاق.»

۱ـ مسائل تجاری و تولیدی و اقتصادی محورهائی هستند که در این بخش از نامه مورد توجه قرار گرفته‌اند. موضوعی که با سرنوشت آحاد مردم سر و کار دارد و دولت اسلامی نیز موظف است آن را مدیریت کند.

دولت اسلامی مسئولیت دارد از بخش خصوصی، تجارت، صنعت، کشاورزی، تولید و نوآوری‌ها به هر شکلی حمایت کند. سرمایه بدهد، بازار مصرف و فروش فراهم آورد تا بخش خصوصی صنعت و تجارت فعال شود. محصولات در انبارها نمانند و جلوی واردات خارجی را که به تولید داخل و اشتغال ضربه می‌زند بگیرد.

متأسفانه در سال‌های اخیر کمتر به این مهم توجه شده و واردات خارجی موجبات ورشکستگی بسیاری از سرمایه‌گذاران صنعت و تجارت را فراهم آورده که علتی جز سوءمدیریت نداشته است، تا آنجا که از سنگ قبر گرفته تا مداد پاک‌کن و خلال دندان و اتومبیل‌های میلیاردی از خارج وارد می‌شوند.

ارقام این واردات به صدها کالا و هزاران میلیارد می‌رسد.

همچنین مردم نیز مسئولیت دارند از صنعت و تولید داخلی حمایت و از خرید کالای خارجی تا آنجا که ممکن است خودداری کنند. در این راستا نخبگان، علما، خطبا و رسانه‌ها مسئولیت بیشتری دارند. همان‌گونه که علمای بیدار صدر مشروطه پیمان‌نامه‌ای را امضا کردند که کالای خارجی مصرف نکنند و تنباکو را تحریم کردند و بازار خارجی را به شکست کشاندند.

علمای آگاه در پیمان‌نامه‌ای اعلام کردند حتی اگر جنازه میت را در پارچه‌های خارجی کفن کنند، بر آن جنازه نماز میت نخوانند و بدین‌سان سیاست‌های استعماری را شکست دادند.

نقش روحانیت در تاریخ نهضت‌ها در راستای دفاع از اسلام و ملت و میهن اسلامی و استقلال و آزادی نقش برجسته است. انتظار مردم این است که این نقش همواره ثابت و پابرجا باشد.

رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب گفتنی‌های فراوانی در این راستا دارند، از جمله اینکه می‌فرمایند:

«ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است: منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقه‌ای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی، اقتصاد بزرگ و متنوّع، بخش‌هایی از ظرفیّت‌های کشور است؛ بسیاری از ظرفیّت‌ها دست‌نخورده مانده است. گفته شده‌ است که ایران از نظر ظرفیّت‌های استفاده‌نشده‌ی طبیعی و انسانی در رتبه‌ی اوّل جهان است.»

چرا از این فرصت‌ها و استعدادها و از صدور کالا استفاده نمی‌شود؟

تنها راه مقابله با تحریم‌ها و فشارها تکیه بر توان داخلی و فعال کردن تجارت و صنعت و تولید و تصحیح الگوی مصرف است و بس و این شدنی است به شرط آنکه سیاست‌گذاری‌ها سنجیده، صحیح، به‌موقع و با دلسوزی و باور صورت پذیرند.

بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی می‌فرمودند:

«ما در شرایط جنگ و محاصره توانستیم آن همه هنرآفرینی، اختراعات و پیشرفت‌ها داشته باشیم. ان‌شاءالله در شرایط بهتر زمینه کافی برای رشد استعدادها و تحقیقات را در همه امور فراهم می‌سازیم. مبارزه علمی برای جوانان، زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیت و حقیقت‌هاست و با مبارزه عملی آنان بهترین صحنه‌های زندگی و جهاد و شهادت شکل گرفته است.»

واقعیت این است که مدیریت‌های کشور متناسب با شأن این ملت و استعدادهای نهفته فرزندان این خاک و بوم نبوده‌اند. البته کارهای فراوانی انجام شده‌اند، ولی انتظار بیش از این است. اقتصاد، تولید، صنعت، تجارت، نوآوری باید به‌گونه‌ای باشند که امید دشمنان را قطع و بینی آنان به خاک مالیده شده و جلوی ویژه‌خواری و غارت دلار و سکه گرفته شود. چنین حرکتی، نیروی جهادی می‌خواهد نه نیروی تشریفاتی و لیبرالی و منطق اشرافی‌گری!

با رفاه‌زدگی و اشرافی‌گری و نظاره‌گر تبعیض و فاصله طبقاتی و ویژه‌خواری و مصرفی بودن و چشم به دشمنان دوختن نمی‌توان کاری را از پیش برد. کشور به نیروی متعهد جهادی کارآمد، چه در مجلس و چه در دولت و… و تلاش شبانه‌روزی عدالت‌محور نیاز دارد که بحمدالله فراوان است. البته اگر مجال داده شود و اگر حمایت شوند.

باری همان گونه که امیرمؤمنان«ع» فرمودند و عقل و شرع می‌گوید حمایت از کارآفرینان باید در دستورکار دولت باشد، اشتغال جوانان در صدر این مسئولیت است.

نگارنده در گزارشی خواند که یک بانوی کارآفرین توانسته در منطقه‌ای از میمه اصفهان کشت زعفران را بدانجا برساند که طی مدت نه چندان زیاد ۳۵۰ کیلو زعفران تولید و صادر کند و جمعی را به کار گمارد. اینگونه کارآفرینان چرا باید مهجور باشند؟

در گزارش دیگری دیدم که طی سه ماه اول سال ۱۳۵ هزار میلیارد تومان بابت واردات دوچرخه سواری به چین پرداخت شده است، در حالی که یک کارآفرین با فروش خانه و کاشانه خود در قزوین تولید دوچرخه را با همان خصوصیات ساماندهی کرده است. نمونه‌هائی از این دست فراوانند. چرا اینها حمایت نمی‌شوند؟ چرا ۸۰ درصد صنایع استانی مانند اصفهان که مهد صنعت و هنر است به تعطیلی کشیده می‌شود و کالای قلابی چینی و ترکیه و امثال آن بازار هنر و صنعت را پر می‌کند؟ و صدها از این چراها که بی‌پاسخ مانده‌اند!

