Monthly Archives: آوریل 2023

04آوریل/23

افسانه ارزانی و رفاه در دوران پهلوی!

چندی‌است جریان تحریف با موج‌سواری بر برخی از مشکلات اقتصادی امروز کشور، ضمن تصویرسازی دروغین از دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چنین القا می‌کنـد که شرایط کشور در روزگار پهلوی، بسیار مطلوب و از هرنظر، گُل و بلبل بوده است. نه فساد و اختلاسی وجود داشته و نه گرانی و تورمی. و برای جا انداختن این مطلب، در ذهن مردم، به‌ویژه نسل جوان، بدون هیچگونه اشاره به میزان درآمد اکثریت مطلق جامعه آن‌ دوران، صرفـاً به قیمت اجناس و کالاهای اساسی آن ‌زمان اشاره و ادعـا می‌کنند اگر انقلاب نشده بود، وضعیت کشور و مردم بسیار مطلوب‌تر از امروز و ایـران، مدینه فاضله بود!. در حالی که روزنامه‌های آن‌ زمان واقعیت سطح رفاه و آسایش مردم را طور دیگری نشان می‌دهنـد. به بیان ساده‌تر نرخ‌های آن ‌زمان بازنشر می‌شود، ولی سخنی از درآمدها و دیگر معضلات به میان نمی‌آید!

صد البته اگر قیمت‌های پیش از انقلاب را با قیمت‌های امروز مقایسه کنیم، در آن دوران، قیمت اجناس بسیار ارزان‌تر از امروز بوده‌اند. در عین‌ حال اگر درآمدها و قدرت خرید اکثریت مردم در قبل از انقلاب را با قیمت‌های اجناس در همان‌ زمان، مقایسه کنیم، چه بسـا گرانی مضاعفی نسبت به شرایط امروز وجود داشته است.

روایت‌ پرتکراری که این سال‌ها که با استناد به آن، «ارزانی» و «قیمت ثابت» کالاها و اجناس در دوره پهلوی به آن تعمیم داده می‌شود، گفته‌ی امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت محمدرضا پهلوی است؛ که ادعا کرده بود «در ۱۳ سال صدارتش قیمت خودکار ثابت بوده و تغییر نکرده است!» گفته‌ای که، بدلیل فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی و تکرار آن در فضای مجازی – که خیلی‌ها هرچه را در آن می‌بینند و می‌شنوند، باور می‌کنند و دنبال صحت و سقم ماجرا و بررسی تاریخی نیستند!- تبدیل به باور شـد! و جریان تحریف نیز با استفاده از همین مسئله برای نشان دادن چهره مثبت از عملکرد پهلوی‌ها بهره‌برداری می‌نماید. در حالیکه مهم‌ترین اسنادی که می‌تواند تصویر واقعی از عملکرد رژیم پهلوی و وضعیت اقتصادی مردم را در آن دیـد؛ روزنامه‌های همان دوران و اظهارات و اعترافات گاه و بیگاه سردمداران آن رژیم و حتی اسناد و روایات غیر ایرانی است.

بر همین اساس، نه بمنظور انکار ضعف‌ها و کاستی‌های امروز کشور، بلکه برای آگاهی و شناخت از وضعیت و شرایط مورد ادعـای مدعیـان، روزنامه‌های عصر پهلوی و مستندات غیرقابل انکار مربوط به آن‌زمان را مرور می‌کنیم:

۱- گرانی‌ها صدای نمایندگان مجلس را درآورد!

ادعای ارزانی و ثبات قیمت‌ها در دوران پهلوی، بویژه در ۱۳ سال صدارت هویدا از سوی جریان تحریف، در حالیست که تیتر اصلی روزنامه اطلاعات در ۳۰ فروردین ۱۳۵۰ از پاسخ هویدا به نمایندگان منتقد مجلس در مورد گرانی‌های سرسام‌آور، حکایت دارد!

شایان ذکر است که هویدا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پاسخ به چرایی ادعایش مبنی بر “ثابت نگهداشتن قیمت خودکار طی ۱۳ سال صدارت خود” می‌گوید: «…من غذا و مِلک را نگفتم، من خودکار را گفتم، چون کسی درس نمی‌خواند، کسی خودکار نمی‌خرید…!»(۱)

و تیتر اول روزنامه اطلاعات در بهمن سال ۱۳۵۰ نیز، حاکی از گرانی افسارگسیخته‌ای است که دولت را وادار به اقداماتی برای مبارزه با گرانی‌ها نموده است.

۲-تهدید شاه به مداخله قوای انتظامی برای مبارزه با گرانی!

و اما خط بطلان اساسی بر ادعاهای کذب جریان تحریف، وجـود گرانی سرسام‌آور و بی‌ثباتی قیمت‌ها در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، – با وجود رابطه تنگاتنگ با آمریکا و غرب – اظهارات شاه در مجلس در سال ۵۳ است، که بعنوان تیتر اصلی روزنامه کیهان در آن‌سال انتخاب شده. کیهان به نقل از شاه نوشته:

«در صورت عدم موفقیت کمیته‌های مبارزه با گرانفروشی، مبارزه بسیار شدید با گرانی به قوای انتظامی محول می‌شود!» شاه در ادامه مدعی شده این تورم فوق‌العاده، از خارج به کشور تحمیل شده است!.»

۳-کمبود و گرانی ارزاق و مایحتاج روزانه مردم

علیرغم ادعاهای دروغین مطروحه در مورد ارزانی و وفـور مایحتاج مردم در آنزمان، روزنامه‌های دهه‌ ۵۰ اشارات متعددی به کمبود و گرانی ارزاق و مایحتاج روزانه‌ی مردم دارند. بعنوان نمونه: روزنامه اطلاعات، در ۲۸ آذرماه ۱۳۵۱ درباره “کمبود گوشت” و “افزایش قیمت مرغ” و حتی”دچار شدن مردم به کمبود پروتئین” به‌دلیل عدم توان استفاده از مواد پروتئینی، گزارشی منتشرکرده است.

نکته‌ی قابل توجه، تصویر دیگر این صفحه‌ی روزنامه اطلاعات به ملاقات و دیدار دوستانه‌ی محمد رضا پهلوی با نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا اشاره دارد، که از روابط نزدیک رژیم پهلوی با آمریکا حکایت دارد! یعنی، نه شعار “مرگ بر آمریکا”ئی بود و نه کوچکترین اختلافی بین دولت‌های ایران و آمریکا وجود داشت.

نمونه‌ی دیگر تیتر روزنامه اطلاعات ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۶ است که به چندین مشکل، از جمله: هدر رفتن نصف‌روز مردم برای تهیه گوشت و وضعیت بد کشاورزی و گندم بی‌کیفیت و درمانگاه‌های بدون پزشک و… اختصاص یافته است.

جمله‌ی قابل تامل “هشتاد درصد مردم ایران گرسنه و نیمه گرسنه هستند” نیز از اعترافات وزیر کشاورزی رژیم پهلوی است که تیتر روزنامه اطلاعات در دهه ۴۰ بوده است که با یک سرچ ساده در اینترنت قابل دسترس می‌باشد.

۴- افزایش ۲ هزاردرصدی قیمت زمین و گرانی ناگهانی مصالح ساختمانی

همچنین برخلاف ادعاهای کذب مزدوران رسانه‌های فارسی‌زبان و سلطنت‌طلبان، گرانی و افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها در حوزه زمین و مصالح ساختمانی نیز در ده سال آخر عمر رژیم پهلوی، رشد چشم‌گیر دوهزار درصدی داشته. گواه این مدعا تیتر روزنامه اطلاعات ۱ شهریور ۱۳۵۶، است که در صفحه اول – وتوضیحات مفصل در صفحات ۲۹ و ۳۲ ) با استناد به اذعان نمایندگان مجلس آن دوران، به افزایش دو هزار درصدی قیمت زمین در طول سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ اشاره نموده است. و نیز افزایش میزان رشوه در ادارات دولتی معادل ترقی بهای زمین!.

در مورد ساخت و ساز مسکن در پیش از پیروزی انقلاب، مردم به‌جهت کمبود شدید و رشد چشمگیر قیمت مصالح ساختمانی، با چنان مشکلاتی مواجه بوده‌اند که با وجود مشکلات کنونی، تصورش هم برای بسیاری سخت است. چنانکه تیتر روزنامه‌های دهه ۵۰، از گرانی‌های ناگهانی مصالح ساختمانی و صف طویل دریافت حواله آجر حکایت دارد!

و در مورد وضعیت مستاجرین و شرایط اجاره‌نشینی مردم، “جان‌فوران” استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کالیفرنیای آمریکا نوشته: «اجاره‌ها در فاصله ۱۳۵۴-۱۳۳۹ش، ۱۵ برابر شده است؛ در فاصله ۱۳۵۳-۱۳۵۴ این هزینه‌ها ۲۰۰درصد و در سال ۱۳۵۴- ۱۳۵۵، ۱۰۰ درصد افزایش داشته است. تعداد خانواده‌های شهرنشین که تنها در یک اتاق زندگی می‌کردند از ۳۶ درصد در ۱۳۴۶، به ۴۳ درصد در ۱۳۵۶ افزایش یافت.»(۳)

۵- بهداشت مناسب و درمان رایگان؟!

 رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه و سلطنت‌طلبان، که برای رسیدن به مقصود، از هیـچگونه دروغ، ابایی ندارند، بدون توجه به وجود مستندات مکتوب فراوان، سعی در القای وضعیت بسیـار مطلوب بهداشت و درمان در زمان رژیم پهلوی، نموده! در کمال وقاحت، پا را فراتر گذاشته و ادعای رایگان بودن درمان در آن‌دوران را مطرح نموده‌اند! این ادعای کذب در حالیست که اظهارات خود مقامات رژیم پهلوی، خلاف این ادعا را ثابت می‌کند! بعنوان نمونه: روزنامه کیهان در گزارشی به نقل از تیمسار جوانشیر از مسئولین شورای شهر تهران با عنوان: « در بیمارستان، طبیب ۲۰۰ تومان می‌گیرد تا جواب سلام مریض را بدهد» در ادامه نوشته: «کار وزارت بهداری، مورد رضایت مردم نیست، بیمارستاها بسیار بد اداره می‌شود، » و…!

و رونامه کیهان ۲ تیر ۱۳۵۶، به “نبود یک داروخانه در شهر ۷۰ هزارنفری و طی مسافت ۱۲۰ کیلومتری مردم برای تهیه دارو” اشاره دارد!

حتی بر اساس اسناد و روایات غیـر ایرانی، وضعیت بهداشت و درمان، یکی از معضلات جدی مردم در رژیم پهلوی‌ بوده، بنحوی که بواسطه‌ی عقب‌ماندگی‌ها در حوزه سلامت و بهداشت، زندگی مردم به شدت تحت‌الشعاع کمبودها قرار داشته است. کمبود پزشک متخصص، عدم دسترسی به دارو، فقدان مراکز پزشکی معتبر، عدم وجود بیمه‌های درمانی و…، تنها بخشی از مشکلات مردم در زمینه بهداشت و درمان بوده است. همین موارد موجب شده بود، مرگ و میر نوزادان و کودکان به‌طور چشمگیری بالا باشد.

به نوشته جان فوران، «ایران بدترین وضعیت ممکن، در نسبتِ تعداد پزشک به بیمار، در میان کشورهای خاورمیانه قرار داشت. ۶۴ درصد شهرنشینان، در سال ۱۳۵۱-۱۳۵۲دچار سوء تغذیه بودند (که ۲۵ درصد اینها وضع تغذیه‌شان بسیار بد بود) و این در مقایسه با ۴۲ درصد در روستاها، رقم بسیار بالایی است. آمار و ارقام بهداشتی نشان می‌دهد که بر تعداد تخت‌های بیمارستان، کلینیک‌ها، پزشک و پرستار افزوده شده اما در سال ۱۳۵۶ ایران هنوز در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک- بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایین‌ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است.»(۴)

همچنین وضعیت بهداشت تهران در سال‌های پایانی حکومت پهلوی بگونه‌ای بود که روزنامه اطلاعات ۶ تیر ۱۳۵۷ طی مطلبی با عنوان: “تهران‌نو محله‌ای که بجای فضای سبز زباله و پشه و مگس دارد” شرایط بهداشتی در پایتخت ایران را مورد نقد قرار داده و نوشته این وضعیت پایتخت است. حالا ببینید وضعیت بهداشت در  دیگر نقاط کشور چگونه است!
در ‌باره‌ی وضعیت بهداشت و سلامت مردم در دوران پهلوی‌ها، گفتنی‌ها بسیار است که در این مقاله‌ی مختصر نمی‌گنجد. ان‌شاالله در شماره‌های آتی مفصل‌تر به آن پرداخته خواهد شد.

 

۶– اعلام خطر پزشکی قانونی رژیم پهلوی به آمار بالای خودکشی!

«هرروز غم، هرروز حادثه، هرروز مرگ. اینجا مردم نفرین‌شده‌اند…!!» این جمله از آن‌دسته سیاه‌نمایی‌هایی است که در سال‌های اخیر از سوی برخی سلبریتی‌ها گرفته تا غربگراهایی که پز روشنفکری می‌دهند، بعد از هر حادثه‌ای یک پست احساسی در فضای می‌گذارند که ‌ای‌امان و ای‌داد از این‌همه تلخی، مردم در زمان پهلوی‌ها رفاه و آسایشی داشتند و…! اما با ورق زدن آرشیو روزنامه سال‌هایی که به گواه کارشناسان اقتصادی، ایران به دلیل فروش بالای نفت بالاترین میزان درآمد را داشته، در عین‌حال هرسال حدود ۱۶۰۰ نفر در تهران دست به خودکشی میزده‌اند که هفتاد درصد این‌ها جوانان ۱۵ تا ۳۰ ساله بوده‌اند.! این نتیجه تحقیقات دکتر فرزام است که در روزنامه کیهان در فروردین سال ۱۳۴۹ منتشرشده است.

و در فروردین سال ۱۳۵۷ مسئولین پزشکی قانونی رژیم پهلوی، ضمن اشاره به خودکشی ۴ نفر در عرض ۴۸ ساعت تنها در آبادان، نسبت به افزایش خودکشی در کشور هشدار داده‌اند!

 

۷-جعل اصطلاح «فرار مغزها»

یکی دیگر از تبلیغات و سیاه‌نمایی‌های اخیـر، به اصطلاح “فرار مغزها”، بویژه مهاجرت پزشکان و دانشجویان پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. در حالیکه به گواه جراید دوران پهلوی، کمبود شدید امکانات درمانی و پزشک، یکی از مشکلات جدی مردم در دوران پهلوی بود که مهاجرت پزشکان از ایران، این مشکلات را دو چندان کرده بود.

به عنوان نمونه، در مقاله دکتر حسینعلی رونقی که در روزنامه شماره ۲۹ مرداد ۱۳۵۳ «آیندگان» منتشر گردیده، آمده است: که همه ساله تعداد زیادی از پزشکان ایرانی به آمریکا مهاجرت می‌کنند و هر سال به این عده افزوده می‌شود به طوری که در ۶ سال (۷۲-۱۹۶۶) شمار پزشکان مهاجر از ۸۰ نفر به ۳۰۰ نفر در سال یعنی نصف تمام فارغ‌التحصیلان پزشکی ایران رسیده است….در میان کشورهایی که پزشکان آن‌ها به آمریکا مهاجرت می‌کنند ایران از لحاظ تعداد، در مرتبه پنجم قرار دارد و دانشگاه تهران از همین لحاظ بین تمام دانشگاه‌های غیرآمریکایی که فارغ‌التحصیلان پزشکی آن‌ها به آمریکا مهاجرت می‌کنند در ردیف سوم است.(۵)

و روزنامه شهریور ۱۳۵۵ کیهان (دو سال قبل از پیروزی انقلاب) گزارش مفصلی از خوابیدن هر روزه‌ی صدها دانشجو در پشت سفارت آمریکا برای اخذ ویزا و مهاجرت به آن کشور منتشر کرده است!
و «یرواند آبراهامیان» در کتاب خود می‌نویسد: «ایران بعد از گذشت دو دهه پس از انقلاب سفید محمدرضا پهلوی، یکی از بدترین کشورها در بخش مرگ و میر کودکان و نسبت پزشک به بیمار در خاورمیانه بود. یکی از پایین‌ترین نرخ‌های آموزش عالی مربوط به ایران بود. افزون بر این، ۶۸ درصد از جمعیت بزرگسال بی‌سواد بودند، ۶۰ درصد از کودکان نمی‌توانستند دوره دبستان را به صورت کامل طی کنند و تنها ۳۰ درصد از داوطلبان کنکور می‌توانستند وارد دانشگاه‌ها شوند. در این میان شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود. در دهه ۱۹۷۰/۱۳۵۰ شمار پزشکان ایرانی مستقر در نیویورک بیشتر از شهرهای غیر از تهران بود. اصطلاح «فرار مغزها» همانزمان و نخستین‌بار برای ایران به کار گرفته شد.»(۶)

۸-اعتراف وزیر دربار رژیم پهلوی

اسدالله علم، وزیر دربار محمدرضاپهلوی- در سال‌های ۱۳۴۰- ۱۳۵۶- درباره گرانی و کمبود موادغذایی، در کتاب خاطرات خود می‌گوید: «در تابستان ۱۳۵۲، بسیاری از انواع مواد غذایی کم‌یاب شده و اگر هم یافت می‌شد با قیمتی چند ده برابری به فروش می‌رسید. در ماه‌های نخست سال ۵۳، نان هم پیدا نمی‌شد و هویدا همواره اعلام می‌کرد که ما در «عصر طلایی» به‌سر می‌بریم!»(۷)

۱۰- آزادی به سبک شاه!

در خاتمه، جهت اطلاع آن‌دسته از کسانی‌که فریب دشمنان قسم‌خورده ایران و ایرانی را خورده و گمان می‌کنند، در رژیم پهلوی همه‌رقم آزادی وجود داشته؛ آزادی، منوط به اطاعت محض از فرامین و منویات شاه و درباریان بوده و طبق فرمان محمدرضا پهلوی، اگر فردی، تفکر دیگری داشت، دو راه بیشتر پیش‌روی او نبود: «زندان و یا اخراج از کشور…!»

شاه: جای کسی که با قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب ۶ بهمن مخالف است در زندان است یا خروج برای همیشه!(روزنامه اطلاعات ۱۲ اسفند ۱۳۵۳)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. افسانه قیمت خودکار بیک و ۱۳ سال نخست‌وزیری هویدا، روزنامه کیهان
  2.  https://irdc.ir/fa/news/5691
  1. کتاب مقاومت شکننده نوشته جان فوران ترجمه تدین صفحه ۴۹۲
  2. کتاب مقاومت شکننده نوشته جان فوران ترجمه تدین صفحه ۴۹۲
  3. – http://tarikhirani.ir/fa/news/2947
  4.  کتاب تاریخ ایران مدرن، نوشته یرواند آبراهامیان (تاریخ نگار ارمنی-آمریکایی) صفحات ۲۵۳ تا ۲۵۵
  5. https://btid.org/fa/news/198872
04آوریل/23

روزهای طوفانی که امام خمینی رقم زد، از نامه تاریخی به گورباچف تا حکم اعدام سلمان رشدی، سید روح‌الله امین‌آبادی

زمستان ۱۳۶۷ با چند رخداد مهم و تاثیرگذار در تاریخ ایران و جهان شروع و به بهار ۱۳۶۸ می‌رسد، نامه تاریخی امام خمینی«ره» به گورباچف در دی‌ماه همین‌سال و پیش‌بینی سقوط شوروی و کمونیسم، حکم اعدام سلمان رشدی توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی در ۲۵ بهمن همین‌سال و اظهارات حاشیه‌ساز آیت‌الله منتظری در ۲۲ بهمن، قدم به قدم امام را به تصمیم سرنوشت‌ساز فروردین ۱۳۶۸ سوق داد و رخداد مهم بعدی صدور منشور روحانیت از سوی حضرت امام(ره) و قطع رابطه دیپلماتیک ایران با انگلیس، از مهم‌ترین رخدادهای آن ایام بود. در این مختصر خواهیم کوشید به این رخدادها بپردازیم.

نامه تاریخی به گورباچف

در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی ـ ۱۱ دی ۱۳۶۷ ـ نامه معروف و تاریخی امام خمینی«ره» خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکا به غرب انتشار یافت.

امام خمینی«ره» در شرایطی از صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم سخن به میان آورد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه و یکی از قدرت‌های برتر جهان برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدایی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مقدرات مردم در جمهوری های این کشور، هنوز برقرار بود. نامه تاریخی امام خمینی«ره» توسط هیئت منتخب ایشان مرکب از آیت‌الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده‌چی دباغ، ۱۳دی ۱۳۶۷در مسکو به گورباچف تحویل داده شد.

آیت‌الله جوادی آملی درباره این سفر و ابلاغ تاریخی می‌گوید: «وظایف هیئت اعزامی از سوی امام این بود: «…محتوای پیام کاملاً مکتوم باشد و احدی تا حین ابلاغ، پی به محتوای آن نبرد. لذا علیرغم اینکه دستگاه‌های آنها برای کشف این اسرار بسیار قوی است، موفق نشدند که بفهمند مضمون نامه چیست؟ آنها همهٴ مسائل، از قبیل قطعنامهٴ ۵۹۸، جنگ و صلح و حالت نه جنگ، نه صلح را احتمال داده بودند، به استثنای آنچه که مضمون اصلی و اصیل این پیام، یعنی «دعوت به اسلام» بود.» (۱)

در بخشی از نامه تاریخی بنیانگذار جمهوری اسلامی خطاب به گورباچف نیز آمده بود: «جناب آقاى گورباچف، مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید… براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست؛ چرا که مکتبى است مادى، و با مادیت نمى‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی‌ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است، به در آورد…(۲)

حکم اعدام یک مرتد!

سلمان رشدی نویسنده هندی‌الاصل بریتانیایی، با چاپ کتابی کفرآمیز، اعتقادات مسلمانان را به سخره گرفت و به پروردگار جهان و پیامبران الهی توهین نمود. به همین مناسبت ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۶۷ حکم تاریخی امام خمینی«ره» مبنی بر ارتداد سلمان رشدی صادر شد.

آیات شیطانی، رمانی توهین‌آمیز نسبت به پیامبر اعظم«ص» و قرآن است که توسط سلمان رشدی، نوشته شد. امام خمینی«ره» با روشن ساختن تکلیف فقهی و ابعاد این ماجرای خطرناک به همگان فهماند که در دفاع از ارزش‌های اسلامی، در مقابل هرگونه اهانت به اسلام و ساحت پیامبر اعظم«ص» استوار ایستاده است.

۲۵ بهمن ۱۳۶۷ امام خمینی«ره» طی حکمی تصریح کردند: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر«ص» و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید.»(۳)

احساس گناه نمی‌کنیم!

۲۳ دی ماه ۱۳۶۷ طارق عزیز وزیر خارجه عراق که برای شرکت در کنفرانس بین‌المللی خلع سلاح شیمیایی رهسپار پاریس شده بود در مصاحبه‌ای با روزنامه «فیگارو» اظهار داشت عراق از کاربرد سلاح‌های شیمیایی در جنگ علیه ایراد مطلقاً احساس گناه نمی‌کند.

۲۴ دی ماه نیز در پی برگزاری کنفرانس بین‌المللی خلع سلاح شیمیایی در پاریس، امروز در آلمان فاش شد ۱۵ شرکت آلمانی در تسلیح عراق به انواع سلاح‌های شیمیایی در سال‌های جنگ این کشور با ایران نقش داشته‌اند.

۲۷ دی ماه همین‌سال نیز هفته نامه اشپیگل طی گزارش مستندی به نقش مستقیم کارخانجات تسلیحاتی آلمان در تجهیز عراق به سلاح‌های شیمیایی در جنگ علیه ایران اعتراف کرد.

درخواست امام برای تدوین دقیق تاریخ انقلاب

۲۵ دی ۱۳۶۷امام خمینی«ره» در نامه‌ای به حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی خواستار تدوین دقیق تاریخ انقلاب اسلامی شدند. امام«ره» در این‌نامه خاطرنشان ساخت «تاریخ حماسه آفرین و پرحادثه انقلاب اسلامی مردم قهرمان ایران همان‌گونه که هست باید تدوین شود.»

در بخشی از این نامه آمده بود: «اکثر مورخین، تاریخ را آنگونه که مایلند و یا بدان‌گونه که دستور گرفته‌اند می‌نویسند، نه آنگونه که اتفاق افتاده است. از اول می‌دانند که کتابشان بنا است به چه نتیجه‌ای برسد و در آخر به همان نتیجه هم می‌رسند. از شما می‌خواهم هرچه می‌توانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چرا که همیشه مورخین اهداف انقلاب‌ها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح می‌کنند. امروز همچون همیشه تاریخ انقلاب‌ها، عده‌ای به نوشتن تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پر است از تحسین و دشنام عده‌ای خاص، له و یا علیه عده‌ای دیگر و یا واقعه‌ای در خور بحث.»

این نامه می‌افزود: اگر شما می‌توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‌های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده‌اید. باید پایه‌های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند.(۴)

سخنان حاشیه‌سازی که امام را به تصمیم سرنوشت ساز نزدیک کرد!

آیت‌الله منتظری در یک سخنرانی، به نقد عملکرد ده ساله انقلاب پرداخت و از جمله جنگ را باعث ویرانی کشور و انزوای ایران در دنیا ذکر کرد.

پس از پایان ماجرای باند مهدی هاشمی، آنچه مشخص شد تفاوت فکری و روشی عمیقی بود که میان آیت‌الله منتظری و مسیر انقلاب وجود داشت و این تفاوتِ‌نظر در ادامه شدیدتر شد که اوج آن در سال ۶۷ و بر سر مسئله‌ی مجاهدین اتفاق افتاد؛ اما پیش از آن، در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۶۷، آیت‌الله منتظری سخنرانی‌ای کرد که به گفته‌ی بسیاری از صاحب‌نظران یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات خود را در تاریخ انقلاب اسلامی مرتکب شد.

صحبت‌های آیت‌الله منتظری در دهمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یکی از جنجالی‌ترین مواضع قائم‌مقام رهبری بود. سخنانی که با اعلام موضع جدی و صریح امام خمینی(ره) مواجه شد.

آیت‌الله منتظری در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: «…باید حساب کنیم در ظرف این ده سال که جنگ را به ما تحمیل کردند آیا جنگ را خوب طی کردیم یا نه. دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند آن‌ها پیروز از کار در آمدند. چقدر نیرو از ایران و از دست ما رفت و چقدر جوان‌هایی را از دست دادیم که هر کدام یک دنیا ارزش داشتند و چه شهرهایی از ما خراب شد. باید این‌ها بررسی شود و ببینیم اگر اشتباهی کرده‌ایم این‌ها توبه دارد و اقلاً متنبه شویم که بعداً تکرار نکنیم. چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بوده و خیلی از آن‌ها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را به ما بدبین کرد و هیچ لزومی هم برای این شعارها نداشتیم.»(۵)

سوم اسفند ۱۳۶۷ امام در پیام موسوم به منشور روحانیت، بدون اسم بردن از آیت‌الله منتظری، به اظهارات وی واکنش نشان داد. امام در بخشی از این پیام فرمودند: «من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها رسماً معذرت می‏خواهم و از خداوند می‏خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‌‏ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌‏ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفۀ خود عمل نمود. و خوشا به‌حال آنان که تا لحظۀ آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفۀ خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفۀ خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده‏‌ها به‌گونه‌ای غلط عمل کنیم که ‌حزب‌الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‏‌اش عدول می ‏کند.»(۶)

فراخوان سفرا از اروپا در اعتراض به اهانت سلمان رشدی و قطع روابط با انگلیس

در روز نخست اسفند ۱۳۶۷ وزارت امور خارجه انگلیس در اعتراض به اقدام جمهوری اسلامی ایران علیه سلمان رشدی مرتد، دیپلمات‌های خود را از تهران فراخواند. در همین‌حال جمعی از ناشران اسرائیلی اعلام کردند حاضرند کتاب «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی را به زبان عبری ترجمه و انتشار دهند.

در دومین روز اسفند همین سال نیز سفرا و هیأت‌های نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای عضو بازار مشترک اروپا در اعتراض به رفتار اروپایی‌ها نسبت به قضیه سلمان رشدی به تهران فراخوانده شدند.

منشور روحانیت

امام خمینی(ره) در روز سوم اسفند ۱۳۶۷ با صدور پیامی خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات‏ که منشور روحانیت نام گرفت استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران و رسالت حوزه‏های علمیه را تعیین کردند. در بخشی از این پیام تاریخی آمده بود: آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین«ع» که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‌ها را بیش از این تلخ نکنم. ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست‌بازان امروز شده‌اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی‌دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگی چپی‌ها و سلطنت‌طلبان و تجزیه‌طلبان کردستان تنها یک نمونه است که می‌توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوایشان‌ ساخت.

این پیام تاریخی می‌افزاید: دسته‌ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانه دربار می‌ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بیشعور می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‌گویند مسئولین نظام کمونیست شده‌اند! تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان «ارواحنا فداه» را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از اینکه در گوشه‌ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می‌دهد، فریاد «وا اسلاما» سر می‌دهند! دیروز «حجتیه‌ای»‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند!

 

 

پی نوشت ها

۱٫خاطرات آیت‌الله جوادی آملی از رساندن نامه امام به گورباچف، سایت «مشرق نیوز» به نقل از خبرگزاری حوزوی رسا، ۲۱ اسفند ۱۳۹۴

۲٫صحیفه امام، جلد ۲۱ ، صص ۲۲۵-۲۲۱

۳٫صحیفه امام، جلد ۲۱ ، ص ۲۶۳

۴٫صحیفه امام، جلد ۲۱ ، صص ۲۴۰-۲۳۹

۵٫واکنش‌ها به موضع‌گیری منتظری به کارنامه ده ساله انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۳۰ آذر ۱۴۰۰

۶٫صحیفه امام، جلد ۲۱، صص ۲۷۳-۲۹۳

04آوریل/23

دولت باکـو و تهدید نظام‌مند منافع جمهوری اسلامی ایران، شیوا علیـزاده

اشاره: قطعه جنوب شرقی قفقاز در شمال ارس که امروز کشوری به نام جمهوری آذربایجان را در خود جای داده است، از کهن‌ترین مراکز تمدن اسلامی ـ ایرانی است که عموم مردم آن در قرن نخست هجری مانند اکثر مناطق ایران به اسلام گرویدند. تبدیل شدن این مناطق به یکی از کانون‌های مهم و ریشه‌دار جمعیتی شیعیان واقعیتی است که چه در دوره استیلای تزارها و چه در دوره شوروی الحادی و چه در سه دهه سپری‌ شده از استقلال جمهوری آذربایجان موجب هراس سران حکومت‌های مستولی بر این جغرافیا بوده و آنها را به تکاپوهای پردامنه برای تضعیف تشیع در این سرزمین و تبعاً گسست پیوندهای همه‌جانبه مردمان شیعه شمال ارس با ایران شیعی واداشته است. بخش مهمی از این اقدامات نیز معطوف به محدود ساختن و مورد تعقیب و آزار و حتی کشتار روحانیت شیعه در سرزمین‌های شمال ارس بوده که تا به امروز در اشکال و انحای مختلف تداوم یافته است.

ضدیت با تشیـّع از زمان تزارها تا امروز

روس‌های تزاری یکی از مهم‌ترین تهدیدها در برابر استقرار و تثبیت خود در ولایات اشغالی قفقاز را علمای شیعه‌ مرتبط با ایران می‌دانستند و کماکان و به‌درستی نگاهشان به صفحات جنوب ارس بود. برخورد حاکم نظامی قفقاز، ژنرال یرملوف با ملا تنگری‌وردی، پیشوای شیعیان تفلیس که متهم به مکاتبه با علمای شیعه ایران و خیانت به دولت تزاری شده بود یک نمونه از برخورد روس‌ها با علمای شیعه، حتی در دوران قبل از استیلای کاملشان بر قفقاز است.

در طول یک سده استیلای تزارها، تشیع همواره تهدیدی علیه آنها محسوب می‌شد. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، مؤسسین کشوری که در سرزمینی که اَران و شَروان نام داشت و با شیطنت انگلیسی‌ها و ترکان جوان، آذربایجان نام گرفت، به‌اصطلاح روشنفکرانی بودند که به هویت شیعی مردمان آن خطه بها نمی‌دادند. پس از این تجربه‌ کوتاه استقلال ظاهری، کشور موسوم به جمهوری آذربایجان از ۱۹۲۱ تا ۱۹۹۱ بخشی از یک امپراتوری الحادی بوده است که امحای مذهب را به‌طور رسمی در دستور کار خود قرار داده بود و سیاست‌های فرهنگی‌ خود را با چنین هدفی طراحی و اجرا می‌کرد. گفتمان رسمی دوران اتحاد شوروی در جهت جدا کردن این بخش از ایران تاریخی از ریشه‌های مذهبی و فرهنگی آن تنظیم شده بود.

قفقازی‌ها در ساختار قدرت شوروی نقش‌های مهمی داشتند و در ادوار مختلف تمایلات و آرمان‌های قومی و ملی خویش را به فراخور شرایط و امکانات پیش بردند. نخبگان بومی مانند میر جعفر باقراف در بسیاری از جنبه‌ها نظیر برساختن هویت‌ها در تقابل با ایران، از حمایت دستگاه فکری و تبلیغی مستقر در مسکو نیز بهره‌مند بودند. علاوه بر این، واضعان یهودی ایدئولوژی زهرآلود پان‌ترکیسم چنان ‌که پیشتر اشاره شد قبل از تأسیس اتحاد شوروی، بذر مسموم ضدیت با هویت شیعی و ایرانی را در قفقاز جنوبی پاشیده بودند.

هر چند تمام این نقشه‌های خصمانه نتوانستند آن‌‌گونه که مد نظر طراحان آنها بود عموم مردم را از ریشه‌های مذهبی و فرهنگی خود بیگانه سازد، اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی به زیربنایی برای پروژه‌ دولت ‌ـ ملت‌سازی سران کشور جدیدالتأسیس جمهوری آذربایجان تبدیل شد.

سران جمهوری آذربایجان هم در عمده‌ی سال‌های دوران استقلال به قرابت‌ها و پیوندهای فرهنگی و مذهبی ریشه‌دار در تاریخ با ایران، پشت کردند و ضدیت با هویت ایرانی را در سیاست‌های داخلی و خارجی خود ادامه دادند. سیاست‌های ضد ایرانی مقامات باکو به جنبه‌های فرهنگی و مذهبی محدود نمی‌شود. ضربه‌زدن به منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران دیگر پیامد سیاست‌های باکوست که رقبا و دشمنان کشورمان در هدایت آن نقش قابل توجهی دارند. نقش رژیم صهیونیستی، ترکیه و ناتو در جهت ‌دادن به رویدادهای دو سال اخیر در قفقاز جنوبی به‌گونه‌ای که به ایجاد تهدیدهای گوناگون برای ایران منجر شوند، آشکار بوده است.

تبدیل آذربایجان به‌کانون ضد ایرانی توسط صهیونیست‌ها

رژیم صهیونیستی مدت‌هاست که جمهوری آذربایجان را به کانونی برای فعالیت‌های ضدایرانی تبدیل کرده است. هرچند جنگ ۲۰۲۰ با هدف آزادسازی قره‌باغ آغاز شد، اما به‌زودی مشخص شد مطامع و نیات باکو و حامیان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن بسیار فراتر است و بیرون راندن ارمنی‌ها از سرزمین‌های اشغال‌ شده بهانه‌ای بیش نیست. بر اساس افشاگری‌های ویکی  ‌لیکس، الهام علیف در سال ۲۰۰۹ روابط باکو و تل‌آویو را به کوه یخ تشبیه کرد که تنها یک دهم آن پیدا و نه ‌دهم دیگر زیر آب پنهان است. در سال‌های اخیر و با علنی شدن روابط گسترده و عمیق باکو با رژیم صهیونیستی از سویی و از طرف دیگر فراز آمدن بیش از پیش محور مقاومت و تنگ شدن عرصه بر آمریکا و وابستگان آن در منطقه و محدودسازی موفق ژئوپلیتیک رژیم صهیونیستی توسط نیروهای مقاومت و تشدید رویارویی تهران و تل‌آویو، جمهوری آذربایجان به‌تدریج هرچه بیشتر در صدد عبور از خط قرمزهای ایران و ارسال سیگنال‌های خصمانه به تهران برآمده است.

یکی از مهم‌ترین رویدادها در روابط باکو و تل‌آویو که در واقع نقطه عطفی در مسیر آغاز پرده‌برداری از روابط نضج‌یافته‌ طرفین بود و در ضمن، اولویت‌ها و ترجیحات راهبردی باکو را به‌خوبی آشکار کرد، سفر شیمون پرز رئیس‌جمهور وقت رژیم صهیونیستی به باکو در سال ۱۳۸۸ بود. سفری که با واکنش جمهوری اسلامی ایران از جمله هشدار مرحوم سرلشکر فیروزآبادی رئیس وقت ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به دولت جمهوری آذربایجان مواجه شد. البته واکنش‌ها محدود به ایران نبود و در جمهوری آذربایجان و نیز در بین آذربایجانی‌های گرجستان اعتراضاتی رخ دادند. شیمون پرز در ۸ تیرماه در مسیرش برای شرکت در سومین کنگره رهبران ادیان جهان در آستانه، از باکو دیدن کرد. پیش از پرز، در ۱۹۹۷ بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر وقت اسرائیل از باکو دیدار کرده بود، اما تفاوت سفر پرز با سفر نتانیاهو این بود که سفر نتانیاهو به‌صورت پنهانی و شبانه و بدون هیچ تبلیغاتی از سوی طرفین صورت گرفت، اما سفر پرز چنین نبود و برنامه سفر دست‌کم از یک ماه پیش علنی شده بود و در واقع می‌شد آن‌ را فاز جدیدی از عادی‌سازی و آشکارسازی مناسبات جمهوری آذربایجان ـ رژیم صهیونیستی ارزیابی کرد. بدین ترتیب باکو یکی از خطوط قرمز مهم تهران را برای همیشه پشت سر گذاشت.

نخستین سفر وزیر خارجه جمهوری آذربایجان به سرزمین‌های اشغالی هم در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ انجام شد. «راسیم موسی ‌بیگ‌اف» نماینده‌ پارلمان جمهوری آذربایجان در باره نخستین سفر وزیر خارجه دولت باکو به تل‌آویو گفته بود:

«آذربایجان مواضع خود را دارد و نارضایتی ایران در انجام این سفر تأثیری ندارد. ایران با اسرائیل رابطه ندارد و آذربایجان هم با ارمنستان رابطه ندارد. مقام‌های ایرانی هیچ‌ وقت در باره سفرهایی که به ارمنستان داشتند به ما توضیحی نداده‌اند. مقام‌های ایرانی در زمانی‌ که خاک ما در اشغال ارمنستان است به این کشور سفر می‌کنند و با رهبران ارمنستان روابط گرم و دوستانه‌ای برقرار کرده‌اند. وقتی ایران در این باره به ما هیچ توضیحی نمی‌دهد، حق ندارد درباره مناسبات ما با اسرائیل توضیحی بخواهد.» نکته‌ جالب این است که مواضع مقامات جمهوری آذربایجان عموماً به‌گونه‌ای است که گویا آنها هیچ ‌گونه سیاست خصمانه‌ای علیه ایران ندارند و در داخل و خارج خاک جمهوری آذربایجان انواع سازمان‌ها و تشکل‌ها و رسانه‌های تجزیه‌طلب ضد ایرانی را زیر چتر حمایتی خویش در داخل و خارج خاک جمهوری آذربایجان مدیریت، راهبری یا حمایت نمی‌کنند.

در پاییز ۱۳۹۵ یکی از اخبار حوزه‌ فعالیت‌های قومی در ایران پیگیری‌های جمعی از نمایندگان متنفذ مجلس دهم برای تشکیل فراکسیون ترک بود، نمایندگانی که مواضع همدلانه شماری از آنها با باکو در حوزه مسایل منطقه‌ای جنبه پنهان نداشت و در فضای عمومی ایران نیز چند صباحی بود که شماری از طرفداران تیم باسابقه تراکتورسازی که در جهت اهداف قومی و تغییر ماهیت و شناسنامه آن، نامش به تراکتور تغییر داده شده بود، ولو جمعی معدود، سکوهای ورزشگاه‌ها را به عرصه‌ طرح شعارهای نفرت‌پراکنانه و ضد ایرانی کم‌سابقه بدل ساخته بودند که از منظر دولت باکو بسیار مطلوب محسوب می‌شد.

دولت علیف در پاییز ۱۳۹۹ با پشتیبانی ناتو و به‌طور خاص دستگاه‌های نظامی و امنیتی اسرائیل و ترکیه جنگی را علیه ارمنستان آغاز کرد که ۴۴ روز به طول انجامید. پهپادهای رژیم صهیونیستی و تروریست‌های اعزامی ترکیه از شمال سوریه، دو مؤلفه خاص این دور از جنگ بود .هدف در ظاهر آزادسازی قره‌باغ اعلام شد، ولی در باطن مأموریت دیگری در حال اجرا بود. سند این مدعا نیز این است که تنها نقطه آزاد نشده، همان‌ جایی است که در تبلیغات دولت باکو از ۱۹۹۴ به این‌ سو، آزادسازی آن به‌منزله آرمان ملی مطرح می‌شد؛ جایی ‌که در تقسیمات جغرافیایی دوران اتحاد شوروی منطقه‌ خودمختار قره‌باغ نام گرفت و به‌عنوان بخشی از جغرافیای جمهوری آذربایجان شوروی شناخته شد.

برنامه‌ منحوس موسوم به کنگره آذربایجانی‌های جهان که هر پنج سال یک بار برگزار می‌شود، پس از برقراری دوباره‌ حاکمیت باکو بر شوشی، با حضور رئیس‌جمهوری آذربایجان، به همراه معاون او و مسئولان دولتی جمهوری باکو در قره‌باغ ـ که با هدف کتمان تاریخ ایرانی آن اصرار بر شوشا نامیدنش دارند ـ برپا شد. یکی از مهم‌ترین حواشی این کنگره، دعوت جمهوری آذربایجان از تجزیه‌طلب‌های ایرانی مستقر در ترکیه و ایالات متحده برای حضور در این مراسم بود. تصاویر خوش‌ و بش معاون رئیس‌جمهور با این افراد در شبکه‌های اجتماعی با نقد چرایی حمایت کشور کوچک همسایه از پان‌ترک‌های در پناه اردوغان و آمریکایی‌ها همراه شده است.

دولت باکو شهر تاریخی شوشی در قره‌باغ در جوار مرزهای جمهوری اسلامی ایران را به محل گردهمایی بدخواهان و تجزیه‌طلبان مورد حمایت‌ سرویس‌های کشورها و موجودیت‌های متخاصم جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرد و بار دیگر پیام ناخوشایندی به تهران داد. از سوی دیگر، لوگوی این همایش شامل استان سیونیک ارمنستان (در مرز ایران) هم بود که حاکی از زنده شدن طرح‌های قدیمی آمریکایی برای از بین بردن مرز ایران و ارمنستان است که مقام معظم رهبری(حفظه‌الله تعالی) با تعبیر «راه ارتباطی هزار ساله» بر حفظ آن تأکید دارند.

شهر شوشی با ستاره‌ سبز در بالای نقشه مشخص شده است.

در ایام پس از جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ شاهد تکاپوهای معطوف به توسعه‌طلبی ارضی باکو و طرح دعاوی فراتر از مناطق اشغال‌شده‌ جمهوری آذربایجان هستیم. مهم‌ترین این دعاوی مربوط به استان سیونیک ارمنستان است. اصطلاح «دالان زنگزور» با به عبارت دقیق‌تر اصطلاح مجعول «زنگزور غربی» که توسط الهام علیف رئیس جمهور آذربایجان ابداع شده است، به استان سیونیک (به مرکزیت قاپان) در جنوب ارمنستان اطلاق می‌شود که مرز ایران و ارمنستان را تشکیل می‌دهد. حل مسئله‌ قره‌باغ بدون مطرح یا اجرایی شدن این دالان (که بهتر است آن‌ را به‌دلیل اینکه در اوهام و طراحی‌های پان‌ترکیستی ریشه دارد و مورد حمایت ناتوست، «دالان تورانی ناتو» بنامیم) هم ممکن بود.

رفتارهای دولت جمهوری آذربایجان در دو سال اخیر نشان داده که اولویت دولت باکو آزادسازی قره‌باغ نبود و در واقع هدف اصلی جنگ ۲۰۲۰ تغییر ژئوپلیتیک و مرزهای منطقه و اجرایی ساختن پروژه‌های عطف به ماسبقی بود که اتفاقاً در یکی از طرح‌های اصلی مصالحه توسط پل گوبل، افسر سابق سیا در اواخر دهه نود میلادی مطرح شده بود. طرح گوبل مبتنی بر معاوضه سرزمینی و واگذاری دالان لاچین به ارمنستان در ازای قطع مرز ایران و ارمنستان و اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان از طریق مرز مقری در نوار صفر مرزی با جمهوری اسلامی ایران بود، طرحی آمریکایی که به‌شدت مورد انتقاد جمهوری اسلامی ایران و ایده محوری آن قطع مرز ایران و ارمنستان و قطعه‌ای از پازل مهار ژئوپلیتیکی ایران بود.

اکنون شاهد تکاپوهای باکو و آنکارا برای اجرای این طرح از طریق اعمال قدرت نظامی و نقض تمامیت ارضی ارمنستان و قطع مرز این کشور با ایران هستیم. در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران در تمام سال‌های اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط جدایی‌طلبان ارمنی در همه مجامع و سازمان‌های بین‌المللی بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تأکید کرده بود و در طول جنگ اول علاوه بر تخصیص کمک‌های انسان‌دوستانه، پس از سقوط شهر فضولی، مداخله جمهوری اسلامی ایران مانع از ادامه پیشروی جدایی‌طلبان ارمنی به مناطق داخلی‌تر خاک جمهوری آذربایجان شد و قر‌ه‌باغ نیز در جنگ ۲۰۲۰  از آزادسازی این مناطق استقبال کرد.

در بیانیه رهبر معظم انقلاب موسوم به بیانیه ۱۷ ربیع، در باره جنگ دوم قره‌باغ شاهد تأکید ایشان بر ضرورت آزادسازی کامل قره‌باغ در عین حفظ امنیت مردم ارمنی مناطق مورد مناقشه و البته احترام به تمامیت ارضی دو کشور بودیم و دیدیم دولت باکو اراده‌ای مبنی بر آزادسازی کامل قره‌باغ نشان نداد و در ادامه نیز تلاش خود را بر تبلیغ و جا انداختن دالان زنگزور و تأکید بر برداشتی دور از ذهن از بند نهم توافق‌نامه آتش‌بس ۲۰۲۰ در باره احیای مسیرهای مواصلاتی قرار داد.

بی‌گمان تحرکات فعلی جمهوری آذربایجان برای اعاده‌ تمامیت ارضی نیست و نوعی توسعه‌طلبی برای از میان برداشتن موانعی است که دالان موهوم تورانی را دچار انقطاع فیزیکی می‌کند. ترکیه، رژیم صهیونیستی و انگلستان هم به حمایت فکری و نظامی از این پروژه می‌پردازند و این خود سند ناتویی بودن این دالان تورانی است. شایان ذکر است که با بازپس‌گیری مناطق اشغالی شانس عضویت باکو در ناتو هم افزایش یافته است و با حل و فصل منازعه این کشور با ارمنستان، ناتو از لحاظ ضوابط خویش نیز با مانعی برای پذیرش جمهوری آذربایجان روبه‌رو نخواهد بود.

با توجه رویارویی تمام‌عیار ناتو در برابر روسیه و سیاست یکی به میخ و یکی به نعل حکومت جمهوری آذربایجان در ایجاد موازنه‌سازی در روابطش با روسیه و غرب، در صورت دریافت تضمین‌های قوی از غرب، احتمال رویگردانی باکو از این سیاست و استفاده از گرفتاری مسکو در اوکراین در جهت عبور از خط قرمز روسیه، یعنی پیوستن کشورهای هم‌سود به ناتو متصور خواهد بود.

باید توجه داشت که جمهوری آذربایجان به‌طور طبیعی برای ارتباط با نخجوان و ترکیه و اروپا نیازی به اشغال سیونیک ندارد. جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه مانعی بر سر راه ارتباط باکو با برونگان نخجوان ایجاد نکرده و در طول سه دهه گذشته همواره فارغ از وضعیت روابط تهران ـ باکو، مسیر اتصال جمهوری آذربایجان از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران به نخجوان گشوده بوده است. اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران آماده اتصال جمهوری آذربایجان از زنگیلان به اردوباد از طریق احداث پل روی ارس و یک مسیر کوتاه در داخل کشورمان است که مسیری بسیار مقرون به صرفه و امن است.

نگاهی به حمایت‌های آنکارا از تغییرات مرزی در قفقاز جنوبی، زنگ خطر بلندتری را برای منافع کشورمان به صدا درمی‌آورد و طراحی پاسخ‌های مدبرانه را ضروری می‌سازد. از ابتدای مرداد ماه ۱۴۰۱ در منطقه مجاور شمال غربی کشورمان در منطقه قفقاز جنوبی، منطقه خودخوانده‌ای به نام «جمهوری ترک زیبای زنگزور» با پشتیبانی آمریکا و همراهی میدانی انگلستان و رژیم صهیونیستی و با عاملیت ترکیه و جمهوری آذربایجان و بازیگری نیابتی برخی از گروه‌های سلفی تکفیری که دو سال پس از جنگ ۴۴ روزه قره‌باغ در منطقه حضور دارند، در شرف شکل‌گیری است.

در شهریورماه ۱۴۰۱، در یک مراسم رسمی و علنی در آنکارا، برای این جمهوری خودخوانده، رئیس جمهوری که تبعۀ جمهوری آذربایجان است به نام «رضوان طالب‌اف»، تعیین شده‌ است. متعاقب این رخدادها، در مهرماه ۱۴۰۱ نیز «پارلمان آذربایجان جنوبی» که منظور آن اشاره به نواحی شمال‌غرب کشورمان ـ با محوریت آذربایجان اصیل و تاریخی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «سر ایران» ـ یعنی استان‌های اردبیل، آذربایجان‌های شرقی و غربی، زنجان، همدان و…است و در ادبیات رایج پان‌ترکیست‌ها به آن «آذربایجان جنوبی» اطلاق می‌شود، در آنکارا رسماً اعلام موجودیت کرد. کارنامه‌ ترکیه در قبرس شمالی و استان اسکندرون که ترک‌ها آن را «حاتای» می‌نامند نشان می‌دهد که این کشور به قواعد حقوق بین‌الملل در مورد تمامیت ارضی کشورها وقعی نمی‌نهد. ترکیه مدت‌هاست به پناهگاهی برای تجزیه‌طلبان ایرانی تبدیل شده و امکانات گوناگونی را در اختیار آنها قرار داده است.

حمایت ترکیه از تروریست‌ها در جهت تحقق اهداف ژئوپلیتیکی

نباید از خاطر برد که ترکیه‌‌ی اردوغان بعد از ناکامی‌هایی که در عراق و سوریه در رقابت با جمهوری اسلامی ایران تجربه کرد و ضرباتی که نیروهای نیابتی قومی و تکفیری‌اش از رزمندگان محور مقاومت در شامات متحمل شدند، اکنون تمرکز خویش را به جبران شکست‌هایش در رقابت با جمهوری اسلامی ایران در قفقاز معطوف کرده است و باز همان ترکیب قبلی حامی‌ از ناتو تا رژیم اشغالگر قدس، همگی انگیزه‌های جدی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران دارند.

خوشبختانه پاسخ قاطع جمهوری اسلامی ایران به احتمال تغییرات مرزی به ضرر ایران در قفقاز جنوبی، در قالب رزمایش «فاتحان خیبر» در مهرماه ۱۴۰۰ و رزمایش «ایران مقتدر» در مهرماه ۱۴۰۱ بازتاب یافت. در رزمایش سه‌ روزه «ایران مقتدر» که از ۲۵ مهرماه در منطقه ارس برگزار شد برای نخستین ‌‌‌بار جمهوری اسلامی روی رودخانه مرزی ارس، پل شناور ایجاد و انتقال سلاح و ادوات نظامی را به آن سوی رودخانه تمرین کرد. همچنین موشک‌‌‌‌‌‌های نقطه‌‌‌‌‌‌زن فتح ۳۶۰ با برد ۱۲۰ کیلومتر از سلاح‌‌‌‌‌‌های نظامی بود که استفاده از آنها در این رزمایش مورد توجه قرار گرفت .در واکنش، الهام‌علیف در مراسم روز پیروزی این کشور مدعی شد که برگزاری رزمایش‌‌‌ها در مرز جمهوری آذربایجان موجب ترس باکو نخواهد شد.

باید توجه داشت که رزمایش سه‌‌‌روزه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه‌ ارس و سفر حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه به ارمنستان که با افتتاح کنسولگری در شهر قاپان همراه شد، نشان می‌دهد که راهبرد تهران در چارچوب منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ممانعت از تغییرات مرزی در شمال غرب کشور بسیار جدی است و هر گونه تشدید بحران از سوی جمهوری آذربایجان در همراهی با دیگر بازیگران همچون ترکیه یا رژیم صهیونیستی را تحمل نخواهد کرد. البته تهران همچون همیشه همکاری و مدیریت تنش با باکو را به‌منزله‌ محور سیاست خارجی خود در قفقاز ادامه داده است.

پیامدهای تغییرات اخیر در قفقاز برای امنیت جمهوری اسلامی ایران

تا پیش از جنگ ۲۰۲۰ مناطق همجوار با جمهوری اسلامی ایران که در کنترل جمهوری خودخوانده قره‌باغ قرار داشتند، غالباً خالی از سکنه بودند و تهدیدی متوجه کشور نمی‌کردند، اما خطری که پس از جنگ ۲۰۲۰ ، قره‌باغ جمهوری اسلامی ایران را تهدید می‌کند، تبدیل شدن مناطق آزاد شده به جولانگاه اسرائیلی‌ها، وهابی‌ها، انگلستان، ناتو و تجزیه‌طلبان ضدایرانی است.

در بیانیه‌ وزارت اطلاعات در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۱ درباره‌ حمله تروریستی به حرم شاهچراغ(ع) با اعلام اینکه تاکنون ۲۶ تروریست تکفیری دستگیر شده‌‌‌اند، آمده است: «عنصر اصلی هدایت و هماهنگ‌‌‌کننده‌‌‌ عملیات در داخل کشور، تبعه‌ جمهوری آذربایجان بوده است.»

همچنین طبق این بیانیه این عنصر هماهنگ‌کننده عملیات از فرودگاه بین‌المللی حیدر علی‌‌‌‌یف در باکو پرواز و از مرز هوایی فرودگاه امام خمینی‌‌‌ وارد کشور شده است. باید به خاطر داشته باشیم که الهام‌ علیف هم مانند بن‌سلمان دین ندارد، اما از سلاح بنیادگرایی و افراطی‌گری مذهبی برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود و حامیانش در ترکیه، رژیم صهیونیستی، انگلیس و آمریکا در جهت ضربه زدن به منافع ایران استفاده می‌کند.

دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران پیشتر در سوءقصدها به جان شماری از دانشمندان هسته‌ای کشور که توسط عوامل موساد به انجام رسید، انگشت اتهام همکاری را متوجه برخی از همسایگان کرده بودند که به‌زعم بسیاری از تحلیلگران، منظور جمهوری آذربایجان بود.

تمام این تحولات در حالی رخ می‌دهند که شیعیان باورمند در جمهوری آذربایجان هر روز با محدودیت‌های شدیدتری روبه‌رو می‌شوند. حکومت جمهوری آذربایجان تلاش می‌کنداسلام شیعه را محو و به جای آن نسخه‌ای از اسلام را ترویج کند که از محتوای اصیل تهی است و به ‌دلیل دور کردن بیشتر این کشور از ایران، برای آنکارا، تل‌آویو، ریاض، واشنگتن و لندن مطلوب است.

می‌توان فهرستی بسیار طولانی از اقدامات ضددینی دولت باکو از جمله تخریب و تعطیلی شماری از مساجد و حسینیه‌ها و تخریب کامل مسجد حضرت زهرا(س) گرفته تا دستگیری‌های متعدد زنان محجبه و عزاداران حسینی و نیز دستگیری و ممانعت از فعالیت سیاسی مشروع روحانیت شیعه متأثر از نظام جمهوری اسلامی ایران نظیر حاج موسوم (محسن) صمداف و حاج طالع باقرزاده و… تهیه کرد که بی‌تردید در همه‌ آنها خصومت با جمهوری اسلامی ایران نقش دارد؛

فاجعه‌ حمله نیروهای امنیتی دولت باکو به قصبه نارداران موسوم به دژ تشیع در جمهوری آذربایجان در آستانه اربعین حسینی در آذر ۱۳۹۴ و کشتار و مجروح و مصدوم ساختن شماری از مؤمنین شیعه و دستگیری چهره‌های متنفذ در میان سکنه متدین نارداران و ویران ساختن نظام‌مند این کانون اصیل و قدیمی تشیع با فاصله زمانی کوتاهی قبل از حمله دولت نیجریه به شیعیان این کشور و فاجعه کشتار شمار زیادی از شیعیان مظلوم نیجریه‌ای و تعدادی از فرزندان شیخ ابراهیم زکزاکی، نشانه اجرای یک طرح شوم صهیونیستی علیه کانون‌های پویای شیعه متأثر از انقلاب اسلامی ایران در پی تغییر موازنه‌ قوا در بحران سوریه و آشکار شدن نشانه‌های تفوق محور مقاومت بر تروریست‌های تکفیری است.

در تابستان امسال حتی وقار رسول، مداح اهل‌بیت«ع» به دلیل برنامه‌ریزی برای اجرای سرود ‎«سلام فرمانده» در کشور آذربایجان به‌دست نیروهای امنیتی ربوده شد و گزارش‌ها حاکی از آنند که در مناطق تالش‌نشین جمهوری آذربایجان مأموران پلیس در جشن‌های عروسی کشیک می‌دهند تا مانع از اجرای این سرود بشوند.

