مقدمه:
تاریخ بنیاسرائیل و یهود هرگز خالی از لجاجت و شرارت نبوده است. اصرار بر خواسته ناروا از حضرت موسی(ع) برای دیدن خداوند، روی آوردن به گوسالهپرستی، دو بار افسادی که قرآن به آن اشاره فرموده است، تا برسد به دوران پس از ظهور اسلام که بیشترین خیانتها وتوطئهها را منحرفان یهود علیه اسلام و مسلمین روا داشتند و بعد از رحلت رسول خدا(ص) جنایتهای آنها به اوج خود رسید.
همه اینها در صورتی است که یهود قبل از بعثت رسول خدا(ص) طبق کتب مذهبی خود پیشبینی و انتظار ظهور اسلام را داشتند؛ اما از آنجا که اسلام، راههای منافع نامشروع آنان را میبست و نیز بهمخاطره افتادن منافع مالیشان که بهشدت وابسته به زندگی مادی دنیوی بودند _ بهگونهای که قرآن کریم در آیه ۹۶ سوره مبارکه بقره آنان را «حریصترین مردم» معرفی کرده است_ از همانزمان تا کنون که ۱۴ قرن میگذرد از هیـچ گونه نیرنگ و دسیسه و توطئهای علیه اسلام و مسلمین دریغ نکردهاند. قرآن آنها را به خاطر این خصسصه ناپسند بهکرات سرزنش کرده است.
نگاه اجمالی به چهره یهود در قرآن:
در قرآن کریم در هشت آیه نام یهود و ده بار در ده آیه نام هادوا یعنی همان یهود آمده است. مهمترین صفات زشتی که به یهودیان منحرف نسبت داده شدهاند، عبارتند از:
۱) در نشر اکاذیب فعالند: «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ»
۲) در نفوذ و جاسوسی قوی هستند: «قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِین»
۳) در تحریف عقاید و احکام و جعلی ساختن مانند روایات کعبالاحباری قوی هستند: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِه»
۴) کینه و عداوت شدید دارند نسبت به مسلمانان و پیامبر اکرم(ص): «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» ۵) یهود در ایجاد حرب و نار فعالند: « کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ »
۶) یهود در نشر فساد اخلاقی فعالند: « یَسعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا »
۷) یهود در آرزوها و حرص به مال و زندگی فعالند
۸) پایهگذار ربا هستند. رباخواران بزرگ بانک و بورسها بیشتر با فکر آنها مدیریت میشود.
۹) یهود مغرور و پرادعا بهناحق خود را فرزندان خدا و برگزیدگان خاص میدانند.
۱۰) یهود در اختلافافکنی بین قومها فرهنگها و ادیان و مذاهب و ایجاد نفرت قوی هستند.
۱۱) تمام تلاش یهود منحرف کردن مسلمین شیعه هست.
۱۲) یهود شبههافکن در قرآن و دین و ولایت هستند.
۱۳) یهودیان با سحر و جادو و اجنه خبیث و شیاطین در صدد تسخیر نفوس هستند. یهود صهیونیست همکاران اصلی ابلیس در نبرد حق و باطل هستند.
مروری بر اهم آیات مربوط به یهودیان منحرف:
در قرآن آیات متعددی به سرگذشت یهود اشاره فرموده است که مطرح کردن تمام آنها یک کتاب مستقل را میطلبد. آنچه مطرح میشود نمونهای از آیاتی است که اوصاف و ویژگیهای کلی آنها را بیان میفرماید که رفتار و اعمال آنها ریشه در همین اوصاف دارد.
یکم: قساوت قلب:
قرآن کریم از این سنگدلى یهود این گونه سخن مىگوید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(۱)
دوم: ثروتاندوزی و حرص به مال و قدرت:
قرآن کریم حقیقت حال یهود و شدت علاقه آنان را به زندگى مادى دنیا، اینگونه توصیف مىکند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاهٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ؛(۲) آنان (یهودیان) را حریصترین مردم حتى حریصتر از مشرکان بر زندگى (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آنجایى) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود. در حالىکه این عمر طولانى او را از کیفر و عذاب (الهى) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست.»