باری، سرفصل این بخش از منشور حکومتی امام علی«ع» در مسائل اقتصادی و بازار و خرید و فروش و کالا را در موارد ذیل می‌توان خلاصه کرد:

 

حمایت از تجارت و صنعت

  1. دولت مسئولیت دارد از بخش خصوصی، تجارت، صنعت و تولید در همه شکل‌های آن حمایت کند. سرمایه بدهد، وام بدهد، بازار مصرف و فروش فراهم آورد تا بخش خصوصی صنعت و تجارت فعال و بازار کار فراهم شود، محصولات در انبارها نمانند، جلوی واردات خارجی را که به تولید داخل ضربه می‌زنند. البته در این زمینه به فرهنگ‌سازی رسانه‌ای برای توده مردم نیاز است.

 

مبارزه با احتکار و گرانفروشی

  1. مبارزه با احتکار و گرانفروشی موضوع دیگری است که منشور علوی بدان پرداخته است. احتکار و پنهان کردن نیازمندی‌های مردم از آفات تجارت و صنعت است که مشتی سودجو و فرصت‌طلب برای سود بیشتر، کالای مورد نیاز مردم را انبار می‌کنند و به بازار عرضه نمی‌کنند.

احتکار حرام و محتکر فاسق و گنهکار است و باید با او برخورد قانونی و کالای مورد نیاز احتکار شده به وسیله مأمورین دولت به بازار عرضه شود تا به قیمت عادلانه به فروش برسد. اگر این برخورد مؤثر واقع نشد، باید محتکر تنبیه و به هر شکلی که دستگاه قضا لازم بداند مجازات شود. همچنین گرانفروشی که مسئله جاری کشور ماست می‌بایست به صورت جدی در دستورکار مدیریت کشور قرار گیرد.

در شرایط کنونی که استکبار جهانی، تروریسم اقتصادی را علیه کشور و ملت ما ساماند‌هی کرده، سیاست‌های سنجیده داخلی و تکیه بر توانمندی‌های کشور و استعدادها و سرمایه‌های مردمی و داخلی تنها باطل‌السحر توطئه بیگانه است و قوه مقننه و مجریه و دستگاه قضائی مسئول مستقیم اجرای آن هستند. نیروهای مردمی نیز در این مسئولیت سهمی دارند و آماده همکاری هستند.

19فوریه/20

امام علی«ع» قله‌ ایمان و جهاد

سخن پیرامون سیمای امیرالمؤمنین«ع» در قرآن با الهام از زیارت امام هادی«ع)»در روز غدیر بود. در این زیارت، حضرت امام هادی«ع» از مناقب برجسته امیرمؤمنان علی«ع» یاد فرموده و تکیه‌گاه حضرت قرآن کریم است. در این مقاله، با الهام از این زیارت به دیگر ویژگی حضرت مولا علی«ع» از نگاه قرآن کریم   می‌پردازیم.

 

ایمان، هجرت و جهاد

حضرت امام علی«ع» در عرصه ایمان و هجرت و جهاد که سه معیار مهم برتری هستند، در قله بوده است.

« الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ؛(۱) آنها که ایمان آوردند و هجرت و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند. پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود و رضایت خویش و باغ‌هایی از بهشت بشارت می‌دهد که در آن نعمت‌های جاودانه دارند.»

در این آیه شریفه سخن از سه ارزش والاست. این سه ارزش عبارتند از: «ایمان» خداباوری و «هجرت» در راه خدا و «جهاد» در راه او. در همه‌ این ارزش‌ها مولا علی«ع» به اعتراف دوستان و دشمنان، حضرت در قله است.

 

ایمان حضرت مولا علی«ع»

در آیات فراوانی سخن از پیشگامی مولا علی«ع» در اسلام است، از جمله:

۱- وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ؛(۲) و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.

از ابن عباس نقل شده که این آیه در حق رسول خدا«ص» و علی‌بن ابی‌طالب«ع» نازل شده است. آن دو نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع کردند.(۳)

۲- وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ؛(۴) پیشگامان پیشگام مقربانند.

جابر جعفی از امام باقر«ع» نقل می‌کند علی‌بن ابی‌طالب«ع» فرمود: محمد«ص» در روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و من صبح روز سه‌شنبه اسلام آوردم. پیامبر نماز می‌گزارد و من در سمت راستش نماز می‌گزاردم و هیچ مردی جز من با او نبود که خداوند آیه واَصحابُ الیَمین را که این دو آیه به دنبال آن است نازل فرمود.(۵)

۳- الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ؛(۶) آنانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم و شرک نیالودند. ایمنی تنها از آن ایشان است و ایشان هدایت یافتگانند.

«مجاهد» از ابن عباس نقل می‌کند که مراد از الَّذِینَ آمَنُوا علی‌بن ابی‌طالب«ع» و مراد از بِظُلْمٍ شرک است. به‌خدا سوگند هیچ‌کس ایمان نیاورد مگر آنکه پیش از آن مشرک بود، جز علی«ع» که به خدا ایمان آورد و به اندازه چشم برهم‌زدنی به او شرک نورزید. آری علی«ع» نخستین کسی بود که ایمان آورد.

