جریانهای اخیر که در آمریکا و به تبع آن در سایر کشورهای اروپایی پیش آمده، یک نوع بازکردن چشم است برای نظر به رخدادهایی که در این صحنهها خدا مطابق شرایط تاریخی و جغرافیایی مخصوص به خود با ما سخن میگوید. صحنههایی مانند رخداد اربعینی این سالها و از آن مهمتر رخدادی مثل انقلاب اسلامی در این تاریخ که همه برای تولد انسانی است بیرون از فرهنگ سکولاریته و چیزی است که اگر گوشمان را نسبت به آنها باز کنیم، خداوند در این صحنهها با ما سخنها دارد. مرتبهی بالاتر را شما در روایات دارید که واقعاً پیامبر«ص» توانستند به جایی برسند که حقیقت، در مظهری به نام حضرت جبرئیل با آن حضرت سخن بگوید و آن حضرت بشنوند، یا مثل آن که حضرت موسی«ع» در مظهری به نام شجره سخن خدا را شنید. همان طور که در رخداد اربعینی این سالها خدا دارد با ما حرف میزند، در اعتراضهای اخیر به نظام سرمایهداری هم میتوانیم نحوهای از حضور خدا را احساس کنیم، حالت بالاتر و عمیقتر آن را در انقلاب اسلامی دارید. انقلاب اسلامی همین حالا با ما سخنها دارد، نه آن که گمان کنیم این امر، امری توهّمی و یا تخیلی است، خیر، سخنی است از عالمی برتر و گوش جان میتواند آن را بشنود. «به همان معنایی که به صورت وسیعتر، ندای بی صدای ِ «ألَستُ بِرَبِّکُم» در جان ما به صدا در آمد و انسانها در مظهر ظهور ربوبیت او این صدا را شنیدند و بیدرنگ تصدیق کردند و گفتند: «بَلی شَهِدنا»
در آیه فوق قرآن متذکر صحنهای میشود که بنیآدم ربوبیت خدا را شاهد بودند و تصدیق کردند، میگوید: خدا با همه انسانها سخن گفت و همه انسانها آن را شنیدند در حالیکه این نوع بدن و این نوع گوشدادن در آنجا نبود. میفرماید: همه را از پشت پدرانشان گرفت، با همه صحبت کرد و همه ربوبیت حضرت اللّه را مشاهده کردند.
توجه داشته باشید که «ذات» خداوند به خودی خود ظهور ندارد مگر در مظاهر. وقتی میگوییم خدا صحبت کرد و همه بنیآدم گفتند: بله ما داریم ربوبیت تو را میبینیم، در «قالوا بَلی شَهِدنا»؛ چه چیزی به صحنه آمده که همه انسانها آن ربوبیت را میبینند؟ ربوبیت را در چه صحنهای میبینند؟ با ذات که نمیشود روبهرو شد، پس این گفتن در مظاهر واقع شده و این اول بحث است که متوجه باشیم خداوند در موقعیت مظاهر با ما سخن میگوید، از همینجا میتوانیم در این فکر قرار گیریم که همه بشریت با مظاهری که صورت ربوبیت ربّ است، با ربّ العالمین مرتبط شدهاند و در آن موقعیت مکالمهی خداوند با انسانها صورت گرفته است. اگر این موضوع درست کالبد شکافی شود معنای گوشسپردن به ندای بیصدای رخدادهای تاریخی درک میشود، به همان معنایی که جناب مولوی میگوید:
گوش را بر بند و آنگه گوشدار
هوش را بگذار و وانگه هوشدار
بنده واقعهی طبس و به پاخاستن شنها در مقابل تجهیزات آمریکایی را سخنگفتن خدا میدانم با همه آنهایی که آماده شنیدن سخن خدا در درون جان خود هستند. انتظار دارید بشر چقدر باید آمادگی داشته باشد که واقعاً از آن حکمت، حکایتی را بشنود، شنیدنی از جنس خاص خودش؟ فکر عموم متدینین این است که آن واقعه، معجزهی خدا بود و صد دلیل هم میتوان آورد که این فعل و انفعالات عادی نبود. تا اینجا را بسیاری از افراد قبول دارند، ولی آیا متفکری که میخواهد تفکر تاریخی داشته باشد این آمادگی را دارد که متوجه شود حقیقتاً خدا در این صحنهها و به کمک چنین مظاهری، زبان باز میکند و باید گوش ما آماده برای شنیدن باشد؟ میخواهم عرض کنم اگر خود را آماده کنیم، در این تاریخ زبانی هست و گوشی را میطلبد تا سخن خود را در جان ما به «گفت» درآورد و امروز خداوند در مظهری مثل اعتراض مردم به نژادپرستی دارد با ما گفتگو میکند تا خود را درچنین تاریخی احساس کنیم و آن را جدای از تاریخی که با انقلاب اسلامی در آن قرار گرفتهایم، ندانیم.
