Monthly Archives: ژوئن 2021

17ژوئن/21

رسوایی بزرگی که باعث مرگ ناگهانی رئیس سیا شد!

اردیبهشت ۱۳۶۶ رسوایی مک فارلین که بحران عظیمی را در کاخ سفید و دولت ریگان باعث شده بود باعث مرگ ناگهانی رئیس سابق سازمان سیا شد.

در حوزه داخلی نیز ۲۸ اردیبهشت ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه بر اثر سکته درگذشت. خرداد ماه همین سال نیز «حزب جمهوری اسلامی» با درخواست حضرت آیت خامنه‌ای و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از امام خمینی(ره) به کار خود پایان داد.

 

رسوایی بزرگی که باعث مرگ رئیس سابق سیا شد!

اردیبهشت ۱۳۶۶ رسوایی مک فارلین که بحران عظیمی را در کاخ سفید و دولت ریگان باعث شده بود باعث مرگ ناگهانی رئیس سازمان سیا شد. ۱۶ اردیبهشت این سال «ویلیام کیسی» رئیس سازمان «سیا» در آغاز جلسه بازجوئی از مشاوران ریگان و دست اندرکاران رسوایی سفر مک فارلین به تهران، ناگهان درگذشت.

روزنامه «اطلاعات» یک روز پس از فوت «ویلیام کیسی» نوشت: «ویلیام کیسی» رئیس پیشین سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) سحرگاه دیروز در سن ۷۴ سالگی در بیمارستان درگذشت…

 

مرگ رفیق دیرین و نزدیک شاه!

۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ ارتشبد حسین فردوست دوست صمیمی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه بر اثر سکته درگذشت.

در میان بازیگران سیاسی و اجرایی دوره پهلوی دوم، ارتشبد حسین فردوست جایگاه و وزن ویژه‌ای داشت. او که از دوران کودکی و تحصیل محمدرضا پهلوی در سوئیس، بازگشت به ایران و  نشستنش بر سریر سلطنت تا آخرین روزهای حیات سلسله پهلوی، یار غار شاه بود.

رئیس دفتر ویژه اطلاعات دربار پهلوی (از سال ۱۳۳۸)، قائم‌ مقام ساواک (۵۷-۱۳۵۰)، تأسیس و نظارت برگارد جاویدان، دبیری شورای امنیت ملی، عضویت در کمیسیون قیمت‌های پایه در اوایل دهه۱۳۵۰ و سرانجام ریاست سازمان بازرسی شاهنشاهی (۵۷-۱۳۵۱) از مهم‌ترین مناصب او بود.(۱)

 

 

وقتی صدام هدف را اشتباه تشخیص داد!

۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۶ یک میراژ عراقی اشتباهاً به جای ناو ایرانی، کشتی جنگی آمریکایی «استارک» را هدف قرار داد. در این حمله ناو آمریکا خسارت جدی دید و ۳۷ نفر از افراد آن کشته و ۲۱ نفر دیگر مجروح شدند. دولت عراق با پرداخت غرامت، عذرخواهی کرد.

 

ده سال زندان برای یک جاسوس آمریکایی!

۲ اردیبهشت ۱۳۶۶ «جان پاتیس» جاسوس آمریکایی که در خرداد ۱۳۶۵ در حین انجام فعالیت‌های جاسوسی به حکم مسئولین قضایی دستگیر شده بود در شعبه یک دادستانی انقلاب اسلامی تهران محاکمه و به ۱۰ سال زندان محکوم شد.

روزنامه «کیهان» در ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶ نوشت: «…جان پاتیس» جاسوس آمریکایی که پس از شناسایی توسط نیروهای اطلاعاتی به حکم مسئولین قضایی دستگیر شده بود در شعبه یک دادستانی انقلاب اسلامی تهران محاکمه و به ده سال زندان محکوم شد. وی در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۶۵ در حال فعالیت جاسوسی توسط نیروهای اطلاعاتی دستگیر شد. لازم به توضیح است نامبرده با نام مستعار «حیوانی پاتیس» با گذرنامه جعلی دولت ایتالیا و تحت پوشش مهندس پروژه مخابراتی به ایران آمده بود.»(۲)

 

 

انحلال حزب جمهوری اسلامی

۱۱ خرداد ۱۳۶۶ آیات خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی در نامه‌ای به بنیانگزار جمهوری اسلامی خواستار تعطیل حزب جمهوری اسلامی شدند. امام خمینی(ره) با این درخواست موافقت کردند.

در این نامه آمده بود: «همان‌‌طور که آن رهبر عزیز اطلاع دارند، تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» از طرف هیئت مؤسس با مشورت آن مقام معظم و در شرایطی انجام شد که نیاز به یک تشکل در برابر انبوه مسائل در آغاز انقلاب و لزوم انسجام و انتظام نیروهای آگاه و مؤمن و گسترش آگاهی‌های انقلابی و تربیت کادرهای فعال و کارآمد برای اداره کشور و خنثی کردن توطئه گروهک‌ها و عوامل دشمن خارجی و ضد انقلاب داخلی به‌شدت احساس می‌شد…

در پایان این نامه تصریح شده بود: «اکنون به فضل الهی نهادهای جمهوری اسلامی تثبیت شده و سطح آگاهی و درک سیاسی آحاد ملت انقلاب را از جهات عدیده آسیب‌ناپذیر ساخته و روشن‌بینی و توکل و قوّت اراده آن رهبر عالیقدر و فداکاری و آمادگی مردم حزب‌الله توطئه‌های ضد انقلاب داخلی و استکبار جهانی را بی‌اثر و کم خطر کرده است. لذا احساس می‌شود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را ندارد…»

امام خمینی(ره) نیز در پاسخ به این درخواست تاکید می‌کنند: «موافقت می‌شود. لازم است تذکر دهم که حضرات آقایان مؤسسین محترم حزب، مورد علاقه اینجانب می‌باشند. امیدوارم همگی در این موقع حساس با اتفاق و اتحاد در پیشبرد مقاصد عالیه اسلام و جمهوری اسلامی کوشا باشید.»(۳)

 

استفاده گسترده صدام از سلاح‌های شیمیایی!

دوازدهم اردیبهشت ۱۳۶۶ انستیتو مطالعات استراتژیک لندن اعلام کرد خودداری کشورهای عضو جامعه بین‌المللی در تحریم مالی و نظامی عراق، باعث تقویت و جسارت عراق در استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه ایران در جنگ بوده است.

۱۸ اردیبهشت این سال نیز گزارش گروه کارشناسان سازمان ملل دائر بر استفاده مکرر عراق از سلاح‌های شیمیایی منتشر شد.

 

 

جنگ دیپلماتیک ایران و انگلیس!

۱۴ خرداد ۱۳۶۶ دولت انگلیس کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در منچستر را تعطیل و پنج دیپلمات ایران از آن کشور را اخراج کرد. این تصمیم به کاردار ایران که به وزارت خارجه انگلستان احضار شده بود ابلاغ شد.

دو روز بعد نیز وزارت امور خارجه کشورمان به پنج نفر از دیپلمات‌های دفتر حفاظت منافع انگلیس در تهران یک هفته مهلت داد تا خاک ایران را ترک کنند. این اقدام به تلافی درخواست دولت انگلیس از پنج دیپلمات کنسولگری ایران در منچستر برای ترک آن کشور صورت گرفت.

دکتر علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران ۱۳ خرداد در مصاحبه‌ای گفته بود: «انگلیسی‌ها هنوز هم تصور می‌کنند خورشید در امپراتوری آنان غروب نمی‌کند. اگر دولت انگلیس به خاطر بازداشت وابسته سیاسی کنسولگری ایران در منچستر از ایران عذرخواهی نکند در روابط با آن کشور تجدید نظر اساسی خواهیم کرد.»

 

 

 

 

پی‌نوشت‌ها

۱- سیدمرتضی حسینی،  نقش فردوست در نهادهای امنیتی و نظارتی دوره پهلوی قدرت پنهان، یار غار شاه، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

۲- روزنامه «کیهان»، ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶، صص ۱ و ۱۲٫

۳- صحیفه امام، ج ۲۰ ، صص ۲۷۶-۲۷۵٫

17ژوئن/21

امام صادق(ع) پایه‌گذار تمدن اصیل اسلامی

مقدمه:

در دوران امام صادق(ع) پراکندگی و کشمکش‌های سیاسی میان امت اسلامی بسار گسترده شده بود؛ بزرگان به شدیدترین وجه به یکدیگر حمله می‌کردند و احتمال فروپاشی جامعه آن روز می‌رفت. امام صادق«ع»در چنین برهه‌ای با اهتمام در پیشرفت علوم مختلف، زمینه را برای شکوفایی علم و پایه‌گذاری تمدن اسلامی فراهم کردند و باعث افتخار مکتب حیات‌بخش اسلام شدند و امت اسلامی را به رشد تمدنی و کمال علمی رساندند.

در دانشگاه تمدن‌ساز امام صادق(ع) افزون بر دانش‌هایی چون تفسیر علوم قرآن، حدیث، فقه اصول و معارف دینی، علوم مختلف دیگری چون ریاضی، طب، فیزیک، شیمی، ستاره‌شناسی، فلکیات، جانورشناسی و ده‌ها رشته دیگر که هریک منشأ و سرفصلی برای گسترش این علوم بودند، تدریس می‌شدند. گستردگی حوزه و دانشگاه امام صادق(ع) و تمدن‌سازی آن حقیقتی است که دوست و دشمن به آن معترفند و کسی را یارای انکار آن نیست.

 

تمدن اسلامی طبیعتاً از منبع آموزه‌های دینی گرفته شده و روح معارف اسلامی تولید‌کننده چنین تمدنی بوده است که محدودیت زمانی و مکانی خاصی ندارد. بنابراین اگر در برهه‌ای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده و در برهه‌ای نزول داشته، مربوط به عملکرد مسلمین  و بی‌لیاقتی سران آن ملل بوده است.

 

 

الف.اعتراف به عظمت علمی

از ضروری‌ترین عوامل ایجاد یک تمدن قدرتمند و پویا، پایه‌های علمی قوی و محکم است. عظمت و قدرت علمی امام صادق«ع» مخالفان را  نیز به اعتراف به عظمت و نقش ایشان در پیشرفت جامعه اسلامی و تمدن‌سازی اسلامی وا داشته‌ است. اینک به نمونه‌هایی در این زمینه اشاره می‌شود:

  1. منصور دوانیقی: او که دشمن سرسخت امام صادق(ع) بود، تحت تأثیر جایگاه علمی ایشان قرار داشت و می‌گفت: «به‌راستی جعفر بن محمد از کسانی بود که خدا درباره آنها می‌فرماید: «سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم. او از کسانی بود که خدا او را برگزیده بود و از پیشتازان انجام خیرات بود.» (۱)
  2. مالک‌بن انس: پیشوای فرقه مالکی می‌گوید: «در علم و عبادت و پرهیزکاری برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده است.»(۲)
  3. ابو حاتم می‌گوید: «[جعفربن محمد] از نظر فقاهت و دانش و فضیلت از بزرگان اهل‌بیت«ع» بود.»(۳)
  4. ابو عبدالرحمان اسلمی می‌گوید: «[جعفربن محمد] بر تمامی نزدیکان خویش از اهل‌بیت«ع» برتری داشت و دارای علم فراوان، زهد کامل نسبت به دنیا و پرهیزگاری تمام از شهوات و تمایلات و ادب کامل در حکمت بود.»(۴)
  5. محمدبن طلحه شافعی درباره جایگاه علمی و عظمت امام صادق(ع) می‌گوید: «جعفربن محمد از بزرگان اهل‌بیت«ع» و رؤسای آنان بود. زیاد قرآن تلاوت و در معانی آن جستجو می‌کرد. گنج‌هایی از دریای قرآن را استخراج کرد و شگفتی‌ها و عجایب آن را به نمایش ‌گذاشت… جماعتی از پیشوایان [مذاهب] و بزرگان از او حدیث نقل کرده‌ و از محضر او استفاده برده‌ و این استفاده علمی را شرافت و فضیلتی برای خود ‌دانسته‌اند. مناقب و اوصاف او از شمارش بیرون است و فهم انسان بیدار بینا در آن حیران.»(۵)

 

ب.اعتراف به وسعت علمی

تمدنی که می‌خواهد توسعه یابد و جهانی شود، نیازمند علم وسیع و جهانی است. حضرت صادق(ع) از این علم وسیع برخوردار بودند. در این بخش به کسانی  که به وسعت علم آن حضرت که تأثیر تام در تمدن‌سازی اسلامی داشت، اعتراف کرده‌اند، اشاره می‌کنیم.

  1. «ابوحنیفه»، به وسعت علمی امام صادق(ع) اقرار می‌کند و می‌گوید: «من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیده‌ام. اگر آن دو سال نبود، نعمان (= ابوحنیفه) هلاک می‌شد.»(۶) منظور از دو سال زمانی است که خدمت امام صادق(ع) می‌رسید و از ایشان دانش فرا می‌گرفت.
  2. ابن حجر هیتمی می‌نویسد: «علوم گوناگونی از وی (جعفربن محمد) نقل و زبانزد مردم شده و آوازه آن در همه جا پخش شده است و بزرگ‌ترین پیشوایان [فقه و حدیث] مانند یحیی، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از ایشان [حدیث] نقل کرده‌اند.»(۷) با جهانی شدن علوم دینی، زمینه تمدن اسلامی فراهم می‌شود.
  3. جاحظ یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می‌گوید: «علم و دانش جعفر بن محمد جهان را پر کرده است. شاگردی ابوحنیفه و سفیان ثوری که از شاگردان او هستند، در اثبات عظمت علمی او کافی است.»(۸)
  4. ابن صبّاغ مالکی می‌گوید: علوم فراوانی از او (جعفربن محمد) نقل شده؛ آوازه و شهرت وی به تمام شهرها رسیده و علما از هیچ یک از اهل بیت(ع) به اندازه او حدیث نقل نکرده‌اند.»(۹)

 

ج.حرکت بر اساس مقتضیات زمان:

برای پرورش درست انسان‌ها و تمدن‌سازی، بیش از هر چیزی باید با مقتضیات زمان آشنا بود و برنامه‌ریزی کرد. امام صادق(ع) به‌خوبی از این نکته آگاه بودند. شهید مطهری در این باره می‌نویسد: «آن هدفی که در دوره امام حسین(ع)، شمشیر انجام می‌داد، در دوره امام صادق(ع) درس، کتاب، بیان و قلم انجام می‌دهد. شرایط زمانی امام صادق(ع) با شرایط زمانی امام حسین(ع) دوتاست. در شرایط زمانی امام حسین«ع» فقط یک یزید قلدر در مقابل اسلام است. اسلام مسئله‌ای ندارد جز اینکه با این قلدر روبه‌روست، ولی در زمان امام صادق(ع) علاوه بر قلدرها که باید با آنها مبارزه کرد و مبارزه می‌کردند، مهم‌تر از مبارزه با قلدرها، مبارزه با گروه‌های فکری انحرافی است.(۱۰) در آن جو، ملحدها، زندیق‌ها، ماتریالیست‌ها و مادیین به وجود آمدند، مکتب خودشان را تشکیل دادند و آزادانه به نشر عقاید خود ‌پرداختند. مسیحی‌ها آزادانه حرفشان را می‌زدند، صائبی‌ها عقاید خود را می‌گفتند، زردشتی‌ها و یهودیان نیز هر کدام، افکار و عقاید خود را بازگو می‌کردند. حال در چنین زمانه‌ای، وظیفه چه ایجاب می‌کند؟ آیا امام صادق(ع) می‌تواند بگوید من همان راهی را می‌روم که جدم حسین‌بن علی(ع) رفت؟ نه اگر امام حسین«ع» در زمان امام صادق(ع) بود، همان را عملی می‌کرد، یعنی شیوه پرورش خود را نشر علم، بازگویی عقاید صحیح و پرورش شاگردان قرار می‌داد.»(۱۱)

 

د.شاگردان و دانش آموختگان

مهم‌ترین ابزار هر تمدنی افراد ورزیده و دانشمندانی است که بر علوم مختلف مسلط باشند و دانشگاه وسیع امام صادق(ع) به‌خوبی چنین افرادی را تربیت کرد و تحویل جامعه آن روز داد. این امر مورد اتفاق علمای اسلام است.(۱۲)

شاگردان محضر ایشان را چهار هزار نفر برشمرده‌اند. شیخ مفید می‌گوید: «اهل حدیث کسانی را که از امام صادق(ع) روایت نقل کرده‌اند، جمع‌آوری نموده‌اند و تعداد افراد ثقه [و مورد اطمینان] آنها به‌رغم اختلاف‌ در نظریات و گفتار به چهار هزار نفر می‌رسند.»(۱۳) شهید اول نیز تصریح کرده است که شاگردان معروف آن حضرت از اهل حجاز و شام و عراق به چهار هزار نفر می‌رسیدند.(۱۴) یقیناً در هر گوشه جامعه اسلامی قدمی برای تمدن اسلامی برداشته می‌شد، نقش این شاگردان تعیین کننده بود.

 

نقش اصلی در ظهور هر تمدنی را افراد تربیت شده ایفا می‌کند. نامدارترین شاگردان آن حضرت در حوزه شیعی که برای چنین امری تربیت شدند  عبارتند از: جمیل‌بن دراج، عبدالله‌بن مسکان، عبدالله‌بن بکیر، حماد‌بن عیسی، حماد‌بن عثمان، ابان‌بن عثمان، هشام‌بن الحکم، مفضل و… که این شاگردان طبق دستور حضرت کتب بسیاری را از خود آن حضرت نقل و یا خود تألیف کرده‌اند.

کتاب‌هایی که توسط شاگردان حضرت تألیف شده‌اند بسیارند و تعداد آنها چهارصد بلکه بیشتر نیز گفته شده است. نویسنده کتاب «سیر حدیث در اسلام»(۱۵) ۳۷۳ تن را با ذکر تألیف و نوشته آنان ذکر کرده که از میان آنان بیست نفر کسانی‌اند که بیش از یک تألیف دارند.(۱۶) هریک از این کتاب‌ها گوشه‌ای از تمدنی اسلامی را ساخته‌اند.

برای تمدن‌سازی اسلامی نمی‌شود فقط به تربیت شیعیان اکتفا کرد، بلکه لازم است شاگردانی از هر گروه و فرقه جذب شوند. لذا عده‌ای از بزرگان و پیشوایان اهل سنت از محضر علمی حضرت صادق(ع) استفاده علمی بردند و حضرت بدون هیچ تعصبی با نگاهی وسیع به تمدن‌سازی اسلامی به تربیت آنها پرداختند، از جمله:

  1. نعمان ‌بن ثابت معروف به ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی‌ها.
  2. مالک ‌بن انس مدنی پیشوای فرقه مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت

۳٫سفیان ‌بن سعید ‌بن مسروق ثوری کوفی.

۴٫سفیان‌ بن عیینه ‌بن ابی عمران الکوفی المکی

۵٫یحیی‌ بن سعید بن قیس الانصاری.

و ده‌ها نفر دیگر از بزرگان و سرشناسان اهل سنت… (۱۷)

 

ه.فرهنگ مکتوب

امام صادق(ع) طرفدار کتابت حدیث بودند. آن حضرت می‌فرمودند: «هر آنچه را که می‌دانی بنویس و آن را در بین برادرانت منتشر کن و موقعی که میمیری، کتاب‌هایت را برای فرزندانت به ارث بگذار.»(۱۸) حضرت با تشویق شاگردان خویش به کتابت سبب شدند که چهارصد کتاب و رساله در دوره‌های درسی ایشان تألیف شوند. همچنین حضرت بر حفظ کتاب‌ها و راه‌اندازی کتابخانه‌ها، بسیار تأکید می‌فرمودند. همه اینها سبب شدند تا به وسیله ایشان که بزرگ‌ترین دانشگاه زمان خود را تأسیس کرده بودند، مهم‌ترین میراث فرهنگی و تمدنی در تاریخ اسلام محفوظ بماند و به دست آیندگان برسد.(۱۹)

 

در همین زمینه می‌توان به حرکت پرشور قرن‌های دوم و سوم اسلامی اشاره کرد که به قول شهید مطهری تا قرن هفتم ادامه داشت. این دوران شکوهمند اسلامی که به «نهضت ترجمه» مشهور شد، چیزی نبود جز گردآوری آرای دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان با فرهنگ‌ها و اعتقادات مختلف در کنار هم. به دنبال افزایش قلمرو و تقویت بنیه‌های علمی، پایه‌های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد؛ به‌نحوی که دانشمندان سراسر جهان اسلام، اعم از علمای صابئی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی گرد هم آمدند و بعدها نظامیه بغداد را با هزاران جلد کتاب، مرکز دانش‌اندوزی خود قرار دادند.(۲۰)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۷٫

۲-الامام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد، بیروت، دارالکتب العربی، دوم ۱۳۹۰، ج ۱، ص ۵۳؛ تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴؛ اعلام الهدایه، همان، ص ۲۱٫

۳- اعلام الهدایه، همان، ج ۱، ص ۲۲، الثقات، ج ۶، ص ۱۳۱٫

۴- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج ۱، ص ۵۸؛ اعلام الهدایه، همان، ص ۲۲٫

۵-همان، ج ۱، ص ۲۳، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۵۶٫

۶- تذکره الحفاظ، محمد شمس الدین ذهبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۱۶۶ و مناقب ابی حنیفه، ج ۱، ص ۱۷۲٫

۷- ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مکتبه القاهره، دوم، ۱۳۸۵ ه. ق، ص ۲۰۱٫

۸- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج ۱، ص ۵۵٫

۹- اعلام الهدایه، همان، ج ۱، ص ۲۴؛ الفصول المهمه، ابن صباغ المالکی، ص ۲۲۲٫

۱۰- مطهری، مرتضی (۱۳۶۷)، سیری در سیره ائمه اطهار(ع). قم: انتشارات صدرا، ص۱۹۱-۱۹۲٫

۱۱- همان، ص ۱۹۲٫

۱۲- ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸؛ تاریخ التشریع الاسلامی، ص ۱۶۶٫

۱۳- شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص ۲۷۱٫

۱۴- محمدبن مکی العاملی، ذکری الشیعه، قم، مکتبه بصیرتی، ص۱۰۰٫

۱۵- سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی، دوم، تهران، ص ۲۰۴-۱۰۹٫

۱۶- همان، ص ۲۰۶٫

۱۷- اعلام الهدایه، همان، ج ۱، ص ۲۲۹٫

۱۸- جعفریان، رسول (۱۳۶۹)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم السلام). تهران، ایران: سازمان تبلیغات اسلامی ص۳۵۷٫

۱۹- حکیمی، همان، ص۱۳۵٫

۲۰- مطهری، مرتضی (۱۳۶۷)، سیری در سیره ائمه اطهار(ع). قم: انتشارات صدرا، ص۱۹۱-۱۹۲

17ژوئن/21

گذشت: راز آرامش

اشاره: در شماره‌های پیشین، هفده گام از مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» تقدیم و در ادامه در ابتدای گام هجدهم به  به لزوم چشم‌پوشی از خطا بر اساس آیات و روایات پرداخته شد و در ادامه به چگونگی روحیه گذشت اشاره می‌شود:

 

الف.چگونه روحیه گذشت، پیدا کنیم؟

تفکر عامل بسیار خوبی برای پیدا کردن روحیه گذشت است. شما که به اصل زندگی خویش علاقه‌مندید، اما اهل گذشت نیستید، آیا تا به حال فکر کرده‌اید که بسیاری از زندگی‌های خوب، به جهت نبودن روحیه گذشت در دو طرف، به تلخی انجامیده و یا به جدایی کشیده شده است؟ آیا می‌‌دانید اهل گذشت نبودن موجب می‌شود که پیوندهای عاطفی میان شما و همسرتان، سست شوند و آرام آرام به او بی‌علاقه شوید؟ آیا می‌دانید جایگاه شما در نگاه همسرتان در صورت وجود روحیه گذشت، دو صد چندان می‌شود و علاقه او به شما بیشتر خواهد شد؟ هر وقت که ‌خواستید بر سر مسئله‌ای که در آن حق با شماست با همسر خود به بحث و جدل بپردازید، حتماً به بهائی که برای این کار پرداخت می‌کنید، فکر کنید.

آثار گذشت کدامند؟

  1. گذشت نکردن موجب ماندگاری کینه‌ها می‌شود. کینه هم هر اندازه کهنه‌تر ‌شود، اثر تخریبی بیشتری خواهد داشت.
  2. عدم گذشت عزّت و شخصیت شما را پایمال می‌کند. به رفتار امام سجّاد(ع) با یکی از آشنایان خود دقت کنید و بگویید کدام‌یک محترم‌ترند؟ و چرا؟

برخی از اصحاب امام سجّاد(ع) نقل می‌کنند که مردی از خویشاوندان امام به ایشان دشنام داد. امام(ع) پاسخی ندادند و بعد از رفتن آن مرد به همراهانشان فرمودند: «شما گفته‌های این مرد را شنیدید. اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید.»گفتند: «می‌آییم. ما نیز دوست داریم به او پاسخ بدهیم و حرفمان را به او بزنیم.»

امام سجّاد(ع) کفششان را پوشیدند و راه افتادند. در بین راه، این آیه از قرآن را تلاوت می‌فرمودند که: «کسانی که خشم خود را فرو مى‏برَند، از مردم در مى‏گذرند و خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.»(۱) ما [با شنیدن این آیه] متوجه شدیم که امام(ع) پاسخ آن شخص را [آن طور که ما فکر می‌کردیم] نخواهند داد. امام رفتند تا به در خانۀ آن مرد رسیدند و فرمودند: «به صاحب خانه بگویید علی‌بن الحسین، بیرون در ایستاده.»

آن مرد شک نداشت که امام(ع) برای تلافی آمده است؛ اما امام سجاد(ع) با نرمی فرمودند: «برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه می‌خواستی گفتی. اگر آنچه گفتی در من هست، من هم اکنون از خداوند آمرزش می‌طلبم و اگر در من نیست، از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد.» آن مرد، میان دو چشمان امام را بوسید و گفت: «من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خود بدانچه گفتم، سزاوارترم.»(۲)

  1. انسان بدون گذشت به هدفش نمی‌رسد. اگر هدف شما آرامش در فضای زندگی‌ است، این هدف با گذشت به دست می‌آید، نه با جار و جنجال و انتقام گرفتن.
  2. بدون گذشت دل‌ها به هم نزدیک نمی‌شوند. مگر می‌شود زندگی آرامی را بدون دور بودن دل‌ها از هم فرض کرد؟ مگر می‌شود زن و شوهری در کنار هم احساس خوشبختی کنند، بدون اینکه دل‌هایشان به هم نزدیک باشند؟ صاحبان دل‌های فاصله گرفته از هم، در کنار یکدیگر احساس خوبی ندارند و دوست دارند جسم‌هایشان هم از یکدیگر فاصله داشته باشند. چه‌قدر تلخ بود نامه زنی که نوشته بود: «وقتی شوهرم به مأموریت می‌رود، به‌قدری خوشحالم که انگار دنیا را به من داده‌اند!»

گذشت، هم ضامن آرامش و هم عامل صمیمیت در فضای خانواده است. گاهی که احساس می‌کنید گذشت، برایتان کار سختی شده به فرزندانتان فکر کنید که با جدل شما و همسرتان، در معرض عقده‌ها و انحرافات تربیتی قرار می‌گیرند. شما که حقّتان را بیش از فرزندانتان دوست ندارید. پس، گذشت کنید.

  1. از همه اینها مهم‌تر اینکه گذشت به انسان آفرینش می‌دهد و به او در رسیدن به هدف خلقت، کمک می‌کند.
  2. مفهوم مقابلِ «گذشت» «انتقام» است. توجه به زشتیانتقام می‌تواند ما را تشویق به گذشت کند. کسی که اهلگذشت نباشد، لاجرم، اهل انتقام خواهد شد.(۳) رفتار ناشایست را نباید با رفتاری از همان جنس پاسخ داد. در این صورت، شما هم در قد و  اندازه کسی قرار خواهید گرفت که از او شکوه دارید.(۴) با پرهیز از مقابله به مثل، به شخصیت خود احترام بگذاریم.(۵) زیرا انسان وقتی انتقام می‌گیرد، شخصیتش خرد می‌شود.(۶)

البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که گذشت از فردی که انسان با او رابطه عاطفی دارد، بسیار آسان‌تر از وقتی است که رابطه عاطفی وجود ندارد. زن و شوهر هر چه رابطه عاطفی خود را بیشتر تقویت کنند، راحت‌تر  از خطای هم چشم‌پوشی می‌کنند.

 

ب. خط قرمز گذشت

خط قرمز گذشت، اهمال در وظایف دینی است. این خط قرمز به شرایط و افراد بستگی ندارد. انسان حق ندارد برای هیچ کسی از وظایف دینی خود بگذرد.

در معارف دینی، پدر و مادر از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و حقوق خاصی دارند. احترام آنها در هر حالی بر انسان واجب است که خود، حدیث مفصلی است و در این مجمل نمی‌گنجد. همین اندازه بگوییم که در قرآن، احترام به آنها در کنار عبودیت خداوند آمده است،(۷) اما همین قرآن، اطاعت از پدر و مادر را اگر به قیمت نافرمانی از خداوند تمام شود، نمی‌پذیرد.(۸) یعنی در انجام وظایف دینی، حتی در برابر پدر و مادر هم نمی‌توان گذشت کرد. در یک جمله می‌توان گفت در معارف دینی، خط قرمز گذشت، لطمه نخوردن به دین، معرفی شده است.(۹)

 

 پرسش‌های شما:

اشتباهات اوایل زندگی همسرم را نمی‌توانم فراموش کنم

سه سال است که ازدواج کرده‌ام. دوران نامزدی من یک سال طول کشید. اوایل زندگی، مشکلات فراوانی با همسرم داشتم. راهمان از هم دور بود، به همین دلیل در دوران نامزدی خیلی کم به دیدنم می‌آمد. او به حرف‌ خانواده‌اش خیلی گوش می‌داد. در گفتگوی زمان خواستگاری بنا شد که من درسم را ادامه بدهم؛ اما بعد از عقد، خانواده‌اش گفتند: «پسر ما توانایی اداره یک زندگی به همراه درس خواندن همسرش را ندارد».

ما چون فامیل بودیم، پایه ازدواجمان بر اساس اعتماد شکل گرفت؛ اما حالا احساس می‌کنم اینها دروغگو هستند. یک فرزند دارم؛ اما یک بار به خانه پدرم رفتم و تصمیم به طلاق گرفتم. البته همسرم خوب است و بعضی از  معیارهای مرا دارد. او فرد باایمانی است. من فقط در باره درسم خیلی حساس بودم و پیش خود می‌گفتم: «چرا به من دروغ گفتند؟» رفتار شوهرم نسبت به قبل خیلی فرق کرده و تلاش می‌کند چیزهایی را که در گذشته به من صدمه زده، جبران کند؛ ولی من هر کاری می‌کنم، نمی‌توانم فراموش کنم. همیشه گله می‌کنم و بهانه می‌گیرم. نشاط لازم برای زندگی با او را ندارم. امیدم به زندگی رنگ باخته.

 

ج. توحید، محور زندگی

محور تمام ابعاد زندگی از نگاه دین، توحید است. در مشاوره هم باید با محوریت توحید، پیش رفت. بدون خدا هیچ مشکلی در زندگی به‌طور کامل، حل شدنی نیست. بسیاری از راهکارهایی که خدا در آن جائی ندارد، مسکن موقتی هستند و درمان نیستند. شما هم اگر در این مشکل خدا را در نظر نگیرید، نمی‌توانید گذشته را فراموش کنید و اگر نتوانید گذشته را فراموش کنید، نمی‌توانید دست از گله و شکایت بردارید. اگر هدفتان در زندگی خدا باشد، وقتی این روایت را بشنوید، به‌راحتی گذشت می‌کنید.

پیامبر خوبی‌ها، رسول خدا(ص) فرمودند: «هر گاه خشمی برایتان پیش آمد، آن را با گذشت از خود دور کنید؛ زیرا در روز قیامت، منادی ندا می‌دهد: «هر کس که اجری بر عهده خدا دارد، به پا خیزد.» پس کسی جز گذشت‌کنندگان بر نخواهد خاست.(۱۰) آیا  سخن خداوند متعال را نشنیده‌اید که فرمود: «پس هر که گذشت و اصلاح کند، مزدش بر عهده خداست؟(۱۱)

 

د.همان طور برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد کنند

یکی از گام‌های موفقیت در زندگی مشترک این است که همان طور با همسرمان برخورد کنیم که دوست داریم او با ما برخورد کند. این نکته، یکی از اصول اساسی اخلاق اسلامی است.(۱۲)

حال باید از این خانم پرسید: آیا شما دوست ندارید که اگر اشتباه بزرگی را انجام دادید، همسرتان شما را ببخشد و دیگر به رخ شما نکشد؟ آیا دوست دارید اگر شما را بخشید، گاهی آن مسئله را مثل پُتک بر سرتان بکوبد؟ اگر اشتباهی کردید و به اعتراف همسرتان آن را جبران کردید، چطور؟

 

ه.توجه به نعمت‌ها، فهمیدن اشتباه و جبران آن

به این نکته توجه کنید که پشیمانی همسر و بازگشت او از اشتباهش یک نعمت بزرگ است. اگر شکر این نعمت را به جای نیاورید، ممکن است از بین برود. شکر این نعمت هم فراموشی گذشته و به رخ نکشیدن خطاست. فکر نکنید که اگر قدر این نعمت را ندانید، برای شما باقی خواهد ماند. درست است که هم اکنون همسرتان گلایه‌ها و بهانه‌های شما را تحمل و با شما مدارا می‌کند؛ اما معلوم نیست این مدارا تا کی ادامه پیدا کند. ممکن است وقتی که همسرتان احساس کرد گذشته خود را به اندازه کافی جبران کرده است، دیگر دست از مدارا بردارد و ساز دیگری را کوک کند. پس هر چه زودتر، دست از این روش بردارید و به ظاهر هم که شده، گلایه و بهانه را کنار بگذارید.

 

و.گله یا سرزنش؟

شما نام رفتار خود را گله می‌گذارید؛ اما  نام اصلی کار شما سرزنش است. شما با گله خود، در حقیقت اشتباه گذشته کسی را دائماً به رخ‌اش می‌کشید و این یعنی سرزنش.(۱۳) مراقب باشید که ممکن است همسرتان بر اثر سرزنش‌های پی در پی شما، روی دنده لج بیفتد و دوباره به روش گذشته بازگردد.

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «زیاده‌‌روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌کند.»(۱۴) وقتی آتش لجاجت شعله‌ور شد، مدیریت رفتار و گفتار از دست فکر و اندیشه بیرون خواهد رفت و انتظار شنیدن حرف‌های زشت و رفتارهای عجیب بعید نخواهد بود.

به فرمایش امیر مؤمنان(ع): «لجاجت، اندیشه را از میان می‌برَد.»(۱۵)

و نیز : «لجوج، تدبیر ندارد.»(۱۶)

علاوه بر این، سرزنش آتش کینه را شعله‌ور می‌کند و دیگر محیطی که در آن قرار دارید، زندگی نام نخواهد داشت. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «زیاد سرزنش مکن؛ زیرا این کار، کینه و دشمنی را به دنبال خواهد داشت.»(۱۷)

کینه و دشمنی، محصول سرزنش و میوه تلخ لجاجت است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «لجاجت به جنگ [ودعوا] منجر می‌شود و دل‌ها را پُر از کینه می‌کند.»(۱۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫سورۀ آل عمران: ۳، آیۀ۱۳۴٫

۲٫الإرشاد، ج۲، ص۱۴۵٫

۳٫امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «کسی که صفت نیک گذشت را نداشته باشد، رفتار زشت انتقام را در پیش خواهد گرفت.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۵۰)

۴٫امام صادق(ع) فرمود: «هر کس [رفتار] شخص نابخرد را با نابخردی تلافی کند، به رفتاری که [از جانب آن نابخرد] با او شده، رضایت داده است؛ زیرا از رفتار او پیروی کرده است.» (الکافی، ج۲، ص۳۲۲).

۵٫امام صادق(ع) فرمود: «هر کس تو را گرامی داشت، او را گرامی بدار و هر کس که به تو بی‌احترامی کرد، خودت را [با پرهیز از رفتاری شبیه او] گرامی بدار.» (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۷).

۶٫امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «همراه انتقام، آقایی نیست.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۷۰).

  1. «قَضى رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَ بِالْوَالِدَینِ إِحْساناً إمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أحَدُهُمَا أوْ کِلاهُمَا فَلاتَقُل لَهُمَا اُفٍّ‏ّ وَ لا تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً؛ و پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند، به آنها [حتى‏] «اُف» مگو و به آنان، پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.» (سورۀ اسراء: ۱۷، آیۀ۲۳).

 

۸٫«وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً؛ و اگر [پدر و مادر] تو را وا دارند تا در بارۀ چیزى که تو را بدان دانشى نیست، به من شرک ورزى، از آنان فرمان مبر، و[لى‏] در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کن‎.» (سورۀ لقمان: ۳۱، آیۀ۱۵).

۹٫امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «به نیکی پاداش ده و از بدی در گذر، مادام که به دین لطمه‌ای نزند و در قدرت اسلام، ضعفی پدید نیاورد.» (عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۳).

۱۰- بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۸۰٫

  1. «فَمَن عَفا وَ أَصلَحَ فَأَجرُهُ عَلَی اللَّهِ»(سورۀ شورا:۴۲، آیۀ۴۰).

۱۲٫در گام دوم از جلد دوم در این باره حرف زدیم.

۱۳٫در گام چهارم از جلد چهارم، به صورت مستقل به بحث سرزنش پرداخته‌ایم.

۱۴٫تحف العقول؛ ص ۸۴٫

۱۵٫نهج البلاغه، حکمت ۱۷۹٫

۱۶٫عیون الحکم و المواعظ، ص۴۱۰٫

۱۷٫بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۶٫

۱۸٫عیون الحکم و المواعظ، ص۵۲٫

17ژوئن/21

«خانواده‌»؛ محور سبک زندگی اسلامی

در ارتباط با خانواده و سبک زندگی، الگوهای متفاوتی وجود دارند. یکی از آنها «خانواده‌گریزی» در رهبانیت مسیحی است. در بعضی از شاخه‌های مسیحیت، مجردزیستی ارزش به شمار می‌آید. بر اساس قانون منع ازدواج کشیش‌ها، مقامات روحانی مسیحی حق ازدواج ندارند.(۱) «خانواده‌ستیزی» سبک دیگری از زندگی است که فمینیست‌های افراطی آن را ترویج می‌کنند. به نظر آنان ساختار خانواده، مردسالارانه و برای زنان آسیب‌زاست. آنان همچنین مدعی هستند که همسرداری و فرزندآوری مانع فعالیت اجتماعی و ترقی زنان است؛ پس لازم است زنان از تأهل بپرهیزند و یا رابطه خود با همسرشان را حداقلی کنند.(۲)

برخلاف رویکردهای خانواده‌گریز و خانواده‌ستیز، سبک زندگی اسلامی «خانواده‌محور» و انسان مسلمان «خانواده‌گرا»ست. مکتب حیات‌بخش اسلام، پیروانش را به تزوّج و تأهل فراخوانده است؛ زیرا «خانواده کانون گرم و پُربرکتی است که قوی‌ترین پایه‌های تربیت انسان در آن گذاشته می‌شود. در کانون خانواده است که مهم‌ترین پایه‌های تربیت روحی و فکری بشر نهاده می‌شود. خانه بهترین محیط آسایش جسم و جان، رفع خستگی تن و روح و حقیقی‌ترین فضای صمیمیت است. هیچ صمیمیتی در هیچ محیطی به قدر خانواده و بین مادر، فرزند، پدر، همسران وجود ندارد».(۳)

بر این اساس، سبک زندگی اسلامی «خانواده‌محور» است. در این نوشتار، مبانی و بایسته‌های خانواده‌محوری در سبک زندگی اسلامی به اختصار تشریح می‌شوند. خانواده‌محوری در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران نیز جای بحث و گفتگوی بسیار دارد.

 

  1. مبانی خانواده‌محوری

برای خانواده‌محوری دو مبنای تکوینی و تشریعی قابل ذکر است:

الف: مبنای تکوینی خانواده‌محوری

مبنای تکوینی خانواده‌محوری یعنی زندگی خانوادگی برای انسان فطری و طبیعی است. قرآن کریم درباره طبیعی بودن نهاد خانواده و آفرینش منزلی انسان صراحت دارد. در آیه ۲۱ سوره مبارکه روم آمده است: «از نشانه‌هاى او این است که از خودتان براى شما جفت آفرید تا بدان‌ آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد. به‌درستی که در این ‏‏نعمت براى مردم اندیشمند، نشانه‌هایى است.» (۴)

دانشمندان مسلمان درباره طبیعی بودن گرایش انسان به خانواده اتفاق ‌نظر دارند. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده‌اند: «خانواده یک نهاد طبیعی است و باید به‌طور طبیعی به وجود بیاید و رشد کند.»(۵) شهید مطهری می‌گویند: «زندگى خانوادگى بشر صد در صد طبیعى است؛ یعنى انسان‏ طبیعتاً منزلى آفریده شده است. فرضاً در طبیعى بودن زندگى مدنى انسان تردید کنیم، در طبیعى بودن زندگى منزلى یعنى زندگى خانوادگى او نمى‏توانیم تردید کنیم.»(۶)

 

ب. مبنای تشریعی خانواده‌محوری

نظام تشریع اسلامی با آفرینش هماهنگ است. بر این اساس، میان آفرینش منزلی انسان و احکام شرعی اسلام هماهنگی وجود دارد. در نظام تشریع اسلامی، تزوّج و تأهّل ارزش نفسی دارند. ازدواج بنائی مقدس است و هیچ بنایی نزد خداوند محبوب‌تر و عزیزتر از ازدواج نیست.(۷) استحباب نفسی نکاح، نظر مشهور فقها است،(۸) بلکه بعضی در مورد آن ادعای اجماع کرده‌اند.(۹) بعضی مانند شیخ انصاری(۱۰) و امام خمینی(۱۱) آن را از مستحبات اکیده شمرده‌اند. ارزش ازدواج به دلیل کارکردهای آن مانند پاک‌زیستی، آرامش‌، فرزندآوری و فرزندپروری مضاعف می‌شود. از سوی دیگر، ازدواج در بعضی از شرایط واجب است. مانند کسی که بیم دارد نتواند دامن خود را از گناه دور نگه دارد؛ در این صورت ازدواج بر او واجب می‌شود.(۱۲)

 

  1. بایسته‌های خانواده‌گرایی

خانواده‌محوری اقتضائاتی دارد. در این نوشتار بعضی از مهم‌ترین لوازم خانواده‌محوری را در دو بند «تشکیل خانواده» و «ترجیح خانواده» شرح می‌دهیم:

الف: خانواده‌محوری در تشکیل خانواده

یکم: ازدواج بهنگام

همان طور که رهبری معظم انقلاب اسلامی تأکید کرده‌اند، «ازدواج بهنگام و بدون تأخیر یکی از کارهای لازم و واجب است.»؛ (۱۳) زیرا ازدواج نیاز طبیعی انسان است و به همین دلیل تأخیر در ازدواج زیان‌بار است.(۱۴) جبرئیل بر پیامبر گرامی اسلام«ص» فرود آمد و عرض کرد: «اى محمّد! پروردگارت تو را سلام مى‌رساند و مى‌فرماید دوشیزگان همچون میوه روى درخت هستند. میوه چون برسد، براى آن چاره‌ای جز چیدن نباشد. در غیر این‌صورت بر اثر آفتاب و باد خراب مى‌شود. دوشیزگان هرگاه به مرحله زنان برسند، آنان را دارویى جز ازدواج نباشد. در غیر این‌صورت از گمراهى و فساد ایمن نخواهند بود.» پس رسول خدا(ص) بر منبر رفتند و مردم را جمع کردند و فرمان خداوند عزّ و جلّ را به آگاهى آنان رساندند.(۱۵)

نظیر این مطلب در پاسخ امام جواد(ع) به نامه علی بن اسباط نیز دیده می‌شود.(۱۶)

 

دوم: تزویج بی‌همسران

قرآن کریم وظیفه همه ما را در قبال بی‌همسران جامعه مشخص کرده و در یک فرمان کلی فرموده است: بى‏همسران خود را همسر دهید، اگر تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خویش بى‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ…؛ (نور: ۳۲). تزویج بی‌همسران مستلزم ایجاد یک بسیج عمومی و مشارکت همگانی برای رفع موانع ازدواج جوانان و ایجاد شرایط و مقدمات آن است. بر این اساس، والدین، حکومت اسلامی و گروه‌های مختلف اجتماعی در قبال بی‌همسران جامعه مسئول و مخاطب آیه ۳۲ سوره مبارکه نور هستند.

 

ب. تحکیم خانواده

یکم: اولویت‌بخشی به خانواده در امور عبادی و اجتماعی

  1. ۱. ترجیح خانواده بر امور عبادی غیرواجب؛ همسرداری و حفظ پیوند زناشویی در اسلام امری مقدس و ارزشمند است و با بسیاری از ارزش‌های مهم اسلامی برابری می‌کند و از بعضی از آنها برتر است. در روایتی از امام علی(ع) آمده است: «رسول خدا(ص) بر من و فاطمه(س) وارد شدند؛ در حالی که من کنار دیگ نشسته بودم و عدس پاک می‌کردم. پیامبر(ص) خطاب به من فرمودند: یا علی! هیچ مردی همسر خود را در کار خانه یاری نمی‌کند، مگر آنکه برای او به هر موئى که در بدن اوست ثواب یک ‌سال عبادت نوشته خواهد شد؛ در حالی که روزهای آن را روزه‌ دارد و شب‌های آن را به قیام می‌گذراند و خداى تعالى مانند آنچه به صابران داد به وی می‌دهد.»(۱۷)
  2. ادبیات دینی درباره ارزش معنوی زن‌داری و شوهرداری یکسان است. به این روایات درباره جایگاه ارزشی زن‌داری توجه کنید: «رفتن تو به مسجد برای عبادت و بازگشتت نزد خانواده در پاداش برابر است.»؛(۱۸) «در پیشگاه خداوند، نشستن مرد کنار همسر و فرزندان، از اعتکاف در مسجد من (مسجدالنبی) محبوب‌تر است.»؛(۱۹) «وقتی یکی از شما از حجّ خود فراغت یافت، پس برای بازگشت نزد خانواده‌اش شتاب کند؛ زیرا این کار پاداش حجّ را زیاد می‌کند.» (۲۰)

مشابه روایات مزبور درباره شوهرداری نیز وارد شده است؛ مانند: «زنان نمازهای خود را طول ندهند تا شوهرانشان را از خود مانع شوند»؛(۲۱) «از موارد اطاعت زن از شوهر آن است که بدون اجازه او روزه نگیرد»؛(۲۲) «جهاد زن خوب شوهرداری کردن است»؛(۲۳) «شفیعی برای زن نزد خداوند، سودمندتر از رضایت شوهر نیست.» (۲۴)

  1. ترجیح خانواده بر امور اجتماعی غیرضروری: می‌دانیم که مسئولیت مردان در اداره خانواده، عمدتاً در بیرون منزل و در تلاش برای تأمین معیشت همسر و فرزندان تعریف می‌شود و کار آنان با جهاد در راه خدا برابری می‌کند.(۲۵) اما مسئولیت اصلی زنان، اداره داخلی خانواده است. اسلام حق زنان را در حوزه‌های مختلف اجتماعی مانند دانشجویی، اشتغال و کسب درآمد، مشارکت سیاسی و غیره به رسمیت می‌شناسد. کم نیستند زنانی که با مجاهدت بسیار، به وظایف همسری خود به‌نحو مطلوب عمل می‌کنند و از مسئولیت‌های اجتماعی خویش نیز غافل نیستند. «زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که می‌توان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و در عین حال، در متن و مرکز بود. می‌توان سنگر خانواده را پاکیزه نگاه داشت و در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازی‌های جدید کرد و فتوحات بزرگی را به ارمغان آورد.»(۲۶)

اولویت اصلی زن مسلمان گرم نگهداشتن کانون خانواده است؛ به همین دلیل وظایف همسری و مادری را بر دغدغه‌های شخصی ترجیح می‌دهد. زن مسلمان قدر مادر بودن را می‌داند و آن را با چیزی عوض نمی‌کند. زیرا «مادر، محور خانواده است؛ این را دستگاه‌های تبلیغاتی غربی و متأسّفانه بعضی غربزده‌های خود ما سعی می‌کنند کمرنگ کنند، یا نفهمند و یا نشان ندهند. زنان خانه‌دار، حتّی کسانی که اشتغالات بیرونی ندارند، بزرگ‌ترین خدمات را انجام داده‌اند. لازم است ارزش و ارج خدمات زنانی که خانه‌داری و کدبانویی را ترجیح داده‌اند، فهمیده شود. اگر چه خدمات خارج از خانه هم به عهده‌ بانوان بوده و هست و خواهد بود و اشکالی هم ندارد، امّا این مهم‌ترین بخش خدمت زنانه است.»

 

دوم: مسئولیت مؤمنان در حفاظت از بنیان خانواده

افزون بر عمومات اصلاح ذات‌البین در قرآن و روایات، خدای متعال به‌طور خاص، خویشان زن و شوهر را نسبت به اصلاح امور آنان مسئول شناخته است. در آیه ۳۵ سوره نساء با فرمان حکمیت برای رفع شقاق چنین آمده است: «و چنانچه از اختلاف میان آنان (زن و شوهر) بیم دارید، از طرف کسان مرد و کسان زن داوری برگزینید؛ اگر مقصود اصلاح داشته باشند خدا میان ایشان موافقت و سازگاری برقرار می‌کند که خدا دانا و آگاه است.» نهادینه شدن فرهنگ حکمیت و مهارت اجرای آن در جامعه اسلامی تأثیری جدی در تقویت پیوندهای خانوادگی دارد.(۲۷)

 

نتیجه:

گرایش انسان به زندگی خانوادگی یک امر طبیعی است. انسان منزلی آفریده شده است و فطرتاً به زندگی خانوادگی گرایش دارد؛ بنابراین انسان «خانواده‌گرا»ست. شریعت اسلامی و احکام عبادی و اجتماعی آن نیز با محوریت خانواده نظام یافته است. در حقیقت، شریعت اسلامی به گونه‌ای تنظیم شده که زندگی انسان با محوریت خانواده شکل بگیرد. لذا سبک زندگی مطلوب اسلام «خانواده‌محوری» است و با خانواده‌گریزی در رهبانیت مسیحی و خانواده‌ستیزی در فمینیسم افراطی تفاوت بسیار دارد.

نگاهی به ماهیت بعضی از احکام اسلام، درستی این ادعا را ثابت می‌کند. از نظر اسلام، تشکیل خانواده مطلوب و در برخی از موارد واجب است. به همین دلیل، برنامه‌ریزی برای ازدواج بهنگام جوانان بر خود آنان و همچنین بر والدینشان و سایر مردم لازم است. حفظ بنیان خانواده نیز بر زوجین و دیگران لازم شمرده شده است. زن و شوهر باید مصالح خانواده را بر اعمال عبادی غیرواجب و همچنین امور اجتماعی غیرضروری خود ترجیح دهند.  خدای سبحان با فرمان حکمیت در قرآن کریم، تلاش برای رفع اختلاف در خانواده را بر خویشان واجب کرده است.

 

پی‌نوشت‌ها‌:

  1. نک: منصوره نجات‌نیا و بخش‌علی قنبری، آداب و مراتب روحانیت در کلیسای کاتولیک رم و انگلیس، نشریه علمی- پژوهشی معرفت ادیان، سال چهارم، شماره اول، زمستان، ۱۳۹۱، ص ۶۷ ـ ۸۴٫

۲- ویلیام گاردنر (Wiliam Gardner) در کتاب جنگ علیه خانواده ( the war against family) نشان داد که چگونه و با چه روش‌هایی، بعضی دولت‌ها تحت تأثیر امواج فمینیستی به تضعیف نهاد خانواده مبادرت ورزیده‌اند.

۳ – بیانات در دیدار تصویری با مداحان – روز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۵/۱۱/۱۳۹۹٫

۴- «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکنُوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ» (روم: ۲۱).

۵- دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای؛ زن و خانواده؛ ص۲۷٫

۶- مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج۱۹، ص۱۶۳٫

۷- ابن بابویه قمی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۳٫

۸- محقق حلّی، شرائع‌الإسلام، ج۲، ص۲۱۰؛ شهید ثانی، مسالک‌الأفهام، ج۷، ص۱۰٫

۹- سید یزدی، عروه الوثقی، ج۲، ص۷۹۵؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج۴، ص۲۴۵٫

۱۰- شیخ انصاری، کتاب النکاح، ص۳۱٫

۱۱- امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۶٫

۱۲- علامه حلی، قواعد الأحکام، ج‌۳، ص۵؛ شیخ انصاری، کتاب النکاح، ص۳۱؛ سید یزدی، عروه الوثقی، ج۲، ص۷۹۷٫

۱۳- بیانات در دیدار تصویری با مداحان- روز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۵/۱۱/۱۳۹۹٫

۱۴- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۲۲۲٫

۱۵- ابن بابویه قمی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج‏۱، ص۲۸۹٫

۱۶- کلینی، الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷٫

۱۷- نوری، مستدرک الوسائل، ج‌۱۳، ص۴۸‌.

۱۸- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۸۶، ص۲۱۳٫

۱۹- ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر، ج‏۲، ص۱۲۲٫

۲۰- متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۲۷۲٫

۲۱- کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۰۸٫

۲۲- همان، ج۴، ص۱۵۱٫

۲۳- نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۴۶٫

۲۴- ابن بابویه قمی، الخصال، ص ۵۸۸٫

۲۵- کلینی، الکافی، ج۵، ص۸۸٫

۲۶- پیام رهبری معظم انقلاب اسلامی به کنگره ملی هفت هزار شهید زن کشور (۱۵/۱۲/۱۳۹۱).

۲۷- نک: فرج‌الله هدایت‌نیا، داوری در حقوق خانواده، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷٫

17ژوئن/21

دخترم، سعادت تو همان سعادت من است

نامه‌ای به دخترم که چون جان برایم عزیز است.

دخترم!

مثل خیلی وقت‌ها که حرف می‌زنیم و خاطره می‌گوییم، می‌شد این حرف‌ها را شفاهی و رو در رو با تو بگویم ولی وقتی می‌نویسیم، ماندگارتر است و حتی سال‌ها و مکرر می‌توان بازخوانی کرد و حتی اگر من هم نباشم، می‌تواند عامل ارتباط و گفتگوی من و تو باشد و هر بار با خواندن این نامه، مرا نزد خود احساس کنی.

دخترم!

گرچه بزرگ شده‌ای و حجب و حیای تو و برخی ملاحظات من، روابط خاصی را میان ما پدید آورده، ولی تو همان فرزند عزیز و دوست داشتنی همیشگی من هستی و جای دوران کودکیت در دلم محفوظ است و کسی و چیزی آن را پر نکرده است؛ پس نباید تصور کنی که محبتم کم شده است. وقتی حرف می‌زنی، احساس می‌کنم این منم که سخن می‌گویم. وقتی انتخاب خوبی می‌کنی، به بار نشستن امیدم را می‌بینم. وقتی دانش و معرفت پیدا می‌کنی، این منم  که شکوفا می‌شوم. وقتی در مسیر کمال گام برمی‌داری، این منم که به کمال می‌رسم. تو پاره تن و جان منی.

گاهی آرزو می‌کنی کاش پدرم حال و هوای ما جوانان را درک می‌کرد. من هم گاهی آرزو می‌کنم کاش دخترم عمق تجربه‌های زندگی و شناخت لغزش‌ها و دام‌ها و فریب‌ها را مثل پدرش می‌فهمید و تجربه شده‌ها را دوباره نمی‌آزمود. درست است که تو هم درک و احساس و شناخت و تشخیص و پسند داری و چشم داری و می‌بینی، ولی باور کن که:

آنچه در آینه جوان بیند

پیر در خشت خام، آن بیند

باری!

دوست دارم خودت را از گنجینه‌هائی چون «مشورت» و «ارشاد» و پشتوانه‌ای چون «نظارت» و پشتیبانی چون «پدر و مادر» محروم نکنی.

دخترم!

تو در سن و سالی هستی که گیرنده‌های فکر و روح و قلب و عاطفه‌ات بسیار حساس‌اند و آنچه می‌بینی و می‌شنوی و می‌خوانی، در اندیشه و جانت می‌نشینند. چه خوب است که این دستگاه‌های بسیار حساس گیرنده را روی طول موج صداقت و دیانت و خداترسی و آخرت‌بینی و عاقبت‌اندیشی و فرستنده مطمئن خدا و رسول«ص» و قرآن و عترت تنظیم کنی تا آنچه «دریافت» می‌کنی، زلال و شفّاف و درست و سالم و سازنده باشد.

دخترم!

دوستی، باز هم دوستی و دوستی! دوستانت به تعبیر مولا علی(ع) مثل وصله‌ای برای لباس تو هستند. این وصله‌ها باید با روح و روحیات تو جور باشند. شاید بگویی که من اصلاً دوست ناجور ندارم. درست، ولی گاهی ناجوری‌ها دیر ظهور و بروز می‌کنند و وقتی انسان متوجه ناجوری وصله‌ها می‌شود که کار از کار گذشته و روح انسان رنگ و بو و تأثیرها را پذیرفته است و تغییر بسیار مشکل است. فقط خواستم یادآوری کنم.

نقش دوست در سعادت تو بی نهایت زیاد است. اگر دوستانت کسانی باشند که تو را به عفاف و تقوا و خدا و متانت و وقار دعوت کنند، خوش به حالت. این نعمتی است که شکر لازم دارد. ولی اگر مشوق پشت پا زدن‌ به سنت‌ها و آداب دینی و اجتماعی و روی آوردن به دلخواسته‌ها و هوس‌ها و بی‌قیدی‌ها و حال کردن‌ها و … باشند چه؟ باید مواظب و هوشیار باشی که زیر پایت را خالی نکنند. خدا نکند چند دوست ناباب و اهل هوس و فریبکار، انسان را احاطه کنند. آن وقت است که مثل ماهیانی که کنار هم و دسته‌جمعی در یک تور بزرگ گرفتار صید صیّاد می‌شوند، به هر سو کشانده می‌شوند و خیال می‌کنند که هنوز هم آزادند و به اختیار خویش! ولی از «اسارت گروهی» غافل‌اند و گاهی اصلاً حس نمی‌کنند که در دام افتاده‌اند.