این از افتخارات بی‌تردید امیرمؤمنان علی«ع» است که اول بزرگی که ابراز ایمان کرده، ایشان است. اینکه می‌گویم ابراز ایمان بدین جهت است که او لحظه‌ای مشرک نبوده تا ایمان بیاورد و این افتخار بزرگ اوست که می‌توان گفت پس از پیامبر«ص» انحصاری است. به این جهت او اول کسی است که ایمانش را ابراز کرده است.

این حقیقتی که خود حضرت بارها به آن تصریح کرده است، «…فانی ولدت علی الفطره و سبقت الی الایمان و الهجره؛(۸) …همانا من بر فطرت پاک توحید تولد یافته‌ام و در ایمان و اسلام و هجرت بر دیگران پیشی گرفته‌ام.»

ابن ابی‌الحدید می‌گوید، «امت اسلامی متفق‌اند که از میان زنان نخستین کسی که ایمان آورد خدیجه کبری«س» بود و در میان دانشمندان اسلامی اعم از سنی و شیعه مشهور و معروف این است که نخستین کسی از میان مردان که ایمان آورد امام علی«ع» بود.» به گفته‌ ابن ابی الحدید هیچ کس از علمای اسلام در این مسئله تردید ندارد.(۹)

در این مسئله تنها برخی از افراطی‌های اهل سنت مانند نویسنده البدایه و النهایه راه انکار را پیموده‌اند. مرحوم علامه امینی در جلد سوم الغدیر حدود یکصد حدیث در این باره از منابع اهل سنت نقل کرده که برخی از آنها از شخص رسول‌الله نقل شده و بعضی از صحابه یا تابعین نقل شده است. مرحوم علامه امینی این احادیث را طبقه‌بندی کرده (احادیث رسول‌الله«ص» احادیث علی«ع»، احادیث حسنین«ع»، احادیث صحابه، سخنان صحابه و تابعین و اشعار فراوانی که گروه زیادی از شعرا در این زمینه سروده‌اند.)  و همچنین گواهی مورخانی همچون طبری در تاریخ خود ابن اثیر در کامل و نصربن مزاحم در صفین آورده است.(۱۰) ابن ابی الحدید نیز احادیث مربوط به این موضوع را در منابع اهل سنت در شرح نهج‌البلاغه آورده است.(۱۱)

 

هجرت امام علی«ع»

«هجرت» از ارزش‌های والا به‌ویژه در عصر بعثت بوده است. هجرت زیربنای همه حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی اسلام را تشکیل می‌دهد و به همین مناسبت مبدأ تاریخ مسلمانان شده است. در زمان رسول اکرم«ص» اگر مسلمانان به فرمان آن حضرت دست به هجرت نمی‌زدند، نه تنها اسلام از محیط مکه فراتر نمی‌رفت، بلکه ممکن بود در همان جا دفن و فراموش شود. هجرت در کنار جهاد در قرآن یکی از ارزش‌های والای دینی است حدود ۲۶ بار هجرت به عنوان ارزش والا آمده و در بسیاری از آیات همسنگ جهاد معرفی شده است.

حضرت مولی علی«ع» در قله‌ این فضیلت است. هجرت‌هایی که حضرت مولی علی«ع» به دستور پیامبر«ص» به یمن و اماکن دیگر داشت، هجرت حضرت بعد از پیامبر«ص» به مدینه و حفاظتی که از فواطم داشت تا آنها را به مدینه برساند، از جلوه‌های روشن هجرت در سیره مولی علی«ع» است.

 

جهاد امام علی«ع»

از ارزش‌های والا در قرآن است که بیش از ۳۰ بار از آن یاد شده است. صریح‌ترین آیه در بیان ارزش والای جهاد آیه ۹۵ سوره نساء است:

«لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا؛ هرگز افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند بر قاعدان (ترک‌کنندگان جهاد) برتری مهم بخشیده و به هر یک از این دو گروه (نسبت به اعمال نیکشان) خداوند وعده پاداش نیکو داده و مجاهدان را بر قاعدان پاداشی نیکو بخشیده است.»

تفسیر عملی جهاد را باید در گفتار و رفتار حضرت علی«ع»، امام مجاهدان هم در عرصه‌ جهاد نظامی و هم در عرصه‌های دیگر دید. در عرصه‌ جهاد نظامی، ابن ابی الحدید، سیمای جهاد مولی«ع» را چنین ترسیم کرده است:

«نزد دوست و دشمن معلوم است که وی (امام علی«ع») در جنگ در راه خدا سرور مجاهدان است. آیا فضیلت جهاد از آنِ کسی جز اوست؟ و می‌دانی که بزرگ‌ترین جنگ‌هایی که پیامبر خدا«ص» انجام داد بدر بود که سخت‌ترین ضربه بر مشرکان بود. جنگی که هفتاد نفر از مشرکان در آن کشته شدند و علی«ع» نصف آن تعداد را به‌تنهایی کشت و مسلمانان و  فرشتگان نصف دیگر را کشتند. اگر مغازی محمدبن عمر واقدی و تاریخ‌الاشراف احمدبن یحیی‌بن جابر بلاذری و دیگر کتاب‌ها را مطالعه کنی درستی این ادعا را خواهی فهمید. گذشته از کسانی  که در غیر آن جنگ (از جمله در احد و خندق) به دست او کشته شدند این موضوع جای بحث طولانی را ندارد ،زیرا از آگاهی‌های بدیهی به شمار می‌آید درست مثل علم به وجود مکه یا مصر و نظیر آنها.»(۱۲)

ولی جهاد در نگاه مولی علی«ع» محدود به جهاد نظامی نیست. حضرت وقتی از جهاد نظامی فراغت می‌یافت رو به جهاد فرهنگی می‌آورد. «روی انه اذا کان یفرغ من الجهاد یتفرغ لتعلیم الناس و القضاء بینهم؛»(۱۳) روایت شده که هرگاه مولی علی«ع» از نبرد فراغت پیدا می‌کرد، به آموزش مردم و داوری در میان آنان می‌پرداخت.

