از دستورات یقینی اسلام که در آیات قرآنی بهصورت واضح مورد تأکید قرار گرفته این است که اهل ایمان سعی کنند که از پراکندگی و اختلاف در امان بمانند و وحدتشان را در سایه اعتصام به حبلالله حفظ کنند.
دستور قرآن به حفظ وحدت
حتماً این آیه شریفه را بارها تلاوت کرده، و یا شنیدهاید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا،»(۱) سپس خود قرآن برای تأکید این مطلب که مانعی برای وحدت شما پیش نیاید نکتههایی را یادآوری میکند. از جمله در ادامه همین آیه میفرماید: «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَاللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا؛ یاد کنید آن وقتی که شما مؤمنان نسبت به همدیگر دشمن بودید، خدا دلهای شما را با هم مهربان و دشمنی شما را به دوستی تبدیل کرد، دلهای شما با هم مهربان شد و این باعث شد که از لب پرتگاهی که شما را به آتش ابدی جهنم تهدید میکرد نجات پیدا کردید.»
عوامل ایجاد تفرقه و دشمنی
در مقابل اهتمامی که قرآن کریم به حفظ وحدت بین مؤمنین دارد، دشمن این کار، مخالف سرسخت خدای متعال، ابلیس است که تلاش میکند هرچه میتواند بین انسانها و بهخصوص بین مؤمنان ایجاد دشمنی کند و همه را از هم دور کند تا نتوانند در مسیر صحیحی به کمال و سعادت خودشان نائل شوند. بنابراین ما میتوانیم بگوییم از یک سو خدا و اولیای خدا به وحدت و اتفاق دعوت میکنند و از سوی دیگر، شیطان و اولیای او به پراکندگی و دشمنی دعوت میکنند.
عواملی که موجب پراکندگی و در نتیجه دشمنی میشود را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ یک دسته عواملی است که به امور مادی و دنیوی و حیوانی برگشت میکند، یعنی اختلاف در منافع. منافع محدودی است، دو گروه سر این منافع دعوا میکنند، لذا بینشان اختلاف و دشمنی به وجود میآید.
عامل دوم در ظاهر امر بر سر مسائل معنوی است و آن برمیگردد به اینکه در تشخیص لوازم ایمان با هم اختلاف دارند؛ او میگوید لازمه ایمان این است که اینگونه رفتار کنیم، یک گروه دیگری برخلاف اینها میگویند لذا بین آنها اختلاف میشود و در نتیجه، دشمنی به وجود میآید.
راه رهایی از عوامل پراکندگی و دشمنی از منظر قرآن
برای رهایی از هر دو عامل، خدای متعال یک عامل کلی مثبت الهی را معرفی میکند و آن این است که راه خدا را، ریسمان خدا را و آن واسطهای که بین شما و خداست را بشناسید و به آن بچسبید و از آن جدا نشوید. تعبیری که در قرآن آمده حبلالله است. این اشاره به این است که مقام الهی بسیار مقام عالی است، انسانها در یک مرتبه پستی قرار دارند ولی اینگونه نیست که بهکلی از خدا جدا باشند؛ یک رابطه وجودی بین خدا و بین انسانهاست، اگر آن رابطه را بشناسند و به آن بچسبند از این پراکندگی و دشمنیها نجات پیدا میکنند. در این صورت هم راه صحیح را میشناسند و هم اختلاف در منافع، باعث دشمنی نمیشود.
بنابراین ما برای اینکه از این خطر مهمی که مورد تأکید قرآن است و در چند مورد هشدار داده که مواظب باشید به این دام شیطان نیفتید، در امان باشیم اول باید سعی کنیم پایههای ایمانمان را محکم کنیم و بعد در مقام عمل، سعی کنیم که منافع خودمان را در سایه عمل به احکام الهی جستوجو کنیم، برخلاف آن کسانی که منافع دنیای خودشان را جدای از دین دنبال میکنند و به حلال و حرام اعتنایی ندارند و از هر راهی باشد میخواهند منافعشان تأمین شود آنوقت ناچار دین را کنار میگذارند و از اول زمینه اختلاف و دشمنی بین آنها به وجود میآید. برای رهایی از این، ما هرچه بیشتر بکوشیم که حقایق دین را بفهمیم و خودمان را ملتزم کنیم که به این حقایق دین عمل کنیم، بیشتر از این خطرها نجات پیدا میکنیم.
