هفدهم دی ماه سال ۱۳۱۴ بود که رضاشاه قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن استفاده از چادر و روسری و روبنده برای زنان و دختران ایرانی ممنوع بود. خیلیها معتقدند این قانون سوغات سفر درباریان شاه به اروپا و مشاهده وضعیت پوشش زنان سرزمینهای پیشرفته بوده است. در اندیشه رضاخان اینطور جا افتاده بود که حجاب مانع پیشرفت زنان ایرانی است، برای همین دربار، محافل روشنفکرانه خود را برای تجددخواهی و مبارزه با حجاب آغاز کرد.
این در حالی بود که گروههای فعال جنبش زنان ایران از آغاز سال ۱۳۰۰ انتقادهای خود را نسبت به مسئله حجاب شروع کرده بودند.
همچنین نشریه «عالم نسوان» فراخوانی برای افکارسنجی مسئله پوشش زنان داده بود که در مجموع پاسخها بر این امر استوار شده بود که زنان ایران مدافع بیحجابی هستند و انحطاط جامعه ریشه در سرکوب زنان توسط مردان دارد. مشخص است که دلیل رسیدن به این جواب،عدم مشارکت زنان محجبه در پاسخ به نظرسنجی بوده است.
همزمان با تصویب رسمی قانون منع حجاب توسط رضاشاه، کمکم لباسهای اروپایی زنان با کنسرتهای بیحجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران به بنیانگذاری وزیر نوگرای شاه، به میان مردم آمد.
چیزی که مشخص است این است که رضاشاه ناگهانی تصمیم به این قانون نگرفت، بلکه عواملی او را به این سمت سوق داد.
وقتی شاه و ملکه افغانستان در سال ۱۳۰۸ به ایران آمدند، شاه تحت تأثیر پوشش برهنه ملکه قرار گرفت. هرچند بیحجابی ملکه جنجالی را میان روحانیون ایران برانگیخت و از رضاشاه خواستند که ملکه را مجبور به رعایت حجاب کند. اما شاه نپذیرفت. همان جا بود که شایعاتی درباره تصویب قانون منع حجاب شنیده شد.
سالها بعد تنها سفر خارجی شاه به ترکیه و تأثیرپذیری از اقدامات غربگرایانه آتاتورک،شایعهها را جدیتر کرد. گرچه قانونی در این راستا تصویب نشد، اما یک سال بعد از این سفر، رضاشاه ناگفتههای خود را برای نزدیکان به زبان آورد و اعتراف کرد که با دیدن زنهای ترکیه که بدون حجاب، دوشادوش مردان در جامعه کار میکردند، از هرچه زن چادری بدش آمده است. او صریحاً گفت: که اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است و درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.
۲۷ آذرماه بود که بخشنامه کشف حجاب از طرف رئیس الوزراء به دربار فرستاده شد تا از ابتدای زمستان اجرای غیررسمی آن در کشور شروع شود. رضاشاه در روز هفده دیماه در جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی به صورت رسمی بر کشف حجاب تأکید کرد. با وجود آنکه کشف حجاب در ترکیه اختیاری بود، اما رضاشاه این قانون را با اجبار الزامی کرد و حق انتخاب را از زنان گرفت. این الزام باعث شد تا زنان سنتی و مؤمن خود را در خانه حبس کنند.
از همان ساعات اول تصویب قانون، آژانها و امنیهها در شهرها و دهات به جان مردم افتادند، در حالی که شرط قانونی این بود که ابتدا حکومت مردم را از مصوبات آگاه کنند و سپس اسباب اجرای آن را فراهم سازند.
به این ترتیب دامنها قیچی و شال و روسری از سر زنان کشیده میشدند. شهرها و روستاها پر از توهین و فحاشی به زنانی بود که پیرو سنت رسولالله«ص» بودند و میخواستند شعائر دینی را به پا دارند.
اعتراضها در گوشه گوشه کشور سرکوب شدند. تجمع مخالفان کشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد که در یک روز بیش از هفتصد قربانی از مردم گرفت، محصول این قانون بود. قانونی که مدعی بود بیشتر از دین و خداوند، خیر زنان و مردان ایران را میخواهد.
مراسم ۱۷ دی هرچند در نگاه عدهای نقطه عطف تاریخ زنان در ایران به شمار آمد و شاهکار رضاشاه محسوب شد، اما از همان ساعات اولیه یک جامعه دوقطبی را رقم زد. زنهای معلومالحال به کافهها و رقاصخانهها هجوم آوردند و در مقابل جوانان بوالهوس رقصیدند. از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مزاحم زنان بیخبر شدند و به اجبار از آنها کشف حجاب و حتی چادر و نقاب آنان را پاره کردند.