سوم: رباخوارى:
ربا یکى از محرمات الهى است، که انسانهاى حریص به دنیا گرفتار آن هستند. با اینکه در شریعت موسى و عیسى(ع) ربا منع شده بود، باز هم یهودیان به آن عمل کرده و اموال خود را به این وسیله آلوده مىکردند. قرآن کیفر این رفتار ناپسند ایشان را عذاب دنیوى و اخروى دانسته و مىفرماید: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً وَ أَخْذِهِمِ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً؛(۳) پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آن که (مردم را) بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزهاى را که به آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم و (به سبب) ربا گرفتنشان با آنکه از آن نهى شده بودند و به ناروا مال مردم خوردنشان و ما براى کافران آنان عذابى دردناک آماده کردهایم.»
چهارم: لجاجت یهود:
لجاجت و سرسختى بنىاسرائیل به اندازهاى بود که حتى از گفتن جمله «قُولُوا حِطَّهٌ…؛(۴) بگویید خداوندا گناهان ما را بریز»؛ امتناع ورزیدند و بهجاى آن کلمه نامناسبى را به استهزا گفتند. براى همین قرآن کریم مىفرماید: «فَبَدَّلَ الذَّینَ ظَلَمُوا قُولاً غَیْرَ الَّذى قیلَ لَهُمْ؛(۵) اما کسانى که ستم کرده بودند، (آن سخن را) به سخن دیگرى غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود تبدیل کردند.»
در مجمعالبیان در ذیل همین آیه نقل شده است؛ گروهى از بنىاسرائیل به جاى کلمه «حطه» به معنى «ریزش گناهان» از روى مسخره گفتند «حنطه» یعنى گندم. خداوند متعال هم به سبب اینگونه لجاجتها آنها را به عذاب دردناک خویش گرفتار کرد. البته لجاجت و بهانهجویىهاى بنىاسرائیل فراوان است که بخشى از آن در سوره بقره آمده است:
« یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْر:(۶) ای پیغمبر! غمگین مباش از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان ندارند و به راه کفر شتابند و اندوهناک مباش از آن یهودانی که جاسوسی کنند و سخنان دروغ (و فتنهخیز به جای کلمات حق) به آن قومی که (از کبر) نزد تو نیامدند میرسانند. کلمات حق را بعد از آنکه به جای خود مقرر شدند، تغییر دهند.»
پنجم: ملعون بودن و از رحمت خدا دور بودن:
«لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُون:(۷) ﺍﺯ ﺑﻨﻲﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺍﻭوﺩ ﻭ ﻋﻴﺴﻲﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﻟﻌﻨﺖ ﺷﺪﻧﺪ . ﻟﻌﻨﺖ ﺷﺪﻧﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ [ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥﻫﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻧﺒﻴﺎ] ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ [ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ ﺍﻟﻬﻲ] ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ.»
«در اینکه چرا تنها نام این دو پیامبر(ع) برده شده است؟ مفسران احتمالاتى دادهاند. گاهى گفته مىشود علت آن این است که سرشناسترین پیامبران بعد از موسى(ع) این دو پیامبر بودند و گاهى گفته مىشود که بسیارى از اهل کتاب افتخار مىکردند که فرزندان داوودند. قرآن با این جمله اعلام مىکند که داوود از کسانى که راه کفر و طغیان پیش گرفتند، متنفر بود.
