لااقل سه دهه است که از معایب رشد جمعیت و آسیبهای انفجار جمعیت شنیدهایم و اکنون که کشور در آستانه سالخوردگی جمعیت قرار گرفته، وقت آن است که مقداری نیز از هنر جمعیت بگوییم. این یادداشت بنا دارد با مروری تاریخی بر اهمیت جمعیت به عنوان یک مولفه مهم قدرت، وضعیت کنونی این مولفه را در کشور بررسی کند و مختصراً به راهکارهای فرهنگی غلبه بر بحران جمعیت بپردازد.
جمعیت در طول تاریخ
به نظر میرسد که عموم حاکمان و سیاستمداران در طول تاریخ، جمعیت زیاد را از مولفههای مهم قدرت میدانستهاند. ویل دورانت در کتاب «درسهای تاریخ» آورده است: «قلت اعضای خانواده در تاریخ یونان و روم نقش داشته است. این نکته جالب توجه است که ژولیوس قیصر (۵۹ پیش از میلاد) به رومیانی که فرزندان بسیاری داشتند جایزه میداد و زنان بی فرزند را از سوار شدن بر تخت روان و استفاده از زیورهای گرانبها منع کرده بود.»
در فرانسه، هنری شانزدهم بر این عقیده بود که، «قدرت و ثروت پادشاهان به فراوانی و توانمندی جمعیت و افراد آن بستگی دارد.» فردریک فرمانروای کبیر پروس نیز معتقد بود که، «تعداد افراد جمعیت، ثروت دولتها محسوب میشوند.» ابن خلدون، متفکر برجسته مسلمان نیز در مورد جمعیت گفته بود: «جمعیتی که بهحد کافی انبوه و انباشته باشد، امکان مییابد تا از نیروی کار خود استفاده بهتری برد. جمعیت، مهمترین وسیلهی برقراری امنیت سیاسی و نظامی جامعه است.»
در سال ۱۹۳۰ سیاستمداران فرانسوی به این نتیجه رسیدند که به دلیل کاهش جمعیتشان، نیازمند احیای تسلیحات مدرن نظامی و در نتیجه کنار گذاشتن استفاده از تسلیحات خط ماگینوت (Maginot Line) هستند. پائول رینولد، وزیر دولت وقت فرانسه با تأکید بر این نکته که، «تنها یک عامل وجود دارد که بر همه موارد مسلط است و آن عامل جمعیت است.»، به بحث درباره بهکارگیری تسلیحات مدرن پرداخت. البته مشکلاتی از این دست تنها منحصر به فرانسه نبود. طی دهه ۱۹۳۰، آلمان به رهبری نازیها و اتحاد جماهیر شوروی به رهبری استالین، به دلایل کاملاً نظامی و راهبردی، سیاستهایی قوی در جهت افزایش نرخ باروری اتخاذ کردند.
خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی نیز پس از استالین میگفت: «فکر محدود کردن توالد و تناسل، یک «تئوری آدمخواری» است که ایدئولوژی بورژوازی (سرمایهداری) آن را اختراع کرده است.» ژنرال دوگل نیز در زمان ریاست جمهوریاش برای جلوگیری از مصرف قرصهای ضد بارداری، مبارزه گستردهای را سامان داد، بدان امید که مادران فرانسوی، فرزندان بیشتری به دنیا بیاورند.(۱)
اینها تنها گوشههائی از شواهد تاریخی در باب اهمیت جمعیت برای سیاستمداران است. البته اکنون نیز بسیاری از سیاستمداران و حاکمان به موضوع جمعیت اهمیت میدهند. به عنوان نمونه ویلادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۶ و در خصوص نیازهای آینده کشورش در زمینههای اقتصادی و امنیت بهصراحت گفت: «حادترین مسئلهای که جامعه ما با آن مواجه است عبارت است از کاهش موالید روسیه.» رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه نیز عنوان کرده که اگر خانوادهها در ترکیه سه فرزند داشته باشند، کشور میتواند تا حدودی ساختار فعلی را حفظ کند، ولی برای پویایی در رشد جمعیت باید تعداد فرزندان افزایش یابد.