آیا در تاریخ شواهدی نداریم از جنس ظهور ندای الهی که فرمود: «ألَستُ بِرَبِّکُم»؟ و آیا انسانهای آمادهای نداریم که در اموراتی دیگر ندای الهیه را بشنوند و متوجه شوند گفت و گویی در کار است؟ اگر با امثال شهید چمران این سخن را در میان بگذاریم در جواب ما خواهد گفت: شک نکنید که چنین ندایی وجود دارد و انسانهایی که آن ندا را در حضور تاریخی حضرت ربّ میشنوند، در صحنهاند.
«ما همواره در همه جا در این تاریخ با حضور تاریخی اراده الهی ارتباط داریم، هرچند بهندرت به ندای آن گوش میدهیم و گاهی در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار میگیریم و مطابق آن اراده عمل میکنیم و این مطابقت در مواقعی نادر در حدّ دیدن جلوه آن اراده در افق رخدادی، برابر ما گشوده میشود و وقتی چنین «وقت» فرا رسد، ما به معنای واقعی در راه حضور تاریخی خود قرار داریم، چیزی که شهداء بهخوبی آن را تجربه کردند.»
خداوند میفرماید: «أَلَم أَعهَد إِلَیکُم یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»(یس/۶۰) ای بنیآدم مگر عهد نکرده بودم با شما که شیطان را نپرستید؟ همینجا که نشستهاید، در ذات و فطرت خود چنین عهدی کردهاید. این یک «گفت» الهی است که در هر صحنهای با شما در هست. چون شما در هر صحنهای که هستید اگر وسوسههای شیطان را بپذیرید از رجوع به حضرت حق غفلت کردهاید و به خود نظر انداختهاید، به همان معنایی که شیطان «أَبى وَ اسْتَکْبَر»، خود را دید و خود را بزرگ پنداشت. او عبودیت ذاتی خود را ندید که در آن عبودیت، رجوع به حضرت حق نهفته است. عبودیت یک حالت حضور، جهت درک ربوبیت حق است.
در آیه فوق میبینید که با زبانی خاص به شما خطاب شده است که بنا بود شیطان را نپرستید. اگر به خودتان بیایید میپذیرید که میشود آن خطاب را شنید، به شرطی که گمان نکنیم شنیدن منحصر است به همین شنیدنهای جسمانی که پردههای گوش ما را مرتعش میکند در حالیکه میتوان گفت شنیدن سه مرحله دارد؛ یکی شنیدن در اثر ارتعاشات هوا و انتقال آن به گوش و دیگری شنیدن حقیقت است به صورت کلی و مبهم که به آن الهام میگوییم و سوم شنیدن حقیقت است به صورت تفصیلی در مظاهری خاص. شاید تجربه کرده باشید که بعضی مواقع در ماه رمضان نیم ساعت مانده به اذان صبح یکمرتبه میشنوید زنگ خانه را میزنند، در را که باز میکنید میبینید هیچکس نیست. آری! فقط صوت بود توسط فرشتهای که میخواست شما را بیدار کند. این ایجاد صوت، نحوهای شنیدن ندای فرشته است که تا مرحلهی قوهی شنوایی نازل شده، در حالیکه اگر حاوی معانی بود در موطن قلب ظاهر میشد و القای معانی میکرد و جان ما آن را میشنید. بعضاً در خواب، شعر میگوئید و خودتان میگوئید و خودتان میشنوید. گاهی قلب شما میشنود، چون معانی بالاتری در میان است که لفظ، توان ظهور آن را ندارد. مثل گوش سپردن شاعر به گفت درونیاش و سعی او برای آنکه آن گفت ماوراء لفظ را با شعر به لفظ درآورد. در روایت داریم که وقتی پیامبر خدا«ص» رحلت کردند، جبراییل«ع» با زهرای مرضیه«س» مراوده داشت. این یک نوع افقگشودن است که حضرت جبرئیل«ع» برای حضرت زهرای مرضیه«س» انجام میدهند تا حضرت بتوانند در غیاب پیامبر، خودشان به منبع حقیقت دوران منتقل شوند. تا زمانی که پیامبر«ص» در قید حیات دنیایی بودند، جبرائیل«ع» سراغ ایشان میرفتند، حال که پیامبر اکرم«ص» از بین مردم رفتند، روح حضرت زهرا«س» آماده میشود تا از ندای بیصدای جبرئیل اشارات مخصوص را بشنوند. آن قدر روح حضرت زهرا«س» تفصیل پیدا کرد که منجر به نحوه ظهور خاص آن خطبه در مسجد مدینه شد. شما خطبه را ملاحظه کنید که چه اندازه شاعرانه است، یعنی حقایق، در آن خطبه ماورای الفاظ معمولی به صورت الفاظی خاص ظهور کرده، معلوم است که گزارشی است از عالم منسجم بالا که کثرت در آن مغلوب است و وحدت غلبه دارد.
