در میان نامههای تاریخساز و روشنگرانه امام خمینی به شخصیتهای حقیقی و حقوقی، نامه ششم فروردین ۱۳۶۸ به آقای منتظری را میتوان در فهرست نامههای مهم و سرنوشتساز به شمار آورد که از چنان اهمیتی برخوردار است که تعریف و تفسیر کلیدواژههای آن و تبیین موضوعات مطروحه در آن نیازمند کتابی مستقل و ارائه شرحی جامع است. نامهای که متأسفانه به دلائل گوناگون از جمله اختصاصی قلمداد کردن آن به شخص آقای منتظری، حتی از سوی پژوهشگران تاریخی و سیاسی مورد غفلت واقع شده و همین غفلت مظلومیت امام راحل را در این خصوص مضاعف کرده است.
با نگاهی هرچند کوتاه به این نامه بهخوبی میتوان به جهان و جهانبینی امام خمینی، ایدئولوژی الهی و راهبردهای آن حکیم فرزانه در برخورد با جبهه خودی و غیرخودی و نیز افکار و افراد با جهانبینیها و گرایشات مختلف و از همه مهمتر به مکنونات قلبی ولیفقیه زمانه در انتخابات و انتخاب افراد پی برد و اینکه چگونه فردی در جایگاه ولایت فقیه، سیستم محوری یک نظام و نظام مشاورهای را بر دریافتهای شخصی خود ترجیح میدهد و تفاوت یک نظام ولایی قانونمدار را بر سایر نظامها، بهویژه نظامهای دیکتاتوری در انتخابات نمایان میسازد و تا خطری از سوی فردی انتخابشونده نظام و مردم را با مخاطره روبهرو نسازد، به میدان نمیآید.
نامه ۶/۱ امام خمینی اگرچه کوتاه، اما به اهمیت همان نوشته الحاقی و کوتاه بنیانگزار انقلاب اسلامی به متن وصیتنامه الهی و سیاسی است و اگر گفته شود، همانگونه که نوشته کوتاه امام خمینی به متن وصیتنامه، پیوست و چراغی است برای همه آیندگان که نه تنها وصیتنامه بلکه همه گفتهها و نوشتههایش از آنِ خود ایشان است و راه را بر هرگونه تحریف تاریخی میبندد، نامه ۶/۱ نیز پیوست و چراغی است به همه کنشها و واکنشهای معظمله در مقاطع حساس از جمله انتخابات و افراد منتخب و تبیین انگیزه و اهداف اصلی نهضت و انقلاب و فراتر از آن، امام خمینی حتی انگیزه و ماندگاری تاریخی را در برابر ادای تکلیف الهی به چالش میکشند. مخاطب این نامه اگرچه شخص آقای منتظری است، اما در نگاه منظومهای و کلان، خطاب امام به جریانی است که از دوران نهضت تا امروز چون پیچکی مزاحم دور شجره طیبه انقلاب پیچیده است و در هر مقطعی، سخنان خود را از زبان فردی چون آقای منتظری بیان میکند.
بیشک شرحی مستند و مستدل بر این نامه میتواند حقایق بسیاری از سایه روشنهای تاریخ معاصر را برملا سازد و دفاعی از حقانیت راه و کلام امام راحل باشد. البته که این مهم علیالقاعده و در درجه اول به عهده کسانی است که همواره دم از اختصاص نشر آثار امام به خود میزنند، ولی همچنان در تبیین و تفسیر این نامه و برجسته کردن محورهای بس بلند معنوی، اخلاقی سیاسی و تاریخی آن مهر سکوت بر لب زده و نسل کنونی و نسلهای آینده را از شناخت عمیق چهره تابناک تاریخ تشیع و ایران محروم ساختهاند، لذا شرح این نامه بر عهده شاگردان صدیق و یاران باوفای امام راحل است و این قلم در این مجال و با بضاعت اندک علمی و تاریخی خود تنها به یک جمله کوتاه امام خمینی در این نامه خطاب به شخص آقای منتظری بسنده میکند.
امام در زمینه تکلیفمداری و عمل به تکلیف پس از تشخیص حق از باطل اشاره میکنند و میفرمایند، «میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم.» این نکتهای است که همه شاگردان و یاران امام، چه آنانی که با دلی آرام کنار او آرام گرفتهاند و چه آنانی که دلآرام در کنار خلف صالح او ایستادهاند با ادبیات گوناگون بر زبان آوردهاند. مسئلهای که شخص آقای منتظری هم بدان معترف بود و آن را هرگز کتمان نکرد و برخورد قاطعانه امام خمینی پس از تشخیص حق را رهاورد تهذیب اخلاق و از ویژگیهای رهبری انقلاب برشمرد.
