Monthly Archives: آگوست 2024

02آگوست/24

نگاهی به وقایع بهار ۱۳۶۹ | سید روح‌الله امین‌آبادی

بی‌پرده با تاریخ / نگاهی به وقایع بهار ۱۳۶۹
از نامه‌های متوالی صدام به سران ایران
تا زلزله دهشتناک رودبار

شاید بشود گفت تلخ‌ترین رخداد بهار ۱۳۶۹ زلزله شدید استان‌های گیلان و زنجان بود که طی این زلزله ۴/۷ ریشتری، شهرهای رودبار، منجیل و قسمت‌های شمالی و غربی کشور لرزید و ۳ شهر و ۱۰۰ روستا ویران و به ۱۲ شهر خسارت وارد آمد. طبق بعضی آمارها بیش از ۳۵ هزار نفر کشته و حدود ۵۰ هزار نفر مجروح و ۵۰۰ هزار نفر نیز بی‌خانمان شدند. در این فصل از تاریخ انقلاب، صدام رئیس جمهور عراق که در صدد حمله به کویت و اشغال این کشور بود طی نامه‌هایی خواستار حل و فصل مسائل باقی مانده بین ایران و عراق طی مذاکرات سران دو کشور در عربستان شد که هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت کشورمان در پاسخ به صدام لحن او را مغرضانه و محل پیشنهادی مذاکرات را به دلیل روابط خصمانه سعودی با ایران ناممکن دانست.
«امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است»
۱۰ خرداد ۱۳۶۹ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در اولین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) در پیامی تاکید فرمودند: «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است، راه او راه ما، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست»
در بخشی از این پیام آمده بود: «افسوس که برای ما خاکیان، از آن آیینه‌بندان جشن ملکوتی، بارقه‌ی تسلایی نمی‌درخشید و جز اشک دیدگان، نَمی بر آتش هجران آن قبله‌ی دل‌ها افشانده نمی‌شد. شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیدبان همیشه بیدار و طبیب درد و درمان‌شناس و سروش رحمت خدا بر امت و یادگار انبیاء و اولیا در زمین، اهل زمین را می‌گداخت و غمی بی‌تسلا بر آنان فرو می‌ریخت. زمان، یگانه‌ی خود را از دست داد و زمین، گوهری یکدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام، پس از عمری مبارک که در راه اعتلای اسلام سپری شده بود، دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولىّ‌الله‌الاعظم (ارواحنافداه) در مصیبت خلیفه‌ی خود سوگوار شد.»
در ادامه این پیام تصریح شده بود: «ختام سخن آن است که دوران ده ساله‌ی حیات مبارک امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)، الگو و نمونه‌ی حیات جامعه‌ی انقلابی ماست و خطوط اصلی انقلاب، همان است که امام ترسیم فرموده است. دشمنان خام‌طمع و کوردل که گمان کردند با فقدان امام خمینی، دوران جدید با مشخصاتی متمایز از دوران امام خمینی(قدّس‌سرّه) آغاز شده است، سخت در اشتباهند. امام خمینی، یک حقیقت همیشه زنده است. نام او پرچم این انقلاب، و راه او راه این انقلاب، و اهداف او اهداف این انقلاب است.»(۱)
زلزله رودبار و منجیل
۳۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه از شروع آخرین روز خرداد سال ۶۹ گذشته بود که زمین با قدرتی که شاخص‌های علمی شدت‌اش را ۴/۷ ریشتر برآورد کرده‌اند، بخش وسیعی از مناطق شمالی، غربی و مرکزی کشور را لرزاند. زمین‌لرزه‌ای که کانونش «دیلمان» بود اما نامش به رودبار گره خورد و شد زلزله رودبار.
بر اساس گزارشی که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران از این زلزله منتشر کرده بود، آن شب، اکثر مناطق روستایی و شهری حد فاصل لنگرود و لاهیجان به مدت بیش از یک دقیقه لرزید و حتی تا ساعات سه و ۵۰ دقیقه بامداد روز بعد، بیش از ۵۰ زمین لرزه دیگر در شهر رشت و نواحی اطراف آن، شهرهای آستانه اشرفیه، هشتپر، تالش و … ثبت شده بود. این زلزله بین ۳۵ تا ۳۷ هزار کشته، ۵۰ تا ۶۰ هزار مجروح و حدود نیم میلیون بی‌خانمان بر جای گذاشت تا عنوان یکی از هولناک‌ترین زلزله‌های رخ داده در حافظه جهان را از آن خود کند.(۲)
نامه هایی که صدام فرستاد و پاسخ هایی که شنید!
اولین روز اردیبهشت ۱۳۶۹ صدام در نامه‌ای مشترک خطاب به رهبر معظم انقلاب و حجه‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت کشورمان، از آنان خواست ملاقات مستقیم میان نمایندگان دو کشور برای پایه‌ریزی صلح بین دو طرف صورت گیرد. صدام پیشنهاد کرد این ملاقات در مکه مکرمه انجام و عزت ابراهیم فرد دوم عراق را به عنوان نماینده این کشور در این گفت و گوها تعیین کرد.
۱۲ اردیبهشت همین سال در پاسخ به نامه اول اردیبهشت صدام به رهبران جمهوری اسلامی ایران، هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت، متذکر شد پیش از هر تلاشی برای رسیدن به صلح ابتدا اشغال بخشی از سرزمین ایران باید خاتمه یابد. وی همچنین تأکید کرد این رویکرد نباید به اعتبار قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل لطمه ای وارد آورد.
۲۹ اردیبهشت صدام در دومین نامه خود برای رهبران جمهوری اسلامی ایران ضمن دفاع از عملکرد سیاسی و نظامی خود و حکومت عراق در سال های جنگ بار دیگر بر لزوم حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در گفت وگوهای مستقیم با رهبران عراق و این که مکه مکرمه، محل گفت وگوها قرار گیرد، تأکید کرد.
سوم خرداد در پاسخ به نامه یاسر عرفات رئیس کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین که اظهار امیدواری کرده بود نامه صدام به رئیس جمهور اسلامی ایران ضامن منافع دولت ایران و عراق و امت اسلامی باشد، هاشمی رفسنجانی نوشت: «اگر طرف با حسن نیت اقدام نماید به نتیجه می‌رسیم.»

اعتراف!
در طول جنگ تحمیلیِ عراق علیه ایران، صدام بارها از سلاح‌های کشتار جمعی و از جمله تسلیحات شیمیایی استفاده کرده بود، کشورهای غربی از جمله آلمان در تجهیز صدام به این سلاح‌ها نقش عمده‌ای داشتند، در حالی که طی جنگ نهادهای بین‌المللی، اغلب نسبت به این موضوع سکوت اختیار کردند!
۱۴ فروردین ۱۳۶۹ صدام رئیس جمهور عراق با اعتراف به اینکه کشورش به سلاح‌های مرگبار شیمیایی مجهز شده است، اظهار داشت عوامل اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل بارها پیشنهاد فروش اورانیوم غنی شده را به ما داده‌اند.
۳۰ فروردین ماه همین سال نیز روزنامه «ایندیپندنت» چاپ لندن از نقش گسترده دولت انگلستان در تسلیح شیمیایی عراق در خلال ۸ سال جنگ با ایران پرده برداشت.

ترور برادرِ سرکرده منافقین در سوئیس!
۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ کاظم رجوی برادر مسعود رجوی سرکرده گروهک مجاهدین خلق (منافقین) توسط افرادی ناشناس در سوئیس ترور و کشته شد. ۶ اردیبهشت همین سال روزنامه «لوکوتیدین دوپاری» چاپ پاریس نوشت: کاظم رجوی برادر مسعود رجوی که دو روز پیش در سوئیس ترور شد به سرویس‌های اطلاعاتی رژیم بعث عراق بسیار نزدیک بود و در برقراری ارتباط اتحاد میان حکومت صدام با سازمان مجاهدین خلق نقش مهمی داشت.
کاظم رجوی علیرغم اینکه خود را در ظاهر، مخالف سلطنت محمدرضا پهلوی نشان می‌داد، همکاری وسیعی با ساواک داشته است. پرویز ثابتی ــ مسئول امنیت داخلی ساواک بین سال‌های ۵۲ تا ۵۷ــ در کتاب خاطرات خود، درباره کاظم رجوی می‌نویسد: «من در مسافرتم به سوئیس، براساس معرف‌هایی قبلی با دکتر کاظم رجوی ملاقات و بعد از ارزیابی، وی را به استخدام ساواک با مقرری یک‌هزار فرانک سوئیس در ماه درآوردم! زمانی که برادر وی، مسعود رجوی، به همراه دوستانش محکوم به اعدام شده بود، با تماس تلفنی کاظم رجوی و اصرار وی، موضوع را به عرض شاه رساندم و بالاخره ایشان با یک درجه تخفیف رضایت دادند».(۳)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کاظم رجوی با حکم کریم سنجابی، وزیر امورخارجه دولت موقت، عهده‌دار نمایندگی دائمی ایران در دفتر سازمان ملل در ژنو و پس از آن در دولت بنی‌صدر، سفیر ایران در کشور سنگال شد، اما در آخرین روزهای اردیبهشت‌ماه ۱۳۶۰ش، خبری در رسانه نشر یافت مبنی بر اینکه یکی از کارمندان قسمت کنسولی وزارت‌ خارجه، که در امور اسناد افراد پاکسازی‌شده وزارت‌خارجه مسئولیت داشته، همراه با فردی به نام مرتضی فضلی‌نژاد به اتهام سرقت و خروج غیرقانونی برخی اسناد دستگیر شد‌ه‌اند. کمی بعد هم مشخص شد که یکی از آن اسناد، مربوط به کاظم رجوی بوده که در آن تاریخ در سنگال به عنوان کاردار خدمت می‌کرده است. روزنامه‌ها در همان زمان نوشتند: کاظم رجوی عضو افتخاری ساواک بوده، و با اسم رمز «صفا» و دو شماره کد فعالیت می‌کرده است.(۴)
به این ترتیب و با افشای ماهیت کاظم رجوی، وی مجبور شد از عرصه قدرت کنار برود و با فرار به فرانسه و تا زمان کشته شدن به دست عناصر نامعلوم، رسماً به عنوان عامل سیا و جزئی از براندازان نظام جمهوری اسلامی باشد.

پاسخ صریح و قاطع رهبر معظم انقلاب به یک پیشنهاد!
ششم اردیبهشت ۱۳۶۹، عطاء‌الله مهاجرانی مقاله‌ای تحت عنوان «مذاکره مستقیم» در ستون دیدگاه روزنامه «اطلاعات» منتشر کرد!
در بخشی از این مقاله آمده بود: مذاکره مستقیم انبیاء الهی با دشمنان خدا و خلق، سنت و سیره پیامبر اسلام و امیر مومنان و سایر ائمه معصومین، عرف انقلابیون و سیاستمداران مستقل دنیا و بالاخره این برهان و بینه که مذاکره به معنی پذیرش سلطه و انقیاد نیست امری در خور توجه است به ویژه آن که در دنیای امروز ما نخواسته ایم دیواری بلند به دور کشور و مردم بکشیم و در دنیای نفی رابطه زندگی کنیم.»
مهاجرانی در پایان مقاله خود تصریح کرده بود: «به گمانم اگر در شرایط ویژه‌ای که هستیم مصلحت‌های کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم، بهره‌اش از دست رفتن فرصت‌ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش می‌خواهند فرصت‌های او را بگیرند و سال‌ها پس از سال‌ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار مثل بازی با یخ متوقف بمانیم.»(۵)
رهبر معظّم انقلاب اسلامی با اشاره به این مقاله، طی سخنانی در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹ و در دیدار جمعی از معلمان و کارگران تصریح کردند: «من معتقدم کسانی که فکر می‌کنند باید با رأس استکبار – یعنی آمریکا – مذاکره کنیم، یا دچار ساده‌لوحی هستند یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده‌ام که استکبار، بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خویش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می‌خورد. اصلاً استکبار، با تشر و اُبُهَّت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن زنده است.» (۶)
به دنبال سخنان رهبر معظم انقلاب، هجمه‌ها به مهاجرانی شدت یافت و این امر باعث شد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طی نامه‌ای خطاب به مهاجرانی تصریح کنند: «شنیدم بعضی‌ها از حرف‌های امروز من، قصد طعن و توهینی نسبت به جناب‌عالی استنباط کرده‌اند و شاید بعضی خواسته‌اند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند. اعلام می‌کنم که این استنباط غلط است. من یک فکر را تخطئه کرده‌ام و نیّت توهین به کسی نداشته‌ام و اگر بدون اراده‌ی من به شما توهین شده است، از شما عذر می‌خواهم. من شما را ده سال است به صدق و صفا و طهارت می‌‌شناسم و مطمئنم جز دلسوزی و خیرخواهی، نظری نداشته‌اید… حداکثر آن است که به توصیه‌ی شما در مقاله‌ی «مذاکره‌ی مستقیم» عمل نخواهیم کرد..(۷)

پی نوشت ها
۱-پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، پیام ها و نامه ها، ۱۰ خرداد ۱۳۶۹
۲-فاجعه رودبار و منجیل؛ بازخوانی پس از ۳۲ سال، ایسنا، ۳۱ خرداد ۱۴۰۱
۳-عرفان قانعی فرد، دامگه حادثه (گفتگو با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک)، نشر کتاب، ۱۳۹۰ش، ص ۲۸۲٫
۴-روزنامه «جمهوری اسلامی»، ش ۵۶۶ (۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ش)، صص ۱ و ۹٫
۵-روزنامه اطلاعات، ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹، ص ۲
۶-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار معلمان و کارگران، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹
۷-نامه به آقای عطاءالله مهاجرانی درباره‌ی مقاله‌ی «مذاکره‌‌ی مستقیم»، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹

02آگوست/24

یک تحقیق و صد افسوس | حجهالاسلام والمسلمین اصغر هادوی

حدود هشتاد سال در مورد تعدادی از دانشجویان دانشگاه هاروارد تحقیق و تمام جوانب زندگی آنها دنبال شد تا ببینند راز شاد زیستن آنها چیست؟ در طول این مدت تقریباً تمام آزمایشات جسمی و روانی روی این دانشجویان انجام شد.
شاید از آن تعداد دانشجو در حال حاضر کمتر از تعداد انگشتان دست زنده باشند. هفت نفر از اینها رئیس جمهور آمریکا شدند. اما نکته مهم اینکه تحقیقات نشان می‌دهند که سه عامل برای داشتن یک زندگی خوب لازم است و هر سه عامل به «صله‌ رحم» و ارتباط با دوستان و خانواده برمی‌گردد.
در آموزه‌های دینی ما به‌ویژه در سخنان اهل‌بیت«ع» موارد متعددی ناظر به همین سه عامل هستند. اگر این آموزه‌ها و توصیه‌ها راهنمای عمل قرار گیرند نیاز به تحقیقات هشتاد ساله نیست. از این رو عمل نکردن به توصیه‌های دین اسباب تأسف است. پروفسور والدینگر در سخنرانی خود در باره این تحقیق می‌گوید:
«مردانی که گفته‌اند با خانواده، دوستان و هم‌گروهی‌های خود صمیمی‌ترند، معمولاً خوشبخت‌تر و سالم‌تر از همتایان خود بودند. علاوه بر این طول عمر آنها نیز بیشتر بود. کیفیت زندگی بسیار مهم است، لذا در ازدواج‌ها باید این صمیمیت و همراهی وجود داشته باش. کارهای ساده‌ای مثل وقت گذراندن با دیگران و حفظ روابط ماندگار می‌تواند سلامت فرد را تقویت کند و به زندگانی شاد و طولانی منجر شود.»
گفتنی است این سخنرانی حدود ۴۸ میلیون بازدید داشته است.(۱)
همان طور که اشاره شد در آیات و روایات ما مکرر به این عوامل اشاره شده است.
قبل از اینکه متون دینی را مرور کنیم، لازم به ذکر است که نگارنده به دنبال اثبات این گزاره‌ها نیست که ذوق‌زده شود و نتیجه بگیرد آنچه امروز با تحقیق به دست آمده است قبلاً در ادبیات دینی ما وجود داشته است، بلکه هدف کوتاه کردن راه است، زیرا اگر آموزه‌های دینی مورد توجه و چراغ راه باشند، خیلی سریع‌تر می‌توان به زندگی خوب و با نشاط دست پیدا کرد.

۱٫ ارزش ارتباط با خویشاوندان
پیامبر(ص) فرمودند: «برای به جا آوردن «صله رحم» حتی اگر شده یک سال راه‌پیمایی کن.»(۲)
رفت و آمد با خویشاوندان می‌تواند گره‌گشای بسیاری از مشکلات باشد و وقتی مشکلات نباشند یا کم باشند زندگی، شیرین‌تر و شادتر می‌شود. فتوای فقیهان هم بر این است که در زمینه کمک به دیگران، خویشاوندان بر دیگران اولویت دارند. اکثر مشکلاتی که امید به زندگی را کاهش می‌دهند و عمر را کوتاه می‌کند با ارتباط خویشاوندی کم می‌شود و حتی طبق روایات عمر فردی که عادت به رفت و آمد با اقوام را دارد، زیاد می‌شود.
امام باقر(ع) فرمودند: «صله‌ رحم اعمال را پاک می‌کند، دارایی‌ها را فزونی می‌بخشد و مرگ را به تأخیر می‌اندازد.»(۳) و امام هادی(ع) فرمودند: «آنگاه که خداوند با موسی بن عمران«ع» سخن گفت، ایشان عرض کرد: «پاداش کسی که صله‌ رحم کند چیست؟» خداوند فرمود: «ای موسی! مرگ او را به تأخیر می‌اندازم و سختی‌های جان دادن را بر او آسان می‌سازم.»(۴)
همان‌قدر که در جهت ایجابی، بر رفت و آمد با خویشاوندان تأکید و آثار مثبت آن معرفی شده‌اند، از جهت سلبی، ترک این خصلت پسندیده، مورد نکوهش واقع شده است. در قرآن (سوره محمد:۲۳) آمده است: «کسانی که قطع رحم کرده‌اند، مورد لعنت خداوند قرار گرفته‌اند و خداوند گوش‌هایشان را کر و چشم‌هایشان را کور ساخته است.»
کسانی هستند که قبلاً صله‌ رحم داشته‌ و بعداً قطع ارتباط کرده‌اند. در این صورت وظیفه‌ دیگران این است که ارتباط قطع شده را برقرار کنند. اسلام هم‌افزایی در خصلت‌های بد را نمی‌پسندد و مصداق «تَعاوَنُ عَلَى‌الْإِثْمِ» می‌داند. باید «تَعاوَنُ عَلَى‌الْبِرِّ» داشت و ارتباط برقرار کرد. رسول خدا «ص» می‌فرمایند: «با خویشاوندان خود قطع ارتباط نکن، حتی اگر او چنین کند.»(۵)
قطع ارتباط با خویشاوندان، جامعه را به عزلت‌گزینی و تنهایی می‌کشاند و این تنهایی منشأ بیماری‌های روحی روانی می‌شود و سرمایه اجتماعی انسان را هدر می‌دهد و معتقدند کاهش سرمایه اجتماعی موجب عدم اعتماد اجتماعی و عدم رضایت از زندگی می‌شود که نتیجه‌اش بیماری‌های روحی روانی است.(۶)

۲٫ میزان ارتباط با خویشاوندان
طبیعی است که با توجه به مشغله‌های فراوان و زندگی ماشینی امروز ممکن است موانعی برای ارتباط با خویشاوندان به وجود آید، اما این نمی‌تواند بهانه‌ای برای قطع ارتباط باشد. شبکه‌های اجتماعی شمشیر دولبه هستند و آثار مثبت و منفی زیادی دارند، ولی می‌توانند دورها را نزدیک کنند. با حفظ اصول شرعی می‌توان در گروه‌های خانوادگی عضو و از احوال یکدیگر باخبر شد و به مشکلات یکدیگر رسیدگی کرد. خبرهای خوب و انرژی‌بخش را به اشتراک گذاشت و از خبرهای منفی پرهیز کرد. در زمانی که رسانه‌ها نبودند و مشکلات دیگری برای رفت و آمد عده‌ای از مردم وجود داشت، رسول خدا «ص» می‌فرمودند: «صله‌ رحم کنید هر چند با سلامی.»(۷) امام صادق(ع) فرمودند: «حتی اگر شده با نوشاندن جرعه‌ای آب به خویشاوندان، صله‌ رحم به جای آر و بهترین صله‌ رحم آزار نرساندن به دیگران است.»

۳٫ ارزش دوستی با دیگران
در متون دینی ما افزون بر آن درباره روابط با دوستان غیر خویشاوند هم سفارش شده است. علاوه بر آن مشابه تحقیق دانشگاه هاروارد تحقیقات متعددی صورت گرفته‌اند که رابطه بین داشتن دوستان و شادی در زندگی را نشان می‌دهند. محققین جامعه‌شناسی بر این باورند دوستی و ارتباط با دیگران علاوه بر مزایای روحی و روانی راه دسترسی افراد به منابع و امکانات جامعه را فزونی می‌بخشد.(۸) علاوه بر آن مودت و دوستی و با هم بودن که منجر به همفکری و همدلی و اعتماد متقابل می‌شود، می‌تواند احساس لذت متقابل اجتماعی ایجاد کند.(۹)
آثار داشتن روابط خوب با دوستان در کلمات پیشوایان دینی ما آمده و لذا توصیه اکید شده است که دست دوستی به سوی یکدیگر دراز و دوستان خوب را حفظ کنید.
امام علی«ع» فرمودند: «ناتوان‌ترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوستان ناتوان باشد و ناتوان‌تر از او کسی است که دوستی را که به دست آمده است از دست بدهد.»(۱۰)
بنابراین پیدا کردن دوست شرط لازم است و شرط کافی آن استحکام این پیوند دوستی است. علاوه بر انصاف و نرمش و مدارا و رعایت اعتدال در دوستی که در روایات ما به آنها اشاره شده است، به نظر می‌رسد رفع نیازمندی‌های دوستان هم می‌تواند موجب قوام این پیوندها باشد. نیازمندی‌ها در امور مادی خلاصه نمی‌شوند. احساس همدردی، رفع نیازهای فکری و علمی، هدایت‌گری و مشاوره، در اختیار گذاشتن تجربه‌های خوب، امانتداری و بسیاری از عادات خوب می‌تواند شادی‌بخش زندگی دوستان و همراهان باشد.

جمع‌بندی
تبعیت از دستورات اسلام به یک صفت نیکو، یعنی صله رحم، نویدبخش یک زندگی شاد و خوب است. هم روایات از سوئی ارتباط با خویشاوندان را توصیه و قطع ارتباط را نهی و نیز افراد را تشویق می‌کنند که با کسانی که قطع ارتباط کرده‌اید، ارتباط بگیرید. افزون بر خویشاوندان، دوستی با غیر خویشان هم سفارش که می‌تواند به یک زندگی شاد و خوب منجر شود، سفارش شده است. با پیروی از آموزه‌های اهل‌بیت«ع»، راهی را که محققان و دانش‌پژوهان در طول صد سال طی کرده اند، می‌توان یک‌شبه پیمود. و برای تحقیق دانشگاه پیش گفته هم افسوس نخورد.توصیه ما به محققان دانشگاه هاروارد این است که به مدرسه قرآن و اهل بیت بیایند و از آموزه های حیات بخش آن جرعه ای بنوشندوعلاوه بر عوامل نشاط آفرین ،مولفه های سبک زندگی اسلامی را استخراج کنند.

پی‌نوشت:
۱٫WWW.ted.com / talks / Robert – waldinger.
۲٫ بحارالانوار، ج. ۷۴، ص. ۱۰۳، ح ۶۱٫
۳٫ کافی، ج. ۲، ص. ۱۵، ح ۴٫
۴٫ امالی صدوق، ص. ۱۷۳، ح ۸٫
۵٫ محمد / ۲۳؛ کافی، ج. ۴، ص.۳۴۷، ح۶٫
۶٫ مجله مطالعات راهبردی ورزش و جوانان، شماره ۲۰، ص ۲۹۳- ۳۱۰٫
۷٫ تحف‌العقول، ص. ۵۷٫
۸٫ موحد، مجید، (۱۳۸۷) بررسی رابطه میان سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی، برگرفته از سامانه نشریات علمی دانشگاه آزاد.
۹٫ سامانه نشریات علمی دانشگاه آزاد.
۱۰٫ نهج‌البلاغه، حکمت ۱۲٫

02آگوست/24

پرورش گل/ سخنی با پدران و مادران | حجهالاسلام والمسلمین جواد محدثی

تجربه، چراغ زندگی است و فرزندان، میو‌ه‌های بوستان عمر شمایند.
اگر تجربه‌های زندگی‌تان را در اختیار فرزندانتان قرار دهید،
اگر به این «نوآمدگان» راه درست زندگی کردن بیاموزید،
اگر در کوره راه‌های زندگی، مشعل راهشان باشید،
اگر به تغذیه‌ی روحی و فکری آنان هم مثل غذا و لباس و وسایل درس و مدرسه توجه داشته باشید،
اگر آینده‌ی آنان را گره خورده با «تربیت امروز» بدانید، بی‌شک از ندامت و حسرت، مصون خواهند بود.
پس چه بهتر که «بذر خوبی» در دل فرزندانتان بکارید،
مرداب بدی‌ها را در وجودشان بخشکانید،
محیط سالم برای رشد انسانی و ایمانی آنان فراهم سازید،
نسبت به دوستان و هم‌نشینانشان حساسیت و نظارت داشته باشید،
محبت «اهل بیت» را در دلشان نهادینه کنید،
برای بیماری‌های اخلاقی هم نگران باشید و از جرقّه‌های کوچک که ممکن است به یک آتش‌سوزی بزرگ تبدیل شود و خرمن هستی‌شان را بسوزاند بیمناک شوید.
به فرزندانتان بیاموزید که قیمت وجودشان بسیار بالاست، خود را ارزان نفروشند.
به اندازه‌ی کافی به آنان محبت کنید تا فریب محبت‌های دروغین و «دام‌های عشق» را نخورند.
تربیت جان را هم در اولویت قرار دهید و به سلامت روحشان هم به اندازه‌ی سلامت جسم‌شان بها دهید،
بدانید که حرکات و سکنات و حرف‌ها و رفتارهای شما سرمشق آنهاست. چه بخواهید، چه نخواهید، آنان از شما «الگوبرداری» می‌کنند و خوبی‌ها و بدی‌ها را از شما می‌آموزند، چون که خانه، مدرسه‌ی اول است و مدرسه‌، خانه‌ی دوم!
فرزندان خود را طوری بار آورید که دین و اخلاق و فرهنگ خود را ارزشمند بدانند و به راحتی آن را عوض نکنند و بدانند که چنین نیست که هر «نو»، خوب باشد و هر «کهن» و قدیمی، از ارزش افتاده باشد.
اگر به حیثیت و آبروی خود علاقه‌مندید، «تربیت شایسته‌ی فرزند» را دست کم نگیرید، چون خوبی‌ها و بدی‌ها آنان را به پای شما می‌نویسند. آنان پاره‌ای از وجود شمایند، اگر وصله‌ی ناجوری باشند، مایه‌ی سرافکندگی است. «فرزند خوب»، بهترین و قیمتی‌ترین یادگار و میراثی است که از خود باقی می‌گذارید.

چند نکته‌ی تربیتی
شیوه‌ی برخورد درست با فرزندان یک هنر است،
با برخورداری از این هنر، هم می‌توان آنان را جذب کرد، هم جلوی آسیب‌ها را گرفت و هم نقش الگویی خویش را ایفا کرد.
نکاتی که یاد می‌شود، هم حاصل تجربه‌هاست هم رهنمود کارشناسان، هم عقل هم پشتوانه‌ی آن محسوب می‌شود. این نکات ۲۳ گانه تقدیم به همه‌ی پدر و مادرها، مربیان و معلمان و کسانی می‌شود که گفتار و رفتارشان سرمشق فرزندان است:
۱- فرزند، هم نعمت است، هم امانت. قدر این نعمت را بدانید و از این امانت، خوب نگهداری کنید.
۲- نام نیک و با مفهوم بر فرزندان خود بگذارید، آنان را با محبت و احترام صدا کنید و در عمل نشان دهید که دوستشان دارید و سعادت و خوش‌نامی آنان را مایه‌ی نام نیک و ماندگار خودتان می‌دانید.
۳- فرزندان خود را متعادل بار آورید، تا با محبت‌های زیاد لوس شوند و با کم‌توجهی و بی‌مهری، عقده‌ای بار آیند.
۴- با فرزندان خود، صمیمی و رفیق باشید، انس بگیرید و خودمانی باشید. اما نه به نحوی که جایگاه والدین و حرمت پدر و مادر و معلم آسیب ببیند.
۵- هماهنگی در روش تربیتی بسیار مهم است. نوع رفتار پدر و مادر با فرزند، یا مدرسه یا خانه، نباید با هم تناقض و تعارض داشته باشد و فرزند را سردرگم سازد و الگوگیری برایش مشکل شود. مثل سربازی که در جبهه‌ی جنگ از دو فرمانده «دستور متناقض» دریافت کند. والدین باید هر کدام نقشی مکمل نسبت به دیگری داشته باشند.
۶- متهم کردن فرزندان به انجام کار بد، یا داشتن خصلت زشت و برچسب زدن به خصوص وقتی چنین نباشند، بسیار خطرناک و مسئله‌آفرین است و آنان را هتاک و پرده‌در می‌کند. اگر هم عمل یا صفت ناپسندی دارند، وانمود کنید که آنان را بالاتر از آن می‌دانید که چنین باشند. این روش، حرمت‌ها را هم باقی می‌گذارد.
۷- به فرزند خود نه سوءظن داشته باشید، نه خوش‌بینی افراطی، که او را بی‌عیب و مسئله و معصوم بدانید. واقع‌بینی بهترین حالت است و تا می‌توانید از شیوه‌ی «حمل به صحت» استفاده کنید.
۸- فاصله‌ی سنی زیاد میان خود و فرزندانتان را با تفاهم و دوستی و انس پر کنید.
۹- به آنان اختیار و مسئولیت بدهید و در مقابل از آنان توقع کار و خلاقیت داشته باشید.
۱۰- آموزش حلال و حرام و تکالیف دینی و تشویق بر انجام وظایف شرعی و رشد دادن به خصلت حیا و شرم را از وظایف خود در قبال فرزندان بدانید.
۱۱- نسبت به خلاف‌های فرزندان، خود را به «تجاهل» بزنید تا نسبت به آنها گستاخ‌تر و جری‌تر نشوند. از فرزندانتان بر انجام کار خلاف اقرار و اعتراف نگیرید تا هم حرمت شما محفوظ بماند هم قبح گناه و خلاف از بین نرود و در هر حال، مراقبت هوشمندانه داشته باشید.
۱۲- بکوشید میان شیوه‌های رفتاری شما در خانه و معلمان و مربیان در مدرسه، تعارض نباشد. همکاری و هماهنگی اولیا و مربیان را جدی بگیرید.
۱۳- مراعات احترام متقابل میان زن و شوهر، حس احترام را به فرزندان هم منتقل می‌کند. برعکس مشاجره و اختلاف بین پدر و مادر، فرزندان را نسبت به آنان بی‌اعتماد، بدبین و بی‌علاقه می‌سازد.
۱۴- به جای امر و نهی زیاد به فرزندان و لحن دستوری و آمرانه، خواسته‌های خود را در قالب دیگر مطرح کنید. مثلاً: آیا مایلی چنین کنی؟ ممکن است این کار را انجام دهی؟ آیا بهتر نیست از این کار پرهیز کنی؟
۱۵- سعی کنید اختلاف سلیقه‌ی میان شما، از نظر فرزندانتان به عنوان اختلاف و ناسازگاری تلقی نشود. مشکلات را بین خودتان و در غیاب فرزندان به نحوی حل و فصل کنید که به میان آنان کشیده نشود.
۱۶- برای رشد شخصیت فرزندان، بر کار آنان نظارت داشته باشید ولی کمتر دخالت کنید. بگذارید خودشان مسئولیت کارهایشان را بر عهده گیرند.
۱۷- ملامت بیش از حدّ، کینه و بددلی می‌آورد. از انتقاد و عیب‌جویی از فرزندانتان در حضور دیگران (مهمانان، همکلاسی‌ها، هم‌سن و سال‌ها، اقوام و بستگان) بپرهیزید. برعکس از خوبی‌های آنان نزد دیگران بگویید.
۱۸- کاری کنید که محیط خانه و آغوش پدر و مادر، بهترین پناهگاه و تکیه‌گاه فرزندانتان باشد، نه آنکه از خانه به بیرون و از شما به دیگران پناه ببرند.
۱۹- ترتیبی بدهید که بچه‌ها کمتر تنها و بیکار بمانند تنهایی و انزوا و بیکاری و فراغت، از جمله عوامل انحراف جنسی و اخلاقی است.
۲۰- دوستان و همنشینان فرزندانتان را بشناسید و از دوستی و رفت و آمد با افراد ناباب جلوگیری کنید.
۲۱- ترتیبی بدهید که وقتی بچه‌ها به رختخواب بروند که کاملاً خسته‌اند و خوابشان می‌آید. بیدار ماندن درازمدت در رختخواب، هم اوهام و خیالات آنان را آشفته می‌سازد، هم به بعضی انحرافات اخلاقی می‌کشاند.
۲۲- گاهی نوجوانان بیش از پدر و مادر به دوستان خود اعتماد دارند و والدین را محرم اسرار خود نمی‌دانند. این یک هشدار است و گاهی منشأ بعضی از مفاسد می‌شود و کودکان، تجارب منفی خود را دور از نظارت والدین در مدتی که با هم هستند به یکدیگر منتقل می‌کنند.
۲۳- سئوالات فکری و اعتقادی فرزندان را با حوصله و دقت بشنوید و پاسخ دهید. اگر خودتان هم جواب قانع‌کننده ندارید از کارشناسان و افراد مطلع کمک بگیرید یا نزد آنان ببرید.

02آگوست/24

سیاست تا دیانت | محمد صالح

خلاصه من رساله «منهاج الوقایه عن آلافات‌الریاسه»
یکی از اوتاد و صلحای سلف که ایام عمر را به زهد و ورع سپری نموده و جز طلب علوم الهیه و کسب معارف حقه قدمی برنداشته را ندایی رسید که ای بنده خدا! پس از تو روزگاری بیاید که امت رسول مصطفی (ص) را به سیاست و ریاست بیازمایند و تو برای حفظ دیانت ایشان چه کرده‌ای؟ پس تا بانگ الرحیل برنخواسته و جناب عزرائیل روی به‌جانب تو ننموده، قدمی بردار و قلمی! و شرحی مکتوب کن! باشد که خلق آخرالزمان را حصنی باشد از فتن سیاست و طمع ریاست و ایشان را چون حرزی از بلیات و مکافات سودای وکالت و وزارت مصون بدارد. بدینسان آن عبد صالح و بنده قانع در ایام باقی از عمر رساله‌ای در شرح ابتلائات ساحت سیاست و مضرات طلب قدرت نگاشت و آن را«منهاج الوقایه عن الافات الریاسه» نامید. بلکه چراغ راه اهل قدرت و بدر منیر در ظلمات ریاست باشد و رهنمون امت از غرقابه طلب ریاست به ساحل امن قناعت و طاعت! آنچه در پی می‌آید نبذات و شذراتی از آن کنز مخفی و اکسیر نقی است. باشد که در این عصر مفید فایده افتد و ناجی عباد سرگردان در پی سراب حکومت باشد.
باب اول : در تجنب از طمع ریاست
ای بندگان غافل خدا!
آدم عاقل دنبال قدرت و حکومت نمی‌رود! بلکه صبر می‌کند تا حکومت دنبال او بیاید! آدم معمولی پاسخ‌گوی خوب و بد رفتار و اعمال و خیالات خودش است اما وقتی به ریاست رسید باید جواب‌گوی دین و دنیای کرور کرور رعیت تحت امرش باشد! (واقعاً کدام آدم عاقلی این بار فوق‌سنگین را گردن می‌گیرد؟)
ای آدم قدرت‌طلب‌!
اگر بیل‌زنی باغچه خودت را بیل بزن! چرا بیل زدن باغ و مرتع میلیون‌ها آدم مثل خودت را به عهده می‌گیری؟ بماند که آخر کار تو می‌مانی و حق‌الناس خلایق و هزار هزار ناسزا و بد و بیراهی که هر روز نثار تو و وابستگان درجه اول اناث و ذکورت می‌شود!
آی جماعت سیاست‌باز لابی‌گر!
فرض کنیم به قدرت رسیدید و مثل ناصرالدین شاه مقبور ۵۰ سال سلطنت کردید! (عمراً اگر بتوانید! شاه مقبور حرمسرایی داشت از اینجا تا آخر شمس‌العماره و چوب و فلکی داشت به قاعده این سر تا آن سر مملکت که برای چوب زدن تمامی رعیت کفایت می‌کرد و در برابر خلایق هیچ مسئولیتی نداشت و بابت نبود آب و برق و مسکن و گاز و باد و هوای رعیت مواخذه نمی‌شد و سفر استانی نمی‌رفت الا برای شکار و تفرج و کباب خوری!) آخرش دست خالی راهی گور می‌شوید و تازه آنجاست که «جعل مقعدکم من النار هم فیها خالدون»! واقعاً ارزش دارد برای چند صباح ریاست آغشته با فشارهای رسانه‌ای و سرکوفت‌های فضای مجازی و فحش و ناسزا بابت کارهای کرده و نکرده و جوابگویی به صغیر و کبیر، به گدایی رآی افتادن و منت هر بلاگر و سلبریتی چند تومانی را کشیدن و تهمت زدن و تهمت خوردن و زیر بار کمک‌های مالی سراسر منت و طلبکاری رفتن؟

باب ثانی: در مذمت کرکسان گرد شیرینی
اهالی قدرت را بلایی است بنام اطرافیان! و اینان جماعتی‌اند با چشم عقاب، شامه سگ، درندگی کفتار، ولع لاشخور و سماجت مگس! همین که بیچاره‌ای در آستانه دروازه قدرت قرار گیرد (ولو بخشداری هیچستان!) به سرعت دورش را شلوغ و محاصره‌اش می‌کنند و تا به خود بجنبد فتیله‌پیچش کرده و کنده‌اش را در دست می‌گیرند و همان هفته اول مثل پهپاد افسارش (بخوانید کنترلش) را بدست گرفته و به هر سویی که منافعشان ایجاب کند روانه می‌کنند و اگر ضرورتی پیش آمد مثل شاهد ۱۳۶ بشکل انتحاری، آخرین کام را از او خواهند گرفت! بدون تعارف اغلب صاحبان قدرت مثل اسکانیا، وظیفه کشیدن بار اطرافیان را بر عهده دارند و اصولاً به قدرت می‌رسند تا نقش اسب را برای گاری دور و بری‌ها ایفا کنند و این بلا بر سر تمام ارباب قدرت آمده و خواهد آمد مگر آنان که به‌فرموده رسول اعظم(ص) به روی متملقان خاک بپاشند و آنچنان در نظافت اطرافشان بکوشند که هیچ مگس یا کرکسی به آنها طمع نکند و سراغشان را نگیرد.

باب ثالث: در نهی از تبلیغات انتخاباتی
در خبر است که بین آسمان چهارم و پنجم، بنری نصب شده صد برابر بنر میدان انقلاب و با خطی از نور بر آن چنین نوشته‌اند: ای نامزدهای انتخابات، بترسید از تبلیغات انتخاباتی که در صحیح آن کراهت است و در سقیم آن، نار و زقوم و حمیم! تبلیغات یعنی من خوبم و از بقیه بهترم و اگر کسی این را بگوید که دیگر از بقیه بهتر نیست!
عارفی در مکاشفه دید در انتهای جهنم سیاهچالی است که وقتی اهالی جهنم از عذاب گلایه کنند به آن سیاهچال اعزام می‌شوند (تا قدرجایگاه خود بدانند و دیگر زبان به شکوه و شکایت نگشایند) و بر مدخل سیاهچال نوشته بود اینجا مکان کسانی است که با پول حرام و ادعاهای کذب، تبلیغات کرده و به قدرت رسیده‌اند! و خدا می‌داند سرنوشت قدرت‌طلبانی که علاوه بر پول حرام و ادعاهای کذب، زنان و دختران مکشفه را نمک تبلیغاتشان می‌کنند چه خواهد بود.
باب آخر: در اسباب صحیح سیاست
و بدان ای فرزند! که خدای عزوجل سیاست مُدُن و ریاست بر عوام را تکلیف انبیاء و ائمه و صلحا قرار داده و خیر و صلاح خلق را به آنها تعلیم فرموده تا رعیت را پرورده و تربیت کنند تا آنان در پرتو هدایت حیات خود وقف طاعت کنند و دنیا را جز به چشم مزرعه آخرت نبینند. اما افسوس که جاه‌طلبان و طمع‌داران در قدرت این امانت را از اهلش ربوده و مانند لاشه‌ای در میان سباع در بین خود به گردش درآورده و برای کسب آن با هم به نزاع برخاسته و تا دریدن هم پیش رفتند.
در آیین رسول مصطفی(ص) و اسلاف صالحش چنین آمده که حاکمان و اهل قدرت باید که تارک دنیا و طالب عقبی بوده و اهل طاعت و ریاضات شرعیه باشند و حریص در علم و اخلاق تا فریفته جاه و مقام و بازیچه متملقان و اطرافیان نگردند و حطام دنیا را بر خلد عقبی ترجیح ندهند و از صراط حق فارغ نشده و رعیت را با خود به ظلمات نبرند!

ای نور دیده!
هرگاه میل ریاست در تو فزونی گرفت و در ایام انتخابات احساس تکلیف بر تو مستولی گشت، ۷۰ مرتبه شیطان را لعنت کن و تا آخر ایام ثبت نام نامزدها از شعاع ۷ فرسخی وزارت کشور هم گذر نکن که گفته‌اند شیطان را حبلی است به درازای ۷ فرسخ و در ایام ثبت نام انتخابات آن را چون دامی در اطراف وزارت کشور می‌گستراند تا پیروان خویش را در دام اندازد! و پیوسته وظایف قانونی رییس جمهور و نماینده مجلس را پیش چشم دار و دانش و تجربه و تقوای خود را اندازه بگیر تا بدانی که این‌کاره نیستی و در صورت ورود به عرصه انتخابات فقط «عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری». و اگر حس تکلیف تو را رها نکد و میل خدمت به خلق حلقومت را فشرد در اسرع وقت لباس کار بپوش و در معیت یک گروه جهادی حقیقی به اطراف و اکناف بلاد محروسه رهسپار شو و به نیت خدمت بیلی بزن و کلنگی بدست‌گیر، باشد تا باد از سرت بیفتد و بالانس شوی تا از طریق حق و عدل منحرف به چپ و راست نشده و حادثه و سانحه را تجربه نکنی والله اعلم!

02آگوست/24

سبک تأسیس آمریکا و رژیم صهیونیستی یکی است! | دکترفؤاد ایزدی

انگارۀ تفاوت آمریکا و رژیم صهیونیستی
برای بسیاری این سئوال مطرح است که آیا صهیونیست‌ها به آمریکائی‌ها جهت می‌دهند و یا بالعکس این آمریکائی‌ها هستند که به اسرائیلی‌ها خط می‌دهند؟ و آنها را مدیریت و حمایت مالی می‌کنند؟ پاسخ این است که هیچ‌کدام!. آمریکا و رژیم صهیونیستی اصولاً در تاریخ ۷۵ ساله قابل تفکیک نیستند. آمریکا و رژیم صهیونیستی اصولاً دو کشور نیستند که بشود گفت اسرائیل روی آمریکا تأثیر می‌گذارد یا آمریکا روی اسرائیل. اینها اصولاً یک نهاد و یک کشور و یک مجموعه هستند.
زمانی که اوباما به قدرت رسید، پرونده ایران را به فردی مشهور ضد ایرانی بنام “دنیس راس” سپرد. او قبل از اینکه به واشنگتن بیاید در تل‌آویو زندگی می‌کرد و مسئول اندیشکده‌ای بود به‌اسم “مؤسسه سیاست‌گذاری برای یهودیان”
“دنیس راس” مثل بسیاری از یهودی‌هائی که در آمریکا متولد شده و در اسرائیل زندگی کرده‌اند، در ارتش اسرائیل خدمت کرده بود. کسانی که در اسرائیل زندگی می‌کنند مجبورند در ارتش خدمت کنند، ولی او نه به خاطر اجبار بلکه به خاطر تعصب و علاقه به اسرائیل، در ارتش اسرائیل خدمت کرد.
لذا در پاسخ به این سئوال که آیا اسرائیل روی آمریکا تأثیر می‌گذارد یا آمریکا روی اسرائیل؟ باید گفت که اینها یکی هستند. اسرائیل را از درون جسم و ذهن “دنیس راس” نمی‌شود جدا کرد، آمریکا را هم نمی‌شود جدا کرد، چون متولد کالیفرنیاست و تابعیت آمریکائی هم دارد. این به این معنی نیست که اختلاف نظر ندارند. شما ممکن است در بحثی با برادرتان هم اختلاف‌نظر داشته باشید. اختلاف‌نظر در درون حکومت‌ها و در بین مردم هست، ولی اصولاً قابل تفکیک نیستند. این وضعیت آمریکا و اسرائیل از ابتدای تأسیس اسرائیل بوده است و ادامه دارد.

تغییر دموگرافیک آمریکا
البته ما در آمریکا شاهد تغییر دموگرافیک هستیم. این آمار اداره آمار آمریکاست که تا سال ۲۰۴۵ یعنی ۲۲ سال دیگر اکثریت مردم آمریکا رنگین‌پوست خواهند بود. آمار سال پیش، ۶۱ درصد بود. طبق این آمار ۶۱ درصد مردم آمریکا تا دو سال قبل سفیدپوست بودند. درصد سفید پوست‌ها، سال به سال دارد کمتر می‌شود و تا ۲۲ سال دیگر به زیر ۵۰ درصد می‌روند و اکثریت مردم رنگین‌پوست می‌شوند. زمانی که اکثریت مردم یک کشور رنگین‌ پوست بشوند، دیگر حمایت از یک رژیم آپارتاید دشوار و یا امکان‌پذیر نیست. گرچه لازم نیست به ۲۲ سال دیگر برسیم. این تغییرات را کم و بیش همین حالا هم می‌شود دید. این بدین معناست که حمایت از اسرائیل در شرف تضعیف شدن است. در نظرسنجی‌هائی که اخیراً انجام شده، جوان‌ها مخالف این سبک حمایت بایدن از رژیم صهیونیستی هستند.
از طرفی باید به این نکته مهم توجه داشت که اصولاً ساختار سیاسی در آمریکا حالت شرکت تعاونی را دارد. به این معنی که هرقدر سرمایه‌گذاری کنید سود می‌برید. لابی فقط منحصر به اسرائیل نیست. اگر کسی در واشنگتن لابی نداشته باشد، اصولاً هیچ کارش پیش نمی‌رود. پژوهش شده که برای هر نماینده در کنگره ۲۶ نفر لابیئیست ثبت‌نام شده داریم. لابی‌گری در آمریکا جنبه قانونی دارد. در واشنگتن خیابانی هست به اسم Key Street که خیابان مجلل و طویلی است. دور تا دور در این مسیر شرکت‌های بزرگ لابی هستند و هر صنعت و گروه و تشکلی اگر لابی نداشته باشد، در واشنگتن نمی‌تواند کاری را انجام بدهد. لابی اسرائیل هم مثل لابی‌های دیگر است که البته به خاطر عقبه مالی قوی‌ای که دارد، لابی قوی‌ای است و تأثیرگذار هم هست. منتهی این‌‌طور نیست که لابی اسرائیل همه کارها را انجام می‌دهد. فرض کنیم چیزی به اسم اسرائیل نباشد. سیاست قدرت‌طلبی، سلطه، تعرض، اشغال که در گذشته بیشتر هم بود، در آمریکای لاتین و آفریقا و جاهای دیگر دنیا هم هست که هیچ ربطی به لابی اسرائیل ندارد.
در آمریکا یک خوی سلطه هست. این خوی سلطه در کنار فعالیت‌های لابی اسرائیل فعالیت فعلی را به وجود آورده است. اگر اسرائیل هم نبود آن خوی سلطه‌گری که ذات رژیم آمریکاست ادامه پیدا می‌کرد و وجود داشت و در جاهائی هم که لابی اسرائیل اصولاً ورود و دغدغه‌ای ندارد، خوی سلطه‌گری آمریکا وجود دارد. بعضی وقت‌ها ما این اشتباه را می‌کنیم که همه چیز سیاست آمریکا متأثر از اسرائیل است. نباید لابی اسرائیل را خیلی بزرگ و نباید خیلی کوچک فرض کرد. حالت واقعی‌ای که وجود دارد باید دیده شود.
این نکته مهمی است. روابط ایران و آمریکا به‌طور سنتی در دهه‌های گذشته دچار چالش است. عده‌ای در کشور خیلی علاقه دارند که با آمریکا روابط عادی برقرار کنند، اما چون تحلیلشان اشتباه است که همه چیز در دست لابی اسرائیل است، می‌گویند اول باید برویم و مشکلمان را با اسرائیل حل کنیم! تصور اشتباهشان این است که اگر مشکلات را با اسرائیل حل کنند، مشکل با آمریکا هم حل می‌شود. بدون توجه به این نکته که آن خوی استکباری‌ای که در آمریکا هست فقط بخشی از لابی اسرائیل تأثیر می‌گیرد و تأثیرگذاری‌اش افزایش پیدا می‌کند.
در سندی که توسط “سرویس پژوهش کنگره ” Congressional Research Service منتشر شده _ و در اینترنت هم هست_ آمده که: یکی از اهداف آمریکا در سیاست خارجی‌اش در چند دهه گذشته این بوده که در منطقه اوراسیا به هیچ کشوری اجازه ندهد که قدرت بگیرد. منطقه اوراسیا چرا مهم است؟ چون اکثریت جمعیت دنیا در این منطقه است. اوراسیا از چین تا اروپای شرقی را دربرمی‌گیرد. آسیا پرجمعیت‌ترین قاره دنیاست. منابع طبیعی اینجا هستند. ایران تنها کشوری است که هم با منابع نفت و گاز خلیج فارس مرز دارد، هم با آسیای میانه. این منطقه‌ای که ما هستیم از نظر منابع انرژی در دنیا رتبه یک را دارد. ایران هم در مجموع نفت و گاز رتبه یک کشورها را دارد. از این‌جهت ثروت و جمعیت و منابع در اینجاست و آمریکا به هیچ کشوری اجازه نمی‌دهد که بخواهد در اینجا قدرتمند بشود. متن ادامه داده بود که مقامات آمریکائی معمولاً به این مسئله اذعان نمی‌کنند. این را مرکز پژوهش‌های کنگره دارد می‌گوید. از این جهت آمریکائی‌ها احساس می‌کنند که باید در این منطقه حضور و نفوذ داشته باشند. این خوی سلطه‌گری آمریکاست و هیچ ربطی به اسرائیل ندارد. بحث‌های ژئوپلتیک خودشان را دارند.
یکی از دلایلی هم که از اسرائیل حمایت شده به صورت سنتی این بوده است که جائی در نزدیکی اوراسیاست و پایگاهی برای آمریکائی‌هاست که بتوانند به اهدافی که دارند برسند، چون معلوم نیست حکومت‌های دیگر چقدر مقاوم باشند و دوام بیاورند. حکومت شاه را داشتیم که انقلاب شد و سرنگون شد. در ترکیه که عضو ناتوست، در همین چند روز آقای اردوغان درباره فلسطین حرف‌ زده است. البته ایشان دائماً حرف‌هایش عوض می‌شود. یک‌روز با رئیس‌جمهور اسرائیل دیدار می‌کند و به او برادر می‌گوید. یک‌روز از مردم فلسطین حمایت می‌کند. وضعیتی که ترکیه دارد خیلی متعادل نیست. ایشان هم تحت انتخاباتی است که معلوم نیست در آینده برایش چه اتفاقی بیفتد. آمریکائی‌ها به پایگاهی نیاز دارند تا به این نکته‌ای که در گزارش مرکز پژوهش‌های کنگره بود برسند و آن حاضر بشود. البته به بیش از یک پایگاه نیاز دارند، ولی دست‌کم به یک پایگاه قرص و محکم نیاز دارند و یکی از دلایلی که از اسرائیل حمایت می‌کنند همین است و خودشان را از اسرائیل جدا نمی‌دانند.
پیروزی بزرگی که ذیل عملیات «طوفان‌الاقصی» اتفاق افتاد، در حوزه اطلاعاتی ضربه بزرگی به آمریکائی‌ها بود، چون حوزه اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا به خاطر همکاری‌های گسترده‌ای که دارند، با یکدیگر تفاوت زیادی ندارند. در حوزه نظامی هم ضربه بزرگی بود، چون درصد بالائی از سلاح‌ها و تجهیزاتی که صهیونیست‌ها دارند از آمریکائی‌ها گرفته‌اند.
به همین خاطر این تصور غلطی است که اگر برویم و با اسرائیل مسئله‌ای را حل کنیم، مسئله‌مان با آمریکا حل می‌شود، چرا؟ چون آمریکا دغدغه‌های دیگری در منطقه اوراسیا دارد و این را به صورت سنتی نشان داده است. از این جهت چیزی هم به اسم اسرائیل نباشد، تقابلی که با ما، چین و روسیه دارد، در درازمدت ادامه پیدا خواهد کرد. اسرائیل در واقع پایگاه و محیطی است که آمریکائی‌ها بتوانند با اطمینان در منطقه حضور داشته باشند.