نقش سازنده گوشسپردن به ندای انقلاب اسلامی
عرض بنده آن است که «ما همواره در همه جا در این تاریخ با حضور تاریخی اراده الهی ارتباط داریم، هر چند به ندرت به ندای آن گوش میدهیم و گاهی در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار میگیریم.» و امروز این ندا در بستر انقلاب اسلامی از حرکات متعرضین به نظام سرمایهداری به گوش میرسد و حکایت از آن دارد که اراده الهی در راستای فروپاشی سیطره استکبار جهانی است و گذار از وضع موجود و شکاف در حاکمیت فریبکارانه دموکرات و جمهوریخواه.
شهدای دفاع مقدس، مثل خرازیها این طور حس میکردند که انقلاب اسلامی عطیهای الهی است و با حمله صدام به خطر افتاده است و باید برای دفاع از انقلاب به جبهه بروند. خرازی آن جوان پرتحرک اصفهانی، حالا چیزی را در درون خود احساس میکند که حتی بعد از آن که یک دست خود را از دست میدهد، دست از دفاع از انقلاب نمیکشد تا به ندای بیصدای درون خود به طور کامل جواب دهد. سئوال این است: آیا انقلاب اسلامی، شهید خرازی را ساخت یا شهید خرازی، انقلاب اسلامی را حفظ کرد؟ حقیقت این است که انقلاب اسلامی شهید خرازی را ساخت و آن غوغا را در درون او ایجاد کرد. مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» میفرمایند: «این رزمندهها – مثل خرازی و باکری و …- انسان های معمولی بودند ولی چون وارد جنگ شدند، جنگ آنها را چنان کرد که آقای عبدالحسین برونسی بنّای عادی، طوری سخنرانی میکند که گویی یک حکیم سخنرانی میکند». ببینید با گوشسپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی و یا با آمادهشدن برای شنیدن آن ندای بیصدا، انسان تا کجا جلو میرود. تا اینجا همه متوجه میشوند: گویا این شخص بنّایی که اکنون در مقام سرداری قرار دارد، قصه تاریخ ما را میگوید و همان انقلاب اسلامی امروز به صورتی دیگر در جهان غرب و آمریکا ظهور کرده تا عدهای به جای فرار از تهران به سوی نیویورک، به گفته آن کشیش مسیحی از نیویورک فرار کنند به هرکجا خواستند. زیرا ستونهای حاکمیت استکباری آمریکا با بحران زیرساختها، در حال فروریختن است و آینده به سمت بحران آن حاکمیت است.
گاهی در نسبت با انقلاب اسلامی، در مطابقت و موافقت با اراده الهی قرار میگیریم و مطابق آن اراده عمل میکنیم و در مواقعی نادر این مطابقت در حد دیدن جلوه آن اراده، در افق رخدادی برابر ما گشوده میشود.
انسان در این بستر به جایی میرسد که اراده حضرت حق را در مظاهری خاص میبیند.
مشهور است وقتی مغولها به هرات حمله کردند و کشتار زیادی راه انداختند، مردم شهر به عارف مشهور هرات، یعنی جناب نجمالدین کبری پیغام دادند: پس کو آن خدایی که باید از ما دفاع میکرد؟ او در جواب گفت: خداوند جلوه جلال و بینیازیاش وزیدن آغاز کرده است. یعنی خدا میخواهد بگوید همهتان هم بروید بر دامن کبریائیاش گردی نمینشیند. ملاحظه کنید جناب نجمالدین کبری حمله مغولان را هم مظهری میبیند که نور اسم الهی در آن به ظهور آمده است. حضرت امام«ره» فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد. حرف ما این است که تا اینجاها میشود خود خدای متعال را در صحنهها دید.