بعضى گفتهاند که این آیه اشاره به دو واقعه تاریخى است که خشم این دو پیامبر بزرگ را برانگیخت و جمعى از بنىاسرائیل را نفرین کردند، داوود در مورد ساکنان شهر ساحلى ایله که به «اصحاب سبت» معروفند و سرگذشت آنها در سوره اعراف آمده است و حضرت مسیح(ع) در باره جمعى از پیروان خود که بعد از نزول مائده آسمانى باز هم راه انکار و مخالفت را پیش گرفتند، لعن و نفرین کردند.(۸)
در ذیل این آیه براى عصیانگران از بنیاسرائیل که در زمان ما در واقع همان صهیونیستهای یهودند نه تمام یهودیان (چون آیه «مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ » دارد که من تبعضیه است و گروهی از یهود را معرفی میکند) وصف تعدی را بیان میکند. طبق برخی آمار، جمعیت یهودیان دنیا، چیزی حدود ۱۵ میلیون نفر تخمین زده میشوند که بیش از ۸۵ درصد آنها در آمریکا و فلسطین اشغالی ساکن هستند.
نکته جالبتر اینکه صهیونیسم و یهودیت اصلاً معادل هم نیستند و حتی در میان آنها نسبت به جنایتهای رژیم صهیونیستی شکاف وجود دارد. «صهیونیسم» یک حزب و تشکیلات سیاسی است که با ابزار ظالمانه و نامشروع، اهداف غاصبانهای را تعقیب میکند و نگاه نژادپرستانه دارد.(۹) جمله آخر آیه فوق «ذلِکَ بِما عَصَوا وَ کانُوا یَعتَدُونَ» به این مطلب اشاره دارد که این اعلام تنفر و بیزارى به خاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند.
ششم: عدم نهی از منکر:
«کَانُوا لَا یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفعَلُونَ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ ﺑﺎﺯﻧﻤﻰﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﺍﺩﻧﺪ.»(۱۰) بهعلاوه آنها بههیچوجه مسئولیت اجتماعى براى خود قائل نبودند و یکدیگر را از کار خلاف نهى نمىکردند و حتى جمعى از نیکان آنها با سکوت و سازشکارى، افراد گناهکار را عملاً تشویق مىکردند.(۱۱)
در تفسیر این آیه روایاتى از پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) نقل شده که بسیار آموزندهاند. در حدیثى از پیامبر(ص) مىخوانیم: « لَتَأَمُرُنَّ بِالمَعْرُوْفِ(١) وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْکَرِ، وَلَتَأَخُذُنَّ عَلَى یَدِ الْسَّفِیْهِ، وَلَتَأطُرُنَّهُ عَلَى الحَقِّ أَطْرَاً، أَوْ لَیَضْرِبَنَّ اللهُ قُلُوْبَ بَعْضِکُمْ عَلَى بَعْضٍ، ثُمَّ لَیَلْعَنَکُمْ کَمَا لَعَنَهُمْ؛ حتماً باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوى حق دعوت کنید، والا خداوند قلوب شما را همانند یکدیگر مىکند و شما را از رحمت خود دور مىسازد؛ همان طور که آنها (یهودان) را از رحمت خویش دور ساخت.»(۱۲)
هفتم: دوستی با دشمنان دین:
َ«ترَى کَثِیرًا مِّنهُم یَتَوَلَّونَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئسَ مَا قَدَّمَت لَهُمْ أَنفُسُهُم أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَیهِم وَفِی الْعَذَابِ هُم خَالِدُونَ؛(۱۳) ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ. ﻗﻄﻌﺎً ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻔﻮﺱِ [ﻃﻐﻴﺎنگرﺷﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻗﻴﺎﻣﺖ] ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ [ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ] ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﺸﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪﺍﻧﺪ.»
بدیهى است که دوستى آنها ساده نبود، بلکه دوستى آمیخته با انواع گناه و تشویق آنان به اعمال و افکار غلط بود. در باره اینکه منظور از «الَّذِینَ کَفَرُوا» در این آیه چه اشخاصى هستند بعضى احتمال دادهاند منظور مشرکان مکهاند که یهود با آنها طرح دوستى ریخته بودند و بعضى احتمال دادهاند که منظور جباران و ستمگرانى بودند در عذاب الهی – که یهود در اعصار گذشته طرح دوستى با آنها مىریختند.