عجبا که بعضی‌ها چه راحت گول می‌خورند و چه آسان و ارزان به دام می‌افتند و چه زود یادشان می‌رود که «انسان»‌اند و با سرعتی غیر قابل تصور، از انسان بودن خود فاصله می‌گیرند و رو به درّه یا گرداب مسابقه می‌دهند.

دخترم!

عشق، محصول یک معرفت عمیق و شناخت خوب نسبت به چیزی یا کسی است که کمال و جمال دارد. مهم‌تر از جمال، کمال است. اصلاً جمال بی‌کمال، «جمال» نیست، بلکه دام فریب یا یک لغزشگاه تند است. عشق‌های سر راهی و یکبار مصرفی و لحظه‌ای، عشق نیستند، هوس‌اند. دل را باید ظرف محبتی بسازی که می‌ارزد. محبوب‌های تو هرچه و هرکه باشند، قیمت تو را تعیین می‌کنند. اصلاً قیمت عاشق به معشوق است. هر کس به اندازه محبوبش می‌ارزد. حال ببین این دل را به کدام محبوب پیوند می‌زنی و به کدام معشوق نثار می‌کنی! مبادا محبت خود را حراج کنی و خودت را زیر قیمت بفروشی! کسی که در مقابل یک چشمک و ناز و خنده و وعده، خلع سلاح می‌شود و سپر می‌اندازد و اختیار از کف می‌دهد، قیمت خود را نمی‌داند و از نرخِ «بازار ارزش‌ها» بی‌خبر است.

دخترم!

کنترل «دل و دیده» بسیار مهم است. اگر نتوانی بر این دو مسلط باشی، اسیرشان می‌شوی، بی‌جهت نیست که «باباطاهر» می‌گوید: «ز دست و دیده و دل هر دو فریاد» من در جای دیگری نوشته‌ام: «… وقتی چشم، دریای هوس شود، قایق گناه در آن حرکت می‌کند. بین نگاه و گناه، رابطه‌هاست! حیف است که زنان و دختران،  قدر خویش را ندانند و گاهی به نگاهی و با یک لبخند و نامه و تلفن خود را بفروشند و یا بوتیک سیاری باشند برای جلب نگاهی که در کوچه و خیابان و اتوبوس و پارک، گناه می‌چرد و هوس نشخوار می‌کند.»

دخترم!

از یاد مبر که خدا پیوسته تو را در خلوت و جلوت و تنهایی و جمع می‌پاید. بیش از همه خودت باید به فکر خودت باشی و «بذر وجود» خویش را برویانی. برای این رشد، نیازمند نور معرفت، حرارت ایمان، زمین و زمینه تربیت و آب آگاهی هستی. تو همیشه پیش من نیستی. پس از مدتی صاحب خانه و خانواده و همسر و فرزند و مستقل می‌شوی، تجربه مادری فراروی توست. تربیت کودکان آینده بر دوش تو قرار می‌گیرد. باید از هم‌اکنون چراغی روشن و روشنگر برای روزها  و لحظه‌ها و صحنه‌های آینده‌ات تدارک ببینی و بی‌چراغ، راه آینده‌ات را نپیمایی. مثل یک گل که روزی غنچه است و روزی گشوده و شکفته می‌شود و روزی پژمرده می‌شود، انسان هم این مسیر را طی می‌کند.

من اکثر این مراحل را پشت سر گذاشته‌ام، ولی تو هنوز مثل گلی شاداب، رنگ و بوی بهار را داری. اما عمر این بهار خیلی کوتاه  است و به رؤیا می‌ماند. از شکفتن تا پژمردن، فاصله چندانی نیست و عمر به یک چشم برهم زدن می‌گذرد و شب خماری به صبح بیداری می‌رسد. هوشیار کسی است که بار خود را ببندد و برای راهی طولانی تا ابدیت ره‌توشه بردارد.

دخترم!

با همه گله‌هایی که از اوضاع زمانه داریم، الحمدلله زمانه خوبی است، بهار معنویت است و نسیم‌های خدایی می‌وزند. اگر نتوانی غنچه فطرت را در مسیر این نسیم‌ها قرار دهی و شکوفا کنی، بعدها شاید دچار حسرت شوی.

مولا علی«ع» سخن زیبا و هشداردهنده‌ای دارند و می‌فرمایند:

«کسی که آبشخور زلال و چشمه گوارایی پیدا کند و خود را از آن سیراب نکند و این فرصت را غنیمت نشمارد، شاید بعداً تشنه شود و هرچه بگردد، دیگر آن آب و چشمه را پیدا نکند!»(۱)

مگر جوانی، زمینه‌های موجود، شرایط مساعد، مربیان شایسته، فضای معنوی کشور امام زمان«عج» جزو همین آبشخورهای زلال و چشمه‌های شیرین و گوار نیستند؟ و مگر این شرایط، همیشگی است؟

دخترم!

آنچه گفتم و اندکی هم طولانی شد، نه موعظه و نصیحت، بلکه «آئینه»‌ای بود که می‌تواند راه درست را به تو نشان دهد. یادگاری است از من برای روزها و سال‌های آینده. اعتقادم این است که جوانان اگر از «پند پیران» و «تجربه بزرگان» بهره بگیرند، هم زودتر و سالم‌تر به هدف می‌رسند، هم کمتر دچار حسرت می‌شوند و سرشان به سنگ ندامت می‌خورد. بگذار جوانی‌ات از پاکی و نجابت و کمال، شکوفه‌باران شود. اگر غوغای بهار در باغ زندگی و بوستان عمر ما برپا نشود و «بلبل جوانی» بر شاخسار عمر، ترانه زیبای «عفاف» را نخواند، ما همان خزان‌زده سرد و خمودیم، حتی اگر صدها بهار بیایند و بگذرند!

حرف زیاد است ولی، «در خانه اگر کس است/ یک حرف بس است!»

آنکه سعادت تو را سعادت خویش می‌داند،

آنکه ستاره خوشبختی‌ات را در آسمان معنویت می‌جوید،

آنکه تو را به خدا می‌سپارد،

پدرت جواد

17ژوئن/21

فضای مجازی امروز در«طرح کلی» دیروز

شاید در نگاه نخست عجیب به نظر آید که بتوان بر اساس کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» که حاصل درس‌ گفتارهای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۳ است، سلسله‌ای از قواعد را برای تدبیر فضای مجازی طراحی کرد، درحالی ‌که غرض از این اقدام آن است که دلالت‌ها و نتایج «مبادی» و «مبانی»‌ای که در این اثر بیان شده‌اند، بازگو شوند و این امری بعید و ناممکن نیست.

آری در این اثر سخنی از «فضای مجازی» به میان نیامده است، اما در عین‌حال آن دسته از «گزاره‌های بنیادین» که می‌توان در چهارچوب‌شان اصول و قواعدی را «استخراج» و «استنباط» کرد، وجود دارند. از این‌رو باید به این اثر همچون تأمل و تفکری مبناپرداز نگریست که از امکان و استعداد «امتداد یافتن» و «تعمیم» برخوردار است. بدین جهت در این مقاله با تکیه بر این کتاب و بر اساس تحلیل و استنتاج، پاره‌ای از قواعد معطوف به تدبیر فضای مجازی ساخته ‌و پرداخته می‌شوند.

 

  1. هدف از تدبیر فضای مجازی کمک به «تکامل روح انسان» است

«هدف عالی/ نهایی» انبیای الهی، «توحید/ معرفت خدای‌ متعال» است که مایۀ «تکامل/ تعالی روح انسان» است.(۱) «مکتب‌های مادی» می‌گویند باید جامعه‌ای تشکیل دهیم که در آن «فقر/ جهل/ ظلم/ استثمار/ تبعیض» نباشد، اما برای این پرسش که پس‌ از این می‌خواهیم در جامعه چه کنیم، پاسخی ندارند؛ زیرا نهایت زندگی انسان را همین «بهره‌برداری‌های مادی» می‌دانند و به «انسانیت/ ارزش‌های عالی انسانی» فکر نمی‌کنند. این در حالی است که از نظر «مکتب‌های الهی» تازه در این مرحله است که «هدف عالی» آغاز می‌شود و آن عبارت است از «پیراسته‌شدن انسان/ انسان‌شدن بنی‌آدم/ به‌ جریان ‌افتادن فضایل در وجود انسان.»(۲)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه غرض از تدبیر فضای مجازی کمک به «تکامل روح انسان» است. دولت اسلامی در هر عرصه و زمینه‌ای که وارد می‌شود و به سیاست‌گذاری و تدبیر رو می‌آورد باید چنین انگیزه و غایتی داشته باشد. «دولت اسلامی» مانند «دولت‌های سکولار» نیست که به کمال و سعادت معنوی انسان بی‌اعتنا باشد و آن را تنها به انتخاب‌ و ارادۀ خود شخص واگذار کند، بلکه می‌کوشد تمام برنامه‌ها و تدبیرهایش در این راستا قرار داشته باشند.

فراتر از این هدف از «زندگی اجتماعی» نیز چیزی جز این نیست. انسان در زندگی اجتماعی به کمالات و فضایلی دست می‌یابد که در زندگی فردی میسر نیستند. پس «جامعه» نیز «وسیله» و «مقدمه»‌ای برای سیر تکاملی انسان است و دولت اسلامی تمام تلاش‌های خود را در همین امتداد تعریف می‌کند.

 

  1. حساسیت نسبت به تدبیر فضای مجازی از «آثار عملی توحید» است

ایمان یعنی «باور» و باور به «دل» مربوط است، اما قرآن کریم «ایمان مجرد/ قلبی محض» را که شعاعش در جوارح و اعضای مؤمن مشهود نیست، «ایمان ارزشمند» نمی‌شمارد.(۳) «ایمان زاینده/ ارزشمند» مانند سرچشمه‌ای فیاض با «تلاش/ مجاهدت/ عمل/ مسئولیت/ تکلیف/ تعهد» همراه است و باری را بر شانه مؤمن می‌گذارد.(۴)

باید دید که توحید چه طرح و نقشه‌ای را برای زندگی ارائه می‌دهد؟!(۵) توحید وقتی مؤثر و مفید است که «آثار» عملی و عینی بر آن مترتب شود؛ یعنی «شکل» و «نظم» خاصی را برای زندگی پیشنهاد کند.(۶) توحید علاوه ‌بر اینکه یک بینش و برداشت از واقعیت است، «عمل‌زا/ زندگی‌ساز/ متضمن تعهد و مسئولیت» است.(۷) تعهد و مسئولیتی که انسان معتقد به «نبوت» به عهده می‌گیرد عبارت است از «دنباله‌گیری راه نبی» و «قبول مسئولیت به ‌منزل‌رساندن بار نبی»(۸)

تعهد نبوت ساختن شکل/ نظام زندگی انسان‌ها به ‌صورتی است که خدای‌ متعال خواسته است. از این‌رو اگر انسان در دوره تاریخی خود مشاهده کرد که جامعه و نظامات آن بر اساس اراده الهی شکل نگرفته‌اند، باید اقدام کند.(۹)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه باید در تدبیر فرهنگی بر «اثرگذاری عملی و عینی» تأکید کرد و تناقض‌های میان «باورهای فرهنگی» و «رفتارهای فرهنگی» را به قصد ایجاد انگیزه برای تغییر آشکار و عیان کرد. این‌گونه نیست که دین و دینداری در عرصه «ذهن» و «اندیشه» محدود بماند و در «زندگی عینی و روزمره انسان» تأثیری نداشته باشد، بلکه هرچند دینداری از «اندیشه» و «تفکر» آغاز می‌شود، اما «سبک زندگی انسان» را نیز در بر می‌گیرد و آن را نیز متناسب با اقتضاهای خود تغییر می‌دهد. دینداری امری نیست که در گوشه «ذهن» محصور باقی بماند و «واقعیت‌های بیرونی و عینی» را به حال خود رها کند.

روشن است که «فضای مجازی» نیز پاره‌ای از همین «زندگی بیرونی و عینی» است و باید در تناسب با آموزه «توحید» تحول یابد. پس ما در فضای مجازی نیز باید «زندگی موحدانه و مؤمنانه» را رقم بزنیم و آن را بیگانه از دین تصور نکنیم.

 

  1. تدبیر فضای مجازی پاره‌ای از تکلیف‌مندی نسبت به «جامعه‌پردازی توحیدی» است

طرح اسلام به ‌صورت یک مسلک «دارای اصولی منسجم و هماهنگ» و «ناظر به اجتماع و زندگی جمعی انسان‌ها» یکی از فوری‌ترین ضرورت‌های تفکر دینی است؛ زیرا پیش ‌از این مباحثات و تحقیقات اسلامی غالباً فاقد این دو ویژگی بس‌ مهم بوده‌اند. از این‌رو در «مقایسه اسلام با مکاتب و مسالک اجتماعی این روزگار»، پژوهشگران و جویندگان به نتیجه ثمربخش و قضاوت قاطعی نرسیده‌اند؛ چون اغلب بحث‌ها «ذهنی» و «دور از حیطه تأثیر عملی و عینی و به‌خصوص اجتماعی» انجام شده و بیش از «معرفتی ذهنی» به بار نیاورده و نسبت به «زندگی جمعی انسان‌ها» مخصوصاً در مورد تعیین «شکل و قواره جامعه» نظریه روشن و مشخصی را ارائه نداده‌اند.(۱۰)

مسئله این است که پیشنهاد رسول اکرم «ص» در باره «کیفیت اجتماع» چه بود؟(۱۱) توحید وقتی مؤثر و مفید است که «شکل» و «نظامات» خاصی را برای زندگی، آن‌ هم نه ‌فقط برای «زندگی شخصی» بلکه برای «زندگی اجتماعی» پیشنهاد کند.(۱۲) از آنجا که رسولان الهی می‌خواستند «نظام جاهلی/ ظالمانه/ غیرانسانی/ غیرفطری» را به «نظام الهی/ قواره اجتماعی توحیدی/ قلمرو حکومت خدا» تبدیل کنند با «مبارزه با طواغیت» درگیرشدند.(۱۳) قرآن کریم ابعاد و رویه‌ها و اندام‌های مختلف بنای توحیدی جامعه را در ضمن صدها آیه و با بهترین بیان و رساترین شیوه‌ها بیان کرده است.(۱۴)

قاعده منتج از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه افزون بر ساحت عمل باید ساحت «نظام اجتماعی» را نیز به دینداری اضافه کرد و دین را در قالب یک نظام اجتماعی استقرار بخشید. دین شأن ساختاری دارد و می‌خواهد «رویه‌ها و سازوکارهای اجتماعی» را متناسب با خود را صورت‌بندی کند. از این‌رو باید «نظام فرهنگی اسلام» را طراحی کرد و در مقام تدبیر فرهنگی بر «نظامات فرهنگی جامعه اسلامی» اثر گذاشت.

از این منظر نیز نمی‌توان به فضای مجازی بی‌اعتنا بود و آن را به حال خود رها کرد؛ زیرا فضای مجازی جزو «ساحات و شئون ساختاری جامعه» است و در کنار فضای واقعی باید «بازسازی ساختاری» شود. در واقع به همان دلیلی که نباید از جامعه واقعی غفلت کرد، باید جامعه مجازی را نیز در یافت و به تدبیر و طراحی آن اهتمام ورزید. بر این ‌اساس باید تأمل کنیم که اسلام چگونه بر فضای مجازی سایه ساختاری می‌اندازد و آن را به یک «ساختار دینی و موحدانه» تبدیل می‌کند؟

 

  1. تهاجم فرهنگی در بستر فضای مجازی یک «مسئلۀ اجتماعی واقعی و نوپدید» است

در صد سال قبل این‌ همه «راهزن فکر/ ایمان/ عقیده» وجود نداشت و هنوز دست‌ دشمن در «داخل پیکر جامعه ما» به این شکل راه نیافته بود؛ چون هنوز به این نتیجه نرسیده بود که باید «ایمان دینی اصیل مردم» را از آنها گرفت تا بتوان بر آنها مسلط شد.(۱۵)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه از لحاظ فرهنگی وارد دوره تاریخی متفاوتی شده‌ایم که نیاز به «چاره‌اندیشی تازه» دارد. امروزه آنچه‌ که از نظر فرهنگی در جریان است «تهاجم فرهنگی» است، نه «تبادل فرهنگی». از آنجا که «موضوع» و «متعلق» تهاجم فرهنگی، «ایمان دینی مردم» است، باید «آرایش فرهنگی جنگی» داشته باشیم و این نقطه مورد تهاجم را حفظ کنیم.

در این ‌میان فضای مجازی به «گسترده‌ترین» و «وسیع‌ترین» میدان منازعه و ستیز فرهنگی تبدیل شده و گوی سبقت را از فضای واقعی ربوده و وضع نگران‌کننده‌ای را رقم زده است. اگر در فضای واقعی نباید تهاجم فرهنگی را ساده و کم ‌اهمیت انگاشت، در فضای مجازی نیز باید این دغدغه را داشت، زیرا فضای مجازی به دلیل «رها/ ول/ و به ‌خود وانهاده ‌بودن» و «نامحسوس/ نامشخص/ و پنهان‌ بودن»، بستر مساعدتری برای تقابل و توطئه است.

 

  1. تبعیت از تدبیر غرب در فضای مجازی همچون «اتخاذ اله» است

«اله» در اصطلاح قرآن کریم موجودی است که انسان در مقابل او با «تقدیس/ تعظیم/ تکریم» خضوع می‌کند و «سررشته تدبیر زندگی»‌اش را به او می‌سپارد. هرچه که بر زندگی انسان «حکومت» کند، اله است.(۱۶) پس «اطاعت» غیر خدا «عبادت» اوست. توحید عبارت است از آنکه انسان به ‌صورت «منحصر» فقط از «خدا/ برنامۀ خدایی/ نظام خدایی/ تشکیلات الهی» اطاعت کند.(۱۷) نفی عبودیت خدانماها، چه در لباس قدرت‌های مذهبی (اَحبار و رُهبان) و چه در لباس قدرت‌های دنیایی (طاغوت، ملأ و مُترف) لازمه قطعی توحید است.(۱۸) «طاغوت» یعنی قدرت طغیانگر در مقابل ارادۀ خدای ‌متعال.(۱۹)

بر اساس برهان مالکیت مطلق الهی، بینش توحیدی می‌گوید چون تمام ممکنات و موجودات از یک مبدأ «آفریده» و «ساخته» شده‌اند؛ همه باید فقط از او فرمان ببرند.(۲۰)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه در قلمروی فرهنگی نیز باید موحدانه زندگی کنیم و در پی «سبک زندگی توحیدی» باشیم. از آنجا که «تسلیم‌ شدن در برابر موج جهانی‌گری فرهنگی» و «تبعیت از فرهنگی غربی» به ‌معنی «عبادت غرب» است، باید بر ارزش‌های فرهنگی اسلامی خویش اصرار بورزیم. از جمله تسلیم ‌شدن در برابر تحمیل‌ها و اقتضاهای فضای مجازی غرب‌ساخته و تن ‌در دادن به قواعد آن، «نافی روح توحیدی جامعه اسلامی» است.

 

  1. فضای مجازی نباید موجب «هضم‌شدن» ما در فرهنگ غربی شود

«ولایت» یعنی «به ‌هم‌پیوستگی/ هم‌جبهگی/ اتصال شدید» یعنی کسانی‌که فکر واحدی دارند و جویای هدف واحدی هستند و در یک راه قدم برمی‌دارند و افراد این جبهه باید هرچه بیشتر به همدیگر متصل باشند و خود را از جبهه‌های دیگر جدا کنند تا «از بین نروند» و «هضم نشوند»(۲۱): وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ؛(۲۲) و هر که از شما مؤمنان با آنها دوستی کند، به‌حقیقت از آنها خواهد بود. غیرمسلمانان را به‌ عنوان «ولی» نگرفتن، به‌ معنی «هم‌جبهه قلمداد نکردن آنها/ قرار نگرفتن در صف آنها/ در مقابل خویش دانستن‌ آنها، نه در کنار خویش» است(۲۳): مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛(۲۴) محمّد(ص) پیامبر خداست و کسانى‌که با اویند، بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.

آنها از لحاظ فکری بر ضد مسلمانان هستند و دین مسلمانان به زیان آنهاست. ازاین‌رو دل آنها با مسلمانان نرم نخواهد شد و آنها همت بر نابودی اسلام گماشته‌اند: یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً؛(۲۵) جامعه مسلمان نباید «وابسته و پیوسته به عناصر خارج از وجود خود» باشد و «پیوستگی به غیرمُسلم» داشته باشد، اما این امر به ‌معنی آن نیست که «به‌کلی» رابطه نداشته باشد و در «انزوا» به ‌سر ببرد، بلکه مسئله «وابسته‌ نبودن/ دنباله‌رو نبودن/ در قدرت‌های دیگر هضم و حل نشدن/ استقلال» است.(۲۶)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه باید در پی تحقق «استقلال فرهنگی» باشیم و مجال ندهیم موج «یکسان‌سازی فرهنگی در ابعاد جهانی» ما را در خود فرو ببرد. همچنین باید اولویت ارتباطات و تعاملات فرهنگی ما با «جوامع اسلامی» باشد، نه «جوامع غربی». از این‌رو باید در عین اینکه از «فضای مجازی جهانی/ عمومی/ غربی» استفاده می‌کنیم، در پی راه‌اندازی «فضای مجازی اختصاصی/ بومی/ ایرانی» نیز باشیم تا «مرزها» و «حریم‌ها»ی فرهنگی‌مان نسبت به غرب مشخص و برجسته باشند.

اگر باید تمدن غربی را «غیر» و «دیگری» به ‌شمار آوریم، باید فضای مجازی برخاسته از آن را نیز امری بیگانه قلمداد کنیم و حریم‌ها و فاصله‌ها را نادیده نگیریم. اصرار بر استفاده از «شبکه ملی اطلاعات» و «شبکه‌های اجتماعی بومی» ریشه در همین اندیشه دارند.

 

  1. «مقاومت» در برابر تحمیل‌های فضای مجازی غربی ممکن است

نهضت‌های دینی با رعایت دو شرط «ایمان» و «صبر» پیروز خواهند شد. صبر یعنی «مقاومت/ از میدان در نرفتن/ کار را در لحظه حساس و خطرناک، رها نکردن». از این‌رو در طول تاریخ نبوت‌ها هرجا که پیامبری از طاغوت زمان شکست خورده، برای این بوده که پیروانش «ایمان کافی» یا «صبر کافی» نداشتند.(۲۷) برخی از مؤمنان در آنجا که دین و پایبندی به احکام دین به زیانشان است، دیگر به دین وفادار نیستند،(۲۸) در حالی ‌که انسان وقتی مؤمن است که ایمانش «گهگاهی/ فرصت‌طلبانه/ نفع‌طلبانه» نباشد.(۲۹) و این‌ همه بدان دلیل است که «ارادۀ انسان» در ساختن تاریخ دخالت دارد.(۳۰)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه چون دینداری حقیقی، نیازمند «تحمل مشقات و سختی‌ها»ست، باید «روحیه صبر و مقاومت» را در مخاطب فرهنگی، تقویت و راسخ کرد. حوالت تاریخی ما گرفتارشدن در سیر فرهنگی انحطاطی نیست، پس باید از این امکان تاریخی و ظرفیت طبیعی و تکوینی در جهت «گسترش خیر و صلاح فرهنگی» استفاده کرد. می‌توان در برابر ساختارهای فرهنگی مسلط غربی، از جمله فضای مجازی غرب‌ساخته «مقاومت» کرد، بلکه می‌توان آنها را در هم ‌شکست. مقاومت «دست‌ و پا زدن‌های بی‌حاصل» نیست و تقدیر محتوم ما با انفعال و دنباله‌روی و عقب‌نشینی گره نخورده است. انقلاب اسلامی نشان داد که در همین جهان تجددزده و آغشته به ارزش‌های غربی می‌توان برخلاف جهت رودخانه شنا کرد و موفق هم شد.

 

  1. باید در جامعه در برابر تهدیدهای فضای مجازی «مصونیت» به ‌وجود آورد

ایمان به‌ معنی باور(۳۱) دو گونه است: «ایمان مقلدانه/ متعصبانه/ غیرآگاهانه» و «ایمان منطقی/ دلیل‌مَدار/ آگاهانه». «ایمان مقلدانه» متکی به «تعصب» یعنی جانبداری بدون «دلیل» و «منطق» و از روی «احساس» و نه «دلیل»(۳۲). کسب ایمان مقلدانه آسان، ولی زائل‌شدنش هم آسان است. (۳۳) در حالی‌که ایمان انسان باید آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که حتی در «سخت‌ترین شرایط» نیز از بین نرود.(۳۴) «ایمان ارزشمند»، ایمان آگاهانه/ توأم با درک و شعور/ از روی بصیرت/ با چشم باز/ بدون ترس از اشکال است.(۳۵) از این‌رو سخن‌ گفتن ما در «محافل عمومی» نباید به‌ صورت «سخنرانی» در معنای مصطلحش باشد، بلکه بهتر است که به صورت «درس» باشد. چه مانعی دارد که در یک «محفل عمومی»، مردم برای شنیدن مطالبی آماده شوند که مانند درس، «مشکل» و «محتاج به تأمل و تفکر» است؟ تا کی باید از محافل عمومی امید «بهتر/ بالاتر/ عمیق‌تر اندیشیدن» نداشته باشیم؟!(۳۶)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه باید اثر فعالیت فرهنگی، «ماندگار/ پایدار»، و هویت آن «معرفتی/ محتوایی/ عقلانی/ عمیق» باشد. پس باید در فعالیت فرهنگی، «احساسات/ عواطف/ هیجان‌ها/ شورها» حاشیه‌ای و فرعی باشند. همچنین منع/ انسداد فرهنگی، مجاز است، اما «اصالت» و «امکان تحقق کامل» ندارد. از این‌رو راهبرد اصلی و بنیادی، «مصونیت فرهنگی» است، نه «منع فرهنگی».

در مقام تدبیر فضای مجازی باید بر «سواد رسانه‌ای» افزود و قدرت تجزیه ‌و تحلیل رسانه‌ای را در افراد جامعه ایجاد کرد. افراد جامعه هر چه «ساده‌تر/ سطحی‌تر / کم‌مایه‌تر» باشند، راحت‌تر در برابر موج‌های تخریبی جبهۀ دشمن در فضای مجازی برانگیخته می‌شوند و فریب می‌خورند، اما اگر از درون «قوی» و «مقتدر» باشند و «توان رویارویی» داشته باشند، گرفتار «انفعال» و «اغوا» نخواهند شد. «نظریۀ استحکام ساخت درونی نظام» که توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شده است، بر همین معنا دلالت دارد.

 

  1. باید از طریق «دگرگونی‌های ساختاری»، فضای مجازی را تدبیر کرد

انبیای الهی آمده‌اند تا انسان‌ها را از «بدی‌ها/ پستی‌ها/ جهالت‌ها/ رذیلت‌های اخلاقی/ پوشیده‌ ماندن استعدادهای درونی» نجات بدهند و انسانی کامل و متعالی بسازند.(۳۷) لکن نظر انبیای الهی در باره «کیفیت تربیت‌های انسانی» این بود که «تربیت فردی» کافی نیست و باید در پی «تربیت اجتماعی» بود.(۳۸) انبیای الهی معتقدند که برای ساختن انسان باید «محیط/ کارخانه/ نظام/ جامعه متناسب و سالمی» را ایجاد کرد، نه اینکه انسان‌ها را به ‌صورت «فردی/ تکی/ مجزا/ مستقل» تربیت کرد؛ چون در این ‌صورت زمان از دست خواهد رفت.(۳۹)

تربیت انسان‌ها به صورت فردی دور از شأن انبیای الهی است؛ زیرا آنها می‌خواستند با استقرار «جامعه توحیدی»، «محیط مساعد»ی ایجاد شود که انسان‌ها در آن به صورت «گروهی» و «فردی» ساخته شوند.(۴۰) در محیط جاهلی «مکه»، رسول اکرم«ص» از آنجا که در «آغاز راه» است، باید در مدار «تربیت فردی و موردی» حرکت کند تا برای استقرار نظام توحیدی، نیروهای لازم فراهم شوند، اما پس از آنکه چنین خواصی تربیت شدند و ایشان توانست در «مدینه» به قدرت سیاسی دست یابد، روش از «انسان‌سازی فردی» به «انسان‌سازی ساختاری» تغییر ‌کرد که بسیار گسترده بود و در آن انسان‌ها به ‌صورت «فوج ‌فوج» جذب می‌شوند(۴۱): «وَ رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛(۴۲) و ببینى که مردم دسته ‏‌دسته در دین خدا درآیند.» همچنین

در جامعه غیرالهی انسان‌ها حتی اگر هم بخواهند صالح و مؤمن باشند، کار بر آنها «دشوار» است و جامعه از هر سو به آنها «فشار» می‌آورد و آنان را به ‌سوی ضلالت و تباهی سوق می‌دهد، اما در جامعه الهی همه مناسبات و قواعد و ساختارها، «محرک» و «مشوق» انسان به‌ سوی معنویت و توحید و خیرند.(۴۳) در جامعه اسلامی حسنات و خیرات در دسترس و اختیار همه است و هر آنچه ‌که برای انسان مضر و مخرب است، از طریق ممنوعیت‌های قانونی از دسترس خارج شده است. این بدان ‌معناست که نظامی توحیدی در جامعه مستقر شده است(۴۴): یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ؛(۴۵) [پیامبر] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏‌دهد، و از کار ناپسند بازمى‌دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را حرام مى‏‌گرداند و قیدوبندهایى را که بر ایشان بوده است، از [دوش] آنان برمى‌دارد.»

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه هرگز نباید به «تدبیر‌های تنگ‌دامنه/ محدود/ اقلی» بسنده کرد، بلکه «تجدیدنظر در ساختارها» یک ضرورت قطعی و حتمی است. یعنی باید در مقابل فضای مجازی موجود که به تمدن غربی تعلق دارد، «فضای مجازی رقیب/ بدیل/ موازی» ایجاد کرد و از این طریق به «تقابل ساختاری» روی آورد. دست‌کم باید در همین بستر مجازی موجود، «جریان‌ها/ موج‌ها/ خیزش‌های پهن‌دامنه و گسترده»ای را به‌وجود آورد و بازی را به نفع خود تغییر داد.

به‌ بیان ‌دیگر باید حضور و فاعلیت ما در فضای مجازی، «محسوس/ مشهود/ چشمگیر» باشد، به‌طوری‌که «تهدید» به «فرصت» تبدیل شود و به‌جای ما دشمن عرصه را بر خود تنگ ببیند. پس باید «اتفاق‌های بزرگی» را رقم زد و «گام‌های بلندی» برداشت. دیگر اینکه برای بازسازی و تجدیدنظر ساختاری باید در قدم اول به تربیت نیروهای فرهنگی توانمند و مؤمنی که همچون چریک‌های قوی و زیرک به نقش‌آفرینی تحول‌زا در زمینه تدبیر فضای مجازی می‌پردازند و نقشه راه را طراحی می‌کنند، همت گمارد.

 

پی‌نوشت:

  1. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن: ۳۹۹٫
  2. همان: ۳۸۱٫
  3. همان: ۹۹٫
  4. همان: ۱۰۰٫
  5.  همان: ۱۹۵٫
  6. همان: ۴۹۳٫
  7.  همان: ۲۲۵٫
  8. همان: ۲۰۸٫
  9. همان: ۴۹۶٫
  10. همان: مقدمه.
  11. همان: ۴۱۰٫
  12. همان: ۲۰۸٫
  13. همان: ۳۶۵٫
  14. همان: ۲۲۵٫
  15. همان: ۸۸٫
  16. همان: ۱۸۷٫
  17. همان: ۲۴۸٫
  18. همان: ۲۳۶٫
  19. همان: ۴۳۲٫
  20. همان: ۱۹۲٫
  21. همان: ۵۲۰٫
  22. مائده: ۵۱٫
  23.  طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ۵۲۵٫
  24. فتح: ۲۹٫
  25. ممتحنه: ۲٫
  26. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن: ۵۵۵- ۵۵۶٫
  27. همان: ۴۵۴٫
  28. همان: ۱۲۰٫
  29. همان: ۴۵۳٫
  30. همان: ۱۳۹٫
  31. همان: ۸۸٫
  32. همان: ۸۷٫
  33. همان: ۸۷٫
  34. همان: ۸۸٫
  35. همان: ۸۶٫
  36. همان: ۸۹٫
  37. همان: ۳۸۲٫
  38. همان: ۴۱۰
  39. همان: ۳۸۴٫
  40. همان: ۳۸۶ و ۵۱۸٫
  41. همان: ۳۸۶٫
  42. نصر: ۲٫
  43. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن: ۵۱۷٫
  44. همان: ۳۹۲٫
  45. اعراف: ۱۵۷٫

 

منبع:

[حضرت آیت‌الله] سید علی خامنه‌ای؛ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن؛ تهران: مؤسسه ایمان جهادی، ۱۳۹۶٫

17ژوئن/21

بحران بوسنی و هرزگوین، نمایش توحش از سوی مدعیان تمدن

  1. بوسنی، در گذر تاریخ

فتوحات اسلامی اسپانیا، جزایر سیسیل، کرت و جنوب ایتالیا از قرن دوم هجری موجب ایجاد ارتباط مسلمانان با سواحل دریای آدریاتیک شد که بوسنی در کرانه آن قرار داشت.

همچنین حوزه فعالیت دریانوردان، بازرگانان و مبلغان مسلمان تا مرکز مجارستان امتداد داشت.

در آن روزگار فرمانروایان بوسنی تابع حاکمان مجاور بودند و بعید نیست که اسلام در این ایام تا بوسنی پیش رفته باشد.

اما گسترش اسلام در این منطقه در پی ورود سپاه امپراتوری مسلمان عثمانی به اروپای شرقی و جنگ با صرب‌ها در ۷۹۱ هجری آغاز شد.

مدتی بعد در دوران فرمانروایی سلطان محمد فاتح، این دولت مقتدر مسلمان بر سپاه متحد بوسنی و مجار غلبه کرد و در سال ۸۶۷ هجری سرانجام بوسنی در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت.

از این تاریخ، اسلامی شدن بوسنی روندی شتابان به خود گرفت. مورخان صرب و کروات این گونه اشاعه دادند که ترکان عثمانی با اجبار و تهدیدهای اجتماعی و اقتصادی اهالی بوسنی را وادار به پذیرش اسلام کردند، اما واقعیت‌های مسلم و مستند مؤید آن است که مردم این منطقه برای رهایی از ستم‌ حاکمان و متنفذین مسیحی از سلحشوران مسلمان استقبال کردند و داوطلبانه به اسلام گرویدند.

تأسیس مدارس اسلامی و نیز ورود عرفا و زهاد به بوسنی نیز سبب گسترش اسلام در این قلمرو شد.

بعد از استقرار آرامش، دولت عثمانی به توسعه و عمران این منطقه پرداخت و برخی دولتمردان بوسنی در ایجاد آبادانی و پیشرفت و ترقی آن نقش مهمی به عهده گرفتند.

عمران و گسترش شهر سارایوو به‌ویژه مرهون کوشش‌های غازی خسروبیک است. جامع این دیار که بزرگ‌ترین مسجد بوسنی هرزگوین است به دستور وی توسط معماری ایرانی ساخته شد. همچنین وی مرکزی برای فراگیری علوم و معارف اسلامی ساخت و کتابخانه‌ای با آثاری نفیس را وقف آن کرد. او اماکن رفاهی، خدماتی و تسهیلاتی متعددی را نیز تأسیس کرد.

از نیمه قرن یازدهم هجری شمار مسلمانان بر مسیحی‌ها در بوسنی پیشی گرفت. در اوایل قرن دوازدهم هجری با پیشروی نیروهای هابسبورک و ونتی به سوی مجارستان و کرواسی، مسلمانان اسلاو این مناطق به بوسنی پناه آوردند.

در اوایل قرن سیزدهم هجری در قلمرو بوسنی همچنان افراد مسلمان در اکثریت بودند. اشغال بوسنی توسط اتریش و مجارستان در ۱۲۹۶ هجری و منضم ساختن بوسنی به اتریش – مجارستان در ۱۳۲۶ هجری و سپس ملحق شدن آن به قلمرو سلطنتی صرب‌ها، کروات‌ها و اسلوونی (یوگسلاوی) به سال ۱۳۳۶ هجری مهاجرت عده‌ای از مسلمانان بوسنی را به دنبال داشت که باعث شد این کشور اکثریت نسبی مسلمانان خود را از دست بدهد.

طی جنگ جهانی دوم یکصد هزار نفر مسلمان بوسنیایی غالباً به دست شبه نظامیان صرب قتل عام شدند.(۱)

 

  1. بوسنی هنگام استیلای کمونیست‌ها

به هنگام جنگ جهانی دوم، بوسنی هرزگوین به دلیل موقعیت جغرافیایی، کینه‌ها و نزاع‌های طایفه‌ای و مذهبی به صحنه نبردهای بزرگ با نازی‌های مهاجم که تعرض همه جانبه‌ای را علیه یوگسلاوی آغاز کرده بودند، تبدیل شد. کشتارها و پاک‌سازی‌‌های قومی ادامه پیدا کرد، اما اغلب مسلمانان، خود را از جدال‌های نظامی و کشمکش‌های سیاسی دور کردند و برای حفظ موجودیت خود کوشیدند.

صرب‌های بوسنی که مورد تعرض کروات‌ها بودند، به‌ظاهر برای احیای حکومت یوگسلاوی بسیج شدند، اما هدف نهایی آنان تشکیل صربستان بزرگ شامل سراسر بوسنی هرزگوین و بخشی از کرواسی بود، ولی به دلیل حضور آلمانی‌ها، کروات‌ها و پلیس مردمی مسلمانان، آنان موفق نشدند کاری از پیش ببرند.

در ۱۳۲۲ شمسی رهبران حزب کمونیست بوسنی را یکی از جمهوری‌های دولت فدرال یوگسلاوی کمونیستی خواندند. دولت کمونیستی در سارایوو (مرکز بوسنی) اعلام موجودیت کرد و به‌سرعت رشته امور را به دست گرفت.

دولت خلق فدرال یوگسلاوی متشکل از شش جمهوری سوسیالیستی اسلوونی، صربستان، کروواسی، مونته نگرو و بوسنی هرزگوین در نهم آذر ۱۳۲۴ موجودیت خود را رسماً اعلام کرد. در قانون اساسی یوگسلاوی از بوسنی‌های مسلمان نامی به میان نیامده بود و حزب کمونیست به رهبری مارشال تیتو می‌کوشید تا آنان را در کروات‌ها و صرب‌ها مستحیل کند.

از دیگر سیاست‌های این حزب الحادی مقابله با جامعه اسلامی بود. تحولات اقتصادی سازگار با تفکر مارکسیستی از جمله مصادره املاک مسلمانان بوسنی، آنان را به مردمانی فقیر و بینوا تبدیل کرد.

محاکم شرعی اسلامی برچیده و مساجد که علاوه بر کانون عبادت و تقوا، به عنوان مرکز تعلیمات دینی و فعالیت‌های ترویجی عمل می‌کردند، تعطیل و تمام نهادهای فرهنگی، دینی و تبلیغی برچیده و اوقاف اسلامی مصادره شدند. بعد از آن فعالیت‌های محدود دینی و فرهنگی مسلمانان به شکل مخفی ادامه پیدا کرد و گروه مسلمانان جوان شناسایی و به‌شدت سرکوب شد.

در این دوره صرب‌ها با نفوذ گسترده‌ای که در حزب کمونیست و دولت مرکزی داشتند، حاکمان واقعی بوسنی هرزگوین محسوب می‌شدند. به دنبال اختلاف تیتو با شوروی سابق و تمایل او به غرب برای جذب کمک‌های مالی، سیاست خشن او درباره مسلمانان از ۱۳۴۰ شمسی کاهش یافت. در سنوات بعد به دلیل توسعه روابط یوگسلاوی با کشور‌های اسلامی، مردم بوسنی برای فراگیری علوم اسلامی به کشورهای مسلمان رفتند و در قانون اساسی نام مسلمانان در زمره ملت‌های بوسنی وارد شد.

با ظهور اولین نشان اضمحلال اتحادیه کمونیستی یوگسلاوی، صرب‌ها سیاست خشن خود را نسبت به دیگر اقوام یوگسلاوی برای تشکیل صربستان بزرگ آغاز کردند که کروات‌های قوم‌گرا در برابرشان قد علم کردند، اما وجه اشتراک صرب‌ها و کروات‌ها مخالفت با قدرت‌یابی و استقلال مسلمانان بوسنی هرزگوین بود.

این نقشه موجب تنزل اقتصاد، کاهش درآمد و رکود فرهنگی سرزمین بوسنی شد و آن را به یکی از عقب افتاده‌ترین جمهوری‌های یوگسلاوی تبدیل کرد. به‌ویژه مهاجرت‌های متعدد مسلمانان به ترکیه آنان را به اقلیتی قومی و دینی مبدل ساخت. با این همه از ۱۳۴۹ شمسی آنان به تجدید حیات فرهنگی، دینی، ادبی و ترویج آگاهی‌های تاریخی اهتمام ورزیدند و در کنار این تلاش‌ها خواهان حقوق برابر با دیگر اقوام اتحادیه یوگسلاوی شدند.

بدون تردید وقوع انقلاب اسلامی در ایران تأثیری قابل توجه در ایجاد بیداری اسلامی و بروز فعالیت‌های مبارزاتی مسلمانان بوسنی هرزگوین داشت. سرانجام در ۱۳۶۹ شمسی انتخابات آزاد در بوسنی برگزار شد و حزب اقدام دموکراتیک بوسنی به رهبری علی عزت بگوویچ حداکثر آرا را به دست آورد. این تشکل به‌سرعت به مرکز اصلی دفاع از حقوق و منافع بوسنی‌ها در برابر تهاجم‌های سیاسی و فرهنگی صرب‌ها و کروات‌ها که خواهان تجزیه بوسنی هرزگوین بودند تبدیل شد.

در عین حال کوشش‌های بزرگی برای جلوگیری از جدال قومی و برخوردهای نظامی طوایف به عمل آمد. با وجود این، ملیت‌گرایان افراطی صرب و کروات زیر بار حل مسالمت‌آمیز اختلافات نرفتند و تنش‌های خونین را رقم زدند.(۲)

 

 

  1. شهد استقلال و شرنگ شرارت

از آنجا که فدراسیون یوگسلاوی، تحت سلطه صرب‌ها خوشایند مسلمانان نبود، در همه‌پرسی روزهای دهم و یازدهم اسفند ۱۳۷۰ که در بوسنی به عمل آمد، اکثر رأی دهندگان که غالباً از میان بوسیناک‌ها و کروات‌های این قلمرو بودند به استقلال بوسنی هرزگوین از یوگسلاوی رأی مثبت دادند.

در پی اعلام نتایج همه‌پرسی، درگیری میان شبه‌نظامیان صرب و بوسیناک‌ها آغاز شد.

البته قبل از آغاز این منازعات، ارتش یوگسلاوی که اعضای اصلی آن را صرب‌ها تشکیل می‌دادند انبارهای اسلحه موجود در بوسنی هرزگوین را میان صرب‌های این منطقه تقسیم کرده بودند.

همچنین ارتش یوگسلاوی در نقاط حساس بوسنی مستقر شده بود و در واقع پیش از شروع، جدالی خونین، سارایوو و دیگر نقاط مهم بوسنی در محاصره صرب‌ها قرار داشت و آنان حتی فرستنده‌های رادیو و تلویزیون بوسنی را به تصرف درآورده بودند.

با به رسمیت شناخته شدن بوسنی و هرزگوین توسط جامعه اروپا و چند کشور دیگر، آتش جنگ میان صرب‌ها و دیگر گروه‌های قومی این سرزمین اوج گرفت، به‌طوری که نیروهای هوایی صربی حملات خود را در سراسر بوسنی آغاز کردند و اولین پاکسازی نژادی در شهر ویشه‌گراد بوسنی انجام شد.

دامنه درگیری‌های مسلحانه نیز روز به روز گسترش ‌یافت و توافق آتش‌بس که بین طرفین متخاصم منعقد می‌شد، مکرراً نقض می‌شد، به‌طوری که در دو ماه اول جنگ متجاوز از دو هزار بار توافق‌های آتش‌بس در این جمهوری از سوی مهاجمان نقض شد.(۳)

از مسایل دردناک بحران بوسنی پاکسازی قومی است که صرب‌ها به‌منظور تثبیت مواضع خود و بر هم زدن ترکیب نسبی جمعیت مسلمانان ساکن در این جمهوری و تضعیف حاکمیت قانونی دولت بوسنی بدان متوسل شدند. سلحشوران مسلمانان به لحاظ تجهیزات نظامی و دفاعی در موقعیت خوبی نبودند و تدارکات و ذخایر غذایی و دارویی و نیز تسهیلات پزشکی آنان برای مداوای مجروحان کافی نبود. در این وضعیت ناگوار، یورش‌های سنگین صرب‌ها علیه مسلمانان شدت گرفت و بوسنی‌های بی‌پناه ناگهان با جنگی تمام عیار، هراس‌آور و تشنج‌زا مواجه و توسط جنایتکارانی بی‌رحم محاصره شدند.

سیاست صرب‌ها در ایجاد ناامنی و هرج و مرج برای رسیدن به مطامع شوم خود نقش اصلی را ایفا می‌کرد. درنده‌خویی، سفاکی و ارعاب صرب‌ها موجب شد تا صدها هزار نفر از خانه‌های خویش به سوی مناطق دورتر و ناشناخته بگریزند. در مقابل صرب‌ها با برتری تسلیحاتی با هدف گسترش قلمرو خود و تثبیت نواحی به اصطلاح خودمختار صربی و بر هم زدن ترکیب جمعیتی، در صدد ایجاد مناطق صرب نژاد جدید برآمدند.

این وضع اسف‌بار و خونین باعث شد تا ۵۰ درصد شهروندان بوسنی از موطن اصلی خویش بگریزند و به نقاط دیگر پناه ببرند.

صرب‌ها سیستم‌های ارتباطی چون راه‌آهن، جاده‌ها، خطوط تلفنی و رله‌های رادیو و تلویزیون را قطع کردند و در مناطق شهری و دیگر آبادی‌ها، فرودگاه‌ها، بیمارستان‌ها، مساجد، کلیساها، مدارس و کودکستان‌ها را مورد هجوم وحشیانه قرار دادند. طی ده ماه (از فروردین لغایت دی ۱۳۷۱) متجاوزان صرب با حمایت قاطع ارتش فدرال یوگسلاوی سابق و دولت صربستان تلفات و خساراتی جدی به مسلمانان بوسنی هرزگوین وارد آوردند، به گونه‌ای که تعداد ۲۵۰۰۰۰ مسلمان که اکثراً سرهایشان را بریده بودند، کشته شدند؛ ۱۴۰۰۰۰ نفر به‌شدت مجروح و معلول شدند؛ به ۶۰۰۰۰ نفر زن مسلمان که نیمی از آنان دختران بین ۷ تا ۱۲ ساله بودند، تجاوز جنسی شد؛ دو میلیون نفر آواره شدند؛ صدها تن کودک مسلمان ربوده شدند تا در کشورهای غیر مسلمان مسیحی شوند؛ متجاوز از ۸۰۰ مسجد و ۳۵۰ بیمارستان تخریب شدند و ۱۵۰ اردوگاه مردان و ۷۰ اردوگاه ویژه بانوان ایجاد شدند.

ضمن اینکه میلیاردها دلار خسارت جدی به تأسیسات، مراکز فرهنگی و عمومی، رفاهی و خدماتی و اموال مسلمانان بوسنی هرزگوین وارد آمد.(۴)

 

۴٫گزارش قساوت و جنایت

اروپایی که از نظم نوین جهانی سخن می‌گوید،  خشم، خشونت، کشتار و تجاوز، تفرقه‌افکنی و پاک‌سازی نژادی را در بغل گوش خود لمس می‌کند، اما خم به ابرو نمی‌آورد.

بر نژادپرستی خونین و مرگبار مهر تأیید می‌زند و ساخت قومی و قبیله‌گرایی را برای کشورهای مختلف تجویز می‌کند. وابستگی به اسلام را برنمی‌تابد و برای مقابله با رشد اسلام‌گرایی، هم‌زیستی اقوام و پیروان ادیان را برنمی‌تابد و بر ناسیونالیسم که مغایر با مذهب است صحه می‌گذارد تا چنین جنایاتی رقم بخورند.

به علاوه رقابت‌های قدرت‌های بزرگ اروپا در منطقه بالکان، اختلاف سطح فرهنگی در جمهوری‌های مختلف، عدم دموکراسی و تمرکز قدرت سیاسی در دست حزبی واحد و شکاف اقتصادی اجتماعی بین مردمان این نواحی همواره بسترهای چنین تشنجی را در بوسنی هرزگوین، فراهم ساخت.(۵)

از سال ۱۲۲۰ شمسی / ۱۲۶۰ هجری این چهارمین بار بود که صرب‌های وحشی دست به چنین جنایات وحشتناکی می‌زدند. آنان مردمان مسلمان بوسنی را به‌طرز فجیعی به قتل می‌رساندند.

دست‌های مردان را می‌بستند و سرشان را از تن جدا می‌کردند و با قطعات شیشه، چشم‌ها را از حدقه بیرون می‌آوردند. کودکان را مقابل چشمان والدین قطعه قطعه می‌کردند و طعمه حیوانات درنده قرار می‌دادند و خون اسرا را تا سر حد مرگ از بدنشان می‌کشیدند. آنان در معادن سنگ آهن توماشیکا پنج هزار نفر مسلمان را در آتش سوزاندند. در ناحیه بانیولودکا گور دسته جمعی ۳۵۰۰ مسلمان بوسنیائی کشف شد. متجاوزان صرب دو انگشت مقتولان را به علامت صلیب قطع و بر سینه و بازوان زنان و دخترانی که به آنان تجاوز کرده بودند، نقش صلیب ترسیم می‌کردند.

تنها در طول دو شب دویست نفر انسان مظلوم و بی‌پناه بوسنیائی تحت محاصره کامل سربازان صرب در سرمایی شدید و از شدت گرسنگی جان سپردند.

در هنگام سقوط شهر چرسکا بعد از آنکه مساکن و اموال مسلمانان را طعمه حریق کردند و در مقابل چشم نیروهای سازمان ملل، پانصد زن و کودک را سر بریدند و با کمال وقاحت و بی‌شرمی ضمن کشتارهایی فجیع از عبور کاروان‌های کمک‌های غذایی و دارویی و رسیدن محموله‌های امدادی به مسلمانان بوسنی جلوگیری ‌کردند. شدت فشار بر مردم به‌حدی رسیده بود که اهالی گریخته به نواحی شرقی این قلمرو برای زنده ماندن به خوردن علف‌های وحشی و حتی گوشت بردگان روی آوردند!

این اعمال قبیح توسط مدّعیان حقوق بشر و آزادی انسان‌ها که در قالب تصفیه نژادی صورت می‌گرفت در واقع عناد غرب را با اسلام و مسلمانان به نمایش می‌گذاشت. دبیر کل وقت شورای اروپا اعلام داشت که عملکرد اروپائیان در قبال بوسنی شرم‌آور است.

ما باید اعتراف کنیم تمام ارزش‌هایی را که برای اروپای بعد از جنگ مدعی هستیم در منطقه بالکان زیر پا نهاده‌ایم!(۶)

ابعاد جنایات ضدبشری در بوسنی به‌قدری عمیق و فجیع است که در زمستان ۱۳۷۲ در چندین شهر اروپایی از جمله پاریس، لندن و ژنو هزاران نفر از مردمان اروپا در قالب تظاهراتی گسترده، اعتراض خود را به ادامه محاصره سارایوو و استمرار جنایات صرب‌ها علیه باقیمانده ملت بی‌دفاع بوسنی هرزگوین بروز دادند.

آنان همچنین دول اروپایی را به دلیل خودداری از موضع صریح و قاطع و بازدارنده در این باره و نیز امتناع از دفاع از تمامیت ارضی این سرزمین محکوم کردند.

تظاهرکنندگان سازمان ملل و مجامع مدعی حقوق بشر را به خاتمه دادن درباره رفتار انفعالی  در قبال ملت زخم‌خورده بوسنی دعوت کردند و خواستار اتخاذ تدابیر شدید و جدی علیه صرب‌های متجاوز و درنده‌خو شددند.

لازم به ذکر است که در شنبه یازدهم بهمن ۱۳۷۲ در شهر سارایوو یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی در بوسنی به وقوع پیوست. در حالی که عده بسیاری از ساکنین این شهر به منظور تهیه مایحتاج روزانه در بازار مرکزی اجتماع کرده بودند، صرب‌ها این بازار را مورد هدف قرار دادند و انسان‌های بی‌گناه بسیاری را به خاک و خون کشیدند. مقامات حافظ صلح بی‌آنکه اقدام قاطعی از خود نشان دهند، گروهی را مأمور کردند که در این باره تحقیق کنند.

آنان بعد از بررسی نتایج این تحقیقات به سازمان ملل اعلام کردند که قادر به تعیین مسبب اصلی این جنایت نشده‌اند و بار دیگر بر فجایع هولناک صرب‌ها سرپوش نهادند.

حتی در سال ۱۳۷۴ شمسی بعد از خیانت نیروهای نظامی حافظ صلح هلندی، نظامیان صرب منطقه وسیع و شهر بزرگ «سربرنیتسا» را به تصرف خود درآوردند و اقدام به کشتار دسته جمعی مسلمانان کردند. ده سال بعد از این فاجعه که وزرای برخی از کشورهای اروپایی به بوسنی رفته بودند، در سربرنیتسا یک گور دسته جمعی از بقایای ۶۰۰ نفر از مقتولین بوسنیایی کشف شد.(۷)

نه تنها در این دوران سارایوو، سربرنیتسا، ژپا و بسیاری از شهرهای مظلوم و بی‌دفاع بوسنی صحنه فجیع‌ترین جنایات رعب‌آور توسط صرب‌های خون‌آشام بوده است، بلکه تیرباران‌های فردی و جمعی، مثله کردن‌ انسان‌ها، تجاوز به نوامیس، دریدن شکم زنان باردار و متلاشی کردن جنین‌های آنان، پرتاب کودکان از ساختمان‌های بلند و نمونه‌های هولناک دیگر در سایر نواحی بوسنی اتفاق ‌افتاده است.

ابعاد فجایع به‌قدری وسیع و عمیق است که ژنرال بریکمون فرمانده نیروهای سازمان ملل در بوسنی نسبت به انفعال و سکوت این قوای به‌اصطلاح پاسدار صلح و آرامش، اعتراض کرد و مسئولان سازمان ملل را به دلیل تحویل ندادن امکانات لازم و به منظور انجام مأموریت این نیروها مورد سرزنش قرار داد.(۸)

 

  1. واکنش دولت‌ها و مجامع بین‌المللی

در بین اعضای سازمان ملل کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی برای پایان بخشیدن به این خصومت‌های خونین تلاش کردند. البته جهان اسلام پیرو اصرار و تأکیدهای متوالی جمهوری اسلامی ایران، در این راستا به تکاپو افتادند، ولی به‌رغم این کوشش‌ها موفق به ترغیب شورای امنیت برای برخورد جدی با صرب‌ها و جلوگیری از کشتارهای وحشیانه در بوسنی نشدند. مقام معظم رهبری هشدار دادند که:

«قصد دشمنان این است که می‌خواهند این جامعه مسلمان در قلب اروپا به صورت کشوری مسلمان باقی نماند، زیرا آمریکا و کشورهای اروپایی در همین منطقه (بالکان) و نسبت به جمهوری‌های دیگر همان کشور سابق یوگسلاوی، آنجا که پای مسلمانان در میان نبود، به‌طور قاطع از وقوع چنین کشتارهایی جلوگیری کردند. سرکوب خونین و قساوت‌آمیز مسلمانان در سارایوو که در قلب اروپای به اصطلاح متمدن جریان دارد، به‌قدری خشن و وحشیانه است که آدمی را به یاد قتل‌های معروف اروپا و قرون وسطی و در جنگ‌های مذهبی و نژادی این قاره جنگ طلب می‌اندازد.«(۹)

رخدادهای خونینی که در بوسنی رقم خورد، در واقع صحنه را برای بازی قدرت‌ها مهیا کرد و ورود هر یک از دولت‌ها به این ماجرا با هدف انتفاع از شرایط موجود انجام شد. روسیه از آن برای نفوذ در اروپا بهره برد. آمریکا به منظور گسترش نفوذ خویش در اروپا و با هدف محک زدن توان کشورهای این قاره سیر تحولات را مدیریت کرد. اروپا هم به دلیل منافع مشترک و روابط سنتی و تاریخی با صرب‌ها، برای جلوگیری از این بحران خونین هیچ اقدام مؤثری را انجام نداد.

ناگفته نماند که کشورهای غربی کنفرانس صلح لیسبون و ژنو و نیز طرح ونس و اوئن و در نهایت طرح واشنگتن را در این راستا برگزار کردند، ولی هیچ‌ یک از این اقدامات نتوانستند از ملت مظلوم بوسنی هرزگوین رفع تجاوز کنند. حتی با ایفای نقش بسیار منفی توسط اوئن به عنوان نماینده جامعه اروپا در طرح ونس – اوئن (از محورهای مذاکرات صلح)، مسلمانان این خطه از هر سو تحت فشارهای فزاینده‌ای قرار گرفتند.

طرح مذکور نه تنها متجاوز را محکوم نکرد، بلکه او را به رسمیت شناخت و تمام مناطقی را که اشغال کرده بود، به او واگذار‌کرد.

این طرح حتی به صرب‌های متجاوز این حق را می‌داد تا نمایندگی ملتی را برعهده گیرند که علیه آنان دست به نسل‌کشی زده‌ بودند!

طرح صلح دیتون هم تأمین کننده حقوق مسلمانان مظلوم بوسنی نبود و خواسته‌های کشورهای غربی را تأمین می‌کرد و باعث می‌شد که آنان به اهداف خود در بوسنی و اشغال همه‌جانبه این کشور دست یابند و با حضور گسترده خود در این سرزمین از خطر اسلام‌گرایی مردم بوسنی اطمینان حاصل کنند.

