شاید بتوان مهمترین رخدادهای شهریور و مهر ۱۳۶۵ را در دو نامه امام خمینی(ره) بررسی کرد. نامه نخست در پاسخ به آیتالله راستی کاشانی، نماینده ایشان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که در آن با انحلال این سازمان موافقت کردهاند و دومی نامه خیرخواهانه به آیتالله منتظری «قائم مقام رهبری» که از یک متهم به جنایت دوری و شان و منزلت خویش را حفظ کند.
آیتالله منتظری توصیههای خیرخواهانه بنیانگزار جمهوری اسلامی در این نامه را نپذیرفت و بدان عمل نکرد تا سرانجام در فروردین ۱۳۶۸ امام برای حفظ انقلاب از انحرافش، وی را از قائم مقامی رهبری برکنار کردند.
آغاز عملیات کربلای ۲ با هدف آزادسازی ارتفاعات حاج عمران نیز از دیگر رویدادهای مهم شهریور این سال است که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت.
توصیه حکیمانهای که آیتالله نپذیرفت!
امام خمینی در ۱۲ مهر ۱۳۶۵ در نامهای به آیتالله منتظری از ایشان خواستند با توجه به متهم بودن سید مهدی هاشمی از وی حمایت نکند تا وزارت اطلاعات و قوه قضائیه به اتهامات وی رسیدگی کنند.
در بخشی از این نامه آمده بود: «…آنچه مسلّم است و بر آن پافشاری دارم رسیدگی به وضعیت و موارد اتهام اوست. رسیدگی به خانه تیمی و انباشتن اسلحه، آن هم با پول ملت و به اسم کمک به سازمانهای به اصطلاح آزادیبخش. اصولًا یک همچو اعمالی بدون دخالت دولت جرم است و باید ایشان که صلاحیت این امر را ولو واقعاً برای این سازمانها باشد ندارد و دخالت در حکومت است، جواب بدهد. این امر قطعی است. آنچه از شما میخواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگی به این امور است. اگر برای شما محذور دارد، بهطوری که تکلیف شرعی از شما ساقط است، سکوت است. حتی در محافل خصوصی دفاع از یک همچو شخصی که خطر برای حیثیت شماست و احتمال فساد و خونریزی بیگناهان وجود دارد، سم قاتل است…. آنچه مسلم است و مایه تاسف، حسنظن جنابعالی به اعمال و افعال و گفتهها و نوشتههاست که بهمجرد وصول به شما ترتیب اثر میدهید و در مجمع عمومی صحبت میکنید و به قوه قضاییه و غیره سفارش میدهید. من از شما که دوست صمیمی سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا میکنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمایید و پس از آن ترتیب اثر بدهید تا خدای ناخواسته لطمه به حیثیت شما که برگشت به حیثیت جمهوری است، نخورد.»(۲)
گفتنی است سید مهدی هاشمی پیش از پیروزی انقلاب با همدستی چند تن از طرفدارانش در بخش «قهدریجان» اصفهان به اتهام قتل آیتالله شمسآبادی، امام جماعت مسجد« سید» اصفهان و چند نفر دیگر دستگیر و در دادگاه جنایی اصفهان در اسفند ماه سال ۱۳۵۵ محاکمه شد. وی پس از پیروزی انقلاب آزاد شد و تحت عنوان کمک به سازمانهای آزادیبخش سمتهایی را احراز کرد. سپس به اتهام چند فقره قتل و جنایت و ارتکاب اعمال دیگر تحت تعقیب قرار گرفت و پس از دستگیری و اعتراف به قتلهای تکان دهندهای که از سیمای جمهوری اسلامی ایران هم پخش شدند، محاکمه و به اعدام محکوم و حکم صادره نیز اجرا شد.
با این همه آیتالله منتظری تا آخرین لحظه از سید مهدی هاشمی دفاع کرد و زمانی که او در دادگاه عدل اسلامی به اعدام محکوم شد، آشکارا در مقابل نظام اسلامی ایستاد.
سازمانی که اختلافات آن را به انحلال کشاند!
در هفتم مهر ماه ۱۳۶۵ آیتالله حسین راستی کاشانی، نماینده امام خمینی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نامهای به بنیانگزار جمهوری اسلامی، ضمن استعفا خواستار موافقت ایشان با انحلال سازمان مزبور شد.
