در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر، جدای از فیلمهای مستند کوتاه و بلند، بیستودو فیلم در بخش سودای سیمرغ اکران شدند. در این خصوص به نکاتی اشاره میکنیم:
۱- با توجه به اینکه این فیلمها در دهه فجر انقلاب اسلامی به اکران درمیآیند، مخاطبین برای چندمین سال شاهد آن بودند که هیچ فیلمی در راستای انقلاب اسلامی ایران به نمایش در نیامد. گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده، نه در چهلمین سال بلکه در چهلویکمین سالگرد انقلاب اسلامی نیز کورسویی به این نعمت و موهبت الهی نتابید. چرا سینما مدتهاست که به این رویداد عظیم قرن بیستم، انقلابی که غرب را به چالش کشیده و دست محرومین و مستضعفین عالم را گرفته، نپرداخته است؟ بیتردید در این مسیر مدیران سینمایی کوتاهی کرده و میکنند. آیا نباید تشویقهایی برای آن دسته از کارگردانانی که به این سوژه مهم میپردازند در نظر گرفت؟ آیا نباید هدایتهایی از سوی مسئولین دولتی برای ترغیب دستاندرکاران سینما را به این سمت صورت بگیرد؟ آیا…
۲- اگر چهار فیلم افق (خروج، لباس شخصی، روز بلوا، آبادان ۱۱۶۰) را که سپاه ساخته و «روز صفر» را که وزارت اطلاعات ساخته، از جشنواره بیرون بکشیم، سینما در چهارچوبهای انقلاب اسلامی ایران چه چیزی برای دفاع دارد؟ آیا بهتر نیست برگزاری این جشنواره را به وقت دیگری موکول شود؟
۳- بسیاری از فیلمها، ایران را به شکل یک دیستوپیا یا ویرانشهر به تصویر کشیدند، گویا در این محیط جغرافیایی خدایی وجود ندارد؛ عقل و تدبیری در آن دیده نمیشود و امیدها به رنگ یأس و ناامیدی جلوه میکنند. نباید در این ویرانشهر منتظر معجزه هم بود و اتفاق خاصی قرار نیست به وقوع بپیوندد. چرا در این زمان که باید به جوان ایرانی امیدواری داد سینما او را ناامید میکند؟ حال آنکه عملاً اینگونه نیست، پیشرفتهای شگفتانگیز ایران در عرصه هوا فضا، پزشکی، نانو، هستهای، موشکی، لیزری و… حاکی از آن است که جوان ایرانی ناامید نیست. به جای آنکه دل او را با ساخت فیلمهای ترغیبکننده گرم کنیم، چرا آیه یأس و ناامیدی میخوانیم؟
۴- مشکل حاد در مدیریتهای سینما و تلویزیون این است که بسیاری از مدیران در واقع تکنوکرات و تکنسین هستند. ما تصور کردهایم اگر فیلمسازی، دو سه فیلم خوب و جالب ساخت، میتواند مدیر هم باشد، حال آنکه یک مدیر فرهنگی ایدهآل باید نظریهپرداز باشد تا به جای دیدن نوک دماغش، آن سوی قضایا را هم رصد کند. مدیر فرهنگی باید فرهنگبان باشد نه پاسبان.
۵- در این جشنواره قومیتگرایی بیداد میکرد. پان ترکیسم، پان عربیسم، پان کُردیسم بیش از هر زمان دیگری در این جشنواره مطرح شد. فیلمهایی که هر یک با تأکید بر قومیت خاصی، این پیام را به مخاطب پیام میداد که این قوم، مورد ظلم و ستم قرار گرفته و مظلوم است. آیا مدیران سینمایی نباید بر این سوژههای حساس دقت و نظارت بیشتری داشته باشند؟
۶- باورمان نمیشد در سیوهشتمین فیلم فجر فیلمهایی به نمایش درآیند که در آن از قمار، شرطبندی و بازی پوکر تجلیل شده باشد! فیلمی که در آن قمار نه تنها تقبیح نمیشود، بلکه از آن تجلیل میشود. به عبارتی پس از فراز و نشیبهای اثر در آخر، مخاطب مشاهده میکند که مجدداً دنیا به قمارباز روی آورده و وی دوباره به آن ثروت و پول و راحتی میرسد.
۷- سیگارکشی در فیلمها به عنوان یک عنصر منفی ترویج دهنده سیگار در جامعه است. بارها اداره مبارزه با مواد مخدر گفته است آن طور که سیگاریها میگویند بسیاری از افراد با دیدن فیلمها به کشیدن سیگار ترغیب شدهاند. بنابراین سینما تا حد زیادی میتواند نقش تشویق کننده داشته باشد. جالب است که در تقریباً صد درصد فیلمهای سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر نه تنها شخصیتهای قهرمان مرد فیلم سیگار میکشیدند، بلکه در بسیاری از آنان زنان هنرپیشه نیز به این کار میپرداختند که خود این میتواند کشیدن سیگار در میان دختران نوجوان را ترویج کند.
۸- در تعدادی از این فیلمها به مخاطب القا میشد که شرع دستوپاگیر است و برخی از احکام اسلامی با حقوق انسانی تعارض دارند. مثلاً در فیلمی پسر خانوادهای نیاز به پیوند استخوان داشت. بعداً مشخص میشود که این کودک متعلق به شوهر اول زن است. پزشک به زن یا مادر بچه میگوید که شما اگر میخواهید پیوند استخوان کنید باید حتماً از ناف فرزند متولدِ همان پدر و مادر این کار را انجام دهید. زن مجبور میشود برای نجات فرزند اول از شوهر دوم طلاق بگیرد و بدون آنکه عدّه را رعایت کند به عقد شوهر اول درآید تا فرزند دومی بیاورد و از ناف فرزند دوم برای پیوند استخوان فرزند اول استفاده کنند و…
البته ضعفهای سینما به آنچه که در بالا گفته شد محدود نمیشود و بیتردید میتوان ضعفهای بیشتری را هم برشمرد، اما ما به همین مقدار بسنده میکنیم و هنوز چشم امید به سینما و سینماگران داریم تا شاید سینما آنگونه که شایسته است آرمانهای انقلاب اسلامی را محقق سازد. سینما باید محرومین را علیه مستکبرین بشوراند و آنها به این باور برسند که میتوانند به خواسته خود برسند، مشروط بر اینکه مقاوم باشند و این فرهنگ را تبلیغ کنند و اشاعه دهند. به امید آن روز.