اگر هدف آنان چیزی غیر از این بود چرا با اینکه صلح دیتون جنبه عملی به خودگرفت، صرب‌ها مکرر آتش‌بس را نقض می‌کردند و هیچ‌گونه اقدامی علیه ایشان صورت نمی‌گرفت.(۱۰)

شورای امنیت از آغاز این بحران، قطعنامه‌های متعددی را صادر کرد که هیچ‌کدام توانایی پایان بخشیدن به جنایات صرب‌ها را نداشت. این شورا به بهانه‌های مختلف از ایفای وظیفه قانونی خود  طفره رفت.

نتیجه موضع‌گیری‌های شورای امنیت و سازمان ملل متحد، دست یافتن صرب‌های جنایتکار به فرصت‌های افزون‌تر برای قتل‌عام وحشیانه مسلمانان بود.

عمق فاجعه به‌حدی بود که دبیرکل وقت سازمان ملل گفت شورای امنیت در این باره بر اساس منافع اعضای دائم خود عمل می‌کند نه بر اساس اجرای عدالت و نخست‌وزیر دولت بوسنی اظهار داشت:

«مأموریت نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل در بوسنی، تداوم جنگ و خونریزی در این کشور است.»

سلاح‌هایی که برای نگهداری، به نیروهای حافظ صلح سازمان  ملل سپرده شده بود در دسترس جنایتکاران جنگی یعنی صرب‌ها قرار می‌گرفت.

مسلمانانی که حاضر به تحویل سلاح به این نیروها نبودند، دستگیر و یا به عنوان تروریست و یاغی معرفی می‌شدند، زیرا بوسنی را منطقه‌ای غیرنظامی دانسته بودند و افرادی که اسلحه به دست می‌گرفتند به برهم زدن امنیت و آشوبگری متهم می‌شدند.

به همین دلیل علی عزت بگوویچ در اعتراض به شورای امنیت، تحریم تسلیحاتی را به نفع صرب‌ها دانست، چون فرصت دفاع را از بوسنی سلب می‌کرد.

از آنجا که سازمان ملل به این  اعتراض اعتنایی نکرد، دولت بوسنی از جهان اسلام کمک خواست.(۱۱)

 

پی‌نوشت:

۱- دانشنامه جهان اسلام، ج۳، ص۵۵۵، مکتب اسلام، سال۳۳، شماره ۲، ص۵۷٫

۲- تاریخ جوامع اسلامی، ایرام لاپیدوس، ترجمه محمود رمضان‌زاده، ج اول، ص۴۱۶ – ۴۱۷، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۳، ص ۶ و ۷٫

۳- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۱۰، دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۵۴٫

۴- جنگ در بالکان، ترجمه و نگارش نقی طبرسا، ص۱۵، بحران بوسنی هرزگوین، محمدجواد آسایش زارچی، ص۱۰ – ۱۱٫

۵- اقلیت‌های قومی و ملی در اروپای شرقی و مرکزی، پژوهشنامه کلک، شماره ۳۹، ص۱۹۰ – ۱۹۱٫

۶- جغرافیای جهان اسلام، ص۴۲۷، نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، ص۳۱، مجله مکتب اسلام، اردیبهشت ۱۳۷۲، ص۶۴٫

۷- بحران بوسنی و مذاکرات صلح، ص۲۲۷ – ۲۲۸، روزنامه جمهوری اسلامی، اول دی ۱۳۷۲، روزنامه اطلاعات، ۲۲ تیر ۱۳۸۴٫

۸- بوسنی و بی‌غیرتی بین المللی، روزنامه جمهوری اسلامی، سال ۱۵، شماره ۴۲۲۰٫

۹- فرازهایی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت حج سال ۱۴۱۲ هجری / خرداد ۱۳۷۱٫

۱۰- دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۶۹، بحران بوسنی و مذاکرات صلح، ص۱۳۰ – ۱۳۱، فصلنامه سپهر، شماره ۲۵، ص۵۶٫

۱۱- شاهدی بر نسل‌کشی، روی گوتمان، ص۲۱۷، بحران بوسنی، ص۱۰۵، مجله مسجد، شماره ۱۸، ص ۹۰ – ۹۱٫

17ژوئن/21

راه ابریشم، راه برون رفت از تحریم‌ها

مقدمه

در سال ۱۹۹۶ میلادی هانتینگتون در اثری به نام «برخورد تمدن‌ها و تغییر جهان» تئوری جنگ تمدن‌ها را مطرح کرد. گرچه مشابه این اصطلاح پیش از این نیز توسط افرادی مانند برنارد لوئیس ارائه شد، اما تئوری جنگ تمدن‌ها به نام هانتینگتون شهرت یافت. از نظر هانتینگتون «پس از جنگ سرد، برخوردهای اصلی در سیاست جهانی، میان تمدن‌ها بروز می‌کند. برخورد تمدن‌ها وجه غالب سیاست‌های جهانی را تشکیل خواهد داد و در آینده خطوط گسل میان تمدن‌ها مرز نبرد میان آنها خواهد بود».(۱)

هانتینگتون در تئوری خود تمدن‌های جهان را به چهار حوزه تمدنی اصلی تقسیم می‌کند: تمدن غرب مسیحی، تمدن اسلامی، تمدن کنفوسیوسی و تمدن هندویی.(۲) وی از جمله دلایل برخورد تمدن‌ها را تجدید حیات مذهبی و افزایش خودآگاهی تمدنی تحت تأثیر رفتار منافقانه غرب می‌داند. او پیش‌بینی کرد این عوامل به رشد منطقه‌گرایی اقتصادی و افزایش نقش مشترکات فرهنگی ملت‌ها می‌انجامد و در نهایت خطوط گسل موجود بین تمدن‌ها جانشین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد خواهد شد. بر اساس نظریه هانتیگتون بیشترین احتمال درگیری غرب با تمدن اسلامی و کنفوسیوسی است. این امر باعث ایجاد ارتباط فراگیر میان تمدن اسلامی و کنفوسیوسی می‌شود و بزرگ‌ترین عامل خطر برای تمدن غربی به شمار خواهد آمد.

اکنون بر اساس این نظریه بهتر می‌توان به چرایی نگرانی عمیق غرب به‌ویژه احساس خطر آمریکا و طرفدارانش از سند همکاری بین ایران و چین (نماینده اصلی دو تمدن اسلامی و کنفوسیوسی) پی برد. کاملاً طبیعی است که آمریکا از ابزارهای فشار و تهدید و یا تشویق و اعطای امتیاز به طرفین برای نابودی و یا تضعیف این برنامه همکاری تلاش خواهد کرد. واقعیتی که از هم‌اینک نشانه‌های آن از سوی آمریکا و متحدان غربی‌ و عوامل وابسته داخلی آشکار شده است.

در این مقال ضمن اشاره به ماهیت سند راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین، میزان تأثیر این سند بر سیاست‌های خصمانه غرب، مزیت‌های آن برای جمهوری اسلامی ایران و در نتیجه دلایل نگرانی غرب از این برنامه همکاری بیان می‌شود.

  1. بازخوانی محتوای سند راهبردی ایران و چین

سند راهبردی ایران و چین طرحی بلندمدت است که سال‌های متمادی بر روی جزئیات آن کار شده است. نقطه شروع سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین که حوزه‌های مختلف سیاسی، امنیتی، دفاعی، فرهنگی، کشاورزی، اقتصادی، علمی، جهانگردی، نفت و انرژی، زیرساخت‌های مخابراتی و فناوری ارتباطات، تجارت، بهداشت و سلامت و… را شامل می‌شود، از سوم بهمن ۱۳۹۴ با سفر رسمی آقای شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین به تهران آغاز شد. به دنبال این سفر، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین با صدور بیانیه‌ای، سطح روابط دو کشور را به «مشارکت جامع راهبردی» ارتقا دادند. طرفین در بند ۶ بیانیه مذکور تمایل و آمادگی خود را برای رایزنی و مذاکره جهت انعقاد سند همکاری بلندمدت در بازه زمانی ۲۵ ساله اعلام کردند.

مقام معظم رهبری در دیدار رئیس جمهور چین، «توافق رؤسای جمهوری ایران و چین را برای یک رابطه استراتژیک ۲۵ ساله، کاملاً درست و حکمت‌آمیز» دانستند.(۳) پس از آن به مدت سه سال (تا بهمن ۱۳۹۷) وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در همکاری با وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف داخلی، جلسات متعددی را با هدف احصای اولویت‌های برنامه همکاری ایران و چین و تدوین پیش‌نویس و مفاد قابل طرح در این سند برگزار کردند.

در نتیجه این جلسات و با تکمیل فرآیند بررسی‌های داخلی پیرامون سند، در شهریور ۱۳۹۸ پیش‌نویس سند توسط دولت ایران نهایی و آماده ارائه به دولت چین شد. پس از طی فرآیندی در شهریور ۱۳۹۹، دومین پیش‌نویس سند نیز از سوی طرف ایرانی به طرف چینی تحویل داده شد. پس از تبادل نقطه‌نظرات از سوی دو طرف در اسفند ۱۳۹۹ برنامه همکاری جامع در بازه ۲۵ ساله، به تأیید مراجع عالی کشور رسید و در نهایت در ۷ فروردین  ۱۴۰۰ برنامه جامع همکاری فیمابین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین به امضای وزرای امور خارجه دو کشور رسید.(۴)

به‌طور کلی برنامه جامع همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، برای توسعه همه‌جانبه تعاملات میان دو کشور در زمینه روابط دو جانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی و در عرصه‌های تجاری، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دفاعی و امنیتی با رویکردی مبتنی بر احترام متقابل تدوین شده است. اشتراکات متعدد فرهنگی و سیاسی این دو تمدن کهن آسیایی از جمله مبارزه با یکجانبه‌گرایی آمریکا در عرصه جهانی، زمینه لازم برای بسط همکاری‌ها در عرصه بین‌المللی بین ایران و چین را فراهم آورده است. در این زمینه می‌توان به همکاری‌های سیاسی‌ـ‌ اقتصادی دو کشور در زمینه‌های زیرساختی، ارتباطی (ریلی، جاده‌ای، بندری و هوایی)، مخابراتی، علمی، فناوری، آموزشی و سلامت اشاره کرد. همچنین در این سند بر همکاری‌های دوجانبه در حوزه‌های نفت، صنعت و معدن و حوزه‌های مرتبط با انرژی (نیرو، انرژی‌های تجدیدپذیر و…) مبتنی بر دغدغه‌های توسعه ملی پایدار و زیست‌محیطی تأکید شده است.

در بعد فرهنگی نیز برنامه همکاری جامع ایران و چین بر افزایش شناخت متقابل از طریق ارتقای تبادلات مردمی (گردشگری)، رسانه‌ای، سازمان‌های مردم‌نهاد، انجمن‌های دوستی و همکاری دانشگاهی و نیز در راستای صلح، ثبات و توسعه منطقه‌ای و بین‌المللی متمرکز شده است.

در بعد دفاعی و امنیتی نیز بر اساس این سند، طرفین زیرساخت‌های دفاعی- امنیتی، مقابله با تروریسم و همکاری در عرصه‌های مختلف دفاعی و نظامی را تقویت خواهند کرد.(۵)

در مجموع با بررسی کلی مفاد این سند مشخص می‌شود که همه چیز بر اساس منافع مشترک و با رعایت اصل حاکمیت و استقلال و احترام به تمامیت ارضی دو کشور تنظیم شده است.

  1. واکنش‌های منفی به سند راهبردی ایران و چین

در حالی که بسیاری از کشورهای جهان به دلیل رشد اقتصادی چین و افول قدرت آمریکا، در حال تعمیق روابط سیاسی و اقتصادی خود با چین هستند، سند همکاری ایران و چین از ابتدای انتشار خبر آن با واکنش‌های منفی از سوی محافل بیگانه به‌ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی جریانات وابسته در داخل مواجه گردید و تلاش شد با طرح شایعات بی‌اساس در ماهیت این سند تشکیک شود.

رسانه انگلیسی «پترولیوم اکونومیست» نخستین اخبار جعلی از جزئیات سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین را منتشر کرد؛ اخباری که به دلیل ساختگی بودن مجبور شد به‌سرعت آنها را از سایت خود حذف کند. بر اساس ادعای این رسانه انگلیسی، جزیره کیش در توافق ایران با چین به این کشور واگذار شده و ۵ هزار نیروی نظامی چینی وارد ایران خواهند شد! این خبر جعلی گرچه به‌سرعت از خروجی «پترولیوم اکونومیست» حذف شد، اما با انتشار سریع در شبکه‌های مختلف اجتماعی، توسط رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین به صورت ویژه مانور داده شد و منشأ بسیاری از ادعاهای جعلی دیگر در خصوص سند همکاری ایران و چین گردید. این رسانه‌ها تلاش کردند برای ایجاد حساسیت بیشتر افکار عمومی، از عبارت‌هایی مانند «ایران‌فروشی» و «استثمار» استفاده کنند تا به نگرانی‌های مردم دامن بزنند. برخی از دشمنان ایران برنامه همکاری ایران و چین را با قرارداد ترکمانچای و گلستان مقایسه کردند! به عنوان مثال حساب توئیتری فارسی‌زبان وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا این سند همکاری را «ترکمانچای دوم» نامید!(۶)… و در نهایت برخی رسانه‌های معاند غربی آن را مخالف اصل نه شرقی نه غربی نظام جمهوری اسلامی و عقب‌نشینی نظام از سیاست‌های چهل سال گذشته خود توصیف کردند!(۷)

نکته قابل تأمل در این اظهارات این است که دشمنان سرسخت ایران مستقل و حامیان تحریم ملت ایران که حاضر نشد در برابر فشارهای حداکثری غرب تسلیم زیاده‌خواهی آنان شود، اکنون نگران استقلال ایران شده‌اند! افرادی مانند منافقین و سلطنت‌طلبان که به وطن‌فروشی و دشمنی علیه ملت ایران شهره هستند و همواره از دشمنی‌های غرب علیه جمهوری اسلامی حمایت کرده و به چیزی کمتر از استعمار کامل ایران توسط آمریکا رضایت نمی‌دهند، چگونه می‌توانند نگران منافع ملی ایران باشند؟! از دیدگاه این جریان جمهوری اسلامی ایران باید با غرب سازش کند و در برابر رفتارهای خصومت‌آمیز و زیاده‌خواهی‌های آمریکا و اروپا تسلیم شود، اما با چین و روسیه که علیه سیاست‌های جنگ‌طلبانه غرب برای تحمیل رهبری آمریکا بر جهان موضع انتقادی دارند، سند همکاری امضاء نکند؛ زیرا دو کشوری که در بحران تحریم‌ها و فشارهای ظالمانه آمریکا علیه ملت ایران دست دوستی به سوی ایران دراز کرده و غالباً با دفاع از منافع ایران در مجامع بین‌المللی سیاست‌های خصمانه آمریکا و اروپا علیه جمهوری اسلامی را به چالش کشیده‌اند، اساساً شایسته همکاری نیستند!

برخلاف شایعات موجود، سند همکاری ایران و چین صرفاً یک نقشه راه در راستای منافع مشترک دو کشور و تعیین چشم‌انداز برای همکاری‌های جامع در حوزه‌های سیاسی، راهبردی، اقتصادی و فرهنگی است و حاوی هیچ پیمان یا قراردادی نیست. در این سند واگذاری هیچ منطقه و یا هیچ انحصار متقابل و یا یک‌جانبه‌ای مطرح نیست و بهره‌برداری از هیچ منطقه و یا حوزه‌ای نیز واگذار نشده است و فاقد اعطای هرگونه حق انحصاری به طرفین است. بنابراین بر اساس این سند هیچ‌گونه تعهد مشخصی برای دو طرف ایجاد نمی‌شود و تا زمانی که تبدیل به قرارداد نشود، وارد هیچ‌گونه فاز اجرایی‌ نخواهد شد. در واقع این سند می‌تواند مقدمه انعقاد قراردادها و همکاری‌های دوجانبه در آینده باشد. بدیهی است هر قراردادی که در آینده ذیل این سند به امضای دو طرف برسد در مجلس بررسی و تصویب خواهد شد.

بر اساس اصل نه شرقی نه غربی نظام جمهوری اسلامی، ایران می‌تواند با همه کشورهای جهان در چهارچوب احترام، اعتماد و منافع متقابل همکاری کند. این اصل با وابستگی و سرسپردگی ایران به شرق یا غرب مخالف است و لذا هر کشوری خواه در شرق یا غرب بخواهد از موضع خصمانه و سلطه‌جویانه با ملت ایران برخورد کند، شایسته دوستی و همکاری نیست.

جمهوری اسلامی ایران تا کنون قراردادهای متعددی را در حوزه‌های مختلف نفتی، گازی و صنایع زیرساختی با کشورهای غربی و اروپایی منعقد کرده، اما به دلیل پیروی این کشورها از سیاست‌های خصمانه آمریکا علیه ایران متحمل خسارات سنگینی شده است. در سال‌های اخیر ایران به دلیل عهدشکنی شرکت‌های بزرگ غربی مانند توتال فرانسه فرصت‌های بزرگی را از دست داده است؛ شرکت‌هایی که با یک اخم آمریکا قراردادهای خود با ایران را زیر پا نهادند و ما را در بحبوحه تحریم‌ها تنها گذاشتند. شاید اگر همان زمان به جای آنها به سراغ کشورهای مستقل‌تری می‌رفتیم، این‌گونه متحمل خسارت نمی‌شدیم.

از این رو می‌توان گفت که امضای سند همکاری جامع ایران با چین باید زودتر از اینها انجام می‌شد. اکنون نیز عصبانیت دشمنان ملت ایران اعم از آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و برخی از رژیم‌های مرتجع عرب منطقه از امضای سند جامع همکاری‌های ایران و چین را می‌توان گواه دیگری بر درستی آن دانست. این عصبانیت مؤید آن است که جمهوری اسلامی ایران گام صحیحی در مقابله با خصومت‌ها و دشمنی‌های قدرت‌های امپریالیستی غرب برداشته است.

  1. نگرانی غرب از سند راهبردی ایران و چین

بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) برای تشخیص حق از باطل و سره از ناسره، شاخصی دقیق پیش روی ما قرار دادند که هر زمان دشمن و عوامل او از اقدام ما عصبی شدند و توان خود را برای بدگویی از آن بسیج کردند، بدانیم که راه درستی را در پیش گرفته‌ایم، اما اگر دشمنان از ما تمجید کردند باید در درستی عملکرد خود شک کنیم. بر اساس این معیار، نگرانی جریانات متخاصم جمهوری اسلامی ایران از امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین را می‌توان یک  بازخورد طبیعی دانست.

مهم‌ترین دلیل نگرانی غرب از سند راهبردی ایران و چین، به خطر افتادن منافع غرب و شکست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران و افزایش قدرت جمهوری اسلامی است. از این رو جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در واکنش به امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین اذعان کرد که از مدت‌ها قبل درباره مشارکت ایران و چین نگران بوده‌ است. نشریات آمریکایی فوربس، وال استریت ژورنال و… با بیان اینکه امضای سند راهبردی بین ایران و چین باعث نقش بر آب شدن نقشه‌های آمریکا برای منزوی کردن تهران شد، نوشتند: «سند همکاری جامع ایران و چین باعث تقویت منافع استراتژیک هر دو کشور ایران و چین می‌شود و پیامدهای جدی برای آمریکا خواهد داشت.»(۸) وال استریت ژورنال این سند را که به ایجاد یک بانک همکاری میان ایران و چین می‌انجامد، باعث بی‌اثر شدن فشار تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران می‌داند.(۹) بلومبرگ نیز اتحاد تهران و پکن را چالشی جدی برای دولت بایدن خواند.(۱۰) روزنامه‌های رژیم صهیونیستی «جروزالم پست»، «هاآرتص» و… امضای این سند را خبری نگران‌کننده و تهدیدی جدی برای موجودیت اسرائیل توصیف کردند که از زمان جنگ «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳ تا کنون بی‌سابقه بوده است. هاآرتص با اشاره به اینکه این سند نشانه دیگری از «شکست ملال‌انگیز» استراتژی فشار حداکثری «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی علیه تهران بود، آن را به نفع دو کشور ایران و چین توصیف کرد: «برای ایران این یک همکاری اقتصادی راهبردی و بلندمدت محسوب می‌شود و برای چین راهی برای دستیابی به بازار خاورمیانه و اروپاست.»(۱۱)

بسیاری از مقامات کشورهای اروپایی نیز که همواره دنباله‌رو سیاست‌های خصمانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، از امضای این سند ابراز نگرانی کرده‌اند، زیرا با چنین برنامه‌ای علاوه بر آنکه آنان نیز اهرم فشار خود علیه ایران را از دست خواهند داد، عملاً سهم اروپایی‌ها از بازارهای اقتصادی ایران کاهش خواهد یافت. در نهایت همان‌ گونه که برخی از کارشناسان روسی پیش‌بینی کرده‌اند سند همکاری ایران و چین می‌تواند مقدمه تأسیس یک اتحادیه از کشورهایی باشد که توسط آمریکا تحریم شده‌اند و با این روند هیچ تحریمی برای ایران موثر نخواهد بود.(۱۲)

نتیجه‌گیری

هدف اصلی سند همکاری ایران و چین به‌کارگیری پتانسیل‌هایی است که می‌تواند منافع اقتصادی طرفین را برآورده سازد. چین یکی از قدرت‌های اقتصادی جهان محسوب می‌شود. به استناد برآوردهای مجامع معتبر بین‌المللی، هم اینک این کشور دارای رتبه دوم اقتصاد جهان است و حتی به اعتقاد کارشناسان اقتصادی به‌زودی در جایگاه اول اقتصاد جهان قرار خواهد گرفت. اقتصاد جمهوری اسلامی نیز با وجود تمام فشارها و تحریم‌ها که قابلیت‌ها و پیشرفت‌های اقتصادی کشورمان را در سال‌های اخیر تحت الشعاع  قرار داده، در رتبه هجدهم اقتصاد جهان قرار دارد، اما ظرفیت‌های آن به‌گونه‌ای است که می‌تواند به مراحل بالاتر اقتصادی ارتقا یابد.

بدون تردید با اجرای سند همکاری‌های راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین، این روند تسریع خواهد شد. این سند همکاری در راستای تقویت استحکام سه قدرت بزرگ آسیایی یعنی ایران، چین و روسیه که در بسیاری از عرصه‌ها منافع مشترکی دارند به امضا رسیده و نویدبخش آغاز شکل‌گیری یک اتحادیه قدرتمند آسیایی در برابر فشارهای قدرت‌های غربی است.

بنابراین این سند راهبردی می‌تواند نقش مؤثری در مسیر پیشرفت اقتصادی ایران و افزایش اقتدار جمهوری اسلامی در میان ابرقدرت‌های اقتصادی جهان داشته باشد و گام مؤثری برای اجرای سیاست مورد تأکید رهبر فرزانه انقلاب مبنی بر بی‌اثر کردن تحریم‌های ظالمانه آمریکا و غرب به شمار آید. بدیهی است همه آنچه گذشت منافاتی با نقادی دلسوزانه و کارشناسانه در جزئیات قراردادهای مرتبط با این توافق که در آینده به امضای طرفین خواهد رسید، برای تضمین منفعت حداکثری ملت ایران نخواهد داشت.

 

پی‌نوشت:

  1. ساموئل هانتینگتون، برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمدعلی حمیدرفیعی، ۱۳۷۸، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ص ۳۶۱٫
  2. همان، ص۳۶۴٫
  3. به گفته آقای غلامرضا مصباحی‌مقدم، مقدمات شکل‌گیری سند همکاری ۲۵ ساله ایران با چین اساساً با هدایت و مدیریت مقام معظم رهبری و مدت‌ها قبل از دیدار رؤسای جمهور ایران و چین در راستای حفظ منافع ملی ایران انجام شد؛ و الا تا پیش از این، عزمی در رفتار دولت در رابطه با همکاری‌های گسترده با روسیه و چین (به دلیل نگاه دولت به غرب و آمریکا) وجود نداشته‌ است.

۴- https://www.farsnews.ir/news/14000107000736.

۵- https://www.eghtesadonline.com

  1. «آیا چین عهدنامه ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی را خواهد پذیرفت؟»، رادیو فردا، ۹/۹/۲۰۲۰٫
  2. «پیمان شیر و اژدها؛ چین و ایران در برابر آمریکا؟». BBC News فارسی، ۱۹ تیر ۱۳۹۹.

۸-https://www.wsj.com/amp/articles/ “The China-Iran Axis” 11617059716

  1. “Iran, China Sign Economic, Security Agreement, Challenging U.S. Pressure”, وال استریت ژورنال، ۲۷ مارس ۲۰۲۱.

۱۰- https://www.eghtesadonline.com

  1. “Strategic Pact With China Gives Iran Breathing Room at a Critical”, .هاآرتز، ۲۹ مارس ۲۰۲۱٫

۱۲- https://www.mashreghnews.ir/news/1199256.

17ژوئن/21

فتاوای موثر اجتماعی

درآمد:

فقه شیعی به‌رغم غنا و عمق آن، به علت دور افتادن فقهای شیعه از حکومت و مناصب اجتماعی و حکومتی و رسوخ جدایی دین از سیاست در برخی از مواقع فقه شیعه تا قبل از دوران عصر صفوی بیشتر در عرصه فقه فردی رشد و نمو کرده بود، از این رو فتاوای فقهی منحصر به این عرصه بود. امام خمینی(ره) به‌طور رسمی، «فقه شیعه را از دورانی که خود در تبعید بودند، به سمتِ فقه اجتماعی و فقه حکومتی و فقهی که می‌خواهد نظام زندگی ملت‌ها را اداره کند و باید پاسخگوی مسائل کوچک و بزرگ ملت‌ها باشد، کشاندند.»(۱) در طول تاریخ، فقهای شیعه هرگاه که مجال استفاده از ظرفیت عظیم فقه اجتماعی شیعه پیدا می‌کردند، به‌ویژه از دوره صفویه به بعد، از این ظرفیت در راستای صدور فتاوای خویش استفاده کردند.

در این نوشتار به بهانه سالروز صدور فتوای تاریخی میرزای شیرازی، ضمن اشاره به این فتوا به برخی از مهم‌ترین فتاوای اجتماعی تاریخ شیعه اشاره می‌کنیم و در نهایت به فتوای تاریخی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص تحریم مطلق سلاح‌های هسته‌ای که بازتاب‌های متعددی در سطح بین‌المللی داشت می‌پردازیم:

 

الف. فتوای اجتماعی از صفویه تا ظهور انقلاب اسلامی

در دوره صفویه جنگ‌ها جنبه جهادی نداشتند. هنگامی که شیرغازی‌خان ازبک در ۱۱۲۸ به خراسان حمله کرد و بسیاری از مردم آنجا را به قتل رساند، شیخ بهاءالدین اِستیری و جمعی از علمای خراسان به دربار شاه سلطان حسین شکایت بردند و خواهان جهاد شدند، اما آنها را از دربار اخراج کردند. شیخ دست بر نداشت و همچنان در خطبهها مردم را به جهاد فراخواند و به این طریق عده‌ای را برای جهاد در برابر شیرغازی‌خان جمع کرد، اما سرانجام صفی‌قلی‌خان حاکم خراسان او را به قتل رساند.

در دوران قاجار روسیه متأثر از وصیت‌نامه پتر کبیر،(۲) که منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قفقاز و قسمتی از ایران را متعلق به خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست، درگیر جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طولانی با ایران شد. این جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها که در دو دوره، بین سال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۸ و ۱۲۴۱ تا ۱۲۴۳، روی دادند، دو کشور را درگیر نزاع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خونین کردند. نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دوره اول، انقعاد قرارداد گلستان و از دست رفتن بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از سرزمین ایران بود.

جنگ دوم که به‌خاطر شبهات در خصوص مرزهای منعقد شده در قرارداد گلستان رخ داد؛‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به دلیل درخواست کمک مسلمانان ساکن در مرزهای ایران و روسیه از سپاه عباس‌میرزا، از همان آغاز زمینه‌های مذهبی داشت، از این‌رو در این جنگ میرزاعیسی قائم مقام فراهانی، وزیر عباس میرزا ولیعهد، برای تقویت جبهه با نیروهای مردمی از علما خواست که فتوا‌هایی را برای جهاد با روس‌ها صادر کنند. وی حاج ملا باقر سلماسی و صدرالدین محمد تبریزی را به عتبات نزد شیخجعفر نجفی صاحب کتاب فقهی کشفالغطاء و سید علی طباطبایی صاحب ریاضالمسائل فرستاد و نامه‌هایی را نیز برای علمای شهرهای قم، اصفهان، یزد و کاشان، چون میرزا ابوالقاسم ‌بن ملا محمدحسن گیلانی، مشهور به میرزای قمی صاحب قوانین الاصول، میر محمدحسین خاتون آبادی (امام جمعه اصفهان)، ملا علی اکبر ایجی و آخوند ملا احمد کاشی نگاشت.

به دنبال این درخواست، بسیاری از عالمان آن عصر، ضمن حضور مستقیم در چمن سلطانیه در مدتی کوتاه رساله‌های جهادی و فتواهای بسیاری را در باب وجوب جهاد با روس‌ها صادر کردند.(۳) در بین فتواهای صادر شده، فتاوای آیت‌الله شیخ محمدجعفر کاشف‌الغطاء(۴) مرحوم آیت‌الله سید علی ‌طباطبایی(۵) و آقا سید محمد اصفهانی مـعروف بـه مجاهد دیده می‌شوند.

بعد از اتمام جنگ‌های دوره دوم ایران و روس تا پایان سلطنت فتحعلی‌شاه، مهم‌ترین واقعه‌ای که مجدداً علما را به مداخله واداشت و منجر به  صدور فتوا از سوی یکی از فقها شد، ‌ماجرای گریبایدوف بود؛ آن هم در زمانی که درباریان و حتی خود شاه در برابر اعمال و رفتارهای گستاخانه گریبایدوف مشی مسالمت‌آمیز و توأم با تسلیمی را در پیش گرفته بودند. در این شرایط بود که آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد، با مشاهده گستاخی این سفیر روس، طی فتوایی مردم را به جهاد علیه سفیر روس و بستگان و مأمورین وی دعوت کرد.(۶) این حادثه بار دیگر  قدرت  فتوا و تأثیرگذاری آن بر حوادث اجتماعی را به‌خوبی نشان داد.

در دوران سلطنت ناصرالدین شاه، شاهد افرایش هر چه بیشتر قدرت‌های بیگانه و نیز وابسته‌تر شدن حکومت به بیگانگان هستیم. از این رو علمای این عصر با هوشیاری نسبت به مسائل اجتماعی، به‌موقع و سرسختانه، برای حفظ حیثیت ملی و دینی این سرزمین اقدام کردند(۷) که از مهم‌ترین آنها باید به فتوای تاریخی میرزای شیرازی در قضیه تنباکو(۸) که در واکنش به قرارداد رژی (انحصار توتون و تنباکو) صادر شد اشاره کرد.

میرزای شیرازی در فتوای خود با بیان اینکه «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.» هرگونه استعمال تنباکو و توتون را در حکم محاربه با امام زمان دانستند. این فتوای ایشان نیز همچون سایر فتاوای ایشان  مستند به ادله شرعی بود و یک فتوای اجتماعی به شمار می‌رفت.(۹)

شایان ذکر است که یک مسئله فقهی گاهی جنبه فردی و گاه جنبه اجتماعی دارد. به طور مثال در موضوع تنباکو اگر حرمت و حلیت آن در شرایط طبیعی بررسی قرار شود، این امر یک مسئله فردی به ‌شمار می‌رود. اما همین موضوع  از این منظر بررسی  شود که موجب سلطه بیگانه بر اسلام و مسلمین و منجر به خدشه‌دار شدن استقلال دین و کیان اسلامی می‌شود، در این حالت از  جنبه فردی خارج می‌شود و جنبه اجتماعی پیدا می‌کند. چنانچه در فتوای میرزای شیرازی می‌بینیم که وقتی ایشان ملاحظه کردند که «قرارداد رژی» عملاً اصل اسلام و نظام اسلامی و جامعه اسلامی را نشانه رفته است، استفاده توتون و تنباکو را به هر نحوی حرام دانستند و از آن به مثابه محاربه با امام زمان تعبیر کردند.

بعد از دوران ناصرالدین‌ شاه نیز، به‌ویژه در سال‌های اولیه نهضت مشروطه، تکاپوی علما در ایران و عتبات به شکل فزاینده‌ای گسترش یافت. اکثر مورخین معتقدند که روحانیت اساسی‌ترین نقش را در شکل‌گیری و تحقق انقلاب مشروطیت برعهده داشت. در این عصر نیز فتاوی مراجعی همچون ملا محمد کاظم خراسانی، ‌و شیخ عبدالله مازندرانی ضرباتی اساسی را بر پیگیره نظام استبدادی محمدعلی شاه وارد کرد.(۱۰)

 

۲- برخی از فتواهای اجتماعی عصر حاضر

در عصر حاضر نیز فتاوای اجتماعی مهمی توسط فقها بزرگ صادر شدند که نه تنها در بین شعیان، بلکه در سطح بین المللی بازتاب داشتند و مؤثر واقع شدند که برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

یکی از مهم‌ترین این فتاوا، فتوای تاریخی حضرت امام (ره) در قضیه توهین سلمان رشدی به پیامبر اکرم«ص» در رمان «آیات شیطانی» است. ایشان در این قضیه برا اساس احکام شرعی، اقدام مؤلّف کتاب شیطانی را اقدمی «علیه‌ اسلام‌ و پیامبر«ص» و قرآن» تلقی کردند و او را مرتد و مستحق مجازات دانستند.

مسلماً فتوای حضرت امام در قضیه سلمان رشدی، فتوائی اجتماعی به شمار می‌رود، زیرا ایشان در مقام یک مرجع تقلید و مفتی، به خاطر دفاع از حریم اسلام و برداشت فقهی و علمی خویش، این فتوا را صادر فرمودند. مقام معظم رهبری نیز همواره این فتوای تاریخی امام را فتوائی تغییرناپذیر دانسته و اعلام کرده‌اند که همان‌گونه که حضرت امام فرمودند: «اگر توبه هم کند و زاهد زمان هم شود»، این فتوا ثابت است و این حکم الهی تغییر نخواهد کرد.(۱۱)

از جمله فتواهای مؤثر اجتماعی دیگر در عصر حاضر فتوای آیت‌الله سیستانی در خصوص لزوم مقابله با داعش است. فتوای ایشان توسط نماینده‌شان در نماز جمعه کربلا قرائت شد و در آن اعلام کردند که: «با توجه به خطری که عراق را تهدید می‌کند، در حال حاضر دفاع از سرزمین، ناموس و مقدسات «واجب کفایی» است.»

فتوای آیت‌الله سیستانی که مورد حمایت سایر مراجع نیز قرار گرفت؛ موجب قیام مردم علیه داعش شد و گروه‌های مقاومت و دولت عراق نیرویی معنوی برای ادامه مبارزه با داعش یافتند. این فتوا معادله قدرت را تغییر داد و به نیروهای حشدالشعبی مشروعیت بخشید و می‌توان گفت که صدور این فتوا یکی از عوامل مؤثر در پیروزی عراق بر داعش بود.

از دیگر فتواهای تاریخی و مهم در جهان تشیع، فتوای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص حرمت مطلق سلاح‌های هسته‌ای است. ایشان که همواره در مناسبت‌های متعدد بر مخالفت خود با تولید و استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی، به‌ویژه سلاح‌های هسته‌ای، شیمیایی، ‌میکروبی تأکید (۱۲) و متقابلاً بر حق همه کشورها در کسب و توسعه علوم در همه زمینه‌ها، خصوصاً برخورداری از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز تصریح کرده بودند؛(۱۳) در سی‌ام بهمن‌ماه ۱۳۸۸ فتوای تاریخی خود را در خصوص منع تولید و استفاده از سلاح‌های هسته‌ای که ریشه در فقه اصیل ‌شیعی دارد، صادر کردند(۱۴) و سپس در پیام به نخستین کنفرانس بین‌المللی‌خلع‌ سلاح ‌هسته‌ای و عدم ‌اشاعه در فروردین ۱۳۸۹، نه تنها ساخت و بهره‌گیری از سلاح ‌هسته‌ای را مطلقاً حرام و ممنوع دانستند، بلکه همین حکم را به سایر سلاح‌های کشتار جمعی نیز تسری دادند(۱۵) و با این اقدام خویش، ظرفیت فقه و حقوق اسلامی، به‌ویژه فقه امامیه و قابلیت فقهای برجسته آن ‌را در حمایت از اصل و هدف بین‌المللی منع اشاعه و خلع سلاح هسته‌ای نشان دادند. فتوای تاریخی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص سلاح‌های هسته‌ای مورد استقبال فراوان مجامع بین‌المللی و مجامع داخلی قرار گرفت و در سازمان ملل به عنوان یک سند حقوقی ثبت شد.(۱۶)

از آنجا که فتوای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص سلاح‌‌های هسته‌ای توسط یک فقیه جامع‌الشرایط که در جایگاه مرجعیت مسلمین و رهبری امت اسلامی قرار دارد و براساس اسناد و ادله معتبر شرعی (اعم از عقل نص و یا قواعد شرعی معین) صادر شده است،‌ باید آن را یک فتوای فقهی به شمار آورد و نه حکم ثانوی یا حکم حکومتی،. از این رو این فتوا از تمام آثار و لوازم یک فتوا برخوردار است. یعنی تابع مصالح و موقّتی نیست؛ برای عموم لازم‌الاتباع است و هیج مصلحت‌اندیشی یا تقیه‌ یا اضطراری در آن وجود ندارد.

 

پی‌نوشت:

۱- https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?id=2843&nt=2&year=1376&tid=2220 2- در وصیت وی آمده بود «ممالک گرجستان و ولایات قفقاز، شریان ایران است. همین که نوک نیش روسیه بر ایران خلید، خون ضعیف از رگ و دل ایران فوران می‏کند و آن وقت فرمان‌فرمای ایران، نوکر ما می‏شود»

۳- دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایره المعارف، ج ۱، ‌ص ۵۲۵۶٫

۴- «میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی، جهادیه، دائره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع)، اول، قم، ص۱۸-۲۲

۵- میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی، جهادیه، ص ۲۲ و ۲۳٫

۶- محمدحسن کاووسی عراقی، ‌نصرالله صالحی، ‌جهادیه،‌ اداره اسناد وزارت خارجه، ج ۲، ‌۱۳۷۶، ص ۱۲٫

۷- همان، ص ۱۳٫

۸- رک: موسی نجفی، موسی فقیه حقانی، تاریح تحولات سیاسی ایران، تهران، ‌مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۱،‌ ص ۲۲۰-۱۶۰٫

۹- ابوالقاسم علیدوست، فقه و مصلحت، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ‌ص ۵۷۰٫

۱۰- محمدحسن کاووسی عراقی، ‌نصرالله صالحی، ‌جهادیه،‌ اداره اسناد وزارت خارجه، ج ۲ ، ‌۱۳۷۶، ص ۱۳٫

۱۱- https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=4028#18140

۱۲- بیانات رهبری در دیدار با دانشمندان هسته‌ای، ۱۵/۰۵/۱۳۸۲٫

۱۳- همان.

۱۴- بیانات رهبری در دیدار با دانشمندان هسته ای، ۳۰/۱۱/۱۳۸۸٫

۱۵- بیانات رهبری در دیدار با دانشمندان هسته ای، ۱۵/۰۵/۱۳۸۲٫

۱۶- https://documents-dds-ny.un.org/doc/UNDOC/GEN/N10/325/98/pdf/N1032598.pdf?OpenElement

https://documents.un.org/prod/ods.nsf/xpSearchResultsM.xsp

17ژوئن/21

مردی که امیدش «میدان» بود

شهید دکتر فتحی شقاقی بنیانگذار «جهاد اسلامی» فلسطین در پیشگفتار کتاب «جهاد اسلامی» از ماهیت «میدانی» سخن می‌گوید که امام خمینی(ره) پیش روی همه مسلمانان و آزادگان جهان گشود. میدانی که ریشه در کربلای امام حسین(ع) داشت و حتی رایانه‌های نظام سلطه را نیز از درک ماهیت واقعی خود دچار اشتباه محاسباتی کرد. او می‌نویسد:

«… منطق نخستین حرکت اسلام بار دیگر ظاهر شده است. رسانه‌های غربی و شاگردانش که متحیر و سرگردان، انگشت به دهان مانده‌ بودند، با قلم‌هایشان که به مرکّب شیطان آغشته است، درباره آیت‌الله می‌نوشتند که توده‌های میلیونی تشنه آزادی و بازگشت به خدا، گرداگرد او جمع شده‌اند، در حالی که آنان هر روز برای جیمز جونز، عامل کشتار جوایانای آمریکا در فکر یافتن بهانه‌ای بودند: «کامپیوترهای آمریکا از سر ناتوانی درمانده شده‌اند که میان شهادت امام حسین(ع) در بیش از ۱۳۰۰ سال پیش با سرنگونی نظامی که مدرن‌ترین و باثبات‌ترین نظام‌های غرب آسیا شمرده می‌شد چه ارتباطی وجود دارد؟» اکنون با تداوم و پیشرفت انقلاب مفاهیم تازه‌ای سر برآورده‌اند و مفاهیم کهنه ناپدید می‌شوند.

وحشت دائمی در بین افراد مرعوب از سلطه‌گری و خشونت ابرقدرت‌ها همچون شمشیری آخته بر ضد اسلام و آینده آن به نظر می‌رسید. این وحشت اکنون فرو می‌پاشد و آن توهمات رنگ می‌بازند. ابرقدرت‌ها همچون سایر موجودات روی زمین، ممکن است حتی با کامپیوتر هم در محاسبات خود اشتباه کنند!»(۱)

دکتر شهید فتحی شقاقی سپس از این «میدان تازه» به میدانی با مفاهیم تازه یاد می‌کند که مفاهیم کهنه را ناپدید می‌سازند. او این میدان تازه را مرحله اسلام و پایان لیبرالیسم و سوسیالیسم می‌خواند و می‌نویسد:

«… این مرحله از آنِ اسلام است. از این رو توده‌ها زیر سایه آن پناه گرفته‌اند… اگر این مرحله از آنِ اسلام نبود، توده‌ها این‌گونه به خاطر آن بیرون نمی‌آمدند… همه احتمالات در برابر ملت‌های منطقه فروریخته است… اکنون اعلام می‌شود که تجربه‌های توان‌فرسا در زیر سایه لیبرالیسم و سوسیالیسم به شکست و فروپاشی انجامیده‌اند.»(۲)

شهید فتحی عبدالعزیز شقاقی این مطالب را در سال ۱۹۷۹ م. ۱۳۹۹ ه.ق در شهر قاهره و در روزگاری که هنوز دو ابرقدرت شرق و غرب، جهان را چون سیبی بین خود تقسیم و سرمست از ثروت و قدرت، فرعونیت خود را به جهان تحمیل کرده بودند و درست در روزهای پایانی سال ۱۳۵۷ و اوایل سال ۱۳۵۸ یعنی زمانی که هنوز حتی دستگاه دیپلماسی دولت موقت ایران و ملی‌گراها و لیبرال‌ها رو به قبله لیبرالیسم ایستاده و بدین گونه به دنبال راه حل مشکلات بودند و گروهک‌های چپ‌گرا با سازمان‌دهی میلیشیای خود برای آینده ایران نسخه سوسیالیست را تجویز می‌کردند و «میدانی» را که امام ترسیم کرده بود را نمی‌فهمیدند، به رشته تحریر در‌آورد. امروز پس از گذشت ۴۲ سال از تحلیل شهید فتحی شقاقی بر همگان آشکار شده است که برداشت او از امام و انقلاب و اثرگذاری آن بر منطقه و جهان، در شهر قاهره درست‌تر از وابستگان فکری لیبرالیسم و سوسیالیسم در دیروز و امروز در شهر تهران بوده است، زیرا او به درکی از پیوند این انقلاب با امام حسین(ع) پی برده بود که برخی هنوز از فهم آن عاجزند.

عصر عاشورای خرداد ۱۳۴۲، هنگامی که امام خمینی در مدرسه فیضیه خون به زمین ریخته شده شهید سید یونس رودباری را استمرار خون شهدای کربلا در سال ۶۱ هجری در کربلا خواند و فیضیه بیکباره در سوگ نشست و امام «مبدأ» حرکت را «عاشورا» و «میدان» مبارزه را «کربلا» قرار داد؛ فتحی شقاقی نوجوانی ناامید از آینده مبهم فلسطین در اردوگاه رفح در نوار غزه بود. آن روز فتحی شقاقی هرگز باور نمی‌کرد روزی در «میدانی» حرکت کند که مبدأ آن عاشورا باشد و شمیم رایحه کربلا او را به جایی رهنمون سازد که در پایان همین کتاب، شهادت در میدان عاشورایی را سعادت دنیا و آخرت خود و فلسطین بداند و بگوید:

«خدایا! شهادت در راهت را به ما ارزانی بفرما و ما را با پیامبران و صدیقان، شهیدان و صالحان محشور بگردان، حسن اولئک رفیقا و الصلاه و السلام علی سیدالمرسلین و علی آله و صحبه.»(۳)

فتحی شقاقی که سال‌های سال تجربه شکست دیپلماسی منفعل سران عرب و احزاب و گروه‌های چپ‌گرا را در برخورد با رژیم اشغالگر دیده بود و حتی در عرصه «میدانی» هم حرکت‌های چریکی مبتنی بر ملی‌گرایی و وام‌گیری از نظام‌های سوسیالیستی را ناکارآمد می‌دید، با الهام‌ از امام خمینی بر این باور بود که نمی‌توان به سران حکومت‌های اسلامی تکیه کرد و به صراحت اظهار داشت: «رژیم‌های موجود در جهان اسلام و اسرائیل دو روی یک سکه‌اند.»(۴)

او حتی به نقد کسانی پرداخت که رویارویی با اسرائیل را متضمن شکل‌گیری دولت و خلافت اسلامی می‌دانستند و مسئله فلسطین را فرع و دنباله این حرکت می‌خواندند.(۵)

فتحی شقاقی که حتی نظریه بعضی از دانشمندان اهل سنت را که جهان اسلام را در مرحله دوران مکه تفسیر می‌کردند و دوران کنونی را دوران کشمکش نمی‌دانستند و دوران صبر می‌خواندند، به باد انتقاد می‌گیرد و صراحتاً اعلام کرد: (۶) «… به تعویق انداختن نبرد به بعد از برپایی حکومت اسلامی خطرهای سهمگینی را در بردارد.»(۷) و نسبت به این نگاه و رویکرد هشدار ‌داد.

او که با پیروزی انقلاب، سخنان و مواضع امام خمینی را به‌دقت دنبال می‌کرد به‌خوبی به این نکته پی برده بود که خطوط میدانی که امام خمینی ترسیم ‌کرد، همان گمشده او و منجی سرزمین مادری او و قبله‌گاه اول مسلمین است. او می‌دید که امام خمینی، تنها شیفتگان مکتب لیبرالیسم و تالارنشینان عرصه دیپلماسی را که همه چیز را بر اساس معادلات مادی تعریف می‌کنند، مورد خطاب قرار نمی‌دهد، بلکه در میدانی عاشورایی، کسانی را هم که میدان مبارزه را با نگاه سوسیالیستی و مادی خود تعریف می‌کنند و خود را سردار عرب می‌خوانند و سنگ فلسطین را به سینه می‌زنند، متوجه ناکارآمدی مبارزه منهای ایمان می‌کند.

امام خمینی در آذر سال ۱۳۶۰ در پاسخ به تلگراف تبریک معمر قذافی به خاطر عملیات طریق‌القدس به او گوشزد می‌کند که: «کسانی که قدرت ایمان را نمی‌فهمند، با شکستی مفتضحانه روبه‌رو می‌شوند.» شکستی که بلوک شرق با همه قدرت جهنمی‌اش مفتضحانه با آن روبه‌رو شد.

فتحی شقاقی در ایران نظاره‌گر مردمی می‌شود که با پیوند با تفکر عاشورایی در «میدان» عمل، همه معادلات سیاسی، اجتماعی دشمنان اسلام و فلسطین را یکی پس از دیگری به هم می‌ریزند و رهبرشان پس از پیروزی بزرگ رزمندگانش با کمترین امکانات در عملیات بزرگ فتح‌المبین، «میدان» و «مردان میدان» را این‌گونه توصیف می‌کند: «… اکنون ملت ما دریافته است که «کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلَّ اَرضٍ کَربَلا». مجالس حال و دعای اینان شب عاشوراهای اصحاب سیدالشهدا«ع» را در دل زنده می‌کند.»(۸)

فتحی شقاقی به درکی از راهبرد «میدانی» امام خمینی(ره) و کارایی آن در برخورد با دشمنان اسلام می‌رسد که دانشمندی چون «شهید چمران» و دانش‌آموزی چون «شهید فهمیده» را در یک جهان و با یک جهان‌بینی قرار می‌دهد، از این‌رو پشت به دیپلماسی منفعل، معامله‌گر، منفعت‌طلب ـ آن هم برای منفعت صاحبان ثروت و قدرت ـ تنها نسخه نجات فلسطین را میدانی می‌بیند که امام خمینی و پس از او امام خامنه‌ای آن را ترسیم کرده‌اند و با شجاعت فریاد می‌زند: «ما با امام خمینی همصدا خواهیم شد که می‌گوید ما با منطق اسلام حرکت می‌کنیم. اگر کشته شویم در بهشت هستیم و اگر شکست هم بخوریم در بهشت هستیم و اگر دشمنان اسلام را شکست دهیم نیز در بهشت هستیم و به همین دلیل از شکست نمی‌ترسیم، بلکه از هیچ چیز نمی‌ترسیم، پیامبر(ص) در برخی از غزوه‌ها شکست خورد. ما با شمشیر خدا می‌جنگیم و نهضت ادامه خواهد یافت.»(۹)

شهید فتحی شقاقی با شنیدن خبر شهادت عباس مدنی و خانواده‌اش باز از میدان شهادت و کربلا می‌گوید و او را این‌گونه خطاب قرار می‌دهد: «… سرور بزرگ من! برای تو مرثیه نمی‌خوانم، بلکه برای صندلی‌ها و دفاتر و اوراق و اسناد خویش مرثیه می‌خوانم. باید برای آنها آتش بیفروزم و پشت سرت در خیابان‌ها راه بیفتم و به سوی جنوب لبنان سرازیر شوم. جنوب فقیران و مردان ستمدیده تا شهادت و یا آزادی قدس. مردم به شما گفتند به جنوب لبنان نروید، آن‌گونه که جدتان رفت. شما رفتید تا با مرگتان به ما حیات دوباره ببخشید. تا در بیابان‌های خشکمان بذر امید بکارید. پس درود بر شما ای فدایی بزرگ!»(۱۰)

پس از شهادت عباس مدنی، شهید فتحی شقاقی در «میدان» ماند همان‌گونه شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی  و عماد مغنیه و سرانجام ابومهدی المهندس و حاج قاسم در میدان به او پیوستند تا فلسطین از زن و مرد، بزرگ و کوچک، دانشمند و دانش‌آموز و روحانی و دانشگاهی، آزادی قدس را تنها در «میدان» جهاد و مبارزه جستجو کنند نه در کاخ‌ها و پشت میزها با زبان دیپلماسی منفعل و قلم‌های قراردادهای ننگین.

امام خامنه‌ای پس از شهادت فتحی شقاقی در تاریخ ۸ آبان ماه ۱۳۷۴ او را «مجاهد مؤمن و شجاع و متفکر و مخلص» خواند که جان خود بر سر جهاد مقدس نهاد. امروز فتحی شقاقی چون همه مردان میدان در نزد مجاهدان غزه و کرانه غربی و کودکان معصوم غزه زنده است؛ همان‌گونه که حاج قاسم زنده است؛ همان‌گونه که خود او شهید عباس مدنی را این‌گونه خطاب کرد: «… برای تو مرثیه نمی‌خوانم. تو زنده هستی! کودکان معصوم تو را زنده می‌دانند، گلوله مجاهدان، فریادهای انتفاضه تو را زنده می‌دانند.»(۱۱)

 

پی‌نوشت:

۱- جهاد اسلامی، امام خمینی، شیعه و سنی، مسئله فلسطین، شهید دکتر فتحی شقاقی، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، ص۲۱٫

۲- همان مدرک، ص۲۱٫

۳- همان مدرک، ص۳۱۶٫

۴- همان مدرک، ص۲۸۹٫

۵- ر.ک همان مدرک، ص۲۸۵٫

۶- ر.ک همان مدرک، ص۳۱۳٫

۷- ر.ک همان مدرک، ص۳۱۵٫

۸- صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۵۱٫

۹- جهاد اسلامی، فتحی شقاقی، ص۲۳٫

۱۰- شاهد یاران، ش۲۶، احیاگر جهاد مقاومت فلسطین، ص۱۸٫

۱۱- همان مدرک.

17ژوئن/21

تحولات حساس لبنان به کدام سو می‌رود؟

اشاره کلی:

عروس خاورمیانه این روزها شرایط بغرنجی را سپری می‌کند. از طرفی فشارهای شدید اقتصادی ناشی از تحریم‌های موسوم به قیصر، معیشت ملت لبنان را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است و از طرفی انقسام سیاسی و بن‌بست احزاب برای تشکیل کابینه، مشکلات را دوچندان کرده است. دوروتی شیا سفیر آمریکا در لبنان به‌صراحت اعلام داشت: «هدف از تحریم‌ها دست برداشتن ملت لبنان از حمایتشان از حزب‌الله است و تا وقتی این جنبش محدود نشود فشارها تداوم خواهد یافت.»

 

۱٫لبنان با مساحت ۱۰۴۰۰ کیلومتر مربع از جمله کوچک‌ترین کشورهای جهان به شمار می‌آید، اما تحولات این کشور در دهه‌های اخیر تأثیرات عمیقی بر کشورهای پیرامونی‌ آن گذاشته است. جمله معروفی در دنیای سیاست می‌گوید: «نبض خاورمیانه در لبنان می‌زند و برای دانستن وضعیت این منطقه باید به رویدادهای عروس خاورمیانه نگریست.»

  1. این کشور پس از فروپاشی عثمانی و تقسیم کشورهای آن در پی پیمان سایکس پیکو (بین فرانسه و انگلستان)، تحت قیمومیت فرانسه درآمد و در سال ۱۹۴۳ استقلال پیدا کرد؛ هر چند فرهنگ فرانسوی به‌طور جدی در سیاست و اجتماع لبنان رسوخ یافت و هنوز هم ادامه دارد.

از بدو استقلال لبنان دو تفکر به‌طور عمده در این کشور وجود دارند که سبب کشمکش‌های فراوانی شده‌اند. ابتدا مسیحیان مارونی که با حمایت فرانسه عمده قدرت را در دست داشتند و با تفکر ملی‌گرایی، سعی در نزدیکی به قدرت‌های غربی از جمله فرانسه داشتند. دوم مسلمانان و چپ‌گراها که بیشتر به اتحادهای عربی، به‌خصوص سوریه و مصر گرایش داشتند.

برای مثل آنتوان سعاده شخصیت لبنانی با تفکر پان‌عربیسم، طرفدار اتحاد سوریه، لبنان و فلسطین بود و با ایجاد حزب سوسیال ناسیونالیست سوریه، سودای برپایی کشور متحد عربی با نام سوریه بزرگ را در سر داشت که با ملی‌گرایان لبنانی درگیر و اعدام شد. در واکنش به اعدام وی، طرفدارانش ریاض الصلح نخست‌وزیر وقت لبنان را ترور کردند.

۳٫در سال ۱۹۵۸ با تشکیل جمهوری متحد عربی که از اتحاد مصر و سوریه ایجاد شده بود، نخست‌وزیر وقت لبنان از پیوستن به این اتحاد حمایت‌کرد، در حالی که رئیس‌جمهور، کمیل شمعون به‌شدت مخالف ناصر بود و از پیمان بغداد پشتیبانی می‌کرد. در نهایت با درخواست پرزیدنت شمعون، نیروهای نظامی آمریکایی به لبنان وارد شدند و به نفع وی بحران را خاتمه دادند.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که لبنان همواره میدان رقابت و تاخت و تاز قدرت‌های خارجی و به‌نوعی فاقد استقلال لازم بوده است؛ اما نکته جالب فقدان نقش جدی شیعیان در تحولات این کشور بود که با ورود امام موسی صدر در سال ۱۹۵۹ و حرکت‌های مصلحانه ایشان، از جمله تشکیل حرکت محرومین و جنبش امل، شرایط این طایفه به‌طور کلی تغییر کرد.

۴٫با وقوع بحران فلسطین و نبردهای متعدد بین دول عربی و اسرائیل، عروس خاورمیانه نیز از این تحولات بی‌نصیب نماند و به‌خصوص پس از واقعه سپتامبر ۱۹۷۰ و اخراج فلسطینیان از اردن و کوچانده شدن آنان به لبنان، شرایط سیاسی این کشور کاملاً تغییر کرد.

از یک سو سازمان آزادیبخش فلسطین، مرابطون، سوسیالیست ترقی‌خواه، حزب کمونیست لبنان و جنبش امل در یک جبهه قرار گرفتند و از سوی دیگر فالانژهای مسیحی که هویت خود را در خطر می‌دیدند، در طرف مقابل ایستادند و جنگ داخلی در سال ۱۹۷۵ شعله‌ور شد.‌

اینجا بود که اتحاد بین مسیحیان غرب‌گرا و اسرائیل شکل گرفت و ارتش این رژیم به بهانه تعرضات سازمان آزادی‌بخش فلسطین به لبنان حمله کرد و علاوه بر اشغال جنوب لبنان، ظرف چند روز به بیروت رسید و توانست رئیس‌جمهور مدنظرش، بشیر جمیل را به ریاست برساند. بلافاصله فلسطینیان رئیس‌جمهور جدید را به قتل رساندند و مجدداً برادرش امین جمیل به جای وی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد.

تحولات فوق نشان می‌دهند که لبنان از ابتدای تشکیل، فاقد نیروئی منسجم و قدرتمند برای دفاع از خود بوده و در تحولات منطقه‌ای یک کشور عربی مستقل و تأثیرگذار به شمار نمی‌آمده، بلکه بالعکس تحت تأثیر رخدادها قرار می‌گرفته است.