به‌رغم حمایت‌های همیشگی جمهوری اسلامی ایران از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و به‌ویژه کمک‌های ایران در طول جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ به جمهوری آذربایجان در دو سال سپری شده از پایان این درگیری، آزار و اذیت فعالان شیعه از سوی دولت باکو شدیدتر شده است.

 

تداوم شیعه‌زدایی در جمهوری آذربایجان

گفتنی است که در سه دهه گذشته، تغییر مذهب شیعیان در جمهوری آذربایجان به تسنن در جهت کاهش تفوق قاطع جمعیتی شیعه در این کشور به شکل نظام‌مند دنبال شده است. فرآیندی که با فراز و فرودهایی همواره مورد حمایت دولت باکو بوده است. در سه دهه اخیر محدودیت‌های بسیار سنگین و روزافزونی توسط دولت باکو علیه برگزاری شعائر شیعی نظیر عزاداری محرم اعمال شده و روحانیون جمهوری آذربایجانی فارغ‌التحصیل حوزه‌های علمیه ایران هدف محدودیت‌ها و تبعیض‌های بسیار شدید واقع و به‌عنوان عناصر نامطلوب معرفی می‌شوند.

حزب اسلام جمهوری آذربایجان و به‌دنبال آن حزب جنبش اتحاد اسلام جمهوری آذربایجان که هر دو ملهم از جمهوری اسلامی ایران هستند به‌عنوان تهدیدهای اصلی علیه امنیت این کشور شناخته و رهبران و هواداران آنها مورد تعقیب و آزارهای شدید واقع شده‌اند. به‌علاوه شاهد ساخته ‌شدن زیارتگاه‌هایی مجعول در جهت تحت‌الشعاع قرار دادن محوریت مرقد حضرت فاطمه صغری(س) موسوم به «بی‌بی هیبت» یا «بی‌بی حکیمه» هستیم و از طرف دیگر، کنشگران پان‌ترک وابسته به دولت ترکیه که در ارکان حکومت باکو از جمله در پارلمان این کشور حضور و نفوذ دارند با طرح ادعاهایی نظیر اینکه تفاوت مذهبی بین آذربایجانی‌ها و ترک‌ها موجب جنگ‌های صفویان و عثمانی‌ها و تفرق مسلمانان ترک‌زبان در آناتولی و شمال‌ غرب ایران و قفقاز شد بر تضعیف تشیع در جهت پیوند دادن آذربایجانی‌ها به ترک‌ها تأکید می‌ورزند و مدارس و مؤسسات فرهنگی و بنگاه‌های تجاری و اقتصادی وابسته به ترکیه در این کشور بسیار فعالند.

با توجه به تحولات پس از جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ و تقویت پیوندهای نظامی و امنیتی باکو ـ آنکارا، دست ترکیه در این کشور از همیشه گشوده‌تر شده است. از طرف دیگر کنشگران سلفی که از بدو فروپاشی شوروی با حمایت مؤسسات پوششی خیریه وابسته به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در سایه چشم‌پوشی دستگاه‌های امنیتی اطلاعاتی جمهوری آذربایجان با ترویج ایده‌های خود و فعالیت‌های تبلیغی علیه اسلام سیاسی جمهوری اسلامی، کارکرد مطلوب و مورد نظر دولت باکو را یافته بودند، در گرائیدن بخش‌هایی از جمعیت شیعه هویتی جمهوری آذربایجان به اهل سنت ایفای نقش کردند. حتی ایمن الظواهری، نفر دوم القاعده، در سال ۱۹۹۶ از طریق باکو به داغستان رفت.

گفتنی است  که هفت دهه استیلای شوروی و پیش از آن، یک سده استیلای تزاران، موجب کاهش عمق دانش و آگاهی‌های مذهبی در بخش‌هایی از جمعیت این کشور و زمینه‌ساز تأثیرپذیری از تبلیغات معطوف به تغییر مذهب شده بود. حضور پررنگ شبه‌نظامیانی از جمهوری آذربایجان در صف تروریست‌های تکفیری در سوریه را شماری از تحلیل‌گران نوک قله یخ نفوذ سلفی‌ها در جمهوری آذربایجان در چتر حمایتی دولت باکو ارزیابی کردند. از سوی دیگر شاهدیم که دولت جمهوری آذربایجان مدام از فهرستی از افراد تحت تعقیب سخن می‌گوید که جهت استرداد به مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران تحویل داده است. گویا این فهرست مشتمل بر اسامی شماری از مدافعین حرم جمهوری آذربایجانی است که تبعاً در نگاه دولتی که متحدین راهبردی‌اش حامیان اصلی تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق هستند، مجرم تلقی می‌شوند.

طالع یوسف‌اف ملقب به حاج تقی از مدافعین حرم که تصویر وی در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در سوریه نیز در فضای مجازی موجود است، در ۷ دی‌ماه ۱۴۰۱ توسط یک کشور ثالث به جمهوری آذربایجان مسترد شد که حاکی از جدیت دولت باکو در تعقیب رزمندگان موسوم به حسینیون است.

این نوشتار کوتاه، گزارشی بود از آنچه که در مرزهای شمال‌ غربی کشورمان علیه تشیع و منافع جمهوری اسلامی ایران جریان دارد. بسیاری از این توطئه‌ها و طرح‌های شوم از خارج از منطقه هدایت می‌شوند و کنشگران مختلفی در منطقه در آنها ذینفع هستند، اما محو هویت شیعی ـ ایرانی و کاهش عمق استراتژیک و محروم کردن جمهوری اسلامی ایران از منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی، آرزویی است که باید به دل دشمنان این سرزمین اهل‌بیت«ع» بماند.

04آوریل/23

پایانی بر یک آغاز ، رژیم صهیونیستی از پیدایش تا سراشیبی سقوط /دکتر مجید صفاتاج

اشاره:

«یووال دسکین» رئیس وقت سرویس جاسوسی «شاباک» رژیم صهیونیستی، پس از پایان جنگ ۵۱ روزه ۲۰۱۴ این رژیم علیه مقاومت فلسطین در غزه گفته است: «من نمی‌دانم آیا این پایانی بر یک آغاز یا آغازی بر پایان است.»

در این مقاله، سعی شده تا به بررسی واقعیت موجود این اعتراف مقام امنیتی رژیم صهیونیستی پرداخته شود.

 

دوره تأسیس و توسعه‌طلبی رژیم صهیونیستی

اشغال سرزمین فلسطین و بنیان‌گذاری رژیم غاصب صهیونیستی به شکلی ناگهانی، نتیجه‌ بیانیه‌ تقسیم فلسطین در سال ۱۹۴۷م. نبود، بلکه زاییده نقشه‌ای شیطانی و کهنه‌ بود که نظام سلطه‌ جهانی، ابزار تحقق آن را در صهیونیسم به‌گونه سیاسی یافت. تاریخ مقاومت فلسطین نیز کنش و واکنش در برابر پیمان توطئه‌گران صهیونیستی است که به‌تدریج به صورت یک هم‌پیمانی سلطه‌گرانه گسترده در آمد و تمام کشورهای عرب، آفریقایی و آسیایی را در بر گرفت.

از سال ۱۹۴۸ م. که با تبانی و توطئه نظام‌های سلطه‌گر غربی و صهیونیست‌ها، تشکیل دولت اسرائیل اعلام شد؛ واقعیت کاملاً تغییر کرد. اقلیت یهودی که در شروع تجاوز، کمتر از ده در صد ساکنان آن را تشکیل می‌دادند تا امروز به بیش از شش میلیون یهودی بیگانه رسیده‌اند که سرکردگان صهیونیسم آنان را از نواحی مختلف جهان گرد هم آوردند و در فلسطین، سرزمینی که پیش از آن هرگز آنجا را ندیده و در آن زندگی نکرده بودند، اسکان دادند. این اقلیت یهودی در سال ۱۹۱۷ م. تنها۵/۲ در صد از زمین‌های فلسطین و در سال ۱۹۴۷ م. فقط ۶ در صد از آن را در اختیار داشتند، اما اکنون با زور و تجاوز و حمایت مستکبران جهانی همه سرزمین فلسطین را در اختیار گرفته و بخش‌هایی از دیگر سرزمین‌های عربی از جمله منطقه‌ جولان سوریه را به اشغال خود در آورده‌اند.

پس از اعلام تشکیل اسرائیل، کشورهای عربی و در رأس آنها سوریه، مصر، اردن، لبنان و عراق، چهار بار (در سال‌های ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳م) با اسرائیل وارد جنگ شدند، اما به‌جز یک بار که بسیار جزئی و محدود بود؛ در بقیه جنگ‌ها، توفیقی کسب نکردند و رژیم صهیونیستی توانست با کمک حامیان بین‌المللی خود و با استفاده از غفلت و تششت ارتش‌های عربی، طعم تلخ شکست را به عرب‌ها بچشاند و بخش‌های دیگری از سرزمین‌های عربی را به اشغال خود درآورد.

در ادامه این مبحث، فقط به دو جنگ ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ که در اشغال سرزمین فلسطین تأثیر به‌سزایی داشتند و نیز نتیجه و دستاوردهای این جنگ‌ها، برای رژیم صهیونیستی اشاره می‌شود.

 

  1. جنگ ۱۹۴۸میلادی

جنگ ۱۹۴۸م. نخستین رویارویی نظامی عرب‌ها با اشغالگران صهیونیست به شمار می‌آید. در این نبرد که در ۱۵/۵/۱۹۴۸م. آغاز شد، مصر، سوریه، اردن و لبنان شرکت داشتند. علت اصلی شعله‌ور شدن آتش جنگ، تصمیم صهیونیست‌ها و قدرت‌های جهانی حمایتگر آن بر پایه‌گذاری کشور یهودی‌نشین در فلسطین براساس قطعنامه تقسیم فلسطین بود.

در نتیجه این جنگ صهیونیست‌ها ۷۸ در صد کل خاک فلسطین را به اشغال خود درآوردند و نخستین آوارگی بزرگ مردم فلسطین آغاز شد.(۱) در پایان جنگ، صهیونیست‌ها با قطع ارتباط زمینی مستقیم بین مصر و سایر کشورهای عربی شرق آن، موفق شدند جهان عرب را به دو نیم تقسیم کنند. در قسمت‌هایی که اشغال نشده بودند، هیچ دولت مستقل فلسطینی به وجود نیامد، زیرا در سال ۱۹۵۰م. مصر نوار غزه و اردن کرانه باختری رود اردن را به خاک خود ضمیمه کردند.(۲)

 

  1. جنگ ۱۹۶۷ میلادی

این جنگ، سومین جنگ اعراب‌ و اسرائیل بود که به نام «تجاوز پنجم ژوئن» نیز شناخته شده است. در این جنگ نیروهای متجاوز اسرائیلی به نیروهای مصر و سوریه و اردن حمله کردند. تجاوز ژوئن با حمله هوایی گسترده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در ساعت ۸:۴۵ بامداد به وقت قاهره و در روز دوشنبه ۵/۶/۱۹۶۷م. به پایگاه‌های هوایی مصر آغاز شد. هواپیماهای مهاجم تا ساعت ۱۱:۴۵ به حملات خود ادامه دادند و توانستند نیروی هوایی مصر را از صحنه نبرد خارج کنند.(۳) حملات شدید و غافلگیرانه هوایی اسرائیل در همان ساعات اولیه نبرد به فرودگاه‌های سوریه، اردن و عراق آغاز شد و رژیم صهیونیستی توانست نیروی هوایی این کشورها را از کار بیندازد. سپس نیروی زمینی اسرائیل وارد نبرد شد و با پشتیبانی نیروی هوایی خود که دست بالا را در این نبرد داشت، توانست به اهداف از پیش تعیین شده خود در سوریه و اردن و مصر برسد و ظرف مدت شش روز، صحرای سینا، کرانه غربی رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان و شهر مهم قنیطره سوریه و بیت‌المقدس را که تا پیش از آن شهری بین‌المللی محسوب می‌شد، به اشغال خود درآورد؛ حدود یک میلیون عرب ساکن مناطق اشغالی را آواره سازد؛ سرزمین‌های تحت اشغال خود را به بیش از سه برابر افزایش دهد و با تسلط بر بلندی‌های جولان سوریه، نیروهای نظامی خود را تا ۲۴ کیلومتری جاده مهم دمشق، امان، برساند و با تکیه بر همین ارتفاعات، نیروهایش را در ۵۵ کیلومتری پایتخت سوریه مستقر سازد و بر منطقه تسلط کامل پیدا کند.(۴)

 

آغاز دوره‌ شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی

افسانه شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی چندان نپائید که انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹م.(۲۲ بهمن ۱۳۵۷) به پیروزی رسید و رویای «از نیل تا فرات» صهیونیسم به کابوس تبدیل شد. «ناحوم گولدمن» یکی از مؤسسان کنفرانس جهانی و از بزرگ‌ترین حامیان تأسیس وطن ملی یهود در فلسطین و رئیس وقت صندوق یهود در کتاب مهم خود تحت عنوان «اسراییل به کجا می‌رود؟» در این باره نوشت:

«این جزیره یهودی در اقیانونس عربی اطراف خود از بین خواهد رفت و شانس آن خیلی محدود خواهد بود.»(۵)

در ابتدا کمتر کسی به این تحلیل و پیشگویی وی توجه کرد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حمایت آن از نهضت مردم فلسطین و آغاز انتفاضه در سرزمین‌های اشغالی، این واقعیت محقق شد که جزیره‌ مزبور (یهودی) از بین خواهد رفت، اما نه در میان اقیانوس عربی پیرامون خود، بلکه درمیان امواج پر تلاطم انقلاب اسلامی که از شرق شروع شد و دامنه‌ آن فلسطین اشغالی را نیز فرا خواهد گرفت.

پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی ضمن آن یکی از خطرناک‌ترین رژیم‌های دست نشانده‌ استکبار و صهیونیسم در منطقه را سرنگون کرد؛ به مسلمانان نشان داد که اسلام تنها راه حل و جهاد، مناسب‌ترین روش است. لذا منجر به پیدایی جریان تازه‌ اسلام‌گرائی شد که به روش سنتی دیرین بسنده نکرد و به مبارزه‌ مسلحانه به عنوان یک راهبر جدیدی روی آورد. مهم‌ترین گروه این جناح جدید، جنبش جهاد اسلامی است که در اوایل دهه‌ هشتاد شکل گرفت. این جریان در آماده‌سازی زمینه برای شروع انتفاضه‌ مردمی فلسطین در ماه دسامبر ۱۹۸۷م. (۴۰ سال پس از اعلام موجودیت اسرائیل) سهیم بود. با شروع انتفاضه‌ فلسطین، جریان اسلام‌گرای دیگری نیز به نام «حماس» شکل گرفت و پا به عرصه مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی نهاد.

در واقع انقلاب اسلامی ایران با وارد کردن اسلام به صحنه‌ مبارزاتی مردم فلسطین، به کالبد و جسم نیمه‌جان نهضت فلسطین که به سردی گرائیده بود، جانی دوباره بخشید و آتش زیر خاکستر انقلاب فلسطین شعله‌ور شد و در انتفاضه دسامبر ۱۹۸۷م. تبلور یافت. انتفاضه‌ فلسطین با وجه تسمیه «انقلاب مساجد»، صرف‌نظر از عوامل متعدد شکل‌گیری آن، بدون هیچ وابستگی گروهی یا سازمان‌دهی قبلی جریان‌های سیاسی مقاومت وابسته به دولت‌های عربی و با الهام از انقلاب اسلامی ایران به منصه ظهور رسید. شکل و ماهیت مبارزاتی و مقاومت مردم فلسطین بر ضد اشغالگران صهیونیست نیز تغییر کرد، به‌گونه‌ای که اسلام محور اصلی و اساسی مبارزه فلسطینیان با صهیونیست‌های اشغالگر شد و سازماندهی آن نیز در قالب تشکل‌های اسلامی همسو با انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت.

این وضعیت به‌قدری گویا و روشن بود که «اسحاق رابین»، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی به گسترش اسلام‌گرایی و نفوذ نیروهای اسلامی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین اعتراف کرد و در پاسخ به سئوالات چند تن از اعضای کمیسیون دفاع کنست(Knesset)(پارلمان) اسرائیل در تاریخ ۳/۶/۱۳۷۲ش. تأکید کرد که نفوذ گروه‌های اسلامی در اسرائیل (فلسطین اشغالی) هر روز گسترش بیشتری می‌یابد که این امر برای رژیم خطرناک خواهد بود. وی تصریح کرد هواداران فلسطینی (امام) خمینی می‌کوشند تا جناح‌های معتدل جنبش فتح را از صحنه خارج سازند.(۶)

وقوع انتفاضه الاقصی در سال۲۰۰۰ نیز این باور و اعتقاد به سرنوشت آینده ملت فلسطین و رژیم صهیونیستی و زوال و فروپاشی تدریجی آن رژیم جعلی را بیشتر کرد، به‌ویژه اینکه انتفاضه‌ فلسطین با تکیه بر دین اسلام و اراده‌ مردم فلسطین که در برابر رژیم صهیونیستی کمترین امکانات را داشتند، توانست موفقیت و موقعیت ویژه‌ای را به دست آورد که کشورهای عربی در چهار دهه مبارزه‌ سیاسی و حتی بعضاً نظامی و گروه‌ها و سازمان‌های مقاومت فلسطینی ظرف ده‌ها سال مبارزه مسلحانه و عملیات چریکی و تخریبی علیه اسرائیل و حامیان آن در جهان نتوانستند به دست آورند.

 

شکست نظامی پی در پی رژیم صهیونیستی از مقاومت فلسطین

رژیم صهیونیستی جنگ‌های متعددی به اعراب به‌ویژه فلسطینیان تحمیل کرد تا به اهداف سیاسی خود دست یابد. هر چند این رژیم در اکثر این جنگ‌ها به اهداف سیاسی خود دست ‌یافت؛ اما رؤیای شکست‌ناپذیری آن چندان نپائید و در تابستان۲۰۰۶م. اولین شکست تلخ و خفت‌بار خود را در برابر مقاومت اسلامی لبنان (حزب‌الله) تجربه کرد. اولین شکست تلخ این رژیم از مقاومت فلسطین  نیز با عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی از نوار غزه و تخلیه شهرک‌های یهودی‌نشین در اثر انتفاضه فلسطینیان در سال ۲۰۰۵م. آغاز شد.

تا پیش از تابستان ۲۰۰۵، منطقه‌ غزه در اشغال نظامی رسمی اسرائیل بود و ۷۷۰۰ اسرائیلی در چند شهرک در غزه زندگی می‌کردند، اما پس از عقب‌نشینی اسرائیل از این منطقه، این شهرک‌ها تخلیه شدند و کنترل منطقه‌ غزه به دولت خودگردان فلسطین سپرده شد، گرچه کنترل عملی (دفاکتو) غزه همچنان در دست اسرائیل است و حریم‌های هوایی و آبی غزه در اختیار اوست و در هر زمان حق ورود نظامی به غزه را دارد. حماس  در سال ۲۰۰۷م. پس از نبرد غزه، نیروهای دولت خودگردان را از این منطقه بیرون کرد و کنترل آن را در دست گرفت.

رژیم صهیونیستی پس از ماه‌ها محاصره‌ اقتصادی طولانی دولت حماس و بستن همه گذرگاه‌های نوار غزه به روی یک و نیم میلیون تن ساکنان این منطقه نتوانست این مردم را از پای درآورد. مردم فلسطین به‌رغم تحمل بحران اقتصادی غزه با مرگ خاموش دست و پنجه نرم کردند؛ اما هیچ‌گاه از حمایت از دولت مردمی حماس دست برنداشتند. از این رو رژیم صهیونیستی پس از ناکامی در شکست دادن دولت قانونی حماس تلاش کرد تا مجدداً انتقام دیگری از فلسطینیان بگیرد و در نوار غزه دست به مجازات دسته‌جمعی آنها بزند. از این رو به تهاجمات نظامی متعدد به نوار غزه و کشتار فلسطینیان دست زد؛ اما در همه‌ آنها شکست خورد. مهم‌ترین این جنگ‌ها عبارتند از:

 

  1. جنگ ۲۲روزه علیه غزه (۲۰۰۹ـ ۲۰۰۸)

در هفتم دی ماه ۱۳۸۷ (۲۷ دسامبر ۲۰۰۸) مرحله‌ اول عملیات سنگین نظامی علیه منطقه بسته غزه را آغاز کرد تا با در هم‌شکستن مقاومت اسلامی مردم منطقه و حذف مقاومت از معادله فلسطینی‌ – اسرائیلی، راه مذاکرات را برای تأسیس دو دولت در یک سرزمین باز کند و عملاً با حذف کشور فلسطین صرفاً یک دولت مسلمان – مسیحی در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت اسرائیل شکل بگیرد.

شواهد و قرائن حاکی از این بودند که رژیم صهیونیستی باور و این باور را به شهروندان یهودی خود نیز القا کرده بود که طی یک دوره کوتاه ۷ تا ۱۰ روزه جریان مقاومت را از میان بر می‏دارد و یا آن را تا به‌قدری تضعیف می‏کند که توانایی مخالفت با طرح‌های اسرائیلی-آمریکایی را نداشته باشد.(۷)

در این راستا، مسئولین رژیم صهیونیستی تلاش کردند با تکیه بر تجربه جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ با حزب‏الله، اهداف جنگ را به روشنی ابراز نکنند تا در تنگنای تفسیرهای پیروزی در جنگ قرار نگیرند. البته خانم «تزپی لیونی»، وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی، ماهیت جنگ غزه را، جنگ ارزش‌های تمدن غربی و پیشرفته با تروریست‌ها معرفی کرد.(۸)

سرانجام این جنگ پس از ۲۲ روز در تاریخ ۲۹/۱۰/۱۳۸۷ در حالی به پایان رسید که رژیم صهیونیستی نتوانست به هیچ یک از اهداف خود دست یابد و نوار غزه را که عرض برخی از مناطق آن کمتر از شش کیلومتر است، اشغال کند. این در حالی است که ارتش این رژیم در جنگ سوم اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ در جنگ با ارتش‌های مصر، اردن، سوریه و عراق توانست در عرض شش روز سرزمین‌های تحت اشغال خود را چهار برابر و حدود ۸۰% تجهیزات نظامی این کشورها را منهدم کند و حدود هزار کشته و مفقود از ارتش مصر بگیرد.(۹)

در پی شکست رژیم صهیونیستی بعد از ۲۲ روز حمله به غزه، ارتش این رژیم در تاریخ ۳۰/۱۰/۱۳۸۷ عقب‏نشینی خود را از این منطقه آغاز کرد و نیروهای آن در نوار مرزی بین سرزمین‌های اشغالی و غزه مستقر شدند. این اقدام در پی اعتراض‏های مردمی در جهان و ضرب‏الاجل یک هفته‏ای جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» و «جهاد اسلامی فلسطین» برای خروج نظامی اسرائیل از نوار غزه صورت گرفت.

اعلام آتش‏بس یک‏جانبه از سوی رژیم صهیونیستی به منزله شکست برای سران این رژیم و پیروزی برای حماس و مردم مظلوم فلسطین بود. همه شخصیت‌ها، احزاب و مطبوعات رژیم صهیونیستی نیز اعتراف کردند که از این جنگ ۲۲ روزه هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد؛ بلکه برعکس به قدرت و محبوبیت حماس افزوده شد.(۱۰)

 

۲٫جنگ هشت روزه علیه غزه ـ ۲۰۱۲

با شروع بحران و فتنه تکفیری در سوریه، جبهه استکبار تلاش کرد با مدل‌سازی انقلاب‌های عربی در سوریه، نظام سیاسی این کشور را که در محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی قرار داشت ساقط کند؛ لذا رژیم صهیونیستی با استفاده از فرصت به وجود آمده در سوریه، برای سرکوب مقاومت در غزه دست به تلاش مذبوحانه‌ دیگری زد. بدین لحاظ می‌توان گفت که انتخاب زمان جنگ هشت‌ روزه از سوی سران رژیم صهیونیستی، ناشی از دو موضوع تحولات منطقه‌ای و برخی مسائل داخلی این رژیم بود. تصور ضعیف شدن محور مقاومت در منطقه، از اصلی‌ترین دلایل منطقه‌ای این موضوع است.

از بعد داخلی نیز رژیم صهیونیستی که پس از جنگ ۲۲ روزه به بازسازی ارتش خود پرداخته بود؛ به تصور اینکه جبهه مقاومت فاقد تحول جدی در حوزه دفاعی و در پی تحولات سوریه تضعیف شده است، فرصت را برای جبران شکست‌های گذشته غنیمت شمرد و تهاجم نظامی خود را با نام عملیات «ستون ابرها» شروع کرد. این نام برگرفته از موضوعی تاریخی در تورات است. مقاومت فلسطین نیز نام «حجاره السجیل» (سنگ سجیل) را بر عملیات دفاعی خود نهاد. این عبارت نیز با داستان ابرهه در حمله به مکه در زمان قبل از اسلام مرتبط است.

جنگ هشت روزه از روز ۲۴آبان ۱۳۹۱ (۱۴ نوامبر۲۰۱۲) با ترور احمد الجعبری، معاون فرمانده گردان‌های عزالدین قسام توسط هواپیماهای اسرائیلی آغاز شد. اسرائیلی‌ها هدف از این عملیات را پاسخ به حملات موشکی گروه‌های مقاومت فلسطینی مستقر در نوار غزه اعلام کردند.

ساعتی پس از آغاز حمله، سخنگوی رژیم صهیونیستی بر صفحه‌ تلویزیون حاضر شد و خطاب به صهیونیست‌های ساکن فلسطین اشغالی اعلام کرد:

«این بار جنگ ما با حماس دست‌کم هفت هفته ـ ۴۹ روز ـ به طول می‌انجامد.»

وی در توضیح علت آن گفت: «این بار تصمیم گرفته‌ایم حماس را برای همیشه از میان برداریم.»

رژیم صهیونیستی در این جنگ از جنگنده‌های اف. ۱۶ و اف. ۱۵، تانک‌های مرکاوا و بمب‌های فسفری استفاده کرد، در حالی که مقاومت فقط موشک‌هایی با برد متوسط را در اختیار داشت.ارتش رژیم صهیونیستی طی پنج روز بیش از ۱۰۰۰ بار مناطق مختلف غزه اعم از ساختمان‌های مسکونی و دولتی، دفاتر رسانه‌های داخلی و خارجی را هدف حملات هوایی، زمینی و دریایی خود قرار داد که در اثر آن تعداد شهدای فلسطین به ۷۰ نفر و مجروحان به ۶۰۰ نفر رسید.

رزمندگان مقاومت فلسطین در عملیاتی مشترک به نام «سنگ سجیل» بیش از ۵۵۰ موشک و خمپاره به سوی اهداف صهیونیستی شلیک کردند و باعث شدند که صهیونیست‌ها روز و شب خود را در وحشت سپری و به پناهگاه‌ها فرار کنند.(۱۱)

سرانجام رژیم صهیونیستی در هشتمین روز جنگ مجبور شد آتش‌بس اعلام کند و حملات نظامی خود را به غزه پایان دهد و عملاٌ شکست از مقاومت فلسطین را بپذیرد. تهاجم هشت روزه رژیم صهیونیستی و جنگ نابرابر علیه مردم بی‌دفاع غزه اگر چه خسارت‌ها و تلفات زیادی را بر جای گذاشت؛ اما از لحاظ سیاسی و نظامی، اهداف این رژیم را محقق نکرد و دستاوردهای زیادی برای مقاومت فلسطین به همراه داشت.

تحلیل‌گران و سیاستمداران غربی و حتی اسرائیلی، پس از پایان جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و تن دادن این رژیم  به آتش‌بس در برابر مقاومت فلسطین و تن دادن به شرایط آن،از شکست اسرائیل سخن گفتند و حتی اعتراف کردند که ایران دست برتر را در این جنگ دارد.(۱۲)

 

۳٫جنگ ۵۱ روزه علیه غزه ـ ۲۰۱۴

جنگ۵۱ روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه را باید در ارتباط با رویدادهای سیاسی و امنیتی فلسطین اشغالی مطالعه و بررسی کرد. این جنگ در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۹۳ با بمباران هوایی غزه توسط هواپیماهای بمب‌افکن رژیم صهیونیستی شروع شد. ابتدا نیروی هوایی و توپخانه رژیم صهیونیستی محله‌های شجاعیه و خزاعه در غزه بیت حانون و رفح را درهم کوبیدند. در ۲۵ تیر ۱۳۹۳ نیز عملیات زمینی رژیم صهیونیستی آغاز شد. در این جنگ ارتش صهیونیستی با گلوله‌های حاوی گازهای سمی و شناخته نشده،  محله‌ها و مناطق مختلف نوار غزه را هدف قرار داد و بر سر مردم بمب‌های فسفری فرو ریخت.

حملات موشکی حماس و جهاد اسلامی به تل‌آویو و فرودگاه بین‌المللی «بن گورین» هم باعث شد آمریکا، اروپا، روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر پروازهای خود به فلسطین را لغو کنند. گردان‌های قدس شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز با استفاده از موشک‌های «براق ۱۰۰» و «براق ۷۰» فرودگاه مذکور، شهر تل‌آویو و بخش صهیونیست‌نشین بیت‌المقدس را هدف قرار دادند.

در جنگ ۵۱ روزه، بالغ بر ۲۱۴۳ شهید و بیش از ۱۱ هزار فلسطینی مجروح شدند و بیش از ۱۰ هزار ساختمان (از قبیل اماکن مذهبی، آموزشی، درمانی و…) تخریب شد. در این جنگ، ۱۵۰ هزار فلسطینی آواره شدند. در طرف مقابل، ۶۹ اسرائیلی کشته و بیش از ۵۰۰ نفر مجروح شدند که اکثراً نظامی بودند.(۱۳)

سرانجام در ۴ شهریور۱۳۹۳ مذاکرات طرف‌های مصری و اسرائیلی، به آتش‌بسی نامحدود منجر شد. البته توافق‌نامه آتش‌بس مکتوب نبود و به صورت رسمی بین جنبش مقاومت اسلامی فلسطین و رژیم صهیونیستی امضا نشد. این جنگ هر چند سبب کشتار و آوارگی فلسطینیان و نیز انهدام زیرساخت‌های اقتصادی و آموزشی و مسکونی غزه شد؛ اما برای مقاومت فلسطین دستاوردهایی را به همراه داشت که باعث شد عملیات برنامه‌ریزی شده رژیم صهیونیستی مختل و نبرد برای این رژیم، طولانی و فرسایشی شود. جنگ ۵۱ روزه غزه همچنین چالش‌هایی را برای رژیم صهیونیستی به وجود آورد و خسارت‌هایی را به آن وارد ساخت.

نکته‌ قابل توجه در جنگ ۵۱ روزه که فلسطینیان‌، اسرائیلی‌ها و نیز غربی‌ها به آن اشاره داشتند، نقش هدایتگرانه و بسیار برجسته و کارآمد رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنه‌ای در این جنگ بود. روزنامه‌های «وال‌استریت‌ ژورنال» و «نیویورک‌ تایمز» هر دو به این نکته اشاره کردند که: «در این جنگ، رهبری جهان اسلام و جبهه مسلمین را آیت‌الله  خامنه‌ای به عهده داشت و از عهده آن برآمد.»(۱۴)

 

۴٫جنگ‌های چند روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه ـ ۲۰۲۲

پس از جنگ ۵۱ روزه و همه جانبه‌ رژیم صهیونیستی علیه مقاومت در غزه، رژیم صهیونیستی، چندین تجاوز نطامی دیگر، به غزه را انجام داد که با مقاومت چشمگیر و سریع گروه‌ها و نیروهای مقامت فلسطینی روبه‌رو شد و اسرائیل پس از یک تا سه روز از آغاز جنگ، ناگزیر به اعلام آتش‌بس و توقف عملیات نظامی خود در غزه شد. آخرین تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه، در اواخر مرداد ماه ۱۴۰۱ آغاز شد و ۳ روز ادامه داشت.

رژیم صهیونیستی تجاوز خود به غزه را با به شهادت رساندن «تیسیر الجعبری»، فرمانده بخش شمالی گردان‌های قدس، شاخه‌ نظامی جنبش جهاد اسلامی، آغاز کرد. جنبش جهاد اسلامی نیز در واکنش به این حملات، حدود هزار راکت به سمت مناطق گوناگون اراضی اشغالی شلیک کرد و خسارات زیادی، به‌ویژه به شهرک‌های اطراف نوار غزه و نیز شهر «عسقلان» به صهیونیست‌ها وارد شد.

روزنامه‌ عبری‌زبان «معاریو» در گزارشی از میزان خسارات وارده به رژیم صهیونیستی در نتیجه جنگ ۳ روزه غزه، پرده برداشت و نوشت: «کمیته مالی کنست، حجم خسارات وارده به اسرائیل را حدود ۳۰۰ میلیون شِکِل برآورد کرده است. در جنگ اخیر غزه، ۲۲۲ مورد خسارت مستقیم به مناطق شهرک‌نشین از جمله ۸۴ مورد در عسقلان، ۶۶ مورد در سدیروت و ۷۲ مورد در دیگر مناطق اشغالی گزارش شده است. به اعتراف مقامات صهیونیستی، موشک‌های جهاد اسلامی در جنگ اخیر غزه بسیار دقیق عمل کردند. معاریو در ادامه گزارش داد که در جریان این جنگ، ۱۱۴ مورد خسارت به ساختمان‌ها و ۹۷ مورد خسارت به خودروهای شهرک‌نشینان وارد شده است.(۱۵)


واقعیت موجود و اعتراف صهیونیست‌ها به فروپاشی اسرائیل

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در پی اعتراف «ناحوم گولدمن»، به‌تدریج احساس ناامنی در میان اسرائیلیان، نسبت به آینده‌ رژیم صهیونیستی شروع شد. نقطه عطف این وضعیت، انتفاضه اول ۱۹۸۷ و انتفاضه‌ مسجد الاقصی در سال ۲۰۰۰ م. بود و با شکست رژیم صهیونیستی در جنگ‌های مختلف علیه مقاومت فلسطین، به اوج خود رسید.

فروپاشی هیبت و هیمنه‌ این رژیم که بر پایه تبلیغات دروغین قدرت‌های حامی آن ایجاد شده بود؛ از اواسط دهه اول قرن بیست و یکم، به‌خصوص پس از شکست خفت‌بار از حزب‌الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ و نیز ناکامی در تلاش برای به زانو درآوردن حماس در جنگ ۲۲ روزه ۲۰۰۸ – ۲۰۰۹ و جنگ هشت روزه ۲۰۱۲ و جنگ ۵۱ روزه ۲۰۱۴ و جنگ‌های ۱ تا ۳ روزه پس از آن، فرو ریخت و ادعای شکست‌ناپذیری این رژیم در سطح بین‌المللی، بی‌پایه و مضحک ‌شد.

واقعیت این است که رژیم صهیونیستی هم در جبهه داخلی و هم در خارج از فلسطین اشغالی به بن‌بست رسیده و به‌شدت دچار استیصال شده و تمام تدابیری که زمامداران این رژیم با کمک و همفکری متحدین جهانی خود اتخاذ کرده‌اند، یکی پس از دیگری با شکست و ناکامی مواجه شده‌اند.

در جبهه‌ داخلی نیز بحران سیاسی و اجتماعی وسیعی که در طول موجودیت آن کم‌سابقه است؛ بر این رژیم مستولی شده است. شیوع فساد اخلاقی و مالی در بالاترین سطوح حکومتی، بی‌اعتمادی اسرائیلی‌ها به رهبران سیاسی، سرخوردگی‌ و یأس شدید در همه‌ اقشار جامعه‌ سرزمین‌های اشغالی، نمونه‌ای از معضلاتی است که این رژیم در داخل با آن دست به گریبان است. صهیونیست‌‌ها از جنبه امنیتی نیز در شرایط بغرنجی به سر می‌برند.

وحشت از موشک‌های مقاومت، به‌ویژه حماس و سازمان جهاد اسلامی فلسطین که مناطق صهیونیست‌نشین را هدف قرار می‌دهند و احساس ناامنی در مرز شمالی به دلیل هراس از موشک‌های حزب‌الله هم موضوعاتی نیستند که رهبران اسرائیل بتوانند به‌سادگی از کنار آن عبور کنند. شرایط و واقعیت موجود رژیم صهیونیستی به‌گونه‌ای است که در نزد شهرک‌نشینان صهیونیستی در فلسطین اشغالی، این احساس وجود دارد که خطر اعراب، از بین نرفته ‌است و وجود ملت فلسطین، تنها مرزهای این کشور یا سلطه‌ صهیونیست‌ها بر بخش‌هایی از سرزمین فلسطین را تهدید نمی‌کند، بلکه کل موجودیت آ‌نها را به خطر می‌اندازد.

این نگرانی‌ها و اوضاع نابسامان امنیتی در سرزمین‌های اشغالی، سئوالات زیادی را در اذهان صهیونیست‌ها درباره‌ پروژه‌ صهیونیسم و اهداف آن ایجاد کرده است، به‌گونه‌ای که از زمان شکل‌گیری انتفاضه الاقصی، اندیشمندان صهیونیست نسبت به آینده تیره و تار این رژیم بسیار بدبین و ناامید شده و بسیاری از آنان و سیاستمداران و حتی دولتمردان این رژیم، آشکارا از اعتقاد و باور خود مبنی بر فروپاشی این رژیم سخن گفته‌اند. واقعیت نیز نشان می‌دهد که هر بار که جنگی بین رژیم صهیونیستی و مقاومت منطقه‌ شکل گرفته، افکار عمومی در سرزمین‌های اشغالی به آغازی بر پایان این رژیم را گرایش پیدا کرده‌اند.

در حوزه‌ بیرونی و صحنه‌ بین‌المللی نیز این رژیم با شرایط وخیمی مواجه شده است. پس از ۷۵ سال تلاش رژیم صهیونیستی و حامیان قدرتمند آن، این رژیم اکنون در سطح بین‌المللی بی‌اعتبارتر از همیشه است. اگر زمانی این رژیم با همدستی رهبران مرعوب و مرتجع منطقه توانسته بود با برخی از کشورها ارتباط ایجاد کند؛ اکنون این شرایط به سبب رشد آگاهی ملت‌ها و ابراز مخالفت آنها در برابر هر گونه ارتباط رهبرانشان با رژیم صهیونیستی تغییر کرده است.

مجموعه‌ این شرایط موجب شده است تا به‌تدریج نخبگان اسرائیلی ـ یهودی و نیز رهبران رژیم صهیونیستی با وحشت و اضطراب به سقوط قریب‌الوقوع این رژیم اعتراف و عملیات مقاومت فلسطینی علیه اسرائیلی‌ها را «پایانی بر آغاز اسرائیل» تلقی کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. نشریه‌ واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران؛ فلسطین قربانی یک جنایت، اسفندماه ۱۳۶۶ش.،ص.۴٫
  2. درایسدل، آلاسدید و بلیک، جرالد.اچ؛ جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه دره میرحیدر، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران ۱۳۶۹ش.، ص. ۳۸۲٫
  3. الموسوعه الفلسطینیه، همان، ص. ۱۷۲٫
  4. مصطفی، حسن؛ حرب حزیران ۱۹۶۷م، بیروت ۱۹۷۳م.
  5. ۵٫ عوض، صالح: الانتفاضه الثوره، مؤسسه الزنیه للاعلام والنشر، چاپ اول، ص. ۸۹٫
  6. صفاتاج، مجید، ماجرای فلسطین و اسرائیل، تهران: انتشارات آفاق روشن بیداری، ۱۳۹۷،ص.۲۹۹٫
  7. بنفشه غلامی، روزنامه ایران، ۱۲/۱۱/۱۳۸۷٫
  8. روزنامه‌ ایران، ویژه‏نامه جنگ ۲۲ روزه غزه، ۱۲/۱۱/۱۳۸۷٫
  9. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: مجید صفاتاج، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل (تهران: انتشارات آرون، ۱۳۸۹) جلد سوم، ص. ۱۵۵-۱۴۲٫
  10. روزنامه کیهان، ۱/۱۱/۱۳۸۷٫
  11. سلمان رضوی، نشریه رویداد و گزارش فلسطین، شماره ۳۸۰، ۸/۹/۱۳۹۱٫
  12. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: صفاتاج، مجید، نضت فلسطین، تهران: انتشارات آفاق روشن بیداری، ۱۳۹۶، فصل چهارم.
  13. سبحان محقق، کیهان، ۱۶ مرداد ۱۳۹۳،ص.۸٫
  14. داوود کلانتری، تنظیم: علی باقریانی، نشریه رویداد و گزارش، ۲۵ شهریور ۱۳۹۳.
  15. تسنیم، ۲۵/۵/۱۴۰۱٫
04آوریل/23

آزادی بیان در مسلخ غرب ، حجت‌الاسلام دکتر محمدحسین پورامینی

اهانت به مقدسات اسلامی همچون اهانت به قرآن کریم، پیامبر اسلام«ص»‌ و مرجعیت شیعه را که در روزهای گذشته در برخی از کشورهای اروپایی شاهد آن بودیم باید نشانه دشمنی استکبار با اصل اسلام دانست.

در این خصوص نکاتی قابل توجه‌اند:

۱٫در دهه‌های اخیر دُول غربی با اتخاد سیاست اسلام‌هراسی و معرفی مسلمانان به‌عنوان تروریست‌های بالقوه، تعداد زیادی از مسلمانان را از حقوق ابتدایی خویش محروم و تلاش کردند با بهره‌گیری از ابزار رسانه، افکار عمومی جامعه غربی را برای مقابله با اسلام و مسلمانان آماده کنند. در این میان  شاهد توهین‌ها و جسارت‌های مکرر به ساحت قدسی قرآن و انتشار کاریکاتورهای هتاکانه نسبت به پیامبر رحمت و مهربانی«ص» هستیم که آخرین مورد آن سوزاندن قرآن کریم در مقابل سفارت ترکیه در شهر استکهلم است. این اقدام از سوی دولت سوئد و برخی کشورهای دیگر اروپایی در پوشش «آزادی بیان» مانند سایر موارد مشابه توجیه شده است.

۲٫سئوال این است که حد آزادی بیان در حقوق بین‌الملل کجاست؟ در پاسخ به‌طور خلاصه باید گفت که براساس بند سوم ماده ۱۹ میثاق حقوق مدنی سیاسی، حق آزادی بیان هنگامی که به حقوق یا حیثیت دیگران و یا به امنیت، ‌نظم، اخلاق و سلامت عمومی لطمه وارد کند، از محدودیت می‌شود. همچنین بند ۲ ماده ۲۰ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز برای آزادی بیان محدودیت‌هایی را ذکر و اعلام می‌کند، «هرگونه دعوت (ترغیب‌) به کینه (تنفر) ملی یا نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض یا مخاصمه یا اعمال زور باشد، به‌موجب قانون ممنوع است». ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز توهین به مقدسات را مردود دانسته است.

بنابراین حق آزادی بر اساس اسناد بین‌المللی نامحدود نیست. از این‌‌رو باید گفت که سکوت، توجیه و حمایت دولتمردان غربی از توهین‌کنند‌گان به قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام«ص» و مرجعیت شیعه به بهانه آزادی بیان، غیرقابل قبول است و مسئولیت بین‌المللی آنان را در پی دارد و این اقدام آنان را می‌توان تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌الملل توصیف کرد، زیرا باعث جریحه‌دار شدن قلوب صدها میلیون مسلمان در اقصی نقاط جهان شده است.

۳.در کنار اسناد بین‌المللی که عدم صداقت دول غربی را در خصوص آزادی بیان آشکار می‌سازد، عملکرد دوگانه‌ این دولت‌ها در مواجهه با آزادی بیان نیز قابل تأمل است.

به‌عنوان مثال آنان با انکار حق آزادی بیان در خصوص قضیه هولوکاست و اینکه کسی نمی‌تواند در این خصوص تحقیق و یا در جهت نفی این قضیه یا زیر سئوال بردن بخشی از وقایع ادعایی نشان داده‌اند که در خصوص مواجهه با آزادی بیان کاملاً دوگانه عمل می‌کنند.

۴٫حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پی اهانت به قرآن کریم در برخی از کشورهای اروپایی در بیانیه‌ای به این نکته اشاره کردند که: «اهانت جنون‌آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان می‌دهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است. به‌رغم توطئه استکبار، قرآن روز‌به‌‌روز پرفروغ‌تر می‌شود و آینده از آن اسلام است. همه‌ آزادیخواهان جهان باید در کنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند.»(۱)

پیام ایشان دربردارنده چند نکته است که به برخی اشاره می‌کنیم:

ایشان اهانت جنون‌آمیز به قرآن را حمله استکبار به اصلِ اسلام و قرآن توصیف می‌کنند و معتقدند که  «دنیای غرب، دستگاه استعمار، گردانندگان کمپانی‌های نفتی و تجاری بزرگ دنیا، کارتل‌ها و تراست‌ها، همه دارند برای اسلام‌ستیزی پول خرج می‌کنند و نقشه‌ می‌ریزند. قرآن را آتش می‌زنند، به نام مبارک پیغمبر«ص»اهانت می‌کنند، کاریکاتور درست می‌کنند، کتاب می‌نویسند، در پایتخت‌های بزرگ اروپا علیه مسلمان‌ها هیجانات قومی درست می‌کنند. اینها چیزهای روشن و واضحی هستند و معنایش اسلام‌ستیزی است. امروز دشمنان غربی، علیه اسلام و مسلمانان، شمشیر را از رو بسته‌اند.»(۲)

از این‌رو آنان  تلاش می‌کنند با توهین به مقدسات اسلامی از این ارزش‌ها تقدس‌زدایی کنند تا به این‌‌وسیله جوانان نتوانند از این ارزش‌های مقدس تاثیر بپذیرند. تاکید می‌کنند که، «پشت صحنه‌ این حرکت شرارت‌بار، سیاست‌های خصمانه‌ صهیونیسم و آمریکا و دیگر سران استکبار جهانی است که به خیال باطل خود می‌خواهند مقدسات اسلامی را در چشم نسل‌های جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فرو افکند و احساسات دینی آنان را خاموش کنند.»(۳)

هدف دیگر استکبار منصرف کردن اذهان امت اسلامی از نقشه‌های او در منطقه است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص هدف استکبار از اهانت به مقدسات مسلمانان در بیانیه‌ای به مناسبت اهانت نشریه فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اعظم«ص» فرمودند:

«سیاست‌های عمیقاً ضد اسلامیِ صهیونیست‌ها و دولت‌های استکباری عامل این‌‌گونه حرکت‌های دشمنانه است که هرچند یک بار بروز می‌یابد. این حرکت در این برهه‌ زمانی می‌تواند با انگیزه‌ منصرف کردن ذهن ملت‌ها و دولت‌های غرب آسیا از نقشه‌های شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند.»(۴)

ایشان در پیام اخیر خویش اعلام کردند که «به‌رغم توطئه استکبار، قرآن روز به ‌روز پرفروغ‌تر می‌شود و آینده از آن اسلام است.»(۴) از این‌‌رو مشاهده می‌کنیم که این اقدامات و توهین‌ها به مقدسات اسلامی نه تنها باعث کاهش اسلام‌گرایی به اسلام نمی‌شود، بلکه بر اساس آمارهای بیان شده شاهد افزایش روزافزون گرایش به اسلام هستیم.

به‌عنوان مثال براساس گزارش مرکز تحقیقات «پیو»، جمعیت مسلمانان اروپا از ۶/۲۹ میلیون نفر در سال ۱۹۹۰ به ۱/۴۴ میلیون نفر در سال ۲۰۱۰ رسیده است. «پیو» در سال ۲۰۱۱  براساس روند افزایش جمعیت مسلمانان پیش‌بینی کرده بود که مسلمانان اروپا در سال ۲۰۲۰ به ۶/۵۱ میلیون نفر می‌رسد و این عدد در سال ۲۰۲۳ به ۲/۵۸ میلیون نفر خواهد رسید. از این‌‌رو مشاهده می‌کنیم که اقداماتی همچون توهین به مقدسات مسلمانان نه تنها منجر به کاهش توجه و گرایش به اسلام نشده است، بلکه اثر عکس و موجب توجه و گرایش بیشتر به اسلام شده است. از این‌‌رو مجله فرانسوی فیگارو در بعد از اقدامات هتاکانه فرانسه نسبت به اسلام در گزارشی با عنوان «افزایش خرید قرآن در فرانسه»، در دهه اخیر اعلام کرده بود «فروش قرآن ترجمه شده به‌زبان فرانسوی به‌شکل قابل توجهی در سایت آمازون بالا رفته است.(۵)

ثالثاً آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید این مطلب که «همه‌ آزادیخواهان جهان باید در کنار مسلمانان با سیاست پلید توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی مقابله کنند.»(۶)» بر این نکته تاکید کردند که وظیفه مقابله با توهین به مقدسات اسلامی، تنها وظیفه مسلمانان و دولت‌های اسلامی نیست، بلکه وظیفه همگانی بر تمامی آزادیخواهان از هر دین و آیین لازم است که به مقابله با این سیاست پلید استکباری بپردازند و با نفرت‌پراکنی مذهبی مقابله کنند.

از این‌‌رو بر دستگاه کشورهای اسلامی به‌ویژه بر دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی لازم است که با حضور بیشتر و دیپلماسی فعال  نه منفعل و  با هماهنگی با کشورهای اسلامی و با استفاده از ابزارهای حقوقی و بین‌المللی به مقابله با توهین به مقدسات و نفرت‌پراکنی که براساس اسناد بین‌المللی نهی شده است، ‌اقدام کند، زیرا این اقدام موجب جریحه‌دار شدن احساسات بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پی اهانت به قران ۵/۱۱/۱۴۰۱
  2. بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن کریم۱۸/۳/ ۱۳۹۲. ۲
  3. بیانیه در پی اهانت نشریه فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اعظم«ص» ۱۸/۶/۱۳۹۹
  4. پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پی اهانت به قران ۵/۱۱/۱۴۰۱
  5. ۵٫https://b2n.ir/a54212
  6. پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پی اهانت به قرآن ۵/۱۱/۱۴۰۱
04آوریل/23

طنز تلخ حقوق بشر آمریکایی، دکتر احمد مومنی راد

آمریکا بزرگ‌ترین مدعی حقوق بشر و در عین‌ حال بزرگ‌ترین ناقض حقوق بشر در دنیاست. رعایت حقوق بشر در عملکرد آمریکا در جهان بیشتر به یک طنز تلخ شبیه است تا یک واقعیت عینی. سیاست‌های اعلامی این کشور ۱۸۰ درجه با سیاست‌های اعمالی آن متفاوت است. این کشور بیشترین مطالبه حقوق بشری را از سایر کشورها دارد، در حالی که همه دنیا باید از آمریکا اجرای حقوق بشر را مطالبه کنند. اگر بخواهیم نقض‌های حقوق بشری دولت آمریکا را شمارش کنیم فهرست بسیار بلند بالایی را تشکیل می‌دهد. دخالت‌های نظامی آمریکا در اقصی نقاط جهان، حمایت از رژیم‌های مستبد و فاسد غیر مردمی و مقابله با حکومت‌های مستقل، ایجاد جنگ و بحران و طراحی کودتاهای خونین برای رسیدن به اهداف نامشروع، تنها بخش کوچکی از ریز نقض‌های فاحش حقوق بشری توسط دولت آمریکاست. ایجاد گروه‌های تروریستی و حمایت سیاسی مالی و تبلیغاتی از آنان موضوع قابل کتمانی نیست و حتی خود آنها هم به آن اعتراف کرده‌اند.

ایالات متحده آمریکا تنها در نیمه دوم قرن بیستم حدود ۱۰۰ کودتای نظامی و براندازی حکومت‌ها را طراحی و رهبری کرده و ده‌ها بار به‌طور مستقیم دست به اشغال نظامی کشورها زده و یا آنها را تهدید به مداخله نظامی کرده است. مداخله آشکار از طریق پیاده کردن نظامیان، تهدید و یا توسل به کودتای نظامی و اقدام به براندازی به منظور سرنگون کردن دولت‌های ملی و مردمی که حاضر نیستند به برنامه‌ها و خواسته‌های یکجانبه‌گرایانه آمریکا تن در دهند و جایگزین کردن آنها توسط دولت‌های مجری منافع سرمایه‌داری، از جمله روش‌هایی است که ایالات متحده آمریکا در یک قرن اخیر و به‌ویژه از اوایل دهه ۵۰ میلادی برای اجرا و پیشبرد منافع خود در کشورهای جهان و خصوصاً جهان سوم به کار برده است.

 

طراحی و اجرای سرنگونی دولت‌های مردمی

از جنگ جهانی دوم، کشورهای زیر سلطه، صحنه اصلی دخالت‌ها و کودتاهای نظامی یا شبه کودتا و ضد کودتا و استقرار دیکتاتوری‌های نظامی بوده‌اند و به‌سادگی می‌توان برآورد کرد که کاربرد گسترده شیوه‌هایی چون تهدید، کودتا، اشغال نظامی و غیره تا چه اندازه به استقلال کشورها و به فرایند تصمیم‌گیری دولت‌ها صدمه و زیان وارد می‌آورد.

بدون تردید دستگاه‌ها و آژانس‌های مختلف جاسوسی آمریکا در طراحی و اجرای کودتاها و توطئه‌ها برای سرنگونی حکومت‌های مردمی، فعالانه مشغول‌ و مسئول کودتاهای بی‌شمار در جهان هستند. البته در این راستا و برای دستیابی موفقیت‌آمیز به اهداف، آمریکا از کمک و پشتیبانی سیاستمداران طرفدار سیاست غرب استفاده‌های زیادی برده است. مداخلات آمریکا در عرصه جهانی، در دوران ریاست جمهوری دموکرات‌ها و جمهوریخواهان‌ همواره وجود داشته است، اما نوع آن از دخالت سیاسی در زمان تصدی دموکرات‌ها به دخالت نظامی در دوران جمهوری‌خواهان‌ متغیر بوده است.

داعیه‌دار دموکراسی و تاب نیاوردن هرگونه اعتراض مردمی

اما در داخل جامعه آمریکا نیز وضعیت خوبی وجود ندارد. آمریکا داعیه این را دارد که دموکراسی و مردم‌سالاری، حقوق بشر و حقوق شهروندی، آزادی‌های مدنی و آزادی‌های سیاسی را در جامعه خود اجرا می‌کند، ولی با توجه به رخدادهای فعلی جایگاهش به‌شدت مخدوش شده است. آمریکایی‌ها که داعیه رهبری نظم نوین جهانی را دارند امروزه به‌شدت موقعیت خود را افول یافته می‌بینند و جهانیان در حال حاضر آمریکای بدون روتوش را مشاهده می‌کنند.

سال‌های سال جمهوریخواهان و دموکرات‌ها، آمریکای بزک کرده با شعارهایی چون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را به نمایش گذاشتند، اما اکنون مشخص شده است که آمریکایی‌ها نمی‌توانند حتی یک اعتراض ساده مردمی را نیز در خیابان‌های خود تحمل کنند و حتی از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خارج می‌شوند.این امر نشان می‌دهد که آمریکا برای حقوق بشر احترام قائل نیست.

قدرت و جایگاه آمریکا امروزه بسیار افول کرده است، این موضوع در کنار بحران کرونا و سوء مدیریت دولت آمریکا در کنترل این بیماری سبب شده که ایالات متحده در رأس کشورهای آلوده به کرونا با بیشترین تعداد فوتی قرار گیرد. لذا مشخص است که قدرت این کشور پوشالی است و با تبلیغات و سلطه رسانه‌ای، خود را به‌گونه‌ای جلوه داده است که بسیاری از کشورهای دنیا از آمریکا وحشت دارند؛ اما اکنون افول قدرت آمریکا برای بسیاری از مردم دنیا آشکار شده است.

سیطره سیاست، قدرت و  ثروت بر حقوق بشر

حقوق بشر غربی و آنچه که در اعلامیه و سایر اسناد حقوق بشر غربی (شامل اسناد و معاهدات) وجود دارد، ماهیت دوگانه دارند؛ یعنی قدرت‌های بزرگ، حقوق بشر را به ابزاری علیه بشریت مبدل کرده‌اند. حقوق بشر در دنیا در اجرا دچار سیطره «سیاست»، «قدرت» و «ثروت» شده است.

برخی از کشورها در حوزه سیاست از این قدرت استفاده می‌کنند و برخی کشورها از ناحیه قدرت سیاسی و فرهنگی و… حقوق بشر را به انقیاد کشیده‌اند و برخی کشورها نیز مثل عربستان تنها ثروت دارند، ولی همین ثروت به‌گونه‌ای در عمل کارکرد خود را نشان می‌دهد که دبیرکل سازمان ملل به شکل مفتضحانه می‌گوید: «عربستان را در بالای لیست کودک‌کش قرار دادیم، ولی چون از ثروت عربستان برخورداریم نمی‌توانیم آن را اعلام کنیم»!

نگاه آمریکا به حقوق بشر یک نگاه ابزاری است. کشورهای همسو و وابسته به آمریکا، از هرگونه انتقادی در حقوق بشر داخلی خود، از ناحیه آمریکا مصون هستند، یعنی اجرای حقوق بشر در این کشورها به هرگونه که باشد از نظر آمریکایی‌ها پسندیده است، اما راهبرد ایالات متحده با کشورهایی که با آمریکا همسو نیستند، به شکل دیگری است. در این کشورها کوچک‌ترین اقدام مخالف حقوق بشر با بزرگ‌نمایی، جار و جنجال و هیاهو بیان می‌شود.