علل حمایت بی چون و چرای آمریکا از رژیم صهیونیستی
در حمایت‌همه‌جانبه آمریکا از رژیم صهیونیستی در جنگ غزه، سه دلیل وجود دارد. یک دلیل، همانطور که اشاره شد برمی‌گردد به اینکه اصولاً تفاوتی بین آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود ندارد و این ضربه‌ای که با عملیات “طوفان‌الاقصی” زده شده به آمریکا هم زده شده است. سابقه تاریخی آمریکا و اسرائیل یکی است. سبک تأسیس آمریکا و رژیم صهیونیستی هم یکی است. یک حالت اشتراک فرهنگی وجود دارد. اشتراک میراث تأسیس وجود دارد. آمریکا را اروپائی‌هائی که به قاره آمریکا مهاجرت کردند تأسیس کردند. در انگلیسی اصطلاحی داریم تحت عنوان Settler Colonialism استعمار شهرک‌نشین. تفاوتی بین استعمار شهرک‌نشین و استعمار معمولی هست. استعمار معمولی مثل کاری است که انگلیس در هند کرد. بر جائی مسلط می‌شود، ده‌سال غارت مشکلاتی را ایجاد می‌کند. تفاوت استعمار شهرک‌نشین این است که از جمعیت کشور استعمارگر عده‌ای به آنجائی که قرار است استعمار شود مهاجرت می‌کنند. این نوع استعمار دو شاخه دارد. یکی اینکه زمین را غصب می‌کنند. دوم، بومیان آن سرزمین را اخراج می‌کنند و یا می‌کشند. این کاری بود که آمریکائی‌ها با سرخ‌پوستان آنجا کردند. آمار بومیان آمریکا در سال ۱۴۹۲ که اولین اروپائی‌ها به آمریکا رفتند. حدود ۵۴ میلیون نفر بود. الان آمار سرخ‌پوست‌ها چند میلیون نفر بیشتر نیست. کشتار بزرگی که اروپائی‌ها در آمریکا کردند در تاریخ سابقه ندارد.
این سبک تأسیس آمریکا بود. اسرائیل چگونه تأسیس شد؟ کسانی که اکثراً صهیونیست بودند از ملیت‌های مختلف غالباً اروپائی صهیونیست به سرزمینی مهاجرت و با همان سبک زمین را غصب کردند. از این جهت صهیونیست‌های یهودی که به فلسطین رفتند، همان دو شاخص را لحاظ کردند. یکی اینکه زمین را غصب کردند و دیگر اینکه مردم بومی آن منطقه را یا کشتند و یا اخراج کردند.
کسانی که در غزه هستند پدر یا پدربزرگشان از سرزمین‌های دیگر فلسطین به آنجا کوچ داده شده‌اند. در سال ۱۹۴۸ که رژیم صهیونیستی تأسیس شد، طبق نوشته‌های خودشان ۷۰۰ هزار نفر را آواره کردند. درصد قابل توجهی به همین منطقه غزه آمدند. بنابراین بین آمریکا و اسرائیل یک میراث فرهنگی مشترک وجود دارد. آمریکائی‌ تفاوتی نمی‌بینند چون تأسیس خودشان هم به همین سبک بوده که رژیم صهیونیستی تأسیس شده است.
دلیل دوم برمی‌گردد به خود بایدن و نگاهی که به رژیم صهیونیستی دارد. او جمله مشهوری دارد که “اگر چیزی به نام اسرائیل وجود نداشت، ما خودمان باید تأسیس می‌کردیم.” بایدن پنجاه سال است که در سیاست فعال است. این جمله را در سن ۳۰ سالگی گفته و هر سال تکرار کرده و الان هم دارد می‌گوید. واقعاً به این حرف باور دارد. ایشان کاتولیک مسیحی، ولی صهیونیست است و واقعاً به صهیونیسم اعتقاد دارد. بایدن در جذب افراد صهیونیست به کابینه‌اش در تاریخ آمریکا رکورد زده است. در زمان نیکسون وزیر خارجه کیسینجر صهیونیست بود. الان وزیر خارجه آمریکا، معاون او، رئیس نهادهای اطلاعاتی امنیتی، معاون او، وزیر خزانه‌داری، وزیر امنیت داخلی، رئیس دفتر بایدن و… همه صهیونیست هستند. یک سایت صهیونیستی همه افراد صهیونیست کابینه را لیست کرده بود. برایشان افتخار است که این همه صهیونیست در کابینه حضور دارند. پست‌های کلیدی و حساس، مخصوصاً سیاست خارجی و بحث‌های امنیتی دراختیار صهیونیست‌هاست. آن سایت ۴۷ نفر را لیست کرده بود که صهیونیست هستند و بایدن رکورد زده. وقتی ۴۷ نفر صهیونیست در هیئت دولت حضور داشته باشند، معلوم است که دارد چه کار می‌کند.
در دولت ترامپ این‌‌طور نبود و ترامپ در تعداد بکار گرفتن صهیونیست‌ها رکورد نزده بود. ترامپ با نتانیاهو دعوا دارد، چون موقعی که بایدن پیروز شد، نتانیاهو به او پیام تبریک نداد، در حالی که ترامپ خیلی به او کمک کرده بود. لذا این سه ویژگی در آمریکا و اسرائیل مشترک است و چون ضربه‌ای که خورده کاری بوده، آمریکائی‌ها نگران هستند. برای همین مقامات کشورهای غربی هر روز به اسرائیل می‌روند که آنها را دلداری بدهند. صهیونیست‌ها آدم‌های ترسوئی هم هستند. در فیلم‌ها دیده‌ایم که تا صدای آژیر می‌آید همه فرار می‌کنند. سران اروپائی مدام می‌روند که به آنها دلداری بدهند.
این بار خطر جدی‌تر است. اسرائیلی‌ها زمانی که به لبنان حمله کردند تا به بیروت رسیدند، فقط دو تا کشته دادند. اسرائیل در ذهن خیلی‌ها این ویژگی را داشته که کشور بسیار قدرتمندی است و سرویس اطلاعاتی و ارتش خیلی قوی‌ای دارد و در عمل هم این را ثابت می‌کردند و اگر در جائی سرباز اسرائیلی کشته می‌شد خیلی سر و صدا می‌کردند. ولی الان چند صد نفر سرباز کشته شده و تعداد قابل توجهی دستگیر شده‌اند. سرتیپ اسرائیلی داریم که الان در زندان حماس است. ضربه بسیار بزرگی بوده، به همین دلیل نوع حمایت هم متفاوت است. رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته چه به خاطر مشکلات داخلی و چه در سطح بین‌المللی شکنندگی زیادی پیدا کرده. حتی در سازمان ملل هم به دوسوم آرا نیاز است و نه نصف به علاوه یک. قطعنامه‌ علیه اسرائیل صادر شد.
عراق چون در اشغال آمریکاست، رأی ممتنع داد. علت این است که عراقی‌ها مخصوصاً افرادی که در نیویورک هستند تحت فشار آمریکا هستند. بعضاً فرزندانشان در آنجا به مدرسه می‌روند و آن استقلالی را که جائی مثل جمهوری اسلامی دارد، نمی‌توان از عراق انتظار داشت.

حضور میدانی آمریکا در جنگ غزه
آمریکائی‌ها رسماً در غزه حضور میدانی دارند. اخیراً رسماً اعلام شد که یکی از ژنرال‌های آمریکائی در اسرائیل است و اسم ژنرال تیم مستشاری هم اعلام شده است. این ژنرال آمریکایی در جنگ‌های خیابانی و جنگ‌های محیط غزه تخصص دارد و برای همین هم او را به اسرائیل فرستاده‌اند. یکی از نگرانی‌های آمریکائی‌ها این است که این ضربه کاری‌ای که به اسرائیل وارد شده ذهن آنها را دچار مشکل کرده است و عصبانیتی که از این ضربه ایجاد کرده، ممکن است منجر به شکست دیگری بشود. نگرانی‌ای که آمریکائی‌ها نسبت به آینده اسرائیل دارند شاید از خود نتانیاهو هم بیشتر باشد. نتانیاهو ثابت کرده که اولین دغدغه‌اش، خودش هست و آمریکائی‌ها نمی‌خواهند اسرائیل را فدای یک فرد کنند. روزی که این عملیات تمام بشود، اولین کسی که باید پاسخگو باشد که چرا این‌گونه عمل کرده و ذیل نخست‌وزیری او این فاجعه برای اسرائیل پیش آمده، شخص نتانیاهوست. او در این دوره قطعاً با چالش مواجه می‌شود. یکی از دلایلی که دوست دارند ماجرای غزه طول بکشد همین است. چون نتانیاهو می‌داند که اگر این غائله خاتمه پیدا کند، او با تبعاتی مواجه خواهد شد. آمریکائی‌ها چون این نکته را می‌دانند، کم و بیش مدیریت را به دست گرفته‌اند، چون متوجه شده‌اند که اگر رهبران رژیم صهیونیستی وارد بودند چه کار کنند، این وضعیت به وجود نمی‌آمد.

چرایی پرهیز از حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه
در مورد حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه، برآورد آمریکائی‌ها این است که شکست دومی در انتظار رژیم صهیونیستی خواهد بود و نمی‌خواهند چنین وضعیتی برایشان پیش بیاید. در عین‌حال بین آنان اختلاف هم وجود دارد. در داخل هیئت حاکمه آمریکا اختلاف هست. در داخل هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی هم اختلاف هست. ضربه‌ای که رژیم صهیونیستی خورده، آمریکائی‌ها هم خورده‌اند. آن گیجی‌ای که اسرائیلی‌ها دارند، آمریکائی‌ها هم کم از آنان ندارند. از این‌جهت این‌که چه کار باید بکنند، نه راهی به جلو دارند، نه راهی به عقب، حمله زمینی به غزه قطعاً برای رژیم صهیونیستی تبعات جدی دارد، و نمی‌توانند نسبت به اتفاقاتی هم که افتاده بی‌توجه باشند.

نقش ایران در محور مقاومت
بدیهی است که ایران از حزب‌الله، حماس یا جهاد اسلامی حمایت می‌کند. اصولاً اگر این حمایت‌ها نبود که گروه‌ها نمی‌توانستند مقاومت کنند. ما بارها علناً گفته‌ایم که حمایت می‌کنیم. اما اینها استقلال دارند. می‌توان همزمان کمک کرد و آنها هم مستقل باشند. دلیلش هم این است که دوست و هم‌پیمان هستیم و ایدئولوژی و اهداف و دشمن یکسانی داریم. شما می‌توانید همزمان هم کمک کنید، هم به طرف استقلال بدهید که آن‌گونه که می‌خواهد عمل کند. اگر به دوستانتان در حوزه‌ای که دارند کار می‌کنند اختیار ندهید، قطعاً این ارتباطات نمی‌تواند در درازمدت ادامه پیدا کند.
ضدصهیونیستی‌ترین مردمان دنیا مردم یمن هستند. اینها از وضعیت غزه ناراحتند و خودشان تصمیم می‌گیرند چگونه با اسرائیل مقابله کنند. نکته‌ای که در فرمایشات حضرت آقا هم بود که اگر فاجعه چیزی بیشتر از آنچه که هست بشود، ممکن است نهادها و سازمان‌های دیگری وارد میدان بشوند و کسی نمی‌تواند جلوی اینها را بگیرد.

بال‌های پایان رژیم صهیونیستی
به نظر نگارنده پایان رژیم صهیونیستی مبتنی به دو بال و دو بخش است. یک بخش سخت است که جمهوری اسلامی کمک کرده و نتیجه‌اش مشخص است. اگر این بخش نباشد کار بسیار طولانی خواهد شد. منتهی بخش سخت کافی نیست. چون طرف اسرائیلی هم در حوزه قدرت سخت، توانمندی‌های خود را دارد و این توانمندی‌ها با توجه به اتفاقاتی که برای رژیم صهیونیستی افتاده، افزایش پیدا خواهند کرد. از این‌جهت به یک بُعد نرم هم نیاز است. اگر در حوزه بعد نرم فعالیت‌ها جدی‌تر صورت نگیرد، این قضیه بیشتر طول خواهد کشید. در حوزه بعد نرم هدف کاهش حمایت کشورهای غربی از رژیم صهیونیستی است.
به دلایل متعددی که در فرصت کوتاه مجال پرداختن درباره آنها نیست، حمایت غرب از رژیم صهیونیستی متوقف نخواهد شد، ولی قابلیت کاهش وجود دارد. در حال‌حاضر حرکت‌های مردمی گسترده در کشورهای غربی به وجود آمده‌ است. تغییر دموگرافیکی که در آمریکا وجود دارد. مهاجرت معکوسی که از سرزمین‌های اشغالی آغاز شده است.
صهیونیست‌های دنیا به یهودیان وعده داده‌اند که به سرزمین‌های اشغالی بیایند و به‌محض پیاده شدن از هواپیما یک پاسپورت اسرائیلی، خانه، زمین، کار و پول دریافت خواهند کرد. لذا بسیاری پذیرفتند، الان چه اتفاقی افتاده؟! موشک و حمله نظامی و… می‌بینند. اخیراً یکی از شرکت‌هائی که رتبه‌بندی اقتصادی را اعلام می‌کند، اعلام کرده که اقتصاد اسرائیل کاهش پیدا کرده و آینده اقتصادی اسرائیل مبهم است. در سرزمین‌های اشغالی فرد غیرنظامی نداریم و هم مردان، هم زنان باید در ارتش خدمت کنند و وقتی هم که خدمتشان تمام شد، رزرو هستند.
لذا هر دو حوزه‌ی سخت و نرم لازمند و صرفاً تمرکز کردن بر روی هر یک از آنها کافی نیست. اینها لازم و ملزوم هم هستند.

02آگوست/24

منشور مقاومت و حماسه آفرین یهای معاصر | حجه الاسلام والمسلمین محمد باقر پورامینی

دنیای عجیبی است، ظالم به‌زور خود غرّه است و یکه‌تاز ستم می‌کند و سفاکانه خون می‌ریزد، کودک می‌کشد و خانه را بر اهلش ویران می‌سازد و مظلوم نیز مقهور این ستمِ رفته به خود است و نه تنها به عناصر قوت خود فکر نمی‌کند، بلکه بر روی عناصر ضعف خویش در مقایسه با عناصر قدرت ستمگر تمرکز دارد. حاصل این نگاه یک نتیجه خطاست: شکست روحی قبل از هر اقدام در برابر ظالم. نتیجه‌ای که مطلوب هر ظالم و ستم‌پیشه‌ای است.
امام خمینی(ره) در پرتو اجرای فرهنگ قرآنی عترت، حرکتی را در منطقه و جهان شکل داد که به بازگرداندن قدرت روحی مظلومان منتهی شد. وی به‌ مظلومان نشان داد که در برابر هر قدرتی می‌توان به قادر بی‌همتا تکیه کرد و هر ناممکنی را ممکن ساخت. نمونه شاخص آن مسئله فلسطین و احیای هویت آنان و همچنین زنده کردن باور به ‍پیروزی در برابر رژیم سفاک صهیونیستی است. رهبر معظم انقلاب در این‌باره می‌فرماید:
«امام بزرگوار از روز اول شروع نهضت اسلامی، روی مسئله‌ فلسطین تکیه کردند. مطالبی گفتند، آینده‌نگری‌ای کردند و راهنمایی‌هایی به ملت‌های مسلمان و به خود ملت فلسطین کردند. آنچه امام بزرگوار درباره‌ آینده‌ فلسطین از پنجاه سال قبل یا بیشتر پیش‌بینی کرده بودند، امروز به‌نتدریج در حال تحقق است. امام در قضیه‌ فلسطین، با این نگاه و دید وارد شدند. آنچه حاصل و خلاصه‌ خواسته‌ امام بزرگوار در باب فلسطین بود، این بود که دل به مذاکرات سازش بسته نشود. دل نبندند، امیدوار نباشند به اینکه بتوانند با مذاکرات سازش، مشکل فلسطینی‌ها را حل کنند و در مسئله‌ فلسطین به یک نقطه‌ عادلانه برسند. ایشان معتقد بود باید خود مردم فلسطین در میدان عمل حق خودشان را بگیرند و دشمن، یعنی رژیم صهیونیستی را وادار به عقب‌نشینی و او را تضعیف کنند و همه‌ ملت‌های دنیا و بالخصوص دولت‌های مسلمان از فلسطینی‌ها حمایت کنند. ایشان همیشه تکرار می‌کردند که اگر ملت‌ها وارد میدان بشوند، خود فلسطینی‌ها اقدام کنند و کمر به عمل ببندند، اگر این[طور] شد، رژیم صهیونیستی وادار خواهد شد عقب‌نشینی کند. امروز این اتفاق افتاده است. فلسطینی‌ها در ماجرای طوفان‌الاقصی وارد میدان شدند، عمل و اقدام کردند و دشمن را در کنج میدانی قرار دادند که هیچ راه فرار و وسیله‌ نجاتی برایش وجود ندارد.»(۱)
باور به خداوند قادر، احساس ضعف ستمدیده را می‌زداید و او را وادار می‌کند تا در برابر هر نیروی حقیقی و مجازی ظالم به کمک خدا نگاه و احساس کند که قدرت خداوند پشتیبان قوت اوست و ضعفش را تقویت و حفظ می‌کند و حیاتی سرشار از نشاط روحی به می‌دمد و با تمام وجود این وعده الهی را حس می‌کند که «اِنَ ‌الله مَعَنا: خدا با ماست.»
جبهه مقاومت و به‌خصوص مردم مظلوم فلسطین در پرتو فرهنگ مقاومت، نشانه‌های این وعده الهی را لمس کردند و در عملیات “طوفان‌الاقصی” «رژیم صهیونیستی را در مسیری قرار دادند که انتهای آن مسیر جز اضمحلال و نابودی چیز دیگری نیست.»(۲)
ارمغان این اعتماد به گستره علم و قدرت الهی که در دعاهای اهل بیت(ع) موج می‌زند، تبدیل ناتوانی به توانایی است و آنکه مظلوم موحد به فضل و وعده الهی، استوار و امیدوار می‌شود و او را در قامت یک نیروی مقاوم حیات می‌بخشد و پیش می‌برد.
دعای ۱۴ صحیفه سجادیه منشور مقاومت و نسخه‌ حیات‌بخش حرکت و حماسه هر مظلومی در دوره معاصر است:
• ای آنکه اخبار شاکیانِ از ستم بر او پنهان نیست؛
• ای آنکه نسبت به ستمی که بر ستمدیدگان رفته، نیاز به شهادت شاهدان ندارد؛
• ای آنکه یاری و نصرتش به ستمدیدگان نزدیک است؛
• ای آنکه مددکاری‌اش از ستمگران دور است.
و این فراز که نیرو بخش جبهه مقاومت است:
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خُذ ظَالِمِی وَ عَدُوِّی عَن ظُلْمِی بِقُوَّتِک، وَ افْلُل حَدَّهُ عَنِّی بِقُدرَتِک، وَ اجعَل لَهُ شُغْلًا فِیمَا یلِیهِ، وَ عَجْزاً عَمَّا ینَاوِیهِ : خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ستم‌کنندۀ بر من و دشمنم را با نیرویت از ستم بر من باز دار و با قدرتت تندی و تیزی ستمش را بر من بشکن و برایش در آنچه که دوست دارد، مشغولیت و سرگرمی قرار ده [تا از ستم‌ورزی غافل شود] و بر وجودش در برابر مظلومی که با او به دشمنی برمی‌خیزد، داغ عجز و ناتوانی زن.

پی‌نوشت:
۱٫ بیانات مورخ ۱۴/۳/۱۴۰۳
۲٫همان

02آگوست/24

تکرار پیروزی خیبر دور از انتظار نیست | دکتر حسین رویوران

با آغاز عملیات «طوفان‌الاقصی» از سوی مقاومت اسلامی در غزه بسیاری از شخصیت‌های رژیم صهیونیستی دم زدن از امکان فروپاشی اسرائیل را آغاز کردند. با اینکه نظام غربی در اروپا و آمریکا از لحظه‌های آغازین عملیات نظامی طوفان‌الاقصی تا کنون از رژیم صهیونیستی در ابعاد نظامی، سیاسی، و اقتصادی حمایت کامل کردند و سیل کمک‌های نظامی به این رژیم با همه فشارهای مردمی و تظاهرات اعتراض‌آمیز تا کنون متوقف نشده و همه جنایات ضد انسانی و نسل‌کشی این رژیم از سوی کشورهای سلطه‌گر غربی در محافل بین‌المللی به گونه‌ای پوشانده شده، اما همچنان امکان فروپاشی این رژیم وجود دارد و این پدیده تا حد زیادی سئوال برانگیز است و دلایل آن باید بررسی شود.
“دانیال کانمان” اقتصاددان سرشناس اسرائیلی و استاد دانشگاه میشیگان آمریکا، برنده جایزه نوبل اقتصاد، اخیراً در گفتگو با شبکه ۱۲ رژیم صهیونیستی با اشاره به جنگ، تظاهرات اعتراضی، اختلاف شدید در شیوه مدیریت جنگ و گسست‌های اجتماعی سیاسی و دینی در جامعه صهیونیستی اظهار داشت: «من به‌شدت نگران آینده اسرائیل هستم. نگرانی من در حال حاضر بیشتر از جنگ روز غفران (جنگ ۱۹۷۳) است که ارتش‌های مصر و سوریه به‌طرزی غافلگیرانه به اسرائیل حمله کردند. اکنون نگرانی من در باره موجودیت و هویت اسرائیل است و اعتقاد دارم این پایان کار اسرائیل است که از قبل هم پیش‌بینی شده بود.» او ادامه می‌دهد: «چه اتفاقی در جامعه اسرائیل در حال رخ دادن است؟ این ساختار آن دولتی نیست که من می‌شناسم و در آن بزرگ شده‌ام. این کشوری نیست که دوست دارم فرزندانم در آن زندگی کنند. بدون شک این پایان این نظام است.»
اظهاراتی شبیه به آن نیز از سوی “هرتزوک” رئیس جمهور کنونی اسرائیل نیز شنیده شد که آینده اسرائیل را تسلیت گفت و نیز نخست‌وزیران قبلی مانند “ایهود باراک” و “اولمرت” که در باب انتقاد از رفتار بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر کنونی رژیم صهیونیستی اعلام کردند که او تیشه به ریشۀ موجودیت اسرائیل می‌زند و نظام را قربانی منافع فردی خود می‌سازد و این گونه بعید است این رژیم از دهه منحوس هشتم به سلامت عبور کند.
البته این اشاره به این مسئله تاریخی است که یهودیان در گذشته دو بار دولت برپا کردند، اما در دهه هشتم هر دوی آنها به علت اختلاف فرو پاشیدند و سقوط کردند.
“بن موریس” مورخ سرشناس اسرائیلی مقاله‌ای در سال ۲۰۱۹ در “روزنامه هاآرتص” منتشر کرد و در آن، در باره از هم پاشیده شدن اسرائیل صحبت ‌کرد. بن موریس در سال ۲۰۰۵ هنگامی که اسرائیل از غزه عقب‌نشینی نظامی کرد گفت که شکست پروژه از نیل تا فرات آغاز شده و این عقب‌نشینی از آرمان‌ها در آینده تبعات جدی بر موجودیت اسرائیل خواهد داشت. او گفت این رژیم پس از این عقب‌نشینی دور خود دیوار کشید تا در امنیت در داخل آن زندگی کند، اما اکنون در درون این دیوار نیز احساس ناامنی می‌کند.
اخیراً یکی از اساتید جامعه‌شناسی رژیم صهیونیستی در یک مصاحبه تلویزیونی اشاره کرد که قرآن ۱۴۰۰ سال پیش گفته که یهودیان خانه خود را از درون و قبل از اقدام بیرونی تخریب خواهند کرد. این گفته اشاره دارد به آیه ۲ سوره مبارکه حشر که می‌فرماید: «یُخرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِم وَأَیدِی الْمُؤمِنِین»: اینکه خانه خود را به دست خود و به دست مؤمنان تخریب می‌کنند.» ما الان در حال اجرای این پروژه هستیم. مجری برنامه ناگهان با شگفتی گفت: «اگر قرآن گفته و این به واقعیت تبدیل شده پس باید به قرآن ایمان آورد.»
“احمد منصور” یکی از سرشناس‌ترین مجریان شبکه الجزیره دو دهه پیش و قبل از شهادت شیخ احمد یاسین، رهبر و مؤسس جنبش حماس فلسطین مصاحبه‌ای با ایشان داشت و گفت: «اسرائیل دولتی صنعتی و کشاورزی نیرومند با تولید ناخالص بسیار بالا و یک نظام دارای سلاح‌های نامتعارف هسته‌ای، شیمیایی و بیولوژیک است. با برتری کامل نظامی چگونه ممکن است مقاومت فلسطین این نظام را ساقط کند؟»
شیخ احمد یاسین در پاسخ گفت: «اگر به سوره حشر دقت کنیم می‌توانیم حوادث آینده را به‌خوبی از آن استنباط کنیم. ابتدا مسلمان باید موقن به وعده‌های الهی باشد و این یقین به قرآن اهمیت زیادی در فهم آیات سوره حشر دارد. آیه: «مَا ظَنَنْتُم أَن یَخرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُم حُصُونُهُم مِنَ‌اللَّهِ فَأَتَاهُمُ‌اللَّهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ یُخرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیدِیهِم وَأَیْدِی الْمُؤمِنِینَ فَاعتَبِرُوا یَا أُولِی‌الأَبْصَارِ»؛ شما گمان کردید که دژها و باروها مانع از شکست آنها در برابر ارادۀ خداوند خواهد بود؟ ولی خداوند از جایی وارد شد که آنها گمان نمی‌کردند و در محاسبه آنها نبود و ترس را در دل آنها پراکنده ساخت و آنها خانه‌های خود را با دست خود و به دست مؤمنان تخریب خواهند کرد. پس ای مؤمنین عبرت بگیرید.»(۱)
این آیه نشان می‌دهد که مسلمانان در زمان پیامبر اکرم«ص» نیز تصور نمی‌کردند امکان شکست یهودیان خیبر وجود دارد و باورشان این بود که آنها بسیار قوی هستند، ولی اراده خداوند در نهایت بر پیروزی مسلمانان تعلق گرفت و امیر مؤمنان«ع» فاتح خیبر شد. شیخ یاسین ادامه داد: «البته استمرار یا سقوط دولت‌ها در حالت طبیعی تابعی از محاسبات علمی و کارکردی و جلب رضایتمندی اجتماعی است. ولی ما مسلمانان اعتقاد داریم در نهایت این خداوند است که حاکمیت را به کسی می‌سپارد یا از کسی می‌گیرد: «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ».(۲)
امروزه شرایط سیاسی و اجتماعی مسلمانان و یهودیان تا حد زیادی به شرایط جنگ خیبر نزدیک است. در یک‌ سو مؤمنان مجاهد و با اراده قرار دارند و در سوی دیگر یک قدرت اهریمنی صهیونیستی که در حق مردم مظلوم فلسطین بویژه در مورد کودکان و زنان، ظلم و جنایت بسیاری کرده و طبق قاعده، باطل هرگز نمی‌تواند پایدار باشد «إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»(۳) امید به پیروزی وجود دارد و از آنجا که سنت‌های الهی تغییر ناپذیرند و شرایط کنونی به جنگ خیبر شباهت دارد، چیزی جز تکرار پیروزی خیبر قابل تصور نیست.
آنچه مسلم است رژیم صهیونیستی اکنون عملیات تخریب از درون را آغاز کرده است. ستاد مدیریت اعتراض به اصلاحات قضایی در رژیم صهیونیستی که قبل از جنگ «طوفان الاقصی» ۴۲ هفته تظاهرات چند صد هزار نفری بر ضد نتانیاهو و ائتلاف حاکم راه انداخته بودند، در وسط جنگ اعلام کردند که اعتراضات را از سر خواهند گرفت.
لایحه وظایف برابرِ شهروندان در زمینه خدمت نظام وظیفه که بر ضرورت لغو استثنای آنها از خدمت نظام وظیفه در ارتش را مطرح می‌کند با چه جنجالی روبرو شد و “حریدیم‌ها” اعلام کردند که آنها خدمت نخواهند کرد و اگر کنیست (پارلمان) این لایحه را مصوب کند، آنها اسرائیل را ترک خواهند کرد.
اگر نگاهی هرچند سطحی به جامعه صهیونیستی کنونی بیندازیم به این نتیجه خواهیم رسید. معمولاً در جنگ، هر نظام سیاسی نیروهایش را بسیج می‌کند و به خدمت زیر پرچم فرا می‌خواند و اتحاد اجتماعی افزایش می‌یابد و مردم ایثارگرانه اختلافات را کنار می‌گذارند و از دولت مرکزی و نیروهای مسلح حمایت می‌کنند، اما پس از عملیات «طوفان الاقصی» ما شاهد اختلاف شدید در رژیم صهیونیستی بویژه در بارۀ راهکار آزادی اسرای خود نزد حماس بودیم و تظاهرات‌های متعددی در اعتراض به رفتار دولت در این‌زمینه اتفاق افتاد. و لایحه‌ی وظایف برابر شهروندان در زمینه‌ی خدمت نظام وظیفه که ضرورت خدمت شهروندان متعصب “حریدیمی‌ها” در ارتش را مطرح کرد با جنجال فراوان رو به‌رو شد و حریدیم‌ها اعلام کردند که آنها خدمت نظام وظیفه را نخواهند پذیرفت و اگر کنیست (‌پارلمان) این لایحه را تصویب کند، آنها اسرائیل را ترک خواهند کرد. همه این شاخص‌ها نشان می‌دهند تخریب از درون در این رژیم جعلی آغاز شده و ما با یک جامعه یکپارچه روبه‌رو نیستیم.
از طرفی در بحبوحۀ جنگ کنونی، بسیاری از نظامیان بلندپایه از جمله سخنگوی ارتش یا استعفا داده و یا درخواست بازنشستگی کرده‌اند و آنهایی هم که مانده‌اند بر خلاف رفتار نظامی سیاست‌های نتانیاهو فرمانده کل قوا در این رژیم را زیر سئوال بردند.
ستاد برگزاری اعتراض به اصلاحات قضایی در رژیم صهیونیستی که قبل از جنگ، ۴۲ هفته تظاهرات چند صد هزار نفری بر ضد نتانیاهو و ائتلاف حاکم راه انداخته بود، در کشاکش جنگ اعلام کرد که اعتراضات را از سر خواهد گرفت.
نظرسنجی‌های اخیر نیز در درون رژیم صهیونیستی نشان می‌دهند که مردم، ائتلاف راست حاکم را یک مافیای قدرت می‌دانند که با امنیتی کردن شرایط انتخابات و اغفال مردم، قدرت را غصب کرده و بر خلاف خواست مردم عمل می‌کند و اگر اکنون انتخابات برگزار شود، حتی یک سوم آرای مردم را به دست نخواهد آورد.

طوفان الاقصی و تاثیر آن بر استمرار این رژیم
آنچه مسلم است رژیم صهیونیستی همواره با انحصار هسته‌ای و برتری نظامی، همواره در سطح منطقه تمام جنگ‌ها با ارتش‌های عربی را یکسره می‌کرد و اشغال فلسطین و زمین تحت اشغال را گسترش می‌داد. محور مقاومت با ایجاد مدل جدیدی از جنگ به نام جنگ نامتقارن موفق شد برتری نظامی صهیونیستی را خنثی کند و این یکی از بزرگ‌ترین تحول‌هایی است که معادلات منطقه را در معرض دگرگونی قرار داد. در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ حزب‌الله لبنان برای اولین ‌بار رژیم صهیونیستی را غافلگیر کرد و شکست داد. این‌گونه جنگ، تحول بزرگی در معادلات رویارویی با این رژیم پدید آورد و افق‌های جدیدی را گشود.
رژیم صهیونیستی پس از جنگ ۳۳ روزه با تشکیل کمیته‌ای متشکل از متخصصان نظامی، اساتید دانشگاه در علوم استراتژیک، جامعه‌شناسان، سیاسیون، روانشناسان (کمیته وینوگراد) در صدد پاسخ به این سئوال برآمد که چرا اسرائیل به‌رغم برتری کامل نظامی در برابر حزب‌الله شکست خورد و ب اهداف خود دست نیافت؟ این کمیته با انجام بیش از ۴۵۰۰ مصاحبه با دست‌اندرکاران، متخصصان و نیروهای مهم رزمی به این نتیجه رسید که مدل جنگ نامتقارن محور مقاومت برتری نظامی اسرائیل را خنثی کرده و مانع از پیروزی آن شده است.
در این گزارش ۶۰۰ صفحه‌ای اشاره شده که اسرائیل همچنان برتری نظامی دارد، اما به علت نبودن اهداف مقاومت روی زمین، امکان یکسره‌سازی و پیروزی از آن گرفته شده است. رژیم صهیونیستی با تئوری سرزمین سوخته “ضاحیه” و حمله به مردم غیرنظامی و کشتار و تخریب وسیع خانه‌ها، بیمارستان‌ها، و مدارس امیدوار بود با سیاست ارعاب بتواند نوعی ترس و نه بازدارندگی در طرف مقابل ایجاد کند. این مدل جنگ امروز در غزه در حال تکامل و شاخص‌های آن در حال تکمیل است.
ولی آنچه اسرائیل را به‌شدت غافلگیر کرد، واکنش وسیع جهانی به این جنایات بود. به‌عنوان نمونه آمریکا با حمله هسته‌ای به ژاپن، در جنگی کلاسیک این کشور را وادار به تسلیم ‌کرد. در این مدل یک طرف پیروز مطلق و طرف دیگر تسلیم مطلق است؛ در حالی که در جنگ نامتقارن، تعریف طرف پیروز و بازنده جنگ با شاخص تحقق اهداف قابل تعریف است. هرچند که در این مدل مفهوم پیروزی و باخت نسبی است و طرف پیروز کار را یکسره نمی‌سازد و طرف بازنده نیز توان جنگیدن را از دست نمی‌دهد.
در میدان غزه برای همگان روشن است که مقاومت اهداف خود را محقق کرده، در حالی که دشمن در تحقق اهداف اعلام شده خود به‌رغم همه جنایات تا کنون ناکام مانده است. مقاومت برای مبادله اسیر گرفت و آتشباری کرد و تمرین آزادسازی سرزمینی را انجام داد، اما دشمن در تمام اهداف خود اعم از ریشه‌کنی مقاومت، قطع آتشباری، آزادی اسرا با زور و کوچ دادن مردم غزه به صحرای سینا ناکام ماند.
این پیروزی قطعاً مابه ازاء دارد و عقب‌نشینی آمریکا از عراق و پذیرش مرزهای جدید محور مقاومت بخشی از آن به‌شمار می‌آید. همچنین یکی از نتایج «طوفان‌الاقصی» قرار گرفتن موضوع ضرورت حل بحران فلسطین روی میز جامعه جهانی است، به‌گونه‌ای که حتی حامیان غربی تل‌آویو اکنون ناچار به مطرح کردن موضوع دو دولت شده‌اند. البته محور مقاومت راضی به کمتر از آزادی فلسطین از نهر تا بحر نیست، ولی از بازگشت هر وجب از خاک فلسطین در هر طرحی استقبال می‌کند.
صرف مطرح شدن این موضوع برای رژیم صهیونیستی بحران‌آفرین است؛ زیرا جریان سکولار تا حدودی ممکن است با جرح و تعدیل با این ایده کنار بیاید، اما جریان راست دینی تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش این موضوع نیست و عقب‌نشینی از هر وجب از کرانه باختری را معادل شکست تفکر صهیونیسم می‌داند. اخیراً اکثر رهبران راست اسرائیل در پاسخ به طرح دو دولت آمریکا هرگونه گفتگو درباره عقب‌نشینی از کرانه باختری را رد کردند. با توجه به مسلح بودن جریان راست که عمدتاً در شهرک‌های کرانه باختری استقرار دارند، هیچ بعید نیست که این جریان دست به جنگ داخلی بزند و مانع از عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی حتی از یک پنجم خاک فلسطین شود. این جریان قبلاً نیز اسحاق رابین، نخست‌وزیری که در این زمینه توافق اسلو را امضاء کرد، ترور کرد. تشدید شکاف‌های سیاسی و اجتماعی در درون رژیم صهیونیستی یکی از متغیرهایی است که می‌تواند این رژیم را در آینده دچار بحران‌های جدی کند.

پی‌نوشت‌ها
۱٫سورۀ مبارکۀ حشر آیۀ ۲
۲٫بخشی از آیۀ ۳ سورۀ مبارکۀ آل‌عمران
۳٫بخشی از آیۀ شریفۀ ۸۱ سوره مبارکۀ اسراء

02آگوست/24

فلسطین، کلید درهای فرج در نگاهی قرآن بنیان | حجهالاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی محمدی

درآمد
امروزه جامعه‌ جهانی با مشکلات فراوان اقتصادی، جنگ‌ها، مسائل اقلیمی و ده‌ها مسئله‌ دیگر مواجه است. در این بین، مسئله‌ فلسطین، بزرگ‌ترین مسئله‌ بشریت در قرن اخیر است. در فلسطین، شرارت، ظلم، استکبار و جنایت، همه‌ توان خود را به میدان آورده‌اند تا انسانیت، اخلاق، معنویت و همه‌ ارزش‌ها را به مسلخ ببرند. از این رو حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اشغال فلسطین و قدس شریف را بزرگ‌ترین مصیبت تاریخ معاصر خوانده‌اند.(۱)
با مراجعه به قرآن، روایات و تاریخ درمی‌یابیم که عمر ظلم کوتاه است و دیر زمانی نخواهد گذشت که مظلومان مقتدر بر ظالمان ستمگر و مستضعفان بر مستکبران و زورگویان پیروز شوند. این سنت قطعی خداوند است. قرآن می‌فرماید «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرضِ وَ نجَعَلَهُمْ أَئمَّهً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛(۲) ما مى‏خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم.» این پیروزی نهایی در زمان ظهور اتفاق می‌افتد و همه‌ ما وظیفه داریم علاوه بر زمینه‌سازی برای ظهور، ویژگی‌های ظلم‌ستیزان را بشناسیم و در زمره‌ یاوران امام مهدی(عج) درآییم.
امروزه در فلسطین ظلم صهیونیست‌ها به اوج رسیده و با تمام قساوت و سنگدلی، می‌کُشند، می‌سوزانند، تخریب می‌کنند و از هیچ ظلمی در حق ملت مظلوم دریغ نمی‌کنند؛ ولی این ستم‌ها نه تنها هیچ فایده‌ای برای ستمگران ندارد، بلکه مستکبران را به نابودی می‌کشاند و کلید درهای فرج را به سوی مسلمانان می‌گشاید و بیش از پیش وعده پیروزی را نزدیک می‌کند. اینک ماییم و قضیه‌ فلسطین، ماییم و ظلم استکبار، ماییم و یاری مظلوم: با قلم، قدم، دم و درم.
پرسش مهم فراروی ما این است: قضیه‌ فلسطین چگونه می‌تواند کلید درهای فرج باشد و وظیفه‌ ما در این میان چیست؟ برای یافتن پاسخ به پرسش فوق، ابتدا نگاهی قرآنی به مسئله‌ فلسطین می‌اندازیم و در ادامه با وظایفمان آشنا خواهیم شد.

فلسطین سرزمین صلح و آرامش
سرزمین فلسطین و به‌ویژه بیت‌المقدس به سبب حضور، تولد، زندگى یا دفن شمارى از پیامبران و شخصیت‌هاى بزرگ الهى در آن، از قبیل ابراهیم، یعقوب، داوود، سلیمان، مریم، عیسى(ع) و پیامبر اسلام(ص)، همچنین وجود بسیارى از آثار، اماکن و بناهاى دینى و مقدس کهن در آن، از ارزش و قداست ویژه‏اى در نزد پیروان همه‌ ادیان ابراهیمى برخوردار است.(۳) صخره‌ مقدس (مذبح اسماعیل، قبله‌ موسى(ع) و بنى‏اسرائیل و جایگاه عروج پیامبر اسلام(ص)(۴) قبهالصخره، هیکل سلیمان، برج داوود، مسجد الأقصى و قبه المعراج و ده‌ها اثر دینى و تاریخى دیگر از این قبیل در آن است.(۵) بر اساس گزارش برخى منابع فقط آثار و اماکن اسلامى بیت المقدس به بیش از ۱۱۰ مورد مى‏رسد.(۶)
بیت‏المقدس، پیشتر‏ با نام عبرى اورشلیم خوانده مى‏شد. پس از بنای شهر، پادشاه کنعانى به احترام «شالیم» (خداى صلح) آن را «یُوْرشالیم» به معناى شهر صلح و آرامش خواند. حضرت داوود(ع) آن را به «اورشلیم» تغییر داد.(۷) «اور» در زبان سومرى و آرامى به معناى «شهر» است که وارد زبان عبرى شده و با «شلیم» به معناى مقدس، صلح و آرامش، رویهمرفته، معناى شهر مقدس، شهر صلح، سلامتى و آرامش را مى‏دهد.(۸)
اما صهیونیست‌ها با ادعای یهودیت و پیروی از پیامبران الهی از جمله حضرت داوود پس از حمله به فلسطین، بدترین جنایت‌ها را در حق مردم این سرزمین انجام دادند. دایره‌ این جنایت‌ها به‌قدری وسیع و فاجعه‌بار و شنیع است که در هیچ جای تاریخ نمی‌توان به این شدت با بازه بیش از ۷۰ سال نظیر آن را سراغ گرفت و متأسفانه هنوز هم تداوم دارد. ارائه نمونه‌هایی از جنایت‌های سفاکان صهیونیست شاهدی بر این مدعاست.
۱٫آنان در ۲۲ مه سال ۱۹۴۸ در کشتار طنطوره، مردان را در قفس انداختند، به دختران تجاوز و پس از قتل عام ۲۵۰ فلسطینی، ۱۷۲۸ خانواده را آواره کردند.
۲٫در کشتار دیر یاسین،۲۵۰ فلسطینی را قتل عام کردند و حتی جنین از شکم زن باردار بیرون کشیدند و سر جنین را بریدند.
۳٫در قتل عام اللد و الرمله، به زن و کودک رحم نکردند و حداقل ۱۷۶ فلسطینی را کشتند.
۴٫در قتل عام خان یونس در سال ۱۹۵۷، خانه به خانه را گشتند و حداقل ۲۷۵ فلسطینی را کشتند.
۵٫در قتل عام اردوگاه‌های صبرا و شتیلا، حدود ۳۵۰۰ تن از فلسطینیان که اکثر آنان را زنان و کودکان تشکیل می‌داد، کشتند، با کارد شکم زنان حامله را دریدند و با سرنیزه بر روی بدن خونین کودکان و زنان نشان صلیب کشیدند.
۶در انتفاضه‌ دوم فلسطینیان که از سال ۲۰۰۰ آغاز شد، بیش از ۴۴۰۰ انسان بیگناه را قتل عام و حدود پنجاه هزار نفر را مجروح کردند.
۷٫در سال ۲۰۱۴ میلادی بیش از دو هزار فلسطینی را کشتند که بیش از یک سوم آنان را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند.
۸٫٫و بالاخره در جنایت فعلی که تا کنون حدود ۳۴۶۵۴ نفر را شهید و حدود ۷۷۷۶۵ نفر را زخمی کرده‌اند. دشمن صهیونیستی در این نبرد نابرابر با استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی و بمب‌های فسفری و… جنایت کم‌سابقه‌ای را در تاریخ مرتکب شده است.

طغیان اسرائیل، کلید فتح فلسطین در نگاهی قرآن‌بنیان
هر چند واژه‌ فلسطین با صراحت در قرآن نیامده است، ولی در آیاتی از قرآن کریم از بیت‏المقدس سخن به میان آمده است. بیشتر مفسّران، تعابیرى مانند، «الارضِ الَّتى برَکنا فیها» (انبیاء، اعراف، ۱۳۷)، «الارضُ المُقَدَسَه» (مائده، ۲۱)، «القَریَه» (بقره، ۵۸) و «الارض» (اسراء، ۴) را بر آن تطبیق کرده‏اند. در آیات مربوط به تغییر قبله (بقره، ۱۴۲- ۱۵۰) نیز تلویحاً از بیت‌المقدس‏ یاد شده است.(۹)‏ به داستان‌های بنى‏اسرائیل و سکونت آنان در سرزمین فلسطین نیز در آیاتی از قرآن کریم اشاره شده است. بنى‏اسرائیل در پى خروج از مصر و ورود به فلسطین، در شهر بیت‏المقدس با قومى معروف به عمالقه روبه‏رو شدند. موسى(ع) از آنان خواست که وارد سرزمین مقدس شوند، با عمالقه بجنگند و در غیر این صورت دچار خسران و زیان خواهند شد: «یا قَومِ ادخُلوا الارضَ المُقَدَّسَهَ الَّتى کَتَبَ اللَّهُ لَکُم و لا تَرتَدّوا عَلى‏ ادبارِکُم فَتَنقَلِبوا خاسِرین». (مائده، ۲۱) مفسران مشهور شیعه(۱۰) و سنى(۱۱) سرزمین مقدس یاد شده را شهر بیت‌المقدس در سرزمین فلسطین دانسته‏اند.
یکی دیگر از موارد مهم یاد کرد پایتخت فلسطین در قرآن، آیات اول سوره‌ اسراست. خداوند در اولین آیه از سوره‌ اسرا می‌فرماید: «پاک و منزّه است خدایى که بنده‏اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى- که گرداگردش را پربرکت ساخته‏ایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهد، زیرا او شنوا و بیناست.»
(۱۲) علاوه بر آیه یاد شده، از آیه چهارم به بعد این سوره، از ظلم‌های یهودیان ومجازات‌هایی که در انتظار آنان بوده و هست سخن می‌گوید: «ما در کتاب تورات به بنى اسرائیل اعلام کردیم که شما در زمین، دو بار فساد خواهید کرد، و راه طغیان بزرگى را در پیش خواهید گرفت.»(۱۳)
نتیجه‌ این طغیان و سرکشی بنی‌اسرائیل روشن است: «فَإِذَا جَاءَ وَعدُ أُولَئهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُم عِبَادًا لَّنَا أُوْلىِ بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلَلَ الدِّیَارِ وَ کاَنَ وَعْدًا مَّفعُولًا؛(۱۴) هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما می‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند و حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانه‏ها را جستجو مى‏کنند و این وعده‏اى است قطعى.»
مفسران در این‏ باره که فسادانگیزى دوگانه بنى‏اسرائیل چه بوده است، دیدگاه‌های متفاوتی را مطرح کرده‌اند. برخى آن را رفتارهای نابخردانه یهودیان از جمله کشتن زکریاى پیامبر و فرزند وى حضرت یحیى(ع) دانسته‏اند(۱۵) و برخى دیگر اراده قتل ارمیاى نبى و عیسى مسیح(ع) را هم افزوده‏اند.(۱۶) برخی دیگر از مفسران با تأکید بر ظهور آیات در ایمان و وحدت مبارزانی که با اسرائیل می‌جگند و همچنین استکبار و عصیان گسترده اسرائیلیان، منظور از آیات را افساد یهودیان در دوره‌های پس از اسلام و سرکوبى آنان در آینده به دست مسلمانان خبر داده‏اند.(۱۷)
به نظر می‌رسد همه‌ این موارد از مصادیق ستمگری، زورگویی، طغیان و استکبار یهودیان است. به دیگر سخن این آیه مصادیقی دارد و موارد پیش گفته برخی از مصادیق آیه هستند، ولی آیات قرآن مصادیق دیگری نیز دارد. برابر روایات یکی از بهترین مصادیق افرادی که با یهودیان ستمگر (صهیونیسم فعلی) مبارزه می‌کنند، خونخواهان امام حسین(ع) و یاوران مهدی(عج) هستند. برای نمونه امام صادق(ع) در تفسیر آیه: «وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْن» می‌فرماید: «منظور از آیه «هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما می‌انگیزیم.»(۱۸) این است که آنگاه که زمان خونخواهی از امام حسین(ع) فرا رسد، خداوند مجاهدانی را می‌فرستد که برای به دست آوردن مجرمان خانه‌ها را جستجو می‌کنند. این مجاهدان را خداوند قبل از قیام حضرت مهدی(عج) می‌فرستد.»(۱۹)
همچنین حدیث دیگری به نقل از امام باقر(ع) می‌خوانیم: «منظور از کسانی که خداوند می‌فرماید «گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما می‌انگیزیم‏»، امام مهدی(عج) و یاران او هستند که سخت نیرومندند.(۲۰)

رزمندگان جبهه مقاومت، بندگان خاص خدا
خداوند در آیه مورد بحث در باره‌ افرادی که با بنی‌اسرائیل می‌جنگند می‌فرماید: «بعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ…گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضدّ شما می‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند و حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانه‏ها را جستجو مى‏کنند»
مجاهدانی که آیه از آنان سخن می‌گوید، ویژگی‌های ممتازی دارند، از جمله:
۱) ایمان به خدا: «عِباداً لَنا» در این آیه اشاره به مبارزان و افراد باایمانی است که با بنی‌اسرائیل می‌جنگند. نویسنده مجمع البیان نکته‌ یاد شده را به نقل از جبائی نقل کرده است.(۲۱)
۲) توانمندی و جنگاوری، «بَأْسٍ» در لغت به معناى شدت در جنگ است و «أُولِی بَأْسٍ» توانمندى و جنگاورى را معنا مى‏دهد.(۲۲)
۳) جستجوى خانه به خانه براى دستگیرى فسادگران بنى‏اسرائیل: «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ»
این ویژگی‌ها، اصولی هستند که رزمندگان جبهه مقاومت به آن پایبندند. دیر زمانی بود که مبارزان فلسطینی با شعارهای پوچ و توخالی پان عربیسم و امیدواری به غیر خدا، پای در میدان می‌نهادند، ولی امروزه آن شعارهای واهی رنگ باخته‌اند و رزمندگان با نام خدا، به یاد خدا و با استعانت از معصومان نبرد می‌کنند. زمانی که فلسطینیان با شعارهای غیرالهی به جنگ صهیونیسم می‌رفتند، غالباً شکست‌خورده باز می‌گشتند؛ ولی امروزه افسانه‌ شکست‌ناپذیری اسرائیل، حتی بین خود صهیونیست‌ها نیز رنگ باخته است و این مهم تنها با رعایت اصولی به دست آمده که در آیه فوق به برخی از آنها اشاره شده است. امام خامنه‌ای در این باره می‌فرمایند: «فلسطین پرچم جهاد پیچیده، دشوار و بلندمدت دنیای اسلام با مستکبران متجاوز و غارتگر است که شرط اصلی پیروزی در این جهاد عظیم پای فشردن بر اصول است.»(۲۳)
جهاد همه جانبه‌ علمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی در کنار ایمان‌گرایی‌، مردم‌گرایی و علم‌گرایی اصولی است که باید با دقت به آن توجه شود. از این رو حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دست ‌یافتن جهان اسلام به هدف والای رهایی از سلطه و زورگویی مستکبران را امری ممکن، اما منوط به جهاد علمی سیاسی و اخلاقی می‌دانند و خاطرنشان می‌کنند: «ملت ایران در بیست ‌و ‌هفت سال اخیر میوه‌های شیرین این جهاد مقدس را بر پایه‌ ایمان‌گرایی، مردم‌گرایی و علم‌گرایی چشیده است.»
از نگاه قرآن‌بنیان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، شرط اصلی موفقیت جهاد ملت فلسطین و امت اسلام، پای‌ فشردن بر اصول است، کما اینکه دشمن هم با تمام توان خود پای به میدان نهاده است تا امت اسلام این اصول را کمرنگ و شاخص‌ها را گم کند. ایشان با اشاره به تلاش‌های پیچیده‌ دشمنان برای چشم‌ پوشیدن مسلمانان از اصول خود و یا حداقل کمرنگ شدن این اصول تصریح کردند: «اگر این هدف دشمن تحقق یابد، امت اسلامی شاخص‌های راهنما را گم می‌کند و به قواعدی که دشمن تعیین کرده است، محکوم می‌شود. نتیجه‌ این تسلیم از هم‌اکنون معلوم است.»(۲۴)

خیزش جهانی و پیروزی نهایی
قیام امام مهدی(عج) جهانی و یکی از مهم‌ترین فلسفه‌های ظهور و عدالت‌گستری در تمام پهنه‌ گیتی است. آن حضرت می‌آید تا جهان پر از ظلم و ستم را پر از عدل و داد کند. این مهم نیازمند عزمی جهانی برای ظلم‌ستیزی است. قضیه‌ فلسطین از این جهت نیز می‌تواند کلیدی برای فرج و مقدمه‌ای برای انقلاب جهانی مهدوی(عج) باشد. امروز در قضیه‌ فلسطین به‌خوبی مشاهده می‌شود که جریان ظلم‌ستیزی جهانی جانی تازه گرفته و مردم جهان در غالب نقاط به یاری مظلومان ستمدیدگان فلسطینی برخاسته‌اند. راه‌پیمایی‌های عظیم دانشجویان در کشورهای آمریکا، انگلستان، فرانسه و… نمونه‌هایی از این خیزش جهانی است. ظالمان و زورمداران نیز در مقابل همه‌ توان خود را به کار گرفته‌اند تا جلوی این حرکت عظیم را بگیرند.