  1. با ایجاد حزب الله در اوایل دهه ۸۰ میلادی و مبارزه این جنبش با رژیم صهیونیستی و متعاقباً موفقیت در نبردهای تسویه حساب و خوشه‌های خشم و در نتیجه عقب‌نشینی ارتش این رژیم از جنوب لبنان، مقاومت لبنان به الگویی مهم در تاریخ مبارزه اشغالگری اسرائیل مبدل شد و برای اولین بار در تاریخ در تابستان سال ۲۰۰۶ برخلاف ارتش‌ها و جنبش‌های عربی توانست در یک جنگ مستقیم صهیونیست‌ها را شکست دهد و موازنه وحشت و بازدارندگی قوی‌ای را در برابر دولت یهود ایجاد کند.

از جمله برجستگی‌های جنگ ۳۳ روزه این بود که ارتش سوریه یک سال قبل از آن لبنان را ترک کرده بود و این کشور از دید سران صهیونیست عملاً ضعیف‌ترین حلقه محور مقاومت تلقی می‌شد، اما اثرات راهبردی این جنگ چنان بود که دکترین‌های نظامی دولت یهود را تحت تأثیر جدی قرار داد.

برای مثال اولین بار بود که برخلاف تصور همگان، برتری مطلق هوایی نتوانست نتیجه جنگ را رقم بزند و استراتژی جنگ نامتقارن به کارگیری شده توسط مقاومت لبنان توانست علاوه بر شکست مستقیم ارتش متجاوز در زمین و شکستن هیمنه نیروهای پیشرفته زرهی اسرائیل و تانک‌های مرکاوای آن، یک سوم شهرهای فلسطین اشغالی را زیر آتش راکت‌های خود بگیرد و ناتوانی رژیم صهیونیستی در تأمین امنیت شهروندانش را به‌وضوح عیان کند.

علاوه بر برتری‌های فوق، حزب‌الله برای اولین بار توانست با استفاده از موشک‌های ضد کشتی، نیروی دریایی اسرائیل را از صحنه نبرد خارج سازد و ابتکار عمل را به‌طور کامل در دست گیرد. از این تاریخ حزب الله علاوه بر تأثیرگذاری بی سابقه بر تحولات لبنان توانست معادلات منطقه‌ای را نیز دستخوش تغییر کند و در بحران سوریه به عنوان یک بازیگر مهم و مؤثر ورود موفقی داشته باشد.

به عبارت دیگر حزب الله، لبنان را از یک کشور ضعیف و کوچک عربی به یک کشور تأثیرگذار تبدیل کرد و در حالی که سوریه ضعیف شده مکرراً مورد تجاوز هوایی ارتش اسرائیل قرار می‌گیرد، لکن لبنان به برکت مقاومت اسلامی‌ خود،  از لحاظ نظامی در امنیت کامل به سر می‌برد.

۶٫اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای غربی که شرایط جدید لبنان و تسلط جریان ۸ مارس بر این کشور را برنمی‌تافتند، حربه تحریم اقتصادی و فشارهای سیاسی برای تضعیف این کشور و فشار بر ملت لبنان را مناسب تشخیص دادند و در مدت زمان اندکی ارزش لیره لبنانی به‌شدت کاهش یافت و از قدرت خرید مردم کاسته شد.

نکته مهم این است که قبل از اعلام تحریم‌های قیصر و اثرات منفی آن بر اقتصاد تجاری لبنان، ریاض سلامه رئیس بانک مرکزی در اقدامی بسیار مشکوک ۴۰ میلیارد دلار از دارایی‌های ارزی این کشور را به بانک‌های اروپایی منتقل کرد. مقامات غربی نیز به‌رغم فساد مالی این مقام مالی و بی کفایتی‌اش در اداره امور، برکناری وی را خط قرمز دانسته‌اند و با تهدید و ارعاب اجازه تعویض سلامه را نمی‌دهند.

۷٫انفجار بندر بیروت نیز به‌شدت این روند را تسریع کرد و عروس خاورمیانه را با اعتراضات مردمی و چالشی جدی درگیر کرد که به استعفای نخست‌وزیر تکنوکرات لبنان، حسان دیاب منجر شد. پس از استعفای وی کشورهای غربی با کمک متحدان منطقه‌ای، معیشت لبنانی‌ها را گروگان گرفتند تا بتوانند خواسته‌های حداقلی و حداکثری خود را محقق کنند.

مطلوب حداکثری آنان، مشخصاً آمریکا و سعودی، خلع سلاح حزب الله و قدرت یافتن مجدد جریانات غربی است و خواسته حداقلی و تاکتیکی ایشان، مشخصاً فرانسه، تشکیل دولتی برخلاف جریان اکثریت پارلمان و متمایل به غرب به نخست‌وزیری سعد حریری است. تا کنون حریری دو بار فهرست وزرایش را به رئیس‌جمهور ارائه کرده است؛ اما او زیر بار نام‌های تحمیلی نرفته و تصریح کرده که وزرا باید با موافقت مجلس و بدون نظر دول غربی و عربی انتخاب شوند.

در واقع بر اساس قانون، فراکسیون اکثریت باید دولت را انتخاب کند، ولی با توجه به فشارهای اقتصادی و سیاسی غربی، حریری سعی دارد با حربه غیرسیاسی و تکنوکرات بودن کابینه، مهره‌های مدنظر خود را به دولت جدید وارد کند. اکثریت پارلمان و رئیس‌جمهور میشل عون تا کنون در برابر فشارها مقاومت کرده‌اند و به همین علت لبنان در وضعیتی استثنایی قرار دارد.

  1. در این شرایط بغرنج، حزب الله با اقدام کمک‌های مومنانه خویش توانسته است با تدابیری حداقل‌های معیشتی برای طبقات فقیر لبنان را فراهم سازد و از اثرات فشارهای اقتصادی تحمیلی بر آنان بکاهد و تا حد زیادی در این امر موفق بوده است.

 

نتیجه‌گیری

در نهایت باید گفت با توجه به تغییر شرایط منطقه‌ای پس از برکناری دولت ترامپ و تسلط نسبی محور مقاومت بر اوضاع در یمن، عراق و سوریه و ایضاً غلبه ایران بر فشارهای حداکثری ایالات متحده، به نظر می‌رسد لبنان نیز با ادامه مقاومت و بدون رفتن زیر بار خواسته‌های غرب و ارتجاع عرب بتواند از وضعیت صعب فعلی نیز عبور کند.

17ژوئن/21

چرایی حمایت از مقاومت فلسطین

مقدمه:

از زمان غصب سرزمین فلسطین و تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در این سرزمین، یکی از شگردهای دستگاه‌های تبلیغاتی صهیونیسم بین‌الملل و نظام سلطه جهانی برای استمرار اشغال فلسطین و توسعه‌طلبی در منطقه و جلوگیری از مقابله افکار عمومی مردم جهان، به‌ویژه ملل مسلمان منطقه با توسعه‌طلبی صهیونیسم، فریب آنان با ایجاد شک و شبهه در ماجرای غصب فلسطین و مقاومت مردم این سرزمین بوده است. این سیاست همواره از سوی آنها در میان ملل مسلمان جهان، به‌ویژه در جوامع انقلابی که اهتمام بیشتری در حمایت از مقاومت فلسطین داشته‌اند بروز و ظهور داشته است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز با توجه به تعیین روز قدس در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان توسط امام خمینی(ره)، در جهت حمایت از مقاومت فلسطین و مبارزه با غده سرطانی رژیم صهیونیستی در منطقه، دستگاه‌های تبلیغاتی و ابزارهای رسانه‌ای و تبلیغاتی غرب و نظام سلطه جهانی و عوامل آنها در جامعه اسلامی ایران تبلیغ کرده‌اند که با توجه به اوضاع نابسامان اقتصادی مردم ایران و تورم فزاینده‌ای که در کشور وجود دارد، چرا جمهوری اسلامی ایران به مردم فلسطین کمک مالی و حتی از مقاومت گروه‌های فلسطینی حمایت تسلیحاتی می‌کند.

القای این نوع تبلیغات به مردم ایران هر چند هدفی جز تأمین امنیت پایدار رژیم جعلی صهیونیستی و تداوم سیاست‌های توسعه‌طلبانه تروریستی و تجاوزکارانه این رژیم ندارد؛ اما بر بخشی از مردم ناآگاه به مسائل منطقه و یا جریان‌های سیاسی غرب‌گرا در ایران تأثیراتی داشته است. به همین لحاظ ضروری است برای آگاهی‌بخشی به ملت مسلمان ایران و تبیین حقیقت و ماهیت دفاع از مقاومت فلسطین به چند نکته اساسی توجه شود.

 

الف. تأکید آموزه‌های دینی بر حمایت از مظلومان و ستمدیدگان

ملت ایران مسلمان و نظام برگرفته از اراده ملی این ملت نیز برگرفته از آموزه‌های دینی و قرآنی است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران بنا بر اصول مندرج در قانون اساسی می‌بایست در سیاست‌گذاری‌های داخلی و خارجی خود به آموزه‌های دینی، به‌ویژه قرآن مجید تمسک جوید که قضیه فلسطین و حمایت ایران از مقاومت و پایداری ملت مسلمان آن در برابر اشغالگری و توسعه‌طلبی صهیونیست‌ها در منطقه نیز بخشی از آن است. قرآن مجید در آیات متعددی بر حمایت از ملل مظلوم تأکید ورزیده است که به چند مورد آن اشاره می‌کنیم:

  1. أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ • الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ(۱) در این آیه علت اذن در جهاد را «مظلومیت» و مورد ظلم قرار گرفتن و اخراج از کاشانه و آواره ساختن مؤمنان از وطن خود توسط ستمگران می‌داند.
  2. وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ • إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛(۲) ‏کسانی که بعد از آنکه مورد ظلم قرار گرفتند، یاری بطلبند، ایرادی بر آنان نیست. ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند و در زمین به ناحق ظلم روا می‌دارند…
  3. وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً؛(۳) چرا در راه خدا و برای رهایی مردان و زنان و کودکانی که [به دست ستمگران تضعیف شده‌اند] پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد [ستمدیده‌ای] که می‌گویند: پروردگار ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود یارو یاوری برای ما تعیین فرما.

در سنت نبوی(ص) و ائمه معصومین(ع) نیز سفارش زیادی به این امر شده است؛ چه اینکه در اسلام، مسئولیت مقابله با تهدید و ارعاب وظیفه‌ای همگانی است و مسلمانان باید یکپارچه در برابر عوامل تهدید و ارعاب بایستند و از مظلوم دفاع کنند و خصم ظالم باشند.

دستور نورانی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) مبنی بر اینکه: «همواره با خصم، ظالم و یار و یاور مظلوم باشید.» همواره بر تارک عالم می‌درخشد و بیانگر تعالی اصول حقوقی اسلام و حقانیت این نظام حقوقی می‌باشد.

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) نیز فرمودند: «هرکس فریاد دادخواهی هر مظلومی ـاعم از مسلمان یا غیرمسلمانـ را بشنود که مسلمین را به یاری می‌طلبد، اما به کمک او نشتابد، مسلمان نیست.»

و در روایت دیگری فرمودند: «یاری ضعیفان، بهترین و بافضیلت‌ترین صدقه‌هاست.»

براساس بعضی از روایات دیگر، مسلمانان باید به حل معضلات و گره‌گشایی یکدیگر اهتمام ورزند و در این راستا تلاش کنند؛ وگرنه از زمره مسلمان واقعی خارج هستند.

از جهت دیگر نیز باید به این نکته اساسی توجه کرد که براساس اصول و مبانی اسلام، جامعه اسلامی پیکره واحدی است و مسلمین نمی‌توانند در قبال سایر مسلمانان بی تفاوت باشند.

پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: «حکایت مؤمنان در دوستی و مهربانی، چون اعضای یک پیکر است. وقتی یکی از آنها رنجور شود، دیگران به مراقبت و حمایت از او همداستان می‌شوند.»(۴)

این همبستگی عمیق اسلامی، تعاون اسلامی را نیز به همراه دارد؛ بدین معنا که مسلمانان در همه امور و شئون مشترک اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود، موظف به همکاری و همیاری یکدیگرند.

 

ب. پایبندی‌ به اصول و قوانین نظام و انقلاب اسلامی

اصول و قوانین نظام و انقلاب اسلامی ناشی از آموزه‌های دین مبین اسلام‌اند؛ لذا از بدو شکل‌گیری تاکنون اهداف خود را منحصر به برپایی حکومت اسلامی در ایران نکرده‌اند؛ بلکه خود را موظف به آزادی و بیداری سایر ملل مظلوم جهان و حمایت از حقوق آنان می‌دانند. براساس تحقق عملی حاکمیت ملی، دولت به نمایندگی از تمام افراد مردم، موظف به ایفای «تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان» است. به همین دلیل، ضمن آنکه «موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد.» در اعمال سیاست خارجی «دفاع از همه مسلمانان» را باید وجهه همت خود سازد.(۵)

بر این اساس جمهوری اسلامی ایران حمایت‌های بی دریغ مادی و معنوی خود را در حد امکانات و شرایط بین‌المللی، از ملت‌های مظلوم به عمل آورده است (مانند حمایت از مقاومت مردم ستمدیده آفریقای جنوبی، مسلمانان بوسنی ـ هرزگوین، افغانستان، قفقاز، لبنان و فلسطین و …)

لذا از آنجا که مشکل رژیم جعلی اسرائیل مربوط به همه جهان اسلام است و همه مسلمانان مورد تهدید هستند، حمایت از مقاومت فلسطین برای نجات ملت فلسطین و تشکیل دولت مستقل و طرد و نابودی اسرائیل، پیوسته مورد اهتمام مسئولان، مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است و در این زمینه، تدابیر قانونی و انواع حمایت‌های مالی، معنوی، تبلیغاتی و… صورت گرفته‌اند.

 

بر اساس مصوب ۱۹/۲/۶۹ مجلس شورای اسلامی نیز خطوط اصلی سیاست حمایت‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی از مردم فلسطین تدوین شده است.

 

ج. لزوم توجه به سایر مسئولیت‌های دینی و ملی دولت و نظام اسلامی

وجود برخی از مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و…در سطح کشور، امری واقعی و غیرقابل انکار است و برای خروج از این وضعیت و دستیابی به وضعیت مطلوب‌تر، تلاش‌های مضاعفی لازم است.

غیر از این واقعیت، باید واقعیت دیگری را نیز در نظر گرفت و آن توجه به سایر مسئولیت‌های دینی و ملی دولت و نظام اسلامی است. به عبارت دیگر حیطه و گستره وظایف و مسئولیت‌های دولت‌ها، فقط به درون مرزهای آن کشور محدود نمی‌شود؛ بلکه دولت‌ها برای دستیابی به اهداف خود در سطح داخلی و بین‌المللی (از قبیل تأمین امنیت و منافع ملی و تحقق آرمان‌های ایدئولوژیک) ناچارند محدوده عملکرد و اقدامات خود را به بیرون از مرزهای بین‌المللی، گسترش دهند و در عرصه معادلات و رقابت‌های بین‌الملل شرکت فعال داشته باشند.

امروزه به دلیل گسترش ارتباطات و تکنولوژی، جهانی شدن اقتصاد و…ـ که مرزهای ملی کشورها را درنوردیده است ـ دیگر نمی‌توان حیطه عملکرد و وظایف دولت‌ها را در محدوده مرزهای آن کشور تعریف کرد؛ بلکه برعکس، دولتی از توانایی بیشتر در سامان دادن به مسائل داخلی و تأمین امنیت و رفاه در سطح جامعه و تعقیب آرمان‌های ایدئولوژیک خود بهره‌مند است که به صورت فعال در مناسبات، معادلات و رقابت‌های بین‌المللی حضور داشته باشد و در چهارچوب اصول سیاست خارجی خویش، نقش مؤثرتری را در تأثیرگذاری بر تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا کند و از موقعیت‌ها و فرصت‌های بین‌الملل به بهترین نحو برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود استفاده کند.

دولت‌ها برای تحقق اهداف سیاست خارجی خود از ابزارهایی چون دیپلماسی، حربه‌های اقتصادی، نظامی و فرهنگی بهره می‌برند. استفاده صحیح و به‌موقع از این ابزارها در میزان موفقیت واحدهای سیاسی بسیار مؤثر است.(۷)

 

د. همسویی حمایت از مقاومت فلسطین با منافع ملی ایران

حمایت‌های اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی و حتی نظامی در حد وسع و توان از ملت‌های مسلمان دیگر ـ خصوصاً فلسطین ـ نه تنها با منافع ملی ایران تعارض ندارد؛ بلکه در راستای تأمین منافع ملی و همسو با آن است؛ زیرا:

اولاً، منافع ملی یک کشور فقط به مرزهای جغرافیایی آن محدود نمی‌شود؛ لذا دولت‌ها به میزان هزینه‌هایی که در کشورهای دیگر صرف می‌کنند و نیز از توان و قدرت تصمیم‌گیری و تأثیرگذاری بیشتری در آینده آن کشور و معادلات منطقه‌ای برخوردارند.

ثانیاً، حفظ موجودیت، استقلال و تمامیت ارضی و امنیتی ملی کشور ـ که از عناصر کلیدی و حیاتی تشکیل دهنده منافع ملی است ـ نیازمند صرف چنین هزینه‌ها و کمک به ملت‌هایی است که در خط اول مبارزه با دشمنان ما قرار دارند.

رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند: «اگر صهیونیست‌های افزون‌طلب، گرفتار انتفاضه نبودند، بدون تردید برای سیطره بر مصر و سوریه و لبنان و دیگر کشورهای خاورمیانه وارد عمل می‌شدند.»

پیشینه تاریخی رژیم صهیونیست نیز بیانگر همین واقعیت تلخ است. «آریل شارون» وزیر جنگ این رژیم، پس از اشغال بیش از نیمی از سرزمین لبنان در سال ۱۳۶۱/۱۹۸۲ «طرح تصرف چاه‌های نفتی منطقه خلیج فارس» را با استفاده از نیروی نظامی ارائه کرد و صراحتاً اعلام کرد: «با تصرف منطقه خلیج فارس توسط ارتش اسرائیل، نفت این منطقه نه یک نفت و سلاح عربی، بلکه یک نفت و سلاح یهودی خواهد شد.»(۸)

 

 

هـ. دلایل دیگر

افزون بر مطالب یادشده، دلایل دیگر عبارتند از:

  1. با توجه به نیازهای ضروری و حیاتی مردم فلسطین و امکانات نسبتاً خوب کشورمان، این کمک‌ها محدودند و تأثیر منفی بر روند آبادانی و حل مشکلات اقتصادی و معیشتی ما بر جای نمی‌گذارند. به علاوه نتایج مثبتی را در کوتاه‌مدت و طولانی‌مدت، در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، برای کشورمان به ارمغان می‌آورند.
  2. مسلمین امت واحده‌اند و سرنوشت مشترکی‌ دارند. استعمارگران همواره در پی جداسازی و تفرقه میان ملت‌های مسلمان‌اند تا از این رهگذر سلطه خود را بر جهان اسلام استوارتر سازند. لذا با عدم حمایت از مقاومت فلسطین به پاره‌سازی امت واحد اسلامی کمک کرده‌ایم.
  3. بر اساس روایتی همان‌طور که کمک‌های فردی موجب افزایش نعمت و برکات الهی هستند، کمک‌های اجتماعی نیز چنین‌اند.
  4. امروزه در تمام جهان سرمایه‌هایی بعنوان حرکت‌های انسان‌دوستانه برای کمک به جوامع محروم اختصاص داده می‌شود.
  5. این کمک‌ها اتحاد و یکپارچگی امت اسلامی را بهتر حفظ می‌کند و قدرت جمعی مسلمانان را بر دشمنان افزون می‌سازد.
  6. ارسال این قبیل کمک‌ها مختص ایران نیست؛ بلکه کشورهای بزرگ جهان (مانند آمریکا) به‌رغم وجود بسیار مشکلات داخلی باز هم در جهت اهداف و منافع نامشروع خود کمک‌های بسیار زیادی را به اسرائیل ـ که واقعاً هیچ بهره‌ای برای ملت آمریکا ندارد ـ ارسال می‌کنند.

 

 

پی‌نوشت:

  1. حج/ ۳۹ و ۴۰
  2. شوری/ ۴۱ و ۴۲
  3. نساء/ ۷۵
  4. نهج الفصاحه، ش۲۷۱۲٫
  5. قانون اساسی، اصول۶،۱۱،۵۶،۱۵۳٫
  6. ر. ک: قوام، عبدالعلی اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، ص ۲۰۶

۷٫ برای آگاهی بیشتر از این طرح رجوع کنید به: مجید صفاتاج، سناریوی جنگ نفت، (تهران: انتشارات تجسم خلاق، ۱۳۸۶).

17ژوئن/21

سوریه و تلاش برای برپایی معادله جدید با رژیم صهیونیستی

پاسخ دادن ارتش سوریه به تجاوزات رژیم صهیونیستی از طریق شلیک موشک  به سرزمین‌های اشغالی فلسطین تحول رفتاری مهمی است که در ایجاد معادله بازدارندگی و مهار دشمن صهیونیستی در آینده نقش مهمی را ایفا خواهد کرد. چند سالی است که رژیم صهیونیستی به بهانه حضور نیروهای ایرانی در سوریه و سوءاستفاده از شرایط داخلی به اهداف نظامی و فرودگاه دمشق حمله می‌کند و با سوءاستفاده از شرایط سیاسی و نظامی داخلی سوریه که درگیر جنگ با گروه‌های تکفیری است همواره اعلام می‌کند که به نیروهای ایرانی که برای نابودی اسرائیل تلاش می‌کنند، حمله کرده است.

این اقدام مکرر تجاوزگرانه رژیم صهیونیستی به‌رغم تهدید امنیت بین‌المللی متاسفانه با هیچ واکنشی از سوی شورای امنیت سازمان ملل که به اصطلاح حافظ امنیت جهانی است، روبرو نشده است. شلیک یک موشک بالستیک به سرزمین‌های اشغالی فلسطین از سوی دولت سوریه تحول رفتاری به شمار می‌رود که در پی ایجاد قواعد جدیدی از تقابل با این رژیم اشغالگر است.

تل آویو به‌محض واکنش سوریه و شلیک موشک ناگزیر به اعلام این خبر شد، ولی از همان ابتدا تلاش کرد از ارزش این اقدام نظامی بکاهد و به همین دلیل در ارائه روایت خود درگیر تناقضات متعددی شد. ابتدا اعلام کرد که این موشک یک موشک ساده و غیر هوشمند ضد هوایی است که برای مقابله با موشک‌های مهاجم شلیک شده و به‌طور اتفاقی در غرب راکتور هسته‌ای دیمونا فرود آمده است. همچنین رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد اسرائیل ضرورتی برای فعال‌سازی سامانه‌های ضد هوایی را ندید و اجازه داد تا این موشک با پایان یافتن سوختش در هوا منفجر شود. اما وزیر دفاع «بنی گانتس» اعلام کرد که سامانه‌های ضد هوایی به‌رغم فعال‌سازی نتوانستند این موشک را ساقط کنند و ناتوانی سامانه‌های ضد هوایی در ره‌گیری و از بین بردن این موشک در دست بررسی است.

رسانه‌های رژیم صهیونیستی اعلام کردند که مردم در منطقه میانی و جنوبی با صدای مجموعه زیادی از انفجارات از خواب پریدند و انتظار دارند که تفسیر قانع کننده‌ای از مسئولان خود بشنوند و در نهایت اعلام شد که سازمان‌های نظامی بررسی خواهند کرد که موشک شلیک شده، زمین به زمین یا زمین به هواست و نتیجه تحقیقات در روزهای آینده اعلام خواهد شد.

واقعیت این است که تصمیم شلیک موشک از سوی رهبران سوریه در تغییر قواعد رویارویی اهمیت زیادی دارد و نشان‌دهنده آغاز مرحله جدیدی مبتنی بر پاسخ دادن به تجاوزات رژیم صهیونیستی است که مسئولان آن تلاش می‌کنند این حقیقت و بسیاری از حقایق دیگر را از مردم خود پنهان سازند. اظهارات و اشارات سردار نقدی، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در اینکه کسی که در منطقه شرارت می‌کند نباید انتظار داشته باشد که به خودش برنگردد.

تحلیلگران معتقدند که این پاسخ ایران به خرابکاری رژیم صهیونیستی در تاسیسات هسته‌ای نطنز است. همچنین سردار فلاح‌زاده، جانشین تازه تعیین شده فرمانده نیروهای قدس سپاه، اظهار داشته است کسی که آسیب پذیر است نباید به دیگران تجاوز کند و این گفته وی، احتمال نقش ایران در این حمله موشکی را افزایش داده است. اهمیت این اقدام به‌حدی بود که شبکه‌های خبری بین‌المللی برنامه‌های خود را قطع کردند و برای چندین ساعت متمادی با دعوت از کارشناسان نظامی و سیاسی به تحلیل این رویداد پرداختند.

آنچه مسلم است موشک شلیک شده به سرزمین‌های اشغالی از نوع فاتح ۱۱۰ است که اخیراً ایران در اختیار دولت سوریه قرار داده است. این موشک رادار گریز و هوشمند و نقطه‌زن است و توان زدن هر نقطه‌ای از سرزمین‌های رژیم صهیونیستی تا برد متوسط ۳۰۰ کیلومتر را دارد و سامانه‌های ضد هوایی گنبد آهنین و موشک‌های پاتریوت آمریکایی و حیتس اسرائیلی توان ره‌گیری و زدن آن را ندارند. شنیده شدن صدای انفجارات متعدد در اسرائیل تلاش ناموفق سامانه‌های موشکی این رژیم را نشان ‌داد که می‌کوشیدند این موشک را منهدم سازند.

به‌کارگیری این موشک که در واقع برهم زننده معادلات توسط واحدهای نظامی سوری است، می‌تواند آغاز مرحله جدیدی باشد. فرود آمدن این موشک در غرب راکتور هسته‌ای دیمونا تصادفی نیست و حامل این پیام مهم است که ایران توان زدن هر نقطه‌ای را در سرزمین‌های اشغالی دارد، اما در حال حاضر به دنبال ایجاد یک فاجعه هسته‌ای نیست و تنها در پی ارسال پیام است. برخی از کارشناسان سیاسی اعلام کردند که سوریه تلاش می‌کند مانند حزب‌الله معادله بازدارندگی را به اتمام برساند.

رژیم صهیونیستی همواره با در اختیار داشتن برتری نظامی، جنگ‌های خود با دولت‌های عربی را به نفع خود یکسره می‌کرد؛ ولی حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ با ایجاد مدل جنگ نامتقارن و با آتشباری به سرزمین‌های اشغالی موفق شد معادله بازدارندگی را ایجاد کند و به علت برقراری این معادله در طول ۱۵ سال گذشته این رژیم جرئت نکرده است هیچ‌گونه اقدامی بر ضد لبنان انجام دهد.

دولت سوریه اکنون با شلیک موشک به دیمونا تلاش می‌کند با هدف قرار دادن تاسیسات مهم و حساس این رژیم  نوعی بازدارندگی را ایجاد کند. ناتوانی این رژیم در مهار موشک‌های هوشمند و رادار گریز ایرانی عنصر اصلی این معادله جدید است که شکست دیگری را در تاریخ این رژیم ثبت خواهد کرد.

تصمیم دولت سوریه در پاسخ دادن به تجاوزات رژیم صهیونیستی قطعاً پیامدهای مهمی در داخل جامعه صهیونیستی ایجاد خواهد کرد. مردمی که شبانگاه با صدای انفجارهای متعدد از خواب پریدند، تازه متوجه شدند که ارتش رژیم صهیونیستی نه تنها قادر به حفظ امنیت آنها نیست، بلکه دروغ می‌گوید و حاضر نیست حقیقت را با آنها در میان بگذارد. استمرار افزایش احساس ناامنی در جامعه شکننده و مهاجرنشین صهیونیستی آنها را به مهاجرت معکوس وادار خواهد کرد که این رفتار در ابعاد راهبردی بزرگ‌ترین ضربه را بر پیکره و موجودیت این رژیم وارد می‌سازد.

این معادله جدید همچنین می‌تواند بسیاری از معادلات و هم‌پیمانی‌های منطقه‌ای را به هم بزند و به‌ویژه فرآیند عادی‌سازی روابط برخی از دولت‌های عربی با رژیم صهیونیستی را مختل کند. این فرآیند بر بستر امنیتی آغاز شد و رژیم‌هایی چون امارات، بحرین، سودان و مغرب با این تصور که رژیم صهیونیستی می‌تواند امنیت آنها را تضمین کند، جبهه‌ای را علیه ایران و محور مقاومت شکل دادند، ولی تحولات اخیر نشان داد که این رژیم در مقابل محور مقاومت حتی قادر نیست امنیت خود را تامین کند، چه رسد به تامین امنیت کشورهای سازشکار عربی و این حقیقت بسیاری از سازشکاران عرب را ناچار خواهد کرد که در رفتار گذشته خود تجدیدنظر کنند.

17ژوئن/21

بحران یمن، انفعال نهادهای‌ بین‌المللی

مقدمه:

با نگاهی کلی به تحولات قرن بیستم، از یک سو شاهد پیشرفت‌های گسترده علم و فناوری و رشد چشمگیر جنبه‌های مثبت تمدن بشری و از  سوی دیگر نظاره‌گر فجایع عظیم تاریخی‌ای چون دو جنگ خانمانسوز اول و دوم جهانی با ده‌ها میلیون کشته و مجروح و آواره و تخریب کشورهای متعدد هستیم.

با گذر زمان و آغاز قرن بیست و یکم انتظار می‌رفت که جامعه جهانی دیگر شاهد هیچ جنگی نباشد و وقایع دردناک پیشین تکرار نشوند؛ ولی متأسفانه باز هم شاهد فجایعی چون جنگ تجاوزکارانه صدام حسین، رئیس‌جمهور دیکتاتور عراق، علیه ایران، اشغال کویت توسط رژیم بعثی عراق، استمرار تجاوزات رژیم صهیونیستی به لبنان، غزه،… و مداخلات نظامی آمریکا و متحدانش در افغانستان و عراق و نیز اقدامات و عملیات جنایتکارانه و وحشیانه گروه‌های تکفیری تروریستی با حمایت برخی از قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بر ضد ملت‌های سوریه و عراق و در نهایت تهاجم نظامی و جنگ علیه مردم یمن هستیم.

در این میان جنگ یمن یکی از مصادیق تداوم تجاوزگری و نقض حقوق بشر دوستانه در روزگار معاصر ماست. کشورهای ثروتمند عرب علیه فقیرترین کشور متحد شدند و با پشتیبانی قدرت‌های بزرگ و سازمان ملل، جنگی نابرابر را شروع کردند. نیروهای موسوم به ائتلاف عربی سعودی همه توان نظامی خود را جمع به مردم بی‌دفاع یمن حمله کردند و جنگی نابرابر را رقم زدند. حاصل این جنگ که هم‌اکنون نیز ادامه دارد کشته شدن هزاران هزار یمنی بی‌دفاع، از کودکان و زنان گرفته تا بیماران و سالخوردگان و زخمی شدن میلیون‌ها انسان و از بین رفتن زیرساخت‌های برق، آب، فرودگاه، تأسیسات حیاتی و تا مراکز درمانی است.

کشور یمن به‌رغم ۷۰۰ کیلومتر مرز مشترک با آب و دریا که می‌تواند اقتصاد این کشور را به یک اقتصاد پویا و پایدار تبدیل کند،  فقیرترین کشور عربی و اسلامی است. این وضعیت نشان‌دهنده تجاوزات طولانی مدت استعمار در این کشور است. در آغاز جنگ، نزدیک به دو میلیون نفر از مردم یمن با کمترین درآمد پست‌ترین کارها را در هتل‌ها، رستوران‌ها و فرودگاه‌های عربستان انجام می‌دادند. همین یک مورد برای درک وضعیت یمن کافی است.

در تحلیلی دقیق، عربستان از دیرباز یمن را حیاط خلوت خود محسوب ‌کرده و آن را تحت انقیاد خود ‌خواسته است. به دنبال خیزش مردم این کشور با تأسی از انقلاب اسلامی به رهبری انصارالله و تلاش برای رهایی از وضعیت نابسامان خود، جنگ در این کشور شروع شد.

در سال ۲۰۱۵ عربستان سعودی حملات هوائی خود را با نام عملیات طوفان علیه یمن آغاز کرد. امارات، قطر، کویت و بحرین نیز در پی کسب منافع خود در این جنگ شرکت کردند و سومالی هم مجوز استفاده از پایگاه‌های نظامی خود را برای این ائتلاف صادر کرد. از آن زمان تا کنون این جنگ وضعیت بسیار فاجعه‌باری را در یمن رقم زده است.

 

۱٫عدم مشروعیت درخواست مداخله

یکی از اصول اساسی حقوق بین‌الملل، عدم توسل به زور علیه استقلال و تمامیت ارضی کشور‌های دیگر است؛ مگر اینکه مورد هجوم نظامی آن کشور قرار بگیرد. یعنی فقط در مقام دفاع مشروع است که یک دولت حق دارد با کشور متخاصم مقابله کند و بجنگد. تجاوز عربستان به یمن به درخواست و دعوت یک رئیس‌جمهور مستعفی انجام گرفته است. فردی که با حرکت انقلابی و مردمی یمنی‌ها از قدرت کنار رفت و در شرایطی که هیچ مسئولیتی نداشت، از ریاض درخواست کمک نظامی کرد.

موضوع درخواست مداخله نظامی در ناآرامی‌های یمن از جهات دیگری نیز قابل بحث است. با توجه به اتمام دوره انتقالی و نامشروع بودن ادامه تصدی منصور هادی به عنوان رئیس‌جمهور یمن، گروه‌های مختلف سیاسی و حزبی و نیز توده مردم نارضایتی خود را از حضور وی ابراز داشته و بخش‌های مهمی از کشور از جمله پایتخت و مراکز دولتی تحت  کنترل  گروه‌های مخالف قرار گرفته‌اند و لذا منصور هادی به دلیل فقدان کنترل مؤثر بر کشور و نیز اتمام دوره انتقالی، فاقد مشروعیت سیاسی هم هست و اساساً درخواست مداخله از کشورهای خارجی از این حیث نیز مخالف ضوابط و مقررات بین‌المللی است.

در این زمینه، شورای امنیت ملل متحد در اقدامی شگفت‌انگیز، ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، اقدام به صدور قطعنامه‌هایی کرده است. به‌ویژه در قطعنامه‌های ۲۲۰۱ ( بند ۲ مقدمه) و ۲۲۱۶ (بند ۶ مقدمه) با اشاره به نامه رئیس‌جمهور مستعفی یمن مبنی بر درخواست هرگونه کمک از شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب، از جمله دخالت نظامی (بند ۲ مقدمه ۲۲۱۶) شده است. نقطه شروع این جریان هولناک را فردی به وجود آورده که هیچ‌گونه مشروعیتی برای درخواست مداخله نظامی در کشور یمن نداشته و انتخاب او در مقطعی به عنوان رئیس‌جمهور دوره گذار و با نقض قانون اساسی آن کشور صورت پذیرفته است. لذا در مجموع  باید گفت که ماهیت اقدام ائتلاف سعودی، مداخله در یمن است.

 

۲٫تجاوز ائتلاف به رهبری سعودی

بر اساس تحلیل بعضی از حقوقدانان از آنجا که مداخله با رضایت کشور میزبان مجاز است، استفاده از زور توسط ائتلاف سعودی و با اجازه دولت هادی  علیه «حوثی»ها و انصارالله قانونی است، ولی استدلال و ادعای عربستان در باره دلیل حمله و تجاوز، وجاهت حقوقی و منطقی ندارد و این حملات ناجوانمردانه باید به‌سرعت متوقف شوند.

از منظر اصول و قواعد حقوق بین‌الملل، عربستان سعودی بدون مجوز قانونی، یکی از مهم‌ترین قواعد حقوق بین‌‌الملل یعنی قاعده ممنوعیت توسل به زور را نقض و در امور داخلی دولت دیگر دخالت نظامی کرده است.

به‌رغم تأکید ماده ۱ منشور ملل متحد بر حفظ صلح و امنیت بین‌المللی و اقدامات دسته جمعی مؤثر برای جلوگیری و برطرف کردن تهدیدات علیه صلح و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوزکارانه یا سایر اقدامات ناقض صلح و فراهم آوردن موجبات تعدیل و حل و فصل اختلافات بین‌المللی، متأسفانه هیچ اقدام مؤثری از سوی ساز و کارهای بین‌المللی، به‌ویژه شورای امنیت برای خاتمه دادن به کشتار زنان و کودکان بی پناه یمنی انجام نشده است.

عربستان براساس محاسبه‌های خود، با پیروزی در این جنگ می‌توانست برای اهداف جاه‌طلبانه منطقه‌ای خود و اثبات ادعای هدایت منطقه گام مهمی بردارد؛ اما با گذشت تقریبا شش سال از آغاز جنگ، تنها چیزی که عاید عربستان شده، هزینه‌های سنگین مالی و جانی، انتقاد‌های حقوق بشری، هدف قرار گرفتن زیرساخت‌ها و مراکز حساس استراتژیک و… است.

 

۳٫نقد اقدام شورای امنیت

در اقدامات شورای امنیت دو نکته قابل انتقاد مشهودند. اول رفتار دوگانه شورای امنیت در تصمیم‌گیری در باره دو موضوع مشابه است. در بحران اوکراین که رئیس‌جمهور یانکوویچ توسط پارلمان اوکراین از پست خود عزل شد، درخواست کمک او از روسیه توسط مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت نامشروع و خلاف قانون ارزیابی گردید، هرچند که این امر توسط خود روسیه در شورای امنیت وتو شد. شورای امنیت سازمان ملل اقدام منصور هادی را که دو ماه قبل از حمله گروه ائتلاف، خود را مستعفی اعلام کرده بود مورد توجه قرار نداد و ضمن مشروع دانستن این عمل، اقدام تجاوزگرایانه مذکور را مجاز دانست و آن را تأیید کرد.

نکته دیگر اینکه در مقدمه همین قطعنامه، شورای امنیت به نامه‌ای که ۲۴ مارس ۲۰۱۵ از سوی منصور هادی خطاب به رئیس این شورا نوشته شده، استناد کرده گفته که دخالت نظامی بر مبنای یک درخواست قانونی صورت گرفته است. این در حالی است که از یک سو دعوت به سرکوب نظامی ملتی که از طریق مسالمت‌آمیز خواسته‌های خود را دنبال می‌کند، وجاهت قانونی ندارد. ضمن اینکه فرد درخواست‌کننده، دو ماه پیش از درخواست، رسماً از سمت خود کناره‌گیری کرده است. لذا استناد شورای امنیت به نامه او به لحاظ حقوقی موجه نیست.

در عین حال که قطعنامه ۲۱۱۶ نمی‌تواند مجوزی برای اقدامات نظامی گروه ائتلاف در یمن باشد، این قطعنامه بدون کوچک‌ترین اشاره‌ای به تجاوز آشکار عربستان و متحدانش به یمن فقط از نیروهای مردمی و جنبش انصارالله خواسته است به جنگ کنونی خاتمه دهند.

 

۴٫نقض اصول حقوق بین‌الملل

ائتلاف و کشورهای حامی آن از جمله عربستان به بحران دامن می‌زنند و مطابق حقوق بین‌الملل در این زمینه مسئولند و باید پاسخگو باشند. این اقدامات باعث نقض حاکمیت یمن و تجاوز به تمامیت ارضی آن شده که مخالف حق تعیین سرنوشت توسط مردم یمن و مغایر با اهداف و مقاصد سازمان ملل متحد است، زیرا نه تنها به صلح و امنیت منطقه کمک نکرده است، بلکه زمینه رشد و گسترش فعالیت گروه‌های تروریستی را در یمن فراهم کرده است.

با نگرش به تحولات یمن از سال ۲۰۱۱  تاکنون مسلم است که کشورهای منطقه به رهبری عربستان سعودی با حمایت بعضی از کشورهای قدرتمند خارج از منطقه، بحران سیاسی را در کشور یمن ایجاد کرده و آن را استمرار بخشیده‌اند و اصول و قواعد حقوق بین‌الملل را زیر پا گذاشته شده و کمترین توجهی به استقلال کشور یمن و اصل حق تعیین سرنوشت آن ملت نکرده‌اند. به این ترتیب سیطره سیاست قدرت و ثروت بر حقوق بین‌الملل حقوق بشر و حقوق بشردوستانه به اثبات می‌رسد.

جنگ نامشروع یمن بار دیگر اثبات کرد که مهم‌ترین قواعد حقوق بین‌الملل به‌راحتی قابل نقض هستند و سازمان مللی که وظیفه‌اش صیانت از این قواعد است، می‌تواند با عدم اقدامات مؤثر، موجب ادامه جنگ به بیش از هفت سال شود.

بدون شک بی کیفر ماندن عاملان این جنایات عاملی برای نقض صلح و امنیت بین‌المللی است. اقدامات سریع برای خاتمه بخشیدن به این جنگ خانمانسوز و محاکمه عاملین و آمرین جنایات جنگی علیه مردم مظلوم یمن فرصتی برای راستی‌آزمایی ساز و کارهای بین‌المللی و اثبات کارآمدی آنها به جامعه جهانی خواهد بود.

 

۵٫نقد مسلم حقوق بشردوستانه

اگرچه حمله نظامی دولت‌های عضو ائتلاف عربی به یمن با استناد به قطعنامه‌های شورای امنیت و تقاضای دولت مستعفی این کشور صورت گرفته است؛ اما این جنگ را باید یکی از مظاهر نقض حقوق بشر در روزگار حاضر دانست. بمباران شهرها و عدم تفکیک میان نظامیان و غیر نظامیان، عدم رعایت اصل احتیاط و آسیب رساندن به مردم عادی و کشتار زنان و کودکان، گواه بارزی از نقض حقوق بشر است.

بر اساس مواد ۵۰ الی ۵۳ کنوانسیون چهارگانه ژنو، کشورها موظفند از کشتن افراد غیر نظامی و تخریب اموال عمومی ممانعت به عمل آورند. از آنجا که عربستان و یمن عضو این کنوانسیون هستند، چنین اقداماتی نقض تعهدات آنها به شمار می‌آید.

از سوی دیگر محاصره دریایی یمن توسط نیروهای ائتلاف عربی، نقض فاحش حقوق بشر است، زیرا اولاً جنگ یمن در زمره درگیری‌های مسلحانه غیر بین‌المللی است و انجام محاصره دریایی در این نوع درگیری نامشروع است و ثانیاً این محاصره مانع انتقال کمک‌های بشردوستانه به مردم یمن در مناطق تحت کنترل نیروهای جبهه مقاومت (حوثی‌ها) می‌شود. با توجه به فقر بنیادین اقتصادی کشور یمن، شیوع ویروس کرونا نیز بر رنج‌ها و آلام مردم یمن افزوده است.

ائتلاف تحت رهبری عربستان، با حملات بی‌رویه خود به بیمارستان‌ها، ساختمان‌ها،  بازار و هتل‌ها قوانین حقوق بشر را در مورد حق حیات، مسکن مناسب، غذا، آب سالم و مراقبت‌های بهداشتی و قوانین بین‌المللی بشردوستانه را نقض کرده‌ و با استفاده از مواد منفجره و مهمات در مناطق غیرنظامی، موجب کشتار افراد بی‌گناه شده است.

این اقدامات ناشی از عدم تفکیک اهداف نظامی و غیر نظامی از سوی ائتلاف عربی  و مغایر با اعلامیه شانزدهم سپتامبر ۱۹۲۴ جامعه ملل تحت عنوان «اعلامیه ژنو» و نیز اعلامیه حقوق کودک مصوب ۲۰ نوامبر ۱۹۵۹ م و اعلامیه ۱۴ دسامبر ۱۹۷۴ مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص حمایت از زنان و کودکان و همچنین ماده ۷۷ پروتکل نخست الحاقی به کنوانسیون‌های ژنو ۱۹۷۷ در خصوص احترام به کودکان هستند.

 

۶٫مسئولیت فروشندگان سلاح به ائتلاف سعودی

طبق اعلام انستیتوی تحقیقات بین‌‌المللی صلح استکهلم، آمریکا از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ بزرگ‌ترین تأمین‌‌کننده تجهیزات نظامی عربستان بوده و ۷۳ درصد واردات سلاح‌های این کشور را به خود اختصاص داده است. فروش اسلحه به خاورمیانه از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ حدود ۶۱ درصد افزایش یافته است. فروش سلاح به عربستان ۲۵ درصد از کل صادرات اسلحه آمریکا بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹ بوده است.

آمریکا از اواخر دهه ۱۹۹۰ همچنان بزرگ‌ترین صادرکننده سلاح در جهان و عربستان بزرگ‌ترین مشتری این کشور است. آمریکا در سال ۲۰۱۸ میلادی، ۵۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار سلاح فروخته  که در مقایسه با سال قبل از آن ۳۳ درصد رشد داشته است. این کشور تنها در سال ۲۰۱۷، قراردادی به ارزش ۱۸ میلیارد دلار برای فروش سلاح به عربستان امضا کرد و در ۵ سال منتهی به این سال، یک‌پنجم سلاح‌های آمریکا به عربستان فروخته شد. آمریکا بر این باور است که  سرمایه‌گذاری ۱۱۰ میلیارد دلاری سعودی‌ها در آمریکا نباید به دلیل پرونده‌ خاشقچی متوقف شود.

بعد از آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه و کانادا فروشندگان عمده تسلیحات به عربستان و کشورهای عضو ائتلاف هستند و با حمایت‌های اطلاعاتی و پشتیبانی خود در این جنگ، در نقض حقوق بشر و جنایات صورت گرفته در این منطقه شریک جرم محسوب می‌شوند.

با توجه به آگاهی دولت‌های فروشنده سلاح به کشور‌های عضو ائتلاف در باره استفاده از این سلاح‌ها برای نقض حقوق بشر، بر اساس مواد طرح مسئولیت دولت‌ها در سال  ۲۰۰۱ می‌توان فروشندگان این سلاح‌ها را نیز در جنایات ائتلاف عربی در یمن، مسئول و شریک جرم بر شمرد.

 

۷٫نقش ادعایی ایران

بسیاری از غربی‌ها در طول جنگ نابرابر و ظالمانه علیه ملت یمن همه تاکتیک‌های جنگی یمنی‌ها را به ایران نسبت دادند. هربار موشکی شلیک شد و یا پهبادی اهداف عربستان را هدف قرار داد، بدون به حساب آوردن هوش سرشار مردم یمن، ادعا کردند که این کار ایران است. وقتی تمام بنادر یمن در محاصره سعودی‌هاست و حتی کانتینرهای گندم و سایر مواد غذایی هم اسکن می‌شوند، یک کشور چگونه می‌تواند تجهیزات نظامی برای رزمندگان یمنی ارسال کند؟

هر چند نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه را نمی‌توان انکار کرد، اما واقعیت این است که ملت یمن اکنون به چنان درجه‌ای از رشد و قدرت دست یافته‌ که می‌تواند به‌تنهائی درباره آینده خود تصمیم بگیرد. البته نباید این حقیقت را هم فراموش کرد که سیاست جمهوری اسلامی ایران حمایت معنوی از جریان  مقاومت اسلامی منطقه است.

 

  1. اقتدار نظامی یمنی‌ها

نیرو‌های یمنی با پیشرفت در فناوری‌های موشکی و پهبادی موفق شده‌اند معادلات جنگ را به نفع خود تغییر دهند و مناطق وسیعی را از مزدوران عربستان و امارات پس بگیرند. به همان میزانی که حمایت اروپا و آمریکا از تجاوز عربستان به یمن افزایش پیدا کرده، مقاومت مردم یمن موجب شده که تأثیرگذاری آنها هم در اجتماع داخلی، هم در دیپلماسی بین‌المللی و هم در تقویت قدرت دفاعی افزایش یابد تا امروز که ارتش ملی یمن و کمیته‌های مردمی به رهبری انصارالله توانسته‌اند یک قدرت بازدارندگی کامل را در مقابل رژیم سعودی و حامیان آن ایجاد کنند.

شواهد حاکی از آنند که هفتمین سال جنگ یمن نیز مانند گذشته همراه با شگفتی‌آفرینی‌های جدید یمنی‌ها در سطحی وسیع‌تر خواهد بود. هرچند نمی‌توان زمان دقیقی را برای پایان جنگ یمن تعیین کرد، اما در سایه افزایش خسارت‌های مادی و معنوی ائتلاف عربستان و عدم وجود چشم‌اندازی برای خروج از این بن‌بست، سعودی‌ها نمی‌توانند برای مدتی طولانی این جنگ را ادامه دهند.

 

نتیجه‌گیری 

به دلایل عدیده و بر اساس موازین حقوق بین‌الملل و نیز طرح مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها، درخواست مداخله از سوی رئیس‌جمهور مستعفی و فراری یمن مشروعیت ندارد. درخواست مداخله خارجی با استناد به ماده ۵۱ منشور ملل متحد به عمل آمده، در صورتی که اساساً کشور یمن مورد تجاوز خارجی قرار نگرفته و تحولات و ناآرامی‌های آن کشور ریشه داخلی داشته است. اقدامات کشورهای مهاجم خلاف ضوابط و موازین بین‌المللی و ناقض حقوق بشر است و جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت محسوب می‌شود. گرچه در ظاهر اقدام ائتلاف در حمله به یمن بر اساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفته است، ولی در واقع گونه‌ای از تجاوز محسوب می‌شود. بحران انسانی در یمن تنها در صورتی کاهش پیدا خواهد کرد که دولت‌ها در امور داخلی یمن مداخله نکنند و اجازه بدهند مردم یمن، خودشان سرنوشتشان را تعیین کنند، و گر نه سازماندهی شورش‌ها و اقدامات نظامی علیه غیرنظامیان نتیجه‌ای جز بی‌ثبات کردن منطقه، تحت الشعاع قرار گرفتن استقلال دولت‌های ضعیف ولی مستقل، سرنگونی دولت قانونی و در نتیجه آشوب داخلی نخواهد داشت.

بر اساس اسناد حقوق بین‌الملل ناظر بر مخاصمات مسلحانه و حقوق بشری، ائتلاف سعودیدر  این جنگ  نابرابر، حقوق بشر را زیر پا گذاشته و معاهدات مخاصمات، از جمله کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو را نادیده گرفته است.

رصد دقیق تحولات یمن  نشان می‌دهد که انصارالله یمن در مقام دفاع از حق حاکمیت داخلی و خواست مشروع ملت یمن به مبارزه با گروه‌های تروریستی و ائتلاف پرداخته‌ است و از این نظر طبق حقوق بین‌الملل، این حق را دارد. انصارالله قطعاً نقطه ضعف‌هائی هم دارد، وجود داشته باشد، ولی این مسئله به هیچ وجه قانونی بودن دولت آنها را زیر سئوال نمی‌برد.

برخلاف پیش‌بینی متجاوزان سعودی و هم‌پیمانانش که تصور می‌کردند این جنگ ظرف یک  ماه تمام می‌شود، مردم یمن در پرتو مقاومت و دسترسی به سلاح‌ها توانسته‌اند در میدان نبرد دست برتر را داشته باشند؛ به‌گونه‌ای که متجازان سعودی از اقدام خود پشیمان شده‌اند و و در صددند که به این جنگ خاتمه بدهند.

جنگ یمن در حالی وارد هفتمین سال خود می‌شود که انصارالله با تثبیت معادله بازدارندگی، عربستان و متحدانش را در شوک فرو برده و آنها را مجبور کرده است برای فرار از این مخمصه دست و پا بزنند.

رژیم سعودی نمی‌تواند در مقابله با جبهه مقاومت، در یمن برنده جنگ باشد. خروج از یمن و توقف حملات ائتلاف سعودی و واگذاری حل اختلاف در چهارچوب سیاست‌های یمنی ـ یمنی، راهکار خروج این رژیم از پیامد‌ها و عواقب بعدی است.

مسئولیت بین‌المللی ائتلاف سعودی به عنوان آغازگر جنگ و ارتکاب جرایم جنگی کاملاً محرز است و نهادهای مسئول بین‌المللی باید به نقض مستمر حقوق بین‌الملل و حقوق بشر توسط آنها رسیدگی کند.

17ژوئن/21

فلسطین آغاز دور تهاجم

الف) خبرها و تحلیل‌های مرتبط با تحولات

۱ـ جنگ اخیر بدین صورت رقم خورد: رژیم صهیونیستی در ماه مبارک رمضان فشارهای جدیدی را در قدس و کرانه باختری علیه فلسطینی‌ها به اجرا گذاشت. بر اساس حکم دادگاه عالی این رژیم، ارتش و شهرک‌نشین‌های صهیونیستی برای تصرف محله عرب‌نشین «شیخ جراح» که شامل ۲۶ منزل است و در حد فاصل قدس غربی و قدس شرقی قرار دارد، وارد عمل شدند که با مقاومت ساکنان آن مواجه گردیدند. همزمان با آن رژیم صهیونیستی محدودیت‌های جدیدی را علیه رفت و آمد روزه‌داران و نمازگزاران مسلمان به مسجدالاقصی به اجرا گذاشت و صحن این مسجد مقدس را به محلی برای جولان نظامیان خود تبدیل کرد. علاوه ‌بر این، در نیمه دوم ماه مبارک رمضان بر تعداد حملات یهودیان شهرک‌نشین به مسلمانان و به‌ویژه جوانان افزوده شد. این مسایل بیانگر تشدید تلاش‌های رژیم صهیونیستی برای کوچاندن اعراب مسلمان از قدس شریف بود.

در پی این تهاجمات، جنبش‌های مقاومت حماس و جهاد اسلامی، رژیم غاصب را به انجام اقدامات متقابل علیه شهرک‌های صهیونیستی‌نشین مستقر در قدس تهدید کردند. این تهدید ابتدا در سخنان روز قدس اسماعیل هنیه مطرح شد و سپس در روز یکشنبه (۱۹ اردیبهشت) هر دو جنبش فلسطینی، ۲۴ ساعت به رژیم صهیونیستی مهلت  دادند تا هر سه اقدامی که شرح آن رفت را متوقف کند، وگرنه به اقدام عملی علیه شهرک‌های صهیونیست‌نشین دست خواهند زد، اما این هشدار از سوی رژیم صهیونیستی جدی گرفته نشد. پس از طی ۲۴ ساعت، مقاومت فلسطین ضرب‌الاجل دوساعته‌ای را تعیین کرد و همزمان از نظامیان مستقر در مسجدالاقصی خواست برای حفظ جان خود، این مکان مقدس اسلامی را ترک گویند که باز هم با بی‌اعتنایی صهیونیست‌ها مواجه شد. پس از پایان مهلت دوساعته، جنبش‌های حماس و جهاد ۱۱ موشک را به سمت این شهرک‌هاشلیک کردند.

ساعتی بعد دادگاه عالی رژیم اعلام کرد اجرای حکم تخلیه محله شیخ جراح را به مدت یک ماه به تأخیر انداخته است و نظامیان مستقر در صحن مسجدالاقصی این مکان مقدس را ترک کردند؛ اما شش ساعت پس از انفعالِ ناشی از بهت رژیم، حمله گسترده به غزه آغاز شد. اسرائیل تلاش کرد تا وضعیت دوگانه‌ای را در قدس و کرانه باختری با غزه حاکم و از پیوستن قدس و کرانه به غزه جلوگیری کند. مقاومت فلسطین که از قبل برای مواجهه آمادگی داشت، با اقدامی بی‌سابقه، انواع و اقسام موشک‌ها را به طرف مناطق مختلف رژیم صهیونیستی پرتاب کرد.

این دو جنبش فلسطین در دقایق اولیه بیش از ۶۰۰ موشک شلیک کردند و طی ۲۴ ساعت تعداد موشک‌ها را به بیش از ۱۳۰۰ فروند رساندند. گستره آتش فلسطینی‌ها از شمال حیفا تا جنوبی‌ترین نقطه فلسطین اشغالی، یعنی «فرودگاه رامون» در نزدیکی خلیج عقبه به وسعت ۲۴۰ کیلومتر مربع را شامل می‌شد. موشک‌های فلسطینی به‌شکلی هوشمند باریکه جمعیتی رژیم صهیونیستی را در سواحل دریای مدیترانه از شمال حیفا تا شهرک‌های همجوار نوار غزه زیر فشار شدید قرار دادند. در این میان سهم پایتخت این رژیم بیش از بقیه بود و وضعیت بی‌سابقه‌ای را بر آن حاکم کرد.

این جنگ از یک سو فلسطینی‌های ساکن در غزه، کرانه باختری و قدس، ساکنان سرزمین‌های ۱۹۴۸ و ساکنان اردوگاه‌های فلسطینی در اردن، سوریه و لبنان را متحد کرد و از دیگر سو،  اوضاع داخلی رژیم صهیونیستی را طوری به هم ریخت که در حین جنگ، انتقادات زیادی از درون این رژیم علیه سیاست‌ها و اقدامات نظامی اسرائیل در رسانه‌ها و بیانات و بیانیه‌های رسمی مطرح شدند که در نوع خود بی‌سابقه بودند. از درون ارتش هم انتقادات تندی علیه جنگ غزه به گوش رسید.

مقاومت دلیرانه فلسطینی‌ها بر حوزه عربی نیز تأثیر گذاشت و همبستگی نسبتاً یکپارچه‌ای ـ حتی در میان کشورهای دارای رابطه رسمی با رژیم صهیونیستی نظیر مصر، اردن، بحرین و دولت خودگردان محمود عباس ـ به نفع مقاومت پدید آمد و تقریباً همه دولت‌های عربی علیه اقدامات اسرائیل موضع گرفتند.

۲ـ ارتش رژیم صهیونیستی در آغاز عملیات خشن علیه باریکه غزه اعلام کرد که بمباران ۲۵۰ نقطه از غزه را در دستور کار قرار داده است و با زدن این نقاط، توان نظامی مقاومت فلسطین  را نابود خواهد کرد. این اهداف در دو ساعت اول مورد حمله جنگنده‌های رژیم اسرائیل قرار گرفتند و فرماندهی ارتش گمان ‌کرد می‌تواند فاتحانه پایان جنگ را اعلام کند؛ اما تداوم پرتعداد شلیک‌‌ موشک‌های مقاومت ثابت کرد که ارتش اسرائیل از یک سو در برآورد توان نظامی مقاومت فلسطین دچار ضعف و خطای اساسی است و از سوی دیگر در اعلام آن دچار خطا شده است؛ به گونه‌ای که با ادامه حملات مقاومت، ارتش اسرائیل مورد انتقاد احزاب، شخصیت‌ها و میلیون‌ها یهودی‌ای واقع شد که به پناهگاه‌ها رفته بودند.