نیل هووی((Neil Howe(2) و ریچارد جکسون ((Richard Jackson(3) میگویند: «با فرض اینکه سایر موارد (مولفههای قدرت) یکسان هستند، تعداد و حجم جمعیت یک مزیت است. بدین معنا که با تعداد بیشتر جمعیت، یک حکومت بزرگتر میتواند نیروهای نظامی بیشتری را بسیج کند و قلمرو بیشتری را در اختیار داشته باشد. با یک اقتصاد برتر ناشی از جمعیت بیشتر، یک حکومت بزرگتر میتواند نیروهای بیشتری را تأمین و مسلح کند؛ نفوذ و کنترل بیشتری بر اقتصاد و تجارت جهانی داشته باشد و از کارآمدی و بهرهوری بالاتری در مقیاس بازار و کارهای عمومی بهرهمند شود. با تعداد مردم بیشتر و تولید بیشتر، یک حکومت بزرگتر میتواند نفوذ و تاثیر فرهنگی و راهبردی بیشتری در مقیاس جهانی داشته باشد (قدرت نرم) و اگر ستیز و کشمکش رخ دهد، میتواند با سهولت بیشتری تفوق خودش را به رقیب تحمیل کند (قدرت سخت).»
تاریخ جنگ درسهای روشنی به ما میدهد که یکی از آنها این است که معمولاً حکومت و قشون بزرگتر و بیشتر، پیروز میدان نبرد است. کار بسیار دشواری است که بتوان یک نمونه مهم از حکومت و دولتی را پیدا کرد که جایگاه و منزلت جهانی و ناحیهای آن در حال پیشرفت باشد، در حالی که سهم آن از جمعیت جهانی یا ناحیهای کاهش یافته باشد. گاهی اوقات، یک جامعه به عنوان نیروی برتر در یک منطقه بروز میکند و این نیروی برتر تقریباً همیشه جامعهای است که رشد جمعیت آن بیشتر و سریعتر از همسایگانش است.
با این همه، در ورای این درسهای تاریخی سودمند، تحولات و پویایی رشد جمعیت به جوامع گوناگون (خواه جوامع برخوردار از رشد سریع جمعیت و خواه جوامع دارای رشد کند جمعیت) یک فرمول ساده برای موفقیت ارائه نمیکند.
از زاویهای دیگر، دانشمندان و پژوهشگران زیادی درباره «مولفههای قدرت ملی» (National Power) مطالعه و تحقیقات، مدلها و نظریات متفاوتی را عرضه کردهاند. دکتر محسن مرادیان(۴) نیز با احصاء ۱۶ مدل و بررسی متغیرهای هر یک میگوید: «مداقه در فرمولها و مدلهای ارائه شده توسط اندیشمندان مختلف نشان میدهد که همه آنها بدون استثنا به جمعیت به عنوان عامل قدرت نگریسته و این متغیر را در مدل خود وارد کردهاند. به عبارت دیگر جمعیت با اختلافی زیاد نسبت به متغیر بعد از خود، حتی از ظرفیت صنعتی و ظرفیت نظامی نیز موثرتر عمل میکند و نقش بیشتری در تولید قدرت ملی دارد.»
اما این مولفه مهم قدرت در تاریخ معاصر دستخوش وقایع شگرفی بوده است. به دنبال وقوع انقلاب جنسی، فرزندآوری در غرب بهشدت کاهش یافت. به عنوان نمونه، نرخ باروری در آمریکا که در سال ۱۹۵۸ به ۳٫۷ فرزند رسیده بود، در سال ۱۹۷۶ به عدد ۱٫۷۴ رسید. یعنی بر اثر انقلاب جنسی و صرفا با گذشت ۱۸ سال، تعداد متوسط فرزند زنان آمریکایی به کمتر از نصف تقلیل یافت. بحران جمعیت، اقتدار اقتصادی و سیاسی غرب را به خطر انداخت، چنانکه در سال ۱۹۷۴ حاصل پروژه مطالعاتی NSSM200 که توسط کیسینجر، مشاور امنیت ملی نیکسون انجام شده بود، منتشر شد و نشان داد که افزایش رشد جمعیت جهان، امنیت ملی آمریکا را به خطر میاندازد. تمدن غرب و در رأس آن آمریکا برای غلبه بر بحران جمعیت، از یک سو به مهاجرپذیری گسترده و تشویق زنان غربی به فرزندآوری پرداخت و از سوی دیگر کاهش رشد جمعیت در کشورهای در حال توسعه را مجدانه پی گرفت.