آقای منتظری در هشتمین خطبه نماز جمعه در قم به تاریخ ۲۰ تیرماه ۱۳۵۹ در دبیرستان حکیم نظامی این شهر در آستانه ورود به ماه مبارک رمضان، این ماه را ماه کنترل اعضا و جوارح خواند و از عزم و اراده قوی امام خمینی در برخورد با باطل چنین یاد کرد:
«… ماه رمضان، ماه تحصیل تقوی، ماه کوک کردن اعضا و جوارح و فکر و غرائز و اخلاق انسان است. ماه تقویت اراده است. رهبر انقلاب ما که خدا حفظ و تأییدشان کند، خاصیتی که داشتند و توانستند این انقلاب را به خوبی رهبری کند، این بود که اهل تصمیم و قاطعیت و اراده بود، اگر یک مطلبی را تشخیص میداد حق است و روی آن تصمیم میگرفت، دیگر باید آن کار میشد. هر روز فکرش عوض نمیشد. حرفش یک کلمه بود، آن هم حرف اول و آخر. چنانچه کسی اهل تصمیم و اراده باشد، میتواند ملتی را رهبری کند.»(۱)
ورود شجاعانه امام خمینی در عمل به تکلیف در همان سالهای پس از رحلت آیتالله العظمی بروجردی و رویارویی مراجع عظام و حوزههای علمیه در مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی و رفراندوم شاه، ایشان را از سایر بزرگان عصر خود متمایز کرد. امام خمینی در اطلاعیه روز سوم بهمن ۱۳۴۱ و در واکنش به برگزاری رفراندوم و سرکوب مردم توسط رژیم، عمل به تکلیف با شهادت و اسارت را اینگونه تفسیر میکنند.
«… با ما معامله بردگان قرون وسطی میکنند. به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم، « فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما» کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم…»(۲)
این مشی شجاعانه امام خمینی در عمل به تکلیف الهی از همان آغاز حتی بر دشمن هم آشکار کرد که اگر امام کلامی را بر زبان بیاورند و وعدهای بدهند، بر آن استوارند و لذا دشمن هم از ایشان حساب میبرد؛ سیرهای که پس از ایشان در کلام خلف صالحشان، رهبر معظم انقلاب و شاگردان مکتب امام چون سیدحسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی و… و نیروهای تحت فرمان رهبری انقلاب جلوهگر شد و در برابر ادبیات پر از دروغ و فریب دنیای سیاست امروز، ادبیاتی صریح و شفاف را به نمایش گذاشت تا غاصبان سرزمینهای اشغالی و نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه به جای اعتماد به دستورات و واکنشهای سران خود منتظر شنیدن مواضع و سخنان شاگردان و فرزندان مکتب امام باشند؛ موضوعی که ساواکیها و کماندوهای رخنه کرده در صفوف مردم که قصد بر هم زدن مجلس روضه بیت امام را در فروردین ۱۳۴۲را داشتند بهخوبی آن را درک کردند و دریافتند که اگر مجلس عزای امام صادق «ع» را در بیت امام بر هم زنند، ایشان تهدید خود را عملی میکند.