۳ـ فراگیری شلیک موشک‌های مقاومت از شمالی‌ترین تا جنوبی‌ترین مکان‌های نظامی و صنعتی رژیم صهیونیستی از یک سو ضربات خردکننده‌ای را متوجه موجودیت این رژیم کرد و از سوی دیگر وحدت همه بخش‌های فلسطینی را در پی داشت به گونه‌ای که مقامات اسرائیلی اعتراف کردند برای اولین بار ناگزیر شده‌اند به‌طور توأمان در دو بخش مناطق ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ بجنگند. درگیری به‌خصوص در شهرهای ساحلی منطقه ۱۹۴۸، وحشت زیادی را در صهیونیست‌‌ها به وجود آورد، به‌گونه‌ای که اسرائیل تلاش کرد تا با تماس با شخصیت‌ها و نهادهای فلسطینی، این بخش از فلسطین را آرام کند؛ اما چندان موفق نبود و ناگزیر شد در این مناطق از نیروهای ذخیره ارتش استفاده و گارد مرزی را برای بازپس‌گیری شهر اللُّد در شمال تل‌آویو وارد عمل کند.

۴ـ براساس شواهد و قرائن و بررسی‌های نظامی، رژیم صهیونیستی پس از شلیک موشک‌های مقاومت به سمت شهرک‌های صهیونیست‌نشین در قدس تصمیم گرفت با بهره‌گیری ار بمب‌افکن‌ها و ناوهای جنگی مجاور غزه و یگان‌های زمینی، غزه را به تصرف خود درآورد؛ ولی با شلیک حجم سنگینی از موشک‌های مقاومت متوجه قدرت نظامی مقاومت شد و به توصیه فرماندهان ارشد ارتش از این تصمیم  عقب‌نشینی کرد. زمانی که مقاومت، «آتش‌بس» را ناکافی اعلام کرد، رژیم صهیونیستی برای ارعاب مقاومت، مکرراً از تصمیم خود برای اشغال غزه خبر داد، ولی در درون متوجه خطرات چنین اقدامی بود. ر

پیش از این، رژیم صهیونیستی در سال ۱۳۸۴ ـ ۲۰۰۵ ـ در حالی که سلاح چندانی در غزه نبود، ناگزیر شد با بر جای گذاشتن اماکن و تجهیزات، از این باریکه فرار کند. در آن زمان یکی از مقامات بلندپایه این رژیم گفت: «ما از جهنم فرار کرده‌ایم، ولی هنوز کابوس روزهای حضور در این منطقه هنوز با ماست.» و یکی دیگر از نظامیان صهیونیست که به‌شدت مستأصل شده بود گفت: «دوست دارم یک روز از خواب بیدار شوم و به من بگویند غزه زیر آب رفته است.»

اسرائیل اینک چگونه می‌تواند به این منطقه که سازمان‌های دفاعی مستحکمی پیدا کرده و هزاران قبضه موشک در اختیار دارد، وارد درگیری شود؟ محمد الضیف، فرمانده نظامی جنبش حماس، پس از تهدید اسرائیل به حمله زمینی گفت: «ما از این تصمیم استقبال می‌کنیم، چون جنگ زمینی برای ما بسیار راحت‌تر است.»

۵ـ در این جنگ، رژیم صهیونیستی از چهار سامانه دفاعی پرهزینه یعنی سامانه گنبد آهنین برای مواجهه با راکت‌ها؛ سامانه فلاخن داوود برای مواجهه با موشک‌های بالستیک برد کوتاه؛ سامانه تاد برای مواجهه با موشک‌های بالستیک برد بلند و پاتریوت استفاده کرد؛ ولی نتوانست موشک‌های مقاومت را مهار کند و حدود نیمی از موشک‌ها توانستند در نقاط مختلف فرود بیایند و تلفات و خسارت وارد کنند. شکست این سامانه‌های دفاعی در واقع نشانه شکست اقتدار آمریکا و رژیم اسرائیل بود.

از سوی دیگر شلیک این حجم عظیم موشک‌ از یک جغرافیای کوچک محاصره شده اعجاب‌انگیز است و از شکست سنگین اطلاعاتی رژیم اسرائیل حکایت می‌کند؛ زیرا انواعی از سامانه‌های جاسوسی رژیم اسرائیل طی ۱۶ سال گذشته، نقطه نقطه این جغرافیای کوچک را زیر نظر داشته‌اند. نتانیاهو در روز دهم جنگ اعلام کرد که «اسرائیل تا کنون مورد اصابت ۴۰۰۰ موشک قرار گرفته است.» که از حجم موشک‌های شلیک شده در چهار جنگ قبلی غزه بیشتر است. این در حالی است که دقت این موشک‌ها و قدرت تخریبی آنها از موشک‌های شلیک شده مقاومت در جنگ‌های ۵۱ روزه، ۲۲ روزه، ۱۱ روزه و ۸ روزه قبلی بیشتر است.

۶ـ پس از این جنگ و مواجه شدن اسرائیل با حجم عظیم موشک‌های ارتقا یافته، یأس بر جامعه صهیونیستی مستولی شد و در همین فاصله ده‌ها مقاله که منعکس‌کننده یأس صهیونیست‌ها از آینده بود، در مطبوعات و رسانه‌های مختلف این رژیم از جمله جروز الم‌پست، هاارتص، اسرائیل‌الیوم، اسرائیل‌پست و معاریو چاپ شدند. در این مقالات شخصیت‌های مهم اسرائیلی فلسفه تأسیس اسرائیل و ادعاهایی نظیر هولوکاست و وجود هیکل سلیمان در زیر مسجدالاقصی را زیر سئوال بردند. «آری شبیت» در مقاله «اسرائیل آخرین نفس‌های خود را می‌کشد.» در هاآرتص نوشت: «ما با سخت‌ترین ملتی که تاریخ شناخته روبه‌رو هستیم و راه‌حلی جز به رسمیت شناختن آنها و پایان دادن به اشغال سرزمینشان نداریم … ما باید با دوستان خداحافظی و به سانفرانسیسکو، برلین یا پاریس‌ مهاجرت کنیم.»

۷ـ همه خبرها حاکی از بهت رژیم صهیونیستی از حجم موشک‌ها، کیفیت ارتقایافته آنان و اراده پشت شلیک آنها هستند. در این میان «جدعون لیفی»، صهیونیست سرشناس در هاآرتص نوشت: «گفتیم خانه‌هایشان را منهدم می‌کنیم و سال‌های طولانی آنها را به محاصره درمی‌آوریم؛ اما دیدیم که آنان از غیرممکن‌ها، موشک‌ خارج کردند و ما را با آنها مورد هدف قرار دادند.» یکی از فرماندهان قسام، چند روز پیش گفت: «ما صخره‌ها را شکافتیم و مواد را استخراج کردیم و به سر و روی غاصبان کوبیدیم.»

در حال حاضر هراس رژیم اسرائیل این است که در نتیجه مقاومت شکوهمند غزه، گروه‌های مبارز جدیدی در کرانه باختری و قدس سربرآورند و سلاح به دست به جان اسرائیلی‌ها بیفتند. اویگدور لیبرمن، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی نومیدانه خطاب به فرماندهان ارتش گفت: «وقتی وضع ما در مواجهه با حماس این است، در برابر ایران و حزب‌الله چگونه خواهد بود؟»

۸ـ در این جنگ ما شاهد همبستگی طیف‌های مختلف مقاومت بودیم و علاوه بر مقاومت لبنان و مقاومت یمن، همبستگی طیف‌های مختلف عراقی را هم شاهد بودیم که بی‌سابقه بود. در این میان بعضی از گروه‌های عراقی که نیروی نظامی هم دارند، اعلام آمادگی کردند تا در کنار مقاومت فلسطین به سمت تأسیسات اسرائیلی هجوم ببرند. ائتلاف فتح عراق به ریاست هادی عامری اعلام کرد: «با مال، جان و همه وجود خود از فلسطینی‌ها در مقابل رژیم اسرائیل دفاع می‌کند.» صدور بیانیه از سوی حضرت آیت‌الله سیستانی نیز فضای عراق را کاملاً به نفع مقاومت فلسطین تغییر داد.

این حمایت‌ها از یک ‌سو تأثیر زیادی بر تداوم مقاومت فلسطینی‌ها به‌خصوص ساکنان غزه که تحت فشار شدید اسرائیل بودند داشت و از سوی دیگر نگرانی شدید اسرائیلی‌ها را به دنبال آورد. بر این اساس یک روز پس از شلیک سه موشک از سمت لبنان به مناطق شمالی فلسطین به وسیله گروه «احمد جبرئیل»، نتانیاهو دست به دامن فرانسه شد تا حزب‌الله را از ورود به درگیری منع کند که با پاسخ هوشمندانه سید حسن نصرالله مواجه شد و نگرانی‌اش رفع نشد. یک مقام آمریکایی هم با ابراز نگرانی از گسترش مقاومت به کرانه باختری اعلام کرد: «آمریکا نمی‌خواهد در طرف فلسطینی و به‌خصوص در کرانه باختری، مقاومت جایگزین تشکیلات خودگردان شود.» به دلیل همین نگرانی‌ها، بایدن در روز چهارشنبه، ۲۲ اردیبهشت، در تماس تلفنی از نتانیاهو خواست تا دیر نشده به این درگیری خاتمه دهد. البته روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفت به حملات علیه غزه ادامه می‌دهد.

 

ب) ابتکارات و شگفتی‌های مقاومت فلسطین در این جنگ

۱ـ فلسطینی‌های ساکن نوار غزه که تا پیش از این در موضع «دفاع از غزه» در برابر تهاجمات نظامی رژیم صهیونیستی قرار داشتند، استراتژی دفاع از کل سرزمین فلسطین و به‌خصوص قدس را در مواجهه با تهاجمات رژیم در پیش گرفتند و از موضع دفاعی به موضع هجومی تغییر وضعیت دادند. این جنگ برخلاف جنگ‌های پیشین برای دفاع از غزه و رفع مشکلات آن نبود، بلکه برای دفاع از قدس روی داد و در واقع گروه‌های مقاومت غزه چتر خود را باز کردند و همه فلسطین و مردم آن را تحت پوشش قرار دادند و با استقبال کل فلسطینی‌ها هم مواجه شدند.

۲ـ این جنگ همه مناطق تحت اشغال اسرائیل، به‌خصوص سرزمین‌های ۱۹۴۸ را دربرگرفت و کل سرزمین‌های اشغالی تبدیل به صحنه جنگ علیه اسرائیل شدند. این در حالی بود که بنا به اعتراف مقامات اسرائیلی، رژیم صهیونیستی برای ورود به چنین جنگی و مدیریت آن آمادگی نداشت.

۳ـ مقاومت فلسطین با اعلام قبلی حمله به شهرک‌های صهیونیستی در قدس و تل‌آویو، قدرت برنامه‌ریزی و ابتکار عمل خود را نشان داد. در این صحنه «عمل به وعده‌ها» هم اتفاق افتاد و به تهدیدات طرف فلسطینی علیه رژیم اسرائیل «اعتبار» بخشید. این در حالی بود که طرف اسرائیلی کاملاً منفعل عمل کرد. تأخیر شش ساعته ارتش اسرائیل در ورود به جنگ، اضطراب در مواجهه با اعراب فلسطین ساکن در سرزمین‌های ۱۹۴۸، آماده شدن برای حمله زمینی به غزه و سپس رها کردن آن و نداشتن تحلیل در مقابل شلیک چند فروند موشک از لبنان و سوریه، ناشی از انفعال و به هم‌ریختگی سیستم نظامی و سیاسی اسرائیل بود.

۴ـ جنگ غزه علیه اسرائیل در بهترین زمان ممکن یعنی زمان اعلام تأسیس رژیم صهیونیستی ـ یوم النکبه ـ از یک سو و به هم ریختگی سیاسی رژیم اسرائیل از سوی دیگر صورت گرفت. این رژیم در دو سال گذشته چهار انتخابات پارلمانی را برگزار کرد؛ اما نتوانست کابینه جدید را تشکیل دهد. درگیری‌ بین حزب لیکود و احزاب دیگر به اوج رسیده بود تا جایی که نتانیاهو از ضرورت برگزاری انتخابات پنجم و انتخاب مستقیم نخست‌وزیر توسط مردم خبر ‌داد که به معنای بی‌اعتبارسازی زمینه تشکیل دولت در این رژیم بود.

بر این اساس، این جنگ به تفرقه بیشتر میان احزاب و نهادهای رژیم صهیونیستی دامن زد و فلسطینی‌ها را یکپارچه کرد. این در حالی بود که یک هفته پیش از آن محمود عباس با اعلام ملغی کردن زمان برگزاری انتخابات پارلمانی فلسطین و به تأخیر انداختن انتخابات درون سازمان آزادی‌بخش فلسطین، فلسطینی‌ها را دچار تفرقه و درگیری‌های لفظی کرده بود.

۵ـ غافلگیر شدن اسرائیل، یکی دیگر از خصوصیات این جنگ بود. این رژیم با اراده عمل، سرعت عمل و توانایی عمل طرف فلسطینی غافلگیر شد، زیرا مدیریت این سه موضوع در سرزمین کوچک غزه که شدیداً زیر رصد سرویس‌های جاسوسی و تجهیزات مدرن کنترلی اسرائیل قرار دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است.

۶ـ این جنگ آسیب‌پذیری «عمق اسرائیل» ـ یعنی سرزمین‌های ۱۹۴۸ ـ را آشکار و امکان‌ فروپاشی اسرائیل در زمانی نزدیک را برای ساکنان غاصب صهیونیستی و برای مردم مظلوم فلسطین، باورپذیر کرد.

۷ـ این جنگ موازنه نظامی را میان دو طرف برقرار کرد، در حالی که تا پیش از این روند نظامی ـ امنیتی، یکطرفه و به نفع رژیم اسرائیل بود. اعلام راهبرد دفاع از قدس در برابر اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل، مقاومت فلسطینی را به جایگاه موازنه‌دهنده رساند. از این پس اسرائیل در پی هر اقدام علیه فلسطینی‌ها در قدس، کرانه و سرزمین‌های ۱۹۴۸، نگران واکنش پرقدرت و فوری نظامی مقاومت فلسطین خواهد بود. شهید بزرگوار سردار سلیمانی که در طول این ۱۶ سال به دستور رهبر معظم انقلاب، «مشت فلسطینی‌ها را پر کرده» گفته بود: «ما باید گروه‌های مقاومت را به اندازه‌ای قوی کنیم که هر اژدهایی خواست آن را ببلعد، احساس کند این لقمه بسیار بزرگ‌تر از دهان اوست.»

۸ـ این جنگ، فلسطینی را که چهار تکه شده بود تبدیل به «حرف واحد» و اسرائیلی را که تلاش می‌کرد کل فلسطین را یهودی کند، تبدیل به «حروف متفرق» کرد.

۹ـ عزیمت اردوگاه‌نشین‌های فلسطینی در اردن و اردوگاه‌نشین‌های فلسطینی در لبنان به سمت مرزها و حمله به دیوارها و سیم‌های خاردار و درگیر شدن با نظامیان غاصب اسرائیل که به شهادت دو تن از اردوگاه‌نشین‌های اردنی و لبنانی انجامید و شلیک موشک‌های فلسطینی از لبنان و سوریه به سمت مناطق شمالی رژیم صهیونیستی، اردوگاه‌نشین‌های فلسطینی را وارد معادله قدرت کرد. این در حالی است که جمع ساکنان اردوگاه‌های فلسطینی در سه کشور اردن، سوریه و لبنان بیش از شش میلیون نفر می‌شود. این موضوع، مخاطرات زیادی را برای رژیم صهیونیستی در پی دارد و موقعیت امنیتی آن را به‌شدت تضعیف می‌کند.

۱۰ـ این جنگ، توهم حل مسئله فلسطین به نفع اسرائیل را که در قالب طرح‌های مختلف غربی ـ عربی از جمله معامله قرن، طرح دو دولت، یهودی‌سازی کامل فلسطین، تصرف کرانه باختری توسط رژیم اسرائیل، عادی‌سازی روابط عربی ـ اسرائیلی (طرح ابراهیم) دنبال می‌شد، از بین برد. فلسطین به دو دولت یا به یک دولت اسرائیلی تبدیل نخواهد شد. این جنگ نشان داد کل فلسطین به‌زودی یک دولت فلسطینی با ترکیبی از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان خواهد داشت.

۱۱ـ این جنگ ظرفیت بالای کرانه باختری، قدس، ساکنان عرب مناطق ۱۹۴۸ و ساکنان اردوگاه‌های فلسطینی را برای تبدیل شدن به یک «انتفاضه بزرگ» به همه نشان داد. این موضوع ذهن اسرائیل و آمریکا را به هم ریخته و امیدهای زیادی را در مقاومت فلسطین پدید آورده است.

۱۲ـ در این جنگ «طی دو روز حجم شلیک موشک‌های مقاومت» از کل شلیک‌های موشک‌های فلسطینی در جنگ ۲۲ روزه فراتر رفت. در جنگ ۲۲ روزه حدود ۸۰۰ فروند موشک شلیک شدند، در حالی که در دو روز اول این جنگ ۲۲۰۰ موشک شلیک شدند. در این جنگ، کف خواسته مقاومت که آزادی عمل فلسطینی‌ها در قدس و کرانه است، از سقف خواسته مقاومت در جنگ‌های قبلی که «آتش‌بس» بود بالاتر است. به عبارت دیگر از نظر امنیتی نظامی، مقاومت فلسطین در نقطه بسیار بالاتری قرار دارد، حال آنکه در اول این جنگ، اسرائیل دست به عقب‌نشینی‌هایی زد و مثل گذشته، سقف خواسته‌اش همان آتش‌بس بود.

۱۳ـ در این جنگ لزوم توجه به خواسته‌های فلسطینی‌ها و حتی لزوم بازگرداندن سرزمین غصب شده فلسطین به مردم واقعی آن در محافل مختلف اسرائیلی مطرح شد و در قالب مقالات و اظهارنظرهای مختلف به رسانه‌های سرشناس آن راه یافت. در جنگ‌های پیشین نه تنها این اظهارات مطرح نشدند، بلکه کل اسرائیلی‌ها ـ از دولت تا احزاب و تا یهودیان غاصب ـ در موضعی واحد از جنگ علیه فلسطینی‌ها حمایت می‌کردند و حتی به ارتش می‌گفتند: «ما ماندن در پناهگاه‌ها را برای مدتی طولانی‌تر تحمل می‌کنیم تا شما برای همیشه ما را از شر گروه‌های مقاومت فلسطینی راحت کنید.» هم‌اینک بخش زیادی از صهیونیست‌ها درک کرده‌اند که آینده‌ای در فلسطین ندارند، زیرا فلسطین، سرزمین بدون ملت نیست.

۱۴ـ این جنگ و قدرت تهاجم فلسطینی ها نشان داد که حکایت فلسطین از حکایت بقیه ملت‌هایی که طی ۱۰۰ سال گذشته کشورهایشان را از دست داده‌ و در ملت دیگری ادغام و یا تکه‌تکه شده‌اند، جداست. فلسطین یوگسلاوی نیست که بعد از تجزیه فراموش شود. عثمانی نیست که بعد از تکه‌تکه شدن از یاد برود. امپراتوری «اتریش مجارستان» نیست که به ادغام در ملت دیگری تن بدهد و پس از آن هیچ خبری از مقاومت مردم و تلاش آنان برای احیای دوباره کشورشان نباشد. فلسطین سرزمینی الهی است و بار رسالتی سنگین را برای هدایت معنوی انسان‌ها بر دوش دارد و لذا از نفس نمی‌افتد. فلسطین رمز بقای دنیای اسلام است و همان ‌طور که چند بار پس از تصرف اغیار به دامن صاحبان خود بازگشته است، باز هم این اتفاق خواهد افتاد.

۱۵ـ آلمان و فرانسه و بعضی دیگر از کشورهای اروپایی در اقدامی بی‌سابقه مانع از به صحنه آمدن مردم در دفاع از مردم مظلوم فلسطین و مخالفت با اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی شدند. دلیل این برخورد از یک ‌سو رشد ظرفیت ضدصهیونیستی در این کشورها و از سوی دیگر موج پرقدرت مقاومت فلسطینی‌ها در این جنگ است. این جنگ، آسیب‌پذیری جدی رژیم صهیونیستی را آشکار کرد و سبب نگرانی شدید در اروپا شد.

۱۶ـ در این جنگ، دولت آمریکا در وضعیت انفعالی شدیدی قرار گرفت تا جایی که واکنش کنگره، به‌خصوص جمهوری‌خواهان را در پی داشت. در این میان مقامات دولت ترامپ خطرات ناشی از انفعال آمریکا را به بایدن گوشزد کردند. از نظر آنان وضع انفعالی آمریکا، حیات اسرائیل را در معرض تهدید و فروپاشی قرار می‌دهد. این در حالی است که همه از موضع حزب دموکرات آمریکا در دفاع از رژیم اسرائیل و جنایت‌های آن آگاهی دارند و می‌دانند که تعهد دموکرات‌ها در حفظ رژیم صهیونیستی بیش از جمهوری‌خواهان است. دلیل این انفعال، ضعف آمریکاست. این در حالی است که بعضی‌ها آن را به حساب تغییر راهبرد آمریکا و نارضایتی دموکرات‌ها از عملکرد نتانیاهو می‌گذارند. ضعف آمریکا در حمایت جدی از رژیم صهیونیستی سبب تغییر بیشتر معادلات منطقه به نفع جریان مقاومت می‌شود. این در حالی است که پیش از این جنگ هم مقاومت در منطقه غرب آسیا تعیین‌کننده معادلات بود، نه جریانات وابسته به آمریکا.

در این میان رئیس‌جمهور آمریکا با اعزام یک عرب لبنانی‌تبار ـ هادی عمرو ـ وانمود کرد که می‌خواهد به طرف فلسطینی نزدیک شود و ریاکارانه اعلام کرد: «از حقوق شهروندی فلسطینی‌ها حمایت می‌کند و مایل است آنان زندگی راحتی داشته باشند.» همه اینها وضعیت انفعالی و استیصال آمریکا را به تصویر کشید و نشان داد که اگر فلسطینی‌ها متحد به صحنه بیایند، آمریکا نمی‌تواند حمایت کارساز و مؤثری از رژیم صهیونیستی داشته باشد.

۱۷ـ موضع علمای مصر، به‌خصوص احمدالطیب، رئیس جامعه الازهر در حمایت از فلسطین و مقاومت، در جنگ‌های گذشته سابقه نداشت. وی در موضع‌گیری خود نه تنها از مقدسات فلسطین شامل مسجدالاقصی حمایت کرد، بلکه با صراحت اعلام کرد: «از حماس به دلیل دفاع از مقدسات حمایت می‌کند.» این در حالی است که به دلیل وابستگی الازهر به حکومت مصر، موضع احمد الطیب موضع مصر هم به حساب می‌آید که نویددهنده رابطه جدیدی میان فلسطینی‌ها و مصر، در جهت مخالف اسرائیل است. البته این فقط رهبر الازهر نبود که از مقاومت فلسطین حمایت کرد،  بلکه اکثر رهبران مذهبی اهل سنت و شیعه در اغلب کشورها و مجامع اسلامی، مواضع مناسبی در  دفاع از مقاومت فلسطین داشتند که قابل توجه است.

14ژوئن/21

مکتب امام،‌ مکتب مشارکت مردم

مقدمه:

یکی از ارمغان‌های مهم انقلاب اسلامی برای مردم ایران، جمهوری اسلامی یا «مردم‌سالاری دینی» است. هرچند برخی چنانکه باید متوجه و شاکر این نعمت بزرگ الهی نیستند؛ «ماهیان ندیده غیر از آب/ پُرس‌پُرسان ز هم که آب کجاست؟» از مصداق‌های مهم مردم­سالاری دینی، مقوله «انتخابات» است. هر پدیده مثبتی در معرض خطرها و آسیب‌هایی است؛ چنانکه حفظ و کارآمدی آن نیز در گرو التزام و تعهد به برخی لوازم و اقتضائات است. انتخابات نیز باید همواره با دیدی تحلیلی و نیز آسیب‌شناسانه پایش شده و الزام‌ها و آسیب‌های احتمالی یا بالفعلش شناسایی شوند تا کارکردهای حقیقی‌اش را داشته باشد.

یکی از لوازم مهم انتخابات، «مسئولیت‌پذیری» و تعهد نسبت بدان است که در صورت بی‌توجهی ممکن است سرچشمه آفت‌ها و آسیب‌های فراوانی شود. این موضوع از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است که در پرتو آموزه‌های راهگشای مکتب امام به برخی پرداخته می‌شود.

 

۱) اصل شرکت در انتخابات

نخستین جنبه، تعهد و مسئولیت‌پذیری همگانی نسبت به اصل مشارکت در انتخابات است که به فتوای ولی‌فقیه جامع‌ شرایط: «شرکت در انتخابات نظام جمهورى اسلامى براى افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعى، اسلامى و الهى و یک واجب عینی [نه کفایی] است.»(۱) و به تعبیر امام خمینی(ره): «انتخابات‏…وظیفه‏اى است الهى، وظیفه‏اى است ملّى، وظیفه‏اى است انسانى، وظیفه‏اى است­که ما باید عمل به آن بکنیم، همه‏مان باید در انتخابات‏ شرکت بکنیم.(۲) همان­طورى که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوى جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند.(۳) بدانیم و بفهمیم­که نظام اسلام و اجراى احکام آسمانى آن و مصالح ملت وکشور اسلامى و حفظ آن از دستبرد اجانب، بستگى به‏ دخالت اقشار ملّت و بویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد و اگر خداى نخواسته بر اسلام یا کشور اسلامى از ناحیه عدم دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمه‏اى واردشود، یک یکِ تمام ملت در پیشگاه خداى قهّارِ توانا مسئول خواهیم بود و نسلهاى آینده، که ممکن است از کناره‏گیریهاى کنونى مورد هزارگونه تجاوز واقع شوند، ما را نبخشند. پس، یکى از وظایف مهم شرعى و عقلى ما براى حفظ اسلام و مصالح کشور، حضور در حوزه‏هاى انتخابیه… مى‏باشد.(۴)

ملّت اگر کنار بنشینند… و اشخاصى که نقشه کشیده‏اند براى این مملکت… وارد بشوند…، تمام مسئولیت به عهده ملت است. هر قدمى که بر ضدّ اسلام بردارند در نامه اعمال ملّت نوشته مى‏شود… امروز، سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به­دست ملّت است و اگر مسامحه کنند… نروند و رأى ندهند، مسئولیت متوجه خود آنهاست عیناً. و اگر بروند و در تشخیص مسامحه کنند… و آنها پیش ببرند…که مى‏خواهند ما را به زنجیر چپ و راست بپیوندند و… اسیر کنند در دست قدرت­هاى بزرگ…، مسئولیتش به عهده شماست مستقیماً… مراجع…، علما…، ائمه جماعت، خطبا…، تجار…، بازرگانان.، دانشگاهی‌ها…، طلاب…، کارگرها… تمام قشرهاى مملکت امروز مسئولند…، همه در پیشگاه خداى تبارک و تعالى مسئول هستید و در پیشگاه ملت و نسل‌هاى آتیه هم مسئول هستید… خدایا! من ادا کردم وظیفه‏اى که به عهده من است، در این حالى که ضعف و نقاهت دارم و تو را شاهد مى‏گیرم که من براى اداى وظیفه این مسائل را مى‏گویم!(۵)».

امّا گاهی در بعضی رسانه‌ها و حتی رسانه ملی، به­گونه‌ای مشی و برنامه‌سازی می‌شود که نه تنها بر مسئولیت‌پذیری مخاطبان افزوده نمی‌شود، بلکه برآیند آن، ترویج این فرهنگ در فضای هنجاری جامعه است که گویا انتخابات امری تفننی و دلبخواهی است، در حالی­که روشن است که ترک واجب با انجام حرام ملازم است!

البته شرکت در اصل انتخابات، فقط مسئولیت و وظیفه مردم نیست، بلکه شامل افراد و نهادهای فرهنگ‌ساز (به‌ویژه صدا و سیما، حوزه علمیه، و…)، احزاب، گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، شورای نگهبان، مجریان و ناظران انتخابات و نامزدهای دارای شرایط نیز هست که تکلیف دارند همه ظرفیت‌های ممکن را در این راستا فعال سازند. افراد برگزیده برای مناصب مختلف نیز نباید با بی‌تدبیری‌ها و ترک فعل­ها‌، زمینه‌های یأس و کاهش مشارکت در انتخابات‌های بعدی را فراهم سازند.(۶)

در مکتب امام، «بانوان» نیز نقش‌ها و مسئولیت‌هایی بسیار کلیدی در عرصه انتخابات دارند: «در چند نهضت­که در ایران واقع شد…، نقش زن­ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. آنان در میدان­ها حاضر شدند و به­واسطه حضور آنها در میدان­ها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد و اگر قوى بودند دوچندان شد…، همانطورى که مردها فعالیت مى‏کنند براى انتخابات، خانم­ها هم باید فعالیت بکنند براى اینکه فرقى مابین شما و دیگران در سرنوشتتان نیست… اسلام شما را حفظ کرد و شما متقابلًا اسلام را حفظ بکنید. حفظ اسلام به این است که… بدانید که انتخابات‏ از امورى است­که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد… لهذا باید شما خانم­ها یک نقش بسیار فعال داشته باشید که خداى نخواسته… به­واسطه ورود بعض عناصر غیرصالح بتدریج کشانده بشود به­طرف شرق یا به غرب، و همان بشود که در زمان سابق بود»(۷)

حتی نیروهای نظامی نیز در مشارکت در اصل انتخابات مسئولند. آنچه امام خمینی(ره) به‌درستی بدان تأکید دارند این است که نیروهای مسلح از دسته‌بندی‌ها، مناقشه‌ها و طرفداری‌های سیاسی پرهیزکنند.(۸)

همچنین نباید برخی مشکلات یا انحرافات (که اغلب نیز در اثر انتخاب بد و بی‌مسئولیتی در انتخاب پدید می‌آیند)، موجب کناره‌گیری از اصل شرکت شوند: « آن آدمى­که به­واسطه اینکه مثلًا یک چیز اعوجاجى از یک نفر… یا از یک گروهى مى‏بیند کنار برود، این برخلاف مصالح اسلام عمل مى‏کند. این معانى در صدر اسلام هم بوده است، در زمان ائمه ما هم بوده است… لکن آنها کنارگرفتند[؟ خیر]، آنها مشغول فعالیت خودشان بودند… شرکت کنید در این انتخابات و تمیز بدهید اشخاصى را که لایق‏اند براى این مقام. مقدّرات کشورتان را به­دست کسانى بدهید که براى کشور شما مفیدند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز. اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسى نفهمد، خدا هست، خدا مى‏داند و مى‏بیند. شما در محضر خدا هستید هر جا هستید. همه خلقُ الله در محضر خدا هستند هر جا هستند. بر فرض اینکه من یک کار خلاف­کردم اسلام که خلاف نکرده است، شما براى اسلام کار بکنید… شما [کار] خوب بکنید براى اسلام تا آن بد هم به­تبع شما انشاءالله خوب بشود. کنار نروید(۹) اگر دیدیم در این دوره خلاف و به افرادى ظلم شده، باید تلاشمان را بیشتر کنیم تا خلاف و ظلم را از بین ببریم، نه اینکه کنار برویم و از صحنه خارج شویم؛ زیرا اگر از صحنه خارج شویم ظلم بیشتر مى‏شود(۱۰)».

 

۲) خود انتخاب و مقدمات آن

حیطه دیگر مهم انتخاب، امور مقدمه‌ساز و همزمان با آن است. در این مرحله نیزگروه‌های مختلف، مسئولیت‌های گوناگونی به عهده دارند که به برخی اشاره می‌شود.

 

الف) نامزدها

کمترین مسئولیت نامزدهای شرکت در هر انتخاباتی آن است که حداقل شرایط لازم برای به عهده گرفتن منصب مربوط را در خود احرازکنند؛ زیرا به فرمایش پیامبراکرم(ص): «هر که خود را پیشواى مسلمانان قرار بدهد در حالی که مى‏داند در میان آنان کسى برتر از او هست، به خداوند و رسول او و مسلمانان خیانت کرده است(۱۱) هرکس خود را در جایى به‌جز جایی که خدا او را در آن قرار داده است قرار بدهد، خداوند به‌شدت با او دشمنی می‌ورزد و هرکه به خود دعوت کند و بگوید: من رئیستان هستم، اما آنچنان نباشد، خداوند بدو نگاه نمى‏کند تا ازگفته‌اش برگردد و از ادعایش به خدا توبه کند.»(۱۲)

به تعبیر امام خمینی(ره): «کسانى­که خود را کاندیدا مى‏کنند… اگر خود را صالح… نمى‏دانند و وجود آنها در این مکان نفعى براى کشورشان ندارد، خداى متعال را در نظر بگیرند و رضاى او را بر رضاى خود مقدم دارند و چنین خلاف ناشایسته‏اى را مرتکب نشوند. میزان در نظر همه ارزش خدمت باشد، نه خداى نخواسته تحصیل مقام. و شما مى‏دانید در جمهورى اسلامى مقاماتى که در رژیم­هاى دیگر مطرح است و براى تحصیل آن دست به همه نوع فعالیت مشروع یا غیرمشروع مى‏زنند مطرح نیست و اساساً این مقامات ارزشى ندارد، مگر آنکه خدمت به خدا و خلق خدا باشد.»(۱۳)

مسئولیت مهم دیگر، تعهد به قوانین و نیز امور اخلاقی مرتبط است: «از… کاندیداها و دوستان آنان انتظاردارم که اخلاق اسلامی ـ­ انسانى را در تبلیغ براى کاندیداى خود مراعات و از هرگونه انتقاد از طرف مقابل که موجب اختلاف و هتک حرمت باشد خوددارى نمایند که براى پیشبرد مقصود؛ ولو اسلامى باشد، ارتکاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگیزه‏هاى غیراسلامى است.»(۱۴)

«نصیحتى است از پدرى پیر به تمام نامزدها… که سعى کنید تبلیغات انتخاباتى شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیه اسلام انجام و از کارهایى که با شئون اسلام منافات دارند جلوگیرى شود. باید توجه داشت که هدف از انتخابات‏ در نهایت، حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامى رعایت نشود، چگونه منتخب، حافظ اسلام مى‏شود؟»(۱۵)

 

ب) احزاب و جریان‌های سیاسی

گروه‌ها، حزب‌ها و جریان‌های سیاسی نیز باید پذیرای تعهدها و مسئولیت‌های خطیرشان نسبت به انتخابات از جمله شایسته‌گزینی و معرفی نامزدهای دارای شرایط کافی باشند: «لازم است کسانى که کاندیداهایى به ملت معرفى مى‏کنند در نظر داشته باشند که… اگر کسى یا کسانى را در غیرگروه یا صنف خود یافتند که از افرادگروهشان لایق‏تر است، او را کاندیدا کنند. مسئله انتخابات یک امتحان الهى است که گروه‌گرایان را از ضوابط‌گرایان ممتاز می­کند و مؤمنین و متعهدین را از مدعیان جدا مى‏نماید.(۱۶) انتخابات یک محکی هم براى خودتان است که ببینید آیا مى‏خواهید انتخاب اصلح بکنید براى خودتان یا براى اسلام؟ اگر براى خودتان باشد، شیطانى است. و اما اگر انتخاب اصلح براى مسلمان‏هاست، «کى و ازکجاست» مطرح نیست. از هر گروهی باشد، حزب باشد یا غیرحزب.»(۱۷)

احترام به دیدگاه‌های دیگر، فعالیت در چهارچوب قوانین و مراعات ارزش‌های اخلاقی از دیگر مسئولیت‌های این دسته (و دیگر جهت‌ها) است: «احدى حق تحمیل خود یا کاندیداهاى گروه یاگروه‌ها را ندارد. هیچ مقامی و حزبی و گروهی و شخصى حق ندارد به دیگران که مخالف نظرشان هستند توهین کنند یا خداى ناخواسته افشاگرى نمایند… البته لازم است تبلیغات موافق مقررات دولت باشد.»(۱۸)

 

ج) مجریان و ناظران

مجریان و ناظران انتخابات نیز مسئولند با تطبیق دقیق قوانین مرتبط، افرادی با صلاحیت‌های کافی را برای هر منصب تعیین و معرفی کنند: «همه چیز ما باید روى موازین اسلامى باشد. افرادى که تعیین مى‏شوند باید کسانى باشند که به درد اسلام و جمهورى اسلامى بخورند و عقیده‏شان هم این باشد که اسلام خوب است. نه فقط اظهارکنند و عقیده نداشته باشند.»(۱۹)

مسئولیت‌های بزرگی نیز در مقدمه‌چینی و برگزاری انتخابات متوجه آنان است: «به شما…که… متصدى اجراى انتخابات هستید توجه مى‏دهم که اگر یک انحرافى در یکى از شما پیدا بشود و… موجب این بشود که در این جمهورى یک لطمه‏اى وارد باشد، به گردن شماست… اگر در اینجا هم کشف بشود معذور نیستید و مورد تعقیب وارد مى‏شوید…، شما فرمانداران و بخشداران و… همه‏تان موظفید به اینکه در این امر دقت کنید که خوب انجام بگیرد. نبادا یک وقت خداى ناخواسته یک تقلبى در کار بیاید، نبادا خداى ناخواسته یک اشخاص نابابى خودشان را عوضى جا بزنند که از این معانى بسیار خواهد بود. اینها تکلیف شماست.»(۲۰)

 

د) مردم

اما مهم‌ترین رکن انتخابات، «مردم» هستند که برای بهره‌گیری از حق خود باید پذیرای مسئولیت‌های مهمی نیز باشند. افزون بر اصل مشارکت، هر فرد باید شخصی را برای مسئولیت انتخاب کند که صلاحیت کافی برای پذیرش آن را داشته باشد؛ زیرا به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص): «هر که پیشوای گروهی شود در حالی که داناتر و فقیه‏تر (کارشناس‌تر) از او در آنان باشد، کارشان تا روز قیامت رو به پستى است.»(۲۱)

بررسی، احراز شرایط و انتخاب نامزدها توسط مردم باید از سر علم و بصیرت، بدون جوگیر شدن، با توجّه به اهداف و نیازهای اسلامی و ملی و به‌طورخلاصه، با داشتن حجت شرعی (مستقیم یا با واسطه) انجام شود؛ نه با توصیه و تَکرار بوق‌های تبلیغاتی استعمار یا عوامل داخلی‌­اش. به فرموده حضرت امام(ره): «در تشخیص خوب و بد، اتکال به قول غیر نکنید مگر اشخاصى باشند که مورداعتماد خودتان باشد صددرصد… اگر همه کسانى­که در رأس [هستند]… پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل­کنید لکن شما به­نظرتان درست نباشد جایز نیست بر شما تبعیت­کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحى است تا اینکه بتوانید رأى بدهید…اینطور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیَک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهورى­اسلامى هم نباید باشد.(۲۲) باید کاملاً توجه کنیم که… چه کسانى لیاقت دارند…[و] آنچه بَینى و بَین الله‏ تشخیص مى‏دهد آن را انتخاب کند.(۲۳) احدى شرعاً نمى‏تواند به کسى کورکورانه و بدون تحقیق رأى بدهد… نزد خداوند مسئولیت دارد.(۲۴) ملّت شریف ایران بدانند که اسلام عزیزتر از آن است که براى هواهاى نفسانى و جلب توجه گروه‌ها یا اشخاصی پشت به آن نموده و مقاصد فانى خود را بر مقاصد عالى و باقى حق تعالى مقدّم دارند…؛ کسى که سنت کجى را بنا گذارد، تمام گناهانى که به­واسطه آن ارتکاب شود به­عهده اوست.(۲۵) در [انتخابات] که مقام امتحان است کوشش کنید که مصالح اسلام و کشور اسلامى را فداى منافع شخصى یا گروهى نکنید… رضاى حق را بر رضاى خود مقدم دارید.»(۲۶)

تعهد به اخلاق اسلامی از دیگر مسئولیت‌های مردم است: «از همه ملّت مى‏خواهم که آداب اسلامى خودشان را… خصوصاً در انتخابات حفظ کنند. و مبادا خیال کنند که مبارزات انتخاباتى عبارت از این است که به دیگران بد بگویند و کارشکنى بکنند. البته دعوت به انتخاب اشخاص مانع ندارد، لکن… همه با هم برادروار در یک مقصد باشیم…و خداوند را شاهد بدانید و ناظر.»(۲۷)

بحث از شرایط نامزدها از دیدگاه امام مجال دیگری می‌طلبد؛ شرایطی مانند: معتقد و متعهد به احکام نورانی اسلام، معتقد و وفادار به جمهورى اسلامى، قانون اساسی و ولایت فقیه، سوابق خوب، بدون سابقه منفی و حتی بدون احتمال انحراف (عقیدتى، اعمالى یا اخلاقى)، وفادار به کشور، آراسته به اخلاق اسلامی، دلسوز و خدمت‌گزار مردم، با تخصّص کافی، حامى مستضعفان، بصیر در امر دین و دنیا، بدون گرایش به بیگانگان و مکتب‌هاى انحرافى و مخالف با آنها، داراى دید سیاسى،(۲۸) و به اختصار، افرادی که «متعبّد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه­جو، اسلام پاک­طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى صلى­الله­علیه­وآله­وسلّم باشند. و افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه­دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت­طلبان، اسلام فرصت­طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایى هستند طرد…نمایند… و تمیز [تشخیص دادن] بین کسانى که در تفکر خود، خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرارداده‏اند با دیگران کار مشکلى نیست.»(۲۹)

گروه‌های مختلف دیگری نیز مسئولیت‌های متعددی دارند که پرداختن بدان‌ها مجال دیگری می­خواهد؛ مانند طلاب، روحانیون، ائمه جمعه و جماعات، رسانه ملی، مطبوعات، خطبا، گویندگان، نویسندگان، روشنفکران متعهّد، اساتید، معلمان، دانشمندان، و…(۳۰)

 

۳) پس از انتخاب

برخی از مسئولیت‌ها در قبال انتخابات نیز پس از برگزاری آن متوجه افراد و گروه‌های مختلف می‌شوند؛ مانند:

ـ تعهد در برابر رأی و انتخاب خود و پذیرش لوازم و اقتضائاتش (نه شانه خالی کردن و فرار از مسئولیت‌های مرتبط)؛

ـ پذیرش نتایج قانونی انتخابات و زمینه‌سازی نکردن برای اختلاف، فتنه و سوءاستفاده بیگانگان؛(۳۱)

ـ کارشکنی نکردن، بلکه همکاری و کمک کردن به فرد یا جریان برگزیده؛(۳۲)

ـ نظارت‌های همگانی (مردمی) و خاص (دستگاه‌های نظارتی) نسبت به انتخاب شوندگان برای جلوگیری از انحرافشان.(۳۳)

 

ختم سخن

همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام مى‏باشند…؛ و چه­بسا که در بعضی مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد که در رأس گناهان کبیره است.(۳۴) اگر شماها حاضر نشوید و یک رئیس­جمهورى مثل سابق برایتان بتراشند و بازى بدهند همه‏مان را، همه‏مان مسئول هستیم. اگر شما از صحنه خارج بشوید و آنها خودشان وارد بشوند و… یک رئیس جمهور داشته باشیم که ناباب از کار دربیاید، همه چیزها از بین مى‏رود. حالا هم ما مبتلا هستیم به تفاله‏هایش. نگویید که دیگران رأى مى‏دهند. من هم باید رأى بدهم، تو هم باید رأى بدهى… این یک تکلیف الهى است… براى هر فردى از افراد این ملت تکلیف است که حفظ کند اسلام را. حفظ اسلام به‏ این است که… رئیس­جمهورى که لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد [انتخاب کنیم] که مبادا مبتلا بشویم به یک نفر نابابى که ما را بخواهد بکشد ببرد طرف آمریکا، روحانیون را مى‏خواهد کنار بگذارد و مجلس را کنار بگذارد و… . تکلیف است.(۳۵)

 

پی‌نوشت:

۱- https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=323#4609

۲- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۳۸۱٫

۳- همان، ج‏۱۸، ص۳۶۸٫

۴- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۵-۲۳۶٫

۵- همان، ج‏۱۲، ص۱۸۱-۱۸۴٫

۶- همان، ج‏۱۹، ص۳۲۸-۳۲۹٫

۷- همان، ج‏۱۸، ص۴۰۲-۴۰۳٫

۸- همان، ج‏۱۹، ص۱۱-۱۳٫

۹-  .همان، ج‏۱۸،ص۲۸۶٫

۱۰- همان، ج‏۱۸،ص۲۴۴٫

۱۱- علّامه امینی، الغدیر، ج۸، ص۲۹۱؛ احمد آرام، الحیاه، ج۲، ص۵۸۵٫

۱۲- ابن‌شعبه حرّانی، تحف‌العقول، ص۴۴٫

۱۳- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۳۳۶-۳۳۷٫

۱۴- همان، ج‏۱۲، ص۱۲٫

۱۵- همان، ج‏۲۱، ص۱۱٫

۱۶- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۶٫

۱۷- همان، ج‏۱۸، ص۱۹۶-۱۹۷٫

۱۸- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۷٫

۱۹- همان، ج‏۱۸، ص۲۴۳٫

۲۰- همان، ج‏۱۸، ص۲۸۴-۲۸۶؛ همچنین: ج‏۹، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۱۸، ص۴۳۲ و۳۸۰؛ ج۲۱، ص۴۲۱٫

۲۱- شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ص۲۰۶٫

۲۲- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۲۸۳-۲۸۵٫

۲۳- همان، ج‏۱۸، ص۲۷۶٫

۲۴- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۷٫

۲۵- همان، ج‏۱۲، ص۲۷۷٫

۲۶- همان، ج‏۱۲، ص۱۴۹٫

۲۷- همان، ج‏۱۲، ص۱۵۱-۱۵۲٫

۲۸- ر.ش: همان، ج۱۱، ص۳۹۳ و ۴۸۴و۴۸۵؛ ج‏۱۲، ص۱۴۹ و۱۶۸و۱۶۹ و۲۷۷-۲۷۸؛ ج۱۵، ص۲۵۰؛ ج۲۱، ص۴۲۲٫

۲۹- همان، ج‏۲۱، ص۱۱٫

۳۰- برای نمونه، ر.ش: همان، ج‏۱۵، ص۱۵و۱۶ و۲۵۱؛ ج۱۸، ص۱۹۷و۳۳۵؛ ج۲۰، ص۲۹۵؛ ج۲۱، ص۴۲۰٫

۳۱- ر.ش: همان، ج۱۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ ج‏۱۸، ص۴۱۰و۴۱۱٫

۳۲- ر.ش: همان، ج۱۲، ص۱۲۷و۱۲۸ و۱۳۱٫

۳۳- ر.ش: همان، ج‏۱۵، ص۱۶-۱۸٫

۳۴- همان، ج۲۱، ص۴۲۲٫

۳۵- همان، ج‏۱۵، ص۱۵-۱۶٫

14ژوئن/21

وقتی انتخاب همان امتحان است

اشاره

یکی از سنت‌های جاری خداوند، امتحان انسان‌هاست که گاهی به صورت فردی است و گاهی مانند ایام انتخابات، اجتماعی است. سنت حاکم بر انتخابات، اراده خداوند است و ما ملزم به انجام تکلیف هستیم و باید به وظایفمان عمل کنیم. یکی دیگر از سنت‌های خداوند جریان خالص‌سازی ملت‌هاست. این سنت در انتخابات نیز جریان دارد و با توجه به مشکلات پیش آمده، مردم آمادگی بیشتری برای انتخاب کاندیدای انقلابی دارند. نکته طلایی عمل به وظیفه است و باید مراقب بود که در جریان انتخابات مرزهای تقوا آسیب نبینند.

 

  1. دست پنهان خداوند در حل مشکلات

امتحان الهی با توجه به درجه و مرتبه‌ ایمان افراد متفاوت است و خداوند متعال سخت‌ترین راه را برای ابتلای مؤمنین قرار می‌دهد. موسای کلیم«ع» با لشگر خود به رود نیل می‌رسند. فرعونیان هم از موضوع با خبر می‌شوند و به تعقیب آنها می‌پردازند. از روبه‌رو دریا و از پشت سر سپاه فرعون، همراهان موسی«ع» را تهدید می‌کنند. در برخی از نقل‌ها آمده است که موسی«ع» چندین بار عصایش را به آب زد، ولی راهی میان آب باز نشد. یارانش به او گفتند: «دیگر تمام شد. سپاهیان فرعون ما را خواهند کشت.» موسی«ع» به آنها گفت: «خودتان را به آب بزنید.» برخی مخالفت کردند و برخی مثل یوشع‌بن نون و کالب‌بن یوحنا که جوانان با ایمانی بودند به موسی(ع) گفتند: «اگر خداوند می‌گوید به آب بزنیم، این کار را خواهیم کرد.»(۱) همین که آنها وارد آب شدند، مسیر باز شد.

این نشان می‌دهد که در مسیر بندگی گشایش وقتی اتفاق می‌افتد که خود را در معرض امتحان قرار دهیم. در داستان حضرت موسی«ع» وقتی مسیر دریا شکافته شد که افرادی خود را به آب زدند. این‌گونه نبود که اول راه دریا باز شود و سپس آنها راه بیفتند.

ابراهیم«ع» نیز ابتدا خود را در معرض امتحان قرار داد و سپس آتش گلستان شد. اگر قبل از افتادن ابراهیم«ع»، آتش گلستان می‌شد، افتادن داخل آن خیلی آسان بود. در آن شرایط همه می‌گفتند به گلستان افتاد؛ ولی وقتی به آتش افتاد، آتش تبدیل به گلستان شد.

این مثال‌ها بیانگر آنند که خداوند همه کاره عالم است و اگر انسان دست خدا را در کارها ببیند، در گشایش و راحتی قرار می‌گیرد؛ مشروط بر اینکه ما نیز به وظیفه خودمان عمل کنیم و کارمان را درست انجام بدهیم.

 

  1. چینش جهان هستی بر اساس اراده خداوند

سنت‌های غالب از راه‌ها و مسیرهایی پیش می‌آیند که محاسبات بشری مقهور آنها می‌شوند و نمی‌توانند آنها را محاسبه کنند. وقتی از زاویه دید خودمان برخی از مسائل را می‌بینیم، احساس می‌کنیم کار تمام شده است و دیگر نمی‌شود کاری کرد و به بن‌بست رسیده‌‌ایم؛ اما اگر از زاویه دید خداوند نگاه کنیم، مسئله شکل دیگری پیدا می‌کند.  شخصی تعریف می‌کرد با یکی از دوستان که مهندس عمران بود، جلوی خانه کعبه ایستاده بودیم. او مدام به کعبه و ترک دیوار آن نگاه می‌کرد و می‌گفت نمی‌شود. به او گفتم چه نمی‌شود؟ گفت: نمی‌شود این دیوار کنار رفته باشد و سقف نریخته باشد! به او گفتم: اگر بنا بود خدا هم همان چیزی که ما می‌دانیم، بداند که دیگر خدا نبود. در نظریات و محاسبات مهندسی، اگر دیوار کنار برود و مادر امیرالمؤمنین«ع» وارد خانه کعبه شود، سقف قاعدتاً باید بریزد، ولی دست خداوند اتفاق‌های دیگری را رقم می‌زند.

در داستان حضرت ابراهیم«ع» در چند ثانیه‌ای که ایشان از منجنیق جدا شد تا به آتش بیفتد، جبرئیل امین«ع» ندا برآورد که: «خداوندا! در این عالم فقط یک موحد هست و او هم ابراهیم«ع» است. با او چه می‌کنی؟ آیا او را رها کرده‌ای که در آتش بسوزد؟» خداوند در جواب جبرئیل«ع» فرمود: «مثل تو می‌ترسند که وقت تمام شده باشد.»(۲) زیرا انسان می‌اندیشد که آتش می‌سوزاند و جسم انسان در برابر آتش ناتوان است و در نتیجه‌ خواهد سوخت، ولی این‌ اتفاق نیفتاد و آتش به اراده خدا تبدیل به گلستان شد.

کار ساز ما به فکرکار ماست

فکر ما در کار ما آزار ماست

او خدا و در همه حال یار ماست

ناخدا بودن در این دریا همی آزار ماست

 

  1. عمل به وظیفه در انتخابات

یکی از آسیب‌های نیروی‌های خودی در انتخابات، منتظر پیروزی و رأی آوردن کاندیدای مورد نظر است. این در حالی است که وظیفه ما در انتخابات عمل به تکلیف و نتیجه در دست خداوند است.

ما باید از انتخابات توقع آتش داشته باشیم که وارد آن بشویم تا تبدیل به گلستان شود یا توقع دریایی که به آن بزنیم تا باز شود. ما باید در این مسیر به وظیفه خود عمل و تبلیغ و برنامه‌ریزی کنیم و… کاری به کار این نداشته باشیم که چرا این آمد؟ چرا آن رفت؟ چرا این‌ طور شد؟ در نگاه اول همه ما این‌گونه تصور می‌کنیم که اگر شخص مورد نظر ما در انتخابات رأی بیاورد، ما پیروز شده‌ایم، اما سنت خدا همیشه بر این روال نیست که شخص مطلوب ما رأی بیاورد؛ زیرا خداوند است که خدایی می‌کند.

 

  1. دست پنهان خداوند در محافظت از انقلاب اسلامی

با نگاهی بیرونی به انقلاب در می‌یابیم که دشمن چهل و دو سال است تمام توطئه‌هایی را که امکان‌پذیر بوده، اعم از توطئه‌های نظامی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، داخلی و خارجی، علیه انقلاب به کار برده و با وجود این، انقلاب هنوز چون سرو روی پای خودش ایستاده است. این چیز کمی نیست. هر چند این انقلاب و ریزش داشته، اما دشمن حیله‌گرِ قدرتمندی چون آمریکا، با تمام اعوان و انصارش زحمت کشیدند، کار و هزینه کردند، فکرهایشان را به کار انداختند و از ترور گرفته تا جنگ و آشوب و تحریم را انجام دادند؛ ولی انقلاب نه تنها ایستاد؛ بلکه سنت خالص‌سازی کار را به جایی رساند که احساس می‌شود خلوص انقلاب بیشتر شده و هر چه که جلوتر می‌رویم، این خلوص آشکارتر و از نفاق جدا می‌شود.

 

  1. ۵٫ سنت خالص‌سازی در انتخابات

جریان نوح نبی«ع» را ببینید. دوران نبوت ایشان ۹۰۰ سال بود و چند سال آخر که وعده عذاب آمد، خداوند به حضرت نوح«ع» وحی کرد که این هسته‌ها را بگیر و بکار و در اختیار قومت، به‌خصوص آنهائی که مؤمن هستند قرار بده تا بکارند. درخت‌ها که به ثمر برسند، وقت عذاب است. آنها هسته‌ها(۴) را کاشتند و حدود هفت، هشت سال طول کشید. محصولش را آوردند و گفتند که همان طور که وعده داده بودی، دیگر وقت عذاب کفار و مشرکین است. خدا خطاب کرد باز هم هسته‌ها را بکارید تا دوباره به محصول برسد. در اینجا قوم سه دسته شدند. یک دسته‌ جدا و دسته دیگر متزلزل شدند و دسته آخر اهل ایمان باقی ماندند. بار دوم که همین دستور آمد، کسانی که متزلزل شده بودند، جدا شدند و از کسانی هم که مؤمن بودند، باز عده‌ای متزلزل شدند و عده‌ای مؤمن باقی ماندند.

در برخی از روایات آمده که این اتفاق هفت بار تکرار شد. مؤمنان نزد حضرت نوح «ع» آمدند و گفتند: «یا نبی الله! اگر صد بار دیگر هم بگویی که اینها‌ را بکاریم، ما این کار را خواهیم کرد. ما می‌دانیم که تو پیامبر خداوند هستی. امر کن.» همین که آنها این را گفتند، خداوند به حضرت نوح «ع» وحی کرد که دیگر کدر از صاف جدا و خالص‌سازی محقق شد.» سنت خالص‌سازی فرآیند بسیار دشواری است که: «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ؛(۵) خبیث باید از طیب جدا بشود.»(۶)

در قضیه انتخابات نیز به همین نحو است و سنت خالص‌سازی صورت می‌گیرد. اگر خداوند ببیند که ما وظیفه‌مان را خوب انجام داده‌ایم، اما بنای او براین باشد که هنوز هم برای تحقق سنت خالص‌سازی باید چند دور دیگر هم بکاریم و نوبت دولت ما نیست؛ باید بگوییم که می‌کاریم و شک و تردید به دل راه ندهیم.

 

  1. دل سپردن به اراده خداوند

همه ما باید به این نقطه برسیم که خدایا! تو مدبر امور هستی و امری که تو تشخیص می‌دهی، بالاترین و بهترین است، نه آنچه که ما تشخیص می‌دهیم. به نظر ما این کار مطلوب بوده و آن را خوب انجام داده‌ایم، چون تقدیر الهی دایر بر آن است که ما کوتاهی نکنیم که اگر کوتاهی کردیم، نتیجه‌اش عذاب و عقاب است؛ اما اگر کوتاهی نکردیم و دویدیم، رأی دادیم، تبلیغ کردیم، زحمت کشیدیم، کارهای‌ لازم را انجام دادیم؛ اما نتیجه مطلوب ما تحقق پیدا نکرد، در این صورت شکست نخورده‌ایم و در پیشگاه الهی پیروز هستیم.

  1. مشاهده تدبیر خداوند متعال در انقلاب

نگاه الهی به انقلاب در سایه توحید میسر و زیبایی‌آفرین است. با این نگاه، انسان درمی‌یابد که این انقلاب در آغوش خدا سیر می‌کند و لذا سختی‌ها آسان می‌شوند. بدیهی است که سختی کشیدن مردم امر مطلوبی نیست. ما نمی‌خواهیم نفسمان از جای گرم  بلند ‌شود. سختی‌ها بی‌شمارند، اما اگر انسان بداند که در آغوش خداست و خدا دارد تدبیر می‌کند و او هم  وظیفه‌اش را انجام می‌دهد و سنت خالص‌سازی دارد انجام می‌شود، امیدوارتر می‌شود.