حدیثى که از امام باقر(ع) در این زمینه نقل شده نیز این معنى را تأیید مىکند آنجا که مىفرماید: «یَتَوَلَّوْنَ الْمُلُوکَ الْجَبَّارِینَ وَ یُزَیِّنُونَ لَهُمْ أَهْوَاءَهُمْ لِیُصِیبُوا مِنْ دُنْیَاهُم؛(۱۴) این دسته کسانى بودند که جباران را دوست مىداشتند و اعمال هوسآلود آنان را در نظرشان خوب جلوه مىدادند تا به آنها نزدیک شوند و از دنیاشان بهره گیرند.»
هیچ مانعى ندارد که آیه اشاره به هر دو معنى بلکه اعم از آنها باشد.
«وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ:(۱۵) و اگر ایمان به خدا و پیامبر(ص) و آنچه بر او نازل شده مىآوردند (هرگز) آنها را به دوستى اختیار نمىکردند، ولى بسیارى از آنها فاسقاند.»
هشتم: مغضوب الهی بودن:
اعمالى از پیش براى معاد خود فرستادند، اعمالى که نتیجه آن، خشم و غضب الهى بود و در عذاب الهى جاودانه خواهند ماند: «لَبِئسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» و در آیه دیگر مفصلتر جریان مطرح شده است. «وَإِذ قُلْتُم یَا مُوسَى لَن نَّصبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ(۱۶): ﻭ [ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ای بنیاسرائیل!] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﺪ ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ! ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮ ﻳﻚ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﺻﺒﺮ ﻧﻤﻰﻛﻨﻴﻢ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰﺭﻭﻳﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺧﻴﺎﺭ ﻭ ﺳﻴﺮ ﻭ ﻋﺪﺱ ﻭ ﭘﻴﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ کند. [ﻣﻮﺳﻲ] ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻏﺬﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮ، ﻏﺬﺍﻱ ﭘﺴﺖﺗﺮ ﺭﺍ ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻴﺪ؟ [ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺎﺭﻭﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﻳﺪ] ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ [ﺩﺍﻍ] ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺑﻴﭽﺎﺭﮔﻲ ﻭ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺧﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ. ﺍﻳﻦ [ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺧﺸﻢ] ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﻛﻔﺮ ﻣﻰﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﻰﻛﺸﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ [ﻛﻔﺮﻭﺭﺯﻱ ﻭ ﻛﺸﺘﻦ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ] ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ [ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻥِ ﻣﻦ] ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ [ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ ﺣﻖ] ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ.
نهم: دشمنی شدید با مسلمانان:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ:(۱۷) مسلماً یهود و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت، ولىآنها را که مىگویند مسیحى هستیم نزدیکترین دوستان به مؤمنان مىیابى. این به خاطر آن است که در میان آنها افرادى دانشمند و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبر نمىورزند.
توطئهها و پیمانشکنی یهود در زمان پیامبر اکرم(ص):
«یهودیان یثرب»، بهویژه سه طایفه بنی نضیر، بنی قَیْنُقاع (بنی قین قاع) و بنی قُریظه، معروف بودند. که پیامبراکرم(ص) علاوه بر پیماننامه عمومی، پیمان جداگانهای نیز با سه طایفۀ فوق منعقد ساخت؛ پیماننامهای که نمایندگان آنان، حُیِّی بن اخطب، مخیریق و کعب بن اسد، متن آن را امضا کردند.(۱۸) برخی از مفاد این قرارداد به قرار زیر بود:
۱٫ با دشمنان مسلمانان همکاری نکنند.
۲٫ هیچ ضرری به پیامبر و مسلمانان نرسانند.