در این میان به نظر میرسد کنترل جمعیت مسلمانان برای غرب اهمیت ویژهای داشته است. برای پی بردن به اهمیت موضوع جمعیت مسلمانان برای غرب، بخشی از یکی مصاحبههای هانتینگتون، مسئول برنامهریزى شوراى امنیّت ملّى دولت کارتر، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد و نظریهپرداز جنگ تمدنها را از نظر میگذرانیم.
وی در این مصاحبه تمدنهاى اسلام و چین را بزرگترین تمدنهاى چالشگر براى ایالات متحده و تمدن غرب میشمارد و در توضیح علت آن میگوید: «در مورد چین، این پویایى اقتصادى این کشور است که نوعى اعتماد به نفس در مسائل جهانى به آن بخشیده و آن را به کشورى جسور تبدیل کرده است. اما موضوع بعدى به اسلام بازمىگردد. تمدنى که چالش آن تا حدودى متفاوت از دیگر چالش هاست؛ زیرا این تمدن اساساً ریشه در نوعى پویایى جمعیتى دارد. رشد بالاى زاد و ولد که در اکثر کشورهاى اسلامى شاهد آن هستیم و نیز این واقعیت که امروزه با افزایش ناگهانى جمعیت گسترده جوانان در اکثر کشورهاى مسلمان روبهرو هستیم، این چالش را متفاوت از دیگر چالشها ساخته است. امروزه بیش از بیست درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان پانزده تا بیست و پنج ساله به خود اختصاص داده است. از همین روست که به عقیده مورخین و جامعهشناسان، رویدادهاى پیش روى ما، رویدادهایى مشکلآفرین خواهند بود!»
هانتینگتون سالها پیش از وقوع بیداری اسلامی نیز ضمن یک پیشبینی و تحلیل تحسینبرانگیز گفته بود: «در دهه گذشته، جوانان در بسیارى از جوامع مسلمان بیشتر از ۲۰ درصد رشد داشتهاند. ترکیب جمعیتى چنین رشدى، ممکن است عواقب اجتماعى و سیاسى داشته باشد. به نظر من این نسلى است که نیروهاى اجتماعى را براى سازمانها و نهضتهاى اسلامى آماده مىکند. نسبت جمعیّت جوانان در سال ۱۹۷۰، افزایش زیادى یافت. در این دهه، انقلاب اسلامى ایجاد شد. افزایش ۲۰ درصدى جمعیّت جوانان را در الجزایر، در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ مشاهده کردیم. این افزایش منجر به پیروزى مسلمانان در انتخابات شد. لذا باید بگویم که مسائل جمعیتى به عنوان یک عامل مهم باید در نظر گرفته شود؛ زیرا جمعیتهاى بزرگتر نیازمند منابع بیشترى هستند. همچنین کنار هم قرار گرفتن مسئله رشد جمعیت در یک فرهنگ و کند بودن رشد جمعیت در فرهنگ دیگر، نیازمند تعدیل سیاسى و جلوگیرى از خشونت است!»
شواهد بیشماری نشان میدهند که در میان کشورهای اسلامی، تمدن غرب حساب ویژهای برای کنترل جمعیت ایران اسلامی باز کرده است. بیش از نیم قرن تلاش غرب در این زمینه به همراه کوتاهیهای بسیاری که توسط مسئولین کشور صورت گرفته، اکنون باعث شده است که هر زن ایرانی در طول دوره باروری خود کمتر از ۲ فرزند به دنیا بیاورد، رشد جمعیت به کمتر از یک درصد برسد و جمعیت ایران با سرعت فوق العادهای به سمت مرزهای سالخوردگی حرکت کند.