همچنانکه در جریان نوح نبی«ع»  اشاره شد، عذاب خدا چندین بار صورت گرفت تا خالص‌سازی صورت گرفت. جریان حضرت موسی«ع» برعکس است، چون بنا بود وعده ظهور ایشان در مدت طولانی‌تری محقق شود. حضرت یوسف«ع» وقتی از دنیا می‌رفت، وعده داد که منجی ۴۰۰ سال دیگر می‌آید، منتظرش باشید؛ اما اضطرار بنی‌اسرائیل به‌قدری شدید شد که از درگاه الهی درخواست کردند که ظهور موسی(ع) را نزدیک‌تر کند. بر اثر اضطرار و صبوری آنان، خداوند متعال ظهور را نزدیک‌تر کرد. بر همین اساس یکی از انبیای بنی اسرائیل که غیر از انبیای مشهور بود اعلام کرد: «بشارت باد بر شما که منجی، حضرت موسی(ع) چهل سال دیگر ظهور می‌کند.» بنی اسرائیل که سخت در اضطرار و فشار بودند اعتراض نکردند که چهل سال بعد خیلی دیر است و الحمدلله. خدای سبحان وحی کرد که به آنان بگو به خاطر شکر شما، ده سال کم شد. بنی اسرائیل تا این خبر را شنیدند، شکر خداوند را بجا آوردند. خدای متعال فرمود به آنها بگو سی سال شد بیست سال. باز خوشحال شدند و شاد شدند و خداوند فرمود که این مقام شکر شما ده سال دیگر را هم کم کرد. باز شکر کردند و خداوند فرمود: «نگاه کنید! آن کسی که دارد از سمت بیابان به طرف شما می‌آید موسی(ع) است.»

بنابراین بر اثر خالص‌سازی ظهور حضرت موسی«ع» زودتر از موعد محقق شد. وعده خداوند متعال در انقلاب اسلمی  نیز همین‌ گونه است.

 

  1. سنت حاکم در انتخابات

یکی از سنت‌های حاکم بر انتخابات اعتقاد به اراده خداوند است، اراده خداوند متعال حاکم است و ما باید به وظایفمان عمل کنیم. باید باور کنیم که هر جامعه‌ای که الهی‌تر باشد، حاکمیت خداوند در آن ظاهرتر است تا زمان ظهور که اوج حاکمیت خداست. در زمان انبیا دست و کار خدا واضح بود و زمان ظهور اوج دیدن دست خداوند است. از اول انقلاب تا به کنون، چه در زمان جنگ، چه در مقاطع دیگر و مشکلات و حوادث مثل آبان ۹۸ دست خدا به‌روشنی دیده می‌شود. دشمن سال‌ها وقت گذاشته و اهدافی را طراحی کرده بود و هر چند ضربه و صدماتی وارد کرد؛ اما ولی به لطف الهی شکست خورد و نتوانست به هدف اصلی خود‌ که براندازی نظام بود، برسد.  

 

  1. انتخابات امسال، گردنه حیات جبهه مقاومت

انتخابات پیش رو از تمام انتخابات‌های چهل و دو سال گذشته حیاتی‌تر است. لذا باید دعا کنیم که خالص‌سازی در این دوره صورت بگیرد. این بستگی به عملکرد ما در حال حاضر و نزدیک انتخابات دارد. اگر نزدیک انتخابات این سنت زمین بخورد و مانند جریان نوح نبی «ع» بشود، باید دو باره دانه‌ها را بکاریم تا دوره بعد، ولی به واسطه اضطرارهائی چون بیماری کرونا و مشکلات اقتصادی می‌توان امیدوار بود که گشایش حاصل خواهد شد؛ مشروط بر اینکه مسئولین ما قدر فضای به وجود آمده را بدانند و از قلوب آماده مردم درست بهره‌برداری کنند. اگر آمادگی مسئولین مانند آمادگی مردم باشد، سنت خالص‌سازی محقق می‌شود.

اهمیت این دوره از انتخابات‌ها این است که گردنه به اوج خود رسیده است. در تحلیل‌های خارجی و داخلی آمده است که در این اوج، اگر فشار بیشتر بشود، کار خیلی بدتر و سخت‌تر خواهد شد. به نظر می‌رسد که دشمن هم تقریباً این نکته را فهمیده است. اگر در این دوره از انتخابات‌ها غلبه با حق باشد – حقی که خدای سبحان می‌داند، نه حق از نظر ما – از گردنه عظیمی عبور خواهیم کرد که شاید منجر به خاتمه دشمنی‌های استکبار در عالم شود. جبهه مقاومت دارد گردنه‌ مهمی را طی می‌کند و لذا انتخابات پیش رو تنها یک بحث داخلی نیست. قدرت جبهه مقاومت به ایران وابسته است. اگر سنت خالص‌سازی در ایران محقق نشود، زمینه انفجار جبهه مقاومت زیاد است. از یمن تا بحرین، از عراق تا سوریه، لبنان، پاکستان، افغانستان و… .اگر شرایط فعلی که از نظر نظام جهانی شرایط مهم و خطیری است از دست برود، معلوم نیست دوباره چه موقع این شرایط به وجود بیاید.

 

  1. رعایت مرزهای تقوا در انتخابات

یکی از وظایف نیروهای انقلابی در انتخابات، کوتاهی نکردن در انجام وظیفه است. ما باید تمام همتمان را در انتخابات به کار ببندیم؛ تدبیر و تفحص و جستجو و تفکر داشته باشیم و کار علمی بکنیم. به فرموده رهبری باید در وسط میدان باشیم و در عین حال نباید از انتخاب نشدن کاندیدای مورد نظرمان دلخور شویم. باید مراقب باشیم که در جریان انتخابات مرزهای تقوا آسیب نبینند.حواسمان باشد که ضرورت رعایت تقوا در جنگ انتخاباتی، بیشتر از ایام عادی است و باید اخوت‌ و احترام بیشتر رعایت شوند. حفظ آرامش کاری دشوار، اما حیاتی است، چون این لحظه‌ها، لحظه‌های اوج تحقق تقوا هستند.

امیرالمؤمنین«ع» بعد از پیروزی در جنگ جمل فقط به ۴۰ نفر اجازه دادند که همراه ایشان وارد شهر بصره شوند. قبل از ورود از آنان پیمان گرفت که اگر کسی به آنان توهین کرد، صبور باشند و پاسخی ندهند، زیرا بصره شهر دشمن بود و احتمال عکس‌العمل تند دشمن زخم خورده از شکست وجود داشت. آنان وارد شهر شدند و یکی از اصحاب امام تخلف کرد و جواب دشنام زنان را به‌تندی داد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی شنید، دستور داد او را تازیانه بزنند و فرمود: «در جنگ مرزهای تقوا به هم می‌ریزند، لذا باید بیشتر از قبل تقوا را رعایت کنید و «تِلْکَ حُدُودُ اللّه»: حدود خدا باید بیشتر محفوظ بماند.

 

خلاصه

وظیفه ما در انتخابات عمل به تکلیف صحیح و برآورد نتیجه به دست خداوند است. اراده حاکم بر انتخابات، اراده خداوند است و ما باید به وظایفمان عمل کنیم. انتخابات ریاست جمهوری در این دوره در مقایسه با انتخابات‌های چهل و دو سال گذشته بسیار مهم است. دعا کنیم که خالص‌سازی در این دوره صورت بگیرد.

 

 

پی‌نوشت:

۱- مجلسی، بحارالأنوار، ج ۱۳، ص ۱۳۸؛ بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳٫

۲- «فَقَالَ اُسْکُتْ إِنَّمَا یَقُولُ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُکَ یَخَافُ اَلْفَوْتَ» علی‌بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۷۱؛ قم، مؤسسه دارالکتاب.

۳- مقصود همان پنجاه سال آخر نبوت حضرت نوح(ع) است. زمان نبوت ایشان ۹۵۰ سال بوده است.

۴- بنابر قولی درختان نخل بوده است.

۵- انفال، آیه ۳۷ / لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ  أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.

۶- شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص: ۳۵۵؛ قم، مسجد مقدس جمکران‌‏، ۱۳۸۲.

14ژوئن/21

حکمرانی اسلامی در انتظار دولت اسلامی

اشاره:

 

یکی از آسیب‌های سازمان‌ها، بانک‌ها و بخش‌های مختلف انقلاب اسلامی، در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و اسناد است، به گونه‌ای که با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز نقص نبود حکمرانی آشکارا خود را نشان می‌دهد و راهکار چیرگی لحاظ حکمرانی اسلامی در دولت است. حکمرانی اسلامی فرایند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف کلی دین و حاکمیت است و در صورتی محقق می‌شود که دولت اسلامی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف حاکمیت و مقاصد دین قدم بردارد.

 

  1. آسیب‌های نادیده گرفتن حکمرانی اسلامی

همان گونه که اشاره شد، یکی از آسیب‌های اسناد و تقنین در انقلاب اسلامی در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و سند است. در سال‌های اخیر سندهای فراوانی مانند نقشه جامعه علمی کشور و سند دانشگاه اسلامی تدوین شده‌اند، اما بازخورد مفیدی در سطح جامعه نداشته‌اند. مجلس شورای انقلاب اسلامی – با وجود نمایندگان انقلابی- هنوز کارآمدی مطلوب را ندارد. سرّش این است که تقنین در مجلس با نگاه حکمرانی صورت نمی‌گیرد و بالطبع، مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز فقهی مجلس در قمه به علت فقدان نگاه حکمرانی نمی‌توانند با فرایند تقنین حکمرانی کنند. علت ناکارآمدی گمرک و حرکت نکردن بانک‌ها در راستای تولید، عدم تدوین برنامه با رویکرد حکمرانی است.

تولید حداکثری حکمرانی اسلامی موضوعی میان رشته‌ای و مرتبط با موضوعات دیگر است. بیانیه گام دوم انقلاب که در بخشی از آن به حکمرانی اسلامی و ضرورت دولت‌سازی اسلامی پرداخته شده است، دربردارنده سه کلید واژه است که نیازمند روشنگری است: حکمرانی اسلامی، دولت‌سازی اسلامی و گام دوم انقلاب که ناظر به بیانیه رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

 

 

۲٫اعتماد به نسل جوان

بیانیه مقام معظم رهبری با عنوان گام دوم انقلاب اسلامی شامل دو نکته اساسی است. بخشی از بیانیه خطاب به جوانان و بخش دیگر شامل نظریه نظام انقلاب اسلامی است. نظریه نظام انقلاب اسلامی شامل سه رکن است: خودسازی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی. مقام معظم رهبری بر اساس این سه رکن به توصیف دستاوردها و ضعف‌های چهل ساله انقلاب پرداخته‌ و در نهایت هفت توصیه را مطرح کرده‌اند: پیشرفت در علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد مقاومتی، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال، آزادی و عزت ملی. تحقق این هفت توصیه به عهده جوانان است. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب معتقدند که نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که اگر ظرفیت‌ها و مسئولیت‌ها را به نسل سوم و چهارم انقلاب تحویل ندهند این انقلاب به ثمر نمی‌نشیند. نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که جوانان نسل سوم و چهارم بهتر از خودشان کار خواهند کرد.

 

  1. ۳. ارکان گوهر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

نظریه «نظام انقلابی» که گوهر بیانیه گام دوم انقلاب است بر سه رکن استوار است: خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی. آغاز نظریه نظام انقلابی، خودسازی است و در گام دوم انقلاب، بیشتر بخش انقلابی خودسازی مدنظر است. خودسازی انقلابی یعنی شناخت و تحکیم و تثبیت باورهای دینی و اعتقاد به توحید اجتماعی و ولایت و اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی.

رکن دوم نظریه نظام انقلابی، جامعه‌پردازی است. فرآیند جامعه‌پردازی از دو رکن مهم تشکیل شده است: خانواده و جامعه اسلامی. یکی از ارکان مهم در خانواده اسلامی تربیت فرزندان است که بر عهده مادر است. بعد از شکل‌گیری خانواده، حرکت به سمت جامعه‌پردازی آغاز می‌شود؛ زیرا جامعه اسلامی متشکل از خانواده‌های متعدد است.

فرآیند دیگر جامعه‌پردازی، فرهنگ است. رهبر معظم انقلاب آغاز جامعه‌پردازی اسلامی را فرهنگ اسلامی می‌دانند. باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه را شکل می‌دهند که در همه عرصه‌ها اعم از سیاست، اقتصاد، ادارات و… بروز پیدا می‌کنند. حضرت آقا فرهنگ را مثل روحی در کالبد جامعه و هوایی برای تنفس می‌دانند.(۱)

بعد از فرهنگ اسلامی نوبت به تعلیم و تربیت اسلامی می‌رسد. اگر فرهنگ عمومی جامعه، اسلامی باشد، به خودی خود بر تعلیم و تربیت اثر می‌گذارد.

بعد از تعلیم و تربیت، سیاست اسلامی و به تعبیری مردم‌سالاری دینی موضوعیت دارد.

نکته دیگر اهمیت دادن به نقش و وظیفه مردم است.

گام سوم، تمدن‌سازی است. تمدن‌سازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است و تمدن‌ها در همه جوامع فرآیندی چند قرنی داشته‌اند. فرآیند تکاملی در تمدن نوین اسلامی نیز جاری است و تمدن نوین اسلامی در مرحله پنجم شکل گرفته است. به عبارتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سرگذاشتن نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی، نوبت به شکل‌گیری تمدن اسلامی می‌رسد. باید توجه داشت که رهبری در فرآیند تمدن‌سازی، دولت اسلامی را مقدم برجامعه‌سازی می‌دانند. طبیعتاً ما در حال حاضر یک جامعه اسلامی نسبی داریم. بنابراین اول باید جامعه اسلامی شکل بگیرد تا دولت اسلامی محقق شود. وقتی دولت اسلامی محقق شد، یک جامعه اسلامی کامل و فراگیر خواهیم داشت که زمینه را برای تمدن‌سازی فراهم می‌کند. پس مفهوم اول که در بیانیه گام دوم آمده، دولت اسلامی را در ذیل جامعه‌پردازی تعریف می‌کند که زمینه‌ساز تمدن اسلامی می‌شود.

 

  1. چیستی دولت اسلامی

مفهوم دیگر در بیانیه گام دوم، دولت‌سازی اسلامی است. دولت‌سازی در درون جامعه‌پردازی قرار دارد. به عبارتی دولت‌سازی یک فرایند است و اگر دولت اسلامی یک فرایند است، با چه فرایندی می‌توان به آن دست یافت؟ به نظر می‌رسد همان خودسازی معرفتی و عملی و تقویت خانواده اسلامی و جامعه اسلامی ما را به دولت اسلامی می‌رساند.

اما حقیقت دولت اسلامی چیست؟ حقیقت دولت چیست؟ دولت به معنی عام شامل همه قواست، برخلاف دولت به معنی خاص که شامل قوه مجریه است. دولت به معنی عام مجموعه‌ای از ساختارهای بهداشتی، امنیتی و قضایی است و این مجموعه‌ای از ساختارها دولت را تشکیل می‌دهند. حکومت سوسیالیستی و حکومت‌ لیبرال به سبب آنکه ایدئولوژی‌های متفاوتی دارند، با یکدیگر فرق دارند. هیچ حکومتی بدون ایدئولوژی نیست. ایدئولوژی مرام‌نامه دنیوی و اصول حاکم بر زندگی است. مثلاً در آمریکا ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی لیبرال کاپیتالیسم است، لذا هیچ وقت رئیس‌جمهور آمریکا از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات خارج نیست. البته در آمریکا احزاب گوناگونی فعالیت می‌کنند، ولی قدرت همیشه متعلق به یکی از این دو حزب است که زیرمجموعه دو قدرت بزرگ سرمایه‌داری هستند. در کشورهایی مانند نروژ یا سوئیس، ساختارها بر اساس سوسیالیسم غیرکمونیستی است.

بنابراین واژه ایدئولوژی دربردارنده اصولی است که منشاء ساختارهای خاصی است و دولت‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. پس دولت در دو معنای متفاوت کاربرد دارد. دولت در معنای خاص منحصر به قوه مجریه است و دولت به معنی عام شامل ساختارهاست که دولت را تشکیل می‌دهند.

 

  1. ۵. نقش ساختارها در دولت

ساختارها در دولت شامل چندین بخش هستند. بخش‌هایی مانند سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها که هر کدام سازمانی با نظام اداری خاص حاکم بر آن هستند. عقبه سازمان‌ها قوانینی هستند که سازمان را تنظیم می‌کنند و منشاء قوانین مصوبه مجلس‌اند و یا قوانینی که دربردارنده آئین‌نامه‌ها و ضوابط اجرایی مصوبه دولت هستند. بنابراین قبل از سازمان‌های اداری، قوانین  و قبل از قوانین راهبردها و سیاست‌هائی وجود دارند که قبل از تقنین اعلام می‌شوند. دولت با قوانینی سر و کار دارد که تبدیل به آئین‌نامه می‌شوند و درون سازمانی هستند. اما قبل از قوانین، راهبردها و اسناد بالادستی‌ تنظیم شده توسط بعضی از نهادها وجود دارند. مثل سند مهندسی‌ای که شورای‌عالی انقلاب اسلامی تنظیم کرد. یا سند دانشگاه اسلامی که شورای اسلامی دانشگاه‌ها تنظیم کرد. و همچنین برخی از سندهائی که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تنظیم کرد و رهبری آن را ابلاغ ‌کردند. در کشورهای دیگر نیز عالی‌ترین مقامات وظیفه ابلاغ سیاست‌های کلان را به عهده دارند. بنابراین دولت صرفاً متشکل از قوا نیست، بلکه مجموعه ساختارهاست. به عبارت دیگر ساختارها + سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها + قوانین(مصوبه مجلس و دولت) + راهبردها و سیاست‌های کلی = دولت

 

  1. حکمرانی در دولت اسلامی

حکمرانی فرآیندی است که از اسناد بالادستی و سیاست‌ها تا مرحله تقنین و تعیین سازمان‌های ناظر به اهداف را شامل می‌شود. بنابراین حکمرانی چهار رکن دارد: راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین، سازمان‌ها و مقاصد و اهدافی که باید این سه بخش به آن برسد. مثلاً یکی از مقاصد نظام لیبرال کاپیتالیسم آمریکا، تقویت نظام سرمایه‌داری است، بر همین اساس ساختار حکومت، راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین و سازمان‌ها بر اساس اهداف این نظام پیش میروند.

در جامعه دینی مقصود از حکمرانی اسلامی چیست؟ اسلام مجموعه عقاید احکام و اخلاق و بخش چهارم آن شامل مقاصدی است که آن را مقاصد الشریعه می‌نامیم. مقاصد الشریعه در دو بخش عام و خاص مطرح می‌شوند. بخش عام شامل مقاصد کلی شریعت هستند.

قرآن در آیاتی بعد از بیان احکام الهی می‌فرماید:

  1. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۲) اى مردم پروردگارتان را پرستش کنید که هم شما و هم پیشینیان را آفرید تا پرهیزکار شوید.» مقصد کلی عبادت را تقوا معرفی می‌کند.
  2. در آیه دیگر آمده است: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(۳) این چنین خداوند آیات خود را براى شما شرح مى‏دهد، شاید اندیشه کنید.» مقصد کلی را تعقل عنوان می‌کند.

مقاصد شرعیه در بخش خاص مربوط به بخش‌های جزئی عبادت‌اند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما نوشته شده است آن‌گونه که بر امت‌هایى که قبل از شما بودند نوشته شده بود شاید پرهیزکار شوید.
  2. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛(۵) اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که گروهى از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد دیدید، ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید.

بنابراین رکن چهارم اسلام مقاصد است که بر سه بخش دیگر حاکم است. یعنی از ابتدای سندنویسی، راهبردها، توسعه سیاست، تقنین و آیین‌نامه‌ها باید در راستای اهداف کلی نظام قدم بردارند. تمام این مجموعه، حکمرانی است.

در یک دولت اسلامی به معنی عام، همه فعالیت‌ها اعم از تقنین باید در راستای اهداف و مقاصد کلی باشند. مقام معظم رهبری شعار سال گذشته را «جهش تولید» قرار دادند. این مقصدی است که همه فعالیت‌ها باید به آن سمت حرکت کنند.

آیا سازمان‌های اداری، بانک‌ها و قوانین حاکم بر آنها با توجه به مقاصد حاکمیت حرکت کرده‌اند؟ آیا بیشتر در مسیر سرمایه‌داری حرکت کرده‌اند یا فقرزدایی؟ با توجه به مقاصد حاکمیت آیا بانک‌ها در مسیر رشد قدم برمی‌دارند یا در مسیر تعطیل کردن کارخانه‌ها فعالیت می‌کنند؟ مشکل ما این است که تا کنون نگاه حکمرانی نداشته‌ایم یعنی عده‌ای برای خود سند می‌نویسند و عده‌ای دیگر برای خود قانون وضع می‌کنند و به راهبردها و اهداف توجه ندارند.

بنابراین حکمرانی فرآیندی است که از سیاست‌گذاری تا قانون‌گذاری را شامل می‌شود و سازمان‌ها باید در راستای مقاصد کلی دین و حاکمیت و هم‌تراز با مجموعه دین یعنی، عقاید، اخلاق و احکام قدم بردارند. در چنین شرایطی است که دولت اسلامی شکل می‌گیرد. بنابراین، دولت اسلامی مجموعه ساختارهاست و ساختارها تامین‌کننده مقاصدی هستند که از قرآن و سنت استخراج می‌شوند.

بر همین اساس قوانین باید به‌گونه‌ای تنظیم شوند که ساختارها اهداف را تأمین کنند. تا کنون نگاه ما به بانک‌ها حکم محوری بوده است و تلاش کرده‌ایم که بانک‌ها ربوی نشوند، ولی به مقاصد در بانک‌ها توجه نکرده‌ایم و اینکه ساختارها و قوانین در بانک‌ها باید بر اساس اهداف کلی شکل بگیرند تا بانک‌ها در خدمت اغنیا قرار نگیرند. ما احکام شرعی را از قرآن و سنت می‌گیریم، ولی ادارات و سازمان‌ها باید طوری تنظیم شوند که مقاصد کلی دین تأمین شوند. به همین دلیل مقاصد الشرعیه در ساختارسازی بسیار نقش دارند، اما متأسفانه در حکم‌سازی نقشی ندارند.

 

نتیجه‌گیری

  1. حکمرانی اسلامی فرآیند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی درمسیر مقاصد الشریعه است.
  2. دولت اسلامی به معنی عام دربردارنده ساختارهای اسلامی و ساختارهای راهبردی مبتنی بر احکام اخلاق و مبتنی بر مقاصد الشرعیه است. وقتی دولت اسلامی شکل بگیرد، حکمرانی اسلامی تحقق پیدا می‌کند.
  3. تحقق هفت توصیه‌ رهبری در بیانیه گام دوم با نگاه حکمرانی در دولت اسلامی میسر است و زمانی اتفاق می‌افتد که نگاه حکمرانی اسلامی در میان مدیران کلان، مخصوصاً وزارتخانه‌ها تحقق پیدا کند.

 

پی‌نوشت:

۱- بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۹۳٫

۲- بقره، آیه ۲۱٫

۳- بقره، آیه ۲۴۲٫

۴- بقره، ۱۸۳٫

۵- انفال، ۴۵٫

14ژوئن/21

آیت‌الله خامنه‌ای با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی حفظ کردند

درآمد:

آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه و نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان و مسئول فرهنگستان علوم اسلامی می‌باشد.

یکی از مباحث مهم درس خارج فقه ایشان در سال‌های اخیر بحث «ولایت فقیه» بوده که در هشتاد جلسه ارائه و طی آن مبانی فقهی، کلامی و جامعه شناختی ولایت‌فقیه تبیین و تشریح شده است. و در «درس خارج مبانی فقه حکومتی» زوایای نوینی در اندیشه فقه حکومتی ارائه دادند. تدریس در دوره‌های متعدد «اصول فلسفه برنامه‌ریزی»، «فلسفه تطبیقی» و «الهیات و امام‌شناسی» و تألیف کتاب‌های: «درآمدی بر مبانی فقه حکومتی»، «جستاری در مبانی نظری ولایت فقیه»، «ولایت الهیه»، «مراقبه‌های عاشورایی»، «در شناخت غرب»، «ضیافت بلا» و «علم دینی» و «تاملات قرآنی» و….از دیگر آثار استاد می‌باشد.

ایشان در گفتگوی اختصاصی حاضر با «پاسدار اسلام» ابتدا به بررسی ماهیت انقلاب اسلامی و در ادامه با برشمردن ویژگی‌های شاخص امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، به تبیین ویژگی‌های رئیس‌جمهور تراز پرداخته‌اند.

 

*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم. در ابتدا تشکر می‌کنیم که این فرصت را در اختیار مجله ماهنامه «پاسدار اسلام» قرار دادید. مستحضرید که درحال حاضر در ماه خرداد هستیم، ماه خردادی که در آن حوادث و اتفاقات متعددی چون سالگرد حضرت امام(ره) و نیمه خرداد را داریم که به تعبیری سرآغاز انقلاب اسلامی است. به عنوان اولین سئوال بفرمایید هویت انقلاب اسلامی‌ با بنیان‌گذاری حضرت امام(ره) از نگاه شما چیست؟

بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم. خدای متعال را سپاسگزار و خرسندم از اینکه توفیق گفتگو با این مجله وزین را دارم. پاسدار اسلام مجله‌ای با سابقه نسبتاً طولانی است و در طول چهار دهه انقلاب اسلامی،  خط ثابت و مستمر و مستقیمی داشته است. خدا را شاکرم که توفیق گفتگو با مخاطبان این نشریه برایم فراهم شده است و برای شما آرزوی توفیق و توان بیشتر برای خدمت بیشتر به اسلام و مکتب اهل بیت«ع» را دارم.

در تحلیل انقلاب اسلامی باید عرض کنم که این انقلاب چیزی جز ادامه حرکت انبیای الهی نیست. درگیری مستمری که در تاریخ بین جبهه حق و باطل وجود داشته و در دوران ما در شکل انقلاب اسلامی تجلی پیدا کرده، یعنی هم سیره مستمر انبیای الهی درگیری با جبهه باطل در سطوح مختلف بوده و هم دستگاه فقاهت شیعی در طول غیبت همواره در حال مبارزه مستمر و همه جانبه‌ای با دشمنان و دستگاه شیاطین بوده است. هر چند در ادوار مختلف، صور و اشکال جبهه‌ مقابل فرق می‌کرده، اما برخورد با آن یک برخورد مستمر تاریخی بوده است.

رفتار حضرت امام(ره) هم رفتاری در همان مسیر است. هرچند حرکت امام نسبت به حرکت فقهای بزرگوار شیعه از مقیاس وسیع‌تری برخوردار و کاری در مقیاس جهانی و حرکتی عظیم و مقدمه‌ای برای  نهضت جهانی اسلام به رهبری امام زمان«عج» است. ولی جنس کار همان است.

نکته دوم اینکه انقلاب اسلامی ماهیتی اسلامی و دینی دارد و از جنس مبارزات دموکراتیک و پارلمانتاریستی و یا مبارزات مسلحانه سوسیالیستی نیست؛ در حالی که دوره حیات امام مقارن با دوران تسلط این  دو مکتب بر جهان بود و هر دو بلوک شرق و غرب تلاش می‌کردند در کشورهایی که تحت سلطه بلوک دیگر بودند، حرکت‌های انقلابی را ساماندهی کنند و حتی دانش‌های پشتیبان را نیز ایجاد کرده بودند، مکتب مارکسیسم تحت عنوان عدالت‌خواهی با سرمایه‌داری مبارزه می‌کرد و مکتب لیبرالیسم، آزادی را شعار خود قرار داده بود.

انقلاب اسلامی به هیچ‌یک از این دو مکتب شباهت ندارد؛ بلکه حرکتی بدیع مبتنی بر فرهنگ اسلامی است. رهبر این انقلاب هم دانش‌آموخته دانشگاه نبود؛ بلکه فقیهی برآمده از دل حوزه بود. این پدیده برای سیاستمداران شگفت‌انگیز بود که در دنیائی دوقطبی که تنها دو قدرت مسلط بر جهان وجود دارند، چگونه انقلابی از جنس دین اتفاق افتاده است؟

یادم هست در پاریس خبرنگاری از حضرت امام(ره) پرسید: «با توجه به اینکه رهبری، نیازمند دانش‌های مدرن است؛ آیا شما این دانش‌ها را برای رهبری مطالعه کرده‌اید؟» امام در پاسخ فرمودند: «من آنها را نخوانده‌ام و از این بابت خوشحالم. مکتب اسلام معارف لازم را برای تشکیل حکومت دارد.» این سخن امام واقعاً برای آنها شگفت‌انگیز بود. پس انقلاب اسلامی حرکت بدیعی است که به مدل سرمایه‌داری و انقلاب‌های پارلمانتاریستی یا مدل مبارزات مسلحانه سوسیالیستی شباهتی ندارد، بلکه مدل جدیدی است که امام ابداع کردند و بعد هم الگوی مبارزات بعدی شد و شکل جدیدی پیدا کرد.

 

*به نظر شما امام برای رهبری چنین انقلاب بزرگی از چه ویژگی‌هائی برخوردار بودند؟  

کارهای بزرگ نیازمند شخصیت‌های خاص و بزرگ است. بدیهی است که ایشان دارای شخصیت ممتازی بودند که چنین بار سنگینی روی دوششان قرار گرفت. من معتقد نیستم که ایشان برای خود تکلیف ایجاد کردند، بلکه این تکلیف به عهده ایشان قرار گرفت. همه این موضوع را قبول دارند که امام بر اساس احساس تکلیف، این حرکت را آغاز کردند. البته بار تکلیفی که بر دوش این فقیه قرار گرفت، متناسب با شانه‌ها و توانایی‌های ایشان بود. به اعتقاد بنده، فقهای دیگری که به این کیفیت وارد میدان نشدند، نباید می‌شدند، زیرا توان انجام آن‌ را نداشتند. بنابراین انتخاب امام یک انتخاب الهی بود.

 

*آیا می‌توان ولایت‌فقیه را که مهم‌ترین میراث امام خمینی است بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی تلقی کرد؟

این انقلاب دستاوردهای با عظمت فراوانی داشته است. اگر منظورتان نظریه ولایت‌فقیه است، این یک نظریه‌ای است که در تاریخ فقاهت شیعه مسبوق به سابقه بوده است. اما اگر منظورتان تغییر مقیاس ساخت جامعه شیعه از پادشاهی به نظام ولایت‌فقیه است، باید گفت که بله، این دستاورد عظیم انقلاب اسلامی است. البته به نظر من هنوز کافی نیست تا آن را دستاورد کاملی بدانیم، زیرا این نهضت، حرکت دامنه‌دار و پر استمراری است. به فرمایش حضرت امام، انقلاب ما مقدمه انقلاب جهانی اسلام به رهبری حضرت بقیه‌الله «ارواحنا فداه» است و ما در واقع ممهدون و زمینه‌ساز  آن انقلاب جهانی هستیم. با این مبنا، انقلاب اسلامی هنوز تمام نشده است، بلکه تا اتصال به ظهور حضرت ادامه خواهد داشت.

مسئولین جمهوری اسلامی ایران، مثلاً در تراز ریاست‌جمهوری، باید در پی تحقق این ایده باشند. حضرت امام می‌فرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب مردم ایران محدود به ایران نیست، بلکه نقطه شروع انقلاب بزرگ اسلام به پرچمداری حضرت حجت «ارواحنا فداه» است که خداوند به همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر ظاهر قرار دهد.»(۱)

آنها می‌خواهند نظام جمهوری اسلامی مانند یکی از نظام‌های مادی باشد. دولت جمهوری اسلامی ایران و رئیس‌جمهور آن باید تمام سعی و توان خود را مصروف اداره مردم کنند، ولی معنایش این نیست که از هدف عظیم انقلاب اسلامی که ایجاد حکومت جهانی اسلام است غافل بمانند. از نگاه امام نباید به سبب اهداف کوچک از هدف بزرگ نظام که بسترسازی  برای ظهور حضرت است باز ماند؛ چون خیانت به این ملت و خیانت به اسلام است.

انقلاب اسلامی در مرحله اول با نظام پادشاهی ۲۵۰۰ ساله و رژیم وابسته به نظام سلطه جهانی مواجه بود. حاکمان آن دوره، کشور را به سمت لیبرال دموکراسی می‌بردند و آن را رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ می‌نامیدند! در چنین موقعیتی حضرت امام پرچمدار عبور از این وضعیت شدند و جامعه شیعه را یک مرحله جلو بردند.

مرحله دوم پس از انقلاب اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، یعنی نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه است که دستاوردی عظیم و بسیار متفاوت با حرکت‌های قبلی جامعه شیعه است. حضرت امام در مرحله‌ اول بساط پادشاهی را جمع کردند و در مرحله‌ بعد طرح جامعه شیعه و حکمرانی اسلامی را که در ادامه باید جامعه اسلامی را بسازد، پیش بردند. حضرت امام مأموریت ولایت‌فقیه را خیلی بیشتر از اینها می‌دانستند و می‌فرمودند در دوران معاصر،  این مستکبرین هستند که استراتژی حاکم بر جهان را تعیین می‌کنند، در حالی که باید اسلام تعیین کند. حضرت امام معتقد بودند که ما باید به دنبال حکومت جهانی اسلامی باشیم، یعنی ظرفیت جامعه شیعی و ملت ایران و در کنار آنها ظرفیت دنیای اسلام را مستعد ایجاد یک حکومت جهانی و انقلاب اسلامی را نقطه جوشش این حرکت عظیم می‌دانستند.

امام در بیانیه سالروز ۱۵ خرداد می‌فرمایند: «من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‌خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‌داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدم‌های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم.»(۲)

امام، زمانی که بیانیه پذیرش قطعنامه را دادند، فرمودند: «خدایا! این باب را به روی ما نبند. ما هنوز در میانه راهیم.»

بنابراین اولین دستاورد این حرکت بزرگ در مرحله اول بعد از پیروزی، جمع کردن نظام سلطنتی بود که به نظرم در زمره کرامت‌های حضرت امام است؛ زیرا فرهنگ پادشاهی در کشور ما فرهنگ راسخ و ریشه‌داری بود. ما حتی امامزاده‌های خودمان را هم شاهزاده می‌نامیدیم که حاصل فرهنگ شاهنشاهی بود. امام این شجرۀ خبیثه را از ریشه در آوردند. حرکت عظیمی که حضرت امام شروع کردند، در مرحله اول پیروزی بر نظام پادشاهی و سپس مرحله تثبت نظام بود. لذا تحقق نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه، دستاورد عظیم حرکت حضرت امام است که در ادامه تبدیل به حکمرانی اسلامی می‌شود که تأثیر آن از نگاه ایشان فراتر از مرزهاست.

 

*بعد از رحلت امام خمینی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جایگاه ولایت‌فقیه قرار گرفتند. ارزیابی شما از نقش ایشان در ادامه نهضت امام خمینی و اهداف انقلاب چیست؟ 

از نگاه حضرت آقا پیروزی انقلاب اسلامی آغاز عصر جدیدی است. این انقلاب داعیه مبارزه با عصر روشنگری غرب را دارد که با صدای بلند با دین مخالفت می‌کند. بعضی‌ها می‌گویند غرب سرمایه‌داری مخالف دین نیست که البته کاملاً اشتباه می‌کنند. متاسفانه در ایران هم امثال مهندس بازرگان چنین تفکری داشتند. آقای بازرگان در کتاب«راه طی شده» می‌گوید دین همان چیزی است که الان غرب دارد به آن عمل می‌کند.  حضرت آقا معتقدند عصر حاضر، عصر حاکمیت فرهنگ مادی بر جهان است و این تفکر طبیعتاً بر کشورها و فرهنگ‌های دیگر هم تأثیر می‌گذارد. از منظر حضرت آقا مسئله مستحدثه ما تمدن، عصر و دوران جدیدی با ایدئولوژی، مکتب و فلسفه‌ خاص خود است. مسئله دوران ما همان مسئله عصر روشنگری است که تمدنی مبتنی بر ایدئولوژی مادی با فلسفه‌های پشتیبان بود و بعدها با انقلاب‌های علمی و صنعتی تحقق عملی پیدا کرد. با چنین تمدنی که سایه‌اش را بر سبک زندگی انداخته است، باید مقابله‌ عملی کرد و این امر بر عهده انقلاب اسلامی است.

انقلاب اسلامی جوششی عظیم از متن جامعه اسلامیِ پیرو اهل‌بیت«ع» و به تعبیر حضرت امام(ره) اسلام ناب محمدی «ص» است که علیه تمامیت مدرنیته به پا خاسته است.  من تئوریزه شدن تمدن انقلاب اسلامی در سه مرحله بعدی را در بیانات حضرت امام ندیده‌ام. البته در زمان ایشان، دو مرحله محقق شدند که عبارتند از پیروزی بر نظام سلطنتی و سپس عبور انقلاب از مرزهای جغرافیایی به کل جهان و ایجاد یک نظام اسلامی. ولی ندیده‌ام که حضرت امام مراحل بعدی را تئوریزه کرده باشند؛ ولی حضرت آقا این کار را که شامل سه مرحله دولت‌سازی، جامعه اسلامی و تمدن‌سازی است، تبیین کرده‌اند. مقصود حضرت آقا از دولت‌سازی، دولت به معنی قوه مجریه نیست، بلکه مجموعه نظامی است که در آن حکمرانی اسلامی محقق شود. رهبری به الزامات این نظام اعم از نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آگاهی دارند و می‌دانند که باید نیروی انسانی متناسب با این نظام تربیت شود.

بنابراین تقابل با دوران روشنگری در گرو ایجاد یک عصر جدید است. حضرت امام این عصر را که با انقلاب اسلامی شروع می‌شود و مرحله بعدی آن ساخت نظام اسلامی است، ایجاد کردند و قانون اساسی‌ای متفاوت با قانون ‌اساسی کشورهای سوسیالیستی و سرمایه‌داری را شکل دادند. رهبر انقلاب هم سه مرحله بعدی یعنی دولت‌سازی،حکمرانی اسلامی و جامعه اسلامی را که نهایتاً به تمدن اسلامی منتهی می‌شود، مدیریت کردند.

یکی از خدمات حضرت آقا ایجاد زیرساخت‌های حکومت اسلامی است و ایشان در این راستا کمک شایانی به شکل‌گیری نهضت نرم‌افزاری و بحث کرسی‌های نظریه‌پردازی و علوم انسانی اسلامی کرده‌اند. یکی دیگر از خدمات حضرت آقا محافظت از انقلاب اسلامی در مقابل استحاله شدن و فاصله گرفتن از اهداف اصلی است. ایشان با تئوریزه کردن انقلاب اسلامی، آن را از افتادن در دام اشرافیت و خوی پادشاهی نجات دادند. رهبریِ چنین نظامی، نیازمند فرد توانمندی است که در این مقیاس می‌اندیشد و اراده‌ای پولادین متناسب با این مقیاس دارد.

رهبری با ارایه مراحلی پنجگانه، انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر جدید در مقابل عصر روشنگری قرار داده و با هوشیاری پیش برده‌اند. ایشان به‌خوبی می‌دانند که حرکت‌های بزرگ برای رسیدن به نتیجه، زمان می‌برند. به همین دلیل هم با دولت‌ها مدارا می‌کنند، زیرا می‌دانند در کنار کارهای روزمره‌ دولت‌ها، کار بزرگ‌تری به عهده انقلاب اسلامی است و این انقلاب با ظرفیتی که دارد، از این دولت‌ها عبور می‌کند.

متاسفانه دولت‌ها تا کنون هم‌تراز انقلاب اسلامی نبوده و آسیب‌هایی را به انقلاب اسلامی وارد آورده‌اند. دوره سازندگی درکشور، دوره لیبرالیسم اقتصادی بود. دولت اصلاحات به سمت گسترش لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رفت و اسم این کار را اصلاحات اساسی گذاشت. اینها در همان ‌سال اولی که روی کار آمدند گفتند که قانون اساسی باید عوض و اصول غیر دموکراتیک آن حذف شوند. آنها تصور می‌کردند ظرفیت انقلاب اسلامی تمام شده است، اما پس از هشت سال شکست خوردند.

بنابراین جوشش انقلاب اسلامی ارتباطی به رئیس‌جمهورها ندارد، بلکه یک حرکت عظیم الهی است که از رئیس‌جمهورها و دولت‌ها عبور می‌کند. آقا هم چندان سر به سر دولت‌ها نمی‌گذارند، چون انقلاب اسلامی ترمز آنها را کشیده است. اینها می‌خواستند انقلاب اسلامی را استحاله کنند، اما نتوانستند و انقلاب اجازه نداد دولت‌ها فرمان آن را به دست بگیرند. تقریباً هم دولت‌هایی که روی کار آمدند با سیاست‌های کلی انقلاب اسلامی همراهی نکردند و مشغول کارهای دیگری شدند، ولی نتوانستند مسیر انقلاب را تغییر بدهند و این فقط حاصل ظرفیت انقلاب اسلامی و ظرفیت رهبری بود. بنابراین رهبری با تئوریزه کردن انقلاب، آن را در مقابل چالش‌های بزرگ جهانی اعم از منافقین دنیای اسلام و کشورهای عربی و داعش و چالش‌های داخلی غرب‌گراها و منافقین حفظ کردند.

 

*پس به نظر شما ابتکار رهبری، تئوریزه کردن انقلاب به شکل منسجم در پنج مرحله است؟

ادعای من این است که آقا انقلاب را به شکلی مفصل و در پنج مرحله تئوریزه کردند. حضرت امام، انقلاب اسلامی را به این شکل تئوریزه نکرده بودند. آقا با یک نگاه درجه دوم انقلاب را تئوریزه می‌کنند و می‌گویند امام انقلاب را تا اینجا آوردند و از این به بعد را ما باید جلو ببریم. ایشان در بیانیه گام دوم می‌فرمایند: «راه طی‌شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنباله‌ این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ اسلامی بسازند.»(۳)

برهمین اساس ایشان در دیدار با دانشجویان، هرجا که جوان‌ها اظهار می‌دارند که این اشکال‌ها وجود دارند، می‌فرمایند این شما هستید که باید مشکلات را حل کنید.

 

*به نظر شما در حال حاضر مهم‌ترین چالش فراروی انقلاب چیست و انقلاب باید از کدام مرحله عبور کند؟ 

به اعتقاد من انقلاب اسلامی باید از مرحله جنگ رسانه‌ای دشمن عبور کند. اینک مرحله تولید نباء است. ما از جنگ نظامی دشمن عبور کردیم و دشمن می‌داند که نمی‌تواند ما را با حرکت نظامی  نابود کند. دشمن  دو بار با ما جنگید. یک ‌بار در مقیاس منطقه، که همه کشورهای منطقه را از طریق صدام در جنگ عراق علیه ما تحریک کرد و بار دیگر از طریق داعش، جنگی جهانی را علیه ما به راه انداخت و شکست قاطع خورد. دشمنان هفت هزار میلیارد خرج کردند، ولی هر روز ضعیف‌تر شدند و ما قوی‌تر شدیم. پس ما از جنگ نظامی عبور کردیم.

جنگ دوم جنگ دیپلماتیک است که از آن نیز عبور کرده‌ایم. دو دهه است که داریم مذاکره می‌کنیم و آنها نتوانسته‌اند ما را در مذاکره شکست بدهند. اگر کسی هوشیار باشد، با نگاهی به صحنه مذاکره درمی‌یابد که ما بزرگ‌ترین قدرت جهانیم. پنج قدرت برنده جنگ جهانی در یک طرف نشستند و خواستند ما را مهار دیپلماتیک کنند و نتوانستند. من تردید ندارم که ما بزرگ‌ترین قدرتیم. این قدرت بزرگ را که یک رئیس‌جمهور لیبرال نمی‌تواند نابود کند. فقط شاید بتواند پیروزی را به تأخیر بیندازد.

ما در حال‌حاضر درحال عبور از مرحله جنگ اقتصادی هستیم و باید ابزارهای دشمن را کُند و سپس نابود کنیم. ما در مرحله خبرسازی نباء هستیم. به تعبیر ادبیات دینی، مرحله نباء فاسق است. در سوره حجرات در این باره بحث شده است. به نظر من، فضای مجازی محیط نجوای شیطان است. من کل رسانه‌های غرب را محیط نجوای شیطان می‌دانم. ارتباط لسانی‌ای که مدیریتش در دست آنهاست، حیطه نجوای شیطان است. آنها حتی اگر به شما هم اجازه گفتگو هم بدهند، مادامی که مدیریت و ولایت این فضا با آنهاست و دست شما نیست، محیط نجوای شیطان است.

ما الان در این مرحله گرفتاریم و اگر ملت بزرگوار ما ظرفیت عبور از آن را نداشته باشد، پیروزی‌اش عقب می‌افتد. پیروزی در فضای مجازی نیازمند بلوغ فکری مردم است. مردم ایران بعد از هشت سال مذاکره به عمق سخنان رهبری پی بردند که آمریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند و  نباید به نباء فاسق و رسانه‌های جهانی گوش داد. اگر ان‌شاءالله این ظرفیت شکل بگیرد که باید از رسانه‌های جهانی عبور کرد، حرکتمان تسریع خواهد شد.

 

*به نظر شما رمز موفقیت رهبری در چیست؟

من معتقدم خدای متعال ایشان را برای این مأموریت ساخته است. دوران جوانی ایشان را ببینید که چه امتحان‌های بزرگی را از سر گذراندند. مطالعات ایشان در اسلام‌شناسی یک نگاه اجتماعی است و ایشان به دنبال تحقق دین در جامعه هستند. حضرت آقا اسلام را با رویکرد اجتماعی و پژوهشی می‌فهمند و سال‌ها روی سیره اهل‌بیت«ع» کار کرده‌اند. من یک وقتی کتابی از ایشان دیدم با عنوان «بر تبعید» که روایتی است از تبعید ایشان در ایرانشهر و جیرفت. در آن کتاب آمده که ایشان در تبعید نبودند، بلکه بر تبعید بودند. ایشان یک وقتی به خرمشهر تبعید شده بودند و در آنجا سیل آمده بود. در آنجا امامت امت را به دست گرفتند و با کمک اهالی توانستند جلوی سیل را بگیرند و کمک‌های مردمی را درمیان چادرها تقسیم کنند. ایشان روزی بعد از اتمام کار، نصف شب به خانه می‌آیند و می‌بینند چند بسته غذا در خانه است. از اهالی خانه جویا می‌شوند و آنها می‌گویند اینها مال خودمان است. ایشان می‌گویند اینها مال ما نیستند. ما غذای ساده داریم. بسته‌های غذایی را بر می‌دارند و در میان چادرها تقسیم می‌کنند. پیداست که خدا چنین کسی را رهبر می‌کند. بنابراین خدای متعال ایشان را به لحاظ اندیشه‌ای و به لحاظ کارآمدی کامل کرده است.

رهبر معظم انقلاب جزو روشنفکران قبل از انقلاب به حساب می‌آیند. ایشان به یکی از روشنفکران فرموده بودند: «می‌دانید فرق ما و شما چیست؟ ما با هم وارد دوران روشنفکری شدیم، ولی ما عبور کردیم و شما ماندید.» روشنفکران به همین دلیل است که ایشان را قبول دارند و نمی‌توانند انکار کنند. به نظرم امام با هوشیاری تمام، ایشان را در سایه حفظ ‌کردند و با امتحان‌های دشواری که در موقعیت‌های مختلف از ایشان گرفتند ـ از جمله همکاری با آقای میر‌حسین موسوی که حضرت آقا به‌رغم بی‌علاقگی و صرفاً به خاطر دستور امام با او همکاری کردند ـ به توانائی‌های حضرت آقا پی بردند و ایشان را برای مسئولیت سنگین رهبری شایسته دیدند. تقوای رهبری، تقوای امام جماعت و حتی تقوای قاضی‌القضات نیست، بلکه بسیار بالاتر از اینها و تقوای متکی به خداست که موجب می‌گردد رهبری از تهدیدهای دشمن نترسد و تطمیع‌ دشمن منحرفش نکند.

 

*در بارۀ ویژگی‌های معنوی رهبر معظم انقلاب و به‌ویژه توجه‌شان به حضرت ولی‌عصر«عج» توضیح بفرمایید.

رهبرمعظم انقلاب جایگاه خود را به عنوان نیابت عامه درک می‌کنند. نیابت عامه یعنی منصب منسوب به حضرت که ایشان آن را برای اداره جامعه شیعی ایجاد کردند؛ کما اینکه منصب فقاهت و مرجعیت منصبی است که به‌تدریج و با هدایت امام زمان«ع» در جامعه شیعه شکل گرفته است.

از سوی دیگر حضرت آقا و امام مورد عنایت حضرت ولی عصر «عج» هستند. آیت‌‌الله مظاهری می‌فرمودند: «امام در جلسه‌ای خصوصی به اینجانب فرمودند من معتقدم که این انقلاب را‏‎ ‎‏از ابتدا تا کنون دست قدرت الهی که فوق تمام دست‌هاست به اینجا آورده است و همان‏‎ ‎‏یدالله هم این انقلاب عظیم را حفظ می‌فرماید.» حضرت آقا در یکی از خاطراتشان می‌گویند: «در یکی از سال‌ها ‎قبل از سال جدید با برخی از آقایان خدمت امام بودیم و از ایشان تقاضا کردیم‏‎ ‎‏در یکی از روزهای عید دیداری با مردم داشته باشند، اما ایشان نپذیرفتند. دو سه روز بعد از عید، ‏‎ ‎‏قلب ایشان ناراحتی پیدا کرد که فوراً رسیدگی و خطر برطرف شد. وقتی من خدمتشان‏‎ ‎‏رسیدم، به ایشان گفتم: «چقدر خوب شد شما ملاقات با مردم را قبول نکردید، چون با‏‎ ‎‏توجه به بیماری‌تان نمی‌توانستید دیدار را انجام دهید و این موضوع انعکاس بدی در دنیا پیدا می‌کرد‏.» امام فرمودند: «آن‌ طوری که من فهمیده‌ام از اول انقلاب تا حالا مثل اینکه یک‏‎ ‎‏دست غیبی ما را در همه کارها هدایت می‌کند.»

روشن است کسی که به خدا توکل ‌کند، خدا  از او حمایت می‌کند. من معتقدم که منصب مرجعیت و منصب ولایت یک منصب حقیقی است و در عالم حافظی دارد.

 

*مسئلۀ عدالت از جمله موضوعاتی است که همواره رهبر معظم انقلاب برآن تاکید داشته‌اند. جنابعالی راه‌های دستیابی به نقطه‌ مطلوب در این زمینه را چه می‌دانید؟

یکی از بشارت‌های مهم همه انبیا، عصر ظهور عدالت است. شما نمی‌توانید در باره عدالت مسامحه کنید و باید با تمام جدیت به دنبال تحقق عدالت باشید. ما در عدالت نیازمند نظریه جامعی هستیم. فضای این عدالت جامع، درگیری تام با مکاتب رقیب است. به همین دلیل تحقق عدالت نیازمند ساختارهای قدرت است. بدون حاکمیت و حکومت نمی‌توان عدالت اجتماعی را محقق کرد. برای تحقق عدالت،  نیروی انسانی کارآمد لازم است. اینکه آقا می‌فرمایند: بعد از برقراری نظام اسلامی، باید دولت اسلامی تشکیل شود، یعنی حکمرانان باید در حکمرانی‌شان عادل باشند و عدالت ابتدا باید در خود آنان ظهور و بروز پیدا کرده باشد. در مقیاس حکمرانی، تئوری عدالت و ساختارهای مناسب و در اجرا، نیروی انسانی عادل لازم است. تحقق عدالت اسلامی نیازمند زیرساخت‌های مناسب است. یکی از این زیرساخت‌ها خود انقلاب اسلامی و دیگری  نظام اسلامی و دستگاه ولایت‌فقیه است. ابتدا باید انقلاب کنید و نظام بسازید و بعد آرام آرام به سمت حکمرانی اسلامی بروید. بنابراین راه حل اساسی، تئوریزه کردن عدالت در مقیاس حکومت و حکمرانی اسلامی و سپس تربیت نیروئی است که هم عدالت را باور داشته باشد و هم خود متصف به عدالت اسلامی باشد. با این روش ساختارها اصلاح و عدالت محقق می‌شود.

 

*در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری هستیم. از نگاه شما رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی باید چه خصوصیت‌هایی داشته باشد؟

با توجه به اهمیت انتخابات چند نکته را یادآور می‌شوم. یکی از نکات مهم در بحث انتخابات ریاست ‌جمهوری، انتخاب فردی شایسته با مقیاس حرکت انقلاب اسلامی در مقیاس عصر ظهور است. رئیس‌جمهور باید در مقام نظر و عمل، متعهد به حرکت انقلاب اسلامی باشد و بتواند انقلاب اسلامی را در سطحی که رهبری فرمودند اداره و با گام‌هایی که در بخش سازندگی بر می‌دارد، کشور را به تمدن اسلامی نزدیک کند. نکته دیگر اینکه اگر کاندیدایی در خود این شایستگی را نمی‌بیند و نمی‌تواند کشور را به سمت عصر ظهور ببرد، نباید نامزد انتخابات شود. این نکته‌ای است که هم رهبری و هم امام بر آن تاکید دارند. امام می‌فرمایند: «اگر مسئولان جمهوری اسلامی به فکر ایجاد حکومت جهانی امام زمان«عج» نباشند، خائن و خطرسازند حتی اگر به مردم خدمت کنند،.»

نکته دیگر اینکه باید تلاش کرد تا یک رئیس‌جمهور انقلابی در تراز انقلاب اسلامی انتخاب شود که قلباً  معتقد به حرکت تمدنی باشد و بسترها را برای زمینه‌های ظهور فراهم کند و در مقام عمل حقیقتاً به دنبال تحقق عدالت باشد. حضرت آقا در باره شرایط ریاست‌جمهوری می‌فرمایند: «هر کسی که به دنبال سعادت کشور است رئیس‌جمهوری را می‌خواهد که باکفایت، مدیر و مؤمن باشد که اگر بی‌ایمان بود، نمی‌شود به او اعتماد کرد. آدم بی‌ایمان، سرانجام کشور و منافع آن و مردم را می‌فروشد. پس باید باایمان، عدالت‌خواه و ضد فساد باشد. رئیس‌جمهور باید به معنای واقعی کلمه به دنبال اجرای عدالت باشد، با فساد مبارزه کند و عملکرد انقلابی و جهادی داشته باشد. با عملکرد اُتوکشیده نمی‌شود کار کرد. برای حل این همه مسائل اساسی‌‌ کشور، یک حرکت جهادی و انقلابی لازم است.»(۴)

بدیهی است که عدالت‌خواهی با درک عظمت انقلاب اسلامی و ایمان به گفتمان عصر ظهور محقق می‌شود. چنین رئیس‌جمهوری در تراز انقلاب اسلامی است. بنابراین کاندیدای ریاست جمهوری علاوه بر توانایی در اداره کشور باید به مبانی انقلاب نیز معتقد باشد و اگر این شرایط را نداشته باشد، فرد شایسته‌ای نیست.

در انتخابات پیش‌‌رو، بی تردید دشمن از ابزار جنگ رسانه‌ای برای تقویت جریان‌های غرب‌گرا در داخل کشور استفاده خواهد کرد. ما از امام راحل یاد گرفته‌ایم که آمدن هر کاندیدایی که امپراتوری‌های رسانه‌ای دشمن معرفی کنند، یقیناً به نفع جبهۀ انقلاب اسلامی نخواهد بود.

 

*از نگاه شما نقش شهید سلیمانی در پیشبرد اهداف چه بود؟

فتوحات اسلامی به دست سردارانی چون شهید سلیمانی واقع می‌شود که چهل سال در لبه مرگ راه رفتند و با روحیه شهادت‌طلبی، هر روز خود را در معرض خطرهای بزرگ‌تری قرار دادند. سردار سلیمانی به تعبیر رهبر بزرگوار،  بارها و بارها مرگ را تجربه کرد. من که سوریه نرفته‌ام، ولی آنهایی که رفته‌اند وقتی صحنه درگیری سوریه را تعریف می‌کنند، آدم می‌فهمد استوار قدم زدن یک فرمانده بزرگ جنگ روی آن بلندی‌ها یعنی چه؟

در عرصه اقتصادی هم سردارانی از این جنس می‌توانند فتوحات بزرگ را رقم بزنند و اگر از این جنس نباشند، فتحی واقع نمی‌شود. مردم بزرگوار ایران باید بدانند همان‌طور که فتوحات نظامی به دست سرداری چون شهید سلیمانی می‌شدند، فتوحات اقتصادی هم باید به دست یک فرد انقلابی که سرش را به خدا سپرده،       شهادت‌طلب، زاهد و فارغ از تعلقات دنیایی است، واقع شوند. عدالت اسلامی با دست کسی که تعلقات دنیایی داشته باشد، محقق نمی‌شود.

منظور من افراد خاصی نیست، ولی این را می‌فهمم که فتوحات اسلامی حساب و کتابی دارند. کسی که به زندگی اشرافی خو گرفته، نمی‌تواند فتحی را رقم بزند. به نظر من برای ثروت مسئولین باید سقف خاصی را در نظر گرفت تا کسی که ثروتش از حدی بالاتر است، نتواند رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل شود. معنا ندارد که چندین وزیر در دولتی؛ بالای هزار میلیارد سرمایه داشته باشند. اینها قبلاً این ثروت را نداشتند و همه را در همین دوران اسلامی جمع کردند؛ پس نباید پست بگیرند و رئیس‌جمهور مردمی بشوند که کثیری از آنها در اولیّات و بدیهیات زندگی‌شان در مانده‌اند.

مشهور است که مرحوم علامه حلّی، فقیه و متکلم شیعه قرن هشتم در منزلش چاهی داشت که از آن استفاده می‌کرد، اما زمانی که ‏خواست مسائل مربوط به آب چاه ـ از جمله اینکه آیا آب چاه قبول نجاست می‏کند یا مانند آب جاری است و با ملاقات با نجاست، نجس نمی‏شود ـ را بررسی کند، اول دستور داد چاهی را که در منزل خودش بود پر کردند، سپس مشغول بررسی این مسئله شد، چون بیم از آن داشت که مبادا این موضوع در رأی و فتوای او که کاشف از حکم شارع است، تأثیر بگذارد. چطور می‌شود وزیری بالای هزار میلیارد ثروت داشته باشد و  در بررسی مناسبات و مسائل وزارتخانه‌اش، ثروت خود را در نظر نگیرد؟ بدیهی است که چنین فردی نمی‌تواند به زیردستانش توجه کند.

