اشاره: در شمارههای گذشته نوزده گام از مبحث «گامهای موفقیت در زندگی مشترک» تقدیم شما خوانندگان گرامی گردید. در ادامهی این مبحث و در «گام بیستم» به اهمیت نظم و برنامهریزی در زندگی میپردازیم.
اگر وقت را طلا بدانی، مثل خاک با آن معامله نمیکنی
عمر و زندگی، فرصتی است که تنها یکبار به هر کسی داده میشود. این فرصت، خیلی زود تمام میشود و تنها کسی پیروز خواهد شد که از این فرصت، نهایت استفاده را کرده باشد.
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «فرصت همچون ابر میگذرد. پس فرصتهای خوب را غنیمت بدانید»(۱)
کسانی که از فرصتهای زندگی استفادهی بهینه نمیکنند، از زندگی خسته میشوند و حتی ممکن است دچار افسردگی و احساس پوچی شوند.
امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «از بین بردن فرصت، مایهی اندوه است.»(۲) و در در روایت دیگری فرمود: «عمر تو همان وقت تو است که در آنی…همانا وقتهای تو اجزاء عمر تو است و سپس نصیحت نموده که مواظب باش از آن جز در جهت نجات خویش بهره نگیری(۳)
آینده، قابل پیشبینی نیست. باید از همین زمانی که در اختیار داریم، نهایت استفاده را ببریم. اگر چنین نکنیم، به معنای حقیقی کلمه، زیان کردهایم.
رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز، غنیمت بدان: جوانی را قبل از پیری، تندرستی را قبل از بیماری، بینیازی را قبل از فقر، فراغت را قبل از مشغول شدن، و زندگی را قبل از مرگ. ای ابوذر! از موکول کردن کارها به فردا پرهیز کن؛ چرا که تو برای امروزی، نه برای پس از امروز. اگر فردا هم بودی که مانند امروز، عمل میکنی؛ اما اگر فردا زنده نبودی، به جهت کوتاهی امروز، پشیمان نخواهی شد. ای ابوذر! چه بسیار کسانی که به استقبال یک روز رفتند؛ امّا آن را به انتها نرساندند و چه بسیار کسانی که منتظر فردا بودند و به آن نرسیدند» (۴)
امام حسین(ع) فرمود: «زیانکار، کسی است که در لحظه لحظهی عمر خود زیان میکند.»(۵)
یکی از اصول اساسی برای موفقیت در زندگی مشترک و استفادهی بهینه از عمر، برنامهریزی است. انسان، بدون برنامهریزی نمیتواند به تمام آنچه در زندگی بر عهده دارد، عمل کند. فقدان برنامهریزی، یعنی صرف وقت بسیار و بازدهی کم. برنامهریزی، لازمهی نظم در زندگی است؛ نظمی که یکی از اصلیترین سفارشهای دینی است.
امیرمؤمنان علی(ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم مرادی ملعون، وصیتنامهای را خطاب به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نوشتند که در بخشی از آن، آمده است: «شما و همهی فرزندان و کسانم و هر کسی را که نوشتهام به او میرسد به تقوای الهی و نظم در کارها سفارش میکنم.»(۶)
اگر فردایت مثل امروز باشد، نام دیروز بر آن بِه تا فردا.
اگر فردا پلّهای برای صعود نداری، نخواب تا آن پلّه را بیابی.
«دیروز، مثل امروز؛ امروز، مثل فردا»؛ یعنی ماندن در دیروز. پس میشود زمان بتازد و من بمانم.
زمان، بیرحمترین رقیب است. نگاه نمیکند که بند کفشت باز شده، خواب ماندهای، خستهای، بیحالی، غفلت، تسخیرت کرده، پایت شکسته، مصیبت دیدهای، دوستی مشغولت کرده، تنبل شدهای، منظرهای زیبا محوت نموده یا عاشق شدهای. نمیدانم. هر چه که هستی و هر چه که شدهای، زمان، لحظهای برایت نمیایستد. تا به حال برای هیچ کسی نایستاده و عجب از کسانی که از این زمان، توقّع بازگشت آن را دارند. تو بگو، زمانی که مکثی در حد یک لحظه را هم بر نمیتابد، چگونه باز میگردد و تو را در مییابد؟ زمان، رفتنی است و این، من و تو و ماییم که باید خودمان را به او برسانیم.