این دسته از زنان از قانون بیخبر بودند. اما در طول سخنرانی شاه، برخی از زنان حاضر در مجلس، رو به دیوار ایستاده بودند و چنان از بیحجابی خود ناراحت بودند که اشک میریختند.
در برخی از شهرها قانون منع حجاب، زنان را وادار کرده بود که با بلندتر کردن یقه پالتو یا روپوش، خود را بیشتر بپوشانند. اما حتی همین اندازه تلاش هم توسط شهربانی سرکوب میشد. زنان باحجاب را در اتوبوس راه نمیدادند و در معابر، پاسبانها آنها را کتک میزدند و چادر از سرشان میکشیدند.
اگر زنی از زیر کتک آنها فرار میکرد تا خانه تعقیبش میکردند. حتی وارد خانه میشدند و اتاق و صندوق لباسها را تفتیش میکردند و اگر وسیله حجابی میدیدند، آن را پاره پاره میکردند یا به غنیمت میبردند.
یکی از اعضای فدائیان اسلام خاطره کودکی خود را این طور بیان کرده که وقتی مادرش از حمام عمومی به خانه برمیگشته، در بین راه پاسبان اداره ثبت وقتی او را با چادر دید، به او حملهور شد و چادر را از سر مادرش کشید. مادر فرار کرد و خود را به آستانه خانه همسایه رساند و در همانجا سقط جنین کرد و در اثر خونریزی شدید بعد از شانزده روز در سن بیست و یکسالگی از دنیا رفت.
مرگ این مادر و رنجهای حبس شدن بسیاری از مادران و دختران در خانهها، ارمغان توهمی بود که حکومت در سر میپروراند. روزی که کشف حجاب آغاز شد، به گمان آنها روز آزادی زنان ایران از بند اسارت بود.
طرفداران کشف حجاب کسانی بودند که چشم به غرب دوخته بودند و پیشرفت و سعادت خود را در نسخه بیدینی جستجو میکردند. میسیونهای مذهبی که مدارس خارجی را در ایران تأسیس میکردند، اشرافزادههایی که از فرنگ برمیگشتند و نشریههایی که از تفکر مدرن خط میگرفتند، دست به دست هم دادند تا افراد سطحیاندیش و غربزده از این قانون استقبال کنند.
منع حجاب در حالی در ایران به عنوان یک قانون اجرا شد که تاریخ ایران باستان را نمیشد نفی کرد. اصالت ایران از زمان هخامنشیان به ملکههایی میرسید که به وسیله پرده از مردم پنهان داشته میشدند. در متون کلاسیک فارسی نیز از حجاب سخن به میان آمده بود. حتی زنان محترم در ادیان مختلف، بهویژه در دین زرتشت از پوشش برخوردار بودند. حجاب آنقدر باارزش بود که حتی شاهان پارسی نظیر خسرو انوشیروان نیز به صورت پوشیده به ملاقات برخی از افراد مهم میآمد.
اما رضاخان با سطحیاندیشی در پی تقلید کورکورانهای از غرب برآمد که نتیجه آن، اجرای سیاستهای نوین استعمار در ایران بود. انگلیس سالها بود که اندیشه جهانیسازی را در کنار دوستان خود در رژیم صهیونیسم در سر میپروراند.
همانطور که در پروتکلهای یهود بر آن تأکید شده بود، اصل مبارزه با مذهب و دینزدگی جهان، چنان پوشیده و زیرپوستی در دستورکار استعمارگران قرار گرفته بود که رضاخان نمیتوانست تصورش را هم بکند که پشت نقاب مار خوشخط و خال کشف حجاب، چگونه جاده را برای سیاستهای دهکده جهانی هموار کرده است.
سخن مستر همفر، جاسوس انگلیسی دلیل بزرگی بر اثبات این مطلب است که حکومت ایران در زمین استعمار بازی میکرد. همفر نوشته بود: «در مسئله بیحجابی زنان باید کوشش فوقالعادهای به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بیحجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند. پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات و سعی [ما] از میان رفت، وظیفه مأموران ماست که جوانان را به عشق بازی و روابط نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند. لازم است زنان غیرمسلمان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقلید کنند.»
سیاست مذهبزدائی و استحاله فرهنگی با کشف حجاب کلید خورده بود و ایران میرفت تا در کوتاهترین مدت به جامعهای بیهویت و تهی از ارزشهای اسلامی و ملی تبدیل شود. سکولاریسم و لاقیدی با تحقیر نمادهای دینی و سنن ملی آغاز شده بود و این در حالی بود که روشنفکران ایران از خوشحالی، آزادی زن ایرانی را جشن میگرفتند.