در این نامه آمده بود: «با کمال احترام معروض میدارد با اینکه در اطاعت از امر مکرر حضرت امام نسبت به نمایندگی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بحمدالله تا کنون انجام وظیفه و به لطف خداوند با توجه به نقطه نظرهای مبارک، خطر ضعفهایی که ممکن بود از جانب منحرفین ایجاد شود برطرف شده است، ولی با اشتغالات درسی در حوزه و اطاعت از دیگر اوامر حضرت مستطاب عالی فرصت لازم برای ادامه نمایندگی آن حضرت در سازمان مذکور نیست و استدعای استعفا دارم. ضمناً چون در پیروی از فرمایشات حضرتعالی عدهای از اعضای محترم سازمان به جبهه رفتهاند و عدهای عازم هستند، استدعای انحلال دارند.»
امام خمینی نیز در پاسخ به این نامه در تاریخ ۱۲ مهرماه همین سال نوشتند: «با خصوصیات علمی و عملی و اخلاقی خوبی که در جنابعالی است، امید است چون گذشته به تربیت افراد صالحی برای اسلام و جمهوری اسلامی اشتغال داشته و موفق باشید. با استعفای جنابعالی و درخواست انحلال سازمان موافقت مینمایم.»(۳)
در هفدهم مهرماه این سال نیز بهزاد نبوی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نامهای به امام خمینی(ره) نوشت. در این نامه آمده بود: «عطف به استعفانامه اخیر حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای راستی کاشانی از نمایندگی جنابعالی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و پاسخ آن حضرت که در جراید منتشر گردید، به استحضار میرساند از آنجا که متن استعفانامه همراه با پاسخ حضرتعالی که در واقع موافقت با استعفا بوده، منتشر گردیده است و نامبرده در متن مزبور علاوه بر طرح استعفا، مسائل دیگری نیز مطرح کرده بودند که مغرضین پاسخ آن حضرت را تایید تمامی مطالب استعفانامه مزبور تلقی مینمایند، از حضور مبارک استدعا دارد برای جلوگیری از هر نوع القای شبهه و سوء استفاده در صورتی که مصلحت بدانید بهنحو مقتضی و یا حتی در ذیل همین عریضه اعلام نظر فرمایید.»
امام خمینی(ره) نیز در پاسخ تصریح کردند: «اینجانب فقط با استعفای آقای راستی و انحلال سازمان مذکور موافقت نمودم و با مطالب دیگری که در استعفانامه بود، به هیچ وجه موافقت نکردم.»(۴)
مجازات در چهلمین روز جنایت!
۲۵ مرداد ۱۳۶۵ انفجار یک بمب در جوار حرم حضرت معصومه(س) در قم ۱۱ شهید و صد مجروح بر جای گذاشت. این حادثه همزمان با عید سعید قربان صورت گرفت و بر اثر انفجار، به ۱۰ مغازه و ۵ اتومبیل آسیب کلی رسید. همچنین سر در و قسمتی از آئینه کاری مسجد طباطبایی قم آسیب دید. چهل روز پس از این جنایت در چهارم مهرماه ۱۳۶۵عاملان این انفجار، به نامهای سلیمان فرهادی، محمد ویسی و اسماعیل نوری در محل انفجار به دار آویخته شدند.
روزنامه «کیهان» در شماره شنبه ۵ مهر ۱۳۶۵ در این زمینه نوشت: «سه تن از عاملین بمب گذاری های قم و تهران مقارن ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه صبح دیروز [چهار مهر ۱۳۶۵] در حضور امت حزب الله، مسئولین شهری، قضایی، نظامی و انتظامی قم در محل انفجار این شهر به دار آویخته شدند.»
عملیاتی برای آزاد سازی ارتفاعات حاج عمران!
دهم شهریور ۱۳۶۵ عملیات کربلای دو با هدف آزادسازی ارتفاعات حاج عمران آغاز و عملیات کربلای ۲ در منطقهای به وسعت تقریبی ۵۰ کیلومتر مربع از جبهه های شمالی نبرد در تاریخ ۱۰ شهریور ماه ۶۵ اجرا شد. در این عملیات بار دیگر ارتفاعاتی در منطقه حاج عمران به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. در این عملیات نیروهای دشمن متحمل سه هزار کشته و زخمی و ۲۰۰ نفر اسیر شدند.
لشکر ۱۰ سیدالشهداء(ع) نیز در این عملیات با استعداد ۵ گردان با رمز یا اباعبداللهالحسین ادرکنی وارد عمل شد و تا تاریخ ۲۵ مهر این سال در منطقه باقی ماند. از جمله شهدای شاخص لشکر در این عملیات شهید عزیز فرهاد آسمانی بود.