سخن آخر
۱) مبارزه با ظلم، در طول تاریخ یکی از مهم‌ترین برنامه‌های پیامبران الهی و دیگر مصلحان و نیک‌اندیشان بوده است. طوفان‌الاقصی و نیز عملیات وعده صادق از مصادیق این مبارزه بی‌امان بر ضد ظلم هستند.
۲) در نگاهی قرآن‌بنیان و با استناد به قرآن کریم، جریان فلسطین اگر به‌خوبی تبیین، تمشیت و مدیریت شود می‌تواند زمینه‌ساز فرج و کلیدی برای فتح الفتوح بزرگ اسلام باشد.
۳) خیزش‌های جهانی علیه ظلم صهیونیست‌ها نیز شاهدی بر گشایش و کلیدی از کلیدهای باب فرج هستند.
۴) آنچه گذشت به معنی تعیین وقت ظهور نیست؛ زیرا وقت قطعی ظهور منجی عالم بشریت را تنها خدا می‌داند، ولی همه‌ مسلمانان وظیفه دارند در زمینه‌سازی ظهور بکوشند.
۵) مجاهدان جبهه‌ مقاومت آنگاه می‌توانند زمینه‌ساز ظهور باشند که به اصول توجه و شاخص‌های مجاهد واقعی اسلامی از جمله نگاه توحیدی، جهاد همه جانبه فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی را در خود تقویت کنند.

منابع
۱٫ قرآن کریم
۲٫ احکام القرآن، احمدبن على الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش صدقى محمد جمیل، مکه المکرمه، المکتبه التجاریه، [بى‏تا].
۳٫ الانس الجلیل فى قصه موسى و فرعون و بنى‏اسرائیل، فؤاد عبدالله العمر، اول، کویت، مکتبه المنار و الاسلامیه، ۱۴۱۹ ق.
۴٫ بیت‏المقدس شهر پیامبران، عبدالله ناصرى، اول، تهران، سروش، ۱۳۶۷ ش.
۵٫ تاریخ اورشلیم (بیت المقدس)، سید جعفر حمیدى، اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴ ش.
۶٫ تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلى (م. ۸۶۴ ق.)، جلال الدین السیوطى (م. ۹۱۱ ق.)، اول، بیروت، مؤسسه النور، ۱۴۱۶ ق.
۷٫ تفسیر القرآن العظیم، اسماعیل بن کثیر الدمشقى (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش یوسف مرعشلى، سوم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۹ ق.
۸٫ تفسیر راهنما ، هاشمى رفسنجانى و برخى از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، – قم، چاپ: سوم، ۱۳۷۹٫
۹٫ تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرائب، محمد بن محمد رضا القمى المشهدى، به کوشش حسین درگاهى، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۴۱۱ ق.
۱۰٫ تفسیر نور الثقلین، ابن‏جمعه العروسى الحویزى (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولى محلاتى، چهارم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ ش.
۱۱٫ جامع البیان عن تأویل آى القرآن، محمدبن جریر الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقى، جمیل العطار، اول، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
۱۲٫ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلى حداد عادل و دیگران، دوم، تهران، بنیاد دائرهالمعارف اسلامى، ۱۳۷۸ ش.
۱۳٫ دائرهالمعارف بستانى، معلم بطرس البستانى، بیروت، دارالمعرفه، [بى‏تا].
۱۴٫ دایرهالمعارف تشیع، زیر نظر صدر حاج سید جوادى، فانى، خرمشاهى، سوم، تهران، نشر شهید سعید محبى، ۱۳۷۵ ق.
۱۵٫ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور، جلال‏الدین السیوطى (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
۱۶٫ زاد المسیر فى علم التفسیر، جمال‏الدین الجوزى (م. ۵۹۷ ق.)، چهارم، بیروت، المکتب الاسلامى، ۱۴۰۷ ق.
۱۷٫ الصحیح من سیرهالنبى الاعظم صلى الله علیه و آله، جعفر مرتضى العاملى، بیروت، دارالسیره، ۱۴۱۴ ق.
۱۸٫ قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، اول، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ ش.
۱۹٫ الکشاف، محمود بن عمر الزمخشرى (م. ۵۳۸ ق.)، دوم، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
۲۰٫ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، فضل بن‏الحسن الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفه، افست، تهران، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ ق.
۲۱٫ معجم اللاهوت الکتابى، انطونیوس نجیب، به کوشش سید اروس و سلیم دکاش الیسوعى، دوم، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۸۸ م.
۲۲٫ الموسوعه العربیه العالمیه، مؤسسه اعمال الموسوعه للنشر والتوزیع، دوم، الریاض، ۱۴۱۹ ق.
۲۳٫ الموسوعه الفلسطینیه، احمد المرعشى، اول، دمشق، ۱۹۸۴ م.

پی‌نوشت:
۱- https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=1371
۲- قصص / ۵٫
۳- ر. ک: معجم اللاهوت، ص ۱۲۴؛ دانشنامه جهان‏اسلام، ج ۵، ص ۹۵؛ الانس‏الجلیل، ج. ۱، صص. ۲۴۰- ۲۳۹٫
۴- تاریخ اورشلیم، ص. ۱۷؛ دایرهالمعارف تشیع، ج. ۳، ص ۵۵۸؛ الموسوعه العربیه، ج. ۱۸، ص. ۸٫
۵- ر. ک: بیت المقدس، صص.۱۶۴-۱۱۶؛ دانشنامه‌ جهان‏اسلام، ج. ۳، ص. ۱۰۴؛ الموسوعه العربیه، ج. ۱۸، صص.۸۷-۸۶ .
۶- ر. ک: بیت المقدس، صص. ۱۶۴-۱۱۶٫
۷- تاریخ اورشلیم، صص.۱۶-۱۵؛ الموسوعه الفلسطینیه، ج. ۳، ص. ۵۱۰٫
۸- ر. ک: دایرهالمعارف بستانى، ج. ۴، ص. ۶۲۳؛ قاموس کتاب مقدس، ص. ۱۱۸؛ تاریخ اورشلیم، ص. ۱۵٫
۹- جامع‏البیان، مج. ۲، ج. ۲، ص.۱۰-۳؛ ۳۹-۱۷؛ مجمع‏البیان، ج. ۱، ص.۴۲۴- ۴۱۴؛ الدرالمنثور، ج. ۱، صص.۲۷۰-۲۶۰ .
۱۰- مجمع‏البیان، ج. ۱، ص. ۲۲۵؛ کنزالدقائق، ج. ۱، ص. ۲۵۳٫
۱۱- احکام القرآن، ج. ۲، ص. ۵۶۱؛ زادالمسیر، ج. ۲، ص. ۳۲۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج. ۱، ص. ۱۰۱٫
۱۲- اسراء / ۱٫
۱۳- اسراء / ۴٫
۱۴- اسراء / ۵٫
۱۵- تفسیر جلالین، ص. ۲۸۶٫
۱۶- الکشاف، ج. ۲، ص. ۶۴۹٫
۱۷- الصحیح من سیره، ج. ۳، صص.۴۹-۴۷٫
۱۸- اسراء / ۵٫
۱۹- تفسیر نور الثقلین، ج.‏۳، ص. ۱۳۸٫
۲۰- همان؛ ص. ۱۳۹٫
۲۱- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج.‏۶، ص. ۶۱۵٫
۲۲- تفسیر راهنما، ج.‏۱۰، ص. ۱۷٫
۲۳- -https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=1371
۲۴- همان.

02آگوست/24

وداع | حسن صنوبری

وداع
بیا که ابر، صلایی به سوگواران زد
که مِه نشست و پرنده پرید و باران زد
دگر صدایی از آن کشتگان نمی‌خیزد
مگر نسیم که شیون به لاله‌زاران زد
نبود دشت و بیابان حریف غربت ما
دل از نهایت غربت، به کوهساران زد
***
بیا چو ابر بباریم بر جنازه‌ی گل
بیا که لشکر پاییز بر بهاران زد
«جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال»
فراق آمد و خنجر به دوست‌داران زد
جزای آنکه نبودیم قدردانِ بهار
تگرگ آمد و آتش به کشت‌زاران زد
دریغ از این‌که به تاوانِ ناسپاسی ما
اجل خدنگ، به سرهای حق‌گزاران زد

مگر که روز جزا شد که دست قهر خدای
شراره بر گنه ما گناهکاران زد؟!
خمید قد صنوبر، شکست قامت سرو
از آتشی که به گل، دست روزگاران زد
نزد فراق رفیقان و کین بدخواهان
چنان که بر دل ما داغ آن سواران زد
***
عجب ز مرحمتِ آن نگارِ کهنه‌سوار
که جای لشکر دشمن، به قلب یاران زد
به شاهراهِ شهادت چنان شتابان تاخت
که نقش تازه به آیین شهریاران زد
ز جام زهر نترسید و از بلا نگریخت
که گام در ره صاحب‌دلِ جماران زد
که ابر بود و زمانی بر این کویر گذشت
سپس پرنده شد و بال با هَزاران زد
نوشته شد، با اندوهِ شرم‌آگین، در بهار خونین ۱۴۰۳

02آگوست/24

فلسطین، کلید درهای فرج در نگاهی قرآن بنیان | حجهالاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی محمدی

درآمد
امروزه جامعه‌ جهانی با مشکلات فراوان اقتصادی، جنگ‌ها، مسائل اقلیمی و ده‌ها مسئله‌ دیگر مواجه است. در این بین، مسئله‌ فلسطین، بزرگ‌ترین مسئله‌ بشریت در قرن اخیر است. در فلسطین، شرارت، ظلم، استکبار و جنایت، همه‌ توان خود را به میدان آورده‌اند تا انسانیت، اخلاق، معنویت و همه‌ ارزش‌ها را به مسلخ ببرند. از این رو حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اشغال فلسطین و قدس شریف را بزرگ‌ترین مصیبت تاریخ معاصر خوانده‌اند.(۱)
با مراجعه به قرآن، روایات و تاریخ درمی‌یابیم که عمر ظلم کوتاه است و دیر زمانی نخواهد گذشت که مظلومان مقتدر بر ظالمان ستمگر و مستضعفان بر مستکبران و زورگویان پیروز شوند. این سنت قطعی خداوند است. قرآن می‌فرماید «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرضِ وَ نجَعَلَهُمْ أَئمَّهً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛(۲) ما مى‏خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم.» این پیروزی نهایی در زمان ظهور اتفاق می‌افتد و همه‌ ما وظیفه داریم علاوه بر زمینه‌سازی برای ظهور، ویژگی‌های ظلم‌ستیزان را بشناسیم و در زمره‌ یاوران امام مهدی(عج) درآییم.
امروزه در فلسطین ظلم صهیونیست‌ها به اوج رسیده و با تمام قساوت و سنگدلی، می‌کُشند، می‌سوزانند، تخریب می‌کنند و از هیچ ظلمی در حق ملت مظلوم دریغ نمی‌کنند؛ ولی این ستم‌ها نه تنها هیچ فایده‌ای برای ستمگران ندارد، بلکه مستکبران را به نابودی می‌کشاند و کلید درهای فرج را به سوی مسلمانان می‌گشاید و بیش از پیش وعده پیروزی را نزدیک می‌کند. اینک ماییم و قضیه‌ فلسطین، ماییم و ظلم استکبار، ماییم و یاری مظلوم: با قلم، قدم، دم و درم.
پرسش مهم فراروی ما این است: قضیه‌ فلسطین چگونه می‌تواند کلید درهای فرج باشد و وظیفه‌ ما در این میان چیست؟ برای یافتن پاسخ به پرسش فوق، ابتدا نگاهی قرآنی به مسئله‌ فلسطین می‌اندازیم و در ادامه با وظایفمان آشنا خواهیم شد.

فلسطین سرزمین صلح و آرامش
سرزمین فلسطین و به‌ویژه بیت‌المقدس به سبب حضور، تولد، زندگى یا دفن شمارى از پیامبران و شخصیت‌هاى بزرگ الهى در آن، از قبیل ابراهیم، یعقوب، داوود، سلیمان، مریم، عیسى(ع) و پیامبر اسلام(ص)، همچنین وجود بسیارى از آثار، اماکن و بناهاى دینى و مقدس کهن در آن، از ارزش و قداست ویژه‏اى در نزد پیروان همه‌ ادیان ابراهیمى برخوردار است.(۳) صخره‌ مقدس (مذبح اسماعیل، قبله‌ موسى(ع) و بنى‏اسرائیل و جایگاه عروج پیامبر اسلام(ص)(۴) قبهالصخره، هیکل سلیمان، برج داوود، مسجد الأقصى و قبه المعراج و ده‌ها اثر دینى و تاریخى دیگر از این قبیل در آن است.(۵) بر اساس گزارش برخى منابع فقط آثار و اماکن اسلامى بیت المقدس به بیش از ۱۱۰ مورد مى‏رسد.(۶)
بیت‏المقدس، پیشتر‏ با نام عبرى اورشلیم خوانده مى‏شد. پس از بنای شهر، پادشاه کنعانى به احترام «شالیم» (خداى صلح) آن را «یُوْرشالیم» به معناى شهر صلح و آرامش خواند. حضرت داوود(ع) آن را به «اورشلیم» تغییر داد.(۷) «اور» در زبان سومرى و آرامى به معناى «شهر» است که وارد زبان عبرى شده و با «شلیم» به معناى مقدس، صلح و آرامش، رویهمرفته، معناى شهر مقدس، شهر صلح، سلامتى و آرامش را مى‏دهد.(۸)
اما صهیونیست‌ها با ادعای یهودیت و پیروی از پیامبران الهی از جمله حضرت داوود پس از حمله به فلسطین، بدترین جنایت‌ها را در حق مردم این سرزمین انجام دادند. دایره‌ این جنایت‌ها به‌قدری وسیع و فاجعه‌بار و شنیع است که در هیچ جای تاریخ نمی‌توان به این شدت با بازه بیش از ۷۰ سال نظیر آن را سراغ گرفت و متأسفانه هنوز هم تداوم دارد. ارائه نمونه‌هایی از جنایت‌های سفاکان صهیونیست شاهدی بر این مدعاست.
۱٫آنان در ۲۲ مه سال ۱۹۴۸ در کشتار طنطوره، مردان را در قفس انداختند، به دختران تجاوز و پس از قتل عام ۲۵۰ فلسطینی، ۱۷۲۸ خانواده را آواره کردند.
۲٫در کشتار دیر یاسین،۲۵۰ فلسطینی را قتل عام کردند و حتی جنین از شکم زن باردار بیرون کشیدند و سر جنین را بریدند.
۳٫در قتل عام اللد و الرمله، به زن و کودک رحم نکردند و حداقل ۱۷۶ فلسطینی را کشتند.
۴٫در قتل عام خان یونس در سال ۱۹۵۷، خانه به خانه را گشتند و حداقل ۲۷۵ فلسطینی را کشتند.
۵٫در قتل عام اردوگاه‌های صبرا و شتیلا، حدود ۳۵۰۰ تن از فلسطینیان که اکثر آنان را زنان و کودکان تشکیل می‌داد، کشتند، با کارد شکم زنان حامله را دریدند و با سرنیزه بر روی بدن خونین کودکان و زنان نشان صلیب کشیدند.
۶در انتفاضه‌ دوم فلسطینیان که از سال ۲۰۰۰ آغاز شد، بیش از ۴۴۰۰ انسان بیگناه را قتل عام و حدود پنجاه هزار نفر را مجروح کردند.
۷٫در سال ۲۰۱۴ میلادی بیش از دو هزار فلسطینی را کشتند که بیش از یک سوم آنان را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند.
۸٫٫و بالاخره در جنایت فعلی که تا کنون حدود ۳۴۶۵۴ نفر را شهید و حدود ۷۷۷۶۵ نفر را زخمی کرده‌اند. دشمن صهیونیستی در این نبرد نابرابر با استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی و بمب‌های فسفری و… جنایت کم‌سابقه‌ای را در تاریخ مرتکب شده است.

طغیان اسرائیل، کلید فتح فلسطین در نگاهی قرآن‌بنیان
هر چند واژه‌ فلسطین با صراحت در قرآن نیامده است، ولی در آیاتی از قرآن کریم از بیت‏المقدس سخن به میان آمده است. بیشتر مفسّران، تعابیرى مانند، «الارضِ الَّتى برَکنا فیها» (انبیاء، اعراف، ۱۳۷)، «الارضُ المُقَدَسَه» (مائده، ۲۱)، «القَریَه» (بقره، ۵۸) و «الارض» (اسراء، ۴) را بر آن تطبیق کرده‏اند. در آیات مربوط به تغییر قبله (بقره، ۱۴۲- ۱۵۰) نیز تلویحاً از بیت‌المقدس‏ یاد شده است.(۹)‏ به داستان‌های بنى‏اسرائیل و سکونت آنان در سرزمین فلسطین نیز در آیاتی از قرآن کریم اشاره شده است. بنى‏اسرائیل در پى خروج از مصر و ورود به فلسطین، در شهر بیت‏المقدس با قومى معروف به عمالقه روبه‏رو شدند. موسى(ع) از آنان خواست که وارد سرزمین مقدس شوند، با عمالقه بجنگند و در غیر این صورت دچار خسران و زیان خواهند شد: «یا قَومِ ادخُلوا الارضَ المُقَدَّسَهَ الَّتى کَتَبَ اللَّهُ لَکُم و لا تَرتَدّوا عَلى‏ ادبارِکُم فَتَنقَلِبوا خاسِرین». (مائده، ۲۱) مفسران مشهور شیعه(۱۰) و سنى(۱۱) سرزمین مقدس یاد شده را شهر بیت‌المقدس در سرزمین فلسطین دانسته‏اند.
یکی دیگر از موارد مهم یاد کرد پایتخت فلسطین در قرآن، آیات اول سوره‌ اسراست. خداوند در اولین آیه از سوره‌ اسرا می‌فرماید: «پاک و منزّه است خدایى که بنده‏اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى- که گرداگردش را پربرکت ساخته‏ایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهد، زیرا او شنوا و بیناست.»
(۱۲) علاوه بر آیه یاد شده، از آیه چهارم به بعد این سوره، از ظلم‌های یهودیان ومجازات‌هایی که در انتظار آنان بوده و هست سخن می‌گوید: «ما در کتاب تورات به بنى اسرائیل اعلام کردیم که شما در زمین، دو بار فساد خواهید کرد، و راه طغیان بزرگى را در پیش خواهید گرفت.»(۱۳)
نتیجه‌ این طغیان و سرکشی بنی‌اسرائیل روشن است: «فَإِذَا جَاءَ وَعدُ أُولَئهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُم عِبَادًا لَّنَا أُوْلىِ بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلَلَ الدِّیَارِ وَ کاَنَ وَعْدًا مَّفعُولًا؛(۱۴) هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما می‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند و حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانه‏ها را جستجو مى‏کنند و این وعده‏اى است قطعى.»
مفسران در این‏ باره که فسادانگیزى دوگانه بنى‏اسرائیل چه بوده است، دیدگاه‌های متفاوتی را مطرح کرده‌اند. برخى آن را رفتارهای نابخردانه یهودیان از جمله کشتن زکریاى پیامبر و فرزند وى حضرت یحیى(ع) دانسته‏اند(۱۵) و برخى دیگر اراده قتل ارمیاى نبى و عیسى مسیح(ع) را هم افزوده‏اند.(۱۶) برخی دیگر از مفسران با تأکید بر ظهور آیات در ایمان و وحدت مبارزانی که با اسرائیل می‌جگند و همچنین استکبار و عصیان گسترده اسرائیلیان، منظور از آیات را افساد یهودیان در دوره‌های پس از اسلام و سرکوبى آنان در آینده به دست مسلمانان خبر داده‏اند.(۱۷)
به نظر می‌رسد همه‌ این موارد از مصادیق ستمگری، زورگویی، طغیان و استکبار یهودیان است. به دیگر سخن این آیه مصادیقی دارد و موارد پیش گفته برخی از مصادیق آیه هستند، ولی آیات قرآن مصادیق دیگری نیز دارد. برابر روایات یکی از بهترین مصادیق افرادی که با یهودیان ستمگر (صهیونیسم فعلی) مبارزه می‌کنند، خونخواهان امام حسین(ع) و یاوران مهدی(عج) هستند. برای نمونه امام صادق(ع) در تفسیر آیه: «وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْن» می‌فرماید: «منظور از آیه «هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما می‌انگیزیم.»(۱۸) این است که آنگاه که زمان خونخواهی از امام حسین(ع) فرا رسد، خداوند مجاهدانی را می‌فرستد که برای به دست آوردن مجرمان خانه‌ها را جستجو می‌کنند. این مجاهدان را خداوند قبل از قیام حضرت مهدی(عج) می‌فرستد.»(۱۹)
همچنین حدیث دیگری به نقل از امام باقر(ع) می‌خوانیم: «منظور از کسانی که خداوند می‌فرماید «گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضد شما می‌انگیزیم‏»، امام مهدی(عج) و یاران او هستند که سخت نیرومندند.(۲۰)

رزمندگان جبهه مقاومت، بندگان خاص خدا
خداوند در آیه مورد بحث در باره‌ افرادی که با بنی‌اسرائیل می‌جنگند می‌فرماید: «بعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ…گروهى از بندگان پیکارجوى خود را بر ضدّ شما می‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند و حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانه‏ها را جستجو مى‏کنند»
مجاهدانی که آیه از آنان سخن می‌گوید، ویژگی‌های ممتازی دارند، از جمله:
۱) ایمان به خدا: «عِباداً لَنا» در این آیه اشاره به مبارزان و افراد باایمانی است که با بنی‌اسرائیل می‌جنگند. نویسنده مجمع البیان نکته‌ یاد شده را به نقل از جبائی نقل کرده است.(۲۱)
۲) توانمندی و جنگاوری، «بَأْسٍ» در لغت به معناى شدت در جنگ است و «أُولِی بَأْسٍ» توانمندى و جنگاورى را معنا مى‏دهد.(۲۲)
۳) جستجوى خانه به خانه براى دستگیرى فسادگران بنى‏اسرائیل: «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ»
این ویژگی‌ها، اصولی هستند که رزمندگان جبهه مقاومت به آن پایبندند. دیر زمانی بود که مبارزان فلسطینی با شعارهای پوچ و توخالی پان عربیسم و امیدواری به غیر خدا، پای در میدان می‌نهادند، ولی امروزه آن شعارهای واهی رنگ باخته‌اند و رزمندگان با نام خدا، به یاد خدا و با استعانت از معصومان نبرد می‌کنند. زمانی که فلسطینیان با شعارهای غیرالهی به جنگ صهیونیسم می‌رفتند، غالباً شکست‌خورده باز می‌گشتند؛ ولی امروزه افسانه‌ شکست‌ناپذیری اسرائیل، حتی بین خود صهیونیست‌ها نیز رنگ باخته است و این مهم تنها با رعایت اصولی به دست آمده که در آیه فوق به برخی از آنها اشاره شده است. امام خامنه‌ای در این باره می‌فرمایند: «فلسطین پرچم جهاد پیچیده، دشوار و بلندمدت دنیای اسلام با مستکبران متجاوز و غارتگر است که شرط اصلی پیروزی در این جهاد عظیم پای فشردن بر اصول است.»(۲۳)
جهاد همه جانبه‌ علمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی در کنار ایمان‌گرایی‌، مردم‌گرایی و علم‌گرایی اصولی است که باید با دقت به آن توجه شود. از این رو حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دست ‌یافتن جهان اسلام به هدف والای رهایی از سلطه و زورگویی مستکبران را امری ممکن، اما منوط به جهاد علمی سیاسی و اخلاقی می‌دانند و خاطرنشان می‌کنند: «ملت ایران در بیست ‌و ‌هفت سال اخیر میوه‌های شیرین این جهاد مقدس را بر پایه‌ ایمان‌گرایی، مردم‌گرایی و علم‌گرایی چشیده است.»
از نگاه قرآن‌بنیان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، شرط اصلی موفقیت جهاد ملت فلسطین و امت اسلام، پای‌ فشردن بر اصول است، کما اینکه دشمن هم با تمام توان خود پای به میدان نهاده است تا امت اسلام این اصول را کمرنگ و شاخص‌ها را گم کند. ایشان با اشاره به تلاش‌های پیچیده‌ دشمنان برای چشم‌ پوشیدن مسلمانان از اصول خود و یا حداقل کمرنگ شدن این اصول تصریح کردند: «اگر این هدف دشمن تحقق یابد، امت اسلامی شاخص‌های راهنما را گم می‌کند و به قواعدی که دشمن تعیین کرده است، محکوم می‌شود. نتیجه‌ این تسلیم از هم‌اکنون معلوم است.»(۲۴)

خیزش جهانی و پیروزی نهایی
قیام امام مهدی(عج) جهانی و یکی از مهم‌ترین فلسفه‌های ظهور و عدالت‌گستری در تمام پهنه‌ گیتی است. آن حضرت می‌آید تا جهان پر از ظلم و ستم را پر از عدل و داد کند. این مهم نیازمند عزمی جهانی برای ظلم‌ستیزی است. قضیه‌ فلسطین از این جهت نیز می‌تواند کلیدی برای فرج و مقدمه‌ای برای انقلاب جهانی مهدوی(عج) باشد. امروز در قضیه‌ فلسطین به‌خوبی مشاهده می‌شود که جریان ظلم‌ستیزی جهانی جانی تازه گرفته و مردم جهان در غالب نقاط به یاری مظلومان ستمدیدگان فلسطینی برخاسته‌اند. راه‌پیمایی‌های عظیم دانشجویان در کشورهای آمریکا، انگلستان، فرانسه و… نمونه‌هایی از این خیزش جهانی است. ظالمان و زورمداران نیز در مقابل همه‌ توان خود را به کار گرفته‌اند تا جلوی این حرکت عظیم را بگیرند.

سخن آخر
۱) مبارزه با ظلم، در طول تاریخ یکی از مهم‌ترین برنامه‌های پیامبران الهی و دیگر مصلحان و نیک‌اندیشان بوده است. طوفان‌الاقصی و نیز عملیات وعده صادق از مصادیق این مبارزه بی‌امان بر ضد ظلم هستند.
۲) در نگاهی قرآن‌بنیان و با استناد به قرآن کریم، جریان فلسطین اگر به‌خوبی تبیین، تمشیت و مدیریت شود می‌تواند زمینه‌ساز فرج و کلیدی برای فتح الفتوح بزرگ اسلام باشد.
۳) خیزش‌های جهانی علیه ظلم صهیونیست‌ها نیز شاهدی بر گشایش و کلیدی از کلیدهای باب فرج هستند.
۴) آنچه گذشت به معنی تعیین وقت ظهور نیست؛ زیرا وقت قطعی ظهور منجی عالم بشریت را تنها خدا می‌داند، ولی همه‌ مسلمانان وظیفه دارند در زمینه‌سازی ظهور بکوشند.
۵) مجاهدان جبهه‌ مقاومت آنگاه می‌توانند زمینه‌ساز ظهور باشند که به اصول توجه و شاخص‌های مجاهد واقعی اسلامی از جمله نگاه توحیدی، جهاد همه جانبه فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی را در خود تقویت کنند.

منابع
۱٫ قرآن کریم
۲٫ احکام القرآن، احمدبن على الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش صدقى محمد جمیل، مکه المکرمه، المکتبه التجاریه، [بى‏تا].
۳٫ الانس الجلیل فى قصه موسى و فرعون و بنى‏اسرائیل، فؤاد عبدالله العمر، اول، کویت، مکتبه المنار و الاسلامیه، ۱۴۱۹ ق.
۴٫ بیت‏المقدس شهر پیامبران، عبدالله ناصرى، اول، تهران، سروش، ۱۳۶۷ ش.
۵٫ تاریخ اورشلیم (بیت المقدس)، سید جعفر حمیدى، اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴ ش.
۶٫ تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلى (م. ۸۶۴ ق.)، جلال الدین السیوطى (م. ۹۱۱ ق.)، اول، بیروت، مؤسسه النور، ۱۴۱۶ ق.
۷٫ تفسیر القرآن العظیم، اسماعیل بن کثیر الدمشقى (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش یوسف مرعشلى، سوم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۹ ق.
۸٫ تفسیر راهنما ، هاشمى رفسنجانى و برخى از محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، – قم، چاپ: سوم، ۱۳۷۹٫
۹٫ تفسیر کنز الدقایق و بحر الغرائب، محمد بن محمد رضا القمى المشهدى، به کوشش حسین درگاهى، اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۴۱۱ ق.
۱۰٫ تفسیر نور الثقلین، ابن‏جمعه العروسى الحویزى (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولى محلاتى، چهارم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ ش.
۱۱٫ جامع البیان عن تأویل آى القرآن، محمدبن جریر الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقى، جمیل العطار، اول، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
۱۲٫ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلى حداد عادل و دیگران، دوم، تهران، بنیاد دائرهالمعارف اسلامى، ۱۳۷۸ ش.
۱۳٫ دائرهالمعارف بستانى، معلم بطرس البستانى، بیروت، دارالمعرفه، [بى‏تا].
۱۴٫ دایرهالمعارف تشیع، زیر نظر صدر حاج سید جوادى، فانى، خرمشاهى، سوم، تهران، نشر شهید سعید محبى، ۱۳۷۵ ق.
۱۵٫ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور، جلال‏الدین السیوطى (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق.
۱۶٫ زاد المسیر فى علم التفسیر، جمال‏الدین الجوزى (م. ۵۹۷ ق.)، چهارم، بیروت، المکتب الاسلامى، ۱۴۰۷ ق.
۱۷٫ الصحیح من سیرهالنبى الاعظم صلى الله علیه و آله، جعفر مرتضى العاملى، بیروت، دارالسیره، ۱۴۱۴ ق.
۱۸٫ قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، اول، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ ش.
۱۹٫ الکشاف، محمود بن عمر الزمخشرى (م. ۵۳۸ ق.)، دوم، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
۲۰٫ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، فضل بن‏الحسن الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفه، افست، تهران، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ ق.
۲۱٫ معجم اللاهوت الکتابى، انطونیوس نجیب، به کوشش سید اروس و سلیم دکاش الیسوعى، دوم، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۸۸ م.
۲۲٫ الموسوعه العربیه العالمیه، مؤسسه اعمال الموسوعه للنشر والتوزیع، دوم، الریاض، ۱۴۱۹ ق.
۲۳٫ الموسوعه الفلسطینیه، احمد المرعشى، اول، دمشق، ۱۹۸۴ م.

پی‌نوشت:
۱- https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=1371
۲- قصص / ۵٫
۳- ر. ک: معجم اللاهوت، ص ۱۲۴؛ دانشنامه جهان‏اسلام، ج ۵، ص ۹۵؛ الانس‏الجلیل، ج. ۱، صص. ۲۴۰- ۲۳۹٫
۴- تاریخ اورشلیم، ص. ۱۷؛ دایرهالمعارف تشیع، ج. ۳، ص ۵۵۸؛ الموسوعه العربیه، ج. ۱۸، ص. ۸٫
۵- ر. ک: بیت المقدس، صص.۱۶۴-۱۱۶؛ دانشنامه‌ جهان‏اسلام، ج. ۳، ص. ۱۰۴؛ الموسوعه العربیه، ج. ۱۸، صص.۸۷-۸۶ .
۶- ر. ک: بیت المقدس، صص. ۱۶۴-۱۱۶٫
۷- تاریخ اورشلیم، صص.۱۶-۱۵؛ الموسوعه الفلسطینیه، ج. ۳، ص. ۵۱۰٫
۸- ر. ک: دایرهالمعارف بستانى، ج. ۴، ص. ۶۲۳؛ قاموس کتاب مقدس، ص. ۱۱۸؛ تاریخ اورشلیم، ص. ۱۵٫
۹- جامع‏البیان، مج. ۲، ج. ۲، ص.۱۰-۳؛ ۳۹-۱۷؛ مجمع‏البیان، ج. ۱، ص.۴۲۴- ۴۱۴؛ الدرالمنثور، ج. ۱، صص.۲۷۰-۲۶۰ .
۱۰- مجمع‏البیان، ج. ۱، ص. ۲۲۵؛ کنزالدقائق، ج. ۱، ص. ۲۵۳٫
۱۱- احکام القرآن، ج. ۲، ص. ۵۶۱؛ زادالمسیر، ج. ۲، ص. ۳۲۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج. ۱، ص. ۱۰۱٫
۱۲- اسراء / ۱٫
۱۳- اسراء / ۴٫
۱۴- اسراء / ۵٫
۱۵- تفسیر جلالین، ص. ۲۸۶٫
۱۶- الکشاف، ج. ۲، ص. ۶۴۹٫
۱۷- الصحیح من سیره، ج. ۳، صص.۴۹-۴۷٫
۱۸- اسراء / ۵٫
۱۹- تفسیر نور الثقلین، ج.‏۳، ص. ۱۳۸٫
۲۰- همان؛ ص. ۱۳۹٫
۲۱- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج.‏۶، ص. ۶۱۵٫
۲۲- تفسیر راهنما، ج.‏۱۰، ص. ۱۷٫
۲۳- -https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=1371
۲۴- همان.

02آگوست/24

نمونه‌هایی از امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی | حجه الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاکنیای تبریزی

طلیعه
از سنت‌های الهی که آیات متعددی از قرآن کریم آن را بیان کرده، سنت نصرت و مدد الهی در این دنیاست. طبق این قانون تکوینی و لایتغیر الهى، خداوند متعال اهل ایمان را در مواقع لزوم نصرت و یاری می‌دهد و آنان را در نهایت به پیروزی می‌رساند. در سوره‌ غافر می‌فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا؛(۱) هرآینه ما فرستادگان خود و کسانی را که ایمان آورده‏اند در زندگانى این جهان یارى مى‏کنیم‏.»
این آیه از مددهای غیبی خدای متعال به فرستادگان خود و مؤمنانی که در این عالم ایمان آورده و استقامت ورزیده‌اند خبر می‌دهد.
رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: «من کان‌للَّه کان‌اللَّه له»،(۲) هرکس خودش را برای خدا قرار دهد خداوند هم برای او خواهد بود. یعنی قوانین و نوامیس طبیعت در خدمت او حرکت می‌کنند.(۳)
اساساً ایمان به امدادهای غیبی یک بُعد توحید، یعنی همان توحید عملی(۴) است که خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ‌اللَّهَ رَمى‏؛ و تو [تیر یا خاک‏] نیفکندى آنگاه که افکندى بلکه خدا افکند.(۵) همانند عبارت «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»(۶) بیانگر توحید عملی است. هر موحدی که به توحید عملی باور دارد و در خط آن حرکت می‌کند، در حقیقت خود را در حصن حصین امدادهای غیبی و نصرت الهی قرار داده است.

امدادها در عصر ظهور
این مددهای غیبی همواره به یاری انبیا، اولیا، اوصیا و انسان‌های صالح در طول تاریخ آمده است و این عنایات همچنان در زمان ظهور هم ادامه خواهد یافت. پیامبر اکرم(ص) در این‌باره فرمودند: «قائِمُ اَهْلِ بَیْتی…یُؤَیَّدُ بِنَصْرِاللّه؛(۷) قائم اهل بیت من… به نصرت الهی تأیید می‌شود.»
از جمله امدادهای الهی به حضرت مهدی(عج) مسخر ساختن عوامل طبیعی در ذیل اراده‌ حضرت بقیه‌اللّه(عج) است. رسول گرامی اسلام(ص) در بیان حوادث شب معراج به نقل از خداوند متعال فرمودند: «وَ لاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ وَ لاُذَلِّلَنَّ لَهُ الرِّقابَ الصِّعابَ وَ لاُرَقِّیَنَّهُ فِی الاَسْبابِ وَ لاَنْصُرَنَّهُ بِجُندی وَ لاَمُدَّنَّهُ بِمَلائِکَتی حَتی یُعْلِنَ دَعْوَتی؛(۸) بادها را به تسخیر او در می‌آورم و گردنکشان سخت را رام او می‌سازم و او را بر نردبام ترقی بالا می‌برم و با لشکریان خود یاری‌اش می‌کنم و با فرشتگانم به او مدد می‌رسانم تا آنکه دعوتم را آشکار کند.»
طبق این قانون وحیانی نصرت الهی، هر چیزی که به قدرت خداوند متصل شود، به معجزه‌ای بزرگ تبدیل می‌شود؛ خواه مانند دوران انقلاب مُشتی باشد در برابر توپ و تانک یا مانند دوران جنگ تحمیلی، سلاحی باشد در برابر موشک دشمن و خواه موشکی باشد در برابر گنبد آهنین! این همان سخن قرآن کریم است که می‌فرماید: «فَلَم تَقْتُلُوهُم وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ‌اللَّهَ رَمَى…(۹) و شما آنان را نکشتید بلکه خدا آنان را کشت و چون [ریگ به سوى آنان] افکندى، تو نیفکندى بلکه خدا افکند.
البته در آیات متعدد دیگر هم به این سنت نصرت الهی و مدد غیبی اشاره شده، از جمله در سوره‌ محمد(ص) می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِن تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم؛(۱۰) ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اگر خدا را یاری کنید و برای خشنودی او با کافران بجنگید و از دینش پشتیبانی کنید، او نیز با فراهم آوردن اسباب پیروزی، شما را یاری می‏کند و گام‏هایتان را در میدان نبرد استوار می‏سازد.»
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در مورد آیه‌ شریفه «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ …؛(۱۱) این‌گونه توضیح می‌دهد: «هر کسی که برای خدا کار کند، خدا هم تمام امکانات و علم و قدرت خودش و سنت‌های آفرینش را در خدمت او قرار خواهد داد. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» این جمله‌ عجیبی است ـ «ل» قسم و «ن» تأکید ـ حتماً خدا کسانی را که او را نصرت کنند، بدون شک نصرت خواهد کرد.»(۱۲) مطمئناً این امدادهای غیبی بدون باورمندی نسبت به سنت نصرت الهی و بدون تلاش در راه خدا محقق نمی‌شود.

امدادهای غیبی از منظر امام خمینی(ره)
با مروری به سیره و سخن امام خمینی(ره) روشن می‌شود که ایشان با الهام از آیات وحی، به‌شدت به قطعیت و تحقق وعده و نصرت الهی باور داشت. ایشان معتقد بود: «خداى تبارک و تعالى وضعى پیش آورد که دشمن‌هاى ما چنان ترسیدند که نتوانستند بمانند. دست به سلاح به آن طورى که باید ببرند، نبردند. یعنى یک مانع غیبى مانع شد از اینکه اینها مثلاً آن سلاح‌هایى که داشتند بیایند همه تهران را، همه قم را و سایر جاها را بمباران کنند؛ خداوند چنان آنها را ترساند که این سلاح را نتوانستند به کار ببرند… آنهائی را هم که در رأس بودند، چنان خوفى در دلشان انداخت که دیگر نتوانستند مقابله کنند.»(۱۳)
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این باره فرمود: «امام بزرگوار… با همه‌ وجود در میدان بود، اما امید او بسته‌ به نصرت الهی و به قدرت الهی و تکیه‌ او به قدرت الهی بود. امام به “اِحدی‌الحُسنَیین” اعتقاد واقعی داشت و معتقد بود که اگر کار را برای خدا بکنیم، درِ ضرر بسته است؛ اگر کار برای خدا انجام بگیرد، هیچ‌گونه ضرری متوجه و عاید نخواهد شد؛ یا پیشرفت می‌کنیم، یا اگر پیشرفت هم نکردیم، کاری را که وظیفه‌ ما بوده است انجام داده‌ایم و در مقابل پروردگار سرافرازیم.»(۱۴)

نمونه‌هایی از امدادهای غیبی در انقلاب
نصرت الهى در انقلاب اسلامی به صورت‏هاى مختلف جلوه کرده است که به برخی اشاره می‌کنیم:
الف. امداد غیبی در اتحاد مردم
خدای متعال در سوره‌ آل عمران می‌فرماید: «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا؛(۱۵) و نعمت‏ خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دل‌هاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید.»
‏‏حضرت امام خمینی(ره) در یکی از خاطراتش در مورد این عنایت خدای متعال می‌فرماید: «من در اواخر اوقاتی که در پاریس بودم توجه به یک مطلبی پیدا کردم که راجع به پیشرفت‏‎ ‎‏این نهضت خیلی دلخوش شدم و این مطلب را در پاریس هم به اشخاص و اجتماعاتی‏‎ ‎‏که می‌شد تذکر دادم و آن این بود که در انقلاباتی که در دنیا واقع می‌شود کم اتفاق‏‎ ‎‏می‌افتد ـ یا اتفاق شاید نیفتاده باشد ـ که این‌طور باشد که یک مطلبی را که در مرکز‏‎ ‎‏مملکت می‌گویند، همین مطلب در کوره ده‌های دور افتاده هم باشد و آن مطلبی را که‏‎ ‎‏روشنفکران می‌گویند، همان را مردم بازار و کوچه و دهقان و کشاورز هم همان را‏‎ ‎‏خواستار باشد. من در آن وقت اطلاع پیدا کردم و بعضی را هم که از ایران می‌آمدند پیش‏‎ ‎‏من، به من اطلاع می‌دادند که قضیه‌ خواست ملت ایران یک خواستی است که گسترش‏‎ ‎‏پیدا کرده حتی در قرا و قصبات دورافتاده‌ای که از همه‌ جهات دورند. یک نفر که‏‎ ‎‏همین اواخر آمد پیش من گفت که من از دهات کمره(۱۶) ‎‏و دهات چاپلق(۱۷) ‎‏و لرستان،‏‎ ‎‏آنجاها رفتم و دیدم و در آنجاها گردش کردم و دیدم و می‌آیم اینجا. او گفت که تمام‏‎ ‎‏دهاتی را که من دیدم، دیدم که صبح که می‌شود، آن آخوند ده جلو می‌افتد و مردم ده‏‎ ‎‏دنبال او راه می‌افتند و راه‌پیمایی می‌کنند و اسم از یک جایی برد که من آنجا رفتم، «قریه‌ ‎‏حسن فلک» این در اطراف کمره هست و قلعه‌ای است که شاید مثلاً آن وقتی که من‏‎ ‎‏دیدم ده ـ پانزده خانوار در آن زندگی می‌کردند. کوچک بود و در کنار یک کوهی واقع‏‎ ‎‏شده بود و از آبادی‌ها دور بود. این شخص گفت من آنجا هم رفتم، آنجا همان حرف‌ها را‏‎ ‎‏می‌زدند که در تهران می‌زدند. این از گسترشی که در همه جای ایران به وجود آورد. و‏‎ ‎‏یک گسترش دیگری که راجع به گروه‌ها و جماعات بود؛ بچه‌های دبستان ـ یا کوچک‌تر از‏ ‏آنها ـ همین وردی(۱۸)‏‎ را که همه‌ مردم می‌گفتند، اینها هم می‌گفتند. کارگرها، کارفرماها،‏‎ ‎‏معلمین، اجزای دادگستری، ملاها، طلبه‌ها، روشنفکران ـ همه ـ یک مطلب می‌گفتند و با‏‎ ‎‏هم بودند. من این را این‌ طور فهمیدم که یک دست غیبی در کار است. انسان هر چه هم‏‎ ‎‏بخواهد مثلاً روشنگری داشته باشد و هر چه هم بخواهد یک همچو امری واقع بشود به‏‎ ‎‏این گسترش نمی‌تواند واقع بشود. من این‌ طور فهمیدم که خدای تبارک و تعالی در این‏‎ ‎‏مسئله نظر دارد و از آنجا اطمینان برایم پیدا شد که پیروزی هست. البته به این زودی و به‏‎ ‎‏این سهلی را نمی‌توانستم حدس بزنم.»(۱۹)
ب. لشگر حق در عالم هستی
قرآن در سوره‌ فتح می‌فرماید: «وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا؛(۲۰) و سپاهیان آسمان‌ها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ کار است.»
‏‏ایشان در خاطره‌ دیگری به نصرت الهی توسط لشگریان خدای متعال در عالم هستی اشاره و عنایات الهی را در انقلاب اسلامی این‌گونه بیان می‌کند:
«امروز هم یکی از علمای جماران آمد و قصه‌ای را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم‏‎ ‎‏که عنایت خدا با ماست. ایشان فرمودند که یک خانه‌ای را ظاهراً در شمیرانات، این‏‎ ‎‏آقایانی که در کمیته بودند و پاسدارها و اینها، به‌عنوان اینکه شنیده بودند قمارخانه‏‎ ‎‏است، رفته بودند درِ این قمارخانه را ببندند، وقتی هم رفتند دیدند که بله‏‎ ‎‏بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود‏‎ ‎‏ببیند آنجا چه خبر است. یک سگی همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در‏‎ ‎‏زیرزمین. وقتی رفته در زیرزمین ‏‏[‏‏دیده‏‏]‏‏ یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک زیاد‏‎ ‎‏[‏‏هست‏‏]‏‏ که شاید بعد در رادیو و اینها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا که با هدایت‏‎ ‎‏سگ این واقع شده. این سگ مأمور است. همه‌ عالم مأمورند. آن روز باد و شن مأمور‏‎‎‏ بود،(۲۱) امروز هم در این قصه سگ مأمور بوده است.»(۲۲)‏‎
ج. پیروزی با دست خالی
همواره یاران حق با دستان خالی و یاورانِ اندک، اما با نیروی ایمان و امداد غیبی به مقابله با دشمنان حق پرداخته‌اند. برای همین قرآن در سوره‌ بقره می‌فرماید: ک«َم مِن فِئَهٍ قَلیـلَهٍ غَلَبَت فِئَـهً کَثیرَهً بِاِذنِ‌‌الله؛(۲۳) بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار به اذن خدا پیروز شدند.»
امام خمینی با الهام از این آیه شریفه در مورد نقش امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی و پیروزی با دست خالی می‌فرماید: «ما از اول انقلاب و بعد از پیروزی تا کنون هر چه دیدیم معجزات بوده است. شما ملاحظه بفرمایید که در این نهضتی که ایران پیدا کرد و مقابل یک رژیم شاهنشاهی با آن همه یال و کوپال و با آن همه‌ کسانی که قدرتمند بودند و دولت‌های قدرتمند پشتیبانی آنها، کدام قدرت توانست یک همچو رژیم دو هزار و پانصد ساله با همه‌ ابزار جنگی و آلات، سلاح‌های مدرن را از این کشور بیرون کند و شکست بدهد؟ و کدام قدرت است که امروز در جبهه‌های جنگ در مقابل این همه تجهیزات، پیروزی حاصل می‌کند؟ و کدام قدرت بزرگ است که در دل اینها آن‌ طور رعب و ترس می‌افکند که فوج فوج خود را تسلیم می‌کنند؟ در صورتی که آنها در پناهگاه‌هایی که با همه جور تجهیزات مجهز بود زندگی می‌کردند.»(۲۴)
د. یاری با لشگرهای نامرئی
قرآن می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا؛(۲۵) اى کسانى که ایمان آورده‏‌اید نعمت‏ خدا را بر خود به یاد آرید آنگاه که لشکرهایى به سوى شما [در] آمدند پس بر سر آنان تندبادى و لشکرهایى که آنها را نمى‏دیدید فرستادیم.»
یکی از راه‌های آمریکا برای اعاده‌ حیثیت از دست رفته خود، حمله‌ نظامی به ایران بود. آمریکا تدارکات گسترده‌ای را برای اجرای عملیات نظامی و آزادی گروگان‌ها و سپس بمباران تهران و کوبیدن مراکز حساس و کلیدی کشور به‌ویژه منزل امام، نخست‌وزیری، مجلس و… تدارک دیده بود. از این رو در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ آمریکایی‌ها نیروهای خود را در طبس پیاده کردند، اما ناگهان با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شدند. طوفان شن سبب شد که هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا در صحرای طبس به یکدیگر برخورد کنند و آمریکا شکستی دیگر را متحمل شود. خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز به ابعاد احساس حقارت آمریکا بعد از شکست طبس اشاره کرد و نوشت: «داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدت‌ها آنها را رها نخواهد کرد.»
شکست آمریکاییان در طبس توسط نیروهای غیبی الهی به‌گونه‌ای واضح و آشکار بود که حتی هارولد براون- وزیر دفاع آمریکا- وقتی در برابر این سئوال که این فاجعه‌ بزرگ چگونه به وقوع پیوست، در حالی که به‌شدت متحیر بود چنین پاسخ ‌داد: «آیت‌الله خمینی در بالکن محل سکونت خود حضور یافت و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین افتاد.»(۲۶)
در همین ارتباط حضرت امام خمینی پس از حادثه‌ عبرت‌انگیز ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۵۹در سخنانی ماندگار فرمود: «جز این بود که یک دست غیبى در کار است؟ نباید بیدار بشوند آنهایى که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده‌اند؟ نباید بیدار بشوند؟ کى این هلیکوپترهاى آقاى کارتر را که مى‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شن‌ها همه مأمورند. تجربه بکنند باز.»(۲۷)
جمله ذرات زمین و آسمان
لشگر حقند گاه امتحان(۲۸)

هـ. افکندن رعب در دشمنان
از روش‌های نصرت الهی القای رعب در دل دشمنان است که خدای متعال می‌فرماید: «فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ؛(۲۹) (لشگریان) خدا از آنجایى که تصور نمی‌کردند بر آنان درآمد و در دل‌هایشان بیم افکند.»
امام خمینی(ره) در این باره فرمود:
«مى‌خواستند که با طیاره‌هایشان، با توپ‌هایشان، با تانک‌هایشان بریزند در خیابان‌ها و تهران را بمباران کنند. شما راه دفاعى نداشتید. کى منصرف کرد اینها را و کى خوف در دل آنها انداخت که نتوانستند بکنند؟ شما که قوه‌اى نداشتید. ما که قدرتى نداشتیم. آنکه در دل آنها خوف را ایجاد کرد و پیروزى ما پیروزى به رُعب شد؛ آن خداى تبارک و تعالى بود. وقتى ملتى توجه به خدا پیدا کردند و دیدند که راه راهى است که باید به‌طور شایسته اقدام در آن بکنند، و سرتاسر کشور- همه جا- صداى «اللَّه اکبر» بلند شد، خداى تبارک و تعالى با آنها همراهى کرد و دشمن‌هایى که نه فقط قدرت‌هاى داخلى بود، قدرت‌هاى خارجى هم، به هم شکست و همه انصراف پیدا کردند از اینکه مقابله کنن، و در دل همه رعب پیدا شد. این کارى بود خدایى و از دست هیچ بشرى این کار قابل انجام نبود. پس پیروزى ما پیروزى [اى‌] است که به برکت اسلام و به برکت گرایش به قرآن پیدا شد.»(۳۰)

و. بشارت امداد
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی این مدد غیبی را که با بشارت حضرت زهرا(س) اتفاق افتاده روایت کرده است:
«در آن کوران سخت جنگ یکی از برادران حزب الله که اهل تدین و تشرع هست و مسئول هم بود، در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبود گفت دیدم یک بانویی با دو بانوی دیگر در کنارش آمدند. حس کردم ایشان حضرت زهرا(س) است. به عربی به او گفتم: ببین وضعیت ما را که چگونه است؟ حضرت فرمودند: درست می‌شود. مصر بودم از ایشان چیزی بگیرم. ایشان دو مرتبه فرمودند: درست می‌شود و وقتی اصرار مرا دیدند یک دستمالی را تکان دادند و فرمودند: تمام شد. یک لحظه بعد یک هلیکوپتر اسرائیلی با موشک زده شد. و بعد از آن سقوط رژیم شروع شد. یعنی زدن تانک ها و…»(۳۱)
بلی این هم وعده‌ نصرت الهی است که فرمود: و«َمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ؛(۳۲) و خدا آن [وعده‌ پیروزى] را جز مژده‏‌اى براى شما قرار نداد تا [بدین وسیله شادمان شوید و] دل‌هاى شما بدان آرامش یابد و پیروزى جز از جانب خداوند تواناى حکیم نیست.»