حضرت امام باقر«ع» فرمود، «کان علی«ع» از صلی الفجر لم یزل معصباً الی ان تطلع الشمس فاذا طلعت اجتمع الیه الفقراء و المساکین و غیرهم من الناس فیعلمهم الفقه و القرآن و کان له وقت یقوم فیه من مجلسه ذلک؛(۱۴) هنگامی که امام علی«ع» نماز صبح را به جا می‌آورد، در حال تعقیب نماز بود تا خورشید طلوع می‌کرد. هنگام طلوع خورشید تهیدستان و مستمندان و دیگر قشرهای مردم نزد او جمع می‌شدند و او به آنان دین‌شناسی و قرآن می‌آموخت و در ساعتی خاص از این مجلس برمی‌خاست.

او امام مجاهدان به معنای دقیق کلمه بود.

 

ایمان و جهاد برترین معیار فضیلت

برخی جایگاه والای این ارزش‌ها را نمی‌شناختند و دیگر امور را معیار قرار می‌دادند و از این رهگذراین صفات ارزشمند مولی«ع» را تحت‌الشعاع قرار می‌دادند. آورده‌اند: «شیبه» و «عباس» هر کدام بر دیگری افتخار می‌کردند و در این باره مشغول سخن بودند که علی«ع» از کنار آنها گذشت و پرسید، «به چه چیزی افتخار می‌کنید؟» عباس گفت، «امتیازی به من داده شده که احدی ندارد و آن مسئله آب دادن به حجاج خانه  خداست.» شیبه گفت، «من تعمیر کننده مسجدالحرام (و کلیددار خانه‌ کعبه) هستم.» امام علی«ع» فرمود: «من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر«ص» آوردید.»

عباس خشمناک برخاست و دامن‌کشان به سراغ پیامبر«ص» آمد (و به عنوان شکایت) گفت، «آیا نمی‌بینی علی با من چگونه سخن می‌گوید؟» پیامبر«ص» فرمودند، «علی را صدا کنید.» هنگامی که به محضر پیامبر آمد، فرمودند، «چرا این گونه با عمویت عباس سخن گفتی؟» علی«ع» پاسخ داد، «من اگر او را ناراحت کردم برای بیان حقیقتی بوده است. در برابر گفتار حق هر کسی می‌خواهد ناراحت و هر کسی می‌خواهد خشنود شود.»

جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد، «أَجَعَلْتُمْ سِقَایَهَ الْحَاجِّ وَعِمَارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است. (این دو) نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی‌کند.»

این شأن نزول را بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت آورده‌اند.(۱۵)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- سوره‌ توبه، آیه ۲۱-۲۲٫

۲- سوره‌ بقره، آیه‌ ۴۳٫

۳- البرهان، آیه ۱۰-۱۱٫

۴- سوره‌ واقعه، آیه ۱۰-۱۱٫

۵- شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۲۰٫

۶- سوره‌ی انعام، آیه ۸۲٫

۷- شواهد التنزیل حسکانی، ج ۱، ص ۱۹۷٫

۸- نهج‌البلاغه، خطبه ۵۷٫

۹- شرح نهج‌البلاغه، ج ۴، ص ۱۲۲٫

۱۰- الغدیر، ج ۳، از ص ۲۱۸ به بعد.

۱۱- شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۱۶-۱۲۵٫

۱۲- شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۴٫

۱۳- ارشاد القلوب دیلمی، ص ۲۱۸٫

۱۴- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۳۲٫

۱۵- مجمع البیان ذیل آیه نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۹۴؛ اسباب النزول، ص ۱۶۳؛ ر.ک احقاق الحق، ج ۳، ص ۱۲۲-۱۲۷، الغذیر، ج ۲، ص ۵۳-۵۴٫

19فوریه/20

انسان در جستجوی کمال

انسان طبیعتاً و فطرتاً خواهان کمال است و اگر موانع و رهزن‌هایی برایش پیش نیایند و او را به حال خودش بگذارند، به سوی کمال سیر می‌کند.

کامل، مکمل می‌خواهد.

انسان؛ پیغمبر و امام، سفیر الهی و دستورات جامع برای سعادت می‌خواهد.

اگر انسان را از فطرت و مسیر خلقتش باز ندارند و او را منحرف نکنند، خواهان قرآن و کتاب و دستورالعمل است. قرآن کریم در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۴ از سوره‌ آل‌عمران به این حقیقت اشاره می‌کند و می‌فرماید:

«یاأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ*وَ… وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَکُنتُم عَلى شَفا حُفرَهٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدونَ وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون. ای کسانی که ایمان آورده اید! آن‌گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید!…همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دل‌های شما، الفت ایجاد کرد،… و باید برخی از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکوکاری و نهی از بدکاری کنند، و اینها (که واسطه هدایت خلق هستند) رستگار خواهند بود.»

خداوند متعال درباره انزال کتاب و ارسال رسولش به مسلمانان می‌فرماید، «شما مردم پراکنده بودید و در ظلمت‌ جهل به سر می‌بردید.»

باید گوهر ایمان را تا پایان عمر ، حفظ کنید!

این خطاب اکنون با ما هم هست.

اگر این کتاب، علما و مربیان شرع و شریعت و گفتار حق و حقیقت در میان مردم نباشند.

اگر این معارف حقه و آب حیات، این عین حیات به مردم داده و خورانده نشوند، چه هرج و مرج‌ها، درنده‌خویی‌ها و آدمکشی‌هائی که رخ خواهند داد. این‌همه معارف برای مردم گفته و وعده و وعید عنوان می‌شوند، با این همه مشاهده می‌کنید که مردم چگونه از یکدیگر هراس دارند.