امام می‌فرمایند: « آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌شود.»(۵)

کسی که ثروتش از حدی بالاتر است به درد مناصب حکومتی جمهوری اسلامی نمی‌خورد و به فرمایش امام نمی‌تواند حال و روز دیگران را دریابد. خاصیت اعیانیت و اشرافیت و به اصطلاح رفاه این است که خوف از دست دادن مقام و لطمه‌‏ خوردن به اشرافیت باعث می‏شود که فرد نسبت به زیر دست‏‌ها ظالم و در مقابل بالادستی‌‏ها توسری خور باشد.

 

*تحلیل شما از این جمله رهبر معظم انقلاب که: «من آینده را در همه زمینه‌ها روشن می‌بینم» چیست؟

عرض کردم که امام معتقد بودند مأموریتی به این ملت سپرده شده و امتی که  ۱۴۰۰ سال با بنی‌امیه و بنی‌عباس درگیری داشته، اینک دارای ظرفیتی شده‌اند. این مردم به مرحله‌ای رسیده‌اند که از منظر حضرت آقا این ظرفیت را دارند که ان‌شاء‌الله «ممهدون للمهدی» باشند. ایشان معتقدند ملتی که چنین ظرفیتی دارد با این فراز و فرودها شکست نمی‌خورد.

 

*به نظر شما مردم ایران در مقایسه با ملت‌های دیگر چگونه امتی هستند؟

مردم ایران، ملت رشیدی هستند که در طی این سال‌ها واقعاً بارسنگینی را به دوش ‌کشیده و از امتحانات‌ مختلفی سربلند بیرون آمده‌اند. این مردم به تعبیر امام راحل از مردم زمان حجاز بهترند. ایشان در این باره می‌فرمایند: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(ع) می‌باشند.»(۶)

برخی ادعا می‌کنند که دینداری در ایران کاهش پیدا کرده، درحالی که به نظر من ضریب دینداری به‌شدت ارتقاء یافته است. شاخص‌های تعیین دینداری کدامند؟ به نظر من اصلی‌ترین شاخص این است که ملتی پرچم دفاع از مکتب حق را در دست بگیرد، پای این مکتب بایستد و زیر بار فشارهای سنگین، مقاومت کند. در روایات آمده است که معیار، همراهی با اهل‌بیت«ع» است. بنابراین اگر کسی با امیرالمومنین«ع» همراه باشد، اگر در جاهایی خطا هم بکند، مشمول عفو الهی واقع خواهد شد، ولی اگر از امیرالمومنین«ع» جدا شود، تمام عمر هم که نماز بخواند، جهنمی است. یعنی کسی که طرفدار ولی حق است، پای ولی می‌ایستد و فراز و فرود‌ها و سختی‌ها را تحمل می‌کند، مؤمن و اهل نجات است. با این شاخص، مردم ایران واقعاً مومن‌ترین مردم تاریخ نیستند؟ چهل سال است که شرق و غرب و دنیای مدرن اعم از مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها و سرمایه‌داری در برابر این مردم صف کشیده‌اند و فشارهای طاقت‌فرسایی را به آنها وارد می‌کنند. تحریم‌های دشمن علیه ملت ایران در تاریخ بی‌سابقه‌ است.

هفده هجده سال قبل، یکی از جامعه‌شناسان‌ دوره پهلوی در مقاله‌ای نوشت: فشارهایی که دنیای غرب در طول بیست و پنج سال بر جمهوری اسلامی آورد از کل فشارهایی که بلوک  غرب در چهل سال جنگ سرد به بلوک شرق آورد، بیشترند. البته جنگ رسانه‌ای را هم باید اضافه کرد. با وجود همه این سختی‌ها ملت با قدرت تمام مقاومت کرد و پرچم مبارزه را به دست گرفت. این شاخص سنجش ایمان مردم ایران است.

بدیهی است که ایمان را نمی‌توان در خلاء سنجید، بلکه ملت ایران را باید با دیگر ملت‌ها مقایسه کرد و درجۀ تقوای افراد را باید بر اساس سختی‌ها و فشارها سنجید. مقایسه تقوای افراد بر اساس فشارهای شیطان و بر اساس سر بلندی آنان در امتحان‌ات الهی است. خداوند متعال، افراد را بر اساس سعه وجودی و مقدار ظرفیتی که دارند امتحان می‌کند. صحنه امتحان دکترا، صحنه امتحان کلاس اول ابتدایی نیست.

دشمنان فشار ‌آوردند تا مردم را به فساد و بی‌تقوائی بکشانند و از دین جدا سازند، اما با همه این تلاش‌ها نتوانستند به اهداف خود برسند و درحیرت مانده‌اند که چرا مردم ایران از مقاومت خسته نمی‌شوند؟! آنها هر سال فروپاشی جمهوری اسلامی را پیش‌بینی می‌کنند. «مک‌کین» سناتور آمریکایی که سال‌ها آرزو داشت سرنگونی نظام ایران را ببیند، در آستانه نوروز ۹۶ طی یک سخنرانی‌ در تالار «کندی» مجلس سنای آمریکا که میزبان کنفرانسی تحت عنوان «دولت جدید آمریکا و گزینه‌های سیاست در قبال حکومت ایران» با حضور سناتورهای ارشد و نمایندگان معارضان ایران از جمله سازمان منافقین بود، گفت به شما قول می‌دهم که روزی در میدانی در تهران خواهیم بود، اما عمرش به سر آمد و در ۲۰۱۸ از دنیا رفت و به معنای واقعی کلمه، این آرزو را به گور برد.

این فضای موردنظر دشمن است. به نظر من، در این فضای فشار جوانان‌ متدین و مؤمن ایران تسلیم نخواهند شد و پرچم مقاومت را بر زمین نخواهند نهاد. حتی در بخش تقوای شخصی هم فشار دشمن خیلی بالاست، اما جوانان ایران با وجود تمام مشکلات و فشارها همچنان استوار ایستاده‌اند.

 

*به نظر شما دلیل مقاومت ملت ایران درمقابل فشارهای دشمن چیست؟

پیروی از مکتب اهل‌بیت«ع». هر بار که شیطان یک قدم آنها را  عقب می‌راند، امام حسین(ع) دستشان را می‌گیرد و آنها را به سوی دین باز می‌گرداند. امام رضا «ع» فرمودند: «اى پسر شبیب! اگر برای حسین«ع» گریه کنى، به‌محض اینکه اشکت بر گونه‏‌هایت روان شود، خدا هر گناهى را که کرده‌اى، از خرد و درشت و کم و بیش می‌آمرزد.»

دهه محرم که می‌آید واقعاً همه جوان‌ها پالایش می‌شوند؛ دل‌هایشان به سمت امام حسین«ع» بر می‌گردد و قلوبشان تطهیر می‌شود. ماه‌های محرم و رمضان، ماه‌های سازندگی و تقویت ملت هستند. به همین دلیل است که دشمن دائماً تلاش می‌کند تجمعات عاشورایی و معنوی و زیارت کربلا را تعطیل کند. به اسم احیای صنعت توریسم، راه سفر به کشورهای دیگر را باز می‌گذارند، اما راه کربلا را می‌بندند! در دولت کنونی سفر به ترکیه به شکل مفصلی ادامه داشت، ولی رفت و آمد به کربلا تعطیل شد. مسئول چنین رفتارهایی خود رئیس‌جمهور است. دشمن می‌داند که اربعین باید تعطیل بشود و صنعت توریسم و گردش در اروپا باید گسترش پیدا کند تا  بتواند در اجرای برنامه سکولاریزاسیون در ایران موفق شود و جمهوری اسلامی با غرب ببندند و کشور به سمت توسعه مدل غربی برود. متاسفانه تفکر غرب‌باوری در این مسئولین ریشه عمیقی دارد. ما نمی‌گوییم راه ترکیه بسته بشود، ولی مردم با ضوابطی که همه کشورها دارند بروند. اما اینکه شما راه کربلا را ببندید و توریسم را به این شکل گسترش بدهید، شیطنت است.

به هرحال ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که برخی به سمت زیارت امام حسین«ع» می‌روند و تربیت یافته و تبلور انسان عصر ظهور و آماده شهادتند و برخی شیفته غرب و تبلور انسان دنیای مدرن هستند. این کشکمش ایمان و کفر همواره ادامه خواهد داشت.

به کوشش قاسم بابائی

 

پی‌نوشت:

۱٫صحیفه امام خمینی؛ ج ۲۱؛ ص ۳۲۷

۲٫همان

  1. ۲۲/۱۱/۹۷
  2. ۱/۱/۱۴۰۰
  3. صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۶

۶٫ صحیفه امام ج ۲۱، ص۴۱۰

14ژوئن/21

مکتب امام از منظر نائب امام

شاید هیچ‌یک از توصیفاتی که از حضرت امام(ره) صورت گرفته است به اندازه توصیف مقام معظم رهبری جامع و عمیق نباشد. ایشان در مواضع مختلف، از جمله سالگرد رحلت امام، شخصیت و مکتب ایشان را از زوایای مختلف بازخوانی می‌کنند. یکی از غنی‌ترین اسناد جمهوری اسلامی، پیام حضرت آقا به مناسبت نخستین سالگرد رحلت امام است. در ادامه گزارش کوتاهی از این پیام را مرور خواهیم کرد.

 

الف.اهداف اصلی امام خمینی(ره)

مقام معظم رهبری در این پیام نخست به جایگاه امام در قلب امت ایران و اسلام اشاره کردند و راز این محبوبیت را ارتباط الهی امام دانستند. در ادامه مبانی فکری و نظری انقلاب و امام را شرح دادند. از نظر ایشان دو هدف اصلی امام خمینی حراست از اصل و جهت‌گیری جمهوری اسلامی است:

آن پیشواى صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مسئله معطوف می‌کردند. پاسدارى از جمهورى اسلامى و مراقبت از جهت‏گیرى راست و درست آن. آن فقیه عظیم‌القدر و اسلام‏شناس بى‏بدیل، حفظ جمهورى اسلامى را برتر و بااهمیت‏تر از هر واجبى مى‏دانستند.

 

ب.توحیدمحوری

مقام معظم رهبری در آثار مختلف خویش حقیقت توحید را با نگاهی کاربردی و انضمامی توضیح داده و نتایج آن را بررسی کرده‌اند. ایشان در این پیام نیز حقیقت توحید را فراتر از حفظ برخی گزاره‌ها  تعریف کردند. معنای توحید نفی شرک و هر نوع بت‌پرستی کهن و مدرن است. معنای توحید اطاعت انحصاری از خداوند است. اگر کسی حقیقت توحید را درک کند، از هیچ موجود دیگری نمی‌هراسد و به هیچ امری غیر از خداوند امید نخواهد داشت.

اسلام، دین توحید است و توحید یعنى رهایى انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکسی به‌جز خدا. توحید یعنى گسستن بندهاى سلطه‏ نظام‌هاى بشرى؛ شکستن طلسم ترس از قدرت‌هاى شیطانى و مادّى؛ تکیه بر اقتدارات بى‏نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او به‌کارگیرى آنها را همچون فریضه‏ای تخلف‏ناپذیر طلب کرده است. توحید یعنى اعتماد به وعده‏ الهى در پیروزى مستضعفین بر ستمگران و مستکبرین به شرط قیام و مبارزه و استقامت؛ دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست؛ استقبال از زحمات و خطراتى که در راه تحقق وعده‏ الهى آدمى را تهدید مى‏کنند؛ مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزى حتمى و نهایى امیدوار داشتن؛ در مبارزه، چشم به هدف عالى که نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است دوختن و عوض ناکامی‌هاى شخصى و میان راهى را نزد خدا جستن. و خلاصه توحید یعنى خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال‏ قدرت و حکمت الهى دیدن و با امید و بى‏تشویش به سمت هدف اعلى شتافتن.

رهبر معظم انقلاب عامل عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی و تسلط استکبار را غفلت از توحید ناب اسلامی می‌دانند که نتیجه آن خالی شدن عرصه زندگی، به‌ویژه سیاست از اطاعت الهی است. ایشان معتقدند راه اصلی مقابله با استکبار و بازگشت عزت مسلمانان نیز توحید است. تجربه موفق انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی توحیدی، قدرت‌های استکباری را نگران کرده است و تمام تلاش خود را برای مقابله با قدرت معنوی و فرهنگی انقلاب اسلامی به کار می‌گیرند.

در انقلاب اسلامی بود که معنای درست توحید و نفی عبودیت غیر خدا آشکار شد. نتیجه توحید مبارزه با انواع شرک و طاغوت از جمله طاغوت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. حرکت مردم افغانستان، فلسطین و… الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران بود. تا پیش از پیدایش جمهوری اسلامی به مسلمانان القا شده بود که اسلام طرح و قدرتی در عرصه اجتماعی و دنیوی ندارد و مسلمانان برای خوشبختی‌ خود باید یا تابع الگوهای غربی باشند یا دنباله‌رو آرزوهای پوچ مارکسیسم. اما انقلاب اسلامی زمینه را فراهم کرد که روزی در پاسخ به سئوال «لِمَنِ المُلک»، در بسیط زمین از چهارگوشه عالم گفته شود: «ِللّه الواحِد القَهّار.» (۱)

 

ج. تفاوت امام خمینی(ره) و دیگر مصلحان اسلامی

مقام معظم رهبری در ادامه این پیام، حرکت امام خمینی را با دیگر مصلحان اسلامی مقایسه می‌کنند که در ۱۵۰ سال قبل به دنبال رفع مشکلات مسلمانان بودند. از نظر ایشان تفاوت اصلی حرکت امام با دیگران آن بود که ایشان حرکت خود را منطبق با حرکت انبیای اولوالعزم و رسول اسلام «ص» یک حرکت انقلابی جامع طراحی کردند، در حالی که دیگر مصلحان به دعوت و تلاش روشنفکرانه و ابزار قلم و زبان اکتفا کردند و به همین دلیل حتی نتوانستند اعتقادات و باورهای اسلامی را تقویت کنند. ایشان در توصیف تفاوت انقلاب امام و دیگران فرمودند:

«امام ما براى حیات دو باره اسلام،درست همان راهى را پیمود که رسول معظم «ص» پیموده بودند؛ یعنى راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است. حرکتى هدف‏دار، سنجیده، پیوسته، خستگى‏ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمى‏شود؛ بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مى‏گیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در مى‏آید و تا رسیدن به هدف، یعنى حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشى ساختن قدرت شیطانى طاغوت ادامه مى‏یابد: « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون.»(۲)

 

د. ویژگی‌های انقلاب اسلامی

رهبر معظم انقلاب در ادامه، ویژگی‌های انقلاب اسلامی را منطبق با حرکت اسلامی صدر اسلام چنین فهرست می‌کنند:

نخست: هدف‌گیری سیاسی؛ یعنى اراده قاطع بر حاکمیت دین خدا و اینکه قدرت از دست شیطان‌هاى ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسى جامعه بر اساس ارزش‌هاى اسلامى شکل گیرد.

دوم: استفاده از نیروهای مردمی مؤمن و دردمند و فداکار، نه تکیه بر احزاب و گروه‌های سیاسی.

سوم: محوریت شریعت اسلام برای برقراری استقلال سیاسی و رشد علمی و اقتصادی در برابر الگوی شرق و غرب.

چهارم: ایمان سرشار و راسخ امام خمینی که به دل‌های مردم نیز سرایت کرد.

پنجم: صدق و صفا و هوشیاری رهبر که مانع کجروی و سازش با دشمنان شد.

این ویژگی‌ها سبب شد ند تا حرکت مردمی‌ای که توسط امام ایجاد شد، در طی ۱۵ سال مبارزه و ۱۱ سال تحقق جمهوری اسلامی دستخوش انحرافات نشود.

 

هـ. تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی

از مهم‌ترین کلیدواژه‌های تفکر امام خمینی، به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر ایشان تقابل اسلام ناب و اسلام آمریکایی بود. مقام معظم رهبری در این پیام، خط ممیز میان این دو تفکر را برجسته و مصادیق مختلف اسلام آمریکایی را معرفی کردند:

«در مدرسه انقلاب که امام ما بنیان گزارد، بساط اسلام سفیانى و مروانى، اسلام مراسم و مناسک میان‏تهى، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرت‌ها و آفت جان ملت‌ها برچیده شد و اسلام قرآنى و محمّدى«ص»، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعون‌ها و قارون‌ها و خلاصه، اسلام کوبنده جباران و برپاکننده حکومت مستضعفان سر برکشید‏.

در انقلاب اسلامى، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بى‏بندوبارى و بى‏تفاوتى؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بى‏حالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بى‏خاصیت؛ اسلام نجات‏بخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرت‌ها و خلاصه اسلام ناب محمّدى«ص» جایگزین اسلام آمریکایى شد.

مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم دیوانه‏وار کسانى شده است که در ایران و در همه کشورهاى اسلامى دل به زوال اسلام بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامى بى‏محتوا و وسیله‏اى براى تحمیق و اغفال مردم را مى‏پسندیدند. لذا از روز اول پیروزى انقلاب تا امروز، هیچ فرصتى را براى تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهى نسبت به جمهورى اسلامى و کانون حرکت جهانى اسلام یعنى ایران از دست نداده‏اند.

 

و. توصیه‌ها:

بخش پایانی پیام رهبر معظم انقلاب، توصیه‌هایی است که می‌تواند نقشه راه آینده انقلاب اسلامی قلمداد شود:

 

۱٫زنده داشتن مکتب امام:

تفکر و شخصیت امام تجسم اسلام ناب و تبلور انقلاب اسلامی است که مردم و مسئولین نباید فراموش کنند.

 

۲٫محوریت اسلام:

امام خمینی سعادت را در پیروی از اسلام می‌دانستند و این همه سختی‌ها و شهادت‌ها به خاطر دفاع از اسلام بود. بر همین اساس تمام قوای سه‌گانه، مراکز آموزشی و فرهنگی و پژوهشی باید در تعمیق و گسترش معارف اسلامی بکوشند.

یکی از بخش‌های مهم معارف اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است که ضامن تحقق تمام فرایض اسلامی       است. امر به معروف و نهی از منکر که ضامن برپاداشتن همه فرایض اسلامى است، باید در جامعه ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسئول    احساس کند. ایشان پیمودن فاصله میان وضعیت موجود با وضعیت آرمانی جامعه اسلامی را با همگانی شدن    امر به معروف و نهی از منکر آسان می‌دانند و مساجد را پایگاه معنویت و تزکیه و هدایت معرفی می‌کنند.

 

  1. عدالت اجتماعی:

از منظر مقام معظم رهبری فورى‏ترین هدف تشکیل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است که امتداد قیام پیامبران خدا«ع» و نزول کتاب و میزان الهى بود. دعوت به نظام اسلامى منهاى اعتقادى راسخ و عملى پیگیر در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرایش اسلامى، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین سرلوحه برنامه‏هاى آن نباشد، غیر اسلامى و منافقانه است.

نتیجه تحقق عدالت اجتماعی آن است که:

همه‏ افراد جامعه در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامى، یکسان و در بهره‏مندى از مواهب حیات متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتى قادر به زورگویى نباشد و هیچ‏ کسی نتواند برخلاف قانون، میل و اراده خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه بزرگ دولت و دستگاه قضائى محسوب شود. هیچ‏ کسی به خاطر تمکن مالى، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسى کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتى در جامعه به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامى را پشتیبان و حامى خود حس کنند و برنامه‏هاى آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند. امام خمینی این اصل را یکی از اساسی‌ترین مسائل و خصوصیت غیرقابل تفکیک جمهوری اسلامی می‌دانستند.

 

  1. وحدت کلمه:

رمز پیروی ملت ایران و نقطه کانونی این وحدت نیز  ارزش‌ها و مبانی اساسی انقلاب هستند.

 

  1. حفظ عزت و کرامت انقلابى جمهورى اسلامى و ملت ایران در مناسبات بین‏المللى:

از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با پیروزی انقلاب اسلامی مرزبندی‌های متعارف سیاسی برهم خورد و عصر جدیدی در مناسبات جهان به وجود آمد که می‌توان آن را «عصر امام خمینی» نامید. ویژگی اصلی این عصر عبارت است از بیدارى و جرئت و اعتماد به ‌نفس ملت‌ها در برابر زورگویى ابرقدرت‏ها و شکستن بت‌هاى قدرت ظالمانه و بالندگى نهال قدرت واقعى انسان‌ها و سر برآوردن ارزش‌هاى معنوى و الهى. بر همین اساس مسئله فلسطین یکی از مهم‌ترین مسائل جهان اسلام و ایران اسلامی است.

  1. همکارى دولت و ملت و پیوند عاطفى و عقیدتى مردم با مسئولان کشور.
  2. سازندگى کشور.
  3. گسترش دانش و تحقیق و رشد علمى و شکوفایى استعدادهاى انسانى و گسترش آگاهى و معرفت عمومى
  4. محوریت روحانیت در تحقق و بقای انقلاب اسلامی.
  5. بزرگداشت وفاداران فداکار انقلاب.

 

پی‌نوشت:

  1. یوسف/۴۰

۲٫ توبه/۳۳

14ژوئن/21

غروبی غمبار و طلوعی امیدبخش

مقدمه:

«وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُم‏»(۱) و به یاد آورید نعمت خدا را که بر شما عطا فرمود.

اگر متوجه نقش سازنده و اثربخش رهبری الهی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله ‌تعالی ‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله ‌تعالی» باشیم، در می‌یابیم که خداوند فرمود: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم‏»(۲): اگر شکرگزار نعمت‌های الهی باشید، بر شما خواهم افزود. خطر وقتی است که متوجه چنین نعمت بزرگی نباشیم. از آن جهت که فرمود: «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ»(۳): و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است‏.»

لذا ضرورت دارد که نگاهی هر چند گذرا به آنچه از طریق حضور تاریخی حضرت روح‌الله و پیرو ایشان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر ما گذشت، یادآوری شود.

در راستای حضور تاریخی حضرت امام خمینی، ابتدا دل‌نوشته‌ای تقدیم می‌شود و در آخر هرچند به اختصار بیان خواهد شد که رهبری رهبر معظم انقلاب در واقع امتداد بسط یافته حرکت توحیدی حضرت روح‌الله است که وجه دیگری از خود را در روشنای‌ توحید در این تاریخ به منصه ظهور رسانده است.

در این دل‌نوشته خطاب به حضرت امام عرض می‌شود:

اى‏ امام‏! ما بیش از آنکه به سوگ تو نشسته باشیم، به سوگ محروم شدن از تمنّاى بزرگ خودنشسته‌ایم. ما خودِ حقیقى و اصل اصیل خود را که تو مظهر وجه آرمانى آن بودى، از دست داده‌ایم.

در سال‏هاى تخته‏بندى خواب، «مرگ» برای ‌ما رهایى و آزادى بود. آرى در آن روزهاى سیاه؛ «مرگ» آرزوى بلندى شده بود که مى‏خواندیم و نمى‏یافتیم. امروز که مى‏توانیم سرشار از زندگى باشیم، از آن خفتن، سخت دلهره داریم و سخت نگرانیم که دیگر بار گرفتار آن خواب مرگ‌گونه نشویم. دیروز به خفتن عشق مى‏ورزیدیم و امروز آن را دشمن مى‏داریم و به ادامه‏دادنى دل بسته‏ایم که هر روزش بهتر از دیروز است. تو ما را با انبیاء و اولیاء هم‌تاریخ کردى.

راستى آنهایى که زندگى را مى‏شناسند، چگونه آن‏ همه خفتن را که بیرون‏افتادگى از تاریخ نور بود، دشمن ندارند؟

دیروز، زندگى، قطار روزهاى مسخره و یکنواختى بود که با زوزۀ مرگ به گورستان مى‏رفت و امروز تو حیات را طورى تفسیر کرده‌اى که زندگى در رگ‏های ‌ما جارى شده و ما را به بریدن از زشتى‏ها و پرواز به سوى خوبى‏ها دعوت‌ مى‏کند. تو افقى را به روی ما گشودى ‏که همه امیدها را یکجا در عمق جان ما جاى داد و به‌راستى زندگى با این‏ همه امید و امیدوارى چه لطف بزرگى است.

آن روزها، زندگى مرور شکنجه بود و پلیدى و دیدن زشتی‌ها و پلشتی‌ها و نامردی‌ها. و «حقیقت» ستاره‏اى بود که ظلمت بیکرانه، حتّى سوسویش را از ما ربوده بود. هر قدمى، عفونت حیات راکد روزمرّگى بود و به‌راستى که آن پوچى تمام‌ناشدنی چه آزاردهنده بود.

امروز، زندگى همواره آبستن لحظه‏هاست. لحظه‏هایى که زیبایى خواهند آفرید. لحظه‏هایى که غذاى جان هستند، هرچند نفس امّاره از آن کراهت دارد. پیش از این، زندگى کویری بی‌انتها بود که نابودى حیاتمان را نوید می‌داد و هیچ لاله‏ انسانیتی در آن برهوت مجال سر از خاک برآوردن پیدا نمی‌کرد. ما در چنبره نان خواستن و نام جستن گرفتار و از آن حیات برینِ روحانى که تو به ما نشان دادی، غافل بودیم. تو متذکر پنجره‏هاى گشوده بر حیات معنوى شدی و ما دریافتیم که چگونه خود مأمور به بند کشیدن خود بوده‌ایم.

به‌راستى اگر انقلاب اسلامى به وقوع نپیوسته بود چه ‏کسى باور مى‏کرد ملائکه‌الله این گونه فعالانه در تدبیر امور در صحنه‏ حضور دارند؟

پیش از این بیزار از آنچه بودیم و ناامید از آنچه باید مى‏بودیم، مرگ را فرا مى‏خواندیم و نمى‏یافتیم، هر چند همه حیاتمان مرگ شده بود. و امروز، خشنود از آنچه باید و هست و ناخشنود از آنچه هست و نباید، امیدوار به آینده‌ای هستیم که بى‏شک حیات موعود را وعده می‌دهد، هرچند چشم‏هاى خو‏ کرده به مرگ، آن را به رسمیت نشناسد و به ستیز با آن بپردازد.

امروز اگر از خفتن و غفلت مى‏گریزیم و تمنای چشم‏های‌مان به خواب را به چیزى نمى‏گیریم و از هیبت خارِ کنار گل، دلخونى به خود راه نمى‏دهیم، از این روست که نسبت به صداى زوزه مرگ انسانیت در پشت پرچین‏هاى خراب، گوش بستن و آرام خوابیدن را برنمی‌تابیم.

اى برادر! بگذار قدرى از روزگارى که بر این قریه گذشت براى تو بگویم. شاید که به سبب جوانى‏ از آن باخبر نشده‌ای. شاید هم مرور زمان این قصه را از یادت برده و فراموش کرده‌ای که در چه غروب سردى به‏سر مى‏بردیم. شاید جوانى‏ات به تو امکان تجربه آن غروب را نداده باشد.

اى برادر! دزدان آمدند و غارتمان کردند، امّا نه فقط زمین و نفت ما را که «خودمان» و هویت اسلامی‌مان را ربودند. تو کجا بودى؟ ما کجا بودیم؟ اصلاً همه‏ ما کجا بودیم؟ مگر اسم آن گونه بودن را مى‏توان «زیست انسانی» نامید؟

ما نیمى در خواب و نیمى در گور بودیم که همه چیز‏مان را بردند و هیچ صداى اعتراضى هم برنخاست. در آن هنگامه‏، ما از داشته‏هایمان بى‏خبر بودیم، اما دشمن آگاهى کامل داشت، ارزش‏های ما را مى‏شناخت و راز ماندگارى دیرپای‌مان را مى‏دانست و نیک آگاه بود که ما در چشمه زلال و همیشه جوشان فرهنگ اسلامى آسیب‏ناپذیر مى‏شویم.

دشمن نقطه‏ضعف ما را هم خوب می‌شناخت و سال‌ها انتظار کشید تا هوشیارى قدرت‌آفرین خود را به فراموشی بسپاریم و او از گذرگاه غفلت و خفتن ما بگذرد و قلّه کهنِ نفوذناپذیرمان را فتح کند.  پاشنه آشیل ما خفتن بود و غفلت. چشمان بازى که باید همچنان به دشمن خیره مى‏ماندند، آرام‏آرام به خواب رفتند و با این‏که نغمه وحى به گوش جان ما رسیده بود که: «لایَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا؛(۴): مشرکان، پیوسته با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از آیین‌تان برگردانند.»؛ دشمنى دشمن فراموشمان شد.

کار این قریه به آنجا کشید که دشمن پیروز و تباهى آغاز شد و ما نیمى در گور و نیمى در خواب، یا در گورستان ‏کینه‏ این برادر و یا در سنگستان تهمت به آن برادر خفتیم و مردیم و دشمن بى‏خواب، ما را نظاره مى‏کرد.

اى برادر! اینان که در چنین شرایطى آسوده مى‏خوابند، زندگى را نمى‏شناسند تا نگران ربودن آن باشند، چه رسد به اینکه بخواهند زندگى ربوده‏شده را باز ستانند. اینان با چنین خفتنى مرگ را تمرین مى‏کنند، در حالى که زندگان، مسئولیت زنده ‏بودن را به دوش می‌کشند. نمى‏توان زنده بود و براى انتخاب‏ زندگى موحدانه حرکتی نکرد، زیرا: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَه»(۵) هرکسی در گرو چیزى است که انتخاب مى‏کند، پس زنده‌ بودن و انتخاب‌ نکردن محال است، همچنان که انتخاب‌کردن و مسئول انتخاب‏هاى خود نبودن نیز بى‏معناست. اینک اگر مدّعى زنده بودنیم، ناگزیر به دیدن و مسلّماً در مقابل امواجى که بر نگاهمان مى‏گذرند مسئولیم. چشم بستن، نه نجات‏دهنده است و نه آرامش‏بخش و فقط پشیمانى را مضاعف مى‏کند.

مگر نه اینکه در کنار هر گُلى، خارى خفته است تا بُزدلان براى همیشه از گُل محروم بمانند. پس چگونه به بهانه‏هاى واهى، خود را بر این موج بلند انسانیت که تا سقف آسمان غیب پرکشیده است، نیفکنیم و امام خود را در تاریخ تنها بگذاریم و بی دست و پا در مرداب روزمرّگى‏ها رها شویم؟ اینک نسیم وَحى بر جان‏ها می‌وزد: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ؛(۶) و البته شما را مى‏آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را باز شناسانیم و گزارش‏هاى [مربوط به‏] شما را رسیدگى کنیم.

اى برادر! اى کاش کلامم قادر به توصیف آنچه بر ما چه ‏گذشت، می‌بود. اى کاش معنى پوچى را مى‏فهمیدى! چگونه مى‏توان به کسى که مرگ را نچشیده، از مرگ سخن گفت؟ بشکنى اى قلم که چقدر در ترسیم آن پوچى، ناتوانى.

تو چگونه باور ‏کنى که بر ما چه گذشت؟ امروز از قفس‏هاى زرّین رفاه دروغین پر کشیده‏ و به دشت‏ها رسیده‏ای و اکنون با سبزه‏هاست که مى‏رویی و با شکوفه‏هاست که مى‏شکفی و با حضور در جبهه نور که مى‏خواهد از غرب سرد و سیاه بگذرد، زندگى در دست‏هایت در حال بارور شدن است. با چنین احساسى است که مى‏توان انحراف‏ها را دید و بر سر منحرفان فریاد کشید.

دیروز، آینده‏گراى شکست‏خورده‏اى بودیم که آرامش بعد از مرگ را آرزو مى‏کردیم و به سرنوشتى پوچ و دردى همیشگى تن داده بودیم و امروز، واقع‏گرایى هستیم که چشم بر واقعیت‏ها نبسته‏ایم و از امکاناتی که انقلاب اسلامى فراهم کرده است، بى‏خبر نیستیم و به مدد آنها تا انتهای دشت انسانیت خواهیم رفت و واى بر ما اگر به بهانه‏هاى واهى از رهسپار شدن به‏ سوى وعده‌گاه موعود غفلت کنیم.

اى امام! تو امیدوارى را نهادینه کردى. دیروز با غرورى پلنگ‏وار و بدون درک امکانات، هوس پریدن به سوی ماه را در سر می‌پروراندیم و در درّۀ غرور نزدیک به دروازه تمدّن غربى، پریشان و متلاشى ‏شده بودیم و امروز با فرصتی که انقلاب اسلامی در اختیار ما نهاده است مى‏توانیم روی پاهای خود تکیه کنیم و اعتیاد دیرینه از خود بیگانه بودن و بیگانه را خود انگاشتن را کنار نهیم. من نمى‏گویم آنچه باید می‌شد، شده است، ولی مى‏گویم شرایط شدن‌ها فراهم شده است. باید مراقب بود این فرصت را از ما نربایند و ما را استحاله نکنند.

برادر! نمى‏دانم باور می‌کنی که آن روزها خورشید به کسوف گراییده و امید طلوع دوباره آن در ما مرده‏ بود؟ باور مى‏کنى که همراه با خاموشی گرفتن روز، ما نیز به‌مرور خاموش‏شدیم و پایان ‏گرفتیم، پایانى بى‏آغاز؟ نمى‏دانم باور خواهى کرد که در آن غروبستان، طلوع را از یاد ‏بردیم و غروب مردان مرد را به نظاره نشستیم و نجات، آرزوی محال ما شد؟ ما با کوله‏بارهائی سنگین بر دوش و اشک‏هائى خشکیده بر گونه‌ها و با دردى آماس‏کرده در قلب، رو به غروب مى‏رفتیم و همه‏چیز با ما و در وجدان ما مى‏مرد.

ما داشتیم در جان خود خاموش مى‏شدیم و به مرگ رضایت مى‏دادیم که صداى آشنای پیرمردى از دوردست‏هاى ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به گوشمان رسید و غروب ما را پر کرد. ما به شبى اندیشیدیم که لابد پشت پلک‏های‌ ما ‏بود، اما دیدیم که پلک‏های‌مان گرم شدند. گمان بردیم این مرگ است که بر پلک‏های ‌ما مى‏گذرد و پایان را بشارت مى‏دهد. می‌خواستیم بگوییم: «نفرین بر مرگ که این گونه رنج‏آور است.» که دیدیم طلوع! آفتاب! روز!

تونبودی که آن غروب امیدزائی را که من ناتوانم از  توصیفش، ببینی! هراسان چشم گشودیم و نظاره کردیم و دیدیم آرى! درست در انتهاى روز که همه چیز داشت تمام مى‏شد، خورشید تابیدن گرفت و نور «الله اکبر – خمینى رهبر» از پنجره خانه دل‌ها به بیرون ‏تابید و چه بگویم از آن ‏همه خورشید!

ظلمات دوران غرب‏زدگى چنان تا مغز استخوانمان نفوذ کرده بود که باورمان نمى‏شد. فکر می‌کردیم این خاصیت مرگ و پایان دنیاست که در آن همه جا پر از آتش مى‏شود و هر چه را که هست مى‏سوزاند. این آتش پایان است و ما داریم مى‏سوزیم. ندای رهائی نیست، بلکه ناله و فغان مرگ و شورشی کور و مذبوحانه است و بار دیگر همه ‏چیز به نفع تاریکى تمام می‌شود. از این رو چشم بستیم و گفتیم: تمام!

امّا آن صدا در ما انقلابى را  برانگیخت. مثل ندائی که در کوه طور، موسى «ع» و در غار حراء محمّد «ص» را مخاطب قرار داد که: «تَعالَوْا»؛ بیا و بالا بیا… آن صدا ما را فرا خواند و از یأس و ترس رها و از خاک جدایمان کرد. خاک از ما دور و راه پرواز به سوى آسمان گشوده ‌شد و آن صدا از نجف و پاریس با نامه‏اى و رهنمودى و اعلامیه‏اى ما را به برخاستن‌ و به رها شدن از قید و بند هر چه غیر از حق فرا ‌خواند.

بهار تاریخى‏ ما آغاز ‌شد. تمام باغ‏هاى دنیاى اولیای الهى در ما جوانه ‌زدند و ‌شکفتند و به‏ بار ‌نشستند و تاریخ جدیدى به روی‌ ما گشوده شد. با ناباورى تمام از خود می‌پرسیدیم درست در زمانی که تمام سرمایه‌های انسانى ‏ما در حال پوچ‏شدن بودند، آیا بار دیگر می‌توان معنى زندگى را در آغوش خدا تجربه کرد؟

و این گونه بود که ظلمت روزگار شکاف برداشت.

تابِ چشم‏ بستنمان نبود. چشم گشودیم و دیدیم که نه در خاک که بر خاکیم و نور از همه‏ سو مى‏بارد. آن ندا، ما را در وسعت چشمانش پناه داد و امید به زندگى به اهل زمین بازگشت. تولّدى دیگر! از درون خود مهر و عشق ریشه‏دارى را به آن صدا احساس کردیم. او آشنایى بود گمشده. به عشقش دل بستیم و مهر او خورشیدى شد در جانمان. در چشمه مهر او چرک و خون سال‏هاى درد و تنهایى و مرگ را شستیم و عریانی‌مان را با تن‌پوشى از ارادت و اطاعت از او پوشاندیم.

آهسته آهسته داشتیم انسان و دنیاى حقیقى انسانیت را در مى‏یافتیم.

به ما گفته بودند مدرنیته پایان تاریخ است و بشر در آن به تمامیت خود رسیده است و راه دیگرى نیست و ما نیز پذیرفته بودیم. به ما قبولانده بودند دیگر خدا با انسان‏ها سخن نمى‏گوید و باید همه امیدهاى بلند انسانى را در ظلمتکده فرهنگ مدرنیته دفن کنیم و به بدترین مرگ تن دهیم، ولى آن صدا ما را به حیات، آن هم حیاتى از جنس رسالت پیامبران فرا خواند.

پس از آن دیگر در زیر سایه آن بید کهن که متذکر آرامش دیانت و عبودیت بود، غنودیم. باز هم گیتی پر بود از دروغ و نیرنگ و سود و سرمایه و دندان نمودن و انسان دریدن، ولى ما دیگر در غروب به سر نمى‏بردیم. دعوت او راخوان امید و زندگى و انسان‏ ماندن بود. او چشم‌های ما را به روی دریچه‌های نور گشود و نگاهمان را از مردابى که مى‏بلعیدمان و ما ناخودآگاه به سوى آن قدم مى‏گذاشتیم، بر گرفت.

اى امام! تو انسانیت و امکان آدمی‌وار زیستن و بصیرتِ شناختِ انحرافات را به ما شناساندی. اینک چگونه مى‏توانیم چشم بر هم گذاریم و به خفتن و غفلت رضا دهیم و از غروب مرگبار دیروزی نه چندان دور نهراسیم؟

ای امام! تو در آخرین کلامت به ما گفتى: «همواره با بصیرت و با چشمانى باز به دشمنان خیره شوید و آنها را آرام نگذارید وگرنه آرامتان نمى‏گذارند.» و ما عهد کرده‏ایم که در تمام زندگى متوجه این معنا باشیم و راه رسیدن به عالَم قدس را از این طریق به روی بشر بگشاییم. چنین است که چشمانمان در عطش یک لحظه خواب مى‏سوزند. ما را سر خفتن نیست. بیدار مى‏مانیم و به زوزه گرگ‏هایى گوش مى‏دهیم که با خشم بر چهره روز ناخن مى‏کشند تا در خواب دوباره‏مان، به ما حمله کنند.

تمام زندگى ‏ما در خواب گذشت و طعم تلخ غفلت هنوز هم در کام جان ماست. اکنون از یک لحظه چشم بستن نیز مى‏هراسیم که چشم‏بستن، بى‏خبر گذشتن از کنار چشمه هدایتى است که تو جارى‏ کردى و بى‏اعتنا از کنار این انقلاب الهى گذشتن، غفلت‏ از شبیخونى است که دشمن بیدار، منتظر آن است. بیدار مى‏مانیم تا دشمن غدّار را دچار خستگى و یأس کنیم و به زندگى خود معنا ببخشیم.

بیدار مى‏مانیم، زیرا چگونه مى‏توان از انقلابى که هدیه خدا مسلمین است، پاسدارى نکرد؟

آیا مى‏شود راز ماندگارى‏مان را فراموش کنیم و دیگر بار تن به غفلت بدهیم؟

اى امام! ما در کلام تو راه گمشده‏ انسان سرگشته قرن را یافته‌ایم. تو در عصرى که بشر بیش از همیشه به هدایتی اسلامى نیاز دارد، با زندگی و سخنت، مفسر اسلام و هدایت شدى.

اى امام! تو به ما صراط مستقیم را نشان دادى و می‌دانیم تا زمانی که شاگردى مکتب تو را بکنیم، زنده‏ایم. انقلابى که تو موجد آن هستی، خورشیدى در شب تاریک و یخزده این قرن ظلمانی است. میراث تو رمز و راز حیات آسمانى و عزّت زمینى است. اینک از خدایت بخواه به ما قدرت و لیاقت پاسدارى از این میراث گرانبها را بدهد.  ما خوب دریافته‌ایم که اگر مى‏خواهیم شور و شوق زندگى در ما فرو ننشیند، باید دست در آغوش انقلاب اسلامى، به فتح قله‏هاى آینده تاریخ بیندیشیم.

اى امام! هر چه زمان بیشتری بگذرد، ارزش ندائی که سر دادی، آشکارتر خواهد شد. باید سالیان‏ سال بگذرد تا پژواک این بانگ در فضاى فرهنگ بشرى بپیچد و بشریت، آثارش را درک کند. اکنون پژواک این ندا آغاز شده و خانه کفر و استکبار را به لرزه انداخته است.

وقتى به ما گفتى: «همواره با بصیرت و با چشمانى باز به دشمنان خیره شوید و آنها را آرام نگذارید وگرنه آرامتان نمى‏گذارند.»؛ هرچه را که گفتنى بود، گفتى.

برای درک این معنا و از آن مهم‌تر عمل به آن بسیار تلاش باید کرد. آنچه ما را در این راه پایدار نگه مى‏دارد، سوز فراق توست که مثل اشک بر سیدالشهدا«ع» تصمیم‏ساز است و عزم‏آفرین.

هر پگاه از فراق آن خورشید

داغ در صحن سینه مهمان است‏

در عزاى تو اى بهار سپید!

تا ابد چشم لاله گریان‏ است

 

 

 

ب.طلوعی امیدبخش:

برای ما شیعیان به‌خوبی مشخص است که امیرالمؤمنین«ع» به تمام معنا تفصیل و بسط مکتب وحی محمّدی «ص» بود. آن حضرت با وفاداری تام و تمام به اسلام، در خود ‌شکفت و توانایی‌های اسلام را نشان داد. تفاوت‌ ایشان با دیگر صحابه در نحوه رجوع به آموزه‌های رسول خدا«ص» بود و در همین راستا خداوند هم مددهای خاصی را به ایشان عنایت ‌کرد. بی‌تردید کسانی که جایگاه حضرت علی «ع» را نشناختند، عامل به حجاب ‌بردن اسلام بودند.

اینک رهبر معظم انقلاب با عزمی علوی در صدد تفصیل مکتب حضرت امام هستند؛ مکتبی برگرفته از مکتب غنی اسلام که همه امکانات را در اختیار ایشان گذاشته است تا انقلاب اسلامی را از طوفان حوادث عبور دهند و آینده امیدبخشی را برای آینده انقلاب رقم بزنند.

اینک انقلاب اسلامی مظهر اسم الله یعنی ربّ العالمین است. به گفته شهید آوینی: «انقلاب اسلامی یگانه مظهر حق و موجب شور ایمان و عشق به خداست.» رهبر معظم انقلاب به مدد الهی و با هنرمندی تمام توانسته‌اند روحانیت انقلاب اسلامی را حفظ کنند تا شور ایمان، زنده بماند و فرهنگ مقابله با استکبار در بستر توحید و شور ایمان ادامه یابد و انسان‌ها در چنین بستری شکوفا شوند.

برای درک مددهای خاص خداوندی به رهبر معظم انقلاب، به کلامی از حضرت رضا «ع» نظر می‌کنیم که می‌فرمایند:  «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّوجَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ لِذلِکَ صَدْرَهُ»(۷): اگر خداوند بنده‌ای از بندگانش را برای تمشیت امور مردم انتخاب کرد، سینه او را گشاده می‌گرداند تا در مدیریت خود کوچک‌ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد: «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می‌شود که در حل مسائلی که پیش می‌آیند در نمی‌ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به‌خوبی مصلحت مردم را در نظر می‌گیرد: «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ»(۸) پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است.»

رهبر معظم انقلاب یقیناً مصداق این کلام هستند. ایشان برای مردم پدری می‌کنند و فرزندان شهدا گوئی سال‌ها با ایشان مأنوس بوده‌اند، پدر خود را در ایشان باز می‌یابند. از همه مهم‌تر حکمت و بصیرت ایشان است که به جای درگیرکردن خود با ضعف‌ها و خطاهای نخبگانی که از آنها انتظار نمی‌رفت که گرفتار فتنه سال ۸۸  شوند، کشتی انقلاب را همچنان پیش می‌برند تا آن را به اهداف عالیه و آینده درخشان محتومش برسانند. ایشان همواره با نگاهی واقع‌بینانه مژده می‌دهند که انقلاب به اهداف خود می‌رسد، زیرا در مواجهه جبهه حق با استکبار، قطعاً جبهه حق پیروز است ان‌شاء‌الله.

 

پی‌نوشت:

  1. مائده / ۷
  2. ابراهیم / ۷
  3. همان
  4. بقره/ ۲۱۷٫
  5. مدثر/۳۸٫
  6. محمد«ص»/۳۱٫
  7. الکافی : ۱ / ۲۰۲ / ۱ ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ۱ / ۲۲۱ / ۱ ، معانی الأخبار : ۱۰۱ / ۲،

۸٫ الکافی : ۱/۲۰۳/۱٫

14ژوئن/21

این‌جا قبله‌نما موج می‌زند

خرداد، همیشه بار غم بر دوش ما نهاده است.

چه آن «۱۵ خرداد» خونین، با شهادت‌ها و جوی خون و بوی باروت،

و چه این «۱۴ خرداد» غمبار، با رحلت امام و رنگ غم و غربت ماتم.

و ما صبوری پیشه کرده‌ایم،

و مگر جز «صبر» بر تقدیر خدا و مشیت حق می‌توان کاری کرد؟

فقدان امام به‌راستی که کمرشکن و اندوهبار و زلزله‌آفرین بود و اگر امت ما زیر بار این غم همچنان قامتی استوار افراشت و مردانه آن را تحمل کرد، اگر امت شهیدپرور همچنان ایستاد و با صلابتی هرچه پرشکوه، همان راه و خط را در اوج دشمنی‌های استکبار ادامه داد، این قوت دل و قدرت عزم و توان زانوها و تحمل دوش‌ها را نیز از همان امام بی‌نظیر فرا گرفته و به ارث برده بود.

امام برای امت تنها یک شخص عزیز و شخصیت دینی و سیاسی نبود. امام برای ما یک «راه»، «صراط»، «میزان»، «ملاک»، «اسوه» و «الگو» بود. از این رو با رفتن او راهش باقی ماند.

***

در قیام ۱۵ خرداد نیز گرچه طاغوتیان می‌پنداشتند که اگر در نیمه شب، امام را از خانه‌اش بربایند و به زندان و تبعید و… ببرند، گام‌های رهپوی رهروانش از «رفتن» باز می‌مانند، ولی چنین نشد و راه امام در فریادها و خروش‌ها و رشادت‌ها و صبوری‌ها و بصیرت‌ها ادامه یافت.

و امروز نیز گرچه امام روی در نقاب خاک کشیده است، ولی امت داغدار و وفادار، از راه امام و کلام امام، مشعلی افروخته تا راه بشریت امروز تیره نماند.

اگر چشم دل را بگشاییم، امام در هر خانه و اداره‌ای، در هر مدرسه و پادگانی، در هر کارخانه و مؤسسه‌ای، در هر کوچه و خیابانی به امامت ایستاده و راهش، مسیر امت و نگاهش، چتری از حمایت بر سر ملت گسترده و به «هدایت معنوی» مشغول است.

***

تداوم خط ولایت در مقام معظم رهبری، جلوه‌ای از حضور آن عزیز در متن زمان و زمین است. امروز ما درس اسلام و انقلاب و استکبارستیزی را در صفحات «صحیفه امام» می‌خوانیم.

«منشورها»، «فریاد برائت»‌ها، «پیام استقامت»‌ها، راه زندگی و خط‌مشی ما و جهت‌گیری نظام اسلامی را روشن می‌کنند.

و… «وصیت‌نامه»، کتاب درس و عمل ماست.

«آزادگان» از یک سوی، مرزبانان حماسه‌های مقاومت در خط امام‌اند.

«جانبازان» اسناد شرف و یادگارهای معطر آن روزگارند که به فتوای امام، درهای بهشت از جبهه‌های غرب تا جنوب به روی عاشقان گشوده شده بودند.

«شهدا»، الهام‌بخش حریّت و حرکت و حراست از انقلاب‌اند.

خانواده‌های معظم شهدا و مفقودان و جانبازان، مدارک مظلومیت خط علی و حسین(ع) و الگوهای صبوری و دریادلی و ایمان و ولایت‌اند.

کور کسی است که با این همه چراغ فروزان، راه را تشخیص نمی‌دهد.

و غافل آنکه خود را به تغافل می‌زند و چشم بر این همه حقیقت‌های روش فرو می‌بندد.

به قول صائب تبریزی:

غفلت نگر که پشت به محراب کرده‌ایم

در کشوری که «قبله‌نما» موج می‌زند

***

سالگرد رحلت امام، سالگرد بیعت و میثاق است. با آنچه امام بر سر آن جان باخت و شهدا در راه آن خون دادند و جانبازان، سلامت خود را برای سلامت ماندن آن از تفرقه و خیانت و نفوذ و وادادگی ایثار کردند.

پیمان با خدا و رسول«ص»، اسلام و انقلاب، شهدا و ایثارگران، ولایت علوی و شهامت حسینی و عفاف فاطمی.

پیمان با خط آشتی‌ناپذیر مبارزه با کفر و استکبار جهانی،

میثاق استوار برای پاسداری از حرمت خون‌ها و قداست ایثارها.

تجدید عهد راستین با «اسلام ناب محمدی» که امام راحل بر بلندای زمان و در رواقِ تاریخ معاصر فریادگر آن بود.

***

امروز روز وفای به آن میثاق‌ها و پیمان‌هاست.

امروز «حضور در صحنه» مفهوم روشن‌تر و تعیین‌کننده‌تری دارد.

در عصر حاضر و در مقطع حساس کنونی، جبهه جهانی استکبار و مزدورانش در منطقه و داخل، کمر به شکستن هیمنه و نفوذ خط امام و خط ولایت بسته‌اند؛ لذا «تکلیفی مضاعف» بر دوش هواداران و وفادارانِ «خط خمینی» است.

همه راه‌ها باید به قبله «ولایت» ختم شود، و گرنه به بیراهه می‌رود.

یک صدایی مطلوب، نه بر اساس سیاست غرب‌گرایی و سلطه‌پذیری، بلکه بر محور وحدت و وفاق در «ولایت فقیه» تجلی دارد.

«انتخابات»، آزمونی برای وفا و بصیرت و تعهد است.

«رأی درست»، سرنوشت جامعه را رقم می‌زند و «انتخاب بد»، سایه سنگین بی‌تدبیری و نفوذ را بر سر جامعه می‌گستراند.

از یاد نبریم که:

تا چنان بودیم، بودی آن‌چنان

چون چنین گشتیم، گشتیم این‌چنین

***

روح بلند امام از افق زمان ناظر ماست.

او در ملکوت خدا بر سفره «قرب الهی» نشسته است و در فردای محشر نیز از ما سئوال خواهد کرد و از نگهبانی از میراثش خواهد پرسید.

الهی که در آن روز شرمنده‌اش نباشیم.

و الهی که دست ما از دامان شفاعتش کوتاه نشود.

14ژوئن/21

درالشفایی حرم معصومان(ع)

حرم مطهر معصومان(ع) و مراقد بزرگان دین مکانی برای حاجت‌خواهی و شفاجویی است و به موازات بروز و شیوع بیماری‌هایی چون کرونا و پدیده‌های شرّنمای دیگر، توجه به این موضوع دوچندان می‌شود. این سئوال مطرح است که آیا مزارات هر بیماری و عیبی را شفا می‌دهند؟ آیا متعلق شفا تنها بیمارهای جسمی و ویروس‌های کشنده عمومی است و یا بیمارهای روحی و روانی را نیز دربر می‌گیرد؟ برای پاسخ ضروری است ضمن شناخت مفهوم شفا، به گستره آن نیز اشاره شود.

۱- واژه «شفاء» به معناى صحت و سلامت است و در مقابل آن بیمارى، عیب و نقص مى‏‌آید. معمولاً در ادبیات عمومی وقتی از شفا یاد می‌شود تنها جنبه جسمی آن مدنظر است. در حالی که گستره شفا عام است؛ زیرا هر فردى دو بعد جسمى و روحى دارد و هر کدام ممکن است در معرض بیمارى قرار بگیرند و بیمارى در هر بُعد موجب اختلال در کارایى ابعاد دیگر انسان شود، لذا مى‌‏توان بیمارى‏‌ها را به اعتقادى، روحى و جسمى تقسیم کرد و شفا را در این ساحت‌ها تعمیم داد.

۲- شفای بیمارهای جسمی از سوی پیشوایان معصوم(ع) امری شایع و جاری است و مراقد مقدس ایشان اقتضای شفای بیماری را داراست و بسیاری از حاجتمندان و شفاجویان مشمول عنایات ایشان قرار گرفته‌اند. اصولاً حاجت‌روایی و شفادهی معصومین(ع) به اذن خدا و به قدرت و فعل اوست و همه آن بزرگواران در نظام طولی اسباب، فاعل بالاذن هستند و خداوند به اولیاى درگاهش مقام شفاعت و وساطت در آمرزش گناهان، شفای بیماری و برآمدن حاجات را می‌بخشد و حتى در تربت آنان اثر شفا می‌گذارد.(۱)

۳- شفا منحصر به بیماری‌های جسمی نیست و شامل بیماری‌های اعتقادی و روحی نیز می‌شود. برای تبیین این جایگاه می‌توان به شفابخش بودن قرآن اشاره کرد. خداوند قرآن را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت قرار داده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»(۲) و در آیه دیگری به صورت خاص می‌فرماید: «قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛(۳) به‌یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه‏هاست.»

۴- داروى شفابخش: آیات قرآن سرشار از خیر و برکت‌اند. امیرمؤمنان(ع) قرآن را داروى شفابخشى می‌داند که هیچ بیمارى‌ای از آن برنمى‌خیزد: «شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»(۴) ایشان سفارش می‌کنند که از این کتاب آسمانى براى بیماری‌هاى خود شفا بخواهید و براى حل مشکلاتتان از آن یارى بطلبید، زیرا کتاب درمان بزرگ‌ترین دردها یعنی کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است.(۵)

۵- در تبیین شفابخشی قرآن، به تفسیر دو مفسر بزرگ شیعی اشاره می‌شود. امین الاسلام طبرسی، قرآن را کتاب پرشکوه شفابخش دل‌ها از بیمارى مرگبار شرک و کفر و آفت شک و تردید می‌داند و تأکید دارد واژه «شفاء» بسان دارو و درمان است که براى برطرف ساختن بیمارى به کار مى‏رود. مى‏دانیم که بیمارى جهل و نادانى از بیمارى جسم زیانبار‌تر و درمان آن نیز دشوارتر و طبیب آن نیز کمتر و نجات از این آفت نیز سرنوشت‌ساز‌تر است.

سینه به خاطر شرافت دل، شریف‌ترین جایگاه وجود انسان است.(۶) علامه طباطبایی نیز  قرآن را هدایت و شفاء براى مؤمن می‌دانند که او را به سوى حق هدایت مى‏کند و بیماری‌هاى درونى از قبیل شک و ریب را شفا مى‏دهد. ایشان معتقد است انسان در کنار سلامتى و ناسلامتى جسمى، سلامتى و ناسلامتى روحى هم دارد و همان‌ گونه که اختلال در نظام جسمى او، موجب بروز بیمارهای جسمى می‌شود، اختلال در نظام روح نیز موجب امراض‌ روحى می‌شود.

چیزی که قرآن کریم آن را مرض می‌خواند، قطعاً عارضه‌ای است که ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مى‏سازد، از قبیل شک و ریب که آدمى را در باطن دچار اضطراب و تزلزل می‌کند و به سوى باطل و پیروى هوى متمایل مى‏سازد. عموم مردم با ایمان نیز دچارشک می‌شوند که خود یکى از نواقص و نسبت به مراتب عالیه ایمان نوعی شرک محسوب مى‏شود.

قرآن کریم با حجت‏هاى قاطع خود، انواع شک و تردیدها و شبهات در زمینه معارف حقیقى را از بین می‌برد و با مواعظ شافى و داستان‌هاى آموزنده و عبرت‏انگیز و مثل‌هاى دلنشین و وعده و وعید و انذار و تبشیر و احکام و شرایع، آفات دل‌ را ریشه‏کن مى‏سازد. بدین جهت خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنین نامیده است.(۷)

۶- با توجه به عمومیت مفهوم شفا، به شفابخشی حرم معصومین(ع) نیز باید از این منظر نگریست و تأثیر این اماکن مقدس را منحصر به شفای جسمی نکرد و از شعاع گستره شفا به‌خصوص سالم‌سازی اعتقادی و صحت روحی نیز یاد کرد. به جرئت می‌توان بر این نکته پای فشرد که آمار شفایافتگان اعتقادی و روحی و روانی به‌مراتب بیشتر از شفایافتگان بیماری‌های جسمی است. زمانی که انسان به آستان معصومین(ع) پا می‌نهد، حس شرمندگی از گناه و سرافکندگی در پیشگاه این حجت‌های الهی، فرصت توبه را فراهم می‌سازد. انسان در آن لحظه نیاز به سبکی از بار سنگین گناه را با تمام وجود درک می‌کند و حرم امام را کانونی برای درخواست بخشش، جبران لغزش‌ها و تصمیم‌ برای شکل‌دهی زندگی عاری از هر معصیت می‌بیند. در زیارت امامان مدفون در قبرستان بقیع می‌خوانیم: «وَ هذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَا وَ اسْتَکانَ وَ أَقَرَّ بِما جَنی وَ رَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ…؛(۸) اینجا محل ایستادن و جایگاه کسی است که اسراف و خطا کرده است. اینجا کسی در حضورتان ایستاده که شکسته و خاکسار، به جرم خویش اقرار می‌کند و به ‌سبب حضورش در این مقام، امید رهایی دارد.» به ‌واقع زائر با استغفار، زندگی‌اش را عطرآگین می‌سازد و در پرتو توجه امام شفای روحی می‌یابد.