ز. امداد در عملیات وعده‌ صادق
و آخرین سخن هم در مورد عملیات وعده‌ صادق(۳۳) و موشکباران اسرائیل در ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ بود که طبق آیه‌ سوره‌ قصص، تضمین امنیت را در پی داشت.
در آستانه‌ عملیات تنبیهی «وعده‌ی صادق» علیه رژیم صهیونیستی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی را که چند سال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید(۳۴) درباره‌ رویارویی حضرت موسی(ع) با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواندند:
تو راست معجزه در کف زِ ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز(۳۵)
این همان وعده‌ خداوند است که به موسی(ع) فرمود: «أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ…وَ لَاتَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ»؛(۳۶) عصایت را بیفکن!»… ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستی!»

پی‌نوشت:
۱- غافر/ ۵۱٫
۲- تفسیر القرآن الکریم، ملا صدرا، ج.۱، ص.۷۶ .
۳- در حدیث قدسی هم خدای متعال در مورد توحید عملی فرمود: «عَبدی أطِعنی أجعَلکَ مِثلی، أنَا حَیٌّ لا أموتُ، أجعَلُکَ حَیّا لا تَموتُ، أنَا غَنِیٌّ لا أفتَقِرُ أجعَلُکَ غَنِیّا لا تَفتَقِرُ، أنَا مَهما أشَأ یَکُن، أجعَلُکَ مَهما تَشَأ یَکُن» بنده‌ من! فقط مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود قرار دهم. من زنده و جاویدم تو را هم زنده و جاوید قرار می‌دهم که نمیری. من بی‌نیاز هستم، هیچ‌گاه نیازمند نمی‌شوم، تو را نیز بی‌نیاز می‌کنم که نیازمند نشوی. من هر چه را بخواهم و اراده کنم همان شود، تو را نیز آن‌ گونه قرار دهم که هر چه بخواهی و اراده کنی همان شود.» (مشارق أنوار الیقین، حافظ رجب البرسی، ج.۱، ص. ۶۹)
۴- توحید عملی همان است که در اصطلاح علمای اسلامی توحید در عبادت می‌گویند که مراد توحید در عینیت خارجی است. یعنی آنکه واقعیت وجود انسان هم یگانه شده باشد. خلاصه آنکه در اسلام کافی نیست که مسلمان تنها در مرحله فکر و اندیشه موحد باشد و خدا را در ذات و صفات و افعال به یگانگی بشناسد…، این چنین شخصی نیمی از توحید را دارد، و نیم دیگر آن است که در عمل یگانه‌گرا باشد، بلکه یگانه شده باشد. آن هنگام که خدا را با تمام اوصاف شناخت و در اطاعت و تسلیم نیز یگانه بود می‌توان گفت موحد است. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۶، ص ۱۰۵)
۵- انفال/ ۱۷٫
۶- این ذکرِ (حوقله) از ذکرهایی است که حضرت موسی، هنگام شکافته شدن دریا بر زبان جاری کرد. [سیوطی، الدرّالمنثور، دار الفکر، ج۶، ص۲۹۹.] نقل شده امام حسین(ع) نیز در روز عاشورا پیوسته این ذکر را بر لب داشت. [ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۹۵۶م، ج۳، ص۲۵۸؛ ابن طاووس، اللهوف، ۱۴۱۷ق، ص۷۰] ۷- کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج.۱، ص.۲۵۷، ح.۲٫
۸- کمال الدین و تمام النعمه، ج.۱، ص.۲۵۴، باب ۲۳، ح.۴٫
۹- انفال/ ۱۷٫
۱۰- محمد/ ۷٫
۱۱- حج/ ۴۰٫
۱۲- بیانات، ۱۵/۱۲/۱۳۷۷.
۱۳- صحیفه‌ امام ج.۱۱، ص .۳۴۹٫
۱۴- بیانات ۱۴/۰۳/۱۳۹۷٫
۱۵- آل عمران/ ۱۰۳٫
۱۶- در اطراف خمین.
۱۷- در اطراف اصفهان.
۱۸- وِرْد، دعای زیر لب. منظور، شعارهایی است که مردم بر لب داشتند.
۱۹- صحیفه‌ امام؛ ج. ۶، ص. ۴۸۹ـ۴۹۰٫
۲۰- فتح/ ۴٫
۲۱- در صحرای طبس، پس از حمله‌ نظامی آمریکا به آن منطقه به منظور نجات گروگان‌های خود، طوفان شدیدی رخ داد و به علت حریق، هلیکوپترها و هواپیماهای آنها نابود و نقشه آمریکا خنثی شد.
۲۲- صحیفه‌ امام؛ ج. ۱۳، ص. ۸ـ۹٫
۲۳- بقره/ ۲۴۹٫
۲۴- صحیفه‌ امام، ج.۱۶، ص.۲۷۵٫
۲۵- احزاب/ ۹٫
۲۶- http://www.imam-khomeini.ir/fa/k
۲۷- صحیفه‌ امام، ج۱۲٫، ص۳۸۰ .
۲۸- مولانا، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.
۲۹- حشر/ ۲٫
۳۰- صحیفه‌ امام، ج.۱۲، ص۱۹۸٫٫
۳۱- سخنرانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با موضوع امداد غیبی حضرت زهرا(س) در جنگ ۳۳ روزه، سال ۱۳۹۸.
۳۲- آل عمران/ ۱۲۶٫
۳۳- در پاسخ به جنایت‌های متعدد رژیم خبیث صهیونیستی از جمله حمله به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق و به شهادت رساندن فرماندهان و مستشاران نظامی ایران، در نخستین ساعات بامداد یکشنبه ۲۶ فروردین صورت گرفت.
۳۴- این بیت تلمیح به آیات ۶۸ و ۶۹ سوره‌ مبارکه طه و آیه‌ ۳۱ سوره‌ مبارکه قصص و آیات مشابه آن است.
۳۵- https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=56100-
۳۶- قصص/ ۳۱٫

02آگوست/24

ابعاد ارتقاء هویت ایرانی اسلامی مردم ایران پس از «وعدۀ صادق» | حجهالاسلام دکتر محمد ملک‌زاده

اشاره
پاسخ تنبیهی مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران به ژیم صهیونیستی در عملیات «وعده صادق» را می‌توان به عنوان یک نقطه عطف در سیاست خارجی کشورمان و تاریخ روابط بین‌الملل توصیف کرد. در تشریح آثار این عملیات پیچیده و جایگاه استراتژیک این قدرت‌نمایی بزرگ در مصاف با قدرت‌های غربی نکاتی حائز اهمیت‌اند که در این نوشتار به بررسی آن پرداخته‌ایم.
دفاع مشروع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را که در صبحگاه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ و در پی پاسخ تنبیهی ایران به شرارت‌های پی در پی رژیم صهیونیستی در عملیات «وعده صادق» انجام شد، از جهاتی می‌توان به عنوان یک نقطه عطف در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و تاریخ روابط بین‌الملل توصیف کرد. در تشریح آثار عملیات پیچیده ایران علیه رژیم صهیونیستی و جایگاه استراتژیک این قدرت‌نمایی بزرگ در مصاف با قدرت‌های غربی نکاتی حائز اهمیتند که در این نوشتار به بررسی آن خواهیم پرداخت.

۱٫ جایگاه قدرت در نظام بین‌الملل
مهم‌ترین حوزه‌ کاربرد قدرت، عرصه‌ بین‌الملل است. نظام بین‌الملل به‌عنوان نهادی برخاسته از نبرد قدرت در روابط بین‌الملل، متشکل از جهانی است که بالغ بر ۲۰۰ کشور را در خود جای داده است. نبرد و تعامل قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی در روابط کشورها و بازیگران صحنه‌ جهانی از معمول‌ترین رویدادها در روابط بین‌الملل به شمار می‌آید. مطالعه این رویدادها می‌تواند ما را در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی کشورها و چگونگی تعامل قدرت در صحنه‌ بین‌الملل آشنا سازد.
نقش قدرت در عرصه‌ بین‌المللی از جهات مختلف حائز اهمیت است. از جمله آنکه می‌توان قدرت را توانایی فکری و عملی برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب و کنترل و مهار موثر دیگران از طریق ابزارهای متنوع و گوناگون دانست. از تعاریف گوناگون پیرامون دانش‌واژه قدرت می‌توان به اهمیت این مفهوم در جهان سیاست و تمام شئون زندگی بشر پی برد .اهمیتی که برخی نظیر ولفرز آن را به نقش پول در روابط اقتصادی تشبیه کرده(۱) و برخی دیگر اهمیت قدرت را در حکم خورشید در منظومه‌ شمسی دانسته‌اند؛ زیرا معتقدند تمام جلوه‌ها و جنبه‌های سیاست خارجی و روابط بین‌المللی کشورها در اطراف قدرت دور می‌زنند و کشورها دائماً در تلاش برای کسب، حفظ و یا نمایش قدرت هستند.(۲)

۲٫ رویکرد اسلامی به مفهوم قدرت
دانش‌واژه‌ قدرت از دیدگاه اسلام بار معنایی خاصی دارد. ایمان سرچشمه‌ مهم قدرت به شمار می‌آید. تفاوت رویکرد اسلامی با رویکرد غیر الهی به مفهوم قدرت، در اصالت و عدم اصالت این واژه نهفته است. در واقع اسلام تمام قدرت‌های موجود را اعتباری و غیر اصیل و قدرت مطلق و واقعی را از آن خالق هستی، خداوند متعال می‌داند. هر قدرتی در منظومه‌ هستی در ذیل قدرت الهی قرار گرفته است و به اراده‌ او شکل می‌گیرد؛ از این رو اسلام هیچ حاکمیت مطلق و قدرت مستقلی جز قدرت الهی را به رسمیت نمی‌شناسد.(۳) در منطق قرآن کریم روابط قدرت به‌مرور زمان دگرگون و متحول می‌شوند. صاحبان قدرت گاهی فاقد قدرت و ضعفا قدرتمند می‌شوند. خداوند به مستضعفان وعده داده است که با پیروزی بر مستکبران در نهایت وارث قدرت‌های زمینی خواهند شد.(۴)

۳٫ انگیزه‌ کسب قدرت در دو رویکرد اسلامی و غیر اسلامی
در رویکرد غیر دینی، زمینه‌های گرایش به قدرت و انگیزه‌ کسب آن را در عشق به شهرت، آسایش، لذت و محبوبیت و سایر موضوعات مادی و دنیاطلبانه جستجو می‌کنند؛ اما از دیدگاه اسلام چنین محرکه‌هایی به‌تنهایی نمی‌توانند انسان را در مسیر سعادت و کمال قرار دهند. دین اسلام، قدرت‌طلبی برای اطفاء غرایز نفسانی و شهوات فردی را نمی‌پسندد؛ تلاش برای کسب قدرت، به‌ویژه از نوع سیاسی و حکومتی آن اگر فاقد اهداف معنوی باشد پسندیده نیست. کسب قدرت سیاسی در اسلام زمانی مطلوب است که صاحب آن در صدد برآید جامعه را به سمت اهداف متعالی سوق دهد.
در اسلام برخلاف دیدگاه غربی، قدرت فی‌نفسه هدف مطلوب نیست، بلکه زمانی موضوعیت پیدا می‌کند که به وسیله‌ آن حقی اقامه یا باطلی نابود شود. در اسلام قدرت حقیقی، قدرت الهی است و سوای آن هیچ قدرت مستقلی وجود ندارد؛ یعنی تمام قدرت‌ها با اتصال به قدرت الهی و در طول آن معنا می‌یابند. علت غایی قدرت در اسلام، احیای هویت اسلامی و کسب سعادت، فضیلت و کمال انسانی است و حتی هدف از افزایش قدرت نظامی نیز در همین راستا تبیین می‌شود.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) در تبیین این امر می‌فرمایند:
«من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‌گذاری می‌کند. دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه‌طلبی و فزون‌طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد.»(۵)
این رویکرد امام به قدرت و انگیزه کسب آن، همان نگاه معصوم در اجرای قوانین و ارزش‌های الهی است که حضرت علی(ع) در باره آن می‌فرمایند: «فرماندهى بر مردم نزد من از یک کفش کهنه‌ هم کم‌ارزش‌تر است؛ مگر اینکه به وسیله رهبری و حکومت بر مردم بتوان حقی را برقرار ساخت و یا باطلی را از میان برداشت.»(۶) جمهوری اسلامی از فردای پیروزی انقلاب با هدایت رهبران فرزانه خویش کسب قدرت و افزایش توانمندی در مسیر رضای الهی را در پیش گرفت و تلاش کرد حامی مستضعفان و فریادرس مظلومان جهان باشد. ایران اسلامی با این رویکرد و در حالی که قدرت‌های استکباری در مقابل نظام اسلامی ایستادند، به هدایت رهبران انقلاب، افزایش قدرت خویش را برای کسب توانمندی مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار در دستور کار قرار داد.
۴٫ جایگاه قدرت ایران در روابط بین‌الملل
قدرت و اقتدار کنونی جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌ بین‌الملل را می‌توان از جهات متعدد تحلیل و بررسی کرد. ایران در شرایطی که در ابتدای پیروزی انقلاب از ابتدایی‌ترین توانمندی‌های نظامی محروم بود، امروز به یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی جهان تبدیل شده و سطح بازدارندگی خود را در سطح وسیعی گسترش داده است. ایران در تازه‌ترین قدرت‌نمایی در برابر قدرت‌های جهان، پرحجم‌ترین حمله موشکی خود را با طولانی‌ترین و بلندترین برد جغرافیایی علیه رژیم سرکش صهیونیستی انجام داد. حمله‌ای که بزرگ‌ترین حمله پهبادی و موشکی جهان و به تعبیر فرمانده انگلیسی بزرگ‌ترین حمله تاریخ لقب گرفت. این اولین حمله مستقیم از سوی یک کشور به اسرائیل بعد از ۱۹۶۷ بود و ایران با پشتوانه دینی و الهی خود توانست ابهت پوشالی رژیم صهیونیستی را فرو بریزد و به تعبیر برخی از منابع رسانه‌ای جهان، ظرف چند دقیقه معادلات جهانی را تغییر بدهد؛ اتفاقی که کارشناسان سیاسی و نظامی از آن با عنوان تغییر معادله قدرت در منطقه و جهان یاد می‌کنند.
پروفسور جان مرشایمر، استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و عضو ارشد شورای روابط خارجی ایالات ‌متحده آمریکا با اشاره به قدرت‌نمایی ایران در حمله به رژیم صهیونیستی اعتراف می‌کند: «تحولات اخیر نشان داد اسرائیل و آمریکا بازنده و ایران پیروز میدان است.» این سخنان در واقع اعتراف به شکست قدرت‌های استکباری و صهیونیستی در برابر قدرت اسلامی است. خداوند به مسلمانان وعده داده که اگر در برابر یهود و نصارا ثابت‌قدم باشید، پیروزید و آنان زیان چندانی به شما نخواهند رساند: «لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذىً وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُون: یهود و نصارا جز آزارى اندک، هرگز به شما زیانى نخواهند رساند و اگر با شما بجنگند، به شما پشت می‌کنند و می‌گریزند و آنگاه هیچ یارى نشوند.»(۷)

۵٫ قدرت‌نمایی سپاه در اوج آمادگی دشمن
اهمیت حمله موفق ایران به رژیم صهیونیستی و عبور موشک‌های ایران از لایه‌های پدافندی متعدد قدرت‌های جهانی در اوج آمادگی دشمنان انجام شد. از فردای حمله‌ اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و تأکید مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر تنبیه متجاوز، آمریکا، اسرائیل و سران کشورهای غربی برای جلوگیری یا خنثی کردن حمله‌ سپاه به خاک اسرائیل در آماده‌باش کامل قرار گرفتند. ظرفیت پدافندی چند کشور در طول مسیر ایران تا سرزمین‌های اشغالی به همراه ناوگروهای آمریکا، انگلیس و فرانسه که برای رهگیری موشک‌های ایران در نزدیکی اسرائیل مستقر شده بودند، با آمادگی کامل قبلی برای دفاع همه‌جانبه از اسرائیل به کار گرفته شد.
دفاع گسترده و چند لایه‌ای که رژیم صهیونیستی به همراه قدرت‌های جهانی آمریکا، انگلیس، فرانسه و برخی کشورهای دیگر در طول مسیر تا حریم هوایی فلسطین اشغالی ایجاد کرده بودند، عبور از این سیستم چند لایه و پیشرفته را مطابق محاسبات نظامی ناممکن می‌ساخت. به اعتراف یکی از سران رژیم صهیونیستی در این عملیات تنها آمریکا بیش از یک میلیارد دلار برای رهگیری موشک‌ها و پهپادهای ایران هزینه کرد. با این حال در اوج حیرت کارشناسان نظامی جهان، ده‌ها فروند پهپاد و موشک توانستند با عبور از لایه‌های دفاعی خارج از سرزمین‌های اشغالی و درگیر شدن با سه لایه دفاع هوایی اسرائیل «فلاخن داوود»، «پیکان» و «گنبد آهنین» به‌عنوان سیستم پدافندی به اصطلاح افسانه‌ای رژیم با موفقیت به پایگاه‌های نظامی اسرائیل اصابت کنند.
اسکات ریتر، بازرس سابق سازمان ملل در بخش سلاح‌های کشتار جمعی در واکنش به هدف قرار گرفتن پایگاه هوایی نواتیم در اراضی اشغالی در صفحه شخصی خود نوشت: «حتی یک موشک ایرانی در حمله به پایگاه نواتیم رهگیری نشد.» این اتفاق در وضعیتی که رژیم صهیونیستی و هم‌پیمانانش در اوج آمادگی نظامی و در انتظار حمله ایران بودند، از یک سو نشانه هماهنگی دقیق دستگاه‌های‌ دیپلماسی، نظامی و امنیتی و از سوی دیگر توانایی نظامی بالای جمهوری اسلامی ایران است. سران رژیم صهیونیستی اعتراف کردند گرچه از زمان آغاز حمله ایران اطلاع داشتند، اما به لحاظ شدت و گستردگی حملات و هماهنگی دقیق آن غافلگیر شدند.
۶٫ شکست ابهت پوشالی غرب
نکته‌ مشترک در تحلیل سیاستمداران غربی پس از حمله ایران، شکسته شدن ابهت قدرت‌های غربی در افکار عمومی است. اسکات ریتر افسر بازنشسته ارتش آمریکا اعتراف می‌کند که عملیات ایران، یکی از برترین قدرت‌نمایی‌های نظامی تاریخ نوین بود؛ زیرا «پایگاه هوایی نواتیم اسرائیل حفاظت شده‌ترین نقطه‌ زمین در برابر حملات موشکی و حتی محافظت شده‌تر از کاخ سفید و کاخ کرملین است. ایران با چند موشک آنجا را هدف قرار داد و به همه از جمله آمریکایی‌ها ثابت کرد که در برابر موشک‌های ایرانی هیچ دفاعی وجود ندارد.» رسانه‌های عبری نیز اذعان کردند: «این عملیات، دقیق‌ترین، متمرکزترین و هماهنگ‌ترین حمله در تاریخ نظامی جهان در استفاده از تسلیحات پیشرفته و نقطه‌زن بوده است.» آکسیوس با ارزیابی توان نظامی نظامی در برابر ایران نوشت: «ارزیابی نیروهای آمریکا حکایت از آن دارد در صورت حمله مجدد ایران به اسرائیل، توانایی لازم برای تکرار هماهنگی در عملیات پدافندی کشورهای غربی برای مقابله با موشک‌های ایرانی را ندارد.»
نکته‌ پایانی
قدرت‌نمایی ایران در مصاف با غرب، افتخاری بزرگ برای هویت ایرانی اسلامی بود و جایگاه مردم ایران را در جهان ارتقا داد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب این واقعه به معنای ظهور قدرت اراده مردم و نیروهای نظامی ایران در یک عرصه مهم بین‌المللی است. همه مردم دنیا دیدند در میان سکوت سران وابسته عرب نسبت به جنایات صهیونیست‌های کودک‌کش، نظام جمهوری اسلامی ایران مقتدرانه در برابر قدرت‌های غربی و در کنار مردم مظلوم فلسطین و غزه قرار گرفت.
وضعیت امروز نظام جمهوری اسلامی ایران از دیدگاه ملت‌های عرب، مصداق آیه ۳۸ سوره محمد است که خداوند خطاب به مسلمانان صدر اسلام می‌فرماید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ : اگر از فرامین خداوند روى بگردانید، خداوند قومى غیر شما را جانشین شما مى‌کند که آنان مثل شما نباشند.» شخصی از پیامبر اکرم «ص» پرسید: «آن قوم چه کسانی هستند؟» حضرت با اشاره به سلمان فارسی فرمودند: «آنان، قوم سلمان (مردم ایران) هستند. سوگند به آن کس که جانم به دست اوست، اگر ایمان به ثریّا بسته باشد، گروهى از فارسیان آن را به چنگ مى‌آورند.»(۸)

پی‌نوشت:
۱٫ حسین سیف‌زاده، نظریه‌پردازی در روابط بین‌الملل؛ مبانی و قالب‌های فکری، ص.۱۷۰٫
۲٫ عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص.۸۸٫
۳٫ بقره، ۱۶۵؛ کهف، ۳۹٫
۴٫ قصص، ۵٫
۵٫ صحیفه امام؛ ج.۲۱، ص.۹۱٫
۶٫ نهج البلاغه، خطبه ۳۳٫
۷٫ آل عمران، ۱۱۱٫
۸٫ سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج.۱۰، ص.۲۰۵٫

02آگوست/24

گفتمان قدرت نظام اسلامی در «وعده صادق » | حجهالاسلام و المسلمین سید سجاد ایزدهی

قدرت به‌عنوان توانایی انجام و برآورده کردن خواسته‌ها و توانایی فاعل در انجام فعل یا ترک یک چیز، در عرصه‌ سیاست، به مجموعه‌ای از عوامل مادی و معنوی که موجب اطاعت و کرنش دیگران می‌شود، تعریف شده است.(۱) این قدرت که در عرصه‌ سیاست و اداره‌ نظام سیاسی، «قدرت سیاسی» نامیده می‌شود، جدا از اینکه در عرصه‌ سیاست داخلی نسبت به شهروندان یک نظام به کار گرفته می‌شود، در حوزه‌ سیاست خارجی و عرصه‌ بین‌الملل نیز کاربستی متناسب با دوستان و دشمنان یک کشور دارد.

ارزش‌انگاری قدرت
قدرت به‌عنوان کمال وجودی، از مطلوبیت برخوردار است و هیچ‌گاه و در هیچ جامعه‌ای از قدرت به‌عنوان نقص و فاسد بالذات، یاد نشده است، لذا می‌توان گفت که قدرت به خودى خود خیر و کمال محسوب می‌شود و دست‌کم اینکه از اقتضای خیر برخوردار است. اما هرگاه قدرت، ذیل ضوابط اخلاقی، عرفی و قانونی قرار نگیرد و مهار نشود می‌تواند به قدرت‌طلبى، حب جاه، فساد و دور شدن انسان از مبدأ حقیقى قدرت بینجامد و طبیعتاً مذموم است.
«قدرت خودش یک کمال است. خداى تبارک و تعالى قادر است. لکن اگر چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد، همین کمال را به فساد می‌کشانند.»(۲)
از این روی، از یک سو استفاده از قدرت، اصالت ندارد و مطلوبیت قدرت در گرو مراعات ضوابط ارزشی و رسیدن به غایات شرعی، عقلی، عرفی و قانونی است و از سوی دیگر خیرانگاری قدرت، مرهون اهداف، کارکردها، فاعل و کارگزار قدرت و چگونگی استفاده از آن است.

ابزارانگاری قدرت
به‌کارگیری قدرت در نظام اسلامی که از الزامات حکومت اسلامی و در راستای اقامه‌ دین و شریعت در جامعه و الزام مخالفان، مجرمان و گناهکاران به قوانین است، اختصاص به سیاست داخلی نظام اسلامی ندارد، بلکه در سیاست خارجی، بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ زیرا با وجود اینکه منطق توسعه دین در نظام اسلامی به تبلیغ و توسعه باورهای مردم بستگی دارد و تابع الزامات نظامی و جنگی و فتح سرزمین‌ها نیست، اما چون ایجاد قدرت در هر جامعه، به بازدارندگی در زمینه تهدید و تهاجم دشمنان می‌انجامد و به صلح پایدار و همزیستی عادلانه کمک می‌کند. با توجه به اینکه هجوم دشمنان قوی به یک جامعه، پیامد ضعف آن جامعه است، لذا در راستای تضمین امنیت و عدالت، دکترین نظام اسلامی مبتنی بر ایجاد قدرت نرم و سخت در عرصه‌های مختلف، بازدارندگی نظامی و دفع دشمن است.
گرچه قدرت نظام اسلامی مبتنی بر ارزش‌های حاکم بر آن و منطق مردم‌سالاری دینی و حضور حداکثری مردم در همه‌ صحنه‌های انقلاب و ایمان و باور مردم به ارزش‌های اسلامی و رهبری شایسته‌ الهی (ولایت فقیه) از ارکان قدرت جمهوری اسلامی است و همواره به بازدارندگی در برابر تهدیدات دشمنان انجامیده است، اما وجود قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران به معنای عدم استفاده از قدرت سخت و ایجاد قدرت نظامی و به‌کارگیری آن نیست؛ زیرا بازدارندگی و دفاع باید با هجوم و تهدید دشمن تناسب داشته باشد و لذا مقابله با قدرت سخت دشمنان، مستلزم ایجاد هم‌ترازی یا غلبه قدرت سخت نظام اسلامی به دشمنان است. آیات شریفه قرآن نیز بر آماده بودن نظام اسلامی و برخورداری از قدرت در برابر دشمنان برای ایجاد هراس در آنان تأکید و به ابزارهای سخت قدرت اشاره می‌کند: «وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِنْ قُوَّه وَ مِن رِباطِ الْخَیلِ تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ‌اللهِ وَ عَدُوَّکُم»(۳)
برخی دیگر از آیات قرآن نیز بر هم‌ترازی و همسانی سطح هجوم به دشمن، در صورت تجاوز آنان و رعایت تقوای الهی در برخورد با دشمن دلالت دارند:
«فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»(۴) طبعاً مقابله با دشمن قوی در صورتی می‌تواند قرین توفیق باشد که از لحاظ قدرت برتر یا مساوی با او باشد. در نظام اسلامی، مقابله با دشمنان و ایجاد قدرت و به‌کارگیری آن برای تضمین امنیت در برابر تهدیدات آنان و دفاع از سرزمین اسلامی، از مطلوبیت برخوردار است و در عین حال مقابله با نظام سلطه و توسعه‌طلبی استکبار جهانی، جز با‌ به‌کارگیری قدرت در سطوح مختلف، امکان‌پذیر نیست. لذا نظام اسلامی که در مقاطعی به دلیل‌ عدم هم‌ترازی و ضعف در قدرت سخت نظامی، توسط نظام سلطه، محور شرارت نامیده شد، مطابق توصیه مبانی اسلامی، علاوه بر قدرت نرم (که همواره اسباب توسعه‌ انقلاب اسلامی در سطح توده مستضعفان عالم بوده است)، ایجاد قدرت سخت و به‌کارگیری آن را مد نظر قرار داده و در این راستا گونه‌ای از قدرت را ذیل ضوابط پیش گفته ایجاد کرده و به کار گرفته است.

ویژگی‌های قدرت در تراز مقاومت
قدرت نظام اسلامی، مردم بنیاد و مبتنی بر حضور حداکثری مردم در مقابله با دشمن است. لذا جدا از اینکه در کشور ایران (علاوه بر نیروهای نظامی رسمی)، به تأسیس و تقویت بسیج مردمی انجامیده، در سطح منطقه نیز گونه‌ای مقاومت مبتنی بر حضور مردم مسلمان و مستضعف ایجاد کرده که متکی بر باور و ایمان و اعتقاد آنان است.
از سوی دیگر، قدرت نظام اسلامی، قدرتی هم‌افزاست. با عنایت به اینکه قدرت مد نظر نظام اسلامی، قدرتی مبتنی بر مشارکت همه مردم تحت سلطه و مقابله همه جانبه با نظام سلطه است، لذا ایجاد جبهه‌ای فراگیر از مقاومت در سطح منطقه و فرامنطقه، به تقویت بازدارندگی در برابر دشمن انجامیده است.
قدرت نظام اسلامی که به باور و هویت عمومی مردم متکی است، در راستای تحصیل قدرت مضاعف، به رویکردی مبتنی بر علم و فناوری و تولید ابزارآلات پیشرفته نظامی منجر شده است. هر چند تولید سلاح‌های نظامی، وجهه همت نظام اسلامی بوده است؛ اما دکترین آن عدم هجوم به توده‌ مردم است، لذا سلاح‌های مورد نظر در نظام اسلامی، (برخلاف سلاح هسته‌ای که توده‌ مردم را هدف قرار می‌دهد) سلاح‌هایی نقطه‌زن و هوشمند هستند که ضمن حراست از محیط زیست و غیرنظامیان، فقط به مناطق نظامی ضربه می‌زنند.

علل استفاده از قدرت در وعده صادق
پس از آنکه رژیم جعلی صهیونیستی، ساختمان کنسولی ایران در شهر دمشق را که از مصونیت بین‌المللی برخوردار است، هدف قرار داد و برخی از نیروهای مستشاری جمهوری اسلامی ایران را به شهادت رساند و عملاً به مکانی که به‌منزله‌ خاک جمهوری اسلامی ایران بود تجاوز کرد، رهبر فرزانه نظام اسلامی، حکم به حمله به رژیم صهیونیستی و به‌کارگیری قدرت مضاعف در برابر این تجاوز و تروریسم دولتی را داد. زیرا:
ـ‌ دفاع از یک سرزمین در قالب دفاع مشروع، حق مشروع کشورهاست و لذا کشورها مطابق هنجارها و قوانین بین‌المللی می‌توانند برای دفاع از خویش، با دشمن مقابله به مثل کنند. بر همین اساس، نظام اسلامی برای استیفای حقوق مسلم خویش و مقابله با تجاوز دشمن و تنبیه وی، حکم به حمله به رژیم صهیونیستی داد.
ـ بازدارندگی در برابر کشورهای متخاصم، از ابزارهای تضمین امنیت یک کشور به حساب می‌آید. اکثر کشورهای متجاوز و سلطه‌گر، زمانی به کشورهای دیگر یورش می‌برند که احساس می‌کنند آن کشور نقطه ضعف دارد و توان مقابله با حملات و تهاجم آنها را ندارد از این روی،‌ قدرت، تضمین‌کننده بازدارندگی، صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز است. تضمین امنیت در منطقه‌ای که رژیم صهیونیستی،‌ داعیه‌ کشورگشایی دارد و به قوانین بین‌المللی تن نمی‌دهد، جز با‌ به‌کارگیری قدرت هم‌تراز یا برتر حاصل نمی‌شود.
ـ‌ کشورهای استکباری برای تضمین منافع سیاسی و منافع اقتصادی خود در منطقه حضور دارند و منافع کشورهای منطقه در گرو استقلال سیاسی، اقتصادی‌ آنهاست،‌ لذا کوتاه کردن دست رژیم صهیونیستی به‌عنوان نماینده و ابزار دست نظام سلطه ضرورتی است که آزادگان منطقه در قالب مقاومت اسلامی باید انجام دهند. طبعاً‌ این کار، جز با‌ ایجاد قدرت هم‌تراز و بلکه برتر حاصل نمی‌شود. آنچه ضرورت این امر را تقویت می‌کند این است که نظام سلطه،‌ جز منطق قدرت را نمی‌شناسد و جز با قدرتمند شدن کشورهای منطقه، به منافع و مصالح آنان ‌احترام نمی‌گذارد.
ـ رژیم غاصب و ظالم صهیونیستی در طول هفتاد سال گذشته، جز کشورگشایی، ‌غصب سرزمین‌های دیگر، ظلم به ساکنان اصلی فلسطین، تخریب خانه‌های ساکنان اصلی این سرزمین، شهرک‌سازی‌های بی‌ضابطه و کشتار غیر نظامیان، کودکان، ‌زنان و قتل عام منطقی نداشته و جز برخورداری از قدرت بازدارنده‌ای که بتواند این رژیم نامشروع، نازپروده و نماینده نظام سلطه را از ظلم فراگیر خویش، ‌بازدارد، چاره‌ای نیست. کما اینکه منطق مقاومت در سالیان پس از انقلاب، رژیم صهیونیستی را‌ مجبور به اتخاذ راهبرد دفاعی به جای تهاجمی کرده و عملاً نظریه از نیل تا فرات را به ضرورت محدود شدن در حصارهای بتنی سوق داده است.

ضوابط استفاده از قدرت در وعده‌ صادق
با وجود اینکه در نظام اسلامی استفاده از قدرت در مقابله با قدرت استکباری مفروض است، لکن این بدان معنا نیست که ضابطه‌ای برای استفاده از قدرت (حتی در برابر مستکبران) وجود ندارد؛ زیرا اسلام، ضوابطی را برای استفاده از قدرت در نظر گرفته و به‌کارگیری آن را در گرو ضوابط و قواعدی چون اخلاق، معنویت، علم، عقل، ظلم‌ستیزی، کرامت انسانی و… قرار داده است. طبعاً جز در سایه این ضوابط، نمی‌توان از قدرت استفاده کرد.
بر اساس این منطق، با وجود اینکه نظام اسلامی قادر به ایجاد قدرت بازدارندگی نظامی بر اساس تولید سلاح هسته‌ای هست، اما دکترین نظامی خود را بر بازدارندگی مبتنی بر سلاح هسته‌ای قرار نداده و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در این راستا بر حرمت و عدم کاربست آن، حکم کرده است. بر همین اساس، با وجود اینکه رژیم بعثی در طول جنگ تحمیلی، با موشک‌های دوربرد به شهرهای ایران حمله و تجاوز و در جنگ تحمیلی از سلاح شیمیایی استفاده ‌کرد، اما نظام اسلامی در حملات موشکی مناطق مسکونی را هدف قرار نداد و از سلاح شیمیایی حتی برای مقابله به مثل هم خودداری کرد.
ضوابط حاکم بر استفاده از قدرت یا مصالح حاکم بر حکمرانی اسلامی در مواجهه با رژیم صهیونیستی، مبتنی بر حکمت و‌ عزت و مصلحت است. رژیم صهیونیستی مستشاران ایرانی در ساختمان کنسولی ایران را که از مصونیت بین‌المللی برخوردار بودند، هدف قرار داد. جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در همان سطح، مقابله به مثل کند،‌ اما با وجود اینکه‌ از تعداد سلاح بیشتر و متنوع‌تر و موثرتری استفاده کرد، اما توده مردم و شهرک‌های صهیونیستی را که مردم آن نظامی تلقی می‌شوند و حتی مراکز کنسولی صهیونیست‌ها را که در کشورهای میزبان از مصونیت برخوردارند، هدف حملات خویش قرار نداد، بلکه ضمن ایجاد ترس و نگرانی در توده‌ مردم غاصب صهیونیست (که به میل خروج آنها از سرزمین فلسطین می‌انجامد)،‌ تنها به برخی از مراکز نظامی و جاسوسی و مراکزی که عملیات تروریستی از آن مبدأ صورت پذیرفت، آن هم با اعلام قبلی، حمله کرد.
از این روی، نظام اسلامی ضمن به‌کارگیری قدرت برای ایجاد‌ بازدارندگی در برابر تعرضات احتمالی دشمن و ایجاد بازدارندگی در مقابل تعرضات آتی، ضوابط اخلاقی را نیز مراعات کرده و با زدن اهداف نظامی و ناتوان کردن سامانه پدافندی دشمن، منطق قدرت در منطقه غرب آسیا را تغییر داده است.

پی‌نوشت:
۱- عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج. ۱ ص. ۶۵٫
۲- امام خمینی، صحیفه‌ امام، ج. ۱۸، ص. ۲۰۶٫
۳- انفال، آیه‌ ۶۰٫
۴- بقره، آیه‌ ۱۹۴٫

02آگوست/24

راز همنشینی شهید رئیسی با شهید هاشمی‌نژاد | حسن ابراهیم‌زاده

در اوج ترورهای خونین سازمان منافقین و نبرد رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ و فشار سخت اقتصادی و رسانه‌ای نظام سلطه، در روز دوم مرداد ۱۳۶۰، مردم مؤمن و مقاوم ایران اسلامی پای صندوق‌های رأی رفتند و محمدعلی رجایی را با ۱۳ میلیون رأی به‌عنوان دومین رئیس جمهور نظام اسلامی راهی دفتر خدمت کردند، اما جریان نفاق با به شهادت رساندن این منتخب مردم و نخست وزیرش، عملاً مردم را از چشیدن خدمت مردمی از جنس خود آنان محروم ساخت. در آن فضای پیچیده و پر تنش و در حالی که مردم بار دیگر خود را برای انتخاب سومین رئیس جمهور در دهم مهرماه آماده می‌کردند، در پنجم مهرماه ۱۳۶۰ سازمان منافقین با تماس تلفنی، روحانی مجاهد عالم و با معنویت، سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد را تهدید به ترور کرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گزینه‌ محبوب و رأی‌آور در انتخابات پنج روز پیش رو به شمار می‌رفت. گزینه‌ای که هنوز درد مجروحیت از حادثه‌ ترور تیرماه را با خود داشت. انتخاب سید عبدالکریم جدای از تلاش سازمان برای حذف فیزیکی یک نیروی شجاع و تأثیرگذار، به‌ویژه در منطقه‌ خراسان، تلاش برای افزایش فشار روحی بر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در کنار درد مجروحیت هم بود.
سید عبدالکریم شخصیتی شجاع و دشمن‌شناس بود. مراتب علمی و سیر و سلوک عرفانی را نزد اساتید برجسته‌ای چون آیت‌الله بروجردی، حضرت امام خمینی(ره)، شیخ هاشم قزوینی، آیت‌الله کوهستانی گذرانده بود و فضلای قم او را با سجده‌های طولانی در نماز جماعت دونفره پشت سر عارف زمانه شیخ علی کاشانی می‌شناختند، تهدید به شهادت سید را به یاد رؤیای صادقه‌ای انداخت. دشمنان برای امام خمینی آتش به پا کرده بودند و در این آتش لباس‌های امام سوخت و او تلاش کرد آتش را خاموش کند و شخص امام سالم ماند. او این رؤیا را چنین تعبیر کرد: «همه یاران امام چون لباس اویند و شهید خواهند شد. با خواست خدا من هم از شهدا خواهم بود، اما خورشید وجود امام عزیز همچنان می‌تابد.»(۱)
صبح روز هفتم مهرماه در مشهد مقدس و در حالی که پرچم عزای شهادت امام جواد(ع) گنبد طلایی امام رضا(ع) را سیاه‌پوش کرده بود، سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد توسط جریان نفاق به شهادت رسید. روز بعد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دوست دیرینه و صمیمی او در باره‌ او فرمودند:
«…مسئولیت سنگین خود را از سال ۴۱ تا دیروز صبح یعنی در طول ۱۹ سال به‌خوبی انجام داد. دیروز هم با کمال سربلندی و سرافرازی به لقاءالله پیوست و به شهادت رسید… احساس می‌کنم برادر عزیز و گرانبهایی که قلباً و روحاً به او خیلی متکی و همواره به او دلخوش و امیدوار بودم از دست دادم…»(۲)
معظم‌له در ادامه این مصاحبه از خداوند چیزی را خواستند که شاید پاسخش را در هشتمین دوره ریاست جمهوری و انتخاب هشتمین رئیس جمهور جستجو کرد.
آن روز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در غربت سال ۶۰ فرمودند: «خدایش رحمت و به ملت در مقابل از دست دادن این گوهر گرانبها عطیه ارزنده‌ای عطا و این خسارت را خود جبران کند.»(۳)
شاید آن عطیه‌ ارزنده و آن گوهر گرانبها کسی جز سید ابراهیم رئیسی نبود که در آستانه تولد امام رضا(ع) به لقاءالله پیوست و در تاریخ سوم خرداد ۱۴۰۳ در کنار سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد و در جوار مضجع نورانی امام هشتم(ع) آرام گرفت. رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ درباره‌ شهید ابراهیم رئیسی مطالبی را فرمودند که «گوهر گرانبها و عطیه‌ الهی» را زیبنده‌ نام خود ساخت.
ایشان فرمودند: «در خدمتگزاری کشور نصاب تازه‌ای را به وجود آورد. ما قبلاً هم شخصیت‌های خدمتگزاری داشته‌ایم، اما نه در این حد، با این حجم و کیفیت و صداقت و پرکاری و شب و روز نشناختن. آقای رئیسی نصاب جدیدی را در باب خدمتگزاری به ملت ایجاد کرد.»(۴)
گویی خداوند شهید سید ابراهیم رئیسی را برای روزی ذخیره کرده بود که امام خامنه‌ای ضمن استشمام بوی یاران شهیدش، شهید بهشتی و شهید هاشمی‌نژاد و… بار دیگر شعارهای انقلاب را هم فریاد بزنند و هم تجلی آنان را در مرئا و منظر مردم قرار دهند. از این رو معظم‌له فرمودند: «مرحوم رئیسی (رضوان‌الله علیه) صریحاً شعارهای انقلاب را می‌داد و مظهر شعارهای انقلاب بود.»(۵)
بی‌شک همه یاران صدیق امامین انقلاب چون شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید هاشمی‌نژاد، شهید حاج قاسم سلیمانی، علامه مصباح و شهید آیت‌الله رئیسی و… ویژگی‌های مشترکی داشتند که از آن میان می‌توان به توکل بر خداوند، توسل به ائمه‌ اطهار(ع)، ایمان به غیب و امدادهای الهی، باورمندی به تقابل جریان حق در طول تاریخ، شب‌زنده‌داری، تعبد نسبت به فرامین رهبری اشاره کرد، اما ویژگی دیگری که در همه‌ آنان برجسته بود و به همین دلیل مورد غضب نظام سلطه و جریان نفاق قرار گرفتند و می‌گیرند، مرزبندی شفاف آنان با دشمن و فریب لبخندهای او را نخوردن بود.
رهبر معظم انقلاب در باره‌ شهید آیت‌الله رئیسی با صراحت اظهار داشتند: «… در مرزبندی با دشمنان انقلاب صراحت داشت. در مورد کسانی که با انقلاب بد بودند و مخالف و دشمن بودند، دوپهلو صحبت نمی‌کرد. صریح صحبت می‌کرد و مرزبندی صریح داشت. به لبخند دشمن اعتماد نمی‌کرد. این ارزش است. اینها درس است. هرکدام از اینها برای سیاستمداران و رؤسای جمهور آینده‌ ما و برای کسانی که در بخشی مورد اعتماد ملت قرار می‌گیرند، سرمشق است.»(۶)
در نگاه امامین انقلاب و یاران وفادار آنان چون آیت‌الله رئیسی مرزبندی با دشمنان اسلام و انقلاب، فراتر از یک مرزبندی اعتقادی است. حوادث تاریخی چیزی جز تقابل جریان حق و باطل نیست؛ از این رو شهید هاشمی‌نژاد، سخنرانی خود را در خصوص ضرورت تشکیلات در مشهد مقدس در تاریخ ۱۹/۱/۶۰ این‌گونه آغاز می‌کند:
«بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ‌الرَّحِیمِ . لحظه‌های ما لحظه‌های بسیار حساسی هستند. در این لحظه‌های حساس همه‌ نیروهای مخالف دست به دست یکدیگر داده‌اند تا این انقلاب را دچار همان سرنوشتی کنند که نوع انقلاب‌های جهان دچار آن شدند، ولی امیدواریم همان طوری که تا کنون انقلابمان‌ چیزی بوده که مشابه و نظیرش در جهان وجود نداشته، در آینده و تا پایان کار هم همین ‌طور باشد. بسیاری حوادث و مسائل در کشور ما واقع می‌شوند که در طول تاریخ به صورت یک جریان حق و باطل بوده‌اند و شکل آن به تناسب عصرها عوض می‌شود، ولی محتوای همان محتواست.»(۷)
شهید هاشمی‌نژاد در این سخنرانی معیار مرزبندی حق و باطل را دوستی و تبعیت از ولایت برمی‌شمارد و می‌گوید:
«در دعای ندبه این را می‌خوانیم که: «وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی: یا علی اگر تو نباشی آنهایی که مؤمن به اسلام هستند بعد از من مشخص نمی‌شوند.» این معیار است و هرچه که جلوتر می‌رود حلقه‌ محاصره تنگ‌تر می‌شود و تنگ‌تر و این آزمایش‌هایی است که به وجود می‌آیند علی الدائم. باید از خدا بخواهیم که در آزمایش‌های گوناگون، در خط اسلام سالم و مستقیم بمانیم و ان‌شاءالله بتوانیم راهمان را تا پایان کار ادامه دهیم و خدای ناکرده این آزمایش‌های گوناگون دچار انحراف نشویم.»(۸)
اشاره رهبری معظم انقلاب به ویژگی شهید رئیسی در جلب رضایت مردم برای رضای خدا و حرکت خالصانه و گذشت او از بداخلاقی‌های طعنه‌زنان و… در حقیقت ترجمان این فراز از سخنان شهید هاشمی‌نژاد است.
«… این انقلاب است برادر، انقلاب مال کیست؟ مال من است یا مال شما؟ مال همه است. نه شما بر سر من منت دارید و نه من بر سر شما. این خداست که واقعاً سر بر سر من و شما منت دارد. سر همه‌ ما که در خط مستقیم هستیم. والله آزمایش برای همه روز به روز می‌آید. می‌بینید که تعدادی دارند می‌روند. اگر شما می‌بینید که قرص سر جای اولتان‌ یعنی همان صراط مستقیم ایستاده‌اید و دارید می‌روید، آیا جای شکرگزاری نیست؟ این لطف خداست. بنابراین ما باید دست به دست هم بدهیم و این حرکت را آغاز کنیم. به‌خصوص که شما دارید می‌بینید دشمن چه نوع حساسیتی در این زمینه نشان می‌دهد.»(۹)
شهید رئیسی در کنار شهید هاشمی‌نژاد و در جوار مضجع نورانی امام رضا(ع)، صاحب و حافظ و ضامن اصلی انقلاب به خاک سپرده شد. گنجینه‌ خداوند متعال پر است از این «گوهرهای گرانبها» و «عطیه‌های ارزنده». کافی است خدا را به امام رضا(ع) قسم دهیم که فقدان آنان را پر کند.