نژادپرستی و ملیگرایی؛ عامل اختلاف و تفرقه
بخشی از عواملی که موجب اختلاف میشود و شیطان آنها را در طول هزاران سال، تجربه کرده و خوب یاد گرفته که چگونه باید بین انسانها ایجاد اختلاف کرد، عواملی است که کاملاً از اختیار انسانها خارج است؛ مثل اختلاف در رنگ پوست، در نژاد، در زبان، در قومیتها و در مناطق جغرافیایی، اینها چیزهایی است که انتخابی نیست؛ یکی سیاهپوست است، یکی سفیدپوست، یکی شمالی است، یکی جنوبی، یکی این زبان را دارد و یکی زبان دیگری دارد. شیطان چیزی به نام ملیگرایی یا نژادپرستی و امثال اینها را ترویج میکند، و مثلا مردم میگویند ما این نژاد هستیم و با کسانی که این نژاد را ندارند مخالف هستیم. یکی از نمونههای برجسته این اختلاف در جنگ جهانی اتفاق افتاد که نازیستهای آلمانی در اروپا، خودشان را نژاد برتر معرفی کردند و گفتند که ما در بین انسانها از همه برتر هستیم و دیگران باید تابع ما باشند، در صورتیکه اسلام میگوید سفید بر سیاه یا هیچ نژادی بر نژاد دیگر خودبهخود برتری ندارد، نه عرب بر عجم، نه عجم بر عرب، نه ترک بر فارس، نه فارس بر ترک، همه در پیشگاه الهی مساوی هستند، برتری فقط در سایه تقوا پیدا میشود؛ اما همانگونه که گفتیم شیطان تلاش میکند اینها را از هم جدا کند، یکی ترک است، یکی فارس، یکی عرب است، یکی عجم، یکی آسیایی است، یکی اروپایی، یکی سفید است، یکی سیاه، و اینها باعث این میشود که مردم از یکدیگر جدا شوند و کمکم به دشمنیها بیانجامد.
راهبرد پیغمبر اکرم«ص» جهت حفظ وحدت اسلامی
پیغمبر اکرم«ص» در همان اوائل بعثت، در خاک عربستان که مرکز ناسیونالیسم عربی بود و عربها تعصب خاصی نسبت به نژاد خودشان داشتند، در همان دوران کوتاه، آمدند در میان پیروان خودشان کسانی را از ایران و از آفریقا مورد احترام خاص قرار دادند. برای مثال پیغمبر اکرم«ص» برای سلمان فارسی با اینکه پیرمردی از نژاد زرتشتی بود یا برای بلال حبشی با اینکه بردهای سیاه از آفریقا بود، احترام خاصی قائل شد و تقریباً همه طوائف مسلمانان، امروز قبول دارند که یکی از برجستهترین شخصیتهای مسلمان در زمان پیغمبر اکرم و صدر اسلام، سلمان بوده با اینکه او یک ایرانی بود و اصلاً هیچ ارتباطی با عربها نداشت یعنی عملاً پیغمبر«ص» این اختلاف را برداشت و هماهنگی و همسانی بین انسانها و اینکه ارزش فقط در سایه تقوا و بندگی خداست را ترویج کرد.
بنابراین هم از فرمایشات خدا و پیغمبر در قرآن و سنت و هم از رفتار پیغمبر اکرم«ص» که اینها منبع شناخت ما هستند استفاده میکنیم که باید از هر نوع تفاوتی که منشأ اختلاف میشود بپرهیزیم و برای اینکه همه مسلمانها براساس ایمان به خدا و براساس تقوا به هم نزدیک شوند، برادر شوند و دوست باشند سعی کنیم که معرفتمان را نسبت به اسلام و مبانی ایمانی تقویت کنیم.