ملیندا گیتس، همسر بیل گیتس مدیرعامل مایکروسافت و هماهنگکننده بنیاد ضد جمعیتی بیل و ملیندا گیتس (Bill & Melinda Gates Foundation)، در تاریخ سوم آوریل ۲۰۱۸ و در یک توئیت نوشت: «سریعترین کاهش نرخ باروری زنان در طول تاریخ جهان مربوط به ایران است….» نموداری که به این توئیت ضمیمه شده بود، نشان میداد که در سال ۲۰۱۷، نرخ باروری زنان ایرانی حتی از زنان آمریکایی نیز کمتر بوده است!
دکتر ناظمی اردکانی، رئیس اسبق سازمان ثبت احوال کشور نیز میگوید: گفته میشود ایران در سرعت رسیدن به مرزهای سالمندی سومین رتبه جهانی را دارد!» همچنین دکتر محمدجواد محمودی، رئیس کمیته مطالعات و پایش سیاستهای جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در مقالهای آورده است: «در ایران کاهش چشمگیر نرخ باروری در دهه هفتاد و تداوم و تشدید آن در دهه هشتاد، ترکیب سنی جمعیت را در آیندهای نزدیک سالخورده میکند. سرعت و شدت زیاد کاهش باروری در ایران با شیب تندتری از سایر کشورها مشاهده میشود. در ایران، در سال ۱۳۹۴ حدود ۱۰ درصد جمعیت بالای ۶۰ سال سن داشتهاند. در ۳۵ سال آینده یعنی سال ۱۴۲۹، درصد سالخوردگی جمعیت ایران به ۳۳ درصد افزایش خواهد یافت.»
شرایط بحرانی جمعیت کشور، اسباب طمع دشمنان را نیز فراهم آورده است؛ چنانکه برژینسکی در مصاحبه معروفش با روزنامه وال استریت ژورنال در سال ۲۰۰۹ میلادی میگوید: «از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتگوها با تهران را حفظ کنید. بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید، چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.» به نظر میرسد منظور برژینسکی از بازی طولانی مدت، به کارگیری تمام ابزارها برای تضعیف ایران تا زمانی است که توان تجدید نسل در کشور رو به افول میرود و جمعیت دچار کاهش و سالخوردگی میشود؛ زیرا غرب بهدرستی دریافته است که تمام عوامل مولد قدرت برای ایران و تهدیدزا برای غرب، برآمده از عزم و توان جمعیت جوان ایران است و اگر ایران سالخورده شود، تمام این توانمندیها رو به افول خواهند رفت. رویدادی که اگر واقع شود، غرب وحشی به انحاء مختلف خواهد توانست قلب تپنده نهضت جهانی ضد سلطه را از حرکت بازدارد.
حال با تمام این تفاصیل به این سئوال اساسی میرسیم:
برای جلوگیری از سالخوردگی جمعیت ایران و غلبه بر بحران جمعیت چه باید کرد؟
پاسخ به این سئوال بسیار سخت است، زیرا یک راهکار مشخص وجود ندارد و به بسته جامعی از راهکارها برای غلبه بر بحران جمعیت نیاز است. توجه به سیاستهای کلی جمعیت نیز نشان میدهد که طیف وسیعی از موضوعات مربوط به جمعیت را باید مطمح نظر قرار داد.