نژادپرستی ساختاری

همه مردم دنیا امروزه وضعیت آمریکا را مشاهده می‌کنند. بنا به گفته یک مقام آمریکایی، به پلیس و کارمندان دولت در این کشور آموزش داده می‌شود که با سیاه‌پوستان همانند یک حیوان برخورد کنند، به این دلیل که سیاه‌پوستان موجودات خطرناکی هستند. در حال حاضر مشخص است که ایالات متحده راهبرد حقوق بشری خود را این ‌گونه پیش می‌برد که توجهی به حقوق بنیادین و حقوق اولیه بشر و حقوق شهروندی ندارد. آمریکا این داعیه را دارد که اعلامیه ۱۹۴۸ حقوق بشر را تصویب کرده و باید آن را اجرا کند، اما در عمل می‌بینیم در این کشور چه اتفاقاتی رخ می‌دهند که حتی سبب ورود ارتش شده است. مردم آمریکا اکنون به نقطه‌ای رسیده‌اند که پرچم خود را به‌عنوان نماد نژادپرستی آتش می‌زنند. رفتار با سیاه‌پوستان در طول سال‌ها بسیار تبعیض‌آمیز است، گرچه از لحاظ جمعیتی سیاه‌پوستان از سفیدپوستان کمترند، ولی اقدام‌های پلیس نسبت به سیاه‌پوستان بسیار شدیدتر است.

طبق آمار موجود حدود ۸۶ درصد از عملیات پلیس شامل شلیک، دستگیری و برخورد با سیاه‌پوستان انجام می‌شود. این حاکی از این است که گرچه نژادپرستی ظاهراً لغو شده، ولی در عمل نژادپرستی در لایه‌های مختلف دولت آمریکا به صورت ساختاری وجود دارد.

نژادپرستی در ایالات متحده صرفاً محدود به سیاه‌پوستان نیست، بلکه سایر رنگین‌پوستان را نیز شامل می‌شود. در این کشور یک روز به نام «روز کلمب» یا همان روز کشف آمریکا ثبت شده، در حالی که بومیان و درصد بالایی از آمریکایی‌ها نسبت به این روز معترض هستند و خواهان حذف این روز از تقویم هستند. در سال ۱۴۹۲ کریستف کلمب وارد آمریکا شد و ادعای کشف سرزمین جدید را داشت. این در حالی است که سرخ‌پوستان از ۱۲ هزار سال پیش در آن سرزمین زندگی می‌کرده‌اند و تمدن و جمعیت داشتند.

متأسفانه در طول تاریخ میلیون‌ها سرخ‌پوست توسط نژادپرستان آمریکایی از بین رفته‌اند. در سه سال اول ورود کریستف کلمب به آمریکا حدود ۵ میلیون سرخ‌پوست قتل‌عام فیزیکی، فکری و فرهنگی شدند. عده‌ای معتقدند اندک زمانی بعد این رقم ۱۵ میلیون و بعدها بیشتر شد و این کشتار هم اکنون نیز ادامه دارد.

در سال‌های اخیر تظاهرات مردم در آمریکا بسیار فراگیر شده است. در کنار تظاهرات‌کنندگان سیاه‌پوست، تعداد زیادی سفیدپوست نیز در اعتراض به نژادپرستی به خیابان‌ها آمده‌اند. ترامپ شعار سفیدپوستان افراطی را در برتری نژاد سفید تأیید کرد، هر چند کاخ سفید این اظهار نظر را که بازتاب منفی زیادی پیدا کرده بود سریعاً از سایت خود حذف کرد، اما این سیاست اعمالی و نه اعلامی روسای جمهور آمریکاست.

 

حقوق بشر به اقتضای منافع!

مفاهیمی مانند منع سلب حیات، منع بردگی، منع کشتار جنگی، منع جنایات جنگی، منع تجاوز، منع نسل‌کشی و… از جمله مواردی‌اند که ذیل عنوان حقوق بشر به‌گونه‌ای خود را بر جوامع و حتی سازمان ملل تحمیل کرده‌اند. البته باز در اجرا، با نقض این موضوع مواجه هستیم. این اسناد هرچند که از جمله قواعد آمره‌ حقوق بشر محسوب می‌شوند، با این وصف، همین موارد از طرف برخی از دولت‌ها نقض می‌شوند.

متاسفانه در این بخش از حقوق بشر که در زمره قواعد آمره هستند، تضمین اجرایی وجود ندارد. در چنین فضایی، حقوق بشر را باید در دو ساحت نظر و اجرا ببینیم. در اسناد مربوط به حقوق بشر، واژه‌ها و کلمات بسیار خوبی وجود دارند، اما در عمل متاسفانه شاهد نقض‌ مکرر حقوق بشری هستیم.

فهرست بلند بالایی از جنگ و بحران و فجایع انسانی و زیست محیطی وجود دارد که همین کشورهای قدرتمند در آن نقش ایفا کرده‌اند. منافع نامشروع دولت‌ها، به‌ویژه دولت‌های بزرگ اقتضا می‌کند که حقوق بشر را زیر پا بگذارند و در مجموع به آن، به‌عنوان یک ابزار و نه موضوعی که فی‌نفسه ارزش دارد، نگاه کنند.

مداخلات ایالات متحده در جهان از آغاز هزاره سوم و قرن بیست‌ و یکم اگر چه ادامه سیاست قبلی این کشور در قرن بیستم بود، اما وارد فصل جدیدی شد. در این دوره، در سال ۲۰۰۱ هنگامی که جرج واکر بوش از حزب جمهوریخواه به ریاست جمهوری رسید، به همراه خود تیمی از روشنفکران نئولیبرال و گردنکشان نظامی و راستگرایان مذهبی را آورد که هدفشان بریدن از سیاست انعطاف‌پذیری چندجانبه ‌بود.

اروپایی که خود را داعیه‌دار حقوق بشر و دموکراسی و آزادی می‌داند، جنگ خونین بالکان و یا نقض حقوق مسلمانان در هرزگوین را به راه می‌اندازد. این اتفاق در قرن ۵ و ۶ میلادی و قرون وسطی بود اتفاق نیفتاده، بلکه در قرن ۲۱ اتفاق افتاده است. ‌غیر از این موارد، جنگ‌های متعدد دیگری توسط قدرت‌های بزرگ برای نیل به اهداف نامشروعی چون فروش اسلحه و حاکمیت بر کشور‌ها اتفاق افتاده‌اند.

نگاهی به لیست بلند بالای جنایات آمریکا

در ادامه، بـه نمایی از چهره کریـه آمریکای جنایتکار اشاره می‌نمائیم:

الف: حملات نظامی به دیگر کشورها:

ایالات متحده آمریکا در طول ۲۴۵ سال در ۲۲۷ جنگ شرکت داشته و تنها در نیمه دوم قرن بیستم، به ۲۲ کشور حمله نظامی کرده است که در این مقاله به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. بمباران هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن در سال ۱۹۴۵ و کشتن ۳۰۰ هزار نفر
    ۲. لشکرکشی به برلین در سال ۱۹۴۸
    ۳. حمله به کره شمالی در سال ۱۹۵۱ و کشتن صدها هزار نفر
    ۴. حمله به اردن در سال ۱۹۵۷
    ۵.حمله به لبنان در سال های ۱۹۵۸ و ۱۹۸۲
    ۶.حمله به کوبا در سال ۱۹۶۰
    ۷. حمله به ویتنام شمالی در سال ۱۹۶۴ و کشتن ۳ میلیون نفر
    ۸. حمله به کامبوج در سال ۱۹۷۰
    ۹. حمله به آنگولا در سال ۱۹۷۵
    ۱۰. حمله به گرانادا در سال ۱۹۸۱ که دست نشانده خود را هم در آن جا به قدرت رساند.
    ۱۱. حمله به پاناما در سال ۱۹۸۷
    ۱۲.حمله به عراق در سال‌های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۳، نصب فرماندار نظامی در این کشور و رسوایی حقوق بشری در زندان‌های ابوغریب و گوانتانامو
    ۱۳.حمله به سومالی در سال ۱۹۹۲
    ۱۴. حمله به هائیتی در سال ۱۹۹۴
    ۱۵.حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و کشتار یک میلیون نفر
    ۱۶.حمایت از حملاتداعشبه سوریه و عراق
    ۱۷.حمایت از حملات عربستان به یمن و بحرین
    ۱۸.حمایت از حملات رژیم جعلی صهیونیستی به لبنان و فلسطین

ب: دخالت آمریکا در امور داخلی کشورها

ایالات متحده آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم، در امور داخلی ۱۷ کشور دخالت کرده است. ما در این‌جا به برخی از آن اشاره می‌کنیم:

۱٫دخالت در بحران یوگسلاوی در سال ۱۹۴۸
۲. دخالت در جنگ به نفع تایوان علیه چین در سال های ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۸
۳. دخالت در بحران مجارستان در سال ۱۹۵۶
۴. دخالت در مصر در سال ۱۹۵۶
۵. دخالت در کوبا در سال ۱۹۵۹
۶. دخالت در برلین در سال ۱۹۶۱
۷. دخالت در اتیوپی در سال ۱۹۷۲
۸. دخالت در نیکاراگوئه در سال ۱۹۷۹
۹. دخالت در لهستان در سال ۱۹۸۱

ج: کودتای آمریکایی در بعضی از کشورها

۱. کودتا در ایران در سال ۱۹۵۲
۲. کودتا در عراق در سال ۱۹۶۰
۳. کودتا علیه پاتریس لومومبا در سال ۱۹۶۳
۴. کودتا علیه آلنده در شیلی در سال ۱۹۷۳
۵. کودتا در آرژانتین در سال ۱۹۷۶
۶. کودتا در ترکیه در سال ۱۹۸۰
۷.کودتا در پاکستان در سال ۱۹۹۹

د: شکل‌دهی به انقلاب مخملی، توسط آمریکایی‌ها

۱. انقلاب مخملین در چکسلواکی در سال ۱۹۸۹
۲. انقلاب مخملین در شوروی سابق در سال ۱۹۹۱
۳. انقلاب مخملین در گرجستان در سال ۲۰۰۳
۴. انقلاب مخملین در اوکراین در سال ۲۰۰۴
۵. انقلاب مخملین در قرقیزستان در سال ۲۰۰۵

هـ: جنایت آمریکایی‌ها به ملت آمریکا

۱.آمریکایی‌ها در سال ۱۸۹۰ در ایالت داکوتای، ۳۰۰ نفر از سرخپوستان را کشتند.
۲. شکستن حرمت زنان در آمریکا:
۲ـ۱. طبق آمار سال ۱۹۸۸، میلیون‌ها زن آمریکایی قربانی سوء قصد جنسی و یا تجاوز کامل قرار گرفتند.
۲ـ۲. در سال ۱۹۹۰ نزدیک ۳۵۰ هزار تجاوز جنسی در آمریکا به وقوع پیوسته است.
۲ـ۳. هر ساله هزار کودک آمریکایی مورد سوء استفاده جنسی قرار می‌گیرند.
۲ـ۴. در ۱۱ سال گذشته، فقط در ارتش آمریکا ۱۳۵ هزار زن مورد تجاوز جنسی گزارش شده است. سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم، به ۱۹۰ هزار زن و دختر آلمانی، و به ۳۵۰۰ دختر فرانسوی تجاوز کردند.
۲ـ۵. بیش از ۶۰ درصد از زنان در آمریکا مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند و ۸۹ درصد زنان آمریکایی از آزار و اذیت جنسی به عنوان مهم‌ترین معضل اجتماعی جامعه آمریکا نام می‌برند.
۲ـ۶. ۹۴ درصد زنان مشغول در سینمای هالیوود تجاوز و تعارض جنسی را تجربه کرده‌اند.
۲ـ۷. برای همه زنان جوان آمریکایی به خصوص کسانی که ۱۸ یا ۱۹ ساله هستند، با آغاز تحصیلات دانشگاهی، دانشگاه‌های آمریکایی مکان‌هایی بسیار خطرناک به حساب می‌آیند.

و: جنایت آمریکایی‌ها علیه ملت ایران

۱. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
۲. جاسوسی علیه جمهوری اسلامی از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در سفارت آمریکا در ایران
۳. حمله نظامی به طبس در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹
۴. طراحی و سازماندهی کودتای نوژه در تیر ۱۳۵۹. این کودتا از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به کار گرفته شود، در تاریخ کودتاهای جهان بی‌سابقه بود.
۵.تحریک صدام‌ برای تحمیل جنگی هشت ساله علیه ایران از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹. آمریکا و حامیانش بیش از ۶۰ میلیارد دلار به صدام کمک مالی کردند. آمریکا در طول جنگ از طریق هواپیماهای آواکس و ماهواره های فضایی به عراق اطلاعات می‌داد.
۶. حمله به سکوهای نفتی ایران در سال ۱۳۶۶
۷. سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس در سال ۱۳۶۷ و به شهادت رساندن بیش از ۳۰۰ نفر
۸. فشار بر اتحادیه اروپا و ژاپن برای قطع روابط اقتصادی با ایران در سال ۱۳۷۵
۹.تصویب بودجه در کنگره آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران. سال ۲۰۰۷، ۶۶ میلیون دلار، سال ۲۰۰۹، ۱۰ میلیون دلار، سال۲۰۱۰، ۷۵ میلیون دلار و سال ۲۰۱۱، ۲۵ میلیون دلار
۱۰. حمایت جدی از فتنه‌گران در سال‌های ۱۳۷۸، ۱۳۸۸، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سال ۱۳۸۸: دولت آمریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش بر می‌آمد، از معترضان کرد.
۱۱.حمایت از منافقین در به شهادت رساندن ۱۷۰۰۰ انسان بی‌گناه، از جمله شهید کردن ۷۲ نفر از مسؤولان کشورمان به همراه شهید آیت الله بهشتی در ۷ تیر ۱۳۶۰. اسناد و مدارک فاش شده از ارتباط آمریکا با منافقین، نشان از حمایت آمریکا از ترورهای منافقین دارد. همچنین آمریکا در سال ۲۰۱۲ گروه تروریستی منافقین را از لیست سیاه خارج کرد.
۱۲.آمریکا در اردیبهشت ۱۳۹۷ تحریم دارویی بیماران خاص را علیه ایران اجرایی کرد که در نتیجه بیش از ۱۰۰۰ بیمار دچار مرگ تدریجی شدند.
۱۳.راه اندازی رادیو فردا، رادیو زمانه، و شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی برای براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران
۱۴. به شهادت رساندن سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده جبهه مقاومت، به دستور مستقیم ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۳۹۸

موارد یاد شده، ذره‌ای از هزاران جنایت آمریکا علیه جامعه بشری است. آمریکا با همه این ظلم به ملت خود و مردم جهان و ملت ایران، مدعی حمایت از حقوق بشر است!!

در یک کلام میتوان گفت: در همه جنایت‌های جهان، رد پای اقدامات‌ ضد حقوق بشری آمریکا دیده می‌شود.

04آوریل/23

افول نظام سلطـه و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا، دکتر حسین رویوران

عنوان مقاله یک حدس نیست، بلکه یک پیش‌بینی علمی، مبتنی بر شاخص‌های میدانی است. هر نظام سیاسی در جهان مقدماتی برای استمرار دارد و اگر شاخص‌های پیش‌رونده آن متوقف و عملکرد نظام در ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی پس‌رونده شود، معنای این فرآیند افول است. اما اگر قدرت دیگری با شاخص‌های رشد قطعی، بالادست این قدرت ظهور کند و در حال پیشرفت باشد، قطعاً افول سریع‌تر رخ می‌دهد. این سنت هستی است که میدان را در اختیار  افراد قوی قرار می‌دهد.  البته گذشته از این سنن قطعی پیش‌بینی جمع شدن  بساط ظلم آمریکا و نظام تک‌قطبی جهانی اگر از زبان یک دانشمند مشهور آمریکایی مانند پروفسور نائوم چامسکی که در گفتگوی اخیرش با روزنامه جام جم آن را اظهار داشت بیان شود، باورپذیرتر خواهد بود.

وی در پاسخ به سئوالی در مورد اینکه: نقش عوامل درونی و بحران‌های ساختاری و پوچ بودن نظم لیبرالیستی در افول هژمونی آمریکا را چگونه ارزیابی و تحلیل می‌کند. پاسخ داد: واقعیت اصلی این است که آمریکا از داخل در حال فروپاشی است. قبلاً هم گفتم دموکراسی آمریکایی بی‌معناست و این کشور در اختیار طبقه سرمایه‌دار قرار گرفته است…افول آمریکا واقعی است.

در دهه نود قرن گذشته میلادی فرانسیس فوکویاما اندیشمند آمریکایی با انتشار کتاب “پایان تاریخ و پیروزی نظام دموکرات لیبرالیسم” تصور می‌کرد  با سقوط بلوک شرق و گرایش اکثر نظام‌های سوسیالیستی اروپا به  نظام لیبرالیسم غربی به پایان تاریخ نزدیک شده‌ایم و تعارضات بین‌المللی حل شده‌اند و به‌زودی نظام غربی بر جهان حکمفرما خواهد شد. در همین راستا آقای هانتینگتون، دیگر دانشمند آمریکایی با انتشار کتاب جنگ تمدن‌ها  این تصور را برای رهبران غربی پیش آورد که با از بین بردن کانون‌های تمدن مؤثر در سطح جهان می‌توانند نظام فرهنگی، آقتصادی  و سیاسی غربی را بر کل گیتی حاکم سازند و شاید به همین دلیل آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرد تا ایران و جهان اسلام را به تسلیم وادار سازد.

اما آقای «زبیگنیو برژینسکی»، مشاور سابق جیمی کارتر رئیس سابق ایالات متحده آمریکا قبل از فوتش در سال ۲۰۱۲ و پس از ماجراجویی‌های نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا، در مصاحبه‌ای با شبکه یورونیوز اروپا زنگ خطر را به صدا در آورد و اعلام کرد که شرایط سیاسی بین‌المللی بر وفق مراد واشنگتن نیست و اظهار داشت که آمریکا یک امپراتوری فرسوده است که حتی توان بازسازی خود را هم ندارد.

فرید زکریا، مشهورترین چهره رسانه‌ای آمریکا نیز با اشاره به افول آمریکا،  تعبیر پس از آمریکا را به کار می‌برد و تلاش می‌کند از آن تعریفی را به دست بدهد. پروفسور «نائوم چامسکی» اندیشمند معاصر آمریکایی نیز در مصاحبه‌ای با روزنامه جام جم ایران اعلام کرد که امپراتوری آمریکا در حال افول است. چامسکی با اشاره  به صعود چین در ابعاد مختلف اعلام کرد که بر خلاف غرب که با سخت‌افزار و استعمار و جنگ و خونریزی، امپراتوری خود را بر پا کرده،  چین با ابزارهای نرم و سرمایه‌گذاری وسیع، جایگاه خود را در جهان تثبیت کرده و با راهبرد «یک کمربند و یک راه»  نفوذ خود را از آسیا به قاره آفریقا و آمریکای لاتین گسترش داده است. او گفت جورج کنان، نظریه‌پرداز مشهور آمریکا که تئوری‌های او بیش از نیم قرن بر سیاست‌گذاری آمریکا سایه افکنده بود، روزگاری گفت که هدف سیاست آمریکا باید این باشد که تفاوت با دیگر کشورها  را پایدار نگه دارد و با ثروت‌های گسترده‌اش از فقر دیگران دوری کند و برای تحقق این اهداف از ابزارهای تاکید بر حقوق بشر، سطح زندگی و دموکراسی استفاده کند، اما این صحبت‌های مبهم و غیرواقعی فقط برای مدت کوتاهی کارساز است و نمی‌تواند برای همیشه به آمریکا کمک کند تا جایگاه خود را در رهبری جهان حفظ کند.

اکنون چین و هند با بهره‌گیری از نیروی انسانی بالا رشد بی‌سابقه‌ای را رکورد زده‌ و از جمله سه اقتصاد برتر جهان شده‌اند. این دو کشور گرچه در ابتدا به عنوان کارگاه‌های جهانی عمل و با سرمایه‌گذاری‌های شرکت‌های غربی روند توسعه را طی کردند، اما امروز از زیر ساخت‌های فناورانه مستقل و قابل توجهی برخوردارند.

چامسکی در پاسخ به سئوالی درباره علل اعتقاد او بر افول آمریکا، اعلام کرد که آمریکا به دلایل داخلی در حال افول است و این افول بر اساس چشم‌بندی نیست، بلکه بر اساس آمار و قرائن است. سرمایه‌داری وحشی بر این نظام، سلطه یافته و تعدادی سرمایه‌دار بر اکثر ثروت‌های این کشور مستولی شده‌اند. روند توسعه در این کشور  کند شده و شرایط آموزش و بهداشت در آمریکا در حال نزول است. این شرایط بد بهداشتی، آمریکا را از لحاظ آسیب‌پذیری و تلفات در دوره فراگیری بیماری کرونا به کشور اول جهان تبدیل کرد و در حال‌ حاضر هم این کشور بالاترین میزان مبتلایان و فوتی‌های ناشی از ویروس کرونا را دارد؛ در حالی که چین موفق به اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی خود شده و با قلمـه‌زدن نظام سوسیالیستی با برخی از شاخص‌های نظام سرمایه‌داری توانسته یک نظام دوگانها‌ی را پدید آورد و زمینه پیشرفت و توسعه سریـع را برای آن فراهم سازد.

چامسکی افزود چین اکنون از نظر جمعیت در رتبه اول قرار دارد و گوی سبقت را از دیگران ربوده است و هنـد بر اساس همین باور، پا جای پای چین گذاشته است.  جمعیت فراوان، جوان بودن جمعیت و دستمزد کم علت اصلی این پیشرفت‌های شگفت‌انگیز است و بطلان  بسیاری از نظریات بدبینانه مالتوسی درباره‌ آفت جمعیت زیاد اکنون اثبات شده است.

این اظهارات اندیشمندان غربی نشان می‌دهد که تحول در نظام بین‌المللی بر اساس شاخص‌های علمی اجتناب ناپذیر است و کسی نمی‌تواند این چرخه را متوقف کند. رهبران آمریکا که مدعی‌اند در هر شرایط در رأس نظام بین‌المللی باقی خواهد ماند، یا جاهل‌اند یا خود را به جهالت زده‌اند.

در آمریکا یک در صد جمعیت، دو سوم ثروت ملی را در اختیار دارند و این ظلم در توزیع ثروت موجب شده تا تشکل‌هایی مانند جنبش «مخالفان وال استریت» ظهور یابند و به این نظام ظالمانه توزیع ثروت اعتراض کنند.

آمریکا امروز با ۵/۳۱ میلیارد دلار بدهی، ابر بدهکار جهان است و بودجه سالانه آن کسری فاحشی دارد. این دو شاخص شرایط طبیعی و پیشرفت را نشان نمی‌دهند. نظریه بحران‌آفرینی در کشورهای دیگر برای جلوگیری از پیشرفت آنها تا کنون به نتیجه نرسیده و نخواهد رسید. اخیراً در اجلاس سران هفت کشور صنعتی در انگلیس، تظاهرات گسترده‌ای در این کشور برپا شد که تظاهرکنندگان خواهان برقراری مالیات بر ثروتمندان شدند تا تعدیل ثروت انجام و شکاف‌های عمیق اجتماعی تا حدی ترمیم شوند، اما      رهبران غرب که نماینده ثروتمندان جامعه هستند بر این باورند که نظام سرمایه‌داری همچنان نظام ایده‌آلی است و خود را به‌طور طبیعی اصلاح خواهد کرد.

این واقعیت‌های اجتماعی که سیاستمداران غربی حامی سرمایه‌داران حاضر به درک آن نیستند، به‌زودی به افول این نظام خواهد انجامید. غرب از افول سوسیالیسم به علت عدم توازن در مناسبات اجتماعی عبرت نگرفت و اکنون همین اشتباه را به‌گونه دیگری  تکرار می‌کند. نظام‌های سوسیالیستی شخصیت افراد را له کردند و به همین علت  سقوط کردند. اکنون نظام سرمایه‌داری جمع و اکثریت اجتماعی را نادیده می‌گیرد و به زودی قربانی خواسته‌های چند سرمایه‌دار حاکم خواهد شد.

بی‌تردید سیاست‌های جنگ‌طلبانه غرب در سطح بین‌المللی به‌طور مستقیم یا نیابتی، به‌ویژه بر ضد روسیه، چین و ایران و تلاش برای درگیر کردن آنها در جنگ‌های فرسایشی نظامی یا امنیتی مانع از افول غرب نخواهد شد.

غرب برای بازگشت به صدارت جهانی نیاز به تغییرات اساسی داخلی دارد، در حالی که اراده‌ای برای اصلاح در غرب خودشیفته دیده نمی‌شود. شاید ایران نمونه مهمی باشد. محاصره حداکثری و طولانی مدت ایران توسط غرب، نه تنها عزم ایرانیان را سست نکرده، بلکه  اراده خودکفایی و همکاری با قدرت‌های غیر سلطه‌گر جهانی را تقویت کرده و ایران بر اساس شاخص‌های اقتصادی شرایط جدیدی را پدید آورده است. ایران جزو چند کشور معدود جهان است که بدهی خارجی ندارد و در تنظیم بودجه آن کسری دیده نمی‌شود و بر اساس محاسبات تولید ناخالص ملی بر اساس قدرت خرید وارد جرگه بیست اقتصاد اول جهان شده است. البته نمی‌توان گفت که ایران با این حجم تحریم بین‌المللی غربی در شرایط ایده‌آل قرار دارد اما قطعاً شرایط ایران در برخی ابعاد از بسیاری از کشورهای غربی بهتر است که بحران‌های آنها تازه با جنگ اوکراین آغاز شده و ممکن است به افول بسیاری از آنها در آینده بینجامد.

امروزه نظم بین‌المللی در حال تحول است و کشورهایی به این تحول جهت خواهند داد که توان مقاومت و پایداری دارند و برای حفظ استقلال خود حاضر به ایستادگی در برابر متجاوزان هستند.

04آوریل/23

قلب پاک در پرتـو اطاعت از خدا، حجت‌الاسلام سیدجواد حسینی

مقدمه:

موضوع حجاب و عفاف و پوشش زنان و همچنین کیفیت و حدود و ضرورت آن، امری مسلم و غیرقابل انکار در تعالیم انبیاء الهی، اعم از مسیحیت و یهودیت و اسلام است و به رعایت حریم عفت در سیره عملی زنان تاکیدات مکرر و قابل ملاحظه‌ای شده است. همچنین در باب عدم رعایت حجاب و عفاف وعده‌ی عذاب الهی داده شده.

از آنجا که پوشش و حجاب اسلامی موضوعی اجتماعی و حقی الهی است و نه فردی، حاکم اسلامی مکلف است تا در راستای اجرای احکام الهی و برقراری و حفظ امنیت، جلوگیری از اشاعه فحشا و مفاسد اجتماعی، برمبنای اصل امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر و قاعده فقهی تعزیر، این واجب الهی را در سطح اجتماع پیاده سازد.

«پوشش» یکی از شاخص‌های وجودی آدمی و وجه تمایز او از دیگر موجودات است. از منظر قرآن کریم «پوشش» دارای جایگاهی رفیـع و نعمت و هدیه‌ای الهی شمرده شده و مى‌فرماید: «اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستادیم که اندام شما را مى‏پوشاند و مایه زینت شما است. این از آیات خداوند است؛ باشد که متذکر شده، پند گیرید.»(۱) مقوله پوشش و عفاف، نزد ائمه معصومین«علیهم‌السلام» نیز مورد توجه و التفات فوق‌العاده‏ای بوده است.

چرایی ضرورت حجاب

بدون شک، شرط اول «ایمان» در هر دینی، تسلیم بودن در برابر حکم خداوند و پیامبر اوست و اهل ایمان بایستی هر آنچه که از ناحیه خداوند؛ بواسطه پیامبرش بر آنها نازل شده را به‌گوش جان پذیرفته و سر در گرو فرمان او بسپارند. در اسلام منبع این احکام کتاب آسمانی قرآن است که

خداوند رحمان در آیات متعدد از قرآن کریم مانند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول…؛ ای کسانى که ایمان آورده‌‌‏اید، از خدا و رسولش اطاعت کنید.» و نیز: «مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطاعَ اللَّهَ؛ هر کس از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است.» ما را به تبعیت و اطاعت از سنت پیامبر«ص» تاکید می‌فرماید.»(۲)

و در سنت پیامبر«ص» نیز سفارش به پیروی از سیره امامان معصوم «علیهم‌السلام» به وضوح دید می‌شود.

لذا منبع احکام اسلام، قرآن، سنت پیامبر«ص» و سیره معصومین «علیهم السلام» است و با مراجعه به قرآن حکم وجوب حجاب و الزام آن به وضوح قابل دریافت است(۳)

قلب پاک در پرتو اطاعت از خدا

در قرآن کریم بارها و بارها بعد از «ایمان» به «عمل صالح» تاکید شده است. در آموزه‌های قرآنی نیز عمل صالح عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده است. ایمان و عمل صالح درحقیقت مانند دو کفه ترازویی هستند که سنجش بدون یکی از آن دو، ممکن نیست و ایمان بدون عمل صالح، سودی نخواهد داشت. اگر کسی بدون آنکه به دستورات و برنامه‌های اسلام عمل کند، ادعای ایمان داشته باشد، خود را فریب داده است! کما اینکه امام رضا«ع» می‌فرماید: «الإیمانُ هُوَ مَعرِفَهُ بِالقَلبِ وَ اِقرارُ بالِلسّانِ وَ عَملَ بِالاَرکانِ؛ ایمان عبارت است از: شناخت قلبی، اقرار و اعتراف زبانی و عمل با اعضا و جوارح»(۴)

نمی‌شود مدعی قلب پاک بود و درعین‌حال در راستای نافرمانی از دستورات خدا و رسول او گام برداشت و رفتارهائی، مبتنی بر هوس‌های آلوده، وسوسه‌های شیطانی، گناه و معصیت را پیشه کرد. عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. در واقع، هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در رفتار و منش خویش نیز در پی عمل نیک و خدا پسند خواهد بود. عمل صالح در اصطلاح، عملی است که در شرع به عنوان واجب معرفی شده است.

اگر بپذیریم که با داشتن دل پاک و عشق _ زبانی _ به خدا، می‌توانیم برخی اعمال را انجام ندهیم، در واقع اعتبار همه اعمال دینی را زیر سئوال برده‌ایم و هر کس می‌تواند در مورد هر یک از احکام دین که باب میلش نیست از توجیه قلب پاک استفاده کند!  و بگوید: من نماز نمی‌خوانم، روزه هم نمی‌گیرم اما خدا خودش می‌داند دلم پاک است و چقدر دوسش دارم! اما من نمی‌توانم فرامینش را اجرا کنم! «…وَ یَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ وَ یُریدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَینَ ذلِکَ سَبیلاً «…و مى‏‌گویند: به بعضى ایمان مى‏‌آوریم، و بعضى را انکار مى‌کنیم‏» و مى‌‏خواهند در میان این دو، راهى براى خود انتخاب کنند…»(۵)

اگر قرار بود ملاک سنجش ایمان و تقوای انسان صرفاً، – به اصطلاح – قلب پاک باشد، دیگر تأکید بر “عمل صالح” در قرآن کریم و احادیث و روایات اهل‌بیت«علیهم‌السلام» در ارتباط با انجام واجباتی از قبیل نماز و روزه و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از محرمات و…، و این همه امر و نهی، واجب و مستحب و آداب و احکام، که در قرآن کریم آمده چه فلسفه‌ای می‌تواند داشته باشد؟!

به عبارت دقیقتر واژه ایمان بمعنای اذعان و تصدیق به چیزی و التزام به لوازم آن است. مثلاً ایمان به خدا در واژه قرآن به‌معنای تصدیق به یگانگی او و پیغمبران او و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوی او و تصدیق به هر حکمی است که فرستادگان او آورده‏اند…،(۶)

وجوب حجاب در قرآن:

در وجوب پوشش زن در میان هیچ یک از مذاهب اسلامی، اختلافی وجود ندارد و فقیهان شیعه و سنی بر لزوم پوشش زن از نگاه نامحرم، اتفاق نظر دارند.

این حکم به دلیل آن که در قرآن آمده، ابدی و همیشگی و از ضروریات دین است؛ بنابر این به ذکر دو آیه‌ای که درباره وجوب حجاب و عفاف نازل شده است بسنده می‌شود.

وَقُل لِلمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أَبْصَارِهِنَّ وَیَحفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَاوَلْیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ…؛ و به زنان با ایمان بگو چشم‌های خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان….»(۷)

و «یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُل لاِءَزواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤمِنینَ یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدنی أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ…؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «پوشش‌هاى خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه (به عفت و حریّت) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است…»(۸)

 

دعـا و بشارت رسول خدا«ص» و امیرالمومنین علی«ع»

پیامبر نور و رحمت«ص» در باره زنانی که حدود الهی را رعایت می‌کنند چنین دعا می‌فرماید:

«پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه می‌دارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان.»(۹)

و نیز به زنانی که احکام الهی را رعایت می‌کنند چنین بشارت می‌دهد: «زنی که برای حفظ غیرت، استقامت ورزید و برای خدا وظیفه خود را به خوبی انجام داد، خداوند پاداش شهید را به او خواهد داد.»(۱۰)

و امیرمومنان حضرت علی«ع» چنین بشارت می‌دهد: «پاداش رزمنده شهید در راه خداوند، بالاتر از پاداش انسان پاک‌دامنی نیست که توان انجام گناه را دارد ولی خود را آلوده نمی‌سازد. انسان پاک‌دامن، نزدیک است که فرشته‌ای از فرشتگان الهی گردد.»(۱۱)

 

 

سیره نبوی و علوی در برابر بد‌پوششی

الف) بیعت و اصرار بر حجاب(۱۲)

در سیره نبوی و علوی به موارد متعددی برخورد می‏کنیم که در اعلامیه‌ها و بیانات رسمی و حکومتی، پدیده بدپوششی مورد تقبیح و مذمت قرار گرفته و در مواردی از عمال حکومتی خواسته شده که با این امر مقابله نمایند.

۱) پیامبر اکرم«ص» هنگامی که «عمروبن حزم» را به عنوان والی نجران در یمن منصوب کرد، شرح وظایفی برای او نگاشت. حضرت در بخشی از این نامه، او را مسئول پاکدامنی و حجاب مردم می‌‏داند و از او می‏‌خواهد به اقدامات عملی در این زمینه همت گمارد: «این نامه‌ای است از خدا و رسول خدا. ای مردم به عهدهای خود وفا کنید. این عهدی است از طرف رسول خدا«ص» برای عمروبن حزم هنگامی که او را به یمن اعزم کرد… اینکه مردم را از نماز خواندن در یک لباس کوچک نهى کند مگر اینکه پوششى باشد که بتواند دو طرف آن را به دو شانه‌ی خود گره بزند. و مردم را از اینکه لباس کوچکى بپوشند که عورتشان آشکار شود باز دارد و از اینکه کسى موهایش را پشت سرش انباشته کند، نهى کند و…»(۱۳)

همچنین رسول خدا«ص» به معاذ بن جبل، هنگام گسیل داشتن وی به یمن سفارش کردند: «ای معاذ! کتاب خدا را به ایشان بیاموز و آنان را با اخلاق نیکو تربیت کن… و فرمان خدا را در میان‌شان روان‌ساز و در کار خدا و مال خدا از هیچ‌کس بیم مدار… و خدا و روز دیگر را به یاد مردم آر، آنان را موعظه کن که آن نیرومندترین عامل برای واداشتن ایشان به عمل کردن به چیزی است که خدا دوست دارد. سپس آموزگاران را در میان ایشان بفرست و خدایی را بپرست که به او بازمی‌گردی، و در امر خدا از سرزنش سرزنش‌کنندگان نترس.»(۱۴)

این فرمایشات نبی مکرم اسلام در واقع وظایف حکومت را نیز بازگو می‏‌کند، با صراحت، گسترش حجاب و عفاف و برخورد با پدیده بدپوششی را از کارویژه‏‌های حکومت می‌داند.

۲) اصرار بر رعایت حجاب: حضرت به یکبار تذکر اکتفا نکرده بلکه اصرار درباره رعایت حجاب در سیره پیامبر«ص» وجود داشته است که برای نمونه به روایت ذیل اشاره می‌شود:

«هنگامی که اسماء (خواهر بزرگتر عایشه، همسر پیامبر که اهل سنت روایت‌هایی نیز از ایشان از قول پیامبر اکرم«ص» نقل کرده‌اند) در خانه‌ی ایشان با لباس نامناسب ظاهر شد، پیامبر از ایشان روی برگرداند و در مقام اندرز فرمود که شایسته نیست دختری که به سن بلوغ رسیده است، این‌گونه نزد نامحرم ظاهر شود، بلکه باید غیر از صورت و کف دستان را بپوشاند.»(۱۵) این تذکر در داخل منزل است، که نشان می‌دهد در داخل خانه‌ها هم اگر نامحرم وجود دارد، باید نسبت بدحجابی امر به معروف و نهی از منکر شود.

پیامبر اکرم«ص» تاکید می‌کنند که در برابر نامحرم چه در داخل منزل و چه خارج منزل حجاب کامل را رعایت کنند و با لباس‌ها، سخنان و حرکات تحریک آمیزشان فضای جامعه را آلوده نسازند.(۱۶)

و در حدیث دیگر فرمود: «بارزترین درجه زنان سه چیز است: پوشیدن چشم از نامحرمان، پوشیدن تمام اندام از بیگانگان، کم و با حیا از منزل بیرون شدن».(۱۷)

۳)پرهیز از اختلاط: رسول‏ خدا«ص» بعد از اتمام نماز جماعت به زنان توصیه می‌کرد قدری درنگ کنند. «حمزه انصاری نقل کرده است که پدرش از رسول خدا«ص» شنید در حالی که  نماز جماعت را تمام نموده بود و خارج مسجد بود که مشاهده کرد زنان با مردان در مسیر خروجی مختلط هستند، پس آنگاه به زنان فرمود: قدری درنگ کنید، نباید شما راه را اشغال کنید. باید از کنار راه حرکت کنید.(۱۸)

همچنین آن حضرت به زنان دستور داده بود هنگامی که زنان در مسجد حضور می‌‏یابند، عطر و بوی خوش بکار نبرند. «هر وقت یکی از شما بانوان به مسجد حضور می‌یابند بوی خوش و عطر استفاده نکنند.»(۱۹) حضور زنان در مسجد تابع حضور آنان در اجتماع است. بنابراین پیامبر اکرم«ص» در این روایت به نوعی در مقام بیان کیفیت حضور زنان در اجتماعات و مواردی که باید از جانب آنها رعایت شود، می‌باشد.

امام صادق(ع) نیز فرمود: «رسول خدا از داخل شدن مردان به حریم زنان (جایی که زنان لازم نیست پوشیده باشند) بدون اجازه‌ی آنها را نهی فرموده است.»(۲۰)

این سیره‌ی نبوی که از آن با عنوان «مسئله استیذان» (اجازه گرفتن هنگام ورود به خانه‌های مسکونی) یاد می‌شود و مستند به آیات قرآنی است(۲۱) به نوعی مرتبط با مسئله پوشش است؛ چه اینکه ورود سرزده مردان به حریم زنان، در حالی که آنها معمولاً در آن موقعیت انتظار مشاهده مردان بیگانه را ندارند و لذا پیامبر اکرم«ص» با نهی از ورود و داخل شدن بدون اذن مردان به حریم زنان و لزوم استیذان، فرصت و لزوم پوشش را مورد تأکید قرار داده است.

۴)فریاد امام علی(ع) بر اختلاط زنان

امام جعفر صادق«ع» از امیرالمؤمنین علی«ع» نقل کرده است که فرمود: «ای اهل عراق به من خبر رسیده است که زنان شما در راه (و بازار) مردان را تنه می‌زنند. آیا (از خدا) حیا نمی‌کنید» این حکم را می‌‏توان با تنقیح مناط در دیگر مکان‌های عمومی نیز جاری ساخت. و در حدیث دیگری از حضرت نقل است که: «‌آیا شرم نمی‏‌کنید و به غیرت نمی‌‏آیید، که زنان شما راهی بازارها و مغازه‌ها می‏شوند و با افراد بی‏‌دین برخورد می‌کنند.»(۲۲)

۵)زینت ظاهر نشود:

یکی از مهمترین مصادیق حفاظت از زن «پوشیدگی زینت زنان» می‌باشد. در مجمع‌البیان در ذیل جمله «غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَه؛ زینت را ظاهر نکنند.» می‌گوید: «از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود:…در برابر نامحرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع‌تر از روسری که بر روی سینه می‌افتد (جلباب) و چادر (ازار)».(۲۳)

و نیز پیامبر اکرم«ص» خطاب به حولاء (یکی از زنان مدینه) می‌فرماید: «زینت خود را برای غیر همسرت آشکار مکن؛ ای حولاء! بر زن جایز نیست که زیبایی‌های دست و پای خود را (بالاتر از مچ) برای مردی غیر از شوهرش آشکار کند، که اگر چنین کرد، همیشه در نفرین، خشم و کینه الهی و فرشتگان او خواهد بود و در قیامت، برای او عذابی دردناک فراهم است.»(۲۴)

عایشه نقل می‌کند که؛ دختر عبدالله بن طفیل که برادر مادری من بود در حالی که زینت کرده بود به خانه‌ام آمد. در همان هنگام پیامبر(ص) نیز وارد شد و او را دید و از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول‌الله این دختر، برادرزاده من و خردسال است! پس پیامبر«ص» فرمود: هنگامی که زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست که جز روی خود، موضع دیگری را نمایان کند.»(۲۵)

رسول اکرم«ص» فرمود: «هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است؛»(۲۶)

 

الزامات حکومتی حجاب

در صورتی که بی‌حجابی، مُخِلّ امنیت عمومی، هنجارشکنی امت اسلامی، اختلال نظم اجتماعی را در پی داشته باشد و یا از مصادیق تظاهر به منکر محسوب شود، جامعه اسلامی و حکومت اسلامی می‌تواند به قوه‌ی قهریه متوسل شده و از آن جلوگیری نماید.

حکومت اسلامی به چند دلیل می‌تواند از بی‌حجابی و یا بدحجابی جلوگیری کرده و از قوه‌ی قهریه استفاده نماید که ذیلاً به دو مورد اشاره می‌گردد:

امر به معروف و نهی از منکر: بی‌حجابی یکی از مصادیق منکر در جامعه اسلامی است. و مفاسد اجتماعی آن بر هیچ عاقلی پوشیده نیست؛ بنابر این برای جلوگیری از منکر و پاسداری از ارزش‌های اسلامی باید با آن مقابله شود.

البته امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد. ابتدا به صورت توصیه و نصیحت به افراد خاطی تذکر داده می‌شود، مرحله‌ی بعدی، مرحله اقدام و الزام است. اگر توصیه و نصیحت اثر نبخشید، حکومت اسلامی ملزم به استفاده از قوه‌ی قهریه است. قرآن مقدس نیز در این زمینه اشاره دارد و حکومت را ملزم به اقدام عملی می‌نماید: «وَ لْتَکن مِنکم أُمَّهٌ یَدعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنکرِ وَ أُولئِک هُمُ الْمُفلِحُونَ؛ و باید از میان شما، گروهی، مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند، و آنان همان رستگارانند.»(۲۷)

در آیه دیگر میفرماید: «الَّذینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ؛ همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و به کارهای پسندیده وامی‌دارند، و از کارهای ناپسند باز می‌دارند، و فرجام همه‌ی کارها از آنِ خداست».(۲۸) تعبیر قرآن به گروه و امت و یا اعطای قدرت به کسانی، حکایت از حکومت و نهاد قدرت در نظام اسلامی دارد که وظیفه تنظیم و امنیت جامعه را به عهده دارد.

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ…، و مردان و زنان باایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهاى پسندیده وامى‌دارند، و از کارهاى ناپسند بازمى‌دارند…»(۲۹)

حکم حکومتی:

در کتب فقهی دو نوع مجازات برای مجرمان مدّ نظر گرفته شده است یکی، حدّ و دوم، تعزیر. مجازات بی‌حجابی یا بدحجابی، از نوع دوم است.

تعزیر در اصطلاح عبارت است از مجازاتی که از طرف شارع، حدّ معینی برای آن تعیین نگردیده و میزان آن کمتر از حدّ است که از طرف حاکم شرع تعیین می‌گردد. تعزیر مجازات مشروعی است که به خاطر ارتکاب گناه اجرا می‌گردد و اندازه خاصّی ندارد.

یعنی هر کسی کار حرامی را انجام دهد یا واجبی را ترک کند و جزای آن به اندازه حدّ نرسد، امام و حاکم مسلمین برای او جزاء تعیین می‌کند و مقدار و اندازه جزاء به عهده و طبق نظر حاکم شرع است.(۳۰) بنابراین حاکم اسلامی در موارد لزوم می‌تواند تعزیر کند.

جمع‌بندی: در آیات و روایات، ریز مسائل حجاب در جامعه، نحوه‌ی حضور، برخورد معصومان با بدپوششی، تأکید و اصرار بر حجاب و پرهیز از اختلاط، عهد و پیمان گرفتن از زنان و همین‌طور تاکید اهل کتاب و اهل ذمه بر رعایت حجاب، دلائلی که حجاب را در جامعه الزامی می‌داند بخوبی بیان و مطرح شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. اعراف/۲۷٫
  2. سوره مبارکه نساء آیات ۵۹ و ۸۰
  3. کتاب النکاح، مکارم شیرازی، ناصر، مصحح: محمدرضا حامدی، مسعود مکارم‌، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب (ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۲۴ق. ج ۱، ص ۳۱٫

۴٫تحف‌العقول ص ۴۲۲؛ بحارالانوار، ج ۶۶ ص۷۴ و نیز آمده: الإِیمَانُ تَصدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان‏ «ایمان، تصدیق با دل و اعتراف با زبان و التزام در عمل است.»

۵٫سوره نساء آیه ۱۵۰

  1. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا، ج۱۵ صص۶-۷
  2. نور/۳۱

۸- احزاب/۵۹٫

  1. مستدرک‌الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴
  2. بحارالانوار، جلد ۱۰۳، ص ۲۵۰؛ نوادر راوندی ص ۳۷
  3. نهج‌البلاغه، حکمت ۴۷۴

۱۲٫در این بخش از مقاله حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی مشکانی سبزواری با عنوان مبانی و الگوهای فقهی مواجهه با بدپوششی در سیره سیاسی و فرهنگی معصومین(ع) در مجله گفتمان فقه حکومتی/۳ بهره برده‌ایم.

۱۳٫مکاتیب‏الرسول، احمدى میانجى، على‏محقق / مصحح: فرجى، مجتبى‏، دار الحدیث، ‏قم‏: ۱۴۲۶، ق‏، ج۲، ص۵۲۸٫

  1. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۲۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۲۷۲.؛ متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۰، ص۵۹۵.
  2. الشرح الکبیر، عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، بیروت، دار الکتاب العربی، ج۷، ص۳۵۵.
  3. مجموعه ورام تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، قم، مکتبه الفقهیه، افست از بیروت، دارالتعارف، ۱۳۷۴ق، ج۲، ص۱۱۹٫
  4. بحارالانوار، همان، ج۳۲، ص۱۵۴٫
  5. سنن‏ابی‏داود، س‍ل‍ی‍م‍ان‌ب‍ن‌ اش‍ع‍ث‌ اب‍وداود، شیخ الاسلام احمد جام (مکتبه‌البشری)، اول، ۱۳۹۷، ج۷، ص۵۴۳٫
  6. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، تصحیح، محمدابوالفضل، ابراهیم، قم، آیه‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق. ج۱۹، ص۳۴۷
  7. الکافی، ج۵، ص۵۲۸٫
  8. نور/۲۷-۲۹٫
  9. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب‏ مصحح: غفارى على اکبر، دار الکتب الإسلامیه، تهران ‏اول،۱۴۰۷ق‏، ج۵، ص۵۳۷٫
  10. نورالثقلین، حویزی، عبدعلی، نور الثقلین، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق. ج۳، ص۶۲۴؛ مرحوم طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، ج۷، ص ۲۷۱٫
  11. مستدرک الوسائل، همان,/همان، ج۱۴، ص۲۴۲٫
  12. جامع البیان، محمدبن جریر طبری، بیروت، دار المعرف، ۱۴۱۲، اول، ج۹، ص۳۰۵٫
  13. مستدرک حاکم، ج ۲، ص۵۴۹
  14. آل عمران/ ۱۰۴.

۲۸- حج/۴۱٫

۲۹٫توبه/۷۱

۳۰٫شرایع الاسلام، محقق حلی بیروت، ۱۴۰۹ق، انتشارات الزهراء، ج۴، ص۱۶۸، با استفاده از سایت عصر شیعه.

04آوریل/23

اهداف و انگیزه‌های شایعه‌سازان و راه‌های مقابله با دروغگویان، حجه‌الاسلام عسکری اسلامپور کریمی

اشاره:

انتشار و گسترش «شایعه»، یکی از اثرگذارترین ابزارهایی است که برای ایجاد «جنگ روانی» از آن استفاده می‌شود. از این‌رو، افراد یا گروه‌هایی با اهداف و انگیزه‌های خاصّ و از پیش ‌تعیین‌ شده و با استفاده از فناوری‌های ارتباطی جدیدی که در دست دارند شایعات را در جامعه منتشر می‌کنند تا به انحاء مختلف به یک جامعه ضربه بزنند و یا افکار عمومی را منحرف کنند.

خداوند در قرآن کریم منافقان دروغگو را که باعث نفاق در جامعه می‌شوند، لعنت کرده و آنها را به عذابی دردناک بشارت می‌دهد.

در این نوشتار مختصر به مهمترین اهداف و انگیزه‌های شایعه‌سازان و همچنین بشارت‌ عذاب‌های دردناک در دنیا و آخرت از سوی خداوند و ائمه معصومین«علیهم‌السلام» اشاره می‌شود.

مفهوم شایعه

در معناى لغوى شایعه، انتشار خبر، نهفته است. در فرهنگ فارسی «شایعه»، چنین معنا شده است: «شایعه، خبری است که فاش می‌شود، امّا صحت یا نادرستی آن معلوم نباشد؛(۱)

«ژودیت لازار» در کتاب افکار عمومی، «شایعه» را شکل فعالی از ارتباط می‌داند که بیان نگرانی‌ها و اضطراب‌های بخشی از مردم در برابر فریب اطلاعاتی است. از دیدگاه وی، شایعه در ردیف پیام‌هایی است که برای تحریک هیجانی به وجود می‌آید و کسی را قانع نمی‌کند.(۲)

دکتر سیدمحمد دادگران «شایعه» را پدیده‌ای می‌داند که بر اساس شنیده‌ها و زمینه‌های قبلی افکار عمومی شکل می‌گیرد و یا از خبری پدید می‌آید که ابتدایی‌ترین نوع خبر است و یا بر پایه هیاهویی بی‌اساس است.(۳)

«شایعه» موضوعی است که برای باور همگان مطرح می‌شود، بدون آنکه به ‌طور رسمی تأیید شود. دوم این که «شایعه» با قصد باور دیگران مطرح می‌شود و کسی آن را فقط به دلیل سرگرمی دیگران یا تفکر درباره‌ی آنها مطرح نمی‌کند.

 

بشارت عذاب دردناک  در دنیا و آخرت به دروغگویان

 

خداوند در قرآن از شایعه‌پراکنان با عنوان «مُرجِفُون»(۴) یاد کرده است. مقصود از «مرجفون» در قرآن، منافقانی بودند که در مدینه خبرهایی را منتشر می‌کردند که موجب تضعیف روحیه‌ی مسلمانان می‌شدند؛ مثلاً شایعه می‌کردند که مشرکان برای جنگیدن با مسلمانان آماده شده‌اند یا لشکریان اعزامی از سوی پیامبر(ص) کشته و یا فراری شده‌اند. قرآن کریم ضمن بیان حکم قتل و لعنت آنها،(۵) آن را حکمی ثابت در تمام شرایع پیشین اعلام داشت».(۶) و نیز در آیات متعدد دیگر، وعده عذاب دردناک در دنیا و آخرت به دروغگویان داده شده است.

 

اهداف و انگیزه‌های شایعه‌سازان

۱ـ فریب افکار عمومی و مجازات الهی

برخی از شایعات با انگیزه‌ی حیله و فریب افکار عمومی و فتنه‌گری و منحرف کردن اذهان افراد و انحراف جامعه از مسیر اصلی سعادت و تلاش برای نیل به اهداف متعالی، طراحی و انتشار می‌یابند. در حالی که این نوع شایعات فریب دهنده به حسب ظاهر متضمن تهدید و دشمنی را در بر ندارد، امّا در واقع به‌گونه‌ای زیرکانه اهداف مغرضانه‌ای نسبت به خواسته‌ها، منافع جمعی و انگیزه‌های حمایت از مجامع دیگر به دنبال دارد. همواره انتشار این قبیل شایعات علاوه بر روش‌های معمول شایعه‌پراکنی، در برخی موارد به طور زیرکانه و موذیانه از طریق روزنامه‌ها و شبکه‌های معاند نیز انجام می‌پذیرد و  بدیهی است که در این‌صورت از قدرت بالای تخریب روانی و انحراف اذهان عمومی برخوردار خواهند بود. این نوع شایعه‌سازی با اهداف فتنه‌گری و انحراف افکار، معمولاً توسط منافقان و دشمنان شیوع می‌یابد. این افراد طبق آیه ۱۰ سوره بقره، در دل‌های آنان یک نوع بیماری است خداوند بر بیماری آنان افزوده و به خاطر دروغ‌هایی که می‌گفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنهاست.

در تفسیر المیزان درباره این آیه آمده است: قلب منافقان خالی از حسن نیت است و حق را رد می‌کنند به همین جهت قلب‌های آنان از درک حق، بیمار است «فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً» سپس خداوند هم به بیماری آنها می‌افزاید، پس خداوند بواسطه این بیماری که از ناحیه خودشان است و به جهت مجازات آنها بر این کوری و بیمار دلی آنها می‌افزاید، البته این عذاب دنیوی آنانست آنگاه در آخرت آنها را به شدیدترین عذاب مبتلا می‌کند، «وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکذِبُونَ» و به سبب اینکه دروغ می‌گفتند، برایشان عذابی دردناک خواهد بود، پس سبب عذاب آنها فساد نیت و دروغگویی و تظاهر به ایمان است.

خداوند در این آیه شریفه دروغ‌گویان را نفاق پیشگانی می‌داند که با دروغ‌گویی به دنبال ایجاد نفاق در امت هستند، و هدفی جز انحراف و فریب جامعه از مسیر سعادت ندارند. از این‌رو آنها منافق خطاب می‌شوند و خدا این را مرض و بیماری بیان می‌کند و حتی بر‌ آن بیماری می‌افزاید. خداوند این افراد را به عذابی سخت بشارت می‌دهد.

امام علی(ع) با اشاره به مکر و فریب معاویه می‌فرماید: «سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، امّا معاویه حیله‌گر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرک‌ترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه، و هر گناهى نوعى کفر و انکار است، روز رستاخیز در دست هر حیله‌گرى پرچمى است که با آن شناخته می‌شود. به خدا سوگند، من با فریب‌کارى غافلگیر نمى‌شوم، و با سخت‌گیرى ناتوان نخواهم شد».(۷)

همچنین آن حضرت در خطبه‌ی چهلم نهج‌البلاغه با اشاره به مکر و فریب دشمنان می‌فرماید: «ما در زمانى زندگى می‌کنیم که بیشتر مردمش بی‌وفایى و غدر را گونه‌اى کیاست می‌شمرند و نادانان نیز، چنین مردمى را زیرک و کارگشا می‌خوانند. اینان چه سودى می‌برند؟ خدایشان نابود کند، مردم کار افتاده و زیرکی هستند که می‌دانند در هرکاری چه حیلت سازند، ولی امر و نهی خداوندی سد راه آنهاست. اینان با آنکه راه و رسم حیله‌گری را می‌دانند و بر انجام آن توانایند، گرد آن نمی‌گردند. تنها کسانی که از هیچ گناهی پروایشان نیست، همواره منتظر فرصت‌اند تا در مردم حیلتی به کار برند». حضرت در این خطبه تبیین فرمودند که اهل حق با این‌که می‌توانند امّا برای پیشبرد کار خود هیچگاه متوسّل خدعه و فریب نمی‌شوند، امّا کسانی که تقیّد ندارند به مکر و فریب مبادرت می‌کنند.

 

۲ـ انگیزه‌های تهدیدگرانه برای شکستن مقاومت جامعه

از دیگر اهداف و انگیزه‌های شایعه‌سازان از طراحی شایعات، ایجاد جوّ رعب و نگرانی در بین اقشار مختلف مردم و سلب آرامش از آنان است؛ این نوع شایعات، به منظور ایجاد ترس و وحشت و نگرانی در جامعه تولید می‌شوند.