از زمان جلو هم میشود افتاد؛ امّا سبقت، پیشکشمان. از او عقب نیفتیم!
نکات لازم در برنامهریزی موفق
برای برنامهریزی موفّق، به نکات زیر توجه کنید:
الف) هدف زندگی
اوّلین گامی که در گامهای موفقیت در زندگی مشترک مطرح شد، هدف زندگی بود. بدون تعیین هدف و پایبندی به آن، نمیتوان برنامهی موفقی ریخت. شما برای این که بتوانید برنامه بریزید، به این پرسش باید پاسخ دهید که برنامهریزی برای چه؟ با برنامهریزی به کجا میخواهید برسید؟ هدف زندگی است که مشخص میکند شما در طول شبانهروز، چه کارهایی باید انجام دهید.
وقتی مادری میگوید بچهداری اجازه نمیدهد من برای رسیدن به علاقههای خودم برنامه بریزم، از او باید پرسید: آیا تربیت فرزند در مسیر رسیدن به هدف زندگی تو هست یا نه؟ وقتی مادری تربیت فرزند را در مسیر رسیدن به هدف زندگی خویش نبیند، همیشه مانعی را بر سر راه خود میبیند که همان، فرزند است. یا پدری که میگوید مشغولیت من به کار، اجازه نمیدهد برای رسیدن به علاقههای خودم برنامهریزی کنم، باید از او پرسید: مگر همین به دنبال کسب حلال رفتن، در مسیر اهداف تو نیست؟ کسی که روزی شش ساعت تلویزیون تماشا میکند، باید بگوید این شش ساعت – که یک چهارم طول شبانهروز اوست -، چه نقشی در رسیدن او به هدفش دارد؟ هدفهای شعاری هم نمیتوانند نقش ویژهای در برنامهی زندگی ما ایفا کنند. باید هدف، تبدیل به دغدغهی ما شود تا مدیریت برنامههای زندگیمان را به دست بگیرد.
دغدغههای کوچک، فضای زندگیات را کوچک میکند. به این دغدغهها اجازه نده زندگیات را به سلّولی تنگ و تاریک و نمور، تبدیل کند. خودت خسته میشوی.
وقتی به جایی که هستی راضی باشی، انگیزهای برای گام برداشتن نخواهی داشت. وقتی مقصدت بلند بالا نباشد، انگیزهی به سرعت گام برداشتن را از دست خواهی داد؛ اما وقتی که به قلهای مرتفع به نام خدا بیندیشی، لحظهها به اندازهی یک عمر برایت ارزشمند خواهند شد. آن وقت است که سستی از فرهنگ زندگیات حذف خواهد شد.
اگر خواستی بزرگی شخصیت خود را بسنجی، ببین دغدغههای تو چه نسبتی با خدا دارد؟ چه چیزهایی ناراحتت میکند و از چه چیزهایی شاد میشوی؟
انسان باید بزرگ باشد تا دغدغههای بزرگ داشته باشد یا این که دغدغههای بزرگ است که انسان را بزرگ میکند؟ نمیدانم؛ امّا همین قدر میدانم که بدون دغدغههای بزرگ، زندگی، مرگ تدریجی است.
من نمیدانم انسان باید بزرگ باشد تا دغدغههای بزرگ داشته باشد یا این که دغدغههای بزرگ است که انسان را بزرگ میکند؛ اما میدانم که دغدغههای کوچک، انسان بزرگ را هم کوچک میکند، چه رسد به ما انسانهای کوچک.
دغدغههای اکنونزده، تو را به امروزت گِره میزند و چشم دیدن ابدیّت را از تو میگیرد.
دغدغهها وقتی رنگ ابدیّت گرفت، دنیا، پل عبور میشود؛ امّا دغدغههای اکنونزده، دنیا را ایستگاه آخر زندگی نشان میدهد.
دغدغههای کوچک، انسانیت تو را آب میکند و دغدغههای بزرگ، به انسانیت تو آب میدهد.