من سعی کردهام که برای ساده کردن مسئله و رسیدن به اولویتهای نخست در میان راه حلها، الگوئی را ارائه کنم. فرض این الگو بر این است که مسائلی از جنس فرهنگ، مهمترین عوامل بحران جمعیت و مؤثرترین راهکارهای حل این بحران هستند. این فرض از طرق متعددی قابل اثبات است که بحث مفصلی میطلبد. از جمله دلایل اثبات این فرض، فرزندآوری کمتر در اقشار مرفه و فرزندآوری بیشتر در اقشار فقیر جامعه است که عوامل اقتصادی را تا حدی به حاشیه میبرد. دکتر سیدمحمد سیدمیرزایی، استاد دانشگاه شهید بهشتی نیز معتقد است که ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺗﺄﺛﯿﺮ را ﺑﻪوﯾﮋه ﺑﺮ ﺑﺎروری دارﻧﺪ، زﯾﺮا ﺑﺪﯾﻬﯽ اﺳــﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳــﺎﺧﺘﺎر ﻓﮑﺮی (ﺑﺎورﻫﺎ، ارزشﻫﺎ و ﻧﮕﺮشﻫﺎ) ﻧﺮخ ﺑﺎروری ﻧﯿﺰ دﺳﺘﺨﻮش ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ (اﻧﺘﻘﺎل ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ؛ ﻋﻠﻞ و ﻧﺘﺎﯾﺞ اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ آن، ۱۳۷۷)
اما کدام بخش از فرهنگ بیشترین تأثیر را بر باروری دارد؟
پاسخ به این سئوال اگرچه حیاتی و مهم است، ولی متأسفانه مطالعه علمی خاصی در این زمینه یافت نشد؛ از این رو سعی شد بر اساس یکی از مطالعات معتبر به این امر پرداخته شود.
بر اساس مطالعات متعدد صورت گرفته، تعداد مطلوب فرزند برای خانواده های ایرانی قریب به ۲٫۵ فرزند است، چنان که در مطالعه «بررسی نحوه نگرش جوانان در آستانه ازدواج و زنان همسردار ۱۵-۴۹ ساله نسبت به فرزندآوری و شناخت عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر بر آن» مشخص شد تعداد فرزند دلخواه مردان و زنان در آستانه ازدواج به ترتیب ۲٫۴ و ۲٫۲ فرزند بوده و این میزان برای زنان همسردار ۱۵-۴۹ ساله، متوسط ۲٫۸ فرزند بوده است. در واقع رفع تمام مشکلات موجود بر سر راه فرزندآوری مادران ایرانی از قبیل مشکلات اقتصادی، ناباروری، سزارین، طلاق و مواردی از این دست که البته فرض محال است، صرفا به تحقق همین تعداد فرزند خواهد انجامید. این در حالی است که طبق نتایج آخرین سرشماری (۱۳۹۵) قریب به ۲ فرزند از این ۲٫۵ فرزند، در بازه سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ محقق شده است. در واقع رفع تمام مشکلات موجود، میتوانست تنها ۰٫۵ فرزند به نرخ باروری مادران ایرانی در سرشماری آینده بیفزاید.
این میزان از باروری در صورت تثبیت نیز صرفا مانع کاهش جمعیت در درازمدت خواهد بود و کمک قابل توجهی به مقابله با سالخوردگی شدید جمعیت کشور نخواهد کرد. از این رو مهمترین کاری که باید برای مقابله با سالخوردگی شدید جمعیت صورت گیرد، تغییر «ذائقه فرزندخواهی» خانوادهها و در واقع افزایش تعداد فرزندان دلخواه برای خانوادههاست. به نظر میرسد در صورتی که این ایدهآل تغییر کند و «ارزش فرزند کمتر، زندگی بهتر» به ضد ارزش تبدیل شود، مردم خود بسیاری از مشکلات این مسیر را مدیریت خواهند کرد. حقیقتی که البته نافی لزوم حمایت و مدیریت حاکمیت نیست.
بر اساس این تحلیل، من راهکارهای فرهنگی موجود برای غلبه بر بحران جمعیت را در سه گروه عمده دستهبندی و سعی کردهام که آنها را به ترتیب اولویت از نظر اهمیت، فوریت و میزان اثربخشی بیاورم. مشخصا اهمیت بیشتر گروه سوم نسبت به گروه دوم و اولویت بالاتر گروه دوم نسبت به گروه اول، به معنای عدم نیاز به راهکارهای دارای اولویت پایینتر نیست؛ بلکه سیاست جمعیتی کشور، ترکیبی از تمام این موارد است که باید هر یک با ترتیب زمانی و ضریبهایی متفاوت اجرا شوند.