اختلاف در مراتب ایمان؛ ابزار نفوذ شیطان
همانطور که همه میدانیم همه انسانها در پذیرش حق یکسان نیستند یا به عبارت دیگر درجات ایمان، مساوی نیست و همه در یک درجه نیستند. مسلمانها از همان اوائل نسبت به تبعیت خودشان از پیغمبر اکرم«ص» و اطاعتشان از دستورات خدا یکسان نبودند کما اینکه حالا هم همینگونه هستند، ما هم همه مسلمانها را در یک ردیف نمیبینیم؛ بعضیها هستند که از اسلام فقط نامی را پذیرفتند، بعضیها کسانی هستند که یک چیزهای سادهای مثل نماز و… را مشترک دارند، بعضیها هستند که مقیدند هر حکمی از اسلام را که میشناسند دقیقاً عمل کنند. اینها زمینههایی است که شیطان میتواند بهواسطه اختلاف مراتب ایمانی که بین مسلمانها هست بیشتر نفوذ کند و ایجاد اختلاف کند. برای اینکه از این خطر محفوظ بمانیم باید سعی کنیم آنچه در کتاب و سنت مورد تأکید واقع شده را محور قرار دهیم، به آنها بچسبیم و از آنها دور نشویم تا اختلاف و پراکندگی بین ما به وجود نیاید و زمینه تسلط دشمن را فراهم نکند.
تکیه بر مشترکات؛ اصلیترین راه تقریب مذاهب اسلامی
تاریخ و تجربه زندگی همه انسانها نشان میدهد که بالاخره نه معرفت همه انسانها مثل هم است و نه التزام آنها به احکام اسلامی یکسان و در یک مرتبه است. از اینرو برای اینکه با وجود این اختلافات بتوانند در مقابل دشمن، هماهنگی خودشان را حفظ کنند باید سعی کنند اول روی مشترکات تکیه کنند، به چیزهایی که مورد قبول طرفین است اهمیت بدهند و به آن ملتزم شوند و بهتدریج سعی کنند اختلافاتشان را کم کنند تا به جایی برسد که انشاءالله روزی بیاید که هیچ اختلافی بین مسلمانها باقی نماند و همه راه واحد حقی را بشناسند و با کمال اهتمام آن را را بپیمایند و به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند.
اگر ما در آیات قرآن کریم دقت کنیم، میبینیم که این کتاب نهتنها سعی کرده که مؤمنان با هم متحد باشند و براساس مشترکات خودشان به هم نزدیک شوند، بلکه حتی سعی کرده کفار را هم به اسلام نزدیک کند. بر این اساس است که در برخی از آیات از پیامبر میخواهد که به اهل کتاب بگوید که بیایید آنچه بین ما و بین شما مشترک است را محور قرار بدهیم؛ تَعالَوا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بِهِ شَیئًا وَلا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ,(۲) به یهود و نصاری میگوید ما و شما یک مشترکاتی داریم، همه میگوییم خدا یکی است، همه میگوییم باید دستورات خدا را عمل کرد، نباید شرک بورزیم و مخلوقی را جای خالق قرار بدهیم؛ بیاییم همه اینها را زنده کنیم، به اینها ملتزم شویم، به تدریج سعی کنیم در سایه همینها آن اختلافاتی هم که پیدا شده را رفع کنیم و به وحدت، گرایش پیدا کنیم. منظور این است که اسلام تنها به اتحاد مسلمانها هم قناعت نمیکند، میگوید آن کسانی از ادیان دیگر هم که نزدیک به اسلام هستند سعی کنید به آنها هم نزدیک شوید، جهات وحدت خودتان را پیدا کنید و روی آن جهات وحدت تکیه کنید.