«و وقتی چنین “وقت” فرا رسد، ما به معنای واقعی در راه حضور تاریخی خود قرار داریم.» ما اسم این احساس را «وقت» میگذاریم؛ واژه، واژه مهمی است. رسول خدا«ص» فرمودند: «لِی مَعَ الله وَقتٌ لا یسَعَه فِیهِ مَلَکٌ مُقَرَّب وَ لا نَبِّی مُرسَل»(۱) خوب است کمی به این روایت توجه شود. همیشه هر «وقتی» که برای انسان پیش آید قضیه همین طور است، شما در نسبت با انقلاب اسلامی میتوانید به «وقتی» برسید که هیچ ملک مقربی و هیچ نبی مرسلی آنجا نباشد؛ شما باشید و حقیقت. حضرت محمد«ص» میفرمایند: من در «وقت» و حالی بودم و در روحانیتی قرار گرفتم که من بودم و حقیقت. انسانها در این تاریخ میتوانند در نسبت با انقلاب اسلامی، به عنوان ظهور اراده الهی، به اینجاها برسند.
آری! «و وقتی چنین «وقت» فرا رسد، ما به معنای واقعی در راه حضور تاریخی خود قرار داریم.» و امروز به جای نظر به سختیهایی که دشمن برای ما ایجاد کرد تا از حضور تاریخی خود غفلت کنیم، باید به «میدانی» نظر کرد که خداوند بنا دارد جبهه استکبار را از میدان مزاحمت با ما خارج کند و عملاً در دل اعتراضهای موجود به ما ندا میدهد حاصل مقاومت شما افقی خواهد شد که در آن افول استکبار را که امروز آمریکا مظهر آن است، با چشم خود بنگرید.
عرض بنده در این قسمت این است که حضور تاریخی ما امری ذهنی و مفهومی نیست، ساحتی است که حس میکنیم در آن ساحت ما هستیم و حقیقت. آیا حرکت اربعینی سالهای اخیر را شأنی از شئون انقلاب اسلامی که چنین ساحتی را به شما عطا میکند، نمیبینید. انقلاب اسلامی حقیقتی است که مردم عراق هم نسبت به آن یک نحوه آشنایی پیدا کردهاند و در آن راستا این صحنهها را به وجود میآورند، و هم اکنون شما با نحوه دیگری از حضور انقلاب اسلامی در حرکات و سکنات مردم مغرب زمین روبهرو شدهاید.
این است قصه حضور تاریخی ما
مطابقت و موافقت با آنچه در تاریخ به اراده الهی در حال تحقق است، گوشسپردن به ندای بیصدایی است که ما را مورد خطاب قرار میدهد و بر میانگیزاند و ترغیب میکند.
بنده وقتی خرمشهر آزاد شد، احساس کردم تمام عالَم گشوده شده و خداوند خود را نشان داده است. اینجاست که مقام معظم رهبری چه بگویند آینده از آن ماست و چه نگویند؛ ما الفبای فهم حضور در آینده خود را یافتهایم، ایشان مذکِّر یک حقیقت تاریخی هستند و از آن خبر میدهند. ما چه حضوری در خرمشهر پیدا کردیم که گفته شد: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»؟ بنده حس میکنم صدایی در عالم پیچید، صدایی که ما را برانگیزاند و به سوی عجیبترین کار تاریخ یعنی آزادی خرمشهر کشاند. البته حق میدهم به کسی که بگوید این حرفها، نوعی احساسات است و نمیشود با این ادبیات با مردم سخن گفت. با اینهمه معتقدم چیزی در اختیار ماست که بهراحتی میتوانیم با زبان خاص انقلاب اسلامی با مردم سخن بگوییم، چیزی که آیه ۴۴ سوره نحل متذکر آن است، اگر کمی به آن آیه توجه شود با بنده همراه میشوید. میفرماید: ای پیامبر این قرآن را به عنوان ذکر بر تو نازل کردیم «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ» قرآن را در هویت ذکریاش بر تو نازل کردیم. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ» برای اینکه برای مردم بگشایی آنچه را خداوند بر جان آنها نازل کرده است، «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم» تا آنچه را ما بر مردم نازل کردیم، تبیین کنی. یعنی ای پیامبر! آنچه را میخواهی برای مردم روشن کنی، قبلاً برای مردم نازل کردهایم و تو آن را تبیین و روشن کن و آن چیزی که بر مردم نازل شد، جز همان اراده الهی در قالب اسلام نبود. امروز هم بنده معتقدم آنچه از انقلاب اسلامی عرض میکنم همگی آن را میشناسید و آن معانی، شما را در بر گرفته است. خدا به پیامبرش میفرماید: ای پیامبر! وظیفه تو این است تا آن معانی که جان مردم را فرا گرفته است از اجمال در بیاوری و برایشان تبیین کنی. به همین خاطر هم مردم سخنان و تذکرات آن حضرت را تصدیق میکنند. اینکه میفرمایید این سخنان به چه دلیل درست است، به جهت آن است که در سیطره عقل انتزاعی میخواهید همه چیز را بفهمید؛ در حالی که اگر به خودتان رجوع کنید، مییابید در درون خودتان این سخنان هست و آنها را میشناسید، هرچند ممکن است از آن غفلت کرده باشید. به گفته نظامی:
این صدا در کوه دلها بانگ کیست؟
گَه پر است ز این بانگ این کُه، گه تهی است
با توجه به این امر است که وقتی مقام معظم رهبری سخن میگویند، احساس میکنید حقیقتاً حق میگویند، این همان قصه حضور تاریخی شماست.