پی‌نوشت:
۱- گلشن ابرار، ج. ۲، ص. ۸۵۷، «فریاد فضیلت، مرتضی بذرافشان،
۲- همان مدرک، ص.۸۵۸٫
۳- همان مدرک، ص..۸۵۹٫
۴- بیانات رهبری ۱۴/۳/۱۴۰۳٫
۵- همان مدرک.
۶- همان مدرک.
۷- ضرورت تشکیلات، از شهید سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، حزب جمهوری اسلامی مشهد، ص.۴٫
۸- همان مدرک، صص. ۵ و ۶٫
۹- همان مدرک، ص .۱۷٫

02آگوست/24

نماد اخلاص و شوق خدمت | دکتر مهدی جمشیدی

سید محرومان، سید مغتنم، رئیس‌جمهور عزیز از دست رفتند. جامعه چند ساعت طولانی در خوف و رجا بود و مردم دست به دعا برداشتند و صحنه‌هایی خلق شدند که جز در نظام مبتنی بر مردم‌سالاری دینی دیده نمی‌شود و نظیر و شبیه ندارد. مناسباتی که بین مردم و حکومت در این الگوی حکومتی وجود دارد، واقعاً در عالم سیاست که به خدعه و نیرنگ و فریب شهره شده است و تربیت این نوع کارگزارانی که وفاداری و تعهد و خلوص و مردمی آنهاست که باعث شده است در دل مردم جایگیر شوند.
به نظر نگارنده جامعه سه حس همزمان داشت. یکی اینکه جامعه در حیرت به سر می‌برد و باور نمی‌کرد که رئیس‌جمهورش را از دست داده است. رئیس‌جمهوری که این‌قدر به مردم نزدیک و در کنار آنها بود و متأسفانه حتی دور اول ایشان هم به پایان نرسید. بعضی از غم‌ها به‌قدری دفعی و ضربتی است که شاید زمان زیادی بخواهد که فرد باور کند و آنها را بپذیرد. من با هر کسی که صحبت می‌کردم همچنان این حس انکار و باور نکردن مسئله و کنار نیامدن با آن در آنها وجود داشت.
دوم حس حزن هست. این هم به نظر عجیب است، چون نسبت به شخصیت‌های سیاسی، مخصوصاً در نظام‌های لیبرال دموکراتیک، مردم احساسات پاک عمیق آن‌چنانی ندارند. به فردی رأی می‌دهند و او یا تا پایان دوره هست یا از دست می‌رود. کشش عاطفی ایمانی انسانی در آن نوع ساختارهای لیبرال دموکراتیک وجود ندارد، اما در اینجا دیدیم که در این ده دوازده ساعت مردم به اماکن مقدس رفتند، دعا کردند و اشک ریختند. گویا در انتظار پنجره‌ای بودند که به روی یک عزیزشان گشوده شود. این نوع نسبت و تعلق خاطر واقعاً نظیر و شبیه ندارد و به نظرم فقط در ذیل گفتمان انقلاب اسلامی متولد می‌شود.
به نظر حس سوم امید است. یعنی مردم عزیزی را از دست داده‌اند، اما این‌طور نیست که فکر کنند قطار انقلاب متوقف شده است یا دچار اختلال ساختاری شده‌ایم، امیدها درهم شکسته‌اند و باید زانو بزنیم. اصلاً این حس وجود ندارد و این هم به دلیل تجربه تاریخی ماست. دهه ۶۰ دهه بسیار پرحادثه‌ای بود. یعنی حوادثی که در چند دهه ممکن است اتفاق بیفتند، در یک دهه متراکم شدند. به تعبیر مقام معظم رهبری، امام(ره) در دهه ۶۰ کار عظیمی کردند و انقلاب را از گردنه‌هایی عبور دادند که هر کدام برای ساقط شدن یک انقلاب اجتماعی کافی بود، ولی امام(ره) مقابل همه ایستادند. باز به تعبیر رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم، راه آینده به دشواری گذشته نیست. ما حوادث بسیار تلخ‌تر، سخت‌تر و حجیم‌تری را پشت سر گذاشته‌ایم.
جامعه به پشت سرش نگاه می‌کند و آن‌قدر حافظه تاریخی دارد که این فهم تاریخی و جمعی را داشته باشد که این حوادث هرقدر هم که حزن‌آلود و جانسوز باشند، امکان عبور از آنها و چشم گشودن به آینده وجود دارد.
به نظر من می‌شود تحول را از آخرین سکانس زندگی ایشان فهمید. موقعیت‌ها حرف می‌زنند و صامت نیستند. ایشان در حین خواندن یک گزارش اداری سکته نکرد. سفری که یک شخصیت دست چندم هم می‌توانست به جای ایشان برود، اما میدان‌گزین بود، نه پشت میزنشین. این یعنی تحول عملی. گاهی باید حقایق را با زبان گفت و گاهی زبان برش لازم را ندارد و باید در عمل نشان داد و ثابت کرد. به نظر من موقعیت پایانی و پرده آخر نمایش زندگی ایشان خیلی پرصدا و پرغوغا و پرحرف است. نشان می‌دهد مدیر تراز انقلابی یک شعار و ژست انتخاباتی و یک حرف تهی مایه نیست. از سه‌گانه حیرت و حزن و امید صحبت شد. به نظر، “امید” به همین برمی‌گردد که در عمل ثابت شد وقتی می‌گوییم کسی انقلابی است، انقلابی‌گری فقط این نیست که بخواهیم روی بعضی از ارزش‌ها تکیه کنیم. به نظر نگارنده به‌جای کلیدواژه باید گفت کلید عمل. عالم انقلابی‌گری که فقط عالم زبان نیست. عمل هم هست که در متن موقعیتی می‌نشیند و آن موقعیت با صدای بلند، ماهیت انقلابی‌گری را اعلام می‌کند.
اگر این پرده پایان صحنه و نهایی چنین زبان گویایی دارد، واقعاً باید از امید هم سخن گفت، چون انقلاب که دچار بن‌بست و انقطاع نمی‌شود. یعنی همچنان زایش مدیریتی و کارگزارانی دارد. حادثه‌ای مثل ۷ تیر هم اتفاق بیفتد و ۷۰ و چند نفر هم یکجا از دست بروند، باز قطار انقلاب به راه خود ادامه می‌دهد، چون یک عالم جدید متولد شده که ذیل این عالم تاریخی، شاعر، نویسنده، تدوینگر، جهادی، کنشگر اجتماعی، فعال سیاسی و… می‌روید. می‌گویند عالم و آدم، ولی گویا ظاهراً آدم‌هایی عالمی را می‌آفرینند، بعد آن عالم خود به خود روی ریل بازتولید آن آدم‌ها می‌افتد و همین‌طور پشت سر هم می‌آفرینند. آفرینش یک عالم است.
تاریخ انقلاب گویاست. شهادت بزرگانی چون ایشان در گذشته، قطار انقلاب را متوقف نکرد. کشوری باید نگران باشد که دچار عدم زایش و توقف و قحط‌الرجال است. یکی از بزرگان به امام(ره) گفت: ما دچار قحط‌الرجال هستیم. امام(ره) فرمود: خیر. ما دچار عدم معرفت قحط‌الرجال هستیم. بزرگانی داریم، اما آنها را نمی‌شناسیم. بنابراین موقعیتی که ایشان در آن لحظه جانش را از دست داد، خیلی حرف می‌زند. انقلابی‌گری را در صحنه عمل به نمایش می‌گذارد. ما بارها تبیین کرده‌ایم، ولی به نظرم صدای این موقعیت از هر صدایی بلندتر و منطق آن از هر گفته ما پراثرتر است.
به اعتقاد نگارنده رمز این همگرایی در خلوص ایشان بود. آقای رئیسی به گفته دوست و دشمن سلامت نفس و صفای باطن داشت و اهل خلوص بود. خود ایشان هم در بیانیه انتخاباتی گفتند که «من نه میل دارم به عرصه انتخابات بروم، نه مصلحتم هست که خود را درگیر این اقتصاد آشفته بکنم. آرزوی من همان خدمت به امام رضا(ع) است.» دروغ هم نمی‌گفت. کسی با تبلیغات محبوبیت به دست نمی‌آورد. اگر هم به دست بیاورد موسمی و موقتی است. عمیق و ماندگار نیست. اشک نمی‌آفریند. این حس باید در مردم ایجاد بشود. او توانسته بود. من ایشان را از نزدیک ندیده بودم، ولی این حس را داشتم که این آدم واقعاً سلامت نفس دارد و اهل خلوص است و صداقت دارد و واقعاً صادقانه با مردم سخن می‌گوید. مگر می‌شود سخن صادقانه تأثیر خودش را روی مردم نگذارد.
آیا ایشان وقتی قدرت را به دست آورد تغییر کرد؟ آیا منش اشرافی پیدا کرد؟ آیا از مردم فاصله گرفت؟ هر اندازه فرد کنش انقلابی داشته باشد و از ساختار بوروکراتیک فاصله بگیرد، عزیزتر می‌شود. ایشان و حاج قاسم سلیمانی اهل قدم بودند، نه چندان اهل قلم. مردم در بسیاری از اوقات قدم را بیشتر می‌پسندند. یعنی مکتب صورت تعیّن یافته پیدا کرده است. در حال حاضر ما با مجموعه‌ای از کنش‌های انقلابی فاصله یافته از آن ساختار دیوان‌سالارانه اشرافی دور از مردم مواجهیم که اینها اسطوره‌های متولد شده در عالم انقلاب اسلامی هستند.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب، رئیسی عزیز ایدئولوژی مقاومت را که در دهه‌ای به قهقرا رفته بود، احیا کرد. کسانی اقتصاد را مشروط کردند و گفتند یا باید جانب ایدئولوژی مقاومت را گرفت یا جانب معیشت را. ایشان در همین مدت کم نشان داد که اقتصاد شرطی شده به بیرون نیست، بلکه به اراده مدیران شرطی شده است. یعنی ایشان بین بازگشت به ارزش‌های انقلابی از یک طرف و کار متراکم و جهادی از طرف دیگر که بعضی‌ها می‌گفتند مانعه‌الجمع هستند، در عمل خودش جمع برقرار کرد و به همان اصالت‌ها و ایدئولوژی اولیه انقلاب اسلامی برگشت که یکی از آنها همان ایدئولوژی مقاومت است و ایشان پرچمدار ایدئولوژی مقاومت شد. احساس نمی‌کرد که سخنان صریح انقلابی‌اش در عرصه بین‌المللی موجب شود که به فلان عرصه تکانه و تلاطم وارد کند. برای تداومش در قدرت ایدئولوژی‌فروشی نمی‌کرد و این صهیونیست‌ها را آزار می‌داد. بعضی‌ها حیات سیاسی‌شان را به نرخ چیزهای دیگر گره می‌زنند و مصالح عالیه را فدای جذابیت‌های کاذب موسمی می‌کنند. ایشان اهل معامله بود، اما اهل معامله با خدا، نه با جریان‌های سیاسی. رفتار کسی که طمع قدرت ندارد، به گونه دیگری می‌شود. کسی که سودای تداوم قدرت ندارد. به نظرم فقدان ایشان صدمه و آسیب بزرگی بود، اما باز هم تأکید می‌کنم. امام(ره) با تمام عظمتی که دارند، در انتهای وصیت‌نامه‌شان یک جمله کلیدی دارند. می‌گویند: «و بدانید که با از دست رفتن خدمتگزاری کوچک خللی در سد آهنین ملت ایجاد نخواهد شد که خدمتگزاران بزرگ و بزرگ‌تر در راهند.» یعنی این عالم تثبیت شده است و شما با حذف آدم‌ها بیش از آنکه به اختلال به وجود آمدن در این عالم کمک کنید، بدنه اجتماعی را وفادارتر می‌کنید. موقعیتی که آقای رئیسی در آن جانشان را از دست دادند و این درگذشت شهادت‌گونه که اتفاق افتاد، کلی پیام داشت. اگر می‌خواستیم با جامعه همزبانی کنیم و بگوییم انقلابی‌گری در مدیریت یعنی چه، همین یک لحظه و یک پرده آخر، صد درس و صد حرف دارد. بلکه می‌شود گفت از حرف فراتر. مردم این انقلابی‌گری را دیدند. به نظر من دوره پسا ایشان دوره انفتاح مجدد و فراتر گفتمان انقلابی است ان‌شاءالله.
«رئیسی» نشان داد که «رجائی» در دهه‌ی شصت، جا نمانده است. «مردم» نیز نشان دادند که «آرمان‌گرایی انقلابی» در قاب دهه‌ی شصت، از جامعه زدوده نشده.‌ شهیدان و شاهدان دهه‌ی شصت، همچنان استمرار دارند و‌ «ایدئولوژی انقلابی»، دچار زوال اجتماعی نشده است. فرضیه‌ی دگراندیشان، دوباره ابطال شد.

02آگوست/24

امروز دانشجویان آمریکایی بخشی از جبهه مقاومت هستند | گفتگو با دکتر سعدالله زارعی

«تحلیلی بر پیام‌ امام خامنه‌ای به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا»
در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی
دانشجویان آمریکایی بخشی از جبهه مقاومت ضد استکباری هستند
درآمد:
نامه حضرت امام خمینی به گورباچف و نامه‌های امام خامنه‌ای به جوانان و دانشجویان جهان، مشحون از نکات سازنده و رهائی‌بخش برگرفته از قرآن کریم و سیره معصومین «علیهم‌السلام» است. نامه‌هایی که در آن بیش از آنکه وجدان‌های بشری را به‌عنوان یک سیاستمدار مورد خطاب قرار دهند، از جایگاه عالمی دینی و به تآسی از انبیاء، سعی در تذکار و دعوت به جستجوگری حقیقیت و زدودن زنگارهای دنیایی ازفطرت‌های پاک دارند، تا انسان‌ها در این وانفسای آخرالزمانی، بتوانند مسایل پیرامون خود را به‌درستی دریافت و تحلیل کنند و در سمت درست تاریخ بایستند.
در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی کارشناش ارشد مسایل سیاسی و بین‌المللی به تحلیل نامه اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین نشسته‌ایم.

*رهبر معظم انقلاب پنجم خرداد ۱۴۰۳ نامه‌ای خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا نوشتند که بازتاب‌های بسیار در داخل و خارج به‌ویژه در بین سیاستمداران و اندیشمندان آمریکایی داشت. اجازه می‌خواهم قبل از ورود به تحلیل محتوای این نامه، گفتگو را با نگاهی به نامه‌های قبلی رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان و دانشجویان اروپا و آمریکا آغاز کنیم.
حضرت امام خامنه‌ای در فاصله بهمن ماه ۱۳۹۳ تا خرداد ماه ۱۴۰۳ یعنی طی یک دهه، چهار نامه خطاب به «جوانان» نوشته‌اند که با توجه به محدود بودن تعداد نامه‌های ایشان در طول دوران نورانی رهبری معظم‌له، «نادر» به حساب می‌آیند و از اهمیت ویژه جوانان نزد ایشان حکایت می‌کنند و می‌توان گفت طبعاً باید منتظر نامه‌های بعدی رهبر انقلاب به این قشر باشیم.
اولین نامه رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۹۳ خطاب به «جوانان اروپا و آمریکای شمالی»، دومین نامه در تاریخ ۸/۹/۱۳۹۴ خطاب به «عموم جوانان در کشورهای غربی» و سومین نامه در تاریخ ۲۲/۱۱/۱۳۹۷ تحت عنوان «بیانیه گام دوم خطاب به ملت ایران» صادر شد که در آن جوانان ایرانی به‌طور ویژه مورد خطاب قرار گرفتند و چهارمین نامه در تاریخ ۱۰/۳/۱۴۰۳ خطاب به «دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا» شرف صدور یافت.

*رهبر معظم‌ انقلاب در این نامه و نامه‌های قبل که به آن اشاره کردید، جوانان را خطاب قرار می‌دهند. دلیل این خطاب ویژه چیست؟ اصولاً حضرت آقا چه ویژگی‌ای را در جوان می‌بینند که به آنان نامه می‌نویسند؟
امام خامنه‌ای شخصیتی جوانگرا هستند، البته با توصیه به جوانان در بهره‌گیری از افراد معمّر و استفاده از تجربیات آنان. اما در خصوص این پرسش شما باید گفت در این نامه‌ها جوانان به‌طور خاص مورد خطاب رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفته‌اند. چرا؟ امام خامنه‌ای در هر چهار نامه به این سئوال پاسخ داده‌اند. ایشان در ابتدای نامه اول نوشته‌اند: «به این سبب که آینده ملت و سرزمینتان را در دست‌های شما می‌بینم و نیز حس حقیقت‌جویی را در قلب‌های شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم…» و در انتهای این نامه فرموده‌اند: «هر یک از شما می‌توانید به قصد روشنگری خود و محیط پیرامونتان، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکاف‌ها بسازید.» امام خامنه‌ای در نامه دوم خود فرموده‌اند: «من ایمان دارم که تنها شما جوان‌‌هایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌های نوئی را برای ساخت آینده بیابید و سد بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه کنونی رسانده است.»
و در ادامه آورده‌اند: «جوانان عزیز! من امیدوارم که شما در حال یا آینده این وضعیت آلوده به تزویر [علیه اسلام و مسلمانان] را تغییر دهید.
و نیز: «به هر حال این شمائید که باید لایه‌های ظاهری جامعه خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکاف‌ها را به جای تعمیق باید ترمیم کرد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه سوم خود، یعنی بیانیه گام دوم فرموده‌اند: «دهه‌های آینده دهه‌های شماست و شمایید که باید کارآزموده‌ و پرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هر چه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.»
و در بخش دیگری از این پیام فرموده‌اند: «ایران مقتدر، امروز هم مانند آغار انقلاب با چالش‌های مستکبرانه روبه‌روست، اما با تفاوتی کاملاً معنادار… دنباله این مسیر که به گمان زیادی به دشواری گذشته‌ ما نیست، باید با همت و هوشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعالان جوان، در همه میدان‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، بین‌المللی و نیز عرصه‌های دینی، اخلاقی، معنویت و عدالت، باید شانه‌های خود را زیربار مسئولیت بدهند.»
حضرت امام خامنه‌ای«دامت‌برکاته» در آغاز نامه چهارم خود که خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا صادر فرموده‌اند، نوشتند: «این نامه را به جوانان می‌نویسم که وجدان بیدارشان آنها را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزه برانگیخته است. جوانان عزیر دانشجو در ایالات متحده آمریکا! این پیام همدلی و همبستگی ما با شماست. شما اکنون در طرف درست تاریخ ـ که در حال ورق خوردن است ـ ایستاده‌اید.»

*با این شواهد و قرائن و تأکیداتی که حضرت‌عالی از بین نامه‌های رهبر انقلاب خطاب به جوانان آوردید، امام خامنه‌ای سرخط هرگونه تغییر و تحولی را جوانان می‌دانند؛ البته با آن ویژگی‌های پیرامونی که جوان‌گرایی را از جوان‌زدگی جدا می‌کند.
همین طور است. نقطه‌ آغاز هر حرکتی با در نظر گرفتن تفاوت جوان‌گرایی با جوان‌زدگی مهم است. یکی از پرتکرارترین و کلیدی‌ترین کلمات در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، به‌خصوص در دو دهه اخیر، «تحول» بوده است. بر همین اساس هم طی سال‌های اخیر در جمهوری اسلامی اسنادی تحت عنوان «سند تحول…» تهیه و تصویب و بعضاً اجرا شده‌اند. به نسبت اقشار دیگر، عنصر تحول بیشتر به قشر جوان گره خورده است. از نظر روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، تحولات جزیی و کلی در جوامع توسط جوانان صورت می‌گیرند.
جالب این است که جوانان، اقشار دیگر را هم تحت تأثیر شدید خود قرار می‌دهند. در پیروزی انقلاب اسلامی نقش دانشجویان از نقش اساتید پررنگ‌تر بود و در واقع اساتید به دنبال دانشجویان به حرکت درآمدند. بنابراین رهبری در پیگیری مطلوب خود که متضمن تحول ساختارها و روندهاست، بیش از قشرهای دیگر به جوانان امید بسته‌اند. از نظر ایشان اساساً مسئولیت آینده ملت و کشور به عهده جوانان است و تنها جوانان هستند که راه‌های نو را برای ساخت آینده می‌یابند و مانع از طی مسیر در بیراهه‌ها می‌شوند.

*دانشجویان آمریکا، چند درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند و گستره‌ تأثیرگذاری آنان در جامعه و سیستم حاکمیتی آن چقدر است؟
بر اساس آمارها حدود ۱۹ میلیون دانشجو در نزدیک به ۵۸۰۰ دانشگاه و مراکز آموزش عالی آمریکا تحصیل می‌کنند که در این میان ۵۰ دانشگاه به کار پرورش مدیران آینده سرگرم هستند.(۱) به گفته جوزف بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، این دانشگاه‌ها وزرای خارجه و رؤسای جمهور تربیت و از این طریق در اداره آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر نقش ایفا می‌کنند.
براساس نظرسنجی‌های اخیر سه مؤسسه آمریکایی شامل «اینتلیجنت»، «اکسیوس» و «نیوزویک» ۶۵ درصد دانشجویان از آنچه که آنچه در غزه می‌گذرد خشمگین هستند. هر چند به دلیل کنترل‌های شدید و برخوردهای انضباطی و انتظامی تنها ده درصد از آنها جرئت حضور در تجمعات اعتراضی پیدا کرده‌اند و ۱۱ درصد از دانشجویان این دانشگاه‌ها کماکان باور دارند که اسرائیل در جنگ غزه در حال دفاع از خود است.
دولت آمریکا به‌شدت از تظاهرات و تجمعات دانشجویان نگران است و آن را یک تهدید جدی می‌داند. اگر با ادامه جنایات اسرائیل در غزه، این ۱۰ درصد به ۲۰، ۳۰ و ۵۰ درصد برسد، دولت آمریکا دچار وضعیت بحرانی خواهد شد. کما اینکه ۳۰ درصد از این دانشجویان گفته‌اند در انتخابات آینده ـ آبان ۱۴۰۳ ـ شرکت نخواهند کرد.
نکته مهم دیگر این است که حضور دانشجویان در اعتراضات به‌شدت مسری است. حتماً خانواده‌های دانشجویانی هم که به حمایت از فلسطین تظاهرات یا تجمع می‌کنند، در تقابل با پلیس قرار دارند. بنابراین ادامه اعتراضات جوانان می‌تواند به‌سرعت به سایر بخش‌ها از جمله فعالان شبکه حمل و نقل و مدارس کشیده شود و آمریکا را با بحران مواجه کند.
موضوع دیگر اینکه الگوی اجرا شده در دانشگاه‌های آمریکا ممکن است به سایر کشورهای غربی کشیده شود و در روند انتخابات و شکل‌گیری دولت‌های جدید در اروپا تأثیر بگذارد. شاید به همین دلیل است که انگلیس پس از اولین‌ رأی مخالف به قطعنامه‌های آتش‌بس، کنار کشید و پس از آن به رأی ممتنع در شورای امنیت سازمان ملل روی آورد و رأی فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل حتی از مخالف به موافق تغییر کرد و نیز کشورهای اروپایی در کشاکش درگیری سخت رژیم صهیونیستی با فلسطینی‌ها، شروع به رسمیت شناختن کشور فلسطین کردند.
*بعضی پرسیده‌اند که چرا رهبر انقلاب برای دانشجویان آمریکایی به‌طور اختصاصی نامه فرستادند و حال آنکه نظیر چنین اجتماعاتی توسط دانشجویان اروپایی هم در حمایت از مردم غزه و در مخالفت با جنایات اسرائیل برپا شده بودند. با این تحلیل، به نظر جنابعالی آیا نقطه کانونی حرکت دانشجویی در جهان غرب، دانشگاه‌های آمریکا هستند و نه سایر کشورهای غربی و حضرت آقا به همین دلیل نامه را خطاب به دانشجویان آمریکا نوشتند و نه اروپا؟
همین طور است. تظاهرات در دانشگاه‌های اروپا به اندازه دانشگاه‌های آمریکا فراگیر نبود. از سوی دیگر بهتر بود که این نامه در نقطه‌ای «متمرکز» می‌شد که مؤثرتر بود. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که درست است که رژیم صهیونیستی در فاصله دهه‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۵۰ با مساعی دولت انگلیس به وجود آمد، اما بقاء و قدرت اسرائیل در فاصله دهه‌های ۱۹۵۰ تا کنون، به حمایت شدید آمریکا متکی بوده است.

*همین فراگیری اعتراضات دانشجویی هم موجب شد تا حضرت آقا در این نامه، این اعتراضات را بخشی از جبهه‌ مقاومت بخوانند.
بله. شاید بتوان گفت برجسته‌ترین فراز نامه اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا این باشد که «شما اکنون بخشی از جبهه مقاومت را تشکیل داده‌اید و در زیر فشار بی‌رحمانه دولتتان‌ ـ که آشکارا از رژیم غاصب و بی‌رحم صهیونیست دفاع می‌کند ـ مبارزه‌ای شرافتمندانه را آغاز کرده‌اید.»
واقعیت این است که «مقاومت» و جبهه‌ای که از فراهم شدن انواعی از مقاومت پدید می‌آید، نه مفهومی جغرافیایی است که به منطقه خاصی مثلاً غرب آسیا محدود باشد و نه مفهومی دینی یا مذهبی است که پیروان خاص یک دین مثلاً اسلام را شامل شود. مقاومت یک مفهوم تمدنی و مبارزاتی است. هر کسی که از پذیرش قواعد حاکم بر نظام سلطه ـ که یکی از برجسته‌ترین آنها حمایت بی‌چون و چرا از اسرائیل است ـ اعراض کند و در مقابل آن قرار بگیرد و نیز هر کسی که از حق مردمی که مغضوب نظام سلطه واقع شده‌اند، دفاع کند، از نظر منطق، کاربرد و نتیجه در جبهه مقاومت قرار دارد، زیرا در شرایط کنونی جهان، دو جبهه بیشتر وجود ندارند: جبهه نظام سلطه و جبهه مقاومت. صد البته برخی از کشورهای دنیا در هیچ یک از این دو جبهه قرار ندارند و در عین حال جبهه سومی را هم در مقابل این دو تشکیل نداده‌اند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از بیانیه گام دوم فرموده‌اند: «پس آنگاه، انقلاب ملت ایران، جهان دوقطبی آن روز را به جهان سه‌قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطب‌های جدید قدرت، تقابل دوگانه جدید «اسلام و استکبار» پدیده برجسته جهان معاصر و کانون توجه جهانیان شد.»
جبهه مقاومت که با شروع انقلاب اسلامی و به‌خصوص بعد از فروپاشی بلوک شرق و اقمار آن تجلی زیادی پیدا کرد، به‌مرور در بخش‌های مختلف دنیا گسترش یافت و در میان پیروان مذاهب و ادیان و نحله‌های مختلف دینی و حتی غیردینی طرفداران زیادی پیدا کرد. سال‌هاست که این جبهه، بخشی از هویت ملت‌ها و حتی دولت‌هایی در آمریکای لاتین به شمار می‌آید. پس هیچ عجیب نیست که امروز در دانشگاه‌های آمریکا آن را در قامت اعتراضات دانشجویی در یکی از محوری‌ترین موضوعات و دغدغه‌های جبهه مقاومت که فلسطین است، به تماشا بنشینیم. دانشجویان آمریکایی چه می‌گویند؟ می‌گویند ما مناسبات کنونی کشورمان با اسرائیل را قبول نداریم و از فشاری که این رژیم با استفاده از سلاح و پول و حمایت‌های سیاسی و غیرسیاسی آمریکا بر مردم فلسطین وارد می‌کند، متنفریم. آنان برای این ابراز تنفر هزینه می‌پردازند و در عین حال از میدان بیرون نمی‌روند. این اگر «مقاومت» نیست، چیست؟
رهبر معظم انقلاب و رهبر جبهه مقاومت در این نامه در تشریح اهداف جبهه مقاومت فرموده‌اند: «هدف این مبارزه توقف ظلم آشکاری است که یک شبکه تروریست و بی‌رحم به نام «صهیونیست‌ها» از سال‌ها پیش بر ملت فلسطین وارد ساخته است.» بنابراین امروز دانشجویان آمریکایی در اساسی‌ترین هدف شکل‌گیری جبهه مقاومت، در کنار این جبهه و در مقابل نظام استکبار ایستاده و به تعبیر دقیق‌تر عضوی از جبهه مقاومت ضد استکباری هستند.
معظم‌له در این نامه در تشریح اساس ظلمی که پدید آمده و فقط محدود به فجایعی که طی این هشت ماه و اندی بر مردم مظلوم غزه رفته نیست و عامل هم فقط رژیم اسرائیل نیست، در باره نحوه شکل‌گیری و بقای رژیم غاصب فرموده‌اند: «بزرگ‌ترین حامی این رژیم غاصب، پس از نخستین کمک‌های انگلیسی، دولت ایالات متحده آمریکاست که پشتیبانی‌های سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی از آن رژیم را یکسره ادامه داده و حتی با بی‌احتیاطی غیرقابل بخشش راه‌ها را برای تولید سلاح‌ هسته‌ای به روی او گشوده و به او در این راه کمک کرده است.»
فکر تأسیس یک دولت خالص یهودی در سرزمین فلسطین، در سال‌های پایانی قرن نوزده ـ یعنی در سال ۱۸۹۷ ـ در یک کشور اروپایی ـ سوئیس ـ مطرح شد و بیست سال پس از آن در سال ۱۹۱۷ با اعلامیه معروف بالفور، وزیر خارجه وقت انگلیس وارد «مرحله اجرا» شد. در این دوران تا ۳۰ سال پس از آن ـ یعنی ۱۹۴۷ ـ براساس مذاکرات وین میان انگلیس و فرانسه، فلسطین به همراه چند کشور دیگر اسلامی تحت قیمومت انگلستان درآمد و در حالی که در قانون خودنوشته قیمومیت هم آمده بود که انگلیس باید در پایان دوره قیمومیت به شکل‌گیری دولتی فلسطینی همت می‌گماشت؛ با خیانت انگلیسی‌ها، فلسطین به‌مرور تحت سلطه آژانس یهود که بعداً به دولت یهود تبدیل شد، درآمد.
سرهنگ آلن‌بی، سرفرماندهی انگلیس در فلسطین، اجازه داد جمعیت‌های یهودی و سازمان‌های تروریستی یهود نظیر اشترن و هاگانا در مناطق فلسطین مستقر شوند و بر سرزمین‌های فلسطین سیطره پیدا کنند. با وجود این، وقتی با پایان دوره قیمومیت، انگلیس از این سرزمین رفت، هنوز تعداد یهودیان (ساکن و مهاجر)یک سوم جمعیت عرب‌های مسلمان و مسیحی فلسطینی بود.
با رفتن انگلیس و اعلام دولت یهود، ایالات متحده آمریکا که اینک در جایگاه «ابرقدرت غرب» ایستاده بود، بیش از انگلیس سیاست یهودی‌سازی فلسطین را دنبال کرد. پیروزی اسرائیل در جنگ‌های ۱۹۴۸، ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ در واقع مرهون حمایت خاص آمریکا بود. در این جنگ‌ها اسرائیل نمی‌توانست بدون کمک آْمریکا در مقابل ارتش‌های عربی مقاومت کند. کما اینکه مصر در جریان جنگ ۱۹۷۳، با استفاده از اصل غافلگیری، توانست ظرف یکی دو روز ارتش اسرائیل را از شبه‌جزیره سینا و منطقه تابا عقب براند.
راه دوری نرویم در همین جنگ غزه و در جریان عملیات “طوفان‌الاقصی”، آنتونی بلینکن وزیر خارجه کنونی آمریکا در تاریخ ۱۲ اکتبر / ۲۰ مهر ماه در جریان سفر به عراق به نخست‌وزیر آن گفته بود: «روز پس از عملیات فلسطینی‌ها که من به تل‌آویو رفتم، دولت اسرائیل فروپاشیده بود.» خبرهای زیادی حاکی از آنند که در جریان جنگ غزه، اداره همه امور سیاسی، نظامی و اقتصادی اسرائیل به دست آمریکایی‌ها بوده است. یک گزارش منابع اسرائیلی حکایت می‌کند که آمریکا تأمین‌کننده ۹۶ درصد تسلیحاتی بود که در فاصله ۷ اکتبر تا پایان ماه می به تل‌آویو سرازیر شد و شامل ۳۵ هزار تن بود.
پس کاملاً واضح است که اگر در استقرار اسرائیل، نقش اول را انگلیس به عهده گرفت، ادامه حیات ننگین و توانمندسازی آن در توسل به جنایات علیه فلسطینی‌ها، مرهون حمایت همه‌جانبه آمریکایی‌ها بوده است.

*بنابراین با این نگاه که مستند و مبتنی بر واقعیت‌های تاریخی است، در حال‌حاضر نقش محوری در بقا و استمرار حیات ننگین این رژیم جعلی و کودک‌کُش آمریکاست. به همین خاطر هم حضرت آقا به سراغ دانشجویان آمریکا می‌روند.
بله، طی ۷۰ سال گذشته بارها این عبارت «اسرائیل در حال دفاع از خود است» از سوی مقامات آمریکایی شنیده‌ شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه خود به این موضوع اشاره فرموده‌اند: «سردمداران سلطه قهرآمیز جهانی، حتی به مفاهیم بشری هم رحم نمی‌کنند. رژیم تروریست و بی‌رحم اسرائیل را مدافع خود وانمود می‌کنند و مقاومت فلسطین را که از آزادی و امنیت و حق تعیین سرنوشت خود دفاع می‌کند، «تروریست» می‌نامند.»
چرا آمریکا همواره و از جمله در جریان هشت ماه تهاجم بی‌رحمانه اسرائیل به غزه می‌گوید اسرائیل در حال دفاع از خود است؟ ویران کردن حدود ۷۰ هزار خانه و به شهادت رساندن ده‌ها هزار زن و کودک در هیچ قاموسی نمی‌گنجد و ذیل عنوان «دفاع از خود» قرار نمی‌گیرد. پس چرا آمریکا از این عبارت استفاده می‌کند؟ برای رسیدن به پاسخ، باید پرسید اسرائیل در غزه مشغول چه کاری است و این کار او در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا چه جایگاهی دارد؟
بر اساس گزارش‌های رسمی از جمله گزارشات سازمان ملل و رأی دیوان داوری لاهه، اسرائیل در حال «نسل‌کشی» است. آمریکا نمی‌تواند این را انکار کند. باید دید سیاست آمریکا بر چه مبنایی استوار است که این جنایات را دفاع از خود نام می‌نهد. در سیاست غرب، به‌خصوص آمریکا، اسرائیل باید تثبیت و تجهیز شود و توسعه پیدا کند. سیاست «اسرائیل از نیل تا فرات» که در واقع استعاره «اسرائیل، آسیا»ست، سیاستی انگلیسی ـ آمریکایی است. یعنی اسرائیل قرارگاه مرکزی عملیات سلطه‌گرایانه غرب علیه قاره آسیاست.
این پایگاه مرکزی نباید معارض داشته باشد و از آنجا که مقاومت فلسطین، اسرائیل را در هر سه بعد استقرار، تجهیز و گسترش به چالش کشیده است، عمل کشتار اسرائیل که با هدف برگرداندن موازنه صورت می‌گیرد، از نظر مقامات آمریکا دفاع از خود محسوب می‌شود.
اما واقعیت این است که تقریباً هیچ دولت دیگری اقدامات اسرائیل را دفاع از خود نمی‌داند. اسرائیل اصولاً با اشغالگری و اجبار و به‌رغم نظر شهروندان فلسطینی تأسیس شده و بنا به تصریح مصوبات شورای امنیت و بیانیه‌ها و قطعنامه‌های مجمع عمومی سازمان ملل، سرزمین‌های ۱۹۶۷ «اشغالی» محسوب می‌شوند. عملیات طوفان‌الاقصی هم در محدود منطقه اشغالی ۱۹۶۷ واقع شد. براساس قطعنامه‌ها و بیانیه‌های سازمان ملل، غلاف غزه که عملیات فلسطینی‌ها در آن صورت گرفت، منطقه‌ای فلسطینی است و عوامل اسرائیل نباید در آن حضور پیدا می‌کردند تا مورد تهاجم صاحبان آن قرار نگیرند.
رژیم صهیونیستی در فاصله مذاکرات اسلو در سال ۱۳۷۲ تا کنون نزدیک به ۴۰ درصد از کرانه باختری را از کرانه جدا و به اشغال کرده است. همین ماجرا هم در قدس اتفاق افتاد و رژیم غاصب در حالی که همه این سرزمین‌ها در مجموعه ۱۹۶۷ می‌گنجند، بیش از ۶۰ درصد قدس را اشغال کرد. بنابراین حضور اسرائیل در این محدوده به هیچ وجه دفاع محسوب نمی‌شود.
کشتار مردم غیرنظامی هم ادعای دفاع اسرائیل از خود را نقض می‌کند. دفاع از خود در معادله برابر نظامیان در مقابل نظامیان و غیرنظامیان در مقابل غیرنظامیان معنا می‌یابد و اسرائیل نمی‌تواند معادله نظامی را برخورد با سالخوردگان، زنان و کودکان تعریف کند.

*همان‌ طور که مستحضرید، حضرت آقا در این نامه سخن از ورق خوردن تاریخ به میان می‌آورند. رابطه‌ این ورق خوردن یا به تعبیر دیگر پیچ تاریخی با مسئله‌ فلسطین و حوادث غزه چیست؟
این گره خوردن مسئله فلسطین، به‌ویژه طوفان‌الاقصی با تغییری که در سیر سیاسی و نظام جدید جهانی در شرف وقوع است، مسئله بسیار مهمی است رهبر معظم انقلاب در فرازی از نامه خود به فضای کنونی جهان که به نفع مقاومت ضداستکباری و ضدصهیونیستی است، اشاره فرموده‌اند: «من می‌خواهم به شما اطمینان بدهم که امروز وضعیت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقه حساس غرب آسیاست. بسیاری از وجدان‌ها در مقیاس جهانی بیدار شده‌اند و حقیقت در حال آشکار شدن است. جبهه مقاومت هم نیرومند شده و نیرومندتر هم خواهد شد. تاریخ در حال ورق خوردن است.»
صحنه جنگ غزه و مسایل مرتبط با آن، آئینه تمام‌نمایی از تغییر وضعیت در جهان است. اینکه در کشاکش جنگ سنگین میان اسرائیل و فلسطینی‌ها که گواهان زیادی بر پیروزی طرف فلسطینی تصریح کرده‌اند، ۱۴۷ کشور جهان در طرف فلسطین ایستاده‌اند،(۲) این یعنی تغییر جهان.
وقتی دادگاه داوری لاهه که بر مبنای تثبیت نظام سلطه پدید آمده و یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های آن مقابله قضایی با روندهای ضداسرائیلی است، به درخواست کشور آفریقای جنوبی، مقامات اسرائیلی را به نسل‌کشی متهم و احکام بازداشت آنان را صادر کرده است، این یعنی تغییر جهان. وقتی در دانشگاه‌های آمریکایی که با رژیم اسرائیل قرارداد دارند، تظاهرات طرفداری از فلسطین برگزار می‌شود و پلیس آمریکا ناچار به بازداشت بیش از ۲۰۰۰ نفر از آنان می‌شود و در عین حال دامنه اعتراضات به ‌صورت عرضی و طولی گسترش می‌یابد، این یعنی تغییر جهان. وقتی مقامات بعضی از کشورهای اروپایی از اجرای احکام بازداشت نخست‌وزیر اسرائیل در اروپا در صورت سفر نتانیاهو خبر می‌دهند، این یعنی تغییر جهان.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در فرازی از بیانیه گام انقلاب اسلامی نوشته‌اند: «اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه جاسوسی بود، امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزان و مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته حزب‌الله و مقاومت در سراسر این منطقه است.» ضمناً خود نامه اخیر رهبر معظم انقلاب و وایرال شدن فراوان آن در رسانه‌های سنتی و مجازی آمریکا و واکنش‌های عجزآلود به آن، یعنی تغییر جهان.
جالب است که واکنش اولیه آمریکا در برابر این نامه، نادیده گرفتن، سپس خشمگین شدن و پس از آن انفعال بود. آمریکایی‌ها برای اینکه به گمان خود علت صدور این نامه را از میان بردارند، با دستپاچگی مدعی شدند طرح صلحی برای پایان دادن به جنگ غزه آماده کرده‌اند که البته پایه و اساسی نداشت و به جایی نرسید.

*هرچند که نامه‌ حضرت آقا به دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا، به‌نوعی تمجید از حرکت آنان در قرار گرفتن در جهت درست تاریخ به هنگام ورق خوردن تاریخ است، ولی روح این نامه همانند نامه‌های قبل و نامه‌ امام خمینی به گوباچف دعوت به جستجوگری حقیقت است. تحلیل شما از مشابهت‌ها و تفاوت نامه‌های حضرت آقا با نامه‌ حضرت امام(ره) چیست؟
برای پاسخ به این پرسش اجازه بدهید از خود واژه‌ دعوت در فرهنگ دینی شروع کنم و بعد به مشابهت‌ها و تفاوت‌های نامه‌های امام خامنه‌ای با امام خمینی بپردازم. «دعوت» یکی از مهم‌ترین و احیاناً مهم‌ترین رسالت دین است و «ابلاغ» به معنای «رساندن به کمال» برجسته‌ترین رسالت پیامبران است. چنانکه در قرآن کریم آمده است: «إِن عَلَیکَ إِلَّا البَلَاغُ» که البته در باره مفهوم رسیدن به کمال و حد و گستره آن بحث وجود دارد.
نامه‌های چهارگانه رهبر معظم انقلاب و به‌خصوص نامه به جوانان اروپایی و آمریکایی در راستای مأموریت ابلاغ و به بیان دیگر «دعوت» قرار دارد. بر این اساس باید به این نامه‌ها، به‌رغم آنکه هدف‌گذاری عمیق و جدی سیاسی دارد، فراتر از فضای «سیاست» در مفهوم رایج نگاه کرد. این دعوت با جغرافیا و اختیار و مالکیت ملت‌ها کاری ندارد و نمی‌خواهد هژمون‌گرایانه در این حدود وارد شود. کمااینکه نامه حضرت امام خمینی«سلام‌الله علیه» به صدر وقت هیئت رئیسه شوروی در این قواعد قرار نداشت. نامه‌های مورد اشاره امام و رهبری در واقع دعوت به «تأمل» است. بر این اساس این دو نامه ترکیبی از سئوالات و پاسخ‌هایی اجمالی به آن‌هاست.
یکی از خصوصیات نامه‌های دعوت، انتشار در زمان و زمین مناسب و استفاده از بیانی همدلانه است. مثلاً در نامه اخیر رهبر معظم انقلاب خطاب به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین نوشته شده است: «همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از شما دانشجویان حادثه مهم و اثرگذار است… من نیز با شما جوانان احساس همدردی می‌کنم و ایستادگی شما را ارج می‌نهم.»
و یا حضرت امام در نامه به گورباچف فرمودند: «رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی‌الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی بنه ام کمونیسم در جهان نداریم.» و «مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست.»
مقدمه دیگر دعوت این است که در آن از عبارات برانگیزاننده و «هشدار» استفاده می‌شود. رهبر معظم در این نامه به‌طور ضمنی از امکان به‌کارگیری بمب اتمی توسط رژیم غاصب اسرائیل سخن به میان آورده و از دانشجویان و دانشگاهیان خواسته‌اند بر دولت آمریکا برای کنترل اتمی اسرائیل فشار آورند. کمااینکه امام در نامه به گورباچف خطر مهم فراروی شوروی را مراجعه به نسخه و مدل مدیریتی غرب دانستند.
یکی دیگر از مقدمات دعوت، ترسیم افقی روشن و اطمینان‌بخش است. حضرت امام در نامه به رهبر شوروی، اسلام را به‌عنوان «نسخه و راه‌حل» معرفی کردند و از او خواستند: «تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسایل [مباحث فلسفی و عرفانی] قویاً دست دارند، راهی قم گرداند تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریک‌تر از موی منازل معرفت آگاه شوند.»
رهبر معظم انقلاب در این نامه به دانشجویان آمریکایی فرموده‌اند: «می‌خواهم به شما اطمینان بدهم که امروز وضعیت در حال تغییر است … تاریخ هم در حال ورق خوردن است.»
«درس قرآن به ما مسلمانان و به همه مردم جهان، ایستادگی در راه حق است: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرتَ (آیه ۱۱۲ سوره هود) و درس قرآن در باره ارتباطات بشری این است: نه ستم کنید و نه زیربار ستم بروید: لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (آیه ۲۷۹ سوره بقره) جبهه مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظایر آن به پیش می‌رود و به پیروزی خواهد رسید باذن‌الله.»
در نامه‌های حضرت امام خمینی «قدس سره» و حضرت امام خامنه‌ای «دامت برکاته»، دعوت به درک دقیق اسلام و عبور از تعاریف ارائه شده از این دین الهی، برجسته است. حضرت امام ضمن تشریح جنبه‌های معرفتی اسلام از رهبر شوروی می‌خواهند هیئتی از افراد باهوش خود را به جمهوری اسلامی ایران گسیل دارد و امام خامنه‌ای از مخاطب می‌خواهند که لایه‌ها را کنار بزند و مستقیم و با مراجعه به قرآن کریم و مطالعه شخصیت‌ و سیره پیامبر بزرگ آن، به درک حقیقت نایل شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حدود ده سال پیش خطاب به «جوانان اروپا و آمریکای شمالی» نوشتند: «سخن من با شما در باره اسلام و به‌طور خاص در باره تصویر و چهره‌ای است که از اسلام به شما ارائه می‌شود»
و «خواسته دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضا می‌کند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن می‌گریزانند و می‌ترسانند، چیست؟ و چه ماهیتی دارد … اجازه ندهید این واقعیت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده، به شما شناسانده شود.» و «با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (ص) آشنا شوید.»
و «من از شما می‌خواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیت سد عاطفی و احساسی ایجاد و امکان داوری بی‌طرفانه را از شما سلب کنند… هر یک از شما می‌توانید به قصد روشنگری خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکاف‌ها بسازد.»
همچنین رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۸/۹/۱۳۹۴ در نامه به «عموم جوانان در کشورهای غربی» فرمودند: «من از شما جوانان می‌خواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیان‌های یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان پی‌ریزی کنید.»
ایشان در این نامه در دفاع از اسلام و اتهاماتی که علیه مجموعه‌های مسلمان به راه افتاده است، روشنگری کردند و فرمودند: «لشکرکشی‌های سال‌های اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. چگونه می‌توان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید. جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیت آلوده به تزویر را تغییر دهید. ذهنیتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولت‌ها بر ارزش‌های انسانی و اخلاقی ترجیح داده شوند، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد… با کمال تأسف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده این‌گونه وصلت‌های ناموفق با فرهنگ‌های وارداتی هستند. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، می‌بایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده می‌شد…. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادین خود، گرفتن جان یک انسان را به‌مثابه کشتن همه بشریت می‌داند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید.»
امام خامنه‌ای در همین نامه یعنی یک دهه پیش از فجایع کنونی اسرائیل در غزه، از واقعیت اسرائیل و حمایت‌های همه‌جانبه آمریکا از آن پرده برداشته بودند: «چهره این تضاد در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده می‌شود. مردم فلسطین بیش از ۶۰ سال [اینک بیش از ۷۰ سال] است که بدترین نوع تروریسم را تجربه می‌کنند. اگر مردم اروپا اکنون [در زمان اوج فعالیت داعش] چند روز را در خانه‌های خود پناه می‌گیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیت پرهیز می‌کنند، یک خانواده فلسطینی ده‌ها سال است که حتی در خانه خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست… این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدی و مؤثر مورد سرزنش متحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای به ظاهر مستقل بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه فلسطینیان را ویران و باغ‌ها و مزارعشان را نابود می‌کند… آیا در دنیای امروز قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید؟»

*به‌عنوان آخرین سئوال، تأثیر نامه‌های قبل و به‌ویژه این نامه‌ تاریخی حضرت آقا به دانشجویان آمریکایی بر نُضج‌گیری خیزش قهرآمیز دانشجویی و استمرار آن در آینده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
اگر اعتراضات کنونی رو به گسترش دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های آمریکا و در سطح نازل‌تری، اروپا را با آنچه در نامه‌های رهبری معظم انقلاب مطالبه شده است تلاقی بدهیم، می‌توانیم بگوییم این اجتماعات اعتراضی، اجابت همین نامه‌ها هستند. البته نه به این معنا که همه کسانی که در دانشگاه‌های آمریکا به دفاع از فلسطین می‌پردازند، ابتدا پیام رهبر معظم انقلاب را خوانده‌ و سپس برای اجابت آن به صحنه آمده‌اند. «این همانی» در واقع ذات مشترک و اهداف مشترک را نشان می‌دهد و در گذر زمان می‌تواند در موضوعات دیگر هم به اشتراک برسد. از این ‌رو رهبر معظم در مطالبه‌ای بالاتر از آنچه در دو نامه پیشین خطاب به جوانان غرب صادر فرمودند، آنان را «عضو جبهه مقاومت» خوانده‌اند.
نکته دیگر اینکه اگر برخی از دانشجویان متحصن و معترض آمریکا، پیام‌های قبلی را مطالعه کرده باشند، ولی همان‌ طور که رهبر معظم در نامه‌های خود اشاره داشته‌اند، فضای رسانه‌ها مانع از دیدن حقیقت محنت مردم فلسطین و رفتار ضدانسانی اسرائیل شده باشد، با کنار رفتن پرده‌ها و ناتوانی رسانه‌های غرب در سانسور کامل آنچه در غزه می‌گذرد، جوانان مضمون و محتوا و مطالبات نامه‌های مورد اشاره را تأیید کرده و خود را در فضای مخالفت با اسرائیل می‌بینند. این همان نتیجه‌ای است که از اصل دعوت به دست می‌آید و قرآن کریم بر آن تأکید کرده است: «ادعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکمَهِ وَالْمَوعِظَهِ الْحَسَنَهِ».

پی‌نوشت‌ها:
۱٫ در سال ۲۰۱۷ حدود ۱۹٫۶۶۰٫۰۰۰ دانشجو در ۸۵۰۰ دانشگاه آمریکا مشغول به تحصیل بوده‌اند.
۲٫ البته باید توجه داشت که بقیه ۵۲ یا ۵۳ کشور را جزایر گمنامی تشکیل می‌دهند که برای اهداف خاص (از سوی آمریکا) پرچم گرفته‌اند و عضو سازمان ملل محسوب می‌شوند.