اگر دغدغههایت بزرگ شد، دیگر دغدغههای کوچک، ماتم زندگیات نخواهد شد؛ بلکه با لبخندی رضایتآمیز، از دغدغههای کوچکت، نردبانی برای رسیدن به ابدیت خواهی ساخت.
دغدغههایت را با هم جمع بزن و بر لحظههایی که یقین داری از عمرت باقیمانده، تقسیم کن. اگر درست محاسبه کرده باشی، نتیجهاش جالب خواهد بود. حالا ببین چه چیزی ارزش آن را دارد که در فهرست دغدغههایت باشد؟
تمام دغدغههایت را با هم جمع بزن و بر لحظههایی که پشت سر گذاشتهای، تقسیم کن. نتیجه هر چه باشد، میزان بزرگی شخصیّت تو را نشان میدهد. یادت باشد که هر چه صورت کسر، کوچکتر باشد، نتیجهی تقسیم، کوچکتر خواهد بود.
دغدغههایی که مدیریت رفتار و گفتار تو را به دست نمیگیرند، شعارهایی هستند که بیشتر به درد ژست گرفتن میخورند تا دل خوش کردن.
ب) اولویتبندی
کارهای بسیاری هست که من و شما دوست داریم انجام دهیم؛ اما اگر بخواهیم در مدت کوتاهی به همهی آنها برسیم، به هیچ کدام نخواهیم رسید. پس باید حتماً در تنظیم برنامه، اولویّتها را در نظر بگیریم. اولویّتها را هم باید با توجه به اهدافی که در زندگی به دنبال آن هستیم، تعیین نماییم.
این جاست که دوباره نقش تعیین هدف در زندگی، خود را نشان میدهد. یکی از اصلیترین مشکلات ما در اصل برنامهریزی و الزام کردن آن بر خود، همین مسئلهی هدف در زندگی است که در نکتۀ اول، مطرح شد. اگر کسی در زندگی هدفی برای خود تعیین کرد و دغدغهی خود را رسیدن به آن هدف قرار داد، اولاً برنامهی خود را متناسب با هدف تنظیم میکند. پس به خودی خود، اولویتها، معنای حقیقی خود را مییابند. ثانیاً از آن جایی که رسیدن به هدف را در گرو اجرای برنامه میبیند، انگیزهی کافی برای عمل کردن به آن را مییابد.
ج) پرهیز از عجله
برای این که برنامهریزی به حد مطلوب برسد، نباید عجله کرد. در هفتههای نخست، اگر معدل ما میان ده تا
پانزده باشد، خیلی امیدوار کننده است. کسی که مدتها بدون برنامه زندگی کرده، تا رسیدن به زندگی با برنامه، راه کوتاهی در پیش ندارد. کسانی که برای رسیدن به مقصد عجله میکنند، در روزهای اوّل، وقتی میبینند که نمیتوانند به طور کامل برنامهی خود را اجرا کنند، خیلی زود خسته میشوند.
د) برنامهریزی واقع بینانه
بسیاری از برنامهریزیهای ما با واقعیت و شرایط زندگیمان تطابق ندارند؛ یعنی از همان ابتدا که روی کاغذ میآیند، معلوم است که قابل اجرا نیستند. شرایط روحی و روانی و هم چنین شرایط زندگی ما باید در برنامهریزی در نظر گرفته شود. کسی که از نظر روانی انسان کمحوصلهای است و با ده دقیقه مطالعه، خیلی زود خسته میشود، نباید در طول روز، برنامۀ مطالعاتی سه ساعته بریزد. اگر شغل کسی به گونهای است که وقتی بعدازظهر به خانه میآید، خسته است و نیاز به استراحت دارد، نباید برای بعد از ظهر، برنامهای بگذارد که نیازمند به آرامش روحی است.