ارزیابی دقیق این قبیل شایعات و پی بردن به انگیزه‌های طراحان آن و روشنگری‌های لازم می‌تواند به‌طور مؤثر در خنثی کردن نقشه‌های دشمن مفید واقع شود.(۸) در صدر اسلام نیز شایعاتی با انگیزه تهدیدگرانه جوّ رعب و نگرانی در بین اقشار مختلف مردم ایجاد می‌کردند. قرآن کریم در این‌باره به شایعه‌سازی ابوسفیان و ایادی او در غزوه حمراء الاسد اشاره می‌فرماید: «الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَد جَمَعُوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إِیماناً وَ قالُوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکِیلُ‌؛ آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است».(۹)

قرآن در این آیه شریفه، به انگیزه تهدیدگرانه ابوسفیان و جاسوسانش در تولید و انتشار شایعات در میان رزمندگان سپاه اسلام اشاره نموده است .(۱۰)

۳ـ جلب توجه اجتماعی

با توجه به این که یکی از ویژگی‌های شایعه اهمیت فوق‌العاده آن برای جمع و گروه خاصی است و به همین دلیل، زمینه انتشار می‌یابد، باید اذعان داشت که ناقل این شایعه نیز به هنگام جلب توجه دیگران برای بازگویی موضوع، احساس می‌کند که به لحاظ اینکه وجودش منبع چنین خبر مهمی است، خود نیز فرد مهم و قابل توجّهی است؛ بنابراین، یکی از راه‌های جلب توجه افراد در جمع‌های مختلف، احساس خود مهم‌بینی از طریق شایعه‌سازی و شایعه‌گویی است و این خود برای بسیاری از افرادی که فاقد مهارت‌های اجتماعی سالم و اعتماد به نفس لازم هستند و به‌خصوص آنهایی که وجودشان مملو از احساس حقارت است می‌تواند انگیزه قوی و روش مؤثر باشد برای این که خود را در کانون توجه دیگران قرار دهند. این قبیل افراد به دلیل این‌که در مجامع و مهمانی‌ها و گردهمایی‌ها نمی‌توانند با توانایی واقعی ویژگی‌های شخصیتی که از خود سراغ دارند مورد توجه دیگران واقع شوند، ناگزیر درصدد شایعه‌جویی و شایعه‌سازی برمی‌آیند.(۱۱)

۴ـ ایجاد اختلاف و تفرقه

گاه شایعه به انگیزه ایجاد تفرقه میان گروه‌ها و اقوام مختلف است؛ شایعه‌سازان از دیرباز با استفاده سلاح دو به هم‌زنی و اختلاف‌اندازی بین یاران حق، جنگی تمام عیار را بر ضد این جریان طرح ریزی کرده‌اند. قرآن کریم به جریان حق هشدار می‌دهد: «وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اختَلَفُوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُم عَذابٌ عَظِیمٌ‌؛ و مانند کسانى نباشید که بعد از آنکه دلایل روشن برایشان آمد، باز هم اختلاف کرده و پراکنده شدند و براى آنان عذابى بزرگ است».(۱۲)

کفرپیشگان با نسبت دادن اتهاماتی چون سحر، جنون، کهانت و…به انبیای الهی و انتشار آن در جامعه، قصد داشتند شخصیت انبیای الهی را مورد هجوم قرار داده و تخریب نمایند و با جریحه‌دار ساختن حیثیت آنان، مردم را از اطرافشان پراکنده و ایجاد تفرقه کنند.(۱۳)

در تاریخ اسلام نیز معاویه برای ایجاد اختلاف و تفرقه در میان سپاهیان امام حسن(ع) از حربه‌ی شایعه استفاده نمود؛ هنگامی که امام(ع) برای نبرد با معاویه، در تدارک نیرو بودند، معاویه تلاش می‌کرد تا با استفاده از نشر اکاذیب و تبلیغات سوء، در میان سپاهیان آن حضرت، شک و تردید ایجاد نماید و آنان را از حضور در جنگ، منصرف نماید. معاویه برای این منظور، عوامل خود را مأمور کرد تا شایعه نمایند که امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد. در گزارشی آمده است که معاویه، جاسوسان خود را به میان سپاه مقدم امام حسن(ع) فرستاد تا بین آنها شایع کنند که امام با نامه نگاری، از معاویه درخواست صلح نموده است.(۱۴) این در حالی بود که تا آن زمان، هیچ نامه‌ای در رابطه با این مسئله، رد و بدل نشده بود. این شایعات در نهایت، دیدگان بسیاری از سربازان و سرداران سپاه امام حسن(ع)، به خصوص عبیدالله بن عباس را متزلزل کرده و آنان را فریب داد و در نتیجه امام حسن(ع) تنها شد و برای حفظ اساس اسلام، صلح تحمیلی معاویه را پذیرفت.(۱۵)

در زمان حاضر نیز دشمنان با شایعه‌سازی در صدد ایجاد اختلاف و تفرقه هستند. رهبر معظم انقلاب فرمودند: «دشمن در تلاش است با شایعه‌سازی و تهمت پراکنی مردم را به‌جان یکدیگر بیندازد که البته نمی‌تواند، امّا مردم باید با این شگردها مقابله کنند؛ لازم است مردم در مقابل این تبلیغات، ایستادگی و علیه آن حرکت کنند و جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند».(۱۶)

۵ـ دگرگونی ارزش‌های الهی

گاهی دشمن با شایعه‌سازی، ارزش‌ها را جابه‌جا می‌کند؛ یعنی «معروف» به جای «منکر» و «منکر» به جای «معروف» می‌نشیند تا آنجا که ‌امام حسین(ع) ‌با آن همه فضایل، «خارجی» و یزید شراب‌خوار و عیاش، «امیرالمؤمنین» لقب می‌گیرد. در حماسه‌ی عاشورا، دشمن شایعه خارجی بودن را مطرح کرد چنانکه یکی از فرماندهان ابن زیاد (عمرو بن حجّاج) از روی مباهات و افتخار می‌گفت: «ما اطاعت از امام [خود یعنی یزید] را کنار نگذاشته و از جماعت کناره‌گیری نکردیم».(۱۷) آن نانجیب به قوای ابن زیاد نصیحت می‌کرد: «طاعت و جماعت خود را رعایت کنید و در به قتل رسانیدن کسی که از دین خود خارج گشته و با امام (یزید) مخالفت نموده تردید نکنید».(۱۸)

تأثیر این شایعه و نشر اکاذیب تا آنجا بود که در روز روشن و مقابل چشمان مردم، اهل‌بیت پیامبر(ص) را به کوچه و بازار آوردند و به آنها تهمت «خارجى» زدند و می‌گفتند: «سر یکى از خارجى‌ها را که بر یزید خروج کرده است آورده‏اند».(۱۹)

در زمان حاضر نیز دشمن تلاش می‌کند با رواج شایعات، جای «مظلوم» و «شهید» را با «ظالم» و «ستمگر» و «جلاّد» جابه‌جا کند. از این‌رو  مقام معظم رهبری هشدار داده و فرمودند: «مراقب باشیم تا در دهه شصت، جای شهید و جلاّد عوض نشود، زیرا ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد و به دلیل این‌که تروریست‌ها و منافقین و پشتیبانان آنها به امام و ملت ایران ظلم و خباثت کردند، ملت در موضع دفاع قرار گرفت و در نهایت هم پیروز شد».(۲۰) با توجه به تأثیرگذاری شایعات در دگرگونی ارزش‌ها، رهبر معظم انقلاب، «جهاد تبیین» را از مهم‌ترین جهادها برشمرده و رسالت نیروهای انقلابی در امر تبیین حقایق جامعه را بسیار سنگین معرفی کرده‌اند. ایشان در آخرین سخنرانی خود در دیدار با پرستاران با برشمردن ابعاد خردمندی و تدبیر عمیق حضرت زینب(س) به‌عنوان بزرگ‌ترین روایت‌گر واقعه کربلا فرمودند: «آن حضرت با روایت حقیقی، تأثیرگذار و ماندگارِ کربلا، فرصت نداد روایت دشمن بر واقعیت غلبه کند». همچنین ایشان درباره ضرورت روایت حقیقیِ «واقعیات جامعه، تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و حوادث گوناگون ۴۲ سال اخیر فرمودند: «اگر این کار نشود که در موارد متعدد نشده است، دشمن روایت تحریف‌آمیز و دروغ خود را در افکار عمومی جاری و با عوض کردن جای ظالم و مظلوم، اقدامات مستمر ظالمانه خود را توجیه می‌کند».(۲۱)

۶ـ انگیزه‌های غیرمنطقی و کینه‌جویانه

کینه یا حقد، نوعی از دشمنی محسوب می‌شود که فرد آن را در دل خود پنهان داشته و بروز نمی‌دهد؛ امّا عداوت که ثمره کینه و حقد است زمانی پدید می‌آید که کینه و حقد در انسان شدت یافته و خزانه دل از محافظت آن عاجز شود و در این حالت است که انسان پرده از روی کار برداشته و کینه خود را در اعمال و رفتارش آشکار می‌کند.(۲۲) بر این اساس، هرچه در درون انسان از حقد و کینه وجود دارد به ناچار بخشی از آن در ظاهر اعمال و سخنان وی، بروز خواهد یافت. امام علی(ع) می‌فرماید: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ؛ کسی در دل چیزی پنهان نمی‌کند، مگر آنکه در گفتار و رفتارش آشکار شود».(۲۳) این افراد برای کسب آرامش به طرق گوناگون درصدد ضربه زدن و انجام هر کار شرّ و نامشروعی علیه افراد و گروه‌هایی که رفتار یا کردار آنان، سبب ناراحتی آنان شده است، برآمده و در این میان از هر دروغ، غیبت، بهتان، ایذاء و استهزاء و مانند آن نسبت به آنان فروگذار نمی‌کنند(۲۴) و از جمله اقدامات افراد کینه‌توز، شایعه‌سازی و دروغ‌پردازی است و تا این امر تحقق نیابد، آنان به آرامش نرسیده و از فشارهای روحی و روانی خلاصی نمی‌یابند. البته این امر بدان علت است که افراد کینه‌توز، از نعمت آرامش بهره‌مند نبوده و در رنج و ناراحتی به‌سر می‌برند؛ چنانکه در منابع روایی از امام عسکری(ع) نقل شده که فرمودند: «أَقَلُّ النّاسِ راحَهً الحَقُودُ؛ شخص کینه‌توز، کم آسایش‌ترین مردم است».(۲۵)

یکی از صاحب‌نظران در این‌باره می‌نویسد: «انگیزه‌ها و مقاصد غیرمنطقی و کینه‌جویانه، عامل اصلی تولید و پردازش و شیوع بعضی از شایعات بی‌اساس در سطوح محدود یا گسترده است. مسئله شایعه‌سازی و شایعه‌پردازی با اهداف کینه‌توزانه و تخریب شخصیت حقیقی و حقوقی افراد، جمعیت‌ها، نهادها و کشورها، سابقه‌ای طولانی داشته و با تاریخ زندگی اجتماعی انسان همراه است. در واقع یکی از ابزار مهم دشمن در تخطئه و تخریب رقیب و طرف مقابل، استفاده از همین شیوه است».(۲۶)

درباره نقش کینه و عداوت در شکل‌گیری شایعات، می‌توان به شایعه‌سازی منافقان در صدر اسلام اشاره کرد؛ اعضای حزب نفاق، کینه و عداوت شدیدی نسبت به اسلام و مسلمانان داشتند.(۲۷) قرآن کریم می‌فرماید: «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ؛ گاهی دشمنی شما را بر زبان هم آشکار می‌کنند در حالی که آنچه در دل پنهان می‌دارند، بیش از آن است.»(۲۸)

منافقان که آتش حقد و کینه سراپای وجودشان را فراگرفته و آزارشان می‌داد و از سویی نیز، به دلیل قدرت و سیطره حکومت اسلامی، قادر به درگیری مسلحانه نبودند،(۲۹) از این‌رو برای فرونشاندن آتش کینه خود و تسکین روح ناآرامشان، سعی می‌کردند که با استفاده از اقدامات خرابکاران‌های چون تولید و انتشار شایعات به تضعیف نظام اسلامی بپردازند. آنان گاهی از حربه شایعه، جهت ترور شخصیت و تخریب منزلت اجتماعی مسلمانان بهره می‌گرفتند.(۳۰) همچنین گاهی از این طریق به ایجاد ترس و دلهره در جامعه اسلامی می‌پرداختند تا از مجرای شایعات به اهداف شوم و شیطانی خود دست یابند.

قرآن کریم درباره مجازات شایعه‌سازان به پنج برخورد مهم اشاره می‌فرماید: «لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا* مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا و َقُتِّلُوا تَقْتِیلًا؛ تو را بر ضد آنان برمی‌انگیزیم [که یا تبعیدشان کنی یا با آنان بجنگی]، آنگاه در این شهر جز اندکی [که خالص و پاک هستند] در کنار تو نخواهند ماند؛ [این چند گروه به علت اعمال ناهنجارشان] لعنت شدگانند، هرکجا یافت شوند باید دستگیر شده و به سختى کشته شوند».(۳۱)

 

از راهکارهای مناسب برای مقابله با این روش تبلیغاتی و تأثیرات ناگوار آن در جنگ ابهامزدایی از اخبار، تحقیق و بررسی گزارشها و ارجاع اخبار به اهل تشخیص است که در آیات قرآن بارها به مناسبتهای مختلف به آنها اشاره شده است.

 

راه‌های رویارویی با شایعات

از آنجایی که خبرهای کذب و شایعات در بستر ابهام و فقر اطلاعاتی جامعه شکل می‌گیرد، لذا ابهام‌زدایی و اطلاع‌رسانی بموقع و سریع مسئولین و  صاحب‌نظران به طبقات و اقشار مختلف مردم از طریق رسانه‌های پرمخاطب اجتماعی، نقش اساسی در پیشگیری و رواج شایعات و اخبار کذب در بین مردم دارد.

بهترین زمان مناسب در خنثی‌سازی شایعه، اطلاع‌رسانی و تکذیب بلافاصله‌ی ‌آن‌ قبل از شیوع و سرایت در بین آحاد افراد جامعه است؛ در واقع قبل از آنکه امواج مسموم شایعه در سطح جامعه شیوع پیدا کند، خنثی‌سازی آن آسانتر خواهد بود.

با توجه به اینکه گاهی خبرهای کذب و نادرست از سوی افراد نا آگاه و یا ضعیف‌الایمان به‌طور ناخواسته انتشار می‌یابد، تبیین و اطلاع‌رسانی و آموزش دائمی به جامعه از شگردهای دشمنان در ضربه‌زدن و ایجاد شکاف در بین مردم، یکی دیگر از راه‌های مقابله با نشر اکاذیب است.

بقولی؛ “شایعات” همچون “اسکناس‌های تقلبی” هستند که افراد مجرم آن‌را چاپ می‌کنند؛ اما انسان‌های شریف، ناآگاهانه آن‌را پخش و مبادله می‌کنند.(۳۲)

پی‌نوشت‌ها:

۱- لغت نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ ش، ج۲، ص۱۶۲۴٫

۴- فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، چاپ نهم، ۱۳۷۵ ش،  ج۹، ص۱۴۱۰۲٫

۳- دادگران، سید محمد، افکار عمومی و معیارهای سنجش آن، تهران، نشر مروارید، ۱۳۸۴ش، ص۱۳۴٫

۴- احزاب، آیه۶۰٫

۵- احزاب، آیه‌ی ۶۱٫

۶- مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۴، ص۳۷۱؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۶، ص۳۶۱٫

۷- نهج البلاغه، خطبه‌ی ۲۰۰٫

۸- افروز، غلامعلی، روانشناسی شایعه و روش‌های مقابله، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص۳۰٫

۹- آل عمران، آیه‌ی ۱۷۳٫

۱۰- تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۵۰٫

۱۱- غلامعلی، افروز، مبانی روانشناختی شایعه، مجله روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، شماره ۵، ۱۳۷۴٫

۱۲- آل عمران، آیه‌ی ۱۰۵٫

۱۳- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۹۹٫

۱۴- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۷ق، ج۱۶، ص۴۲٫

۱۵- ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابیطالب، قم، مطبعه العلمیه، بیتا، ج۴، ص ۳۲ -۳۳٫

۱۶- بیانات ۱۹/۱۰/۱۳۹۷٫

۱۷- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۵٫

۱۸- همان، ص۳۲۱٫

۱۹- بحارالانوار، ج۴۵، ، ص۱۱۴٫

۲۰- بیانات ۱۴/۳/۱۳۹۶٫

۲۱- بیانات ۲۲/۹/۱۴۰۰٫

۲۲- ر.ک: نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات قائم آل محمد، چاپ اول، ۱۳۸۴ ش، ص ۲۰۰٫

۲۳- نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق، چاپ اول، ص۴۷۲، حکمت۲۶٫

۲۴- ر.ک: معراج السعاده، ص۲۰۰٫

۲۵- بحارالانوار، چاپ بیروت، ج۷۵، ص۳۷۳٫

۲۶- افروز، غلامعلی، روانشناسی شایعه و روش‌های مقابله، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص۲۹٫

۲۷- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ هفدهم، ج۱، ص۴۵۰٫

۲۸- آل عمران، آیه‌ی ۱۱۸٫

۲۹- قطب، محمد فی ظلال القرآن، قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، ۱۴۱۲ ق، ج۴، ص۲۵۰۰٫

۳۰- نور، آیه‌ی ۱۱-۱۹٫

۳۱- احزاب، آیات ۶۰-۶۱٫

۳۲٫ در این بخش، از مقالۀ «نقش شایعه در جنگ از نگاه قرآن» نوشتۀ آقایان مجید معارف، مجتبی میرزایی و خانم فاخره فراهانی بهره برده‌ایم.

04آوریل/23

رویکرد امام علی(ع) در مواجهه با اعتراضات، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی محمدی

درآمد:

امامان معصوم کشتی‌های هدایت، الگوها و چراغ‌های تابناکی هستند که ما وظیفه داریم با مراجعه به سخنان و رفتار آنها، مسائل و مشکلات را حل کنیم. در این نوشتار رویکرد امام علی«ع» در مواجهه به اعتراضات و اغتشاشات را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌ایم که امام علی«ع» اعتراض مسالمت‌آمیز را حق همه افراد جامعه می‌دانستند و سعی می‌کردند اعتراض‌های به‌حق، به بیراهه کشیده نشود؛ ولی اگر به اغتشاش منجر می‌شد با راهکارهایی که در مقاله به آن اشاره شده با آن مقابله می‌کردند.

اهمیت بحث

پیامبران و امامان معصوم«ع» الگوهایی هستند که همه وظیفه دارند از گفتار و رفتار آنان درس بیاموزند. به این اصل مهم در قرآن کریم نیز اشاره شده است. قرآن کریم، الگوها و سرمشق‌هایى را در همه‌ی زمینه‏ها براى مؤمنان معرفى مى‏کند که حضرت ابراهیم«ع» و پیامبر اعظم«ص» از آن جمله‌اند؛ برای نمونه قرآن کریم در باره پیامبر اعظم«ص» می‌فرماید: «لَّقَد کانَ لَکُم فى رَسولِ اللَّهِ أُسوَهٌ حَسنَهٌ لِّمَن کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً؛(۱): مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.» امامان معصوم نیز بهترین الگوهای برای ما هستند. امام به معنای پیشواست؛ یعنی کسی که پیشاپیش دیگران حرکت و دیگران را راهنمایی می‌کند. امام خامنه‌ای در باره نقش الگویی حضرت علی«ع» می‌فرماید می‌توان علی را با خود داشت؛ پیشاپیش حرکت خود و پیش روی خود داشت، مشروط بر اینکه ما سیره‌ امیرالمؤمنین و رفتار امیرالمؤمنین را مثل یک سرمشق مورد توجه قرار بدهیم.(۲) با توجه به این مهم ضروری است با بررسی سیره آن امام روش مواجهه به اعتراض‌ها و اغتشاش‌ها را بیابیم. در بررسی سیره‌ی امام می‌توان  به سه گزاره و راهبرد کلیدی دست یافت.

۱)اعتراض، حقی همگانی است.

۲)امام علی(ع) برای پیشگیری از اغتشاش آخرین تلاش خودش را انجام می‌داد.

۳)آن حضرت در مواجهه با اغتشاشات مرحله به مرحله اقدام می‌کرد و برخورد نظامی آخرین مرحله آن بود.

در ادامه پس از مفهوم‌شناسی مختصر این سه راهبرد را توضیح خواهیم داد.

مفهوم شناسی

اعتراض در دانش‌های مختلف معانی متفاوتی دارد. آنچه در این مقاله منظور نظر است، اصطلاح سیاسی آن یعنی مخالفت، رد، عدم قبول، خرده‌گیری، ایراد و نکته‌گیری و عیب‌جویی از دیدگاه‌ها یا عملکرد دیگران(۳) به‌ویژه مسئولان است.

اغتشاش در لغت به معنای  آشوب، انقلاب، بلوا، تنش، شورش، قیام، نهضت، بلبشو، هرج ومرج و… آمده است. ولی معنای آن در اصطلاح سیاسی، آشوب و  اقدام همراه با خشونت دسته‌ای از افراد است که در مقابله با نظام حاکم اتفاق می‌افتد و همواره بی‌نظمی و ناامنی با خود به همراه دارد.(۴) نزدیک‌ترین واژه به شورش و اغتشاش، در منابع اسلامی، واژه «بغی» است. بغی در اصطلاح فقه به‌معنای خروج و شورش علیه امام عادل و برحق است و کسی که علیه امام عادل شورش کند، باغی نامیده می‌شود(۵) مهم‌ترین مصادیق «باغیان» در زمان حضرت علی«ع» برپاکنندگان جنگ‌های دوران مانند جمل، صفین و نهروان هستند.(۶)

امام علی«ع» مرز  اعتراض مخالفان با آشوب و اغتشاش را تا مرحله‌ای می‌دانند که حرکت مخالفان سبب مفسده و گسیختگی نظام جامعه اسلامی نشود. چنانکه در باره اصحاب جمل فرمودند: «این گروه به سبب نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوسته‌اند و من تا هنگامی که بر جامعه و اجتماع احساس خطر نکنم، شکیبایی پیشه می‌کنم؛ چه اینکه آنان اگر بر این افکار سست و فاسد باقی بمانند و بخواهند اهداف خود را عملی سازند، نظام جامعه اسلامی از هم گسیخته خواهد شد.»(۷)

در قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز به تفکیک بین اعتراض و اغتشاش اشاره شده است. برابر اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. در حالی که برابر قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران، قیام مسلحانه کند، باغی محسوب و در صورت استفاده از سلاح، به مجازات اعدام محکوم می‌شود. شورشیان اگر قبل از درگیری و استفاده از سلاح، دستگیر شوند؛ به حبس تعزیری محکوم می‌شوند.(۸)

۱٫اعتراض، حقی همگانی

در بررسی سیره‌ی امام علی«ع» روشن می‌شود که آن حضرت اعتراض به کارگزاران حکومت را حق همه مردم می‌دانست. مردم به‌راحتی نزد ایشان می‌آمدند و اعتراض خود نسبت به حکومت را بدون کمترین ترسی ابراز می‌کردند. برای نمونه فرماندار حضرت علی«ع» در همدان از زنی به نام سوده چند کیلو گندم اضافه گرفت. سوده برای اعتراض به این رفتار به کوفه آمد و وقتی که امام علی«ع» آماده اقامه نماز مغرب بود، در مسجد نزد حضرت رفت. امام او را دید نشست و فرمود:

«حاجتی داری؟» زن ماجرا را شرح داد. امام با شنیدن سخنان سوده گریست و گفت:

«خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم.»

سپس قطعه پوستی گرفت و حکم عزل فرماندار را نوشت و بدون آنکه آن را مهر و موم کند به دست زن داد.

بلافاصله پس از بازگشت سوده به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد.(۹)

در جریانی دیگر امام«ع» در مسجد کوفه برای مردم سخنرانی می‌کرد. ناگهان، از گوشه مسجد یکی از خوارج به پا خاست و با صدای بلند، شعار «لا حکم الا لله» را سر داد. به دنبال او یکی دیگر از خوارج از گوشه دیگر مسجد همین عمل را تکرار کرد و پس از آن گروهی برخاستند و همصدا به دادن شعار پرداختند. حضرت مدتی صبر کرد تا آنها ساکت شدند، آنگاه فرمود: «سخن حقی است، ولی آنان اهداف باطلی را دنبال می‌کنند.» سپس ادامه داد: «تا وقتی با ما هستید از سه حق برخوردارید: اول اینکه از ورود شما به مساجد جلوگیری نمی‌کنیم و دوم اینکه حقوقتان را از بیت‌المال قطع نمی‌کنیم و سوم اینکه تا اقدام به جنگ نکنید با شما نبرد نمی‌کنیم.»(۱۰)

  1. امام علی(ع) و پیشگیری از اغتشاش

در زمان امام علی«ع» گاه اعتراض‌ها بسیار جدی می‌شد یا عده‌ای با برنامه‌ریزی قبلی جریان‌های سیاسی را به سوی اغتشاش و مواجهه نظامی با حکومت اسلامی سوق می‌دادند، ولی آن حضرت تمام سعی خودش را انجام می‌داد که  اعتراض‌ها به اغتشاش منجر نشود. رویکرد امام در این موارد را می‌توان به شرح زیر تبیین کرد:

۲٫۱٫ خیرخواهی حداکثری

اگر مردم احساس کنند که رهبر و حاکم آنان به‌راستی خیرخواه همگان است، پس از آنکه اعتراض و اشکال خودشان را ابراز کردند به حاکمان فرصت می‌دهند که امور را اصلاح کنند تا کار به اغتشاش نرسد. از این رو رهبران الهی تا آنجا که امکان داشت، به خیرخواهی نسبت به همگان همت می‌گماشتند. حضرت علی«ع» در عهدنامه خود به مالک اشتر، اوج خیرخواهی نسبت به همگان حتی مخالفان را این گونه تصویر کرده‌اند:

مهربانی، عطوفت و نرم‌خویی با مردم را در دل خود جای ده، [از صمیم قلب آنان را دوست بدار و به ایشان نیکی کن] نسبت به ایشان به‌سان درنده‌ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری؛ زیرا مردم دو گروهند، دسته ای برادر دینی تو هستند و گروه دیگر در آفرینش همانند تو. اگر گناهی از ایشان سر می‌زند، عیب‌هایی برایشان عارض می‌شود و خواسته و ناخواسته خطایی انجام می‌دهند، آنان را عفو کن و از خطاهایشان چشم بپوش، همان گونه که دوست داری خداوند تو را ببخشد…هیچ گاه از بخشش و گذشت پشیمان نشو و به کیفر و مجازات شادمان مباش. در عمل به خشم و غضبی که می‌توانی خود را از آن برهانی، شتاب نکن.(۱۱)

۲٫۲٫ نهایت مدارا

یکی از مهم‌ترین راهبردهای معصومان در مواجهه با معترضان و در راستای پیشگیری از اغتشاش، مدارای حداکثری بود. پس از اینکه حضرت علی«ع» به حکومت رسید، عده اندکی سر به اعتراض برداشتند. امام علی«ع» نه تنها با آنان مواجهه قهرآمیز نداشت، بلکه تا آنجا که ممکن بود با آنها مدارا می‌کرد. حتی حقوق آنها از بیت‌المال را  هم قطع نکرد.(۱۲)

رویکرد امام در مواجهه با خوارج نیز قبل از اینکه سلاح به دست بگیرند و در مقابل حکومت اسلامی صف‌آرایی کنند مدارای حداکثری بود روزی امام علی«ع» یاران خودش را نصیحت می‌کرد که در مواجهه با نامحرم چگونه رفتار کنند. یکی از خوارج گفت: «خداوند این کافر را بکشد، چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب یورش بردند که او را بکشند، امام فرمود: «آرام باشید! جواب دشنام، دشنام است یا گذشت از گناه.»(۱۳)

امام علی«ع» در مواجهه با معاویه نیز در ابتدا رویکرد مدارای حداکثری را در پیش گرفت. ایشان سعی کرد از هر وسیله ممکن استفاده کند تا شاید بتواند معاویه را از شورش باز دارد و از خونریزی و کشته شدن مسلمانان جلوگیری کند. ابتدا جریر بن عبدالله را که سابقه دوستی و رفاقت با معاویه داشت برای گرفتن بیعت از معاویه و اهل شام به آنجا اعزام داشت.(۱۴) ولی معاویه از حسن نیت و صداقت امام«ع» نهایت سوءاستفاده را به نفع خود کرد و به دلیل اینکه در آن زمان آمادگی کامل برای مقابله با حضرت علی«ع» را نداشت و از نظر تبلیغاتی در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد به سیاست وقت‌کشی روی آورد و حدود چهار ماه جریر بن عبدالله را در شام نگه داشت و هر روز به بهانه‌های مختلف از دادن پاسخ صریح به او خودداری می‌کرد.(۱۵) او در این مدت توانست عبدالله بن عمر، عمروعاص و عده دیگری به‌ویژه سران قبایل شام را با وعده و وعید با خود همراه کند و آنها را برای جنگ با حضرت علی«ع» آماده کند.

حتی پس از بازگشت جریر و شکست مأموریت او باز هم حضرت علی«ع» دست از تلاش‌های خود برای دستیابی به راه حل مسالمت‌آمیز برنداشت. آن حضرت بارها به سوی معاویه نامه نوشت و نماینده اعزام کرد؛ ولی معاویه کسی نبود که تسلیم حق شود و بتواند از حبّ ریاست و مقام بگذرد.  حتی پس از اینکه دو سپاه در مقابل هم صف بستند، باز هم حضرت امیدوار بود بدون جنگ و خونریزی مشکل حل شود، از این رو به یاران خود دستور داد که آغازکننده نبرد نباشند. در این بین معاویه به انگیزه از پای در آوردن یاران امام«ع» آب را بر روی آنها بست، ولی پس از آنکه یاران امام«ع» با فداکاری و جانفشانی آب را به تصرف خود در آوردند، امیر مؤمنان«ع» حاضر نشد مقابله به مثل کند و آب را بر روی آنان ببندد. همه این موارد نشان‌دهنده مدارای حداکثری امام در برابر معترضان است.

۲٫۳٫تبلیغ چهره به چهره

یکی از اقدامات حضرت علی«ع» برای پیشگیری از شورش و اغتشاش، فرستادن اشخاص سرشناس و دانشمند  برای  هدایت و راهنمایی معترضان بود.  برای نمونه آن حضرت برای هدایت خوارج و پیشگیری از شورش نظامی و تسلیم شدن معترضان، ابن‌عباس را که در بحث و گفتگو مهارت زیادی داشت به سوی آنها فرستاد تا با آنها به بحث و گفتگو بپردازد و اشکالاتشان را پاسخ گوید.(۱۶) پس از او بزرگانی همچون صعصعه بن صوحان، زیاد بن نضر را برای نصیحت آنان فرستاد، ولی سخنان آنها نتوانست خوارج را از خواب غفلت بیدار کند و بدون نتیجه به سوی امام«ع» بازگشتند. آنگاه امام«ع» شخصاً به اردوگاه آنها رفت و با ایشان به گفتگو پرداخت. در این گفتگو سخنان زیادی بین آن حضرت و خوارج ردّ و بدل شد و امام«ع» به همه شبهات آنها پاسخ گفت.(۱۷)

تلاش‌های امام در مواجهه با معترضان و تبلیغ چهره به چهره در موارد فراوانی نتیجه‌بخش بود، چنانکه در یک مورد حدود دو هزار نفر از خوارج توبه کردند و به مسیر حق بازگشتند. ولی در مواردی نیز به دلیل عناد و لجاجت آنها به نتیجه دلخواه نمی‌رسید.(۱۸)

پیش از شروع جنگ نهروان نیز امام«ع» به این رویکرد ادامه داد. در یک مورد امام از خوارج خواست دوازده نفر را از بین خود انتخاب کنند و خود نیز به همین تعداد جدا کرد و با آنها به گفتگو پرداخت. در پایان این گفتگو عبدالله بن کواء که از رهبران آنان بود با پانصد نفر از خوارج جدا شد و به یاران حضرت پیوست.(۱۹)

  1. امام علی«ع» و مواجهه گام به گام با اغتشاش

رویکرد امام در مواجهه گام به گام با اغتشاش را می‌توان در امور زیر تبیین کرد:

۳٫۱٫ گشودن راه بازگشت

پس از آنکه آتش آشوب فراگیر می‌شد و عده‌ای در آن  گرفتار می‌شدند و امام مجبور به مواجهه با اغتشاشگران می‌شد، یکی دیگر از اقدامات امام در مواجهه با شورشیان، باز گذاشتن راه توبه و بازگشت برای آنان بود. پس از آنکه خوارج در نهروان جمع شدند و همه راه‌های گفتگو را بستند، امام«ع» پس از آرایش سپاه خویش، در بخش سواره نظام پرچم امانی برافراشت و به ابوایوب انصاری دستور داد که فریاد زند:

راه بازگشت باز است و کسانی که به دور این پرچم گرد آیند توبه آنان پذیرفته می‌شود و هر کس وارد کوفه یا از این گروه جدا شود، در امن و امان است.(۲۰)

این اقدام امام در کنار اقدامات قبلی به‌ویژه جهاد تبیین و گفتگوهای امام و یاران آن حضرت ۸۰۰۰ نفر از ۱۲۰۰۰ نفر از خوارج جدا شدند و توبه کردند و ۴۰۰۰ نفر به عناد و لجاجت خود ادامه دادنده و به جنگ مسلحانه روی آورند که امام آنان را با شدت سرکوب کرد.(۲۱)

۳٫۲٫ تفکیک بین افراد مغرض و ناآگاه

در غالب آشوب‌ها، بسیاری از افراد آلت دست دیگران و با موج‌های فتنه همراه می‌شوند؛ در حالی که عده‌ای دیگر سوار بر موج می‌شوند و سعی می‌کنند با آشوب‌آفرینی به اهداف پلید خود برسند. حاکمان عادل و دلسوز بین این دو گروه تفاوت می‌گذارند با بررسی سیره حضرت علی«ع» نیز تفکیک یاد شده به چشم می‌خورد. تمام تلاش حضرت در سه نبردی که داشت این بود که بین سردمداران اغتشاش با بدنه آشوب جدایی اندازد.

به‌عنوان نمونه در تاریخ می‌خوانیم: پس از آنکه حضرت امام علی«ع» شریعه فرات را از دست اصحاب معاویه گرفت و اجازه استفاده از آب را به دوست و دشمن داد تامدتی دست به جنگ نزد و پیامی هم بین او و معاویه رد و بدل نشد. این سبب شد که بین عراقیان این شبهه مطرح شد که چرا امام، فرمان جهاد صادر نمی‌کند؟ در این بین عده‌ای با پخش سخنانی بیهوده به شایعات دامن می‌زدند. روزی امام  از برخی پرسید: «افراد لشگر چه می‌گویند؟» پاسخ دادند: بعضی معتقدند از ترس کشته شدن، فرمان جنگ صادر نمی‌کند! و بعضی می‌گویند در مبارزه و جنگ با شامیان تردید دارد. حضرت در پاسخ اینان فرمود: «اما اینکه می‌گویید آیا این تاخیر به خاطر ترس از مرگ است، به خدا سوگند باک ندارم، من به سوی مرگ روم یا مرگ به سوی من آید! اما اینکه می‌گویید در مبارزه با شامیان تردید داشته باشم، هرگز چنین نیست به خدا سوگند! حتی یک روز جنگ را به تاخیر نینداختم مگر آنکه امیدوار بودم، عده‌ای از آنها به ما پیوسته و هدایت شوند و در لابلای تاریکی‌ها پرتوی از نور مرا ببینند و به سوی من آیند و این برای من از کشتار آنان در راه گمراهی بهتر است…»

۳٫۳٫ قاطعیت

آنگاه که روش‌های پیش گفته کارگر نیفتاد و اغتشاشگران کمر به نابودی حکومت اسلامی بستند، امام علی«ع» با قاطعیت با آنان مواجه شد و چشم فتنه را کور کرد.

برای نمونه پس از بیعت مردم با آن حضرت، طلحه و زبیر به بهانه زیارت بیت الله از مدینه خارج شدند. امام علی«ع» با آنکه از قصد شوم آنها آگاه بود، ولی تا زمانی که دست به شورش نزده بودند با آنان مقابله نکرد. اما آنگاه که با آشوب و جنگ‌افروزی کیان جامعه اسلامی را به خطر انداختند و در بصره عده‌ای را به شهادت رساندند، عملاً تمام راه‌های مسالمت‌آمیز را بستند، با قاطعیت تمام با فراخواندن نیروهای خود برای دفع فتنه جملیان به سوی بصره حرکت کردند. حضرت در جواب جمعی از سربازان که ایشان را از تعقیب طلحه و زبیر منع می‌کردند، فرمودند: «به خدا سوگند، من چون کفتار نباشم که با آهنگ به خوابش کنند و فریبش دهند و شکارش کنند. من تا زنده‌ام، با یاریِ جویندگانِ حق و فرمانبران یکدل، به رویگردانانِ از حق و نافرمانانِ بددل خواهم تاخت.»(۲۲)

و نیز فرمودند: «اگر سر باز زنند، تیغ تیز در کار است که درمان نابکار است و حق را یار. شگفتا! از من می‌خواهند به میدان کارزار آیم و در نبرد پایداری کنم. مادرشان بر آنان بگرید. تا کنون کسی مرا از جنگ نهراسانده و از شمشیر نترسانده که من به خدای خود یقین دارم و در دین خود شبهه‌ای ندارم.»(۲۳)

پی‌نوشت‌ها:

۱٫احزاب،۲۱

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=80332-

۳- لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه.

۴- ر.ک، فرهنگ عمید، ذیل واژه.

۵- شیخ طوسی، النهایه، ص۲۹۶؛ علامه حلی، قواعدالاحکام، ج.۱، ص۵۲۲٫

۶- شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۶۰-۲۵۸٫

۷- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۹٫

۸- قانون مجازات اسلامی، ماده ۲۸۸.

۹- ابن صباغ مالکی، فصول‌المهمّه، ص۱۲۹٫

۱۰- بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۲، ص۳۹۵٫

۱۱- نهج‌البلاغه، خطبه ۵۳٫

۱۲- ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۴، ص۱۱۸٫

۱۳- نهج‌البلاغه، حکمت ۴۲۰٫

۱۴- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲،ص۱۸۴٫

۱۵- رسول جعفریان، سیره خلفا، ص۲۸۲٫

۱۶- جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ص۶۳۲٫

۱۷- همان، ص۶۲۷٫

۱۸- همان، صص۶۳۸-۶۳۶٫

۱۹- بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۲، ص۳۵۴٫

۲۰- همان، ج۲،ص۳۷۰-۳۶۲٫

۲۱- ابن اعثم الفتوح، ج۴، صص۱۲۵-۱۲۱٫

۲۲- نهج‌البلاغه، خطبه ۶٫

۲۳- همان، خطبه ۲۲٫

04آوریل/23

خدای امام خامنه‌ای همان خدای امام خمینی است، حسن ابراهیم‌زاده

صبح روز سه‌شنبه هفتم تیر سال ۱۴۰۱ رهبر معظم انقلاب در دیدار با رئیس و جمعی از مسئولان قوه قضائیه به نکته‌ای اشاره کردند که خوف و رجا را در دل دلسوزان نظام زنده کرد. لحن رهبری خبر از حوادثی سخت، اما همراه با نصرتی الهی می‌داد.

رهبری انقلاب در این روز با تبیین سنت‌های غیرقابل تغییر الهی در جوامع فرمودند:

«علت سربلندی و پیروزی حیرت‌آور ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در برابر حوادث بزرگ و تلخ سال ۱۳۶۰، ایستادگی و تلاش و نهراسیدن از دشمنان بود و این سنت الهی در همه‌ دوران‌ها قابل تکرار است. باید بدانیم خداوند سال ۱۴۰۱ همان خداوند سال ۱۳۶۰ است.»

حوادث سال ۱۳۶۰ به‌قدری تلخ و سخت بودند که حتی امام خمینی آن را فراتر از پیش‌بینی‌های خود در حرکت پیش روی نهضت و انقلاب تحلیل کردند و سه روز پس از حادثه‌ هفتم تیرماه در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۰ در جمع روحانیون تهران فرمودند:

«من از اول هم می‌دانستم که ما گرفتاری داریم، یعنی اخیراً بیشتر واضح شد. البته اوایل شاید من هم غافل بودم. ما گرفتاری داریم، از این به بعد هم داریم.»(۱)

گرفتاری‌ها از راه رسیدند، اما چهل و یک سال قبل از آنکه امام خامنه‌ای در تیرماه ۱۴۰۱ برای حوادث پیش رو از «خدا» و نصرت خدا بگوید، امام خمینی در تیرماه ۱۳۶۰ در جمع روحانیون از نصرت خدا گفت:

«خدا با شماست. دیگران اگر مسلسل دارند و نمی‌دانم چه دارند، فانتوم دارند و امثال اینها، شما خدا را دارید، شما همه‌ اینها را از بین بردید؛ برای اینکه با خدا بودید. پشتوانه‌ شما خداست.»(۲)

در بهار ۱۴۰۱ فشارهای سیاسی و دوگانه‌سازی وجود سپاه و برنامه‌های سپاه با معیشت مردم توسط غربی‌ها در مسئله برنامه‌ برجام در کنار تحرکات عناصر داخلی و برخی فضاسازی‌های جریان‌های سیاسی از چشم تیزبین و آینده‌نگر رهبری انقلاب پنهان نماندند. از این رو در آغاز تابستان ۱۴۰۱، رهبری، خود، مسئولان دلسوز مردم و جوانان انقلابی را آماده ایستادگی در مقابل فتنه‌ای کرد که روبه‌روی نظام می‌دید؛ از این رو به ایستادگی امام، مسئولان دلسوز مردم و جوانان انقلابی در سال ۱۳۶۰ اشاره کرد. ایشان با بیان اینکه:

«کدام دولت و کشور را سراغ دارید که در مقابل چنین حوادث تلخ و وحشتناکی از پا نیفتد؟»(۳)

فرمود:

«… در مقابل همه‌ این حوادث، در رأس همه امام همچون کوه دماوند سربلند ایستاد و مسئولان دلسوز و مردم  جوانان انقلابی نیز ایستادند و توانستند شرایط کشور را صد و هشتاد درجه تغییر دهند، به‌طوری که ناکامی‌های پی‌درپی به پیروزی‌های پی‌درپی تبدیل شدند. منافقین از سطح خیابان‌ها جمع شدند، ارتش و سپاه قوی‌تر شدند و کشور به روال عادی بازگشت.»(۴)

اگرچه فتنه سال ۱۴۰۱ از جهاتی که در این مقال نمی‌گنجد از فتنه ۱۳۶۰ تلخ‌تر و سخت‌تر بود، اما خدای سال ۱۴۰۱ همان خدای سال ۱۳۶۰ و امام و مسئولان دلسوز و مردم و جوانان انقلابی همان کسانی بودند که فتنه را از خیابان‌ها جمع کردند و کشور را به روال عادی بازگرداندند.

یک اتفاق در شهریور ۱۴۰۱ و موج‌سواری از پیش طراحی شده دستگاه تبلیغاتی نظام سلطه بر احساسات مردم نقطه‌ شروع یک ائتلاف از سوی همه‌ معاندان و مخالفان نظام در داخل و خارج شد. در همان آغاز امام خامنه‌ای این برانگیختگی احساسات را بهانه‌ای برای یک هدف سیاسی بر ضد نظام اسلامی خواندند. امام خمینی هم ریشه و هدف برپادارندگان آشوب‌ها در سال ۱۳۶۰ را در این سال این‌گونه بیان می‌کند:

«… شما دیدید که در طول این یک سال، دو سال با چه افرادی مخالفت شد. قضیه شخص افراد نبود. قضیه همان جریان بود که با اصل اساس مخالف است. قضیه‌ دفتر هماهنگی در سراسر کشور، یک قضیه من باب اتفاق و عادی نبود. قضیه‌ مخالفت با دولت اسلامی و هر روز در هر گفتاری و در هر نوشته‌ای حمله به دولت، به اینکه از این دولت کاری برنمی‌آید. قضیه این نیست. قضیه این نیست که مجلس، یک مجلس غیر کارآیی است و از اشخاص غیرمطلع تشکیل شده است. مسائل اینها نیستند. مسئله این نیست که قوه‌ قضائیه به دست انحصارطلبان افتاده است. مسائل اصلی آنها اینها نیستند. مسئله آمریکاست و اسلام. جریان جریان آمریکایی در مقابل اسلام، از همان اول، از همان وقتی که احساس این شد که شاه باید برود، از همان وقت بختیار می‌آید و بختیار از یک گروه ملی‌گراست. من باب احتیاط هم آنها می‌گویند که دیگر او از حزب ما و جبهه ما نیست. این احتیاطی بود که کردند که اگر او کنار رفت، باز جبهه‌ای در کار باشد. از همان وقت که دیگر اساس سلطنت سست شد، این جریان در کار افتاد. همان وقت که من در پاریس بودم، این جریان شروع شد. همان وقت هم می‌خواستند شاه را نگه دارند، به اسم اینکه او سلطنت کند نه حکومت. با این اسم می‌خواستند حفظش کنند.»(۵)

امام خمینی(ره) در تیر ۱۳۶۰ هدف از آشوب‌های خیابانی و ترورهای فیزیکی و شخصیتی روحانیت را کنار نهادن روحانیت از صحنه‌ سیاست و براندازی نظام جمهوری اسلامی و بازگرداندن ایران به دامان آمریکا برشمردند و خطاب به روحانیتی که در نوک حمله‌ منافقین و سایر گروهک‌ها قرار داشتند فرمودند:

«… اینها می‌خواستند از ما و از شما و از روحانیون یک موجود بی‌خاصیتی درست کنند که هیچ رنگ و بویی نداشته باشد و هیچ کاری نداشته باشد به اینکه بر این ملت چه می‌گذرد. بر مخازن ملت چه می‌گذرد. حکومت چه می‌کند، این قلدرها چه می‌کنند با ملت. این خانم‌ها چه می‌کنند با ملت…

روحانیین باید در صحنه باشند، باید همه‌ این حرف‌های نامربوطی را که زده بودند و شما را می‌خواستند از دخالت در امور جامعه کنار بگذارند…»(۶)

امام خمینی(ره) در همین جلسه و در حضور روحانیون به طیفی دیگر که همسو با اهداف براندازان رفتار می‌کردند، اشاره می‌کند. طیفی که در حوزه‌های علمیه و با حرکت‌های انقلابی و جهادی مخالف بود و تأسیس حکومت را مغایر با شأن روحانیت تحلیل می‌کرد و عملاً در صف مخالفان نظام قرار داشت و بلکه آنها را تهییج می‌کرد.امام در این روز فرمود:

«… حتی این آخری می‌گفتند که با قداست اینها مخالف است. با قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف است. این قداست در زمان حضرت رسول(ص) نبوده؟ حضرت رسول(ص) قداستش محفوظ نمی‌مانده؟ حضرت امیر(ع) قداست نداشته؟ حضرت سیدالشهدا(ع) و امام حسن(ع) قداست نداشتند؟ می‌خواستند چشم و گوش همه‌ ما را ببندند و می‌خواهند هم این جریان از اول نهضت هی دیدند که دارد پیش می‌رود و بیشتر خواستند که کنار بگذارند. الان هم این جریان هست. منتهی یک وقت به اوج خودش رسید که دیدید و حالا رو به ضعف است و امیدوارم که دفن بشود.»(۷)

چهل و یک سال از این سخن امام گذشت، طیفی که دفن نشده بود در فتنه ۱۴۰۱ نه تنها سکوت اختیار نکرد، بلکه بعضاً با بیانیه‌های خودآگاهانه و ناآگاهانه، حضور خود را در ائتلاف جریان‌ها، گروهک‌ها در پاییز ۱۴۰۱ نشان دادند.

در آشوب‌ها و ترورها و هنجارشکنی‌های ۱۴۰۱ شعارهایی سر داده و نمادهایی به آتش کشیده شدند که در سال ۱۳۶۰ تجربه شده بودند. امام خمینی در صبح روز یازدهم تیرماه ۱۳۶۰ در جمع خانواده شهدای هفتم تیر و اعضای مرکزی حزب جمهوری اسلامی فرمود:

«خط این بود که اصلاً آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود. یک دسته الله‌اکبر را کنار می‌گذاشتند، سوت می‌زدند و کف می‌زدند، آن هم در روز عاشورا. خط این بود که این قضیه‌ مرگ بر آمریکا منسی بشود.»(۸)

در سال ۱۳۶۰ مظلوم‌نمایی آشوبگران خیابانی که با تیغ موکت‌بری سر عناصر حزب‌اللهی را می‌بریدند، بر سر سفره افطار خانواده‌ای را به گلوله می‌بستند، با انفجار اتوبوس‌ها جوی خون در خیابان‌ها به راه می‌انداختند و جلوگیری از اجرای حکم الهی در خصوص این جنایتکاران، برنامه‌ تبلیغی گروهک‌ها در داخل و رسانه‌های نظام سلطه در خارج از کشور بود؛ خطی که در سال ۱۴۰۱ نیز در دامنه‌ وسیع‌تری دنبال شد. تلخی و سختی این هجمه‌ همه جانبه توسط بوق‌های تبلیغاتی و برخی جریان‌ها در سال ۱۴۰۱ از آن جهت بیشتر از سال ۱۳۶۰ بود که این بار نه فقط نیروهای ملی مذهبی، بلکه کسانی به صف تعطیلی احکام خدا و جلوگیری از اجرای عدالت برخاستند که هرگز چنین انتظاری از آنان نمی‌رفت.

امام خمینی در تیرماه ۱۳۶۰ در واکنش به جوسازی‌های نهضت آزادی و برخی جریان‌های دیگر برای جلوگیری از اجرای حکم الهی برای محاربین و مفسدین گفتند:

«… اشخاصی هستند که قیام بر ضد اسلام کردند و لااقل در خیابان‌ها ریختند و آدم کشتند و شما حکم شرعی‌اش را می‌دانید. شما هم می‌دانید که کسی که مسلحانه در خیابان بریزد و مردم را ارعاب کند، لازم نیست بکشد مردم را، فقط ارعاب کند، اسلام تکلیفش را معین کرده است و شما هم مسئله‌اش را می‌دانید. شما همین یک مسئله را بگویید، یک اعلامیه بدهید، مسئله در کتاب خدا هست که این اشخاصی که مفسد هستند و ریخته‌اند توی خیابان‌ها و مردم را می‌ترسانند، به حسب حکم خدا، حکمشان این است. شما این مسئله شرعی را بگویید و از گروه خودتان امضا کنید. خب چرا این‌ قدر تعلل می‌کنید؟ مگر می‌خواهید اینها برای شما چه بکنند.»(۹)

حوادث سال ۱۴۰۱ شباهت‌های بسیاری با حوادث سال ۱۳۶۰ دارد. ریختن به خیابان‌ها، کشتن، آتش زدن و توهین به مقدسات با حمایت تبلیغاتی نظام سلطه یکی از شباهت‌های حوادث این دو سال است. ناامیدی آنان از همراهی مردم در کف خیابان و استمرار ترورها و شعارهای خود توسط هسته‌های کوچک در خانه‌های تیمی یکی دیگر این شباهت‌هاست که در حال حاضر دشمن به آن امیدوار است.

امام خمینی(ره) در تحلیل خود از وقایع سال ۱۳۶۰ با اشاره به تغییر رویکرد آشوبگران در ادامه فتنه به دلیل کمی تعداد آنان و همراه نشدن مردم با این عناصر خطرناک، خواستار مواظبت خانواده‌ها از دختران و پسران جوان و نصیحت کردن آنان شد. مسئله‌ای که رهبری انقلاب در سال ۱۴۰۱ از آن به جهاد تبیین یاد کرد.

امام خمینی(ره) در سال ۱۳۶۰ برای پایان دادن به تحرکات بعدی آشوب‌طلبان و تکرار حوادث تلخ، خواستار معرفی لیدرها و خانه‌های تیمی آشوبگران از سوی مردم و زیر نظر گرفتن حرکات و رفت و آمدهای مشکوک از سوی مردم شدند و آن را واجب شرعی خواندند. امام خمینی(ره) اهمال در این وظیفه شرعی را شریک جرم در جنایات آشوبگران خواندند و در نوزدهم مرداد ۱۳۶۰ فرمود:

«… اینها یک جمعیت زیادی [نبودند] که شما خیال کنید که یک گروه زیادی هستند. اینها اول خودشان را امتحان کردند. ریختند توی خیابان و شروع کردند به آدم کشتن. بعد توی سرشان زدند و گفتند که نه ما این کار را نباید بکنیم. یک جور دیگر باید بکنیم. باید در مخفی این کار را بکنیم. اینها یک عده‌ کمی هستند که بسیارشان گرفتار شدند و بسیاری از خانه‌های‌شان از بین رفت و یک جزئی مانده و یک دسته بازی خورده‌ای که ما واقعاً متأسفیم از این. پدر و مادرها توجه کنند بچه‌های‌شان را که چه می‌کنند و چه می‌گذرد. این دختر بیچاره را نگذارند که در دام اینها بیفتد. این پسر بیچاره را نگذارند که در دام اینها بیفتد. خودشان آنها را نصیحت کنند و اگر نصیحت‌پذیر نیستند، معرفی کنند. این یک تکلیف شرعی است، کسی که می‌خواهد یک مسلمان را بکشد، شما باید قبل از اینکه او بکشد معرفی‌اش کنید و اگر نکنید شما شریکید در این جرم. اگر این مطلبی که من عرض می‌کنم و این یک تکلیف شرعی الهی است که خود مردم سرتاسر کشور، خود مردم که در هر جا هستند نظر کنند ببینند در این همسایگی با آن همسایه، آن همسایه چه می‌گذرد، کی رفت و آمد می‌کند. رفت و آمدهای مشکوک است؟ رفت و آمدهای عادی است؟ رفت و آمدهای مشکوک را در نظر بگیرند و بعد اطلاع بدهند.»(۱۰)

شباهت‌های دیگر سال ۱۳۶۰ با سال ۱۴۰۱ توهین و تخریب یاران امام خمینی به موازات آشوب‌ها و ترورها و ائتلاف منافقین با لیبرال‌ها و سلطنت‌طلب‌ها بود.

در سال ۱۳۶۰ پس از شهید بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای در نوک پیکان کسانی قرار داشت که از بیان هیچ گفتار و رفتاری بر ضد ایشان پس از شهادت بهشتی ابا نداشتند. آنان تا جایی پیش رفتند که در سال ۱۴۰۱ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را ظالم‌تر از شاه خواندند! امام خمینی(ره) در اول فروردین ۱۳۶۱ در جمع مسئولان نظام و جمعی از مردم به دفاع از مسئولان نظام پرداختند و این چنین از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یاد کردند.

«… از رئیس جمهور شروع می‌کنم. این آقایانی که می‌گویند که زمان شاه بهتر بود، آقای خامنه‌ای را می‌گویند از شاه ظالم‌تر است! آقای خامنه‌ای را می‌گویند که اموال این ملت را در داخل و خارج دارد می‌چاپد و بیشتر از زمان شاه ایشان دارد می‌چاپد! این مسئله را می‌گویند! می‌توانند مقایسه کنند ما بین رئیس جمهور فعلی ما و رئیس جمهور قبل از ایشان با رؤسای جمهور تمام دنیا و با سلاطینی که به مال و جان مردم آن‌ طور تعدی می‌کنند؟ ‌مقایسه می‌شود کرد؟! من برای آنهایی که چشم و گوششان را هوای نفس بسته و مرض‌های داخلی خودشان را نمی‌توانند ببینند، این مطلب را می‌گویم اگر می‌گویید این‌ طور است، خب اعلام کنند. املاک و کاخ‌ها و ویلاها و امثال اینها را اعلام کنند که ایشان این‌ قدر تهیه کرده است یا مشغول است [تهیه کند]»(۱۱)

استفاده‌ امام خمینی(ره) از واژه‌ «آقایان» برای تخریب و توهین به شخصیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۶۰ نشان از این داشت که از منظر امام غیر از عناصر منافقین و سلطنت‌طلب‌ها و آشوبگران خیابانی، برخی از خواص هم دانسته و ندانسته در این تخریب به دام دشمن افتاده‌اند. مسئله‌ای که مردم در سال ۱۴۰۱ هم شاهد آن بودند که چون سال ۱۳۶۰ در سال ۱۴۰۱ با همه‌ توان خود به میدان آمد و از تمام ظرفیت‌ خود بهره گرفت، اما باز دچار اشتباه محاسباتی شد.

بی‌شک بزرگ‌ترین اشتباه دشمن نادیده گرفتن معادله‌ غیب و نصرت خدا بود.

دشمن نفهمید و می‌فهمد که خدای سال ۱۳۶۰ همان خدای ۱۴۰۱ و خدای خمینی همان خدای خامنه‌ای است و تا مؤمن و معتقدی در میان مردم باشد، خداوند برای او ولی تعیین می‌کند و تا ولی و مؤمنان «ربنا الله» می‌گویند و «استقامت» پیشه می‌کنند، خدا هم نصرتش را آشکار و پنهان را نمایان می‌کند.

 

پاورقی:

  1. ۱٫ صحیفه‌امام،ج.۱۵، ص.۱۴٫
  2. همان، ص. ۲۰٫
  3. سخنان رهبر معظم انقلاب، ۷ تیر ۱۴۰۱٫
  4. همان مدرک.
  5. صحیفه‌امام،ج.۱۵،ص.۲۴٫
  6. صحیفه‌امام،ج.۱۵،صص.۱۲ و ۱۳٫
  7. صحیفه‌امام،ج.۱۵، ص.۱۳ و ۱۴٫
  8. صحیفه‌امام،ج.۱۵،صص. ۲۹ و ۳۰٫
  9. صحیفه‌ امام خمینی، ج.۱۵،ص.۳۲٫
  10. صحیفه‌امام،ج.۱۵،صص.۹۹ و ۱۰۰٫
  11. صحیفه‌امام،ج.۱۶،ص. ۱۳۴٫
04آوریل/23

عملیـات بهمن، حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی

دیری بود که ساکنان سلطنت‌آباد از بیم هجوم لشکر امت، خواب در چشم نداشتند و بیداران نیز مینِ بیداری و دینداری می‌کاشتند.

دوران عملیات آشکار فرا رسید و آغاز آن انفجاری از قم بود.

مانورهای مقدماتی عملیات اصلی با استفاده از تاکتیک «تظاهرات و راهپیمایی»، در محورهای تبریز، یزد، جهرم، کرمان و… انجام گرفت.

این هجوم همزمان، سراسری شد و در ۱۲ بهمن فرمانده عملیات به خط حمله آمد و ضمن سخنرانی توجیهی در بهشت زهرا، صدها رزمنده را نسبت به جزئیات و هدف عملیات آتی، توجیه کرد.

مردم پس از عبور از شهر شهادت، ارتفاعات ایمان را فتح کردند و پشت خاکریز وحدت موضع گرفتند تا از ترکش‌های تفرقه مصون بمانند.

رمز عملیات، «الله اکبر» بود و در هر مرحله‌ی آن آتش توپخانه‌ی مردم صدها هزار خمپاره‌ی مشت را به سوی دشمن شلیک می‌کرد.

در این جنگ و گریز، نفرات دشمن تار و مار می‌شدند و با سنگ‌های خشم، شیشه‌ی عمر سلطنت می‌شکست و ساختمان‌های بیداد و فساد خسارات کلی می‌دید.

برای عبور از رودخانه‌ی هراس، پل‌های متحرک ایثار با پیام‌های شبانه‌روز رهبر فراهم شد.

خون و جان که به صورت بسته‌بندی‌های «تن» برای نبرد با «تانک» به خطوط مقدم ارسال می‌شد، به موقع به کار گرفته می‌شد.