02آگوست/24

دیپلماسی مقاومت، دیپلماسی دولت شهید رئیسی | حجهالاسلام دکتر محمدحسین پورامینی

درآمد:
در طول دوره‌ سه ساله‌ ریاست جمهوری آیت‌الله شهید دکتر ابراهیم رئیسی، برخلاف تبلیغات گسترده علیه ایشان در دوران انتخابات ریاست جمهوری، توانست جایگاه بین‌المللی ایران را ارتقا دهد. آیت‌الله رئیسی این تصور را که برخی معتقد بودند با تقویت میدان نمی‌توان دیپلماسی موفقی در سیاست خارجی داشت، باطل نموده و با تقویت میدان، روابط جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه و جهان را هم بهبود بخشید و همچنین ایشان با تقویت همه جانبه همکاری‌ها با همسایگان نزدیک و دور، ایران را به یکی قدرت‌های تاثیرگذار در تحولات جهانی تبدیل نمود .
حضور ۹۰ تن از سران و مقامات کشورهای جهان و سازمان‌های بین‌المللی در مراسم ادای احترام بر پیکر پاک رئیس جمهور شهید، گواه بر این موفقیت است. بر این اساس، دوران ریاست جمهوری دکتر رئیسی، با اقدامات به عمل آمده در دولت ایشان برخلاف همه‌ تبلیغات منفی، با افزایش نفوذ و جایگاه ایران در صحنه‌ بین‌المللی همراه بود. در این نوشتار به برخی از اقدامات به عمل آمده اشاره‌ و آنها را تحلیل و بررسی اجمالی می‌کنیم:

۱٫ تقویت منطقه‌گرایی و ارتباط با همسایگان
در حوزه‌ منطقه‌گرایی، ایران اقدامات مهمی را انجام داد و روابط دیپلماتیک خود را با تعدادی از همسایگان عرب و کشورهای آفریقایی از جمله عربستان سعودی، کویت، مصر، لیبی، سودان، جیبوتی و مالدیو از سر گرفت. این اقدامات نشانه تلاش ایران برای بهبود روابط با کشورهای منطقه و افزایش نفوذ خود در سطح منطقه‌ای است.
به‌طور خاص، در ۱۹ اسفند ۱۴۰۱، پس از دیدار دبیر وقت شورای‌عالی امنیت ملی ایران با همتای سعودی خود در چین و گفت‌وگوهای فشرده، روابط دیپلماتیک ایران و عربستان سعودی از سر گرفته شد. شش ماه بعد، وزیر خارجه ایران در جده با ولیعهد و نخست‌وزیر عربستان دیدار کرد که نشانه ارتقای بالای روابط دو کشور پس از هفت سال قطع رابطه بود.
ایران و عربستان سعودی به‌عنوان دو بازیگر اصلی و تأثیرگذار منطقه‌ای، نقش مهمی در مناسبات و تحولات ژئوپلیتیکی خلیج فارس دارند. در یک دهه‌ گذشته، روابط این دو کشور با چالش‌های جدی مواجه شد و تنش‌های بین‌ آنها نقش مخربی در منطقه داشت. با عملیاتی شدن این تعامل و روابط، شرایط ژئوپلیتیکی خلیج فارس از لحاظ بسترهای اقتصادی، امنیتی و نظامی بهبود یافت.
در مجموع، ایران با اتخاذ رویکرد منطقه‌گرایی و بازگشایی روابط با همسایگان عرب، در پی تقویت جایگاه خود در سطح منطقه‌ای است. این اقدامات در کنار استفاده از استراتژی‌های نوین و ادامه‌ اقدامات بنیادی دولت‌های پیشین، موجب ارتقای موقعیت بین‌المللی ایران در دوران ریاست جمهوری آیت‌الله رئیسی شد.

۲٫ عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و همکاری با کشورهای عضو بریکس
عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و همکاری با کشورهای عضو بریکس، دستاورد مهم دیپلماسی فعال دولت سیزدهم تحت ریاست جمهوری دکتر ابراهیم رئیسی است. این اقدامات نشانه رویکرد جدی ایران در جهت تنوع‌بخشی به روابط بین‌المللی و مقابله با یکجانبه‌گرایی غرب به رهبری آمریکا است.
دولت سیزدهم در شرایطی آغاز به کار کرد که تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای سرعت بیشتری به خود گرفته بودند. در این دوره، فرآیند عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای که سال‌ها تلاش صرف آن شده بود، به نتیجه رسید.
این سازمان که با حدود ۴۰ درصد جمعیت جهان و ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهان، یکی از بزرگ‌ترین سازوکارهای سیاسی- امنیتی و اقتصادی جهان محسوب می‌شود، فرصتی برای ایران است تا نقش موثرتری در فرآیند شکل‌گیری ساختارهای چندجانبه ایفا کند.
همزمان، همکاری با کشورهای عضو بریکس نیز در دستور کار جدی سیاست خارجی ایران قرار گرفت. این اقدامات در راستای تنوع‌بخشی به دسترسی ایران به امکانات و ابزارهای بین‌المللی برای تأمین نیازهای اقتصادی، پولی و مالی انجام شد.
در شرایط فعلی که شاهد تشدید یکجانبه‌گرایی و تحریم‌های غرب، به‌ویژه آمریکا هستیم، عضویت ایران در این سازوکارهای چندجانبه می‌تواند پاسخی قاطع به این اقدامات تلقی شود. در حالی که غرب با اقداماتی همچون انسداد دارایی‌های بانک‌های مرکزی، بی‌اعتمادی به ساختار مالی خود را افزایش داده است، کشورهای جهان به دنبال راهکارهای جایگزین هستند. در این شرایط، اقدامات هماهنگ و واکنش‌های جمعی در سطح منطقه‌ای و فرا‌منطقه‌ای از سوی اعضای این سازوکارها مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس، امری منطقی و ضروری به نظر می‌رسد.
جمهوری اسلامی ایران نیز با اراده‌ای محکم و جدی، این فرصت را از دست نداد و با عضویت در این سازوکارها در پی ایفای نقش مؤثرتر در شکل‌گیری ساختارهای چندجانبه و مقابله با یک‌جانبه‌گرایی غرب است.
۳٫ امضای موافقت‌نامه‌های همکاری‌های دوجانبه با کشورهای مختلف
دولت آیت‌الله رئیسی با هدف تنوع‌بخشی به روابط بین‌المللی و کاهش وابستگی به غرب، اقدام به انعقاد موافقت‌نامه‌های همکاری‌های دوجانبه با کشورهایی کرد که اهمیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی قابل توجهی برای کشور دارند. از جمله این توافق‌ها می‌توان از توافقنامه‌ جامع همکاری ۲۵ ساله با چین و قرارداد ۲۰ ساله همکاری با روسیه نام برد.
امضای توافقنامه جامع همکاری ۲۵ ساله با چین که به‌موازات پیگیری هوشمندانه مذاکرات با غرب در وین انجام شد، نشان‌دهنده‌ درک دولتمردان ایرانی از واقعیت‌های حاکم بر مناسبات بین‌المللی بود.
همکاری راهبردی میان ایران و چین در شرایطی انجام شد که چین در حال تبدیل شدن به قدرت برتر اقتصادی جهان است و چشم‌انداز شکل‌گیری نظم جهانی جدیدی با محوریت رقابت اقتصادی را ترسیم می‌کند.
در این میان، چین با ایجاد کانال‌های پنهان برای کمک به ایران در تسهیل خرید و فروش نفت، از عقب ماندن ایران از بازار رقابتی انرژی جلوگیری کرد.
همچنین، مخالفت قاطع چین با قطعنامه‌های شورای حکام علیه ایران و حمایت از مواضع مذاکراتی ایران در گفت‌وگوهای رفع تحریم‌ها، نشان‌دهنده‌ تغییر در سطح مناسبات دو کشور است. این امر نشان می‌دهد که پکن حاضر است هزینه‌ بیشتری برای حمایت از منافع سیاسی و اقتصادی ایران صرف کند.
در کنار چین، ایران همکاری‌های راهبردی خود را با روسیه نیز تعمیق بخشید. تمدید قرارداد ۲۰ ساله‌ همکاری با روسیه و ترسیم افق تازه‌ای برای تعمیق همکاری‌ها در این قالب، از دیگر اقدامات ایران در راستای تکثیر روابط بین‌المللی و مقابله با یک‌جانبه‌گرایی غرب بود.
در مجموع، دولت آیت‌الله رئیسی با امضای توافقنامه‌های جامع همکاری با برخی از کشورهای مهم و تأثیرگذار، در پی بهره‌گیری از همه‌ ظرفیت‌های بالقوه در عرصه‌ سیاست خارجی بود تا در برابر یک‌جانبه‌گرایی و فشارهای آمریکا مقاومت و نقش مؤثرتری را در شکل‌گیری نظم جهانی جدید ایفا کند.

۴٫ هماهنگی میان میدان و دیپلماسی
یکی از مسایلی که در دولت دوازدهم توسط برخی از دولتمردان مطرح و در فضای سیاسی کشور در باره آن بحث شده بود، موضوع تقابل «میدان و دیپلماسی» بود؛ به این معنا که با در مقابل قرار دادن این دو مفهوم، طوری آن را تفسیر می‌کردند که این دو ضد هم هستند و اساساً قابل جمع نیستند. مرد میدان صرفاً یک فرمانده‌ جنگ است که لباس رزم می‌پوشد و در میدان جنگ فرماندهی می‌کند و می‌جنگد و از دیپلماسی سررشته‌ای ندارد و مرد دیپلماسی فردی است که صرفاً در حوزه‌ دیپلماتیک فعالیت می‌کند، کت ‌و شلوارپوش است و نامش روی آستین پیراهنش حک شده و در جلسات مذاکره و دیپلماتیک حضور دارد و با وزرا و مسئولین کشورهای خارجی دیدار و مذاکره و توافق می‌کند، اکثراً در سفرهای خارجی به سر می‌برد و کاری به جنگ و جنگیدن ندارد. اصلاً هم جنگجو نیست و فقط دنبال صلح و راه‌حل‌های صلح‌طلبانه است.
آنچه مشخص است محدودسازی مفهوم «مرد میدان» به یک فرمانده‌ صرفاً نظامی که تنها در عرصه‌ جنگ حضور دارد، ظلمی بزرگ به واقعیت‌های موجود است. در حقیقت، مرد میدان فردی است که در هر زمان و مکانی که نظام و انقلاب اسلامی به حضور و تلاش او نیاز دارد، با مسئولیت‌پذیری و از خودگذشتگی ظاهر می‌شود. این افراد، در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، با جدیت، صلابت و ایمان در راستای حفظ نظام و ارزش‌های انقلاب اسلامی گام برمی‌دارند و از هیچ تلاشی برای پیشبرد این اهداف فروگذار نمی‌کنند.
اگرچه میدان جنگ ظرفیت حضور همه‌ آحاد جامعه را ندارد، اما هر فرد در محل کار و فعالیت خود می‌تواند چون یک «مرد میدان» ظاهر شود و با ایستادگی و پایبندی به اصول انقلاب، به تقویت استواری و صلابت نظام اسلامی یاری رساند. در این صورت، نظام اسلامی بدون نیاز به درگیری‌های نظامی مستمر، از هیمنه و قدرت بازدارندگی برخوردار خواهد شد که مانع از هرگونه دست‌اندازی دشمنان به این نظام می‌شود.
در این میان، نباید دیپلمات‌ها را از این مفهوم مستثنی دانست؛ زیرا آنان نیز می‌توانند در عرصه‌ دیپلماسی، همچون «مردان میدان» ظاهر شوند و با بهره‌گیری از توانمندی‌های دیپلماتیک خود، به حفظ ارزش‌های نظام و منافع ملی کشور بپردازند. از این رو دولت آیت‌الله رئیسی با درک عمیق از واقعیت‌های حاکم بر نظام بین‌الملل و ضرورت مواجهه همه‌جانبه با فشارهای غرب، رویکرد «تجمیع دیپلماسی و میدان» را که در حقیقت برخاسته از نگاه راهبردی رهبری انقلاب اسلامی است، در پیش گرفت و در این راستا، با انتخاب دکتر شهید امیر عبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه، به این نگاه راهبردی، نمود عینی بخشید.
دکتر امیر عبداللهیان به‌عنوان یک دیپلمات باتجربه که همواره معتقد به تلفیق ابزارهای دیپلماسی و میدان بود، ‌توانست در پیشبرد این رویکرد نقش مهمی را ایفا کند. دکتر امیر عبداللهیان قدرت میدانی را پشتوانه‌ محکمی برای دیپلماسی می‌دانست و بر این باور بود که میدان، دست دیپلمات‌ها را در میز مذاکره به‌شدت باز می‌کند. او دیپلماسی و میدان را مکمل یکدیگر ارزیابی می‌کرد و معتقد بود که «سردارسلیمانی هیچ‌گاه دیپلماسی و میدان را جدا از هم نمی‌دید. سردار سلیمانی نه تنها هیچ‌گاه از دیپلماسی برای میدان هزینه نکرد، بلکه از جیب مردم هم برای میدان هزینه نکرد…»(۱)
شهید امیر عبدالهیان بر این نکته تأکید داشت که دیپلماسی همواره بر «میدان» استوار بوده است و آن را باید رمز موفقیت دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی دانست.
به‌طور خلاصه، رویکرد تجمیع دیپلماسی و میدان در دولت سیزدهم، به‌منزله رویکردی راهبردی بود که بر اساس درک عمیق مسئولان از واقعیت‌های حاکم بر صحنه‌ بین‌الملل و ضرورت اتخاذ رویکردی همه‌جانبه برای مقابله با فشارها و تهدیدات شکل گرفت.

۵٫ تقویت محور مقاومت
دولت سیزدهم از زمان به روی کار آمدن، تقویت و حمایت از محور مقاومت را یکی از اولویت‌های اصلی خود در حوزه‌ سیاست خارجی قرار داد. این رویکرد نه تنها در بیانات و مواضع رسمی مقامات ارشد کشور بازتاب یافت، بلکه در اقدامات عملی دولت نیز به وضوح قابل مشاهده بود.
از جمله اقدامات برجسته دولت در این زمینه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. حمایت صریح و علنی از مقاومت: حمایت قاطع و روشن از محور مقاومت همواره در اولویت سیاست‌های خارجی دولت آیت‌الله رئیسی قرار داشت و این حمایت از طریق بیانات صریح و علنی مقامات ارشد کشور به وضوح قابل مشاهده بود. از این‌رو سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در پیام تسلیت خود به مناسبت شهادت آیت‌الله رئیسی و سایر شهدای خدمت بیان داشت که: «از شهیدان رئیسی و امیر عبداللهیان جز حمایت و پشتیبانی، چیز دیگری ندیدیم.»
این حمایت قاطع و بی‌دریغ از محور مقاومت، نشان‌دهنده‌ استراتژی سیاست خارجی دولت آیت‌الله رئیسی در تقویت و تحکیم همبستگی و انسجام محور مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های رژیم صهیونیستی و متحدان آن در منطقه است.
ب. ارائه‌ کمک‌های عملی به متحدان: در راستای تقویت محور مقاومت، دولت سیزدهم اقدام به فروش سوخت ایرانی به تجار لبنانی کرد که این امر به شکست حصار اقتصادی آمریکا علیه لبنان منجر شد. وزیر امور خارجه نیز اعلام کرد که پیشنهادهای بهتر و جدیدتری برای کمک به شکست این حصار اقتصادی در دست اقدام است.
ج. تقویت دیپلماسی مقاومت: بر اساس تحلیل‌ها، دولت سیزدهم با اتخاذ رویکرد «دیپلماسی مقاومت»، توانست در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، موقعیت ایران را ارتقا دهد. این نوع دیپلماسی، برخاسته از قدرت واقعی میدانی ایران و متحدان آن در محور مقاومت و در تقابل با دیپلماسی ناشی از ضعف و تسلیم‌پذیری در برابر دشمنان است.
د. تحکیم همبستگی محور مقاومت: انتخاب دکتر امیر عبداللهیان به‌عنوان وزیر امور خارجه، نقطه‌عطفی در سیاست‌گذاری دولت محسوب می‌شود. امیر عبداللهیان با تجربه‌ میدانی خود در جبهه‌های مقاومت به ایجاد «اتاق فرمان مشترک محور مقاومت» اقدام کرد تا هماهنگی‌های دیپلماتیک و میدانی در این چارچوب را تسهیل و تقویت کند.
در مجموع می‌توان گفت دولت آیت‌الله رئیسی با اتخاذ رویکرد راهبردی در تقویت محور مقاومت و اقدامات عملی در این زمینه، گام‌های مؤثری را در جهت ارتقای امنیت و ثبات منطقه برداشت و موقعیت ایران را در معادلات بین‌المللی تقویت کرد. این رویکرد، به تبدیل شدن ایران و متحدان آن در محور مقاومت به «نقاط آشکارساز قدرت» در منطقه‌ غرب آسیا انجامید.

۶٫ حمایت از فلسطین و مردم مظلوم غزه
دولت سیزدهم موضوع فلسطین و حمایت از مردم این سرزمین را به یکی از اولویت‌های اصلی سیاست خارجی خود تبدیل کرد. این مسئله به‌وضوح در بیانات و مواضع صریح رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه، دکتر امیر عبداللهیان قابل مشاهده بود. آنها در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود، به‌طور مکرر و قاطع، رژیم صهیونیستی را به ارتکاب جنایات جنگی و نسل‌کشی علیه مردم فلسطین، به‌ویژه در غزه محکوم و بر حمایت از آنان تأکید می‌کردند.
آیت‌الله رئیسی در نشست سران کشورهای اسلامی و عربی در ریاض نیز فعالانه حضور یافت و با ارائه‌ پیشنهادهای ده ‌ماده‌ای، تلاش کرد تا فشار بیشتری را بر رژیم صهیونیستی وارد و به مردم غزه کمک کند. در این نشست، آیت‌الله رئیسی  تاکید نمودند که «راه‌ حل پایدار، آنچه امام خامنه‌ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی مطرح کردند و امروز در سازمان ملل ثبت شده است، تشکیل دولت واحد فلسطینی از بحر تا نهر بر مبنای اصل دموکراتیک «هر فلسطینی یک رأی اعم از مسلمان،‌ مسیحی و یهودی» است که جمهوری اسلامی قاطعانه از این نگاه حمایت خواهد کرد».
دولت سیزدهم، همچنین با تقویت محور مقاومت و گسترش روابط با کشورهای اسلامی، در پی افزایش همبستگی جهان اسلام در دفاع از فلسطین و ارتقای موقعیت ایران در منطقه از طریق دیپلماسی مقاومت بود. این رویکرد نشان‌دهنده‌ اولویت‌بخشی این دولت به موضوع فلسطین و تلاش برای ایجاد هماهنگی و همبستگی جهان اسلام در حمایت از مردم مظلوم این سرزمین بود.
در مجموع دولت آیت‌الله رئیسی با مواضع قاطع و عملکرد فعال در حمایت از مردم فلسطین و محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی، نقش پیشتازی و پرچمداری دفاع از آرمان فلسطین را در عرصه‌ بین‌المللی ایفا کرد.

نتیجه
دولت شهید جمهور آیت‌الله رئیسی با اتخاذ رویکردهای نوین در سیاست خارجی، از جمله تقویت منطقه‌گرایی و همکاری با کشورهای عضو سازمان‌های چندجانبه همچون شانگهای و بریکس، همچنین تعمیق همکاری‌های دوجانبه با قدرت‌های بزرگ چون چین و روسیه، توانست جایگاه بین‌المللی ایران را ارتقا دهد. این رویکرد همراه با اصل «هماهنگی میان میدان و دیپلماسی» و تقویت محور مقاومت، در کنار اقدامات بنیادین دولت‌های پیشین، سبب شد تا ایران در برابر فشارها و تحریم‌های غرب مقاومت و نقش مؤثرتری را در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا کند. همچنین، دولت سیزدهم با موضع‌گیری قاطع در حمایت از مردم فلسطین و محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی، نقش پیشتازی و پرچمداری دفاع از آرمان فلسطین را در عرصه‌ بین‌المللی ایفا کرد.

پی‌نوشت:

۱٫ mehrnews.com/xVfqR.

02آگوست/24

فروپاشی قدرت نرم، زمینۀ فروپاشی قدرت سخت آمریکاست | گفتگو با آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری

«تأثیر انقلاب اسلامی در شکل‌گیری نظم نوین جهانی»
در گفت و شنود با آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری

فروپاشی قدرت نرم، زمینۀ فروپاشی قدرت سخت آمریکاست
درآمد:
در شماره قبل، بخش اول گفتگوی اختصاصی با آیت‌الله میرباقری پیرامون نتایج و تاثیرات رویدادهای شگرف “طوفان‌الاقصی” و تاثیرات مثبت آن بر جامعه جهانی در شناخت بهتر و بیشتر از سردمداران جنایتکار آمریکا که سال‌های سال خود را پرچمدار دموکراسی و حقوق ‌بشر به جهانیان معرفی کرده بودند و همچنین فوران موج حمایت‌ها از ملت مظلوم فلسطین در اقصی نقاط جهان و افزایش انزجار و نفرت جهانی از رژیم صهیونیستی را درپی داشت.
ادامۀ گفتگوی فوق را با پرداختن به تاثیرات انقلاب اسلامی ایران بر موازنه و نظم جهانی و لزوم ادامه هرچه پرقدرت‌تر نقش جمهوری اسلامی در تغییرات نظم جهانی در جهت تحقق منافع مستضعفین جهان و چگونگی شکسته شدن ابهت قدرت نرم آمریکا و صهیونیسم جهانی را پی می‌گیریم.
با تشکر و سپاس فراوان از آیت‌الله میرباقری، ادامۀ این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

*وقتی حوادث چند سال اخیر را رصد می‌کنیم، انگار جریان‌های میانه‌رو شتاب پیدا کرده‌اند. مثلاً جشنواره‌های مشترکی که با رژیم صهیونیستی برگزار می‌کنند، تبدیل تاریخ هجری به تاریخ میلادی، پیمان ابراهیم که عملاً عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را علنی کردند. بحرین و امارات هم رسماً این موضوع را اعلام کردند و قرار بود عربستان و اردن هم به این پیمان ملحق شوند. و امارات مقری می‌شود برای مجموعه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی با رژیم صهیونیستی. تحلیلتان را با توجه به این واقعیت‌ها بفرمایید؟
حوادث اخیری که اتفاق افتاده، مثل داستان اوکراین که خیلی حوادث جهانی را تحت‌ تأثیر قرار داد و “طوفان‌الاقصی” که به‌ویژه وضعیت منطقه را تحت‌تأثیر قرار داد و ظرفیت جبهه مقاومت را افزایش داد، نشان می‌دهد که در باطن عالم دارد اتفاقاتی رخ می‌دهد که آمریکا و غربی‌ها از آن غافل‌اند.
تردید نکنید که وقتی یک جریان و یک قرائت دیگر از اسلام که همان اسلام ناب است مطرح می‌شود و این جریان رو به اقتدار و پیشرفت است، جریان‌های دیگر در دنیای اسلام در مقابلش صف‌آرایی می‌کنند. اما سئوال این است که آیا این جریان قرائت اعتدالی از اسلام، خودش طرحی برای تمدن دارد؟ یا طرح آنها همان تمدن غرب است؟ یعنی در مقابل توسعه، ایده‌ای دارند یا ندارند؟ و یا اگر بخواهند کاری انجام بدهند، در مدار توسعه انجام می‌دهند. یعنی می‌خواهند توسعه جهانی را بپذیرند و در این نظم پذیرفته شده جهانی، ظرفیت بیشتری به آنها تعلق بگیرد و سهم تأثیرشان بیشتر باشد. اینها با نظم جهانی رقابت نمی‌کنند؛ بنابراین آنها را باید ذیل نظم جهانی تحلیل کرد. قدرت جدیدی نیستند، بلکه باید اینها را ذیل نظم جهانیِ مستقر دید.
نظم جهانی مستقر هم دارد از اسلام ناب و انقلاب اسلامی شکست می‌خورد. ما در معرض تحولات عظیم در این نظم هستیم. جوششی که با انقلاب اسلامی شروع و به تحولات بزرگ منتهی شده و قدرت نرم در جهان ایجاد کرده، به فروپاشی نظم پیشین جهان منتهی می‌شود. علائم این فروپاشی هم کاملاً آشکار، قابل مشاهده و فراوانند.
حضرت آقا یک‌ موقعی در دیدار با دانش‌آموزها فرمودند نظم کنونی جهان تغییر می‌کند و نظم جدید، مؤلفه‌هایی دارد که بعضی از این مؤلفه‌ها عبارتند از:
۱٫افول قدرت آمریکا به‌عنوان محور نظم سابق؛
۲٫ شکل‌گیری قطب‌های جدید قدرت که گاهی از آن به انتقال قدرت به آسیا تعبیر می‌کنند
۳٫ گسترش ادبیات مقاومت.
این امر معنایش این است که انقلاب اسلامی نظم کنونی را در مرحله‌ فروپاشی و تغییر قانون اساسی قرار داده است. البته دشمن تلاش می‌کند بدل‌سازی کند؛ لذا الگوهای اسلام میانه‌رو را معرفی می‌کند که همان اسلام توسعه‌پذیر است که خود را ذیل نظم جهانی تعریف می‌کند، منتهی برای اسلام یک حق تحفظ قائل است.
آن جریانی که در دنیای اسلام دنبال نوسازی بر اساس اصول توسعه و به‌خصوص آرمان‌های توسعه جهانی است، چیزی فراتر از نظم مستقر نیست؛ در حالی که خود نظم مستقر در حال فروپاشی است. این سخنی است که غربی‌ها خودشان هم می‌گویند. بعضی از سران غربی‌ها ادعا کرده‌اند که تا دو سه سال آینده تحولات جهانی به نقطه‌ای می‌رسند که نظم دهه‌های آینده را طراحی خواهند کرد. یعنی در دو سه سال آینده نظم چندین دهه پیشِ‌ رو شکل خواهد گرفت. بنابراین اتفاقات بزرگی در راهند و ما نباید آن تحولات عظیم را با این محاسبات خرد تحلیل کنیم. عربستان دارد نقش‌آفرینی می‌کند و می‌خواهد الگوی توسعه غربی را به‌شدت در کشورش پیاده کند؛ چون الگوی جدیدی ندارند. یعنی آنها دنبال توسعه به‌معنی طرح جدیدی تحت عنوان پیشرفت در مقابل توسعه نیستند.

*یعنی حتی دنبال درون‌زا کردن توسعه غربی هم نیستند. به یک معنا از اساس وابسته‌اند.
جزو اقمار نظم جهانی هستند؛ آن‌هم نظم مستقر و به‌ تعبیری نظم کهنِ در حال فروپاشی. بنابراین ما در عین اینکه باید متوجه این امور باشیم، نباید خیلی هم نگران شویم و احساس رعب بکنیم. تحولات به‌سمتی می‌روند که اینها هم در حال حذف و تغییر هستند. وقتی نظم جدید جهانی شکل بگیرد، حتماً این تحولات هم تغییر خواهند کرد؛ منتها نکته‌ مهم این است که ما باید این قدرت نرمی را که ایجاد شده در نظم آینده‌ جهان دخیل و تلاش کنیم عقب نمانیم. همان‌‌‌طور که حضرت آقا در صحبت با مردم سیستان و بلوچستان فرمودند که نظم جدید در جهان در دو مرحله‌ شکل گرفت. یکی در اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده که استعمار کهن در اوج خود بوده و اروپایی‌ها، شرق آسیا و آسیای میانه و به‌ویژه هند را تصرف کردند و یکی هم در دوره بعد از جنگ اول و دوم جهانی که قدرت‌های پیروز نظم جدیدی را نوشتند.

*در منطقه ما بیشتر بعد از جنگ جهانی اول دخالت کردند.
بعد از جنگ دوم جهانی هم این سه قدرت به تهران آمدند و نظم بعدی را طراحی کردند. بعد از این دو جنگ که حالا از جنگ جهانی اول بیش از یک قرن و از پایان جنگ دوم جهانی هم قریب هشتاد و اندی سال می‌گذرد، نظم جدیدی در جهان حاکم شد که ما مسلمان‌ها غفلت کردیم و از مداخله در این نظم جا ماندیم و طبیعتاً قدرت‌ها نظمی را علیه ما شکل دادند. در این مرحله که دارد نظم جدید شکل می‌گیرد باید مواظب باشیم و در نظم جدید دخالت کنیم، نقش ایفا کنیم و قدرت اسلام را در آینده‌ جهان دخیل کنیم.

*شما به تأثیر انقلاب اسلامی از همان ابتدای وقوع اشاره کردید. بحث‌های بسیاری هم در جاهای دیگر داشته‌اید که انقلاب اسلامی دارد بر جهان تأثیر می‌گذارد. شکلِ تأثیرگذاری در سال‌های اخیر با شکل ابتدای انقلاب چه تفاوتی دارد؟
در یک مرحله، جوشش و آغاز پیشرفت‌های انقلاب اسلامی و پیروزی بر ساختار گذشته و تدوین قانون اساسی جدید را شاهد بودیم. در اینجا نظم جدیدی شکل گرفت و نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. البته انقلاب باید نظام متناسب با خود را بسازد. حالا یک انقلاب اگر مقیاس تأثیرش از یک دولت – ملت فراتر رفت و تأثیر جهانی داشت، حتماً باید در نظم جهانی نقش‌آفرینی کند. گرچه این نظم، نظمی است که بین ملت‌ها ساخته می‌شود و همه در آن ایفای نقش می‌کنند؛ ولی حتماً باید این قدرت نرم جهانی نقش خود را ایفا کند و در نظم آینده‌ جهان حضور داشته باشد. به‌خصوص باید سهم ملت‌های مسلمان، سهم امت‌های موحد و مستضعفین جهان را در این نظم فرآوری کند، به‌طوری که نظم جدید به ‌نفع امت مؤمن و مستضعفین جهان تمام شود. برخلاف نظم‌های گذشته که کاملاً مطابق منافع مستکبرین و قدرت‌های مسلط بود و نظام استکبار از آن منفعت می‌برد.
باید در نظم آینده جهان، منافع موحدین، امت‌های ایمانی، امت اسلامی و منافع مستضعفین محور قرار بگیرد. بنابراین ما در چنین مرحله‌ای هستیم و حوادث اخیر منطقه، به‌شدت گویای این است که اتفاقات عظیمی در راهند. غربی‌ها هم گفتند که نظم‌های دهه آینده در دو سه سال پیش ‌رو شکل می‌گیرند. ما به آن قله‌ای که تحولات آینده به ‌نفع اسلام رقم بخورد، نزدیک شده‌ایم. در این فرصت باید پایداری کنیم. گرچه ممکن است چون به قله‌ها نزدیکیم امتحانات هم سخت بشوند و صحنه‌های سختی پیش‌‌رو باشند؛ ولی با صبوری و استقامت می‌شود به پیروزی‌های بزرگ رسید.

*در واقع به اعتقاد شما مقیاس کنشگری ما از حالتی که عملاً یک تصرف معنوی فرهنگی در جهان بوده، در سال‌های اخیر به سطح شکل دادن به ساختارها رسیده است.
به سطحی رسیده که در نظم جهان شرکت می‌کنیم. جوشش یک قدرت نرم و معنوی از باطن جهان است که انفجار ایجاد می‌کند، موازنه قدرت را به هم می‌زند، بافت نیروی انسانی را به‌سمت ‌و سوی دیگری می‌برد، فطرت‌ها را بیدار می‌کند و ظرفیت فطرت‌ها را به صحنه می‌آورد. فطرت‌هایی که دستگاه‌های پیچیده استکبار خاموششان کرده و در حجاب فرو برده بودند، دارند احیا می‌شوند. وقتی که اینها نقش ایفا می‌کنند به نقطه‌ای می‌رسند که با نظم کنونی جهان درگیر می‌شوند؛ چون پذیرای این نظم نیستند، بلکه انتظاراتشان از ساختارهای کنونی عبور کرده؛ لذا این ساختارها را می‌شکنند. ما الان در این مرحله هستیم.

*آیا حقیقتاً چنین وضعیتی در جهان به وجود آمده است؟
بله. ساختارهای کنونی دارند فرو می‌ریزند. البته ظرفیت‌ها و فعلیت‌های عوامل دخیل‌، متفاوتند، ولی همگی تحت‌تأثیر قدرت نرم و ایده‌های تمدنی انقلاب اسلامی هستند. این ناامیدی از ساختارهای موجود جهانی به نقطه‌ای می‌رسد که مثلاً در آمریکا، بر سر همین ماجرای طوفان الاقصی، نسبت به نهادهای آکادمیکشان یک حالت انتقادی پیدا کردند. چند رئیس دانشگاه به کنگره آمریکا فراخوانده ‌شدند و دو رئیس دانشگاه استعفا ‌دادند.
دیگر اینکه از نقدهای فرهنگی که قبلاً در خود غرب هم سابقه داشت، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که ناامیدی از ساختار به وجود آمده و بیش از ناامیدی از ساختار، امید به اتفاقی جدید وجود دارد؛ وگرنه اگر صرفاً یأس باشد، عبور از ساختارها از دل آن شکل نمی‌گیرد. امید به یک اتفاق جدید در جهان، موجب شده که انتظارات عمومی از ساختارهای کنونی عبور کرده است.
البته ما در تحلیل باید متوجه دو نکته باشیم. یکی اینکه مرعوب امپراتوری رسانه‌ای غرب نشویم و تصویر و روایتی که از واقعه می‌کنند، موجب غفلت ما نشود. واقعه را با روایت آنها نباید بشناسیم. خبر آنها، خبر فاسق است. در مجموع به بشریت دروغ می‌گویند، ولو اینکه دروغشان پیچیده و سیاست تنظیم خبرشان، سیاست وارونه نشان دادن صحنه‌هاست. البته این مطلب توضیح می‌خواهد؛ ولی این، کار امپراتوری رسانه‌ای غرب و به‌ویژه ابزارهای جدیدشان است. ما از یک سو نباید از ناحیه کثرت و شدت روایتی که در امپراتوری رسانه‌ای غرب وجود دارد، دچار انحراف روایت بشویم و از سوی دیگر نباید دنبال دولت مستعجل هم باشیم، والا باز از حوادث واقعی عقب می‌افتیم.
ما نباید از اتفاقاتی که در باطن عالم واقع می‌شوند و از دسترس محاسبه دستگاه مادی بیرون هستند غافل شویم. فقط رجال و اولیای الهی هستند که می‌توانند آن غیب را ببینند، مدیریت و هدایت کنند و پیش ببرند و ما نباید از اینها غفلت کنیم. به نظر می‌آید اتفاقاتی از این جنس در عالم در حال وقوع هستند که دنیای غرب نمی‌تواند آنها را کنترل کند. حادثه بزرگی مثل کرونا رقم می‌خورد و جامعه جهانی را در کما فرو می‌برد. در هیچ جامعه جهانی این ‌گونه در تنگنا قرار نمی‌گیرد؛ ولی باز آن میوه‌ای که باید، چیده نمی‌شود. هرچند برای گسترش حکمرانی مجازی از آن استفاده می‌شود، ولی باز جریان‌های مخالف خاموش نمی‌شوند؛ بلکه شدت پیدا می‌کنند و این خیلی پدیده عجیبی است.
با وجود هجومی که رسانه‌های دشمن به جریان مقاومت دارند و جنگ فرهنگی و تخریبی‌ای که به راه انداخته‌اند و تحلیل‌های غلطی که امپراتوری رسانه‌ای اینها از شرایط و موازنه قدرت در دنیا می‌دهند، اتفاقات بزرگ جهانی نشان می‌دهند که کنترل جهان از دست آنها خارج شده و دستگاه محاسباتی‌شان قدرت محاسبه ندارد.
یادم هست در اوایل پیروزی انقلاب، تحت تأثیر آن، در انتخاباتی در الجزایر که به تعبیر امروزی، اصول‌گراها پیروز شده بودند، رسماً انتخابات را ابطال کردند. استاد ما مرحوم علامه حسینی می‌فرمودند این علامت شکست دستگاه ریاضیات غرب است. دیگر ابزار محاسبات کمّی‌شان قدرت محاسبه حرکت‌های ناشی از اختیار و اراده انسان را ندارد. این معنایش شکست علوم انسانی آنها و به طریق اولی، شکست ریاضیاتشان است والاّ به جنگ دموکراسی که بت آنهاست، نمی‌رفتند. وقتی در مقابل آرا می‌ایستند و با تحلیل که ارائه می‌کنند، آراء را ابطال می‌کنند، یعنی که قدرت کنترل اختیارات را ندارند.

*قدرت سرکوب خیلی عجیبی را هم از خودشان نشان می‌دهند. قهر و غلبه‌ای که هیچ حدی را برای خود متصور نیست و مثلاً به ورود زمینی تن می‌دهند و یا مثلاً وقتی یمن حرکتی را انجام می‌دهد، بسیجی بین آمریکا و انگلستان و چند کشور رقم می‌خورد و سریع به یمن حمله می‌کنند و یا به سمت آن منطقه ناو حرکت می‌دهند که مثلا امنیت دریایی را فراهم بکنند.
این معنایش فروپاشی قدرت نرم غرب است. دارند قدرت ایدئولوژیک و هژمونی‌شان را از دست می‌دهند.

*به نظر جنابعالی خشونتی که بروز می‌کند، اتفاقاً نشانه‌ تنزل قدرت آنهاست؟
غرب تا مجبور نشود، برای توسعه دموکراسی جنگ به راه نمی‌اندازد. در حال حاضر غرب برای توسعه دموکراسی، می‌خواهد کل خاورمیانه را به آتش بکشد. آنها اگر مجبور نبودند دموکراسی را با قتل و غارت پیش نمی‌بردند. این معنایش این است که محاسبات آنها در حوزه‌ علوم انسانی اجتماعی و محاسبات نرمی که با آن در دوره استعمار فرامدرن، جهان را استعمار می‌کردند، شکست خورده و در واقع قدرت ایدئولوژیکشان کاهش پیدا کرده است.
ظاهراً همان‌‌طور که فروپاشی شوروی، ایدئولوژیک بود، فروپاشی آمریکا هم ایدئولوژیک است. یعنی آرمان‌ها و ایده‌هایی که در جهان به شکل انبوه بسط داده و ملت‌ها را وابسته کرده و خود را محور تحقق آن آرمان‌ها در جهان قلمداد کرده و به تعبیر بعضی از ادبیات‌ها برای بشریت رؤیا ساخته و خود را محور تحقق آن رؤیا، منجی و راهبر بشریت برای رسیدن به آن آرمانشهر و آن رؤیا قرار داده، دارد شکست می‌خورد و دیگر آن رؤیا دل‌انگیز و شورانگیز و بهجت‌زا نیست و جامعه بشری به آن احساس دلبستگی و یا حقارت نمی‌کند و آمریکا را محور تحقق جامعه آرمانی بشر نمی‌بیند. وقتی این رؤیا از دست برود، قدرت این تمدن هم از دست می‌رود.
در ایامی که آمریکا به عراق حمله کرد، شصت اندیشمند آمریکایی نامه‌ای نوشتند و این حمله را توجیه اخلاقی کردند. این بار این کار را هم نکردند.
یعنی دیگر دفاع اخلاقی هم از آنها نمی‌شود. فقط خودشان بین خودشان تکرار می‌کنند که اینها دارند از خودشان دفاع و با تروریسم مبارزه می‌کنند؛ ولی این حرف هم خریداری ندارد.
ما نباید فریب بخوریم، زود داوری کنیم و مرعوب امپراتوری رسانه‌ای غرب و صحنه‌سازی و تصویرسازی آنها بشویم. روایت آنها غلط است. کسانی که خیلی منفعل می‌شوند، تحت تأثیر روایت غرب قرار می‌گیرند. نه آن روایت را بپذیریم و نه برای تحقق ایده‌های انقلاب اسلامی عجله کنیم. واقعیت این است که آنها هیچ توجیه اخلاقی‌ای برای این جنگ ندارند.
در دنیایی که مدعی آزادی، برابری، دموکراسی و حقوق بشر است، این جنگ و خشونت توجیه اخلاقی ندارد و این علامتِ شکست یک قدرت است. خشونت بدون اینکه بتوانند آن را بر پایه‌ اصول خودشان تصویر و تفسیر بکنند، معنایش فروپاشی قدرت است. یعنی این قدرت فقط دیگر می‌تواند به زور بازو و قدرتش تکیه کند و دیگر نمی‌تواند به اصول اخلاقی‌اش و به آن ایده‌ها، آرمان‌ها و رؤیای شورانگیزش تکیه و ملت‌ها را مسحور خود کند. قدرت مسحور سازی‌شان گرفته شده است. به تعبیر قرآنی، به وسیله انقلاب اسلامی اِفکشان بلعیده شده؛ «مَا یَأْفِکُونَ». سَحَره، فرعون یک سحری درست می‌کردند که هم، شورانگیز بود، هم رعب‌آور و از قدرت فرعون ابهتی در دل‌ها می‌انداخت. این عامل پیروزی بود. حضرت موسی(ع) این ابهت را شکست و این عامل فروپاشی اقتدار آنها شد.
امام (ره) در باره اشغال لانه‌ جاسوسی فرمودند: «آمریکا آن‌‌قدر که می‌گوید قدرت ندارد؛ کما اینکه پهلوی آن‌ قدری که تبلیغ می‌کرد قدرت نداشت. باید این رعب شکسته می‌شد. وقتی رعب شکسته بشود ملت‌ها آزاد می‌شوند و شما دانشجویان این کار را کردید. ما می‌خواستیم این اتفاق بیفتد که افتاد». همان موقع غرب‌گراها گفتند چرا گروگان‌های آمریکایی را یک سال نگه داشتید و روابط جهانی را به هم زدید؟ اگر می‌خواستید آنها را آزاد کنید پس چرا یک سال نگه داشتید؟ اگر می‌خواستید نگه دارید، پس چرا آنها را آزاد می‌کنید؟ امام فرمود: ما می‌خواستیم رعب آمریکا را بشکنیم که شکستیم.
همان زمان، ملت مسلمان افغانستان با شوروی آن دوره می‌جنگید. فرمودند ملت افغانستان هم ابهت شوروی را شکست و نشان داد که این‌‌‌طور نیست که آنها هر تصمیمی بگیرند، در عالم واقع بشود. شما ابهت آمریکا و آنها هم ابهت شوروی را شکستند. وقتی این اتفاق افتاد، ملت‌ها آزاد می‌شوند و دیگر دنبال اینها نمی‌روند. البته طبیعی‌است که این امور زمانبر هستند.
در حال حاضر کار به جایی رسیده که با تهدید و تطمیع آنها جهان حرکت نمی‌کند و مجبورند از قدرت سختشان استفاده کنند. این قدرت سخت هم ظرفیتی دارد و این ظرفیت رو به اتمام است. قدرت سختشان هم آن‌ قدرها که وانمود می‌کنند نیست. هر وقت آن قدرت رؤیایی که از خودشان درست کرده‌اند، بشکند و ملت‌ها از آن عبور کنند، دیگر قدرت سخت توان مقاومت ندارد.
این خیلی نکته مهمی است. بعضی‌ها خیال می‌کنند قدرت سخت دشمن است که جهان را اداره می‌کند. این‌‌طور نیست؛ قدرت نرمشان است. شوروی نمی‌توانست یک بمب اتم در افغانستان بیندازد. اگر می‌توانست، می‌انداخت. قدرت سختش آن‌ قدرها نبود. وقتی قدرت نرم او از بین رفت، قدرت سختش هم دچار فروپاشی شد.
آمریکا و اروپا فعلاً رجز می‌خوانند. کاری که مردم فلسطین کردند و لطیف‌تر از آن، کاری است که مردم یمن دارند انجام می‌دهند، ابهت آمریکا را شکسته‌اند. دیگر اینها از آمریکا حساب نمی‌برند. کشتی جنگی آمریکا را می‌زنند. اینها دارند با مجاهدتشان رعب آمریکارا می‌شکنند. فروپاشی این قدرت نرم به معنی فروپاشی قدرت سختشان است. اینها با قدرت سختشان نیست که غلبه می‌کنند، بلکه بیشتر قدرت نرم و رعبی است که در ملت‌ها ایجاد می‌کنند و در کنار رعب، بیشتر فریفتگی و شیفتگی‌ای است که نسبت به خود ایجاد می‌کنند. تحقیرشدگی در برابر اینها و فریفتگی نسبت به اینها دارد می‌شکند.
از آن‌طرف مردم فلسطین نشان دادند که تمام شعارهای اینها و طرفداری از حقوق بشر دروغ است. اینها طرفدار آزادی و ملت‌ها نیستند. از آن‌طرف هم مردم یمن دارند نشان می‌دهند که اینها آن‌قدری هم که ادعا می‌کنند، قدرت ندارند و قدرت تطمیع و تهدیدشان دارد از بین می‌رود. این آغاز فروپاشی است. البته آغاز، تعبیر دقیقی نیست، بلکه نقطه جهش در فروپاشی است. باید منتظر اتفاقات بعدی که فروپاشی قدرت دنیای غرب را تسریع می‌کنند، باشیم.

*اگر اجازه بفرمایید همین فضا را ادامه بدهیم و برویم سمت اینکه یک ارزیابی داشته باشیم از عملکرد و نحوه مواجهه جمهوری اسلامی با حوادث اخیر منطقه، از طرفی، دشمنان بر این باورند که همه‌چیز از ایران نشئت می‌گیرد و منشاء همه اتفاقات اخیر را به ایران منتسب می‌کنند‌. تا حدی که چندی قبل یکی از مقامات رژیم صهیونیستی گفت که باید سر اختاپوس، یعنی ایران، را بزنیم…، از طرف دیگر در مجموعه نیروهای انقلابی خودمان نیز منتقدند که در جمهوری اسلامی در مقایسه با مردم کشورهای دیگر منطقه و مسلمان‌ها یا حتی مردم اروپا و آمریکا که دائماً راه‌پیمایی می‌کنند و خیلی پرشورند و…، در ایران آن طور که باید آن شور لازم وجود ندارد. ارزیابی شما چیست؟
آن حرف مقام رژیم صهیونیستی که حرف صهیونیسم جهانی است که از دهان آن شخص زده می‌شود. به گمان من هر دو تحلیل دچار نوعی اعوجاج است. اما در تحلیل غربی‌ها یک حرف صحیح و یک ارائه غلط. از مسئله روایت غلط می‌کنند. اصل نکته‌ای که می‌گویند که هسته‌ مرکزی جبهه مقاومت ایران است، جای تردیدی نیست. همه جبهه مقاومت این را قبول دارند. هم شروعش از اینجاست، هم کانون و فوران و هدایتش اینجاست. اما اینکه کأنه ایران دارد مستقیم کار می‌کند و اینها نیروهای نیابتی هستند؛ این در باب خود غربی‌ها صادق است. غربی‌ها وقتی شبکه قدرت درست می‌کنند، دیگران حق و آزادی‌ و حرمت و کرامتی ندارند و باید با فرمان آنها حرکت کنند و نیروهای نیابتی می‌شوند. در حالی که در جبهه اسلام این اصلاً معنا ندارد. اگر شما در مردمی بیداری ایجاد می‌کنید، به آنها آگاهی می‌دهید، امداد و توانمندشان می‌کنید، معنایش این نیست که آنها مستعمره‌ و نیروهای نیابتی شما هستند. آنها ملتی و جمعی و امتی هستند که برای خودشان هویت و استقلال دارند. کار می‌کنند، ما هم کمکشان می‌کنیم. بنابراین شبکه قدرت در فضای فرهنگ ما با شبکه قدرت در دنیای استکبار متفاوت است.
*سنخ رابطه‌هایمان.
سنخ رابطه‌ها، راهبری‌ و حمایت‌مان متفاوت است. بنابراین به معنای این‌ نیست که آنها از خودشان اراده ندارند و رشد نمی‌کنند. این‌که معنا ندارد. انبیاء آمدند که: «ِلیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»(۱). قرآن می‌فرماید همراهان وجود مقدس نبی اکرم«ص» این گونه‌اند: «فَئازَرَه فَاستَغلَظَ فَاستَویّ عَلیّ سوقِه»(۲) روی پای خود ایستاده‌اند. قدرت را از آنجا می‌گیرند، امداد می‌شوند، ولی اراده، هویت و استقلال دارند.
باید توضیح داده شود که چگونه می‌شود هم ذیل یک دستگاه ولایت و هدایت قرار بگیرند، امداد بشوند، هم هویت و اصالت و استقلال داشته باشند. به هر حال این ‌طور نیست که اگر یک شبکه قدرت درست کردید، آنها نیروهای نیابتی شما باشند و نیابتی بجنگید. این موضوع راجع به ساختار قدرت نیابتی غرب و نیروهایی که حقوق می‌گیرند و می‌جنگند و پول می‌گیرند و قتل و غارت می‌کنند، صدق می‌کند، ولی ملت رشیدی که برای آرمان‌هایشان می‌جنگد، ولو اینکه شما کمک کردید تا این روحیه حماسی و توجه به آرمان‌ها در آنها پیدا شود و برای مقابله توانمندشان کردید، خودشان ملت مستقلی‌اند، تصمیم می‌گیرند، روی پای خودشان می‌ایستند، آرمان‌خواهند و مجاهده می‌کنند. ملتی نیستند که شما تحقیرشان‌کنید؛ تحمیل و تحمیق کنید و اجازه تفکر به آنها نمی‌دهید.
اینها مثل نیروهای داعشی و آدم‌هایی که روانگردان مصرف کرده‌اند، نیستند. گروه‌هایی که خیلی‌هایشان دارند به نفع رژیم صهیونیستی حقوق می‌گیرند و می‌جنگند، در جنگ با یمن و کشورهای عربی هم از آنها استفاده می‌شود. این نیروها اصلاً اهل فکر نیستند. اینها نیروهای نیابتی‌اند. درست است که محور جبهه مقاومت، ایران است، ملت‌هایی را توانمند و آرمانخواه کرد و بزرگ و بالغ و رشید شدند. فَاستَغلَظَ فَاستَویّْ عَلیّْ سوقِه.
این الگو الگوی اسلامی است. ما محور جبهه مقاومت هستیم، ولی نه به این معنا که آنها هیچ‌کاره‌اند و ما داریم می‌جنگیم و آنها نیابتی‌اند. این‌‌طور نیست. ما هم اگر در جایی عقب‌نشینی کنیم، آنها عقب‌نشینی نمی‌کنند و پرچم را به دست می‌گیرند و جلو می‌روند. اما اینکه نحوه مداخلات یک شبکه قدرت را خوب تحلیل نکنیم و تصورمان این باشد که همه باید مستقیم دخالت کنند، ناشی از نشناختن مواجهه دو نظام قدرت با یکدیگر است. آمریکا و اروپا مجبور شدند مستقیم حضور یابند و از کسی که وابسته به آنهاست حمایت کنند. این ضعف آنهاست، نه قوتشان، والاّ قواعد شبکه قدرت متفاوت است. ما فعلاً هیچ نیازی به مداخله نداریم. نهایتاً امداد، با قواعد مبارزه‌ شبکه‌ قدرت است. اگر این رویکرد درست تحلیل نشود، به نظر می‌ر‌سد که داریم کوتاهی می‌کنیم. ما هشدار می‌دهیم و جلو می‌رویم و جنگ گسترش پیدا می‌کند. معنایش این نیست که داریم جنگ نیابتی می‌کنیم.
*یعنی ما نمی‌گوییم جامعه دیگری به جای ما هزینه بدهد.
خیر این معانی نیست. ملت‌هایی رشید شدند و ما کمکشان می‌کنیم. همه با هم داریم مقاومت می‌کنیم. علاوه بر این‌ ما هزینه‌ دادن‌هایمان معانی دیگری دارد. شهید سلیمانی می‌فرمود: همه‌ این شهدا، حتی شهدای مدافع حرم در لبنان و جاهای دیگر، قله‌شان هشت سال دفاع مقدس ماست. اینها در آن دفاع مقدس ساخته شدند. ما مقاومت‌هایمان را کردیم که ذیلش این جریان شکل گرفت. الان هم داریم مقاومت می‌کنیم. بیشترین هزینه را هم داده‌ایم. مردم ایران همین ‌‌قدر که پای جمهوری اسلامی‌ ایستاده‌اند که چهل و اندی سال که با دنیا درگیر است و فشار جنگ همه جانبه دنیا را تحمل می‌کند، نهایت مقاومت را کرده است و می‌کند.
ملتی که مستغرق‌ در تمتعات مادی دنیای غرب و کشورهای اروپایی و آمریکا بود، حالا بیدار شده است. حرکت آنها هم از جمهوری اسلامی نشئت گرفته و دارند به صحنه می‌آیند، اما با ملت ایران خیلی فاصله دارند و به ملت ایران سال ۵۷ که هیچ، به ملت ایران سال ۴۲ هم هنوز نرسیده‌اند. البته سرعت تحولاتشان بحث دیگری است.