آنان که حجاب را خلاف تمدن، خلاف قانون طبیعت و سبب عدم حضور زن در اجتماع میدانستند، روز ۱۷ دی را آغاز تاریخ تمدن ایران میشمردند و صراحتاً در سخنرانیهای خود میگفتند: «مسروریم که میبینیم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافتهاند. نصف قوای مملکت که بیکار بودند و به حساب نمیآمدند، اینک داخل جماعت شدهاند.»
استدلال آنها این بود که در دنیا هیچ دو جنس ذکور و اناث در نباتات و حیوانات خلق نشده که جنس ماده از جنس نر روی خود را پنهان کند؛ غافل از آنکه انسان اشرف مخلوقات است و طبق صریح آیه قرآن اصل پوشش برای ارزشگذاری به زنان وضع شده است.
هرچند به قول شهید مطهری مخالفان حجاب سعی کردهاند چنین وانمود کنند که حجاب اسلامی از برخی جریانات ظالمانه نظیر میل به ریاضت، عدم امنیت و عدالت اجتماعی، پدرشاهی و تسلط مرد بر زن، حس خودخواهی مرد، احساس حقارت زن و… سرچشمه میگیرد؛ اما علل نامبرده یا به هیچوجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته و بیجهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کردهاند و یا بهفرض که در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیراسلامی تأثیر داشتهاند، فلسفهای که اسلام برای حجاب و پوشش اسلامی بیان میکند، مربوط به عفاف و همان روح پوشش است. در دیدگاه اسلام، عفاف بزرگترین فلسفه حجاب برای تضمین سعادت و امنیت جامعه برای زن و مرد به شمار میآید.
از سوی دیگر رضاخان توجه نکرده بود که حجابی که اسلام برای زنان تعیین کرده به معنای در خانه ماندن و نداشتن فعالیت اجتماعی نیست، بلکه زنان با رعایت کامل حجاب میتوانند در اجتماع و هرجا که ضرورت داشته باشد حضور یابند، همان طور که حضرت زهرا«س» برای دفاع از ولایت در پوشش کامل به مسجد آمدند و برای مردم سخنرانی کردند.
حکومت پهلوی با قرآن و مفاهیم آن بیگانه بود، وگرنه چطور میشد آیه ۳۱ سوره نور را نادیده گرفت که: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»: و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند، مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند، و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان… آشکار نکنند؛ و پاهای خود را [به گونهای به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته میدارند معلوم گردد. ای مؤمنان، همگی [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.»
حکومت پهلوی از آیه ۵۳ سوره احزاب روی گردانده بود که فرموده است: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طَعام غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیث إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لایَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیماً»: « اى کسانى که ایمان آورده اید! در خانه هاى پیامبر داخل نشوید مگر این که به شما براى صرف غذا اجازه داده شود (در حالى که قبل از موعد نیائید و) در انتظار وقت غذا ننشینید; اما هنگامى که دعوت شدید داخل شوید; و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید; این عمل پیامبر را ناراحت مى نماید ولى از شما شرم مى کند (و چیزى نمى گوید); اما خداوند از (بیان) حق، شرم ندارد، و هنگامى که چیزى از وسائل زندگى را (به عنوان عاریت) از آنان =] همسران پیامبر[ مى خواهید از پشت پرده بخواهید; این کار براى پاکى دلهاى شما و آنها بهتر است; و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آورید که این کار نزد خدا بزرگ است!»
پهلوی این آیه ۵۹ سوره احزاب را نشینده بود که: « یاأَیهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً »: « اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤ منان بگو جلبابها (روسرى هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و (اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده ) خداوند همواره غفور و رحیم است.»
رضاخان چیزی را که خداوند سعادت را در آن نهفته بود، مانع پیشرفت و تمدن دانست و بدین ترتیب با فریبی که از جاذبههای دنیای مدرن خورد، راه را برای پروژه جهانیسازی استعمارگران باز کرد.
اما از آنجا که خداوند، خود نگهبان و پاسدار قرآن و دین خود است، نفس مظلومترین و پاکدامنترین زنان و مادران ایران، عمر این قانون ننگین را به سرآورد و چیزی نگذشت که با درخشش جمهوری اسلامی، حجاب و عفاف در سرزمین ایران حاکم شد. هرچند هنوز هم در اثر تبلیغات غرب و گرایشهای انسان مدرن حجاب در ایران مخالفانی دارد، اما حقیقت این است که:
در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پردهنشین باشد
جای خرسندی است که در جامعه امروز ایران، زنان باحجاب در بسیاری از عرصههای دانش و هنر و تکنولوژی توانستهاند گوی سبقت را از مردان بربایند و ثابت کنند که نه تنها حجاب هیچ منعی برای پیشرفت زن مسلمان نیست، بلکه بهترین ابزار برای حفظ امنیت و کرامت وی به شمار میآید.