پیشتازان خداجوی با پشت سر گذاشتن نهرِ «خود»، رو به شهر «خدا» پیش می‌تاختند.

نیروهای پشت جبهه نیز کیسه‌های شن و شیشه‌های کوکتل مولوتف را پر از خشم می‌کردند.

هر دلی پایگاه قیام و هر خانه‌ای یک «مرکز اعزام نیرو» بود و هر شهری، «ستاد مرکزی ایمان»!

با جاری شدن سیلاب اشک داغدیدگان در دشت صداقت، خودروهای خیانت و دروغ به گِل نشست و تیر آه مظلومان، عقاب‌های ستم را از آسمان قدرت و حکومت سرنگون ساخت.

آنچه در شب‌های ظلم و در دشت‌های وحشت و بیم با منورهای یقین شناسایی شده بود، در سپیده‌دم پیروزی منهدم شد و باقیمانده‌ی مزدوران به اسارت نیروهای مردمی درآمدند.

سایت موشکیِ «رادیو تلویزیون» در شب حمله به تصرف خط‌شکنان خشم در مشت و جان برکف درآمد.

۲۲ بهمن مرحله‌ی تثبیت نیروها در خطوط صبر و شروع اقدامات پدافندی در مقابل تکِ دشمن بود.

فردای عملیات، پاتک‌های دشمن از محورهای سنندج، گنبد و خرمشهر شروع شد.

ستون پنجم دشمن هم از محور ملی‌گرایی، لیبرالیسم و نفاق حمله کرد.

استکبار، جنگ تحمیلی رفاه علیه قناعت را به راه انداخت، که هنوز هم جنازه‌های متعفن تلفات تجمل‌گرایی را گاه و بیگاه تشییع می‌کنیم.

گفته بودیم حتی یک وجب هم از سرزمین ارزش‌ها را به دشمن نخواهیم داد.

 اما امروز… از آن همه مواضع فتح شده، چه مقدار در دستِ ماست؟

وقتی ما از ارتفاعات ایمان و ارزش پایین آمدیم، دشمن بر قله‌ی تهاجم فرهنگی فراز آمد و پایگاه‌های اخلاص و خلوص را با سلاح‌های شیمیایی «دنیاطلبی» بمباران کرد و… ما هر روز در پی کشف جسدهای صداقت از زیر آوارهای تظاهر و تزویریم.

هوای انقلابمان هم کمی تا قسمتی ابری است و پیش‌بینی می‌شود دمای انقلاب در دل‌های نسل «الله اکبر» بیشتر از گذشته رو به سردی برود… مگر آنکه شما توده‌ای هوای گرم ایمان به منطقه‌ی دل‌ها بفرستید.

 

03آوریل/23

زمینه‌های ساختاری مولد اغتشاش: غفلت از علاج ریشه‌های ناپیدا / مهدی جمشیدی

نمی‌توان اکنون را از گذشته برید و به‌طور انتزاعی در باره آن نظر داد، بلکه باید «ربط‌ها و پیوندهای تاریخی» را دید و جامعه و واقعیّت اجتماعی را در چهارچوب آن، تفسیر و معنا کرد. «مقطعی» و «گسسته» دیدن و تحلیل‌ کردن رویدادها، خطای در فهم را به دنبال دارد و این خود مشکلی بر مشکل پیشین می‌افزاید. پس باید به گذشته‌، نگاه «خطّی» و «جریانی» افکند و کنش‌ها و واکنش‌ها را در «زنجیره مناسبات علّی و معلولی»، به تصویر کشید.

ما در «نقطۀ آغاز» قرار نداریم و با جامعه‌ای فاقد «سابقه ذهنی» و «زمینه روانی» مواجه نیستیم. رویکردهای رسمی و غیررسمی گوناگونی اجرا شده‌اند و جامعه، طعم تلخ یا شیرین آنها را در کام خویش حاضر و زنده می‌یابد و بر اساس این «خاطره‌های تاریخی» و «حافظه جمعی»، داوری می‌کند. فهم اغتشاش‌ها و ریشه‌های آن هم در این چهارچوب ممکن است.

  1. کارگزاران فرهنگی؛ هم‌نشینیِ کم‌اعتقادی و کم‌عملی

در زمینه تدابیر فرهنگی با مجموعه‌ای از رویکردهای ناصواب روبرو هستیم. سیاست‌گذاری‌های فرهنگیِ ما، «مبهم» و «دور از صحنه» است، نه «عینی» و «میدانی». ما نتوانسته‌ایم هدف‌های فرهنگی را به «گفتمان» تبدیل کنیم. در حال حرکتیم، ولی بدون «نقشه راه». شعار «تحوّل» می‌دهیم، اما برای تحوّل هیچ دانشی تولید نکرده‌ایم؛ یعنی نمی‌دانیم تحوّل یعنی چه و برای چه و با چه روشی و توسط چه کسانی و نسبت به چه مسئله‌هایی. نهادهای فرهنگی باید از طریق «بودجه‌های هدفمند شده»، به خط و از تنبلی خارج شوند. با توصیه و درخواست و سند نیز کاری پیش نخواهد رفت، بلکه باید از طریق اعمال سیاست‌‎های انقباضی دربارۀ بودجه، آنها را وادار به اقدام کرد. ساختارهای فرهنگی از همین تعداد نیروهای انسانیِ متعهد و تحوّل‌خواه و خوش‌فکر بالفعل نیز استفاده نمی‌کنند. ساختارهای فرهنگی در انحصار عدّه‌ای خاص قرار گرفته‌اند؛ «مدیران ثابت» در «ساختارهای مختلف»، جابه‌جا می‌شوند و یک «حلقۀ بسته» شکل گرفته است. ما حرف نوی فرهنگی نداریم و گرفتار تکرار شده‌ایم. انبان انقلاب از سخن نو، تهی نیست، اما آنان که باید به زایش فرهنگی بها بدهند و در متن جامعه، جریان‌سازی فرهنگی کنند، دچار کاستی‎های فراوان هستند. در این قلمرو با مجموعه‌ای از دوگانه‌ها روبرو هستیم: «محافظه‌کاری/ صراحت»، «تک‌صدایی/ چندصدایی»، «تمرکز/ تکثّر»، «کلیشه/ خلّاقیّت»، «سلبریتی/ حکیم»، «هیجان/ عقلانیّت»، «سفارش/ اعتقاد»، «شعار/ عمق»، «تکنیک/ درونمایه»، «مسئله‌مندی/ بی‌طرفی» و…

  1. نظام آموزشی؛ علم منهای ایدئولوژی

نظام آموزشی در طول دهه‌های گذشته، از واقعیّت‌های فرهنگی کنار کشید و خود را درگیر چالش‌ها و مسئله‌های فرهنگی نکرد؛ زیرا از مواجهه هراس داشت و می‌خواست سرگرم دغدغه‌های روزمرّۀ آموزشی خویش باشد. این نظام، شجاعانه و صریح، وارد میدان «نزاع فرهنگی» نشد و خود را صاحب مسئولیّت تاریخی قلمداد کرد. نظام آموزشی، مسئله‌های گزنده را جارو، اما آنها را زیر فرش پنهان کرد تا فقط دیده نشوند. این مسئله‌های حل‌ نشده، خود را در خارج از نظام آموزشی نمایان کردند، در حالی‌ که این نظام، یکی از بهترین بسترها برای اصلاح معنایی و بازسازی هویّتی بود. نظام آموزشی، اسیر «قالب‌های بی‌خاصیّت» و «چهارچوب‌های محافظه‌کارانه» بود و به همین دلیل از رقیبان و معارضان خویش، عقب افتاد و در حاشیه قرار گرفت. نخستین و بزرگ‌ترین خسارت، زمانی شکل گرفت که همان صورت نیم‌بند از «معاونت پرورشی» نیز برچیده شد و «علم منهای ایدئولوژی» در دستور کار قرار گرفت. ایدئولوژی‌زدایی از نظام آموزشی، همان انقلاب‌زدایی بود که انسان‌های «خنثی» و «بی‌طرف» را تولید می‌کرد و به جوانان می‌آموخت که آنچه اصل است، «علم» است و «ارزش‌ها»، اموری شخصی و سلیقه‌ای هستند.

  1. خانواده؛ تضعیف‌ سلول بنیادینِ جامعه

ساختارهایی را تولید کرده‌ایم که سبک زندگیِ تجدّدی را روزانه و به‌طور رسمی بازتولید می‌کنند و ما را در چرخۀ باطلی از ارزش‌های غربی فرو می‌برند. باید در این ساختارهای پنهان، تجدیدنظر و ساختارهای دینی را جایگزین کرد. دستکاری‌های معطوف به سطح فردی و عاملیّتی، گره‌گشا نیستند و نمی‌توانند وضع را از اساس تغییر بدهند. باید از نقطه‌ای شروع کرد که دیده نمی‌شود، اما بسیار مؤثّر و کارساز است. از این جمله، مناسبات و معادلات ساختاری‌ای است که به خانواده گزند رسانده‌ و آن را متزلزل کرده‌اند. در طول دهه‌های اخیر، بخش‌هایی از خانواده، ضعیف شده‌اند و کارآیی گذشته را ندارند. تصویر جدیدی که از زن ساخته شد و به‌عنوان فعالیّت‌های پیشروانه و معطوف به رشد شخصیِ زن، موجب گریختن او از خانه شد، رکن خانواده را بی‌ثبات کرد و زمام تربیت فرزندان را از او ربود و نقش‌های مادری و همسری را رقیق کرد. تحقیر شدن نقش‌های زن در خانه، ساز و کار اصلیِ انتقال ارزش‌ها را متزلزل کرد و تداوم هویّتی را با گسست نسبی مواجه ساخت.

 

  1. فضای مجازی؛ جهانِ بی‌پایانِ رها شده

آیا باید از اینکه فضای مجازی، کارکردهای مثبت نیز دارد، باید مطلوبیّتِ اصلِ فضای مجازی را نتیجه گرفت یا رهاسازیِ کلّیّتِ فضای مجازی را؟ بخش عمده‌ای از مفاد مفسده‌انگیز و ناسالم، در شبکه‌های اجتماعیِ بیگانه هستند که امکان فیلتر آنها وجود ندارد و به صرف عضویّت در این شبکه‌ها، در دسترس قرار می‌گیرند. مفسدۀ استفاده از فیلترشکن، بیشتر از دسترسیِ آسان به محتواهای ناسالم نیست. آیا اگر مشروبات الکلی به صورت قاچاق وارد شدند، باید مصرف آن را آزاد گذاشت؟ هر اندازه هم که بودجه صرف تربیت دینیِ جامعه بشود، باز نمی‌توان نتیجه گرفت که باید زمینه‌های فسق و فجور را در جامعه حذف نکرد. در جامعۀ دینی، فساد نباید رسمی و آشکار باشد. واقعیّت این است که فضای مجازیِ مبتنی بر حکمرانیِ غرب، به بسترِ تغییرِ فرهنگی و سیاسی تبدیل شده است و ما از بیرون، مدیریّت می‌شویم. مسئولیّت شرعی و اخلاقیِ مفاسدِ مترتّب بر ول‌بودن فضای مجازی، بر عهدۀ هر کسی است که به‌نوعی در حال روایت‌سازیِ وارونه از انتقال مدیریّت آن از غرب به ایران هستند. برخی جریان‌های سیاسی، دغدغۀ قدرت دارند، نه اخلاق و معنویّت و به همین دلیل، از ایفای نقش طبیبِ دلسوزی که داروی تلخ را تجویز می‌کند، می‌گریزند، وگرنه وجودِ تقاضای اجتماعی، عرضه را مشروع و موجّه نمی‌سازد.

نمی‌توان همۀ امور اجتماعی را به «وجدان‌های فردی» ارجاع داد و انتظار داشت همۀ افراد جامعه، از طریق «خویشتن‌داریِ اخلاقی»، از فسق و فجور در امان و محفوظ بمانند، در حالی‌ که قابلیّت‌های ایمانیِ افراد، «هم‌سطح» نیستند و همواره و در برابر همۀ اقسام وسوسه‌های شیطانی، «قدرت بازدارندگی» ندارند. هر اندازه نیز که ما «پرهیزگار» و «خداترس» باشیم، باز صلاح و صواب نیست که خویش را با این توجیه که «مصون» هستیم، در «مهلکۀ تباهی‌های فضای مجازیِ غرب‌بنیان» بیفکنیم. برخورداری از «کمالات ایمانی» و «درجات اخلاقی»، مجوز شرعی برای چنین «زورآزماییِ معنوی‌»ای را به دست نمی‌دهد. اگر بناست که تنها «تقوای فردی»، حافظ فضایلِ معنوی و اخلاقی در جامعه باشد، پس چگونه است که گفته شده «تحقّقِ احکامِ اسلام»، محتاجِ «حکومت‌مندی» و «نظام‌سازیِ اجتماعی» است؟ اگر رواج و تداوم ارزش‌های دینی، فقط بر «پارسایی شخصی» تکیه دارند، «دولت اسلامی»، بی‌معنا و بی‌فلسفه است.

همۀ دلیل ما در مخالفت با وضع کنونیِ فضای مجازی، منحصر به «محتوا» نیست، بلکه مسئلۀ مهمّ‌تری نیز در میان است و آن، عبارت از این است که بر اساس «قاعدۀ نفی سَبیل»، نباید «غیرمسلمانان» بر شئون و ساحاتِ حیاتِ «مسلمانان» تفوّق و تسلّط داشته باشند. اینکه «تدبیر محتوای ما»، در اختیار آنهاست، نافی «عزّت و استقلالِ جامعۀ اسلامی» است. باید از اینکه غرب، فضای مجازیِ ساختۀ خویش را به ابزاری برای «نفوذِ فرهنگی» و «تغییرِ سبکِ زندگیِ اسلامی» و «زوالِ ارزش‌های اخلاقی» تبدیل کرده است، «نگران» و «دغدغه‌مند» بود و «حسّاسیّتِ خاص» به خرج داد. «تنها نهادن توده‌های مردم در این معرکۀ مردافکن» – به واسطۀ بهره‌گیری‌ نکردن از اهرم‌های حاکمیّتی و راهبردهای پیشگیرانۀ ساختاری و روش‌های حفاظت‌بخشِ رسمی – حکیمانه و موجّه نیست. پس مسئلۀ ما، فضای مجازیِ بیگانه است، نه خودِ فضای مجازی.

البتّه مسئلۀ استقلالِ ملّی، فقط یکی از دلایل ماست و چندین دلیل دیگر نیز وجود دارند. مسئلۀ ما، فضای مجازیِ رها شده است، نه فضای مجازیِ آزاد. پس گرانیگاه مسئله، اختناق و انسداد نیست. باید به دنبال مهاجرت دواطلبانه و خودجوش مردم به رسانه‌های اجتماعیِ ایرانی بود.

  1. روایت؛ بی‌زبانی و لکنت در مقام توضیح

این ماجرا نشان داد که «روایت»، تا چه اندازه می‌تواند بر «واقعیّت» غلبه کند و به «ذهنیّت عمومی»، جهت ببخشد. از نظر جبهۀ دشمن، مهمّ نیست که در عمل بناست چه اتّفاقی رخ بدهد، بلکه روایتِ از آن، تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز است؛ پس باید روایت‌پردازی کرد و زمام و عنانِ فکر مردم را به دست گرفت و آنها را فریفت. این کاری است که تا کنون انجام گرفته است. و با همین «بازیِ روایتی»، می‌توان مردم را بر ضدّ تصمیم‌ها و طرح‌های انقلابی شوراند و نیروهای انقلابی را به تسلیم واداشت. به‌این ‌ترتیب، هر قدم راهگشا و مفیدی که برداشته شود، با موجی از هوچی‌گری‌های روانی و غوغاسالاری‌های رسانه‌ای مواجه می‌شود و در نهایت، عقیم و ناتمام می‌ماند.

یک نگاه ناردست که در حال گسترش هم هست این هست که مسئله، فرهنگ و ارزش‌ها و تبیین و روشنگری و … نیست، بلکه باید وضع اقتصاد درست بشود و در این صورت، همه‌چیز و از جمله فرهنگ و آسیب‌های ضدارزشی هم خود به‌ خود بر طرف خواهند شد. ما معتقد به «جنگ ترکیبی» هستیم و از این جهت بر این باوریم که نباید مسئلۀ فرهنگ را به اقتصاد فروکاهید. کسانی‌ که معتقدند مسئلۀ واقعی، اقتصاد است و کار فرهنگی و تبیینی اثری ندارد، جنگ ترکیبی را نفی می‌کنند. موضع ما، چندضلعی و چند لایه‌ای هست و موضع مقابل، تقلیل‌دهندۀ همه‌چیز به اقتصاد. حتّی اگر گشایش اقتصادی هم ایجاد شود، باز در جنگ روایت، حس محرومیّت به مردم القا می‌شود و به‌این‌ ترتیب، مردم، هیچ‌گاه احساس خشنودی و برخورداری نخواهند کرد. بگذریم از اینکه به باور رهبر انقلاب، حتّی بسیاری از گره‌های اقتصادی هم از طریق فرهنگ، گشوده می‌شوند.

  1. چهره‌های اجتماعی؛ خودکامگیِ شهرت‌مدارانِ توده‌ای

در افق اجتماعی مبتنی بر سلبریتی‌ها، هیجان و احساس از یک ‌سو و ظاهر و بدن از سوی ‌دیگر، تعیین‌کننده‌اند و همه‌ چیز در محاصرۀ شخصیّت‌های رسانه‌ای قرار می‌گیرد. ذهن‌ها، مسخّر و مرعوب کسانی‌اند که رسانه از آنها قهرمان ساخته و برایشان، هویّت موهوم، بافته است. انسان‌هایی ضعیف و سست‌عنصر و کم‌مایه که تمام نداشته‌هایشان را به یاری قدرت رسانه، جبران یا پنهان می‌کنند و عوام را مجذوب و شیفتۀ خود می‌سازند.‌ به ‌این‌ ترتیب، سطحی‌نگری و تنزّل اندیشه و افول خواسته‌ها پدید می‌آیند و جامعه از انسان‌های حقیقی و بلندمرتبه، غافل می‌شود. یک خواننده، یا بازیگر، یا ورزشکار، به تمام شخصیّت و اصالت دیگران و هدایت‌کنندۀ غیررسمی جامعه تبدیل می‌شود. اوتاد و اولیا و اهل سلوک، مهجور می‌شوند و سفها و تهی‌مایگان، صدرنشین و سرشناس.

باید گروه‌های مرجع تغییر کنند؛ زیرا اکنون ضعیفان و گاه ناصالحان فرهنگی، جهت‌دهنده شده‌اند. رسانه‌های رسمی در طول دهه‌ها به اینان اعتبار بخشیدند و برای آنها حیثیّت و منزلت اجتماعی آفریدند و امروز در مقابل غولی قرار گرفته‌اند که خود ساخته‌اند. نظریۀ جذابیّت – آن هم به روایت سطحی و عامه‌پسندش – کار را به اینجا رسانده است. اکنون باید از سطح، به عمق حرکت کرد و تفکّر و عقلانیّت را بر هیجان و احساس ترجیح داد. سطحی‌نگری سلبریتی‌ها به جامعه نیز سرایت یافته و بخش‌هایی از جامعه دستخوش تلاطم‌هایی شده است که اینان ایجاد کرده‌اند. باید به نسل جدید از سلبریتی‌ها میدان داد که مؤمن و انقلابی باشند، نه کسانی که حتّی از آغاز نیز نگاه اسلامی و انقلابی ندارند و می‌کوشند با ستیزه‌جویی و حاشیه‌سازی، خویش را متمایز و برجسته جلوه دهند. باید بازار مخالف‌خوانان را کساد و بی‌رونق کرد و جامعه را بر مدار حکمت و تفسیر درست از فلسفۀ زندگی تدبیر کرد. نمی‌توان به جامعه‌ای امید بست که چشم به سرآمدان بی‌هویّت و مذبذب دارد و آنها را بر اهل معنا و معرفت ترجیح می‌دهد. قدرت این برجستگان و سرشناسان آنچنان فزونی گرفته که خویش را فراتر از قانون و حقّ می‌انگارند و بی‌اعتنا به اخلاق و انصاف، جوسازی و فضاپردازی می‌کنند. اگر حاکمیّت در این باره، اعمال اقتدار و قالب‌های مشخصی را عرضه کند که کنشگری اینان قاعده‌مند شود، وضع دگرگون خواهد شد.

 

  1. روشنفکریِ سکولار؛ شبهه‌پراکنیِ خواصِ اغواگر

در سال‌های پایانی دهۀ ۶۰ که ایدئولوژی مارکسیستی در ایران، از رمق افتاده بود و توش و توانی نداشت، «ایدئولوژی لیبرالیستی» از راه رسید و در سطح نخبگانی و روشنفکری، به یک جریان پُررنگ و مؤثّر تبدیل شد. در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب، «نهضت آزادی» به رهبری مهدی بازرگان، خطّ لیبرالیسم دولتی را در دستور کار خویش قرار داد و پس از چندی نیز به‌واسطۀ همین اختلاف‌ها و تضادهای ایدئولوژیک با انقلاب، کناره‌گیری کرد. امّا این ‌بار، کسانی‌ که جزو مخالفان و منتقدان ایدئولوژی لیبرالیستی بودند و اسلام را با روایتی چپ‌گرایانه شناخته بودند، روندی معرفتی را آغاز کردند که از یک «چرخش معرفتی چشمگیر» حکایت می‌کرد. کسی ‌که بیش‌ از همه، «تسهیل‌کننده» و «محرّک» این دگردیسی بود، عبدالکریم سروش بود. او در «حلقۀ کیان»، نظریۀ «قبض و بسط تئوریک شریعت» را مطرح کرد و به «تجدیدنظرهای معرفت‌شناختی و فلسفی» در قلمروی دین‌شناسی روآورد. به ‌دنبال او، دیگرانی نیز به راه افتادند و با الهام از گفته‌ها و نوشته‌های او، کم‌کم جریان «روشنفکری لیبرالیستی» را شکل دادند.

در همین مقطع، یک اتّفاق بزرگ دیگر نیز در عرصۀ «رسمی» و «حاکمیّتی» رخ داد و آن عبارت بود از آغاز سیاست «لیبرالیسم اقتصادی» در دولت سازندگی. نیروهای تکنوکرات که در دولت سازندگی حضور داشتند، سیاست اقتصادی متفاوتی را به ‌نام سیاست «تعدیل اقتصادی» آغاز کردند که برآمده از «صندوق بین‌الملی پول» و «بانک جهانی» بود. این سیاست، از چند جهت، فضای انقلابی و ارزشی را دستخوش تحوّل کرد: حاکمیّت نیروهای تکنوکرات، به‌ فراموشی ‌سپردن معرفت و فرهنگ، عمل‌گرایی و رواج منطق موقعیّت، تقدّم رشد اقتصادی و تولید ثروت بر عدالت، شکاف میان دولت و ملّت، پیدایی نارضایتی‌های اجتماعی و شورش‌های شهری و… با رخ‌دادن اتّفاق سوّم، مثلث تجدّد غربی به روایت لیبرالیستی در ایران کامل شد و آن، عبارت بود از قدرت‌گیری جریان روشنفکری سکولار در نیمۀ دهۀ ۷۰ و جایابی آنها در درون «ساختار رسمی دولت». در این نقطه از تاریخ بود که تمام «امکان‌ها» و «فرصت‌ها» در کنار یکدیگر قرار گرفتند و نیروهای متجدّد، یکپارچه و آشکار، «ایدئولوژی انقلابی» را به چالش کشیدند. این موج، بسیار شبیه موجی بود که در ماجرای مشروطیّت و از سوی روشنفکران آن دورۀ تاریخی شکل گرفت. از آن زمان تا کنون، همواره این جریان در بیرون از ساختار قدرت سیاسی و حتّی گاه در درون آن فعّال بوده و کوشش کرده است ذهنیّت جامعه را دست‌کاری و از جامعه، انقلاب‌زدایی کند.

03آوریل/23

جنگ‌های شناختی و ترکیبی دشمن و راهکارهای مقابله با آن/ حجه‌الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی

مقدمه:

جنگ‌ها در طول زمان، متناسب با شرایط جامعه، موقعیّت جغرافیایی، کثرت و تعدّد افراد و فناوری‌های نوین، طرف پیروز و شکست خورده  با یکدیگر متفاوتند. اقتضائات سخت‌افزاری نبرد موجب شده است که جنگاوران در راستای پیروزی بر دشمن به تعداد رزمندگان اکتفا نکنند و با تولید جنگ‌افزارهای نوین و پیشرفته، پیروزی خویش را تضمین کنند.

با در نظر گرفتن این واقعیت که غرض از جنگ، نه اشتغال به جنگ، بلکه پیروزی است، برخلاف گذشته که عمدتاً کثرت جنگاوران و مهارت‌های جنگی سربازان و سرداران، تعیین‌کننده طرف پیروز در جنگ بود، در سالیان بعد، ابزارهای جنگی، نقش مؤثری در پیروزی و شکست ایفا کردند؛ لذا فناوری‌های نوین به خدمت جنگ درآمده‌اند و سلاح‌هایی سهمگین و دقیق برای پیروزی در جنگ به کار گرفته می‌شوند.

  1. تطور جنگ‌ها در طول تاریخ

در سالیان اخیر، شکل جنگ‌ها متحول شده است.از آنجا که جنگ‌ مستلزم صرف هزینه‌های فراوان است و تلفات و خسارت‌های زیادی را به بار می‌آورد و دشمنان همواره در چشم جامعه دشمن منفورند، در سال‌های اخیر سعی شده که جنگ متضمن غلبه همه‌جانبه بر دشمن باشد و بدون خسارات و تبعات جانی، مالی و فرهنگی، اهداف خود را نیز تحقق بخشد.

بنابراین گونه‌های جدیدی از جنگ بازتولید شده و در شکل‌ها و قالب‌های متفاوتی بروز و ظهور یافته‌اند، از جمله جنگ سرد، جنگ اقتصادی، جنگ فرهنگی، جنگ نرم، جنگ بیولوژیک، جنگ رسانه‌ای و…غرض از این‌ جنگ‌ها، شکست دشمن در عرصه‌هایی است که نقطه ضعف او به شمار می‌آید و با از بین رفتن آنها، کارکرد دشمن از بین می‌رود و زمینه شکست او فراهم می‌آید. گاهی دشمنان برخی از جنگ‌های برشمرده شده را مقدّمه تضعیف دشمنان خود قرار می‌دهند و در نهایت با تهاجم و جنگ نظامی، کار دشمن را یکسره می‌کنند.

  1. جنگ نرم

برخلاف جنگ‌های گذشته که جنبه نظامی بر آنها غلبه داشت، در عصر حاضر بر جنبه‌های نرم‌افزاری جنگ‌ها تأکید می‌شود و جنگ‌های مدرن، بیش از جسم، ذهن دشمن را نشانه می‌گیرند.

بر اساس رویکرد جنگ‌های نرم، مردم جامعه هدف، احساس دشمنی نسبت به دشمن ندارند، بلکه رفتار دشمنانه او را عین محبت تلقی می‌کنند.  به این ترتیب گرگ را میش می‌پندارند و نه فقط دست از دشمنی برمی‌دارد، بلکه عملاً در زمره سربازان دشمن قرار می‌گیرند و مطابق امیال او رفتار می‌کنند.

  1. جنگ ترکیبی

با وجود اینکه جنگ نرم اکثراً با توفیق همراه است و عده زیادی از نیروهای دشمن را به خود جلب و با آلوده کردن ذهن جامعه هدف، دشمن را به دوست تبدیل و در میان سپاه دشمن برای خود، سربازانی را  اجیر می‌کند، اما در برخی از جوامع که از فرهنگ غنی برخوردار و مردم‌سالاری واقعی حاکم است و مردم، کارگزاران خویش را منتسب به خود می‌دانند؛ آنان نیز ارتباط وثیقی با مردم دارند؛ مردم دشمن‌شناس هستند و جنگ‌سالاران از مجموعه‌ای از ابزارهای جنگی مناسب برای غلبه بر دشمن استفاده و سعی می‌کنند در فرایند جنگ ترکیبی، مجموعه‌ای از نقاط ضعف حریف را در حوزه‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی، رسانه‌ای، امنیتی و… را مدّ نظر قرار دهند و برجسته کنند و البته به صورت همزمان، به این نقاط به شکلی هدفمند و هوشمند یورش ببرند.

طبعاً در این جنگ ترکیبی از مجموعه‌ای از ابزارهای سخت و نرم استفاده می‌شود که ضریب نفوذ فراگیرتر و تأثیرگذاری مناسب‌تری دارد و تخریب آن نیز فراگیرتر است.

  1. انواع جنگ‌ها علیه نظام اسلامی

پیروزی انقلاب اسلامی موجب دشمنی نظام سلطه شد و تمام تلاش خویش را در معرکه نبرد با نظام اسلامی ابراز کردر همه رویکردهای ممکن در عرصه جنگ را به کار گرفتند. بر این اساس در حالی که در سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی، نظام سلطه با محوریّت کشور عراق، تمام تلاش خویش را در جنگ نظامی تحمیلی هشت ساله با حمایت سخت‌افزاری قدرت‌های جهانی، ابزارهای نوین جنگی را به کار گرفت، لکن با عنایت به مقاومت نظام اسلامی و پیروزی‌های سپاه اسلام و شکست نظامی دشمنان در معرکه جنگ تحمیلی،  شکل جنگ تغییر یافت و جنگ سخت به جنگ نرم و فراگیر فرهنگی علیه نظام اسلامی (در قالب تهاجم فرهنگی) تبدیل شد تا باور شهروندان نظام اسلامی تغییر کند.

با وجود اینکه تهاجم فرهنگی فراگیر دشمن تأثیرات زیادی در جامعه اسلامی به جا گذاشت، اما رویکرد تقابلی در عرصه فرهنگ و دفاع فرهنگی مناسب نظام اسلامی در خصوص این جنگ فرهنگی تا حدّ زیادی توانست از صدمات فراگیر این جنگ بکاهد؛ لذا نظام سلطه برای به شکست کشاندن نظام اسلامی، همزمان، گونه‌های دیگری از جنگ از جمله جنگ اقتصادی و جنگ سایبری را در دستور کار قرار داد.

طبعا دو گونه جنگ اقتصادی و سایبری که عمده فعالیّت‌های دشمن در سالیان اخیر را دربر می­گیرد، مستلزم دفاعی همه‌جانبه، بازدارنده، پیشگیرانه و پیش‌دستانه متناسب با این‌گونه نبردهاست.

در این راستا، اقتصاد مقاومتی، با رویکرد درون‌زا و برون‌نگر، ضمن اینکه می­تواند حربه دشمن را در شکست دادن نظام اسلامی ناکام بگذارد، قادر است با ایجاد قدرت، آسایش شهروندان و رضایت آنها را تأمین کند.

در حوزه سایبری نیز مجموعه­ای از رویکردها مشتمل بر ایجاد اینترنت ملیّ، ایجاد نرم‌افزارهای اجتماعی بومی، در کنار آگاهی‌بخشی می­تواند به ناکام گذاشتن جنگ سایبری دشمن بینجامد.

با توجه به اینکه گونه‌های مختلف جنگ نتوانست مراد دشمن در شکست نظام اسلامی را محقق کند، دشمنان انقلاب اسلامی، مجموعه‌ای از جنگ‌ها را به صورت همزمان به کار گرفتند و ذیل جنگ‌های چندوجهی، هیبریدی و شناختی را رقم زدند و در این راستا سعی کردند با این جنگ‌ها نظام اسلامی را از پای درآورند.

  1. جنگ ترکیبی دشمن و راهکارهای مقابله با آن

جنگ‌های ترکیبی که از متداول‌ترین و پیچیده‌ترین گونه‌های منازعه در عرصه بین‌المللی هستند، در این ایام توسط بازیگران نظام سلطه به کار گرفته می‌شوند و در صددند مجموعه‌ای از مقابله‌ها در عرصه‌های مختلف از جمله «تاثیرگذاری بر افکار عمومی»، «دروغ و فریب در فضای مجازی»، «تحریم اقتصادی»، «مقابله دیپلماتیک» و «تهاجم فرهنگی» را به صورت همزمان و به صورتی که به شکست طرف مقابل بینجامد به کار بگیرند تا در نهایت به هدفی که در جنگ نظامی نتوانستند برسند با جنگ ترکیبی به دست آورند.

در این جنگ دشمن ابزارهای هم عرض و مختلف را در یک زمان و با یک فرماندهی واحد به کار می‌گیرد تا در نهایت بتواند نظامی را که با یک جنگ بسیط و یک‌سویه شکست نمی‌خورد با جنگ ترکیبی شکست دهد.

جمهوری اسلامی ایران  به خاطر بیش از چهار دهه فعالیّت و به کارگیری راهبردهای استکبارستیز در عرصه بین‌الملل، هدف جنگ‌های ترکیبی دشمنان قرار گرفته است:

«امروز مقابله با تهاجم دشمن برای تحریف واقعیت‌ها، دستاوردها، پیشرفت‌ها و اقدامات حماسه‌آمیز نظام اسلامی نیازمند یک حرکت دفاعی و تهاجم ترکیبی با محوریت فریضه فوری و قطعی جهاد تبیین است.»(۱)

منطق جنگ اقتضا می‌کند که همواره در موضع دفاعی قرار داشته باشیم و منتظر پیروزی باشیم.

از سوی دیگر برای پیروزی در جنگ باید با سلاحی متوازن و متناسب با دشمن مواجه شد، لذا در مواجهه مطلوب با دشمن در جنگ شناختی و جنگ ترکیبی از یک ‌سو باید ابزارهای متناسب با جنگ شناختی را بازتولید کرد و از سوی دیگر باید از موضع تدافعی و انفعالی درآمد و موضعی فعال در پیش گرفت. در این راستا از یک‌ سو می‌توان با دشمن مقابله به مثل کرد یا حرکتی پیش‌دستانه و یا حتی در مواردی حرکتی پیشگیرانه اتخاذ کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این راستا بر لزوم آمادگی، تدبیر، هوشمندی و هماوردی در مقابله با جنگ‌های ترکیبی دشمن تأکید می‌کنند:

«در مقابل این تهاجم ترکیبی و دسته‌جمعی نمی‌توانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینه‌های مختلف از جمله رسانه‌ای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام به‌خصوص مسئولان موظف به تلاش هستند.» (۲)

آنچه در نهایت در غلبه بر جنگ‌های ترکیبی و شناختی دشمن در عصر حاضر می­تواند مورد تأکید قرار بگیرد، مجموعه­ جنگ­های ترکیبی و شناختی در حوزه دفاعی، تهاجمی  است که متناسب با نوع حملات دشمن باید مورد تأکید قرار گیرند و نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای متناسب با آن بازتولید شوند.

گرچه در این میان نمی­توان از جایگاه اموری چون جهاد تبیین، آگاهی‌بخشی، بصیرت‌افزایی و دشمن‌شناسی شهروندان غفلت کرد و نقش آن در ناکام گذاشتن جنگ‌های گوناگون دشمن را دست‌کم گرفت.

پی‌نوشت:

۱٫حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۹/۱۱/۱۴۰۰، سالروز بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی

۲٫همان

03آوریل/23

دلایل خصومت غرب با سپاه پاسداران در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی

اشاره: باتشدید دشمنی‌های غرب علیه ملت ایران و تلاش آنها برای افزایش فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران، و تصمیم نابخردانه‌ی اخیر پارلمان اروپا برای قرار دادن «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در فهرست گروه‌های تروریستی، که دقیقاً پس از شکست پروژه ایجاد آشوب و اغتشاشات در ایران، کلید زده شد، خدمت آقای دکتر سعدالله زارعی کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین المللی رسیدیم تا تحلیل ایشان را درباره دلایل خصومت آمریکا و غرب بر علیه جمهوری اسلامی ایران بشنویم. در ادامه حاصل این گفتگو را می‌خوانید:

*اصولا فلسفه تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه بود؟ و نیروهای اولیه‌ی شکل دهنده‌ی این نهاد، برخاسته از چه طبقه‌ی اجتماعی و با چه گرایش فکری و اعتقادی بودند؟ و نقش آنان در پاسداری از نظام نوپای اسلامی را چگونه ارزیابی میفرمائید؟

در یک نگاه باید گفت: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برآمده از جوانان انقلابی و متدینی بود که برای تثبیت و گسترش انقلاب اسلامی و رفع موانع آن به میدان آمدند. این جوانان عمدتاً «نخبه‌های» فعال در پیروزی انقلاب اسلامی بودند، «تدین» و «داشتن مطالعات»، دو عنصر اصلی آنان بود بر این اساس وقتی در سال ۱۳۵۸ سپاه شکل گرفت در این دو ویژگی از معدل جامعه بالاتر بود.

جوانان متدین اهل مطالعه، وقتی در «سازمان» سپاه گردهم آمدند، به مهم‌ترین قوه پدید آمده نظام اسلامی تبدیل شدند. براین اساس وقتی توطئه‌ها علیه جمهوری اسلامی در دو سطح خارجی و داخلی شکل گرفت، نیروهای سپاه با همه‌ی جوانی و فقدان تجربه امنیتی و نظامی، توانستند از پس کار برآیند و توطئه‌ها را خنثی کنند. این توطئه‌ها آنقدر سنگین و چندلایه بودند که بدون چنین نیرویی خنثی نمی‌شدند. از این‌رو حضرت امام خمینی ـ قدس‌سره ـ ۲۹ مرداد ۱۳۵۸ در تحلیل حجم توطئه‌ها و تحلیل اقدامات سپاه پاسداران، فرمودند «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود».(۱)

توانمندی سپاه پاسداران و نیازهای نوبه‌نو امنیتی کشور سبب شد که حضرت امام در اواخر شهریور سال ۱۳۶۴ طی فرمانی، دستور گسترش سپاه و تشکیل سه نیروی زمینی، دریایی و هوایی را صادر فرمودند. سپاه در کوتاه زمانی گسترش پیدا کرد و به ابعاد سه‌گانه مدنظر حضرت امام مجهز گردید. سپاه پاسداران در عرصه دفاع از کشور در دو مقطع آشوب‌های امنیتی سال‌های ۵۸ تا ۶۰ و جنگ تحمیلی سال‌های ۵۹ تا ۶۷ از جان مایه گذاشت و ضمن آنکه عزم خود را در دفاع از کشور و نظام انقلابی آن نشان داد، یک تجربه، روش و حتی نظریه جدید هم پیش‌‌روی کشور و مجامع انقلابی خارج از کشور قرار داد. بر این اساس وقتی جنگ تحمیلی و توطئه‌های امنیتی در سال ۱۳۶۷ تمام شدند، نیروی جدیدی از آنها در صحنه‌های امنیتی و نظامی کشور برجای مانده بود که خود به تنهایی یک دستاورد عظیم به حساب می‌آمد. دستاوردی که در دهه‌های بعد توانست صحنه‌های مختلفی را به نفع انقلاب مدیریت کرده و مانع به نتیجه رسیدن اقدامات انحرافی علیه نظام اسلامی گردد.

 

* جنابعالی اصلی‌ترین تفاوت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سایر نیروهای حافظ یک انقلاب یا یک کشور که به نوعی نظامی و یا شبهه نظامی هستند را در چه می‌بینید؟

در تحلیل این موضوع باید گفت در عرصه نظامی متعارف، نیروی نظامی وظیفه دارد با به‌کارگیری تکنیک‌ها و تکنولوژی‌ها، مانع به نتیجه رسیدن اهداف دشمن گردد؛ اما این نقش‌آفرینی در مقابل دشمن یک مرز دارد و آن «حفظ جان نیروهای عمل‌کننده» است. در ارتش‌های دنیا، نیروی نظامی عمل می‌کند اما اگر از نظر نفرات یا امکانات نسبت به دشمن، در موقعیت ضعیف قرار گرفت، اجازه دارد بلکه از نظر نظامی موظف است که برای حفظ جان خود تا حد لازم عقب‌نشینی کند. این عقب‌نشینی گاهی منجر به از دست رفتن بخشی از سرزمین‌ یا موقعیت‌های مادی مشابه می‌گردد. در عرف بین‌الملل، این نوع عقب‌نشینی پذیرفته شده است و قابل سرزنش نمی‌باشد. کما اینکه در آمریکا که ارتش آن از نظر نفرات و حجم امکانات و کیفیت ابزارها، دارای برترین موقعیت در بین ارتش‌ها می‌باشد، جاری است و در آن «جان باختن» برای حفظ یک موقعیت جایگاهی ندارد.

سپاه پاسداران از این خط و حد عبور کرد و نیروهای سپاه علیرغم آنکه در یک سازمان مشخص نظامی قرار داشتند، «داوطلبانه» در صحنه‌های دفاع از آب و خاک ایران و در مقابله با دشمنان اسلام و ایران، از جان مایه گذاشتند و کسری عده و عُده خود را با تقدیم جان جبران می‌کردند. در اینجا مفهوم «شهادت» تبدیل به سلاحی کارآمد گردید و بلکه به مهم‌ترین سلاح میدانی آنان تبدیل شد. شهادت در واقع پذیرش «مرگی آگاهانه و روحانی» برای رسیدن فرد و جامعه به اهداف و موقعیت‌های «متعالی» است؛ هدف فردی در این میان، کسب «مرضات‌الله» و هدف اجتماعی آن، «تشکیل جامعه الهی و معنوی» است. پذیرش مرگ در میدان جهاد، استیصال نیست و شباهتی به خودکشی برای رستن از رنج و درد ندارد، این یک ابتکار برای رسیدن به تعالی فردی و اجتماعی است. از همین‌رو در جامعه‌ی شهید داده، تعالی روحانی شکل گرفته و پایمردی در راه هدف و شجاعت و ایثار و جانبازی و استقبال از خطر،  جنبه عمومی پیدا می‌کند. لذا حضرت امام خمینی ـ سلام‌الله علیه ـ در تاریخ ۱/۴/۱۳۶۰ در پیامی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران فرمودند: «شهادت هنر مردان خداست» و شهید سلیمانی معتقد بود «شهادت، مرگی رندانه است» و این شعر «سیدمحمدمهدی شفیعی» را زمزمه می‌کرد که «بی‌شهادت، مرگ با خسران چه فرقی می‌کند».

 

*خب این شهادت و شهادت‌طلبی که از آغاز هم در مکتب تشیع بوده است به نظر جنابعالی این عنصر شهادت با چه عنصر دیگری در هم آمیخته که این‌چنین جلوه جهانی پیدا کرده است؟

ببینید اگرچه در جامعه شیعه و نیز در جامعه ایران، شهادت مفهوم روشنی داشت و شیعه و پیروان ولایت، میراث‌داران مرگ سرخ بوده و ائمه(علیهم السلام) با شهادت به لقاء الله رفته بودند، اما شهادت در بین آنان، مفهوم عمومی پیدا نکرده بود. مردم ایران از شهدا تجلیل می‌کردند ولی این شهادت در ذهن آنان با «مظلومیت» درهم آمیخته و کمتر جنبه «خواستنی» پیدا کرده بود. سپاه پاسداران در واقع شهادت را با مفهوم «اقتدار» درهم آمیخت و به مهم‌ترین عنصر «قدرت» تبدیل کرد. بر این اساس شهادت‌طلبی از حالت استثنا و پیش‌آمدی خارج و عمومی به، طلب مؤمنان تبدیل شد. وقتی جنگ به پایان رسید، خیلی از رزمندگان از اینکه به شهادت نرسیده‌ بودند، به شدت ناراحت بودند و حضرت امام خمینی(ره) با درک این موضوع، در پیام پذیرش قطعنامه ـ مورخه ۲۹ تیر ۱۳۶۷ـ به پاسداران و رزمندگان فرمودند «راه همان است، چیزی عوض نشده و کمربندها را بسته نگه دارید که رسم و راه شهادت، کور شدنی نیست».(۲)

نفرات سپاه پاسداران در آغاز جنگ تحمیلی حدود ۳۰ هزار نفر بود و ـ به قول سردار سیدیحیی صفوی ـ وقتی جنگ تمام شد، ۳۰ هزار نفر از آنان شهید شده بودند، گویا اعضای سپاه در پایان جنگ به‌طور کامل به شهادت رسیده بودند! اما البته نفرات سپاه در پایان جنگ تحمیلی به بیش از ۱۰۰ هزار نفر ارتقاء پیدا کرده بود و در سال‌های بعد گسترش بیشتری هم یافت.

 

*به بُعد اعتقادی و خاستگاه سپاه اشاره کردید در بُعد تجهیز و دستیابی به فن‌آوری و به روز شدن آن هم اگر نکته‌ای دارید بفرمایید.

همان‌طور که گفته شد، سپاه علاوه بر آنکه یک سازمان جدید انقلابی بود، یک تجربه و تکنیک نو در مواجهه با خطرات و تهدیدات هم بود. به مرور که جنگ تحمیلی وارد ابعاد جدید میدانی می‌شد، نیاز به دانش‌های نو نیز در آن موضوعیت پیدا می‌کرد، بالطبع سپاه نیز از نظر تخصص، تکنیک و تکنولوژی متنوع می‌شد و لذا در پایان جنگ به یک سازمان کامل در جنبه‌های مختلف تبدیل گردید و وجود نیروهای شهادت‌طلب و کارآمد در آن، این سازمان را به یک موقعیت استثنایی و ویژه رسانده بود. یکی از خصوصیات سپاه، جنبه برون‌مرزی آن بود. با توجه به نقش‌آفرینی در جنگ طولانی‌مدت افغانستان ـ ۵۷ تا ۶۹ ـ و جنگ تحمیلی و طولانی عراق ـ ۵۹ تا ۶۷ ـ سپاه دارای موقعیت خاص منطقه‌ای هم شده بود. سپاه در طول دوران‌ این دو جنگ، ضمن آنکه در درون به یگان‌ها و نفرات تخصصی و کارآمدی دست پیدا کرده بود، در این دو کشور -افغانستان و عراق- نیروهای فراوان مجاهدی را نیز جذب کرده و سازمان داده بود که قادر بودند روند تحولات این دو کشور را به دست بگیرند. کما اینکه بعدها این نیروها در افغانستان و عراق توانستند اهداف راهبردی آمریکا را با شکست مواجه کنند، تا جایی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا با صراحت گفت ایالات متحده علیرغم هزینه ۷ تریلیون دلاری، دستاوردی در منطقه نداشته است.

سپاه پاسداران در مسیر تکاملی خود، در سال ۱۳۶۹ به دو نیروی جدید مجهز گردید؛ «نیروی مقاومت بسیج» و «نیروی مقاومت قدس». این دو نیرو که یکی عمدتاً کارکرد داخلی و دیگری به طور کامل کارکرد خارجی داشت، در آستانه تحولات عظیم بین‌المللی ـ قضایای دهه ۱۳۸۰ و دهه ۱۳۹۰ ـ پدید آمدند و تا رسیدن به این زمان‌ها تمرین کردند و توانستند بر پدیده‌های سنگین این دو دهه مسلط شده و نقش اساسی ایفا نمایند. کما اینکه آمریکایی‌ها به صراحت اعتراف کردند که «نیروی قدس سپاه توانسته است منطقه وسیعی از مهم‌ترین نقطه ژئوپلیتیکی جهان را از کنترل غرب خارج کرده و به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل نماید.»

نظر به اهمیت موضوع ، این تحولات را بیشتر توضیح دهید

*به شکل‌گیری نیروی مقاومت با تحولات عظیم بین‌المللی اشاره داشتید، نظر به اهمیت موضوع، لطفا این بحث را بیشتر توضیح دهید.

اجازه دهید از مقطع دهه ۷۰ شروع کنم. جهان از دهه ۱۳۷۰ ـ ۱۹۹۰ ، وارد یک مرحله تاریخی جدید شد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که تحت تأثیر موج معنوی برخاسته از انقلاب اسلامی ایران و خطاهای فاحش سیستمی و مدیریتی شوروی، صورت گرفته بود، وضعیت جدیدی را نوید می‌‌داد. در این میان آمریکایی‌ها با برجسته‌سازی تدابیر و افسانه‌پردازی درباره نقش خود در فروپاشی شوروی و اضمحلال کمونیسم سعی کردند، وضعیت جدید جهان را به دست گرفته و مانع تحول اساسی در مفهوم، منطق، ساختار و رویکردهای قدرت بین‌المللی شوند و در این میان غیر از انقلاب اسلامی، با نیروی معارضی هم مواجه نبودند؛ روسیه در شرایط بحران هویتی و سیاسی قرار گرفته بود؛ چین بر مبنای استراتژی «عدم چالش خارجی تا ۲۰۳۵» از روند تحولات دور بود، اروپا به‌دلیل ده‌ها سال انحلال در ذیل قدرت آمریکا، قدرت خود را از دست داده بود و کشورهایی نظیر هند، ژاپن، برزیل و مالزی که در حال جست و خیز برای کسب موقعیت بهتر اقتصادی بودند، انگیزه‌ای برای تعارض با سیاست توسعه‌طلبی آمریکا نداشتند. بنابراین «جرج واکر بوش» رئیس‌جمهور سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۱ آمریکا، در سال ۱۳۶۹ در حالی که به قدرت نظامی آمریکا اشاره می‌کرد، در روی عرشه یک ناو جنگی این کشور در اقیانوس هند گفت «همه از من درباره قرن آینده سؤال می‌کنند، من با اطمینان می‌گویم ما یک قرن آمریکایی پیش‌رو خواهیم داشت.» او نخستین سیاستمداری بود که در سخنرانی ۱۹۹۰ خود خطاب به کنگره آمریکا از واژه نظم نوین جهانی یا دولت جهانی استفاده کرد و سخنرانی او منجر به جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۳۶۹ شد. البته این واژگان، قبلاً در اظهارات بعضی چهره‌های آمریکایی آمده بود.

بوش پدر مجال چندانی برای پیگیری ایده «نظم نوین جهانی» (International New Order) و به تعبیر خودش پی‌ریزی «یک قرن آمریکایی» پیدا نکرد. او در مبارزات انتخاباتی آبان ۱۳۷۱ در مقابل حزب دموکرات شکست خورد و رقیب او «بیل کلینتون» سرِ کار آمد. ایده ایجاد یک قرن آمریکایی ذیل عنوان کوچک‌تر «خاورمیانه جدید» (New Middle East) در دوره کلینتون توسط جمهوری‌خواهان دنبال گردید. یک تیم لااقل ۳۰۰ نفره تحت ریاست «پل ولفوویتز» تشکیل شد تا ایده تغییر جهان و آمریکایی کردن آن با پروژه خاورمیانه جدید را کلید بزند. ولفوویتز یهودی است و پدرش جیکوب (یعقوب) از یهودیان لهستان بود. او که متولد ۱۳۲۲ است، در دوره ریاست‌جمهوری رونالد ریگان دستیار وزیر خارجه و در دوره بوش پسر، جانشین وزارت خارجه شد و در فاصله سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ به ریاست بانک جهانی منصوب شد و به دلیل درز فساد اخلاقی‌اش برکنار شد. تیم ولفویتز در مراسم شام سفیران سازمان ملل در سال ۱۳۶۹ به فرصت پیش آمده از فروپاشی شوروی اشاره کرده و گفته بود «ما در شرف دگرگونی، چیزی که نیاز  داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.»

به نظر می‌آید جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۳۶۹ اساساً با همین هدف استقرار نظم نوین صورت گرفته است. “اوری آونری” روزنامه‌نگار اسرائیلی در تابستان ۲۰۰۳ در این خصوص نوشته است: «پس از پایان جنگ عراق، دنیا با دو واقعیت مهم و سرنوشت‌ساز مواجه شد؛ اول اینکه برتری گسترده ارتش آمریکا به نحوی است که می‌تواند بر هر ملتی در هر گوشه‌ای از دنیا و به هر میزان که جسارت و مقاومت نشان دهد، فایق آید. دوم اینکه گروهی کوچک که ائتلافی متشکل از بنیادگرایان مسیحی و نومحافظه‌کاران یهودی هستند به آغازگر  جنگی تبدیل شدند که به ارمغان‌آورنده‌ی پیروزی بزرگی برای آنها بود».

او کار خود را از سال ۱۳۷۳ شروع کرد. نتیجه بررسی‌ها و مطالعات و طراحی‌های او و تیم قدرتمندش، تشکیل یک دولت جنگ‌آور بود. بر این اساس پس از ۸ سال ریاست‌جمهوری دموکرات‌ها (۱۳۷۹ ـ ۱۳۷۱) «نئوکان‌ها» روی کار آمدند و بدین صورت، آمریکا به استقبال قرن و هزاره جدید رفت.

*به استقبال قرن، برای براه انداختن جوی خون در خاورمیانه با یک بهانه خود ساخته…

بله در ماه‌های آغازین ریاست‌جمهوری نئوکان‌ها، انفجار در برج‌های دوقلوی منهتن ـ تجارت جهانی ـ پیش آمد. برج‌های  دوقلو به شکل عجیبی مورد حمله یک هواپیمای غیرجنگی قرار گرفتند و فرو ریختند و طی آن صدها نفر کشته شدند. یک خبر موثق بیانگر آن است که مرکز یهودیان آمریکا ـ آیپک ـ ساعاتی پیش از وقوع حمله، یهودیان را وادار به خروج از این برج‌ها کرده است. کما اینکه حمله به یک ساختمان حساس در محله منهتن نیوریورک، موضوعی نبود که بتوان سازمان‌های عریض و طویل اطلاعاتی آمریکا و FBI را بی‌خبر از آن تصور نمود. بلافاصله پس از این حمله، مقامات آمریکا انگشت اتهام را به سمت «تروریزم اسلامی» و «تروریست‌های مسلمان» بردند و به عبارت دیگر آدرس «خاورمیانه» را دادند. از آنجا که خاورمیانه در طرح پیچیده و چندلایه پل ولفوویتز به مثابه قلب بود، منتسب کردن انفجار ۱۱ سپتامبر به مسلمانان ـ افغان و عرب ـ در خاورمیانه نوعی برنامه‌ریزی را تداعی کرده و قطعی می‌نمود. شش ماه پس از این حادثه و بعد از انتساب آن به عرب‌ها و افغان‌ها، جنگ سنگین و مستقیم نظامی ارتش آمریکا که پل ولفووتیز و تیم او آن را لازمه شکل‌دهی به قرنی براساس مطلوبیت‌های آمریکا دانسته بودند، حمله به افغانستان شروع شد. آمریکایی‌ها مدعی بودند طراحی حمله به برج‌های دوقلو، توسط سازمان شبه‌نظامی القاعده صورت گرفته و این سازمان در پناه دولت طالبان در افغانستان عمل می‌کند. طالبان هم این انتساب و هم هرگونه دخالت در حمله به برج‌های دوقلو را با صراحت تکذیب کرد، اما به آن اعتنایی صورت نگرفت. کما اینکه سال‌ها پس از حمله آمریکا به افغانستان و اسقاط دولت طالبان، ادعای آمریکا اثبات نشد و سندی هم برای آن ارائه نگردید. اما آمریکا به بهانه جست‌وجوی القاعده نه تنها افغانستان، بلکه یمن و سومالی را هم زیر بمباران‌های پیاپی قرار داد. پیامد حملات هوایی جنگنده‌های آمریکا علیه صنعا و موگادیشو معلوم بود؛ فروپاشی دولت و سربرآوردن گروه‌های شبه‌نظامی که بعضاً مشکوک هم بودند.

در طول ۲۰ سال گذشته اسناد زیادی منتشر شده‌اند و نئوکان هم با سکوت خود آن را تأیید کرده و حتی به آن افتخار نموده‌اند که بیانگر برنامه‌ریزی مقامات دولت جرج دبلیو بوش برای تجزیه کل منطقه محل سکونت مسلمانان از مصر تا عربستان بوده است. «آونری» در مقاله مهم خود که پس از روی کار آمدن «پل بریمر» و جایگزین شدن او با «جی گارنر» حاکم یهودی آمریکا بر عراق پس از سقوط رژیم صدام حسین منتشر گردیده است، می‌گوید «ائتلاف بنیادگرایان مسیحی و نومحافظه‌کاران یهودی، با رؤیای شکل‌گیری یک امپراتوری آمریکایی، بر آن است تا نظام‌های حاکم بر کشورهای عرب را به گونه‌ای تغییر  دهد که نتیجه آن، شکل‌گیری هرج و مرج و آشفتگی دائمی در منطقه و دامن زدن به پیامدهایی خواهد بود که پیش‌بینی آنها در چنین مقطع زمانی ناممکن است.»

«آونری» در مقاله خود به جلسه‌ای اشاره می‌کند که «ریچارد پرل» ـ که از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۹۴ در دولت‌های مختلف آمریکا دارای موقعیت‌های متعددی بوده و هم‌اینک مشاور بنیاد یهودی امور امنیت ملی می‌باشد ـ در سال ۲۰۰۲ که مدیر کمیته سیاست وزارت دفاع آمریکا بوده، آن جلسه را تشکیل داده که در آن جلسه یکی از سخنرانان، برای امنیت بخشیدن به اسرائیل به عنوان “سرزمین مادر” نه تنها پیشنهاد جنگ با عراق، بلکه با مصر و عربستان را نیز مطرح کرده است. وی بر این نکته پافشاری نموده که عراق صرفاً یکی از اهداف جنگی محسوب می‌شود که البته توجیه این طرح، تنها در مقام ضرورت دفاع از اسرائیل معنا می‌یابد.

بعضی از شخصیت‌های کلیدی طرح “پل ولفوویتز” که از او به عنوان پدر واقعی جنگ علیه عراق یاد شده، عبارت‌اند از ریچارد پرل، ویلیام کریستول مؤسس هفته‌نامه استاندارد، داگلاس فیث، مدیر کمیته برنامه‌ریزی پنتاگون، الیوت آبرامز رئیس مسایل خاورمیانه در دولت اول جرج دبلیو بوش، جان بولتون مشاور وزیر خارجه در دولت اول بوش و اوزاکیم مسئول امور مالی وزارت دفاع دولت اول بوش، دونالد رامسفلد وزیر دفاع دولت اول بوش، دیک چنی، معاون اول بوش، “جوزف شارتون”، “مایتو اسکالی” و “جان مک کونل” تهیه‌کنندگان نطق‌های بوش و دیک‌چنی، میراو ورمسر مدیر مرکز سیاست خاورمیانه در مؤسسه هدسون و همسر او دیوس فعال مؤسسه امریکن اینترپرایز، الیوت کوهن، دون کراس، مدیر نشریه اورشلیم پست.