۳٫ اگر برخلاف قرارداد عمل کردند، پیامبر حق هرگونه مجازات آنها را دارد.(۱۹)
ولی باز یهودیان با پیمانشکنی، دست به مخالفت وتوطئه زدند.
انگیزههای مخالفت یهود با اسلام:
برخی از مهمترین انگیزههای مخالفت و توطئههای یهود علیه اسلام و مسلمین را میتوان چنین برشمرد:
۱٫ تفکر نژادپرستانه، و قوم خود را قوم برگزیده خدا پنداشتن.(۲۰)
۲٫ به خطر افتادن موقعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی یهودیان:
«یا أیّها الّذینَ آمنوا إنّ کثیراً مِن الأَحبارِ و الرُّهبان لَیَأکُلونَ أموالَ النّاسِ بالباطلِ و یَصُدُّونَ عن سبیلِاللهِ والّذینَ یَکنِزونَ الذَّهبَ و الفِضَّهَ و لایُنفِقونَها فی سبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلیمٍ:(۲۱) ای کسانی که ایمان آوردهاید. بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا میخورند و [آنان را] از راه خدا بازمیدارند و کسانی که زر و سیم را گنجینه میکنند و آن را در راه خدا هزینه نمیکنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده.»
۳٫ حسادت:
«وَدَّ کثیرٌ مِنْ أهلِ الکتابِ لو یَرُدُّونَکم مِن بعدِ ایمانِکم کفّاراً حَسَداً مِن عندِ أنفُسِهِم مِن بعدِ ما تَبَیَّنَ لهم الحقُّ؛(۲۲) بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق بر ایشان آشکار شد، از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو میکردند که شما را بعد از ایمانتان کافر گردانند.
۴٫ مالاندوزی، دنیاطلبی و منفعتپرستی.
۵٫ مخالف بودن بسیاری از عقاید، احکام و برنامههای یهود با مفاهیم قرآنی.
۶٫ تغییر برخی دستورهای دینی یهود که از ابتدا مسلمانان بدان عمل میکردند.(۲۳)
۷٫تغییر قبله از بیتالمقدس به کعبه.(۲۴) که در تمام دوره سیزده ساله مکی و هفده ماه پس از هجرت،(۲۵) به سوی «بیتالمقدس» نماز گزارد؛ اما پس از آنکه یهود، دشمنی خود را آشکار ساخت و نماز گزاردن پیامبر به سوی بیتالمقدس را دستاویزی برای تبلیغ آیین خود و ضعف دین اسلام قرار داد و از دیگر سو، آن را شاهدی برای برتری آیین یهود بر اسلام و تقدم یهودیان بر مسلمانان پنداشت و با این کار، پیامبر(ص) را آزرده خاطر ساخت،(۲۶) در ذیحجه سال دوم هجرت فرشته وحی فرمان «تغییر قبله» را ابلاغ کرد: «قَد نَرَی تَقَلُّبَ وَجهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَهً تَرضیها فَوَلِّ وَجهَکَ شَطرَ المَسجدِالحرامِ و حیثُ ما کُنتُم فَوَلّوا وُجوهَکم شَطرَهُ و إِنَّ الّذینَ أُتوا الکتابَ لَیَعلَمونَ أَنّهُ الحقُّ مِن رَبِّهم و ما اللهُ بِغافِلٍ عمّا یَعمَلون:(۲۷) ما [به هر سو گردانیدن رویت در آسمان را نیک میبینیم. پس [باش تا] تو را [به سوی] قبلهای که بدان خشنود شوی، برگردانیم. پس روی خود به سوی مسجدالحرام کن و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید. در حقیقت، اهل کتاب نیک میدانند که این [تغییر قبله] از جانب پروردگارشان [بهجا و] درست است و خدا از آنچه میکنند، غافل نیست.»