پس از اجرای موفقیتآمیز کربلای ۱ موسوم به طریقالقدس، طرح ریزی و اجرای عملیات کربلای ۲ در دستور کار قرار گرفت. آزادسازی خرمشهر که هدف غایی سلسله عملیاتهای کربلا بود ایجاب میکرد که پیش از آن شکست سنگین دیگری بر دشمن وارد و نیروی قابل توجهی از قوای اصلی او منهدم شود.
منطقهای از دهلران در شمال تا تنگه رقابیه در جنوب به عمق ۷۰ الی ۸۰ کیلومتر در اشغال عراقیها بود. هرچند عوارض حساس و نقاط مهمی در این منطقه وجود نداشتند، اما تهدید محور اندیمشک ـ اهواز و قرار داشتن شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول در برد توپخانههای دشمن قابل تحمل نبود.
کربلای سه چگونه ناتمام ماند؟!
عملیات کربلای ۳ همزمان با ادامه عملیات کربلای دو در جبهه جنوب آغاز شد. تصرف و انهدام پایگاه دریایی الامیه عراق در همین عملیات صورت گرفت.
ایده انجام عملیات نظامی در دریا ـ پس از عدم موفقیت عملیات والفجر مقدماتی ـ با سفر دریایی فرماندهان یگانهای زمینی سپاه پاسداران و بررسی وضعیت تعرض به منافع عراق در شمال خلیج فارس طرح شد. این امر موجب شد که فرماندهان لشکرها و تیپ ها برای عملیات در آب به آموزش یگانهای خود بپردازند.
بر همین اساس به موازات آمادهسازی یگانها برای عملیات در هور، فکر عملیات در دریا علیه منافع عراق شکل گرفت و در نتیجه ماموریت تعرض به اسکلههای نفتی العمیه و البکر به نیروی دریایی سپاه پاسداران (قرارگاه نوح) واگذار شد.
به منظور انجام عملیات ایذایی و محدود، طراحی برای حمله به اسکله الامیه عراق در خلیج فارس تصویب و اجرای این ماموریت به نیروی دریایی سپاه واگذار شد و یکی از یگانهای با تجربه نیروی زمینی سپاه از لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، برای انجام این عملیات، به قرارگاه نوح ماموریت یافت و در ساعت ۳۰/۱ دقیقه بامداد روز سه شنبه ۱۱/۶/۱۳۶۵، با رمز مقدس، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل» آغاز شد. انگیزه اصلی عملیات تصرف و انهدام دو اسکله الامیه و البکر بود.
در روز دوم عملیات، هواپیمای دشمن اسکله را بمباران کردند. سپس، ناوچههای عراقی آرایش گرفتند و با حمایت هلیکوپترها به سمت اسکله پیشروی کردند. فشار روی نیروهای خودی هر لحظه بیشتر میشد و بدیهی بود که بدون عملیات پشتیبانی و تکمیلی ـ که انجام آن به دلایلی صورت نگرفت ـ عملیات میبایست در همین حد ایذایی خاتمه مییافت و نیروهای خودی منطقه را ترک میکردند. به همین دلیل نیروها عقب نشستند و اسکله الامیه در حالی که تاسیسات و تجهیزات آن کاملاً منهدم شده بود، مجددا به تصرف دشمن درآمد.
اعتراف به جاسوسی!
مهر ماه ۱۳۶۵ «جان پاتیس» مدیر پروژه شرکت مخابراتی «کاسموس» که به خاطر همکاری اطلاعاتی با سازمان جاسوسی «سیا» در بازداشت به سر میبرد، در گفتوگویی تلویزیونی به جاسوس بودن خود برای «سیا» اعتراف کرد.
وی در این مصاحبه اظهار داشت: «من اطلاعات جمعآوری شده از ایران را از طریق شرکت مخابراتی «کاسموس» در اختیار سیا قرار میدادم. سیا از طریق شرکتهای خارجی که در ایران پروژههایی را در دست اجرا دارند به اطلاعات بسیاری دست مییابد. سازمان جاسوسی سیا علاقه بسیاری به گردآوری اطلاعات پیرامون آسیبپذیری بخشهای اقتصادی ایران، توان تعمیراتی آنها و نقاط ضعف و قوت اقتصادی ایران دارد. من به فعالیتهای جاسوسی خود برای سیا اعتراف میکنم. اطلاعاتی را در زمینههای نظامی، مخابراتی، تولید نفت، اوضاع داخلی، تورم و عرضه مواد غذایی برای سازمان سیا تهیه و ارسال میکردم. رژیمهای مرتجع عرب اطلاعاتی را که از طریق سفارتخانههایشان در ایران کسب کردهاند در اختیار عراق قرار میدهند.»(۵)