همچنین لازم به ذکر است که «پژوهش» و «نیروی انسانی آموزش دیده و توانمند» برای اجرای قریب به اتفاق راهکارهای ذیل ضرورت دارند که به منظور اجتناب از اطاله کلام به صورت جداگانه به آنها اشاره نکردهام.
لازم به تذکر است که این دستهبندی و اولویتبندی، صرفا حاصل تلاش ذهنی یک کارشناس است و به دلیل عدم وجود مطالعات کاربردی در این زمینه، امکان اتخاذ رویکردی علمیتر وجود نداشت. از این رو حاصل کار قطعاً بی اشکال نیست و نیازمند تصحیح، تکمیل و احیاناً بازنگری است.
الف: راهکارهای فرهنگی- آموزشی که صرفا «امکان تحقق» فرزندان ایدهآل خانوادههای ایرانی (۲٫۵ فرزند) را فراهم میآورند:
– رفع شبهات در مورد بارداریهای موسوم به پرخطر: بر اساس مطالب شبهعلمی، فرزندآوری مادر در سنین کمتر از ۱۸ سال و بیش از ۳۵ سال، فرزندآوری چهارم به بعد، سزارین سوم به بعد و فاصلهگذاری کمتر از سه سال بین دو فرزند، پرخطر عنوان میشوند و توسط نظام بهداشت و سلامت کشور نهی میشوند که احتیاج به تبیین و روشنگری دارد.
– ترویج روحیه پرکاری و سختکوشی و ارتقای فرهنگ کار در سطح کشور و تقبیح مصرفگرایی
– آموزش مدیریت اقتصاد خانواده به عموم مردم و ترویج ارزشهای اخلاقی قناعت و صرفهجویی
– توجه به تعلیم و تربیت دانش آموزان متناسب با نقشهای جنسیتی و آموزش مهارتهای مادری و پدری در نظام آموزشی مدارس
– مقابله مؤثر و مستمر با تفکرات فمینیستی
– آموزش مردم در جهت ایجاد محیط دوستدار کودک و تشویق ایشان به حمایت از فرزندآوری دیگران
ب: راهکارهای فرهنگی- آموزشی که منجر به فرزندآوری بیشتر در حد تحقق فرزندان ایدهآل خانوادههای ایرانی (۲٫۵) میشوند:
– ترویج الگوی ازدواج در آغاز احساس نیاز (از منظر پیشگیری از تجرد قطعی و همچنین با ساز و کار کاهش طلاق میتواند به افزایش فرزندآوری بینجامد.)
– آموزش مهارتهای زندگی معطوف به کاهش آمار طلاق در نظام آموزشی مدارس
– پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، بهویژه اعتیاد (از منظر پیشگیری از طلاق میتواند به افزایش فرزندآوری بینجامد)
– افزایش ظرفیت مشاوره خانواده مبتنی بر فرهنگ ایرانی- اسلامی
– ایجاد رغبت به ازدواج مجدد پس از طلاق بهخصوص در زنان
– تقبیح زندگی مجردی
– پاکسازی جامعه و رسانه از فضای تحریک جنسی
ج: راهکارهای فرهنگی- آموزشی که ایدهآل فرزندخواهی خانوادهها را ارتقا میدهند و «ارزش فرزند بیشتر» را ترویج میکنند و یا میتوانند نهایتاً به تحقق این ارزش بینجامند:
– ترویج «فرزندآوری بیشتر» از طریق فرهنگسازی با ابزارهای مختلف بهخصوص ارتباط چهره به چهره، رسانه و محتوای کتب درسی مدارس و دانشگاهها (تمرکز رسانهها بر لذتهای برخورداری از بیش از ۲ و یا ۳ فرزند)