حجتالاسلام و المسلمین سید حمید روحانی، این مورخ امانتدار نهضت امام خمینی و یار صدیق امام و رهبری، واقعه روز دوم فروردین ۱۳۴۲ مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۲ در بیت امام خمینی را چنین ثبت کرده است:
«… توده مردم که از دوردستترین نقاط کشور و از شهر و روستا راهی قم شده بودند، به منزل امام روی آوردند و در انتظار دیدار ایشان که هنوز از اندرون بیرون نیامده بود، دقیقهشماری میکردند،. خطیبی روحانی بالای منبر رفت و ضمن یاد کردن از برنامه روشنگرانه حضرت امام صادق«ع» و مبارزات اساسی آن حضرت با دستگاه اموی و عباسی، به مسائل روز و اوضاع آشفته ایران و خیانتهای هیئت حاکمه به اسلام اشاره کرد که ناگهان صدای صلواتهای نابجا و پیدرپی سخنان او را قطع کرد و موجب ناآرامی مجلس شد. مسئول امور بیرونی، فوراًً به حضور امام خمینی شتافت و تشنج، ناآرامی و حرکتهای مرموزانه در مجلس را به آگاهی ایشان رساند. امام بیدرنگ به بیرونی آمدند و با استقبال گرم و پرشور مردمی که در آنجا ازدحام کرده بودند روبهرو شدند و در کنار منبر و در جایی که تقریباً همه شرکت کنندگان در آن مجلس بتوانند ایشان را ببینند، نشستند. خطیب روحانی که در بالای منبر بود، سخنان خود را به دنبال کرد و به بازگو کردن توطئهها و نقشههای ضداسلامی و غیرملی دولت ایران پرداخت، لکن بار دیگر صدای صلوات نابجا و مرموزانهای سخنان او را قطع کرد. امام، آقای شیخ صادق خلخالی را که در آنجا بود، به حضور طلبیدند و درگوشی سخنهایی را به او گفتند. نامبرده فوراً پشت میکروفن قرار گرفت و اعلام داشت:
«توجه بفرمایید. حضرت آیتالله میفرمایند به افرادی که مأموریت اخلالگری و ایجاد هرج و مرج در این مجلس را دارند، اتمام حجت میکنم که اگر یک بار دیگر، حرکت سوء و ناشایستهای که موجب اخلال در نظم و آرامش مجلس شود، از خود نشان دهند و بخواهند از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیری کنند، فوراً به طرف صحن مطهر حرکت میکنم و در مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه«س» سخنانی را که لازم است به گوش مردم برسد، شخصاً ایراد خواهم کرد…»
به دنبال این برخورد قاطع، دیگر صدایی برنخاست، اخلالی روی نداد، نفسها بریدند و سکون و آرامش مجلس را فرا گرفت.»(۲)
از فروردین سال ۱۳۴۲ که امام خمینی با قاطعیت اعلام کردند که اگر عناصر رژیم حرکت خود را تکرار کنند به صحن مطهر خواهم رفت و سخنان لازم را به گوش مردم میرسانم تا فروردین سال ۱۳۶۸ که شخص آقای منتظری را خطاب قرار دادند که، «اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم.» امام، همان امام میدان تکلیف بودند و همان شخصیت تکلیفمدار باقی ماندند و راز این تکلیفمداری در برخورد با دوست و دشمن را در این نامه برای تاریخ چنین آشکار ساختند:
«من با خدای خود عهد کردهام که از بدی افرادی که مکلف به اغماض از آنان نیستم هرگز چشمپوشی نکنم، من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم بدارم. من کاری به تاریخ و آنچه که اتفاق میافتد ندارم. من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم…»
در طول حیات نورانی امام، هم دشمنان و هم دوستان و حتی شاگردان و نزدیکترین افراد به ایشان، این روح و روحیه تکلیفمداری و عمل به تکلیف را در امام نظاره کردند. امام در پیام خود به مناسبت پذیرش قطعنامه به دنیا هشدار دادند که اگر آنان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد. پس از ایستادن دنیای کفر توسط یک داستاننویس در مقابل اسلام، امام تهدید خود را عملی کردند و بدون توجه به معادلات نظام بینالمللی و همه اصول خودنگاشته دیپلماسی نظام سلطه، حکم قتل سلمان رشدی را صادر کردند و باز همان امام وقتی متوجه تحلیل و تفسیرهای دنیایی و نتیجهخواهانه آقای منتظری درباره دفاع مقدس شدند، باز شجاعانه به میدان آمدند و با عذرخواهی از همه مردم نتیجه را فرع و عمل به تکلیف را اصل برشمردند و از خداوند محشور شدن با شهدای دفاع مقدس را خواستار شدند.
هدایتهای تکلیفمدارانه رهبری معظم انقلاب پس از امام خمینی و بیان مواضع صریح و شفاف در برخورد با دشمنان و دوستان و عمل به تکلیف و در نظر نگرفتن ملاحظات غیر دینی در مورد هیچ فرد و گرایش و جناحی حتی در استخدام واژگان در بیانیهها و تسلیتها بهخوبی ثابت کرد که چرا امام خمینی در فروردین سال ۱۳۶۸ بر جریان معادلهگر و نتیجهخواهی که عمل به تکلیف را به قربانگاه میبرد خط بطلان کشیدند و استمرار جریان تکلیفمدار را در قامت مردی نشانه رفتند که مسلمانان و ایران را به قلههای عزت و سربلندی سوق داد، مردی که وقتی لب به سخن میگشاید، دوست و دشمن به صداقت او ایمان دارند و همه میدانند او نیز چون امام «از تکلیف خود سرپیچی نمیکند.»
پینوشت:
۱- خطبهها و نماز جمعه آقای منتظری در قم، به کوشش مصطفی ایزدی، ص ۷۷٫
۲- نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، دفتر اول، ص ۲۸۰٫
۳- نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، دفتر اول، ص ۳۶۶ و ۳۶۷٫