*شما مردم ایران را با همین وضعیتی که الان دارند….
بله، ملت ایران خیلی رشیدتر از ملت‌های دیگر دنیا هستند. وضعیت کنونی مردم یمن مثل سال‌های ۵۶ و ۵۷ ایران و اوایل پیروزی انقلاب اسلامی است. هنوز حوادث در راهند. نمی‌خواهم بگویم اگر ما در جاهایی کوتاهی کردیم، خدای متعال باز هم از ما حمایت می‌کند ولی ملت ایران دارد استقامت می‌کند. معنی استقامت چیست؟ قدرت خرید و ارزش پول ما به دلیل جنگی که دنیا با ما می‌کند، کاهش پیدا کرده است، والاّ ظرفیت اقتصادی ما بالاست. نمی‌خواهم همه ضعف‌هائی را که از آنها رنج می‌بریم به جنگ اقتصادی و جنگ همه جانبه دشمن منتسب کنم، ولی این یک عامل اصلی و اساسی‌ است.
هیچ یک از کشورهای اطراف ما ظرفیت اقتصادی و نیروی انسانی و منابع ما را ندارند. از نظر مدیریت هم نه قوی‌تر بلکه ضعیف‌ترند؛ اما این اتفاقات در آنجا رخ نمی‌دهند، چون دارند در چهارچوب نظم جهانی کار می‌کنند، اما ما در مقابل آن نظم ایستاده‌ایم. بنابراین ملت ایران دارد هزینه‌ چهل و پنج سال مقاومتش را میدهد و هم مقابله می‌کند. نتیجه‌اش هم بیداری اسلامی و شکل‌گیری جبهه‌ مقاومت و امثال اینهاست.
اشتباه بزرگی است که ملت‌ها را متهم کنیم که مقاوم نیستند. مقاومت هر ملتی معنای خودش را دارد. اعمال قدرت از طریق یک شبکه قدرت است که معنا دارد. ما داریم همه توانمان را برای دفاع از جبهه‌ مقاومت به کار می‌گیریم. هم ملتمان، هم دولت جمهوری اسلامی به اندازه توانشان ایستاده‌اند:«لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسعَهَا». ما داریم خوب کار می‌کنیم. بنابراین هر دو تحلیل غلط‌اند. این‌که بگوییم ما داریم می‌جنگیم و آنها نیروهای نیابتی ما هستند غلط است. آنها نیروهایی هستند که ذیل محور جمهوری اسلامی رشد کردند، روی پای خودشان ایستادند و دارند مقاومت می‌کنند. ما هم به اندازه‌ توانمان به‌عنوان محور شبکه داریم انواع کمک‌های متنوعی را که ممکن، متصور و مقدور است، انجام می‌دهیم.

*یعنی همان سنت‌های فتح و پیروزی که راجع به کیفیت کمک و مواجهه ما با این حادثه وجود دارند. بعضی‌ها خیلی دوست دارند که ما هم وارد درگیری بشویم.
هر کاری قاعده‌ای دارد. به نظر من این تحلیل‌ها ناشی از بی‌دقتی در تقسیم نقش‌ها در یک شبکه قدرت است که هر کدام باید چگونه عمل کنند تا این شبکه تقویت بشود و در مجموع تضعیف نشود.
سنت‌های خدای متعال در پیروزی سنت‌های دیگر است. در موازنه ظاهری قدرت شاید بگوئید که ما امکاناتمان خیلی کمتر از رقیب است. سیاست ما سیاست پیروزی خون بر شمشیر است که برای خودش قواعدی دارد و حتماً هم در آن پیروزی حاصل می‌شود. بنابراین ما نباید دنبال این باشیم که جنگمان جنگ ابزار باشد: «وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ»(۳). قوه این‌ طرف با قوه آن‌ طرف تفاوت‌های اساسی دارد: «تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ»(۴). آن چیزی که در دشمن ارعاب ایجاد می‌کند، صرفاً ابزار نیست. بنابراین اعمال قدرت ما قواعد خودش را دارد و با اعمال قدرت دشمن متفاوت است. امکانات و سنن پیروزی‌مان هم متفاوت است. اگر به مجموعه اینها توجه نداشته باشیم، دچار خطای در تحلیل می‌شویم.

*برخی از نیروهای انقلابی معتقدند ملاحظاتمان در جمهوری اسلامی خیلی زیاد است و در مواجه شدن با دشمنان ایران را با ملت یمن مقایسه می‌کنند که ملت رشیدی است و این ملاحظات را ندارد.
ملاحظه اگر ملاحظه منافع مادی باشد غلط است، اما اگر ملاحظه قدرت و تغییر موازنه باشد ضروری و لازم است. باید ببینیم چگونه عمل کنیم که در نهایت موازنه قدرت به نفع ما تغییر کند. مردم یمن هم حتماً این ملاحظات را دارند. نمی‌شود نداشته باشند، والاّ می‌شود مبارزه‌ کور.

* معتقدند تغییر موازنه باید کانون توجه باشد
تغییر موازنه و برتری قوا قواعدی دارد که باید هم به دست آورد و هم رعایت کرد. من نمی‌گویم همه کسانی که تصمیم می‌گیرند، مومن کامل هستند و هیچ رعبی از دشمن و یا تعلقی به دستگاه دشمن ندارند و دچار خطای محاسباتی نمی‌شوند. ممکن است این‌طور باشد، اما ما داریم پیشانی کار را می‌بینیم و منظومه و مجموعه تصمیماتی که گرفته می‌شود و اقداماتی که می‌شوند به نظرم اقدامات مبتنی بر محاسبه‌ یک شبکه‌ قدرت است که دارد در مقابل جریان دیگری می‌ایستد. هم جنس امکاناتش، هم قواعد پیروزی‌ و هم اعمال قدرتش در مقابل جبهه‌ مقابل متفاوت است. آنها وقتی می‌خواهند اعمال قدرت کنند، نسل‌کشی می‌کنند تا ایجاد رعب کنند. ما می‌خواهیم از طریق تربیت انسان مؤمن کاری کنیم که رعب از دشمن از بین برود: «إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَه»(۱۳)، یعنی لشکر شیطان نتواند تخفیف ایجاد کند. اگر در این امر موفق بودیم، در موازنه موفق شده‌ایم. اگر دشمن بخواهد از طریق ارعاب مادی ملتی را تسلیم کند و در نتیجه در آنها ظرفیت ایمانی‌ای ایجاد شود که از دشمن نترسند و تهدیدها و تخفیف‌های او اثر نگذارند، یعنی دشمن شکست خورده است و ما قدرتی داریم که دشمن را می‌ترساند و مجبور است روی آن محاسبه کند که می‌کند.
اگر ملتی مثل مردم یمن ساخته می‌شود که واقعاَ از قدرت آمریکا نمی‌ترسد و از تشویق‌هایش به طمع نمی‌افتد، این همان: « تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» است. به چنین ملتی نمی‌شود ضربه زد، چون هرچه ضربه می‌زند، این طرف پیروزی است.

*در مجموع شرایط فعلی جهانی و نقش مقاومت را چگونه می‌بینید؟
ظاهر قضایا نشان می‌دهد که حقیقتاً یک قدرت معنوی دارد از باطن جهان آشکار می‌شود و حوادث را پیش می‌برد. کاملاً روشن است که آنها به‌شدت به دنبال ایجاد نظم جدید هستند. حتی گفته‌اند در دو سه سال آینده مثل بعد از جنگ اول و دوم جهانی، که سرنوشت دهه‌های آینده معین شد، سرنوشت دهه‌های آینده هم معین خواهد شد. آنها می‌خواهند آن سرنوشت را با محاسبات خودشان معین کنند، ولی حقیقت این است که قدرت‌های جدیدی که خلق شده‌اند و به‌خصوص قدرت اسلام چنین اجازه‌ای را به آنها نخواهد داد
به نظر می‌آید آینده‌ جهان آینده‌ای نیست که آنها طراحی می‌کنند. حرکت کلی جهان به نفع آنها نیست و به نقطه‌ای می‌رسند که: «یُخرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِم وَ أَیدِی الْمُؤمِنِینَ»(۵) خودشان هم در فرو ریختن کاخ قدرتشان مشارکت می‌کنند. این حوادث در راهند. ان‌شاءالله.

پاورقی:
۱٫ بخشی از آیه ۲۵ سوره حدید
۲٫ بخشی از آیه ۲۹ سوره مبارکه فتح
۳ . سوره انفال، آیه ۶۰٫
۴ . سوره انفال، آیه ۶۰٫
۵ . سوره حشر، بخشی از آیه۲.

02آگوست/24

شجاعت و بصیرت امام بی نظیر بود | گفتگو با آیت‌الله مصطفی اشرفی شاهرودی

«ناگفته‌ها و خاطره‌هایی از خصال علمی و عملی امام خمینی»
در گفت و شنود با آیت‌الله مصطفی اشرفی شاهرودی

شجاعت و بصیرت امام بی نظیر بود

درآمد:
راوی خاطرات و نکات پی آمده، شاگرد ممتاز حضرت امام خمینی(ره) در نجف و از عالمان تراز اول حوزه علمیه مشهد در مقطع کنونی است. آیت‌الله حاج شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی، سالیانی چند مستشکل شاخص درس رهبر کبیر انقلاب در دوران تبعید بود و از این‌روی، مورد توجه و لطف ویژه امام راحل قرار داشت. ایشان در گفت و شنود با «پاسدار اسلام»، شمه‌ای از خاطرات و تحلیل‌های خویش از آن دوره را، بیان داشته است. که تقدیم مخاطبان گرامی و همه سیره پژوهان امام خمینی می‌شود.

• ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار مجله «پاسدار اسلام» قرار داید، لطفا در آغاز سخن مختصری، درباره زندگی خود بفرمائید؟ در چه مقطعی به نجف رفتید؟ استادان شاخص شما چه کسانی بودند؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. اینجانب مصطفی اشرفی شاهرودی، فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ آقابزرگ اشرفی شاهرودی و متولد ۱۳۱۴هـ.ش. هستم. پدر بزرگوارم تاریخ تولد بنده را، در پشت کتاب «زادالمعاد» مرحوم مجلسی یادداشت فرموده‌اند که بر حسب آن، من در سحرگاه روز نوزدهم ماه رمضان ۱۳۵۴هـ.ق، در شهر مشهد مقدس به دنیا آمده‌ام. بر اساس تطبیقی که کرده‌اند، تاریخ تولد من مصادف شده با پانزدهم آذر، اما در شناسنامه نوشته شده دوازدهم دی ماه ۱۳۱۴هـ.ش.
پدر بزرگوارم در سال ۱۳۵۲ هـ.ق، به منظور معالجات و استراحت از نجف اشرف به مشهد مهاجرت می‌کنند و بعد به تقاضای علمای مشهد، از جمله آیت‌الله آقاسید ابوالحسن اصفهانی، در این شهر ماندگار می‌‌شوند. بنده هم در همان ایام، در مشهد متولد شدم. پس از واقعه مسجد گوهرشاد، آقایان را تبعید می‌کنند و پدر مرا نیز به شاهرود می‌فرستند. به همین خاطر بنده به همراه خانواده و از زمان طفولیت و شیرخوارگی، در شاهرود بودم و تا چهارده- پانزده سالگی، در آنجا نشو و نما کردم و سپس به حوزه علمیه مشهد مقدس رفتم. دوران دبستان را در شاهرود گذراندم. دو سال هم در حوزه علمیه همین شهر تحصیل کردم و بعد در سال ۱۳۲۹ هـ.ش، به حوزه علمیه مشهد مقدس رفتم و به مدت هفت سال، در این حوزه مشغول درس بودم. از مقدمات شروع کردم، تا رسیدم به درس مرحوم آیت‌الله میلانی. بعد از اینکه موفق شدم به درس خارج بروم و ضمناً توانستم در این مدت دیپلم هم بگیرم، در مهر ماه سال ۱۳۳۶هـ.ش، به حوزه علمیه نجف اشرف رفتم.
بعد از تشرف به نجف از درس سه استاد بزرگوار، یعنی آیت‌الله خوئی، آیت‌الله سید محمود شاهرودی و آیت‌الله شیخ حسین حلی بهره بردم. گاهی نیز از درس مرحوم آیت‌الله حکیم استفاده می‌کردم. درس ایشان تعطیلی زیاد داشت، ولی هرگاه که درس برقرار بود، از محضر ایشان استفاده می‌کردم. این برنامه تا سال ۱۳۴۲ یا ۱۳۴۳ که مرحوم امام خمینی از تبعید ترکیه به نجف اشرف آمدند، ادامه داشت. زمانی که ایشان وارد نجف شدند، بنده برای دیدار والدینم به ایران آمده بودم. ایشان در نجف مستقر شدند و بعد از مدتی، درس «بیع مکاسب» را شروع کردند. بنده هم پس از چند ماهی که از تدریس ایشان می‌گذشت، در درس شان شرکت کردم.

*در نگاه نخست، تدریس حضرت امام چه مختصاتی داشت؟
ایشان اصرار داشتند، که طلاب هنگام درس ساکت نباشند و درس خارج و استشکالی در کار باشد. می‌فرمودند: «اینجا روضه‌خوانی نیست، که یک نفر فقط روضه بخواند و دیگران گوش بدهند!». اصرار ایشان بر این بود، که درس باید مرکز مباحثه و جدال باشد و تدریسِ یک‌طرفه فایده ندارد. به همین خاطر بنده هم به خاطر تشویق ایشان در این زمینه، تبدیل به یکی از مستشکلین درس ایشان شدم و کم‌کم به خاطر محبت زیادی که به بنده داشتند، استشکال من در درس ایشان زیاد ‌شد.

*برخی از حاضران در درس حضرت امام روایت کرده اند، که مستشکلین اصلی درس ایشان، آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی و شما بودید. در این‌باره چه خاطراتی دارید؟
بله، مستشکل درس مرحوم امام، عمدتاً بنده بودم. حتی یادم نمی‌رود که یک‌بار، چند روزی به خاطر برخوردی که با من شده بود، سکوت کردم، ولی باز خود ایشان به من فرمودند: «چرا شما دو سه روز است، که صحبت نمی‌کنید؟» گفتم: «بار قبل کلمه‌ای از دهان من درآمد، که این‌طور برداشت شد که خدای ناخواسته قصد جسارت دارم، در صورتی که والله چنین قصدی در کار نبود. به این خاطر سکوت کردم، که مبادا این توهم پیش بیاید که من غرضی داشته‌ام». ایشان گفتند: «شما مثل سابق اشکال کنید، اینجا که مجلس روضه نیست». حتی فرمودند: «درس میرزای شیرازی در سامرا، سه چهار ساعت طول می‌کشید. مدام اشکال و استشکال طرفینی بود، تا مسئله منقّح بشود». حتی یک بار تعبیر فرمودند: ایشان [یعنی بنده]، از فضلاست و حضار از اشکالات ایشان استفاده کنند. مرا بسیار تشویق کردند و بعد از آن هم تا زمانی که من در نجف و به درس امام می‌رفتم، بین من و ایشان، اشکال زیاد رد و بدل می‌شد.

*شما در نجف، در درس فقهای نامدار وقت شرکت می‌کردید. چه شد که درس حضرت امام را هم به آنها اضافه کردید؟ ایشان از نظر علمی یا تدریس چه ویژگی‌ها یا تفاوت‌هایی داشتند، که تصمیم به حضور در درس‌شان گرفتید؟
به‌طور کلی درس‌های اجتهادی، مبتنی بر سبک ‌مختارِ استاد است. هر استادی در استنباط احکام و فروع فقهی، سلیقه خاصی دارد. بعضی‌ها بیشتر مسلک اصولی دارند و در مباحث فقهی، بیشتر از اصول استفاده می‌کنند. برخی مثل صاحب حدائق اصرار دارند، که از متون روایات تجاوز نکنند. برخی هم بینابین هستند. معمولاً کیفیت القای بحث و به نتیجه رسیدن یک فرع فقهی، در بین اساتید با سلیقه‌های مختلف اعمال می‌شود. این سلیقه‌ها‌ی مختلف به خاطر این نیست، که خدای ناخواسته یکی بخواهد علیه دیگری تفسیری داشته باشد. نه، اینها تفاوت در سبک و سلیقه است. مخصوصاً آنکه مسائل نظری مثل فرمول‌های ریاضی نیستند، که همیشه صد در صد به نتیجه دقیق برسند و در آنها شکی وجود نداشته باشد. در مسائل نظری، همیشه اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً استاد ما مرحوم آیت‌الله خوئی، به سند روایت فوق‌العاده اهتمام می‌ورزیدند، ولی در مقابل مرحوم آیت‌الله حکیم یا مرحوم آیت‌الله حلّی این‌طور نبودند و تقریباً سبک صاحب جواهر را داشتند و به روایتی که تا حدودی مورد عمل اصحاب بود، اعتماد می‌کردند. مرحوم امام خمینی بینابین بودند. گاهی روی سند تکیه می‌کردند، گاهی اوقات هم نمی‌کردند. ایشان به روایتی که مشهور بود یا بدان عمل می‌شد، اهمیت می‌دادند. برخی هم مثل آیت‌الله شاهرودی که شاگرد مرحوم آیت‌الله نائینی بودند، به شیوه ایشان عمل می‌کردند. آقای نائینی می‌گفتند، تشکیک در سندیت روایات کافی غلط است! منشاء مهم دیگر این اختلاف، به‌کارگیری قواعد اصولی بود. مرحوم آقای خوئی قواعد اصولی را زیاد به کار می‌گرفتند و تشکیکشان در فهم روایات، کمتر بود. برعکس ایشان، مرحوم امام، در متن و الفاظ روایات خیلی تشکیک می‌کردند. گرچه ایشان هم گاهی به سند اهمیت می‌دادند، اما اکثراً این‌طور نبود که حتماً روی رجال تکیه کنند. خلاصه اینکه از نظر شیعه، مستند مهم احکام الهی، عمدتاً روایات اهل‌بیت(ع) از رسول اکرم(ص) تا حضرت ولی‌عصر(عج) است و نظرات در باره اینکه این روایات در مقدمات بحث تا چه حد می‌توانند منشاء استنباط فتوای فقیه قرار بگیرند، مختلف است. طبعاً بر همین اساس در بین فقها و مدرسین زمان ما نیز، تفاوت وجود داشت.
امر دیگری که شناخت شخصیت علمی و آراء مرحوم امام را جذاب می‌کرد، این بود که ایشان درس مرحوم نائینی یا آقا ضیاء عراقی یا آقا سید ابوالحسن اصفهانی را ندیده بودند. اساتید ایشان، عمدتاً در ایران بودند. بخشی را در خدمت مرحوم آیت‌الله حائری و بخشی‌ را نزد مرحوم آیت‌الله آقا میر سیدعلی یثربی -که از شاگردان آقا ضیاء بودند- درس خوانده بودند و تقریباً بخش مهمی را هم، به فکر خودشان متکی بودند. ابداعات جالبی هم داشتند. مرحوم امام در کنار بهره‌مندی از چنین اساتیدی، ماشاءالله ذهن وقّادی داشتند و می‌توانستند در هر موضوعی تشکیک کنند. قدرت تشکیک ایشان، زیاد بود. یکی از افتخارات فخر رازی، امام‌المشکّکین بودن است. مرحوم امام هم، قدرت تشکیکشان در مسائل زیاد بود. بنابراین هر یک از این اساتید منهج خاصی داشتند.
علاوه بر همه اینها که عرض کردم، در ابتدا که مرحوم امام به نجف تشریف آورده بودند، نظر برخی این بود که قمی‌ها از نظر علمی چندان قوی نیستند! البته این یک نگاه سنتی بود، که برخی داشتند. چند صباحی بعد از اینکه خود من به درس امام رفتم، برخی از فضلای نجف با تعجب به من می‌گفتند: «عجب! شما چرا رفتید پای درس ایشان؟» گفتم: «این قدر قضاوتِ باطل نکنید، همین طور نسنجیده صحبت نکنید، به سر درس بیایید و بعد قضاوت کنید». اتفاقاً اغلب آنهایی که به من این اشکال را می‌کردند، آمدند و در درس مرحوم امام هم حضور پیدا کردند. پایه علمی مرحوم امام، خیلی قوی بود و همانطور که اشاره کردم، صاحب ذهن بسیار وقّاد و نقّادی بودند. مسائل بدیعی را هم در اصول وارد کردند، که در آراء دیگران دیده نمی‌شد. حسن دیگری که امام داشتند و در نجف کمتر وجود داشت، این بود که اصرار داشتند شاگردها استشکال کنند. خوش نداشتند که فقط خودشان حرف بزنند و دیگران فقط مستمع باشند، در حالی که این وضعیت در دروس دیگر کمتر دیده می‌شد.
*قاعدتاً شما به دلیل اینکه مستشکل شاخص درس حضرت امام بودید، مورد توجه ایشان قرار داشتید و رفته رفته با آن بزرگوار الفت و صمیمیت زیادی پیدا کردید. با توجه به این موضوع، ویژگی‌های شخصیتی ایشان را چگونه دیدید؟
مرحوم امام چند خصوصیت داشتند، که انصافاً در آن خصوصیات شاید بی‌نظیر یا کم‌نظیر بودند. اول، شجاعت نفسانی‌ ایشان بود. هرگز کسی را ندیدم، که این‌قدر اعتماد به نفس داشته باشد! من جلسات خصوصی زیادی را، در خدمت ایشان بودم. یادم نمی‌رود که یک روز با هم نشسته بودیم و به مناسبتی، صحبت از گذشته شد. من از ایشان سئوال کردم: «جریان اینکه شما را در پانزده خرداد گرفتند و بعد به زندان انفرادی بردند، چه بود؟» پیش از نقل پاسخ ایشان، به نکته‌ای اشاره کنم. یک‌بار که وقت صبحانه در خدمت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی بودم، ایشان ماجرای عاشورایی را که امام علیه شاه سخنرانی ‌کردند، مفصل تعریف کردند و گفتند: «آقا شب‌ها در منزل ما می‌خوابید، در منزل خودش نمی‌خوابید. بچه‌های تمام هیئت‌های علاقمند به ایشان نیز، در بین راه می‌نشستند تا اگر پلیسی از تهران آمد و خواست آقا را دستگیر کند، مانع بشوند. شبِ دوازدهم محرم من داشتم دراتاق طبقه بالا استراحت می‌کردم، که ناگهان سر و صدایی را شنیدم. اتاق من معبری داشت، که از آنجا می‌شد به پشت‌بام رفت. راهِ بسیار باریکی بود و من هم چاق بودم. تا الان هم متعجبم که چطور از آن راه، روی پشت‌بام رفتم. دیدم تمام کوچه‌ پر از آدم است، اما از احدی صدا بلند نمی‌شود! یک فولکس واگن، جلوی درِ منزل ایستاده بود. در زده بودند. مشهدی‌ علی کارگر خانه جلوی در رفته بود و با او برخورد تندی کرده بودند. من از آن بالا نگاه می‌کردم و دیدم آقا لباسش را پوشیده و با عمامه و عبا به بیرون رفته است. رو کرد به آنها و گفت: «خمینی منم، چرا متعرض این آقا می‌شوید؟» آنها هم به ظاهر اظهار ارادت کردند و با احترام، آقا را سوار فولکس واگن کردند. بعد فولکس واگن را هُل دادند و از کوچه خارج کردند…». با توجه به نکاتی که از حاج آقا مصطفی شنیده بودم، آن روز از مرحوم امام سئوال کردم: بعد از اینکه شما را دستگیر کردند و بردند، ماجرا به کجا رسید؟ امام فرمودند: «زمانی که مرا دستگیر کردند و بردند، ماشین را از جاده قم تهران خارج کردند و رفتند به طرف بیابان! سه چهار سرباز مسلح هم، همراه من بودند. من یقین کردم که اینها می‌خواهند مرا اعدام کنند، ولی به خودم نگاه کردم و دیدم که با وجود این، حال من به هیچ وجه تغییری نکرده است. بعد مرا به تهران آوردند و به سلول بردند…». گفتم: شنیده‌ام شما در سلول انفرادی بوده‌اید؟ فرمودند: «بله، همین طور بود». در ادامه فرمودند: «یک روز آمدند و گفتند، پاکروان که رئیس ساواک است، می‌خواهد با شما در فضای زندان ملاقات کند. پاکروان آمد و رو به من کرد و گفت: آقا! این اختلافات و سر و صداها، این به هم ریختن‌های مردم به مصلحت نیست، شاه هم آدم درویشی است، اینجا خدمت شما بیاید و بنشینید با هم این قضیه را حل کنید، تا این وضع ادامه پیدا نکند و مملکت از هم نپاشد. من در جواب گفتم: من با شاه بنشینم؟ گفت: بله دیگر، بنشینید و با هم مسئله را حل بکنید، این‌طوری بهتر است. من در پاسخ به پیشنهاد پاکروان گفتم: شاه اگر انگشت کوچکش را به دریا بزند، دریا را نجس می‌کند! من با شاه بنشینم؟ ابداً نمی‌شود!».
من خیلی تعجب کردم و گفتم: شما با همین صراحت گفتید؟ گفتند: «بله، همین‌طور گفتم». گفتم: خب چرا؟ چه مانعی داشت که می‌نشستید و با هم صحبت می‌کردید؟ شاید راه حلی پیدا می‌شد. فرمودند: «نه، ما وسیله‌ای نداشتیم، تمام رسانه‌ها در دست آنها بود و اگر پیشنهاد پاکروان را قبول می‌کردم و با شاه دیدار می‌کردم، فردا می‌گفتند خمینی تنزل و با شاه مصالحه کرده، در این‌طرف هم من راهی برای تکذیبش نداشتم، لذا صلاح را در این دیدم، که اصلاً با شاه ملاقاتی نکنم». این نکته‌ای که ایشان گفتند، حتی نمی توانست به ذهن من خطور کند! آنجا فهمیدم، که عجب بصیرت و توجه کاملی به این موضوع داشتند.
وقتی فرمودند: «به پاکروان گفتم اگر شاه انگشتش را به دریا بزند، دریا نجس می‌شود»، بسیار تعجب کردم. شاه ژاندارم منطقه بود، چون به حمایت آمریکا اتکاء داشت، ولی به‌رغم همه اینها امام می‌گفتند، در بین راه هیچ تغییر روحیه‌ای نداشتم و در زندان هم در ملاقات با پاکروان آن‌طور صحبت کردم.
بعثی‌ها در عراق جنایت و شقاوت بی‌نظیر و به همین علت، رعب زیادی را ایجاد کرده بودند. گاهی اوقات نمایندگانِ آنها، از بغداد می‌آمدند و خدمت آقایان می‌رسیدند. آقایان نیز از روی ترس و یا هر علت دیگری، کمی با این افراد مدارا می‌کردند! مرحوم امام اما، کالجبل الراسخ، چهار زانو می‌نشستند و دست‌هایشان را روی هم می‌گذاشتند و اصلاً هیچ نگاهی به آنها نمی‌کردند! من از این مساله تعجب می‌کردم. امام به آنها ملاقات خصوصی نمی‌دادند، به همین خاطر می‌آمدند و در مجلس عمومی می‌نشستند و می‌گفتند: «سیدنا بلغ الرئیس…» جناب رئیس خدمت شما سلام رسانده و… اما امام خمینی حتی نگاهشان هم نمی‌کردند، یا فقط گاهی زیرچشمی به آنها نگاهی می انداختند. حضرت امام به جهت شجاعت، بی‌نظیر بودند. یک بار خودِ من محکوم شده بودم و می‌خواستند دستگیرم کنند و مرا ببرند. خدمت مرحوم امام رفتم، قضیه را تعریف کردم و گفتم: «شاید مرا به زندان ببرند و چون قاعدتاً راه نجاتی از زندان اینها نیست، از بابت پدرم می‌ترسم!» ایشان با لحنی که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده، فرمودند: «مهم نیست، خب زندان بروید، مگر چطور می‌شود؟» زندان آنها معمولاً مساوی بود با کشته شدن، ولی امام این‌طور فرمودند. از این جهت بی‌نظیر بودند. من بشری را ندیده‌ام، که تا این حد اعتماد به نفس و قدرت روحی قوی داشته باشد.
خصوصیت دیگر امام این بود، که بسیار کم صحبت می‌کردند. یک ساعت هم که برای ایشان حرف می‌زدی، ایشان فقط نگاه می‌کردند و به سخنان شما گوش می‌دادند. طرف هم فکر می‌کرد، که ایشان صد در صد حرف‌های او را تصدیق کرده‌اند! در صورتی که بعداً می‌دیدی، که این‌طور نیست. ایشان به حرف‌های طرف مقابل خود، خوب و با دقت گوش می‌دادند، اما در هنگام جواب و در نفی یا اثبات صحبت آن فرد، دو سه کلمه بیشتر نمی‌گفتند و به همان اکتفا می‌کردند. این روحیه را هم، باز من در کس دیگری ندیده بودم.

*اشاره کردید که شجاعت و قاطعیت امام، در میان خصالشان مشهود بود. در این‌باره، چه شواهد دیگری در ذهن دارید؟
بله. یکی از خصوصیات مرحوم امام این بود، که بعد از اینکه تمام جوانب مسئله را می‌سنجیدند و تصمیمی می‌گرفتند، عالم و آدم هم که جمع می‌شدند، کسی نمی‌توانست ایشان را از تصمیمشان منصرف کند! ایشان یک انسان استثنایی بودند. اگر این خصوصیاتِ منحصربه‌فرد ایشان نبود، مسلماً انقلاب پیروز نمی‌شد و شکی در آن نیست. وقتی حادثه میدان شهدا اتفاق افتاد، یادم هست که با همه علما و مراجع تماس گرفتم و دیدم همه‌شان تنزل کرده‌اند و می‌گفتند: دیگر بس است، ما چه جوابی به مردم بدهیم؟ اما ایشان در نوفل لوشاتو بیانیه دادند: «کشته‌های ما، هنوز به عدد جنگ صفین نرسیده‌اند!».

*سبک زندگی حضرت امام را، چطور دیدید؟
زندگی مرحوم امام، که دیگر در غایت بساطت و سادگی بود. ایشان چون به من لطف و محبت داشتند، گهگاه در منزل خدمتشان می‌رسیدم. در تابستان، در سرداب منزلشان می‌نشستند. کتاب‌هایشان هم در کنارشان بود. صندلی و از اینگونه وسایل هم نداشتند. یک میزِ کوچک داشتند. می‌نشستند و میز را در مقابل خودشان قرار می‌دادند و شروع به مطالعه می‌کردند. عکس‌هایش هست. من چند باری در همان سرداب، خدمتشان رسیدم و راجع به مسائل مختلف با هم صحبت کردیم. شیخی بود به نام آقای فرقانی، که افغانستانی بود. ایشان تقریباً متصدی خرج داخل منزل امام بود. او به ما می‌گفت: «خرج روزانه منزل امام، هفت درهم است. اگر بیشتر شود، داد امام در می‌آید!». یک بار دیگر از آقای فرقانی شنیدم: «یک بار امام در نجف، خیلی مریض می‌شدند. من خدمت ایشان رفتم و عرض کردم: آقا! این خانه تنگ و تاریک است و هوای گرم نجف به شما نمی‌سازد. خوب است که ما طلبه‌ها، منزلی را در کوفه برای شما اجاره کنیم و شما تشریف بیاورید و در آنجا استراحت کنید. می‌دانید که آقای حکیم و آقای خوئی هم در کوفه منزل دارند. امام به این سخن من جواب نمی‌دادند. آخرین بار فرمودند: وقتی آقای آشیخ حسین حلّی، ملّای به آن فاضلی در این خانه تنگ و تاریک زندگی کند، من چطور بروم در کوفه زندگی کنم؟».
به همین دلیل، ایشان در نجف مکرر مریض می‌شدند. زندگی بسیار مقتصدانه‌ای داشتند. این در حالی بود، که ایشان وجوه زیادی به دستشان می‌رسید. مخصوصاً از ایران، مردم خیلی برایشان پول می‌فرستادند. منتها بنایشان این نبود، که از وجوه استفاده کنند. مسئله پول نبود. ایشان خودشان تصمیم گرفته بودند، که ساده زندگی کنند.

*یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های اقدامات حضرت امام در نجف، تبیین اصل ولایت فقیه بود. از نظر شما طرح و بسط این موضوع، چه پیامدهایی داشت؟
به عنوان مقدمه باید عرض کنم که اصل ولایت فقیه، ابداع مرحوم امام نبود، بلکه ایشان آن را محقق کرد. خاطرم هست که سال‌ها قبل از من خواهش کردند، تا برای کنگره مرحوم شیخ مفید -که در قم تشکیل شد- مقاله‌ای بنویسم. در آنجا وقتی به آرای شیخ مفید مراجعه کردم، دیدم آن بزرگوار هم می‌فرماید: «بر عالمی که قدرت بر تشکیل حکومت داشته باشد، واجب است که این کار را بکند و مردم هم باید او را کمک کنند، تا بتواند احکام دین و حدود الهی را اجرا کنند». این طرح محقق نشد، تا رسیدیم به زمان مرحوم امام خمینی که تقریباً برای اولین‌بار بود، که در طول تاریخ شیعه این اتفاق افتاد. البته ابرقدرت‌ها را هم کنجکاو کرد، که این چه تفکر و چه مذهبی است که اینقدر با منافع اینها در تضاد است؟ لذا در صدد برآمدند تا به انحای مختلف به آن ضربه بزنند، امری که تا هم‌اینک نیز ادامه دارد. به هرحال مرحوم امام این تفکر را داشت، اما کسی باور نمی‌کرد که روزی برسد، که حکومت دینی برپا شود و امور دست فقها بیفتد. بحمدالله مردم همراهی کردند و فکر امام به تحقق رسید.

به عنوان آخرین پرسش، قدری در باب پیشینه و کیفیت روابط خود با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی بگوئید؟
همانطور که عرض کردم، بنده از سال ۱۳۲۹ برای ادامه تحصیل به مشهد آمدم و تا سال ۱۳۳۶ هم، در مشهد بودم. در طول این هفت سالی که در مشهد اقامت داشتم، از سیوطی به درس آیت‌الله میلانی رسیدم. در همان دوره، طبعاً با پدرِ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آشنا شدم. در بازار سرشور مسجدی بود به نام مسجد «صدیقی‌ها»، که آقای آسید جوادآقا خامنه‌ای در آنجا نماز می‌خواند و بازاری‌ها و اخیار مشهد، به ایشان اقتدا می‌کردند. در آن‌زمان مردم حساب‌شده اقتدا می‌کردند، لذا ایشان بسیار مورد توجه بودند. من همیشه می‌دیدم که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، غالباً همراه پدرشان بودند و بسیار هم مرتب بودند. از همان زمان که دیدم ایشان نسبت به پدرشان احترام بسیار زیادی قائل و این‌طور مؤدب است، به ایشان علاقه‌مند شدم.
با این‌همه در دهه‌های اخیر و در مواقعی که رهبر معظم انقلاب به مشهد مشرف شده‌اند، با هم دیدارهایی داشته‌ایم. اخیراً هم در سفری که در تهران خدمت ایشان رسیدم، عرض کردم: «من واقعاً از صمیم دل، دو نفر را شب و روز دعا می‌کنم. یکی آیت‌الله سیستانی در نجف را، و یکی هم جنابعالی را، چون می‌دانم بدیل ندارید» و ادامه دادم: «بحمدالله کیان رهبری شیعه الان به دست شماست و بدیل ندارید، لذا از صمیم دل به شما علاقه‌مندم و واقعاً شما را لایق می‌دانم، دعا می‌کنم که خدا شما را برای انقلاب و کشور ما حفظ کند».

02آگوست/24

گوشه‌ای از سیمای یهود در قرآن | حجهالاسلام سیدجواد حسینی

مقدمه:
تاریخ بنی‌اسرائیل و یهود هرگز خالی از لجاجت و شرارت نبوده‌ است. اصرار بر خواسته‌ ناروا از حضرت موسی(ع) برای دیدن خداوند، روی آوردن به گوساله‌پرستی، دو بار افسادی که قرآن به آن اشاره فرموده است، تا برسد به دوران پس از ظهور اسلام که بیشترین خیانت‌ها وتوطئه‌ها را منحرفان یهود علیه اسلام و مسلمین روا داشتند و بعد از رحلت رسول خدا(ص) جنایت‌های آنها به اوج خود رسید.
همه اینها در صورتی است که یهود قبل از بعثت رسول خدا(ص) طبق کتب مذهبی خود پیش‌بینی و انتظار ظهور اسلام را داشتند؛ اما از آنجا که اسلام، راه‌های منافع نامشروع آنان را می‌بست و نیز به‌مخاطره افتادن منافع مالی‌شان که به‌شدت وابسته به زندگی مادی دنیوی بودند _ به‌گونه‌ای که قرآن کریم در آیه ۹۶ سوره مبارکه بقره آنان را «حریص‌ترین مردم» معرفی کرده است_ از همان‌زمان تا کنون که ۱۴ قرن می‌گذرد از هیـچ گونه نیرنگ و دسیسه و توطئه‌ای علیه اسلام و مسلمین دریغ نکرده‌ا‌ند. قرآن آنها را به خاطر این خصسصه ناپسند به‌کرات سرزنش‌ کرده است.

نگاه اجمالی به چهره‌ یهود در قرآن:
در قرآن کریم در هشت آیه نام یهود و ده بار در ده آیه نام هادوا یعنی همان یهود آمده است. مهم‌ترین صفات زشتی که به یهودیان منحرف نسبت داده شده‌اند، عبارتند از:
۱) در نشر اکاذیب فعالند: «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ»
۲) در نفوذ و جاسوسی قوی هستند: «قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِین»
۳) در تحریف عقاید و احکام و جعلی ساختن مانند روایات کعب‌الاحباری قوی هستند: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِه»
۴) کینه و عداوت شدید دارند نسبت به مسلمانان و پیامبر اکرم(ص): «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» ۵) یهود در ایجاد حرب و نار فعالند: « کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ »
۶) یهود در نشر فساد اخلاقی فعالند: « یَسعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا »
۷) یهود در آرزوها و حرص به مال و زندگی فعالند
۸) پایه‌گذار ربا هستند. رباخواران بزرگ بانک و بورس‌ها بیشتر با فکر آنها مدیریت می‌شود.
۹) یهود مغرور و پرادعا به‌ناحق خود را فرزندان خدا و برگزیدگان خاص می‌دانند.
۱۰) یهود در اختلاف‌افکنی بین قوم‌ها فرهنگ‌ها و ادیان و مذاهب و ایجاد نفرت قوی هستند.
۱۱) تمام تلاش یهود منحرف کردن مسلمین شیعه هست.
۱۲) یهود شبهه‌افکن در قرآن و دین و ولایت هستند.
۱۳) یهودیان با سحر و جادو و اجنه خبیث و شیاطین در صدد تسخیر نفوس هستند. یهود صهیونیست همکاران اصلی ابلیس در نبرد حق و باطل هستند.

مروری بر اهم آیات مربوط به یهودیان منحرف:
در قرآن آیات متعددی به سرگذشت یهود اشاره فرموده است که مطرح کردن تمام آنها یک کتاب مستقل را می‌طلبد. آنچه مطرح می‌شود نمونه‌ای از آیاتی است که اوصاف و ویژگی‌های کلی آنها را بیان می‌فرماید که رفتار و اعمال آنها ریشه در همین اوصاف دارد.

یکم: قساوت قلب:
قرآن کریم از این سنگدلى یهود این ‌گونه سخن مى‏گوید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(۱)

دوم: ثروت‌اندوزی و حرص به مال و قدرت:
قرآن کریم حقیقت حال یهود و شدت علاقه آنان را به زندگى مادى دنیا، این‌گونه توصیف مى‏کند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاهٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ؛(۲) آنان (یهودیان) را حریص‏ترین مردم حتى حریص‏تر از مشرکان بر زندگى (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آنجایى) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود. در حالى‏که این عمر طولانى او را از کیفر و عذاب (الهى) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست.»

سوم: رباخوارى‏:
ربا یکى از محرمات الهى است، که انسان‏هاى حریص به دنیا گرفتار آن هستند. با اینکه در شریعت موسى و عیسى(ع) ربا منع شده بود، باز هم یهودیان به آن عمل کرده و اموال خود را به این وسیله آلوده مى‏کردند. قرآن کیفر این رفتار ناپسند ایشان را عذاب دنیوى و اخروى دانسته و مى‏فرماید: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً وَ أَخْذِهِمِ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً؛(۳) پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آن که (مردم را) بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه‏اى را که به آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم و (به سبب) ربا گرفتن‌شان با آنکه از آن نهى شده بودند و به ناروا مال مردم خوردن‌شان و ما براى کافران آنان عذابى دردناک آماده کرده‏ایم.»

چهارم: لجاجت یهود:
لجاجت و سرسختى بنى‌اسرائیل به اندازه‏اى بود که حتى از گفتن جمله‌ «قُولُوا حِطَّهٌ…؛(۴) بگویید خداوندا گناهان ما را بریز»؛ امتناع ورزیدند و به‌جاى آن کلمه‌ نامناسبى را به استهزا گفتند. براى همین قرآن کریم مى‏فرماید: «فَبَدَّلَ الذَّینَ ظَلَمُوا قُولاً غَیْرَ الَّذى‏ قیلَ لَهُمْ؛(۵) اما کسانى که ستم کرده بودند، (آن سخن را) به سخن دیگرى غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود تبدیل کردند.»
در مجمع‌البیان در ذیل همین آیه نقل شده است؛ گروهى از بنى‌اسرائیل به جاى کلمه «حطه» به معنى «ریزش گناهان» از روى مسخره گفتند «حنطه» یعنى گندم. خداوند متعال هم به سبب این‌گونه لجاجت‏ها آنها را به عذاب دردناک خویش گرفتار کرد. البته لجاجت و بهانه‌جویى‏هاى بنى‌اسرائیل فراوان است که بخشى از آن در سوره‌ بقره آمده است:
« یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْر:(۶) ای پیغمبر! غمگین مباش از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان ندارند و به راه کفر شتابند و اندوهناک مباش از آن یهودانی که جاسوسی کنند و سخنان دروغ (و فتنه‌خیز به جای کلمات حق) به آن قومی که (از کبر) نزد تو نیامدند می‌رسانند. کلمات حق را بعد از آنکه به جای خود مقرر شدند، تغییر دهند.»

پنجم: ملعون بودن و از رحمت خدا دور بودن:
«لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُون:(۷) ﺍﺯ ﺑﻨﻲ‌ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺍﻭوﺩ ﻭ ﻋﻴﺴﻲ‌ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﻟﻌﻨﺖ ﺷﺪﻧﺪ . ﻟﻌﻨﺖ ﺷﺪﻧﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ [ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ‌ﻫﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻧﺒﻴﺎ] ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ [ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ ﺍﻟﻬﻲ] ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ.»
«در اینکه چرا تنها نام این دو پیامبر(ع) برده شده است؟ مفسران احتمالاتى داده‏اند. گاهى گفته مى‏شود علت آن این است که سرشناس‌ترین پیامبران بعد از موسى(ع) این دو پیامبر بودند و گاهى گفته مى‏شود که بسیارى از اهل کتاب افتخار مى‏کردند که فرزندان داوودند. قرآن با این جمله اعلام مى‏کند که داوود از کسانى که راه کفر و طغیان پیش گرفتند، متنفر بود.
بعضى گفته‏اند که این آیه اشاره به دو واقعه‌ تاریخى است که خشم این دو پیامبر بزرگ را برانگیخت و جمعى از بنى‌اسرائیل را نفرین کردند، داوود در مورد ساکنان شهر ساحلى ایله که به «اصحاب سبت» معروفند و سرگذشت آنها در سوره‌ اعراف آمده است و حضرت مسیح(ع) در باره‌ جمعى از پیروان خود که بعد از نزول مائده‌ آسمانى باز هم راه انکار و مخالفت را پیش گرفتند، لعن و نفرین کردند.(۸)
در ذیل این آیه براى عصیانگران از بنی‌اسرائیل که در زمان ما در واقع همان صهیونیست‌های یهودند نه تمام یهودیان (چون آیه «مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ » دارد که من تبعضیه است و گروهی از یهود را معرفی می‌کند) وصف تعدی را بیان می‌کند. طبق برخی آمار، جمعیت یهودیان دنیا، چیزی حدود ۱۵ میلیون نفر تخمین زده می‌شوند که بیش از ۸۵ درصد آنها در آمریکا و فلسطین اشغالی ساکن هستند.
نکته‌ جالب‌تر اینکه صهیونیسم و یهودیت اصلاً معادل هم نیستند و حتی در میان آنها نسبت به جنایت‌های رژیم صهیونیستی شکاف وجود دارد. «صهیونیسم» یک حزب و تشکیلات سیاسی است که با ابزار ظالمانه و نامشروع، اهداف غاصبانه‌ای را تعقیب می‌کند و نگاه نژادپرستانه دارد.(۹) جمله‌ آخر آیه‌ فوق «ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ» به این مطلب اشاره دارد که این اعلام تنفر و بیزارى به خاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند.

ششم: عدم نهی از منکر:
«کَانُوا لَا یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفعَلُونَ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ ﺑﺎﺯﻧﻤﻰﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﺍﺩﻧﺪ.»(۱۰) به‌علاوه آنها به‌هیچ‌وجه مسئولیت اجتماعى براى خود قائل نبودند و یکدیگر را از کار خلاف نهى نمى‏کردند و حتى جمعى از نیکان آنها با سکوت و سازشکارى، افراد گناهکار را عملاً تشویق مى‏کردند.(۱۱)
در تفسیر این آیه روایاتى از پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) نقل شده که بسیار آموزند‌هاند. در حدیثى از پیامبر(ص) مى‏خوانیم‏: « لَتَأَمُرُنَّ بِالمَعْرُوْفِ(١) وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْکَرِ، وَلَتَأَخُذُنَّ عَلَى یَدِ الْسَّفِیْهِ، وَلَتَأطُرُنَّهُ عَلَى الحَقِّ أَطْرَاً، أَوْ لَیَضْرِبَنَّ اللهُ قُلُوْبَ بَعْضِکُمْ عَلَى بَعْضٍ، ثُمَّ لَیَلْعَنَکُمْ کَمَا لَعَنَهُمْ؛ حتماً باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوى حق دعوت کنید، والا خداوند قلوب شما را همانند یکدیگر مى‏کند و شما را از رحمت خود دور مى‏سازد؛ همان طور که آنها (یهودان) را از رحمت خویش دور ساخت.»(۱۲)

هفتم: دوستی با دشمنان دین:
َ«ترَى کَثِیرًا مِّنهُم یَتَوَلَّونَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئسَ مَا قَدَّمَت لَهُمْ أَنفُسُهُم أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَیهِم وَفِی الْعَذَابِ هُم خَالِدُونَ؛(۱۳) ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ. ﻗﻄﻌﺎً ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻔﻮﺱِ [ﻃﻐﻴﺎنگرﺷﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻗﻴﺎﻣﺖ] ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ [ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ‌ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ] ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﺸﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪﺍﻧﺪ.»
بدیهى است که دوستى آنها ساده نبود، بلکه دوستى آمیخته با انواع گناه و تشویق آنان به اعمال و افکار غلط بود. در باره‌ اینکه منظور از «الَّذِینَ کَفَرُوا» در این آیه چه اشخاصى هستند بعضى احتمال داده‏اند منظور مشرکان مکه‏اند که یهود با آنها طرح دوستى ریخته بودند و بعضى احتمال داده‏اند که منظور جباران و ستمگرانى بودند در عذاب الهی – که یهود در اعصار گذشته طرح دوستى با آنها مى‏ریختند.
حدیثى که از امام باقر(ع) در این زمینه نقل شده نیز این معنى را تأیید مى‏کند آنجا که مى‏فرماید: «یَتَوَلَّوْنَ‏ الْمُلُوکَ‏ الْجَبَّارِینَ وَ یُزَیِّنُونَ لَهُمْ أَهْوَاءَهُمْ لِیُصِیبُوا مِنْ دُنْیَاهُم؛(۱۴) این دسته کسانى بودند که جباران را دوست مى‏داشتند و اعمال هوس‏آلود آنان را در نظرشان خوب جلوه مى‏دادند تا به آنها نزدیک شوند و از دنیاشان بهره گیرند.»
هیچ مانعى ندارد که آیه اشاره به هر دو معنى بلکه اعم از آنها باشد.
«وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ:(۱۵) و اگر ایمان به خدا و پیامبر(ص) و آنچه بر او نازل شده مى‏آوردند (هرگز) آنها را به دوستى اختیار نمى‏کردند، ولى بسیارى از آنها فاسق‌اند.»

هشتم: مغضوب الهی بودن:
اعمالى از پیش براى معاد خود فرستادند، اعمالى که نتیجه‌ آن، خشم و غضب الهى بود و در عذاب الهى جاودانه خواهند ماند: «لَبِئسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏» و در آیه‌ دیگر مفصل‌تر جریان مطرح شده است. «وَإِذ قُلْتُم یَا مُوسَى لَن نَّصبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ(۱۶): ﻭ [ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ای بنی‌اسرائیل!] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﺪ ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ! ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮ ﻳﻚ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﺻﺒﺮ ﻧﻤﻰﻛﻨﻴﻢ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰﺭﻭﻳﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺧﻴﺎﺭ ﻭ ﺳﻴﺮ ﻭ ﻋﺪﺱ ﻭ ﭘﻴﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ کند. [ﻣﻮﺳﻲ] ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻏﺬﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮ، ﻏﺬﺍﻱ ﭘﺴﺖ‌ﺗﺮ ﺭﺍ ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻴﺪ؟ [ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺎﺭﻭﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﻳﺪ] ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ [ﺩﺍﻍ] ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺑﻴﭽﺎﺭﮔﻲ ﻭ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺧﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ. ﺍﻳﻦ [ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺧﺸﻢ] ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﻛﻔﺮ ﻣﻰ‌ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﻰﻛﺸﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ [ﻛﻔﺮﻭﺭﺯﻱ ﻭ ﻛﺸﺘﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ] ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ [ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻥِ ﻣﻦ] ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ [ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ ﺣﻖ] ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ.

نهم: دشمنی شدید با مسلمانان:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ:(۱۷) مسلماً یهود و مشرکان را دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت، ولى‏آنها را که مى‏گویند مسیحى هستیم نزدیک‌ترین دوستان به مؤمنان مى‏یابى. این به خاطر آن است که در میان آنها افرادى دانشمند و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبر نمى‏ورزند.