کمیته‌ای که به ابتکار “ریچارد پرل” و تحت ریاست “پل ولفوویتز” از سال ۱۳۷۳ در اثنای دولت اول کلینتون تشکیل گردید و در واقع ترکیبی از یهودیان آمریکا در شکل دادن به سیاست تهاجمی خارجی دولت بوش نقش اساسی داشتند، بود. به گفته اونری «لحظه سرنوشت‌ساز این گروه با فرو ریختن برج‌های دوقلو رقم خورد» آنان تنها ۹ روز پس از واقعه ۱۱ سپتامبر با انتشار نامه‌ای که ۴۱ امضا نومحافظه‌کار برجسته، را پای آن داشت، به رئیس‌جمهور آمریکا یادآور شدند نابودی شبکه اسامه بن‌لادن نه تنها کافی نبوده و نه تنها باید صدام را سرنگون نمود بلکه باید علیه سوریه و ایران هم دست به اقدام نظامی زد. آنان در این نامه که در هفته‌نامه استاندارد چاپ شد، این  جنگ‌ها را کشمکش بین فرزندان روشنایی ـ منظور آمریکا و اسرائیل ـ و فرزندان تاریکی ـ منظور اعراب و مسلمانان ـ خواندند.

*پس هدف اصلی چیزی فراتر از سوریه و افغانستان و عراق و حتی ایران بوده است!

همینطور است. در تئوری آمریکایی‌ها که بعدها توسط «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه آمریکا در دولت دوم جرج دبلیو بوش با صراحت بیان شد، آمریکا خطوط مرزی ترسیم شده میان کشورها را قبول ندارد. از نظر آنان، خطوط فعلی پس از جنگ اول جهانی، در حالی توسط انگلیس و فرانسه ـ موسوم به طرح سایکس  پیکو ـ صورت گرفته که صلاحیت آن را نداشته‌اند. استدلال دستگاه سیاسی آمریکا این بود که این مرزبندی‌ها توسط دو دولت شکست‌خورده و نه فاتح، در جنگ جهانی اول صورت گرفته، در حالی که تقسیم‌بندی مرزهای میان کشورها حق دولت فاتح و محور پیروزی در جنگ، یعنی آمریکا بوده است.

آنچه رایس و بقیه مقامات و سازمان‌های آمریکایی دنبال می‌کردند، نوعی هرج و مرج (آنارشی هدفمند) بود. آمریکا معتقد بود برای ایجاد دولت‌های جدید، به نوعی آنارشی پرفشار احتیاج می‌باشد. این آنارشی که به پیدایی ده‌ها گروه شبه‌نظامی تروریستی در شمال آفریقا و غرب آسیا منجر گردید و ظاهراً آمریکا با آنها مخالف بود، زمینه انحلال دولت‌ها و مدخلات آمریکا را فراهم می‌کرد. اما از آنجا که این آنارشی حکومت‌های وابسته در مصر و عربستان هم نگران می‌کرد، همه کشورهای منطقه را در مقابل آن قرار ‌‌داد. بر این اساس در این مقطع زمزمه همگرایی دولت‌های غرب آسیا ـ اعم از دولت‌های مقاومتی و دولت‌های سازشکار ـ بلند شد.

«مکس سینگر» مؤسس مرکز هدسون در سال ۲۰۰۴ به مسئولان وزارت دفاع آمریکا طرحی ارائه کرد که در آن بر ضرورت تجزیه عربستان سعودی تأکید شده بود. مجله آمریکایی «ونیتی فیر» در سال ۲۰۱۵ از باقی ماندن دیدگاه تجزیه عربستان در دولت اوباما خبر داد. این مجله در گزارشی نوشت مشاوران مرکز مطالعات واشنگتن از جمله دنیس راس، دیوید فرومکین، کنت پولاک و دانیل بایمن، برنارد لوئیس و نوح فیلدمن بر ایده تجزیه عربستان سعودی تأکید دارند. جالب این است که آنان همان کسانی‌اند که طرفداران حکومت آل سعود در عربستان به حساب می‌‌آیند!! در این بین «ریچارد نورتن تایلور» توضیح می‌دهد که «سلطه وهابیت و یک خاندان بر عربستان، در نهایت برای آمریکا و انگلیس یک مشکل اساسی خواهد بود» نکته مهم این است که آنان که علناً از لزوم تجزیه عربستان سعودی صحبت کرده‌اند همان کسانی هستند که پیش از این نقش بزرگی در راه‌اندازی جنگ در افغانستان و عراق و هرج و مرج امنیتی در لیبی و سوریه داشته‌اند. همزمان با این مباحث، روزنامه‌ نیویورک تایمز آمریکا در سال ۱۳۹۶ نقشه‌ای از ساختار خاورمیانه جدید چاپ کرد که در آن عربستان در وضعیت تجزیه به چند کشور قرار داشت!

*با این تحلیل و اسناد موجود باید گفت تنها مانع عملی شدن توطئه صهیونیزم بین‌الملی، ایران و در خط مقدم این مقاومت کنش‌گری سپاه پاسداران بوده است و به‌نوعی می‌توان کشورهای منطقه بویژه عربستان سعودی را مدیون ایران و حضور سپاه در منطقه دانست.

نه تنها کشورهای منطقه، (از جمله عربستان سعودی) بلکه کل جهان اسلام مدیون جمهوری اسلامی و سپاه است. اسناد منتشره نشان داد منطقه غرب آسیا با یک توطئه جدی و سنگین مواجه بوده و پیروزی بر این توطئه پیچیده تا چه حد بزرگ است و اهمیت دارد. از آنجا که جمهوری اسلامی، تنها کشوری بوده که به مقابله جدی با آن توطئه پرداخته و بر آن غلبه کرده، در کانون اقدامات تلافی‌جویانه قرار گرفته است و تحریم‌های پی در پی بخش‌های مختلف دفاعی، صنعتی و اقتصادی آن و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عنوان کانون اقدامات خنثی‌کننده، بیانگر آن است.

جمهوری اسلامی در این فضا موقعیت تازه‌ای پیدا کرد و با توجه به موج مردمی مخالفت با هر طرح غربی و موج دولتی مخالف تقسیم جدید کشورهای غرب آسیا، توانست به عنوان یک «راه‌حل» مطرح گردد. ایران برای مواجهه با این صحنه، آمادگی قبلی پیدا کرده بود. حضرت امام خامنه‌ای در سال ۱۳۶۹ نیروی قدس را تأسیس کرد که یک نیروی مقاومتی با هدف‌گذاری مقابله با توطئه‌های غرب علیه جهان اسلام از جمله علیه فلسطین بود.

وقتی خوب به صحنه خاورمیانه و عمل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم، اولاً کشورهای مسلمان علیرغم آنکه از خطرات ویرانگر و مداوم تقسیم جدید کشورهای غرب آسیا نگران بودند، اما در خود یارای مخالفت عملی با این طرح نمی‌دیدند و لذا توجه آنان به‌طور طبیعی و خواه‌ناخواه به سمت ایران دوخته می‌‌شد. از آن طرف، سپاه پاسداران توانست به مرور ظرفیت‌های موجود در کشورهای اسلامی را به سطحی از سازماندهی برساند و در کشورها توان مقابله به وجود آورد. همان‌طور که گفته شد، آمریکا علاوه بر حمله به افغانستان، یمن را نیز به بهانه پناه گرفتن القاعده در «کوه‌های مران» مورد حمله قرار می‌داد و این حملات سبب تضعیف دولت «علی عبدالله صالح» علیرغم آن‌که به عربستان نزدیک بود، می‌شد و در همان حال به نیروهای مردمی این فرصت را ‌‌داد که با استفاده از ظرفیت ضدغربی مردم یمن، یگان‌های انقلابی شبه‌نظامی به وجود آورند. این‌گونه بود که به مرور «جنبش انقلابی انصارالله» که ابتدا در قالب حلقه‌های قرائت قرآن در مساجد فعالیت می‌کرد، شکل گرفت و توانست علاوه بر غلبه بر دولت عبدالله صالح و دولت منصور هادی با نیروهای غربی درگیر شود و سبب بیرون رفتن افراد و پایگاه‌های نظامی آمریکا از یمن گردد. سپاه پاسداران در این صحنه به مثابه یک نماد و یک تجربه و یک مدرسه مورد توجه بود. از این‌رو انصارالله بیش از آنکه یک سازمان عربی باشد، یک سازمان مقاومتی شبیه‌ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

سپاه پاسداران در افغانستان نیز به شکل‌گیری سازمان متناسب، در مقابل پدیده اشغال خارجی کمک اساسی کرد. سپاه پاسداران، نیروهای در حاشیه‌ی افغانستان که در مقابل سلاح مدرن غرب احساس ضعف می‌کردند را در مقابل نیروهای متجاوز، توانمند ساخت. آمریکا که در ابتدای ماجرای برج‌های دوقلو با هدف شکل‌دهی به مدل غرب آسیای مطلوب خود، دولت افغانستان در کابل را ساقط کرده بود، با طالبان که حالا قدرتمند شده بود، درگیر شد. در اینجا در واقع آمریکا در تله سپاه وارد شد.

بعدها وقتی قوای نظامی آمریکا از افغانستان گریخت، یک افسر اطلاعاتی آمریکا که سال‌های متمادی در شهر قندهار زندگی کرده بود، کتابی تألیف کرد تا به این سؤال که «چرا آمریکا در افغانستان شکست خورد» پاسخ می‌دهد. او در کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای خود نوشت «ما از افراد حاشیه شهرها شکست خوردیم. دلیل آن هم این بود که اگرچه ما توانسته بودیم با استفاده از ضعف اقتصادی افغان‌ها، جمعی از آنان را جذب نمائیم، اما در نهایت ما در چشم افغان‌ها یک «کافر متجاوز» بودیم، در مقابل جنگجویان افغان که از نظر مردم این کشور «مسلمان مجاهد» بودند، تعجب نکنید ما نمی‌توانستیم حتی برای ده سال آینده جایگاهی در بین مردم این کشور پیدا کنیم.»

*نقش‌آفرینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بویژه سپاه قدس در بر هم زدن معادلات و برنامه‌های غرب در منطقه و جهان امروز بر کسی پوشیده نیست اگر بخواهیم راهبرد سپاه را در برخورد با آمریکا در منطقه تحلیل کنیم این راهبردها چه بوده؟

راهبرهای سپاه متناسب با مناطق و عرصه‌های متفاوت بود قبل از پرداختن به این مسئله مطلبی عرض کنم؛ صاحب‌نظران عرصه روابط بین‌الملل معتقدند ماندگاری «ابرقدرت» به چهار عنصر بستگی دارد؛ ۱- عنصر ایجاد قوانین آمره یا عنصر اجبار، ۲-عنصر ائتلاف‌سازی یا عنصر نظم‌سازی، ۳-عنصر اقناع و پذیرش یا عنصر اخلاقی ۴-عنصر مهار قدرت‌های رقیب. کاری که سپاه پاسداران در این عرصه انجام داد، این بود که این برگه‌ها را از دست آمریکا گرفت. آمریکایی‌ها به مرور قدرت اجبار خود را در حوزه‌های مختلفی از جهان از دست دادند، تا جایی که حتی کشورهای وابسته به آمریکا، نظیر عربستان و امارات در مواردی از پذیرش قوانین آمره آمریکا خودداری کردند؛ عنصر ائتلاف‌سازی آمریکا در پرونده‌های عراق و یمن اثر خود را از دست داد؛ آمریکا در عراق ائتلاف ضدتروریزم تشکیل داد و هدف آن مصادره پیروزی نیروهای مقاومت بر داعش و بازسازی حضور نظامی خود در عراق بود، اما ناگزیر شد در روند تحولات این کشور، پایگاه‌های ‌نظامی و نیروهای نظامی خود را کاهش دهد و با این وجود نیروها و یگان‌های آمریکایی در عراق بارها مورد حملات مسلحانه قرار گرفتند. آمریکا نتوانست برای تصمیماتی که می‌گیرد و یا به اجرا می‌گذارد، پذیرش اخلاقی یعنی “اقناع و همراه‌سازی” به وجود آورد. کما اینکه واشنگتن نتوانست به پروژه ابراهیم یا عادی‌سازی روابط عربی-اسرائیلی، وجاهت اخلاقی دهد و علیرغم تلاش زیاد نتوانست حتی گروه‌هایی مثل حزب‌الله لبنان را کنترل کند و مانع آسیب‌رسیدن به نیروهای خود از این جنبش‌ها شود. در این میان تردیدی نیست که سپاه پاسداران در، از اعتبار انداختن «ابرقدرتی آمریکا» نقش محوری داشت.

پس از آنکه مشخص شد، داعش و گروه‌های تروریستی دیگر در سوریه و عراق رو به اضمحلال گذاشته‌اند، آمریکا برای آنکه مانع اتصال نیروهای مقابله‌کننده با داعش در ایران، عراق و سوریه شود و از آنجا که این ائتلاف می‌توانست تهدید جدی برای رژیم اشغالگر صهیونیستی پدید آورد، در صدد برآمد یک دالان مسلح به عمق ۵۰ کیلومتر را در طول مرز شرقی سوریه از اردن تا ترکیه در اختیار بگیرد و بر این اساس امکانات پیشرفته دفاعی را در پایگاه‌هایی که در این نوار ایجاد کرده بود، مستقر کرد. اما در نهایت نتوانست مانع به هم پیوستن یگان‌های مقاومت از ایران، عراق و سوریه تا لبنان و فلسطین شود. بر این اساس در طول این سال‌ها هر جا ضرورت پیدا کرد، نیروهای حشدالشعبی از مرزهای عراق عبور نموده و در عمق خاک سوریه عملیات کرده‌اند. به هم زدن این منطقه قُرُق، دقیقاً به سپاه پاسداران مربوط است.

آمریکا سردمدار اجرای ایده دو دولتی با محوریت دولت تل‌آویو در خاک فلسطین بوده و در فاصله سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ طرح‌های مختلفی را دنبال کرده است. مذاکرات اسلو در سال ۱۳۷۱ و مذاکرات مادرید در سال ۱۳۷۳ شکل گرفت و طرح‌های بعدی نظیر معامله قرن برای به سرانجام رساندن این مقصود به تصویب رسیدند. براساس طرح دو دولتی قرار بود بدون آنکه حتی حداقلی از حقوق فلسطینی‌ها استیفا گردد، به مسئله فلسطین خاتمه داده شود. با فشار آمریکا طرف فلسطینی هم سوار لوکوموتیوی شده بود که لوکوموتیوران آن آمریکا بود! ایران در این میان تنها مخالف طرح دو دولتی بود. اما با کمال شگفتی طرحی که همه کشورهای جهان  و حتی رهبران آن وقت گروه‌های فلسطینی با آن همراه بودند، به نتیجه نرسید و با شکست مواجه گردید. حدود  ۳۰ سال از زمان طرح اسلو گذشته است، بسیاری از رهبرانی که در این شهر اجتماع کرده و پای ورقه صلح میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی امضا کرده‌اند، اینک مرده‌اند و به همراه آنان طرح اسلو هم دفن شده تا جایی که خلف یاسر عرفات  چندی پیش با صراحت اعلام کرد: توافقات امنیتی اسلو دیگر اعتباری نخواهند داشت.

نقش سپاه در از بین رفتن توافقات اسلو و مادرید و طرح‌های بعدی بسیار پررنگ بود. سپاه از طریق کمک به گروه‌های فلسطینی و محوریت‌بخشی به آن دسته از فلسطینی‌هایی که اعتمادی به توافق با رژیم صهیونیستی نداشتند و در همان حال به دلیل فقدان سازمان، صدایشان پژواکی پیدا نمی‌کرد، ابتدا موانعی بر سر راه پذیرش توافقات اسلوو قرار داد و سپس با استفاده از فرصت‌ها و با آشکار شدن عدم تمکین رژیم صهیونیستی به توافق با فلسطینی‌ها، روند تحولات فلسطین را کاملاً سمت و سوی مقاومتی داد. بر این اساس رژیم صهیونیستی بارها درصدد برآمد با راه‌اندازی جنگ، مقاومت فلسطینی‌ها را سرکوب و روند را به نفع تشکیلات خودگردان که مولود توافقات مادرید و اسلو بود، برگرداند. اما هر بار در جنگ‌هایی که از ۲۰۰۷ به بعد راه انداخت با شکست سنگین مواجه شد و پس از هر جنگ، مقاومت، جان و جلوه جدیدی پیدا کرد و به نماینده واقعی قاطبه فلسطینی‌ها تبدیل گردید.

فلسطین به مرور از جبهه‌ سازشکار عربی و ترکی فاصله گرفت و به ایران نزدیک شد. در جریان بحران امنیتی سوریه، برخی از رهبران فلسطینی به گمان اینکه اخوانی‌ها می‌توانند جایگزین دولت اسد در دمشق شوند، دچار انحراف شدند اما کمی بعد سپاه پاسداران توانست آنان را برگرداند. جدا شدن پرونده فلسطین از جبهه‌ سازش و به شکست کشیده شدن طرح اروپا درباره فلسطین ـ موسوم به کمیته چهارجانبه ـ و شکست طرح‌های متنوع آمریکا درباره فلسطین و نیز شکست طرح عربی ـ موسوم به دو دولتی ـ در واقع محصول تلاش سپاه پاسداران بود و از این‌رو به موازات آنکه جایگاه سپاه در تحولات منطقه برجستگی خاصی پیدا می‌کرد، به همان میزان در کانون کینه‌ورزی‌های غرب هم قرار می‌گرفت.

*به راهبردها و موفقیت‌های سپاه در برابر نظام شوم سلطه اشاره کردید. تحلیل جنابعالی درباره راهبرد نظام سلطه و در رأس آن آمریکا در عرصه بین‌المللی در برابر سپاه چیست؟

در یک جمعبندی از راهبرهای نظام سلطه باید گفت در گام اول، آمریکا، اروپا، کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، با مشخص شدن نقش سپاه پاسداران در شکست طرح‌های آنان به سمت تحریم آن و قرار دادن در لیست سیاه تروریزم رفتند و این در حالی بود که علی‌الاصول نمی‌توان سپاه را تحریم کرد و یا آن را در لیست تروریزم قرار داد؛ چرا که بخشی رسمی از نیروی نظامی ایران است.

غربی‌ها با دو هدف علیه سپاه وارد عمل شدند؛ هدف اول آنان سخت شدن مراودات سپاه در محیط فراملی و هدف دوم آنان بدبین کردن مردم ایران نسبت به سپاه پاسداران بود. از نظر آمریکا و متحدانش، تحریم سپاه پاسداران، مردم ایران را به این نتیجه می‌رساند که غرب با نظام و مردم ایران مشکلی ندارد و تنها با سپاه مشکل دارد، لذا بهتر این است که سپاه از دخالت در مسایل خارجی پرهیز داده شده و حوزه سیاست خارجی ایران، منحصراً در اختیار دیپلمات‌های ملزم به فعالیت در چارچوب‌های بین‌المللی قرار گیرد. غرب یقین داشت تحریم سپاه و متهم کردن آن به اقدامات تروریستی، حمایت مردم ایران از آن را به شدت کاهش می‌دهد و سپاه ناگزیر می‌شود از فرایند خارجی به فرایند داخلی نقل مکان نماید. اما بررسی‌های بعدی آنان خلاف این را نشان داد. مؤسسه آمریکایی «پیو» به همراه یک مؤسسه کانادایی در یک نظرسنجی که در سال ۱۳۹۷ انجام داده و در سال ۱۳۹۹ تکرار کردند، دریافتند که نزد مردم ایران هیچ چیز پذیرفتنی‌تر از اقدامات جمهوری اسلامی در محیط منطقه‌ای نیست. براساس این دو پیمایش، ۸۵ درصد مردم ایران از فعالیت‌های برون‌مرزی سپاه پاسداران حمایت کرده بودند و رضایت آنان از سیاست خارجی نظام در مقایسه با رضایت از سیاست‌های داخلی دولت وقت ایران خیلی معنادار بود. رضایت ایرانیان از فعالیت دولت در حوزه اقتصادی ۱۶ درصد و رضایت آنان از فعالیت نظام در محیط فرامرزی ۸۵ درصد بود. شاهد دیگر شرکت عجیب و سیل‌آسای مردم ایران در تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی در دی ماه ۱۳۹۸ بود. بسیاری از ناظران این حضور را استثنایی و بی‌نظیر دانستند و یک گزارش بیانگر آن بود که در مجموع ۲۰ میلیون نفر در این تشییع شرکت داشته‌اند.

 

*با این محبوبیت و مقبولیت سپاه در ایران و منطقه و بلکه در بین آزادگان جهان باز از فتنه‌گری بر ضد این نهاد مردمی اسلامی و انقلابی دست بر نمی‌دارند.

درست است اینها دست بردار نیستند. سپاه پاسداران یک بار دیگر پس از غلبه بر طرح مشترک آمریکا، اروپا و کشورهای عربی در عراق در فاصله ۱۸ مهر ۱۴۰۰ تا ۲۰ مهر ۱۴۰۱، مورد حمله سنگین قرار گرفت. پارلمان اروپا با ۳۱۳ رأی، سپاه پاسداران را یک سازمان تروریستی خواند، اما در همان حال اتحادیه اروپا از تأیید مصوبه پارلمان خودداری کرد و کشورهای امضاکننده مصوبه پارلمان، بعضاً با صراحت با تروریستی خواندن سپاه مخالفت کرده و در واقع رأی خود را پس گرفتند. در این میان سخنگوی وزارت خارجه آلمان گفت «موضع ما این است که تروریستی اعلام کردن سپاه از نظر سیاسی با عقل جور در می‌آید اما این کار علاوه بر موانع سیاسی با موانع حقوقی هم روبه‌رو است» مصوبه پارلمان اروپا تا امروز مورد تأیید اتحادیه قرار نگرفته است.

کما اینکه در هفته پایانی دی ماه ۱۴۰۱ که لفاظی علیه ایران به اوج رسید، ولیعهد عربستان در دیدار با یک هیئت نظامی آمریکا گفت «تشدید تنش در منطقه، بیش از آنکه به ایران ضربه بزند به ما ضربه می‌زند؛ چرا که در صورت تداوم تهدیدات امنیتی علیه ایران، جمهوری اسلامی وادار به واکنش شدید خواهد شد. واکنش شدید ایران، خالی شدن منطقه از نیروهای نظامی آمریکا را در پی خواهد داشت و این موضوعی است که ما دولت‌های عربی خواستار آن نیستیم». واضح است که تحریم کردن و تروریست خواندن، دست سپاه را در اقدامات ضدغربی، بازتر می‌کند و این موضوعی است که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها از آن آگاهی دارند. کسی نمی‌تواند از نیرویی که آن را به رسمیت نمی‌شناسد، توقع رفتار همگرا داشته باشد. سپاه پاسداران البته یک «نهاد اصولمند» است و با دیسیپلین خاص خود فعالیت می‌کند، فعالیت‌های آن با زبان دیپلماتیک قابل بیان و همراه‌سازی است.

ناظران بین‌المللی و گزارشگران ارتش آمریکا با صراحت گفته‌اند، پس از ترور سردار سلیمانی، هیچ چیزی به ضرر ایران تغییر نکرده است. متن کتاب پمپئو که در اوایل بهمن ماه ۱۴۰۱ منتشر گردید هم تأیید می‌کند که دردسرهای آمریکایی‌ها پس از شهادت سردار سلیمانی افزایش پیدا کرده و این نشان می‌‌‌دهد آن محاسبه‌ای که آمریکا را به سمت ترور فرمانده بسیار برجسته ایران سوق داد، درست نبوده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۱۴
  2. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳
03آوریل/23

پیروز جنگ روایت‌ها / حجه‌الاسلام محمدباقر پورامینی

پیکار در رکاب امام را همسان همراهی با پیامبر(ص) می‌دانست و می‌گفت:

می‌دانیم که بر حقیم؛ و اگر در خدمت تو، جان را از دست دهیم و یک نفر از ما زنده نماند، باک نخواهیم داشت و روی از تو نخواهیم گردانید..

این تصویری از نگاه دوراندیشانه یک فدایی کاردان امیرمومنان(ع) بود که در کنار جمعی از یاران حضرت خوش درخشید و نامش جاودانه ماند؛ «قیس بن سعد» کم نظیر بود.

یار نادری که می‌توانست مصداق این فراز از سخن مراد او خویش بود:

دریغا از برادرانم که قرآن را خواندند و در حفظ آن کوشیدند؛ واجب را برپا کردند، پس از آن‏که در آن اندیشیدند؛ سنّت را زنده کردند و بدعت را میراندند؛ به جهاد خوانده شدند و پذیرفتند؛ به پیشواى خود اعتماد کردند و درپى او رفتند.(۱)

این یاران صدیق در آن مصاف سخت جنگ روایت‌ها با طیفی مدعی پیشگامی هم مواجه بودند که مقهور تبیین وارونه ارباب فتنه گشتند، سست شدند و تن به پایداری ندادند؛ بود و نبودشان برای جبهه حق سودی نداشت،

جمعی پردردسر و دردسرساز  از مردم کوفه که امام مشکل آنان را چنین توصیف می‌کند؛

«مُنِیتُ مِنکُم بِثَلَاثٍ وَ اثنَتَینِ صُمٌّ ذَوُو أَسمَاعٍ وَ بُکمٌ ذَوُو کَلَامٍ وَ عُمیٌ ذَوُو أَبصَارٍ لَا أَحرَارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقَاءِ وَ لَا إِخوَانُ ثِقَهٍ عِندَ البَلَاء(۲)

به سه چیز که در شما هست و دو چیز که در شما نیست، گرفتار شما شده‌ام. اما آن سه چیز:

با آنکه گوش دارید، کرید و با آنکه زبان دارید، گنگید و با آنکه چشم دارید، کوریـد.

و اما آن دو ویژگی که بدان آراسته نیستید:

نه در رویارویی با دشمن، آزادگانی صدیق هستید و نه به‌هنگام بلا یارانی در خور اعتماد.» «حق‌بینی»، «حق جویی»، «حق پذیری» و «حق‌گویی» نقطه امتیاز دو نسل صالح و خودباخته بود که به هنگام نیاز و در آوردگاه‌ها تعیین‌گر بود و برخوداری از آن پیروزی را به ارمغان می‌آورد.

«عمار یاسر» نمونه‌ای زیبا از یک نسل صالح بود که به‌وقت نیاز و در هنگامه شبهه با حضور بهنگامش به روشنگری می‌پرداخت، آنسان که رهبر معظم انقلاب ضمن معرفی او به عنوان یک شاخص برای تصمیم به وقت حساس، چنین می‌فرماید:

«یک‌جا می‌دید اختلاف پیدا شده، یک عده‌ای دچار تردید شدند، بگو مگو، توی آنها هست، خودش را به‌سرعت آنجا می‌رساند و برایشان حرف می‌زد، صحبت می‌کرد، تبیین می‌کرد؛ این گره‌ها را باز می‌کرد.»(۳)

تبیین تحلیلی گذشته و درنگ در روایت‌های تلخ و شیرین دیرین، تصویر روشنی برای راه نسل نو ترسیم می‌سازد و از این‌رو جوان امروز در کنار ویژگی‌های ممتاز و متعدد پیدا و پنهان خود، شایسته است حق بین، حق‌جو، حق‌پذیر و حق گو باشد تا تیغ مکر و فریب دشمن را کُند سازد و پیروز میدان جنگ روایت‌ها گردد.

رهبر معظم انقلاب ضمن تمجید لحظه‌شناسی ملت ایران، شناختن موقعیت، فهمیدن نیاز، حضور در لحظه‌ی مناسب و مورد نیاز را اساس کار یک مؤمن دانسته تا بتواند وجودش مؤثر بشود»(۴)  

 ایشان با تاکید بر این مهم که «لحظه را باید شناخت» و «نیاز را باید دانست» و «بهنگام باید حرکت کرد» از قیام توابین این‌گونه یاد می‌کنند:

«کسانی در کوفه دل‌هاشان پر از ایمان به امام حسین«ع» بود، به اهل‌بیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند»(۳)، «لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند»، «عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک‌روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند»

غفلت کمین‌گاه همه پیروان حق است و به‌فرموده پیشوای انقلاب «باید بدون تأخیر وارد میدان بشویم. تأخیر نباید داشته باشیم. آن‌وقت به تناسب اهمّیّتی که آن کار دارد، خطرات را به‌جان بخریم. بالاخره در هر حادثه‌ای، هر خطری را نباید انسان به جان بخرد؛ بعضی از حوادث هست که این‌قدر اهمّیّت ندارد که انسان جانش را به خطر بیندازد. به تناسب اهمّیّت حادثه، خطرِ مترتّب بر ورود در میدان را به جان بخریم. مشکل آن‌وقتی به‌وجود می‌آید که ما در این وظایف اختلال ایجاد می‌کنیم: به سرعت احساس تکلیف نمی‌کنیم، بهنگام وارد نمی‌شویم، خطر را به جان نمی‌خریم…»

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. نهج البلاغه ، خطبه ۱۸۲٫
  2. همان خطبه ۹۶
  3. بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر ۱۸/۰۵/۱۳۸۸
  4. ۴. بیانات در دیدار مردم قم ۱۹/۱۰/۱۴۰۱
03آوریل/23

نگاهی به آینده انقلاب اسلامی و تحلیلی بر اغتشاشات اخیر/ استاد اصغر طاهرزاده

قرآن درباره ناکامی جریان‌هایی که به هر بهانه‌ای تلاش دارند به چهره درخشان اسلام و پیامبر خدا«ص» ضربه بزنند، از جمله در‌باره تهمتی که به یکی از همسران آن حضرت زدند، می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالإِفْکِ عُصبَهٌ مِنکُم لا تَحسَبُوهُ شَرًّا لَکُم  بَل هُوَ خَیرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم مَا اکتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّى کِبرَهُ مِنهُم لَهُ عَذَابٌ عَظیم(۱): گمان نکنید آن تهمت‌ها به ضرر شما تمام می‌شود، بلکه در بستر رسوایی تهمت‌زنندگان آنچه پیش آید به خیر شما خواهد بود و هر یک از آنها به عقاب گناه خود خواهند رسید و آن‌کس از منافقان هم که رأس و منشأ این بهتان بزرگ شد، به عذابی بزرگ گرفتار خواهد شد.»

با توجه به آیه فوق و سنتی که آن آیه مطرح می‌فرماید باید متوجه بود وقایع اغتشاشات اخیر که گفته می‌شود اعتراضات و اتفاقاتی که اسمی ندارد، حتماً به نفع موجودیت تاریخی انقلاب اسلامی تمام خواهد شد، امری که بالاخره در فتنه‌های گذشته تجربه کردیم. البته این بدان معنا نیست که در باره این پدیده تاریخی تعمق و تأمل کامل نکنیم و به‌سادگی از آن عبور کنیم و از خصوصیات خاصی که مربوط به این فتنه بود، سخن نگوییم.

وقایع اخیر را باید به عنوان یک موضوع تاریخی و با نگاه پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم. اتفاقات اخیر با ‌همه وسعتی که در فضای مجازی داشت، هویت اصیلی نداشت. برعکس برخی از روشنفکران که تحت تأثیر امپراتوری توهّم، آن را انقلاب ملی در مقابل انقلاب اسلامی تلقی کرده‌اند(۲) اما این پدیده به هر صورتی که باشد، پدیده‌ای است که در مقابل ما قرار دارد و باید جایگاه آن را در این مرحله بررسی کنیم.

برای شناخت رویدادهای پائیز ۱۴۰۱ باید به شاخصه‌های آن توجه کرد. اولاً در حاشیه این اتفاق، عده‌ای به بعضی از امور معترضند و اعتراض خود را با فوت مهسا امینی مطرح کردند، ولی روح  این صحنه چیز دیگری بود و در صدای بلند آن چند ویژگی منحصر به فرد از جمله جملات و شعارهای بسیار رکیک شنیده شد. بدیهی است که در هر حرکتی، اعم از مثبت یا منفی، صدای بلند آن حرکت هویتش را معلوم می‌کند و اکثریت خاموش جامعه با شنیدن صدای بلند آن حرکت است که تصمیم می‌گیرند یا با رهبران آن حرکت همراهی کنند یا نکنند.

در انقلاب اسلامی هم در ابتدای امر ۱۰٪ مردم ایران صدای بلند انقلاب بودند و بقیه افراد بررسی کردند و آرام‌آرام قانع شدند و با حضرت امام خمینی و امثال شهید مفتح و شهید مطهری و شهید بهشتی همراهی کردند، در حالی‌که در همان زمان چریک‌های فدایی خلق فعّال بودند، ولی مردم با آنها همراهی نکردند.

صدای بلند اتفاقات پائیر ۱۴۰۱ با ویژگی خاصش طوری بود که هیچ‌گونه معنایی که بعداً حکایت از حاکمیت آن جریان داشته باشد از آن بر نمی‌آمد و این اولین نکته‌ای است که باید روی آن تأمّل کنیم که چرا جریانی که به گمان خود می‌خواهد حکومت کند با این‌همه خشونت به صحنه می‌آید؟! «خشونت» و «بی‌حیایی» دو شاخصه این حرکت بود، در حالی‌که ملت‌ها، به‌خصوص ملت ایران، حساسیتش نسبت به «حیا» و «عفاف» سابقه تاریخی دارد. البته منظور از عفاف یک تکه پارچه روی سر خانم‌ها نیست. «عفاف»، روح این ملت است و منحصر به این ملت هم نیست. عموماً ملت‌ها اهل فرهنگ و عفاف‌اند. با توجه به این امر که یکی از شاخصه‌های اتفاقات اخیر «خشونت» و «بی‌حیایی» بود، باید فکر کنیم در صدای بلند این حرکت چه چیزی نهفته است و جای آن در این تاریخ کجاست؟ و چرا به گفته خودشان قشر خاکستری همراهی نکردند؟

 

انتقام از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی

به نظر می‌رسد این پدیده چیزی نیست جز «انتقام از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی»، انتقامی که استکبار بنا دارد در این زمان از جمهوری اسلامی بگیرد و از این جهت آنچنان خشمناک و عصبانی است که به وقایع بعدی فکر نمی‌کند و علت به میدان ‌آوردن نوجوانان و جوانان که به آینده کارشان فکر نمی‌کنند، همین است.

همان ‌طور که اهل نظر فرمودند حرکت مذکور “ترکیبی” بود با پیچیدگی‌های خاص این حرکت‌ها که در پشت آن برنامه‌ریزی‌های گسترده‌ای قرار داشتند. اگر پیچیدگی قضیه را درست ببینیم، در آن‌ صورت می‌توانیم در باره موضوع درست فکر کنیم. پیچیدگی قضیه و تجهیز همه‌جانبه جهان استکباری نشان می‌دهد که حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ موجب شده تا تمام هویت رقیب انقلاب اسلامی یعنی استکبار، تهدید شود و برای بازگشت به آنچه از دست داده است به فکر چنین حمله‌ای بیفتد  و با بی‌آبروکردن نظام اسلامی به گمان خود ‌ آبروی رفته خود را بازگردانند. حال چه نام رقیب انقلاب اسلامی را مدرنیته به معنای سکولاریسم بگذارید و چه تحجّر و ارتجاع در سیمای وهابیت، و یا جریان روشنفکری مدرن حاضر در جامعه ایران که ناراحت است که چرا نتوانسته مانند قبل از انقلاب به میدان بیاید و جریان امور را تماماً در دست بگیرد.

ما با سه جریان روبه‌رو هستیم: جریان «جهان مدرن» و «جهان استکبار» و «ارتجاع» و مقابله آنها با انقلاب اسلامی قابل فهم است و جواب این سئوال روشن می‌شود که چرا روشنفکر درس‌خوانده‌ای مثل آقای سید جواد طباطبایی در کنار دشمنانی که آبروی فرهنگ و خرد ایرانی را نشانه گرفته بودند و سعی داشتند با بزرگ‌نمایی بعضی از حرکات افراد فریب‌خورده یا مزدور، در جهان چهره‌ زشتی را از ایران نشان دهند تا حدّی که حتی نوام چامسکی هم که مواضع ضد امپریالیستی‌ او مشهور است با این جریان همراهی کرد.

دشمنان ما گمان کردند با جریان‌هایی که به راه انداختند و به کمک امپراتوری رسانه که در اختیار دارند عملاً آبرویی  برای ایران انقلابی که ذهن بسیاری از متفکران را به خود جلب کرده است باقی نمی‌ماند. بر همین اساس رسانه‌های دنیا با دروغ‌های خود خواستند ایران را بدتر از اسرائیل کودک‌کش جلوه دهند. رژیم صهیونیستی هم در این انتقام‌گیری بسیار تلاش کرد و آل‌سعود هم به گمان خود از ایران انتقام گرفت. بعضی از گرو‌ه‌های به اصطلاح روشنفکر داخلی می‌دیدند که در فضای رسانه‌ای همه چیز این ملت به‌دروغ زیر سئوال می‌رود، ولی برایشان اهمیت نداشت و سکوت کردند، زیرا همه دست به دست هم داده بودند تا از ایرانی که جهان دیگری غیر از جهان استکباری مدرن را  مدّ نظرها آورده است، انتقام بگیرند، زیرا سایر راه‌های مقابله با انقلاب اسلامی شکست خورده بود.

تصور بنده آن است که اگر این رویداد را صرفاً یک حرکت سیاسی بدانیم، اصل موضوع گم می‌شود، زیرا اتفاقات اخیر رقابت دو «فکر» بود، تفکری که بر مدرنیته با روح سکولاریته‌ متکی است و تفکری که برای بشر امروز حرف دارد و می‌داند که بشر در عین جهانی‌بودن، دارای هویتی قدسی است و بر آن تأکید دارد.

از نمونه‌هایی که می‌توان دریافت که جهان مدرن در مقابل انقلاب و نظام اسلامی حرفی برای گفتن ندارد، موضع‌گیری‌های اخیر شبکه خبری بی بی سی  است که در اتفاقات اخیر تنها کاری که نمی‌کرد، خبررسانی بود. این شبکه به‌راحتی دروغ می‌گفت و تهمت می‌زد، در حالی‌که در گذشته سعی می‌کرد به‌ظاهر هم که شده رسالت رسانه‌ای خود را حفظ کند. ایران اینترنشنال از ابتدا یک رسانه ورشکسته بود، اما اینکه چرا بی بی سی در مسیر ایران اینترنشنال قرار گرفت، دلیلی جز انتقام‌جوئی‌ای که با تمام ابعادش به صحنه آمد، ندارد. سئوال این است که آیا اینها نگران حضور مؤثر انقلاب اسلامی و ایران انقلابی در نظم جدید جهان نیستند؟ آیا این همان سرنوشتی نیست که هر جریان باطلی به آن دچار می‌شود؟

در این جریان بازاریان و مغازه‌داران تهدید شدند که اگر  همراهی نکنند، مغازه‌های آنان را آتش خواهند زد. بدیهی است که اگر اینها می‌خواستند حکومت کنند به مردم توصیه می‌کردند برای سرنگونی رژیم با آنها همراهی کنند تا مردم احساس کنند در رژیم آینده جایی دارند.

بدیهی است که این جریان، مأمور نظام استکباری برای انتقام‌گیری از نظام اسلامی حتی به قیمت از دست‌دادن تمام چیزهائی است که تا به حال به دست آورده  و به این موضوع فکر نمی‌کند که با این نوع موضع‌گیری‌ها چه بر سر خود می‌آورد.  اینها با جنگ و سپس تحریم‌ها و در این سال‌ها به‌خصوص در اتفاقات اخیر با راه‌اندازی اغتشاش امیدوار بودند فضای فرهنگی و رسانه‌ای‌شان قدرت آن را دارد که مردم را با خود همراه کند. آنها تصور می‌کردند با نارضایتی موجود در بین مردم می‌توانند کار را به اعتراض عمومی بکشانند، در حالی‌ که «اعتراض» به عنوان مطالبه حق از نظام، امری طبیعی است، اما آنها تصور می‌کردند به وسیله رسانه‌هایی که در اختیار دارند می‌توانند در راستای براندازی نظام، اعتراضات را تبدیل به یک اعتراض عمومی شهری کنند، ولی عملاً  این گونه نشد و از آن به بعد بود که دست به خشونت زدند و جبهه استکبار مجهز شد تا کار جمهوری اسلامی را یکسره کند. به گفته رهبر معظم انقلاب یک جنگ ترکیبی به راه افتاد و حتی تروریسم داعشی وارد صحنه شد و با این‌ همه به نتیجه‌ای که می‌خواستند نرسیدند.

به نظر بنده نباید از این مسئله صرفاً به این دلیل ‌که آنها به سادگی شکست خوردند، گذشت. آنان در طول ده سال به وسیله رسانه‌های خود و تحریم‌ها و ناکارآمدی‌های داخلی، دامنه نارضایتی را بسیار گسترش دادند و تصور می‌کردند دامنه این نارضایتی‌ها و مخالفت‌ها تا مرز براندازی نظام کشیده خواهد شد، اما یکباره متوجه شدند مردم در براندازی با آنها همراهی نمی‌کنند.  توجه داشته باشیم که دشمنان و منافقان در صدد ضربه‌زدن به اصل نظام مقدس و توحیدی ایران هستند.

عده‌ای از روشنفکران ما به بهانه مدیریت اعتراض‌های مردمی، بعضاً از زبان مردم مطالباتی را مطرح می‌کردند که در هیچ جای دنیا عملی نیست و از این جهت به ما ضربه زدند، زیرا موجب ایجاد ذهنیت غیرمنطقی ناتوانی جمهوری اسلامی در بعضی از جوانان شدند. اینجاست که متوجه می‌شویم جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب خواسته یا ناخواسته در ذهن بعضی از جوانان، توهم براندازی نظام را کلید زدند.

استکبار در پی خنثی‌شدن تحریم‌ها و سایر مشکلاتی که برای ما ایجاد کرد، به دلیل ضعف‌هایی که در ما دید، به گمان خود توانست بین عده‌ای از جوانان با نظام گسست ایجاد کند. ما نمی‌خواهیم ناامنی‌هایی را که با تخریب‌ها و به شهادت‌رساندن نیروهای انقلاب پیش آمد ساده بگیریم؛ اما این خسارت‌ها با خسارتی که دشمنان نظام به هویت خود، به‌خصوص هویت رسانه‌ای‌شان وارد کردند، قابل مقایسه نیست. دشمنان ما تصور می‌کردند می‌توانند نارضایتی مردم را به کودتا تبدیل کنند و با تصوری که از دولت آقای روحانی داشتند، امید موفقیت برایشان بود، ولی مسیر آقای رئیسی کاملاً متفاوت است. این دولت بنا ندارد آرزوهائی را که جهان مدرن با دستکاری ذهن‌ها  ایجاد کرده و بیشتر مربوط به طبقه اشراف است، برآورده سازد؛ بلکه  می‌خواهد کاری کند که مردم درست زندگی کنند. دشمن می‌خواست از طریق نارضایتی‌ها کار را تا براندازی نظام جلو ببرد، ولی وقتی براندازی رخ نداد، به دروغ‌پردازی‌هائی کرد که شأن رسانه‌ای او نبود و با تشویق اغتشاش‌گرها به خشونت، رابطه مردم با رسانه‌های طرفدار آنها به هم خورد و در نتیجه ضربه‌ای که بنا داشتند به ما وارد کنند عملاً به ضرر خودشان تمام شد؛ زیرا این نظام در ذات خود متذکر ابعاد فطری انسان‌هاست و از این جهت در تاریخ این جهان می‌ماند، هرچند بدین معنا نیست که می‌تواند تمام مشکلاتی را که بسیاری از آنها ریشه تاریخی دارند حل کند.

به قول دکتر کچوئیان این‌ نظام هسته سختی به نام ایمان مردم دارد که این انقلاب را نگه داشته است. بعضی‌ها گمان می‌کنند فحاشی‌ها و خشونت‌های رسمیت‌یافته برای این است که برخی از متدینین را به این نتیجه برسانند که حکومت دینی باعث شده تا اخلاق و دین مردم از دست برود؛ در حالی‌که شواهد فراوانی حاکی از آنند که هسته سخت مرکزی نظام، مردم بصیری هستند  می‌دانند در این نظام است که می‌توانند تا حد ممکن به خواسته‌های خود برسند.

 

مردم ما به عنوان هسته سخت نظام، آینده انقلاب را خوب درک می‌کنند

ما چند نوع مردم داریم. مردم متدینی که حتی اگر نان شب هم نداشته باشند برای رضای خدا پای این نظام می‌ایستند و مردمی که می‌توان آنها را در طبقه روشنفکران قرار داد که با انگیزه خاص خود تا حدّی پای این نظام هستند تا به قول خودشان ایران، ایرانستان نشود. اما رمز تداوم و قوام نظام مردم آگاه به زمان و ‌متفکر و حاضر در صحنه‌های مختلف انقلاب هستند که بنا نیست مانند به اصطلاح روشنفکران فکر کنند. بدنه اصلی مردم ما که پای انقلاب ایستاده‌اند، به خوبی متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در جهان هستند و به همین جهت هر زمان که احساس کنند خطری کلیّت انقلاب را تهدید می‌کند در میدان‌های دفاع از انقلاب حاضر و مصداق این آیه شریفه هستند که، «بَل هُوَ خَیرٌ لَکُم» هر اندازه دشمنان شما به گمان خود برای شما شرّآفرینی کنند همه به نفع شما تمام می‌شود‏.

رهبر معظم انقلاب در روزهای آخر ماه رمضان خطاب به دانشجویان فرمودند: «توصیه اول من پرهیز از انفعال و ناامیدی است؛ مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان باشید، مواظب دلتان باشید، مواظب باشید دچار انفعال نشوید، دچار ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخش‌های دیگر باشید… مواظب باشید به افق پشت نکنید، به قلّه پشت نکنید، همیشه به سمت قلّه و به سمت افق روشن حرکت کنید.»(۳)

افراد در زمینه فهم آینده انقلاب سه دسته هستند:

عده‌ای که اساساً فهمی از آینده ندارند و هنوز در گذشته زندگی می‌کنند. به گفته آقای دکتر رضا داوری تا دویست ‌سال پیش چیزی به نام آینده در ذهن و فکر مردم معنی نداشت. آینده‌ به معنایی که در این زمانه مطرح است در جهان مدرن مطرح شد. عده‌ای هنوز در این جهان حاضر نیستند تا آینده به معنای امروزین آن را مدّ نظر داشته باشند. عده‌ای هم هستند که آینده را می‌فهمند و تصوری از آینده  دارند که ابداً در این نظام اسلامی محقق نمی‌شود. متفکران جامعه ما می‌دانند در جامعه و در تاریخ ما تنگناهائی وجود دارند که به‌‌راحتی برطرف نمی‌شوند، ولی در عین حال می‌دانند آینده‌ را باید در همین تاریخ و انقلاب جستجو کرد.

بنده مردم متدین‌مان را از این جهت متفکرترین انسان‌ها می‌دانم. فرق این مردم با روشنفکران غرب‌زده آن است که آنها بدون آنکه متوجه تنگناهای تاریخی ما باشند، تصورات ذهنی و فانتزی دارند، در حالی که به گفته اهل فکر، متفکر کسی است که بفهمد امکانات ما در هر برهه از تاریخ چیست. به نظر می‌آید امکانی که ما در این تاریخ داریم همان امکانی است که ذات انقلاب اسلامی می‌تواند به فعلیت برساند و تنها آن امکان مربوط به مردم ماست. شهدا از آن جهت متفکران تاریخ ما هستند که می‌دانستند با انقلاب اسلامی چه امکاناتی برای ما پیش آمده و با مجاهده‌‌ای همچون شهدا می‌توانیم اهدافمان را در این تاریخ به فعلیت برسانیم.

جریان‌های مقابل انقلاب اسلامی در سال ۱۴۰۰ تصور می‌کردند از نظر تعداد آن ‌قدر زیادند که می‌توانند انتخابات را تحریم و نظام را منفعل کنند و اصرار داشتند که مردم پای صندوق رأی نیایند و یا اگر آمدند بیشتر، رأی سفید بدهند تا درصد کمی رأی بدهند و در نتیجه رژیم مشروعیتش را از دست بدهد؛ اما وقتی متوجه شدند طرح آنها عملی نیست، نامزدهای خود را به میدان آوردند و تازه معلوم شد نزد مردم چه جایگاهی دارند. به همین دلیل به نظر من مردم در فضای رسانه‌ای به شکلی که دنیای رسانه طمع کرد، حاضر نیستند و خود را در آینده‌ای دیگر و در جای دیگری تعریف کرده‌اند. بعضی از صاحب‌نظران غربی معتقدند تعداد افرادی که پای کار این نظام ایستاده‌اند نسبت به نظام‌های دیگر دنیا بسیار قابل توجهند. اما به هر حال باید در مورد افرادی که از آینده نظام اسلامی ناامیدند، فکری کرد و علاوه بر رفع مشکلات مردم آنها را متوجه این امر مهم کرد که مشکلات موجود با استقرار همین نظام قابل رفع هستند، غیر از آرزوهای فانتزی و اشرافی و رمانتیک که ربطی به ذات انقلاب و حضور تاریخی آن ندارند و در هیچ جای دنیا قابل تحقق نیستند.

البته با فضایی که رسانه‌های دنیا شکل داده‌اند و کوتاهی‌هایی که ما داشته‌ایم به نظرم کار آسانی نیست، ولی درصد خوبی از مردم این نکته را درک می‌کنند که در ذات انقلاب اسلامی زندگی حقیقی نهفته است و مردم متوجهند می‌توانند زندگی خود را در بستر همین مطالبات منطقی که مطابق فرهنگ آ‌نهاست، محقق کنند و لذا آینده‌ای را برای این نظام متصورند و خود را در آینده نظام شریک می‌دانند. افق مردم کوچه و بازار این است، ولی جریان‌هایی که هیچ آینده‌ای در افق تاریخی ایران و انقلاب اسلامی نمی‌بینند، خود را به بلای «اکنون‌زدگی» گرفتار می‌کنند.

نظام اسلامی در جای خود محکم و استوار و پایدار است. البته ما وظیفه داریم با جهاد تبیین تلاش کنیم مردم در این مرداب‌ها گرفتار نشوند و زندگی خود را ناخودآگاه با انواع ناامیدی‌ها به پوچی و بی‌ثمری تبدیل نکنند. ما می‌توانیم با گفتگوهای دلسوزانه آنها را متوجه این امر کنیم که ما نمی‌توانیم آینده خود را در گذشته غرب پیدا و به آینده‌ای فکر کنیم که گذشته غرب است، در این حالت مسلماً آینده جهان به اصطلاح توسعه‌نیافته نمی‌تواند گذشته جهان توسعه‌یافته باشد و ما نمی‌توانیم از ‌جایی که اروپائیان شروع کردند شروع کنیم و به آینده‌ای می‌رسیم که امروز غربی‌ها در آن هستند. پس باید به آینده‌ای فکر کرد که با جان و اعتقادات و زندگی و گذشته ما پیوند داشته باشد.

ما در این تاریخ می‌توانیم آینده خود را با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی دنبال کنیم تا جوابگوی ابعادی باشیم که جهان مدرن از آن غافل است و با تأمّل در خود می‌توانیم به آن ابعاد نظر کنیم. وقتی با نقطه‌ای که هستی ماست سر و کار پیدا کنیم با خودمان درگیر می‌شویم و با عالمی که در آن هستیم روبه‌رو خواهیم شد و سعی می‌کنیم نسبت به آن عالم بی‌تفاوت نباشیم و با توجه به چنین حضوری، جهان دیگری غیر از جهان تجدد سراغ ما می‌آید. انقلاب اسلامی بی‌تردید می‌تواند منشأ این تحول باشد و به همین جهت دولت‌هایی را که به جهانی غیر از جهان تجدد نمی‌اندیشند تحمل نمی‌کند.

ما در شرایطی هستیم که باید بین «ماندن در میان دو تاریخ» مانند کاری که ملی مذهبی‌ها کردند و یا «حضور در جهانی میان دو جهان» که با انقلاب اسلامی توسط حضرت امام آغاز شد،‌ یکی را انتخاب کنیم. تجددمآبی نوعی در هم‌آمیختن قالب زمان گذشته با «اکنون» موهوم جهان متجدد است. در این حالت نه گذشته، گذشته‌ای خواهد بود که بتوان از امکانات آن بهره‌مند شد و نه آینده، آینده روشنی است که بتوان به تحقق آن امیدوار بود و این همان ماندن در میان دو تاریخ است که نوعی درماندگی و بی‌تاریخی و تیرگی افق است. در حالی‌که با حضور در «جهان میان دو جهان»، به خرد مدرن و حتی به توسعه و توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی می‌اندیشیم، منتها متوجه هستیم راه توسعه ما با راهی که غرب رفته است متفاوت است و چون مسائل ما با مسائل جهان توسعه‌یافته متفاوت است، علوم انسانی و اجتماعی ما نیز باید رویکرد خاص خود را داشته باشند زیرا با انسانی روبه‌رو هستیم که انسان «جهان میان دو جهان» است و این می‌تواند طرحی باشد برای اندیشیدن به جهان آینده که البته کار آسانی نیست ولی قدم گذاردن در چنین راهی خود به خود ما را با جهانی روبه‌رو می‌کند که اندیشیدن به آن نوعی اندیشه‌ورزی تاریخی است، از آن جهت که هر تاریخی با «تفکر» آغاز می‌شود و جهان بشری در شرایطی قرار دارد که با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، می‌توان به «جهان میان دو جهان» اندیشید و فکر کرد ما چه نسبتی با جهان توسعه‌یافته و با وضع توسعه‌نیافتگی داریم و این امر بسیار مهمی است که در این زمانه برای متفکران پیش آمده و نمی‌توان از ضرورت آن غفلت کرد.

اگر غرب، در تاریخ معاصر خود کانتی و هگلی زندگی کرده، آیا ما در مواجهه با آن متفکران، نمی‌توانیم با فلسفه صدرایی زندگی کنیم که با جان ما ارتباط دارد و مقدمه‌ای است برای حضور در «جهان بین دو جهان»، امری که نباید به دنبال نتایج سریع آن بود، هرچند با انقلاب اسلامی مقداری از این راه طی شده و البته این نه به معنای نادیده گرفتن خرد مدرن است و نه به معنای تأیید فرهنگ مدرنیته که منشأ استعمارهای گوناگون در جهان بوده و هست، بلکه تأکید بر خرد هزار ساله‌ای است که در این زمانه هنوز قدرت زندگی بخشی به معنای حقیقی آن را داراست.

این است راز پایداری و آینده‌داری ما در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده.

 

 

پی‌نوشت:

  1. نور/۱۱
  2. به نظرات آقای سید جواد طباطبایی در روزنامه «برخط نیوز» رجوع فرمایید. https://www.barkhat.news/art/16691849453/seyyed-javad-tabatabai-s-idea-of-iranshahri-and-the-late-firahi-s-criticism-and-comments-about-it
  3. بیانات ۱۱/۲/۱۴۰۱
03آوریل/23

نکاتی از سیره رهبر معظم انقلاب در گفتگوی اختصاصی با حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی/ غم و غصه برای مردم، «آقا» را پیر کرده

درآمد:

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی از زمان آغاز زعامت حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، مسئولیت دفتر معظم‌له را بر عهده داشته‌اند و طبعاً در طول این سال‌ها به‌عنوان یکی از نزدیک‌ترین افراد به رهبر معظم انقلاب، دریافتها و مشاهدات عینی بسیاری از سیره و منش حضرت آقا دارند. لیکن ایشان خیلی اهل مصاحبه نیستند و همانند مراد خود در بیان برخی امور احتیاط می‌کنند و با اشارتی می‌گذرند.

 با این وجود و علیرغم نامساعد بودن حالشان، به خاطر عنایت دیرینی که به مجله «پاسدار اسلام» داشتند، دعوت ما را پذیرفتند تا گوشه‌هایی هرچند اندک و گذرا از ویژگی‌های رهبر و مقتدایمان را از زبانشان بشنویم.

ضمن تشکر صمیمانه از حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی، حاصل این گفتگو تقدیم همراهان گرامی «پاسدار اسلام» می‌شود:

* از اینکه فرصتی را در اختیار مجله پاسداراسلام گذاشتید از جنابعالی تشکر می‌کنیم. با سپری شدن سی و سه سال از رهبری حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای«دام ظله» و با توجه به اینکه در طول همه‌ی این سال‌ها شما مسئولیت ریاست دفتر معظم‌له را بر عهده داشته‌اید، طبعاً خاطرات و نکات فراوانی درباره سیره و منش ایشان دارید. فرصت مغتنمی است تا در این خصوص همه مشتاقان و ارادتمندان رهبر معظم انقلاب را بهره‌مند نمائید.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. بنده به نوبه خودم تشکر می‌کنم از این محبتی که شما فرمودید. من حقیقتاً خود را برای بیان این موضوع شایسته نمی‌دانم و کوچک‌تر از آنم که بخواهم ابعاد زندگی و شخصیت ایشان را توصیف کنم.

یک مقدمه‌ای دارم که باید به آن توجه شود و آن اصل مسئله رهبری حضرت آقاست. واقعاً این انتخاب مجلس خبرگان از الطاف الهی بود. می‌دانید خود ایشان مخالف بودند و رأی مخالف هم به خودشان دادند و گفتند من مخالفم و از جا بلند شدند، ولی آقایان اصرار کردند و الان بیش از سه دهه است که ایشان عهده‌دار این مسئولیت هستند.