۷- اباصلت هروی می‌گوید: نزد امام‌رضا(ع) بودم که گروهی از مردم قم به حضور حضرت رسیدند. سلام کردند و امام نیز پاسخ ایشان را دادند و آنان را نزدیک خود نشاندند. حضرت پس از خوشامدگویی فرمودند: «أَنْتُمْ شِیعَتُنَا حَقّاً یَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ تَزُورُونَ فِیهِ تُرْبَتِی بِطُوسَ أَلَا فَمَنْ زَارَنِی وَ هُوَ عَلَی غُسْلٍ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»؛(۹) شما شیعیان راستین ما هستید. زمانی خواهد آمد که مزارم را در توس زیارت خواهید کرد. بی‌تردید کسی که مرا پس از غسل زیارت کند، همانند روزی که از مادر به ‌دنیا آمده است، از گناه پاک خواهد شد.»

 

پی‌نوشت:

۱- طباطبایی، المیزان، ج ۱۰، ص۲۹۵٫

۲- اسراء، آیه ۸۲.

۳- یونس، آیه ۵۷.

۴- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸٫

۵- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۶.

۶- طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص ۳۰، ج ۵، ص۲۰۰.

۷- طباطبایی، المیزان،  ج۱۳، ص ۱۹۲.

۸- جعفر‌بن‌ محمدبن ‌قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۵۴.

۹- عاملی، وسائل الشیعه، ج‌۴، ص‌۵۶۹.

14ژوئن/21

ماهیّت نظام ولائی

تبیین نظام ولائی علاوه بر بررسی ماهیّت، اهداف، ارکان و کارویژه­های آن، پاسخ به شبهاتی است که در صدد تخریب این نوع نظام در جامعه هستند. برخی شبهات درصدد ارائه گونه‌ای نامناسب از حکمرانی درنظام ولایی هستند که به زندگی خصوصی مردم ورود و آزادی­های مشروع آنان را محدود می‌کند و در تقابل با مصالح مردم، رویکردی استبدادی دارد. درحالی که نظام سیاسی مبتنی بر ولایت، در عین حال که از نظام­های دیگر متمایز است و به اهداف و کارویژه­های متفاوتی توجه می‌کند، اما نه تنها در برابر مصالح مردم قرار ندارد، بلکه فارغ از شائبه استبداد، در چهارچوب مردم‌سالاری دینی، مصالح مردم را در راستای هنجارهای غالب فرهنگ دینی مد نظر قرار می­دهد.

پاسخ به این شائبه در گرو فهم مولفه­های نظام ولایی و نوع رابطه حاکم و مردم در این نظام است که برخی از آنها به اختصار عبارتند از:

  1. حکومت­ها خنثی نیستند و قوانین، ساختار و شکل آنها تابع هنجارهای جاری در همان جامعه است. بر این اساس، در جوامع لیبرال، حکومت­های مبتنی بر سکولاریسم و در جوامع دینی، حکومت­های مبتین بر احکام دینی حاکمیت دارند. لذا فقط حکومت­های دینی حکومتی هنجاری نیستند، بلکه مبنای همه حکومت­ها هنجارهای حاکم بر آن جامعه است‌ و بر همان مبنا هم حکمرانی می‌کنند و فارغ از آن،‌ قادر به اداره جامعه خود نیستند.
  2. جامعه اسلامی که مبتنی بر مبانی کلامی است، خداوند را مالک و صاحب اختیار عالم و خاستگاه مشروعیّت حاکمان را نیز منوط به انتصاب آنان از سوی خداوند می­داند. طبعاً خداوند،‌ بهترین برگزیدگان خود مثل پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را برای انجام این وظیفه برگزیده است.

این حکومت که ذیل نظام ولائی تعریف می‌شود، در عصر غیبت، به عهده شبیه‌ترین افراد به معصومین(ع)، یعنی فقهای جامع‌الشرائط است.

  1. نظام ولائی، اهداف خویش را به نظام اداره امور عمومی جامعه محدود نمی‌کند و متناسب با اهداف کلان دین، سعادت دنیا و آخرت مردم را مدّ نظر قرار می‌دهد و قوانین جامعه را نیز بر همین اساس تدوین می‌کند. بر این اساس، حکومت دینی نیز مانند سایر حکومت­ها، به نظم عمومی جامعه و جلوگیری از تزاحم منافع افراد توجه دارد و در عین حال زندگی عمومی مردم را در راستای سعادت مادی و معنوی آنان هدایت می‌کند و لذا قوانین جامعه نیز متناسب با این اهداف تدوین می‌شوند.
  2. در زمینه گسترۀ اختیارات حکومت­ها، سه عرصه اساسی وجود دارند:

الف:‌ عرصه عمومی به همه مردم و شهروندان مرتبط است و چون در آنجا تزاحم منافع و تعارضات وجود دارد،‌ طبعاً حاکمان باید در فرآیند سیاست‌گذاری،‌ ‌اجرا و نظارت به این عرصه ورود ­کنند؛ زیرا در غیر این صورت، هرج و مرج بر جامعه حاکم و تحقّق غایات آن عملاً با مشکل مواجه می‌شود.

ب:‌ عرصه خصوصی زندگی مردم که ناظر به مسائل شخصی آنان است و حکومت­ها حق ورود به آن را ندارند.

ج: عرصه­هایی از زندگی خصوصی مردم که به عللی به عرصه عمومی ربط پیدا می‌کنند و حکومت­ها در راستای اداره مطلوب جامعه به آنها ورود می­کنند؛ از جمله الزام به ماسک زدن مردم برای مدیریّت بیماری‌های مسری و‌ بازرسی مسافران و ساک‌های مسافرتی در فرودگاه­ها. طبعاً در نظام اسلامی نیز گستره اختیارات حکومت­ها با توجه به این سه عرصه،‌ تعیین می‌شود و فارغ از قبض و بسط هر کدام از این عرصه‌ها‌ که تابع هنجارهای حاکم بر نظام سیاسی اسلامی هستند،‌ حکومت­ها در زندگی خصوصی مردم دخالت نمی‌کنند و کارگزاران حق ورود به این عرصه‌ها را ندارند. آنان تنها در عرصه عمومی زندگی مردم‌ که گاهی به بخش­هایی از زندگی خصوصی آنان ربط پیدا می‌کنند، وارد می‌شوند.

۵ـ. مراد از قید «مطلقه» در نظریه «ولایت مطلقه» که ناظر به گستره اختیارات ولی‌فقیه در راستای اداره کشور است،‌ اختیارات بی قید و شرط نیست، بلکه این واژه،‌ اصطلاحی فقهی است که در قبال نظریه «ولایت عامّه فقیهان»‌ مطرح می‌شود و مراد از آن،‌ محدود نبودن اختیارات ولی فقیه به فروعات فقهی و توسعه آن است به اختیاراتی که حاکم،‌ متناسب با کیفیت مطلوب اداره کشور،‌ بدانها نیازمند است. این اختیارات طبعاً مقیّد به مصلحت اسلام،‌ جامعه و کشورند و توسط فقیه عادل در جهت ارتقای کارآمدی نظام اسلامی و خروج از چالش‌ها و بحران­ها اعمال می‌شوند. حتّی ولایت خود پیامبر(ص) نیز در حوزه حکمرانی،‌ مقیّد به اسلام و مصالح کلان‌ جامعه بود.

۶٫‌ نظام­های سیاسی متناسب با نامی که برای آنها در نظر گرفته می­شود (سلطنت،‌ سلطنت مشروطه، جمهوری،‌ نظام ولائی،‌ نظام خلافت و…) با یکدیگر متفاوتند. بر این اساس،‌ از آنجا که ولایت به معنای ارتباط بین دو چیز بدون وجود واسطه است،‌ نظام ولایی نظامی است که در آنف حاکم با مردم ارتباط وثیق دارد و مانند پدر که بر فرزند ولایت دارد، بین آنها فاصله‌ای وجود ندارد.‌ ولایت پدر مقیّد به رعایت مصلحت فرزند و خانواده است و استبدادی تلقی نمی‌شود. ولایت فقیه نیز مقیّد به مصلحت شهروندان، جامعه و اسلام و از مصادیق اقتدار مبتنی بر حکمت،‌ علم و فرهیختگی و محدود به اختیارات قانونی و حکومتی است.

  1. ارتباط بین مردم و حاکمان بر سه قسم است:

الف:‌ در نظام­های استبدادی،‌ مصلحت حکومت­ها بر مصلحت مردم و جامعه مقدّم‌ است. در برخی از نظام‌های استبدادی،‌ مصلحت مردم بر خواست آنها مقدّم است و لذا اراده آنها در فرآیندهای تأسیس،‌ اعمال، توزیع و گردش قدرت نادیده انگاشته می­شود.

ب:‌ در نظام­های دموکراسی،‌ خواست مردم بر مصلحت آنها ترجیح داده می­شود و‌ از آنجا که در بسیاری از موارد، ارزش­ها اصالت ندارند، بلکه  تابعی از رأی و نظر مردم هستند، ممکن است بسیاری از آنها پس از تغییر رأی و نظر مردم، به ضدّ ارزش تبدیل شوند.

ج:‌ در نظام­های ولایی مبتنی بر مردم‌سالاری دینی،‌ در عین حال که ارزش­ها اصالت دارند و در فرآیند دموکراسی تغییر نمی‌کنند­، مردم از نقش موثر و بارزی برخوردارند و می­توانند در فرآیندهای حاکمیّت ورود کنند. در چنین نظامی، طبعاً مصلحت مردم در مقابل خواست آنها قرار ندارد و مردم در محدوده ارزش‌ها و مصالح، اراده­ خود را به کار می­گیرند.

  1. برخلاف بسیاری از نظام­های سیاسی که در آنها برای حاکم، اوصاف پیشینی وجود ندارند و لذا هر فردی، حتی اگر ظالم یا فاسق باشد، ممکن است ریاست جامعه را به عهده بگیرد،‌ در نظام اسلامی، مشروعیت حاکم منوط به اوصاف پیشینی‌ای چون علم،‌ عدالت و تدبیر است. فرد عالم عادل مدبّر نیاز چندانی به تحدید و نظارت ندارد،‌ اما افراد ظالم،‌ جاهل و فاسق،‌ نیازمند تحدید قدرت و نظارت هستند.

لذا در نظام­های غربی که میزان سوء‌ استفاده از قدرت توسّط حاکمان بسیار بالاست، اندیشمندان نظریه تفکیک قوا را برای ایجاد ممانعت در استبداد حاکمان که هر سه حوزه تقنین،‌ اجرا و قضاوت را در اختیار داشتند، ارائه کردند و با تفکیک قوای سه‌گانه و تفویض آن به افراد و نهادهای مختلف، قدرت سیاسی را تحدید و سعی کردند از استبداد،‌ جلوگیری کنند. درحالی که در نظام ولائی، به دلیل ضرورت برخورداری حاکم از اوصاف پیشینی‌ای چون دین‌شناسی «فقاهت»، عدالت، تدبیر و… فرد فاقد این اوصاف، اساساً مشروعیت دستیابی به حکومت را پیدا نمی‌کند و استمرار حاکمیت او نیز مقیّد به تداوم این اوصاف در اوست و هرگاه این ویژگی‌ها را از دست بدهد،‌ دیگر ولایت ندارد و لذا در نظام ولائی،‌ استبداد، محلی از اعراب ندارد. از همین روی،‌ مقوله تفکیک قوا که از آن در نظام اسلامی به استقلال قوا یاد می­شود، نه برای نظارت بر رهبر،‌ بلکه ابزاری برای تخصصی کردن اداره حکومت و تحدید قدرت کارگزاران است که در نهایت به کارآمدی نظام سیاسی می­انجامد.

۹٫‌ با اینکه در نظام اسلامی،‌ حاکم از حیث علم و عمل باید بهترین گزینه باشد، لکن از آنجا که در عصر غیبت،‌ حاکم، معصوم نیست و احتمال ارتکاب خطا  توسط او وجود دارد،‌ در نظام اسلامی ساز و کاری پیش‌بینی شده است که بر اساس آن،‌ ولی‌فقیه با مشورت با خبرگان هر تخصصی می‌تواند امور را به شکلی مطلوب تدبیر کند. ولی‌فقیه در تصمیم­های کلان با مشورت با نهادهائی چون مجمع تشخیص مصلحت نظام به رتق و فتق امور می‌پردازد و فرآیند تعیین کارگزاران را نیز از طریق مردم انجام می‌دهد. این شیوه ضمن اصالت دادن به خرد جمعی، اراده  و خواست و نظر مردم را نیز به رسمیّت می‌شناسد.

۱۰٫ برخلاف بسیاری از حکومت­ها که غرض از حکومت، تدبیر امور عمومی جامعه است و لذا حاکم نیز مدیر ارشد جامعه تلقّی می­شود،‌ در نظام اسلامی،‌ ولی‌فقیه با برخورداری از برخی ویژگی‌ها از قداست و محبوبیت مضاعفی برخوردار است و به عنوان رهبر و مرشد، جامعه را به سمت اهداف و غایات دینی‌ راهبری می­کند. بدیهی است که تقدس و محبوبیت رهبر منافاتی با به رسمیت شناختن آزادی­های مردم در فرآیند مردم‌سالاری دینی ندارد و کاریزماتیک بودن ولی‌فقیه نه تنها با استبداد جمع نمی‌شود، بلکه مردم به خاطر رویکرد مردمی ولی فقیه و رعایت مصالح شهروندان و جامعه به او علاقمندند.

14ژوئن/21

شباهت‌های دو بیعت

سیمای امیرمؤمنان«ع» در قرآن نام مجموعه مقالاتی در عرصه معرفت شخصیت مولای جهان هستی است که حضرت امام هادی«ع» انشا فرموده‌اند. قطعاً یکی از منابع ارزشمند علی‌شناسی این زیارت عمیق است که برگرفته از مضامین بلند قرآنی است. در مقالات گذشته به شرح فرازهایی از این زیارت پرداختیم. در این مقاله نیز به فرازهایی دیگر از این زیارت بلند می‌پردازیم.

 

یادی از حدیث غدیر

«و اشهد انه قد بلغ عن الله ما انزله فیک فصدع بامره و اوجب علی امته فرض طاعتک و ولایتک و عقد علیهم البیعه لک و جعلک اولی بالمؤمنین من انفسهم کما جعله الله کذلک ثم اشهد الله تعالی علیهم فقال الست قد بلغت فقالوا اللهم بلی فقال اللهم اشهد و کفی بالله شهیداً و حاکماً بین العباد: و گواهی می‌دهم که پیامبر«ص» از جانب خدا آنچه را که درباره تو نازل شده بود به مردم رساندند و امر خدا را آشکار بیان کردند و طاعت و ولایتت را بر امتت واجب فرمودند و ولایت و امامتت از امت سبقت گرفتند و تو را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار دادند، چنانکه خداوند تو را چنین قرار داده بود. سپس خدای تعالی را بر امت گواه گرفتند و فرمودند آیا امر خدا را بر ولایت و خلافت  علی به شما رساندم؟ گفتند به خدا قسم بلی رساندی. پس رسول خدا«ص» فرمودند: «خداوندا! تو شاهد باش که گواهی و حکم تو در میان بندگان کفایت می‌کند.»

در این فرازها بر دو مطلب تأکید شده است:

  1. پیامبر«ص» در انجام وظیفه معرفی حضرت مولی علی(ع) به عنوان امام پس از خود تمام تلاش خود را به کار بردند؛ زیرا از ناحیه خداوند مأمور بودند و در انجام فرمان ذات مقدس ربوبی ذره‌ای درنگ و سستی نداشتند. خدای تعالی فرمود: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین:(۱) ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر نکنی رسالتت را به‌درستی انجام نداده‌ای. خداوند تو رااز خطرات احتمالی مردم نگه می‌دارد و کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.»

این مأموریت تحقیقاً جز مسئله تعیین جانشین برای پیامبر«ص» و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین نیست. به این مطلب نه تنها شیعه، بلکه ده‌ها تن از عالمان اهل سنت نیز صراحتاً  معترفند.(۲)

پیامبر «ص» این مأموریت را به‌خوبی انجام دادند. «فصدع بامره» «صدع» به معنای شکافتن است، آشکار کردن چیزی نوعی شکافتن است در اقرب الموارد آمده «صدع الامر کشفه»(۳) فاصدع بها تؤمه…(۴) یعنی مأموریت خویش را آشکار کن. مهندسی جریان غدیر نشان‌دهنده انجام صحیح این مأموریت است: «آنان که جلو رفته‌اند برگردند، آنهائی که عقب مانده‌اند خود را برسانند.» پیام به گونه‌ای ابلاغ شد که همه بشنوند. سه روز در منطقه غدیر ماندند و از همه بیعت گرفتند. همه  اینها گویای این حقیقت‌اند که سخن از ابلاغ یک وظیفه بود.

  1. بخش‌هایی از حدیث متواتر غدیر:

الف- خداوند پیامبر«ص» را از مؤمنان نسبت به خود آنان سزاوارتر قرار داد:

« النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ …؛(۵) پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.»

معنای آیه این است که تمام اختیاراتی که انسان نسبت به خویشتن دارد، مسایل اجتماعی، فردی و خصوصی، مسائل مربوط به حکومت، قضاوت و دعوت از هر انسانی، پیامبر«ص» از خود او اولی‌تر و اراده و خواست پیامبر«ص» مقدم بر اراده و خواست اوست.

در حدیث غدیر خم آمده است:

«ثم اخذ بید علی فرفعها حتی رؤی بیاض اباطهما و عرفه القوم اجمعون فقال ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم قالوا الله و رسوله اعلم قال: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه یقولها ثلاث مرات و فی لفظ احمد امام الحنابله اربع مرات…؛(۶) سپس پیامبر«ص» دست علی«ع» را گرفتند و آن را بالا بردند، چندان که زیر بغل هر دو نمایان شد و همگان او را شناختند. آنگاه فرمودند: «ای مردم! چه کسی بیش از خود مؤمنان بر آنان ولایت دارد؟» گفتند: «خدا و رسولش داناترند.» فرمودند: «همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم و بر آنها بیش از خودشان ولایت دارم. پس هرکه را که من مولای او هستم، علی«ع» نیز مولای اوست.»

پیامبر«ص» این جمله را سه بار و به نقل از احمد پیشوای حنبلی‌ها چهار بار فرمودند. در نقل دیگری آمده است که:

«یا معشر المسلمین لیبلغ الشاهد الغائب اوصی من آمن بی و صدقنی بولایه علی الا ان ولایه علی ولایتی و ولایتی ولایه ربی عهده عهده الیّ ربی و امرنی ان ابلغکموه: ای گروه مسلمانان! حاضر به غایب برساند که همه آنانی را که به من ایمان آورده و تصدیقم کرده‌اند به ولایت علی«ع» سفارش می‌کنم. بدانید که ولایت علی«ع» ولایت من است و ولایت من ولایت پروردگار من است و این عهدی است که پروردگارم به عهده‌ام نهاده و فرمان داده است که آن را به شما برسانم.» آنگاه سه مرتبه فرمودند: «هل سمعتم فقال قائل قد سمعنا یا رسول الله: آیا شنیدید؟» گوینده‌ای (به نمایندگی از جمع) گفت: «ای پیامبر! خدا شنیدیم.»(۷)

و خداوند شاهد این اعتراف‌ها بود «و کفی بک شهیداً و حاکماً بین العباد؛ گواهی و حکم تو در میان بندگان کفایت می‌کند.»

 

نفرین بر منکران

«فلعن الله جاحد ولایتک بعد الاقرار و ناکث عهدک بعد المیثاق: پس خدا لعنت کند کسانی را که ولایت و امامت و خلافت تو را بعد از اقرار به آن منکر شدند و عهد پیمانی را که با تو بسته بودند شکستند.»

واژه «لعن» به معنی طرد و دور ساختن آمیخته با خشم است و هنگامی که به خدا نسبت داده می‌شود به معنی محروم ساختن از رحمتش او و درست نقطه مقابل رحمت و صلوات و در حقیقت اعلام موضع نفرت و تقریباً نزدیک به شعار مرگ بر… در گویش متعارف است.

واژه «جاحدیک» از ریشه جحد و به معنای انکار آگاهانه است. «الجحود الانکار مع العلم» راغب می‌گوید جحد به معنای نفی چیزی است که در دل اثبات آن است یا اثبات چیزی که در قلب نفی آن است.(۸) یعنی انکار واقعیت‌ها به علم به آنها. یعنی انسان معتقد به چیزی باشد و در عین حال آن را نفی کند یا معتقد به نفی آن باشد، ولی با زبان آن را اثبات کند. بنابراین در مفهوم جحد همیشه یک نوع لجاجت یا عناد در برابر حق نهفته است.

واژه «ناکث» از ریشه «نکث» است به معنی بازگشودن و تابیدن (باز کردن تاب ریسمان) که در مورد پیمان‌شکنی و نقض عهد به کار رفته است. گفته می‌شود نکث العهد و الیمین یعنی پیمان و سوگند را شکست.

شباهت‌های دو بیعت

از عجایب تاریخ شباهت‌های دو بیعت با امیرالمؤمنین«ع» است. یکی بیعت سال دهم هجرت در غدیر خم، بیعتی که کسی تا آن زمان چنان اجتماع با شکوهی را ندیده بود. جمعیت سه روز در غدیر خم برای تهنیت‌گویی و بیعت با مولی علی«ع» ماندند و پیشاپیش همه اصحاب پیامبر«ص»،  ابابکر و عمر بودند که گفتند: «بخ بخ لک یابن ابی‌طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه؛(۹) ای پسر ابوطالب! مبارک باد که در فاصله یک بام تا شام مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.»

و ابن عباس گفت: وجبت والله فی اعناق القوم؛(۱۰) به خدا سوگند ولایت او بر عهده همه مردم ثابت شد.

این از بیعت سال ده هجرت. اما ۲۵ سال بعد یعنی در سال ۳۵ هجرت هم بیعتی با مولی علی«ع» صورت گرفت که آن هم در نوع خود کم‌نظیر بود. بیعتی کاملاً آزادانه و با اراده و اختیار. مولی فرمود: «… و ان العامه لم تبایعنی لسلطان غالب و لا لعرض حاضر:(۱۱) … همانا بیعت مردم با من نه از روی ترس قدرتی مسلط بود و نه برای به دست آوردن متاع دنیا.»

و حتی وقتی به مولی علی«ع» پیشنهاد شد که دنبال امتناع‌کنندگان بفرستند و آنها را دعوت به بیعت کنند تا آنها به سیل خروشان مردم بپیوندند، فرمود: «لاحاجه لنا فیمن لا یرغب فینا؛(۱۲) نیازی نداریم به کسی که رغبتی به ما ندارد.»

نکته جالب اینکه اولین و دومین کسانی که با اصرار با حضرت مولی علی«ع» بیعت کردند طلحه و زبیر بودند «بایعه الناس بعدهما؛ و بعد از آن مردم بیعت کردند»

 

گزارش مولی علی(ع) از بیعت باشکوه

اقبال مردم از این بیعت هم بی‌نظیر بود.

مولی علی«ع» اقبال باشکوه مردم را در عباراتی زیبا و گویا چنین بیان می‌کند: «…فاقبلتم الی اقبال العوذ المطافیل علی اولادها تقولون البیعه البیعه قبضت کفی فبسطمتموها و نازعتم یدی…؛(۱۴) …شما مردم برای بیعت کردن به سوی من روی آوردید؛ همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچه‌های خود می‌شتابند و پیاپی فریاد کشیدید بیعت! بیعت! من دستان خویش را بستم، اما شما به اصرار آن را گشودید. من از دست دراز کردن سر باز زدم و شما دستم را کشیدید.»

«…فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ…(۱۵) …روز بیعت فراوانی مردم چون یال‌های پرپشت کفار بود (کفتار حیوانی است که فراوانی پشم گردن او ضرب‌المثل بود و اگر می‌خواستند فراوانی چیزی را بگویند با نام موهای یال کفتار مطرح می‌کردند) از هر طرف مرا احاطه کردند تا آنکه نزدیک بود حسن و حسین«ع» لگدمال شوند (برخی شارحان الحسنان را دو انگشت شست پا گرفته‌اند) و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گله‌های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند.»

امام(ع) با ادبیاتی سخن می‌گوید که مردم بفهمند. آن روز برای تفهیم به غیر از این ادبیات نمی‌شد سخن گفت و بلاغت یعنی همین!

«…فَتَدَاکُّوا عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ یَوْمَ وِرْدِهَا- وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِیهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِیهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِیَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَیَّ(۱۶) مردم همانند شتران تشنه‌ای که به آب نزدیک شده و ساربان رهایشان کرده و عقال (پای‌بند) از آنها گرفته شده، بر من هجوم آوردند و به یکدیگر پهلو ‌زدند و فشار آوردند، چنانکه گمان کردم مرا خواهند کشت یا بعضی به وسیله بعض دیگر می‌میرند و پایمال می‌شوند.»

این برخی از کلمات حضرت مولی علی«ع» در ترسیم اقبال باشکوه مردم در بیعت با ایشان است.

این یک بخش از این حادثه.

بخش دوم و مصیبت‌بار آن برخورد ناقضانه و بیعت‌شکنانه با هردو بیعت است. در مورد بیعت اول از آنجا که علمای پیشین به اندازه کافی و مستدل و عالمانه سخن گفته‌ و نوشته‌اند ضرورتی نمی‌بینم که سفره ماتم را بگشایم، ولی بلاتردید، علی «ع» امام حق و منصوب پیامبر«ص» از ناحیه خداوند و قلّه فضائل بود و آنان این را می‌دانستند و امام را کنار گذاشتند.

«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ (ابن ابی قحافه) و انه لیعلم أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا فُلَانٌ وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا

مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ: آگاه باشید. به خدا سوگند ابوبکر جامه خلافت بر تن کرد، در حالی که می‌دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‌کند. او می‌دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دور پرواز اندیشه‌ها به بلندی ارزش من نتوانند پرواز کرد…»

درباره این مقطع به همین مقدار بسنده می‌کنم…

اما در مقطع دوم بیعت باید سوگمندانه گفت همانند مقطع اول برخورد شد و پیمان‌شکنی بازارِ گرمی پیدا کرد. پیمان‌شکنی‌ای که جز جاه‌طلبی و دنیا انگیزه دیگری نداشت.

«فلما نهضت بالامر فکثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون کانهم لم یسمعوا کلام الله سبحانه یقول تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علواً فی الارض و لا فساداً بلی والله لقد سمعوها و وعوها…(۱۷): اما آنگاه که به پا خاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند (ناکثین اصحاب جمل مثل طلحه و زبیر) و گروهی از اطاعت من سرباز زدند و از دین خارج شدند (مارقین (خوارج) به رهبری حرقوص‌بن زهیر که به ذولثدیه مشهور بود و جنگ نهروان را پدید آورد) و برخی از اطاعت حق سر برتافتند (قاسطین معاویه و یاران او که جنگ صفین را بر امام تحمیل کردند). گویا سخن خدای سبحان را نشنیده بودند که می‌فرماید سرای آخرت را برای کسانی برگزیدیم که خواهان سرکشی و فساد در زمین بودند، اما دنیا در دیده آنها زیبا نمود و زیور آن چشم‌هایشان را خیره کرد.» در این عرصه هم گفتنی فراوان است.

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

 

 

پاورقی:

۱- مائده/۶۷٫

۲- به کتاب الغدیر جلد اول ص ۲۱۴ در دارالکتاب العربی بیروت ۱۳۷۹ هجری قمری و نیز کتاب‌های مستقل دیگر در این زمینه نظیر عبقات الانوار، المراجعات و در تفاسیر ذیل آیه فوق

۳- اقرب الموارد واژه «صدع».

۴- حجر/۹۴٫

۵- احزاب/۶٫

۶- الغدیر (چاپ مؤسسه الغدیر، ج ۲، ص۳۵) چاپ دیگر ج۲، ص۱۱٫

۷- تفسیر عیاشی، ج۱۱، ص ۳۲۴؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۱٫

۸- مفردات راغب واژه جحد.

۹- الغدیر، ج۲، ص۳۶، چاپ مؤسسه الغدیر.

۱۰- همان.

۱۱- نهج‌البلاغه، نامه ۵۴٫

۱۲- الفتوح ابن اعثم، ج۲، ص۴۴۱٫

۱۳- الجمل، ص۱۳۰٫

۱۴- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۷٫

۱۵- نهج‌البلاغه، خطبه ۳٫

۱۶- نهج‌البلاغه، خطبه ۵۴٫

۱۷- نهج‌البلاغه، خطبه ۳٫

14ژوئن/21

استبدادستیزی جوهره نظام اسلامی

اشاره(۱)

انقلاب اسلامی ایران که نظام حاکم بر آن «جمهوری اسلامی» است بر دو اصل اسلام و جمهوریت پایه‌گذاری شده است. بر همین اساس قوانین آن برگرفته از شریعت اسلامی است و مردم در تحقق و استمرار نظام تأثیر گذار و نقش آفرینند و نظام جمهوری اسلامی بر پایه مشارکت مردمی استوار شده است.

با توجه به ساختار نظام جمهوری اسلامی و نقش مردم در انقلاب اسلامی و ضرورت پاسخگوئی نظام و مسئولین به مردم، نظام جمهوری اسلامی از آفت استبداد و دیکتاتوری مصون است.

مطالبه پاسخگویی در بخش‌های مختلف قانون اساسی مطرح شده است.یکی از آسیب‌های رژیم گذشته، گرفتار شدن در دام استبداد و دیکتاتوری بود که همانگونه رهبر معظم انقلاب فرمودند:

«سخت‌ترین دوران در طول سال‌های حکومت ظالمانه‌ استبدادی سلطنتی برای ملت ایران، دوران پنجاه سال قبل از پیروزی انقلاب بود.»(۲)

درخشش خورشید انقلاب اسلامی، مردم را از دام استبداد و خودکامگی نجات داد. با وجود این برخی با نادیده گرفتن واقعیات و خارج شدن از جاده انصاف،نظام و بخش‌هایی از حاکمیت را به استبداد متهم می‌کنند.

 

  1. مصادیق سه‌گانه عناوین در حسن و قبح

استبداد چیست و در کدام عناوین قرارمی‌گیرد؟ آیا عدم پاسخگویی جمهوری اسلامی در برخی از زمینه‌ها را می‌توان استبداد معنا کرد؟

شناخت ماهیت استبداد در گرو شناخت عناوین و الفاظ است. عناوین و الفاط از جهت متصف شدن به حسن و قبح دارای تقسیم‌بندی سه‌گانه هستند:

  1. عناوینی که ذاتاً و بدون در نظر گرفتن عوارض آنها، متصف به حسن یا قبح هستند. مانند عناوین عدالت و ظلم که حسن و قبح ذاتی دارند و به امور خارجی وابسته نیستند. عدالت حسن است و حسن آن به سبب نفس عدالت است و برای نیکو شمردن آن نیازی به ضمیمه‌ نیست.
  2. عناوینی که در مقام ذات، بدون در نظر گرفتن عوارض آنها، هرچند در نگاه ابتدایی، نشانه حسن یا قبح هستند، اما برای متصف شدن به حسن یا قبیح نیازمند ضمیمه‌اند. مانند کذب که در نگاه ابتدایی درحوزه معانی ناپسند قرار می‌گیرد، ولی مانند قسم اول ثابت نیست، بلکه وضعیت شناوری دارد که وابسته به عناوین ضمیمه‌ای است و دچار تغییر می‌شود. مانند دروغ مصلحتی که با ضمیمه شدن عناوینی مانند نجات مؤمن، نجات جان خود، رفع مشکل از انسانی دیگر، به صدق متصف می‌شود.
  3. دسته ای از عناوین در نگاه ابتدایی دارای حسن یا قبح هستند، ولی بذاته لا اقتضا هستند و با ضمیمه شدن عناوین دیگر متصف به حسن با قبح می‌شوند. به عنوان مثال حرکت دست اگر در مقام تأیید هنجاری نادرست باشد، عنوان قبح پیدا می‌کند؛ اما اگر در پاسخ به احساساتی عاطفی مانند دست تکان دادن به کودک باشد، عنوان حسن پیدا می‌کند. بنابراین دست تکان دادن فی نفسه لا حسنٌ و لاقبیحٌ و حسن و قبیح شدن حرکت دست وابسته به عارض شدن عناوین است.

 

  1. چیستی استبداد

با توجه به عناوین سه‌گانه فوق به بررسی واژه استبداد می‌پردازیم و اینکه عنوان استبداد مانند ظلم در محدوده عناوین دسته اول قرار می‌گیرد؟ یا مانند عناوین دسته دوم است که وابسته به ضمیمه شدن عنوان است؟ یا از قبیل عناوین دسته سوم است؟

تعیین ماهیت استبداد به تعریف ما از استبداد بستگی دارد. استبداد از ریشه «ب‌د‌د» در برابر مشورت به معنی انحصار در نظر و بی‌توجهی به نظر دیگران و در اصطلاح سیاسی به معنی سلطه و تسلط گروهی بر دیگران و مانند سلطه راهزنان است که توجهی به قانون و زیردستان ندارند.

دو معنی لغوی و اصطلاحی استبداد، روح معنایی واژه استبداد یعنی عدم پاسخگوئی را نشان می‌دهد. بنابراین مستبد کسی است که پاسخگو نیست. استبداد به معنی عدم پاسخگویی از سنخ عناوین دسته دوم یا سوم قرار می‌گیرد و در ردیف عناوین دسته اول قرار نمی‌گیرد؛ زیرا عدم پاسخگویی در همه حالات قبیح نیست و مانند ظلم نیست که ذاتاً قبیح است. به نظر نگارنده استبداد از قبیل قسم دوم است که در مقام ذات، بدون در نظر گرفتن بروز عوارضی متصف به حسن یا قبیح نیست و هرچند ممکن است که در نگاه ابتدایی بیانگر حسن یا قبح باشد، اما برای متصف شدن به حسن یا قبیح نیازمند ضمیمه است. بر همین اساس می‌توان استبداد را به استبداد (عدم پاسخگویی) ممدوح و مذموم تقسیم کرد.

 

  1. استبداد ممدوح

گاهی استبداد (عدم پاسخگویی)  ضرورت حیات اجتماعی است.

مثلاً مقامات عالی مانند شورای‌عالی امنیت ملی کشور نمی‌بایست اطلاعات محرمانه کشور را آشکار سازند و به پرسش‌های عده‌ای درباره تصمیمات شورا پاسخ بدهند؛ زیرا پاسخگویی و برملا کردن اطلاعات محرمانه خیانت به کشور است و زمینه را برای ضربه زدن دشمن مهیا می‌کند. بنابراین در این بخش پاسخگو نبودن، استبداد هست، اما قبیح نیست، بلکه عین عدالت است.

برخی از تصمیمات کشوری  در دوران تحریم کاملاً محرمانه‌اند. بنابراین در بخش‌هایی استبداد ممدوح و پاسخگویی کاری ناعادلانه است. استبداد ممدوح در بخش‌های گوناگون زندگی بشر وجود دارد. وظیفه اخلاقی پزشک در درمان  برخی از بیماری‌ها کتمان اطلاعات است، زیرا گاهی با افشای اطلاعات امکان آسیب روحی دیدن بیمار وجود دارد.

عدم پاسخگویی و کتمان اطلاعات انگیزه‌ها و دلایل گوناگونی دارد.

گاهی به سبب ظرفیت بیمار است و گاهی به سبب حفظ حیات کشور.

گاهی هم به سبب رابطه عبد و مولاست. انسان در برابر خداوند تسلیم است و پرسش بی معناست.

با توجه به معنای یاد شده، حداقل می‌توان ادعا کرد که استبداد جزو عناوین قسم ثانی است.

 

  1. استبداد مذموم

استبداد مذموم نیز از قبیل قسم دوم است که ذاتاً و بدون در نظر گرفتن عوارض آن، برای متصف شدن به حسن یا قبیح نیازمند ضمیمه است.

استبداد مذموم زمانی است که انسان گرفتار استبداد رأی است؛ به هیچ وجه به نظرات دیگران گوش نمی‌کند و پاسخگوی انتقادات نیست. چنین استبدادی منجر به هلاکت می‌شود. امیر المؤمنین«ع» می‌فرماید: «لا تَسْتَبِدَّ بِرَأْیِکَ فَمَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَک»(۳)؛ «خودرأی مباش، زیرا هر که خودرأی شد هلاک می‌شود.»

در روایت دیگر می‌فرماید: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السّاخِطُ عَلَیهِ»(۴) هر که خودبین باشد خشم‌کننده بر او بسیار شود.»

پژوهشگر و محقق اگر در اندیشه‌های خود محصور باشد، تفحص نکند، به سخنان منتقدین بی‌توجه باشد و یا اگر مقاله‌ای را منتشر کرد، اجازه ند‌هد او را نقد کنند، ممکن است دچار گمراهی شود.

بنابراین استبداد به معنی عدم پاسخگویی در دو بخش ممدوح و مذموم قرار می‌گیرد و به ضمیمه وابسته است. استبداد ممدوح  یعنی عدم پاسخگویی در بخش‌هایی، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر و وظیفه توده مردم اطاعت از قوانین و عدم پرسش و تفحص در این بخش‌هاست.

 

  1. فتوای شهید صدر در لزوم تبعیت از حکم

شهید صدر در حاشیه منهاج الصالحین فتوای کمتر دیده شده‌ای دارد و معتقد است:

شهید صدر در این باره مى نویسد:« اذا کان الحکم على اساس ممارسته المجتهد لولایته العامه فى شؤون المسلمین فلا یجوز نقضه حتى مع العلم بالمخالفه و لا یجوز للعالم بالخطاء ان یجرى على وفق علمه»(۵)؛ «اگر حکم حاکم بر اساس ولایت عامّه در شؤون مسلمانان بود, نقض آن, حتى در صورت علم به مخالفت, جایز نیست. و در این جا, کسى که علم به خطا دارد, نمى تواند بر اساس علم خویش رفتار کند.»

به نظر می‌رسد علت، جلوگیری از اختلال در نظام است. بر همین اساس باید از حکم پیروی و از پرسش پرهیز کرد.

اگر روزی که مرحوم امام فرمودند مردم به خیابان‌ها بریزند و به حکومت نظامی کاری نداشته باشند، عده‌ای از مردم اطاعت نمی‌کردند و بهانه‌هایی مانند در خطر بودن جان مردم مطرح می‌شد، آیا انقلاب پیروز می‌شد؟

 

  1. عدم استبداد‌پذیری ساختارهای انقلاب

وظیفه حاکمیت پاسخگویی است و عدم پاسخگویی منجر به استبداد می‌شود؛ اما باید موقعیت‌ و زمان و مکان را در نظر گرفت. انصافاً قوانین جمهوری اسلامی و ساختار نظام به‌گونه‌ای است که نظارت و پاسخگو بودن در تمام مراتب نظام لحاظ شده است و دور از انصاف است که حاکمیت را به استبداد متهم کنیم.

با بررسی بخش‌های مختلف نظام اعم از قوه قضایه، مقننه و قوه مجربه می‌توان به وظیفه پاسخگو بودن در برابر مردم و قوای دیگر آگاه شد. مجموعه دولت؛رئیس‌جمهور و وزرا باید پاسخگوی عملکرد خود به مجلس باشند. نمایندگان مجلس نیز موظف به پاسخگوئی به مردم و نهادهای دیگرند. ساختار قانون اساسی بر پاسخگویی در بخش‌های مختلف حاکمیت تصریح دارد. در اصل ۹۹‏ قانون اساسی آمده است: «شورای‏ نگهبان‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبری‏، ریاست‏جمهوری‏، مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ و مراجعه‏ به‏ آرای عمومی‏ و همه‏پرسی‏ را برعهده‏ دارد.» همچنین بر اساس اصل۱۱۸ «مسئولیت‏ نظارت‏ بر انتخابات‏ ریاست‏ جمهوری‏ طبق‏ اصل‏ ۹۹‏ به عهده‏ شورای‏ نگهبان‏ و‏ قبل‏ از تشکیل‏ نخستین‏ شورای‏ نگهبان‏ به عهده انجمن‏ نظارتی‏ است‏ که‏ قانون‏ تعیین‏ می‏‌کند.»

اصل‏ ۱۳۴ بیانگر نظارت رئیس‌جمهور است: «ریاست‏ هیئت‏ وزیران‏ با رئیس‏‌جمهور است‏ که‏ بر کار وزیران‏ نظارت‏ دارد و با اتخاذ تدابیر لازم‏ به‏ هماهنگ‏ ساختن‏ تصمیم‏‌های ‏وزیران‏ و هیئت‏ دولت‏ می‏پردازد و با همکاری‏ وزیران‏، برنامه‏ و خط‌مشی‏ دولت ‏را تعیین‏ و قوانین‏ را اجرا می‏‌کند. در موارد اختلاف‏ نظر و یا تداخل‏ در وظایف ‏قانونی‏ دستگاه‏‌های‏ دولتی‏ در صورتی‏ که‏ نیاز به‏ تفسیر یا تغییر قانون ‏نداشته‏ باشد، تصمیم‏ هیئت‏ وزیران‏ که‏ به‏ پیشنهاد رئیس‏‌جمهور اتخاذ می‏‌شود لازم‏ الاجراست‏. رئیس‏ جمهور در برابر مجلس‏ مسئول‏ اقدامات‏ هیئت‏ وزیران‏ است.»

 

  1. نقش قانونی شورای نگهبان

نقش سازنده شورای نگهبان در قانون اساسی جمهوری اسلامی از دیگر موارد جلوگیری از پیدایش استبداد و سوء استفاده است. قانون اساسی مسئولیت تفسیر قانون را به عهده این شورا گذاشته است و این شورا نقش فرا قانونی ندارد. قانون نیازمند تفسیر است و باید مرجع بالادستی آن را تفسیر کند که طبق ماده ۹۸ قانون اساسی این نقش به عهده شورای نگهبان است که با تصویب‏ سه‏ چهارم‏ اعضا لازم الاجراست. از طرفی با توجه به اصل‏ چهارم که عنوان می‌کند: ‎‎‎«کلیه‏ قوانین‏ و مقررات‏ مدنی‏، جزایی‏، مالی‏، اقتصادی‏، اداری‏، فرهنگی‏، نظامی‏، سیاسی‏ و غیر اینها باید بر اساس‏ موازین‏ اسلامی‏ باشند.» این‏ اصل‏ بر همه‏ اصول‏ قانون‏ اساسی‏ و قوانین‏ و مقررات‏ دیگر حاکم‏ است‏ و تشخیص‏ این‏ امر به عهده‏ فقهای شورای‏ نگهبان‏ است‏. بر همین اساس قوانین مخالف موازین اسلام قابل اعتماد نیستند و مرجعی باید آن را تشخیص بدهد. این مسئولیت هم به شورای نگهبان واگذار شده است

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. برگرفته از سخنرانی آیت‌الله شب زنده‌دار در مدرسه مجازی شبه پژوهی حکومت دینی پاسخی به شائبه استبداد، مرکز پاسخگوئی مرکز مطالعات و پاسخ‌گوئی به شبهات حوزه علمیه ۲۵-۱-۱۴۰۰
  2. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از جهادگران جهاد سازندگى؛۱۵ مهر ۱۳۷۷
  3. غررالحکم، ص ۸۱۱
  4. نهج البلاغه، حکمت ۶
  5. صدر، سید محمد باقر، منهاج الصالحین، دار الصدر،۱۳۹۰، ج۱، ص۱۱
14ژوئن/21

اخلاص، روح توحیدی عمل

اشاره:

حیات انسان همراه با اعمال و رفتارهایی است که با تکیه بر انگیزه و نیت از سرّ درون او حکایت دارد. این انگیزه، گاه الهی و برای وصول به قرب خداوند و خشنودی اوست و گاه فقط در جهت رسیدن به مطامع دنیا و خودنمایی است. در واقع این انسان است که سوار بر مرکب اختیار، مسیر خلوص نیت و یا جاده شرک‌ را برمی‌گزیند و رهسپار سرمنزل سعادت و یا شقاوت می‌شود.

کیان ملت‌ها در گرو ارزش‌های اخلاقی‌ای است که بدان آراسته شده‌اند و تا این ارزش‌ها حاکم بر روابط باشند، این ملت‌ها پایدارند و اگر روزی فرا برسد که ارزش‌های اخلاقی را پایمال کنند، دچار هرج و مرج و در اندک زمانی نابود می‌شوند.(۱)

یکی از ارزش‌های اخلاقی انسان‌ساز در قرآن، اخلاص است که حیات انسان را از مُلک به ملکوت گره می‌زند و سپهر اندیشه هر متفکر و موحدی را تا سرمنزل مقصود حقیقی در آستان معبود اوج می‌دهد. در این آسمان معرفت است که انسان یک قدم به حقیقت هستی نزدیک می‌شود و اندکی طعم شیرین حیات طیبه را می‌چشد و به ندای «یَا عِبَادِیَ‏ الصِّدِّیقِینَ»(۲)  پاسخ می‌دهد.

 

الف. حقیقت اخلاص

اخلاص راه رهایی و پلکان ترقی کسانی است که جویای نام و نشان نیستند، بلکه به دنبال گام تکامل و بی‌نشانی در دنیای دنیاطلبان هستند. حقیقت اخلاص به معنای دوری شیء از هر گونه آلودگی(۳) و صاف، پاک و بی‌آلایش بودن است(۴) و بر ساحت فردی و اجتماعی انسان اثرگذار است و در دو حوزه عقیده و عمل معنا پیدا می‌کند.

 

ب. اخلاص در عقیده

مقصود از این نوع اخلاص، پیراسته شدن جان از هر نوع شرک و دوگانگی و آراستگی آن به یگانگی خداوند است. توحید در ذات، صفات و افعال، سه قسم اخلاص در عقیده شمرده‌ می‌شود.

انسان موحد در مرتبه توحید ذاتی، به یگانگی ذات خداوند اعتقاد دارد و برای او همتایی قائل نیست و در توحید صفاتی معتقد است که  صفات او در عین تعدد از نظر مفهوم، در واقعیت یکی هستند و تعدد صفات، موجب ترکیب ذات نمی‌شود. و در نهایت توحید افعالی را به معنای اعتقاد به خداوندی که تنها موثر واقعی در جهان است توصیف می‌کند و هر نوع تأثیر را در استناد به او می‌پذیرد.(۵) این‌گونه است که انسان مؤمن در می‌یابدکه سبب‌ساز خداوند حکیم است(۶) و سبب‌سوز، دشمن آشکار بندگان، شیطان رجیم است.(۷)

 

ج. اخلاص در عمل

آنچه بیشتر مورد تأکید قرآن است، اخلاص در عمل و رنگ خدایی یافتن زندگی(۸) و خداباوری در کنار خدایاوری و نصرت دین است تا گام‌های انسان، همچون عقیده‌اش استوار و مستحکم شود.(۹)

اخلاص در عمل، میوه شیرین درخت توحید در اندیشه است و باغبان آن، انبیای الهی و سفیران رحمت‌اند که به تربیت «مخلصون» نائل آمدند(۱۰) تا ابلیس شقی به آنها دست نیابد.(۱۱)

 

۱٫ اخلاص قرآنی

خداوند به پیامبر«ص» دستور می‌دهد که عبادت خود را خالص‌ساز و به پیروان آئین اسلام یادآور می‌شود که جز خدای یگانه را نپرستید.(۱۲) و می‌فرماید: «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ‌»(۱۳) و نیز: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ‌».(۱۴)

اما چرا در جامعه اسلامی که در پرتو قرآن و نور هدایت و رسالت، از چنگال شرک رهایی یافته و بت‌های ظاهری را در هم شکسته است، قرآن تا این حد بر دوری از شرک اهتمام دارد؟ پاسخ این است که هنوز هم برخی از نقاط زمین از ضعف اندیشه رنج می‌برند و بت و یا مشابه آن را عبادت می‌کنند. علاوه بر آن، شرک معنای وسیعی دارد که اکنون نیز دامن جامعه اسلامی را گرفته و تغییر قیافه داده و در قامت مقام و منصب، ثروت و پول، تجمل‌گرایی و مد و زن و شهوت تا سر حدّ بت، دیده می‌شود. مقام‌پرستان و دنیاگرایان تا سر حد الوهیت در برابر این امور خضوع می‌کنند و همه چیز خود را فدای آنها می‌سازند.(۱۵)

از این رو، قرآن شرک و عمل ریاکارانه را مایه تباهی انسان می‌داند و می‌فرماید: «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ‌».(۱۶)

نقطه مقابل شرک، اخلاص است. قرآن به صور گوناگون به عمل مخلصانه دعوت مى‌کند و با عناوین مختلفی نظیر «مرضات الله»(۱۷) و یا «وجه الله»(۱۸) و همچنین «رضوان الله»(۱۹) این حقیقت را بیان مى‌کند.(۲۰)

اخلاص در قرآن معنایی لطیف و روح‌پرور دارد و آن اینکه جز خداوند محرک دیگری در انجام وظایف نداشته باشیم و عبادت‌ها و اعمال ما از هر نوع «ریا» و «شهرت‌طلبی» در امان باشند و انگیزه ما در کارهای فردی و اجتماعی، کسب رضای الهی و شعار ما در زندگی «اَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى»(۲۱) باشد.(۲۲)

در ضمیر ما نمی‌گنجد به غیر دوست کس

هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس

 

  1. اخلاص، مکتب تربیتی قرآن

در مکتب اخلاقی مادی، ملاک خوبی شخص «خوبی کردار» اوست و بس! اگر شخصی در محیط نیازمندان دست به تأسیس بیمارستانی بزند، در روز افتتاح، غوغای تبلیغات، خوبی مؤسس را به رخ ‌می‌کشد و همگان در برابر او سر تعظیم فرود می‌آورند؛ اما در مکتب اخلاقی قرآن، خوبی عمل تنها ملاک خوبی شخص شمرده نمی‌شود، بلکه نیت او نیز تعیین‌کننده است. اگر عمل شخص از یک روح پاک سرچشمه بگیرد و محرک او عاطفه انسانی باشد، از شخص و کردارش تقدیر و در غیر این صورت، اجر اخروی او به کسب شهرت دنیایی و محبوبیت مردمی واگذار می شود.(۲۳)

بنابراین اخلاص در قرآن، آغاز و انجامی دارد و رکن اصلی‌اش، توحیدمداری در اندیشه است.

 

  1. مراحل اخلاص قرآنی

عمل نیک اگرچه از قلب مؤمن آغاز می‌شود، اما نقطه پایان آن تا ثمربخشی اخروی استمرار دارد و کسانی که به این موفقیت نائل آیند، پاداش مضاف نصیبشان می‌شود.(۲۴) از این رو، اخلاص در سه مرحله قابل توصیف است:

 

مرحله نخست: نیت پاک

یکی از پایه‌های ارزش در نظام اخلاقی اسلام، نیکی و آراستگی عمل است و اصل دیگر در کنار آن، انگیزه پاک و سرچشمه عمل است که از ایمان به خدا و توحید در اندیشه سیراب می‌شود و این گونه است که انسان زیبایی می‌آفریند.(۲۵)

قرآن در سوره اسراء می‌فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِه‏؛ بگو: هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند.»(۲۶) امام صادق (ع) در تفسیر این آیه، نیت را منشأ عمل معرفی می‌کنند(۲۷) تا روشن شود که اساس رفتار انسان در سیرت و شاکله او محقق و این شاکله با نیت در افعال و اعمالش پدیدار می‌شود.(۲۸)

 

مرحله دوم: عمل صالح

انسان مؤمن در حیات دنیایی می‌کوشد اعمال روزانه و فعالیت اجتماعی و مناسک عبادی را به‌دور از هر گونه التقات و آلودگی به دنیاطلبی و هوا و هوس انجام دهد و مصداق آیه «مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ»(۲۹) باشد تا از پرتو ایمان و عمل صالح به جایگاهی شایسته در بارگاه ربوبی دست یابد و آیه «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً‏ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون»(۳۰)‏ را جامعه عمل بپوشاند و از ثمرات حیات طیبه در دنیا و آخرت بهره‌مند شود.

خداوند عمل صالح انسان مؤمن را همچون بذری در زمین می‌پروراند تا به درختی ثمر بخش مبدل شود و میوه آن در دنیا و سرای باقی به کام مؤمن شیرین نشیند و از لذت آن خرسند شود و حیاتی پاک را این چنین تجربه کند.(۳۱)

 

مرحله سوم: پاسداری از عمل

چه بسیار اتفاق می‌افتد که انسان انگیزه الهی برای انجام کاری دارد و موفق به ادای آن نمی‌شود و یا موفق می‌شود، اما پس از آن، به دست خود، زمین بارور شده و بذر نهفته در زمین و یا حتی نهال نوپا و درخت ثمربخش عمل خویش را با منت گذاشتن و یا آزار دیگران به تباهی می‌کشاند.

قرآن در وصف عمل چنین افرادی می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِین‏».(۳۲)

این آیه کسانی را که پس از صدقه و عمل نیک با منت نهادن و یا آزار دیگران، محصول خود را به نابودی می‌کشانند، تشبیه به کار کشاورزى مى‌کند که دانه گندم را بر خاکى که روى سنگ صاف قرار دارد می‌ریزد، آنگاه باران درشتى می‌بارد و همه را می‌شوید و می‌برد، همان‌طور که چنین کشاورزى از کار خود نتیجه نمى‌گیرد، فرد ریاکار نیز از عمل خود بهره نمى‌برد. صدقه همراه با منت بسان عمل ریاکار است.(۳۳)

امام سجاد «ع» در رساله حقوق به حق صدقه اشاره می‌کنند و یادآور می‌شوند که صدقه باید از هر نوع منت‌گذاری پیراسته باشد تا در قیامت برای فرد ذخیره شود.(۳۴)

 

  1. ۴. نتیجه اخلاص، انقلاب ارزش‌ها از مادی‌گرایی به معنویت‌گرایی

قرآن در مقابل عمل ریاکارانه از عمل مخلصانه با زبان تمثیل یاد می‌کند و می‌فرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیر».(۳۵)

این آیه، عمل کسانی که اموال خود را برای خشنودی خداوند انفاق می‌کنند به باغی تشبیه می‌کند که در نقطه‌ای بلند است و باران‌های خوبی را دریافت می‌کند و محصول آن دو چندان به بار می‌نشیند.

نتیجه اخلاص در رفتار فردی و اجتماعی به بسیاری از کشمکش‌ها و خودخواهی‌ها پایان می‌بخشد و انگیزه‌های مادی و کسب منفعت و دنیاپرستی را به خداجویی و خداطلبی تبدیل می‌کند. این انقلاب، بزرگ‌ترین اثر اخلاص است که انسان را مددکار دیگران می‌سازد.(۳۶)

 

نتیجه‌گیری

اخلاص به معنای دوری گزیدن از آلودگی و هر نوع شرک و ریاست. جز خداوند نباید محرک دیگری در انجام وظایف داشته باشیم و عبادت‌ها و اعمال ما باید از هر نوع «ریا» و «شهرت‌طلبی» در امان باشند و انگیزه ما در کارهای فردی و اجتماعی، باید کسب رضای الهی باشد.

مکتب تربیتی قرآن با اخلاص قادر است در مقابل مکاتب مادی بایستد و قانون سودمداری را باطل کند و انقلابی در ارزش‌ها بیافریند و ضمانت حیات طیبه در دنیا و آخرت را برای انسان به ارمغان بیاورد.

 

پی‌نوشت:

۱- نظام اخلاقی اسلام، ص۱۱؛ این جمله مضمون این شعر است: فإنّما الأمم، الاخلاق ما بقیت * فإن هم، ذهبت أخلاقهم ذهبوا.

۲- کافی، ج۳، ص۲۱۵ (قم، نشر دارالحدیث).

۳- مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۰۸ (قم، مکتب الاعلام السلامی).

۴- مفردات راغب، ص۲۹۲ (بیروت، دارالقلم).

۵- همان، ص۱۱۱٫ ر.ک: اللهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج۱، ص ۱۰۸-۱۸۱؛ باب اول و دوم.

۶- کهف: ۸۴٫

۷- بقره: ۱۶۸؛ بقره: ۲۰۸؛ انعام: ۱۴۲٫

۸- بقره: ۱۳۸٫

۹- محمد: ۷٫

۱۰- بقره: ۱۳۹٫

۱۱- ص: ۸۲-۸۳٫

۱۲- ایمان و آثار سازنده آن، ص ۱۱۱٫

۱۳- زمر: ۲٫

۱۴- زمر: ۱۱٫

۱۵- ایمان و آثار سازنده آن، ص ۱۱۲- ۱۱۵٫

۱۶- حج: ۳۱.

۱۷- بقره: ۲۰۷٫

۱۸- بقره: ۲۷۲٫

۱۹- فتح: ۳۹٫

۲۰- مثل‌های آموزنده قرآن، ص۱۳۳٫

۲۱- سبأ: ۴۶٫

۲۲- ایمان و آثار سازنده آن، ص۱۱۳٫

۲۳- همان، ص۱۱۷-۱۲۰٫

۲۴- انعام: ۱۶۰٫

۲۵- مدخل مسائل جدید کلامی، ج۲، ص ۲۰۴٫

۲۶- اسراء: ۸۴٫

۲۷- کافی، ج۲، ص۸۵٫

۲۸- منیه الطالبین فی تفسیر قرآن المبین، ج۱۶، ص۵۵۸٫

۲۹- زمر: ۲ و ۱۱٫

۳۰- نحل: ۹۷٫

۳۱- منیه الطالبین فی تفسیر قرآن المبین، ج۱۶، ص۲۳۹٫

۳۲- بقره: ۲۶۴٫

۳۳- شرح رساله حقوق سید الساجدین(ع)، ص۷۷٫

۳۴- همان، ص۷۴٫

۳۵- بقره: ۲۶۵٫

۳۶- مثل‌های آموزنده قرآن، ص ۳۹۲٫