کجا مؤمن از مؤمن هراس دارد؟

جناب رسول‌الله(ص) فرمودند، «از مؤمن هراس نداشته باش، چون بهترین مواظب و مراقب او ایمان اوست.»

در معاشرت افراد با یکدیگر اول چیزی که اهمیت دارد ایمان، خداشناسی، تقوا، و راستی، درستی و حقیقت آنهاست.

ممکن است فردی زرق و برق الفاظ داشته باشد، اما همان زرق و برق، دام او باشد. ممکن است در لباس مقدس روحانیت و در کسوت انبیا باشد، اما همان کسوت، کشکول گدایی او باشد.

رسول الله(ص) فرمودند: «در امر ازدواج، مبادا چشمتان بیفتد به شاخه گلی و این شاخه گل در مزبله و لجنزاری روییده باشد. مبادا گول این شاخه گل را بخورید.»

حتی نیت‌، احوال و افکار و خیالات‌، حلال و یا حرام بودن غذاها، کارها و معاشرت‌های پدر و مادر در فرزند اثر می‌گذارد.

پدر حرام‌خوار و میگسار، فرزند صحیح و سالم و عاقل به اجتماع تحویل نمی‌دهد و نیز در دامان مادری که مواظب رفتارش نیست، فرزند صالح و شایسته به بار نمی‌آید.

انسان که فقط برای اطفاء شهوت حیوانی ازدواج نمی‌کند.

سخن از تولید نسل و بقاء آدم و نهال نیکو به بار آوردن و فرزند صالح تحویل اجتماع دادن و از خود یادگار نیکو در اجتماع گذاشتن است.

اول چیز در انتخاب معاشر و همسر، ایمان اوست که اگر شکار دنیا باشد، تو را هم طعمه‌ دنیا می‌کند.

مواظب جوانان عزیز باشید که به کجا می‌روند؛ با چه کسانی همنشین‌اند و چه کتاب‌هایی می‌خوانند.

در بین این همه کتاب‌هائی که روزانه نوشته می‌شوند، اگر یکی از دلِ بیدار نشئت گرفته و دارای وزن علمی باشد که نویسنده‌اش درد دین داشته و دلسوز به حال اجتماع باشد و خود به حقیقتی رسیده و فهمیده و چشیده باشد. زرق و برق الفاظ نویسندگان گولتان نزند.

ای جوانانی که در آتیه رجال اجتماع هستید، ببینید دارید خودتان را چگونه می‌سازید.

گرفتار زرق و برق نشوید، شما مربی و معلم و عالم روحانی کار کشته و استخوان خرد کرده و راهبر می‌خواهید تا به جایی برسید.

باید خیلی مواظب‌ باشید که با چه کسانی محشورید. مشتری‌ها به سراغ شما می‌آیند. گول زرق و برق الفاظ آنها را نخورید.

قرآن متن حقیقت است. اگر شرق و غرب عالم را بگردید که کتابی پیدا کنید که بتواند جانشین قرآن شود محال است، این سنت‌الله است،

«فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحوِیلًا»(۱) نه تغییرپذیر است و نه تبدیل‌پذیر.

این نظام احسن عالم، این سنت الله، این خلقت محکم و حیرت‌آور را بنگر.

بنگر که شنیدن، دیدن، فهمیدن، یاد گرفتن و فکر کردن چیست.

این همه عوامل، «وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُو»(۲)، این همه جنود الهی که در بدن و کشور وجود تو کار می‌کنند و «لایَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ»(۳)، اصلاً عصیان در برنامه‌شان نیست.

این همه قوائی که در بدن تو تعبیه شده‌اند، باذن الله در مسیر خودشان در کارند و هیچ گناه نمی‌کنند.

خداوند، جهان را در پیکر کوچک تو خلاصه کرده است. اگر توانستی این سنت و اتقان خلقت را تحویل و تبدیل کنی، بسم‌الله! آنگاه بگو که می‌شود به جای این کتاب قرآن، سنت و دستور دیگری بیاوریم.

این سنت را آن حقیقتی برای ما فرو فرستاده است که ما و این عالم را آفریده است.

جوانان ما بدانند اگر یک معلم ربانی الهی بالای سرشان نباشد یک وقت حرف‌هایی و افکاری از قلم‌ها و دهان‌هایی دانسته، ندانسته یا با علم یا با کینه‌توزی یا با صفا و سادگی صادر می‌شوند و جوان، مفتون و دلباخته آن الفاظ پر زرق و برق می‌شود و به انحراف می‌افتد. اینها وسوسه‌ شیطانی است.

مبادا مطالب افراد گوشه و کنار و کتاب‌های گوناگون تو را بقاپند. زرق و برق الفاظ زیاد است.

مراقب باشید. برای همین است که مردم عالم و مربی می‌خواهند.

خدای متعال بدن را به همین اندازه که انسان را طرف و آن طرف بگرداند، به وسیله او حرف بشنود، کمال کسب کند، در حدی که احتیاجاتش برآورده ‌شوند توقف داده، اما جان را میدان داده و جان را رشدهاست. او از کجا دانسته که اینجا بایستد؟

این رنگ‌ها و شکل‌های مختلف را پدر و مادر داده‌اند؟ اینها همه در دست دیگری است، «قُل کُلٌّ مِن عِندِاللَّه»(۴) حال پدر، مادر و غذا‌ی آنها این طور نیست که دخیل نباش. اما آفریننده، دیگری است، و لو اینکه بدی‌ها و شر از جانب او نیست. از آن سو همه خیر و ایجاد و تکمیل است.

در کافی چند روایت از ائمه اطهار بیان شده که خداوند اولی است در حسنات و شما اولی هستید به سیئات، حسنات مستقیم از ناحیه اوست، سیئات منسوب به شماست.