ابتدا باید ببینیم کجا بودیم و الان در همه جهات و زمینه‌ها کجا هستیم. کشور ما در شرایط عادی نیست. ما از همان اول دچار دشمنی‌ها و شدیدترین تحریم‌ها بوده‌ایم. دشمنان هرچه توانستند انجام دادند تا این انقلاب و نظام را به زمین بزنند، حالا هم دارند همین کار را انجام می‌دهند، لیکن این انقلاب و این نظام بر قرار مانده است و ان‌شاالله که به دست صاحب‌الزمان «عج» خواهد رسید. ما در زمان جنگ تحمیلی حتی برای تهیه سیم خاردار مشکل داشتیم به ما سیم‌خاردار نمی‌دادند. اما الان چه؟ الان خودمان انواع تجهیزات صنعتی و نظامی را تولید و حتی صادر می‌کنیم. این چیز کمی‌است؟ به کشورهای مختلف حتی به کشورهای پیشرفته انواع کالاهای صنعتی، پزشکی تا واکسن کرونا و…، را صادر می‌کنیم. این پیشرفت‌ها و اقتدار با هدایت و رهنمودهای چه کسی حاصل شده است؟ صعود ایران در زمینه‌های مختلف جز با تاکیدات و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب میسر نشد. با وجود این، بسیاری از کارهای حضرت‌آقا به جهت برخی ملاحظات و  اینکه نباید دشمن از آن اطلاع پیدا کند، از عموم پوشیده مانده است.

* نقطه شروع آشنایی جنابعالی با رهبر معظم انقلاب از چه زمانی و چگونه رقم خورد؟

آشنائی نزدیک بنده با حضرت ایشان به پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی دوران امامت جمعه ایشان باز می‌گردد. بنده در پایگاه هشتم شکاری اصفهان (پایگاه شهید بابائی) مسئولیتی داشتم. در آنجا مشکلات و مسائل زیادی وجود داشت. من از آنجا گهگاهی خدمت ایشان در منزل خیابان ایران می‌آمدم و چون ایشان در وزارت دفاع هم بودند، رهنمودهای بسیار مفیدی را به بنده ارائه می‌فرمودند. گاهی هم برای دیدار با ایشان، به وزارت دفاع می‌رفتم.

پس از یک سال از اصفهان به تهران منتقل شدم. در آن دوره ریاست عقیدتی سیاسی ارتش با جناب آقای صفائی «حفظه‌الله» بود. مدتی که با ایشان کار کردم، دیدم مشی ایشان به‌گونه‌ای نیست که بتوانم به همکاری ادامه دهم؛ لذا زندگی خود را جمع کردم و به قم بازگشتم و با خود گفتم بهتر است طلبگی را دنبال کنم.

دو سه شب که گذشت، از دفتر حضرت امام به من زنگ زدند و گفتند که باید به تهران بروم. آمدم و دیدم جلسه‌ای تشکیل شده است. در جلسه، حضرت آقا، مرحوم حاج احمد آقا و مرحوم آقای موسوی اردبیلی حضور داشتند. سخنشان هم این بود که : «چه کسی به شما گفت محل خدمت را ترک کنید؟» عرض کردم: «بنده بارها گفته بودم که نمی‌توانم در آنجا کار کنم، ولی کسی به  حرفم گوش نداد. دیدم کار به این شکل پیش نمی‌رود، این بود که به‌ناگزیر به قم برگشتم.» خدا رحمت کند حاج احمد آقا را. با تحکم گفت: «امام گفته‌اند به محل خدمتتان برگردید.» گفتم: «حالا که امام فرموده‌اند به روی چشم، اما دست‌کم مسئولیت مرا عوض کنید و کار دیگری را به من بسپارید.»

در اینجا حضرت آقا به کمک من آمدند. آقا نماینده حضرت امام در شورای‌عالی دفاع بودند و به همین دلیل در ستاد مشترک ارتش که مرحوم سرلشگر سلیمی مسئول آن بود، دفتر نمایندگی داشتند. ایشان مسئولیت دفتر نمایندگی حضرت امام در نیروی هوائی ارتش را به عهده‌ام گذاشتند. بنده هم قبول کردم و به آنجا رفتم.

*حال که سخن از مسئولیت شما در دفتر نمایندگی حضرت امام خمینی در نیروی هوایی به میان آمد، همین‌جا این پرسش را مطرح می‌کنیم که از چه مقطعی و چگونه با رهبر کبیر انقلاب اسلامی آشنا شدید؟

سابقه آشنایی خاندان ما با حضرت امام «رضوان‌الله تعالی علیه» طولانی است. پدرم نقل می‌کردند که جدّ ما، یعنی مرحوم آیت‌الله میرزا محمدمهدی محمدی با امام صمیمی بودند. موقعی هم که ایشان فوت کردند، حضرت امام به هنگام تدفین ایشان در قبرستان مرحوم حاج شیخ در قم حضور داشتند. خود امام هم تلقینات میّت را خوانده بودند. پدرم می‌گفتند ایشان آمدند و مرا از روی قبر بلند کردند و چند بار فرمودند: «عاشَ سَعیداً ماتَ سَعیداً» و به من تسلیت ‌گفتند و دلداری ‌دادند. حضرت امام به مرحوم والد بنده هم خیلی لطف داشتند. خود حضرت آقا برای من نقل کردند که یک وقتی من پیش امام از نقش شما در نیروی هوائی تعریف کردم. امام فرمودند: «شما پدرش را ندیده بودید.»

* فرمودید که ارتباطتان با حضرت آقا پس از پیروزی انقلاب شکل گرفت. چه شد که رهبر معظم انقلاب از میان انبوه یاران و دوستان قبل و بعد از انقلاب، شما را برای مسئولیت دفترشان برگزیدند؟

واقعیت این است که هنوز خودم هم نمی‌دانم چرا ایشان بنده را انتخاب کردند، چون من کوچک‌ترین قدمی برای به عهده گرفتن این مسئولیت برنداشتم. اعتقادم همواره این بوده و هنوز هم هست که باید مسئولیت به سراغ آدم بیاید، نه اینکه آدم به سراغ مسئولیت برود. علاوه بر این، این اعتقاد را داشته‌ام که خدمت به ایشان، خدمت به امام زمان«عج» است. عملاً هم می‌بینم که ایشان مؤید به تأییدات الهی هستند.

این لطف و اعتماد حضرت آقا، به خودی خود توسعه پیدا کرد و نهایتاً منجر به این شد که پسر من داماد ایشان شود.

*ممنون می‌شویم اگر از جنبه‌ها و جهات آموزنده این پیوند هم به نکاتی اشاره بفرمایید.

من نامه کوتاهی خدمت ایشان نوشتم که پسر من چنین خصوصیاتی دارد. اگر افتخار بدهید این پیوند انجام بشود. ایشان قبول کردند. البته برای قبول، مراحلی طی شد. من عرض کردم که تحقیق کنید. تا بالاخره توسط آقازاده‌شان، حاج آقا مصطفی«حفظه‌الله»، آقا به من پیغام دادند که قبول کرده‌اند. بعد صحبت مهریه شد که این نکته درس مهمی است. خدمت ایشان عرض کردم: «آقا! این قلم و این کاغذ. هرچه مرقوم بفرمائید، پذیرا هستم.» ایشان فرمودند: «یعنی می‌گوئید آنچه را که به دیگران توصیه می‌کنم، خودم رعایت نکنم؟ هرگز! همان بیشتر نبودن مهریه از ۱۴ سکه‌ که به بقیه توصیه می‌کنم، برای ایشان هم همان است.» این درس مهمی از صداقت ایشان بود. برنامه‌هایمان را هم خیلی ساده برگزار کردیم.

*درباره برنامه‌های حضرت آقا در خصوص خواندن عقد ازدواج جوانان و سفارشاتشان به زوجین هم اگر نکته‌ای هست بفرمایید.

زمانی بعضاً ۱۰-۱۵ عروس و داماد می‌آمدند، عروس‌ها یک طرف می‌نشستند دامادها یک‌ طرف، آقا از طرف عروس وکیل بودند و بنده از طرف داماد قبلتُ می‌گفتم. ایشان عقد را بسیار مختصر می‌خواندند. مِهر را هم می‌گفتند من بیشتر از ۱۴ سکه عقد نمی‌کنم. این ماجرا مربوط به زمانی بود که خطبه‌های عقد را حضوری می‌خواندند.

*سفارش آقا به عروس و دامادها معمولاً چیست؟

ایشان اولاً اشاره می‌کردند به فرمایش امام «رضوان‌الله علیه»‌. حضرت امام، وقتی خطبه عقد را می‌خواندند، آخرین حرفشان این بود: «بروید با هم بسازید.» آقا می‌فرمودند اولین و مهم‌ترین چیز این است که نسبت به همدیگر گذشت داشته باشید. می‌فرمودند احترام همدیگر را داشته باشید. با کلمات و الفاظ سبک و سرد همدیگر را صدا نزنید.

*از نظر شما بارزترین ویژگی شخصیتی مقام معظم رهبری چیست؟ ایشان را بیشتر با چه خصلتی به خاطر می‌آورید؟

دنیاگریزی از مهم‌ترین خصوصیات ایشان است. دنیا با همه جاذبه‌هایش که می‌بینیم بعضی‌ها دارند برایش چه می‌کنند،  دراختیار آقاست، اما ایشان مطلقاً و ابداً و به هیچ‌وجه به دنیا دلبستگی ندارند. من این را شهادت می‌دهم. شما آن منظره را دیدید که وقتی خانواده شهیدی آمدند و آقا این شعر را خواندند: «ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند» بغض آقا شکست و زدند زیر گریه و دیگر نتوانستند حال عادی خود را حفظ کنند. چیزی که من دیده‌ام، ایشان دنیا را پس می‌زنند!

گاهی هدایای بسیار ذی‌قیمتی هم برایشان می‌آورند که یا قبول نمی‌کنند و یا اصلاً نگه نمی‌دارند و سریعاً به جایی واگذار می‌کنند. اگر این را بخواهم بگویم، شاید درست نباشد. فرزندان ایشان هم همگی مستاجرند و اجاره می‌پردازند. کدام آقازاده‌ای این‌طور زندگی می‌کند؟ همه ساده‌زیست و بی‌آلایش هستند. فرزندانشان را اینطوری تربیت و بزرگ کرده‌اند.

ویژگی بارز دیگر ایشان این است که بسیار مهربان و رئوف هستند. وقتی یادم می‌آید بغض گلویم را می‌گیرد؛ حتی تحمل دیدن گریه یک بچه را هم ندارند. وقتی می‌بینند بچه شیرخواری در آغوش مادرش گریه می‌کند، ناراحت می‌شوند. این قد آدم رحیم؟! این قدر مهربان؟!

این مهربانی و لطافت حتی شامل سایر موجودات هم می‌شود. فصل بهار که می‌شود گنجشک‌ها بچه می‌گذارند و گاهی این بچه‌ها از لانه  پایین می‌افتند. یک وقت ایشان با دیدن این صحنه بلافاصله ‌گفتند بروید ببینید جوجه گنجشک چیزیش نشده و بگذاریدش سر جایش.

ویژگی بارز دیگر، سعه صدر حضرت‌ آقاست. در موارد متعدد دیده‌ام که جفاها و بی‌مهری‌های افراد را با سعه‌صدر و گذشت، مهربانانه پاسخ گفتند. اما نکته‌ مهم‌تر و جالب‌تر اینکه ایشان وقتی به رهبری انتخاب شدند من خودم از ایشان شنیدم که گفتند: من از هرآنچه از گذشته‌ها بود گذشتم؛ همه را از ذهن خود پاک کردم. هر کسی هر جفایی در حق من کرده، از او گذشتم. ایشان حتی بعضاً به دیدن کسانی رفتند که خیلی در حق ایشان جفا کرده‌ بودند و حتی بعضی از آنها را دعوت به کار و مسئولیت هم کردند.

*در حال حاضر، دارایی شخص اول کشور چقدر است؟

تنها دارایی ایشان یک خانه در پایین شهر است که پس از اینکه از مشهد به تهران آمدند، آن را تهیه کردند. این خانه هنوز هست. منزل پدری‌شان در مشهد را هم حسینیه کرده اند. مرحوم آقای شمقدری آنجا را اداره می‌کرد که در اثر کرونا از دنیا رفت. حالا آقازاده‌اش در ماه‌های محرم، صفر و رمضان در آنجا مراسم برگزار می‌کند. آقا از مال دنیا چیز دیگری ندارند، چون تعلق خاطری به مال دنیا ندارد.

*  حضرت آقا در تصرف اموالی که در اختیارشان هست (اعم از وجوهات شرعی و اموال نهادهای زیر نظر ولی فقیه) چگونه عمل می‌کنند؟ آیا در ارتباط با زندگی شخصی‌شان هیچ‌گونه تصرفی در این اموال دارند؟

ابداً ابداً ! ایشان از این امکاناتی که ذکر کردید، وجوه شرعی و امکانات نهادهایی مثل بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی مطلقاً در زندگی خود‌ و خانواده‌شان استفاده نمی‌کنند.

*پس هزینه زندگی‌شان چگونه تامین می‌شود؟

از محل هدایا و نذوراتی که مقلدین و علاقه‌مندان به شخص ایشان تقدیم می‌کنند. ایشان با صرفه‌جویی، حداقل مخارج خانواده را تامین می‌کنند و مازاد آن‌را در کمترین زمان ممکن بین نیازمندان، به‌خصوص مردم مناطق محروم انفاق می‌کنند.

یک بار یادم هست یکی از سران کشورها آمد اینجا و می‌خواست از پله‌ها بالا برود. تعجب کرده بود که این چه زندگی‌ و خانه‌ای‌است؟! هدایای گران‌قیمتی از طلا و جواهرات هم برای آقا آورده بود. آقا بدون اینکه توجهی به آن هدایا بکنند،  آنها را فرستادند چندجا قیمت کردند و فروختند و از پول آن هدایا در مناطق محروم تعدادی منزل برای فقرا تهیه کردند.

ایشان حتی پولی که به عنوان هدیه به‌دستشان می‌آید، با وجود اینکه به فتوای خودشان هدیه خمس ندارد، همان ‌وقت خمسش را می‌دهند و صبر نمی‌کنند تا سر سال برسد.

*اقلام نفیس از مقوله کتاب یا اشیاء تاریخی را که به آقا اهدا می‌شود، چـه می‌کنند؟

آنها را به آستان قدس واگذار می‌کنند. از مجموعه آثار اهدایی که عمدتاً مربوط به دوران رهبری ایشان است، موزه‌ای تشکیل شده است.

*حضرتآقا با خانواده شهدا و ایثارگران ارتباط خاصی دارند. در این زمینه هم اگر خاطره‌ و نکته‌ای دارید، بفرمائید؟ 

ایشان علاوه بر اینکه خودشان تعلق خاطر فوق‌العاده‌ای به خانواده معظم شهدا دارند، تکریم خانواده شهدا را لازم می‌دانند. آقا با این رفتارشان می‌خواهند بگویند ما هرچه داریم از فداکاری اینها داریم. دارند درس می‌دهند به مردم و به مسئولین که باید خانواده شهدا مورد احترام و تکریم باشند. شاید هیچ مسئولی در کشور، به اندازه آقا در منزل خانواده شهدا حضور پیدا نکرده است. حتی در سفرهایشان به مشهد که بعضاً من هم همراهشان بودم، با خانواده شهدا دیدار داشتند. البته خانواده‌هایی که دو یا سه شهید داده‌اند، حق تقدم دارند. بعضاً از حرم که برمی‌گشتند با اینکه خسته بودند، به دیدار خانواده شهدا می‌رفتند و تا دیر وقت با آنها دیدار داشتند.

زمانی که حالم مستعد بود، من هم بعضاً در خدمت ایشان به دیدن خانواده شهدا می‌رفتم. معمولاً هم به خانواده‌ها نمی‌گفتند که آقا می‌خواهند بیایند. می‌گفتند یکی از مسئولان یا فرماندهان سپاه یا ارتش می‌خواهد بیاید. در را که می‌زدیم، مثلاً پدر شهید که می‌آمد در را باز می‌کرد و آقا را می‌دید، جا می‌خورد. آقا معمولاً پس از ورود و نشستن در اتاق پذیرایی می‌گفتند: «پدر شهید این طرف من بنشیند، مادر شهید آن طرف.» در دیدارهایی که فرزندان شهید هم حضور داشتند، بچه‌های شهید را روی زانو می‌گذاشتند و به سر و صورت آنها دست نوازش می‌کشیدند.

*بیش از ده سال است که رهبر معظم انقلاب،  شعار سال را مسائل اقتصادی اعلام کرده‌اند، که نشانه دغدغه ایشان در مورد اقتصاد و معیشت مردم است. در این مورد هم توضیح مختصری بفرمائید.   

علاوه بر بیانات آشکار و رسمی ایشان، فقط به دو نکته اشاره می‌کنم. اولاً بیشترین سفارش ایشان به مسئولین در بخش‌های مختلف نظام و نهادهای ذیربط در زمینه رسیدگی به مردم و رفع گرفتاری‌ها و معیشت و اشتغال مردم است. در کمتر جلسه‌ای هست که ایشان راجع به گرانی‌ها حرفی نزنند و سفارش وضعیت مردم را نکنند.

ثانیاً همان‌طور که قبلاً در مورد هدایا و نذوراتی که مقلدین و علاقه‌مندان به حضرت‌آقا تقدیم می‌کنند اشاره کردم، از حداقل آن در زندگی شخصی خود استفاده می‌کنند و بقیه را از طریق افراد و مجاری مورد اعتماد، به حاشیه شهرها و مناطق محروم به در خانه افراد می‌فرستند و بعضاً گره‌های بزرگی از زندگی آنها را باز می‌کنند؛ اما دریافت‌کنندگان اصلاً نمی‌دانند از طرف چه کسی و از کجا به آنها کمک شده است.

اما غصه و اندوه حضرت آقا برای مردم فراتر از اینهاست و همین غصه آقا را پیر کرده است. چه در دولت‌های قبلی و چه حالا مسئولین درجه یک که می‌آیند خدمت ایشان سراغ ندارم که سفارش مردم و معیشت مردم را نکرده باشند. مهم‌ترین دغدغه ایشان رسیدگی به مردم، بالاخص نیازمندان و افراد آسیب‌پذیر است.

*ممنون می‌شویم اگر قدری هم درباره برنامه عبادی رهبر معظم انقلاب، از قبیل نماز و نوافل و زیارات، برای ما بفرمایید.

آقا یک برنامه ثابت دارند. خیلی زود شام می‌خورند که معمولاً هم حاضری است. ساعت ده هم استراحت می‌کنند. از آن طرف دو ساعت به اذان صبح مانده، بیدار و مشغول تهجد می‌شوند. درباره تهجدهایشان، آن چیزهائی را که می‌دانم، نمی‌خواهم بگویم…، قرآن زیاد می‌خوانند. با قرآن بسیار اُنس دارند. خودشان هستند و خدای خودشان. اذان صبح که می‌شود، نماز می‌خوانند. ایشان احتیاط می‌کنند و معمولاً ده دقیقه بعد از اذان، نماز صبحشان را می‌خوانند.

*با کدام ادعیه مأنوس‌ترند و آنها را بیشتر می‌خوانند؟

زیارت آل‌یاسین را که مرتب می‌خوانند. به دعای کمیل هم خیلی اعتقاد دارند. یک وقتی از ایشان سئوال کردم: کدام دعا را بیشتر دوست دارید؟ فرمودند: «دعای کمیل را.» البته با دعای ابوحمزه ثمالی هم خیلی مأنوسند. نماز اول وقت را با هیـچ ‌چیزی عوض نمی‌کنند و معمولاً تمام نمازهای یومیـه‌شان را حتی در خانه‌ به جماعت برگزار می‌کنند و خانواده و بستگانی که در منزلشان هستند، به ایشان اقتدا می‌کنند.

* یک بُعد دیگر از بندگی و ارتباط ایشان با خدا، اُنس با قرآن است. در صحبت‌های آقا استناد به آیات قرآن موج می‌زند. ایشان در بسیاری از مسائل، نکته‌های بسیار ظریفی از قرآن را حتی در سخنرانی‌های عمومی‌شان مطرح می‌کنند که حاکی از این است که روحشان و قلبشان آمیخته با قرآن است. اُنس ایشان را با قرآن و تلاوت روزانه‌شان چگونه یافتید؟

ایشان در ترویج قرآن به انحای گوناگون نقش اساسی دارند. اختصاص به ایران هم ندارد. من یادم هست قبل از انقلاب طلبه‌ای به‌نام آقای کاردان در حوزه علمیه قم حافظ کل قرآن شد. چه سر و صدایی به پا کرد که یک ‌نفر حافظ کل قرآن شده! حالا مقایسه می‌کنیم ۱۰هزار بیشتر حافظ کل قرآن داریم.

ایشان به‌قدری با قرآن مانوس‌ هستند که می‌شود گفت به معنای واقعی عاشق قرآن هستند. از همان ابتدا هرساله اولین روز ماه مبارک رمضان را به جلسه قرآن اختصاص داده‌اند. «شَهرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآن» و قُراء معروف جمع می‌شوند. حتی گاهی از کشورهای دیگر شرکت می‌کنند و آن ‌روز ایشان چندین ساعت قبل از افطار وقت می‌گذارند و قاریان می‌خوانند. ایشان حتی در نحوه‌ قرائت متناسب با جلسه و مخاطب و محتوای آیات دقیق‌ترین نظرات را دارند.

*می‌بینیم حضرت‌آقا همان پیوندی را که با قرآن دارند، با اهل‌بیت«علیهم‌السلام» هم دارند. یک نمونه از تسلطی که ایشان در سیره‌ی ائمه اطهار«ع» دارند، تحلیل جالبی است در باره‌ی حیات چهارده معصوم«ع» که تحت عنوان «انسان ۲۵۰ ساله» چاپ شده است. یک نمونه دیگر از این پیوند را در زمان ریاست جمهوری ایشان شاهد بودیم که بیش از ۱۰ جلسه خدمت ایشان رسیدیم و بدون هیچ مراجعه به یادداشتی، سیره‌ امام سجاد«ع» را برای ما بیان فرمودند که در همان دهه ۶۰ در مجله پاسدار اسلام منتشر شد. از عشق و شیفتگی ایشان نسبت به ائمه و اهل‌بیت«ع» برایمان بگوئید.

قرآن و اهل‌بیت«ع» دو روی یک حقیقت هستند. تسلط ایشان هم نسبت به سیره اهل‌بیت«ع» و تاریخ فوق‌العاده است. همان‌طور که شما اشاره کردید بدون یادداشت، مثل اینکه جلوی ایشان یک کتاب باز است و می‌خوانند. این قدر مسلط‌اند.

اهتمام ایشان به مراسم محرم و فاطمیه که برای همه روشن است. علاوه بر آن در مناسبت‌های خاص در داخل منزلشان، هم و در جمع خانواده، مراسم توسل و حدیث کسا دارند. همچنین به مناسبت‌ شهادت ائمه«ع» در دفتر، روضه‌خوانی و عزاداری دارند و هر بار یکی از طلاب در ارتباط با همان مناسبت، سخنرانی می‌کنند و معمولاً در پایان هم، حضرت آقا نکات تکمیلی و احیاناً اصلاحی مرتبط را بیان می‌کنند. در واقع هم جلسه‌ی ذکر مصیبت است و هم یک کلاس و مجلس علمی و تاریخی.

* در خصوص پیوند قلبی آقا با حضرت امام رضا«ع» مطلب خاصی دارید؟

اگر بخواهم در یک کلمه بگویم، ایشان نسبت به امام رضا«ع» از خود بی‌خود می‌شوند. عشق به حضرت رضا «ع» در ابعاد گوناگون زندگی ایشان، همواره جاری و ساری بوده است. به هرحال دلبسته و دلباخته امام رضا«ع» هستند. گاهی اوقات دیده‌ام که در آنجا نماز جعفر طیار می‌خوانند. می‌دانید که نماز جعفر طیار در حرم حضرت رضا «ع» هم وارد شده است.

وقتی هم که مشرف می‌شوند، چون نمی‌خواهند مزاحم مردمی بشوند که درحال زیارت هستند. یک محلی هست که می‌روند و می‌نشینند و زیارت می‌خوانند. حالا با امام رضا «ع» چه می‌گویند؟ ما نمی‌دانیم. هیچ وقت هم سئوال نکرده‌ایم.

*اشراف و جامعیت اطلاعات حضرت‌آقا در مورد مسائل داخلی و خارجی و مسائل جاری کشور به چه صورت است؟

کانال‌های اطلاعاتی‌ ایشان یکی دو تا نیست. کانال‌های مختلفی دارند که خیلی مواقع ورای اطلاعات و گزارش‌هایی است که از طریق دفتر تقدیم می‌شود. خیلی از چیزها برای ما تازگی دارند و برای اولین بار مطلبی را از ایشان می‌شنویم که نه ما و نه دیگری نمی‌دانیم از کجا به ایشان رسیده است.

در واقع این پختگی مواضع و سخنان ایشان که واقعاً همه را شگفت‌زده می‌کند، اگر مبتنی بر اطلاعات جامع نسبت به مسائل جامعه نباشد، امکان‌پذیر نیست. بارها درباره مسائل مختلف مشاهده کرده‌ایم که حضرت‌آقا با یک نگاه و با یک کلمه، نفیاً و اثباتاً نظری داده‌اند که بر خلاف آنچه ما فکر می‌کردیم بوده و باعث حیرت ما. اما بعد از مدت کوتاهی متوجه شدیم حق با ایشان بوده و ما اشتباه میکردیم.

 

*چگونگی ارتباط ایشان به عنوان رهبرانقلاب اسلامی و یکی از مراجع تقلید با دیگر مراجع تقلید، یکی از مدخل‌ها، برای بررسی سیره ایشان است. شما قطعاً در این‌باره خاطرات فراوانی دارید که شنیدن بخش‌هایی از آنها در این گفت و شنود برای ما مغتنم است.

من در دوره رهبری حضرت آقا، یکی از مسئولیت‌هایم که متاسفانه به علت کرونا تقریباً تعطیل شد و ان‌شاءالله مجددا به آن بپردازم، ارتباط با مراجع محترم تقلید است. در میان این مراجع، به عنوان نمونه خاطره‌ای از مرحوم آیت‌الله گلپایگانی«رضوان‌الله علیه» عرض می‌کنم. یک‌ بار خدمت ایشان رسیدم و ضمن ابلاغ سلام آقا به ایشان عرض کردم: «آقا فرموده‌اند اگر فرمایشی دارید، بفرمائید که عملی شود.» آقای گلپایگانی فرمودند: «من اگر خلاف شرعی را مشاهده کنم، اگر ببینم گفتن علنی من باعث تضعیف جمهوری اسلامی می‌شود، آن را نمی‌گویم، چون من تضعیف جمهوری اسلامی را حرام می‌دانم.» این عین عبارت ایشان است.

مرحوم آقای گلپایگانی بر خلاف آنکه خیلی‌ها فکر می‌کنند، بسیار مَزّاح بودند. یک ‌‌بار خدمتشان رفتم. گفتند: «قبل‌ترها بعد از اذان صبح که به رادیو گوش می‌دادیم، دعائی می‌خواند، مناجاتی می‌خواند. حالا چند وقت است که موسیقی زورخانه‌ای می‌گذارد. معلوم می‌شود که زور زورخانه بیش از این حرف‌هاست!» منظورشان ضرب زورخانه‌ای آقای شیرخدا بود. نه اینکه با برنامه‌های ورزشی مخالف باشند، می‌گفتند که بعد از اذان باید دعا پخش شود. آن‌روزها آقای لاریجانی مسئول صدا و سیما بود. به آقا که گفتم، به شوخی فرمودند: «برو به آقای لاریجانی زنگ بزن و بگو افتخار کن که آقای گلپایگانی به رادیوی شما گوش می‌دهند، چرا این کار را می‌کنی؟» بعد هم درست شد و مجدداً دعا پخش کردند.

یک ‌وقتی هم با آیت‌الله حاج آقا علی صافی گلپایگانی، برادر بزرگ آیت‌الله حاج‌آقا لطف‌الله صافی گلپایگانی «رضوان‌الله علیهما» که او هم مرد بسیار ملا و زاهدی بود، دیداری داشتیم. گفتند: «یک حرفی دارم، این را به آقا برسان. می‌دانی که من نه احتیاجی به ایشان دارم، نه کارم به ایشان می‌افتد، اما از قول من به ایشان بگو شبی نیست که شما را دعا نکنم.» آقای حاج آقا علی صافی، بسیار نترس و شجاع بود. می‌شود گفت که ایشان بود که مرجعیت آیت‌الله گلپایگانی را جا انداخت.

یک وقتی داستانی را برای من نقل کرد که شاید از جنبه ثبت در تاریخ، مهم و جالب باشد. گفت: «یک‌بار آقای گلپایگانی مرا پیش شاه فرستاد که پیغامی را به او برسانم. بعد از انقلاب سفید و اوج قدرتش بود. من وقت گرفتم و رفتم. دیدم هویدا هم در نوبت است که پیش شاه برود. رفتم و سلام کردم و گفتم: «آیت‌الله گلپایگانی چنین پیغام داده‌اند که به شما بگویم فلان کار صلاح نیست.» شاه با یک تفرعن و تبختری گفت: «به آقای گلپایگانی بگو درس‌ات را بده و مشغول کارهایت باش. چرا در این مسائل دخالت می‌کنی؟ بنشین و کار خودت را انجام بده.» این حرف را که شنیدم، گفتم: «در قانون اساسی آمده که هر مصوبه و قانونی که بخواهد اجرا شود، باید پنج مجتهد جامع‌الشرایط آن را تائید کنند. حالا یک مرجع دارد این حرف را به شما می‌زند.» بعد دستم را تکان دادم و گفتم: «اعلیحضرت را ببین!» می‌گفت این را گفتم و بلند شدم و بدون خداحافظی بیرون آمدم.

آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی هم خیلی به آقا علاقه و ارادت داشتند. یکی از ترجیع‌بندهای دائمی سخنان ایشان با بنده این بود که: «من همیشه ایشان را دعا می‌کنم.» من با مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی«رضوان‌الله علیه» هم ارتباط نزدیکی داشتم و نزد ایشان می‌رفتم. ایشان می‌گفتند: «من از همین‌جا در شهر قم، شب‌ها «چهار‌قُل» را برای حفاظت ایشان، می‌خوانم.»

*هرچند هنوز سئوالات بسیاری باقی مانده‌اند، ولی در این چند دقیقه باقیمانده درباره قانون‌گرایی رهبر معظم انقلاب هم بفرمایید.

بسیار مقیّدند که قانون باید در همه‌ی شئون اجرا شود. آقایی از دوستان ایشان بود که پسرش تخلفی کرد و به زندان محکوم شد. آنها توقع داشتند که حضرت آقا دخالتی کنند که آن شخص زندان نرود. خودشان هم خدمت آقا آمدند ولی حضرت آقا ضمن تفقدی بر اجرای حکم دادگاه تاکید کردند.

نمونه‌های قانونگرایی ایشان فراوان است. حتی گاهی از اوقات که با ایشان جایی میرفتیم چراغ قرمز میشد اجازه نمی‌دادند ماشین رد بشود تا زمانی که چراغ سبز شود. و قس علیهذا…

یعنی ولی‌فقیه به همان اندازه که نسبت به فتاوی‌اش، اول خودش ملتزم به عمل است، در ارتباط با قانون هم ملتزم‌ترین فرد به قانون است.

در مصرف آب و برق و گاز و در زنگی شخصی‌شان هم دقت کامل دارند تا اسراف نشود و قبوض و هزینه آن را هم به‌وقت پرداخت می‌کنند.

*در پایان مجددا از فرصتی که در اختیار مجله «پاسدار اسلام» گذاشتید تشکر می‌کنیم و برای شما آرزوی سلامتی داریم.

03آوریل/23

امام علی(ع) کانون فضائل / آیت‌الله سید احمد خاتمی

اشاره

این مجموعه مقالات فضائل حضرت امام علی(ع)، با الهام از زیارت امیرمؤمنان«ع» در غدیر است که حضرت امام هادی«ع» آن را بیان کردند. در این مقاله فرازهایی از آن زیارت بلند تقدیم می‌شود.

امام علی«ع» مجاهد نستوه

«و اشهد انک یا امیرالمؤمنین جاهدت فی الله حق جهاده حتی دعاک الله الی جواره و قبضک الیه باختیاره و الزم اعداءک الحجه بقتلهم ایاک لتکون الحجه لک علیهم مع ما لک من الحجج البالغه علی جمیع خلقه؛ گواهی می‌دهم ای امیر مؤمنان که تو در راه خدا به شایستگی تمام جهاد کردی تا آنکه خداوند تو را به جوار خود دعوت و روح پاکت را به اختیار خود قبض و حجت را بر دشمنانت که تو را کشتند تمام کرد تا حجت تو بر آنها ثابت باشد و برای همیشه محکوم بمانند با آنکه بر تأیید تو حجت‌های رسای الهی بر جمیع خلق بود.»

«جهاد» از ریشه جَهد به فتح جیم و جُهد به ضم جیم به معنای تلاش توأم با رنج و شامل هرگونه تلاش اعم از تلاش نظامی که اصطلاحاً به آن قتال گفته می‌شود و چه غیرنظامی در راه خداشت.

این خصلت برای مولا علی«ع» برگرفته از آیه ۷۸ سوره حج است: «َوَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ…: در راه خدا جهاد کنید چنانچه شایسته جهاد در راه اوست.»

سئوال این است که «حق جهاد» چیست؟

برخی جهاد در این آیه را به معنای خاص آن یعنی قتال گرفته‌اند. در اینجا جهاد به معنای آن است که با کافران، هرچند پدران یا فرزندان باشند، بجنگید.(۱)

لکن به نظر می‌رسد که محدود کردن جهاد در این معنا  درست نباشد. «جاهِدُوا» شامل انواع جهاد است. «حق جهاد در انواع جهاد» جهاد خالصانه است. جهدی که فقط برای خدا و از  تمام انگیزه‌های غیرالهی خالی باشد.

مرحوم طبرسی از قول اکثر مفسران نقل می‌کند که «حقّ الجهاد ان یکون بنیّه صادقه خالصه للَّه عز و جلّ »(۲) حق جهاد آن است که با نیت صادقانه و برای خدا باشد و بس.

امام علی«ع» در قله‌ عبادت

حضرت امیرمؤمنان علی«ع» در عرصه عبادت، دعا و یاد خدا در قله بود. امام سجاد«ع» که زینت عبادت‌کنندگان است می‌فرماید من کجا و عبادت مولی علی کجا؟ «أَیْنَ عِبَادَتُکَ مِنْ عِبَادَهِ جَدِّکَ؟» سئوال شد: «مقایسه عبادت شما با عبادت جدتان علی«ع» چگونه است؟» فرمود: «عِبَادَهِ جَدِّی کَعِبَادَهِ جَدِّی عِنْدَ عِبَادَهِ رَسُولِ اَللَّهِ …: عبادت من نزد عبادت جدم علی«ع» همانند عبادت جدم نزد عبادت پیامبر«ص» است.»(۳)

او در نماز خاضعانه و اهتمام به نمازهای مستحبی، به‌ویژه نماز شب در صدر بود.(۴) و فراوان دعا می‌کرد. امام صادق«ع» فرمود: «کانَ أمیرُالمُؤمِنینَ«ع» رَجُلاً دَعَّاءً(۵): مدام به یاد خدا بود.»

روایت شده است:

« أنّهُ لَمّا کانَ یَفرُغُ مِن الجِهادِ یَتَفَرَّغُ لِتَعلیمِ الناسِ و القَضاءِ بَینَهُم  فإذا فَرَغَ مِن ذلکَ اشتَغَلَ فی حائطٍ لَهُ یَعمَلُ فیهِ بِیَدِهِ و هو مَع ذلکَ ذاکِرُ اللّه ِ جَلَّ جلالُهُ»(۶) مولی علی«ع» هرگاه از جنگ رهایی می‌یافت به آموزش مردم و داوری بین آنان می‌پرداخت و هرگاه از این کارها فارغ می‌شد، به کار می‌پرداخت و با این حال به ذکر خدا مشغول بود.

امام علی«ع» حاکم بی‌بدیل

در عرصه‌ رزم‌آوری و قتال، همگان او را بی‌بدیل می‌دانند. در عرصه‌ حکومت هم بی‌بدیل بود. دنیا ندید حاکمی همانند مولی علی«ع» که در تمام زندگی،‌ همسنگ ناتوان‌ترین‌ها باشد. خود فرمود: «…إنّ اللّه َ تعالى فَرَضَ على أئمّهِ العَدلِ (الحقِّ) أن یُقَدِّرُوا أنفُسَهُم بِضَعَفَهِ الناسِ: خداوند بر پیشوایان حق واجب ساخته که خود را همسنگ ناتوان‌ترین مردم بسازند تا فقر تهیدست او را به شورش واندارد…»(۷)

آری حقیقتاً باید گفت: «ای امیرمؤمنان! تو مجاهد راستین به معنای دقیق کلمه در همه‌ عرصه‌ها بودی.»(۸)

امامان مدعوین خدا

«حَتّى دَعاکَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ: تا آنکه خداوند تو را به جوار رحمت خود دعوت کرد و روح پاکت را به اختیار خود برگرفت.»

این دو جمله در زیارت امین‌الله هم آمده است. باید دید مقصود چیست؟ زمینه سئوال این است که قبض روح همگان با ذات مقدس ربوبی است:

«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا…: خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند.» بنابراین باید کاوشی در معنای این جمله کرد.

احتمال می‌رود معنی این جمله آن باشد که داستان شهادت آن امام عظیم‌الشأن بر اساس دعوت حق تعالی و خواست او بوده، نه اراده و خواست دشمنان. یعنی اگر دعوت و اختیار خدای تعالی نبود، دشمنان آن حضرت اگرچه وسیله انجام آن جنایت بودند و خود را بدین وسیله ملعون درگاه حق و معذب به عذاب‌های ابدی و دوزخ کردند، نمی‌توانستند کاری انجام دهند.

چنانچه در سخنان دخت گرامی امیرالمؤمنین«ع» حضرت زینب کبری«س» در برابر حاکم خبیث کوفه ابن زیاد آمده است وقتی او به حضرت فرمود: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ:  رفتار خدا با برادر و خاندانت را چگونه دیدی؟» او در پاسخ قاطعانه فرمود: «ما رَأَیْتُ إِلاّ جَمیلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمُا الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلى مَضاجِعِهِمْ: جز زیبایی ندیدم.»

اینان مردمانی بودند که خداوند شهادت و کشته شدن در راه حق را برای آنها مقرر فرموده بود و آنان نیز (با کمال افتخار) به آرامگاه خود شتافتند.(۹)

که البته جنایت و مجازات قاتلین آنها هم سر جای خود هست که به اختیار امامان را به شهادت رساندند و به یاری خداوند در قیامت به اشدّ مجازات خواهند رسید.

انتقام از ایمان امامان

« وَ اَلْزَمَ اَعْداءَک الْحُجَّهَ مَعَ مَا لَک مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَهِ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ: و حجت را بر دشمنانت که تو را کشتند تمام کرد تا حجت تو بر آنها ثابت باشد و برای همیشه محکوم بمانند با آنکه بر تأیید تو حجت‌های رسای الهی بر جمیع خلق بود.»

خداوند برای امامان که حجت‌های او هستند نشانه‌هائی را قرار داده است. علوم گسترده، عصمت، کرامت‌ها و ولایت تکوینی آنها بخشی از این نشانه‌ها هستند.

کشتن آنان نیز حجت را بر دشمنان تمام کرد زیرا کشتن آنها هیچ مبنایی جز مخالفت با دین نداشت و فقط به این دلیل آنها را کشتند که اینها از دین دم می‌زدند:

« وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ: (۱۰) آنها هیچ ایرادی بر مؤمنان نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز حمید ایمان آورده بودند.»

نام عزیز و حمید تهدید و هشداری به این جنایتکاران است که خداوند عزیز و حمید در کمین آنهاست.

سحره‌ مؤمن فرعون هم، به او چنین گفتند:

« وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا…؛ (۱۱) تو انتقامی از ما نمی‌گیری، مگر از این جهت که به آیات پروردگارمان ایمان آورده‌ایم.»

« السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمِیرَالمُؤْمِنِینَ. أَشْهَدُ أَنَّکَ جاهَدْتَ فی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ وَ اَقَمتَ الصَّلاهَ وَ آتَیتَ الزَّکاهَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر ما اِستَطَعتُ مُبتَغیاً ما عِندَالله راغِباً فیما وَعَدَالله.»

سلام بر تو ای امیرمؤمنان! تو خدا را با اخلاص عبادت و در راه او صبورانه جهاد کردی.و برای خدا جان خود را فدا ساختی. و به کتاب خدا عمل و از سنت رسولش پیروی کردی. و نماز را برپا داشتی و زکوه را پرداخت کردی. در حدی که توان داشتی امر به معروف و نهی از منکر کردی. در همه احوال طالب رضای حق و مشتاق وعده‌های رحمت خدابودی.

در این فرازها امام هادی«ع» به ۱۰ فضیلت از فضایل حضرت مولا علی«ع»

  1. عبادت خالصانه

«عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا: خدا را با اخلاص عبادت کردی.»

با توجه به اینکه در فرازهای بعد سخن از اقامه نماز و ایتاء زکوه و امر به معروف و نهی از منکر است، اینجا مراد از این عبادت، عبادت به معنای عام است یعنی بندگی. بنابراین معنای این جمله این است که بندگی‌ات از سر عشق به ذات مقدس ربوبی بود. همان که خود در مناجاتش فرمود:

« اِلهی ما عَبَدْتُکَ خَوْفا مِنْ نارِکَ وَ لا طَمَعا فی جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعِبادَهِ فَعَبَدْتُکَ:(۱۲) پروردگارا! نه از ترس مجازاتت عبادتت می‌کنم و نه به شوق پاداشت، بلکه چون تو را شایسته پرستش یافتم عبادتت می‌کنم.»

و البته این بینش منش عاشقانه در عبادت با کیفیت به معنای خاص را هم در پی دارد:

ابن ابی الحدید می‌گوید: «امیرالمؤمنین«ع» از لحاظ عبادت از همه کس عابدتر و نماز و روزه‌اش از تمام مردم بیشتر بود و نماز شب و توجه به اوراد و اذکار الهی و انجام مستحبات را مردم از وی آموختند.»

ای خواننده! در باره این مرد بزرگ چه می‌اندیشی که به‌قدری مواظب نماز و عبادت بود که در یکی از شب‌های خوفناک جنگ صفین لیله الهریر جانماز خود را میان دو صف لشگر پهن ‌کرد و در حالی که تیر مانند باران در جلوی رویش فرو می‌ریخت و از چپ و راستش می‌گذشت، به نماز ایستاد و هراسی به دل راه نداد و تا پایان کار تکان نخورد. گمان تو نسبت به مردی که پیشانی او به خاطر سجده‌های طولانی چون زانوی شتر(۱۳) پینه بسته بود چیست؟

۲٫جهاد صابرانه

«وَ جاهَدَت فِی الله خَیراً: و جهاد صبورانه در راه خدا داشتی.»

معنای جهاد را در گذشته گفتیم در این فراز سخن از جهاد صبورانه است. جهاد همواره با صبر درآمیخته است. پس معنای جهاد صبورانه چیست؟ ظاهراً قید «صابراً» قید احترازی است، نه توضیحی. به این معنا که دوگونه مجاهد داریم. یکی جهادگری که وقتی آسیب می‌بیند، مجروح می‌شود جزع فزع و بی‌تابی می‌کند. سئوال: آیا این بی‌تابی گناه است؟ پاسخ: تا وقتی که سخن یا رفتار گناه‌آلود نداشته باشد گناه نیست.

مجاهد نوع دوم مجروح می‌شود و چه بسا گریه هم می‌کند، ولی نه از شدت درد، بلکه برای اینکه چرا به فیض عظیم شهادت نائل نشده است. این مصداق این جهاد صبورانه، علی«ع» است:

میفرماید: به پیامبر عرض کردم: ای رسول خدا! در باره شهادت من چه می‌فرمایید؟ مگر در جنگ احد بعد از آنکه جمعی از مسلمانان شهید شدند و من به سعادت شهادت نرسیدم «فشقّ ذلک علی» و این بر من سخت آمد، به من نفرمودی بشارت باد بر تو که شهادت در پیش رو داری؟» رسول خدا«ص» فرمودند: «مطلب همان گونه است که گفته‌ام، ولی در آن موقع چگونه صبر خواهی کرد؟» عرض کردم: « یا رَسُولَ اللَّهِ! لَیْسَ هَذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ، وَ لکِنْ مِنْ مَواطِنِ الْبُشْرى وَ الشُّکْرِ: ای رسول خدا! این از موارد صبر نیست (زیرا صبر در برابر مصیبت است) بلکه از موارد بشارت و شکر است (زیرا شهادت در راه خدا بزرگ‌ترین افتخار است.)(۱۴)

  1. جانبازی در راه خدا

« وَ جُدْتَ بِنَفْسِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً: و برای رضای خدا جان خود را فدا ساختی.»

از فضائل والای مولا علی«ع» جانبازی او در راه خداست. او شخصیتی جان به کف دین بود و از این رهگذر از ذات مقدس ربوبی مدال‌ها گرفت. یک مدال او آیه شریفه ۲۰۷ سوره‌ بقره است: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»

این مدال خداوند به حضرت مولی علی«ع» در فداکاری لیله المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر«ص» است.

خداوند بر جبرئیل و میکائیل وحی کرد من بین شما دو تن برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را طولانی‌تر از دیگری کردم. کدامیک از شما برادر خود را بر خویش مقدم می‌دارید؟ هر دو زندگی را برگزیدند. خداوند به آن دو وحی فرمود: «چرا شما همچون ولی من علی بن ابیطالب«ع» نیستید؟ بین او و محمد«ص» فرستاده خویش برادری قرار دادم. آنگاه او را در زنده بودن بر خویش مقدم داشت و جای او بیدار ماند تا او را با خونش محافظت کند. هر دو بر زمین فرود آیید و او را از دشمنانش محفوظ دارید.» جبرئیل«ع» فرود آمد و بالای سر آن حضرت نشست و میکائیل«ع» پایین پای او. جبرئیل«ع» می‌گفت: «آفرین! آفرین! چه کسی مانند توست ای پسر ابوطالب؟! خداوند به تو بر فرشتگان مباهات می‌کند.»

پس خداوند این آیه را فرود آورد و من الناس تا پایان آیه.(۱۵)

در ۲۶ کتاب از کتاب‌های اهل سنت این شأن نزول آمده است.(۱۶)

پی‌نوشت:

  1. مجمع‌البیان، ج.۷، ص.۲۶۳ (چاپ اسوه) ذیل آیه.
  2. همان.
  3. .شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، معتزلی، ج.۱، ص.۲۷٫ – و نیز ر.ک، کافی، ج.۸، صص.۱۳۰ و ۱۶۵٫
  4. ارشادالقلوب، ص.۲۱۷، مناقب شهر ابن آشوب، ج.۲، ص.۶۲۰٫
  5. کافی، ج.۲، ص ۴۶۸٫
  6. ارشادالقلوب، ص.۲۱۷، بحارالانوار، ج.۱۰۳، ص. ۱۶٫
  7. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۹٫
  8. ر.ک موسوعه الامام علی‌بن ابیطالب فی الکتاب و السنه و التاریخ، ج. ۵، (القسم العاشر خصائص الامام علی(ع).
  9. ارشاد مفید، ج.۲، ص. ۱۲۵٫
  10. سوره بروج، آیه ۸٫
  11. سوره اعراف، ۱۲۶٫
  12. بحارالانوار، ج.۴۱، ص. ۱۴٫
  13. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج.۱، ص .۲۷٫
  14. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۶؛ ر.ک موسوعه الامام علی بن ابیطالب، ج.۴، صص. ۳۸۴-۳۸۲، علی عن لسان القران.
  15. المماس و المساوی، ج.۱٫
  16. موسوعه الامام علی بن ابیطالب، ج.۴، صص.۳۸۴-۳۸۲٫ – و .قادتنا کیف نعرفهم، ج.۲، ص.۲۰۲ به نقل از المستدرک علی
03آوریل/23

مخالفت با احکام خدا عامل سقوط به حضیض ذلت/ آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی(ره)

درباره انقلاب اسلامی و اهمیت نهضت حضرت امام(ره) و پیروزی‌ها و مراحلی که تاکنون گذرانده مطالب بسیاری شنیده و خوانده‌ایم. اگر مطالبی که در مورد این انقلاب در داخل و در خارج کشور بیان شده یا نوشته شده و البته هنوز هم تمام نشده جمع بشود یک دایره‌المعارف بزرگ را تشکیل می‌دهد.

موضع‌گیری‌های دشمنان انقلاب اسلامی

موضع‌گیری‌هایی که در مقابل این انقلاب انجام گرفت چند دسته بود؛ یک دسته، کسانی بودند که اساساً با اصل این حرکت و مخالفت با رژیم شاه، مخالف بودند، ازجمله درباریان و وابستگان دربار، کسانی که سرشان در آخور دربار بود. از این‌ها توقعی غیر از این نمی‌شود داشت، نداشتیم و نباید داشته باشیم.

از این‌ها گذشته، کسانی که فی‌الجمله با اصل نهضت و مبارزه با دستگاه ستم‌شاهی موافق بودند، فی‌الجمله چند دسته بودند؛ بعضی از اینان، بعد از پیروزی انقلاب، دلِ خوشی از این پیروزی نداشتند. دلشان می‌خواست که این حرکت به نام آن‌ها و به کام آن‌ها تمام بشود. یک عده‌شان که اصلاً به اسلام اعتقادی نداشتند، مثل مارکسیست‌ها که اصلاً به خدا و دین اعتقادی نداشتند.

عده دیگری که شبیه این‌ها بودند کسانی بودند که به‌اصطلاح، مارکسیست اسلامی بودند. کمابیش همان افکار مارکسیست‌ها را داشتند ولی معتقد بودند که دین اسلام هم حق است، منتها بعضی از مسائل که مربوط به زندگی اجتماعی است به تعبیر خودشان این‌ها تاریخ‌مند است؛ یعنی ما می‌دانیم که در اسلام، احکام جزایی و کیفری هست ولی این‌ها تاریخ داشته، یعنی برای صدر اسلام بوده. تعبیرشان این بود که احکام اسلام، تاریخش گذشته است. دیگر باید کنار گذاشت. خب این‌ها هم از پیروزی امام و برقراری انقلاب اسلامی به رهبری ولی‌فقیه، دلِ خوشی نداشتند، لذا از همان اوائل نیز شروع به مخالفت و موضع‌گیری کردند و خانه جنگ تشکیل دادند و بعد هم ترورها را شروع کردند.

اگر بخواهیم این‌ها را یکی‌یکی بررسی و بحث کنیم طولانی می‌شود…، در میان این‌ها، موضعی که خیلی برجسته بود موضع‌گیری‌های مجاهدین بود که شروع کردند به ترور کردن مردم عادی، تا داستان هفت تیر و شهدای هفت تیر و این‌ها پیش آمد و بعد شهادت مرحوم رجایی و باهنر و امثال این‌ها…

از انتقام خدا بر حذر باشید!

خداوند متعال بر این جامعه اسلامی منّت گذاشت و بلاهای متعددی را یکی پس از دیگری دفع کرد. به‌عنوان تشبیه مثل مشکلاتی که در صدر اسلام برای پیغمبر اکرم«ص» پیش آمد و تقریباً تا زمان فتح مکه ادامه داشت. بعد از آن بود که دیگر دولت اسلامی‌ با رهبری پیغمبر اکرم«ص» استقرار پیدا کرد و بر شهرهای عربستان و جزیرهالعرب تسلط پیدا کرد. شاید در همان‌وقت‌ها بود که این سوره نازل شد: «إِذَا جَاء نَصرُ اللَّهِ وَالْفَتحُ * وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا*فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَاستَغفِرهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا. بنابر نقلی، این سوره که نازل شد، پیغمبر اکرم«ص» فرمودند که این نشانه این است که اواخر عمر من است؛ وَاستَغفِرهُ.»

این انقلاب هم حوادثی را شبیه این حوادث، پشت سر گذاشت. البته نمی‌خواهم بگویم که عیناً بر آن تطبیق می‌کند اما از لحاظ مشکل‌آفرینی از داخل، از خارج، از بت‌پرست‌ها، از یهودیان، از دیگران، از منافقین، مشکلاتی که برای جامعه اسلامی پیش آمد خیلی سنگین بود. این مشکلات در اشل آن روز خیلی سنگین بود ولی مردم با کمال استقامت با این‌ها برخورد کردند، مشکلات را تحمل کردند، گرسنگی را، فقر را، دربه‌دری و آوارگی را تحمل کردند تا نصرت خدا بر امت اسلامی نازل شد و امت اسلامی استقرار پیدا کرد؛ الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُم. خدا هم بشارت داد که کافران هم دیگر از دین شما ناامید شدند و امیدی ندارند به این‌که بتوانند شما را از دین‌تان برگردانند و شما را گمراه کنند. دیگر از این ناامید شدند؛ اما بعدش هم یک جمله دارد؛ الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُم فَلاَ تَخشَوهُم وَاخشَونِ! دیگر از کافران نترسید اما از من بترسید! یعنی چه؟! خود این کلمه یک اشاره‌ای دارد به اینکه حوادثی پیش خواهد آمد که شما باید در آن جریانات مواظب باشید که از مسیر خدا منحرف نشوید وگرنه باید از خدا بترسید. دیگر این دشمنان انسانی نمی‌توانند به شما ضربه‌ای بزنند، این‌ها نمی‌توانند ریشه اسلام را بکنند، دیگر آن‌چنان ریشه اسلام محکم شده که این قدرت‌ها در مقابل آن‌ها نمی‌توانند عرض‌اندام کنند؛ ولی قدرت خدا و دست انتقام خدا سر جایش است. مبادا یک کاری بکنید که خدا خصم شما بشود! از مردم نترسید اما از من بترسید! حواستان جمع باشد! وظایفی دارید که باید انجام بدهید. من عالم را برای شما مهیا کردم که بتوانید وظایف‌تان را عمل کنید، به عزت برسید، آبرومند باشید، زندگی دنیایتان رونق پیدا بکند، امور مادی‌تان پیشرفت بکند، رفاه پیدا کنید، عزت دنیایی پیدا کنید. من این کار را برایتان کردم. مردم هم دسته‌دسته آمدند و به اسلام گرویدند و تسلیم شما شدند؛ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا. مردم فوج‌فوج دارند رو به اسلام می‌آورند اما مبادا فریب بخورید و مغرور بشوید و وظایف‌تان را فراموش بکنید! اگر وظایف‌تان را فراموش کردید از انتقام من بترسید! دیگر خصم‌تان بت‌پرست‌ها یا یهودیان یا منافقین نیستند، آن‌ها کنار رفتند. اگر به وظایف‌تان عمل نکنید، خصم‌تان خود من هستم! وَیُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ!  خدا شما را از خودش پرهیز می‌دهد؛ مواظب باشید! از انتقام خدا و از غضب خدا بر حذر باشید! خدا با کسی شوخی ندارد! تعارف هم ندارد! حتی با آن اقوامی که بهترین نعمت‌ها را به آن‌ها داد.

عامل سقوط از اوج عزت به حضیض ذلت

در قرآن در دو آیه به این مطلب تصریح شده که ما بنی‌اسرائیل را بر همه عالمیان برتری دادیم؛ «وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِین» شاید یکی‌ از این برتری‌ها کثرت انبیا بود، یکی‌ هم قدرت‌هایی که پیدا کردند که سرآمدش قدرت سلیمان بن داوود که دیگر جهانگیر بود. خداوند در دو آیه قرآن می‌فرماید ما بنی‌اسرائیل را بر همه جهانیان برتری دادیم؛ «فَضَّلْنَاهُم عَلَى الْعَالَمِین»

اما خدا با همین بنی‌اسرائیل چه کرد؟! وَضُرِبَت عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالمَسکَنَهُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ!  چرا؟! چون با احکام خدا مخالفت کردند، فراموش کردند که خدا چه نعمت‌هایی به آن‌ها داده و ناسپاسی کردند، احکام خدا را زیر پا گذاشتند، با احکام خدا بازی کردند و… خدا هم آن‌ها را به‌صورت بوزینه مسخ کرد، ذلت و مسکنت را برای آن‌ها تثبیت کرد و آواره‌شان کرد. همان کسانی که «فَضَّلنَاهُم عَلَى العَالَمِین»

خدا این داستان‌ها را که در قرآن ذکر می‌کند صرف این نیست که یک مطلب تاریخی ثبت شده باشد. این‌ها را می‌گوید برای اینکه من و شما عبرت بگیریم. خیال نکنیم که اگر خدا به ما عزتی داد و ما را در دنیا سرفراز کرد، به جای اینکه نوکر آمریکا باشیم، به جای اینکه کشورمان حیات خلوت آمریکا باشد، بشویم ملتی که آمریکا و امثال آمریکا باید روی مواضع ما حساب کنند، یک چنین عزتی به ما بدهد در زمانی که آن‌ها روزبه‌روز راه سقوط را طی می‌کنند، حتی در امور مادی اقتصادشان روزبه‌روز دارند رو به ضعف و زوال می‌روند، دست گدایی‌شان پیش این و آن دراز است، در یک چنین موقعیتی، کشور فقیر ما که پابرهنه‌ها این کشور و این نظام را تشکیل دادند، روزبه‌روز دارد بر عزتش، بر ثروتش، بر قدرتش، بر علمش، بر آبرویش، بر موقعیت اجتماعی‌ و جهانی‌اش افزوده می‌شود؛ اما مبادا فریب بخورید و مغرور بشوید! ما بنی‌اسرائیل را تا سلطنت سلیمان رساندیم اما آن وقتی که نافرمانی پیشه کردند و بنا گذاشتند بر اینکه دیگر حرف خدا را گوش نکنند و عمل نکنند، سرنگونشان کردیم؛ «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَه» و در اطراف دنیا آواره شدند و یهودیان در هر گوشه‌ای پراکنده شدند و کسانی از روی ترحم یک جایی به آن‌ها دادند!