توطئه‌ها و پیمان‌شکنی یهود در زمان پیامبر اکرم(ص):
«یهودیان یثرب»، به‌ویژه سه طایفه‌ بنی نضیر، بنی قَیْنُقاع (بنی قین قاع) و بنی قُریظه، معروف بودند. که پیامبراکرم(ص) علاوه بر پیمان‌نامه‌ عمومی، پیمان جداگانه‌ای نیز با سه طایفۀ فوق منعقد ساخت؛ پیمان‌نامه‌ای که نمایندگان آنان، حُیِّی بن اخطب، مخیریق و کعب بن اسد، متن آن را امضا کردند.(۱۸) برخی از مفاد این قرارداد به قرار زیر بود:
۱٫ با دشمنان مسلمانان همکاری نکنند.
۲٫ هیچ ضرری به پیامبر و مسلمانان نرسانند.
۳٫ اگر برخلاف قرارداد عمل کردند، پیامبر حق هرگونه مجازات آنها را دارد.(۱۹)
ولی باز یهودیان با پیمان‌شکنی، دست به مخالفت وتوطئه زدند.

انگیزه‌های مخالفت یهود با اسلام:
برخی از مهم‌ترین انگیزه‌های مخالفت و توطئه‌های یهود علیه اسلام و مسلمین را می‌توان چنین برشمرد:
۱٫ تفکر نژادپرستانه، و قوم خود را قوم برگزیده خدا پنداشتن.(۲۰)
۲٫ به خطر افتادن موقعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی یهودیان:
«یا أیّها الّذینَ آمنوا إنّ کثیراً مِن الأَحبارِ و الرُّهبان لَیَأکُلونَ أموالَ النّاسِ بالباطلِ و یَصُدُّونَ عن سبیلِ‌اللهِ والّذینَ یَکنِزونَ الذَّهبَ و الفِضَّهَ و لایُنفِقونَها فی سبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلیمٍ:(۲۱) ای کسانی که ایمان آورده‌اید. بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا می‌خورند و [آنان را] از راه خدا بازمی‌دارند و کسانی که زر و سیم را گنجینه می‌کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی‌کنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده.»
۳٫ حسادت:
«وَدَّ کثیرٌ مِنْ أهلِ الکتابِ لو یَرُدُّونَکم مِن بعدِ ایمانِکم کفّاراً حَسَداً مِن عندِ أنفُسِهِم مِن بعدِ ما تَبَیَّنَ لهم الحقُّ؛(۲۲) بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق بر ایشان آشکار شد، از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو می‌کردند که شما را بعد از ایمانتان‌ کافر گردانند.
۴٫ مال‌اندوزی، دنیاطلبی و منفعت‌پرستی.
۵٫ مخالف بودن بسیاری از عقاید، احکام و برنامه‌های یهود با مفاهیم قرآنی.
۶٫ تغییر برخی دستورهای دینی یهود که از ابتدا مسلمانان بدان عمل می‌کردند.(۲۳)
۷٫تغییر قبله از بیت‌المقدس به کعبه.(۲۴) که در تمام دوره‌ سیزده ساله‌ مکی و هفده ماه پس از هجرت،(۲۵) به سوی «بیت‌المقدس» نماز گزارد؛ اما پس از آنکه یهود، دشمنی خود را آشکار ساخت و نماز گزاردن پیامبر به سوی بیت‌المقدس را دستاویزی برای تبلیغ آیین خود و ضعف دین اسلام قرار داد و از دیگر سو، آن را شاهدی برای برتری آیین یهود بر اسلام و تقدم یهودیان بر مسلمانان پنداشت و با این کار، پیامبر(ص) را آزرده خاطر ساخت،(۲۶) در ذیحجه سال دوم هجرت فرشته وحی فرمان «تغییر قبله» را ابلاغ کرد: «قَد نَرَی تَقَلُّبَ وَجهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَهً تَرضیها فَوَلِّ وَجهَکَ شَطرَ المَسجدِالحرامِ و حیثُ ما کُنتُم فَوَلّوا وُجوهَکم شَطرَهُ و إِنَّ الّذینَ أُتوا الکتابَ لَیَعلَمونَ أَنّهُ الحقُّ مِن رَبِّهم و ما اللهُ بِغافِلٍ عمّا یَعمَلون:(۲۷) ما [به هر سو گردانیدن رویت در آسمان را نیک می‌بینیم. پس [باش تا] تو را [به سوی] قبله‌ای که بدان خشنود شوی، برگردانیم. پس روی خود به سوی مسجدالحرام کن و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید. در حقیقت، اهل کتاب نیک می‌دانند که این [تغییر قبله] از جانب پروردگارشان [به‌جا و] درست است و خدا از آنچه می‌کنند، غافل نیست.»

برخی از مهم‌ترین شیوه‌های مخالفت یهود با اسلام عبارتند از:
۱٫ نپرداختن قرض‌ها و امانات مسلمانان و در تنگنا قرار دادن آنها ؛(۲۸)
۲٫ شبهه‌افکنی و طرح ایرادها و سئوال‌های انحرافی و حرکات عوام فریبانه؛ (۲۹)
۳٫ درخواست‌های نامعقول و غیرمنطقی؛ (۳۰)
۴٫ تلاش برای تضعیف پایه‌های ایمان مسلمانان؛ (۳۱)
۵٫ ایجاد تفرقه میان مهاجر و انصار و زنده ساختن اختلاف بین اوس و خزرج. (۳۲)

پی‌نوشت:
۱٫ بقره / ۷۴٫
۲٫ بقره / ۹۶٫
۳٫ نساء / ۱۶۰٫
۴٫ بقره / ۵۸٫
۵٫ بقره / ۵۹٫
۶٫ مائده / ۴۱٫
۷٫ مائده / ۷۸٫
۸ . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، دار الکتب الا سلامیه، هفتم، ۱۳۷۰، ج. ‏۵، ص. ۴۳٫
۹٫ https://www.google.com/url?sa=t&
۱۰٫ همان / ۷۹٫
۱۱٫ تفسیر نمونه، ج.‏۵، ص. ۴۴٫
۱۲٫ نهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى) هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، ‏مترجم: حسن زاده آملى، حسن و کمره‌اى، محمد باقرمحقق / مصحح: میانجى، ابراهیم. ‏ناشر: مکتبه الإسلامیه، تهران، ‏ج. ۱۲، ص. ۱۱؛ تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه و در تفسیر قرطبى، ج چهارم، ص ۲۲۵۰، نیز حدیثى به همین مضمون از ترمذى نقل کرده است.
۱۳٫ مائده / ۸۰٫
۱۴٫ بحار، ج. ۹، ص.۸۲؛ مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث‏ تفسیر نمونه، ج.‏۵، ص. ۴۶٫
۱۵٫ مائده / ۸۱٫
۱۶٫ بقره / ۶۱٫
۱۷٫ مائده / ۸۲٫
۱۸٫ همان طوری که بیان خواهیم کرد، بعدها پیامبر اسلام(ص) این سه قبیله را با استناد به نقض این پیمان، مجازات کرد.
۱۹٫ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص ۶۹ ؛ تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج. ۲، ص. ۴۳٫
۲۰٫ یهودیان انتظار داشتند رسول خدا(ص) از نسل حضرت اسحاق(ع) باشد، ولی همین که دریافتند وی از نسل حضرت اسماعیل(ع) است، بنا را بر مخالفت نهادند. (ر. ک: بقره / ۸۹ .)
۲۱٫ توبه / ۳۴٫
۲۲٫ بقره / ۱۰۹؛ نساء / ۵۴٫
۲۳٫ مانند نَسْخِ روزه روز دهم محرّم و جایگزینی با روزه ماه رمضان توسّط رسول خدا(ص).
۲۴٫ ر.ک: بقره / ۱۴۴٫
۲۵٫ مورخان بر حسب اختلاف، تاریخ تغییر قبله را هفت تا هجده ماه پس از هجرت می‌دانند. (وفاء الوفاء، سمهودی، ج. ۱، صص. ۳۶۴ – ۳۶۱٫
۲۶٫ از طعنه‌های همیشگی یهودیان به مسلمانان تا قبل از تغییر قبله، آن بود که: «شما به سوی قبله ما نماز می گزارید». این مسئله، مسلمانان و شخص رسول خدا(ص) را آزرده خاطر می‌ساخت.
۲۷٫ بقره / ۱۴۴٫
۲۸٫ عمران / ۷۵ و نیز ۱۸۱٫
۲۹٫ آل عمران / ۶۹ و۷۱٫
۳۰٫ آل عمران / ۱۸۳- نساء / ۱۵۳٫
۳۱٫ آل عمران / ۹۹٫
۳۲٫ آل عمران / ۹۹ – نساء /۳۷٫

02آگوست/24

حجاب، پاسدار گوهر عفاف | آیت‌الله‌العظمی جعفر سبحانی

اشاره:
حجاب مقوله‌ای دینی و فرهنگی – اجتماعی و از فرائض الهی محسوب می‌شود. پیروی از این حکم آسمانی، با هدایت‌های عقلی و فطری بشر هم‌سویی دارد و مهم‌ترین رسالت حجاب، پاسداری از گوهر حیا و عفاف و نیز مهیا ساختن زمینه‌ی رشد و تعالی کمالات انسانی در جامعه‌ی اسلامی است.

سرآغاز سخن
گرایش به عفاف و پاکى و حفظ ارزش‌ها، امری فطری و در آفرینش هر زنی نهفته است تا بتواند خود را از آلودگى‌هایى که پیامدهاى ناگوار فردى و اجتماعى دارد، حفظ کند.
آنان که مى‌پندارند حفظ عفاف بدون حجاب نیز امکان‌پذیر است، اندیشه‌ی خامى را در سر مى‌پرورانند و آتشى را روشن مى‌کنند که فکر مى‌کنند دامن خودشان و دیگران را نمى‌گیرد.
در مقابل این موهبت الهی، گرایش‌هاى ضد عفاف، مایه‌ی بیمارى زن، و از هم پاشیده شدن رشته‌ی خانوادگى و گسسته شدن نظام زندگى است؛ از این جهت، باید مسئولان جامعه، در هر مقام و موقعیتى که هستند، به حفظ عفاف و پاکى همّت گمارند.(۱)
*این نگاشته با تایید آیت‌الله العظمی سبحانی، با تاکید بر مباحث و آثار علمی ایشان و نیز با بهره‌مندی از مصاحبه شفاهی از معظم‌له در مقوله‌ی حجاب در قرآن، به سامان رسیده است.

۱٫چیستی حجاب
حجاب، از ریشه‌ی حَجب به معنای مَنع و سَتر آمده(۲) و در اصطلاح به پوشش زنان به وسیله‌ی لباس برای در امان ماندن از چشم نامحرمان اطلاق می‌گردد.(۳)

۲٫ حجاب در تمدن‌ها و شرایع آسمانی پیشین
یکى از نویسندگان غربى پوشاک اقوام مختلف جهان را از عهد باستان تا قرن بیستم به صورت مصور ارائه کرده است. نگاهى کوتاه به این کتاب، روشنگر این واقعیت است که در میان سایر ادیان و تمدن‌ها، پوشش زن به طور کامل رعایت مى‌شده است، و از نیمه‌ی دوم قرن هجدهم در اروپا کم کم از حجاب زن کاسته شد.(۴)
فردوسى که خود ترسیم‌گر آداب و عادات ایرانیان قبل از اسلام است، در توصیف زن نیکو سه چیز را شرط مى‌داند که سومى چنین آمده است:
سه دیگر که بالا و رویَش بُود
به پوشیدگى نیز خویَش بُود
همچنین این حکیم ایرانی، از زبان تهمینه دختر رستم مى‌گوید:
ز پرده برون کس ندیده مرا
نه هرگز کس آوا شنیده مرا
و از قول منیژه مى‌گوید:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیده سرم آفتاب
بنابراین در تمدن‌های بشری و ادیان الهی، نگاهی ارزشی به موقعیت اجتماعی زن و روابط میان زن و مرد بوده و یکی از مظاهر آن پوشش و حجاب زن است.(۵)
۳٫حجاب در تمدن اسلامی
آموزه‌های اسلام، با ترسیم جایگاه زن در نظام آفرینش و جامعه‌ی انسانی و بیان حکم فقهی حجاب، زمینه‌ی حفظ عفاف و ساختن جامعه سعادتمند را مهیا می‌سازند.
الف. آفرینش زن در قرآن
کلام الهی براى زن در آفرینش اصالت قائل است و این بر خلاف اندیشه‌ی تورات است که مى‌گوید: «حوّا» از دنده‌ی «آدم» آفریده شد.
خداوند در مورد کیفیت آفرینش زن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الناس اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً‌…؛(۶) اى مردم از پروردگار خود بپرهیزید، خدا شماها را از یک انسان آفریده و جفت او را نیز از همان جنس خلق کرد، و در سایه‌ی این مرد و زن، مردان و زنان زیادى را در روى زمین پخش کرد…»
مقصود از «نفس» در آیه همان «آدم» و مقصود از «زوج‌ها»، همان «حوّا» است و جامعه‌ی کنونى به این دو نفر منتهى مى‌گردد و مقصود از جمله‌ی «خَلَقَ مِنها» این است که حوّا را از جنس آدم آفرید و به تعبیر ادیبان لفظ «مِنْ‌» براى بیان جنس است. یعنى حوّا را از جنس آدم آفرید.(۷)

ب. زن، عنصری سازنده‌ در جامعه‌ی انسانی
اسلام زن را یکی از ارکان جامعه‌ی انسانی و زمینه‌ساز تعالی کمالات در جامعه با ایجاد آرامش در خانواده معرفی می‌نماید.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الناس إِنا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ‌…(۸)؛ اى مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شماها را به تیره و قبیله‌ها درآوردیم …».
براساس این آیه، هر نوع ویژگى کلى که مرد دارد زن نیز همان را داراست و هر یک از زن و مرد، انسان کامل بوده و هیچ‌یک در انسانیت نقص ندارد.(۹)
همچنین قرآن می‌فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِن أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً؛(۱۰) و از نشانه‌هاى او این‌که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میان‌تان مودّت و رحمت قرار داد».
اگر مرد و زن با معیارهاى اسلامى تشکیل خانواده دهند و هریک در جایگاه واقعى خود قرار گیرند، موجبات سکون و آرامش را در خانواده فراهم مى‌سازند.(۱۱)
ج. پوشش، هدیه‌ای الهی
قرآن پوشش عمومى را از ویژگی‌های حیات انسان و هدیه‌اى الهى از سوی خداوند می‌داند، همچنان که می‌فرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً؛(۱۲)؛ اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستادیم که شرمگاه شما را مى‌پوشاند و مایه‌ی زینت شماست».
آیه دیگر مى‌فرماید: «فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»(۱۳) انسان همواره و حتی در زندگی بهشتی فاقد پوشش نبوده و آدم و حوّا از یک پوشش عمومى برخوردار بوده‌اند، ولى سخن در پوشش خصوصى زنان است که پوششى برتر و بالاتر از مردان دارند.
د. آراستگی به حجاب، تکلیفی فرهنگ‌ساز
قرآن کریم چهار مرتبه از واژه‌ی حجاب، در سوره‌های همچون «اعراف:۴۶» و «احزاب:۵۳» یاد می‌کند و پیرامون حجاب به معنای پوشش از چشم نامحرمان، در آیات متعددی نظیر «نور:۳۱» و «احزاب:۵۹» و یا «نور: ۶۰» و…حکم فقهی پوشش زن را ابراز می‌نماید.
فقهای شیعه با ابتناء بر ادله شرعی، حدود پوشش بانوان را ارائه نموده‌اند؛ بنابراین سخن برخی مبنی بر اینکه حجاب در قرآن موضوعیت ندارد و یا صراحت بیان در مورد آن ابراز نشده، اندیشه‌ای سطحی و باطل است. اینک با حکم حجاب در قرآن آشنا می‌شویم.

دیدگاه مشهور فقها پیرامون وجوب حجاب
فقهای شیعه مقدار شرعی حجاب را تمام بدن زن مگر گردی و قرص صورت و دست‌ها از مچ، معرفی کرده‌اند؛ همچنان که علامه حلی(ره)، در کتاب «تذکره الفقهاء» چنین می‌نگارد: «همه‌ی علمای شیعه اجماع دارند بر این‌که مقدار حجاب زن، تمام بدن اوست مگر صورت و دو کف دست»(۱۴)
دیدگاه امام خمینی(ره) و رأی برگزیده نیز چنین حکم می‌نماید که زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند.(۱۵)
وجوب حجاب در قرآن
مهم‌ترین آیاتی که در قرآن مورد استناد فقها بر وجوب پوشش بانوان قرار گرفته، آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی نور و آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی احزاب است، آنچنان که خداوند می‌فرماید: «وَ قُل لِلْمُؤمِناتِ یَغْضُضنَ مِن أَبْصارِهِنَّ وَ یَحفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنها وَ لْیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ…(۱۶)؛ و به آنان با ایمان بگو از نگاه‌شان بکاهند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را آشکار ننمایند و روسرى‏هاى خود را بر سینه خود افکنند…».
این آیه چندین حکم الهی را بیان می‌کند که برخی از آنها عبارتند از:
۱٫کاستن نگاه از نامحرم (قلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ)؛
۲٫ روسری وسیع بر سینه انداختن (وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ)؛
و….(۱۷)
همچنین قرآن در آیه‌ای دیگر پیرامون مقدار پوشش زنان می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلابِیبِهِن‏…(۱۸)؛ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‌های خود را بر خویش فروافکنند …».

دلالت آیات بر وجوب و حدود حجاب
مخاطب این دو آیه همسران و دختران پیامبر اسلام(ص) و زنان مسلمان هستند؛ زیرا قرآن چنین می‌فرماید: «قلْ لِلْمُؤْمِناتِ» و نیز «قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ» و همچنین این آیات به صراحت از ابراز اوامر الهی با لفظ «قُلْ» و دستور به رعایت حجاب با عبارت «وَ لْیَضْرِبْنَ» و «یُدْنِینَ» حکایت دارند و در مقام بیان حکم شرعی حجاب هستند، نه مواعظ اخلاقی و ارشاد به عقل.
تبیین دلالت آیات نیازمند شناخت معانی واژگان «خُمر» و «جُیوب»، در آیه ۳۱ سوره‌ی نور و نیز واژه‌ی «جَلابِیب» در آیه‌ی ۵۹ سوره احزاب است.
۱٫واژه‌ی «خُمر» مفرد آن «خِمار» و به معنای «تغطیه»(۱۹) یعنی پوشاندن و «ما تغطی به المرأه رأسها»(۲۰) یعنی روسری و یا مقنعه‌ی بزرگی که زن به وسیله‌ی آن سر و موهای خود را می‌پوشاند؛ بزرگی این روسری با قرینه‌ی واژه‌ی جیوب فهمیده می‌شود.
۲٫کلمه‌ی «جیوب» مفرد آن «جیب» و به معنای «جیب القمیص»(۲۱) یعنی قسمت باز گریبان لباس که روی قلب و سینه قرار دارد و بخشی از بدن را نمایان می‌سازد؛(۲۲) بنابر این خمر و روسری آن‌قدر باید بزرگ باشد که جیوب(سینه) را شامل شود.
۳٫ عبارت «جلابیب» مفرد آن «جِلباب» و به معنای «قمیص»(۲۳) و «مِلحفه»(۲۴) و «ثوب أوسع من الخمار دون الرداء»(۲۵) است و برخی معنای پوشش تمام بدن را برای آن گفته‌اند،(۲۶) پس جلباب یعنی آنچه سر و گردن و سینه و پایین‌تر از آن را در بر می‌گرفته و وسیع‌تر و بزرگ‌تر از خمار(روسری) است و سایر بدن را می‌پوشاند(۲۷) و حداقل تا نیمه بدن می‌رسیده.
بنابراین این آیه که می‌فرماید: «وَ لْیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ»، دلالت بر امر وجوبی و تکلیفی دارد و گواه آن است که زنان باید به وسیله‌ی خمار و روسری بلند و بزرگ، سر و گردن و قلب و سینه خود را بپوشانند.
همچنین آیه‌ی دیگر که می‌فرماید: «یُدنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلابِیبِهِن‏»، امر وجوبی و تکلیفی به زنان دارد؛ و حکم می‌کند به این‌که آنان باید با جِلباب که پارچه‌ای وسیع‌تر و بزرگ‌تر از روسری است و تا نیمه‌ی بدن می‌آید، سر و گردن و سینه و پایین‌تر از آن را مستور سازند و این پارچه را از سر به سمت صورت خود پایین بکشند.
علاوه بر این آیات، روایات نیز به تعیین حدود حجاب بانوان پرداخته‌اند که در کتب فقهی استدلالی بدان اشاره شده است.

وجوب فروکاستن چشم از نامحرم
رعایت حجاب شرعی و نمایان شدن صورت زنان و دختران، دلیل بر جواز نگاه به آن نیست، بلکه به حکم اوامر الهی در آیه‌ی «قُل‌لِلْمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن‌أَبْصارِهِم»(۲۸)؛ و آیه‌ی «قل‌لِلْمُؤْمِناتِ یَغضُضنَ مِن‌أَبْصارِهِنَّ»(۲۹) که بیانگر وجوب تکلیفی هستند، بر مومنان واجب است از نگاه‌شان به نامحرم بکاهند و در حد ضرورت به یکدیگر بنگرند، نه اینکه رو در رو و با هم سخن بگویند.

حجاب، نسخه‌ای آرامش آفرین
قرآن در انتهای آیه‌ی ۵۹ از سوره‌ی احزاب می‌فرماید: «فَلا یُؤذَینَ»، یعنی ]رعایت حجاب سبب می‌شود که[ زنان مورد آزار قرار نگیرند؛ همین فقره بر حکمت حجاب و ایجاد سلامت معنوی و آرامش در جامعه دلالت دارد و حجاب در اندیشه‌ی قرآن، مصونیت‌بخش و نه محدودیت‌ساز است.(۳۰)

نصیحتی پدرانه
دختران عزیز، شما مادران نسل آینده این کشور هستید؛ سعى کنید با خودسازى و کسب علم مفید و رعایت حجاب، عفاف و پاکدامنى خود در رشد تمدن بزرگ اسلامى سهیم باشید. امروزه دست‌هاى ناپاکى وجود دارد که سعى وافر در بى‌عفتى و بى‌اخلاقى دختران و زنان جامعه دارد. با عفاف و حجاب خود در راه خدا مجاهده نمایید که ثواب مجاهد فى‌سبیل‌الله را دارید.(۳۱)
به کوشش: مجتبی جولایی‌فر
پاورقی:
۱- سیمای فرزانگان، ج۹، ص ۵۱۰٫
۲- الصحاح، ج۱، ص ۱۰۷٫ مقاییس اللغه، ج۲، ص ۱۴۳٫ مفردات راغب، ص ۲۱۹٫ العین، ص ۸۶٫ منیهالطالبین، ج۱۱، ص ۱۶۹٫
۳- منیه الطالبین، همان.
۴- برای توضیح بیشتر مراجعه شود به: پوشاک اقوام مختلف(مصور)، نوشته براون داشنایدر، ترجمه یوسفى کیوان.
۵-سیمای فرزانگان، ج۵، ص ۵۴۵- ۵۴۸٫
۶-.نساء / ۱
۷-سرزمین خاطره‌ها، ص ۱۶۶-۱۶۷٫
۸- حجرات / ۱۲
۹- سرزمین خاطره‌ها، ص ۱۶۶-۱۶۷٫
۱۰-روم / ۲۱
۱۱-.سیمای فرزانگان، ج۱۱، ص ۱۹۸٫
۱۲- اعراف / ۲۶
۱۳-اعراف / ۲۲
۱۴- «و عوره المرأه جمیع بدنها إلّا الوجه بإجماع علماء الأمصار … و أما الکفان فکالوجه عند علمائنا أجمع». تذکره الفقها، ج۲، ص ۴۴۶٫
۱۵-توضیح المسائل (امام خمینی ره)، مسئله ۲۳۱۱، ص ۵۱۱٫ توضیح المسائل(سبحانی)، مسئله ۲۰۷۹، ص ۴۵۶٫
۱۶-نور / ۳۱
۱۷-ر.ک: الطاف الرحمن فی فقه القرآن، ج۲، ص ۳۸۴٫ نظام النکاح فی الشریعه الاسلامیه الغراء، ج۱، ص ۳۴٫
۱۸-احزاب / ۵۹
۱۹-مقاییس اللغه، ج۲، ص ۲۵۱٫
۲۰-مفردات الفاظ القرآن، ۲۹۸٫ الطاف الرحمن فی فقه القرآن، ج۲، ص ۳۸۴٫

۲۱- مقاییس اللغه، ۱، ص ۴۹۷٫ الصحاح، ج۱، ص ۱۰۴٫
۲۲- الطاف الرحمن فی فقه القرآن، همان.
۲۳- مقاییس اللغه، ج۱، ص ۴۷۰٫ مفردات الفاظ القرآن، ص ۱۱۹٫
۲۴- الصحاح، ج۱، ص ۱۱۰٫
۲۵- العین، ج۶، ص ۱۳۲٫
۲۶- الطاف الرحمن فی فقه القرآن، ج۲، ص۳۹۰٫
۲۷- منیه الطالبین، ج۲۲، ص ۲۰۹٫
۲۸-نور / ۳۰
۲۹-نور /۳۱
۳۰-منیه الطالبین، همان.
۳۱- سیمای فرزانگان؛ ج۱۱؛ ص ۱۱۸٫

02آگوست/24

رمز و راز عبودیت | آیت‌الله مرتضی تهرانی(ره)

مقدمه:
به دنبال پیشرفت‌های چشم گیر در دانش بشری، شبهاتی در مورد رابطه علم و دین مطرح شده است. برخی در پی بازتولید اصل دین براساس تجربیات علمی و با تکیه بر یافته‌های بشری هستند. آیا با یاری گرفتن از نخبگان جامعه و استفاده از مغزهای بشری می‌توان یک دین جدید تولید کرد، به‌طوری که تضمین‌کننده‌ سعادت دنیا و آخرت افراد جامعه باشد؟
در همین زمینه پرسش‌های گوناگونی فراروی جوانان قرارگرفته ‌است. دین چیست؟ جایگاه آن کجاست؟ معیار انتخاب دین مناسب چیست؟ آیا دین منحصر به شئونات شخصی افراد است و یا در روابط و کنش‌های اجتماعی و قوانین حاکم بر جامعه نیز لازم‌الاجراست؟ آیا برای اداره جوامع بشری نیازی به دین وجود دارد؟ دین چه نسبتی با علم دارد؟ انسان عاقل چرا باید از دیگری تبعیت کند؟ آیا تعبد در تضاد با تعقل نیست؟ ریشه تعبد چیست و در چه شرایطی کارایی دارد؟ چه رابطه‌ای بین علم و ایمان وجود دارد؟ آیا می‌توان بدون علم به ایمان رسید؟ تعریف علم چیست؟ علوم الهی و مادی چه ارتباطی با هم دارند و آیا همدیگر را تأیید می‌کنند؟ فرق بین علم و دانش چیست؟ از دیدگاه دین، آیا تحصیل علوم تجربی ارزشمند است و موجب تکامل روحی می‌شود؟ آیا می‌توان به طریقی علمی به حکمت و فلسفه همه احکام دینی دست یافت؟ چه رابطه‌ای بین احکام شریعت و دستورات عقل انسان‌های مختلف وجود دارد؟
پاسخ به همه‌ پرسش‌های یاد شده هدف این نوشتار نیست. با این حال برخی مطالب استخراج شده از مجموعه سخنرانی‌های مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی تهرانی«ره» که در این زمینه ایراد شده‌، در این نوشتار گردآوری شده‌ است. تمام مطالب این نوشتار، غیر از مقدمه برگرفته از سخنان ایشان است و تنها تغییری که در آن داده شده، انتخاب عناوین و ویرایش ادبی متن است.
امید است این مجموعه بتواند بخشی از دغدغه‌ها و شبهات فکری جستجوگران حقیقت را به انسجام و اطمینان و پایداری در فکر تبدیل کند.

قسمت اول: مفهوم تعبد
تعبد و اطاعت از نظر مفهوم به یکدیگر نزدیکند. اهل فن، اطاعت را انقیاد و تسلیم معنا می‌کنند. زمانی به یک انسان، مطیع اطلاق می‌شود که عملاً از فرمانی پیروی کند و فروتن و فرمانبردار باشد. معنی تسلیم، منقاد و مطیع بودن، رابطه‌ یک انسان مطیع با شخص آمر و فرمان‌دهنده است، بدین معنا که فرمان‌دهنده فرمان می‌دهد و شخص مطیع و منقاد و تسلیم، به دلیل اینکه او فرمان داده، پذیرای آن است و در مقام عمل، از فرمان او تخلف نمی‌کند.
حقیقت تعبد هم همین است. یعنی انسان چیزی را پذیرا باشد که آن پیشنهاد یا فرمان از سوی شخصیتی صادر شده که رابطه‌ بین این شخص متعبد و آن شخصیت مورد تعبد، به‌گونه‌ای است که این شخص به خودش اجازه‌ تخلف و موضع‌گیری نمی‌دهد. آنچه را که او فرمان می‌دهد، اطاعت می‌کند و به آن متعبد است و باور دارد که آن پیشنهاد و آن فرمان، برای شخص مطیع و منقاد و تسلیم و متعبد، عین حق، واقعیت، صلاح و خیر است. تعبد در واقع از عبودیت گرفته می‌شود.

داستان ایاز
نقل شده که مأمورین سلطان محمود به او گفتند که برده‌ای را به بازار برده‌فروشان آورده‌اند که وقتی از مالک او سئوال می‌کنند این برده چه هنری دارد، پاسخ عجیبی می‌شنوند. در آن زمان در بازار برده‌فروشان این متعارف بوده که در زمان خرید و فروش برده‌ها، خریدار سئوال می‌کرد که این برده‌ یا غلام یا کنیز چه خصوصیات نامرئی‌ای دارد که جزو هنرهای اوست. هنرهای او را به ما بگوئید تا بررسی کنیم و بسنجیم که آیا قیمت پیشنهادی در بازار برده‌فروشان ارزنده هست یا نیست. این عرف بود. خصوصیات ظاهری – جثه، چهره، جوانی، قدرت جسمی و… – نیازی به سئوال نداشت، لکن هنرها و ارزش‌های باطنی با سئوال مشخص می‌شد.
به سلطان محمود گفتند که برده‌ای را به بازار آورده‌اند که وقتی از هنرهایش سئوال می‌کنیم، جواب غیرعادی به ما می‌دهند. مثلاً نمی‌گویند خیاطی، آشپزی، آهنگری، زره‌بافی یا نجاری بلد است؛ بلکه می‌گویند بنده است. خود ایاز به مالکش گفته بود که اگر پرسیدند که این برده چه هنری دارد، بگو هنرش بندگی است. اکثراً نمی‌فهمیدند برده با بنده فرق دارد.
سلطان محمود این را که می‌شنود، می‌گوید بروید و به هر قیمتی که شده او را بخرید. وقتی ایاز را پیش سلطان محمود می‌آورند؛ می‌پرسد: «اسمت چیست؟» جواب می‌دهد: «هیچی! هر اسمی که تو بگذاری. قبل از این که ملک تو بشوم اسمم ایاز بود. وقتی من را خریدی، تو باید برای من اسم بگذاری و کار و وظیفه‌ام را معلوم کنی.»
در این قصه آمده که سلطان محمود گفت که او را شلاق بزنند. او را زیر تازیانه گرفتند و زدند. ایاز آخ هم نگفت. پرسید: «مگر دردت نمی‌آید؟» گفت: «چرا!» گفت: «چرا آخ نمی‌گویی؟» گفت: «من عبدم! تو مولای منی. نگفتی آخ بگو!»

ریشه‌ تعبد و بندگی
ریشه‌ تعبد و بندگی، فطری و تکوینی است. این ریشه در همه‌ انسان‌ها هست، مگر اینکه روی این ریشه، مانعی قرار داده باشند که رشد و نمو نکند و شکوفا نشود. تعبد با دو سه اصلی که خدای متعال در نهاد و باطن انسان‌ها قرار داده قابل توضیح است. یکی از این اصول فطری، نفرت از دو ضد ارزش جهل و نادانی و تاریکی باطن و دیگری عجز و ناتوانی است. این تنفر در همه‌ انسان‌ها وجود دارد و اگر اشتباه نکنم در برخی از حیوان‌ها هم هست.
اصل فطری دیگر در انسان این است که انسان‌ها در هر مرتبه‌ای از مراتب و در هر سنی که هستند، به دو چیز واقفند و حقیقت این دو چیز را لمس می‌کنند. یکی اینکه در باطن آنها بالنسبه‌ نادانی هست و دچار یکی از آن ضد ارزش‌ها هستند. دوم این که ناتوان و عاجزند. ممکن است انسان تا آخر عمر به این ضعف‌ها اعتراف نکند، ولی این‌ طور نیست که مبتلا به جهل مرکب باشد و گمان کند که دانش و آگاهی یا قدرت و توانایی مطلق دارد. حتی انسان‌هایی که دعوی الوهیت داشتند، در باطن به ناتوانی و نادانی خود واقف بودند.
طبق آیات قرآن وقتی حضرت موسی(ع) با لحن ملایم، فرعون را به توحید دعوت ‌کرد، «قُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا» فرعون به هامان دستور داد مناره‌ بلندی بسازد که او از آن بالا برود، شاید از خدایی اطلاع پیدا کند که موسی(ع) از او خبر می‌دهد. در این آیات کلمه «لَعَلَّ» گواهی بر جهل فرعون است. او اعتراف کرده که نمی‌دانم. ناتوانی‌اش را هم در جای دیگر اعتراف کرده است.
آنهایی که در دنیا دعوی الوهیت داشتند، با زبان فطرت و خلقت اعتراف کردند که ما بالنسبه‌ جاهل و عاجز و ناتوان هستیم. یعنی معترف بودند که از آن دو ضد ارزشی که از آنها تنفر دارند، دور نیستند و مبتلای به آنها هستند.
این اعتراف وجودی و درونی، انسان را وادار می‌کند که در برابر داناتر و تواناتر از خود خضوع کند. این ریشه‌ تعبد است که در فطرت و وجود انسان است. اگر نمی‌بود، خدای متعال توقع خداپرستی و بندگی از هیچ‌کسی نداشت. او انسان را این گونه خلق کرده است. قرآن می‌فرماید، «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً». انسان ناتوان خلق شده است. آن بخشی از انسان که از عالم خلق و بُعد حیوانی انسان است، ضعیف و ناتوان است. انسان یک جاهایی می‌فهمد که بریده است و بالفطره‌ خدا را صدا می‌زند.
قرآن می‌فرماید وقتی که به انسان‌ها فشار می‌آید و گرفتار می‌شوند و اضطرار پیدا می‌کنند، خدا را صدا می‌زنند، ولی وقتی که رفع نگرانی می‌شود، انگار ما را نخوانده‌اند. این نشان می‌دهد که انسان در باطنش خودش را توانای مطلق نمی‌بیند، وگرنه خدا را صدا نمی‌زد. اگر گفت خدا، یعنی من جاهلم و نمی‌دانم چاره‌ام‌ و راه رسیدن به هدف چیست. خدا گفتن، اعتراف به جهل و عجز و ناتوانی است.
هر انسانی بالفطره، طالب کمال است. اگر دست خودش از علم و دانش و آگاهی که از کمالاتند خالی باشد و آنها را در موجودی ببیند، نمی‌تواند در مقابل او خاضع نباشد. اگر در مقابل خود قدرت ببیند، نمی‌تواند خاضع نباشد. این که گفته می‌شود که بعضی از مردم در بعضی از کشورها ذاتاً قدرت‌گرا هستند، خیال نکنید صفت بدی است، بلکه در بد جایی مصرف می‌کنند. قدرت‌گرا بودن و توجه به ناتوانی خود و پیدا کردن یک موجود توانمند، هنر است. ولی در مصداق صاحب قدرت، اشتباه می‌کنند. باید قدرت مطلق را پیدا کنند و بگویند، «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ». باید قدرت حقیقی و مطلق را پیدا کرد. باید آن قدرتی را پیدا کرد که با ذات موجود مقتدر و قادر اتحاد دارد. بعد نسبت به او گرایش پیدا کرد و منقاد و تسلیم و متعبد بود.
اصلاً خدا انسان را برای همین خلق کرده است. در طول این مسیر برای انسان اشتباه پیدا می‌شود. آدم تنبلی می‌کند؛ می‌خواهد راه را کوتاه کند و میانبر‌ بزند. اگر یکی از خودش دو کلمه بهتر بداند، خیال می‌کند اینجا آخر خط است، در همان جا رحل اقامت می‌اندازد. یک کسی از خودش یک مقداری بیشتر زور داشته باشد؛ این ‌طرف و آن ‌طرف پارتی داشته باشد، هر جا تلفن کند تلفنش مؤثر باشد، خیال می‌کند اینجا آخر خط است، رحل اقامت می‌اندازد. این نیست! اینجا آخر خط نیست. همه‌ این قدرت‌ها و علم‌ها و دانش‌ها به آن قدرت و علمی منتهی می‌شود که لایزال و نامتناهی است. این ریشه‌ تعبد است.
به اعتقاد من، هم تعبد مطلق برای انسان تصور می‌شود و هم تعبد نسبی. تعقل مطلق هم قابل تصور است. در مجموع سه تا عنوان فرض و تصور می‌شود. بایستی بررسی بشود که تعبد مطلق می‌بایست در چه بخشی از ضوابط و مقررات و احکام بایستی وجود داشته باشد و در چه بخشی تعبد نسبی است. نسبی هم دو معنا دارد؛ نسبت به بعضی از افراد یا یک فرد، حالات و تکاملش فرق می‌کند. یک جا هم که تعقل مطلق است. در فارسی به آن فرمانبر‌داری می‌گوییم. یعنی بی‌موضع بودن.
ادامه دارد…

02آگوست/24

خوشا به‌حال کسی که انسان محشور شود! | علامه حسن‌زاده آملی(ره)

همه از بسم‌الله پدید آمده‌اند؛ منتهی یک نفر می‌داند که کجایی است؛ یکی غافل است و نمی‌داند.
به آدمی که گمشده‌ای دارد و بی‌خبر از گمشده‌اش هست؛ می‌گویند غافل. درباره‌ افراد غافل، قرآن فرمود: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون: (حجر،۳) ا ینها را رهایشان کن. بگذار بخورند و بچرند.
آرزوهای دور و دراز اینها را به لهو و لعب و بی‌خبری و غفلت کشانده و دل‌هایشان را میرانده است. دنیا و آرزوهای زیاد، دل آدم را می‌میرانند و انسان را از فرصت تفکر در خودش باز می‌دارند. این را بخرم؟ آن را بپوشم؟ آن را بسازم؟ حالا که ساخته، تازه اول کار است. برای آن پسرم بسازم. برای آن دخترم بسازم. همین‌طور تا بی نهایت. مگر نفس می‌ایستد؟ نفس، مظهر جهنم است. هر چه به او بدهید می‌گوید: « هَلْ مِنْ مَزِیدٍ؟»
نفس این‌طوری است. سیر نمی‌شود. قرار نمی‌گیرد. هرچه با او بسازی؛ هرچه برایش بخری؛ هر چه به او بخورانی؛ باز می‌گوید: هَلْ مِنْ مَزِید؟ دنیا، دل را می‌میراند و انسان را غفلت می‌دهد.
از ما سئوال شد که چرا وقتی به نماز می‌ایستیم؛ همه چیز به یادمان می‌آید و گمشده‌های‌مان را سر نماز پیدا می‌کنیم؟ جهتش این است که در نماز، پشت به دنیا کردیم و رو به سوی جای دیگر. به همین اندازه که پشت به دنیا کردیم؛ باطن ما، خودش را به ما نشان می‌دهد. هر قدر اعراض ما از اینجا بیشتر بشود؛ باطن ما شورانده‌تر می‌شود. این از خواص توجه به ملکوت و از خواص اعراض از این نشئه است. به همین اندازه، باطنت را برای تو سان می‌دهند. به‌محض اینکه یک ذره، آن‌طرفی می‌شوی؛ می‌بینی که چه کاره‌ای.
حالا باطنت، خاطرات تو را سان می‌دهد. دو قدم دنیا از تو گرفته بشود؛ می‌بینی آنچه را که در تاریکی‌ها، تنهایی‌ها، در خلوت، انجام دادی؛ همه‌ اینها، با مرکّب ثابت، نقش بسته و همه خودشان را نشان می‌دهند. ریشه دوانده و دست هم بر نمی‌دارد. ما مهمان سفره‌ خودمان هستیم و آنی را که کاشته‌ایم، برای ما سبز می‌شود.
حالا داد و بیداد و ناله‌‌مان، بلند می‌شود که اینها چیست؟ چرا من به شکل مورچه در آمدم؟ جواب: چون متکبر بودی مورچه شدی. اینجا تکبر می‌کنی که بزرگ‌ترین فرد باشی، آنجا کوچک‌ترین موجود می‌شوی.
دزد در اینجا دزدی می‌کند آنجا می‌بیند که موش محشور شده. چرا؟ اقتضای ملکات صفات دزدی‌اش این‌طوری است. حیله‌گر بود. می‌بیند که روباه محشور شده. حرام‌خوار بود؛ خوک محشور می‌شود. بد زبان بود؛ مار و کژدم او را می‌زنند و به صورت مار و کژدم است. پرخور بود؛ بهیمه محشور می‌شود. درنده بود گرگ محشور می‌شود.
صادق آل محمد«ع» فرمود: این حیوانات را می‌بینید؟ اینها نمایشگر اخلاق و احوال و عوارض ملکاتِ صفات شما هستند. خداوند به همه توفیق استقامت در صراط الله را مرحمت بفرماید که انسان، فقط همین است. هر که بر صراط الله است؛ هر که هدفش خداست؛ انسان محشور می‌شود.
حواستان باید خیلی جمع باشد. خوشا به حال کسی که به صورت انسان محشور شود. خداوند صورتی زیباتر، حقیقتی دلنشین‌تر و چهره‌ای محترم‌تر و گرانقدرتر از انسان خلق نکرده است. این بهتر را، بدترین نکن.
خدا رحمت کند شیخ الرئیس را. ایشان در کتاب شریف اشارات صحبتی راجع به سگ شکاری می‌فرماید. سگ شکاری که تربیت می‌شود و تعلیم می‌گیرد؛ می‌شود سگ امین. و به همین اندازه که این صفت را دارد؛ ارزشمند است. چرا سگ شکاری ارزشمند است؟ مگر گوشت او را می‌شود خورد؟ او که نجس‌العین است. او چون امین شد؛ ثمین می‌شود. قدر و قیمت پیدا می‌کند.
آدمی هم که امین است؛ یعنی اگر امانتی دست او بدهند بدون کم و کاست به صاحبش بر می‌گرداند؛ به همین اندازه انسان است. اما تازه شده به اندازه یک سگ شکاری. چندان به به و آفرین ندارد.
حدیث داریم و حق هم هست که تمام حرکات ما در ما اثر می‌گذارند. چطور این حالات ما در ما اثر می‌گذارند؟ این حرکت ما که عرَض است و پایدار نیست. سبحان الله که لُبّ و مغز این حرکات ما می‌شود جوهر پایدار. می‌شود ملکه‌ ثابت. می‌شود بذر و مایه‌ صورت‌هایی که آنجا محشور می‌شوند.
این مایه، این ملکه، این جوهر، از چه پدید آمده است؟ از این احوال و حرکات ما. درست است که اینها عرَض بود، دوام نداشت و زودگذر بود، اما همین‌ها می‌شوند جوهر ماندگار.
جناب رسول الله«ص» فرمودند: عده‌ای محشور می‌شوند که لب‌های اینها مثل لب‌های شتر است خیلی ضخیم و کلفت و از چانه‌شان پایین آمده؛ چرا به این صورت‌اند؟ اینها کسانی بودند که در کنار مردم در غیاب مردم لَب می‌زدند که حاکی از تمسخر است. افرادی محشور می‌شوند که شکم‌هایشان مانند طبل ورم کرده است. این یکی از صفات افراد رباخوار است.
می‌بینید سگی وارد می‌شود که زبانش از شدت گرما درآمده. نه تنها نفس نفس می‌زند و ناراحت است بلکه زبان خودش را هم از پشیمانی گاز می‌گیرد. این کیست؟ این آقای ناصح است. آقایی است که می‌رفت روی منبر و امر به معروف می‌کرد. می‌گفت چرا شما خداشناس نیستید؟ رفتارتان چرا این‌طوری است؟ اما خودش عمل نمی‌کرد.
خوشا به حال آنهایی که حواسشان جمع است. قرآن، برای انسان‌سازی است و ما هنوز خودمان را نساختیم.
لقمان حکیم فرزندش را این طور نصیحت می‌کرد: «یا بنی! لا یکن الدّیک اکیَس منک؛ فانّه اذا انقَضی نصفُ اللّیل خَفَقَ بجناحیه و صرخَ الی الله سبحانه بالتّسبیحِ». یعنی پسرجان! نباشی کسی که خروس از تو زرنگ‌تر باشد. خروس، اول صبح بلند میشود و تسبیح می‌گوید. خروس را سحر باشد و پسر لقمان را سحر نباشد؟ من و شما را سحر نباشد؟ وقت سحر، خروس سبوح قدوس می‌گوید و اذانش بلند است. خروس اول وقت بلند می‌شود و تسبیح می‌گوید و مواظب وقت ذکرش هست، اما تو مواظب نمازهایت نباشی؟
«یا بنی! کذب من قال: انّ الشّرّ یطفی الشرّ فان کان صادقا فلیوقِد نارین؛ ثم لینظر هل تطفی احداهما الاخری و انما یطفی الخیر الشّرّ کما یطفی الماء النّارَ». فرزند من! آن کسی که می‌گوید شر را باید با شر دفع کرد؛ دروغ می‌گوید. خون را نمی‌شود با خون شست. آیا می‌شود آتش را با آتش خاموش کرد؟ آتش را باید با آب خاموش کرد. شر را باید با خیر از بین برد. این‌چنین نیست که اگر او بدی کرد؛ من هم بدی کنم. او دشنام داد. من هم دشنام دهم. شرّ را باید با خیر از بین برد.
در قرآن یک سوره به اسم جناب لقمان است که چند تا از نصایح زبده حضرت لقمان به فرزندش را خداوند در آن سوره آورده است.
لقمان، پیغمبر نبود، اما حکیم بود. عالِم، الهی، مومن و راستگو بود. ظاهر و باطن و خلوت و جلوتش یکی بود. ائمه«ع» فرمودند: کسی که چهل روز کشیک نفس را بکشد و زبان، چشم، دل، خوراک، رفت و آمد و معاشرانش را مراقبت کند؛ چشمه‌های حکمت از دلش می‌جوشد. دل، گویا می‌شود.
اینکه افراد نمی‌توانند حرف خوب بزنند؛ حرفشان جان ندارد و شیرین نیست؛ برای این است که جانشان تطهیر نشده است. روح که پاک شد؛ حرف‌ پاک می‌شود. روح که شیرین شد؛ حرف شیرین و دلنشین می‌شود. انسانی که خودش را پاک نگه بدارد به سوز و گداز و حرف و نظم و نثر و مناجات درمی‌آید. باید به راه افتاد و چشید.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا» اسماء را به آدم تعلیم داد. اسم‌ها چیست؟ حقایق دار هستی. حقایق دار هستی خوراک چه کسی است؟ خوراک هر کسی است که آدم است و آدم‌زاده. حقایق هستی، خوراک حیوان نمی‌شود. «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا» این اسماء هم، خیال نکنید لفظ و زبان یاد گرفتن است. افراد دنیازده، این ‌قدر به چهار کلمه و الفاظی که یاد گرفته‌اند، به خود نبالند. الفاظ یاد گرفتن، انسان شدن نیست. اصطلاح جمع کردن، انسان شدن نیست. ممکن است من که طلبه هستم در چند فنّ و چند رشته اصطلاحاتی بدانم. قواعد صرف و نحو و فقه و اصول بدانم. اصطلاحات قواعد ریاضی را بدانم و از حفظ باشم. اصطلاح دانستن، انسان شدن نیست. انسان بودن، فوق صغری و کبری چیدن و نتیجه گرفتن است. فوق قواعد منطق دانستن است. انسان بودن غیر از قرآن را از حفظ خواندن یا از رو خواندن است.
« ذلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم». آن مستعدی، آن نیک‌بختی که در کنار مائده‌ الهی، در کنار سفره‌ خاص رحیمیه حق متعال قرار می‌گیرد و از غذاهای انسانی تناول می‌کند؛ این شخص، سعادتمند است. بنده زبان عربی می‌دانم، اما اگر به حسب صفات روحی خودم درنده، دزد، دروغگو، شیاد و مفتن باشم؛ زبان عربی برای من چه کار می‌کند؟ آقای پالان‌دوز هم یک اصطلاحاتی می‌داند که ما نمی‌دانیم. اصطلاح دانستن آدم شدن نیست.
«بسم الله الرحمن الرحیم»، این متن هستی، این ذات وجود را وقتی در شأنی با یکی از صفات التقاط کنی می‌شود اسم وجودی. یعنی این ذات با صفت رحمت، می‌شود رحمان. همین ذات با صفت رحمت، می‌شود رحیم. و این رحمان و رحیم دو اسم شریف است که همه جا هست.
و«الله» به دو عنوان، در همه جا هست که مستجمع جمیع صفات کمالیه است. «الله» همین دو ذات است که مدبر موجودات است و در همه جا هست. یعنی اللّهی که ذاتی است و اللّهی که وصفی ست. آن «الله وصفی» الهیت است.
مثل اینکه، روح شما از طرفی، موجودی مجرد ماورای طبیعت است؛ این یک عنوان. همین روح شما، مدبر بدن شماست؛ این هم یک عنوان. از آن جهت که مدبر بدن شماست اله است و از آن جهت که خودِ ذات است؛ اللهِ ذاتی است. لذا چه خوش فرمودند که کلمه شریف الله، در سوره‌ فاتحه مکرر نیست.
الله در بسم الله الرحمن الرحیم، اللهِ ذاتی است. الله در الحمدلله رب‌العالمین، اللهِ وصفی است. این اللهِ دوم، رب العالمین است اما منظور از دوم، دوم عددی نیست بلکه یعنی آن ذات که واجب الوجود است همان ذات، اله عالم است. همان ذات، مدبر عالم است. یعنی ما در دو مرحله بحث می‌کنیم.
یکی اینکه کائنات، ممکنات، مبدئی واجب الوجود است و دیگر اینکه این کائنات را، مدبری است. سپس براهین به ما می‌گویند مبدا واجب الوجود، غیر از مدبر نیست. همان اللّهی که واجب الوجود است همان اللهِ وصفی است که مدبر همه است. مثل اینکه جنابعالی بگویی زید کاتب است. سپس بگویی همین زید که کاتب است؛ راننده‌ اتومبیل هم است. همین یک شخص می‌شود کاتب و مدبر اتومبیل.
اللهِ واجب الوجود، اللهِ مدبر هم هست. یعنی همان الله ذاتی، الله وصفی هم هست.
الحمدلله رب العالمین، یعنی همان پادشاهی که مدبر است؛ وجود او، بسم الله الرحمن الرحیم است.
لذا فرمود «ظهرت الموجودات،عن بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» که این اللهِ ذاتی، دو سفره دارد؛ «رحمان و رحیم». رحمان، برای عام و رحیم، برای خاص.
پس الله در بسم‌الله الرحمن‌الرحیم، به عنوان واجب‌الوجود است و الله در الحمدلله رب‌العالمین، به عنوان مدبر و خالق همه. هر چند که به حسب وجود، یک حقیقت‌اند.