هـ) فشردگی برنامه، آری یا خیر؟
برنامههای فشرده، معمولاً محکوم به شکست است. برخی برنامههاشان را پشت سرِ هم و بدون فاصله تنظیم میکنند. به همین دلیل، وقتی یکی از برنامهها به هم میریزد، روی تمام برنامهها اثر میگذارد. مثلاً کسی در برنامهاش مینویسد: «ساعت ۷ تا ۸ کار الف»، «ساعت ۸ تا ۹ کار ب»، «ساعت ۹ تا ۱۰ کار ج» و همین طور تا شب. اگر کار اول با تأخیر انجام بگیرد تا پایان برنامه، همهی کارها با تأخیر، انجام میگیرد تا جایی که دیگر برنامههای پایانی انجام نمیشود. پس بهتر است در میان برنامهها، فُرجهای بگذاریم. مثلاً «ساعت ۷ تا ۷:۵۰ کار الف»، «ساعت ۸ تا ۸:۵۰ کار ب» و… .
در هفتههای اول به جهت این که هنوز در برنامهریزی مهارت لازم را پیدا نکردهاید، بهتر است وقتی را در برنامهی خود خالی بگذارید تا برنامههای انجام نگرفته یا ناقص را در آن انجام دهید. در این صورت، دیگر نباید وقتی یک برنامه با تأخیر انجام شد، وقت برنامۀ دیگر را برای انجام دادن آن کار، اشغال کرد.
و) توجه به استراحت و نیازهای تفریحی
ما برای اجرای برنامه، نیازمند نشاط هستیم، حتماً در طول روز باید وقتی را برای استراحتهای میان برنامه تعیین کنیم. وجود برنامههای تفریحی در طول هفته هم نقش بسزایی در ایجاد نشاط در روحیهی انسان دارد. گاهی ما برای استفادهی بهینه از وقتمان، فراموش میکنیم که روحمان نیاز به استراحت دارد. به همین دلیل هم بدون وقفه کار میکنیم. زمانی میرسد که روحمان کسل شده و دیگر حوصلهی انجام دادن بسیاری از کارهای برنامهریزی شده را نخواهیم داشت.
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «کار کمی که مداوم باشد، از کار بسیار ملالآور، امیدبخشتر است.»(۷)
ز) برنامهریزی روزانه، نه هفتگی و نه ماهیانه
یکی از دلایل اصلی شکست در برنامهریزیها، تنظیم برنامههای طولانی است. مثلاً به یکباره برنامهی یک هفته یا یک ماه خود را تنظیم میکنیم. از آنجا که در زندگی عوامل بسیاری وجود دارد که قابل پیشبینی نیست، به همین دلیل، بهتر است برنامهی هر روز را شب قبل، تنظیم کنیم؛ چرا که بسیاری از کارهای هر روز ما، شب پیش از آن، معلوم است؛ یعنی میدانیم که فردا چه کارهای از پیش تعیین شدهای داریم. البتّه احتمال پیش آمدن کارهایی که حتی شب قبل هم قابل پیشبینی نباشد، باز هم هست؛ اما به قدری نیست که بتوان گفت همیشگی است.
ح) برنامهریزی مکتوب
برنامهریزیهای ذهنی، تزلزل بیشتری دارند. وقتی برنامهریزی مکتوب باشد، در مقام اجرا و قضاوت، کار ما راحتتر میشود. برنامهریزی مکتوب را به صورتی که گفته میشود، انجام دهید. در یک برگه، جدولی را بکشید که سه خانهی عمودی داشته باشد. در ردیف اوّل عمودی، ساعت انجام دادن کار، در ردیف دوم، خودِ کار و در ردیف سوم، قضاوت خود را در بارهی انجام گرفتن آن کار بنویسید. مثلاً در ردیف اول مینویسید: «۷ تا ۸»، در ردیف دوم مینویسید: «مطالعه» و پس از ذکر ساعت هم قضاوت خود را دربارهی آن مینویسید. اگر این ساعت را به صورت کامل مطالعه کرده بودید، یک نمره بیست بگذارید. اگر اصلاً مطالعه نکردید صفر و اگر هم ناقص مطالعه کرده بودید به اندازهی نقصی که داشتید، از بیست، کم کنید. مثلاً اگر نیم ساعت مطالعه کرده بودید، به خودتان دَه بدهید. وقتی برنامه را اصلاً انجام ندادهاید یا این که ناقص انجام دادید، دلیلش را هم بنویسید. مثلاً بنویسید: «تنبلی» یا «خواب ماندن» یا «صحبت با رفیق» و… .