– مقابله با تک فرزندی از طریق آشنا ساختن مردم با مضرات آن از قبیل: فرزند سالاری و کاهش اقتدار والدین، بلوغ زودرس تک فرزند، کم شدن روابط اجتماعی و عدم جامعهپذیری، افزایش احتمال عدم توفیق در ازدواج تک فرزند و منتهی شدن آن به طلاق، تضعیف شبکه ارتباطی خویشاوندی، جایگزینی رسانههای آسیبزا به جای برادران و خواهران، شکلگیری شخصیت منفعل در کودک، توقع فزاینده والدین از کودک (تجمیع تحقق آرزوها در یک فرزند)، حساسیت بیش از حد بر روی فرزند و اضطراب و نگرانی بیش از حد والدین نسبت به احتمال وقوع اتفاقی ناگوار برای فرزند، انزوا، افسردگی وگوشهگیری تک فرزند، کم بودن توان حل مسئله و کار گروهی، رفاهزدگی، کاهش آستانه تحمل سختیهای اجتماعی، کاهش حمایتهای خانوادگی و عدم وجود پشتیبانی خواهران و برادران
– تدوین «نظریه جمعیتی اسلام»
– تقبیح فردگرایی
– ترویج اعتقاد به رزاقیت خداوند متعال
– ترویج ارزشهای اخلاقی از قبیل ایثار، از خودگذشتگی و مسئولیتپذیری
– رفع شبهات «تربیت بهتر فرزندان در صورت اکتفا به یکی دو فرزند» و وجود ارتباط معکوس بین کیفیت و کمیت فرزندان
– بیان حقایق در مورد ازدواجهای خویشاوندی و عدم تقبیح این گونه ازدواجها: ازدواجهای خویشاوندی با احتمال کمتری به طلاق میانجامند، در سنین کمتری صورت میگیرند و در خانوادههای تشکیل شده، معمولاً فرزندان بیشتری به دنیا میآیند.
– مشوق مالی مستقیم و غیرمستقیم برای فرزندآوری بیش از دو تا (کارکرد این گونه مشوقها بیش از آنکه رفع مشکلات اقتصادی و یا پوشش هزینه فرزندان باشد، در نگرشساز بودن آنهاست. چنین مشوقهایی میتواند فرزندآوری بیش از ۲ و ۳ فرزند را به یک ارزش اجتماعی تبدیل کند؛ همان گونه که محرومیت فرزند سوم به بعد از بیمه بر اثر قانون جمعیت و تنظیم خانواده مصوب ۱۳۷۲، در ارزشی شدن کم فرزندی در ایران موثر بوده است. اگرچه این راهکار فرهنگی نیست، ولی به دلیل نقش مهمی که در نگرشسازی و ارزشآفرینی دارد، در این دستهبندی مورد اشاره قرار گرفته است.
– جلوگیری از تحقیر امر مادری و بازتعریف جایگاه والای نقش مادری در جامعه
– ارزش دادن به امر خانهداری در سطح اجتماع از طرق مختلف بهخصوص تأمین بیمه زنان متاهل خانهدار
– تقویت روحیههای ولایتمداری، رضا به قضای الهی، حسن ظن به خداوند، توکل، صبر و شکر در مردم
– جلوگیری از انجام جنایت سقط جنین غیرقانونی با فرهنگسازی و اعمال قانون
– بازنگری در محتوای درسی دانشگاهها در علوم تجربی و انسانی به منظور جلوگیری از تداوم پرورش «نیروی انسانی معتقد به مطلوبیت ذاتی تحدید نسل» و در جهت پرورش «نیروی انسانی معتقد به نظریه جمعیتی اسلام»
– بیان فواید بارداری و شیردهی برای سلامت زنان
– تبیین آثار منفی کاهش نرخ باروری در حیطه اجتماعی و در سطح کشور
پینوشت:
۱- فرانسه بلافاصله بعد از جنگ جهانی اول که کشته بسیار داده بود، قوانینی وضع کرد، مانع سقط جنین و تبلیغات پیشگیری از حاملگی گردید که قوانین مزبور تا سال ۱۹۶۸ نیز لازم الاجرا بود. (مبانی جمعیت شناسی، محمد جهانفر، ص ۱۹۹)
۲- محقق ارشد مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک و دارای تحصیلات در رشتههای تاریخ و اقتصاد در دانشگاه ییل آمریکا
۳- دکترای تاریخ از دانشگاه ییل و مدیر بخش سالخوردگی جمعیت جهان در مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک آمریکا
۴- پژوهشگر مسائل امنیتی و سرتیپ دوم بازنشسته.