گوش به زنگ بودن و مهیا بودن، زمینه برانگیختهشدن انسان جهت فهم حضور تاریخی است و وقتی این فهم تحقق خاص پیدا میکند که مراقب و مواظب خطابی باشیم که در عالم به صدا در آمده تا روحها را برانگیزاند و ترغیب کند و زبان و گفتار ما با آن خطاب درونی هماهنگ شود و این در حالت تعلق به آن خطاب و آمادگی برای پذیرش خطاب درونی به میان میآید، در این حالت تفکر و احساسات، هر دو در میان آمده است و افقی در مقابل ما گشوده خواهد شد که میتوان آن را به «حیرت» وصف کرد.
اگر گوش به زنگ و مهیا باشید از درونتان میشنوید که ظهور خاص اراده الهی در این تاریخ حقیقت دارد و هر زمان به صورتی خاص به ظهور میآید؛ امروز با شروع افول آمریکا و فردا با نابودی رژیم اسرائیل.
آنچه میخواهم عرض کنم این است که باید در این تاریخ واقع شویم تا زبانی پیدا کنیم که زبان انقلاب اسلامی است و با آن زبان رخدادهای تاریخی این دوران را تبیین کنیم، چه آنچه در سوریه اتفاق افتاد و چه آنچه در جهان غرب در حال وقوع است. زبان انقلاب اسلامی وسیله ظهور و به میان آمدن خود انقلاب اسلامی است و عملاً انقلاب اسلامی است که دارد با زبان ما خود را تکلم میکند، در آن صورت دیگر سوبژه و اُبژه یا دوگانگی بین فاعِ شناسایی و مورد شناسا رخت برمیبندد و تنها هستی میماند که به سخن در آمده و این محل عبور از نیهیلیسم است. در حالی که هنوز دوگانگی بین سوبژه و اُبژه مصیبت تاریخ ماست، ولی شرایط برونرفتن از آن آماده است و ما باید روی آن فکر کنیم. وقتی زبان ما با خطاب درونی هماهنگ میشود که ما آمادگی پذیرش خطاب درونی را در خود فراهم کنیم و این با تعلّق به انقلاب اسلامی میسّر است زیرا آن خطاب، خطابی است که انقلاب اسلامی به شما کرده است. اینکه مقام معظم رهبری میفرمایند زندگینامه شهدا را بخوانید، برای آن است که آنها متوجه پذیرش خطاب درونی خود از طریق تعلق به انقلاب اسلامی شدند و ما با خواندن زندگی آنها، به امری که در درون ما نیز هست متذکر میشویم؛ و چیزی در پشت حرکات آنها بود که گویا آنها خود را از طریق آن حرکات به ما نشان میدهند و ما در آنها سنّت حضور تاریخی انقلاب اسلامی را حس میکنیم! و امروز با توجه به این امر صحنههای اعتراض مردم آمریکا را به حاکمیتشان میتوان دید.
در حالت تعلق به آن خطاب و آمادگی برای پذیرش خطاب درونی، تفکر و احساسات هر دو به میان میآید و افقی در مقابل ما گشوده خواهد شد که میتوان احساس آن افق را به «حیرت» وصف نمود. به همان معنایی که پیامبر خدا«ص» از حضرت حق میخواهند: «رَبِّ زِدْنی تَحَیرا»؛ خدایا حیرتم را زیاد کن. جناب مولوی هم در این زمینه میگوید:
حیرت اندر حیرت آمد این قصص
بیهُشی خاصگان اندر اخص
شما در حیرت، چیزی را مییابید که فقط قابل تماشاست. تلاش بنده این است که حیرت نسبت به انقلاب اسلامی را متذکر شوم و نمونههای حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ همان راهی است که مقابل مردم جهان گشوده است و ما در هر صحنهای باید متوجه آن باشیم، وگرنه بیرون از تاریخ خود زندگی میکنیم.
والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
پینوشت:
- بحارالأنوار، ج۱۸، ص: ۳۶۰