نمرهی هر روز را هم با محاسبهی میانگین نمرههای خود، در پایان برنامه بنویسید.
حالا برنامهی روز بعد را با توجه به برنامهی امروز بنویسید. یعنی ببینید چه عواملی را در برنامهریزی در نظر نگرفتهاید که موجب شده نمرهی برنامهریزی شما کم شود. در برنامهی فردا، آن عوامل را در نظر بگیرید. مثلاً اگر خواب آلودگی، دلیل اجرا نشدن برنامه بوده، در برنامهی فردا، وقت مناسبتری را برای خواب خود در نظر بگیرید. اگر هم عواملی که به برنامهتان لطمه زده، از اموری است که عیب شما محسوب میشود، تلاش کنید خودتان را اصلاح کنید. مثلاً اگر تماشای تلویزیون، آن هم خارج از برنامهی پیشبینی شده، برنامهی شما را به هم ریخته، فردا تلاش کنید که کمتر تلویزیون تماشا کنید.
برای هر هفته با تعیین معدل نمرهی روزهای آن، امتیازی را تعیین کنید. برنامهی هفتهی بعد را با توجه به برنامهی هفتهی قبل بنویسید.
ساعت | ۵ _ ۲۰:۵ | ۳۰:۵ _ ۶ | ۱۰:۶ _ ۳۰:۶ | ۴۰:۶ _ ۳۰:۷ |
کار | بیدار شدن و نماز صبح | نرمش صبحگاهی | صبحانه | مطالعه |
قضاوت | شکر خدا ۲۰ | خوابیدم، صفر | خواب ماندم، صفر | دیر بیدار شدم، ۱۰ |
ط) گردنههای برنامه
ما اگر بتوانیم برنامهی پنج مسئله را در زندگی خود تنظیم کنیم، میتوانیم برنامهریزی منسجمی را در طول روز داشته باشیم:
- خواب
ساعت خواب و بیداری، دو طرف یک برنامه است؛ یعنی اولین برنامهای که باید در برنامهی مکتوب شما بیاید، ساعت بیداری و آخرین کار هم ساعت خواب است. تنظیم خوب ساعت خواب و بیداری، یکی از اصلیترین عوامل برنامهی موفق است؛ چرا که خواب خوب، خود یکی از عوامل نشاطبخشی در طول روز است. اگر شما خوب نخوابید، در طول روز، کسل خواهید بود. این کسالت، یکی از موانع اصلی اجرای برنامه است. در تنظیم خواب، همین قدر بدانید که مهم زیاد خوابیدن نیست. آنچه اهمیت دارد، تنظیم خوب ساعات خواب است. کسی که بیشترین میزان خوابش در نیمهی دوم شب است و بعد از نماز صبح هم میخوابد، بهرهی کمتری از خواب میبرد. کسی هم که قسمت قابل توجهی از ساعات خوابش در نیمهی اول شب است، بازدهی خوابش بسیار بالا میرود. پس بهتر است ساعت خوابتان را به گونهای تنظیم کنید که در نیمهی اول شب بخوابید و پس از نماز صبح هم نخوابید.
- غذا
ساعات غذا، نوع غذا و میزان غذا هم نقش مؤثّری در برنامهریزی دارد. وقتی ما آخرِ شب، غذای چرب را به میزان زیاد میخوریم، خواب سنگینی در انتظارمان خواهد بود.