او نطفه را در رحم، صورتگری می‌کند حالا نطفه اگر چنانچه عصاره یک پیکر میگسار است که آن فرزند در عقل او خللی پیدا می‌شود بلکه در ریخت و شکل او هم خللی پیدا می‌شود، میگسارها یا عقیم می‌شوند یا اگر چنانچه فرزندی از ایشان متولد بشود می‌بینید فرزند عاقل، فرزند هوشیار، فرزند صحیح الخلقه، فرزندی که عقلش را، دانش و هوشش را حفظ  کند، نیست.

از جانب او تکمیل و ایجاد است. بدی از این ناحیه است، رحم ناپاک است، صورت نطفه طور دیگر می‌شود، پدر ناپاک است،

غذای ناپاک و شبهه‌ناک در نطفه اثر می‌گذارد.

آفتاب کارش نور دادن است. آفتاب سایه نمی‌دهد، نور می‌دهد.

این کار آفتاب است. سایه از درخت و دیوار است. آفتاب کارش بالذات رحمت است، «یَا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَه»(۵).

او بالذات خیر و خیّر است. نور از اوست و بس. شرها، بدی‌ها و تیرگی‌ها مجعول بالعرض‌اند، بالذات از جانب حق جلّ و علا نیست، چون این طرف آلوده است او کارش این است که بیافریند.

امساک فیض از آن طرف نمی‌شود، آنچه که از جانب اوست حق است. راستی و درستی است، بدی‌ها از این سو از جانب ما هستند.

سفیان آمد حضور جناب امام صادق(۲) و از حضرتش درخواست کرد، «یابن رسول‌الله! به من سفارشی و نصیحتی بفرما.» فرمود، «یا سفیان! آدم دروغگو جوانمرد نیست و مروت ندارد.»

به مصاحبین و معاشرین و شب‌ها و جلسه‌های خود التفات و دقت داشته باشید. دلتان به حال خودتان بسوزد:

«تا تــوانـی می‌گریز از یار بـد

یار بـد بدتر بود از مار بـد

مار بـد تنها تـو را بر جان زنـد

یار بـد بر جان و بر ایمان زن«د»

زرق و برق‌ها و پرده‌های الوان، شب و عمر شما را از شما نگیرند، اوقات عمر با سرعت می‌گذرند.

این سرمایه همیشه برای تو نمی‌ماند. وقت، این سرمایه را مغتنم بشمار و قدر بدان.

از آنهائی که جوانی از دست داده‌اند بپرس که قدر و عظمت جوانی چیست.

چرا حسد می‌ورزی؟ چرا راضی نیستی؟ دولت «قناعت» مگر کم دولتی است؟ دولت «رضا» مگر کم دولتی است؟ دولت «صبر» مگر کم دولتی است؟ درست است که باید تدبیر داشت، اما بنده‌ی حقیقی، بنده‌ تفویض و تسلیم است. واقعیت این است که وظیفه‌ ما تفویض و تسلیم است.

کاردار کار ما در کار ماست ما بنده‌ایم و وظیفه‌ ما بندگی است.

یکی آمد خدمت جناب امام صادق(ع)

و عرض کرد، «دکان باز کرده‌ام و مشتری نمی‌آید.» فرمودند، «تو وظیفه‌ داری که دکان باز کنی. این وظیفه‌ توست. همین‌قـدر.»

یک روز مشتری می‌آید و مهلتت نمی‌دهد. یک روز هم مشتری نمی‌آید. همه کارها روی حساب است. نظام، نظام احسن است. تو چه کار داری به مردم؟ تو وظیفه‌ات این است که دکان باز کنی، این وظیفه‌ توست. بقیه مربوط به اوست.

مریض شده‌ای. وظیفه‌ات این است که دنبال طبیب بروری، دنبال درمان بروی. دیگر بیش از این که وظیفه نداری، ما بنده تفویض و تسلیم هستیم.

جناب امام باقر(ع) رفتند به عیادت جابر. جابر پیرمردی از صحابه پیغمبر(ص) است مریض شده،. همان جابری که حضرت رسول‌الله(ص) به او فرمودند: که به خدمت جناب باقر(ع) میرسی و آن فرزند مرا هم می‌بینی. سلام مرا به او برسان.

امام از حال او می‌پرسند.

جابر در جواب عرض می‌کند که، «یابن رسول‌الله! در حالی هستم که رفتن برای من بهتر از ماندن و تهیدستی برای من بهتر از توانگری است.»

آقا فرمودند، «اما من حرفم این است اگر به من فرمود بیا، رفتن خوب است، اگر فرمود باش، بودن خوب است. فرمود باید توانگر باشی، توانگری خوب است. فرمود باید تهیدست باشی، تهیدستی خوب است.»

عاشقان کوی تو الْفَقرُ فَخرِی می‌زنند. این مقام رضاست. ما بیش از این حقی نداریم و کاری از ما ساخته نیست.

جهان جهانبان دارد. نظام را ناظمی است. خداوند برنامه و حقیقت دارد. همان‌‌طور که تا اینجائی که هستی دست من و تو نبود. دست دیگری است.

رسول الله(ص) فرمودند اعتمادت، وثوقت فقط به خدا باشد. آنگاه که وثوقت به خدا شد، مؤمنی.