خوشبختانه با پیشرفت و رشد عقلانی انسانها، همه با عقل خودشان میفهمند که این اختلافات هیچ نتیجهای جز بدبختی برای طرفین ندارد. امروز در همه ادیان کسانی که خیرخواه هستند سعی میکنند که حتی اختلافات دینی را هم کم کنند و در جهات مشترک به هم نزدیک شوند و با هم همکاری کنند. من بهعنوان نمونه عرض میکنم، شاید قریب بیش از بیست سال قبل از من دعوت شده بود و سفری به ایتالیا داشتم. آنوقت آقای مسجد جامعی که یک روحانی بودند نماینده ایران در واتیکان بود. ایشان به دفتر پاپ اطلاع داده بود که یک روحانی از ایران آمده، ما صلاح میدانیم که ملاقاتی با پاپ داشته باشد. در همین اندازه اطلاع داده بود. بعد ما به شهرهای جنوبی ایتالیا، فلورانس و بعضی شهرهای دیگر رفته بودیم. در آنجا از دفتر پاپ تماس گرفتند که شما فلان روز بیایید و با پاپ ملاقات کنید. ما با سرعت برگشتیم و ملاقاتی با پاپ داشتیم که در آن ملاقات هدیهای به ما داد. عکس این ملاقات را هم پشت جلد کتابی چاپ کردهاند. در آن جلسه من بودم و شخص پاپ و یک مترجم. از اسلام و مسیحیت صحبت شد، ایشان اول از اسلام تعریف کرد که به نظر من اسلام یکی از مترقیترین دینهای دنیاست و من در فلان کتابم این را نوشتم و امروز، هم مسلمانها و هم مسیحیت، با الحاد و بیدینی و ماتریالیست مواجه هستیم و برای اینکه با دشمن مشترک مبارزه کنیم خوب است که با هم همکاری کنیم و بعدها بیاییم مسائل دیگر را حل کنیم. بعد گفت ما بنا داریم که بین اسلام و یهودیت و مسیحیت روابط دوستانهای برقرار کنیم و در واقع یک ائتلاف برای مبارزه با ماتریالیست به وجود بیاید. منظورم این است که حتی رؤسای مذاهب دیگر هم با عقل خودشان دریافتهاند که اینگونه دشمنی کردن با همدیگر به نفع هیچکس نیست، باید سعی کنند روی جهات مشترک تکیه کنند و کمکم مسائل اختلافی را هم در سایه همان مشترکات حل کنند. البته آن کار خیلی پیشرفت نکرد چون بعد پاپ از دنیا رفت و سیاستهای آنها هم عوض شد ولی منظورم این است که این مطلب قرآن کریم را کاملاً عقل ما هم میفهمد و فقط یک امر تعبدی نیست. هر عاقلی میفهمد که با دشمنی کردن نفعی عاید کسی نمیشود، باید سعی کرد با هم دوستی و مهربانی داشته باشند، منافع خودشان را در سایه همین مشترکات جستوجو کنند و سعی کنند هرچه میشود اختلافات کم شود و به وحدت نزدیکتر شوند. همانطور که عرض کردم در مقابلش دشمن قسمخورده ما ابلیس هم هر روز سعی میکند که راههای بهتری برای اختلاف به دست بیاورد.
ویژگی یاران پیامبر اعظم«ص»
میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛»(۳) پیغمبر اسلام، رسول حقیقی خداست. کسانی که با او هستند یعنی حقیقتاً همراه او هستند و دشمن او نیستند و از او جدا نیستند، اینها دو صفت دارند؛ اولاً اینها با دشمنان خدا سرسخت هستند، هیچوقت با دشمنان خدا آشتی نمیکنند؛ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ، اما بین خودشان، ولو اختلافات نژادی، زبانی و حتی مذهبی وجود داشته باشد نسبت به هم مهربان هستند و سعی میکنند بیشتر به هم نزدیک شوند و قوای خودشان را علیه دشمنانشان متمرکز کنند.
پینوشتها:
- آلعمران، ۱۰۳
- آلعمران، ۶۴٫
- فتح، ۲۹