رشد فزاینده دین‌داری در جامعه اسلامی ایران

این‌جا قرآن می‌فرماید «الْیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُم؛» کافران، دیگر از شما ناامیدند، «فَلاَ تَخشَوهُم؛» از آن‌ها نترسید اما وَاخشَونِ؛ از من بترسید! متأسفانه بعضی از ما علی‌رغم این هشدارهای قرآن و هشدارهای امام از همان روز‌های اول که در بسیاری از توصیه‌ها می‌گفت مواظب باشید که شما را به سرنوشت قبلی برنگردانند و نااهلان در شما نفوذ نکنند، علی‌رغم این هشدارها، بعضی جاها غفلت کردیم، مغرور شدیم و نقطه‌های ضعفی نشان دادیم. اگر این ضعف‌ها عمومیت داشت خدا با ما همان کاری را می‌کرد که با بنی‌اسرائیل کرد. خوشبختانه این‌ها برای یک گروه قلیلی است. الحمدلله اکثریت قاطع مردم ما، به انقلاب وفادار هستند، به اسلام وفادار هستند، روزبه‌روز علاقه‌شان به دین، به احکام دین و به اولیای دین بیشتر می‌شود. نمونه‌هایش در سراسر کشور پیداست. اقبالی که این جوان‌ها با همان قیافه‌های عجیب و غریبی که خیلی هم مورد پسند ما نیست اما با همین قیافه‌ها، می‌بینید به مشاهد مشرفه مشرف می‌شوند، در ایام اعتکاف در مساجد، شب‌های جمعه و چهارشنبه در مسجد جمکران، نه‌فقط از قم و اطراف قم، از صدها فرسخ فاصله، از بندر کنگان، از بندرعباس، اتوبوس راه می‌افتد و شب چهارشنبه می‌آید قم.

پیرمردها یادشان است. ما سال اولی که آمدیم قم، در ایام هفته که در مسجد جمکران هیچ خبری نبود. یک فانوسی بود که شب‌های جمعه روشن می‌شد. سه، چهار ساعت اول شب یک چراغ زنبوری روشن می‌کردند. روشنایی کل منطقه مسجد جمکران یک چراغ زنبوری بود. حالا نمی‌دانم بچه‌ها و جوان‌ها می‌دانند که چراغ زنبوری چیست؟ یک چراغ زنبوری روشن می‌کردند که سه، چهار ساعت روشن بود و بعدش دیگر آن ‌هم خاموش می‌شد و دیگر فقط یک فانوس روشن بود. در برف و یخ و سرمایی که آن‌جا وجود داشت هیچ وسیله گرمایی در مسجد جمکران یافت نمی‌شد. فقط یک منقل بود که هر کسی می‌خواست شب در سرمای زمستان آن‌جا بماند ذغالش را از شهر می‌خرید. پاکت ذغال را می‌برد آن‌جا و در منقل، آتش روشن می‌کرد، سرخ می‌کرد و پای آن می‌نشست تا سحر که برای نمازش بلند شود. نه یک بخاری بود، نه یک وسیله گرمایی بود. اصلاً برق نبود. گاهی آب برای وضو گرفتن پیدا نمی‌شد. حالا بیایید، ماشاءالله شب چهارشنبه یک کیلومتر اتوبوس پارک می‌شود؛ «وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»

اگر در دانشگاهی یک دانشجوی مسلمان می‌خواست نماز بخواند از هم‌کلاسی‌هایش خجالت می‌کشید. می‌ترسید به او بگویند این اُمُل است! نمازخواندن علامت عقب‌افتادگی و بی‌تمدنی بود! حالا ایام اعتکاف، دختر و پسرها می‌ایستند و گریه می‌کنند که برای ما جایی نیست که اعتکاف برویم و زارزار گریه می‌کنند؛ «یَدخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» این در داخل کشور است.

صدور انقلاب اسلامی ایران

تا حالا باور نمی‌کردیم که این انقلاب به جای دیگر هم صادر بشود و سرایت کند. حالا الحمدلله می‌بینید که چند سال است که در چند تا از کشورهای اسلامی، زلزله افتاده است. عین همین شعارهایی که امام در ایران مطرح کرد امروز در آن‌جا مطرح شده است. با دولت‌های دیکتاتور و دست‌نشانده یکی پس از دیگری مبارزه می‌کنند. ان‌شاءالله بقیه مبارزان و مخصوصاً مردم شریف بحرین هم به فضل خدا و به برکت عنایات آقا امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف پیروز خواهند شد. این‌ها نعمت‌هایی است که خدا به ما داده است.

 

قدردان نعمت انقلاب باشیم!

یک هشدار این است که مبادا در بین ما، در داخل کشور ما، در بین کسانی که به اسلام و تشیع علاقه دارند، کسانی پیدا بشوند که این نعمت‌های خدا را ندیده بگیرند. متأسفانه گاهی گوشه و کنار از این چیزها پیدا می‌شود. این‌همه برکاتی که این انقلاب آورد که اگر ما بشماریم به هزارها می‌رسد، یک جایی یک نقطه‌ضعف یا دو تا نقطه‌ضعف پیدا می‌کنند و می‌گویند اگر اسلام است پس چرا این‌طور است؟! خب آقا! شما به زمان امیرالمؤمنین‌‌«ع» برگردید. ما دیگر حکومتی اسلامی‌تر از حکومت علی‌‌«ع» داریم؟! زمان امیرالمؤمنین«ع» عاملان، همه فرشته بودند؟! بعضی از این عاملانی که از خویش و قوم‌های خود امام علی«ع» هم بودند، که به‌عنوان فرماندار یا استاندار جایی فرستاده بود، پول‌های بیت‌المال را جمع کردند. رفتند پیش معاویه. کارگزار علی«ع» پول‌های بیت‌المال را برداشت و رفت پیش معاویه! حالا شما توقع دارید که کارگزار ولایت‌فقیه همه معصوم باشند؟! چون انقلاب اسلامی شده، دیگر هیچ‌کس هیچ اشتباهی نمی‌کند؟! این‌همه برکاتی که پیدا شده این‌ها را نادیده می‌گیرند، یک جایی که تخلفی واقع شده، یک نقصی، اشتباهی، عمدی این‌ها را بزرگ می‌کنند و زیر ذره‌بین می‌برند؛ انگارنه‌انگار که این‌همه نعمت از طرف خدا به آن‌ها رسیده است! این‌ها ناشکری نیست؟!

ما در بدنمان صدها اندام وجود دارد، هزارها عضو کوچک وجود دارد، هر عضوی از میلیون‌ها نسوج و هر نسجی از میلیاردها سلول تشکیل شده است. حالا اگر سرمان درد گرفت یا شکممان درد گرفت باید همه آن نعمت‌ها را فراموش کنم؟! سلامتی چشم، گوش، مغز، قلب، اعصاب، کبد، دست، پا و…را فراموش کنم و بگویم اگر خدا هست پس چرا باید من سرم درد بگیرد؟! در آن حکمتی است، چه‌بسا دردی که هست برای بدرفتاری خودت است اما آیا این صحیح است که اگر من شکم‌درد بگیرم، درباره خدا شک کنم؟! آیا درست است که فلان دعایی را خواندم و خوب نشدم بگویم اگر اسلام درست است پس چه‌طور من دعا خواندم مرض سرطانم خوب نشد؟! بعضی از بهانه‌گیری‌هایی که برای نظام می‌کنند از این قبیل است. ما توقع نداریم که حکومتی که تشکیل شده، از حکومت علی‌(ع) بالاتر باشد. وقتی در پاریس از امام می‌پرسیدند که اگر حکومت شاه ساقط شود الگوی شما چیست؟ می‌فرمود الگوی ما حکومت علی‌(ع) است؛ اما دیگر نگفت که ما بالاتر از حکومت علی‌(ع)  می‌شویم. این‌ همه برکاتی که به‌وسیله رهبری‌های حضرت امام و فداکاری‌های مردم نصیب این ملت شده، همه این‌ها را ندیده بگیریم به خاطر یک اشتباه یا چند تا رفتار نادرست که چند تا کارگزار در یک کشور هفتاد و چند میلیونی انجام دادند و چه‌بسا در خیلی‌هایش خود ما کوتاهی داشته باشیم!

از ماست که بر ماست!

حالا من نمی‌خواهم از بعضی از اصناف و اقشار گله بکنم. بالاخره در همین اقشار متدین انقلابی نمازخوان روزه‌بگیر خمس‌بده، کسانی هستند که نعمت‌های خدا را خراب می‌کنند، گندم خدا را خراب می‌کنند، نان می‌پزند باعث خرابی وضع گوارش مردم می‌شوند. دولت هزاری می‌گوید، دیگران قانون وضع می‌کنند، رسیدگی می‌کنند که آقا! به آرد، جوش‌شیرین نزنید! بگذارید درست ور بیاید! به آن خمیرمایه بزنید! آن می‌خواهد زودتر کارش را انجام بدهد و حالا این با شکم مردم چه کار می‌کند، چه‌قدر مریض‌ می‌کند، به جهنم! من پولش را بگیرم حالا هرچه می‌خواهد بشود!

خیلی چیزها هست که از خود ماهاست و اشتباه‌کاری‌هاست. کمی بالاتر که می‌آید خب پولدارهایی هستند که معاملاتشان میلیاردی است. آن‌ها هم همین را دارند و می‌خواهند نفع ببرند. می‌گویند حالا یک کس دیگری ضرر کرد، یک بانکی ورشکسته شد، خب بشود، ما نفع خودمان را ببریم.

با این روحیه باید مبارزه کرد. ما باید نفع مردم و مسلمان‌ها را نفع خودمان بدانیم، ضرر آن‌ها را ضرر خودمان بدانیم و کاری بکنیم که خدا راضی باشد و شکر نعمت‌های خدا بشود. بالاخره عین همین روحیه در کارگزاران هم هست. یک کارگزاری هم می‌آید و یک پست و مقامی که گیرش می‌آید، دلش نمی‌خواهد صندلی را رها کند. تا می‌شود می‌خواهد از این صندلی بدوشد. خب اگر گله می‌کنیم، از خودمان هم گله کنیم ولی همه این‌ها در مقابل هزاران برابر برکاتی که از این نظام نصیب ما شده قابل اغماض است.

غفلت از مهم‌ترین برکت انقلاب

این پیشرفتی که در وضع زندگی مردم، رفاه مردم، صنعت مردم، تجارت مردم به وجود آمده است، الآن بسیاری از محصولات زراعی و صنعتی صادر می‌شود. این پیشرفت‌های مادی و پیشرفت‌های علمی و صنعتی که در این کشور پیدا شده و چشم دنیا را خیره کرده و یا چیزهای دیگر، این‌ها به برکت این انقلاب است. این‌ها را همه هم می‌دانیم؛ اما به نظرم یک چیز از همه این‌ها مهم‌تر است و کمتر گفته می‌شود و کمتر روی آن تکیه می‌شود. آن چیست که از همه این‌ها مهم‌تر است؟

حکومت دینی؛ وعده خداوند متعال به مؤمنان

خداوند متعال در قرآن به مؤمنان وعده داده است که اگر ایمان خودشان را حفظ کنند، رفتارشان را اصلاح کنند و کار خوب انجام بدهند، غیر از ثواب اخروی که در آخرت به آن‌ها خواهد داد در همین دنیا هم یک مژده به آن‌ها داده است. آن مژده چیست؟! «وَعَدَاللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِی الْأَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ الَّذِی ارتَضَى لَهُم وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعدِ خَوفِهِم أَمْنًا یَعبُدُونَنِی لَا یُشرِکُونَ بی‌شَیْئًا؛»  می‌‌فرماید: اگر این شرایط را رعایت کردید و جامعه اسلامی جامعه‌ای شد اهل ایمان و اهل عمل صالح، منِ خدا یک چیز را به شما قول می‌دهم که انجام بدهم و آن این است که شرایطی برایتان فراهم می‌کنم که دین، حاکم بشود و بتوانید به دستورات دینی‌تان عمل کنید؛ «وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ الَّذِی ارتَضَى لَهُم.» من و شما منظور این را نمی‌فهمیم که یعنی چه. اگر در زمان پیغمبر(ص) بودیم، اگر در شعب ابی‌طالب محاصره شده بودیم، اگر می‌دیدیم وقتی مسلمان‌ها می‌خواهند نماز بخوانند چه‌طور به آن‌ها سنگ می‌زنند، به خود پیغمبر اکرم(ص) چه اهانت‌هایی می‌کنند، آن‌وقت می‌فهمیدیم اینکه آدم بتواند به دینش عمل کند یعنی چه؟ اینکه دین در جامعه آبرو داشته باشد و دین‌داری افتخار باشد یعنی چه؟

به یاد می‌آورم روزی رئیس‌جمهور اتریش گفته بود که انقلاب اسلامی ایران باعث شد که من جرئت کنم که به دین خودم ببالم! ایشان مسیحی بود، اما می‌‌گفت انقلاب اسلامی در ایران به دین آبرو بخشید و من در کشور خودم می‌توانم بگویم من مسیحی‌ام و به مسیحیتم افتخار کنم! چون دین به‌وسیله امام در ایران ارزش پیدا کرد، در سایه آن آبرو، من هم که رئیس‌جمهور اتریش هستم، در دنیا می‌توانم افتخار کنم که دیندارم. شما می‌فهمید این یعنی چه؟

بزرگ‌ترین خدمت این انقلاب این بود که دین را زنده کرد، باعث آبروی دین شد، دین‌داری افتخار شد. روزگاری بود که اگر دانشجو می‌خواست نمازش را بخواند خجالت می‌کشید! ریش گذاشتن علامت روزگاری دهاتی‌گری و وارفتگی و ارتجاع بود! نمی‌شد اسمی از دین ببری! شعارهای آزادی، تمدن، تمدن بزرگ و از این چیزها شعار بود. این‌ها افتخار بود. آن‌چه به برکت رهبری امام و فداکاری‌های شهدا و مجاهدین ما، نصیب ما شد بالاترینش این بود که دین در کشور ما رواج پیدا کرد. این‌ها آثارش است که به بعضی‌هایش اشاره کردیم. ما غافلیم که این چه نعمت بزرگی است.

خدا می‌فرماید اگر ایمانتان را حفظ کنید و اگر اعمال صالح انجام بدهید من برایتان ضمانت می‌کنم که دین را حاکم کنم؛ «وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ الَّذِی ارتَضَى لَهُم». این معنایش این است که در میان جامعه ما کسانی بودند، البته خیلی‌هایشان را هم می‌شناسیم که به وظایف‌شان عمل کردند، به حقیقت اسلام و به ائمه معصومین و به جانشین ائمه، ولی‌فقیه، ایمان داشتند و تا پای جان و تا آخرین قطره خون دارند سعی می‌کنند که وظایف خودشان را موبه‌مو اجرا کنند و به این افتخار کنند.

03آوریل/23

کمال انسان مهمترین شرط ظهور حضرت مهدی(عج) / حضرت آیت‌الله‌العظمی جعفر سبحانی

اشاره

باور به مهدویت و انتظار ظهور حضرت مهدی(عج) که آخرین رهبر الهی در میان مردم است، یکی از مهم‌ترین ارکان‌ امامت است. آموزه‌های اسلام، امامت و ولایت اهل‌بیت«ع» را در امتداد رسالت نبیّ مکرّم اسلام«ص» برشمرده و وجود امام را لطفی الهی و موهبتی رحمانی از سوی پروردگار جهانیان معرفی کرده و تعالیم دینی گواه بر آن است که برکات وجود حضرت حتی از پَس پرده‌ غیب، قلوب انسان‌ها را سرشار از رحمت و هدایت و محبت می‌سازد.

 

۱٫ انتظار موعود در ادیان آسمانی

اعتقاد به وجود مصلح جهانى، هرچند یک عقیده‌ اصیل اسلامى است و ریشه‌ قرآنى دارد و احادیث متواترى درباره‌ آن وارد شده‌اند، در عین‌ حال ادیان آسمانی دیگر نیز مطابق با آنچه که در کتاب‌هاى آنان آمده است به آن معتقدند.

ملت‌هاى دیگر دنیا نیز به وجود مصلح بزرگ جهان و تکامل همه جانبه‌ جامعه‌ انسانى عقیده و بدین مطلب باور دارند که پس از خزان مرگ‌بار فساد که در آن بساط طراوت و خرمى از گیتى برچیده و چهره‌ شاداب و پرفروغ آن، زرد و افسرده مى‌شود، مجدداً نسیم جان‌بخش بهاری مى‌وزد. روى این اصل، باید وجود امام زمان و مصلح جهانى، منادى عدالت و دادگرى، مساوات و برابرى را در بخشى از زمان پس از تسلط جور و ستم بر جامعه بشرى، نتیجه‌ ناموس عمومى تکامل دانست، نه چیزى مغایر با آن.(۱)

در کتاب‌هاى ایران باستان، تورات و انجیل مصلح جهانى، به روشنى مطرح است.

 

الف. مصلح جهانى در زبور

روشن‌ترین آیه‌اى که به گواه قرآن کریم از مصلح جهانی در سایر کتب آسمانی آمده این است: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ‌(۲)؛ ما در زبور داوود نوشتیم که حکومت زمین به دست افراد صالح خواهد افتاد.»

مراد از ذکر، تورات است و خداوند در آیه می‌فرماید: این مطلب در تورات و زبور آمده است که: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ‌». مطالعه در زبور موجود نیز گواه نشان می‌دهد که این وعده‌ الهی تخلف‌ناپذیر است. در زبور چنین نوشته شده است:

در مزمور اول از مزامیر حضرت داوود  پیغمبر(ع)، خداوند به وى تسلا مى‌دهد که از کثرت شریران واهمه نداشته باش، زیرا سرانجام همه‌ آنها  نابود خواهند شد. خود را مشوّش مساز که البته باعث گناه خواهد شد، زیرا که شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند بود. حلیمان وارث زمین و از فراوانى سلامتى متلذذ خواهند شد.

منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار تا تو را به وراث زمین برافرازد.

مزمور (۴۵)از پیامبر خاتم(ص) سخن رانده و در پایان گفته است:

در عوض پدرانت پسرانت خواهند بود و ایشان را بر تمامى جهان سرور خواهم ساخت؛ نام تو را در همه‌ دهرها ذکر خواهم کرد؛ پس قوم‌ها تو را احمد خوانند.

و نیز در مزمور (۹۷) مى‌گوید:

آسمان‌ها عدالت او را اعلام مى‌کنند و جمیع قوم‌ها جلال او را مى‌بینند و پرستندگان ‌بت‌هاى تراشیده خجل مى‌شوند.

شکى نیست که در طول تاریخ، حکومت‌هاى صالحى روى کار آمده‌اند؛ اما تا کنون دیده نشده که حکومتى صالح بر سراسر جهان فرمانروایى کند و جهان را زیر پوشش صلاح، عفاف، تقوا و پرهیزگارى قرار دهد. از این جهت باید پیروان زبور و قرآن چشم انتظار چنین حکومت جهانی صالحى باشند.(۳)

 

ب. مهدی موعود در اسلام

نام مبارک حضرت حجت «عج» صراحتاً در قرآن نیامده،(۴) اما معرفی ایشان با بیان صفات صورت پذیرفته است.(۵) در برخی آیات نظیر آیه «بَقِیَّتُ اللّه خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»(۶)، خداوند با عبارت «بَقِیَّه‌اللّه» بر وجود مقدس و مبارک قائم آل محمد «عج» رهنمون است(۷) و همچنین در آیه ۱۰۵ سوره‌ انبیا که پیشتر اشاره شد، از این حجت الهی یاد شده است.

احادیث اسلامى در کنار آیات قرآن از مصلح جهانى به مهدى، صاحب العصر و الزمان… تعبیر کرده‌اند و در کمتر موضوعى از موضوعات به اندازه‌ حضرت مهدى«عج» حدیث و روایت وارد شده است. این احادیث، خصوصیات امام را به‌خوبى روشن کرده و راه را بر هر نوع عوام‌فریبى مدعیان دروغین «مهدویت» بسته است.

با توجه به این روایات و احادیث که محدثان اسلامى، اعم از شیعیان و اهل سنت در آثار حدیثی صحیحین و پیش از آن(۸) نقل کرده‌اند مشت دروغ‌گویانى مانند مهدى سودانى، غلام احمد قادیانى و على محمد باب کاملاً باز مى‌شود.(۹)

اینک فهرست روایاتى را که مشخصات منجى موعود در آنها وارد شده است با ذکر ارقام و تعداد احادیث آنها مى‌آوریم.(۱۰)

۱. روایاتى که از ظهور ایشان بشارت مى‌دهد (۶۵۷ عدد).

۲. ایشان از اهل‌بیت پیامبر«ص» است. (۳۸۹ عدد).

۳. ایشان از فرزندان على«ع»است. (۲۱۴ عدد)

۴. ایشان از فرزندان فاطمه«س» است. (۱۹۲ عدد)

۵. ایشان نهمین فرزند حضرت حسین بن على«ع» است. (۱۴۸ عدد)

۶. ایشان از فرزندان امام زین العابدین«ع» است. (۱۸۵ عدد)

۷. ایشان از فرزندان امام حسن عسکرى«ع» است. (۱۴۶ عدد)

۸. اجداد امام حسن عسکرى«ع» بیان شده‌اند. (۱۴۷ عدد)

۹.  ایشان جهان را از عدالت پر مى‌کند. (۱۳۲ عدد)

۱۰. غیبت ایشان طولانى است. (۹۱ عدد)

۱۱. عمر طولانى دارد. (۳۱۸ عدد)

۱۲. دین اسلام به وسیله‌ ایشان عالمگیر مى‌شود. (۴۷ عدد)

۱۳. امام دوازدهم آخرالائمه است. (۱۳۶ عدد)

۱۴. روایاتى که حاکى از ولادت ایشان هستند. (۲۱۴ عدد)

 

 

۲٫ امام مهدی «عج» ناشناس است، نه نامرئی!

امام از نظر حیات، یک زندگی طبیعی و عینی و خارجی دارد و پیوسته در میان مردم و در جامعه به صورت ناشناس رفت و آمد و در نقاط مختلف زندگی می‌کند و براساس روایات از احوال و اعمال مردم و پیروان خود آگاهی دارد. در نتیجه وجودی نامرئی ندارد و چقدر فرق است میان «ناشناس» و «نامرئی». تنها استثنا در زندگی ایشان، عمر طولانی است و هیچ روایت صحیحی درباره‌ غیبت ایشان جز این را نگفته است.(۱۱)

 

۳٫ وجود رهبر، مایه‌ بقای مکتب

مهم‌ترین اثر بارز امام به گواه قرآن که می‌فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»(۱۲) هدایت و رهبری مردم و اداره جامعه است(۱۳) و حال آنکه با غیبت امام، این هدایت چگونه محقق می‌شود؟

پاسخ به این پرسش با استمداد از محاسبات عقلی و تجربیات اجتماعی و نیز بیان فائده وجود حجت‌های مخفی الهی در جامعه به سهولت میسر است.

 

الف. فائده رهبر از منظر عقل و تجارب اجتماعی

تجربیات اجتماعی و محاسبات عقلی نشان می‌دهند که وجود رهبر، نگهبان مکتب و مایه تشکّل پیروان آن است. بهترین گواه بر این مطلب، سرگذشت نبرد «اُحُد» است. در جنگ احُد بر اثر اشتباه و یا از روى غرض‌ورزى، ندایى در قلب لشکر بلند شد که: «أَلا قَدْ قُتِلَ مُحَمّد:محمد کشته شد.»

این خبر ناگوار، شیرازه‌ی سپاه اسلام را از هم گسست و پس از اندک زمانی که کذب خبر اشکار شد، جان تازه‌ای در کالبد لشگر دمیده شد.(۱۴)

خداى تعالى، این حقیقت را در قرآن چنین بیان مى‌فرماید:

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرِینَ‌؛(۱۵) محمد پیامبرى بیش نیست. پیش از او نیز پیامبرانى بوده‌اند. آیا اگر بمیرد و یا کشته شود، به دوران جاهلیت باز مى‌گردید؟ و هر کسى به دوران جاهلیت باز گردد به خدا زیانى نمى‌رساند و خدا سپاسگزاران را پاداش مى‌دهد.»

اکنون درباره‌ امام زمان«عج» این اصل را در نظر مى‌گیریم. آیا اعتقاد به وجود امام حىّ و زنده و حاضر و ناظر و مستعد و آماده براى نهضت، در حفظ وحدت جمعیت و تشکیلات، بالأخص آماده کردن افراد براى نهضت و قیام بر ضد ظلم و جور و استبداد و خودکامگى، مؤثر نیست‌؟

همین انتظار و امید به آینده‌ای روشن نقش بسیار سازنده‌ای در حیات معنوی و بازسازی جامعه ایفا می‌کند و در رشد انسان‌ها موثر است.(۱۶)

 

ب. فوائد حجت‌های مخفی الهی در جامعه

امیرمؤمنان علی«ع» در نهج‌البلاغه، براى خدا دو نوع حجت معرفى مى‌کند: یکى حاضر و آشکار و دیگرى غایب و ناپیدا. آنجا که مى‌فرماید: «اَللّهمّ بلى لا تخلو الأرضُ مِنْ قائم للّه بحجّه إمّا ظاهراً مشهوراً أو خائفاً مغموراً لئلاّ تبطل حجج اللّه وبیّناته؛(۱۷) بلى، خدایا، روى زمین هیچ‌گاه از حجت‌هاى تو خالى نمى‌ماند، حجت‌هایى که گاهى مرئى و آشکار و گاهى از بیم مردم پنهانند تا دلایل آیین الهى محو و نابود نشود».

جملۀ «لِئلاّ تبطُل حُجج اللّه وبیّناته» بسیار قابل ملاحظه است و نشان می‌دهد که رهبران الهى در پنهان و آشکار، وظیفه‌ سنگین رهبرى را انجام مى‌دهند و در همه حال برای راهنمایى مردم مى‌کوشند.

مقصود امام از «حجت خائف و مغمور» کیست‌؟ آیا جز آن پیشواى معصوم است که بر اثر نبودن شرایط مساعد، در پس پرده‌ غیبت به سر مى‌برد تا روزى که جهان براى نهضت او آماده شود؟

قرآن کریم نیز در آیاتی آثار اجتماعی وجود امام غائب را یادآور می‌شود و در چند مورد از فائده رهبر مخفی پرده برمی‌دارد:

  1. ولیّ غائب که در اخبار به نام «خِضر» معروف شده، مدتی معلم موسى نبی«ع» ‌شد و به صورت مخفیانه به یاری مظلومان شتافت، حال آنکه هدایت و رهبری ایشان و تصرفاتش در اموال و انفس از نظر مردم عادی پنهان بود.(۱۸)
  2. پیامبر گرامى اسلام«ص» که سه سال از طریق تربیت فردى هدایت مى‌کردند، مشابه حضرت نوح «ع»، گاهی مخفیانه و در دوره‌ای آشکارا به هدایت مردم پرداختند.(۱۹)
  3. حضرت موسى«ع» در مدت غیبت چهل روزه از دید دیگران غائب بود.(۲۰)

اینها تنها شواهدی بر وجود اثربخش حجت الهی در زمان غیبت و پنهان و ناشناس بودن وی از چشم مردم است و گواه اینکه امام غائب، وظایف خطیر الهی را حتی در دوران مخفی بودن نیز به سامان می‌رساند.

 

۴٫کمال، مهم‌ترین شرط ظهور

مهم‌ترین شرط ظهور در آموزه‌های دین و روایات، تکامل انسان است و مقصود از آن، تکامل در عقل و اندیشه، ایمان، فرهنگ و صنعت است. انقلاب جهانى امام«عج» و گرایش جهانیان به حضرت و تحقق حکومت واحد جهانى که یکى از اهداف حضرت بقیه‌اللّه «عج» است، بدون چنین تکاملى، امکان‌پذیر نیست.(۲۱)

برخى از شرایط تحقق چنین حکومتى را با استفاده از احادیث بازگو مى‌کنیم:

 

الف) آمادگى جهانیان

آمادگى مردم براى پذیرش چنین حکومتى، نخستین شرط ظهور امام است. گذشت زمان، به بن‌بست رسیدن بشر در بسیارى از مشکلات، یأس و نومیدى انسان از سازمان‌ها و تشکیلات مادى، جامعه انسانى را براى پذیرش ایشان آماده مى‌سازد. در روایات اسلامى به‌طور متواتر وارد شده که پیش از ظهور امام، زمین را جور و ستم فرا مى‌گیرد(۲۲) و فشار ظلم و تعدى، آن چنان بر دوش بشر سنگینى مى‌کند که انسان براى پذیرش انقلابى دیگر، انقلابى عمیق و بنیادى آماده مى‌شود.

 

ب) تکامل خرد و اندیشه‌ انسانى

پى‌ریزى حکومت واحد جهانى و برقرارى عدل و داد در همه شئون، با زور سرنیزه و آتش توپ و تانک ممکن نیست. هر چند هر نوع حکومتى، به قدرتى نیرومند محتاج است، اما در عین حال، تنها قدرت و قوه اجرایى نیرومند، قادر بر قلع فساد و گسترش عدل و داد نیست، بلکه باید جامعه‌ انسانى از نظر عقل و خرد و دانش و بینش، به تکامل فرهنگی برسد و قلباً خواهان برقرارى حکومت حق و قانون و طرد و نابودى ظلم و طغیان شود بسیارى از مشکلات در عصر ظهور امام«عج» از این طریق حل خواهند شد.

امام باقر(ع) بر این عنصر از عناصر پدید آورنده حکومت جهانى امام زمان«عج» اشاره می‌کند و مى‌فرماید:

«اذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم»(۲۳)؛ آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند دست رحمت و قدرت او را بر سر بندگان مى‌گذارد و به وسیله او خرد و اندیشه‌هاى انسانى به تکامل مى‌رسند.»

فرهنگ انسانى در پرتو تکامل عقول، یک فرهنگ تمام عیار است که بخشى از آن را صنعت و اختراع تشکیل مى‌دهد، و ابعاد دیگر آن، به «شناخت خود و جامعه» و «شناخت موقعیت خود در جهان» مربوط مى‌شود.

 

ج) تکامل صنایع

حکومت واحد جهانى، بدون تکامل صنعت امکان‌پذیر نیست، زیرا حکومتى که مى‌خواهد نداى الهى را به اقصى نقاط جهان برساند و همه‌ مردم جهان را از پیام خود آگاه سازد، نمى‌تواند بدون تکامل صنایع و وسایل ارتباط جمعى انجام وظیفه کند. حاکم الهى باید پیام خدا را با استفاده از وسایل تندرو و دستگاه‌هاى گزارشگر قوى به سراسر جهان برساند.

امام صادق«ع» در حدیثى به این نوع از تکامل تصریح می‌کند و مى‌فرماید:

«انّ قائمنا اذا مد اللّه لشیعتنا فى أسماعهم و ابصارهم حتى لا یکون بینهم و بین القائم برید، یکلّمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فى مکانه؛(۲۴) آن ‌گاه که قائم ما قیام کند، خداوند بر قدرت شنوایى و بینایى شیعیان گسترش مى‌بخشد و فاصله میان آنها و قایم را از میان برمى‌دارد. امام با آنان سخن مى‌گوید و آنان مى‌شنوند و او را در جایگاه خود مى‌بینند».

همچنین در حدیثى دیگر مى‌فرماید:

«انّ المؤمن فى زمان القائم و هو بالمشرق یرى اخاه الذى فى المغرب و کذا الذى فى المغرب یرى اخاه الذى بالمشرق؛(۲۵) در زمان قائم مؤمنى که در مشرق زندگى مى‌کند، برادر خود را که در مغرب است مى‌بیند و همچنین کسى که در مغرب زندگى مى‌کند، برادر خود را که در مشرق است، مشاهده مى‌کند.»

شاید این احادیث، اشاره به تکامل صنعتى وسایط ارتباط جمعى یا وسایل مدرن‌ترى باشد که تا آن روز در پهنه‌ جهان پدید مى‌آیند. ضمن آنکه مى‌توان احتمال داد مراد از این‌گونه احادیث، بالا رفتن قدرت معنوى مؤمنین در آن زمان باشد.(۲۶)

 

د) ارتش واحد جهانى

حکومت مهدى«عج» که به صورت جهانى برقرار مى‌شود، نیازمند نیروهاى فعال سازنده و ارتش مؤمن جهانى است که در راه هدف، از همه چیز بگذرند و شجاع‌تر از شیر و برنده‌تر از شمشیر باشند.(۲۷)

اگر در برخى از روایات، شماره‌ آنان ۳۱۳ نفر و در بعضى دیگر «دوازده هزار نفر» و احیاناً «پانزده هزار» آمده است، هدف اشاره به سران آن ارتش مؤمن است که تحت فرمان امام انجام وظیفه مى‌کنند و قلوب دشمنان آکنده از رعب آنان است و در مقام مقابله، دشمن را شکست مى‌دهند. آنان در راه انجام وظیفه‌ الهى از ملامت هیچ سرزنش‌ کننده‌ای هراس ندارند.(۲۸)

 

ه‍) جهانى شدن عمران و آبادى

از نظر آیات قرآن(۲۹) طهارت و دورى مردم از گناه سبب باز شدن درهاى رحمت الهى به روى آنان می‌شود و نعمت و رفاه همه‌جا را فرا می‌گیرد. عصر حکومت امام«عج» دوران پاکى، دوری از گناه و خلاف‌هاست. از این رو امیرمؤمنان«ع» درباره‌ نتایج ظهور درخشان ایشان مى‌فرماید: «تخرج الأرض نبتها و تنزل السماء برکتها و تظهر له الکنوز، یملک ما بین الخافقین أربعین عاماً؛(۳۰) زمین گیاهان خود را ظاهر مى‌سازد، درهاى برکات آسمانى گشوده مى‌شوند، گنج‌ها براى وی آشکار مى‌شود و امام چهل سال بر جهان حکومت مى‌کند.»

 

۵٫ فرزندآوری و تربیت آن، بهترین راه یاوری مهدی«عج»

پیامبر رحمت«ص» در روایات متعددی از انتظار سخن گفته و در روایتی وی را رحمت برای امت می‌دانند و می‌فرمایند: «الأَمَلُ‏ رَحمَهٌ لِأُمَّتِی‏ وَ لَو لَا الأَمَلُ مَا رَضَعَت وَالِدَهٌ وَلَدَهَا؛(۳۱) آرزو و انتظار و امید برای امت من رحمت است و همین امید به آینده و گشایش در امور است که مادر را در تحمل سختی در فرزندآوری و تربیت آن کوشا می‌سازد»

و در سخن گهربار دیگری می فرمایند: «أَفْضَلُ‏ أَعْمَالِ‏ أُمَّتِی‏ انتِظَارُ الْفَرَج؛(۳۲) بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است». 

انتظار مراتب دارد و یکی از مراحل آن توسل و توجه به خداوند و دعا برای ظهور حضرت حجت عج است و یکی دیگر از مراتب آن ساختن انسان ها و تربیت اسلامی جوانانی است که وقتی امام زمان عج ندای عالمگیر سر دادند، لبیک گویان آماده یاری رسانی و جان فشانی در راه حضرت باشند و بحمد الله در ایران ما این چنین جوانان فراوان است.

عزیزان امام زمان «علیه السلام» سرباز فداکار می‌خواهد؛ آقایانی که جوان هستند ازدواج کنند به یک فرزند به دو فرزند اکتفا نکنند، کشور ما جوان می‌خواهد کشور ما الان رو به پیری است. زمانی تبلیغات غلطی ترویج شد که اولاد کمتر، زندگی بهتر. این برنامه، برنامه غرب بود.

کشورهای غربی در دوران جنگ تحمیلی همه کمک‌ها را قطع کردند، امّا کمک‌ برای کاهش نسل و فرزندآوری ادامه داشت. این ماجرا نه فقط برای ایران است بلکه برای همه کشورهای اسلامی است و دشمنان می‌خواهند عدّه و عُده را کم کنند تا بتوانند بر این کشورها دو مرتبه مسلط بشوند. بنابراین بهترین راه مهدی یاوری و انتظار حضرت، تقویت و تربیت جوانان و تربیت سرباز است.

این مسئله همیشه باید تبلیغ شود که پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»(۳۳) همه جا این مثل را به فرزندان به دخترانتان سفارش کنید که همیشه کثرت اولاد برای حضرت بهترین کمک است این که می‌گویند: مملکت ما نمی‌تواند اداره کند نه! بحمدالله مواهب فراوان است.

کسانی که اولاد کمتر دارند هنگامی که پیر ‌شوند به خانه سالمندان منتقل می شوند، امّا اگر اولاد بیشتری داشته باشند، این فرزندان ستاره‌وار گرد وجود پدر ومادر می‌چرخند و اجازه نمی‌دهند به خانه سالمندان بروند. پس «افضل اعمال امتی انتظار فرج» یکی از مراتب انتظار ساختن یک جامعه جوان برای حضرت است.(۳۴)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. ۱٫ پرسش‌ها و پاسخ‌ها،صص. ۲۳۷-۲۳۶٫
  2. انبیاء: ۱۰۵.
  3. پرسش‌ها و پاسخ‌ها،صص.۲۴۲-۲۳۹٫
  4. سیمای فرزانگان،ج.۴،صص. ۳۰۱-۲۹۹٫
  5. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، صص.۲۴۹-۲۴۳٫
  6. هود: ۸۶٫

۷- منیه الطالبین،ج.۱۴،صص.۲۳۸-۲۳۷؛الاجتجاج، ۱،ص.۲۵۲؛ کمال‌الدین، ج.۱، صص.۳۳۱-۳۳۰٫

  1. سیمای فرزانگان،ج.۷،صص.۱۷۹-۱۷۴٫
  2. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص.۲۴۱٫
  3. راهنمای حقیقت، ص.۴۶۲؛ ر.ک: منتخب‌الاثر، ج.۲، باب ثالث.
  4. سیمای فرزانگان،ج.۲،ص.۲۵۱؛ پرسش‌ها و پاسخ‌ها،ص.۲۶۸؛ اصول عقائد اسلامی،ص.۲۳۷٫
  5. انبیاء: ۷۳٫
  6. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، صص.۱۹۱-۱۸۶؛اصول عقائد اسلامی،صص.۲۴۳-۲۳۲٫ در متن علامت نخورده.
  7. فروغ ابدیت،ص.۵۴۷؛ دلیل‌المرشدین،ص.۲۶۶؛ السیرهالمحمدیه،ص.۱۳۶٫
  8. آل‌عمران: ۱۴۴.
  9. فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی،ج.۶،ص.۴۷۱؛ اصول عقائد اسلامی،ص. ۲۲۶؛ پرسش‌ها و پاسخ‌ها،ص.۲۶۶٫
  10. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره ۴۷.
  11. کهف: ۶۶-۶۸٫
  12. نوح: ۹٫
  13. بقره: ۵۱؛ اعراف: ۱۴۲٫
  14. پرسش ها و پاسخ ها، ص ۳۰۴-۳۰۹٫
  15. کشف‌المحجه،ص.۱۰۶؛ چنین آمده است: «بعد ما ملئت جوراً و ظلماً».
  16. کافى، ج.۱، ص. ۲۵. نشر دارالکتب الاسلامیه.
  17. همان، ج.۸، ص.۲۳۱٫
  18. بحارالانوار،ج.۵۲، ص.۳۹۱؛ اثبات‌الهداه، ج.۵،ص.۲۱۴٫
  19. این دو نیرو – نیرو مادى پیشرفته و نیرو معنوى قوى مى‌توانند با هم در خدمت پیروان حضرتش باشند، لذا این دو احتمال با هم قابل جمع‌اند؛ چنان که بر آشنایان به کلام اهل‌بیت«ع»پوشیده نیست.
  20. بحارالانوار،ج.۲،ص.۱۹۰؛ امام باقر(ع) می‌فرماید: «حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ أَوْ مَدِینَهٌ حَصِینَهٌ فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِیُّنَا ع- کَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَتِنَا أَجْرَأَ مِنْ لَیْثٍ وَ أَمْضَى‏ مِنْ‏ سِنَانٍ‏ یَطَأُ عَدُوَّنَا بِرِجْلَیْهِ وَ یَضْرِبُهُ بِکَفَّیْهِ وَ ذَلِکَ عِنْدَ نُزُولِ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ فَرَجِهِ عَلَى الْعِبَاد.
  21. منتخب‌الاثر،ص.۴۸۶.
  22. از جمله آیه ۹۶ سوره اعراف.
  23. بحارالانوار،ج.۴،ص.۲۱؛ الاحتجاج،ج.۲،ص.۲۹۱٫
  24. نزههالناظر و تنبیه‌الخواطر، ص.۲۱؛ بحارالانوار،ج.۷۴،ص.۱۷۳٫
  25. کمال‌الدین،ج.۲،ص.۴۶۶؛ عیون‌اخبارالرضا،ج.۲،ص.۳۶٫
  26. کافی، ج۵، ص۳۳۵؛ نوادر، ص۱۳؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۹٫
  27. براساس سخنرانی حضرت آلله العظمی جعفر سبحانی حفظه الله تعلی در مسجد مقدس جمکران مورخ نیمه شعبان سال ۱۳۹۸ه.ش
03آوریل/23

اهمیت معرفهُ النّفس/ گفتاری منتشر نشده از مرحوم علامه حسن‌زاده آملی

جناب رسول الله(ص) فرمود: «اُطلُبُوا اَلْعِلمَ وَ لَو بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلمُ مَعرِفَهِ اَلنَّفسِ وَ فِیهِ مَعرِفَهُ اَلرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ»(۱) علم را طلب کنید اگرچه در چین باشد و آن علم  معرفت نفس (خودشناسی) است و در آن، معرفت پروردگار نیز می‌باشد.

از امام صادق«ع» سؤال کردند که این روایتی که از پیغمبر اکرم«ص» نقل شده است که فرمودند: «اُطلُبوا العِلمَ و لَو بِالصّین» دنبال تحصیل علم بروید ولو اینکه علم در چین باشد…». کدام علم است که انسان دنبال آن برود ولو در چین باشد؟ حضرت فرمودند: علمِ «معرفهُ النّفس»؛ مراد پیغمبر چنین علمی است؛ علم «معرفهُ النّفس» خیلی مهمّ است که برای کسب آن حتی باید تا چین بروید.

شما که رنج غربت دیدی و در یک امر به خصوص مثلاً، آمدی و گیاه‌شناس شدی؛ زمین‌شناس شدی؛ مهندس شدی؛ معمار شدی؛ در فلان رشته دکترا گرفتی. خب نمی‌گوییم آنها همه غلط، اما حالا زحمت رفتن به چین را که می‌کشی؛ یک چیزی عایدت بشود که بیارزد به این خستگی تو.

اینها را نمی‌گوییم نه. این علوم کمابیش هست همه‌جا. ما یک دردی داریم؛ آن درمان بشود خیلی مهم است. ما یک گمشده‌ای داریم؛ دنبال آن گمشده می‌گردیم و آن را نیافتیم. این در و آن در می‌زنیم. پیش این و آن می‌رویم. کتاب می‌خوانیم. همه (به خاطر) این است که ما یک گمشده‌ای داریم و به دنبال آن گمشده‌ایم و آن گمشده‌ای است که از همه‌ی علوم بهتر است.

حالا که زحمت می‌کشید و این‌طرف و آن‌طرف می‌روید؛ علمی را تحصیل کنید که به کارتان می‌آید. حالا بنده‌ی معمار مثلاً، بنده‌ی پزشک، بنده‌ی زمین‌شناس، ستاره‌شناس و فلان رشته، حالا سر مرز قرار گرفتی و داری تشریف فرما می‌شوی (آن نشئه) حالا از شما سؤال می‌شود که چکاره‌ای؟ می‌گویی مثلاً نانوا. (به شما می‌گویند) ما اینجا نانوا نمی‌خواهیم. نان‌های بهشتی همه به یک انشاء، درست می‌شود. دیگر خمیر و… نمی‌خواهد. اتوماتیکی نان درست می‌شود.

جنابعالی چه کاره بودی؟ مثلاً حصیربافت بودم. جواب می‌دهند که ما اینجا احتیاجی به حصیرباف نداریم. شما چه کاره بودید؟ بنده، پیش‌نماز بودم. اینجا دیگر دارِ تکلیف نیست که نیاز به پیش‌نماز باشد. بله، در یک مرحله بعد از این نشئه البته، امر به سجده داده می‌شود.

«أُطلبوا العلم ولو بالصّین» حالا که داری می‌روی به چین، سعی کن که کسی را بیابی. اگر صد سال عمرت باشد؛ اینی که می‌گویند خداوند تو را هزارساله کند این نفرین هست چون شما بعد از این (نشئه)، دیگر هزار سال و ده هزار سال و صد هزار و اینها نیست؛ هستیم که هستیم که هستیم دیگر. آن‌قدر عمرت دراز هست آقا، که پایان ندارد. این جنابعالی، دیگر از بین رفتنی نیستی. خاطرت جمع باشد. اینکه دیگر میمیری و فانی می‌شوی؛ این نیست.

حالا اگر در این مرحله، صد سال در این نشئه باشی؛ در این مدت عمر تو در این مدت صد سال، اگر نود سالش، نود و نه سالش، نود و نه سال و یازده ماهش، در به در بگردی تا یک آدم بیداری پیدا کنی؛ اگر به چنگت آمده؛ اگر پیدا کردی؛ آن یک ماه را، یک هفته را، یک روز را، با استعداد، با قابلیت، در کنف آن بیدار بشوی؛ آن یک روز، کار هزار شب را می‌کند و یک عمر دنبالش گشتی؛ ضرر نکردی. اما اگر پیدا کردنش مشکل است.

یک آقایی داشت با جفر، حساب می‌کرد که فلان ولی‌الله را الآن کجا باید پیدا کرد؟ این که داشت اینجا حساب می‌کرد؛ همان ولی‌الله که آن آقا دنبال او می‌گشت؛ در همان شهر رفته پیش یک هم جنس خودش و به او گفت: «برو و به فلانی بگو که خودش را زحمت ندهد که من کجا هستم؛ به ایشان بگو شما خودتان را آمادگی بدهید؛ ما خدمتتان می‌رسیم. ما می‌آییم پیش‌تان. ما از شما دور نیستیم؛ شما از ما دور هستید. به جفر حساب کردن، لازم نیست.»

چون به چشمت داشتی شیشه کبود

زین سبب عالم کبودت می‌نمود

امام صادق(ع) فرمود: «هو علم معرفت النفس و فیها معرفت الرّب» این علمی که پیغمبر«ص» فرمود این در و آن در بزن و گدایی بکن و بخواه و بجوی؛ این علمِ «خودشناسی» است؛ انسان‌شناسی است؛ کتاب وجود خودش را انسان، فهمیده ورق بزند؛ است. این علم که حاصل شده؛ در این علم، علم معرفت ربّ هم هست.

نمی‌شود خودت را نشناسی؛ ربّت را بشناسی. این نیست. به همان اندازه که ربّت را می‌شناسی؛ قطعاً خودت را می‌شناسی منتهی غفلت داری.

چون هر یک از ما راهی جز خودمان به متن هستی نداریم. دار هستی را که می‌خواهیم ببینیم؛ با دیدگانمان است. باید بشنویم؛ با قوه‌ی سامعه از شنوایی است. باید لمس کنیم از حس لامسه است و همین‌طور، خیال ما، وهم ما، عقل ما، فوق عقل ما؛ شبکه‌ی ارتباط به خارج‌اند. اینها روزنه‌ها و درهای به خارج از خودمان است. ما باید از خودمان به عالم خارج، ارتباط پیدا کنیم. راهی جز این نداریم. به هرچه که رسیدیم از خودمان رسیدیم. هر چه را که یافتیم از خودمان یافتیم. راه، خودمان هستیم و باید از خودمان پیش برویم.

از رسول‌الله«ص» سؤال می‌کنند که چه وقتی ما می‌توانیم به ربّ‌مان آشنایی پیدا کنیم؟ رسول‌الله«ص» فرمود؛ آن وقتی که به خودتان آشنایی پیدا کردید وقتی که به خودتان آشنایی پیدا کردید؛ آن وقت خدایتان را یافتید. «معرفه النفس» نردبان «معرفه الربّ» است؛ وسیله‌ی «معرفه الرب» است.

از خودتان غافل نباشید «ولا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم» و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.»(۲) خودتان را فراموش نکنید. خودمان را فراموش نکنیم. و عمده این است و مهم این است. مصیبتی است در این فراموشی و غفلت.

خیلی هم دلت برای دنیا نتپد. خودت را خسته نکن. شد، شد. نشد هم، نشد.

چه بسا برای شما پیش آمده باشد که یک کسی به دشمنی بر علیه شما قیام کرد؛ بعد می‌بینی آن دشمنی کردنش چقدر پرفایده بود و الآن چقدر برای شما کار می‌رسد. و آن دشمنی او، چقدر شما را زیرک، بار آورده. چقدر شما را مواظب و مراقب بار آورده. او مدام سنگ‌ها پیش پای شما گذاشت و شما مدام تدبیر و چاره‌اندیشی و حلم اعمال کردید تا از چنگ او به در بروید. ورزیده شده‌اید؛ کارکشته شده‌اید. او شما را به سنگلاخ‌هایی برد و شما با تدبیر و فکرتان از آن سنگلاخ‌ها به در آمدید. و به عکس، می‌بینید که دوستی، برای شما چقدر این در و آن در می‌زد! چقدر حرف شما را می‌زد! چقدر شما را می‌ستود! چقدر تعظیم‌تان می‌کرد! چقدر به‌به‌تان می‌کرد تا مثلاً فلان کارتان جوش بگیرد و درست بشود! مثلاً آن مغازه و یا آن خانه را بخرید. بعد که خریدید؛ دیدید چه گرفتاری عجیبی پیش آمد. آن مال، از دستت رفت آن مقام و منصب، از دستت رفت. این خیال و پندار از دستت رفت. این را کی کرده؟ این‌را آن آقای دوستی که این‌همه برای شما اعمال دوستی می‌کرد؛ او کرده، که البته او هم کار بدی نکرده بود بنده‌ی خدا. اما جنابعالی الآن می‌گویی که ای‌کاش نمی‌کرد. ای‌کاش نمی‌شد. ای‌کاش نمی‌بود و من بی‌خیال بودم. هرچند او در دوستی‌اش مقصر نیست. این‌ها وقایعی است که کمابیش داریم. برای من هست؛ برای جنابعالی هم هست. حالا که این است؛ حالا که ما از آن طرف صفحه بی‌خبریم؛ حالا چه‌بسا که دشمن در دشمنی‌اش کار صدتا دوست را با من می‌کند و چه بسا دوست در دوستی‌اش، نتیجه‌اش، کار صدتا دشمن می‌شود. حالا که این است چه بهتر که من، جنابعالی و دیگران، دنیا ما را شکار نکند. اقبال شد؛ شد. نشد؛ نشد. تو آرمیده باش. یعنی آن عظمت روحیِ خودت را، آن وقار انسانیِ خودت را، به این چیزها از دست نده. تو آرام باش و از این آرامش و اطمینانِ خودت بهره می‌بری و با خلق خدا در نمی‌افتی. لااقل با خودت دعوا و نزاع نداری و این حرفی را که به عرض رساندیم؛ منافاتی با فکر شما، تدبیر شما، با کار شما، با پیشرفت شما، با هنر شما هم، ندارد. با دل آرمیده، به کارتان هستید. مردم، اقبال کردند؛ کردند. ادبار کردند؛ کردند.

یک روزی برای شما آمل تنگ شده؛ نمی‌توانید باشید. شده که شده. قرآن می‌فرماید «إنّ ارضی واسعه؛ زمین من فراخ است.» این‌همه افراد مثل شما هستند؛ مگر همه در آمل هستند؟ این‌همه زمین هست. این‌چنین نیست که خدا اینجا را قواره کرده باشد فقط.

و این‌همه افراد که می‌گویند مال من و مال من و…، یاد آن داستان آقای بهلول می‌افتیم که رفته بود در گورستان و یک چوب دستی به دست گرفته و افتاده بود به جان قبرها. هی قبرها را می‌زد. گفتند؛ آقای بهلول! دیوانه شدی؟ قبرها را برای چه می‌زنی؟ گفت می‌خواهم دروغگویان را ادب کنم. گفتند چرا؟ گفت؛ مگر این قبر فلانی نیست؟  گفتند چرا. گفت؛ این شخص مگر نمی‌گفت آن کوه، از دامنه‌ی کجا تا کجا، مال من است؟ این مگر قبر فلانی نیست؟ گفتند چرا. گفت؛ مگر این نمی‌گفت که دشت، از کجا تا کجا مال من است؟ مدتی است که این اشخاص مرده‌اند اما آنها (کوه و دشت) تکان نخوردند از جای خود. از بس اینها دروغ گفتند؛ دارم اینها را تنبیه می‌کنم.

عارف شبلی با کاروانی در سفر بودند؛ دزد آمد و افتاد به جان کاروان. همه آه و ناله کردند مگر شبلی، که آرمیده بود به حال خودش. یکی به شبلی گفت مگر شما سرمایه نداری؟ گفت من سرمایه‌ای دارم که کسی نمی‌تواند آن را بدزدد. بعد این آقای شبلی را به گروگان گرفتند. گفت باز هم من، خودم هستم دیگر. سرمایه‌ای دارم که زایل شدنی نیست. پوسیدنی نیست. تباه شدنی نیست. «اطلبوا العلم ولو بالصین» این علم را قصد کن.

نمی‌گویم خانه و زندگی و داد و ستد نباشد. اینها باشد؛ ناچاریم از اینها. باید داشته باشیم اما، نه اینکه هدف اوّلی، اینها باشد.

بارها عرض کردم این جوان‌های ما را خیلی کلاه سرشان می‌گذارند. گرچه این جوان‌ها همه متنبه و بیدار می‌شوند. این جوان‌ها بیدار می‌شوند و متوجه می‌شوند که کلاهی سرشان گذاشتند، این دختران هم، این‌ها هم متنبه می‌شوند. حرف‌های ما به گوش این‌ها می‌رسد. حرف‌های ما را به گوش اینها برسانید و به ایشان بگویید ای دختران من! ای فرزندان من! شما مادران آینده‌ی این اجتماع هستید. فرزند، میوه‌ی شماست. میوه، درخت پاک می‌خواهد. میوه، رحم پاک می‌خواهد. میوه، پستان پاک می‌خواهد. میوه، دامان پاک می‌خواهد. قرار است انسان به بار بیاید. ما، درنده که نمی‌خواهیم. مار و افعی که نمی‌خواهیم.

تو ای دختر ساده، این جوان‌ها دارند عفت تو را و آن مقام انسانی تو را از تو می‌گیرند و این چند صباحی که طراوت و تازگی داری دنبال تو هستند.

آقای من! پدران من! مادران من! این را بدانید که هیچ یک از ما، برای خودمان نیستیم. یعنی جنابعالی پدر، حق نداری در خانه با هر لباسی باشی. جنابعالی پدر، جنابعالی مادر، شما حق ندارید هرجور دلتان خواست هر لقمه‌ای بردارید و هر کاری خواستید بکنید. این فرزندان را چه می‌کنید؟ اینها از شما رنگ می‌گیرند. شمای پدر و مادر که معلم اولین‌شان هستید؛ حق ندارید هر حرفی را در خانه‌تان عنوان بکنید. این فرزندان که از خانه می‌روند بیرون، معرِّف شما هستند. معرف پدر و مادرشان هستند. معرف محیط‌شان و خانه‌شان هستند. اصلاً ما که از این شهر می‌رویم به جای دیگر، رفتار ما، گفتار ما، معرف محله‌ی ماست. معرف شهر ماست. اینها یک واقعیت‌هایی است.

هیچ یک از ما برای خودمان نیستیم. به‌خصوص این سلسله که طلبه هستند. منه طلبه باید خیلی حواسم جمع باشد که بیش از اصناف دیگر که در لباس من نیستند؛ برای خودم نیستم. این بزرگان ما، روحانیت ما، مظاهر اسماء و صفات الهی ما، اینها روشنگر افکار مردم‌اند و مردم از اینها توقعاتی دارند.

این جوان‌های ما احساساتی‌اند و آنچه را که به ظاهر می‌بینند قضاوت می‌کنند. عقل‌شان پخته نشده و سرشان به دیوار نخورده. فعلاً جست و خیز دارند؛ اما آرام می‌شوند و می‌فهمند. مردم ما که بیدار شدند الحمدلله رب‌العالمین. و ما امیدی که داریم از این مردم بیدارِ کشور به حق قیام کرده‌ی اسلامی، ایمانی، قرآنی، علوی، وَلَوی، عیسوی، موسوی، جعفری و مهدوی داریم. الحمدلله که مردم بیدار شدند و این خیلی ارزشمند است. این قیام (انقلاب ۵۷) کار چندین هزار سال منبر ما را کرده است. خداوند بر بیداری ما، بر معرفت ما بیفزاید.

جناب فیض رحمه‌الله در علم الیقینش نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود؛ شما دل خوش کردید که چند تا مسئله‌ی حلال و حرام مثلاً، چند تا مسئله‌ی در رساله‌ی عملیه در رساله‌ی فقهی، همین‌ها علم شده؟ علم یعنی این؟ این مسائل فروع دین، علم فقه متعارف کنونی، مسائل حلال و حرام، مربوط به مسائل روزمره‌تان است و برای ساختن اجتماع ما و ظاهرمان است؛ اینجایی است، به یک معنا. می‌فرماید این علم حلال و حرامِ این چنینی، در تعدادی آیه از آیات قرآن است. در صورتی که بقیه آیات آن، همه علوم و معارف و ترقیات انسان و کمالات انسان است. آن باطن‌ها را بیابید. آن اسرار عالم، آن مقام ولایت، آن مراتبی که برای انسان کامل است، برای اولیا الله است. برای جنابعالی است که إقرأ ورقاً. بخوان و بالا برو

این سفره‌ی علم فقه، محدود است اما بقیه‌اش که نامحدود است و مربوط به کمالات انسانی است آنها را إقرأ ورقا، آنها به انتظارِ تو نشسته‌اند.

ان‌شاءالله که این بذرها سبز بشود که می‌شود هم ان‌شاءالله. ان‌شاءالله هم در منِ گوینده که به یک معنا شنونده هم هستم؛ سبز بشود هم در شما سبز بشود. هر روزی یک دانه هم سبز بشود خیلی است. یک دانه از این بذرهای معارف در جان ما سرسبز بشود و جوانه بزند؛ می‌شود شجره طوبی. ان‌شاءالله حقیقت عالم، ارتباط ما را با اهل ولایت بیشتر بفرماید.

 

پی‌نوشت:

  1. نقل به اختصار

۲٫بحار الأنوار ج۲ ص۳۲

۳٫حشر / ۱۹