برخی از مهمترین شیوههای مخالفت یهود با اسلام عبارتند از:
۱٫ نپرداختن قرضها و امانات مسلمانان و در تنگنا قرار دادن آنها ؛(۲۸)
۲٫ شبههافکنی و طرح ایرادها و سئوالهای انحرافی و حرکات عوام فریبانه؛ (۲۹)
۳٫ درخواستهای نامعقول و غیرمنطقی؛ (۳۰)
۴٫ تلاش برای تضعیف پایههای ایمان مسلمانان؛ (۳۱)
۵٫ ایجاد تفرقه میان مهاجر و انصار و زنده ساختن اختلاف بین اوس و خزرج. (۳۲)
پینوشت:
۱٫ بقره / ۷۴٫
۲٫ بقره / ۹۶٫
۳٫ نساء / ۱۶۰٫
۴٫ بقره / ۵۸٫
۵٫ بقره / ۵۹٫
۶٫ مائده / ۴۱٫
۷٫ مائده / ۷۸٫
۸ . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، دار الکتب الا سلامیه، هفتم، ۱۳۷۰، ج. ۵، ص. ۴۳٫
۹٫ https://www.google.com/url?sa=t&
۱۰٫ همان / ۷۹٫
۱۱٫ تفسیر نمونه، ج.۵، ص. ۴۴٫
۱۲٫ نهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى) هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملى، حسن و کمرهاى، محمد باقرمحقق / مصحح: میانجى، ابراهیم. ناشر: مکتبه الإسلامیه، تهران، ج. ۱۲، ص. ۱۱؛ تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه و در تفسیر قرطبى، ج چهارم، ص ۲۲۵۰، نیز حدیثى به همین مضمون از ترمذى نقل کرده است.
۱۳٫ مائده / ۸۰٫
۱۴٫ بحار، ج. ۹، ص.۸۲؛ مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث تفسیر نمونه، ج.۵، ص. ۴۶٫
۱۵٫ مائده / ۸۱٫
۱۶٫ بقره / ۶۱٫
۱۷٫ مائده / ۸۲٫
۱۸٫ همان طوری که بیان خواهیم کرد، بعدها پیامبر اسلام(ص) این سه قبیله را با استناد به نقض این پیمان، مجازات کرد.
۱۹٫ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص ۶۹ ؛ تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج. ۲، ص. ۴۳٫
۲۰٫ یهودیان انتظار داشتند رسول خدا(ص) از نسل حضرت اسحاق(ع) باشد، ولی همین که دریافتند وی از نسل حضرت اسماعیل(ع) است، بنا را بر مخالفت نهادند. (ر. ک: بقره / ۸۹ .)
۲۱٫ توبه / ۳۴٫
۲۲٫ بقره / ۱۰۹؛ نساء / ۵۴٫
۲۳٫ مانند نَسْخِ روزه روز دهم محرّم و جایگزینی با روزه ماه رمضان توسّط رسول خدا(ص).
۲۴٫ ر.ک: بقره / ۱۴۴٫
۲۵٫ مورخان بر حسب اختلاف، تاریخ تغییر قبله را هفت تا هجده ماه پس از هجرت میدانند. (وفاء الوفاء، سمهودی، ج. ۱، صص. ۳۶۴ – ۳۶۱٫
۲۶٫ از طعنههای همیشگی یهودیان به مسلمانان تا قبل از تغییر قبله، آن بود که: «شما به سوی قبله ما نماز می گزارید». این مسئله، مسلمانان و شخص رسول خدا(ص) را آزرده خاطر میساخت.
۲۷٫ بقره / ۱۴۴٫
۲۸٫ عمران / ۷۵ و نیز ۱۸۱٫
۲۹٫ آل عمران / ۶۹ و۷۱٫
۳۰٫ آل عمران / ۱۸۳- نساء / ۱۵۳٫
۳۱٫ آل عمران / ۹۹٫
۳۲٫ آل عمران / ۹۹ – نساء /۳۷٫