یکی از چیزهائی که خداوند از آدم رباخوار می‌گیرد این است که وثوق و اعتماد و اطمینان به خدا را از او می‌گیرد و او به جای اینکه خداپرست و چشمش به سوی حق باشد و صبح که از خانه‌اش به سوی مثلاً دکه‌اش می‌رود بگوید الهی به امید تو، به این فکر است که امروز نوبت فلانی است، فلانی باید بیاید، از آن یکی این قدر بگیرم، از آن یکی آن قدر…! این خداپرست و موحد و نمازگزار نیست. نماز میخواند و می‌گوید:

«ایّاکَ نَعبُدُ وَ ایّاکَ نَستَعین»، اما انگار که شخص خوابیده یا  بیهوش یا دیوانه‌ چیزی بگوید. کجا ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَستَعین؟ کجا تنها تو را پرستش می‌کنم و از تو یاری می‌جویم؟

این که چشمش به هزار دست است، کجا موحد است؟ کجا در عبادت است؟ مگر به لقلقه‌ لسان است؟

این مردم‌پرست است، خداپرست نیست،

«أَربابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ القَهَّار»(۶) آیا داشتن ارباب‌، و خداهای گوناگون خوب است یا خداوند یکتایی که مستولی است و همه در دست او هستیم و همه چیز از اوست؟

اگر اطمینان و اعتماد به الله داشته باشی. آنگاه مؤمنی.

رسول‌الله(ص) فرمود: «از کبوتر کمتر نباشید که صبح از لانه‌ خود پرواز می‌کند، به امید خداوند به بیابان می‌رود و روزی‌اش را به دست می‌آورد.»

چه کسی روزی را به من داده؟ به آنچه که خداوند برای تو حصّه و نصیب و قسمت قرار داده راضی و خرسند باش تا غنی و توانگر باشی و گرنه هفت اقلیم را هم بگیری باز در تب و تاب اقلیم دیگری.

تا به مقام رضا نرسی غنی نخواهی بود و هر چه به دستت بیاید گدائی و هر چه بیشتر به دست می‌آوری گداتری.

در اجتماع افرادی هستند که زندگی چندان پر و پیمانی هم ندارند، اما بذل و بخشش و جوانمردی و از خودگذشتگی دارند.

چه بسا بیچاره‌هایی که جمادها را اندوخته و به چند برگ کاغذ با چند عدد صفر و به جمادی که در بیرون و از حقیقتشان خارج است، دل خوش کرده‌اند.

شخصی آمد خدمت یکی از معصومین«علیهم‌‌السلام» و عرض کرد، «آقا چرا ما از مُردن هراس داریم؟» فرمود، «چون شما هرچه را که به چنگ آورده‌اید همه را در اینجا نهاده‌اید و نمی‌توانید از اینها دل بردارید. یک مقداری پیش بفرستید آنجا و ببینید که چه خوب می‌کشاند شما را می‌برد.»

«وَلًا مِن عِندِ اللَّهِ وَ ما عِندَ اللَّهِ خَیْر».(۷) نسبت به کسی که مجاور و شریک توست، در کنار مغازه‌ تو مغازه دارد، در کنار خانه‌ تو خانه دارد، همسایه‌ توست، اهل راسته و بازار توست، در یک خیابان هستید، در یک محله به سر می‌برید، درست همسایگی کن،

درست حق آنها را به جا بیاور. آنگاه مُسلم هستی.

چه رقابت‌های نامشروع در کسب، چه چاه‌کنی‌ها در رقابت‌های نامشروع و در کسب، این چه مسلمانی است؟ چه خلاف‌گویی‌ها، چه دروغ زدن‌ها.

یک بنده‌ خدائی متاعی آورده. اگر می‌خواهی بخری بخر اگر نمی‌خواهی بخری حق نداری که متاع او را تنزل بدهی و پایین بیاوری. ما حق نداریم این کار را بکنیم.

آن کسی که با تو مجاور است، حق جدار را رعایت کن.

جناب علامه شیخ بهایی در کشکولش آورده‌ که حضرت رسول‌الله با فردی به جایی تشریف می‌بردند. به برکه آبی رسیدند. آن فرد عرض کرد، «یا رسول‌الله! در این آب خودمان را شستشو بدهیم؟» فرمودند، «بسیار هم خوب است.» رسول‌الله وارد در آب شدند. وقتی خواستند از آب در آیند، آن فرد قطیفه را گرفت و برای رسول‌الله نگه داشت. سپس او در آب رفت و وقتی داشت از آب بیرون می‌آمد، جناب رسول‌الله(ص) قطیفه را در دست گرفتند و برای او نگه داشتند. آن فرد ابا کرد و گفت، «یا رسول‌الله! شما برای من قطیفه نگه بدارید؟» فرمودند: «خودداری نکن. دو نفر که باهم رفیق و شریک و همراه و همسفر شدند آن کسی از آن دو نزد خدا گرامی‌تر است که حق رفاقت را بهتر انجام دهد و به وظیفه رفاقت و همسفری خود بهتر آشنا باشد.»

ببینید، رفیق، معاشر و مصاحب که شدید، چقدر باید مواظب هم باشید. باید کشیک نفس را بدهی.

از هر کسی که تو را از مسیر انسانی به در می‌برد بپرهیز، ولو پدر، مادر، فرزندت باشد. در اینجا نفرمایید که رحم است، این دیگر رحم نیست، این بیگانه است. از او برکنار باش.

فرمود با آدم نابکار و فاجر که مواظب خود نیست، هرزه و هرزه‌کار است مصاحبت نکن، زیرا فجور و بدکاری‌هایش را به تو تعلیم می‌دهد. نفس انسانی خوپذیر است.

معاشر با کسانی باش که یاد خدا را در تو زنده نگه می‌دارند.

برای کاری که در پیش داری با کسانی مشورت کن که از خدا می‌ترسند.

هر عقلی برای خود چراغی است. انسان برای کارهای مهم به نورافکن احتیاج دارد.

ظلمات و تاریکی‌ها زیادند. چند تا چراغ که جمع بشوند، بهتر نور می‌دهندو  فضا روشن‌تر می‌شود.