- رسانه
یکی از آفات برنامهریزی، نداشتن برنامهی عاقلانه برای تماشای رسانه است. ما باید برای تماشای تلویزیون، عاقلانه برنامه بریزیم. متأسفانه بسیاری از خانوادهها، افسار گسیخته تلویزیون تماشا میکنند. وجود برنامههای متعدد و شبکههای گوناگون، دلیل این نیست که ما پای همهی برنامهها بنشینیم. آیا ما وقتی به پایانهی مسافربری میرویم و میبینیم که تابلوهای متعددی از نام شهرهای مختلف، در پیشخوان شرکتهای مسافربری نصب شده: شیراز، اصفهان، اراک، خرم آباد، مشهد و… آیا بلیت همهی این شهرها را تهیه میکنیم؟ آیا نام این شهرها در تابلوها دلیلی برای تهیهی بلیت همهی آنها میشود؟ یا این که ما باید انتخاب کنیم؟
وقتی در بسیاری از خانوادهها، شبکههای اجتماعی و تلویزیون، محور برنامهریزی شد، دیگر نباید امیدی به داشتن یک برنامهی موفّق داشت که در حال حاضر از آفات برنامه است. بسیاری از ما وقتی پای شبکههای اجتماعی و تلوزیون مینشینیم، زمان از دستمان خارج شده و فراموش میکنیم که باید به کارهای دیگری هم رسید. متأسفانه برخی از ما در اینترنت هم قدرت انتخاب نداریم. وقتی وارد اینترنت میشویم، مدیریت از دستمان خارج میشود. هر کسی در این فضای مجازی جذّابیتی تولید کرده باشد که نظر ما را به خود جلب کند، در صید کردن ما موفّق خواهد بود. همین برنامه نداشتن هم موجب میشود که خدای ناکرده، انسان، دچار انحراف در این فضا شود. در کار با اینترنت و شبکههای اجتماعی هم باید برنامه داشت وگرنه نمیشود کارهایی را که در طول شبانهروز برای خودمان تعریف کردهایم، به خوبی انجام دهیم. رسانهای که مدیریت نمیشود یکی از وقتسوزترین ابزار در زندگی است.
- نماز
یکی از نقطههای قوّت مسلمانان، نماز است. ما اگر به نماز اول وقت مقیّد باشیم و کارهای خود را بر اساس وقت نماز تنظیم کنیم، برنامهی روزمرّهمان نظم ویژهای خواهد یافت.
- روابط عمومی
یکی از کارهای مهم و در عین حال سخت برنامهریزی، رابطهی ما با دیگران است. مقصود ما از داشتن رابطه هم فقط رابطهی دیداری نیست؛ بلکه انواع رابطههاست که در دنیای مدرن امروزی تنوّع هم یافته؛ مثل تلفن، پیامک و ایمیل. اگر کمی دقت کنید، خواهید دید که نداشتن برنامه در ارتباط با دیگران، تا چه اندازه برنامهی ما را به هم میریزد. وقتی پای تلفن مینشینیم، دیگر فراموش میکنیم که صحبت کردن هم باید حدّی داشته باشد. وقتی حرفهایمان را تمام میکنیم که وقت یک کار اجباری، مثل رفتن به اداره یا زمان پخش یک سریال مورد علاقهمان رسیده باشد.
نوع و میزان رابطهی دیگران با ما به مقدار بسیار، بستگی به حدّ و حدودی است که ما برای آنها مشخص میکنیم. وقتی ما در زندگی برنامه داشته، به برنامهمان هم پایبند باشیم، دیگران هم با ما همچون انسانی برنامهدار برخورد میکنند.
مثلاً وقتی که به خانهی فامیل میرویم و سرِ شب بلند میشویم و در مقابل اصرار دیگران هم کوتاه نمیآییم و میگوییم: «ساعت خواب ما، نُه شب است و باید به خانه برسیم»، اطرافیانمان، متوجه خواهند شد که ما برای خوابمان برنامهی مشخصی داریم. اینها وقتی به خانهی شما بیایند، به این راحتی تا نیمهی شب، مهمانیشان را طول نمیدهند؛ چرا که میدانند ساعت خواب شما، مشخّص است.
ما اگر بتوانیم پنج گردنه فوق را به خوبی مدیریتِ زمانی کنیم، بسیاری از معضلات برنامهریزی ما حل میشود.
پینوشتها:
- نهج البلاغه، حکمت ۲۱
- همان، حکمت ۱۱۸
- غرر الحکم، ۳۲۳۱ و ۳۶۴۲
- بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵٫
- الأمالی، مفید، ص۱۸۳٫
- نهج البلاغه، نامهی ۴۷
- نهج البلاغه، حکمت ۲۷۸