اینکه فرمود مشورت کنید، «وَ شاوِرهُم فِی الْأَمر»(۸) به عنوان تعلیم به دیگران و تألیف قلوب است.

ما با هم مشورت می‌کنیم، چون عقل‌ها و بینش‌ها چراغ‌ هستند و کارها را ظلمت‌ و تاریکی‌ فراگرفته است. مشورت محبت و برادری و یگانگی می‌آورد، چون دل به دل راه دارد.

جناب رسول الله فرمودند، «اَلمُستَشارُ مُعتَمِد» کسی که آمده با تو مشورت کند و درباره کاری از تو نظر بپرسد، آنچه را که حق است و می‌دانی بگو.

امین باش. هم سرّ او را نگه دار و هم به او خیانت نکن.

ابوحنیفه آمد خدمت جناب امام صادق معصومین(علیهم‌‌السلام) و عصایی را در دست امام دید. پرسید، «آقا! این چیست؟» فرمود، «عصای پیغمبر(ص) است که به ما ارث رسیده است.»

ابوحنیفه افتاد روی عصا و بنا کرد آن را بوسیدن.

فرمود: من پسر پیغمبر(ص) و جانشین ایشان هستم. سخن مرا بشنو و اطاعت امر خدا را کن.»

آن قدری که مردم شهر به فکر مسجد هستند، به فکر عالم نیستند.

آخر جان مسجد علم است و عالم. مسجد و مردم را چه کسی باید اداره کند؟ «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا ِالَیهِم»، آن کسانی که به فکر حسینیه‌ها و تکایا هستند، به فکر مروجین دین و عالم روحانی‌شان باشند.

عرض نمی‌کنم حفظ شعائر دین نکنید و مسجد نسازید، اما ببینید جان مسجد چه هست؟

درست است که مسجد مدرسه الهی است، اما مدرسه معلم می‌خواهد.

جان مسجد قرآن و نشر احکام است.

به ما فرموده‌اند اگر خدا نعمتی به تو داد، اگر خواهان دوام و بقای نعمت هستی

«لَئِن شَکَرْتُم لَأَزِیدَنَّکُم»: حق و شکر الهی را به جا بیاور

امام زین العابدین(ع) وقتی نعمتی که به ایشان می‌رسید یا مصیبتی برطرف می‌شد. نماز شکر می‌خواندند،

بین دو مسلمان را آشتی می‌دادند، کدورتی را برطرف یا مشکل مردم را حل می‌کردند و یا حاجتی را برمی‌آوردند. نماز شکر می‌خواندند

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «اگر یکی از بندگان خدا در خانه شما را زد و آبرویش را پیش شما آورد، شتاب کنید در برآوردن حاجت او که حاجت او را دیگری برمی‌آورد و برای شما شرمندگی می‌ماند، از آن هت که از ثوابش باز می‌مانید.

این نعمتی است که به شما روی آورده است.

به این نعمت الهی دست رد نزنید و قدر این نعمت را بدانید. بندگان خدا به در خانه‌ هر کسی نمی‌روند و هر دری را نمی‌زنند،

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»(نوح/۱۲)

اگر می‌بینی روزی‌ تو نرسیده یا به تعویق افتاده، استغفار کن و بدان که گناه است که حجاب شده بین تو و روزیِ تو.

بدان که داری چوب گناهت را می‌خوری.

حالا با این وضعی که ماها داریم گلی به جمال خداوند که به ما لقمه‌هایی می‌دهد با این همه گناه.

یا اگر چنانچه از یک آدم چیره‌دست زبردست و بی‌درنگ غم و اندوه و ترس و بیمی داری، به کلمه مبارکه، «لاحَولَ وَ لا قُوَّه اِلا بِالله» پناه ببر و آن را ذکر خود قرار بده، که این کلمه کلید فرج و گشایش و گنجی از گنج‌های بهشتی است.

قرآن مجید و کتاب‌الله و دستور الهی برای این است که خودمان را دریابیم و سعادت همیشگی خود را به دست بیاوریم.

همان‌طور که در آیات سوره‌ آل عمران فرموده کسانی هستند که شما را به سوی حقیقت دعوت می‌کنند، «وَلْتَکُنْ مِّنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى‏الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۹). افرادی را داشته باشید که شما را به سوی سعادت بکشانند. خودتان را دریابید، مواظب جان خودتان، سرّ خودتان، رزق و روزی‌تان و کسب و کارتان باشید.

امام صادق فرمودند:

«شیعیان! کاری نکنید که وقتی شما را می‌بینند بگویند اینها که از شاگردان امام صادق‌اند، این رفتار و وضعشان است. این دروغشان، این حسدشان، این گناهشان، این ریای‌شان، این دزدی‌شان، این ظاهرشان و این زندگی‌شان است.

زینت ما باشید که وقتی شما را می‌بینند بگویند اینها کسانی هستند که از امام صادق(ع) درس گرفته‌اند.

اعمال شما باید معرف شما و مبلّغ برای مردم باشند.»

ملای رومی در باره قرآن فرمود:

مصطفی را وعده کرد الطاف حق

گر بمیری تو نمیرد این سبق

من کتاب و معجزه‌ت را رافعم

بیش و کم‌کن را ز قرآن مانعم

من ترا اندر دو عالم حافظم

طاعنان را از حدیثت رافضم

کس نتاند بیش و کم کردن درو

تو به از من حافظی دیگر مجو

رونقت را روز روز افزون کنم

نام تو بر زر و بر نقره زنم

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. فاطر/۴۳
  2. مدثر/۳۱

۳ تحریم/۶

  1. نساء/۷۹
  2. مائده/ ۹۸
  3. یوسف/۳۹
  4. آل عمران/ ۱۹۸
  5. آل‌عمران/۱۵۹
  6. آل‌عمران/ ۱۰۴